عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | مذهبی

بسم الله الرحمن الرحیم

باسلام به تمام دوستان و آرزوی ظهور برای آقا امام زمان عج

خلاصه ای از فیلمنامه ظهور بر اساس جلسات «دو کشته تا ظهور»

روایات بر اساس «صفر تا صفر» و «از جمادی تا رجب» نقل شده است.
همین طور کشته شدن:
۲ شخصیت سیاسی،
۲ شخصیت نظامی،
۲شخصیت فرهنگی و
۲ شخصیت دینی و مذهبی قبل از ظهور

جالب است که اتفاقات جمادی تا رجب مقارن با دو حادثه ی بزرگ شده است:

اول : دوران ۷۰ روزه تغییر قدرت در آمریکا(از جمادی تا ۱۰ رجب که خروج سفیانی، یمانی و خراسانی و ظهور نام محسوس آقا نه قیام آقا در ۱۰ رجب صورت می گیرد نیز حدود ۷۰ روزه) در پیشگویی مولا علی (ع) در کتاب «ماذا علی علیه‌السلام عن آخر زمان»نیز نحوه تشکیل و نابودی امریک ( آمریکا) را به تصویر کشیده شده است.

دوم : پیشگویی خاخام های یهودی در مورد زمان پنجاه روزه برای نجات و یا نابودی اسرائیل بعد از ظهور ستاره دنباله دار و ظهور مشیاء، که کشتن گاو سرخ مو ، و پدیدار شدن معبد حضرت سلیمان و پیدا شدن نگین حضرت سلیمان و عصای حضرت موسی رقم می خورد و با کشته شدن مسیح ابن یوسف توام است.

اتفاقات جوی و اختلاف در کشور های مختلف:

باران های سیل آسا (اتفاق افتاده) ،
دو ماه شدن کره زمین (اتفاق افتاده)
ظهور ستاره دنباله دار اطلس بعد از ۸۰ هزار سال( اتفاق افتاده)
ظهور ستاره دنباله داری که سرهای آن خم می شود مقارن با کشته شدن خلیفه بنی العباس

زلزله های زیاد و دگرگونی در احوال خورشید مثل آسمان خونین و دیده شدن ستونهای نقره ای که پشت آنها آتش است ( به زودی)

اختلاف در شام و نابودی شام، شام اولین جایی است که نابود می شود

شام شامل سوریه، لبنان ، اردن و فلسطین می شود،
فلسطین نابود شد،
لبنان نابود شد ،
حالا نوبت سوریه است،

شروع اختلاف از سوریه و پدیدار شدن گروه ها و درگیری آنها با هم :

جولانی اتفاق افتاد،
در گیری بنی عباس و مروانی به زودی،
ظهور اصهب ابن قیس در دیرالزو به زودی ،
ظهور قحطانی یمنی به زودی،
نهایتاً ظهور یمانی، شعیب ابن صالح سمرقندی و «سفیانی معروف»
حادثه مهم دیگر در سوریه تحریم سوریه بوسیله رومیان و تحریم عراق به وسیله عجمان است

بعد از شام اختلاف در کوفان یا عراق کنونی و مصر و ارمنستان خواهد بود

خندق و سیل در کوفه و ظهور شیصبانی و نابودی عراق را شاهد خواهیم بود

شروع آتش آذربایجان با درگیری بین ارمنستان و آذربایجان ،

شروع در گیری در مصر و حمله آفریقایی تبار ها به مصر و در گیری آنها با رومیان( آمریکا و اروپا)
کشته شدن امرای مصر و نابودی آن

بعد حرکت رومیان به طرف رمله(فلسطین اشغالی)

اختلاف و در گیری خونین بعدی در ایران بین دو طائفه از عجمان و قیام خراسانی، شعیب، سید حسنی گیلانی ، مردی از نسل جعفر طیار و قیام تویسرکانی و سیستانی ...

بعد از آن هرج روم و اختلاف و درگیری در بین کشورهای رومیان( غربی ها) شدت بسیاری خواهد گرفت که توام با تورم های اقتصادی و شورش‌های خیابانی می باشد.

در این موقع در افغانستان و پاکستان شورش و درگیری و اختلاف ایجاد می شود

شاخه های سمرقندی خراسانی و چینی خراسانی از ملتان یعنی مرز بین چین و پاکستان به سمت ری و اتحاد آنها با هم در ری(تهران) و حرکت به سمت اصطخر فارس( حدود مرودشت )
پیوستن آنها به خراسانی سیستانی که از جزیره قشم حرکت کرده است،

درگیری اصلی آنها با سفیانی در کوفه خواهد بود

بعد از نابودی شام و ارمنستان و مصر، نابودی سراغ کوفه و بصره رفته و آنجا موتکفه خواهند شد
خلاصه قسمت دوم مطالب را اگر عمری بود به حوادث رجب تا ۱۰ محرم( زمان قیام آقا امام زمان) اختصاص می دهم که حوادث جالب و عجیب را ائمه ی هدی برای ما نقل کرده اند مانند بمب اتمی ، صحیه اسمانی، شیهه شیطانی...
التماس دعای عاجزانه در عصر قرب ظهور
سید محمد میرباقری


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین ، فرقه ها
برچسب‌ها: ظهور , دو کشته , جمادی تا رجب , حضرت ولی عصر


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت ،

صادق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم

نامت را با افتخار به دل‌های غریبمان می‌سپاریم

تا یادت آرام بخش سینه‌های بی تابمان باشد .

شهادت جان‌سوز رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام

تسلیت باد.


موضوعات مرتبط: سخن روز ، مذهبی
برچسب‌ها: امام صادق , شهادت , مذهب شیعه , ولایت


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۲/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

پانزدهم رجب، در تاریخ اسلام سالروز تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه است. مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود.

این واقعه ارزشمند که در سال دوم هجری قمری اتفاق افتاد، نقش به سزایی در بازیابی هویت و استقلال مسلمانان داشت و آنان را در رسیدن به آرمان های بلند الهی و فتح قله های فضیلت ثابت قدم و دشمنان را از رسیدن به هدف های شوم خود ناامید کرد.

قبله، نماد توحید و جهت و نشانه اسلام و ادیان توحیدی است که ادیان الهی را از دیگر آیین ها جدا می کند و به عبادت های آدمی رنگ خدایی می دهد. خداوند برای هر امتی از امت های پیشین، قبله مخصوصی تعیین کرده است تا به هنگام نیاز و نیایش، به سوی او متوجه شوند و از توجهات انحرافی در امان بمانند.

نخستین قبله

بیت المقدس، یکی از مقدس ترین مکان هایی است که خاستگاه بسیاری از پیامبران بزرگ الهی بوده است و در ادبیات اسلامی نیز جایگاه ویژه ای دارد.
با توجه به موقعیت ممتاز و شرافت بیت المقدس، پیامبر گرامی اسلام پس از مبعوث شدن به نبوت، مدت سیزده سال در شهر مقدس مکه به سوی آن نماز خواند.
حضرت پس از مهاجرت از شهر مکه به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، به روش خود ادامه داد و تا مدت ها نماز خود را به سوی قبله یهودیان (بیت المقدس) می خواند. این کار تا میانه های ماه رجب سال دوم هجری ادامه داشت.

مسجد الاقصی را باید یکی از مقدس ترین اماکن اسلامی برای مسلمانان جهان توصیف کرد. این مسجد اولین قبله مسلمانان جایی که در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) ایشان به سوی این مسجد به اذن خداوند نماز بپا می داشتند و همچنین سومین حرم شریف پس از مسجد الحرام و مسجد النبی در مکه و مدینه است . مسجد الاقصی به گواه تاریخ نویسان دومین مسجد ساخته شده بر روی زمین پس از بیت الله الحرام محسوب می شود. نقل است که " حضرت آدم (علیه السلام) آنرا ساخته وزیر بنای آنرا چهل سال پس از ساختن بیت الله الحرام بنا به دستور خداوند نهاده است.

بنابراین صرف نظر از اعتقادات دینی ما مسلمانان ، قدمت ساخت این مسجد به بیش از یکهزار سال نیز سبب توجه جهانی به این مسجد خواهد بود.

در قرآن مجید آمده است " سبحان الذی اسرى بعبده لیلاً من المسجد الحرام الى المسجد الاقصى الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر".

بهانه جویی یهودیان

با تشکیل حکومت اسلامی و رشد مسلمانان در مدینه، ترس و وحشت امت یهود را فرا گرفت؛ زیرا پیشرفت های روزافزون مسلمانان، نشان می داد آیین اسلام، در اندک زمانی سراسر شبه جزیره عربستان را خواهد گرفت و قدرت و آیین یهود را از بین خواهد برد. به همین علت، کارشکنی یهودیان آغاز شد. آنان از راه های گوناگون، مسلمانان و شخص پیامبر اسلام را مورد آزار و بی مهری خود قرار می دادند. یهودیان با طرح مسئله قبله، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «محمد صلی الله علیه و آله مدعی است دارای آیین مستقلی است و آیین و شریعت او، آیین های گذشته را نسخ می کند، در صورتی که هنوز قبله مستقلی ندارد و از قبله یهودیان پیروی می کند».
این سخنان برای پیامبر اسلام ناگوار بود و حضرت را ناراحت می کرد.

در انتظار وحی

پیامبر گرامی اسلام علاقه زیادی به خانه کعبه داشت. علت علاقه حضرت به کعبه را باید در علاقه بسیار ایشان به حضرت ابراهیم علیه السلام و آثار او جست وجو کرد. افزون بر این، کعبه قدیم ترین خانه توحید بود. از سوی دیگر، حضرت می دانست که بیت المقدس، قبله موقت مسلمانان است و آرزو داشت فرمان قبله بودن کعبه صادر و قبله نهایی تعیین شود. سرزنش ها و تحقیرهای بیش از اندازه یهودیان مدینه نیز باعث شده بود تا این انتظار به اوج خود برسد. اما از آنجا که حضرت تسلیم دستور خداوند بود، این تقاضا را بر زبان جاری نمی کرد. ایشان نیمه های شب از خانه بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و با نگاه های انتظار آمیزش، نشان می داد عشق و شوق فراوانی در دل دارد.

پایان انتظار

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله برای تغییر قبله مسلمانان لحظه شماری می کرد و در انتظار نزول وحی خداوند بود. قرآن کریم لحظات انتظار را چنین بیان می کند: «نگاه های معنادار تو را به آسمان می بینم و تو را به سوی قبله ای که رضایتت را جلب کند برمی گردانیم». هفده ماه از ورود پیامبر به شهر مدینه گذشته بود که انتظار به پایان رسید و دستور تغییر قبله صادر شد. این دستور در روز پانزده رجب سال دوم هجری در حالی به پیامبر ابلاغ گردید که حضرت، دو رکعت از نماز ظهر را در مسجد بنی سالم به سوی بیت المقدس خوانده بود. در این حال جبرئیل امین نازل شد و بازوان پیامبر را گرفت و حضرت را به سوی خانه کعبه برگرداند. زنان و مردانی هم که در مسجد به پیامبر اقتدا کرده بودند، از حضرت پیروی کردند و به طرف کعبه برگشتند و دو رکعت آخر را به سوی کعبه خواندند. از آن روز، کعبه به عنوان قبله مستقل مسلمانان اعلام گردید. این مسجد هم اکنون نیز در شهر مدینه باقی است و به مسجد ذوقبلتین (دو قبله ای) معروف است.

کعبه

خانه کعبه، شریف ترین مکان در روی زمین است که از سوی خداوند به عنوان پناهگاه و کانون امن اعلام و مقررات شدیدی برای پرهیز از هر گونه درگیری و جنگ و خون ریزی در این سرزمین مقدس وضع شده است؛ به گونه ای که نه تنها انسان ها از هر قشر و گروهی، بلکه حیوانات و پرندگان نیز در امنیت کامل به سر می برند و هیچ کسی حق آزار آنها را ندارد.
از آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت پیامبر علیهم السلام و تاریخ اسلام استفاده می شود که خانه کعبه، پیش از حضرت ابراهیم و حتی در زمان حضرت آدم بر پا بود. قرآن کریم می فرماید: «نخستین خانه ای که برای پرستش خداوند برای مردم ساخته شد، در سرزمین مکه بود». بر همین اساس، خانه کعبه کهن ترین مرکز توحید و پرستش ذات خداوند و برای همه مردم شبه جزیره عربستان ارزشمند و قابل احترام بود.

بهانه های جدید

با تغییر قبله و استقلال نسبی مسلمانان، فصل جدیدی از ایرادها و بهانه جویی های امت یهود آغاز شد. آنان که پیش از تغییر قبله، مسلمانان را به نداشتن استقلال سرزنش می کردند، پس از تغییر قبله، با چرخش بسیاری، بهانه های دیگری را مطرح کردند. یهودیان، پیامبر اسلام را به برگشتن از قبله پیامبران پیشین سرزنش می کردند و می گفتند: «اگر قبله اول مسلمانان درست بود، این تغییر قبله چه معنایی دارد؟ و اگر قبله دوم صحیح است، چگونه بیش از چهارده سال به طرف بیت المقدس نماز خوانده اند؟».
قرآن کریم با اشاره به ماجراجویی های یهودیان، به پیامبر می فرماید: «به زودی بعضی از سبک مغزان می گویند چه چیزی آنها را از قبله ای که برآن بودند (بیت المقدس) برگرداند. به آنان بگو شرق و غرب عالم متعلق به خداست». خداوند با این بیان شیوا، بهانه جویی و اعتراض به احکام خدای حکیم و دانا را، نشانه بی خردی معرفی کرده است.

آزمایش الهی

از آیات قرآن کریم استفاده می شود که یکی از حکمت های تغییر قبله، آزمایش مسلمانان بوده است؛ زیرا به واسطه این تغییر، آنان که پیرو راستین دستورات الهی هستند، آنچه را پیامبر بازگو می کند بدون اکراه می پذیرند، ولی آنانکه ایمان خالص ندارند، به محض تغییر یک دستور، شروع به بهانه جویی و چون و چرا کردن می کنند. قرآن کریم با اشاره به این مطلب می فرماید: «تغییر قبله از آن طرفی که بر آن نماز می گزاردید (بیت المقدس) برای این بود تا افرادی را که از پیامبر پیروی می کنند، از آنها که به جاهلیت باز می گردند بازشناسیم».

رحمت الهی

با تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه، نگرانی هایی در بین بعضی از افراد سست ایمان ایجاد شد. این عده در مورد اعمال گذشته خود و بستگانی که پیش از تغییر قبله از دنیا رفته بودند دچار تردید شدند و گمان کردند آن اعمال مورد پذیرش نیست. در پی این نگرانی، نزد پیامبر اسلام رفتند و در مورد اعمال گذشته خود و اقوامشان پرسیدند. در این لحظه پیامبر اسلام با تلاوت ادامه آیه 143 سوره بقره فرمود: «خداوند ایمان شما را که بر اساس دستور پیشین به سوی بیت المقدس نماز خوانده اید ضایع نمی کند».

قبله میانی

هر امتی، قبله مخصوصی دارد که خداوند آن را تعیین کرده است. خانه کعبه، قبله مسلمانان، در بین قبله های امت های دیگر، قبله میانی است و در وسط آنها قرار دارد؛ زیرا مسیحیان در هنگام عبادت، به طرف محل تولد حضرت عیسی، (بیت المقدس) می ایستادند و آنجا در مقایسه با محل سکونت مسیحیان که در کشورهای عربی بود، در سمت شرق قرار می گرفت. یهودیان هم که بیشترشان در سرزمین شام ساکن بودند، به سوی بیت المقدس می ایستادند که در سمت مغرب آنان واقع شده بود. خانه کعبه، برای مسلمانان آن روز که درمدینه زندگی می کردند، در وسط قرار داشت. قرآن کریم با اشاره به این موضوع می فرماید: «همان گونه که ما کعبه را وسط قرار دادیم، شما مسلمانان را نیز امت وسط قرار دادیم».

تکمیل نعمت

خداوند یکی از اهداف تغییر قبله را، تکامل انسان و آزاد کردن او از بند تعصبات و هوس های مادی می داند و می فرماید: «تغییر قبله، به این دلیل بود که شما را تربیت کنم، از قید تعصب برهانم و استقلال بخشم و نعمت خود را بر شما تمام کنم تا هدایت شوید».
در حقیقت تغییر قبله، نوعی تربیت و تکامل بخشیدن به روح انسان ها و نعمت بزرگی بود که سبب شد مسلمانان از تقلید کورکورانه دوری کرده و هدایت یابند. خداوند در آغاز ظهور اسلام برای جداسازی صفوف مسلمانان از بت پرستان، دستور داد مسلمانان به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و هم زمان با تشکیل حکومت اسلامی در مدینه و تثبیت قدرت، توجه به سوی کعبه معطوف شد و مسلمانان متوجه قدیم ترین خانه توحید شدند و به این ترتیب، یک مرحله از تکامل و تربیت تحقق یافت.

به سوی مسجدالحرام

یکی از برکات تغییر قبله مسلمانان به طرف خانه کعبه، کوتاه شدن زبان مخالفان اسلام بود. یهودیان، مسلمانان را سرزنش می کردند و می گفتند: «ما در تورات خوانده بودیم که یکی ازنشانه های پیامبر آخرالزمان، نماز خواندن به دو قبله است، در حالی که ما این نشانه را در ایشان نمی بینیم.» با این بیان، مسلمانان نیز به شک می افتادند و پایه های حکومت اسلامی سست می شد. از سوی دیگر، مشرکان نیز پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله را به فراموش کردن نخستین خانه توحیدی متهم می کردند. تغییر قبله، زبان هر دو گروه مخالف اسلام را بست. قرآن کریم با اشاره به این مطلب مهم می فرماید: (ای پیامبر!) از هر کجا خارج شدی، روی خود را به طرف مسجدالحرام کن تا مردم بهانه ای بر ضد شما نداشته باشند».

گواهی ادیان الهی

یکی از نشانه های پیامبر گرامی اسلام که در همه کتاب های امت های پیشین به آن اشاره شده بود و پیامبران گذشته به آن نوید داده بودند، تغییر قبله بود. دانشمندان یهودی و مسیحی می دانستند پیامبر اسلام به طرف دو قبله نماز می خواند. آنها همه ویژگی های او را همانند فرزندان خود می شناختند، ولی به جای اینکه به پیمان الهی پای بند باشند، حقایق را پنهان کردند و به مبارزه با پیامبر و دین مبین اسلام برخاستند.

علم هیئت

تغییر قبله «مسلمانان از بیت المقدس به خانه کعبه» و شدت نیاز آنان به تشخیص قبله برای نیازمندی های شبانه روزی همانند نماز، ذبح حیوانات، دفن میت و...، سبب شد مسلمانان از آغاز اسلام، وارد عرصه تحقیق درباره قبله و جهت آن شوند و موفقیت هایی به دست آورند. این تلاش ها باعث شد علم هیئت و جغرافیا که ارتباط تنگاتنگی به قبله و جهت یابی آن دارد، رشد کند و دانشمندان مسلمان، خدمات قابل توجهی به این علوم ارائه کنند.

معجزه پیامبر

بر پایه محاسبات دانشمندان علم هیئت قدیم، قبله های شهر مقدس مدینه با محراب پیامبر اسلام که هم اکنون به همان وضع در مسجد النبی سالم مانده است، تطبیق نمی کرد. همین موضوع سبب گفت وگوی بسیاری میان علمای اسلام درباره قبله محراب حضرت می شد و هر کس برای توجیه انحراف، چیزی بیان می کرد. تا اینکه دانشمند معروف، مرحوم سردارکابلی، بر اساس مقیاس های امروزی اثبات کرد که محراب پیامبر، با قبله شهر مدینه منطبق است و کم ترین انحرافی در آن دیده نمی شود.
این موضوع یک کرامت علمی است که بدون تحقیق و بررسی و نبودن کوچک ترین وسایل علمی و در حال نماز، چنان از بیت المقدس متوجه کعبه شده که کم ترین انحرافی در توجه ایشان به کعبه به وجود نیامده است.

علل مهم تغییر قبله ممکنه دو مسأله زیر باشد:

از آن جا که خانه کعبه در آن زمان کانون بت هاى مشرکان بود ، دستور داده شد مسلمانان به طور موقت به سوى بیت المقدس نماز بخوانند و به این ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند .

اما هنگامى که به مدینه هجرت کردند و تشکیل حکومت و ملتى دادند و صفوف آنان از دیگران به طور کامل مشخص شد ، دیگر ادامه این وضع ضرورت نداشت در این هنگام به سوى کعبه قدیمى ترین مرکز توحید و پرسابقه ترین کانون انبیا بازگشتند .
2 . با قبله قرار گرفتن بیت المقدس و سپس تغییرش ، مسلمانان در بوته آزمایش قرار گرفتند; «وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى کُنتَ عَلَیْهَآ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَیْه;(بقره ،143) و ما آن قبله اى را که قبلا بر آن بودى ، تنها براى این قرار دادیم که افرادى که از پیامبر پیروى مى کنند ، از آنان که به جاهلیت باز مى گردند ، مشخص شوند» .

بدیهى است هم نماز خواندن به سوى بیت المقدس براى آنان که خانه کعبه را سرمایه معنوى نژاد خود مى دانستند ، مشکل بود و هم بازگشت به سوى کعبه بعد از بیت المقدس بعد از عادت کردن به قبله نخست . مسلمانان به این وسیله در بوته آزمایش قرار گرفتند تا تعصب ها در آن ها کشته شود و روح اطاعت و فرمانبردارى در آنان تحکیم گردد .

بنابر نقل تاریخ ، نوزده ماه پس از هجرت قبله تغییر یافت و این تغییر در نماز ظهر بود . در اثناى نماز ظهر ، پس از آن که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) دو رکعت از نماز ظهر را گزارده بود ، وحى بر او آمد که روى خود را از بیت المقدس به سوى کعبه تغییر ده .
از آن جا که بیت المقدس در جهت شمال شهر مدینه است و مکه در جهت جنوب شهر مدینه مى باشد ، با تغییر قبله ، قبله 180 درجه چرخش پیدا کرد و از جهت شمال به جهت جنوب تغییر یافت .

ب) کسى که یکى از ضروریات دین اسلام را انکار کند ، به گونه اى که انکار او به انکار رسالت حضرت محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) یا تکذیب آن حضرت برگردد ، مرتد است . وجوب روزه ماه رمضان ، ضرورى دین است . شخصى که وجوب آن را انکار کند ، و توجه داشته باشد که انکار آن به انکار قرآن و رسالت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) برمى گردد ، مرتد است .

ر.ک :
1.تفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 479 ـ 509 .
2. سرود یکتاپرستى ، شهید بهشتى ، ص 33ـ73 ، انتشارات بقعه .
3.تحریر الوسیله ، امام خمینى ، ج 1 ، ص 106 ، دفتر انتشارات اسلامى ، قم .


موضوعات مرتبط: صهیونیست ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: قبله , صهیونیست , فلسطین , مسجدالاقصی


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۱/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

طبق روايات اسلامي ، «مقداد» يکي از ياران حضرت مهدي (عج)

در هنگام ظهور و خروج آن حضرت خواهد بود .

او يکي از ياران عالي مقام رسول گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم بود .

اگر در باره ارزش و اعتبار او به همين يک حديث اکتفا کنيم ،

ديگر نيازي به توضيح و تعريف نداريم .

رسول اکرم صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود :

«خداوند به من فرموده که چهار نفر را دوست بدارم و خداوند به من خبر داده که آنها را دوست مي دارد.»

پرسيده شد: نام آنها چيست ؟

رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود :

« علي عليه السّلام و سلمان و ابوذر و مقداد ».


موضوعات مرتبط: شهدا ، مذهبی
برچسب‌ها: مقداد , ابوذر , سلمان , حدیث


تاريخ : ۱۴۰۱/۰۲/۰۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

امام علی علیه السلام به “کمیل بن زیاد"فرمود:
ای کمیل!
شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور.
زیرا ممکن است که به این عبادات “عادت” کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.
ای کمیل!
شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل زنا، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید، عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند.
وقتی خوب آنها را به دام انداخت، آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید.

بحارالانوار ، جلد 81 ، صفحه 229


موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، سخن روز ، پیشنهاد مدیر ، مذهبی ، دعای کمیل
برچسب‌ها: حضرت امیر , علی علیه السلام , کمیل , نصایح


تاريخ : ۱۴۰۰/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

نظام ما پیش از هر چیز ، یک نظام دینی است. به عبارتی، بستر موجود ، یک بستر دینی است ؛ این یعنی خواه ناخواه، زمینه برای شکل‌گیری و ورود گروه‌های شبه‌دینی به جامعه ما باز است که آنها هم به‌اصطلاح ، از این نمد برای خودشان کلاهی ببافند. بر این اساس می‌توان گفت ، ورود و نفوذ جریان‌هایی مانند اُشو ، عرفان سرخپوستی ، شیطان‌پرستی یا فرقه‌هایی که ادعای مهدویت و موعودگرایی و مواردی از این دست دارند ، ریشه در همین بسترها و زمینه‌ها دارد.  مردم کشور ما همواره عاشق اهل‌بیت (ع) و به‌اصطلاح "منتظر" بوده‌اند ، لذا این فرقه‌ها به راحتی توانسته‌اند از این روحیه مردم شیعه ، سوءاستفاده کرده و با دست گذاشتن بر اعتقادات مردم، راهی برای نفوذ خود بیابند.

از طرفی ، اهمال دستگاههای ذیربط در این زمینه باعث شده تا برخی ابزارهای مستهجن و مواضع و روش‌هایی که این جریان‌ها داشته‌اند ، تقویت شود و به راحتی بتوانند در بطن جامعه نفوذ کرده و جایگاهی برای خود ایجاد کنند . فرقه ها برخی نقاط را که ممکن است مورد کم‌توجهی قرار گرفته باشد ، مورد بهره‌برداری قرار داده و در آن نفوذ می‌کنند.

اساساً ذات فرقه‌ها یک ذات "شکاف‌زی" است یعنی ذاتاً در جاهایی رشد و نفوذ می‌کنند که نظارت در آنها کم است . به عبارت دقیق‌تر ، هر نقطه‌ای از جامعه که در آن یک شکاف اجتماعی ، فرهنگی ، دینی یا اقتصادی وجود داشته باشد ، به‌راحتی مورد حمله فرقه‌ها واقع شده و در این خلل و فرج‌ها ، جایی پیدا کرده و خود را تحمیل می‌کنند .

 


موضوعات مرتبط: نفوذ ، سیستمهای اطلاعاتی ، مذهبی ، فرقه ها
برچسب‌ها: جریان انحرافی , اهمال کاری دولت , فرقه ها , مستهجن


تاريخ : ۱۳۹۹/۰۷/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
تاريخ : ۱۳۹۸/۰۳/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

أَبلَغُ ما تَستَدِرُّ بِهِ الرَّحمَةَ أَن تُضمِرَ لِجَميعِ النّاسِ الرَّحمَةَ؛

مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى

امام علی علیه السلام


موضوعات مرتبط: مناجات حضرت امیر ، مذهبی ، دین ، پیامها
برچسب‌ها: حضرت امیر , امام علی , جلب رحمت , رحمت خداوند


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

الصَّدَقَةُ تَدْفَعُ الْبَلَاءَ وَ هِيَ أَنْجَحُ دَوَاءً وَ تَدْفَعُ الْقَضَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً وَ لَا يَذْهَبُ بِالْأَدْوَاءِ إِلَّا الدُّعَاءُ وَ الصَّدَقَة

صدقه بلا را برطرف مى كند و مؤثرترينِ داروست. همچنين، قضاى حتمى را برمى گرداند و درد و بيمارى ها را چيزى جز دعا و صدقه از بين نمى برد.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین ، پیامها
برچسب‌ها: صدقه , دعا , قضا , بلایا


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


حضرت امیر(ع) بعد از سقیفه در ابتدا با ابوبکر بیعت نکرد. حضرت تا جایی که میتونست تلاشش رو کرد که خلافت به جای اصلی خودش برگرده. ولی نه مهاجرین حضرت رو حمایت کردن و نه انصار.
به زور خواستن بیعت بگیرن و حضرت رو به مسجد بردن ولی بازهم حضرت بیعت نکرد. اتفاقات زیادی افتاد که حدود۳ الی ۶ ماه طول کشید.

حضرت قبل از شهادت حضرت زهرا بیعت نکردن. ولی اتفاقات ناگواری در جهان اسلام اتفاق افتاد‌. قبایل زیادی بعد از شهادت پیامبر(ص) خلافت ابوبکر رو نپذیرفتن و کلا اسلام رو گذاشتن کنار و مرتد شدن (اصحاب ردّه) و این قبایل باهم جمع شدن که با مسلمونا بجنگن.

ولی مسلمونا به ندای جنگ لبیک نمی‌گفتن. اومدن پیش امیرالمؤمنین، گفتن آقا وضعیت اینطوریه. اگر بیعت نکنی هیچ‌کس برای جنگ نمیاد و اسلام نابود میشه. حضرت برای حفظ اسلام و زحمات پیامبر مجبور به بیعت شد. و وقتی خبر بیعت پخش شد مردم دلشون قرص شد. این بیعت بمعنای پذیرفتن ولایت خلیفه اول نیست. حضرت در طول خلافت اعتراضات زیادی به خلیفه داشت.

ولی حضرت زهرا(س) بیعت نکردند.

 

- - - - - - - - - -

 

مطابق سخن مورخان، طوایف عرب، پس از درگذشت پیامبر(ص)، از اسلام رو گرداندند و فقط اهل‌مدینه، مکه و طائف به اسلام وفادار ماندند. سیدبن‌طاووس سپس به بیان ارتداد هر یک از قبایل پرداخته و آن را مانع منازعه و قیام امام على(ع) با دستگاه خلافت میداند؛ زیرا اگر امام با آنها به منازعه برمی خاست، اهل مدینه درگیر جنگ می شدند و اهل‌ردّه بر آنها غلبه می‌یافتند و اهل‌مکه نیز که با نیروی قهریه مسلمان شده بودند، با از میان برداشته شدن قدرت مسلمانان، به کفر خود باز می‌گشتند و تنها طائف باقی می‌ماند که آنها هم وضعیت روشنی نداشتند.

پس اگر امام‌على‌(ع) با ابوبکر بیعت نمی‌کرد و از حق خود دست برنمی‌داشت و با او به مبارزه برمی‌خاست، اصل‌اسلام در خطر بود. بنابراین، امام ناگزیر شد با ابوبکر بیعت و با اهل مدینه برای مبارزه با اهل ردّه همکاری کند."(۱)

📚 کتاب تاریخ تشیع ج۱_لطف‌الله‌جلالی ص۱۲۲_۱۲۳

(۱)_ابن طاووس. کشف المحجه ص ۱۲۳ و ۱۲۴ _ ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه ج۳ ۱۵۳_۱۵۵


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین ، فرقه ها ، پیامها
برچسب‌ها: بیعت , حضرت امیر ع , خلیفه اول , ابوبکر


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۲۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

روایتی از پیامبر(ص) بین مردم پخش میشود با این مضمون که《هرکس شب اول ماه ربیع و پایان رسیدن ماه‌صفر رو بشارت بده، اهل بهشت است.》
اصل این حدیث یک حدیث ده‌خطی‌ست که یک خط آن جدا شده است.

خلاصه این ماجرا بدین شرح است؛ روزی پیامبر و اصحاب در مسجد نشسته بودند. پیامبر فرمود اولین کسی که وارد مسجد می‌شود اهل بهشت است. بخشی از اصحاب از مسجد خارج شدند که اولین نفر وارد شوند. پیامبر که متوجه شد. به دیگران گفت، کسی که وارد شود و پایان ماه صفر را اعلام کند او بهشتی‌است. که این کار را ابوذرغفاری انجام داد.
(علل الشرایع ج1 ص۱۷۵)

در اصل پیامبر می‌خواست مقام اباذر را به اصحاب نشان دهد. نه این‌که هر کسی و هر زمانی پایان ماه صفر را به دیگران اعلام کند. اهل بهشت باشد.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین ، پیامها
برچسب‌ها: صفر , محرم , پیامبر , ابوذر


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۱۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

شاه عبدالعظیم حسنی فرمود :

به حضرت جواد علیه السلام عرض کردم که به زیارت قبر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف شوم یا به زیارت پدرتان.
 فرمود : اندکی درنگ کن ؛ سپس داخل اندرون شد بعد - در حالی که اشکهایش بر رخسارش جاری بود - خارج شد و...
سپس فرمود : زائران امام حسین علیه السلام بسیارند؛ اما زائران پدرم کمند.

در روایت دیگر فرمود : زیارت پدرم افضل است زیرا حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را همه مردم زیارت می کنند؛ اما پدرم را ، جز خواص شیعه زیارت نمی کنند.

 زیرا هر فرقه ای از شیعه ، امام حسین علیه السلام را از جهات مختلفی از قبیل، شهادت آن حضرت، مخصوصا فرزند بی‌واسطه حضرت زهراعلیهاالسلام بودن محترم می شمارند و فرق دیگر شیعه، از قبیل: کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه و واقفیه و...امامت حضرت سیدالشهدا علیه السلام را پذیرفته اند؛ اما در این میان، حضرت رضا علیه السلام دارای ویژگی خاصی است که اغلب انشعابات تشیع، قبل از ایشان بوده و باقیمانده از فِرَق مختلف همین خواص شیعه هستند که به ولایت حضرت رضا علیه السلام معتقدند و شمارشان نسبت به بقیه کمتر است؛ لذا در روایات عارفا بحقه قید شده یعنی ایشان را امام واجب الاطاعه بداند.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین
برچسب‌ها: شاه عبدالعظیم , سید الشهدا , امام حسین , خواص شیعه


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

درجمعی سوالی پرسیده شد به این مضمون :

چرا این عزاداری‌ها فقط مخصوص امام‌حسین(ع) است؟ چرا برای پیامبر(ص) که بزرگترین و محبوب‌ترین انسان نزد خداست این عزاداری‌ها وجود ندارد؟

پاسخی که به ذهن بنده رسید:

۱_اسلام را پیامبر پدید آورد ولی آنچه باعث بقای اسلام بود، امام حسین (ع) بود
《الاسلام محمدی الحدوث و حسینی البقاء》

پس باید از عامل بقای اسلام زیاد صحبت کنیم و یادش را زنده نگه بداریم، تا در زمان‌های مختلف اسلام زنده بماند.

۲_امام حسین به واجبی عمل کرد که نه معصومین قبلی آن را انجام دادند نه معصومین بعدی. برای معصومین قبلی این موقعیت پیش نیامده بود که قیام علیه باطل و انحراف انجام بدهند و کشته شوند. وقتی امام حسین قیام کرد این تکلیف از معصومین بعدی هم برداشته شد (بنقل از کتاب انسان ۲۵ساله_مقام معظم رهبری)

پس امام حسین کاری کرد که هیچ‌کدام از معصومین انجام ندادند. پس طبیعی است که امام‌حسین با تمام معصومین فرق داشته باشد. و ما هر کاری میتوانیم باید انجام بدهیم تا آن حرکت زنده بماند. کما اینکه خود اهل بیت هم همیشه و به هر بهانه‌ای یاد امام حسین را زنده نگه می‌داشتند.

امام سجاد(ع) سال‌های سال گریه می‌کردند. شاید در نگاه اول این گریه احساسی و بخاطر آن جنایات باشد. بله قسمتی از گریه‌های حضرت به همین دلیل است و دلیل دیگر آن بخاطر زنده نگه‌داشتن حرکت و قیام اباعبدالله بوده است تا در یادها بماند.

۳_نحوه درگذشت پیامبر و امام‌حسین هم بسیار باهم متفاوت است. امام‌حسین ویارانش به فجیع‌ترین وضع به شهادت رسیدند و خانواده‌شان به اسارت رفتند.

۴_بنابرروایات خود پیامبر و حضرت زهرا هم برای امام حسین و واقعه کربلا گریه کردند.

البته مسلمانان سالروز رحلت(شهادت) پیامبر را به سوگ می‌نشینند و عزاداری می‌کنند. بنقل تاریخ غمناک‌ترین روز مدینه در طول تاریخ روز وفات(شهادت) پیامبر بود. و دومین روز غمناک مدینه  روز بازگشت بازماندگان بنی‌هاشم از کربلا.


موضوعات مرتبط: آموزش ، مذهبی ، دل نوشته ها ، دین ، پیامها
برچسب‌ها: حسین , ع , عاشورا , اربعین


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

این روزها شما وقتی اطراف حرم امیرالمؤمنین رو می‌بینید. کوچه‌ها و خیابان‌های منتهی به حرم پر از جمعیت، داخل حرم پر از جمعیت، هزاران نفر دور حرم خوابیدن مثل آوره‌ها، ولی آواره‌ی علی(ع)...

بعد شما تاریخ رو نگاه می‌کنید می‌بینید تا تونستن امام‌علی رو تخریب کردن، هر تهمتی تونستن بهش زدن، حقش رو خوردن، اصلا هر کاری می‌تونستن کردن تا بغض علی رو در دل پیر و جوان، کودک و بزرگسال بندازن، تا جایی که قانون دشنام بر علی(علیه السلام) رو وضع کردن. و هر کس این قانون رو اجرا نمی‌کرد مجازات و یا کشته می‌شد. جا داره یادی کنیم از مردم غیور سیستان که تنها مردمی بودن که قانون دشنام بر امیرالمؤمنین رو انجام ندادن و زیر بارش نرفتن و گفتن به‌جاش مالیات می‌دیم و چون مردم قوی و جنگجویی هم بودن حاکم پیشنهاد اونارو قبول کرد.

