عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | حضرت آیت اله خامنه ای

☑️ متن پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی:

🔹با اندوه و تاسف فراوان خبر تلخِ درگذشتِ شهادت گونه‌ی عالم مجاهد، رئیس جمهور مردمی و با کفایت و پرتلاش، خادم‌الرضا علیه السلام جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابراهیم رئیسی و همراهان گرامی ایشان رضوان الله علیهم را دریافت کردم.

🔹این حادثه‌ی ناگوار در اثنای یک تلاش خدمت‌رسانی اتفاق افتاد؛ همه‌ی مدت مسئولیت این انسان بزرگوار و فداکار چه در دوران کوتاه ریاست جمهوری و چه پیش از آن، یکسره به تلاش بی‌وقفه در خدمت به مردم و به کشور و به اسلام سپری شد.

🔹رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت. در این حادثه‌ی تلخ، ملت ایران، خدمتگزار صمیمی و مخلص و با ارزشی را از دست داد. برای او صلاح و رضایت مردم که حاکی از رضایت الهی است بر همه چیز ترجیح داشت، از این رو آزردگیهایش از ناسپاسی و طعن برخی بدخواهان، مانع تلاش شبانه روزیش برای پیشرفت و اصلاح امور نمیشد.

🔹در این حادثه‌ی سنگین شخصیتهای برجسته‌ئی مانند حجةالاسلام آل هاشم امام جمعه‌ی محبوب و معتبر تبریز، جناب آقای امیر عبداللهیان وزیر خارجه‌ی مجاهد و فعال، جناب آقای مالک رحمتی استاندار انقلابی و متدین آذربایجان شرقی و گروه پروازی و دیگر همراهان نیز به رحمت الهی پیوستند.

🔹اینجانب پنج روز عزای عمومی اعلام میکنم و به ملت عزیز ایران تسلیت میگویم. جناب آقای مخبر طبق اصل ۱۳۱ قانون اساسی در مقام مدیریت قوه‌ی مجریه قرار میگیرد و موظف است به همراهی رؤسای قوای مقنّنه و قضائیه ترتیبی دهند که ظرف حداکثر پنجاه روز رئیس جمهور جدید انتخاب شود.

🔹در پایان تسلیت صمیمی خود را به مادر گرامی جناب آقای رئیسی و همسر فاضل و بزرگوار ایشان و دیگر بازماندگان رئیس جمهور و خانواده‌های محترم همراهان بویژه والد ماجد جناب آقای آل هاشم معروض میدارم و صبر و تسلای آنان و رحمت الهی برای درگذشتگان را مسألت می‌کنم.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: بیانات , رئیسی , شهید جمهور , شهید رئیسی


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۲/۳۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

صحبت‌های صریح روشن و مواضع کاملاً آشکار رهبر انقلاب

در آغاز هشتمین ماه جنگ نابرابر علیه مردم غزه

و در آستانه حمله وحشیانه دشمن خونخوار به شهر رفح معنا و مفهوم خاصی دارد.

اینکه ایشان به صراحت و روشنی می‌گویند

نباید با چنین دشمن خونخواری با ملایمت رفتار کرد

حامل پیامی خطاب به تمام محور مقاومت است

که باید آماده رویدادها و تحولات بعدی باشند

و به احتمال زیاد باید فتیله جنگ با دشمن وحشی را بالا کشیده

و دامنه حملات خود علیه این رژیم را گسترده‌تر کنند.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: بیانات , رهبر , خامنه ای , جنایات اسرائیل


تاريخ : ۱۴۰۳/۰۲/۱۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بسم الله الرحمن الرحیم

افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

عرض سلام و احترام خدمت همه دوستان عزیز

امروز رهبر معظم انقلاب در سالگرد ١٩ بهمن ۵٧ دیدار صمیمی با فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش داشتند

در اول فرمایشاتشون تاکید کردن که همگی باید دنباله رو آرمان های مقدس این انقلاب باشیم و همه موظفیم در همه زمان‌ها در این مسیر حرکت کنیم

لزوم ورود جبهه به جهاد تبیین در مقابل جبهه کفر و دشمن نیز از نکاتی بود که ایشان فرمودن

یادمه بنده اون زمانی که ایشان شروع کردن به تاکید بر جهاد تبیین عرض کردم که احتمال بسیار زیاد هجمه بعدی دشمن در آینده از این نقطه خواهد بود

اینکه در چندین سخنرانی اخیرش ن تاکید بر جهاد تبیین دارند رای اینه که در آینده نزدیک شبهات به قدری شدت پیدا میکنه که اگر برای مردم تبیین نشن به

شدت ریزش خواهیم داشت

پس مشخصه که الان ایشان به موضوعی اشاره می‌کنند که علاج اون زمان ماست

پس همه و همه باید بکوشیم در این جهاد شرکت کنیم

بهتره اینجور عرض کنم

که جهاد تبیین دقیقا همون اجری رو داره که جهاد نظامی داشت

هر دو نفری که در این جبهه ها بر علیه دشمن دارن کار می‌کنند جهادگر هستن

دستور و تاکید ایشان بر جهاد تبیین دقیقا همان امر به جهاد فی سبیل الله در جبهه است منتهی اینبار جبهه فرق کرده

فضای مجازی تبدیل به میدان جنگ شده

جنگ نرمی که کشتگانش شهید نیستن بلکه تبدیل به یار دشمن میشن

پس باید مراقب بود که در این جنگ نرم جزو ریزش ها نباشیم

به زودی سیل شبهات و جنگ احزاب رسانه ای شروع خواهد شد کما اینکه تا الان شده و بعد از این شدت خواهد یافت

به جرات میتونم بگم الان در جنگ نرم احزاب هستیم

جنگی که تمام دشمنان از سلطنت طلب تا منافقین و آمریکا و اسرائیل و غرب هر کدوم به نوبه خودشون دارن نقش ایفا میکنند

همونطور که حضرت آقا فرمودن دشمن آرایش تهاجم ترکیبی گرفته

در همه جبهه ها در حال تهاجمه

جنگ اقتصادی

جنگ امنیتی

جنگ سیاسی

جنگ فرهنگی

جنگ رسانه

جنگ دیپلماسی

و....

این رو بارها بنده عرض کردم میتونید با یک سرچ ساده مطالعه بفرمایید

پس اگر در این مسیر نتونیم مردم رو با روشنگری به حقیقت برسونیم در برابر این تهاجم ترکیبی آسیب جدی میبینیم

حضرت آقا قبلا فرمودن باید همه افراد مانند لامپی که خونه ها رو روشن میکنه اطراف خودشون رو روشن کنند و مسائل رو برای اطرافیانشون تبیین کنند

در قسمت دیگری از بیاناتشون نکاتی رو در مورد واکسن توصیه فرمودن

و باز هم موافقین و مخالفین نسبت به فرمایشات ایشان مواضعی گرفتن

اول بریم جمله حضرت آقا رو کاملا ببینیم،  بعدش نکاتی رو عرض میکنم

رهبر انقلاب: من هم تزریق نوبت سوم واکسن کرونا را انجام دادم، توصیه میکنم مردم هم حرف پزشکان و متخصصین را گوش کنند

رهبر انقلاب در ابتدای دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش:

من مقیدم به شیوه‌نامه‌هایی که پزشکان اعلام میکنند. بنده تقید دارم، یعنی وظیفه میدانم برای خودم که آنها را عمل کنم و عمل میکنم. اصرار روی

ماسک دارم و این نوبت سوم تزریق این واکسن را هم من انجام دادم.

توصیه میکنم به مردم عزیزمان که به هر حرف متخصصین و صاحب‌نظران این رشته توجه کنند و گوش کنند.

آنچه که آنها صلاح میدانند و لازم میدانند انجام بدهند.

حالا هم موافقین و هم مخالفین برداشت های مختلفی از این فرمایشات دارند

عده ای از موافقین معتقدند که این جملات حضرت آقا تاکید صریح به زدن واکسن داره

و عده ای از مخالفین هم به استناد قسمت دوم حرف حضرت آقا که فرمودند که

مردم به حرف متخصصین و صاحب نظران این رشته توجه کنند هم معتقدن که متخصصین و صاحب نظران طب سنتی و ایرانی و اسلامی

به بالا بردن سطح سیستم ایمنی بدن با روش‌های قدیمی تاکید دارن پس باید به حرف اونها گوش کرد

چیزی که خیلی این وسط مهمه اینه که دو طرف اطبا و پزشکان طب سنتی و مدرن متفق القولند که باید سطح ایمنی بدن مردم رو بالا برد

پس این از نقاط مشترک دو طرف موافق و مخالفه

دو طرف هم داعیه دغدغه سلامت جامعه رو دارند

و باز هم این نقطه مشترکه این عزیزانه

نباید با افراط و تفریط دو قطبی دشمنی این دو طیف رو ایجاد کرد

متاسفانه الان هر دو طرف دارن همدیگه رو محکوم به این می‌کنند که دشمن مردمند و هر کدوم هم همدیگه را سرباز دشمن خطاب میکنند

از لحاظ علمی در خیلی از جاها حرف دو طرف هم درسته ولی ادبیات ها متاسفانه خوب نیست

اگر سلامت جامعه مهمه باید دست در دست همدیگه داد و جامعه رو به سمت سلامتی سوق داد

نه اینکه با اختلاف افکنی و دعوا مردم رو در بین دو راهی قرار داد

پس دو نقطه مشترک بین دو طیف هست

یکی بالا بردن سیستم ایمنی بدن

دومی هم که دو طرف به فکر سلامت جامعه هستند

نکته سوم و اختلافی هم اینه که پزشکان طب مدرن معتقد به بالا بردن سطح سیستم ایمنی بدن توسط واکسن هستن