خلاصه هر کاری که می‌تونستن کردن تا هیچکس جرات نکنه اسم علی رو به زبون بیاره، چه برسه از حُبّ علی و شیعه علی بودن حرف بزنه. هر کی اسم بچه‌اش رو علی می‌گذاشت می‌کشتن. هرجا علوی‌ گیر می‌‌آوردن می‌کشتن. حتی روز عاشورا هم به امام‌حسین گفتن می‌کشیمت "بغضاََ لاَبیک" بخاطر بغضی که از پدرت داریم.

دونه درشت‌های خلفای اموی و عباسی رو بشمرید. بالای ۲۰ تا خلیفه می‌شن، که خیلیاشون رو اسم‌هاشون هم به گوشمون نخورده، اصلا کجا هستن‌؟ کجا دفنن؟ مجبین معاویه کوشن؟ شیعیان یزید کجا زندگی می‌کنن‌؟ مقتدرترین و باتدبیرترین خلیفه اموی عبدالملک مروان بود که از همه بیشتر حکومت کرد، کجاست؟ طرفداراش کجای دنیا هستن؟

ولی هر کس درهر جای دنیا زندگی امیرالمومنین رو مطالعه کرد چنان شیفته شد که یا شیعه شد و یا مثل جرج‌جرداق مسیحی گفت:《ای علی اگر بگویم تو بالاتر از مسیحی دینم نمی‌پذیرد و اگر بگویم مسیح از تو بالاتر است، وجدانم نمی‌پذیرد.》

امیرالمومنین چهارسال و اندی حکومت کرد و از درخشان‌ترین حکومت‌های دنیا ازش نام می‌برن. بقیه امام‌های ما یک روز هم حکومت نکردن ولی به تنهایی تاثیرات فوق‌العاده‌ای در زندگی بشری و دینی مردم گذاشتن. بارزترین مثال آن اباعبدالله الحسین (ع) است که یک روز حکومت نکرد و حتی حدیث هم خیلی کم داریم از حضرت، ولی در روز اربعین ده‌ها میلیون نفر به زیارت آن حضرت می‌روند.

چه‌جوری میشه اینطوری؟ اتفاقی این‌طوری شده؟ چرا اتفاقی دیگران این‌طوری نشدن؟ جز اینه که این‌ها امامان حق بودند و ازجانب خدا. وخداوند هر کس رابخواهد عزت می‌دهد و هرکس رابخواهد ذلیل می‌کند (یُعزُّ مَن یَشاء و یُذّل من یشاء) وتا قیام قیامت این عزت را بیشتر خواهد کرد.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دل نوشته ها ، دین
برچسب‌ها: حضرت امیر , امام حسین , اربعین , اموی


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

جوانی خدمت امام جواد علیه‌السلام رسید و عرض کرد:

«حالم خوب نیست، از مردم خسته شده‌ام، تهمت، غیبت و .. بریده‌ام ،

نفسم در این بلاد بالا نمی‌آید.»

چه کنم؟

امام جواد علیه‌السلام فرمودند: « فَرِّ اِلیَ الحُسَین »؛ به سمت حسین فرار کن.

شعشعه الحسینیه ج۱ ص۵۰


موضوعات مرتبط: ادعیه دیگر ، جملات زيبا ، آموزش ، شهدا ، مذهبی
برچسب‌ها: نفس , امام حسین , اربعین , کربلا


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

مورخین و علما می‌گویند اگر امیرالمؤمنین قبل از پیامبر (علیهما السلام) از دنیا می‌رفت هیچ کلامی از آن حضرت به دست ما نمی‌رسید، یک سخنرانی فقط داشتن که در مراسم عقدشون با حضرت زهرا بوده. هیچ مطلب دیگری از حضرت نمی‌تونید در زمان حیات رسول‌خدا پیدا کنید. امیرالمؤمنین در کنار پیامبر سکوت محض بودن، اصلا خودی نمی‌دیدن که بخوان ابراز کنن، سرتا پا ادب بودن.

فرزندش عباس‌بن‌علی هم نسبت به امام‌حسین همین‌گونه بودند، سکوت و ادب محض. از حضرت عباس هم یک خطبه نقل شده که هنگام حرکت کاروان امام حسین به کربلا در مکه ایراد کردند در حمایت از برادرشون سیدالشهدا، خطبه اش هم برای برادرش بوده.
حضرت عباس در کنار برادر و مولایش زیاد حرف هم نمی‌زد. حتی امام رو با اسم برادر صدا نمی‌زدن که بی‌ادبی نشه. فقط یه جا از برادرش یه چیز درخواست می‌کنه، اونم در روز عاشورا و بعد از شهادت همه یاران، به امام می‌گن: سینه‌ام داره می‌ترکه، اجازه می‌دید برم میدان بجنگم؟ که امام اجازه نمی‌دن و می‌گن برو آب بیار...


موضوعات مرتبط: شهدا ، مذهبی ، دل نوشته ها
برچسب‌ها: حضرت عباس , امام علی , امام حسین , شهدا


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۸/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

-پشیمان نیستی شمر؟
پیشمان از چه؟
-از جنگ با حسین.
یابن ضبابی حسین اگر زنده شود و بخواهد دوباره علیه یزید اقدام کند، من اولین کسی هستم که مقابلش می‌ایستم

-شمر قبول نداری در قصه حسین ما فریب یزید را خوردیم‌؟
چه فریبی؟ چه کشکی؟ حسین چون نوه پیامبر است می‌تواند بدعت بیاورد، سنت بشکند و بر خلیفه بشورد؟

-شمر تو این حرف‌ها را از ته دل می‌زنی؟ مرا سفیه دیده‌ای یا خیال می‌کنی جاسوس آل امیه‌ام و قرار است تورا تفتیش عقیده کنم؟ من منم دیوانه، رفیقت. ما ظاهرا عقد اخوت بسته‌ایم

اولا: بیعت نکردن باهر خلیفه‌ای بدعت در دین نیست، علی‌الخصوص خلیفه‌ای مثل یزید که آشکارا حدود الهی را می‌شکست

دوما: بیعت شکستن اگر معصیت باشد، همه کسانی که در صفین با علی بیعت شکستند معصیت‌کارند از جمله من و تو...

پ.ن. چه خوبه که سریال‌هایی مثل مختار رو با دقت در مکالمه‌ها نگاه کنیم، چرا که برخی از حرفها واقعا علمی، زیبا و پاسخ به شبهه است.


موضوعات مرتبط: سخن روز ، شهدا ، مذهبی ، دین ، پیامها
برچسب‌ها: شمر , یابن ضبابی , امام حسین , دنیای امروز


تاريخ : ۱۳۹۷/۰۷/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

برای سالم‌ سازی جامعه از بدحجابی باید علل و عواملی چون، جایگزینی اصالت فرهنگی به جای تغافل فرهنگی و مبارزه بی‌امان با تهاجم فرهنگی غرب را مورد بررسی قرار داد و همچنین؛ آگاهی‌بخشی در مورد آزادی و سوق دادن نسل کودک و نوجوان به گزینش آزادی صحیح و مفید، تقویت باورهای فکری و عملی افراد جامعه به ویژه زنان و … نیز از دیگر مواردی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.

آثار اجتماعی بدحجابی در جامعه بسیار زیاد است که سلامت فرد، خانواده و جامعه را مورد تهدید جدی قرار می دهد. در مقابل بدحجابی، حجاب آثار شخصی و اجتماعی زیادی را دارا است. جامعه‌ای که در آن بانوان با حفظ حدود وحقوق با پوشش مناسب در جامعه حاضر می‌شوند و بدین ترتیب موجب پیدایش محیط سالم اجتماعی می‌شوند و در نتیجه، یکی از آثار اجتماعی حجاب، سلامت اجتماعی خانواده‌هاست.

تنها راه نجات بشر امروز را که در منجلاب بی حجابی و بی عفتی، روی آوردن به اسلام و حفظ حریم عفاف و حجاب و رعایت مرزهای محرم و نامحرم در همه عرصه ها می داند و پایگاه تربیت چنین انسان هایی را نهاد مقدس خانواده اصیل اسلامی می داند. خانواده به عنوان اولین کانون تربیتی در تبیین حدود و حریم ها به افراد خانواده موثر خواهد بود و برای سامان دهی به مقوله ی حجاب باید در نهادینه سازی حجاب و عفاف از کانون خانواده ها شروع کرد.

مهم ترین اصل در تربیت خود انگیخته، مسئله ی رغبت‌ها و علایق کودک است. نوجوانان و جوانان باید خود را چنان با ارزش و با عزم و اراده تصور کنند که خویشتن را از درون کنترل کنند. آنان چنین انتظارى را در خود بپرورانند که حتما مى‌باید دیگران آن ها را کنترل کنند. بلکه بایستی به گونه‌اى رشد یابند که حتى در شرایطى کاملا دور از چشم افراد – که امکان بهره‌ورى نیز براى آنان فراهم باشد – به لحاظ تقوایى، خود را نگه دارند و دست از پا خطا نکنند. نوجوانان را باید به گونه اى تربیت کرد که خود کنترل بار آیند. از مسائلى که امام خمینی بیشتر به آن  توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود.

امام راجع به حجاب دختران می‌فرمایند: «تا تکلیف نشده حجاب لازم نیست، مى تواند هر رنگى که مى‌خواهد بپوشد. ولى وقتى تکلیف شد، دیگر نگویید عیب ندارد. این را به بچه تلقین کرده‌اید که راجع به مسائل دینى سخت نباشد، باید به بچه فهماند که بعد از سن تکلیف، پسر عمو و پسر خاله نامحرم هستند و باید حجاب داشته باشد. این عیب ندارد. سلیقه‌هاى مختلف پدر و مادر مسایل شرع را تغییر مى‌دهد یا از اصل برمى‌گرداند و براى بچه کار را مشکل مى‌کند. نباید مسایل شرع را براى بچه مشکل کرد. اسلام دین راحتى است. دین سختى نیست.»

از ۳ سالگی تربیت آموزه های دینی و داشتن حجاب را رسمی کنید. در ابتدا برای او چادری تهیه کنید و او را برای داشتن چادر تشویق کنید. عبارات محبت آمیز بگویید و او را در آغوش کشیده و بگویید که بسیار خوشحالید که چنین فرزند با حجاب و با حیایی دارید. تشویق های خود را ادامه دهید و برای آن پایانی تصور نکنید. البته افراط و تفریط در این مورد هم مذموم است. فقط تدریج و استمرار را فرموش نکنید.

با کودک خود با احترام رفتار کنید و عزت نفس و اعتماد به نفس او را بالا ببرید. برای نظرات درستش احترام قائل شوید و به او شخصیت دهید و با عبارات محترمانه با او صحبت کنید. وقتی او عزت نفس داشته باشد هرگز به دنبال بی بند و باری و بی حجابی نخواهد رفت چون آنقدر خود را عزیز می داند که می فهمد با آن چیزها هرگز عزت، زیبایی و ارزشی بدست نخواهد آورد.


موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: حجاب , تهدید , اصالت فرهنگی , خانواده


تاريخ : ۱۳۹۶/۱۰/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/08/info.shembil.bahjat_512x512.png


توصیه های آیت الله بهجت برای داشتن زندگی ایده آل و موفق و بخشی از وصایای سید علی قاضی (ره) یکی از برجسته ترین شخصیت های دینی و علمی را در این بخش می خوانید.

 توصیه های آیت الله بهجت برای موفقیت در زندگی و آرامش دنیوی و اخروی به همراه برخی از وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) همچون گنجینه هایی هستند که در این مطلب گردآوری شده اند.آیت الله بهجت

نماز

شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است.]

 مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند:«اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»

 مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند:روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند:«به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.

  اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/08/IMG11365644.jpg

دعای قنوت نماز

آقای قاضی می فرمودند این دعا را در قنوت نماز بخوانید:«اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی.» خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را ؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوب ترین چیزها نزد ما قرار بده.

قرآن

آیت الله نجابت می فرمودند : آیت الله میرزا علی قاضی به مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی (از شاگردان برجسته آقای قاضی) فرموده بودند که:«هیچ گاه از قرآن جدا مشو و ایشان تا آخر عمر بر این سفارش آقای قاضی وفادار و پایبند بود. هر وقت از کارهای ضروری و روزمره فارغ می شد، قرآن می خواند و با قرآن بود.»

 آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند:«چند سفارش ایشان عبارت است از:اول روخوانی قرآن، می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید.

توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!»

آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله  طباطبایی می فرمودند:«دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی...»

 و نیز:«بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مۆمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد.»

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/08/82011.jpg

نماز شب

«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.»

 علامه طباطبایی می فرمودند:«چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند:ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!»
همچنین بخوانید : اس ام اس و جملات زیبای آیت الله بهجت فومنی

 حاج سید هاشم حداد می فرمودند:«مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید.»

کلید موفقیت در توسل به ائمه أطهار (علیهم السلام)

آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند:«.... و تمام طرق .... توسل به ائمه أطهار(علیهم السلام) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا.»

معجزات توسل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)

محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.

دعا برای فرج امام زمان (علیه السلام)

از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.

دل هیچ کس را نرنجانید!

دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!          

دعای رفع ناراحتی های روحی

آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند:«لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم:هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست. از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست.»

حق الناس

آیت الله نجابت نقل می کند:وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند:«هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی. خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم. اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند:«هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.

 آقای قاضی فرمودند:هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.»


موضوعات مرتبط: ادعیه دیگر ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: آیت الله بهجت , آیت اله نجابت , سید علی قاضی , سید هاشم رضوی


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۵/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/04/photo_۲۰۱۷-۰۴-۲۴_۲۱-۱۲-۳۷.jpg

ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد

دل رمیده ی ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

🌺عید سعید مبعث مبارک باد🌺


موضوعات مرتبط: مذهبی ، عکس
برچسب‌ها: عید , سعید , مبعث , محمد


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۲/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
http://komeil.info/wp-content/uploads/2016/08/photo_2016-08-11_12-27-35.jpg


    
    
    
    
    

تصاویر بیشتر برای دانلود در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دانلود مداحی
برچسب‌ها: امام رضا , پوستر , آهنگ , طراحی

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۵/۰۵/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بسم الله الرحمن الرحیم

طریقه ی خواندن صیغه ی ازدواج موقت

مقدّمه ۱ : قبل از خواندن صیغه ی عقد موقت، ابتدا باید مهریه ای مشخص شود تا صیغه عقد صحیح باشد. حتّی اگر خانم بگوید مهریه نمی خوام، باز هم عقد صحیح نیست. لذا حتما باید مهریه ـ هر  چند اندک ـ مشخص شود.

تذکر : مهریه باید به گونه ای باشد که ارزش مالی داشته و مقدار آن هم کاملا مشخص باشد. مثلا اگر می گویند مهریه یک جلد کلام الله مجید باشد، یا این قرآن کریم را همان موقع نشان دهندکه معلوم شود چه قرآنی منظور است و یا این که قیمت آن را مشخص کنند و بگویند: مهریه، یک جلد کلام الله مجید باشد ، به قیمت (مثلا) ده هزار تومان.

اگر بگویند مهریه ، دو شاخه گل رز باشد ، در این صورت گل ارزش مالی دارد ، اما هنوز مشخص نشده که این شاخه گل چه قیمتی باشد . روی همین حساب یا باید شاخه گل را همان زمان نشان دهند و بگویند : « همین شاخه گل » و یا این که بگویند : « دو شاخه گل رز به قیمت (مثلا) دو هزار تومان ».

مقدّمه  ۲: برای صحیح بودن عقد موقت، باید قبل از خواندن صیغه عقد، مدت محرمیت به صورت دقیق مشخص شود. در این میان تفاوتی نمی کند که این مقدار اندک باشد (مثلا یک ساعت) یا زیاد باشد (مثلا بیست سال). اگر بگویند: « تا هر زمانی که دوست داشتیم » یا « تا زمانی که در دانشگاه  بودیم » یا « تا وقتی که یکدیگر را دوست  داشتیم » در تمام این مثال ها به خاطر مجهول بودن زمان عقد ، صیغه ی محرمیت باطل است.

مقدّمه ۳ : یکی از شرایط اساسی برای ازدواج دختر باکره اذن پدر یا پدر بزرگ پدری است. برای آگاهی از نظر مرجع تقلید خود ، اینجا کلیک کنید.

اما روش ها مختلف برای خواندن صیغه ی عقد موقت :

روش اوّل : عاقد ، شخص ثالث است.

اگر عاقد شخص دیگری باشد ، ابتدا باید از هر دو طرف برای خواندن صیغه ی عقد وکالت بگیرد و بعد از آن، صیغه را این گونه بخواند :

فرض کنید که نام خانم « زهرا » است  و نام آقا هم « محمد ». در این صورت :

به وکالت از خانم بگوید : زَوَّجتُ مُوکِّلَتی ( زهرا ) مُوَکَّلی ( محمد ) فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ عَلَی المَهر المَعلُوم»

پس به وکالت از آقا بگوید : « قَبِلتُ التَّزویجَ لِمُوَکِّلی ( محمد ) »

معنی صیغه :

موُکّل خودم « زهرا » را به تزویج « محمد » در آوردم ، در مدت مشخص و با مهریه مشخص

قبول کردم این ازدواج را .

روش دوم : عاقد ، خود زن و مرد هستند .

اگر آقا و خانم هر کدام بخواهند صیغه ی مربوط به خود را بخوانند، این گونه بگویند:

ابتدا خانم می گوید: « زَوَّجتُکَ نَفسِی فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهرِالمَعلُوم »

بعد بلافاصله آقا بگوید: « قَبِلتُ التَّزویجَ »

معنی صیغه :

خانم می گوید : تو را به زوجیت خود درآوردم ، در مدّت مشخص و با مهریه مشخص.

آقا می گوید : قبول کردم این زوجیت را .

روش سوم : عاقد ، خود داماد است .

اگر آقا از خانم وکالت بگیرد که خودش صیغه ی عقد را بخواند، این گونه بگوید:

ابتدا به وکالت از خانم بگوید: « زَوَّجتُ مُوَکِّلَتِی (زهرا) نَفسِی، فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهر المَعلُوم»

بعد بلافاصله برای خودش بگوید : « قَبِلتُ التَّزویج »

معنی صیغه :

موکلم زهرا را به ازدواج خودم در آوردم ، در مدّت معلوم و با مهر معلوم

قبول کردم این ازدواج را.

روش چهارم : عاقد ، خود عروس است.

اگر خانم از آقا وکالت بگیرد که خودش صیغه عقد را بخواند ، این گونه بگوید :

ابتدا از طرف خود بگوید : « زَوَّجتُک نَفسِی، فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهر المَعلُوم »

بعد بلافاصله از طرف داماد (موکل خود) بگوید : « قَبِلتُ التزویج لموکِّلی (محمد) »

معنی صیغه :

خودم را به ازدواج تو درآوردم در مدت معلوم با مهر معلوم

قبول کردم این تزویج را از طرف موکلم.

توجه: کسانی که قصد دارند بعد از عقد موقت ، با یکدیگر عقد دائم داشته باشند . باید قبل از خواندن عقد دائم ، یا مدت عقد موقت تمام شده باشد و یا این که آقا بگوید : « مابقی مدت را به همسرم بخشیدم ». اگر این کار را انجام ندهند ، عقد دائم باطل است و با به اتمام رسیدن مدت عقد موقت ، به یکدیگر نامحرم می شوند .

بازدید کننده گرامی !

همچنین، قبل از بروز هرگونه مشکلی با کلیک در این قسمت ، به « بایدها و نبایدهای عقد موقت »

هم توجه فرمایید.

 

مطالب مرتبط

نظر علما در رابطه با اجازه ولی در عقد دختر باکره
بایدها و نبایدهاي عقد موقت


موضوعات مرتبط: آموزش ، خانه و خانواده ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: صيغه , روش خواندن , صیغه عقد , موقت


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۱/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

نگاهی اجمالی به عقد موقت

عقد موقت یکی از قوانین پیشرفته و مترقی اسلام عزیز است که در جای خود بسیار کارساز و مفید می­ باشد. همانگونه که از نام آن برمی­ آید،  این عقد برای مواقع اضطراری است تا جامعه گرفتار گناه و فساد اخلاقی نشود. خداوند متعال در قرآن کریم از این عقد اینگونه یاد می­ کند: « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً. » [۱] (با زن هایى که ازدواج موقت مى‏ کنید، باید مهر آن ها را به عنوان یک امر واجب بپردازید).

عقد موقت و خانم­ های غیر باکره :

منظور از خانم غیر باکره ، خانم­ هایی هستند که ازدواج کرده­ اند و به واسطه­ ی طلاق  ویا مرگ شوهر هم اکنون مجرد هستند. این خانم­ ها باید در درجه­ی اوّل در فکر عقد دائم با مردی در شأن خود باشند ، اما چون از یک طرف ممکن است سال­ها در انتظار چنین  شوهری بمانند و از طرف نیاز عاطفی به یک مرد نتواند آن ها را از گناه باز دارد، می ­توانند با در نظر گرفتن ملاحظات عقد موقت ، مدتی را در عقد موقت با مردی سپری نمایند تا در گناه و فساد گرفتار نشوند. همچنین برخی از این خانم­ ها که بنا به دلایلی نمی­ توانند ازدواج دائم داشته باشند، می­ توانند با عقد موقت نیاز عاطفی و بلکه مالی خود را مرتفع گردانند . مثلا خانم­ هایی هستند که فرزند دختر دارند و صلاح نمی ­دانند دختر جوان­شان زیر دست ناپدری بزرگ شود . یا این که پسرهایی دارند که به او اجازه­ ی چنین ازدواجی نمی­ دهند . در این رابطه عمل به تذکرهای ذیل توصیه می­ شود :

۱٫      هویت مردی که می­ خواهد با او ازدواج موقت داشته باشد معلوم باشد.

۲٫      از این موضوع کسی را مطلع نسازند.

۳٫      سعی کنند مردی را انتخاب کنند که توجه به نیازهای عاطفی آن ها هم داشته باشد.

۴٫      تعدّد ازدواج موقت با افراد مختلف ممکن است موجب نتوع طلبی خانم و در نهایت به خطر افتادن سرمایه­ عفت و حیای او گردد. لذا سعی کنند با دقت مردی را انتخاب نمایند که بتوانند برای مدتی طولانی روی او حساب باز کنند.

۵٫      اگر  قصد ازدواج دائم دارند، مراقب باشند که جلوه­ های ازدواج موقت آن ها را از عقد دائم و غافل  نکند. کم نیستند خانم­ هایی که دوران طراوت جوانی خود را مشغول عقد موقت بوده­ اند و در دروان میان­ سالی به یک باره خود را تنها و بی ­پناه می­ بینند.

عقد موقت و خانم­ های باکره :

عقد موقت برای خانم­ های باکره ( یعنی خانم­ هایی که  هنوز شوهر ندیده ­اند ) در وحله­ ی اوّل به صلاح نیست و بیش از هر چیز موجب درد سر می­ گردد. اما صادق (علیه­ السلام) در مورد ازدواج موقت با دختر باکره می­ فرمایند: ازدواج موقت با دختر باکره کراهت دارد؛ چرا که موجب بروز عیب برای خانواده­ اش می­ گردد. [۲] در این  قسمت چند مورد از گرفتاری­ های این  نوع ازدواج برای دختر باکره بیان می ­شود:

۱٫      معاشرت با یک مرد در دوران عقد موقت برای روحیات لطیف دختر مشکل ساز است و ممکن است که بعد از ازدواج دائم نتواند آن گونه که باید در حق همسر خود محبت داشته باشد.

۲٫      چون دختر تجربه­ ی زندگی با مردی را ندارند، ممکن است مورد سوء استفاده قرار گرفته و عمری را در اندوه ندانم کاری خود سپری کنند. چه این سوء استفاده به لحاظ از بین رفتن بکارت باشد و چه اینکه به نحو دامی باشد که مردهای شیاد برای او می­ چینند تا وی را در منجلاب فساد قرار دهند.

روزی دختر خانمی که به دلیل فوت پدر، اجازه ­اش ازدواجش در دست خودش بود، سراسیمه به مرکز مشاوره مراجعه کرد. این دختر با پسری رفیق می ­شود و بعد با یکدیگر صیغه­ ی محرمیت می­ خوانند. رابطه­ ی عاطفی میان این دو آن قدر صمیمانه می­ شود که کاملا یقین می­ کنند ازدواجشان حتمی است. روی همین اساس متأسفانه دختر، خانم بکارت خود را در معاشرت با پسر از دست می­ دهد. بعد از مدتی پسر به دلیل ممانعت خانواده­ اش از ازدواج با او سر باز می  ­زند و با یک معذرت خواهی ساده او را به حال خود رها می­ سازد و دنبال کار خود می­ رود. حالا این دختر مانده بود با مشکل بزرگی که زندگی آینده­ ی او را در هاله­ ای از ابهام قرار داده بود!  

۳٫      بسیاری از مردهایی که رو به ازدواج موقت می­ آورند، در این ازدواج فقط به جنبه­ ی غریزی آن می ­نگرند و توجهی به خواسته­ های عاطفی دختر ندارند. این بی ­توجهی ممکن است باعث شود تا به تدریج دختر از جنس مرد متنفر شود و به خواستگارهای خود هم جواب منفی بدهد.

۴٫      دختری که طعم معاشرت با مردی را نچشیده ممکن است در ازدواج موقت به یکباره به وی علاقمند شده و نتواند از او جدا شود. از یک طرف می ­بیند که زندگی دائم با آن مرد غیر ممکن است و از طرف دیگر با عشق و محبتی که از او در دلش افتاده نمی­ تواند ـ در قالب ازدواج دائم ـ مرد دیگری را در زندگی خود پذیرا باشد.

۵٫      ممکن است دختر به دلیل جذابیت عقد موقت، دوران طلایی جوانی خود را از دست  بدهد و با امروز و فردا کردن، خواستگار یا خواستگارهای خوب خود را از دست بدهد.      

با این مسائل مشخص شد که عقد موقت برای دخترهای باکره مشکل ساز بوده و بسیار خطرناک می­ باشد. حال با در نظر گرفتن این مسأله اگر دختر خانم دید که تاب تحمل نداشته و می­ رود تا به گناه بیفتد می ­تواند ابتدا مشکل خود را با یک کارشناش مذهبی در میان بگذارد. چه بسا آن کارشناس راه­ کاری به او ارائه کرد تا از این مشکل رهایی یابد. به هر حال تا می­ تواند در مقابل مسائل عاطفی و نیازهای غریزی تحمل داشته باشد تا دچار درد سر نشود. در برخی موارد بسیار استثنایی که دختر به خاطر این مسائل نمی ­تواند پاک بماند و حتی مبتلا به مشکلات روحی و روانی شده است. از باب دفع افسد به فاسد می­ تواند با عقد موقت به صورت موقتی مشکل خود را مرتفع نماید. حال اگر دختر خانمی اجازه ­اش در دست خودش بود که با نهایت دقت با مردی عقد موقت می­ بندد و اگر اجازه در دست ولی بود. اینجا عرفا وشرعا بر ولی واجب است که با ازدواج موقت به نیاز دختر خود رسیدگی نماید و او را از این گرفتاری نجات دهد.

در این عقد باید تذکرهای ذیل لحاظ شود :

۱٫      حتی الإمکان معاشرتشان در حد صحبت و گفتگوی معمولی باشد تا از آسیب­ های عقد موقت دورتر باشند.

۲٫      سعی کنند بجز پدر و مادر شخص دیگری را متوجه این عقد نکنند و با آن ها در مورد این مسأله صحبتی  به میان نیاورند. چه این  شخص برادر و خواهر باشد و چه رفیق صمیمی. چرا که ممکن است بعدها همین افراد موضوع عقد موقت دختر را بر زبان جاری کنند و مشکل بزرگی برای وی درست کنند. ( البته مخفی بودن موضوع عقد موجب نشود که دختر از مشورت با اهل آن خودداری نماید )   

۳٫      طولانی بودن زمان عقد موقت در برخی موارد برای خانم درد سر ساز است. دختر تمایلی به ادامه­ ی این عقد ندارد و مرد مابقی مدت را به او نمی­ بخشد. همچنین با توجه به این که خواستگاری از خانمی که در عقد دیگری است حرام است ممکن است در دروان عقد موقت خواستگار خوبی برای خانم پیدا شود و دختر به خاطر این که در عقد ـ موقت ـ دیگری است نتواند پذیرای او باشد. روی همین اساس پیشنهاد می­ گردد که در ضمن خواندن صیغه­ ی عقد، دختر از مرد وکالت بلاعزل بگیرد که هر وقت خواست بتواند از طرف مرد مابقی عقد را بر خود ببخشد.

۴٫      به محض اینکه متوجه شدید در ازدواج موقت نیاز عاطفی شما برطرف شده دیگر به آن ادامه ندهید.

در پایان چند نکته­ ی ضروری در مورد عقد موقت ذکر می­ گردد :

۱٫      در عقد موقت باید زمان و مهریه­ ی آن به صورت مشخص معین گردد. در غیر  این صورت عقد اشکال دارد. در برخی از مشاوره­ ها که می­ دیدم دو نفر با یکدیگر عقد موقت خوانده­ اند. از آن ها می ­پرسیدم مقدار مهریه چقدر است ؟ می­ دیدم که می­ گویند خانم گفته من مهر نمی­ خواهم! و حال آن که چنین عقدی باطل است . یا می­ پرسیدم عقد موقت به چه مدّت است ؟ می­ گفتند : گفتیم فعلا بخوانم بعد تا هر وقت شد ادامه می­ دهیم !

۲٫      کسی که قبلا در عقد دیگری بوده ـ چه دائم و چه موقت ـ باید توجه داشته باشد که تا عده­ ی شخص قبلی به اتمام نرسیده ، نمی­ تواند با کسی ازدواج ـ دائم یا موقت ـ داشته باشد.

۳٫      شاید این مطلب برای برخی تعجب آور باشد؛ اما لازم تذکر دهم خانمی که شوهر دارد نمی­ تواند با کسی صیغه­ کند. بارها دیده­ام برخی خانم­ های متأهل گمان می­ کنند که می­ توانند با دیگری صیغه­ ی محرمیت بخوانند!  

۴٫      در شرع مقدس اسلام چیزی به عنوان صیغه­ ی خواهر ـ برادری نداریم. تنها صیغه­ ی ازدواج است که به صورت ازدواج دائم و موقت شکل می­ گیرد.

[۱] . سوره ­ی نساء ، آیه ­ی ۲۴٫  امام صادق (علیه ­السلام)  در جواب شخصی که از متعه سؤال می­ کرد این آیه را قرائت فرمودند. الکافی، ج۵، ص۴۵۰٫

[۲] . عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه­ السلام) قَالَ فِی الرَّجُلِ یَتَزَوَّجُ الْبِکْرَ مُتْعَةً قَالَ یُکْرَهُ لِلْعَیْبِ عَلَى أَهْلِهَا. / الکافی ، ج۵ ، ص۴۶۲٫

 

مطالب مرتبط

نظر علما در رابطه با اجازه ولی در عقد دختر باکره
روش خواندن صیغه عقد موقت


موضوعات مرتبط: آموزش ، خانه و خانواده ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: عقد , موقت بایدها و نبایدها , عقد موقت


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۱/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 http://komeil.info/wp-content/uploads/2016/02/New-Image1.jpg

  از چه زمانی باید فرزندانمان را با تربیت دینی آشنا نماییم و اولین نیازهای تربیت دینی توجه به چه مسایلی است ؟

تربیت دینی را باید با پرواز هواپیما تشبیه کرد که سه گام حرکت آرام روی باند، اوج و ثبات در آن دیده می شود. از نگاه دین، ما در سه مرحله به تربیت فرزندان می پردازیم. در دوره نخست زندگی، کودکان از طریق مشاهده رفتار دینی والدین، آموزشهای خرد درباره دین مانند یادگیری برخی از اذکار و رفتارهای ساده مانند جهت یابی قبله، وضوگیری و نیز دریافت پاسخهای صحیح در قبال پرسشهای دینی خود از والدین، پایه های اولیه دینداری را در خود ایجاد می کنند.

سپس در دوره هفت ساله دوم که دوره ابتدایی است، با جدیت و تقاضای قوی تری که والدین از فرزندان نسبت به اهتمام در امور دینی و نیز آموزش شیوه های صحیح اجرای آن دریافت می کنند، رفتارها را به صورت اولیه در خود بروز می دهند و در دوره سوم که مطابق با متوسطه اول و دوم است، انتظار داریم که این آموزشها و مقدمه چینی ها نتیجه داده و نوجوان رفتار دینی را به عنوان بخشی از برنامه های روزانه خود در نظر بگیرد. در تمام این سه دوره، از هر نوع شتابزدگی، انتظار بیش از توان، سخت گیری و سرزنش و دیگر روشهای منفی باید پرهیز کرد و دین را با خاطراتی شیرین و جذاب در کام کودکان گذاشت.

   با توجه به اینکه دوران نوجوانی ، دوره شکل گیری اعتقادات است ، در طریق دینی چه مراقبتهایی لازم است تا امر تربیت دینی مؤثر واقع شود ؟

امروزه با هجمه های هدفمند فرهنگی، مراقبتهای بیشتری نیاز داریم تا کودکان ضمن بهره وری از فناوری، از آسیبهای آن هم در امان بمانند. به عنوان مثال، وقتی کودکی، زودهنگام و با زیاده روی از ابزارهایی چون تبلت، بازی های رایانه ای، تلفن همراه و مانند آن استفاده می کند، بتدریج رفتارهای واقعی مانند مسؤولیتهایی که باید قبول کند، با بی رغبتی او روبرو می شویم.

همچنین کودکان بتدریج یاد می گیرند که در مقابل محرکها مانند دستورات والدین، کمترین واکنشها را نشان دهند، همان طوری که در مقابل محرکهای موجود در بازی‌های رایانه ای، پاسخ در خور را انجام نمی دهند. این فرایند کم کم تبدیل به کاهلی فرزندان ما در همه مسایل زندگی از جمله اجرای دستورات دینی می شوند. در کنار این مراقبت، لازم است کودکان خود را با چرایی آموزه های دینی هم آشنا کنیم و زمینه مطالعه و افزایش دانش را جهت انتخاب آگاهانه دین فراهم سازیم.

کودکان به صورت فطری با خداوند مانوس هستند و ما تنها این رابطه را تقویت می کنیم. همچنین با پاسخگویی صحیح نسبت به کنجکاوی‌های کودکان درباره خدا، زمینه رشد معنوی را فراهم می سازیم. شکل گیری اعتقادات در دوران نوجوانی خودش را نمایان می کند، نه اینکه همه شکل گیری محصول این دوره باشد، بلکه محصول تمام تلاشهایی است که از دوره های قبلی شروع شده و در این رده سنی بروز و تظاهر بیشتری می یابد.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2016/02/New-Image2.jpg

 مهمترین روشهای تربیت مذهبی برای کودکان ، استفاده از چه راهکارهایی است و آموزش شناخت صحیح مبانی دینی باید از چه سنی مورد توجه قرار بگیرد ؟

از همه فرصتها باید بهره جست. زمینه های زیادی وجود دارند که کودکان علاقه بیشتری به یادگیری مسایل دینی نشان می دهند. فرصتهایی چون جشن تولدها، سفرهای مذهبی، انس با طبیعت، الهام از آفریده های خداوند و نیز شبهای قدر و مانند آن فرصتهای معنوی خوبی برای بهره جستن هستند. درباره آموزش حریمهای ارتباطی نیز مطابق الگوی خداوند رفتار می کنیم. چند سال قبل از بلوغ و تکلیف، خداوند از ما خواسته که سن تمییز را به رسمیت بشناسیم و برخی از حدود ارتباطی را به فرزندان خود آموزش بدهیم. این فرصت خوبی است تا در بازی های کودکانه، تفکیکهای اولیه را ایجاد کنیم، مثلاً به بچه ها آموزش دهیم تا هنگام ورود به فضایی که نامحرم وجود دارد، اجازه بگیرند و دیگر فرمولهایی که به کودکان احساس بزرگ شدن همراه با رعایت مقررات تازه را می دهد، ایجاد کنیم.

 همان طور که می دانیم نماز ستون دین است ،  پس چگونه می توان بدون تحکم و زور و اجبار نوجوانان را به نماز خواندن علاقه مند کرد ؟

اگر فرمول تربیت دینی که در آن قانون تدریج به همراه در نظرگرفتن رشد فکری و احساس خوشایند نسبت به رفتارهای دینی لحاظ شده است را در نظر بگیریم، انتظار داریم در سنین نوجوانی یکی از انتخابهای جدی نوجوانان، گزینش برنامه های دینی باشد.

خانواده هایی که خود را نیازمند توسل به زور و تحکم می بینند، کسانی هستند که تمهیدات لازم را برای این کار از قبل تدارک نکرده اند یا در مسیر تربیت دینی دچار افراط و تفریط هایی شده اند. همچنین خانواده هایی که در سم زدایی از تربیت کوشا نبوده اند، در معرض آسیب هستند. نوجوان اگر با توشه ای که از دوره های قبلی با خود آورده، مثل خاطراتی که از خواندن نماز در وجودش خوشایند بوده اند، اکنون آمادگی تکرار آن تجربه ها را دارد و به این درک می رسد که خواندن نماز فرصتی است برای کامل شدن شخصیت او و نقش مؤثری در رسیدنش به اهداف مهم زندگی دارد. در عین حال اگر با نوجوانی روبرو شدیم که نماز را کنار گذاشته، نخست دلیل واقعی آن را کشف کنیم، سپس به تغذیه فکری و بعد از آن به اقتدار متوسل شویم که تفاوت ویژه ای با تحکم و زور دارد.