و اطبا طب قدیم هم معتقد به بالا بردن سطح سیستم ایمنی بدن به وسیله روش‌های سنتی و طبیعی هستند

باید دید کدوم راه برای مردم کم خطر تره و البته بهتره و همون راه رو رفت

انصافا الان دیگه موقع اینه که دو طرف با هم جلسه ای بگذارند و با هم بر سر سلامت جامعه به یک موضع مشترک برسند

حالا شما مخاطبین بزرگواری که مطمئناً به شدت تیزهوش و نکته سنج هستید میتونید بهترین راه رو تشخیص و به اون عمل کنید

به نظر من الان دیگه این موضوع واکسن زدن یا نزدن یک موضوع تشخیصی است

هر کس که فکر میکنه با واکسن میتونه سلامتی خودش رو حفظ کنه بره بزنه

هر کس هم که فکر میکنه میتونه سلامتی خودش رو از راه‌های ارگانیک قدیمی تامین کنه از همون راه اقدام کنه

لطفا همدیگه رو متهم نکنید به دشمنی

همه ما با هم مردم یک کشوریم

همه با هم برادریم

همه جزو خانواده ایرانیم

پس لطفا با افراط و تفریط به این موضوع نگاه نکنید

در تحلیل‌هامون انصاف رو رعایت کنیم

همدیگه رو متهم به چیزی نکنیم

به همدیگه تهمت نزنیم

هر کس هر روشی رو که تشخیص داد اجرا کنه

مهم اینه که ریشه این ویروس منحوس زودتر شرش کنده بشه

رک یه چیز بگم

مهم برای من محرمه

دیگه بسه دوری از هیئت

اگر امسال هم راه اربعین بخاطر این ویروس منحوس بسته باشه چه خاکی بر سر کنم من

زندگی بدون روضه ابا عبدالله الحسین علیه السلام  به درد نمیخوره

همه دست به دست هم بدیم این ویروس منحوس رو ریشه کن کنیم

بسه دوری از حرم امام رضا ع

الان زمان انشقاق و دودستگی نیست

رمان اتحاد در برابر دشمن در جنگ احزاب رسانه ای است

در آخر هم جمله طلایی حضرت آقا رو که فرمودن و تبدیلش کردن به یک فریضه دینی رو بازخوانی میکنیم

فرمانده کل قوا صبح امروز در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش :

یک سیاست قطعی رسانه‌های معاند جمهوری اسلامی این است که واقعیتها را تحریف کنند و مشغولند.

شما مطلقاً از پیشرفتها، از نقاط مثبت، نقاط قوت، مطلقاً نشانه‌ای در این مجموعه‌ی امپراتوری رسانه‌ای غرب

مشاهده نمیکنید. به همین جهت است که جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است.

یادمون نره جهاد تبیین الان مثل نماز و روزه یک فریضه قطعی و با قید فوریه

هم با هم دست در دست هم پیش به سوی جهاد تبیین

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، راهبرد و تحلیل ، پیامها
برچسب‌ها: رهبری , راهبرد , آرمان , دفاع مقدس


تاريخ : ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

در جبهه انقلاب ، جریانی هست که با تمام وجود به ولایت فقیه اعتقاد نظری دارد

و از عمق جان به رهبری عشق می‌ورزد ؛

اما عمیقا معتقد است که با گفتمان رهبری نمی‌توان در انتخابات پیروز شد

و با مردم باید " آن سخن دیگر " گفت و بلکه " آن کار دیگر " کرد . 

دولت جوان حزب‌ الهی عبور از این تفکر است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، عمليات رواني ، نفوذ ، دل نوشته ها
برچسب‌ها: دولت جوان , حزب‌ الهی , رهبری , گفتمان


تاريخ : ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/08/114833_252.jpg


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، عکس
برچسب‌ها: آقا , رهبری , شاهرودی , آیت اله


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۵/۲۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بعد از اتمام این مذاکرات هسته ‌ای ، شنیدم صهیونیست‌ ها در فلسطین اشغالی گفتند :

فعلاً با این مذاکراتی که شد ، تا ۲۵ سال از دغدغه‌ ی ایران آسوده‌ایم ؛

بعد از ۲۵ سال فکرش را می کنیم .

بنده در جواب عرض می کنم اوّلاً شما ۲۵ سال آینده را نخواهید دید ...

در سی و نه سال گذشته همواره فلسطین به عنوان یکی از مسائل اساسی در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی مطرح بوده است و بر همین اساس سیاست منطقه‌ ای ایران بر حمایت‌ های سیاسی، نظامی و معنوی از گروه‌های مقاومت فلسطینی و همچنین تأکید بر عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی استوار بوده است. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، واژگانی چون حفظ کرامت و عزت انسان‌ها، سعادت و رفاه بشری در کل جامعه‌ی انسانی در سایه‌ی صلح، امنیت، آزادی و برابری انسان، عدم مداخله در امور دیگر کشورها، حفظ استقلال و نفی سلطه‌جویی و سلطه‌ پذیری مبنای اصولی سیاست خارجی را شکل می‌دهند.

این مسئله در رابطه‌ی ایران با دیگر کشورها نمایان است. به طور مثال، جنگ تحمیلی هشت‌ ساله و قطعنامه‌ی سازمان ملل مبنی بر متجاوز بودن عراق، نشان داد که ایران هرگز خواستار جنگ‌ افروزی نبوده است. از طرفی همزمان با آغاز مطرح شدن برنامه ‌ی هسته ‌ای، ایران به شکل داوطلبانه تمامی فعالیت‌های هسته‌ای ‌اش را تعلیق کرد تا نشان دهد که در مسیر صلح و امنیت جهانی گام برمی‌دارد. از سویی دیگر، با برگزاری چندین دور مذاکرات با قدرت‌های بزرگ، بیان داشت که از انرژی هسته‌ای ‌اش تنها در مسیر صلح‌ آمیز استفاده می‌کند. جمهوری اسلامی، هیچ گاه کشوری را، چه به شکل رسمی و چه به شکل غیررسمی، به حمله‌ ی نظامی تهدید نکرده است و همواره از برقراری صلح در منطقه و جهان حمایت کرده است. هنگامی که بحث مبارزه با تروریسم مطرح گردید، ایران علی ‌رغم مشکلات عدیده با ایالات متحده، جزء کشورهای پیشگام برای این امر بود.

از نیمه‌ی دوم قرن بیستم به بعد تهدیدهایی که از طرف رژیم جعلی صهیونیستی متوجه امنیت منطقه‌ای و جهانی شده، این رژیم را به عنوان منبع تهدید و ناامنی در دنیا معرفی کرده است. این تهدیدها از ۱۹۴۸ شروع و به جنگ هشت‌ روزه‌ی غزه و تهاجم علیه سوریه رسیده و تاریخی تاریک برای سران این رژیم رقم زده است. از سوی دیگر، جایگاه فلسطین در مناسبات منطقه‌ای و اهمیت آن در شکل گیری نظم منطقه ‌ای  وتلاش برای ارائه راهکارهای بازیابی جایگاه محوری این موضوع در مناسبات جهان اسلام از اولویت های اصلی جمهوری اسلامی بوده است.

در این میان، «مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی» فصل مشترک مواضع رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال‌های  اخیر بوده است. در سال ۹۲ این فراز از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ ای در حرم رضوی قابل تامل است:« اگر غلطی از آن‌ها [سردمداران رژیم صهیونیستی] سر بزند، جمهوری اسلامی «تل‌آویو» و «حیفا» را با خاک یکسان خواهد کرد.» ایشان همچنین در جمع دانشجویان در روز ۱ مرداد ۱۳۹۳ با اشاره به مصائبی که بر مردم مظلوم فلسطین می گذرد افزودند: «این حوادث نمود «سیاست خشونت آشکار و مشت آهنینی» است که رژیم نامشروع و جعلی در عمر ۶۶ ساله خود، بارها و بارها با افتخار و گستاخی آن را به اجرا درآورده است. همانگونه که امام خمینی(ره) می فرمود اسرائیل باید از بین برود البته نابودی اسرائیل به عنوان تنها راه علاج واقعی، به معنای از بین بردن مردم یهود این منطقه نیست بلکه برای این کار منطقی، ساز و کاری عملی وجود دارد که جمهوری اسلامی آن را در مجامع بین المللی ارائه داده است.»

پس از آن در سال ۱۳۹۴رهبر معظم انقلاب فرمودند: «بعد از اتمام این مذاکراتِ هسته‌ای، شنیدم صهیونیست‌ها در فلسطین اشغالی گفتند فعلاً با این مذاکراتی که شد، تا ۲۵ سال از دغدغه‌ ی ایران آسوده‌ایم؛ بعد از ۲۵ سال فکرش را می کنیم. بنده در جواب عرض می کنم اوّلاً شما ۲۵ سال آینده را نخواهید دید. ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت؛ ثانیاً در همین مدّت هم روحیّه‌ ی اسلامیِ مبارز و حماسی و جهادی، یک لحظه صهیونیست‌ها را راحت نخواهد گذاشت؛ این را بدانند. ملّتها بیدار شده‌اند، می دانند دشمن کیست؛ حالا دولت ها و بوق های تبلیغاتی و مانند این ها می خواهند جای دشمن و دوست را عوض کنند، امّا به جایی نمی رسند. ملّت ها –ملّت های مسلمان، بخصوص ملّت های منطقه- حواسشان جمع است و می دانند, خب، این وضع رژیم صهیونیستی و آن هم وضع‌ آمریکا.»