  برخی از والدینی که مذهبی هستند ، متأسفانه فرزندانی دارند که به رغم اینکه خود الگوی دینی بوده اند ، اما به احکام و دستورات دینی عمل نمی کنند ، به نظر شما چنین خانواده هایی که رفتار و الگوی مذهبی هم دارند با چه راهکارهایی باید فرزندانشان را به مسایل دینی جذب نمایند؟

والدین، مراقب باشند که مفاهیم دینی را درست و بجا به کودکان آموزش دهند. از سختگیری و غیرمنطقی جلوه دادن دستورات دینی پرهیز کنند. در تأمین نیازهای روحی و جسمی کودکان کوشا باشند. به اندازه کافی فرصت گفت و گو و صمیمت با فرزندان را ایجاد کنند. بهترین پیام کارآمدی دین برای کودکان، رفتارهای کارآمد و منطقی والدین مذهبی آنهاست.

کودکان از دریچه احساس خوبی که با والدین دارند، به دنیای دینی آنها هم گام می گذارند. نکته مهم دیگر اینکه با زیاده روی در مسایل دینی، بویژه در دوره خردسالی، کودکان را دچار دلزدگی نکنیم. به نام دین هم دستورات شخصی خود را به فرزندان مان تحمیل نکنیم تا از آنان بندگانی بصیر و تلاشگر در رسیدن به معنویت و پارسایی بسازیم.


موضوعات مرتبط: روان شناسی ، کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، مذهبی
برچسب‌ها: تربيت مذهبي , كودك و نوجوان , فرزند , پدر و مادر


تاريخ : ۱۳۹۴/۱۱/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

حضرت آدم علیه‌السلام
لقب: خلیفة الله.
معنای اسم: آفریده شده از سطح زمین.
پدر و مادر: خداوند متعال آدم را از خاک آفرید و جان در او دمید.
تاریخ ولادت: قبل از هبوط آدم.
مدت عمر: ۹۳۰ سال.
محل هبوط: آن حضرت در کوه صفا و بنا به قول مشهور در کوه سراندیب فرود آمد.
محل ذفن: نجف اشرف در کشور عراق
تعداد فرزندان: آن حضرت فرزندان زیادی داشت.
مختصری اززندگی نامه:
خداوند متعال بعد از اینکه آدم و حوا را آفرید به آنها اجازه داد دربهشت زندگی و از تمامی نعمت‌های آن استفاده کنند به جز میوه خاصی که آدم و حوا را از خوردن آن نهی کرد وفرمود اگربه آن درخت نزدیک شوید و از میوه آن بخورید ازبهشت رانده خواهید شد ولی باوسوسه‌های شیطان از میوه آن خوردند وخداوند آنها را از بهشت بیرون راند و به زمین فرستاد. آدم و حوا ازعمل خود سخت پشیمان شدند وسال‌ها به درگاه خداوند متعال گریه و زاری و طلب آمرزش کردند خدای مهربان توبه آنها را پذیرفت و از خطایشان در گذشت.

حضرت ادریس علیه‌السلام
ادریس: نام آن حضرت در زبان عربی اخنوع است
پدر: حضرت یارد
مادر: بره
تاریخ ولادت: ۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۳۶۵ سال
بعثت: درکوفه مبعوث شد
محل دفن: آن حضرت به آسمانها عروج کرد
تعداد فرزندان: آن حضرت دو پسرداشت
مختصری از زندگی نامه: برخی آن حضرت را از این جهت ادریس نامیدند که حکمت‌های خداوند وسنت‌های الهی را درس می داده است. وی با ۷۲ زبان مردم را به خدای یگانه دعوت می کرد. محل اقامت او در مسجد سهله در شهر کوفه بوده است. چنان که معروف است حضرت ادریس اولین کسی بود که خط نوشت. جامه دوخت و خیاطی را تعلیم داد.آن حضرت درزمینه علم نجوم هندسه حساب فلسفه و غیره تبحر داشت و آنها را به مردم زمان خود می آموخت. نقل شده است که خداوند ۳۰ صحیفه بر ادریس نازل کرد.

حضرت نوح علیه‌السلام
لقب: شیخ الانبیاء
معنای اسم: نوحه. این حضرت اسامی دیگری نیز دارد ازجمله عبدالغفار عبدالملک عبد السلام
پدر: لمک
مادر: قینوش
تاریخ ولادت: ۱۶۴۲ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: مدت عمر ایشان را بیش از هزار سال نوشته اند
بعثت: پیامبری ایشان در بابل عراق و شام بود
محل دفن: نجف اشرف در کشور عراق
تعداد فرزندان: آن حضرت چهار پسر داشت.
مختصری از زندگی نامه: حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر اولوالعزم است که خداوند او را با کتاب وشریعت جدا گانه ای به سوی مردم آن روزگار مبعوث کرد هر چند آن حضرت سالیان دراز قوم خود را به یکتا پرستی دعوت کرد ولی نتیجه ای نبخشید تا اینکه به امر خداوند کشتی بزرگی ساخت و از هر نوع حیوان یک جفت درآن قرار داد وسپس خود و عده کمی از همراهان به علاوه سه فرزندش( سام.یافث.حام )درکشتی نشستند. پس از آن چهل شبانه روز باران سیل آسایی بارید وبعد از اینکه آب فرو نشست کشتی بر فله کوه جودی و به روایت تورات بر کوه آرارات یا آغاری به خشکی نشست.

حضرت هود علیه‌السلام
معنای اسم: هدایت شده ( درزبان عبری نام آن حضرت عابر است )
پدر: شالخ
مادر: بکیه
تاریخ ولادت: ۲۶۴۸ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۴۶۰ سال
بعثت: برای هدایت قوم عاد مبعوث شد
محل دفن: نجف اشرف در کشور عراق
تعداد فرزندان: آن حضرت ۳ پسر داشت
مختصری از زندگی نامه: خداوند حضرت هوذ را برای هدایت قوم عاد مبعوث کرد.آن حضرت قوم خود را موعظه می کرد و می فرمود: <<ای قوم! اکنون من پیغمبر خدا هستم وبه راستی آمده ام تا شما را به پرستش خدای یگانه دعوت کنم.ای مردم ! بت پرستی را رها کنید تا سعادتمند شوید. >>آن قوم چون این سخنان را شنیدند بر سر وی ریختند و او را سخت زدند به طوری که بیهوش شد بعد از این واقعه باز هم از سوی خدا ندا رسید که قوم خود را موعظه کن به درستی که ما تو را فراموش نخواهیم کرد. حضرت هود دوباره مردم را به خداپرستی دعوت کرد ولی آنها ایمان نیاوردند و سرانجام بخاطر بی ایمانی مورد خشم خداوند قرار گرفتند و در اثر وزش بادهای مسموم همه بجز گروه مومنین هلاک شدند.

حضرت صالح علیه‌السلام
معنای اسم: نیک نیکوکار
پدر: جابر
تاریخ ولادت: ۲۹۷۳سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۲۸۰ سال
بعثت: برای هدایت قوم ثمود به پیامبری رسید
محل دفن: نجف اشرف واقع درکشور عراق
به روایتی نسب آن حضرت: صالح بن جابر بن ثمود بن عابر بن ارم بن سام بن نوح
مختصری اززندگی نامه: حضرت پیغمبر قوم ثمود بود وقوم خویش را از بت پرستی منع کرده وبه پرستش خدای یگانه دعوت می کرد ولی آنان او را تکذیب می کردند. عاقبت از آن حضرت معجزه ای خواستند وگفتند:<باید ازدل کوه شتری همراه با بچه بیرون بیاوری در آن صورت به تو ایمان می آوریم >. پس آن حضرت دعا کرد و خداوندنیز اجابت فرمود ولی قوم ثمود گفتند:<صالح سحر و جادو کرده سپس ناقه را کشتند>.حضرت صالح آنها را نفرین کرده وخداوند آن قوم را مورد خشم خود قرار داد و صدای وحشتناکی از آسمان به گوش آنها رساند که در نتیجه به جز گروه مومنین همه از ترس جان دادند.

حضرت ابراهیم علیه‌السلام
لقب: خلیل الله
معنای اسم: پدرعالی
پدر: تارخ
مادر: امیله
تاریخ ولادت: ۳۳۲۳سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۷۵ سال
بعثت: آن حضرت در بابل مبعوث شد
محل دفن:در شهرخلیل الرحمان واقع در کشورفلسطین
تعداد فرزندان: به روایتی آن حضرت ۱۳ فرزند داشت
مختصری از زندگی نامه: حضرت ابراهیم (ع) از پیامبران اولوالعزم است محل تولدش شهر آور درنزدیکی رودخانه فرات است. آن حضرت در زمان سلطنت نی نیاس(نمرودثانی) پسر سمیرامیس ملکه افسانه ای متولد شد و در همان جا رشد کرد. چون آن حضرت بت‌ها را نکوهش می کرد و آنها را در هم می شکست در طول تاریخ به ابراهیم بت شکن مشهور شده است. حضرت ابراهیم نیز مانند دیگر پیامبران مردم را از بت پرستی منع و به پرستش خدای یگانه دعوت می کرد به همین خاطر نمرود فرمان داد او را به آتش اندازند ولی آتش بر وی سرد شد و آن حضرت سالم ماند. تجدید بنای خانه کعبه به دست آن حضرت و فرزندش اسماعیل که به ذبیح الله معروف است صورت گرفت.

حضرت اسماعیل علیه‌السلام
لقب: ذبیح الله
معنای اسم: بنده و شنونده خدا
پدر: ابراهیم
مادر: هاجر
تاریخ ولادت: ۳۴۱۸ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۳۴ سال
بعثت: در شبه جزیره عربستان به پیامبری برگزیده شد
محل دفن: مدفن آن حضرت در حجر اسماعیل کنار قبر مادرش هاجراست.
تعداد فرزندان: آن حضرت ۱۲ پسرداشت.
مختصری از زندگی نامه: حضرت اسماعیل بسیار مورد علاقه پدرش بود. حضرت ابراهیم در خواب دید که خداوند فرمان می دهد تا اسماعیل را قربانی کند لذا به فرزندش گفت: بگو نظر تو در این باره چیست؟ اسماعیل گفت: پدر جان! آنچه را که بدان ماموری عمل کن انشاالله مرا از صابران خواهی یافت. هنگامی که ابراهیم خواست اسماعیل را قربانی کند لبه کارد نمی برید در آن هنگام ندایی شنیده شد که می گفت: ای ابراهیم به تحقیق ماموریت خود را به خوبی انجام دادی به دنبال آن جبرئیل به عنوان قربانی گوسفندی آورد و حضرت ابراهیم آن را قربانی کرد. این سنت برای حاجیان به یادگار ماند که هر ساله در منا قربانی انجام دهند.

حضرت لوط علیه‌السلام
معنای اسم: پوشش
پدر: هاران
مادر: ورقه
تاریخ ولادت: ۳۴۲۲ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۸۰ سال
بعثت: آن حضرت برای هدایت قوم سدوم مبعوث شد.
محل دفن: قریه کفر دریک فرسنگی مسجد الخلیل در فلسطین
تعداد فرزندان: به روایتی آن حضرت ۱۲ دختر داشت
مختصری از زندگی نامه: حضرت لوط از کسانی است که ابراهیم خلیل الله را از سرزمین اصلی خود به فلسطین همراهی کرد. تفسیر مجمع البیان شهر‌های قوم لوط را ۴ شهر نام برده است که بزرگترن آنها سدوم بود و لوط نیز در آن سکونت داشت.قوم لوط اعمال بسیار زشتی انجام می دادند که قرآن به بعضی از آنها تصریح فرموده و به برخی تنها اشاره کرده است.هرچه آن حضرت سعی کرد آنان را از این اعمال باز دارد آنها نپذیرفتند.عاقبت عذاب الهی بر آنها نازل شد وقوم لوط را از صفحه روزگار محو کرد.

حضرت اسحاق علیه‌السلام
معنای اسم: تبسم
پدر: ابراهیم
مادر: ساره
تاریخ ولادت: ۳۴۲۳ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۸۰ سال
بعثت: آن حضرت در فلسطین مبعوث شد
محل دفن: شهر خلیل الرحمان در کشور فلسطین
تعداد فرزندان: آن حضرت دو پسر داشت
مختصری از زندگی نامه: یکی از پیامبران مرسل حضرت اسحاق است.وی ۵ سال پس از برادرش اسماعیل حدود فلسطین متولد شد.هنگامی که ۴۰ سال از عمرش گذشته بود حضرت ابراهیم او را مامور کرد که به فلسطین و کنعان برود و مردم آن دیار را به دین حق و راه راست هدایت کند. آن حضرت جد بنی اسرائیل است. جبرئیل به او بشارت داد که هزار پیامبر از نسل او به وجود خواهند آمد که یکی از آنها حضرت موسی کلیم الله است.

حضرت یعقوب علیه‌السلام
لقب: اسرائیل
پدر: اسحاق
مادر: رفقه
تاریخ ولادت: ۳۴۸۳ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۴۷ سال
بعثت: آن حضرت در فلسطین مبعوث شد
محل دفن: جامع الخلیل واقع در کشور فلسطین
تعداد فرزندان: آن حضرت ۱۲ فرزند داشت.
مختصری از زندگی نامه: حضرت یعقوب ۵۰ سال اهل کنعان رابه راه راست و شریعت حضرت ابراهیم دعوت کرد. آن حضرت مدت ۱۷ سال در مصر زندگی کرد.درهنگام وفات فرزندش حضرت یوسف را به عنوان وصی و جانشین خود معرفی و وصیت کرد جنازه اش را در قدس الخلیل در جوار حضرت ابراهیم و ساره مدفون سازند.از اندرز‌های ایشان این است که آدمی باید خود کار کند و سربار دیگران نباشد. ایشان تمام عمر به ارشاد و هدایت مردم پرداخت به گونه ای که در ادب و عبادت و احترام به بزرگان و تربیت فرزندان نمونه و مربی بزرگی بود.

حضرت یوسف علیه‌السلام
لقب: صدیق
معنای اسم: خواهد افزود
پدر: یعقوب
مادر: راحیل
تاریخ ولادت: ۳۵۵۶ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۲۰ سال
بعثت: ایشان در مصر مبعوث شد و مقام وزارت هم داشت
محل دفن: جامع الخلیل واقع در کشور فلسطین
تعداد فرزندان: آن حضرت دو پسر و یک دختر داشت
مختصری از زندگی نامه: حضرت یوسف از پیامبران بنی اسرائیل است که در بین النهرین متولد شد. برادرانش به واسطه حسادت به او روزی به بهانه گردش وی را در چاهی انداختند و وانمود کردند که گرگ او را دریده است از قضا کاروانی که از آنجا می گذشت به قصد بیرون آوردن آب سطلی را داخل چاه انداخت و یوسف از چاه بیرون آمد. سپس آنها وی را به بوتیفار عزیز مصر فروختند. زلیخا همسر عزیز مصر شیفته وی شد اما چون نتوانست او را آلوده کند نزد شوهرش از وی بدگویی کرد وآن حضرت را به زندان افکند حضرت یوسف در زمینه تعبیر خواب تبحر داشت و همین امر باعث شد تا از زندان آزاد شود وبه لطف خداوند به فرمانروایی مصر برسد.

حضرت شعیب علیه‌السلام
لقب: خطیب الانبیاء
پدر: صیفون
مادر: میکاء
تاریخ ولادت: ۳۶۱۶ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۲۴۲ سال
بعثت: برای هدایت مردم مدین مبعوث شد
محل دفن: به روایتی آن حضرت در بیت المقدس مدفون است
تعداد فرزندان: آن حضرت ۷ دختر داشت
مختصری از زندگی نامه: حضرت شعیب پدر زن حضرت موسی بود. او در شهر مدین زندگی می کرد. زمانی که اهل مدین به لهو و لعب و بت پرستی روی آورده و کم فروشی را پیشه خود ساخته بودند خداوند حضرت شعیب را برانگیخت تا آنها را هدایت کند. آن حضرت قوم خود را موعظه کرده و می فرمود: در خرید و فروش به دیگران خیانت نکنید که می ترسم عذاب خداوند بر شما نازل شود.اما سران قوم وی را تهدید کردند که تو و پیروانت را از شهر بیرون خواهیم کرد. عاقبت شعیب آنان را نفرین کرد و زلزله عظیمی رخ داد و تمام آبادی‌ها و عمارات سر مردم ناسپاس در هم شکست.حضرت شعیب و پیروان مومنش آن شهر را دوباره بنا کردند.

حضرت ایوب علیه‌السلام
معنای اسم: رجوع کنند به خدا
پدر: آموص
مادر: یاحیر
تاریخ ولادت: ۳۶۴۲ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۴۰ سال
بعثت: حضرت ایوب در سرزمین شام مبعوث شد
محل دفن: به روایتی ایشان در بلاد حوران مدفون است
تعداد فرزندان: آن حضرت ۷ پسر و ۳ دختر داشت
مختصری از زندگی نامه: آنچه از قرآن و روایات مسلم است این است که خدای تعالی اموال زیاد و فرزندان برومندی به حضرت ایوب عنایت کرد وسپس برای آزمایش آنها را از وی گرفت و خودش را نیز به بیماری سختی مبتلا کرد تا میزان صبر وسپاس وی را بیازماید.پس از اتمام دوران بلا و آزمایش به خاطر صبر عجیبی که حضرت ایوب در این مدت از خود نشان داد خداوند همه اموال و فرزندان او را به او باز گردانید.درتمام دوران مشقت و سختی که برای حضرت ایوب پیش آمد همسرش نیز یار و مدد کار وی بود.این شرح حال گفته رسول اکرم (ص) را به یاد می آورد که فرمود: بلاکش ترین مردم پیامبرانند.

حضرت موسی علیه‌السلام
لقب: کلیم الله
معنای اسم: از آب کشیده شده
پدر: عمران
مادر: یوکابد
تاریخ ولادت: ۳۷۴۸ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۲۰ سال
بعثت: آن حضرت با برادرش هارون برای بنی اسرائیل مبعوث شد.
محل دفن: به روایتی در ۶ فرسنگی بیت المقدس مدفون است.
تعداد فرزندان: آن حضرت ۲ پسر داشت.
مختصری از زندگی نامه: حضرت موسی از پیامبران اولوالعزم است تولد او در زمانی اتفاق افتاد که رامسس دوم نوزادان پسر بنی اسرائیل را معدوم می کرد به همین خاطر مادرش تا سه ماه او را به طور مخفیانه نگهداری کرد وبعد او را در صندوقی گذاشت و در رود نیل رها کرد از قضا آسیه زن فرعون او را از آب گرفت و از او نگهداری کرد. موسی در قصر فرعون بزرگ شد و سر انجام روزی خداوند او را به رهبری قوم یهود برگزید حضرت موسی و برادرش هارون جهت نجات بنی اسرائیل از جنایات فرعون به مصر آمدند و او را به خداپرستی دعوت کردند ولی فرعون با وجود معجزاتی که از موسی دید او را انکار کرد تا عاقبت همراه با لشکریانش در رود نیل هلاک شد.

حضرت هارون علیه‌السلام
معنای اسم: کوه نشین
پدر: عمران
مادر: یوکابد
تاریخ ولادت: ۳۷۴۵ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۲۳ سال
بعثت: آن حضرت با برادر خویش حضرت موسی برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شد.
محل دفن: کوه هور در طور سینا
تعداد فرزندان: آن حضرت ۴ پسر داشت
مختصری از زندگی نامه: حضرت هارون نیز مانند حضرت موسی بر قوم بنی اسرائیل مبعوث شد. روزی از جانب خداوند خطاب رسید:ای موسی!مردم بنی اسرائیل را از مصر نجات ده و به کنعان آور موسی گفت: خدایا!برایم شریکی مقرر فرما و او هارون برادر من باشد زیرا او از من فصیح تر است و خداوند نیز چنین کرد. هارون چون بلیغ و رسا سخن می گفت شریعت برادرش را به بهترین نحو تبلیغ می کرد.

حضرت داوود علیه‌السلام
لقب: نبی الله
معنای اسم: محبوب
پدر: ایشی
تاریخ ولادت: ۴۳۳۳ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۰۰ سال
بعثت: خداوند او را در فلسطین مبعوث کرد و به او سلطنت و حکومت داد.
محل دفن: بیت المقدس واقع در قریه داوود در کشور فلسطین
تعداد فرزندان: آن حضرت ۸ پسر داشت.
مختصری از زندگی نامه: حضرت داوود یکی از پیغمبران بنی اسرائیل است که در بیت اللحم متولد شد.ابتدای جوانی شبانی می کرد و به خاطر شجاعت و دانایی و صدای خوبی که داشت شهرت یافت و نزد شانول پادشاه وقت تقرب پیدا کرد و دختر او را به همسری گرفت و وارث سلطنت شد. آن حضرت بیت المقدس را پایتخت خود قرارداد. حضرت داوود حضرت سلیمان را به عنوان وصی و جانشین خویش معرفی کرد و طرح و نقشه مسجد الاقصی را به حضرت سلیمان داد تا آن را بنا کند.

حضرت سلیمان علیه‌السلام
لقب: حشمت الله
معنای اسم: پر از سلامت
پدر: داوود
مادر: برسبا
تاریخ ولادت: ۴۳۹۱ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۵۳ سال
بعثت: خداوند او را در فلسطین مبعوث کرد
محل دفن: بیت المقدس در قریه داوود در کشور فلسطین
تعداد فرزندان: به روایتی آن حضرت ۴۳ دختر و ۲۷ پسر داشت
مختصری از زندگی نامه: حضرت سلیمان پادشاه و پیامبربنی اسراییل بود در زمان آن حضرت شوکت و ثروت بنی اسرائیل به منتهی درجه خود رسید.به لطف خداوند او زبان همه حیوانات را می دانست و باد هم در فرمان وی بود هنگامی که از زبان هدهد وصف بالقیص ملکه صبا را شنید به آصف بن برخیا دستور داد تا تخت بالقیص را حاضر کند. او در یک چشم به هم زدن این کار را انجام داد.درباره وفات آن حضرت نوشته اند: در حالی که در ایوان قصر خود بر عصا تکیه داده بود از دنیا رفت و به دلیل حشمت بیش از حدش هیچ کس متوجه این امر نشد. از این رو به امر خداوند موریانه‌ها عصای او را خوردند و سلیمان به زمین افتاد و مردم دانستند که وی فوت کرده است.

حضرت الیاس علیه‌السلام
معنای اسم: بزرگوار من خداست
پدر: یاسین
مادر: ام حکیم
تاریخ ولادت: ۴۵۰۶ سال بعد از هبوط آدم
بعثت: خداوند او را برای مردم بعلبک مبعوث کرد.
محل دفن: آن حضرت به آسمان عروج کرد.
تعداد فرزندان: آن حضرت یک فرزند داشت.
مختصری از زندگی نامه: چنانچه بعضی نوشته اند حضرت الیاس یکی از انبیای بنی اسرائیل و اهل بعلبک لبنان بود و در زمان اخار می زیست آن حضرت مردم بنی اسرائیل را به راه راست و ترک بت پرستی دعوت می کرد ولی قوم او دعوتش را اجابت نمی کردند. عاقبت الیسع را در نبوت جانشین خود قرار داد و به آسمان عروج کرد البته در پاره ای از روایات آمده است که الیاس همچون خضر پیامبر از آب حیات نوشیده و همیشه زنده است و موکل بردریاهاست همانطور که خضر پیامبر موکل برخشکی است.

حضرت الیسع علیه‌السلام
معنای اسم: نجات دهنده
پدر: اخطوب
تاریخ ولادت: ۴۵۲۹ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۷۵ سال
محل دفن: دمشق کشور سوریه
مختصری از زندگی نامه: عموم مورحین واهل تفسیر حضرت الیسع را شاگرد الیاس می دانند.الیسع در کودکی دچار بیماری سختی شد و حضرت الیاس او را شفا بخشید و ملازم خود کرد. الیسع پس از الیاس نبوت یافت و بنی اسرائیل را به شریعت حضرت موسی دعوت می کرد.

حضرت یونس علیه‌السلام
لقب: ذوالنون
معنای اسم: کبوتر
پدر: متی
مادر: تنجیس
تاریخ ولادت: ۴۷۲۸ سال بعد از هبوط آدم
بعثت: خداوند او را پس از یسع برای هدایت مردم نینوا برانگیخت
محل دفن: شهر کوفه در کشور عراق
مختصری از زندگی نامه: حضرت یونس در نینوا مردم را به خدا پرستی دعوت می کرد ولی آنها از دستورات او سر پیچی کرده و به گفتار او عمل نمی کردند.حضرت یونس از لجاجت آن مردم ناراحت شد و با حالت قهر آنها را ترک کرد و سوار کشتی شد. ماهی بزرگی سر راه کشتی آمد و مانع عبور آن شد.قرعه زده شد ۳ یا ۷ بار قرعه بنام یونس افتاد عاقبت او را به دریا انداختند و ماهی بزرگی وی را بلعید ولی از سوی خداوند ندا آمد:ای ماهی! ما یونس را روزی تو نکرده ایم! آنگاه آن حضرت به مدت ۳ روز یا بیشتر در شکم ماهی بود تا به امر خداوند ماهی یونس پیامبر را به ساحل افکند.

حضرت ذوالکفل علیه‌السلام
لقب و اسم: اکثر مورخین لقب آن حضرت را ذوالکفل و نام او را حزقیل نوشته اند
پدر: ادریم
ظهور: ۴۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۷۵ سال
محل دفن: مدفن آن حضرت بین شهر کوفه و حله قرار دارد
مختصری از زندگی نامه: حق تعالی ۱۲۴ هزار پیامبر بر خلق مبعوث گردانید که ۳۱۳ نفر از ایشان مرسل بودند و ذوالکفل از جمله ایشان بود وی بعد از سلیمان ابن داوود مبعوث شد. او در میان مردم حکم می کرد و هرگز غضب نکرد مگر برای خدا. قرآن حق تعالی فرموده است: یاد کن اسماعیل ویسع و ذوالکفل را که هر یک از ایشان از جمله نیکان بودند.

حضرت زکریا علیه‌السلام
معنای اسم: کسی که خدا او را یاد می کند.
پدر: برخیاء
تاریخ ولادت: ۵۵۰۰ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۱۱۵ سال
بعثت: در فلسطین مبعوث شد.
محل دفن: آن حضرت در بیت المقدس مدفون است.
تعداد فرزندان: آن حضرت فرزندی بنام یحیی داشت.
مختصری از زندگی نامه: حضرت زکریا بیشتر اوقات خود را به عبادت حق تعالی و موعظه و اندرز بندگان خدا می گذرانید تا اینکه به دستور پادشاه جبار آن زمان فرزندش یحیی را به قتل رساندند و حضرت زکریا نیز مورد تعقیب حکومت قرار گرفت. زکریا از شهر خارج و در یکی از باغ‌های اطراف بیت المقدس در میان درختی پنهان شد. ماموران شاه به راهنمایی شیطان کنار درخت آمده و آن را با اره به دو نیم کرده و بدین ترتیب حضرت زکریای پیامبر نیز به دو نیم شد.

حضرت یحیی علیه‌السلام
لقب: تعمید دهنده
معنای اسم: زندگی بخش
پدر: زکریا
مادر: عیشاع
تاریخ ولادت: ۵۵۸۵ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۳۰ سال
بعثت: در فلسطین مبعوث شد
محل دفن: قبر آن حضرت در مسجد جامع اموی دمشق است
مختصری از زندگی نامه: سالها از عمر حضرت زکریا گذشته بود که خداوند به او فرزندی بنام یحیی عنایت کرد این فرزند به درجه نبوت رسید و همه مسائل و مباحث تورات را مورد دقت قرار داد و در بین مردم شهرت پیدا کرد. روزی به حضرت یحیی خبر رسید:هرود عاشق دختر برادر خود بنام هرودیا شده است و قصد ازدواج با او را دارد آن حضرت با این ازدواج غیر قانونی مخالفت کرد خبر مخالفت یحیی به هرود رسید.هرودیا سر یحیی را به عنوان مهریه طلب کرد شاه با این درخواست موافقت کرد و دستور داد سر یحیی را ببرند سپس سر او را در ظرفی زرین به هرودیا تقدیم کرد.

حضرت عیسی علیه‌السلام
القاب: مسیح روح الله
معنای اسم: نجات دهنده
مادر: مریم علیه‌السلام
تاریخ ولادت: ۵۵۸۵ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۳۳ سال
بعثت: در فلسطین مبعوث شد
محل دفن: آن حضرت به آسمان عروج کرد
مختصری از زندگی نامه: حضرت عیسی (ع) از پیامبران اولوالعزم است که نام و سرگذشتش در قرآن ذکر شده است خداوند متعال با قدرت لایزال خود وی را بدون پدر در رحم مادرش مریم که در زهد وپاکدامنی شهرت بسیار داشت قرار داد پس از تولد در گهواره لب به سخن گشود و فرمود: من بنده خدا هستم و خدا به من کتاب داده و مرا به پیامبری بر گزیده است.حضرت عیسی با پشتکار دین الهی را تبلیغ کرد. او به هر شهر و دیاری که می رسید بیماران کران و کوران را شفا میداد ولی جمعی از یهودیان متعصب با وی سخت دشمنی کردند و تصمیم گرفتند با کمک پادشاه وقت او را به صلیب بکشند اما آن حضرت به امر خداوند به آسمانها عروج کرد و شخص دیگری را که به قدرت خداوند شبیه آن حضرت شد به جای ایشان به صلیب کشیدند.

حضرت محمد علیه‌السلام
معروف ترین القاب: حبیب الله خاتم الانبیاء رسول الله
معنای اسم: ستوده
پدر: عبدالله
مادر: آمنه
تاریخ ولادت: ۶۱۶۳ سال بعد از هبوط آدم
مدت عمر: ۶۳ سال
بعثت: آن حضرت در شبه جزیره عربستان و در مکه مبعوث شد
محل دفن: مدینه منوره در شبه جزیره عربستان
مختصری از زندگی نامه: آخرین پیامبر الهی در هفدهم ربیع الاول از عام الفیل در مکه چشم به جهان گشود در ۴۰ سالگی در غار حرا به پیامبری مبعوث شد. در سال سیزدهم بعثت در سن ۵۳ سالگی واقعه هجرت پیش آمد و پیامبر از مکه به مدینه هجرت کرد و این واقعه مبدا تاریخ مسلمانان جهان قرار گرفت. پیامبر اسلام مکه را که مرکز قدرت دشمنان اسلام بود فتح کرد و وارد کعبه شد و خانه خدا را از وجود بت‌ها پاک کرد و پرچم اسلام را بر فراز آن بر افراشت. در سال دهم هجری آن حضرت به سفر حجه الوداع رفت در بازگشت از این سفر واعقه غدیر به وقوع پیوست سرانجام در سال یازدهم هجرت آن حضرت در مدینه رحلت کردند.


موضوعات مرتبط: آموزش ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: 25 پیامبر , پیامبران , پیامبران الهی


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۹/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در این ویدیو ، توصیه‌های مفید و کاربردی به زائران عتبات عالیات در "اربعین"

به صورت تصویری و به شکلی جالب ارائه شده است.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2015/11/alalam_635827003142601050_25f_4x3.jpg

http://komeil.info/wp-content/uploads/2015/03/komeil-download.png

پخش فيلم

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، دیدنیها ، مذهبی
برچسب‌ها: سفر به عراق , اربعين , كربلا , فيلم آموزشي


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۸/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

واکنش‌ها درباره بزرگترین فیلم تاریخ سینمای ایران همچنان ادامه دارد. یک منتقد معتقد است: محمد رسول الله فیلمی است که یک مسلمانِ معتقد، پیش و بیش از هر کس برای همکیشانِ خود ساخته است؛ فیلمی که در نمایش چهرۀ رحمانیِ پیامبرِ بزرگوارِ ما بسیار موفق است.


تسنیم: از همان ابتدا و پیش از اکران فیلم هم واضح بود که بخشی از حضرات روشنفکر وطنی و سلبریتی های فیسبوکی عَلَمِ مخالفت با آخرین ساختۀ مجیدی، محمد رسول الله (ص)، را بر می دارند. از آن هم واضح تر بود که بخش عمده ای از این مخالفت صرف این خواهد شد که فیلمِ مجیدی را با فیلمِ «پیامِ» مصطفی عقاد مقایسه کنند و از برتری های فیلمِ عقاد داد سخن بدهند. اما آیا فیلمِ مجیدی فیلمِ بدی است؟



محمد رسول الله (ص) فیلمی است در ژانر تاریخی که داستان آن در حجاز 1400 سال پیش می گذرد. فیلم از روزهایِ پایانیِ حصر پیامبر اکرم (ص) و یارانِ ایشان در شعب ابی طالب آغاز می شود و با ماجرای خورده شدنِ عهدنامۀ مشرکین مکه توسط موریانه در کعبه و شکسته شدنِ حصر پایان می پذیرد. داستانِ اصلیِ فیلم اما سال های ابتداییِ زندگِ حضرت پیامبر است که در خاطراتِ جنابِ ابوطالب روایت می شود. هنگامی که ابو سفیان به جناب ابوطالب می گوید که اصحابِ شعب باید بین جنگ یا تسلیم یکی را انتخاب کنند، او به شعب بر می گردد و پیش از این که به محضر پیامبر (ص) برسد و پیغام را به ایشان برساند، دمی درنگ می کند و به مرور خاطرات خود مشغول می شود.

خاطراتی که از عام الفیل و حملۀ سپاه ابرهه و شکستِ آنان از ابابیل و سپس تولد پیامبر (ص) آغاز می شود و با یکی از معجزات پیامبر، یعنی شکستنِ بتی در کنار ساحل و سپس امواج خروشانی که برای مردمانِ گرسنۀ کنارۀ ساحل ماهیِ فراوان به همراه می آورد به پایان می رسد. در همین نقطه است که انگار جناب ابوطالب به خاطر به یاد آوردن همین معجزه از رفتن به نزد پیامبر اجتناب می کنند؛ پیامبری که در کودکی گرسنگانی بت پرست را سیر کرده است، چگونه ممکن است یاران وفادارِ خود را در زحمت و سختی نگاه دارد؟ در همین لحظه است که حضرت پیامبر جناب ابوطالب را به محضر خویش می خوانند و به او خبر می دهند که از عهدنامه جز نام خدای عزوجل باقی چیزی نمانده است و با شکسته شدنِ حصر، فیلم به پایان می رسد.

اولین انتقادها به فیلم اما ابتدا از جانب علمای دانشگاه الازهر و برخی دیگر از علمای اهل تسنن و سپس برخی از مورخان شیعه بود. برخی به نمایش بدن و صدای پیامبر در فیلم اعتراض داشتند و برخی نیز به این که این فیلم تنها به نمایشِ چند معجزه پرداخته که سندی معتبر نیز ندارند. در این یادداشت اما از بحث دربارۀ این انتقادات می گذریم و قضاوت دربارۀ آن را به عهدۀ علما و مورخان می گذاریم که آنان در این امر تواناترند. دغدغۀ ما در این یادداشتِ کوتاه دربارۀ این است که گذشته از ان‌قلت‌های تاریخی، آیا محمد رسول الله به عنوان یک فیلم، پدیده ای در خور توجه است یا نه.

از همان ابتدا، چیزی که بیش از هر چیز توجه مخاطبان را به خود جلب می کند صحنه پردازی ها و جلوه های سینمایی، خصوصاً در معجزات است. هیچ کس نمی تواند قوت فنیِ فیلم را زیر سوال ببرد، خصوصاً در جلوه های ویژه و فیلم برداری و موسیقی متن که عوامل آن از بهترین های جهان و بعضاً از برندگان اسکار بودند. اولین قدرت نمایی فیلم جایی است که سپاه ابرهه به سمت کعبه می آیند تا آن را خراب کنند و ما پیش از آن با سیل عظیمی از پرندگان مواجه می شویم که ابتدا به دور خانۀ کعبه طواف می کنند و بعد از آن به سمتِ سپاهِ فیل سواران می روند و آنان را هزیمت می کنند.

پس از آن، چیزی که بیش از باقی صحنه ها مخاطب را بر جای خود میخکوب می کند و گاه اشک از چشمانش سرازیر می کند آخرین معجزه ای است که از پیامبر نمایش داده می شود، یعنی همان صحنه که موج هایی بلند به ساحل می آیند و ماهی هایی فراوان برای اهالیِ ساحل به ارمغان می آورند. برتری فنی فیلم بیش از هر چیز مدیون فیلم برداریِ خیره کنندۀ فیلم تحت نظارت ویتوریو استورارو و همین طور موسیقیِ  درخشانِ آی. آر. رحمن است.

نکتۀ دیگری که در فیلم برجسته است بازی های درخشانِ برخی از بازیگران – و البته نه همۀ آنان – است. از بین آن ها، می توان به بازی خیره کنندۀ علیرضا شجاع نوری در نقش جناب عبدالمطلب پدربزرگ حضرت پیامبر، محسن تنابنده در نقش ساموئل یهودی و ساره بیات در نقش حلیمۀ سعدیه اشاره کرد. بازیِ دیگر بازیگران را نیز هر چند نمی توان ضعیف قلمداد کرد، حتماً در مقابل بازیِ کسانی که نامِ آنان برده شد رنگ می بازند.

اما آیا فیلم نقطۀ ضعفی نداشت؟ متاسفانه چرا. بزرگ ترین نقطه ضعفِ فیلم، فیلم نامۀ ضعیف آن است که احتمالاً مقصرِ آن بیش و پیش از هر کس دیگر خودِ مجیدی است. مجیدی – و البته کامبوزیا پرتوی – در بهترین حالت فیلم نامه نویسانی اجتماعی محسوب می شوند و احتمالاً خود بیش از هر کس دیگر به این ضعف خود واقف اند و انتظار می رفت که مجیدی، هنگامی که چنین پروژه ای با این ابعاد را به دست گرفته و از عوامل فنی ای در سطح جهانی استفاده کرده است، نگارش یا حداقل بازنویسی فیلم نامه به فیلم نامه نویسی در ابعاد جهانی می سپرد تا بتوان فیلم را با خیال راحت به بازارهای جهانی عرضه کرد.