در فهم تازه‌ای از مناسبات منطقه‌ ای که توسط انقلاب اسلامی ایران ترویج گردید، مجموعه هویتی جهان اسلام فارغ از تفاوت‌های نژادی، قومی و مذهبی به عنوان یک امت واحده در برابر دشمنان صهیونیست قرار گرفتند که خاک مسلمانان را مورد تجاوز قرار داده بودند. این سیاست باعث گردیده است تا محور منازعات و صف بندی‌های منطقه بر اساس مقاومت /سازش استوار گردد. لذا اهمیت فلسطین به این مسئله باز می‌گردد که موضوع فلسطین عنصر مهمی در تعریف نظم منطقه‌ای و جایگاه ج.ا.ا است. قرار داشتن فلسطین به عنوان محور اتحادها و ائتلاف‌های منطقه‌ای، ضمن اینکه بیشترین فرصت‌ها را برای ملت فلسطین در راه آزادی قدس شریف فراهم می‌سازد، دارای وجوه بارزی در الگوی منافع ملی جمهوری اسلامی دارد. متقابلاً بزرگ ‌ترین تهدید برای آینده فلسطین و همچنین اصلی‌ ترین تهدید منطقه ‌ای برای امنیت ملی جمهوری اسلامی، تعاریف جدید از مناسبات منطقه‌ای است که به جای دوگانه اسلام/صهیونیسم بر مبنای مرزبندی جعلی شیعه/سنی ترویج شده از سوی نظام سلطه ایجاد شده باشد. چرا که در این میان اما رژیم صهیونیستی، از نظرها دور مانده است و موضوع فلسطین دچار غفلت گردیده است. گسترش جنگ داخلی سوریه، بحران دولت عراق در مبارزه با تروریسم، مشکلات سیاسی احزاب لبنانی، هرج و مرج در لیبی، و ظهور داعش همگی وقایعی بودند که طی همه آن‌ها سیاست رژیم صهیونیستی سکوت و تماشا توأم با رضایت بوده است.

حتی فراتر از آن «ملک سلمان»، پادشاه عربستان سعودی و «بنیامین نتانیاهو» نخست‌ وزیر رژیم صهیونیستی به عنوان دو چهره اصلی جنگ‌ طلب در منطقه، با توجه به میزان اشتراک منافعشان در مخالفت با ایران وارد عرصه جدیدی از روابط متقابل شده‌اند. اتحاد نا مقدسی که میان عربستان و رژیم صهیونیستی در حال شکل گرفتن است، چشم‌انداز جغرافیایی سیاسی منطقه را تغییر خواهد داد و بر مبنای ایده «دشمن دشمن، دوست من است» جبهه ‌بندی جدیدی را شکل خواهد داد. تلاش آمریکا نیز بر این متمرکز است که با معرفی ایران به عنوان منبع اصلی تهدیدات منطقه‌ای، رژیم صهیونیستی را به صورت دولتی فاقد تهدید در عرصه سیاست منطقه ‌ای جلوه داده و زمینه ‌های همکاری عربی – عبری را فراهم آورد. نتیجه این جبهه بندی منطقه‌ ای این است که اساساً رژیم صهیونیستی و مسئله فلسطین یک عنوان یک موضوع دسته چندم معرفی شود.

همچنان که می دانیم، اساس شکل­ گیری رژیم صهیونیستی بر تشویق یهودیان به مهاجرت از سراسر جهان به فلسطین بود. با وجود آنکه صهیونیست ­ها موفق شدند جمعیت زیادی را در رژیم جعلی خود گرد هم بیاورند، اما امروزه این رژیم با پدیده ­ای به نام «مهاجرت معکوس» مواجه شده است. در این پدیده، ساکنان سرزمین ­های اشغالی به دلایل مختلف، به ویژه ناامنی مستمر و عدم تحقق رؤیای «رفاه اجتماعی»، اسرائیل را ترک و به کشورهای دیگر مهاجرت می­ کنند.

برخی گمان می­ کنند نقطه ثقل تهدید رژیم اشغالگر قدس فقط از عوامل بیرونی مانند جریان مقاومت است؛ در حالی که در یک راهبرد جامع باید به عوامل درونی و بیرونی همزمان توجه نمود به عنوان نمونه آمریکا که در نگاه اول به عنوان حامی اسرائیل غاصب محسوب می ­شود در برخی موارد می ­توان آن را در عوامل افول این رژیم جعلی کودک‌ کش نیز لحاظ کرد.

بیش از شصت سال از اشغال سرزمین فلسطین توسط صهیونیست‌ها و تشکیل دولت جعلی صهیونیستی “اسرائیل” می‌گذرد. البته سرزمین مقدس اسلامي فلسطین بیش از سی سال پیش از آن در اشغال دولت استعمارگر انگلیس بود و این دولت طی این سی سال زمینه اشغال فلسطین از سوی صهیونیست‌ها را با آوردن یهودیان از اقصی نقاط دنیا به آنجا فراهم ساخت. واقعیت آن است که اسرائیل پس از شصت سال از هنگام تأسیس که با اشغال توام با خشونت نظامی سرزمین فلسطین بوده است، در سراشیبی قرار گرفته و به سمت فروپاشی حرکت می‌کند و صدای لرزیدن ستون‌های این کاخ بلند و امن ادعایی صهیونیست‌ها هر روز شدیدتر و بلندتر از پیش شنیده می‌شود.

در این میان، رسانه ها اساساَ حاصل مدرنیته  و در فضای اومانیستی غرب شکل گرفته­ اند و طبیعی است که در این فضا در راستای اهداف و برنامه­ های غرب باشند. اساسا نظام رسانه ­ای غرب که هیمنه فرهنگی و تکنولوژیکی خود را بر سایر کشورها تحمیل کرده است به دنبال این است که مردم جهان، دنیا را آن طور که غرب می­ خواهد ببینند و تصویر کنند. این موضوع هم از لحاظ فرهنگی است و هم از لحاظ سیاسی, جهانی شدن که به غربی کردن جهان نیز می­توان از آن تعبیر کرد در همین راستا قابل تحلیل است.

در این بین طبیعی است که رسانه­ ها در اختیار و در راستای منافع غرب عمل کنند. در این شرایط رسانه های همواره بر قدرت اسرائیل تبلیغ می­ کنند و در مقابل جریان مقاومت و اسلام را تضعیف می­ کنند و علیه آنها تبلیغ می ­نمایند.

فرمایشات حکیمانه و دوراندیشانه مقام معظم رهبری این تصویرسازی واهی را شکست و مسلمانان و آزادی­ خواهان جهان را به افق بلندی رهنمون کرد تا در مقابل این هجمه و جوسازی غرب مرعوب نشوند و با توکل به خدا و قدرت ایمان به هدفی کمتر از نابودی دشمن پیمان ­شکن فریب ­کار خود قانع نشوند. رژیم جعلی اشغالگر قدس با چالش­های بیرونی و درونی متعددی مواجه است که موجودیت او را به خطر می­ اندازد هر چند این رژیم قصد دارد بر این عوامل سرپوش بگذارد و بعضا فرافکنی کند.

رژیم صهیونیستی در ده سال گذشته، در چهار جنگ مهم با حزب الله لبنان و گروه های مقاومت فلسطین شکست خورده است. نکته مهم در این مورد این است که اسرائیل توسط هم پیمانان غرب این رژیم به مدرن ­ترین سلاح­ها تجهیز شده بود. در جنگ ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و هشت روزه، نیروهای مقاومت از لحاظ در اختیار داشتن تجهیزات نظامی در برابر اسرائیل، اوضاع چندان مناسبی نداشتند، اما با این وجود پیروز شدند.

اما در جنگ ۵۱ روزه، اوضاع تغییر کرد و مبارزان فلسطینی با رونمایی از تجهیزات نظامی خود، اسرائیلی­ ها را غافل­ گیر کردند و شکستی دیگر را متوجه اسرائیل نمودند. اکنون که گروه های مقاومت اعلام نموده­اند به تسلیحات و موشک­ های پیشرفته ­تری نسبت به قبل دست پیدا کرده ­اند، تهدیدات امنیتی بیش از پیش موجودیت اسرائیل و بقای این رژیم را به چالش خواهد کشید. بی شک تهدیدات امنیتی یکی از مهم­ ترین دلایل مهاجرت معکوس در اسرائیل است.

بنابراین نقاط ضعف اسرائیل و آمریکا در منطقه با مقاومت فلسطینی و لبنانی در مقابل تهاجم توسعه ­طلبانه اسرائیل آشکار شد. شکست چند مرحله‌ ای این رژیم تنها در برابر جریان مقاومت در لبنان نشان داد که این رژیم و حامی اصلی آن یعنی دولت آمریکا چقدر شکننده هستند و اگر دولت‌های اسلامی خوب سازماندهی شوند به راحتی نه تنها دشمن را از دستیابی به اهداف خود در تهاجم ناکام می‌گذارند بلکه می‌توانند شکست سنگینی را بر آن تحمیل سازند.

در این بین شکست سه مرحله­ ای رژیم اشغال ­گر قدس در مقابل نیروهای حزب الله لبنان حائز اهمیت است. مرحله اول آن عقب­ نشینی نیروهای اشغالگر از لبنان پس اشغال آن از سال ۱۹۸۲ بود که با ضربات سنگین شهادت­ طلبانه مبارزان لبنانی علیه مراکز اشغالگران غربی و صهیونیستی انجام شد. مرحله دوم فرار صهیونیست‌ها در سال ۲۰۰۰ از جنوب لبنان است. شکست بزرگ رژیم اشغالگر قدس درنبرد وعده صادق یا جنگ ۳۳ روزه در سال ۱۳۸۵ را می‌ توان شکست مرحله‌ سوم  اسرائیل از مقاومت لبنانی دانست.

همچنین فرار از غزه پس از ۳۸ سال اشغال آن و مقاومت گسترده فلسطینیان در مناطق اشغالی و به ویژه در باریکه غزه علی رغم محاصره شدید آن، همه حاکی از قدرت جریان مقاومت و ناتوانی و ضعف اشغالگران است.