اما این مسئله چه جاه طلبی شخصی باشد چه چیز دیگر، باعث شده که کیفیت فیلم افت کند. اولین و البته بزرگ ترین نقص فیلم نامه شخصیت پردازی های ضعیف آن است. اگر شخصیت عبدالمطلب که نسبتاً خوب از کار درآمده است را کنار بگذاریم، باقی شخصیت ها اصلاً جا نیفتاده اند و به همین دلیل مخاطب را اصلاً بر نمی انگیزند. واضح ترین مثالِ این مسئله شخصیتِ جناب ابوطالب است.

واضح است که با توجه به تاثیر عظیم و البته شخصیتِ درخشانِ جناب ابوطالب در صدر اسلام، در فیلم نامه جای فراوانی برای پرداختن به او وجود داشت و می توانست خود به وزنه ای برای تعادل کل فیلم تبدیل شود، اما تنها کاری که مهدی پاکدل در نقش ابوطالب می کند این است که این طرف و آن طرف برود و گاهی قیافه ای نگران به خود بگیرد و گاهی هم لبخندی بزند.

یا مثلاً می توان شخصیت ابولهب اشاره کرد که می توانست قدرت مانور فراوانی به فیلم نامه نویس بدهد، اما چیزی شبیه به شخصیت های زن ذلیلِ سریال های آبکیِ صدا و سما درآمده است. ایراد دیگر و مهم تر این است که احتمالاً فیلم تنها برای مسلمانانی که با تاریخ پیامبر اسلام آشنایی دارند قابل فهم است و اگر کسانی که مسلمان نیستند یا با تاریخ خود آشنا نیستند به تماشای فیلم بنشینند، درک درستی از فیلم و حوادثِ آن دوران نخواهند داشت.

این هم به نوعی به خاطر آشفتگی فیلم نامه است که از ضعف فیلم نامه نویسان در جمع کردنِ حوادث برمی آید و هم به خاطرِ این که نویسندگان تلاش کرده اند تا جایی که می توانند معجزات بیشتری از پیامبر اسلام به تصویر بکشند. شاید اگر فیلم نامه محدودتر و حوادثی که در آن روایت می شود محدودتر بود، با فیلم نامۀ یکدست تر و قابل قبول تری روبرو بودیم. البته ایراداتِ فراوان دیگری می توان به فیلم نامه وارد ساخت – و در واقع وظیفۀ دشوارتر این خواهد بود که نقطۀ قوتی در فیلم نامه بیابیم. اما به همین جا بسنده می کنم.

اما آیا ایراداتی که تا کنون به این فیلم گرفته شده از این دست است؟ به دشواری می توان چنین گفت. به نظر می رسد بیشترین ایرادی که به جانب فیلم روان شده این است که فیلمی است احساسی و به دنبالِ برانگیختنِ احساسات مخاطبان. این که انگیزۀ سازندگان فیلم چه بوده بر ما پوشیده است، اما یک نکته را نمی توان از نظر دور داشت که این فیلم را یک مسلمانِ معتقد به پیامبرش ساخته و نه یک کمپانیِ هالیوودی، و لذا به نظر نمی رسد که بتوان این مسئله را نقطه ضعفی بر فیلم دانست.

در واقع ، بر مبنای آن چه از مجیدی می دانیم و آن چه خود تا کنون گفته است ، او دقیقا ًبه دنبال همین تاثیر بوده و احساساتِ برانگیخته شدۀ مخاطبان فیلم در سالن های سینما مهر تاییدی است بر این که او در این امر کاملاً موفق بوده است. از این جهت این فیلم را باید متفاوت با فیلمِ مصطفی عقاد دانست. محمد رسول الله فیلمی است که یک مسلمانِ معتقد، پیش و بیش از هر کس دیگر برای همکیشانِ خود ساخته است؛ فیلمی که در نمایش چهرۀ رحمانیِ پیامبرِ بزرگوارِ ما بسیار موفق عمل کرده است.

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، اخبار ، مذهبی
برچسب‌ها: فيلم محمد رسول الله , مسلمانان , نقد فيلم , جذابيت


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بسم الله الرحمن الرحیم

در رابطه با اجازه ولی ( پدر یا پدر بزرگ پدری ) برای ازدواج دائم و موقت دختر باکره ، نظر علما متفاوت است.

اما نظر علمای بزرگوار در رابطه با اذن ولی :

۱ ـ اجازه لازم است : ( شرط صحت ) اگر بدون اجازه بخوانند معصیت نکرده اند ، ولی عقد باطل است: ( نظر آیات عظام : امام خمینی ، سیستانی و نوری همدانی )

۲ ـ اجازه لازم است : ( شرط تکلیفی ) البته اگر بدون اجازه بخواند عقد صحیح است، منتهی معصیت کرده اند: ( نظر آیات عظام : بهجت و فاضل لنکرانی )

۳ ـ بنابر احتباط واجب، اجازه لازم است : ( نظر آیات عظام: خامنه ای، اراکی ، خویی ، گلپایگانی ، صافی گلپایگانی ، وحید خراسانی )

توجه: احتیاط واجب، در مرحلۀ عمل ، تفاوتی با فتوا ندارد و مقلد باید به آن عمل کند . البته تفاوت آن با فتوا این است که مقلد می تواند در این حکم ، به مرجع تقلید دیگری که فتوا داده رجوع کند .

 ۴ - بنا بر احتیاط واجب ، برای دختر زیر ۳۰ سال لازم است : ( نظر آیت الله مکارم شیرازی )

توجه: این مطلب ، فتوای جدید آیت الله مکارم است . بنابراین دخترهای باکره ای که بیش از ۳۰ سال دارند ، برای ازدوج ، نیازی به اذن پدر ندارند .

۵ ـ اجازه لازم نیست ؛ ولی بهتر است اجازه بگیرد : ( نظر آیات عظام : سید صادق روحانی و محمدعلی گرامی )

توجه: این حکم در رابطه با دختر رشیده است .

لازم به ذکر است که در صورت لازم بود اذن ولی ، اذن او ، باید احراز شود . به عبارت دیگر ، ولی دختر باید کاملا در جریان ازدواج باشد و اجازه دهد . بنابراین رضایت قلبی ولی کافی نیست . حتی اگر دختر و پسر بنا داشته باشند با یکدیگز ازدواج دائم کنند ، و پدر دختر هم کاملا راضی باشد ، نمی توانند به حساب رضایت پدر بر ازدواج دائم ، بدون اجازۀ او با یکدیگر عقد موقت بخوانند .

همچنین در این احکام شرعی ، تفاوتی نمی کند که دختر ، مستقل باشد و خودش زندگی خود را اداره کند ، یا این که تحت تکفل ولی خود باشد .

 

مطالب مرتبط

روش خواندن صیغه عقد موقت
بایدها و نبایدهاي عقد موقت


موضوعات مرتبط: آموزش ، خانه و خانواده ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: نظر علما , اجازه ولی , عقد دختر باکره , صيغه


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۳/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

**** مناجات با خداوند ****

آرامش دل

ویرایش دوباره

 
پخش آنلاین:

به شما پیشنهاد میکنم که حتما فایل زیرا دانلود کنید .

پشیمان نمی شوید.

درضمن من را از نظرات خود مطلع سازید


دانلود فایل را در چند سرور قرار داده ام

فایل پسورد  ندارد      حجم فایل:  ( 2.42 مگابایت )


برای شنیدن آهنگها باید فلش پلیر نصب شده باشد

-------------------------------------------------------------

 سرور اول(picofile)     سرور دوم(4shared)     سرور سوم(farstv)    

سرور چهارم(persiangig)



موضوعات مرتبط: مذهبی ، دانلود سخنرانی ، دانلود مداحی
برچسب‌ها: آرامش دل , شب قدر , خداوند , درددل


تاريخ : ۱۳۹۲/۱۰/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |





حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

در دیدار مردم قم در سخنانشان به تشریج جایگاه مسأله بصیرت و تأثیر آن در ایمان پرداختند

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با توجه به این جمله رهبر انقلاب كه

« اگر بصیرت نباشد ایمان ممكن است انسان را به بیراهه بكشاند »

كلیپ صوتی

« ایمانِ خطرناك »

را تهیه و منتشر كرد.

برای شنیدن آهنگها باید فلش پلیر نصب شده باشد


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، مذهبی ، دین ، دانلود سخنرانی ، فرقه ها
برچسب‌ها: بصيرت , سخنراني , آيت اله خامنه اي , امام خامنه اي


تاريخ : ۱۳۹۲/۱۰/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |



دفتر سازمان ملل در تهران روز سه شنبه شاهد تظاهرات اعتراضی جمعی از خانم هایی بود که

خبرگزاری ایسنا از آنان با عنوان «زنان بسیجی» و خبرگزاری فارس «جمعی از فعالان زن» یاد کرد.

فارغ از اختلاف در توصیف و تعلقات صنفی یا سیاسی اجتماع کنندگان ،

موضوع تجمع محل مناقشه نبود:

« اعتراض و محکومیت کشته شدن میریام کری زن سیاه پوست آمریکایی به دست پلیس فدرال آمریکا».


موضوعات مرتبط: شهيدان يعقوبي ، راههای نفوذ ، نفوذ ، سیستمهای اطلاعاتی ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: راههاي نفوذ , دينداري , سياست , آمريكا

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۲/۰۷/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 
بدحجاب بی‌دین نیست ولی فردی است که یکی از دستورات مهم خدا را نادیده گرفته!

بدحجاب به دلخواه خود یک قسمتی از دین خدا را در زندگی خود تعطیل کرده است!

اما یادمان نره که گناه بدحجاب مثل گناه دروغگویان یا… نیست

بلکه گناهش بزرگ‌تر است

چرا که بدحجاب هم خود گناه می‌کند هم زمینه گناه‌کاری دیگران را مهیا کرده است.

آثار رعایت نکردن حجاب:

۱- ناخشنودی پروردگار

۲- مورد توجه افراد غافل و خطاکار واقع شدن

۳- امیدوار نمودن شیطان

۴- تضعیف اراده در اثر اطاعت از هوای نفس

۵- به خطر انداختن خود و دیگران

۶- از بین‌بردن سلامت معنوی

۷- سردشدن روابط و به خطرافتادن نظام خانواده

۸- افزایش تنش و نگرانی

۹- تضعیف قوهٔ فرهنگی و اقتصادی جامعه

۱۰- کم‌کردن ارزش و حرمت زن

۱۱- مجری نقشه‌های بد‌اندیشان و شیادان قرار گرفتن

۱۲- مشارکت در جرم و خطای دیگران

۱۳- دورکردن دیگران از ارزش‌ها

۱۴- محرومیت از دعای خیر خوبان

 


موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، شهيدان يعقوبي ، شهدا ، نفوذ ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: بدحجاب , بي حجاب , بي حجابي , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۷/۱۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1387/9/22/27035_488.jpg


دوران دفاع مقدس با تمام سختی‌ها برکات و آثار مثبت بزرگی نیز برای کشور داشت که یکی از این آثار و برکات آن واکسینه بودن تقریباً صددرصدی جامعه در برابر بسیاری از تهاجمات فرهنگی بود که این روزها درحال دست و پنجه کردن با آن هستیم. 

هرچه بود و هر چه شد از خیروشر گذشت تا اینکه گفتمان جدیدی با عنوان روابط آزاد بین دختر و پسر در اوایل دهه 70 در روزنامه‌ها وسریال‌ها به راه افتاد؛ همزمان با این گفتمان جامعه سنتی و مذهبی ما مواجه شد با هجوم هدف‌دار انواع لباس‌های مردانه و بخصوص زنانه‌ای که هیچ گونه سنخیتی با عرف و عقایدمان نداشتند.



بقيه در ادامه مطلب

موضوعات مرتبط: روان شناسی ، 8 سال دفاع مقدس ، راههای نفوذ ، نفوذ ، مذهبی ، دین
برچسب‌ها: كشف حجاب , حجاب , حجاب برتر , لباس

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۲/۰۷/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

حقیقت انرژی درمانی چیست و تا چه اندازه می توان به آن اعتماد کرد؟


یکی از علل گرایش عمده به سمت عرفان های نوظهور استفاده از نیروهای متافیزیک است. این نیروهای فراروان شناسی و ماورایی در شرایط عادی قابل درک نیستند و تنها از روی آثار قابل تشخیص هستند. این نیروها به چهار دسته الهی، شیطانی، طبیعی و نفسانی تقیسم می شوند و منبع صدور آنها ملاک تقسینم بندی است.
منبع صدور نیروهای نفسانی، قابلیت بعد فرامادی انسان است؛ یعنی هر انسان قابلیت دارد آن نیرو را صادر کند. قدرت هایی مانند انرژی درمانی، تلپاتی، اعمال مرتاضان، هیپنوتیزم و برخی حرکات ورزش های رزمی در سطوح بالا از جمله این موارد است که می توان به آن اشاره کرد.



بقيه در ادامه مطلب


موضوعات مرتبط: راههای نفوذ ، نفوذ ، مذهبی ، دین ، فرقه ها
برچسب‌ها: راههاي نفوذ , دين , متافيزيك , كلاهبرداري

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۲/۰۷/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

یزید از آغاز تا فرجام: به مناسبت سالمرگ یزید

مهدی دقیقی شاهرودی

یزید از آغاز تا انجام

ابوخالد(1) یزید بن معاویة بن ابی­سفیان در سال 25(2) یا 26 هجری(3)از مادری به نام میسون

دختر بجدل کلبی به دنیا آمد.

(4) قبیله کلب از قبایل چادرنشین اطراف حُوّارین(5)بوده صاحب نفوذ و نفوس بسیار در منطقه بودند.

آنان قبل از مسلمان شدن بر دو آیین مسیحیت و بت­پرستی بودند

گویا معاویه به جهت نفوذ بسیار آنان در منطقه و برخی مصالح سیاسی

با دختری از این قبیله به نام میسون ازدواج کرد.


متن كامل در ادامه مطلب

موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین ، فرقه ها
برچسب‌ها: يزيد , يزيد ابن معاويه , ابيسفيان , ميسون

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۲/۰۶/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

ربنای شجریان + روایتی از امیرالمومنین


+ روایتی از حضرت علی در رابطه با امثال شجریان
 
+ تصاویر پارتی زنان و مردان فاسد بی بی سی + عکس های محمدرضا شجریان

+ حمله شجریان به اسلام در مصاحبه با صدای آمریکا+فیلم

+ دانلود ربنای بسیار زیبای حامد زمانی

فقط صدای زیبا کافی نیست ... روح حاکم بر صدا هم مهم است ...

این روزها دیگه روزه برخی بدون ربنای شجریان قبول نیست ...

یه سری هم که کلا افسردگی گرفتن از فقدان ربنای شجریان ....

خبرهای پراکنده ای هم از سراسر کشور به گوش میرسه که
یه عده کثیری از طرفداران استاد اعتضاب روزه کردن
و دیگه روزه نمیگیرن بدون ربنای شجریان .... !!!


اما با توجه اظهارات جالب آقای شجریان مبنی بر اینکه
این مذهب هستش که باعث عقب موندگی و جلو پیشرفت و موسیقی و اینا رو گرفته
و تصاویر جالبی که ایشون با نسوان و بهاییان و ... منتشر شده
دوست دارم یه روایت که زبان حال برخی دوستان هست بذارم :


در ادامه مطلب ببینید


موضوعات مرتبط: نفوذ ، مذهبی ، دل نوشته ها ، دانلود آهنگ ، دانلود سخنرانی ، دانلود مداحی
برچسب‌ها: ربنا , شجریان , حامد زمان , رمضام

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۲/۰۵/۰۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://www.akslar.com/wp-content/uploads/2012/11/2qoaxz748tc01ujf6npl.jpg

حتما دانلود كنيد

دانلود بخشي از فيلم مختارنامه كه پخش نشد

اگه حالي دست داد منم ياد كنيد

زندگينامه حضرت عباس (ع) در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: شهدا ، مذهبی
برچسب‌ها: حضرت عباس , ابوقربه , عميد , عبد صالح

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۱/۰۹/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
دانلود فيلم مستند آن پیامبر
از
پايگاه اينترنتي كميل

پايگاه اينترنتي كميل افتخار مي كند كه جزء اولين سايتهاي گسترش دهنده اين فيلم است .


فیلم مستند 'آن پیامبر'(THE PROPHET) كه در پاسخ به فیلم آمریكایی و موهن به ساحت پیامبر اعظم(ص)


 

این اثر مستند بر اساس هماهنگی های صورت گرفته با اتحادیه رادیو و تلویزیون های اسلامی در بیش از 50 شبكه ماهواره ای از جمله 'المنار'، 'المیادین'، 'ثامن تی وی' و 'سحر' به نمایش در می آید.

مستند ایرانی 'آن پیامبر' با مشاركت انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت و اتحادیه رادیو و تلویزیون های اسلامی و در پاسخ به ساخت فیلم آمریكایی و موهن به ساحت پیامبر اسلام(ص) تولید شده است.

در این اثر مستند ضمن گفت وگو با بزرگان برخی ادیان از جمله زرتشتی، مسیحیت و یهود، به جستجوی نشانه های پیامبر گرامی اسلام در كتب مقدس ادیان پرداخته می شود.

براساس اعلام انجمن گفتگوی اسلام و مسیحیت، این مستند ایرانی می تواند نمونه ای از همدلی باشد كه بزرگان ادیان در برابر افراط گرایان ایجاد كردند.

تصویربرداری مستند ایرانی 'آن پیامبر' كه به زبان های فارسی، عربی و انگلیسی ساخته شده، در كشورهایی همچون استرالیا، ایران، هند، ارمنستان، واتیكان، ایتالیا و عربستان صورت گرفته است.

چند كشور اسلامی پیشتر اعلام كردند كه در پاسخ به فیلم موهن آمریكایی، فیلمی را تهیه می كنند اما تاكنون اقدامی در این مورد صورت نگرفته است.


دوستان عزيز ولائي اگه تمايل به دانلود فيلم فوق الذكر را دارند ، مي توانند از طريق لينك زير اقدام نمايند .

براي شروع دانلود بر روي تصوير زير كليك فرمائيد




موضوعات مرتبط: انتظار ، راههای نفوذ ، شهدا ، مذهبی ، دانلود سخنرانی ، دانلود مداحی ، فرقه ها
برچسب‌ها: فيلم آمريكائي و موهن , فيلم موهن , فيلم اهانت , اهانت


تاريخ : ۱۳۹۱/۰۹/۰۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


عنوان: سالار عشق
حجم فايل: 1920 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 6660
دریافت فايل


عنوان: علمدار عشق
حجم فايل: 1371 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 6670
دریافت فايل


عنوان: یادگار عشق
حجم فايل: 1957 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 4899
دریافت فايل


عنوان: عاشورای حسینی
حجم فايل: 744 کیلوبایت
دفعات مشاهده: 13212
دریافت فايل

موضوعات مرتبط: شهدا ، مذهبی
برچسب‌ها: نماهنگ


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۸/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

از آموزه هاي ديني به دست مي آيد آميزش و همبستري براي بچه دار شدن در زمان ‏هاى ذيل مستحب است:
شب دوشنبه: که در پي آن فرزند حافظ کتاب خدا و راضي به آنچه خداوند برايش مقدر کرده ، مي شود، (1)

شب سه شنبه : که در اثر آن بعد از سعادت اسلام ، شهادت روزي اومي شود ، خداوند او را با مشرکان عذاب نمي کند ، دهانش خوشبو، دلش رحيم و جوانمرد خواهد بود ، زبانش از دروغ ، غيبت وتهمت و پاک باک مي ماند.(2)

شب پنج شنبه : که در پي آن حاکمي از حکما و با عالمي از علما خواهد شد.(3)

روز پنج شنبه هنگام زوال : که در پي آن شيطان به او نزديک نخواهد شد تا پير گردد و سلامتي دين و دنيا روزي اش خواهد بود.(4)

شب جمعه : که در پي آن بچه خطيب و سخنگو خواهد شد.(4)

روز جمعه موقع عصر : که آن فرزند از دانايان مشهور خواهد شد.(5)

شب جمعه بعد از نماز عشا : اميد است آن فرزند از ابدال ( شبيه به والدين ) باشد.(6)

نيز توصيه شده از نزديكي كردن در شب هاي چهارشنبه و شب اول، وسط و آخر ماه قمري و نيز شب هاي ماه گرفتگي و طوفان هاي شديد پرهيز كنند.

موارد مكروهي نيز وجود دارد كه بهتر است از آن ها پرهيز گردد:

1- جماع در شب و روزي كه ماه و خورشيد گرفته است.

2- هنگام غروب خورشيد.

3- هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب.

4- شب اول ماه غير از ماه رمضان.

5- در شب آخر ماه.

6- جماع بعد از احتلام در خواب.

7- جماع در اتاقي كه بچه‏اي وجود داشته باشد.

8- نگاه كردن به عورت زن هنگام جماع.

9- جماع به صورت عريان.

10- جماع رو به قبله و پشت به قبله.

11- جماع بدون وضو يا غسل.

12- هنگامي كه شكم پر است.

13- جماع در جايي كه كودكي باشد كه به آن ها نگاه كند يا سر و صداي آن ها را بشنود، هر چند چيزي متوجه نشود.

14- جماع در فرصت بين اذان و اقامه نماز كه مخصوص اعمال عبادي است.

15- جماع در شب عيد فطر.

16- جماع در شب عيد قربان.



موضوعات مرتبط: کودک ، خانه و خانواده ، خوب زندگی کنیم ، مذهبی
برچسب‌ها: بهترين زمان بچه دار شدن , بچه دار شدن , بچه داري , بچه


تاريخ : ۱۳۹۰/۰۸/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

شماره هفتم از پکیج پرسمان بدون مرز نرم افزاری
تهیه شده از کتاب "پرسمان همسران پیامبر" کاری از
 واحد پاسخ به سوالات دفتر حوزه علمیه قم می باشد
 که به سفارش کانون گفتمان قرآن
تهیه و طراحی شده است.


امروزه نرم افزارهای قرآنی در رایانه

 از علاقه مندان ویژه ای برخوردارند. این نرم افزار به صورت پرتابل

 بوده و نيازي به نصب ندارد

و تنها با کليک بر روي آيکون برنامه اجرا مي شود

که شما مي توانيد با کپي کردن فايل هاي نرم افزار

در فلش مموري خود در صورت نياز از آن در محل هاي مختلف

که امکان نصب نرم افزار وجود ندارد استفاده کنيد.


از جمله عناوین موجود در نرم افزار میتوان
به فلسفه ازدواج های پیامبر ، مهریه همسران ، عدالت ،
 زندگی نامه همسران پیامبر ، قرآن و همسران پیامبر،
 همسران پیامبر و اهل بیت و .... اشاره کرد.


از امکانات این برنامه میتوان به انواع جستجو : جستجو در متن ،

 جستجو در سوالات و جستجو در کل متن کتاب ،

 خصوصی کردن تنظیمات ، معرفی مراکز پاسخگو

 و ... اشاره کرد.

دانلود پرسمان بدون مرز 7 --> "پرسمان همسران پیامبر"

هزینه استفاده از نرم افزار قرائت سوره قدر می باشد.

 


موضوعات مرتبط: قرآن کریم ، مذهبی ، دین


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۷/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 
 

عبداللّه فرزند سلمان فارسى از قول پدرش حكایت نماید: پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، از منزل خارج شدم و در مسیر راه ، امیرالمؤ منین علىّ بن ابى طالب علیه السلام مرا دید و فرمود:

اى سلمان! تو بر ما جفا و بى انصافى كردى.

بقیه در ادامه مطلب . . .

 


موضوعات مرتبط: قرآن کریم ، پزشکی ، مذهبی ، دین

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۴/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

استاد فرهمند

دعاي عظم بلاء
استاد فرهمند

دریافت فایل صوتی


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 

درباره علل و عوامل ظاهري و مادي انقلاب اسلامي، تا كنون فراوان سخن گفته‌اند؛ اما جا دارد درباره ابعاد ناشناخته و پنهان اين جنبش تاريخ‌‌ساز - كه رهبر فقيد انقلاب، آن را انفجار نور و معجزه الهي ­ناميد‌ نيز، تحقيقات شايسته انجام گيرد.

 

انقلاب اسلامي ايران، به رهبري امام خميني رحمه الله عليه، از حوادث كم‌‌نظير تاريخ اين مرز و بوم است كه توانست رژيم پهلوي را -كه قدرت‌هاي بزرگ شرق و غرب، مدافع آن بودند و تا بنِ دندان، مسلح بود- به گورستان تاريخ فرستد و بساط كهنة شاه و شاه‌بازي را براي ابد از اين كشور بيرون بريزد.
دربارة علل و عوامل ظاهري و مادي انقلاب اسلامي، تا كنون فراوان سخن گفته‌اند؛ اما جا دارد دربارة ابعاد ناشناخته و پنهان اين جنبش تاريخ‌‌ساز - كه رهبر فقيد انقلاب، آن را انفجار نور و معجزة الهي ­ناميد‌ نيز، تحقيقات شايسته انجام گيرد. شواهد و دلايل بسياري وجود دارد كه نشان‌ مي‌دهد در طول اين انقلاب عظيم، امدادهاي غيبي به گونه‌اي شفاف و اطمينان‌بخش، پشتيبان ملت و كشور ايران بوده و آن تحرّك عظيم و بي‌‌سابقه را موجي از الطاف بي‌كران خداوند و اولياي معصوم عليهم السلام - به ويژه حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف -حمايت مي‌كرده است.
مكاشفات، رؤياها و پيشگويي‌هاي شگفت، - كه در طول سال‌هاي سرد و سياه ستم‌‌شاهي براي اهل دل، رخ مي‌داد- به ويژه تحول روحي شگرفي كه در دوران نهايي انقلاب، يعني سال 1356 به بعد، بين اقشار گوناگون ملت ايران پديد آمد، همگي كاشف از آن است كه عوامل غيبي و نهاني، همپاي علل واسباب ظاهري - بلكه مقدم بر آن- نقش مهمي را در پيشبرد جنبش انقلابي، ايفا كرده است.
در برخي نوشته‌هاي امام راحل رحمه الله عليه در سال‌هاي خفقان‌بار شاهنشاهي، آثار اميد به فرج در آينده‌اي نزديك را مي‌توان ديد. نامه‌هايي كه امام در 19 خرداد 1345 (19صفر 1386 ه. ق) به شهيد آيت‌الله سعيدي و ديگران، نگاشت، شاهد روشن اين مدعاست.
با همين نگاه و نگرش بود كه رهبر فقيد انقلاب، ماه‌ها پيش از بهمن سال 57، اطميناني عجيب به پيروزي جنبش و سرنگوني رژيم داشت و به اين و آن مي‌فرمود: «شاه، رفتني است. به فكر روزها و اقتضائات پس از پيروزي باشيد» و اين در حالي است كه هنوز هيبت و هيمنة رژيم، شكسته نشده بود و كساني مانند مهندس بازرگان، به مبارزة گام به گام با حكومت پهلوي و تسخير كرسي‌‌هاي مجلسِ شورا مي‌انديشيدند.
در 14مهر57 كه امام راحل رحمه الله عليه از نجف به پاريس منتقل شد، هنوز نظام جهنمي شاه برپا بود و آثاري از فروپاشي رژيم ديده نمي‌شد. با اين اوصاف، تمام كساني كه امام را در آن روزها ملاقات كرده‌اند، از اطمينان و اعتماد عجيب امام نسبت به پيروزي قاطع انقلاب سخن گفته‌اند. چنانچه مرحوم فلسفي (واعظ شهير) در خاطراتش نقل مي‌كند:
«در مدت اقامت امام در پاريس، افراد زيادي از ايران به پاريس رفتند. از جملة آن‌ها، مرحوم آقاي مطهري بود. ايشان قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: « شما پيامي براي آقا (امام) داريد؟» دو سه موضوع بود كه من به طور خصوصي تذكر دادم. بعد ايشان خداحافظي كرد و رفت. وقتي مرحوم مطهري برگشت، به ديدن ايشان رفتم؛ آن هم در وقتي كه كسي نبود. تقريباً اول شب بود. موضوعاتي را كه گفته بودم، ايشان به امام گفته بودند و جواب هم گرفته بودند.
ديدم آقاي مطهري مي‌گويد: «آقا! من مبهوت هستم. » گفتم: « چرا؟» گفت: «با [وجود] اين همه نظامي‌هاي تا ٌبن دندانْ مسلح، با آن همه حمايت‌هاي آمريكا و انگلستان و فرانسه، نتيجه چه خواهد شد؟ به امام گفتم: « آقا، خطر مهمي است. خودتان چه طور مي‌بينيد؟» امام در جواب فرمود: «علي التحقيق پيروزيم» يك روحاني، غير از يك كاسب است كه اين حرف را بزند. ديدم از يك طرف، امام خميني است و عظمت دارد و من نمي‌توانم از ايشان بپرسم چرا پيروزيم؟ ولي پرسيدم كه آيا به محضر امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف شرفياب شديد و ايشان اين خبر را داده است؟ امام نفي و اثبات نكرد و فقط گفت: «قطعاً پيروزيم. » گفتم: «الهامي به شما شده است؟» گفت: «قطعاً پيروزيم». از هر دري كه من وارد شدم، ايشان نگفت كه واقعيت چيست؛ ولي هم‌چنان با قاطعيت مي‌گفت: «پيروزيم و اعتنا به اين همه تانك و توپ و نظامي و غيره نكنيد. علي التحقيق پيروزي با ما است».
شهيد مطهري با حالت بهت، اين سخنان را به من گفت و خود، متحير بود. مي‌گفت: «من نفهميدم امام از چه منشأ و منبعي به اين حقيقت رسيده است»[1].
البته مدت‌ها قبل از وقوع انقلاب نيز، اين تأييدات مطرح بوده است. مرحوم حجت الاسلام و المسلمين طيار- از فضلاي برجسته و صاحبدل – به نقل از مرحوم حاج شيخ عباس قوچاني-كه از اصحاب خاص ميرزا علي آقاي قاضي و وصي ايشان بود- مي‌گويد:
«مرحوم قاضي، عصرها در منزل خويش جلسه‌اي داشت و براي 10-15 نفر مباحث اخلاقي و توحيدي مطرح مي­‌كرد و من (مرحوم قوچاني) در آن جلسه شركت مي‌كردم. آشنايي ما با آيت‌الله خميني نيز در همين حد بود كه شنيده بوديم يك «حاج آقا روح الله» در قم هست كه درس اخلاق مي‌گويد؛ ولي چهرة وي را نمي‌شناختيم و تطبيق نمي‌كرديم.
يك روز عصر كه ما در خدمت مرحوم قاضي بوديم و آن بزرگوار، طبق معمول افاضه مي‌فرمود، سيد جواني را ديديم كه وارد شد و سلام كرد و به حالت ادب و سكوت، سر را پايين انداخت و كنار در اتاق نشست. مرحوم قاضي، پس از ورود سيد مزبور، صحبتش را قطع كرد و ساكت شد و سرش را به زير انداخت. يك ربع ساعت، همين‌گونه ساكت و خاموش، طي شد. سپس مرحوم قاضي سربرداشت و به من گفت: «آقا شيخ عباس، آن كتاب را از فلان قفسه كتابخانه بردار و بياور و بخوان». كتاب را آوردم و پرسيدم: «از كجاي آن بخوانم؟» مرحوم قاضي فرمود: «كتاب را باز كن؛ هر جايش آمد، همان‌جا را بخوان».
كتاب را گشودم و شروع به خواندن كردم. محتواي مطلب، شرح ماجراي ظلم و جنايت يك سلطان سفاك و ستمگر بود كه در ميان بني‌اسرائيل مي‌زيست و مردم از مظالم او به شدت، معذّب و در تنگنا بودند. تا آن‌كه شخص عالمي پيدا شد و گفت: «من اين سلطان جائر را از كشور بيرون مي‌كنم و مردم را از دست وي، رهايي مي‌بخشم». زماني كه داستان مزبور را از روي كتاب مي‌خواندم، مرحوم قاضي سر به زير انداخته بود و فقط گوش مي‌داد. هنگامي كه داستان، به جايي رسيد كه عالِم، مردم را بر ضد سلطان سفاك شورانيد و وي را از مملكت بيرون راند، مرحوم قاضي سربرداشت و گفت: «ديگر بس است. كتاب را سرجايش بگذار» و باز سر به زير انداخت. پس از 4- 5 دقيقه، سيد مزبور، آهسته خداحافظي كرد و رفت و ما ديگر او را در درس مرحوم قاضي نديديم. فرمان مرحوم قاضي به آوردن كتاب و گشودن آن و طرح آن داستان شگفت، با مباحث معمول وي و سخنان ابتداي همان مجلس، تناسبي نداشت و كاملاً غير عادي و عجيب مي‌نمود و سرّ آن تا سال‌ها بر من معلوم نبود.
سال‌ها پس از آن تاريخ، نهضت 15 خرداد به رهبري آيت‌الله خميني رحمه الله عليه آغاز شد و آوازه ي وي، آفاق را در نورديد. اعلاميه‌هاي وي به نجف مي‌‌رسيد و ما مي‌خوانديم. سال بعد، وي به نجف تبعيد شد و ما همراه جمعي از طلاب و فضلا به حضور او رسيديم. آن‌جا، به طور غيرمنتظره و با كمال تعجب ديديم كه ايشان، همان سيد جواني است كه آن روز به درس مرحوم قاضي آمد... و فهميديم كه اين، كرامتي از مرحوم قاضي بوده و قصة آن عالم بني­اسرائيل با سلطان سفاك، قصة آيت‌الله خميني رحمه الله عليه با شاه ايران بوده است... [2]»

پي نوشت ها:
1. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص، 430.
2. رگ، فصلنامه انتظار شماره 18.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، حضرت آیت اله خامنه ای ، انتظار


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


براي شيطان اسامي و صفات متعددي ذكر شده و آن ها از اين قرارند:
1.ابليس: اين كلمه اي ست مفرد و داراي دو جمع (اباليس و ابالسه) از ماده ي بلس و ابلاس گرفته شده. معناي آن نا اميدي، مأيوس شدن از رحمت خدا، تحيُّر و سرگرداني، حزني كه از شدت ياس پيدا مي شود، اندوهگين و سر گريبان كردن، آمده ابليس، كلمه عربي و اسم خاص است و معروف شده براي همان كسي كه آدم را فريب داد و باعث بيرون شدن او و همسرش از بهشت گرديد. و الان با تمام قدرت، خود و لشگريانش در كمين انسان هاي بي ايمان و سست عنصر، بلكه در كمين همه ي انسان ها بوده مگر بندگان مخلص، كه از آنان مأيوس است.
ابليس، موجودي است حقيقي و زنده، با شعور، مكلف، نامرئي و فريب كار، همان كه از امر خدا سرپيچي نمود و هم اكنون هم مردم را اغوا مي كند و بر انجام گناه و خلاف تشويق مي نمايد.
چهره ي ابليس،چهره ي تكبير و عصيان، نخوت و تمرد، خود خواهي و خودمحوري و مظهر غرور و خود برتربيني است.
لفظ ابليس، به صورت مفرد، يازده بار در قرآن آمده كه جز دو مورد بقيه مربوط به خلقت آدم (ع) است. از جمله:« همانا شما آدميان را بيافريديم و سپس شكل داديم س از آن به فرشتگان امر كرديم تا بر آدم سجده كنند؛ همه سجده كردند، جز ابليس، كه از سجده كنندگان نبود.»
«فرشتگان را فرمان داديم كه ار آدم سجده كنند؛ همه سجدخ كردند، جز ابليس، كه سرپيچي و تكبر نمود و از كافران گرديد.»
«چون فرمان سجده بر آدم رسيد، همگي اطاعت كردند جز ابليس، كه از سجده بر آدم امتناع ورزيد. خداوند فرمود: اي ابليس! چه شد تو را كه با ديگران بر آدم سجده نكردي؟»
«ابليس گمان باطل خود را به صورت صدق و حقيقت ، در نظر مردم جلوه داد تا جز گروه اندكي از اهل ايمان، همه او را تصديق كردند و پيرو او شدند.»
«كافران و معبودان آن ها (همگي) به رو، در آتش جنم در آيند و با تمام سپاه و لشگريان ابليس به دوزخ وارد گردند»؛ زيرا آنان پيروان او هستند.
ونيز در نهج البلاغه يازده مرتبه كلمه ابليس آمده است:

چه تلبيس بليس منظور شد ملائك پي سجده مأمور شد
يكايك بدين سجده اقرار كرد جز ابليس كز سجده انكار كرد
به خود گفت من ز آتش او ز خاك گر از سجده روي از تو تابم چه باك
تكبر به سويش چه آورد روي بشد طوقي از لعنتش در گلوي

2. وسواس: به معناي چيز وسوسه گر، وسوسه كننده؛ كلامي كه در باطن انسان مي گذرد از درون خود انسان بجوشد يا شيطان و يا از كس ديگري- كه از بيرون عامل آن شود وسواس گويند. وسواس در اصل صداي آهسته است كه از به هم خوردن زينت آلاتبر مي خيزد و به هر صداي آهسته اي هم گفته مي شود. معناي ديگر آن افكار بد نامطلوب و مضري است كه به ذهن انسان خطور مي كند. يا با صداي آهسته به سوي چيزي دعوت كردن و مخفيانه در قلب كسي نفوذ نمودن هم وسوسه نام دارد. كلمه و ماده ي وسواس در قرآن 4 بار استعمال شده:

1. مِن شَرِ الوَسوَاسِ الخَناس. اَلَّذي يُوَسوِسُ في صُدورِ النّاسِ. الناس. آيات 4 و 5
2. فَوَسوَسَ اِليهِ. اعراف. آيه 19
3. فَوَسوَسَ اِليهِ الشَيطانُ. طه. آيه 119
4. وَ لَقَد خَلَقنَا الإنسانَ وَ نَعلَمُ مَا تُوَسوِسُ بِه نَفسُهُ.َ ق. آيه 16

3. الخناس: به معناي كنار رفتن، عقب گرد كردن و پنهان شدن است، چون هنگامي كه انسان به ياد خدا بيفتد و نام او را ببرد، شيطان عقب گرد مي كند، پنهان و مخفي مي شود. ين واژه نيز به چند چيز اعتبار معناي خاصي پيدا مي كند؛ مثلا" رجوع كردن و برگشتن به اين اعتبار كه انسان وقتي از خدا غافل شد و او را فراموش كرد، شيطان براي وسوسه و اغوا نمودن بر مي گردد. پنهان كاري، از اين رو كه انسان وجود وسوسه را كمتر حس مي كند، و همه جا هست، با ظاهري آراسته مي آيد و خود را در لعابي از حق، در پوسته اي از راست در لباس عبادت و گمراهي در پوشش هدايت، جلوه گر مي شود.

4.رجيم: به معناي سنگسار كردن؛ سنگ زدن؛ سنگ زده شده؛ از روي گمان سخن گفتن؛ رانده شده از خيرات و رحمت خدا و جمع فرشتگان آسمان؛ زده شده با سنگ هاي شهابي است و وقتي مي خواهد به آسمان عروج كند ملائكه او را سنگسار ميكنند يه وسيله ي سنگ هاي شهابي.
حضرت عبدالعظيم مي فرمايد: از امام هادي (ع) شنيدم كه مي فرمود: «رجيم» يعني رانده شده از مواضع خير، هيچ مؤمني آن ملعون را به ياد نمي آورد مگر آن كه بر او اعن نمايد. در علم خدا گشته است: هنگامي كه حضرت مهدي (عج) قيام كند مؤمني نيست مگر آن كه شيطان را سنگ مي زند.

5. عزازيل: اين كلمه لغت «عبري» است و به معني عزيز شده؛ كسي كه در ميان ملائكه عزيز و با احترام بوده، كسي كه عزت و توانايي ظاهري داشته باشد. شيطان را از اين رو عزازيل گفته اند كه در ميان ملائكه عزيز و با احترام و در عبارت خدا كوشا و سخت مقام بوده است.
و نيز عزازيل، نام بزي است كه كفاره ي گناهان را بر او مي گذارند و در وادي باير و بي آب و علف راش ميكنند تا كفاره ي كگناهان قوم را به جايي نامعلوم ببرد.

6. حارث: در حديث طولاني امير المؤمنين نقل شده كه: از آن حضرت سؤالشد: ابليس در ميان ملائكه ي آسمان چه بوده؟ آن حضرت فرمود: حارث. و نيز در حديث صافي از امام رضا(ع) نقل شده: نام او حارث بوده ولي ابليس ناميده شد، زيرا از رحمت خدا مأيوس گرديد.

7.صاغر: يكي از صفات شيطان است. به معناي پست و ذليل، ذليل بودن به واسطه رفتن عزت و حكومت و استقلال؛ از بين رفتن حيثيت و مقام و حقير و زبدن بودن و...
بعد از آن كه شيطان انسان را سجده نكرد و در مقابل خدا تكبر نمود، خداوند خطاب به او كرد و فرمود:
فَاخرُج اِنَّكَ مِنَ الصّاغِرينَ
«از بهشت خارج شو، زيرا تو از افراد ذليل و زبون و درمانده و پستي.»
به خاطر سجده نكردن از مقام عزت و بلندي به زير افتادي و سرنگون شدي. نه اين كه سود نبري بلكه ضرر و زيان هم كردي.

8 و 9. مذئوم مدموره: يعني ذليلا" نه و باخواري رانده شده، راندن به قهر و غلبه؛ طرد كردن از رحمت؛ معيوب شده؛ ننگ و عار و تمام اين ها درباره شيطان صادق ست؛ جون او را با خفت و خواري و با قهر و غلبه از بهشت بيرون كردند.

10. مذموم: سرزنش شده؛ زيرا خداوند بعد از آن كه شيطان سجده نكرد او را سرزنش كرده و خطاب نمود: چرا سجده نكردي؟ آيا كافر شدي يا از بلند مرتبه گان بودي؟

11.غوي: يعني اه هلاكت را در پيش گرفتن نوميدي از رحمت خدا؛ گمراه شدن و گمراه كردن؛ كاري جاهلانه كه از اعتقاد نادرست و فاسد سرچشمه گرفته و جهل و ناداني كه ناشي از غفلت باشد؛ از مقصد بازماندن و به مقصد نرسيدن.
چون شيطان در آغاز خودش گمراه شد و بعدا"حضرت آدم و اولاد او را گمراه نمود، و آن اعتقاد فاسد و نادرست خود را ظاهر كرد، از مقصد خودش بازماند و از رحمت خدا نا اميد شد.

12. عفريت: يعني قوي، پرزور، زيرك، گردن كش و خبيث؛ اگر جن خبيث باشد همان را شيطان مي گويند و يا اگر با داشتن خباثت و شرارت نيروي زيادي هم داشته باشد عفريت ناميده مي شود. همان طور كه در داستان حضرت سليمان آمده، وقتي كه حضرت فرمود: چه كسي تخت بلقيس را براي من مي آورد؟ عفريتي از جن گفت: من آورم، معلوم مي شود كه به اسم اعظم واقف بوده است؛ زيرا مي خواست در يك مدت كمي تخت را كه صدها كيلو متر از آن جا دور بود بياورد.

13 و 14. ماريد و مريد: كه معني هر دو تقريبا" يكي است و به معني شيطان سركش و متمرد، ظلم و عصيان گر؛ بي شخصيت اعم از انسان و جن و شيطان، عاري از خير و نيكي و بركت و فايده و (شَيطانٌ مارِد وَ شَيطانا" مَريدا".) در قرآن به همين معني آمده است.

15. شيصبان: مرحوم علامه ي مجلسي مي گويد: يكي از نام هاي شيطان شيصبان است. و به بني عباس هم بنو شيصبان مي گويند؛ زيرا شيطان در نطفه ي بعضي از آن ها رسوخ كرده بود.

16. ابو مره.17 ابو خلاف.18 ابو لبين.19 ابيض: كه او مردم را به خشم مي آورد.

20. وهار: به خواب مؤمنان مي آيد و آنان را اذيت مي كند.

21. ابو لبيني: يكي از دختران ابليس «لبيني» است و لقبي براي ابليس است.

22 و 23. نائل و ابوالجان است.

برگرفته از: كتاب شيطان در كمين گاه. نعمت ا... صالحي حاجي آبادي. انتشارات: علامه.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین ، فرقه ها


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

معجزات صلوات

اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
رمز سلامتی و تندرستی است تحفه ای از بهشت برای انسان است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
موجب استجابت دعا میشود هدیه ای از هدایای خداوند برای انسان
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
سپری محکم در مقابل اتش دوزخ است کلید بهشت است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
بالاترین دعاست رمز موفقیت برای دیدن رسول اکرم (ص) است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
مونس انسان درروز قیامت است بهترین عمل در عالم برزخ است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
یکی از محبوبترین عملهای انسان است گنجینه داروی معنوی است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
غم و اندوه و حزن را از انسان دور میکند گناهان انسان را پاک و منزه میکند
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
گنج دنیوی است اتش جهنم را خاموش میکند
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
کلید گشایش روزی است تذکره ای برای ورود به بهشت است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
فقر و نفاق و جدایی را از بین میبرد رحمت است از طرف خداوند
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
شادی بخش انسان درروز قیامت است به روح جلا میبخشد
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
از ذکرهای الهی است برای انسان موجب تقرب انسان است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
نوری است که انسان از پل صراط عبور میدهد زینت بخش نمازاست
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
بیمه انسان برای سلامتی است باز کننده فصل سختیهاست
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
گناهان انسان را محو میکند از رمور موفقیت است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
نوری است از بهشت برای اشرف مخلوقات انیس روز قیامت است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
دهان انسان را خوشبو میکند روشنی بخش شب اول قبر است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
دشمنی هارا از بین میبرد کلید دوستیها با ائمه اطهار است
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
معجزه اجابت دعاست ولایت علی (ع) را زنده میکند
اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم اللهم صل علی محمد وال محد وعجل فرجهم
ارام بخش روح اموات است التماس دعا


 


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دین


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 

گلچین روضه و سینه زنی صوتی محرم ۸۶ از محمود کریمی،  تقدیم به کاربران عزیز

88 قطعه

 شب اول

هلال ماه محرم

مناجات امام زمان (عج)

شعرخوانی روضه حضرت مسلم (ع)

روضه حضرت مسلم (ع)

زمزمه هلال غم

خدا را شکر محرم تو دیدم (سینه زنی)

شال ماتمت آبرو به من داد (سینه زنی- واحد)

یا حسین ای عبدالله (سینه زنی)

مردی غریب و تنها تو کوچهه ها سرگردونه

 

شب دوم

شعرخوانی روضه ورودیه (1)

شعرخوانی روضه ورودیه (2)

روضه ورودیه به کربلا

سینه سوزان دیده گریان (سینه زنی)

پای عشقت ای غریب کربلایی (سینه زنی- محمد کریمی)

سوز بده بر سخنم (سینه زنی)

حسین (ع) وای (سینه زنی)

 

شب سوم

روضه حضرت رقیه (س)

شعرخوانی روضه حضرت رقیه (س)

تو دل بارون زیارتنامه میخونه (سینه زنی)

عمه جان این سر منور را (سینه زنی)

روا نما حاجات ما ابا عبدالله (سینه زنی)

شب و ستاره دل و شراره (سینه زنی)

 

شب چهارم

آهنگ غم

گریه بر امام حسین (ع)

روضه طفلان حضرت زینب (س)

زمزمه روضه طفلان حضرت زینب (س)

یا حسین یا حسین (ع) (سینه زنی)

دلم چقدر خسته شده (سینه زنی)

کرببلا از ناله پر کرده دامنش را (سینه زنی)

دل و دلدار کیست (سینه زنی)

بس سهل است اگر سنگ ببارد (سینه زنی)

 

شب پنجم

مناجات امام حسین (ع)

روضه حضرت عبدالله بن حسن

سراپا مستم عمو حسین (ع) (سینه زنی)

می کند در خاک قتلگه به خون وضو (سینه زنی)

یک سمت نگاه (سینه زنی)

او بود یار من (شور)

تا آشنا شدم آقا با کربلای تو (شور)

 

شب ششم

مناجات امام زمان (عج)

شعرخوانی روضه حضرت قاسم (ع)

روضه حضرت قاسم (ع)

سراپا مستم عمو حسین (ع) (سینه زنی)

پسر شیر حیدر ار فرس افتاده (سینه زنی)

عمو حسین (ع) (سینه زنی)

قسم به آنکه فاتح حنین است (سینه زنی)

 

 

شب هفتم

مناجات امام زمان (عج)

زمزمه روضه حضرت علی اکبر (ع)

روضه حضرت علی اصغر (ع) - 1

روضه حضرت علی اصغر (ع) - 2

بی تابه بی تابه تو گهواره (سینه زنی)

پرستویم یاس خوش بویم (سینه زنی)

وقتی که آسمان را زخم عطش سوزانده (سینه زنی)

لب به لب میزنی و شعله وری (سینه زنی)

مظلوم حسین (ع) - شور

آب، حرم، عطش (سینه زنی)

 

شب هشتم

مناجات امام زمان (عج)

روضه حضرت علی اکبر (ع)

روضه حضرت علی اکبر (ع) - (میرداماد)

یل رشیدم علی اکبرم (سینه زنی)

حیدر کربلا علی اکبر (ع) (سینه زنی)

شکسته شد پدرت پیش جسم پرپر تو (سینه زنی)

در حسینیه مرا دفن کنید (سینه زنی)

نوح کو تا که بیاید نگرد طوفان را (سینه زنی)

دلاور جوانم (سینه زنی)

 

شب نهم

شعرخوانی رزم حضرت عباس ع)

روضه حضرت عباس (ع)

آروم بگیرید عمو تو راهه (سینه زنی)

این بیرق علمداره

داغ برادر (سینه زنی)

کنار علقمه ماتم به پا شد (سینه زنی)

تمام حاجات ما را خدا به ما داده

 

روز تاسوعا

مناجات امام حسین (ع)

زمزمه روضه شب عاشورا

روضه شب عاشورا

هادی هدایتی و بهترین شهادتی (سینه زنی)

مظلوم ، غریب، آقا، مولا حسین (ع) (چاوشی)

چشم من برای غمت (شور)

آی سینه زنها (سینه زنی)

نغمه شب و روزم کربلا (سینه زنی)

من علمدارم علمدار (سینه زنی)

 

شب دهم

احکام ذبح و روضه روز عاشورا

روضه ظهر عاشورا

تشنه لب ارباب عازم میدان شد (سینه زنی)

این جنگ تا صبح قیامت پایدار است (سینه زنی)

اگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود (سینه زنی)

اگه آسمونا بشه یه آسمون (سینه زنی)

 


موضوعات مرتبط: مذهبی ، دانلود مداحی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
تاريخ : ۱۳۸۸/۰۴/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


در پست هاي قبلي نامي از کربلايي احمد ميرزا حسينعلي تهراني برده شد و از عشق بازي او با حضرت عباس و امام حسين يادي شد . اما باز هم سخنان ديگر اين عارف گرامي در مورد حضرت عباس عليه السلام :
زماني ما عازم سفر کربلا بوديم، در قافله ما يک لات گردن کلفتي بود که آخر عمري توبه کار شده بود و به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفت.
او آن قدر قسي القلب بود که ادعا مي کرد تا به حال هيچگاه براي کسي گريه نکرده است.
وقتي به کربلا رسيديم، ابتدا به حرم حضرت قمربني هاشم عليه السلام مشرف شديم، من در صحن حضرت شروع به روضه خواني کردم و داستان کربلا و ظهر عاشورا را کلا بيان کردم ولي اين رفيقمان خم به ابرو نياورد.
اما وقتي به روضه حضرت قمربني هاشم گريز زدم و ماجراي تير انداختن حرمله به چشمان مبارک حضرت قمربني هاشم عليه السلام را بيان کردم ديدم خون در رگ غيرت او به جوش آمد و از شدت عصبانيت فحشهاي رکيکي به حرمله و دودمان او صادر کرد.
من از اين حرکت و از فحشهاي رکيک او خيلي مکدر شدم و رفتار او را در شان حرم و دستگاه کبريايي حضرت ابوالفضل عليه السلام ندانستم.
وقتي شب به منزل رفتيم در عالم خواب ديدم که همه زايران حسيني در حرم حضرت حضور دارند و حضرت قمر بني هاشم به آنها پاداش مي دهد.اما ديدم سردسته همه زائران امام حسين عليه السلام در آن جمع همان رفيق توبه کارمان بود و حضرت عنايت خاصي به او دارند.
من از اين امر تعجب کردم و در فکر فرو رفتم که حضرت رو به من کرده و فرمودند: دشنام او به دشمنان ما چون از سر اخلاص و صفاي باطن بود و هيچ قصد و نيتي غير از دلخوشي ما نداشت ، لذا از عبادت و زيارت بسياري از افراد مقرب تر واقع شد.



موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در پست هاي قبلي نامي از کربلايي احمد ميرزا حسينعلي تهراني برده شد و از عشق بازي او با حضرت عباس و امام حسين يادي شد . اما باز هم سخنان ديگر اين عارف گرامي در مورد حضرت عباس عليه السلام :

وجود نازنين امام حسين عليه السلام بين المللي است اما نمي دانم در وجود نازنين حضرت عباس عليه السلام چه ملاحتي نهفته است که همه خلق برايش دست و پا مي شکنند.
در کربلا که بودم روزانه دو بار به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفتم و يک بار نيز به زيارت حضرت ابوالفضل عليه السلام پس از مدتي که به اين منوال گذشت يک روز امام حسين عليه السلام جلوه اي عنايت کرده و به من فرمودند : برادرم عباس عليه السلام در نزد خداوند متعال مقام و منزلتي دارد که تمام شهدا به آن مقام غبطه ميخورند ، سعي کن هر اندازه که به زيارت من همت ميکني به همان اندازه هم به زيارت برادرم عباس بروي.
و من پس از اين واقعه به همان اندازه که به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفتم به زيارت حضرت عباس عليه السلام نيز مي رفتم.
و به همين خاطر ايشان معمولا به اشخاصي که عازم کربلا بودند ، توصيه مي کرد:
هر گاه به کربلا رفتيد، ابتدا سعي کنيد به حرم حضرت قمربني هاشم عليه السلام برويد و سپس به حرم امام حسين عليه السلام مشرف شويد ، زيرا هر کسي که قصد ورود به قلعه اي را داشته باشد ابتدا بايد از در آن قلعه وارد شود و عباس بن علي عليه السلام باب حضرت سيدالشهدا مي باشد.


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

يه روز  تو کربلا يه پهلوون بود          پهلوون قصه ما جوون بود
خداي غيرت بود و مردونگي            مثل باباش علي چه مهربون بود
ساقي مهربون دلش بهاره              بالب تشنه ميره آب مياره
وقتي خداحافظي گفت رقيه            عمو دلم براي تو بي قراره
رقيه تو خيمه در انتظاره                 عمو براش يه جرعه آب بياره
منتظره کسي بودن چه سخته        جون آدم را بر لبش مياره
يه وقت رقيه ديد باباش سررسيد     عمود خيمه عمو رو کشيد

 

لعن الله من جهل حقک واستخف بحرمتک ... از اين قسمت از زيارت حضرت عباس عليه السلام معلوم مي شود که کسي حرمت ديگري را ناديده مي گيرد که جاهل به حق او باشد لذا بايد به دنبال اين معرفت به حق آنها باشيم .
لا يوم کيومک يا اباعبدالله .
بزرگترين مصيبت در کربلا براي امام حسين مصيبت از دست دادن حضرت اباالفضل بود ، حضرت سيد الشهدا دو بيان دارند که از اين دو بيان معلوم مي شود که حضرت عباس جان و نفس مبارک اباعبد الله بوده اند ، علمايي که آمدند و از امام رضا سؤال کردند براي بزرگترين فضيلت حضرت علي عليه السلام حضرت رضا آيه مباهله را بزرگترين فضيلت حضرت دانستند به اين دليل که در اين آيه گفته شده أنفسنا و خداي متعال حضرت امير را نفس پيامبر بيان مي کنند و چون نفس حضرت شدند هر فضيلتي که براي پيامبر اثبات شود براي حضرت امير نيز قابل اثبات است .
حضرت سيد الشهدا دو عبارت دارند در مورد اباالفضل که يکي را در عصر روز تاسوعا فرمودند : امام حسين در اين روز در مقابل خيمه استراحت مي کردند بلند شدند و فرمودند الآن جدم را در خواب ديدم و به من گفت که شما عن قريب به ما خواهيد پيوست ، در همين لحظات صداي پاي لشکر عمر بن سعد بلند شد که آمده بودند و با غضب گفتند که ابن زياد پيغام داده که يا الآن بيعت مي کنيد يا الآن جنگ مي کنيد ، حضرت در اين لحظه به اباالفضل مي فرمايند : يا عباس إرکب بنفسي أنت يا أخي حتي تلقاهم فتقول لهم ما لکم و ما بالکم و تسألهم عما جآء بهم  ، يعني يا عباس  سوار شو اي برادر من جانم به فدايت تا اينکه آنها را ملاقات کني و به آنها بگو به خاطر چه آمده ايد و چه مي خواهيد و از آنها در مورد کارشان سؤال کن . جناب شيخ مفيد و همچنين جناب سيد بن طاووس نقل مي کنند که اباالفضل عليه السلام  همراه بيست نفر از جمله حبيب بن مظاهر به سوي دشمن رفتند و آنها پيام ابن زياد را دادند و حضرت عباس به امام حسين پيام را رساندند .
شاهد اين کلام از حضرت سيد الشهدا است که مي فرمايند بنفسي أنت يا أخي ، امام معصوم اهل گزافه گويي و مبالغه گويي نيست ، و هميشه سنت خدا اين بوده که داني فداي عالي شود ، الآن جمادات کمالشان در اين است که فداي گياهان شوند و گياهان کمالشان در اين است که فداي حيوانات شوند و کمال حيوانات در اين است که فداي انسانها شوند و کمال انسانها در اين است که فداي عالي تر از خود شوند ، و کمال تمام اصحاب سيد الشهدا در اين است که فداي حضرت عباس و سيد الشهدا شوند و کمال حضرت عباس درا ين است که فداي سيد الشهدا شوند و کمال امام حسين در اين است که فداي ذات حق شود ...
حال اگر سنت اين است چرا در شب عاشورا اين سنت وارونه شده است ، حضرت عباس درست است که معصوم هستند ولي امامت را ندارند ، لذا به هيچ وجه مقام حضرتش با امامان معصوم ما نيست ، پس چرا امام حسين اين جمله را فرموده اند ؟ جمله اي که از نقل هاي بسيار معتبر است که هيچ گونه خدشه اي نمي شود بر اين وارد کرد .
بعضي ها گفتند اين جمله را سيد الشهدا به خاطر اين فرموده اند که خواستند حضرت عباس را بسيار عزيز بدارند ولي سرّ اين قضيه بالاتر از اين حرفهاست و قطعا سيد الشهدا اين حرف را زده اند و ما در مقابل اين کلام فقط بايد بگوييم نمدانيم ! واين حاکي از عظمت بسيار بالاي حضرت عباس است .
وجود سيدالشهدا مؤمن هستند و حضرت عباس هم مؤمن هستند و دربيانات گذشته گفته شد که حضرتش فرمودنده اند من براي يک چشم بر هم زدني به خدا شرک نورزيده ام .
و در تعبيرات حضرت عباس در جواب امان نامه شمر ادبي خاص بود که از امام حسين به حسين بن فاطمه تعبير مي کنند .
يک جمله ديگر سيد الشهدا نيز فرموده اند که در شأن غير نفرمودند و اين حاکي از عظمت حضرت عباس است و آن جمله را در موقعي که بالاي سر عباس در موقع شهادت بودند فرمودند : در روايات داريم : در اين موقع چهره سيد الشهدا شکسته شد و فرمودند کمر من شکسته شد و چاره من کم شد و الآن ديگر دشمنان من مرا شماتت مي کنند ، چون من تنها شدم و بي يار و ياور شدم .
حضرت امير موقعي که خبر شهادت حضرت جعفر را به او دادند : فرمودند إنفصل ظهري ، يعني کمر من ترک برداشت . ولي چون حضرت عباس مقامي بالاتر از جعفر طيار بالاتر است حضرت سيد الشهدا فرموده اند : انکسر ظهري ، يعني پشت من شکسته شد . مثل شيشه که بشکند ...
و حضرت سيدالشهدا در بالاي سر علي اکبر هم نفرمودند انکسر ظهري ، لذا بزرگترين مصيبت براي امام حسين شهادت عباس بود .
روز عاشورا _ جناب سيد بن طاووس نقل مي کنند _ چندين مرتبه آقا اباالفضل آمدند و از آقا سيد الشهدا با گريه اذن جهاد و جنگ مي خواستند ، چون امام حسين در روز عاشورا به عباس عليه السلام اذن جهاد ندادند و همه نوشتند جهاد آقا اباالفضل فقط دفاع بوده است و در موقعي که آب را به خيمه ها مي رساندند اين دفاع رخ داده است ، حالا چرا اذن جهاد داده نشده است ؟ سرّ اين را در کلام امام صادق نگاه مي کنيم که فرمودند : اگر اذن جهاد به عموي ما داده مي شد شهادت آقا سيدالشهدا به تأخير مي افتاد ، و حضرت عباس کسي را زنده نمي گذاشت که بخواهد امام حسين را شهيد کند . و حضرت را به ناجوانمردي و از پشت در حالي که براي او کمين کرده بودند به شهادت رساندند .
در موقع اذن خواستن حضرت عباس به برادر فرمودند : فداک روح أخيک يا سيدي ، قد ضاق صدري من الحيوة الدنيا . يعني فداي تو روح برادر تو اي مولاي من ، سينه من از اين حيات دنيا تنگ شده است . اين جملات را در حالي فرمودند که همه ياران شهيد شده بودند و آقا اباالفضل ديگر طاقت ديدن غربت امام حسين را نداشتند .
ولي امام حسين فرمودند : يا أخي أنت علامت من عسکري ، و مجمع عددنا ، فإذا مضيت يعول جمعنا الي الشتات و امارتنا الي الخراب . يعني اي برادرم تو علامت لشکر و علمدار من هستي و محل تجمع عدد ما هستي و اگر تو از دنيا بري جمع ما پراکنده مي شود و امارت ما اهل بيت به سوي خراب شدن مي رود .
در روز عاشورا هم سيدالشهدا به خيمه عباس يک محوريت خاص دادند .

 

سخنان استاد گرانقدر حجه الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

اي حرمت قبله حاجات ما  ...


اصل اين روايت که در زير نقل ميشود در هزار و پنجاه سال قبل شيخ صدوق نقل مي کنند ، هم درکتاب امالي هم در کتاب خصال  :
حدثنا ابو علي احمد بن زياد همداني ( استاد شيخ صدوق ) قال حدثنا علي بن ابراهيم بن هاشم عن محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني ( که هر دو از بزرگان راويان حديث بوده اند ) عن يونس عبد الرحمن ( که از بزرگان اصحاب امام رضا عليه السلام بوده اند وامام رضا به بعض ياران که به امام کمتر دسترسي داشتند مي فرمودند که احکام و سؤالات خود را از وي بگيرند ) عن علي بن سالم عن ابيه عن ثابت بن ابي صفيه ( همان ابو حمزه ثمالي است که امام صادق در مورد ايشان نقل ميکنند که ابو حمزه در زمان خودش مانند سلمان در زمان خودش است و امام رضا نيز در مورد ايشان گفته اند ابو حمزه مانند لقمان حکيم است و چهار امام را درک کرده اند ) ايشان نقل ميکنند :
 ما يک روز در محضر امام سجاد نشسته بوديم که عبيد الله فرزند حضرت عباس بر ما وارد شدند _ حضرت عباس در سن هجده سالگي با دختر ابن عباس ازدواج کرده اند و صاحب دو فرزند شدند که اسم يکي از آنها را فضل و يکي را عبيد الله گذاشتند ، نسل حضرت عباس از جناب عبيد الله ادامه پيدا کرده است و ايشان يک نوه دارند که بشود نتيجه حضرت عباس به نام سيد علي که در قم مدفون هستند و از امامزاده هاي جليل القدر هستند ، فرزندان حضرت از نسل عبيد الله الآن در کربلا و نجف حضور دارند و بسياري از ايشان در طول اين تاريخ هزار و سيصد و خرده اي سال بعد از حادثه کربلا از علما و فضلا و مراجع تقليد بوده اند _ که :
نَظَر سيد العابدين علي بن الحسين  الي عبيد الله بن عباس بن علي بن ابي طالب فاستعبر ثم قال ما من يوم اشدّ علي رسول الله (ص) من يوم أحد قتل فيه عمه حمزه بن عبد المطلب أسد الله و أسد رسوله و بعده يوم موته قتل فيه ابن عمه جعفر بن ابي طالب ، ثم قال و لا يوم کيوم الحسين عليه السلام ، اذ دلف عليه ثلاثون الف رجل ، يزعمون أنهم من هذه الامة ، کل يتقرب الي الله بدمه ، و هو يذکّرهم فلا يتّعظوا حتي قتلوه بغيا و ظلما و عدوانا ، ثم قال : رحم الله عمّي العباس ، فلقد آثر و أبلي و فدّا أخاه بنفسه حتي قطعت يداه ، فأبده الله بهما جناحين يطير بهما مع الملائکة الجنة و إن للعباس عند الله تبارک و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهدا يوم القيامة
امام سجاد به عبيد الله يک نگاهي انداختند و اشک ايشان روان شد و فرمودند هيچ روزي بر رسول خدا از روز احد شديد تر نبود چرا که در اين جنگ عموي ايشان حمزة بن عبد المطلب به شهادت رسيدند ، حمزه اسد الله و أسد رسولش بود ( و قبل از بعثت حمزه يک تنه به شکار شير ميرفته است و خدا قوت عجيبي به او داده بود ، حمزه در جنگها بسياري از بزرگان کفر را از بين برده بود ، هنده همسر ابوسفيان از غلام خودش خواست در جنگ احد که پيامبر و علي (ع) و حمزه را شهيد کند که آن دو را ترسيد ولي حمزه را به ناجوانمردي شهيد کرد و بدنش را مثله کرد ،پيامبر در اين روز خيلي گريه کردند ، پيامبر در مورد حمزه تعبيراتي دارد که مي فرمودند بهترين عموي من حمزه است و براي عظمت حمزه همين بس که حضرت زهراي اطهر هر دوشنبه و هر 5شنبه مي آمدند در کنار احد و براي عموي خود گريه مي کردند ، در شب جنگ احد پيامبر به عموي خود مي فرمايند _ اين از سيد بن طاووس نقل شده _ خداي متعال براي مدتي شما را از ديده ما مخفي مي کند که کنايه از شهادت است و فرمودند اگر مخفي شديد و خداي متعال از ايمان شما سؤال کرد شما چه جوابي ميدهيد ،حمزه با ادب فرمود شما چه بگوييد من چه بگويم ؟ حضرت فرمود : فاشهد لله بالوحدانيه و لمحمد بالرّساله و لعلي بالولايه و أن الائمه من ذرية الحسين و أنّ فاطمه سيد النساء العالمين . حضرت حمزه در مکه اسلام بسيار قوي آورد ولي هنوز ايمان حمزه کامل نشده بود و حضرت رسول با تعليم ولايت اميرالمؤمنين ايمانش را کامل کرد و حمزه هم فوراً قبول کردند و پيامبر فرمودند تو خود سرور شهيداني و تو شير خدا و شير رسول خدا هستي ، که حمزه اصلاً از هوش رفت . در جايي ديگر پيامبر اکرم فرمودند بر قائمه عرش خدا نوشته شده حمزه سيد الشهداء است . اين چنين شخصيتي را رسول خدا از دست داده بودند که امام سجاد اين جمله اخير را فرمودند . شايد اين سؤال پيش بيايد که حمزه اگر أسد الله بودند پس علي (ع) چه ؟ بايد گفت حضرت امير اسد الله الغالب بوده اند .)  
و بعد از جنگ احد روز موته بود که در آن پسر عموي حضرت جعفر بن ابي طالب شهيد شدند ( جنگي که در سال 8 هجرت به فرماندهي حضرت جعفر اتفاق افتاد ، منطقه وقوع در 45 کيلومتري عمان ، وقبر مطهر جعفر در همان منطقه است . همسر جعفر اسماء بنت عميس _ براي عظمت اسماء همين بس که در شب غسل حضرت زهرا حضور داشت _ است و عبد الله بن جعفر نيز همسر حضرت زينب است . پيامبر در مورد جعفر فرمود که خداوند دوبال به عمو زاده من داده است که با آن در بهشت پرواز کند ) ،
بعد حضرت فرمود : و اما هيچ روزي مثل روز حسين نيست ( از نظر سختي  سخت ترين مصيبة في الاسلام است زيرا در اين جنگ به نيت قصد قربت امام حسين را کشتند و اسلام به انحراف سختي رفته بود ، در آن زمان گفتند : اولي الامر و لو کان فاسقا ) ، که جمع شدند براي قتل حسين سي هزار نفر ، گمان مي کردند که آنها از اين امت هستند ، و همه جمع شدند براي ريختن خون حسين به نيت قرب الهي ، و امام حسين آنها را تذکر ميداد ، و اينها موعظه را نپذيرفتند تا اينکه او را کشتند از روي طغيان گري و ظلم و دشمني  .
 بعد فرمود : خدا عموي من را رحمت کند ، که محققا ايثار کرد و بلا برايش آمد و خود را براي برادر فدا کرد تا اينکه دو دستش را قطع کردند و خدا در بدل اين دو دست دو بال به حضرت داد که با آنها همراه ملائکه در بهشت پرواز کند . ( لذا اگر از عباس کاري خارق العاده در اين دنيا سر ميزند با اين عنايت خدا به حضرت است : يک آشيخ علي بود در نجف ايشان سالها درس خوانده بود ولي ازدواج نکرده بود ، بعد آمده بود خدمت حضرت عباس و گفته بود آقا من ازدواج نکردم و حالا هم که مي خواهم ازدواج کنم حوري از شما مي خواهم ، گريه زياد کرده بود و بعد از مدت زيادي که نتيجه نگرفته بود برگشته بود به نجف و دوباره به درسش چسبيده بود ، گفت : تا اينکه يک روز در حرم حضرت امير بودم همين که از حرم بيرون آمدم ديدم يک خانم جوان من را صدا زد و گفت آقا جان بيا من را ببر و براي خودت عقد کن ، گفتم من نمي تونم ، من طلبه هستم و امکانش نيست ولي قبول نکرد و همراه من آمد ، بهش گفتم خانم دنبال من نيا اينجا حوزه است و طلبه ها هستند ... ولي باز قبول نکرد ... آمد داخل مدرسه و به اجبار همراه من داخل حجره شد . به او گفتم در اينجا باش تا من برم به حجره طلبه هاي ديگر تاببينم فردا چه مي شود ... آمدم از حجره بيرون ، او چادرش را از سر برداشته بود ، يک دفعه ديدم از حجره نور همين طور ميزنه بيرون و تا آسمان مي رود ، خيلي تعجب کردم رفتم گفتم شما کي هستيد ؟ گفت : شما از حضرت عباس چه خواسته بوديد ؟ مگه حوري نخواسته بوديد ؟ من حوريم . آقا اباالفضل از بهشت من را احضار کرده است و فرموده بيام خدمت ايشان . بعد هم گفت بلند شو بريم کربلا که من مي خواهم در کربلا باشم و آقا اباالفضل يک خونه براي من وشما در کربلا در نظر گرفته است . آمدند کربلا و هفده سال با هم زندگي کردند ، وهيچ کس از اين جريان مطلع نشد مگر موقع مرگ اين آشيخ علي ، که آشيخ علي يک رفيق داشت و حوريه به رفيق آشيخ مي گويد اين رفيق شما مريض است و فلان زمان و فلان ساعت از دنيا مي رود ، و حوري به اين رفيق مي گويد من بايد يک سرّي به تو بگويم : من از جنس حور العين هستم وحضرت عباس يک سري تصرفات در من کرده و گفته بايد بيست سال در زمين باشم و فرموده اند چون اين آقا از ما درخواست کرده ، ما هم بايد اجابت کنيم . قدرت عباس الان غير قابل توصيف است براي تصرف در اين دنيا ) .
و در آخر امام سجاد مي فرمايند : همانا براي عموي ما عباس مقامي در نزد خداي تبارک و تعالي است که جميـع شهدا در روز قيامت به آن غبطه مي خورند _ يعني  حتي حمزه و جعفر هم به اين مقام غبطه مي خورند _ .