در این بین دو نکته مهم در دستاوردهای جریان مقاوت در راستای افول رژیم اشغالگر قدس قابل تبیین است:

کم رنگ شدن و از بین رفتن هراس از اسرائیل و درمیان گروه‌های مقاومت منطقه ‌ای و کشورهای منطقه و پیدا شدن و افزایش این احساس که اسرائیل را می‌توان به راحتی در جنگ‌ها شکست داد که این خود مانع مهمی در پیشبرد سیاست‌ها و برنامه‌های این رژیم در منطقه است.

ورود گسترده جوانان فلسطینی (اعم از زن و مرد) به صحنه مبارزات ضد اشغال­ گری که حاکی از تداوم و گسترش این مبارزات در آینده است. هدف قرار دادن کودکان و نوجوانان توسط صهیونیست‌ ها نیز حاکی از این نگرانی آنان است. همچنین شهادت کودکان و نوجوانان فلسطینی خود موج مخالفت ‌های ضد صهیونیستی را در سراسر جهان و حتی در میان صهیونیست‌ ها دامن زده است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، صهیونیست ، فرقه ها
برچسب‌ها: صهیونیست , 25 سال , آیت اله , خامنه ای


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۴/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بر اساس اسناد و روایت ها، از مجموع مسافران پرواز ایرفرانس در 12 بهمن 30 نفر از همراهان امام و یارانش بودند ولی هریک سرنوشت متفاوتی را در ادامه رقم زدند.

به گزارش گروه سیاسی قرارگاه کمیل ، روز 12 بهمن ماه در تقویم ایران با عنوان بازگشت امام خمینی (ره) به ایران در سال 1357 و آغاز دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی به ثبت رسیده است. روزی که انقلاب اسلامی لحظه های سرنوشت سازی را سپری می کرد. در گرماگرم آن روزها، حوادث و رویدادها به سرعت برق و باد سپری می شدند و تاریخ نظاره گر یک تحول ژرف در عرصه جهان بود. نگاه ها به تهران و فرودگاه مهرآباد دوخته شده بود.

ساعت 11 به وقت محلی فرانسه و 3:30 به وقت تهران، فرودگاه شارل دوگل مردی را سوار بر هواپیما کرد که مسیر تاریخ را تغییر داد. اما چه شد که ایرفرانس حاضر به رساندن امام  خمینی (ره) با وجود خطرات و تهدیداتی که از سوی دولت بختیار و ارتشی ها به تهران شد. بازاریان ایرانی هواپیمای ایرفرانس را بیمه می کنند تا در صورت هر خسارتی، زیانی به این شرکت وارد نشود.  وقتی بختیار تهدید کرد فرودگاه ها را بسته و هر هواپیمایی را با موشک خواهد زد، ایرفرانس حاضر نشد هواپیمایی برای حضور امام به تهران اختصاص دهد، علاء میرمحمد صادقی، بازاری معروف اصفهانی، وارد دفتر ایرفرانس در پاریس شد و با یک چک در جا که می گویند ۲میلیون دلار بوده ، هواپیما و مسافرانش را یکجا بیمه کرد تا پرواز انقلاب انجام شود.

پیش از طلوع خورشید، امام خمینی به نماز ایستادند و یاران نیز به او پیوستند و نماز صبح را با جماعت در هواپیما اقامه کردند. ساعت نزدیک هشت به وقت ایران بود که مهماندار پشت بلندگو رفت و اعلام کرد: هم اکنون در آسمان ایران وارد شدیم. امام خمینی با شنیدن این جمله، لبخندی بر لبانش نقش بست.

پرواز تاریخی در فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست و تاریخ در ایران بار دیگر ورق خورد. میلیون ها مشتاق منتظر ورود امام بودند و بیش از 175 هزار نفر ستاد استقبال از ایشان را تشکیل داده بودند. این واقعه مهم را می توان از زوایای گوناگونی نگریست و موضوعات جذابی را از آن بیرون کشید اما در این میان سرنوشت کسانی که در پرواز ایرفرانس امام را همراهی می کردند، می تواند هم جذاب و هم آموزنده باشد. براساس گزارش ها، اخبار و خاطرات منتشر شده نزدیک به 30 نفر از اطرافیان و یاران امام خمینی (ره) در فرانسه ایشان را در این سفر همراهی می کردند. همچنین دهها خبرنگار خارجی و چند خبرنگار ایرانی نیز در این سفر تاریخی حضور داشتند.

در این قسمت به سرنوشت کسانی پرداخته می شود که در شکل گیری انقلاب اسلامی به روش های مختلف نقش داشتند و در فرانسه در کنار امام خمینی قرار گرفتند. برخی با صداقت و عزت نفس این مبارزه و ایستادگی بر روی آرمان های انقلاب و امام شان را تا پای جای ادامه می دهند و عده ای نیز مردود و در مقابل انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، قرار می گیرند. در این میان برخی از خبرنگاران ایرانی نیز همراه امام در پرواز بودند مانند رسول صدرعاملی و شاهرخ حاتمی، که در این نوشتار تنها به زندگی سیاسیون پرداخته می شود.

1- مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی

نزدیکترین یار امام و همدم ایشان تا آخرین روزهای حیات بینانگذار انقلاب، سید احمد بود. وی در روزهای سخت تبعید در کنار امام بود و به عنوان مطمئن ترین فرد اطراف امام شناخته می شد. احمد فرزند دوم امام خمینی بود و توانست جای خالی شهید سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد را برای امام پر کند. سید احمد متولد اسفند 1324 و متوفی در اسفند 1373 است.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/5874698.jpg 

سید احمد در سال های تبعید پدر در عراق، چندین مرتبه به صورت مخفیانه نزد ایشان رفت و به عنوان یک مبارز انقلابی حرفه ای در داخل شناخته می شد. پس از رحلت سید مصطفی خمینی، بیت و دفتر امام خمینی در نجف اشرف با بهره‌مندی از سید احمد که تجربه طولانی مبارزه و ساماندهی ارتباطات و مدیریت منزل امام در قم در سالهای دشوار پس از تبعید امام را با خود داشت، به سرعت تبدیل به کانونی مطمئن برای پاسخگویی به نیازهای ارتباطی نهضت و رهبری آن گردید.

سید احمد در نجف توانست خلأ وجود مصطفی را پر کند و حامل پیامهای پی در پی پدرش و نقطهٔ اتصال شبکه گسترده ارتباطات بود. وی در سالهای اقامت در عراق دوستانی پیدا کرد که در پیشبرد انقلاب اسلامی ایران نقش برجسته ای داشتند. پس از فشار دولت عراق، امام خمینی عازم فرانسه و دهکده کوچک نوفل لوشاتو شد. سید احمد خمینی، نیز به همراه امام به آنجا رفت و در پاریس علاوه بر برنامه ریزی دقیق برای تنظیم امور بیت و دفتر امام در نوفل لوشاتو، و برگزاری بموقع مصاحبه‌های مطبوعاتی و دقت و وسواس فراوان در ترجمه مصاحبه‌ها و پیام های امام و جلوگیری از تحریف آنها، عهده دار برقراری ارتباطات گسترده و لازم بین گروه‌های مختلف با امام خمینی بود.

در پرواز انقلاب در 12 بهمن 57، سید احمد نیز حضور داشتند و پس از انقلاب نیز به عنوان یار و صندوقچه اسرار امام بودند. پس از رحلت امام خمینی، همچنان به عنوان مدافع راسخ ولایت فقیه شناخته می شد و توسط رهبر معظم انقلاب، به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت، شورای عالی امنیت ملی و شورای عالی انقلاب فرهنگی فعالیت هایی داشت. سید احمد خمینی همچنین عضو دوره دوم مجلس خبرگان رهبری نیز بودند. 

اما در 25 اسفند 1373، پس از یک عمر مبارزه و مجاهدت در راه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، سیداحمد خمینی بر اثر عارضه مغزی، نزد پدر بزگوارشان شتافت. در صبحگاه روز ۲۱ اسفند ۱۳۷۳، خبر بستری شدن او منتشر شد. گزارش ها بعدی حاکی از آن بود که عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردید و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است. پیکر سیداحمد در کنار پدر بزرگوارشان در بهشت زهرا دفن شد. 

2- شهید مهدی عراقی

محمد مهدی ابراهیمی عراقی فرزند غلامعلی در ۱۳۰۹ هجری شمسی در یکی از محلات جنوب تهران به دنیا آمد. به دلیل مشکلات اقتصادی درس و تحصیل را در سن 16 سالگی رها کرد و به دلیل رفت و آمدهای بسیار به هیات های مذهبی، جذب فدائیان اسلام و شیفته نواب صفوی شد. در حادثه حمله به فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ ساواک برنامه داشت تا به بیت امام حمله کند اما مهدی عراقی همراه با تعدادی از مبارزین که از این نقشه اطلاع یافته بودند، با برعهده گرفتن حراست از بیت امام، به تقسیم‌بندی افراد و ایجاد پست‌های مراقبتی در طول مسیر و خانه‌های اطراف پرداختند و خود عراقی نیز به همراه یکی از دوستان به زیرزمین رفت و منتظر آمدن مهاجمان شد.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/854625.jpg

بعد از قضایای فروردین ماه و حمله ماموران حکومتی به مدرسه فیضیه، عراقی به تهران آمد و تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورای حسینی علیه رژیم شاه را سازمان داد. وی در آن زمان به واسطه ارتباطاتی که با بازاریان تهران داشت در تعطیل کردن بازار تصمیم‌گیرنده اصلی بود و در حرکت دادن علماء و مراجع از حوزه‌ها به سوی مراکز شهر‌ها و شهرستان‌ها، نقش مؤثری داشت. 
 