   
سخنان استاد گرانقدر حضرت حجه الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

...  قل يا آيها الذين هادوا إن زعمتم أنکم أولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقين _ کساني که خيال ميکنيد اولياء خدا هستيد بياييد آرزوي موت کنيد اگر راست مي گوييد ، يعني اولياء خدا کساني هستند که آرزوي موت دارند ، بعد در سوره يونس خوانديم ألا إن اولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون ، نگو که بشر اينقدر ميترسيد سر چي مي ترسيد سر اين نفسشون . الآن خيلي از اين پيرزن و پيرمردها و جوانها همه نگرانند ، براي چه چون نمي دونند مي خواهد چه بشه . يعني چه دارند ؟ جهل دارند و منشاء نگراني هم نفس بود . موت يعني تعطيل شدن نفس . لذا کساني که خدا بهشون توفيق موت داد از همه اينها راحت شدند ، گفتند مردم از هر چه مي خواهيد بترسيد ، بترسيد ولي از مردن نترسيد ، معلومه اگر کسي از مردن نترسد ديگه از هيچ چي نمي ترسد ، مردن يعني رفتن در بغل محمد و آل محمد .
شما همه مشتاق براي رفتن به کربلا چقدر مشتاقيد براي رفتن پيش قبر و ضريح امام حسين ، حالا اگه بخواهند با يک چيزي ببرند پيش خود امام حسين ، اون ديگه چقدر شوق مي آورد .
نقل کردند يک بنده خدايي متوسل شده بود به حضرت امير و به حضرت گفته بودند من را بياريد نجف همين تا رسيديم خواستيد جون من را بگيريد ، بگيريد . وقتي رسيده بود نجف ، دو سه روز بعد کم کم يک حالت لرزه و تب وبعد تب شديدتر ، يک دفعه يادش آمده بود ، به مولا چي گفته ، گفته بود سريع من را ببريد حرم ، وقتي آمده بود حرم گفته بود به مولا آقا من ديوانه شما چرا فورا حرف يک ديوانه را جدي مي گيريد ، شما همه حرفهاي من را ول کرديد همين يکي را گرفتيد ، خلاصه شروع کرده بود گريه و زاري که من هنوز آمادگي ندارم و من نمي تونم . نقل مي کنند يک ملک آمده بود سراغ اين آقا گفته بود چرا اميرالمؤمنين را پکر کردي؟ آقا مي خواست شما را ببرد تو بغل خودش شما از بغل علي فرار مي کنيد ،براتون مولا از خدا 30 سال عمر خواستند .
پس بايد بريم علم تحصيل کنيم تا نترسيم و آرامش بيايد .
قرآن کريم دنيا را به ظلمات تعبير کرده ،در زيارت حضرت رضا هم داريم که مي گوييم السلام عليک يا نور الله في ظلمات الارض ، دنيا تاريک است ، شب است . ولي آخرت روز است ، قرآن کريم در مورد قيمت همش گفته يوم القيامه ،يوم الحسره ، يوم التغابن ، هيچ جا نداريم که گفته باشد ليل القيامه ، پس دنيا شب و آخرت روز است .
شب تاريک است وتاريکي خود منشاء خوف مي شود و اگر بيفتيم در چاله باعث حزن مي شود ، در تاريکي ظلم هم از آدم سر ميزند يک وقت ممکن است پا روي کسي يا اشياء کسي بگذاريم ، نور که بياد اينها از بين مي رود ، العلم نور ، علم همه چيز را روشن مي کند .
حالا بنده سؤال ميکنم شما يک عمر در دانشگاه و جاهاي ديگر درس خوانديد ، آيا توانسته ايد وحشت و خوف و حزن و ظلم را از خود دور کنيد اگر دور شده اند بدونيد واقعا علم تحصيل کرده ايد ، البته اين بدان معني که اونها را کنار بگذاريم نيست چون براي تحصيل پول لازمه ، پول هم احتياج است .
قرآن کريم براي ده سيزده مورد گفته که اينها نه خوف دارند و نه حزن ، که اينها مطلقا آرامش دارند ، اينها کساني هستند که نگاه به آنها عبادت است . نيم خورده مؤمن چرا در آن شفاست ؟ چون مؤمن کسي است که آرامش دارد اصلا مؤمن يعني آدم آرام . شتابزدگي ها ، دلهره ها و دل واپسي ها همه از بين مي رود . فرمودند با همين ها هم رفيق بشويد ، مؤمنين سرعت دارند ولي عجله ندارند چون عجله مال نفس است ولي سرعت مال قلب ، سارعوا إلي مغفرة من ربکم . از اين به بعد بدونيد آنچه در قرآن کريم اعتبار دارد قلب است نفس اعتبار ندارد . سه جاي قرآن خداوند فرموده اين نفس بايد بميرد ، کل نفس ذائقةالموت ، پس چرا گفتند بريد بشناسيدش؟ چون بتونيد راحت از آن بگذريد ، اون اولياء که ازش گذشتند و  پرده ها را از روي نفس کنار زدند و به عمق نفس که راه پيدا کردند ، ديدند نفس ميگويد أنا الله ، نفس ادعاي خدايي دارد ، چون اين الوهيت در ذات نفس وجود دارد خداي متعال هم اصرار دارد که الا و بالله بايد اين نفس تقديم بشود به محضر خدا ، بايد تعطيل بشود .
الآن يکي رد بشه به شما سلام نکرد و ناراحت شديد اين دو حالت دارد يکي ناراحت مي شويد که اين چرا امر خدا را امتثال نکرد که اين صفاي قلب است  و يکي هم ناراحت مي شويد اين چرا به من سلام نکرد که اين همان الوهيت است ، جهلي که هست .
نفس از جنس نار و قلب از جنس نور است ،نفس خيلي به آتش و قلب خيلي به بهشت نزديک است ، نفس همش شما را مي خواهد ببرد تو آتش و قلب شما را به سوي نور و صفا .
البته خوشحال باشيد خدا نفس مؤمنين را فوق العاده ضعيف خلق کرده .
البته خوشحال باشيد خدا نفس مؤمنين را ضعيف خلق کرده ، علامت ضعيف بودنش هم اين است که الآن بنده روضه بخوانم همه شما شروع مي کنيد به گريه کردن ، کفار نفسشان خيلي قوي است وگريه هم ندارند . وقتي مغولها آمده بودند اصفهان را بگيرند ،دو تا سرباز نشسته بودند با هم صحبت مي کردند ، يکي از ديگري سؤال کرد شما تا حالا جايي هم شده که ناراحت بشي از اين قتل عام هايي که انجام دادي؟ گفت من فقط يک جا ناراحت شدم . گفت کجا ؟ رفتيم کنار يک خانه تمام اهل خانه را گردن زديم اومدم کنار يک گهواره ديدم يک بچه شير خواره خوابيده سر شمشير را گذاشتم تو دهانش ديدم شروع کرد مکيدن فهميدم خيلي هم گرسنه است ، من شمشير را فرو کردم ... من آنجا غصه دار شدم که چرا اين بچه را کشتم ، ازپشت پرده فرمانده آنها شنيد گفت گردن اين را بزنيد ، تو سپاه ما اگر کسي دلش به رحم بياد لايق اين سپاه نيست ، اين نفس کافر بشر است که به آتش نزديک است و استعداد جهنم را پيدا مي کند ، اما قلب مؤمن قوي است و تحمل احاديث ومعارف اهل بيت را دارد ولي قلب کافر ضعيف است حوصله يک دانه حديث را ندارد ، به عکس قلب کافر نفسش خيلي قوي است .
بهتر است منشاء آن را از بين ببريم ، فکر کنيد يک باتلاق وجود دارد و از اين مرتب پشه بلند مي شود بعد به شما يک چيزي بدهند بگويند اين پشه ها را بکشيد ، شما بايد مرتب اين پشه ها را بکشيد ، اين باتلاق هست و شما هميشه بايد پشه نابود کنيد يک دفعه يک آدم عاقل هم پيدا مي شود مي گويد اين باتلاق را از زيرآب بخشکانيد . محبت اهل بيت باتلاق را از بين مي برد .
از کساني که در باغ رضوان خوابيده اند ، آنهايي که موتشان رسيده نه فوت کرده اند ، چون الآن يک عده اي هستند که فوت شدند ولي هنوز دلشان اين ور است ، مرحوم آقا شيخ رحمه الله عليه رفته بودند تخته فولاد اصفهان ، يک رفيق داشتند به او گفته بودند به اين قبر گوش بده ببين چه مي شنوي ؟ شنيده بود اين همش فرياد ميزند آهاي خيار سبز دارم ، گفته بود اين خيلي علاقه به بقالي دارد يک دفعه هم غافلگيرانه بردنش آن ور ، اين هنوز نفسش تعلق دارد به اين ور و خيال مي کند هنوز تو اين دنيا است و به جاي لا اله الا الله ميگويد خيار سبز دارم . فوت کرده ولي موتش نرسيده ،موت وقتي است که همه وجود بگويد لا اله الا الله . ولي اجمالا اينهايي هم که فوت کردند ، کم کم موتشان هم ميرسد .
هر کس دلش مي خواهد آرام شود بايد دلش برود به آن ور و آخرتي بشه ، آيه را گوش بديد ومن أمن بالله و يؤمن بيوم االآخرة فلا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
موتوا قبل أن تموتوا ، برويد اون ور قبل از اين که شما را ببرند ،بدن تو دنيا باشد ولي دل در محضر خدا و اولياي خدا باشد ، پيامبر فرمودند هر کس دوست دارد به يک ميت که روي زمين راه مي رود فلينظر إلي وجه علي بن أبي طالب ، به حضرت امير نگاه کند . نفس حضرت مرده بود ولي قلب ايشان زنده بود .
خيالتان راحت وقتي برويد آن ور اولين جمله که به حضرت عزراييل مي گويد اين است که دست شما درد نکند ، چه کار خوبي کرديد ما را آورديد اين ور ما نمي دونستيم اين طرف چقدر عزت و غنا و راحتي و آرامش است . نه دردي ، نه غصه اي ،نه فقري و نه ... يادش هم سرور مي آورد .
خواب ماه رمضان چقدر شيرين است تازه اين برادر موت است که البته براي مؤمنين است .
در قرآن دو تعبير داريم براي مردن يکي غمرات که براي کفار است يعني تمام عالم روي سينه اين کافر ميگذارند تا جون بده ، اما سکرات که براي مؤمنين است يعني يک جام بدند به دستشون از محبت اهل بيت ، تا بياد سر بکشند عزراييل جون را برداشت و رفت ، اينقدر شيريني را مي گويند سکري . دوستان امير المؤمنين مست مولا که شدند هيچ کاريشون نمي شود کرد ، ولذا اگر ديديد که يک نفر که زيارت امام حسين برود و بدون سؤال وارد بهشت بشه درست است چون ديگه مست است ، حضرت سيدالشهدا در روز قيمت تجلي مي کنند و هر تجلي ايشان 800 سال طول مي کشد ، هزار تجلي هم دارند در محشر ديگه آخر کار حوصله حورالعين سر ميرود ميآيند شکايت ميکنند به خدا ، چرا اين دوست هاي امام حسين به ما محل نمي گذارند خطاب ميشه آنها مست جمال حسين شده اند . اذ جاء سکرت الموت . امام صادق مي فرمايند وقتي مرگ يکي از دوست هاي ما برسد يک ملک مي آيد پيش او اول يک گل به او ميدهد تا بو کند اسم گل چيست ؟ گل منسيه _ که ريشه اش از انسا است _ تا بو کرد تمام خاطرات دنيا فراموشش مي شود ، و يک جا متوجه خدا مي شود بعد ملک الموت يک گل ديگه مي دهد تا بو کند اسم اين گل مسخيه است _ که ريشه اش از سخاوت است _ تا گل را بو کرد ميگويد جانت را به من مي دهي ؟ ميگويد بفرماييد . قدرت سخاوت پيدا مي کند .
انشاءالله شما قبل از اين که ملک بيايد اين سخاوت را پيدا کنيد .   
 


 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

مرحوم حضرت آقاي قاضي رحمةالله عليه 14سال در آستانه آقا اباالفضل نشست گريه کرد و دعا کرد تا بهش هبه شد ، بزرگوار ديگري 12سال درخواست داشت در کربلاي معلي تا يک دفعه حضرت سيدالشهدا سرازير کردند و ريختند تو سينه ،شما منقطع شديد از غير خدا ولي بايد کمال انقطاع پيدا کنيد ، شما تا گفتيد با غير خدا ندارم همين که گفتيد من کاري ندارم ،هنوز از اين کلمه من جدا نشديد ،اين ديگه از قدرت من و شما خارج است و بايد اعطا بشود ، ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا ،بچه هايي هم که شما داريد هبه است يهب لمن يشآء ذکورا ،يهب لمن يشآءاناثا. خدا بسيار هبه کننده است.
اين که گفته شده دنيا شب است ،شب يعني جهل وقيامت روز است روز يعني علم. روز يعني ديدن .مردم ما خوب شنيدن و خوب گفتن و نوشتن را ياد گرفته اند ولي خوب ديدن را خوب ياد نگرفته اند. ما اهل نظريم ولي اهل رؤيت نيستيم.
ابابکر هر روز پيامبر را ميديد ولي حضرت را رؤيت نکرد، من رآني فقد رأي الحق ،بصر داشت ولي رؤيت نداشت.
روايات داريم که امام زمان در جلسات وخانه هاي شيعيانش مي روند ولي يا ما نمي بينيم يا نمي شناسيم ،حتي فرمودند در خانه هاي آنها هم ميروم سر سفره هاي آنها هم مي نشينم با آنها غذا هم مي خورم ،در دعا ندبه داريم که متي ترانا و نراک ،دو طرف هم را بشناسيم اين با نورانيت حاصل ميشود ،چون رؤيت خيلي بزرگ است به ما گفته اند سنريهم اياتنا في الافاق و في الانفس ما به شما نشان مي دهيم ،آيات اهل بيت هستند اول در بيرون وبعد در درون شما به شما نشان ميدهيم.لذا خيلي ها مثل ابابکر پيامبر را نديدند ولي سلمان پيامبر را ديد،سلمان اميرالمؤمنين را رؤيت کرد چرا؟چون سلمان مرده بود ، من يمت يرني ،هر کس بميرد مرا رؤيت مي کند، در حديث صحيح داريم خدا براي هر کسي دو چشم در دل هر کس قرار داده است هر کس عبد شد و خدا طبق روايت برايش اراده خير کند دو چشم دلش باز ميشود ، الآن جلو دو چشم را نفس گرفته الهي قلبي محجوب و نفسي معيوب ، اگر اين برود کنار و دو چشم دل باز بشه ُحقايق را خواهيم ديد .
اگر اين دو چشم دل باز بشه اول ديدن آقا اباالفضل است در خواب چرا ما راحت امامان را مي بنيم در حديث صحيح داريم من رآني في المنام فقد رآني والشّيطان لا يتمثل بي ،هر کس من را در خواب ببيند من را ديده است ،دنباله حديث داريم هر کس مؤمنين از ما هم را ببيند درست ديده است ، شيطان به مؤمنين هم نميتواند تمثل پيدا کند ،چرا در خواب راحت امام حسين را مي بينيم ، چون النوم أخ الموت ، در خواب حجابهاي نفس ضخيم رقيق مي شود لذا راحت مي بينيم ، تو بيداري قشنگ برويد کنار به راحتي مي بينيم .
اباالفضل عليه السلام ديد ولي نه اين چهره ظاهري نمونه اش را بگويم، شب عاشورا _ حالا يا يک شب ديگر بعضي گفته اند شب عاشورا _جناب شهربانو سلام الله عليها همسر سيدالشهدا _ اين بانو خيلي عزيز است دليلش هم اين است که وجود ايشان شده ظرفي تا وجود مبارک زين العابدين را تحويل بدهد _ سيد الشهدا نشسته بودند خيلي هم بانو را دوست داشتند هيچ وقت هم به ايشان اعتراضي نکردند ، حتي يک روز امام وارد منزل شدند شهربانو هم چون ايراني بودند سليقه اتاق درست کردنشان هم خيلي قشنگ بود و اتاق را خيلي تر و تميز کرده بود ، يکي از اصحاب وارد شد فضولي کرد گفت يابن رسول الله شايسته نيست اتاق شما اينقدر قشنگ باشد ، حضرت فرمودند همسرم اينگونه تزيين کرده ، فعلشان را تاييد کردند چون رسول خدا فرمودند زنان سيد خانه هستند و شما سيد خانواده ، بگذاريد زنان در خانه راحت باشند هر جوري مي خواهند خانه را بچينند _ المرئة سيد لبيتها و الرجل سيد لأهلها _ . شهر بانو چيزي اضافه نکرده بود فقط تجمل کرده بود ، تجمّل هم از اون کلماتي است که بهش ظلم شده ، در اسلام اسراف بد است، تبذير بد است ، تجمّل خوب است . ان الله جميل و يحب الجمال .
اين شهربانو گفت آقا جان : من ءاياته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا آيا درست است ؟ حضرت فرمودند بله . بعد گفتند من همسر شما هستم پس من مِن انفسکم هستم . حضرت فرمودند خوب ، بانو فرمودند : آقا جان شما کي هستيد ؟ معلوم بود بويي به مشام شهربانو رسيده بود، گفت آقا جان خودتون را به من نشان دهيد ؟ حضرت فرمودند تو تحمل ديدن من را نداري. حضرت را که دارند مي بينند پس کجا را مي گويد به من نشان بدهيد . آن حقيقت ولايت الهيه که الآن تنزل پيدا کرده در ميان خلق  دارد راه ميرود آن حقيقت . شما اگر به خدمت امام هم برسيد وجود مبارکشان تنزل پيدا کرده است ، تنزل الملائکه و الروح فيها بإذن ربهم من کل امر ، تنزيل داده خدا وجود مبارک امام را . خود حضرت اميرمي فرمايند آنقدر من را پايين آوردند که مي گويند علي و معاويه ، که اين جمله هم عظمت و هم مصيبت خوابيده است ، معاويه هم اين را براي خود عظمت مي دانست و ميگفت براي من همين بس که من مقابل کسي مثل علي هستم و مي گويند علي و معاويه .
خلاصه گفتند آقا جان خودت را به من نشان دهيد . تا اينکه حضرت فرمودند تحمل نداري ،ماشاءالله به اين زن گفت اگر من تحمل ندارم شما قدرت اين را داريد که به من طاقت بدهيد _ در درخواست ملح باشيد خدا دوست دارد الحاح الملحين کساني که همش اصرار مي کنند ، روز عاشورا همش بگوييد عباس خودت را به ما نشان بده _ تا اين را گفت حضرت باز يک پارچه روي سر مبارک انداختند و از زير پارچه يک نگاهي به شهربانو انداختند داريم که شهربانو يک صيحه اي زدند و از هوش رفت ، حضرت آبي زدند به صورتشان به هوش آوردندش ، بعد گفتند نگفتم تو طاقتش را نداري .
اين نور مي خواهد تا بتوانيم وجودشان را بشناسيم ، فإذا عرفني باالنورانيه ، هر وقت مرا به نور شناختيد آنگاه مي شويد عارفا مستبصرا .
يک مثال کوچک بزنم : در عکاسي که مي رويد اول دوربين نور مي اندازد و فلش ميزند بعدا عکس مي گيرد ، يا براي اين که دندانها را عکس بگيرند تا ببينند عصبش خراب شده يا نه شما را مي برند زير يک دستگاه ، دور تا دور سرتان را با اشعه عکس ميگيرند ، اين اشعه از سر و پوست رد ميشه و فضاي دندان را روشن ميکنه تا روشن شد اون عکسش را مي گيرد ، چي مياد؟ نور . ما بايد يه نور بياد بعد ما نگاه کنيم .
اون لحظه اي که نور آمد و شما شناختيد قرآن کريم بهش ميگويد ساعة ، لحظه ديدن مطلوب را مي گويند ساعة . لعل الساعة قريب . همه شما هم مي بينيد همه شما جمال امامان را مي بينيد ، کي؟ موقع مردن ، موقع احتضار ، حتي کفار هم براي اتمام حجت مي بينند اذا شيعه خدا بهش فهم داده درخواست داره جلو بياندازد و زود تر ببيند، دارد مي آيد و در راه است .
ساقي خم خانه کربلا آقا اباالفضل است ،ما الآن همگي تشنه هستيم ، فعلمون و صفاتمون آب خورده ولي قلبمون آب نخورده است ، آب چيست خود امام مان آب است _ إن أصبح ماءکم غورا _ و تا امام مان را نبينيم آرام نمي شويم ، و تا امام را ديديم ديگه غير امام براي ما هيچ معنايي ندارد .
خدا رحمت کند خواجه شيرازي را :
               از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد  

 

                                                                     ايمن از شر فتنه آخر الزمان شدم
تا امام زمان را نديديم روزه داريم و وقتي آقا را ديديم افطار شروع شده ، عيد فطر شيعه وقتي است که امام زمان را ببينيم .
خدا را شکر که فعلا نديده خريديم _ البته همه در ازل ديده بوديم آنجا همديگر را ملاقات کرديم ولي اين ور نديديم _ يا بهتر بگيم همه ما را خريدند و در راه خدا آزاد کردند ، خدا به همه ما مثل حاج عبد الزهرا که به رؤيت رسيده بود به ما هم هبه کند ،سمٌي الشيعه لأنهم خلقوا من شعاع نورنا . 
تا حالا ما از جمال آقا اباالفضل حرف زديم ولي از جلال ايشان هم حرف خواهيم زد .جلال حيدري در وجود آقا اباالفضل بوده است . گفتم چرا اگر اين روح حيدري بوده چرا در کربلا محافظت نکرد از برادرشون سيد الشهدا ، گفت مگر خبر نداريد امام صادق فرمودند : جد ما سيد الشهدا صبح روز عاشورا بازوبندي بستند به دست آقا اباالفضل و فرمودند تا من اجازه ندهم اذن جهاد نداري و شما فقط مواظب خيمه ها باشيد ، بعد فرمودند : شهادت امام حسين به تأخير مي افتاد يعني آقا اباالفضل کسي را ديگر زنده نمي گذاشتند ، ام االبنين آمدند سراغ حضرت عباس را بگيرد تا آمد بگويد اگر آمده اي از من خبر بگيري در مورد عباس ، ام البنين نگذاشت ادامه دهد و فرمود عباس من و آنچه زير آسمان است فداي حسين ، از حسين من چه خبر ؟ به خاطر همين است که ام البنين اينقدر بزرگوارند . بعد که خبر شهادت آقا اباالفضل هم به او دادند گفت حتما ناجوانمردانه او را شهيد کرده اند ، راست هم مي گفت چون از پس آقا بر نمي آمدند از پشت به او حمله کردند و تير باران کردند .
شمر در شب عاشورا رو به عمر سعد گفت فکر عباس را کرده اي که يکباره عمر سعد گفت تو دل فرمانده ها و سپاهيان مرا خالي نکن و هول نيانداز ، گفت من نمي خواهم هول بياندازم من در جنگ صفين بودم که اباالفضل 15 ساله چه جور امان نمي داد به دشمن و الآن او 34 ساله است .
در مورد قد رشيد آقا در سن بلوغ و جواني آقا اباالفضل چون حضرت امير قد کوتاه تري نسبت به آقا اباالفضل داشتند و يک سرو گردن از حضرت امير بلند تر بودند وقتي در مدينه دوشادوش پدر راه مي رفتند کاملا نمود داشته است و مردم حظ مي کردند .روايات داريم وقتي پا در رکاب مي گذاشتند اين نوک زانو تا گردن اسب مي رسيده است ، لذا علماي ما وقتي در سرداب به کنار قبر آقا اباالفضل رفته بودند گريه کرده بودند که چرا قبر مطهر کوچک است ...
براي امام حسين اين که دست نامحرم برسد به صورت دخترانش از هر چيزي سخت تر بود برا همين کمر آقا شکست چون غيرت الله است شهادت براي آقا آسان بود لذا شهادت آقا اباالفضل براي امام حسين خيلي شدت داشت .

 
 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

نقل مي کنند يکي از دوستان يوسف صديق آمدند ديدن يوسف ،وقتي سلام و احوال پرسي کردند يوسف فرمود براي من چه تحفه اي و هديه اي آورده اي؟ايشان هم يک آيينه بيرون آورد و گفت من براي شما يک آيينه آورده ام ،اين هديه من است يوسف صديق سؤال کرد منظورت چيست؟گفت هر چه گشتم جمال زيبا تر از شما پيدا نکردم واقعا يوسف خيلي زيبا بوده است ،لذا آيينه اي آوردم چون قريني نداريد محظوظ بشويد از جمال خودتون .
صحبت از اباالفضل يک تحفه اي است به نام آيينه ، وآيينه اي است که فقط جمال امام حسين را نشان مي دهد چون هيچ جمال و جلالي زيباتر از جلال امام حسين که جمال خداست در عالم وجود ندارد . اگر بخواهيم به آن جمال نگاه کنيم ناچاريم به آيينه اي نگاه کنيم تا بتوانيم به آن جمال نگاه کنيم وآن آيينه وجود مبارک عباس بن علي است .
مي دانيد که علم حروف ابجد يکي از علومي است که مباني خوبي هم در فرهنگ روايات اهل بيت دارد گرچه تکيه گاه ما نيست ،در حروف ابجد کلمه عباس 133 است وکلمه باب الحسين هم مي شود 133.قرينه اين دو تصادفي نيست ،عباس قرين باب الحسين است هم جمال و هم جلال حسين را نشان مي دهد جمال را به دوستان و جلال را به دشمنان سيد الشهدا نشان مي دهد.
بهترين تعريفي که در مورد حضرت ابالفضل عليه السلام عرضه شد همان کلام امام صادق است :السلام عليک ايها العبد اصالح.
فرق عبادت و عبوديّت اين است که عبادت فعل است گاهي هست و گاهي نيست مثل ذکر و نماز ،ولي عبوديت صفت است و دائمي است.چرا خدا به همه عالم رحمت عامه دارد چون کل ذرات هستي طوعًا يا کرهًا ،چه بخواهند يا نخواهند در مقابل حضرت حق تسليم هستند .الآن ذات شما به فرمان خدا گرسنه مي شود ،احتياج پيدا ميکند، فقر را پذيرفته ،حيوانات فقر را پذيرفته اند ،اين يک عبوديت است که همه عالم در مقابل خدا دارند،ولذا رحمانيّت خدا شامل حال آنها مي شود .شما مي گوييد من نمي دانم چرا خدا باران را فرستاد ؟فرستاد چون ذات شما خضوع دارد خودتان خبر نداريد .واين از لطائف بزرگ قرآن کريم است. ولي يک عبوديت است خاص است ،وآن خضوع آگاهانه در مقابل صراط مستقيم است .انقياد عارفانه در مقابل خدا است ...اين ديگه شامل همه نمي شود بلکه هر کس عبد شد در مقابل صراط مستقيم خداي بزرگ هم رحمت خاصه را شامل حالش مي کند،أدخلنا برحمتک في عبادک الصالحين ،حضرت ابالفضل عليه السلام چون علاوه بر ذاتشون افعال و صفاتشون که اختياري است هم خضوع دارند.الآن همه مؤمنين و مؤمنات اهل عمل صالح هستند ولي همه عبد صالح نيستند .کسي که صالح باشد ذات او صالح شده و غير از عمل صالح از او سر نمي زند ولي کس که عمل صالح دارد ممکن است گاهي عمل صالح و گاهي غير صالح انجام دهد .عبد صالح يعني خروج کامل از نفس ومن يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدرکه الموت .لذا وارثان زمين هم عباد صالحون اند.آنهايي که عبد صالح شدند چون در تمام وجودشان فقط خداي متعال قرار دارد آنقدر لطيف و شيرين و پر جاذبه هستند،چون فعلشان وگوششان و چشمشان وقدرتشان همه خداييست .يک جاي ديگر مي فرمايد ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين . مستضعف  در کلمات ما بهش ظلم شده ،ما هر جا يک فقير و از شهر دور افتاده اي ببينيم مي گوييم او مستضعف است در صورتي که مستضعف واقعي اهل بيت هستند چون حق خلافت ايشان غصب شد لذا از لحاظ خلافت ضعيف شدند اينان وارثان زمين هستند ،چون صالحند .اگر از ما معصيت سر مي زند به خاطر اين است که ذات ما منقاد است ولي افعال و صفات ما منقاد حضرت حق نيست.
حضرت رسول فرمودند :شيطاني أسلم بيدي، شيطان باطن من اسلام آورده است يعني نفس حضرت مطهر محض است ،حالا راز اين چيست؟مرحوم شيخ مفيد شاگردي داشتند به نام کراجکي صاحب کتاب کنزالفوايد مال هزار سال قبل ،اينجا ايشان نقل مي کند :سيد الشهدا يک روز در همين هفت هشت روزي که در کربلا بودند يک خطبه خواندند ،فرمودند :ايها الناس ما خلق الله العباد الا ليعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنو عن عبادت غيره خدا خلق نکرد عباد را الا براي اين که او را بشناسند پس وقتي او را شناختند او را عبد مي شوند پس وقتي که عبد او شدند از عبادت غير او بي نياز ميشوند.
يک سلطان به يکي از عرفا گفت از من يک چيزي بخواه گفت من چطور از تو که عبدِ عبد من هستي درخواست کنم . شاه گفت منظورت چيست ؟گفت :طمع عبد من است و تو بنده طمع هستي.
کسي که عبد خدا شد از عبادت ديگران و خودش بي نياز مي شود چون ممکن است شما الآن خلق را عبادت نکنيد ولي ممکن است خودتون را عبادت کنيد، کساني که همش متوجه خودشون هستند خود را عبادت مي کنند .ناچاريم ما از عبادت چون خدا مي گويد من خلق نکردم مگر براي عبادت اگر خدا را عبادت نکرديم حتما داريم غير از او را عبد مي شويم .يک دفعه يکي سؤال کرد يابن رسول الله وما معرفةالله؟قال عليه السلام: معرفةکل زمان امامهم الذي فرض الله طاعته.معرفت خدا يعني اين که امام زمان رابشناسيم.تا امام زمان را نشناسيم عبد خدا نمي شويم .چرا اذا عرفوه عبدوه چون خدا همه فطرت ها را به سوي خود خلق کرده ،فطرت دنبال زيبايي و قدرت و کمال است ،مرکز همه خوبي ها خداست ،در که ظهور کرده ؟در امام .تا امام را نديد خيال کرديد اينها هستند تا امام را ديديد ازهمه چشم بستيد.الآن در جمع ما فقير کيست ؟فقير کسي است که چشمش به غني باز شود.ضعيف کسي است که چشمش به قوي باز شود.چرااهل بيت ذليل در مقابل خدا بودند ؟چون چشمشان به عزيز باز شده بود.حضرت اباالفضل عليه السلام چشمشان به جمال غني و قوي وعزيز باز شد همه اينها را در امام حسين ديدند،در مقابل ايشان انقياد پيدا کردند ،انقياد در مقابل امام شد انقياد در مقابل خدا.
 رحمت خدا ولايت اهل بيت است ،رحمت خدا معرفت امام است وبه وسيله اين رحمت وارد عباد صالحين مي شويم.حضرت ابراهيم دعا مي کند الحقني بالصالحين.
معرفت در روايات اهل بيت به سه محور اشاره کردند،من از علم حرف نمي زنم ،يک وقت يک صحرايي است که مي بينيد پرنده ها همش مي نشينند و بلند مي شوند شما از اين نشست و بر خواست علم پيدا ميکنيد که اينجا آب است ولي وقتي نزديک مي شويد و دست در آب مي زنيد اين معرفت است . معرفت گاه ظاهري است که امام که بود و پدرشان و همسران و فرزندان امام که بودند.گاهي معرفت ،معرفت فضائل ومناقب است که احوالات و رفتار اهل بيت است.سيد الشهدا نشسته بودند يکي آمد گفت آقا به من کمک کنيد حضرت هزار درهم به او دادند. بعد او نشست شمردن پول.خادم امام حسين گفت پول مفت که شمردن ندارد .گفت مفت نيست من آبرويم را دادم به حسين بن علي در مقابل پول گرفتم .حضرت نشسته بودند شنيدند تبسمي کردند ،فرمودند دو هزار درهم ديکر بهش بدهيد ،گفت آقا چرا داديد؟فرمودند هزار درهم دادم به قول خودت آبرويت را دادي ،هزار درهم هم دادم به خاطر اينکه از ما خواستي،هزار درهم هم دادم به خاطر اينکه پيش غيرما نرفتي.اين معرفت فضائل و مناقب است .
اما يک معرفت ديگر داريم که اون معرفت نورانيت است .
خدا اين معرفت نورانيت را نصيب ما کند ،اباالفضل اين نورانيت را داشت ، معرفتي باالنورانية ،پايين تر از اباالفضل سلمان داشت در رتبه خودش،مقداد معرفت نورانيت داشت يعني با نور شناختند حسين بن علي را،وامير المؤمنين را ،نور چيست ؟الله نورالسماوات و الارض مثل نوره کمشکوة ،الآن اينجا اگر چراغ نبود شما علم داشتيد اينجا مسجد است ولي معرفت نداشتيد که با نور ببينيد ،اين نور بايد در دل بيايد وشامل حال هر کسي نمي شود ، از غصه هايي که خوبان مي خورند اين است که چرا اکثر ما از معرفت نورانيت محروميم ، اين نور وهبي است نه کسبي ، کسبي از طريق فعل است خودتان بايد کوشش کنيد و رياضت بکشيد ولي هبه اي از طريق دعاست ،اگر اين آيه را خوب تأمل کنيد ميدانيد که دعا هبه است ، اذا سألک عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداعي اذا دعان ،کلمه اجيب قبل از دعوت آمده يعني اول خدا اجابت ميکند بعد شما دعا مي کنيد ،کلمه هبه به معناي عطاي چيزي است که ما توانش را نداريم ، چيزي که ما مستحقش نيستيم ، شما سر کلاس از همه بچه ها امتحان مي گيريد به همه طبق درسي که خواندند نمره مي دهيد اين هديه است ، ولي به يکي از بچه ها که دوستش ميداريد به غير از اين که مستحقش باشد جايزه ميدهيد آن هبه است ، لذا در فقه اسلامي هبه عوض دارد و ميشه آن را پس گرفت ، ولي هديه چون از روي استحقاق است را نمي شود پس گرفت . براي همين پيغمبر خدا فرمودند هديه حلال ترين حلال هاست ، اميرالمؤمنين گاهي در دعا مي فرمايند أعطني بصيرة  ، گاهي ميگويند اللهم إني أسئلک ،و لي چند مورد بيشتر نداريم در کل دعاهاي اميرالمؤمنين که فرموده باشند الهي هب لي،الهي هب لي کمال الانقطاع اليک ،الهي هب لي قلبا يدنيه منک شوق. معرفت فضائل ومناقب کسبي است  ،بايد ارشاد شيخ مفيد واصول کافي کليني و...رابخوانيم.  ولي معرفت نورانيت بايد به شما هبه کنند ، يؤتي الحکمة من يشاء ،خدا بايد اعطا کند ،منتها تنها کاري که شما بايد کنيد چون شما مالک يک چيز بيشتر نيستيد لا يملک الا الدعاء ، اين است که دعا کنيد،از اين مالکيت استفاده کنيد.