عراقی پیش از آن در عملیات ترور هژیر (۱۳۲۸) و رزم‌ آرا (۱۳۲۹) نیز نقش داشت. در پی ترور حسنعلی منصور بسیاری از اعضای جمعیت مؤتلفه بازداشت شدند و از جمله عراقی در ۱۹ بهمن دستگیر شد و به مدت ۱۳ سال در زندان ماند. عراقی با اوج گرفتن جریان انقلاب به توصیه آیت‌الله بهشتی برای سر و سامان دادن به وضع محل اسکان امام خمینی رهسپار نوفل‌لوشاتو در پاریس شد. او مدیریت داخلی بیت امام را بر عهده گرفت و سپس به توصیه مشارالیه برای سازماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷ به تهران بازگشت. او پس از انجام موفقیت‌آمیز این تظاهرات مجدداً رهسپار فرانسه شد و سپس همراه امام به تهران بازگشت.
 
پس از پیروزی انقلاب، عراقی ابتدا به حکم امام خمینی به ریاست زندان قصر منصوب شد. سپس به ریاست شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که مدتی سرپرستی امور مالی روزنامه کیهان را بر عهده گرفت. او در صبح روز چهارم شهریور ۱۳۵۸ هنگامی که به اتفاق فرزند خود حسام عازم محل کار خود بود، توسط سه موتورسوار که عضو گروه فرقان بودند همراه با فرزندش ترور شد و به شهادت رسید. وی در قم در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد.
 
3- مرحوم آیت الله حاج شیخ شهاب‌الدين اشراقی
 
شهاب الدین در سال 1304 در محله سیدان قم متولد شد.  وی پس از گذراندن دروس مقدماتی و سطح نزد پدرش،  آیت‌الله محمدتقی اشراقی، به محفل درس خارج استادان نامداری همچون: سید محمد محقق داماد، سید حسین طباطبایی بروجردی و سید روح‌الله خمینی حاضر شد و به مقام اجتهاد دست یافت. وی همچنین به زبان فرانسه نیز تسلط داشت.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/541632.jpg
 
آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی در دی‌ماه 1329 سرکار علیه خانم صدیقه مصطفوی دختر ارشد امام خمینی را خواستگاری کرد. در بهمن همان سال جشن عقد برگزار گردید و چهارده ماه بعد یعنی بعد از عید نوروز سال 1331 زندگی مشترک آن دو رسماً آغاز شد.

امام خمینی پس از تبعید از ایران،‌ به ترکیه، پسر ارشد خود، آیت‌الله مصطفی خمینی را وکیل خود در کلیه امور می‌نماید و پس از دستگیری آقا مصطفی این وکالت به آیت‌الله اشراقی محول می‌گردد. با اوج گرفتن انقلاب و اقامت امام خمینی در فرانسه‌، آیت‌الله اشراقی به فرانسه سفر می‌کند و سپس برای انجام ماموریتی از سوی امام به قم باز‌گشته و بار دیگر در پاییز سال 57 به فرانسه باز می‌گردد و بنا به سفارش رهبر انقلاب به عنوان امین و سرپرست خانواده امام در نوفل لوشاتو می‌ماند و دو روز پس از پرواز انقلاب‌، به همراه خانواده امام به ایران باز می‌گردد.

آیت‌الله اشراقی یکبار در بهمن ماه سال 1358، براثر حمله قلبی بستری شده بود. روزنامه کیهان روز یکشنبه چهاردهم بهمن ماه 1358، تصویری از وی بر روی تخت بیمارستان به چاپ رسانده، در حالی که بالای تصویر نوشته شده است: (حال آیت‌الله اشراقی رو به بهبود است. سکته دوم ایشان در ماموریتی که از سوی امام خمینی به ایشان محول شده بود در شهرهمدان رخ داد و وضعیت جسمانی ایشان بعد از سکته مغزی چنان نبود تا از اخبار روزنامه‌ها خبرهای خوش برسد. آیت‌الله اشراقی در بیمارستان قلب تهران بستری شد و پس از بهبودی نسبی در ساعت 23:10 شب هنگام 21 شهریور بر اثر سومین سکته وفات یافت و در قم‌، در مسجد بالا سر در جوار مرقد مطهر کریمه اهل بیت حضرت معصومه‌(س) به خاک سپرده شد.
 
4- مرحوم آیت الله محمد منتظری
 
شهید منتظری در سال 1323 در خانواده آیت الله منتظری در نجف آباد اصفهان متولد شد. در سال 1337 وارد حوزه علمیه قم شد و علوم اسلامی در سطح خارج فقه و اصول و فلسفه را فرا گرفت. و در محضر اساتیدی مانند امام خمینی، آیت الله داماد، منتظری و مشکینی فرا گرفت.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/5965241.jpg
 
در سال های 41 و 42 همزمان با آغاز نهضت امام خمینی فعالیت های مبارزاتی خود را آغاز و تا پایان عمرش به حرکت در راستای ولایت فقیه ادامه داد. در سال 44 در حین انتشار اعلامیه دستگیر شد پس از 7 ماه زندان آزاد شد و در جریان یک رویارویی با ماموران رژیم گریخت و سپس به خارج رفت و تا 10 سال زندگی مخفی را در خارج از کشور گذراند.
 
وی در خارج از کشور نیز کارشان هماهنگی و همکاری نمودن با رهبران کشورهای آزادیبخش جهان اسلام بود. و اما از همه سعادتمندانه تر اینکه امام خمینی پرونده ایشان را به خط خودشان امضاء و فرموده اند که ایشان انسانی متفکر و فداکار با اخلاص و ایثارگر بود. با ورود امام (ره) به نوفل لوشاتو در پاریس، محمد به فرانسه رفت و مبارزه خود را در آنجا دنبال کرد. پس از بازگشت امام (ره) از تبعید و اقامتشان در مدرسه علوی، محمد منتظری و گروه آموزش یافته وی، بخشی از پاسداری و امنیت این مکان را به گردن گرفتند. مردم نجف‌آباد استان اصفهان در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی، شهید منتظری را به نمایندگی مجلس برگزیدند. او همچنین، در شورای‌عالی دفاع و کمیسیون خارجه مجلس عضویت داشت
 
سرانجام در هفتم تیر ماه 1360 به دست منافقین کوردل در فاجعه حزب جمهوری به شهادت رسید.   
 
5- مرحوم صادق طباطبایی
 
جوان خوشتیپ و خوش قیافه در پرواز انقلاب کسی نبود جزء صادق طباطبایی. زاده قم در 5 فروردین تاریخ 1322. پدر او آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی بود. صادق طباطبایی نسبت نزدیکی با امام موسی صدر داشت و خواهر زاده او بود وی همچنین برادر همسر سیداحمد خمینی نیز محسوب می شد. 
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/963254.jpg
 
وی در رشته شیمی آلی دانشگاه بوخوم پذیرفته شده و موفق به كسب درجه فوق تخصص در این رشته شده وسپس در دانشگاه آخن به كسب دكترای بیوشیمی در شاخه آنزیمولوژی و ژنتیك می شود.شاید وی بزرگترین افتخار علمی خویش را در این می بیند كه در سن 32 سالگی موفق به كسب كرسی استاد تمام در دانشگاه آخن می شود.او در سال‌هاي حضورش در آلمان در كنار تحصيل و رشد علمي به فعاليت‌هاي اجتماعی و سیاسی نیز پرداخت. عضویت در اتحادیه انجمن‌های اسلامی اروپا و چند دوره دبیر روابط بین الملل آن سازمان گرفته تا انتشار فصل نامه عقیدتی سیاسی بخشي از فعاليت‌هاي سياسي صادق طباطبايي در آن سال‌ها را شامل مي‌شود.
 
وی در سال 1357 همراه امام خمینی به ایران آمد تا در وزارت كشور معاونت سیاسی و اجتماعی آن وزارتخانه و برگزاری رفراندوم نظام جمهوری اسلامی عهده دار شود. طباطبايي در زمان دولت مهندس بازرگان، معاونت سیاسی ایشان و سخنگوی دولت موقت و همچنین وزیر مشاور در  این دولت را در پرونده كاري خود به ثبت رساند و حتي بعد از استعفای مهندس بازرگان تا ریاست جمهوری رجایی ایشان سرپرستی نخست وزیری را با حكم حضرت امام عهده دار بوده است. 
 
سیدصادق طباطبایی که حدود يک سال مبتلا به سرطان ریه شده بود، در دوم اسفند 1393 در سن 71 سالگي در بيمارستان دوسلدورف آلمان درگذشت.
 
6- ابراهیم یزدی
 
می توان ابراهیم یزدی را از مردودین پرواز انقلاب نامید. او ﺩﺭ 2 ﻣﻬﺮﻣﺎﻩ 1310، در ﺷﻬﺮ ﻗﺰﻭﻳﻦ ﻭ ﺩﺭ یک خانواده‌ ﻣﺬﻫبی متولد شد. ابراهیم یزدی فعالیت سیاسی خود را با عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست شروع کرد. با شروع نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق او به سلک طرفداران نهضت ملی شدن صنعت نفت درآمد و با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و شروع به کار نهضت مقاومت ملی به رهبری سید رضا زنجانی، عضو این نهضت شد. او در کمیته‌های دانشگاه، شهرستانها، انتشارات، سیاسی و اجرایی فعال و همچنین عضو هیئت تحریریه و ناشر روزنامه «راه مصدق» بود.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/625413.jpg
 
با تاسیس نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ او به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی و صادق قطب‌زاده به تأسیس شاخه‌های اروپا و آمریکای این نهضت مبادرت می‌ورزد و به عنوان رییس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتخاب می‌شود. 
 
او در هنگام خروج امام خمینی از عراق و امتناع دولت کویت از پذیرش روح‌الله خمینی و هیات همراه، فرانسه را مناسب ارزیابی می کند و با همکاری صادق قطب زاده خانه‌ای در نوفل لوشاتو به این منظور تهیه می‌شود. او در این مدت از مشاورین ارشد روح‌الله خمینی بوده‌است. ابراهیم یزدی همراه با روح‌الله خمینی از فرانسه به ایران آمد. با تشکیل شورای انقلاب، او به عضویت این شورا برگزیده می‌شود و با شروع دولت موقت مهندس بازرگان، او نخست به عنوان معاون نخست وزیر در امور انقلاب و سپس پس از استعفای دکتر کریم سنجابی از پست وزارت امور خارجه به عنوان وزیر خارجه دولت انتخاب می‌شود.
 
وی پس از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی با استعفای بازرگان از نخست وزیری از مقام خود کناره گیری کرد و به عنوان نماینده وارد مجلس شد. برای دور بعدی مجلس صلاحیت او رد شد. فعالیت های نهضت آزادی به دلیل فعالیت های غیرقانونی ممنوع اعلام شد ولی این حزب علی رغم ممنوعیت به دبیرکلی ابراهیم یزدی همچنان به اقدامات غیرقانونی خود ادامه می دهند. حمایت از فتنه 88 یکی از اقدامات آنهاست. ابراهیم یزدی به خاطر فعالیت های غیرقانونی و ضد نظام جمهوری اسلامی تا به حال چندین بار محکوم شده است. وی همچنان در قید حیات است و به طرفداری از محکومان سیاسی و سران فتنه ادامه می دهد. 
 
7- تقی ابتکار
 
تقی ابتکار سیاست‌مدار ایرانی بود که از آبان ۱۳۵۸ تا اسفند ۱۳۵۹ ریاست سازمان حفاظت محیط زیست ایران را بر عهده داشت و دومین ریئس این سازمان بعد از انقلاب بود. وی دارای دکتری مهندسی مکانیک سیالات از دانشگاه پنسیلوانیا و از اساتید دانشکده فنی دانشگاه تهران بود.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/3524682.jpg
 
تقی ابتکار پدر معصومه ابتکار می باشد. دکتر تقی ابتکار در اسفند 1379 درگذشت و بیشتر زندگی خود را نیز به کارهای علمی اختصاص داد. 
 
8- محمد محسن سازگارا
 
 سازگارا، فرزند محمدعلی، در سال 1333 در خانواده‌ای نسبتاً مرفه در تهران متولد و پس از پایان تحصیلات متوسطه، وارد دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) شد که احتمالاً در سال 1351 بوده است؛ یعنی زمانی که فعالیت گروه‌های گوناگون مارکسیستی و التقاطی شدت پیدا کرده و گروه‌های اسلامی نیز فعالیت خود را برای آگاه کردن قشرهای مختلف وسعت داده بودند تا از یک سو، اصالت مبارزه درست، مبتنی بر آموزه‌های دینی حفظ شده و توسعه یابد و هم ماهیت خطرناک گروه‌های چپ و التقاطی در به انحراف کشانیدن نهضت اسلامی برای جوانانی که در سطوح گوناگون جامعه علیه رژیم شاه فعالیت می‌کردند، آشکار شود.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/6524135.jpg
سازگارا نفر دوم از سمت راست در کنار جورج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا
 
در چنان فضایی، سازگارا پس از مدتی از ادامه تحصیل در این دانشگاه معتبر ایرانی منصرف شد و به آمریکا رفت تا در دانشگاه شیکاگو در رشته فیزیک تحصیل کند. در آن جا به فعالیت‌های سیاسی روی آورد و بنا به گفته برخی، به عضویت نهضت آزادی در آمده و عضو انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا شد. وی در حالیکه کمتر از یک ترم به پایان واحدهای درسی‌اش مانده بود با دعوت ابراهیم یزدی به امام خمینی در فرانسه پیوست. در  نوفل لوشاتو  وی به همراه تنی چند از دوستانش مسئولیت ترجمه سخنان امام را بر عهده داشت.
 
او از جمله اعضای اولیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. وی، بعد از سه ماه از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با کناره گیری خویش، به مدیریت رادیو منصوب شد. سازگارا توسط قطب زاده به سرپرستی راديو منصوب شد و بعد در زمان نخست وزيری شهید رجایی به این نهاد پيوست و در سمت مشاور سياسی بهزاد نبوی فعالیت کرد.  وی در سال ۱۳۶۱ خورشیدی، به عنوان رئیس سازمان گسترش صنایع سنگین جمهوری اسلامی منصوب شد. بعد از مدتی کوتاه، از این مقام کناره گرفت. 
 
به طور کلی، مقاطع فعالیت فکری و عملی وی را می توان چنین در نظر گرفت: تا مقطع انقلاب (نزدیک شدن به مرکزیت نهضت اسلامی)؛ تا تأسیس سپاه پاسداران (نفوذ در ارگان های انقلابی)؛ تا انفجار نخست وزیری (همکاری پنهان با گروهک ها)؛ تا ورود به بخش صنعت (حفظ حضور و نفوذ در حاکمیت)؛ تا خرداد 76 (زمینه سازی تغییر نرم نظام)؛ تا تعطیلی و توقیف روزنامه های زنجیره ای (ترویج افکار التقاطی و ایجاد شکاف فکری و نظری میان مردم و نظام)؛ تا خروج از کشور (حمله آشکار به ارکان نظام)؛ بعد از خروج از کشور (تشکیل حلقه کیان خارجی و سازماندهی اپوزیسیون فکری علیه نظام). 
 
 محسن سازگارا، پس از حوادث خرداد ماه سال ۱۳۸۲ در کوی دانشگاه تهران، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب بازداشت شد و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، به تحمل ۷ سال حبس تعزیری محکوم کرد. در زندان اوین وی به اعتصاب غذا دست زد . او پس از سه ماه بازداشت موقت در زندان اوین، سرانجام با قرار وثیقه آزاد شد. سازگارا دیگر به کشور بازنگشت و در همکاری با رسانه های بیگانه نقش فعالی ایفا کرد و یکی از حامیان اصلی فتنه گران بود. 
 
9- حسن ابراهیم حبیبی
 
دکتر حسن حبیبی که از جمله مبارزان قبل از انقلاب اسلامی به شمار می‌ رفت.  در دوران دانشجویی  در دانشگاه تهران، به پیگیری مطالبات ملّی از دولت دکتر امینی برآمد و به عنوان نمایندۀ دانشجویان ایران به مناظره با  نخست وزیر وقت پرداخت. وی برای ادامۀ تحصیلات دانشگاهی خود به فرانسه عزیمت کرد،بااینهمه بازگشت از این سفر به دلیل ممانعت رژیم شاه از ورود ایشان به کشور،تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول انجامید. در فرانسه از اعضای فعّال انجمن اسلامی اروپا بود و در مبارزات سیاسی خارج از کشور نقش مؤثری داشت. وی مسئولیت انتشار و حفاظت از آثار مرحوم دکتر علی شریعتی را بنا به وصیّت ایشان بر عهده گرفت.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/68541254.jpg
 
با ورود حضرت امام خمینی (ره) به فرانسه از میزبانان ایشان گشت و در تاریخ12 بهمن سال 1357  همراه با حضرت امام به ایران بازگشت. در نخستین روزهای پیروزی انقلاب،پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را به دستورحضرت امام تنظیم کرد وسپس در عالی‌ترین سطوح مدیریت از عضویت در شورای انقلاب تا معاونت اول ریاست جمهوری  در دوره هاشمی رفسنجانی و  خاتمی حضور  داشت. وی همچنین عضو پرسابقه حقوقدان شورای نگهبان بود. 
 
وی همزمان با سالروز ورود امام راحل به کشور (دوازدهم بهمن ماه 1391) در سن 75 سالگی در بیمارستان فرهنگیان تهران دیده از جهان فرو بست.
 
10- احمد غضنفرپور
 
 وي قبل از انقلاب در فرانسه در كنار برخي از نيروهاي ملي و مذهبي به كار مبارزه عليه رژيم شاهنشاهي پرداخت. همين مسئله زمينه ارتباط و هماهنگي او با ابوالحسن بني‌صدر را بيشتر كرد. بطوريكه بعد از پيروزي انقلاب تلاش زيادي را براي ايجاد دفتر هماهنگي‌هاي رييس جمهور كه از جمله تشكيلات حمايتي بني‌صدر بود ايفا كرد.
 
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/5495325.jpg
 
غضنفرپور در اولين دوره انتخابات مجلس شورا به عنوان نماينده لنجان به خانه ملت راه پيدا كرد و عليرغم گمانه‌زني‌هايي كه در مورد عدم تاييد اعتبارنامه او مطرح بود در نهايت توانست تاييد نمايندگان مجلس را براي ايفاي وظيفه نمايندگي مردم كسب كند. وي در آن موقع با توجه به اختلاف شديد مجلس و رييس جمهور به شدت از مواضع بني‌صدر حمايت كرد و حتي يكبار اطلاعيه رييس جمهور از سوي وي به عنوان نطق پيش از دستور قرائت شد كه جو بدي را در خانه ملت دامن زد و حتي به تصريح هاشمي رفسنجاني در كتاب عبور از بحران( خاطرات سال60) زمينه را براي طرح عدم كفايت سياسي بني‌صدر مساعدتر كرد.
 
وي از جمله كساني بود كه در روز 30خردادماه وقتي كه بررسي طرح عدم كفايت سياسي رييس جمهور در مجلس شوراي اسلامي آغاز شد از حضور در جلسه علني خانه ملت خوداري كرد. بعد از عزل بني‌صدر، غضنفرپور بنا به دلايل سياسي بازداشت شد و بعدها نيز ضمن ارسال نامه‌اي اعلام كرد كه از گذشته خويش پشيمان است.در روز دوشنبه 17 اسفند ماه 60 سيماي جمهوري اسلامي اعترافات احمد غضنفر‌پور را پخش كرد. در مورد هجرت امام به پاريس تاكنون روايت‌هاي مختلفي از شخصيت‌هاي سياسي نقل شده است.
 