 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

از بزرگواراني که کنار اهل بيت بودند يکي از شاخص ترين ولي شناسان  حضرت ابالفضل عليه السلام بودند آشنا با ولايت امام حسين عليه السلام و امام حسن مجتبي عليه السلام وپدر بزرگوارشان حضرت علي عليه السلام بودند خدا رحمت کند خواجه شيرازي را " گويي ولي شناسان رفتند از اين بيابان" منظور از ولي شناسان حضرت ابالفضل عليه السلام است.
 امام زمان  عليه السلام در زيارت ناحيه  توصيفاتي در مورد حضرت ابالفضل عليه السلام دارند که انسان اصلا نمي تواند آنها را نقل کنه که حضرت چه توجهي به حضرت اباالفضل عليه السلام دارند و از بهترين راههاي قرب به امام زمان ابراز محبت و ادب به ساحت حضرت عباس عليه السلام است.شنيده ايد از مداحان که حضرت ولي عصر در روز عرفه به خيمه هايي بيشتر توجه دارند که در آن روضه حضرت اباالفضل عليه السلام خوانده ميشود  .
به راستي چرا 5 امام دست حضرت اباالفضل عليه السلام را بوسيده اند دست بوسي کار بسيار عظيمي است آيت الله بهجت براي بوسه به دست بر اساس روايات ال الله فتوا داده اند ,ائمه هدي فرموده اند بهترين جاي بوسه زدن پيشاني است ,خوب آقا جان شما اگر گفته ايد پيشاني مومن را ببوسيد شما که اعلي هستيد ازحضرت ابالفضل عليه السلام چون امام وجود و مقامش بالاست حضرت اباالفضل عليه السلام معصوم بودند ولي امام نبوده اند چه خصوصيتي در آقا بوده که 5 امام مثل ,محور عالم وجود حضرت امير, امام حسن مجتبي,خامس آل عبا دست آقا ابالفضل رابوسيده اند که اين خامسيت بزرگترين مقامات امام حسين بوده است سر اين خامسيت را در زيارت عاشورا ميتوان ادراک کرد آنجا که فرموده اند:اني اتقرب الي الله والي رسوله والي امير المومنين والي فاطمه والي الحسن واليک و بموالاتک .
لذا برهمه ما لازم است آشنايي باحضرت اباالفضل عليه السلام مخصوصا آنهايي که ميخواهند سلوک الهي کنند و راه خدايي بروند که فناي دروجود امام است چون ما سه منزل بيشتر نداريم اول فناي در امام بعدا فناي درحضرت رسول و بعد فناي در حق تعالي است کل من عليها فان ويبقي وجه ربک ذوالجلال والاکرام .ادب فنا از حضرت ابالفضل عليه السلام سر زده است .
ازاوليايي الهي که در زمان خودمان بوده اند و بنده آنها را درک کرده ام همگي از طريق حضرت اباالفضل عليه السلام به لقاي الهي راه پيدا کرده اند آنهايي را هم که ما آنها را درک نکردايم و احوالات انها را سينه به سينه شنيده ايم گفته اند که حضرت ابالفضل عليه السلام بزرگترين ملجاء و پناهگاه اولياي خدا بوده اند از ابتداي خلقت .آيا  قبل از خلقت خلقي حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسليم باشند .
آيا  قبل از خلقت خلقي حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسليم باشند .
خيلي ها سوال مي کنند چرا در زيارت عاشورا اسمي از حضرت ابالفضل عليه السلام نيست ميدانيد که زيارت عاشورا مستقيما از حضرت حق صادر شده زيارت قدسي است و هر کس هر روز سيري در آن نداشته باشد از محرومان است بر کساني که اسرار زيارت روشن شده تمام راه و کربلا را در عاشورا بخواهند زيارت کنند در زيارت عاشورا ,عاشورا را زيارت ميکنند .حضرت ابالفضل عليه السلام جايشان در اين زيارت اينجا است :السلام عليک يا ابا عبد الله و علي الارواح التي حلت بفنائک .اولين روحي که حلول کرد به فناي امام حسين حضرت ابالفضل عليه السلام بودند کلمه حلت غوغاست کلمه کلمه اين زيارت از ما فوق عرش به فرش امده ,تا دست همه را بگيرد و عرشي کند .فنا يعني پاشنه در در کلمات امام سجاد هست که درمناجات مي فرمايند عبيدک بفنائک ,مسکينک بفنائک بنده کوچک تو به در تو آمده حضرت اباالفضل عليه السلام به خود اجازه ندادند وارد حريم ابا عبد الله بشوند پاشنه در سيد الشهدا قرار گرفتند ,حلت بفنائک قطعا اينها را حضرتش از حق تعالي  گرفته است .آن که فنا را ياد داده و بعد به فنا _با فتحه_رسيده وجود مبارک حضرت اباالفضل عليه السلام است .
داشتم دست بوسي را ميگفتم که امامان ما نهي کرده اند دست بوسي را ولي خودشون دست بوسيده اند آن هم امام دست غير امام را بوسيده است سر آن چيست از اسراربزرگ است و از خدا مي خواهيم سر آن را به ما بفهماند .
مرحوم آقاي قاضي براشون فتحي شده بود بعد از 14سال که پشت در ماندند ,پروردگار عالم به ايشان نشان داد که مفتاح فتح الفتوح در لقاي خداحضرت ابالفضل عليه السلام است من مبالغه نميکنم ,بلکه کم ميگويم .خدااين چنين اراده کرده که باب حوائج الي الله را حضرت اباالفضل عليه السلام قرار بده,ميدانيد يعني چه ؟نوعا فکر ميکنند که حضرت بابي است که حاجات به آن عرضه ميشود ولي در واقع از اون ور است نه از اين ور يعني چه؟ حضرت اباالفضل عليه السلام حوائج عرضه ميکند نه اين که حوائج را بر طرف ميکند نه بلکه حاجت را هم ايشان عنايت ميکند خوش به حال آنهايي که احتياج دارند حضرت اباالفضل عليه السلام گدايي را عطا ميکند تا شما بعدا گداي آنها شويد ,تا تشنه حسين شويد ,اگرگدا نشويد چگونه گدايي ميکنيد؟.
امشب شما برا چه آمديد اينجا اول يکي بايد به شما عطش اعطا کند بعد دنبال آب بگرديد اگه خدا تشنگي نده شما دنبال آب نمي گرديد گفت خدا اينها را براي چه به اباالفضل داده من که نمي دونم شما هم يک وقت نگوييد که مي دونم ,نمي دونم بالاترين ادب در مقابل محمد و آل محمد است گفت پس که مي داند گفت امام زين العابدين ميداند فرمود رحمي الله عمي العباس حالا با هم انشاءالله کلماتشان را سير مي کنيم پس اين که آقا اباالفضل پناهگاه اولياي خدا لقب گرفتند به مشيت خدا قرارگرفته اند وآنجا حاجت توزيع ميکنند حاجت از رفع حاجت بالاتره نميدانم بيچاره شده ايد يا نه ؟گفت مصلحت نيست که اين زمزمه خاموش شود خدا اينقدر در دنيا مومنين را دوست دارد به آنها مريضي ميدهد اگر مريضي ندهد شما نميرويد لذت مناجات با خدا را بچشيد قرض بهتون عنايت نکنه خدا خدا نمي کنيد, حضرت حق غيوراست وچون غيور است هيچ فاصله بين خودش وعبدش را نمي پذيرد مقامي که خدا براي اباالفضل عليه السلام قرار داده واسطه قرار داده براي رفع حجاب بين خود وخلق خود البته بين حق وخلقش حجاب نيست بين خلق و حق حجاب است اباالفضل عليه السلام غيرت الله واسطه اي است که احتياجات رابه اذن الله اعطا مي کنه چرايي قصه چرا اين جر است را در کلام امام صادق عليه السلام جستجو مي کنيم چون درميان امام زاده هاي عظيم اشان مثل حضرت معصومه مثل حضرت عبدالعظيم حسني مثل حضرت اباالفضل عليهم السلام سه چهار مورد بيشتر نيستند که معصوم عليه السلام مستقيما و منحصرا در مورد آنها زيارت نامه صادر کرده اند اولين امام زاده واجب التعظيم که خداي مهربان اراده فرموده اند و امام صادق عليه السلام زيارت نامه براي ايشان صادر فرموده اند آقااباالفضل عليه السلام است جناب ابن قولوي درکامل الزيارت ازقول ابو حمزه ثمالي از امام صادق عليه السلام زيارت اباالفضل عليه السلام رانقل کردند يعني يک زيارت ماثور است اين زيارت يعني معرفي اباالفضل عليه السلام ازطرف امام صادق عليه السلام اول زيارت نامه از اينجا شروع مي شود حضرت صادق عليه السلام را خداي متعال لطف نمود واين بزرگوار مدتي تبعيد شدند به کوفه ظاهرش تبعيد بود ولي يامن في بعده قربه دراين بعد قرب قرار گرفت وحضرت در کوفه بودند و مرتب ميرفتند به کربلا.به کربلا وقتي مشرف ميشويد ابتداي ورودي نهر حسيني است که نوعا تابستانها وقتي مشرف مي شديم مواجه مي شديم با اين بچه هاي کربلايي که لب نرده ها ايستاده بودند و شيرجه مي زدند در آب حتي اسب هاي خود را مي بردند داخل نهر, خدا رحمت کند يکي از اولياي الهي  فرمودند من رفتم کربلا ديدم هنوز آب ميگه العطش العطش العطش ... وارد آب شدم ديدم آب خجل است که من بودم اينجا و عزيز زهرا لب تشنه شهيد شد بعد رفتم توي عمقش وديدم از تربت کربلا تو آب هست لذا به رفقايش مي فرمودند حتما توي نهر برويد تربت مخلوطه ,الان هم هست تربت ابا عبد الله الحسين .حضرت مي آمدند پشت نهر يعني خارج از کربلا اين طرف نهرمزارع و صحرا است وطرف ديگر ابتداي کربلا است که مقام صاحب الزمان است حضرت صادق آنقدر مؤدب بودند _ امام صادق را اگرکسي بخواهد درک کند خداوند در قرآن مي فرمايد وکذالک نري ابراهيم ملکوت السموات والارض و ليکون من الموقنين اينچنين ما ملکوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا ازموقنين شود ابابصير از امام صادق سوال ميکند ملکوت آسمانها و زمين چيست؟ حضرت فرمودند بيا تا برويم به اتاقي رفتند حضرت دست به روي چشم ابابصير دست کشيد وگفت حالا نگاه کن چند لحظه اي نگذشته بود تا اينکه ابابصير گفت آقا بس است که ديگر تحمل ندارم .يعني خدا که فاعل رويت ملکوت است به ابراهيم حالا اين فاعليت در اختيار امام صادق قرار گرفته _ يک چنين بزرگواري ميخواهند بيايند زيارت کربلا آن هم هر شب جمعه ميآمدند يک مکاني صاف نزديک نهرالان کربلايي ها بهش مي گويند باغ امام صادق اطرافش پر از درخت خرما است حضرت غسل ميکردند در نهر حسيني بعد ميرفتند در باغ مي نشستند که نهر حسيني امام صادق فرمودند هر کس در نهر حسيني غسل کند مثل روزي است که از مادر متولد شده است چون آبش را جبرييل روزي هفت قطره در آن مي ريزد ،ازشعبه اي از فرات است،بعد حضرت حرکت مي کردند به سمت حرم اباالفضل در زيارتي که حضرت از آقا اباالفضل کردند اينگونه فرمودند السلام عليک ايها العبد الصالح.
 اين بسم الله آشنايي با حضرت اباالفضل است الان شما در نماز سلام به حضرت اباالفضل داديد السلام علينا و علي عباد الله الصالحين فرمودند مصداق اتم عباد صالحين عباس بن علي است چرا آقا عبد صالح است؟ شمارا مي برم به محضر قرآن کريم چون ائمه معصوم ما فرموده اند کلامي از دهان ما خارج نمي شود مگر اينکه از آيه اي از قرآن استخراج کرديم گاهي از يک واو قرآن گاهي از يک نقطه حضرت ده خط فرموده اند ،فرمود لمکان نقطه ،گفت آقا اين حکم را از کجا فرموديد فرمود لمکان الباء _وامسحو برؤسکم _ غوغاست در اين زمينه فقط هم کار معصوم است .عبدالله بن عباس بن عبد المطلب معروف به ابن عباس پسر عموي پيغمبر اکرم شبي خدمت امير المؤمنين رسيد بعد از نماز حضرت شروع کردند در مورد نقطه باء بسم الله صحبت کردند تا اذان صبح نماز صيح را خواندند بعد حضرت فرمودند بخدا قسم اگر بخواهم  مطالبي که در مورد نقطه باء بسم الله است را بگويم  بايد هفتاد شتر بياوري و مطالب را بنويسي  وبار کني و باز مطالب به اتمام نمي رسد آن وجود مبارک که عين او امام صادق است _ لا تفرقو بيننا بين ما فرق نگذاريد اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد و کلنا محمد _فرموده السلام عليک ايها العبد اصالح .سوره نساء آيه 69 فرموده است و من يطع الله و الرسول فأولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن أولئک رفيقا شرط معيت چيست ؟ومن يطع الله و الرسول .

 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

حالا ببينيم امام صادق چه فرمودند: السلام عليک ايها العبد اصالح، المطيع لله و لرسوله و لاميرالمؤمنين والحسن و الحسين اين اولين جمله زيارت آقا اباالفضل است براي اباالفضل شناسي بسم الله از اينجا شروع مي شود آقا اباالفضل در مقابل امامش سر سوزني جلوه ندارند فکر نکنيد آقا اباالفضل در روز عاشورا به فناي امام حسين حلول کرده فداي پاشنه در سيد الشهدا شدند نه از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد، و اباالفضل تماشا کردند ،عشق پيدا شد وآتش به همه عالم زد،و هرکس ميخواهد اباالفضلي بشه بايد اولين قدم  المطيع لله و لرسوله شود بايد هيچ اظهار رأي در مقابل امام زمانت نداشته باشي .
سراينکه اسمي از آقا اباالفضل در زيارت عاشورا نيست همين جاست چرا؟چون خودش هم نيست ،مسمي نيست که اسمي وجود داشته باشه گفت يعني علي بن الحسين است فرمود مشيت خدا است که او امام است بايد باشد ولي آقا اباالفضل قبل از همه به ايشان اشاره شده و علي الارواح التي حلت بفنائک.
شب عاشورا وقتي سيد الشهدا فرمودند از تاريکي شب استفاده کنيد اينها با من کار دارند اينها با من کار دارند اولين کسي که اشک از چشمان مبارکشون جاري شد آقا اباالفضل بودند واولين کسي که گفت آقا جان اگرکشته شوم زنده شوم ،کشته شوم زنده شوم تا هفتاد بار به خدا دست از شما بر نمي دارم آقا اباالفضل بودند،ولذا مثل عبد ذليل وقتي آقا اباالفضل مي آمدند محضر امام حسين مثل بنده نمي نشستند ،دو زانو و دست مبارک هم بر روي زانو مي گذاشتند مثل اينکه مرده بودند  _من أراد أن ينظر إلي ميت يمشي علي وجه الارض فلينظر إلي وجه علي بن أبي طالب_اين حديث دو معني دارد يکي نگاه کند به امير المؤمنين يکي هم اينکه حضرت امير وجهي دارد که غير از خودشان است و آن هم آقا اباالفضل است اين خضوع بود مال بدن آقا اباالفضل نفس و قلب آقا در  مقابل سيد الشهدا خشوع داشت هر قطعه اي از وجود آقا اباالفضل ادب خاص خود را داشت سر سوزني طغيان نداشت مرتب سيدي و مولاي نمي فرمود يا أخي ،از کي از دو سالگي از وقتي زبان باز کردند چون آقا در کربلا34سال داشتند وامام حسين 57 سال، بر حسب ظاهر امام حسين 23 سال بزرگتر بودند .
خدا رحمت کند عباس بن عبد المطلب، پيغمبر  يه جايي مي خواستند وارد بشوند با عمو قرين شدند _حضرت که سر تا پا ادب بودند فرمودند أنا أديب الله و علي أديبي من را خدا ادب کرده و علي هم ادب شده من است _اين أديب الله آمدند وارد بشوند عموشون بزرگتر بود فرمودند عمو جون شما بفرما يک وقت عباس گفت أنا أسن و أنت أکبر من مسن ترم ولي شما بزرگتريد از من .برا همين يه کار سلام خدا بر عباس بن عبد المطلب، يک چنين ادبي آقا اباالفضل که هم از نظر سني و هم از نظر مراتب وجودي از سيد الشهدا کوچکتر بودند، داشتند.
وقتي به دنيا آمدند و دو ساله شدند حضرت سيد الشهدا 25 ساله بودند از آنجا حضرت در مقابل امام حسين مؤدب شدند و بعد همراه پدر بزرگوار وارد کوفه شدند در اين 5 سال که مولاي ما اميرالمؤمنين در کوفه بودند ازآقا اباالفضل چيزهايي سر زده که انشاءالله بيان مي شود،آرام آرام روشن مي شود که چرا معصوم به دست آقا اباالفضل بوسه زده است حضرت امير در ابتدا و حضرت سيد الشهدا در انتهاي عمر شريف آقا .
البته سيد الشهدا پيشي گرفته اند ازهمه ائمه، حضرت رسول بر پيشاني و دست و سينه حضرت زهرا بوسه مي زدند ولي امام حسين از برادرشان امام حسن هم سبقت گرفته اند جايي را بوسيدند که هيچ کس نبوسيد و آن هم کف پاي مادرشان بود به خاطر همين عمل امام حسين بعضي از فقها فتوا داده اند بوسه زدن بر پاي مادر جايز است و بر پاي ولي معصوم خدا جايز است چون مادرشون وليه الله و عصمه الله الکبري بودند .اين خانواده خيلي مؤدب بودند اگر مي خواهيد ادب ايشان را ببينيد حديث کسا را بخوانيد .
سبب التزکيه الاخلاق حسن الادب ،حضرت عباس که ادب نداشتند بلکه أحسن ادب داشتند .
هر جا مي خواهيد برسيد با ادب ميرسيد،در ادامه زيارت آقا اباالفضل است المواسي لأخيه الحسين ،هرچه براي خودش ميخواهد براي حسين مي خواهد ،جونش را براي حسين قطعه قطعه کرد ،شما هم براي هم بايد اين جور باشيد ،فداي هم شويد .
من نميدونم ميتوان دو برادر در عالم پيدا کرد که با هم اين قدر يگانه باشند .
دفتر کربلاي معلي 50 هزار سال است چون يوم العاشورا، يوم القيامه است.هرسالش چندين دفتر است سال به سال اسرار جديدي از کربلا بر روي بشر باز مي شود ،ولي سر اين دفتر به دست آقا اباالفضل است مفتاحش آقا اباالفضل است.

خدا رحمت کند حاج عبد الزهرا رحمت الله عليه ،من حاج عبد الزهرا را نديده بودم ،ولي به يک اعتباري ديده بودم هر چه آقاي صافي را نگاه مي کردم مثل اينکه حاج عبد الزهرا را ديده بودم ،چون مرحوم آيت الله صافي اصفهاني عاشق حاج عبدالزهرا بود  وحاج عبد الزهرا هم عاشق آقاي صافي بودند .المرءعلي دين خليله هر کس را خواستيد بشناسيد رفيقش را بشناسيد خودش را مي شناسيد مي فرمود :گلوله آتش بود يک ماشين داشت از نجف مي آمد کربلا ، از نجف تا کربلا گريه مي کرد بهش ميگفتند حسينه سيار ،توي خود ماشين چايي هم دم مي کردند رفقا بودند ،او پشت فرمان روضه اباعبد الله الحسين را مي خواند. سيدي بود مرحوم شد که با حاج عبدالزهرا خيلي مأنوس بود مريض شده بود ايام قبل از رحلت ايشان، بنده رفتم منزل ايشان. گفت :رفتم با حاج عبدالزهرا کربلاي معلي بريم حرم آقا اباالفضل ،يک سلام داديم از همان بيرون و رفتيم حرم سيدالشهدا ،حاج عبدالزهرا با امام حسين گفتگو داشت کلام امام حسين را مي شنيد ،دم در حرم دم باب قبله ايستاده بوديم ديدم صورت را گذاشت کنار در ،شروع کرد گريه کردند گفت نمي گذارد برويم تو به من گفتند برگرد سيد ،گفتم چيه؟هر چي مي گويم اجازه مي دهيد بيايم، ءأدخل يا ولي الله ؟ _اذن دخول را که حتما مي خوانيد_ از امشب مي خواهيم برويم حرم آقا اباالفضل ،دل که ديگر گذر نامه نمي خواهد الآن هم مثل اينکه اذن دادند چون اين گريه ها نشانه اذن دخول است ،ءأدخل يا الله ؟ءأدخل يا حجه الله ؟ءأدخل أيها الملائکه المحدقين بهذا الحرم الشريف؟ گفت اجازه نمي ده،برگرد. گفتم کجا برگرديم گفت برگرد بريم حرم عباس. برگشتيم حرم آقا اباالفضل ديدم شروع کرد به صحبت کردن باآقا اباالفضل ،ديدم خنديد گفت آقا اباالفضل گفت برويد به آقا گفتم که اينها مي آيند برگشتيم.
و از بزرگواري که الآن زنده هستند شنيدم که از قول سيد هاشم حداد مي گفت من ايستاده بودم تو ايوان ديدم حاج عبد الزهرا دم در ورودي حرم آقا اباالفضل خوابيده اند و زائران مي آمدند رد بشوند ناچار بودند پا بگذارند رو حاج عبد الزهرا ،وخودش مي گفت پاتون را بگذاريد روي من برويد داخل حرم.چون آقا اباالفضل تو پاشنه در سيدالشهدا فنا شده منم مي خواهم تو پاشنه در اباالفضل فنا بشوم. حالا اون بزرگوار ميگه من همين طور که ايستاده بودم تو ايوان ديدم اباالفضل هم از ضريح آمده بيرون و به حاج عبدالزهرا نگاه مي کند و لبخند مي زند ،خدا لطف فرموده بود چشم حقيقت بينشون باز شده بود شما هم تسليم خدا بشويد چشمتان را باز مي کنند.خود ما نمي توانيم ولي خدا که بر هر کاري قادر است الم تعلم أن الله علي کل شيء قدير،به زور ذکر و ورد نمي شه ولي اگر عنايت کنند مي شود،آنان که خاک را به نظر کيميا کنند     آيا شود که گوشه چشمي به ما کنند.
السلام عليک ايها العبد الصالح ،اباالفضل اول عبد بوده ، حضرت اباالفضل عابد نبوده بلکه عبد بوده ،ما در نماز نخوانديم السلام علينا وعلي عابدين الصالحين ،قرآن مي توانستد بگويد عابدين ولي گفته عباد جمع عابد، عبٌاد است نه عباد .مهر اين کلمه عباد به امضاي امام صادق رسيده است .
شوخي نيست امام صادق را بزرگ بدانيد، درود خدا برمعاويه بن وهب از اصحاب امام صادق در عرفات ،رفيق معاويه مي گويد در کنار او ايستاده بودم ديدم به تمام رفقايش و همسايه هايش دعا کرد ،از ظهر عرفه تا غروب عرفه غروب شد ديدم چيزي براي خودش طلب نکرد،آمدم جلو گفتم يا معاويه بن وهب چرا اين کار را کردي؟_شاهدم اي جاست _ گفت شنيدم از مولاي خود و مولاي تو ومولاي همه اهل عالم ،بعد از پدران بزرگوارش که فرمود هر کس پشت سر برادر  ديني خود دعا کند وقتي دعا به آسمان اول مي رسد ،ملائک آسمان اول مي گويند صد هزار برابر برايت بود وبه آسمان دوم دويست هزار برابر ،تابه آسمان هفتم هفتصد هزار برابر ،به محضر حق که مي رسد مي فرمايد رحمت من از ملائک کمتر نيست يک ميليون برابر،شاهدم ابتداي روايت بود که امام را بزرگ بدانيد حالا اين امام فرموده السلام عليک ايها العبد الصالح .چرا سلام داده سرٌ اين سلام در سوره يس آمده سوره يس قلب قرآن است ،شما اگر قلب نداشته باشيد مي ميريد عالم اگر قلب نداشته باشد که امام زمان عليه السلام است از بين مي رود ،قرآن هم اگر قلب نداشته باشد حيات قرآن از بين مي رود قلب قرآن سوره يس است .چرا؟به دليل اين آيه است سلام قولا من رب رحيم . تنها جاييکه فقط خود خدا سلام کرده است همين آيه است ديگه هر چه سلام کرده است ملائک کرده اند.اينجا خود خدا ميگويد از قول من سلام برسون ،حالا امام صادق مي خواهد سلام خدا را برساند ،اهل سنت مي گويند چرا سلام مي دهيد ؟خدا سلام مي دهد :سلام علي ال ياسين ،سلام علي ابراهيم، سلام علي نوح في العالمين ،در سوره الصافات.برگردانش را اگر بخواهيد در زيارت آل ياسين.

 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

کان عمّنا العباس نافذ البصيرة سلب الايمان .
سلب يعني أشد ،

 و اين نا که به عمّ متصل شده يک شرافت بزرگ است براي حضرت چرا که همه ائمه اورا عموي خود دانسته اند .
سرّ اين که حضرت اباالفضل ايمان سلب داشته اند در کلمات خودشان آمده است . در روز عاشورا با شخصي به نام مارد بن سدي شروع به مبارزه کردند و در حين مبارزه شروع به خواندن خطبه کردند و فرمودند : فأنا بن علي لا أعجز من مبارزة الأقران و ما أشرکتُ بالله لمحة بصر يعني من فرزند علي هستم که در مبارزه با شجاعان عرب هيچ عجزي ندارم و من به اندازه يک چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزيده ام . اين جمله نشانه عصمت حضرت است يعني از همان کودکي نه شرک خفي و نه شرک ظاهري داشته اند .
در سوره يوسف خداوند مي فرمايد اکثر مؤمنين ايمان نمي آورند مگر آنکه همراه ايمان شرک هم مي ورزند يعني شرک خفي مي ورزند . اما حضرت از همان کودکي اين توحيد خود را نشان داده اند آنجا که پدر اعداد را به حضرت ياد مي دهند و وقتي به کلمه إثنان ميرسند حضرت عباس باز مي گويند واحد و به پدر مي گويند من شرم دارم با زباني که واحد گفته ام ديگر بگويم إثنان .  دليل مهم ديگر اين که شخصيتي مثل حضرت علي اکبر که عليٌ الاکبر ممسوس في ذات الله ( علي اکبر در ذات با خداوند متعال مس پيدا کرده و ارتباط برقرار کرده است _ تعبيري که پيامبر براي حضرت علي هم کرده است ) در شب عاشورا به حضرت عباس مي گويد ما مطيع شما هستيم .
در موقعي که در کربلا به ناجوانمردي دست راست حضرت عباس را قطع کردند حضرت با جلالت خاصي و با فرياد فرمودند :والله إن قطعتموا يميني    إني أحامي أبدا عن ديني  و عن امام صادق اليقيني   سبط النبي الطاهر الاميني  يعني به والله قسم که اگر دست من را قطع کنيد من تا ابد حمايت کننده هستم از دينم ، ( اين کلمه ابدا يعني اينکه الآن هم حمايت کننده است ) و از امام صادقي که من به او يقين دارم و نوه پيامبر طاهر و امين است و اين همان نشان بصيرت عباس است و سلب ايمان او است که در آن حال با اين شدت صحبت ميکند و اهداف خود را مي گويد .
هنگامي که دست مبارک چپ حضرت را هم قطع کردند حضرت فرمودند : يا نفس لا تخشع من الکفاري    و أبشري باالرحمة الجباري   يعني اي نفس اباالفضل نکنه از کفار خشيت داشته باشي و بشارت باد به تو به رحمت خداي جبار .
رمز اين که حضرت دستهايش قطع شده و به شدت زخمي است ولي همچنان با نيرو به کارش ادامه ميدهد در کلام امام باقر است که در مورد اصحاب پايين تر از اباالفضل مي فرمايد : إن أصحاب جدي لم يجدوا مس الم الحديد يعني اصحاب جد من اصلا درد آهن با آنها تماس نگرفت . به عنوان نمونه يکي از اصحاب به نام شبيب بن شاکر که مست شده بود از عشق حسين در جنگ از اسب آمد پايين ، در حالي که داشت کلاه خود را برداشت و پرت کرد و زره را از بر بيرون کرد و پاي برهنه دويد به سوي دشمن . حال آيا اينها درست است ؟ در قرآن داريم (سوره يوسف آيه31) وقتي زيباترين خلق خدا که يوسف بود در برابر آن زنها قرار گرفت ، زنها همه چاقو به دست بودند و دستهاي خود را به جاي ميوه بريدند و هيچ متوجه نشدند و اين عشق ظاهري بود در حالي که عشق اصحاب حسين عشق حقيقي بود .
گفته مي شود امام حسين در شب عاشورا براي اصحاب خود تجلي کردند ( در روايات داريم که نور تجلي خدا براي موسي نور سلمان بود که موسي از هوش رفت ) حالا امام حسين در شب عاشورا پرده را کنار مي زند لذا اين اصحاب همه مست حسين شدند .

 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار 


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

وجود آقا اباالفضل را بايد فوق ايشان تعريف کنند چون افراد کوچک براي تعريف از بزرگان اول آنها را کوچک مي کنند بعد به اندازه فهم خود تعريف مي کنند. لذا نزد امام صادق مي رويم تا بتوانيم از آقا اباالفضل شناخت پيدا کنيم .
از لحاظ ظاهري آقا اباالفضل از همسر سوم امير المؤمنين فاطمه ام البنين در سال 26 هجرت در 4 شعبان آن سال متولد شدند ، اما بهتر است کلنگ تفکر را برداريم و ساده از کنار سخنان اهل بيت نگذريم .
چون حضرت امير مي دانستند يک روز أشداء علي الکفار در آقا اباالفضل ظهور پيدا مي کند اسم عموي بزرگوار خود را بر روي فرزند خود و عموي اهل بيت گذاشتند . يک نام موافق با أشداء علي الکفار . ائمه هدي وقتي کسي را بخواهند تعريف کنند چون هم غيب و شهود افراد را مي بينند تعريف آنها حقيقي است لذا فرموده اند کان عمنا العباس نافذ البصيرة سلب الايمان جاهد مع أبي عبد الله الحسين و مضي شهيدا .
5 تعريف از آقا اباالفضل از زبان امام صادق نقل شده که اول نافذ البصيرة .کلمه بصر نوري است که بر روي پرده چشم قرار مي گيرد مثل اينکه مي گوييم نور چشم زياد شود  . عين وسيله ديدن است و بصر خود ديدن است دو مقوله جدا از هم هستند . اما خداوند در قلب انسان دو چشم ديگر قرار داده که اگر باز شوند انسان صاحب بصيرت مي شود _لهم أعين لا يبصرون بها_ خيلي جالب است بدانيد يکي از اصحاب نابيناي امام صادق ملقب بود به ابا بصير ، او بصر ندارد ولي بصيرت دارد ، در قرآن داريم در مورد پيامبر ( قل هذه سبيلي أدعوا الي الله علي بصيرة أنا و من التبعني ) پيامبر بگو خيال نکنيد من چيزي که شنيده ام به شما مي گويم نه من چيزي که ديده ام به شما مي گويم ، حضرت رسول بصيرت به يوم البعث داشتند ، اهل برزخ نبودند بلکه اهل قيامت بودند .
 بصيرت نوري است که در دل وارد مي شود و صاحبان بصيرت با نور عالم غيب را شهود مي کنند _ عالم الغيب و الشهادة _ عالم را آنچنان که هست مي بينند و حقايق را مي بينند . يکي از بزرگواران صاحب بصيرت که خدا رحمت کند ايشان را مي فرمود من هر لباسي براي هر کسي بدوزم تا آخر اندازه است، چون واقعيت را مي بيند .
کلمه نفوذ به معناي دقيق شدن در يک موضوع ، حالا اگر با بصيرت همراه شود يعني نه تنها عالم غيب را مي بينند بلکه تمام ريزه کاريها را در او دقيق است و خبر دار است ، حضرت اباالفضل وقتي چشم به کسي مي انداختند غيب او را مي ديدند .
از امام کاظم نقل شده برويد در دين فقيه شويد چون آن مفتاح بصيرت است ، فقيه يعني کسي که به کهن دين راه پيدا کند ، فقيه يعني کسي که عارف به حق اهل بيت باشد ، پس حضرت اباالفضل کاملا در دين فقيه هم بوده اند ، السلام عليک يا دين الله را در زيارات مي خوانيم پس دين يعني همان امام ، پس اگر کسي بخواهد دين شناس شود بايد امام شناس شود .
خداي بزرگ يک اسماء دارند و يک اسماءالحسني که اسماء فقط لفظ هستند ولي اسماءالحسني به صورت تکويني و قابل مشاهده هستند و امام عليه السلام مي فرمايد ما اسماءالحسني هستيم ، پس هر کس که ميخواهد نافذ البصيرة شود بايد اين اسم اعظم را بشناسد ، امام معصوم در هر زمان اسم اعظم است ، اسمي که باب الله است ، حضرت عباس به اين خاطر نافذ البصيره است چون عارف به حق ابا عبد الله الحسين است ، اگر در زمان ما هم کسي بخواد نافذ البصيره شود بايد عارف به امام زمان شود و اصلا اينکه ما اينقدر روي حضرت اباالفضل تأکيد مي کنيم به اين خاطر است که ما ياد بگيريم ولي شناسي را از ايشان .
غيب عالم وجود هم حجت الله است .
 حضرت عباس چون شناخته بود در محضر سيد الشهدا دو زانو مي نشستند و در بعضي روايات داريم که اصلا مي ايستادند .
حضرت امير در دو سالگي حضرت اباالفضل به او گفت بگو واحد حضرت اباالفضل فرمودند واحد ، فرمود بگو اثنان گفت واحد ، عباسم چرا نمي گويي إثنان ؟ فرمود بابا من با اون لساني که گفتم واحد ديگه خجالت مي کشم بگويم إثنان ، از ازل نافذ البصيرة بود .
بسياري از بزرگان که به خدمت حضرت سيد الشهدا راه پيدا کردند اول خضوع در مقابل حضرت اباالفضل کردند .
بعد امام صادق فرموده اند سلب الايمان . يعني يک ايمان بسيار مستحکم که سر سوزني خدشه در آن وارد نمي شود ، أشد الايمان ، شديدترين آرامش در وجود آقا اباالفضل است .
در موقعي که قنداقه آقا اباالفضل را به دست امير المؤمنين دادند و حضرت در گوش اين بزرگوار اذان و اقامه گفتند و نام عباس را براي آقا اباالفضل برگزيدند ، گريه کردند و تمام حادثه کربلا را و رشادتهاي آقا اباالفضل را نقل کردند و فرمودند همان طور که خداوند براي جناب جعفر دو بال قرار داده تا در بهشت پرواز کند براي عباس من هم همينگونه خواهد شد ، اما امام سجاد اين راز را باز کردند و فرمودند اگر جناب جعفر در بهشت قرب خدا طيران مي کند ، عموي ما عباس را خدا مقامي داده است که تمام شهدا به مقام آن بزرگوار غبطه مي خورند . چون نافذ البصيره بود و بصيرتش از جناب جعفر بسيار بالاتر بود .
دعا و توسل در قرآن کريم قرين با هم هستند _ و لله الاسماءالحسني فدعوه بها _ يعني خدا را با اسماء حسني بخوانيم ، پس بايد متوسل بشويم به خود آن حضرت که باب الحسين است تا ما هم آرامش پيدا کنيم و نافذ البصيرة شويم . حضرت اباالفضل در فنا و پاشنه ي در و باب خدا يعني حضرت سيد الشهدا هستند . قطعا توسل به آقا اباالفضل مستجاب است ، چون دعا در مجراي خودش قرار گرفته است . اللهم إني أسئلک بحق عباس بن علي .
آيت الله کشميري که خدا رحمتشان کند در نجف روزي 400 استخاره ميکردند ، يک مدتي ديدند استخاره هاي ايشان کم شد بعد خبردار شدند که يک زن ساده و صادق رفته پيش آقا اباالفضل و توسل پيدا کرده حضرت به او يک تسبيح داده و گفته تو استخاره کن ما در گوش تو برايت مي گوييم که جواب استخاره خوب است يا بد و کامل توضيح هم مي دادند ، کم کم کار آقاي کشميري را تعطيل کردند ! اين از عنايات الهي به آقا اباالفضل است ، ظرفي شده براي ريزش رحمت الهي .
 من إعتصم بکم فقد إعتصم بالله ، من أحبکم فقد أحب الله .

 

  سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 


 امام صادق عليه السلام : کان عمنا العباس نافذ البصيرة  سلب الايمان جاهد مع ابي عبدالله الحسين و أبلي ببلاء حسن و مضي شهيدا
بصيرت نور دل است همان طور که بصر نور چشم است کسي که بصيرت دارد به هر چه نگاه کند همان طور که است مي بيند .
خدا رحمت کند کربلايي کاظم که خداي مهربان در کنار يک امام زاده به ايشان لطف کرده بودند و قرآن کريم را به او اعطا کرده بود ، ايشان را آورده بودند نزد آيت الله بروجردي که ايشان را که هيچ سواد قبلي نداشت امتحان کنند ، يک کتاب مغني که از کتابهاي حوزه است را براي او آورده بودند و او آيات قرآن را از ديگر کلمات کتاب تشخيص مي دادند و وقتي سؤال ميکردند که چگونه تشخيص مي دهي فرموده بود وقتي شما قرآن مي خوانيد من مي بينم که از دهان شما نور خارج مي شود . اين يک بصيرت است .
حضرت عباس علاوه بر اينکه صاحب بصيرت هستند بلکه نافذ البصيرة هستند ، يک نگاه بسيار دقيق ، وقتي نگاه مي کنند تا کنه وجود را مي بينند .
حقيقت حسيني را که پشت اين جسم مبارک مخفي است و حال هزاران مرتبه نزول کرده را اباالفضل عليه السلام ديده اند .
راه عطا کردن بصيرت يکي عمل به دستورات است و يکي هم توسل به اهل بيت است .
بصيرت چه اثري دارد ؟ اولا بصيرت در دين . حضرت عباس به وسيله اين بصيرت در دين حقيقت دنيا را مشاهده کرده است . و هم آ خرت را آنچنان که است ديده است ، به برکت اطاعت از سه امامي که اباالفضل در محضرشون بودند.
بزرگترين ميوه بصيرت شبهه شناسي است هيچ چيز براي آنها مشتبه نيست .
مرحوم آيت الله بهاءالديني به مهماني و ناهار دعوت شده بودند سر سفره که نشسته بودند بعد از يک مقدار نشستن آقا از سر سفره عقب نشيني کرده بودند ، علت اين کار ايشان را سؤال کرده بودند ، آقا فرموده بودند وقتي اين گوسفند سرش بريده شده بود بسم الله نگفته اند ، و همانجا آقا به اطرافيانش مي گويد اين چه علمي است که شما داريد و نمي توانيد حقايق را ببينيد .
حضرت امير در نهج البلاغه مي فرمايند به اين دليل به شبهه گفته مي شود شبهه که شبيه حق است ولي در حقيقت باطل است ، مثل حرف خوارج لا حکم الا لله حرف حقي که از آن ارده باطل مي کردند . يا سر نيزه زدن قرآنها در جنگ نهروان که خيلي از ضعيفان نتوانستند تشخيص بدهند . البته در اين جنگ هم حضرت امام حسين و هم حضرت عباس حضور داشتند ، آقا اباالفضل در 3 جنگ صفين و جمل و نهروان همراه پدر بودند ، در يکي از اين جنگها شخصي از کفار به نام اشعث اومد وسط گفت يا علي ما مي خواهيم بجنگيم و دلمون لک مي زنه براي جنگيدن يکي را بفرست ، حضرت امير به چهره اباالفضل که 16 سال بيشتر نداشتند نقاب زدند فرمودند برو . اشعث يک آدم مغروري بود وقتي عباس را ديد گفت يک بچه را فرستادي براي جنگ و خودش نجنگيد و بچه هايش را فرستاد ، هفت تا پسر داشت که در نبرد تن به تن حضرت عباس همه را کشتند ، اشعث خيلي غضب کرد گفت تو همه اولاد مرا کشتي حالا تو را خواهم کشت ، و بعد حضرت اباالفضل اشعث را هم از وسط دو نيم کردند .
يک لحظه هايي براي آدم پيش مي آيد که اصلا انسان قدرت تشخيص را از دست مي دهد . اين که ميگويند فتنه آخر الزمان فکر نکنيد اين فتنه مشکلات مادي است اصلا اين گونه نيست بلکه آرا گوناگون است . تشخيص حق بسيار سخت مي شود .
در آن دوران پر از فتنه که معاويه فضا را بسيار مشتبه کرده بود با صدها احاديث جعلي ، حتي امثال افرادي نظير ابن عباس هم دچار شبهه شدند که در زمان امامت امام حسن ، نکنه مقابل معاويه ايستاده اند مقابل خليفه زمان باشند و حالا حضرت عباس را در اين دوران نگاه کنيد که چه بصيرتي داشته است .
بزرگ و سردسته بني هاشم در کربلا حضرت اباالفضل بودند ، حضرت زينب _ عالمة غير معلمة _ سلام الله عليها نقل مي کنند شب عاشورا همه بني هاشم در حاليکه حضرت عباس در وسط آنها نشسته است جمع شده بودند و حبيب بن مظاهر هم در گوشه اي از خيمه بودند ، حضرت عباس شروع به سخنراني کردند ، و من خطبه اي از اباالفضل شنيدم که نشنيده بودم مگر از حسين بن علي . حضرت عباس بعد از مقدمات فرمود : بني هاشم فردا ما نبايد بگذاريم هيچ کدام از اصحاب از ما در جان نثاري براي سرورم حسين بن علي پيشي بگيرند ، بعد فرمود شما چه ميگوييد؟ همه بني هاشم گفتند ما هيچ نمي گوييم مگر آنچه شما مي گوييد . حضرت زينب مي فرمايند نگاه کردم ديدم علي اکبر هم نشسته است . و اين يعني علي اکبر _ شبيه ترين خلقا و خُلقا و منطقا به پيامبر اکرم _ هم مريد اباالفضل است . واين نشانه نافذ البصيرة بودن آقاست .
يک نمونه ديگر از نافذ البصيرة بودن آقا قضيه امان نامه است  _ نکته : در سپاه امام حسين از طوايف گوناگون حضور داشتند که سه نفر آنها ايراني بودند و بحمد الله يک نفر ايراني در سپاه يزيد نبود _ حضرت عباس و سه برادر ديگرشان فرزندان ام البنين همسر سوم اميرالمؤمنين هستند و اين چهار نفر يک دايي دارند به نام عبد الله بن ابي المحمل که از مدينه آمده از دستگاه يزيد امان نامه بگيرد و بعد نامه را براي اباالفضل ميفرستد ، حضرت عباس به کسي که اين نامه را آورده بودند اين جملات را فرمودند : إقرا خالنا السلام و قل لا حاجة لنا في امانکم ، امان الله خير من امان ابن سميه (يزيد)  يعني به دايي ما سلام برسان و بگو ما را احتياجي به امان شما نيست که امان خدا بهتر از امان پسر سميه  است . واين سلام رساني به خاطر اين است که حضرت مي داند دايي ايشان نيت خير دارند و منکر امامت امام حسين نيستند . دومين امان نامه ، امان نامه شمر است . شمر از طريق مادر اباالفضل که از طايفه بني کلاب بودند با حضرت قوم بودند ، شمر هم درخواست امان نامه کرد چون در سه جنگ شاهد مبارزه اباالفضل بود در جنگهاي جمل و صفين و نهروان که در آنها حضرت 12 و 14 و16 ساله بودند و شمر مي داند که اگر حضرت عباس در کنار امام حسين بماند لشکر يزيد بسيار مي ترسند .به عنوان نمونه حضرت عباس در يکي از جنگها همين طور که با سرعت مي رفتند شمشير کشيد به روي اسب سوار دشمن و او را پرت کرد آن ور و بعد همين طور که سوار اسب در حال حرکت بود از روي اسب به خود به اسب ديگر پريدند و شمر همه اينها را ديده بود  و اين در حالي است که حضرت بسيار سن کمي داشتند و در کربلا حضرت 34 ساله بودند .
شمر هيچ گونه نيت خيري نداشت و تنها مي خواست عباس را از لشکر حسين جدا کند ، امان نامه را از ابن زياد گرفت و آورد در عصر روز تاسوعا براي اباالفضل عليه السلام ، حضرت عباس جواب شمر را ندادند ، امام حسين به حضرت عباس فرمودند : جواب او را بدهيد هر چند که فاسق باشد ، هر چي باشد او بعضي از اخوان شما است ( قوم و خويش شما است ) . بعد از دستور امام حضرت عباس فرمودند : ما شأنک و ما تريد ؟ کارت چيست و چه مي خواهي ؟ شمر گفت : اي فرزند خواهرم شما در امان هستيد پس خود را همراه حسين به کشتن ندهيد و امر اميرالمؤمنين يزيد را اطاعت کنيد . حضرت اباالفضل با فرياد فرمودند : تبت يداک و لعن ما جئتنا به من امانک يا عدو الله أتامرنا أن نترک أخانا و سيدنا حسين بن فاطمه و ندخل في طاعة لعنا و بن لعنا . يعني بريده باد دو دست تو ولعنت به آنچه ما را به آن خواندي و امان نامه تو اي دشمن خدا ، آيا به ما دستور ميدهي که ما برادر و مولايمان حسين بن فاطمه _ و دقت کنيد که آقا اباالفضل به مشترکات خود و حسين يعني پسر علي بودن اشاره نمي کند بلکه اين حمايت را ناشي از امامت و ولايت حسين ميداند نه برادري با حسين _ را ترک کنيم و وارد طاعت لعنت شده ها و پسر لعنت شده ها شويم . شمر ديگر در برابر اين تشر حضرت اباالفضل  هيچ نگفت و با غضب رفت .
اين بصيرت اباالفضل است . 
آيا اين وفا فقط مخصوص  روز عاشورا بوده است ؟ آقا نجفي قوچاني در کتاب سياحت شرق مي نويسد من با يک قافله آمدم به سمت کربلا ، دو  فرسخي کربلا يکباره پرده ها از جلوي چشمم کنار رفت و يک بيابان را ديدم پر از دود و آتش ، عقب کشيدم چون ديگه طاقت داشتم و بلند بلند هم گريه مي کردم و مي خواستم کسي متوجه نشود ، وبعد کم کم وارد کربلا شديم و دوباره به حال عادي برگشتم  بعد از زيارت عباس به حرم امام حسين وارد شدم و در صحن حرم ديدم ساعت حرم شروع به زنگ زدن کرد دوباره به حال قبلي برگشتم و ساعت ده شب بود و ساعت ده بار زنگ زد و هر بار ساعت زنگ ميزند صدا بلند ميشه هل من ناصر ينصرني ، با خودم گفتم کيست الآن جواب حسين را بدهد ؟ يک دفعه ديدم صداي زنگ حرم عباس بن علي بلند شد و ده بار زنگ زد و هر بار ندا آمد لبيک لبيک . اين است وفاداري و ولي شناسي و بصيرت حضرت اباالفضل .