لازم به ذكر است كه در بسياري از اقدامات سياسي غضنفرپور، همسرش سودابه سديفي با او همراه بود و بعدها به علت مشكلات حاصله براي وي، زندگي‌ آنان به متاركه كشيد. در حال حاضر وي در اصفهان به كار دندانپزشكي مشغول و از فعاليت‌هاي سياسي به دور است. 
 
 
11- صادق قطب زاده
 
صادق قطب‌زاده در ۴ اسفند ۱۳۱۴ به دنیا آمد. قطب‌زاده که در جوانی شاهد کودتای ۲۸ مرداد بود به جرگه حامیان مصدق و جبهه مخالفان محمدرضا شاه پهلوی پیوست. به همین دلیل بود که عرصه بر او تنگ شد و ناگزیر در سال ۱۳۳۷ راهی ایالات متحده امریکا شد تا در رشته زبان انگلیسی تحصیل کند. در آنجا بود که در جریان مراسمی که سفارت ایران در واشنگتن برگزار کرده بود بر گوش اردشیر زاهدی فرزند نخست‌وزیر دولت کودتا سیلی نواخت.در سال 1348 مجدداً به اروپا و خاورمیانه بازگشت که از این تاریخ به بعد تمامی فعالیت‌های او منحصر به انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و نهضت مقاومت ملی فلسطین بود. پس از ورود امام به پاریس نیز قطب زاده از جمله کسانی بود که در کنار یاران امام فعالیت می‌کرد.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/6849254.jpg
 
ساواک همواره به دنبال قطب زاده بود و حتی یک بار در 1353 برادر او را در ایران دستگیر کردند و به عنوان گروگان شش ماه در زندان نگه داشتند تا او خود را به ساواک معرفی کند، اما این کار بی نتیجه بود.
 
در پی عزیمت امام به پاریس قطب‌زاده امکانات اقامت ایشان و همراهانش را در فرانسه فراهم کرد. ابتدا آنان را به خانه احمد غضنفرپور برد و سپس باغ نوفل‌لوشاتو را برایشان اجاره کرد. در طول دوران حضور امام در پاریس قطب‌زاده یکی از مشاوران اصلی رهبر انقلاب بود و ایشان را در بسیاری از تصمیم‌گیری‌های مهم همراهی می‌کرد. سرانجام در روز ۱۲ بهمن ماه قطب‌زاده با هواپیمای حامل امام خمینی به کشور بازگشت.
 
قطب‌زاده پس از روی کار آمدن دولت موقت عهده‌دار سرپرستی صداوسیما و سپس با حفظ سمت عهده دار وزارت امور خارجه دولت موقت گردید. پس از آن در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری شرکت کرد و در میان هفت کاندید نهایی انتخابات با کسب 48547 رأی، کمترین آرا را کسب کرد و هفتم شد. به تدریج با از دست دادن مناصبش خط مشی سیاسی او هم تغییر کرد تا جایی که در برابر امام و نظام اسلامی به توطئه گری پرداخت.  قطب زاده پس از خانه نشین شدن به این نتیجه رسیده بود که جمهوری اسلامی از مسیر خود منحرف شده و برای بازگرداندن آن به مسیر اصلی راهی جز برخورد نظامی وجود ندارد.
 
هرچند بازداشت قطب‌زاده در آبان ۵۹ به دنبال اعتراضاتی که شد، در ‌‌نهایت به آزادی وی انجامید اما این پایان کار نبود. در فروردین‌ماه ۱۳۶۱ انتشار خبر دستگیری قطب‌زاده به اتهام کودتا علیه جمهوری اسلامی و تلاش برای ترور امام خمینی، موجی از حیرت را در محافل داخلی و خارجی پدید آورد. آنچنان که گفته شد کودتاگران با دفن مقدار زیادی مواد منفجره در اطراف منزل امام در جماران، قصد داشتند ایشان را ترور کنند. صادق قطب‌زاده این بار به جرمی متهم بود که کمتر کسی برای حمایت از وی پا پیش گذاشت. نه از راهپیمایی هوادارانش در قم خبری بود و نه از بیانیه‌های چند هزار امضایی بازاریان و نه اعتراض چهره‌های سیاسی مذهبی. کارول جروم خبرنگار شبکه سی‌بی‌سی و از دوستان قطب‌زاده از پیشنهاد برخی دوستان به وی برای خروج از کشور سخن گفته است، پیشنهادی که از سوی او رد شد. قطب‌‎زاده که خواسته بود یا فوراً اعدامش کنند یا عفو شود، پنج ماه در زندان اوین ماند، دادگاه او در مرداد ۶۱ تشکیل شد و بعد از ۲۰ روز محاکمه، سرانجام از سوی محمدی ری‌شهری به اعدام محکوم و در سحرگاه روز بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۱ حکمش به اجرا درآمد.
 
12- ابوالحسن بنی صدر
 
سید ابوالحسن بنی صدر، 2 فروردین ماه سال 1312، در روستای باغچه، از توابع همدان به دنیا آمد. سال 1342 برای تکمیل تحصیلات دانشگاهی عازم فرانسه شد و موفق به اخذ درجه دکتری از دانشگاه سوربون در رشته جامعه شناسی گردید. بنی صدر در سالهای اقامت در پاریس فعالیتهای سیاسی خود را در قالب همکاری با گروهای مبارز جبهه ملی و حتی گروههای اسلامگرا و انقلابی ادامه داد. وی با پیوستن به اتحادیه انجمن‏های اسلامی دانشجویان خارج از ایران توانست اعتماد نیروهای انقلابی را جلب کرده و به هیأت مشاوران امام خمینی (ره) که در آن برهه زمانی در فرانسه اقامت داشت راه یابد. 
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/6954254.jpg
بنی صدر در کنار مسعود رجوی، سرکرده منافقین پس از فرار از ایران
 
در دوازدهم بهمن 1357 پس از پانزده سال اقامت در پاریس به ایران بازگشت و در دوازدهم مرداد 1358 به نمایندگی مردم تهران در مجلس خبرگان (تدوین قانون اساسی) انتخاب شد. او همچنین در پانزدهم بهمن 1358 حکم تنفیذ ریاست جمهوری را از دست امام(ره) دریافت کرد.
 
درحالیکه کمتر از 7 ماه از انتخاب او می‏گذشت، با سخنرانی در 17 شهریورماه 1359 چهره واقعی خود را آشکار کرد. به دنبال آن با سخنرانی های 28 آبان ماه در عاشورای حسینی و 14 اسفند زمینه برای سقوط او فراهم شد تا اینکه سرانجام در اول تیر ماه 1360 با حکم امام خمینی (ره) از ریاست جمهوری عزل شده و پس از چند ماه زندگی مخفیانه در کشور، به فرانسه گریخت. ماه های سکانداری بنی صدر، ماه های پرآشوب سیاست کشور بود و وی به هر بهانه ای به مخالفت با مجلس و نیروهای انقلابی بر می خواست. وی عملا با منافقین همکاری کرد و غائله 30 خرداد 60 به راه افتاد. فضایی که او ایجاد کرده بود زمینه را برای بمب گذاری و ترور مقامات و اعضای احزاب انقلابی ایجاد کرد. 
 
او در سالهای اقامت در خارج از ایران همواره به فعالیتهای خود علیه نظام اسلامی ادامه داد و از هر فرصتی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران استفاده کرد.
 
13- آیت الله حسن لاهوتی اشکوردی
 
آیت‌الله حسن لاهوتی اشکوری که از زندانیان سیاسی برجسته در دوران حکومت پهلوی بود، در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در رودسر گیلان متولد شد. وی که از روحانیون هوادار نهضت امام خمینی بود، از سوی ایشان برای تبلیغات مذهبی به گرمسار اعزام شد و سال‌ها به فعالیت مذهبی - سیاسی در آن شهر پرداخت.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/6542845.jpg
آیت الله لاهوتی نفر اول از سمت چپ نشسته
 
لاهوتی در اوایل دهه پنجاه توسط اسدالله تجریشی از بازاریان نزدیک به موتلفه با سازمان مجاهدین خلق ارتباط پیدا کرد و به همین دلیل چند بار بازداشت، بازجویی، شکنجه و زندانی شد. وی پس از اعلام تغییر ایدئولوژی این سازمان از جمله افرادی بود که به مخالفت با رویه جدید پرداخت.
 
لاهوتی که در فاصله سال‌های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ در زندان بود، پس از آزادی بلافاصله به نوفل‌لوشاتو رفت و تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ که به عنوان یکی از مسافران پرواز انقلاب به ایران بازگشت در زمره نزدیکان رهبر انقلاب بود. او یکی از کسانی بود که در تصویر مشهور ورود امام به ایران روی پلکان هواپیما دیده می‌شود. حمید لاهوتی فرزند آیت‌الله درباره دلایل سفر پدرش به پاریس می‌گوید: «پدر در آبان سال ۵۷ از زندان آزاد شدند و یک ماهی را به دید و بازدید پرداختند... اواخر آذر یا دی بود که به گمانم سیداحمد آقا با آقای لاهوتی تماس گرفتند و از ایشان خواستند که به پاریس بیایند و همدیگر را ببینند. سیداحمد آقا رابطه خوبی با خانواده ما و پدرمان داشت...»
 