 

 سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تبار آمنه

آمنه دختر وهب بن‏عبدمناف است و مادربزرگوارش «بره‏» دختر عبدالعزى (1) به شمار مى‏آمد. اين دو بزرگوار در نسب‏شريف به كلاب بن‏مره بن‏كعب بن‏لوى مى‏رسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو وپسرعمو بوده، از خصلتهاى مشابه بهره مى‏بردند.

خاندان «بنوزهره‏» همواره در افتخارهاى بزرگ قريش و حوادث پر شكوه مكه شريك‏بوده و برگهاى زرينى از تاريخ مكه به نام افتخارآفرين آنها مزين شده است.

عبدمناف، نياى سوم پيامبر اسلام، مغيره نام داشت و «قمر البطحاء» (2) خوانده‏مى‏شد. او در قلب مردم موقعيتى ويژه داشت. تاريخ‏نگاران در باره‏اش چنين‏مى‏نويسند: «شعار او پرهيزگارى، دعوت به تقوا، خوش‏رفتارى با مردم و صله‏رحم‏بود. سقايت و ميهماندارى حجاج بيت‏الله الحرام با فرزندان عبدمناف بود، و اين‏منصب با شكوه تا زمان پيامبر به قوت خود باقى بود.» آمنه دختر «قمرالبطحاء» (ماه مكه) نه تنها زيبايى چهره بلكه ويژگيهايى چون پرهيزكارى،مردم‏دارى و ... را نيز از پدر به ارث برده بود.

«بره‏»، مادر آمنه، نيز از خاندان شريف و بزرگوار «بنى‏كلاب‏» بوده. در نسب‏با وهب بن‏عبدمناف اشتراك دارد.

مادر بره، ام حبيبه نيز از همين نسب است. و از زيباترين جلوه «ارحام‏مطهره‏» به شمار مى‏آيد.

ويژگيهاى والاى آمنه(س)

آنچه بيش از هر چيز آدمى را جاودانه مى‏سازد، صفات نيك‏و اخلاق شايسته اوست. ويژگيهاى اخلاقى افراد نشان‏دهنده عظمت‏شخصيت آنان است.

برجسته‏ترين اين صفات از زبان عبدالمطلب، پير بطحاء بيان مى‏شود.

عبدالمطلب، قبل از خواستگارى آمنه، نزد عبدالله، جوان برومند و زيباى‏بنى‏هاشم، آمد و چنين گفت:

«پسرم آمنه دخترى است از خويشان تو و در مكه مانند او دخترى نيست.» و سپس‏فرمود:

«فوالله ما فى بنات اهل مكه مثلها لانها محتشمه فى نفسها طاهره مطهره عاقله‏دينه؛ (3) سوگند به عزت و جلال خداوند، كه در مكه دخترى مثل او (آمنه) نيست.

زيرا او با حيا و ادب است و نفسى پاكيزه دارد و عاقل و فهيم و دين‏باوراست.» بينش عميق و عفت و پاكى اين بانو چنان بود كه تاريخ چنين مى‏نويسد:

«او (آمنه) در آن روز، از نظر نسب و ازدواج، با فضيلت‏ترين دختران قريش بود.» (4)

از صفات برجسته ديگر اين بانو ساده‏زيستى و دورى از جلوه‏هاى مادى است.

به گونه‏اى كه پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد:

«انما انا ابن امراءه من قريش تاكل القديد» (5) همانا من فرزند زنى ازقريشم كه گوشت‏خشكيده مى‏خورد.

بخشى از صفات برجسته اين جاودانه مادر چنين است:

الف) دين ‏باورى (دينه)

پيامبر گرامى اسلام را «سيد الناس وديان العرب‏»مى‏خواندند. على ابن‏ابى‏طالب(ع) را نيز با اين وصف ستوده‏اند: «كان برخى دين را به معناى طاعت و گروهى به معناى هر آنچه باآن بندگى خدا مى‏شود (7) ، مى‏دانند. برخى از كوتاه‏نظران كه با نگرش مادى به‏مسايل پيرامون خود مى‏نگرند، معتقدند كه:

«چون آمنه قبل از ظهور اسلام مى‏زيسته نمى‏تواند مؤمن باشد و از زنان مشرك به‏شمار مى‏آيد.» اما مورخان و پژوهشگران شيعه بر اين باورند كه پدران و مادران‏پيامبر ايمان داشتند. آنها براى اثبات اين مطلب به سخن پيامبر(ص) استنادكرده‏اند كه مى‏فرمايد: «لم يزل ينقلنى الله من اصلاب الشامخه الى الارحام‏المطهرات حتى اخرجنى الى عالمكم هذا و لم يدسننى دنس الجاهليه؛ (8) خداوندهمواره مرا از پشتهاى پاك به رحمهاى پاك منتقل مى‏ساخت تا اينكه به اين دنياى‏شما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكيهاى جاهليت آلوده نشدم.» از اين حديث‏شريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكى وجود آمنه و طهارت فكرى اوثابت مى‏شود. بسيارى از دانشمندان اهل سنت ايمان آمنه را بيان كرده، براى‏اثبات اين امر از روايت زير استفاده كرده‏اند:

«كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خوانده‏ام كه فرشتگان، جزبراى مريم و آمنه بنت وهب براى ولادت هيچ پيامبرى به زمين نيامدند و جز براى‏مريم و آمنه، براى هيچ زنى حجابهاى بهشتى را برپا نساختند.» (9) «واقدى‏» وگروهى از دانشمندان اهل سنت، پس از ذكر حديث فوق، مى‏گويند: خداوند متعال‏هرگز زن كافره را در برابر زن با ايمانى مانند مريم(ع) قرار نمى‏دهد. اگرآمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم(ع) براى او به وجود نمى‏آمد. زيرا بين‏ايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمى‏شوند. (10) شيخ صدوق نيزدر «اعتقادات‏» خود مى‏فرمايد: «اعتقادنا فى آباء النبى انهم مسلمون من آدم‏الى ابيه و اباطالب و كذا آمنه بنت وهب ام رسول الله(ص) (11) اعتقاد ما اين‏است كه پدران پيامبر(ص) از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنين آمنه، مادرپيامبر، مسلم بوده‏اند.

امام صادق(ع) نيز مى‏فرمايد:

جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت:

«يا محمد ان الله جل جلاله يقرئك السلام و يقول انى قد حرمت النار على صلب‏انزلك و بطن حملك و حجر كفلك ...» (12) اى محمد(ص)، خداوند تعالى بر تو سلام‏فرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتى كه تو را فرود آورد و بطنى كه حامل‏تو بود و دامنى كه تو را تربيت كرد، حرام كردم.

مرحوم مجلسى(ره) مى‏نويسد: اين خبر دلالت‏بر ايمان عبدالله و آمنه و ابوطالب‏دارد؛ زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينان‏مؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمى‏شد.

ب) محجوب و با حيا (محتشمه)

ويژگى ديگر اين بانوى بزرگوار حيا و ادب اوست كه‏با واژه «محتشمه‏» در ميان عرب شناخته شده بود.

در كتب لغت اين واژه را اينگونه تعريف كرده‏اند:

«احتشام و هو افتعال من الحشمه بمعنى الانقباض و الاستحياء و الحشمه الحياء والادب‏» (13) احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناى گرفته بودن و حيا داشتن‏است. حشمت‏به معناى ادب و حيا است و زيباترين صفتى است كه بانوان كريمه‏مى‏توانند داشته باشند و در سايه آن آسودگى جسمى و روانى يابند.

جريان خواستگارى «فاطمه‏»، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آنچه در اين مجلس به‏وقوع پيوست‏حيا و ادب اين دختر برگزيده عرب را نشان مى‏دهد:

زمانى كه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن‏عبد مناف آمد، آمنه در مقابل اوايستاد. خوش‏آمد گفت و مقدمش را گرامى داشت. وقتى فاطمه نيكيهاى آمنه را ديد،به مادرش گفت:

«من پيشتر آمنه را ديده بودم، فكر نمى‏كردم چنين با حسن و كمال باشد.» (14) سپس با آمنه گفتگو كرد و او را فصيح‏ترين زن مكه يافت. آنگاه از جاى برخاست،نزد عبدالله شتافت و گفت:

فرزندم، در ميان دختران عرب مانند او نديدم. من او را مى‏پسندم ... .

ج) فرزانگى و فرهيختگى (عاقله)

فهيم بودن از صفات و ويژگيهاى اولياى الهى‏است. عبدالمطلب آمنه را با كلمه عاقله ستوده است.

آمنه عقيله عرب، در فهم و كمال بى‏نظير بود. سخن اين بانوى بزرگ در هنگام‏مرگ، نشان‏دهنده ميزان خرد و درك اوست. او به فرزندش حضرت محمد(ص) مى‏گويد:

هر زنده‏اى مى‏ميرد، هر تازه‏اى كهنه مى‏شود، هر گروهى فانى مى‏شود و من مى‏ميرم؛اما ياد من هميشه هست. من خير به جاى گذاشتم و مولود مطهرى [چون تو]زادم. (15)

د) فصاحت و بلاغت (اديبه)

از ديگر صفات دختر شايسته مكه شيرينى‏بيان و گويايى كلام اوست.

اشعار زيبايى كه از او به جاى مانده، گواه درستى اين سخن است. او خطاب به‏فرزندش حضرت محمد(ص) چنين سرود:

ان صح ما ابصرت فى المنام فانت مبعوث على الانام من عند ذى الجلال و الاكرام تبعث فى الحل و فى الحرام تبعث‏بالتحقيق و الاسلام دين ابيك البر ابراهام فالله انهاك عن الاصنام ان لا تو اليها مع الاقوام (16)

معناى شعر به اختصار چنين است:

اگر خوابى كه ديدم درست‏باشد، تو بر مردم مبعوث خواهى شد. از طرف خداوندى كه‏داراى جلال و اكرام است.

براى بيان حلال و حرام مبعوث مى‏شوى. براى حق‏گويى و اسلام كه دين پدرت ابراهيم‏است، برانگيخته مى‏شوى. پس خداوند تو را از پرستش بتها و پيروى خويشان بازداشت.

ذ) پاك و طهارت (طاهره، مطهره، عفيفه)

پاكى و طهارت آمنه بر اهل مكه‏پوشيد نبود. اين طهارت به مناسبتهاى مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شده‏است. در توصيف اين بانوى كريمه چنين نوشته‏اند:

انها كان وجهها كفلقه القمر المضيئه و كانت من احسن النساء جمالا و كمالا وافضلهن حسبا و نسبا (17) به درستى كه چهره‏اش (آمنه) مثل ماه نورانى بود، درزيبايى و كمال از بهترين زنان به شمار مى‏آمد؛ و از نظر صفات و دودمان نيز ازبهترين‏ها بود. او هم پاكيزگى ظاهرى داشت و هم پاكى معنوى.(عفت)

ازدواج آمنه

در اين ازدواج آسمانى چند مساله مهم بايد مورد توجه قرار گيرد:

1. انتخاب و معيارهاى انتخاب از سوى خانواده «عبدالله‏» به نظر مى‏رسدمعيارهاى عبدالمطلب و همسرش در انتخاب همسرى شايسته براى «ماه‏» مكه‏عبدالله در دو بعد خلاصه مى‏شد:

اصالت‏خاندان و ويژگيهاى فردى.

معيارهاى خانواده آمنه نيز بر اساس ماديات نبود، بلكه به كمال وعظمت روحى ومعنوى خانواده عبدالله توجه داشتند.

2. ميزان مهريه به گواهى تاريخ پدر آمنه، پس از مراسم خواستگارى، به‏عبدالمطلب گفت: «دخترم هديه‏اى است‏به فرزند شم؛ هيچ مهرى نمى‏خواهيم.»

عبدالمطلب گفت: «خداوند تو را جزاى خير دهد، دختر بايد مهر داشته باشد وكسانى از بستگان ما نيز بايد ميان ما گواه باشند.» (18)

«مهريه‏» يك ارزش‏معنوى نيست و بسيارى آن نمى‏تواند نشان‏دهنده جايگاه معنوى و اجتماعى فردباشد. در فرهنگ اهل بيت(ع) كمى مهريه نشان‏دهنده برترى دختر است. به هر حال‏اين ازدواج، بى‏آنكه با مشكلاتى چون مهريه و جهيزيه روبه‏رو شود، تحقق يافت. ومقدمات ميلاد محمد(ص) فراهم شد.

آمنه در آينه مادرى

هنوز نخستين فرزند آمنه پاى به گيتى ننهاده بود كه خبرفوت همسر مهربانش او را در اندوه فرو برد. لطف الهى، بردبارى، اشعارى كه درسوگ همسر مى‏سرايد و روياهاى دوران باردارى و فرزندى كه پيش از تولد با اوسخن مى‏گويد، تنها سرمايه‏هاى اين زن پاكدامن به شمار مى‏آيد؛ سرمايه‏هايى كه درسايه آن فرزندش را به دنيا مى‏آورد.

شايد از اين جهت است كه پيامبر(ص) را نيز مانند حضرت مسيح(ع) به نام مادربزرگوارش مى‏خواندند.

«جارود» هنگامى كه از نزد رسول خدا برمى‏گردد، خطاب به قبيله‏اش چنين‏مى‏سرايد:

اتيتك يابن آمنه الرسولا لكى بك اهتدى النهج السبيلا (19)

اى پسر آمنه، اى رسول، آمدم سوى تو تا به وسيله تو به راه راست هدايت‏شوم.

و اينك پس از گذشت قرنها، مسلمانان با نام اين بشر آسمانى در كره زمين به پاخاسته، نماز عشق مى‏خوانند.

بر ماذنه‏هاى جاودانه تاريخ بانگ «اشهد ان محمدا رسول الله‏» گوش زمان رانوازش مى‏دهد و ياد و خاطره جاودانه مادر خورشيد را در سيناى دلها زنده‏مى‏سازد. آرى، تا پايان آفرينش، هر مسلمانى در هر كجاى تاريخ و هر سرزمينى‏بشكفد، رويش او وامدار بارش لطف الهى از دامان اين مادر مهربان است.


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

من گل های زیادی را دیده ام...

من گل لاله را می شناسم!

گل نسترن را دیده ام!

با شقایق دوست بوده ام!

با مریم هم نشین شده ام!

گل سرخ را با تمام زیبایی اش دیده ام!

طنازی نیلوفر را نگریسته ام!

دلبری سوسن را شاهد بوده ام!

اما بارها و بارها، به تمامی آنها گفته ام كه هیچ كدام برای من

گل نرگس نمی شود

 


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۷/۰۸/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

fd

dghf

\=][mnbvcxz


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۷/۰۸/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

این دعا را امیر المؤمنین علی (ع) به محرم اسرارشان جناب کمیل تعلیم فرمودند

خدايا از تو درخواست ميكنم به آن رحمت بی انتهايت كه همه موجودات را فراگرفته است،و بتوانايی بیحدت كه بر هر چيز مسلط و قاهر است و همه اشياء خاضع و مطيع اوست و تمام عزتها در مقابلش ذليل و زبون است، و به مقام جبروت و بزرگيت كه همه قدرتها برابر او مغلوب است، و به عزت و اقتدارت كه هر مقتدری از مقاومتش عاجز است، و به عظمت و بزرگيت كه سراسر عالم را مشحون كرده است، و به سلطنت و پادشاهيت كه بر تمام قوای عالم برتری دارد، و بذات پاكت كه پس از فنای همه موجودات باقی ابدی است، و بنامهای مباركت كه در همه اركان عالم هستی تجلی كرده است، و به علم ازليت كه بر تمام موجودات محيط است، و به نور تجلی ذاتت كه همه عالم را روشن ساخته است.

ای نور حقيقی و ای منزه از توصيف ای پيش از همه سلسله و بعد از همه موجودات پسين.

خدايا ببخش آن گناهانی را كه پرده عصمتم را می درد.

خدايا ببخش آن گناهانی را كه بر من كيفر عذاب نازل می كند.

خدايا ببخش آن گناهانی را كه در نعمتت را به روی من می بندد.

خدايا ببخش آن گناهانی را كه مانع قبول دعاهايم می شود.

خدايا ببخش آن گناهانی را كه بر من بلا می فرستد.

خدايا هر گناهی كه مرتكب شده ام و هر خطايی از من سر زده همه را ببخش.

ای خدا من به ياد تو بسوی تو تقرب می جويم و تو را سوی تو شفيع می آورم و از درگاه جود و كرمت مسئلت می كنم كه مرا به مقام قرب خود نزديك سازی و شكر و سپاست را به من بياموزی و ذكر و توجه حضرتت را بر من الهام كنی.

خدايا از تو مسئلت می كنم با سؤالی از روی خضوع و ذلت و خشوع و مسكنت، كه كار بر من آسان گيری و به حالم ترحم كنی و مرا به قسمت مقدر خود خوشنود و قانع سازی و در هر حال مرا متواضع گردانی.

خدايا من از تو مانند سائلی در خواست می كنم كه در شدت فقر و بيچارگی باشد و تنها به درگاه تو در سختيهای عالم عرض حاجت كند و شوق و رغبتش به نعم ابدی كه حضور توست باشد.

ای خدا پادشاهی تو بسيار با عظمت است و مقامت بسی بلند است و مكر و تدبيرت در امور پنهان است و فرمانت در جهان هويداست و قهرت بر همه غالب است و قدرتت در همه عالم نافذ است و كسی از قلمرو حكمت فرار نتواند كرد.

خدايا من كسی كه گناهانم ببخشد و بر اعمال زشتم پرده پوشد و كارهای بدم (از لطف و كرم) به كار نيك بدل كند جز تو كسی نمی يابم (كه خدا اين تواند).

خدائی جز تو نيست ای ذات پاك و منزه و به حمد تو مشغولم ستم نمودم به خودم و دليری كردم به نادانی خود و خاطرم آسوده به اين بود كه هميشه مرا ياد كردی و بر من لطف و احسان فرمودی.

ای خدا ای مولای من چه بسيار كارهای زشتم مستور كردی و چه بسيار بلاهای سخت از من بگردانيدی و چه بسيار از لغزشها كه مرا نگاه داشتی و چه بسيار ناپسندها كه از من دور كردی و چه بسيار ثنای نيكو كه من لايق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختی.

ای خدا غمی بزرگ در دل دارم و حالی بسيار ناخوش و اعمالی نارسا و زنجيرهای علايق مرا در بند كشيده و آرزوهای دور و دراز دنيوی از هر سودی مرا باز داشته و دنيا به خدعه و غرور و نفس به جنايت مرا فريب داده است.

ای خدای بزرگ و سيد من به عزت و جلالت قسم كه عمل بد و افعال زشت من دعای مرا از اجابتت منع نكند و به قبايح پنهانم كه تنها تو بر آن آگاهی مرا مفتضح و رسوا نگردانی و بر آنچه از اعمال بد و ناشايسته در خلوت بجا آورده ام و تقصير و نادانی و كثرت اعمال غفلت و شهوت كه كرده ام (كرم كن و) زودم به عقوبت مگير.

ای خدا به عزت و جلالت سوگند كه با من در همه حال رأفت و رحمت فرما و در جميع امور مهربانی كن.

ای خدا ای پروردگار جز تو من كه را دارم تا از او درخواست كنم كه غم و رنجم را برطرف سازد و به مآلم از لطف توجه كند.

ای خدا ای مولای من تو بر من حكم و دستوری مقرر فرمودی و من در آن به نافرمانی پيرو هوای نفس گرديدم و خود را از وسوسه دشمن (نفس و شيطان) كه معصيتها را در نظرم جلوه گر ساخته و فريبم داد خود را حفظ نكردم و قضای آسمانی نيز مساعدت كرد، تا آنكه من در اين رفتار از بعض حدود و احكامت قدم بيرون نهادم و در بعضی اوامرت راه مخالفت پيمودم.

حال در تمام اين امور تو را ستايش می كنم و مرا در آنچه رفته است بر تو هيچ حجتی نخواهد بود با آنكه در او قضای تو بوده و حكم (تكوينی) و امتحان و آزمايش تو مرا بر آن ملزم ساخته و با اين حال بار خدايا به درگاهت پس از تقصير و ستم بر نفس خود باز آمده ام با عذر خواهی و پشيمانی و شكسته دلی و تقاضای عفو و آمرزش و توبه و زاری و تصديق و اعتراف بر گناه خود نه از آنچه كردم مفری دارم و نه جايی كه برای اصلاح كارم بدانجا روی كنم و پناه برم مگر آنكه تو باز عذرم بپذيری و مرا در پناه رحمت بی منتهايت داخل كنی.

ای خدا عذرم بپذير و بر اين حال پريشانم ترحم فرما و از بند سخت گناهانم رهايی بخش.

ای پروردگار من بر تن ضعيف و پوست رقيق و استخوان بی طاقتم ترحم كن.

ای خدائی كه در اول به خلعت وجودم سرافراز كردی و به لطف ياد فرمودی و به تربيت و نيكی پرورش دادی و بغذا عنايت داشتی اينك بهمان سابقه كرم و احسانی كه از اين پيش با من بودت بر من ببخش.

ای خدای من ای سيد و مولای من آيا باور كنم كه مرا در آتش می سوزانی با وجود آنكه به توحيد و يكتائيت گرويدم و با آنكه دلم به نور معرفتت روشن گرديد و زبانم به ذكرت گويا شد و در باطنم عقد محبت استوار گرديد و بعد از آنكه از روی صدق و خضوع و مسكنت به مقام ربوبيتت اعتراف كردم.

بسيار دور است كه تو كريمتری از اينكه از نظر بياندازی كسی را كه پرورش داده ای آن را يا آنكه دور كنی كسی را كه نزد خود كشيده. يا برانی آنكه را كه به او جا داده ای يا بسپاری بسوی بلاء آنكه را كه به او كفايت كرده ای و رحم نموده ای

و ای كاش ای خدای من و سيد و مولای من بدانستمی كه تو آتش قهرت را مسلط می كنی بر آن رخسارها كه در پيشگاه عظمتت سر به سجده عبوديت نهاده اند. يا بر آن زبانها كه از روی حقيقت و راستی ناطق به توحيد تو و گويا به حمد و سپاس تواند. يا بر آن دلها كه از روی صدق و يقين به خدائی تو معترفند يا بر آن جانها كه از علم و معرفت در پيشگاه جلالت خاضع و خاشعند. يا بر آن اعضايی كه مشتاقانه به مكانهای عبادت و جايگاه طاعتت می شتابند و به اعتقاد كامل از درگاه كرمت آمرزش می طلبند و هيچكس به تو اين گمان نمی برد و چنين خبری از تو ای خدای با فضل و كرم به ما بندگان نرسيده

در صورتی كه تو خود بی طاقتيم را بر اندك رنج و عذاب دنيا و آلامش می دانی و آنچه جاری شود در آن از بد آمدنی های آن بر اهل آن با آنكه رنج و الم دنيا اندك است و زمانش كم است و دوامش ناچيز است و مدتش كوتاه است.

پس من چگونه طاقت آرم و عذاب عالم آخرت و آلام سخت آن عالم را تحمل كنم و حال آنكه مدت آن عذاب طولانی است و زيست در آن هميشگی است و هيچ بر اهل عذاب در آنجا تخفيفی نيست. چندان كه آن عذاب تنها از قهر و غضب و انتقام توست كه هيچكس از اهل آسمان و زمين تاب و طاقت آن ندارد.

ای سيد من پس من بنده ناتوان ذليل و حقير و فقير و دور مانده تو چگونه تاب آن عذاب دارم.

ای خدای من ای پروردگار من و سيد و مولای من از كدامين سختيهای امورم بسويت شكايت كنم و از كدام يك به درگاهت بنالم و گريه كنم از دردناكی عذاب آخرت بنالم يا از طول مدت آن بلای سخت زاری كنم. پس تو مرا با دشمنانت اگر به انواع عقوبت معذب گردانی و با اهل عذابت همراه كنی و از جمع دوستان و خاصانت جدا سازی. در آن حال گيرم كه بر آتش عذاب تو ای خدای من و سيد و مولای من و پروردگار من صبوری كنم چگونه بر فراق تو صبر توانم كرد. و گيرم آنكه بر حرارت آتشت شكيبا باشم چگونه چشم از لطف و كرمت توانم پوشيد. يا چگونه در آتش دوزخ آرام گيرم با اين اميدواری كه به عفو و رحمت بی منتهايت دارم.

باری به عزتت ای سيد و مولای من به راستی سوگند می خورم كه اگر مرا با زبان گويا (به دوزخ) گذاری من در ميان اهل آتش مانند دادخواهان ناله همی كنم و بسی فرياد می زنم بسويت مانند شيون گريه كنندگان و بنالم به آستانت مانند عزيز گم كردگان و به صدای بلند تو را می خوانم كه ای ياور اهل ايمان و ای منتهای آرزوی عارفان و ای فريادرس فرياد خواهان و ای دوست دلهای راستگويان و ای يكتا خدای عالميان. آيا درباره تو ای خدای پاك و منزه و ستوده صفات گمان می توان كرد كه بشنوی در آتش فرياد بنده مسلمی را كه به نافرمانی در دوزخ زندانی شده و سختی عذابت را به كيفر گناه می چشد و ميان طبقات جهنم به جرم و عصيان محبوس گرديده و ضجه و ناله اش با چشم انتظار و اميدواری به رحمت بی منتهايت بسوی تو بلند است و به زبان اهل توحيد تو را می خواند و به ربوبيتت متوسل می شود.

باز چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتی كه به سابقه حلم نامنتهايت چشم دارد. يا چگونه آتش به او الم رساند و حال آنكه به فضل و كرمت اميدوار است. يا چگونه شراره های آتش او را بسوزاند با آنكه تو خدای كريم ناله اش را می شنوی و می بينی مكانش را. يا چگونه شعله های دوزخ بر او احاطه كند با آنكه ضعف و بی طاقتيش را می دانی. يا چگونه به خود بپيچد و مضطرب بماند در طبقات آتش با آنكه تو به صدق (دعای) او آگاهی. يا چگونه مأموران دوزخ او را زجر كنند با آنكه به صدای يا رب يا رب تو را می خواند. يا چگونه به فضل تو اميد آزادی از آتش دوزخ داشته باشد و تو او را به دوزخ واگذاری.

هيهات كه هرگز چنين معروف نباشد و اين گمان نرود و به رفتار با بندگان موحدت كه همه احسان و عطا بوده اين معامله شباهت ندارد.

پس من به يقين قاطع می دانم كه اگر تو بر منكران خداييت حكم به آتش قهر خود نكرده و فرمان هميشگی عذاب دوزخ را به معاندان نداده بودی، محققا تمام آتش دوزخ را سرد و سالم می كردی و هيچكس را در آتش جای و منزل نمی دادی.

وليكن تو ای خدا نامهای مباركت مقدس است و قسم ياد كرده ای كه دوزخ را از جميع كافران جن و انس پر گردانی و مخلد سازی معاندان را در آن عذاب، و تو را ستايش بی حد سزاست كه با وجود آنكه خويش را ثنا گفتی و بهمه انعام نمودی در كتاب خود فرمودی آيا (در آخرت) اهل ايمان با فاسقان يكسانند هرگز يكسان نيستند.

ای خدای من و سيد من از تو درخواست می كنم به مقام قدر (و آن قدرت ازلی) كه مقدرات عالم بدان كردی و به مقام قضای مبرم كه بر هر كه فرستادی غالب و قاهر شدی، كه مرا ببخشی و در گذری در همين شب و همين ساعت هر جرمی و هر گناهی كه كرده ام، و هر كار زشتی پنهان داشته ام و هر عملی (مستور و عيان) آشكار يا پنهان به جهالت مرتكب شده ام، و هر بد كاری كه فرشتگان عالم پاك را مأمور نگارش آن نموده ای كه آن فرشتگان را به حفظ هر چه كرده ام موكل ساختی، و شاهد اعمالم با جوارح و اعضای من گردانيدی و فوق آن فرشتگان تو خود مراقب من، و شاهد و ناظر بر آن اعمال من كه از فرشتگان هم به فضل و رحمتت پنهان داشته ای همه را ببخشی، و نيز درخواست می كنم كه مرا حظ وافر بخشی از هر خيری كه می فرستی و هر احسانی كه می افزايی، و هر نيكويی كه منتشر می سازی و هر رزق و روزی كه وسيع می گردانی و هر گنه كه می بخشی و هر خطا كه بر آن پرده می كشی.

ای رب من، ای رب من، ای رب من.

ای خدای من ای سيد و مولای من ای كسی كه زمام اختيارم به دست اوست.

ای واقف از حال زار و ناتوانم ای آگه از بينوايی و وضع پريشانم ای آگاه به احتياجم و بی چيزيم.

ای رب من، ای رب من، ای رب من.

از تو درخواست می كنم به حق حقيقتت و به ذات مقدست و بزرگترين صفات و اسماء مباركت، كه اوقات مرا در شب و روز به ياد خود معمور گردانی و پيوسته به خدمت بندگيت بگذرانی و اعمالم را مقبول حضرتت فرمايی تا كردار و گفتارم همه يك جهت و خالص برای تو باشد و احوالم تا ابد به خدمت و طاعتت مصروف گردد.

ای سيد من ای كسی كه تمام اعتماد و توكلم بر اوست و شكايت از احوال پريشانم به حضرت اوست ای رب من. . .

)لطفی كن) و به اعضا و جوارحم در مقام بندگيت قوت بخش و دلم را عزم ثابت ده، و اركان وجودم را به خوف و خشيت سخت بنيان ساز و پيوسته به خدمت در حضرتت بدار تا آنكه من در ميدان طاعتت بر همه پيشينيان سبقت گيرم و از همه شتابندگان به درگاهت زودتر آيم، و عاشقانه با مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم و مانند اهل خلوص به تو نزديك گردم، و بترسم از تو مانند ترسيدن يقين كنندگان و با اهل ايمان در جوار رحمتت همنشين باشم.

خدايا و هر كه با من بد انديشد تو مجازاتش كن و هر كه مكر ورزد به كيفرش برسان، و مرا بلطف و رحمتت نصيب بهترين بندگانت عطا كن و مقام مقربترين، و مخصوصترين خاصان حضرتت كرامت فرما كه هيچكس جز به فضل و رحمتت اين مقام نخواهد يافت و باز جود و بخشش بی عوضت از من دريغ مدار.

بزرگی و مهربانی كن و مرا به رحمت واسعه ات از شر دو عالم محفوظ بدار، و زبانم را به ذكر خود گويا ساز و دلم را از عشق و محبت بی تاب گردان، و بر من منت گذار و دعايم مستجاب فرما و از لغزشم بگذر و خطايم ببخش كه تو خود به بندگان از لطف دستور عبادت دادی و امر به دعا فرمودی و اجابت را ضمانت كردی.

اينك من به دعا رو بسوی تو آوردم و دست حاجت به درگاه تو دراز كردم. پس به عزت و جلالت قسم كه دعايم مستجاب گردان و مرا به آرزويم (كه وصال توست) برسان و اميدم را به فضل و كرمت نااميد مگردان و از شر دشمنانم از جن و انس كفايت فرما.

ای كه از بندگانت بسيار زود راضی ميشوی. ببخش بر بنده ای كه بجز دعا و تضرع بدرگاهت مالك چيزی نيست، كه تو هر چه بخواهی ميكنی.

ای كه نامت دوای دردمندان و يادت شفای بيماران است و طاعتت بی نيازی از هر چه در جهان. ترحم كن به كسی كه سرمايه اش اميد به توست و اسلحه اش گريه است.

ای بخشنده كاملترين نعمت. ای دفع كننده هر بلاء و مصيبت. ای نور دلهای وحشت زده در ظلمات (فراق). ای دانای علم ازل تا ابد بی آموختن.

درود فرست بر محمد (ص) و آل محمد (ع) و با من آن كن كه لايق حضرت توست، و درود و رحمت خدا بر رسول گراميش و امامان با بركات از اهل بيتش و سلام و تحيت بسيار بر آن بزرگواران باد.


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۷/۰۵/۰۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

1001 داستان از زندگانى امام على (عليه السلام ) (996) آموزنده از حضرت يوسف عليه السلام (91)
احاديث (110) احکام (200)
امام زمان(عج) (75) پوشش و حجاب (71)
ترجمه سوره هاي قرآن (67) جبهه و جنگ (دفاع مقدس) (33)
حکايات (1278) داستان راستان (128)
داستان هاى بحارالانوار (422) داستان هاى شگفت (150)
داستانهاى اصول كافى (456) درباره نماز و نمازگزاران (318)
دستور العمل خودسازي (22) دعاها و ذکرها (46)
دعاهاي شفاي مريض (16) رهيافتگان (0)
روز شمار جنگ (16) زبدة القصص (108)
زندگي و راه امامان (267) سلسله داستانهاى آيه به آيه قرآن مجيد (108)
شيطان (182) عاقبت خير و شر (182)
عرفان اسلامي (25) عمليات هاي جنگ تحميلي ايران (6)
فلسفه و برهان (41) قضاوتهاى اميرالمومنين على عليه السلام (423)
گوناگون مذهبي (248) گوناگون و يادبود جنگ (7)
ماه مبارک رمضان (95) مباحث مذهبي (260)
متافيزيک در اسلام (34) مردان علم در ميدان عمل (375)
مشاوره (0) مناجات و نماز (10)
مناسک حج (0) نهج البلاغه (18)
  همه مطالب در این موضوع (6884)


موضوعات مرتبط: مذهبی


تاريخ : ۱۳۸۷/۰۴/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.