با جدی‌تر شدن رقابت‌ها و گاه منازعات سیاسی، لاهوتی از جمله روحانیونی بود که به سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی و ابوالحسن بنی‌صدر نزدیک شد و اختلافاتش با حزب جمهوری اسلامی بروز کرد. همین اختلاف‌نظر‌ها بود که باعث شد در انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری در بهمن سال ۱۳۵۸ در حالی که حزب جمهوری اسلامی از نامزدی حسن حبیبی حمایت می‌کرد، لاهوتی به حمایت از ابوالحسن بنی‌صدر بپردازد.آیت‌الله لاهوتی به دلیل همین اختلاف نظر از جمله افرادی بود که به همراه مهندس بازرگان و دیگر نمایندگان نزدیک به نهضت آزادی و ملی- مذهبی‌ها در هنگام رای‌گیری برای طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر صحن علنی مجلس را ترک کرد. او بعد از آن تاریخ نیز همچنان مواضع انتقادی خود را حفظ کرد؛ مواضعی که به برهم خوردن برخی سخنرانی‌هایش انجامید.
 
چهارم آبان ۱۳۶۰ بود که وحید لاهوتی فرزند آیت‌الله به دستور دادستانی و به اتهام ارتباط با مجاهدین خلق بازداشت شد و در پی آن در بعدازظهر ششم آبان نیز نیروهای دادستانی به منزل آیت‌الله لاهوتی رفته و وی را نیز بازداشت کردند. در هر حال این روند نزدیکی جدی منافقین و ضد انقلابیون با شیخ حسن لاهوتی ادامه یافت و جلوه های متعددی به خود گرفت تا آنکه نهایتاً او به صورت کامل از خط امام کناره گرفت و به دلیل عاطفی بودن، ساده بودن و متأثر از دیگران (خصوصاً فرزند) بودن در مسیری کاملاً معارض با انقلاب افتاد و دست آخر در جریان بازداشت همان فرزند منافقش، به دادستانی احضار شد و در آنجا به دلیل عارضه قلبی (که عده ای آن را خودکشی به دلیل فشارهای عصبی و عاطفی می دانند) درگذشت.
 
14- داریوش فروهر
 
داریوش فروهر در روز ۷ دی‌ ماه ۱۳۰۷ در شهر اصفهان به دنیا آمد. فروهر در آذرماه ۱۳۲۷ و در سن ۲۰ سالگی به عضویت گروه مکتب درآمد، گروهی که هستۀ مرکزی یک سازمان سیاسی ملی‌گرا و مبارز بود. گروه مکتب سه سال بعد در یکم آبان ماه ۱۳۳۰ تبدیل به حزب ملت ایران شد و داریوش فروهر نیز به عضویت در کمیته موقت رهبری این حزب درآمد. او در هفدهم دی ماه‌‌‌‌ همان سال و در سن ۲۳ سالگی به دبیری حزب ملت ایران انتخاب شد و به واسطه فعالیت‌های سیاسی‌اش پس از کودتای ۲۸ مرداد، برای دستگیری زنده و یا تحویل مرده‌اش جایزه تعیین شد. 
 
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/56924154.jpg
 
در سال ۱۳۳۹ و با تشکیل جبهه ملی دوم، داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب شد. او دو ماه پس از آزادی از زندان، از سوی جبهه ملی کاندیدای مجلس شد اما باز هم در ۱۷ دی ماه به زندان افتاده و تا ۲۵ فروردین ۱۳۴۰ در زندان باقی ماند. داریوش فروهر سوم اردیبهشت ۱۳۴۰ با یکی از همرزمان خود به نام پروانه اسکندری که او نیز بار‌ها به زندان افتاده بود، ازدواج کرد. پروانه اسکندری نیز از ارادتمندان راه مصدق بود و در حزب ملت ایران عضویت داشت. 
 
او در آستانه انقلاب ایران نیز با حضور در صف مقدم راه‌پیمایی‌های اعتراضی، اراده خود برای تغییر نظام سلطنتی در ایران را به نمایش گذاشت. فروهر در نهم آبان ۱۳۵۷ و پس از آزادی آیت‌الله طالقانی از زندان، از مردم خواست تا دستور حکومت نظامی را بشکنند. بدین ترتیب بود که صف عظیمی از مردم در حالی که شاخه‌های گل به دست داشتند، فاصله بازار تا خانه طالقانی را پیاده پیمودند. داریوش فروهر در‌‌‌‌ همان راهپیمایی طی سخنانی اعلام کرد که «نظام آینده ایران باید با همه‌پرسی تعیین شود.» پس از آن به زندان رفت و بعد از آزادی به عنوان سخنگوی جبهه ملی ایران انتخاب شد.
 
فروهر در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ و همزمان با خروج شاه از ایران، برای ملاقات با امام خمینی عازم پاریس شد و ۱۶ روز بعد با پرواز انقلاب به کشور بازگشت. او بلافاصله پس از انقلاب، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ در کابینه دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان شرکت کرد و به عنوان وزیر کار مشغول به کار شد. او حقوقی بابت شغل وزارت دریافت نکرد و با استعفای دولت موقت نیز از فعالیت‌های اجرایی فاصله گرفت. فروهر در آغاز پاییز سال ۶۰ به زندان رفت که پنج ماه بطول انجامید و پس از آن به عنوان دبیرکل حزب ملت ایران به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد.
 
با اوج‌گیری اختلاف‌های سیاسی داخلی و نهایتا برکناری بنی‌صدر و درگیری‌های خونین، همه نیروهایی که در دوران ریاست جمهوری بنی‌صدر از او حمایت کرده و یا به هیچ یک از طرفین درگیری نپیوسته بودند به مماشات و خیانت محکوم شدند. داریوش فروهر نیز از این قاعده برکنار نماند. فروهر در پیامی درون‌سازمانی از اعضای حزب ملت ایران خواست که اتحاد خود را حفظ کنند و ابراز امیدواری کرد که این حزب بتواند از این دوران سخت نیز سربلند بیرون آید. در سال 1361 داریوش فروهر نیز دستگیر و زندانی شد. زندان فروهر پنج ماه طول کشید. ظاهرا پس از اطلاع امام خمینی از بازداشت فروهر دستور آزادی وی صادر شده بود. 
 
در سال‌های بعد حزب ملت ایران و داریوش فروهر همه انتخابات برگزار شده مجلس و ریاست جمهوری را تحریم می‌کرد. او خواستار شرکت احزاب مخالف در انتخابات بود و چون این خواسته برآورده نمی‌شد انتخابات را تحریم می‌کرد. وی از همان آغاز سال  1359به صف منتقدین نظام جمهوری اسلامی پیوست. داریوش فروهر از مخالفین رادیکال نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور بود و خواستار برگزاری یک همه پرسی برای تعیین یک نظام حکومتی جدید برای ایران شده بود
 
شامگاه اول آذرماه ۱۳۷۷ بود که فروهر و اسکندری در منزل مسکونی‌شان در تهران به طرز فجیعی به قتل رسیدند. قتل این دو نفر سرآغاز قتل گروهی دیگر از نویسندگان و روشنفکران ایرانی از جمله محمدجعفر پوینده، محمد مختاری و مجید شریف بود که بعد‌ها به قتل‌های زنجیره‌ای معروف شد.

15- هادی غفاری

غفاری در سال 1329 در تبریز به دنیا آمد و پدرش نیز در زندان های رژیم شاه بر اثر شکنجه کشته شد. هادی غفاری در همان دوران مبارزات پیش از انقلاب نیز به تندروی و خارج از چارجوب حرکت کردن معروف بود که همین شخصیت نیز پس از انقلاب به صورت رفتارهای هیجانی ادامه پیدا کرد. 

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/65241542.jpg

وی پیش از انقلاب  با گروه های مختلف دانشجويی اعم از سياسی و غيرسياسی از جمله نهضت آزادی، سازمان مجاهدين خلق، فدائيان اسلام و حتی گروه های كمونيستی مراوده داشت و بعضاً در مناظره های درون گروهی شركت می كرد. هادی غفاری صریحاً و در اوج انقلابی که با مشی غیرمسلحانه و مردمی امام‌خمینی(ره) به سمت پیروزی می‌رفت هم کماکان تنها راه رهایی را «جنگ مسلحانه» می‌دانسته و آن را فریاد هم می‌کرده و مردم را هم به آن می‌خوانده است.از وی به عنوان اعدم کننده هویدا نیز یاد می کنند. 

وی دیدار با امام در نوفل لوشاتو را این گونه شرح می دهد «نشاني دقيق محل سكونت امام را به دست آوردم. كارهايم را نيز انجام دادم و در همان صبح به آژانس هواپيمايی ايرفرانس مراجعه كرده و برای بعدازظهر همان روز بليت پرواز به پاريس را تهيه كردم. نام من در پاسپورت و بليت هواپيما عبدالله گلشنی و شغلم نيز كاسب بود. وقتی به پاريس رسيدم، شب از نيمه گذشته بود ـ دومين شب ورود امام به پاريس ـ از فرودگاه شارل دوگل به منزل حضرت امام تلفن زدم. يكی از بچه ها كه بعدها به ابوحنيف معروف شد، گوشی تلفن را برداشت و قرار شد كه به دنبالم بيايد.»

هادی غفاری نماینده سه دوره اول مجلس شورای اسلامی بود و در انتخابات مجلس چهارم، پنجم و هفتم رد صلاحیت شد. پس از آنکه در دو دهه اخیر شورای نگهبان چند بار صلاحیت هادی غفاری را برای شرکت در انتخابات تایید نکرد، تا مدتها خبر زیادی از وی منتشر نمی شد؛ تا اینکه ناگهان در سال 88 در جریان انتخابات ریاست جمهوری، آقای غفاری مجدداً به یک چهره خبرساز تبدیل شد. ابتدا سخنرانی های آکنده از سیاه نمایی ایشان در جمع هواداران مهدی کروبی در کانون توجهات قرار گرفت. وی در جریان تبلیغات انتخاباتی و در حمایت از کروبی در محافل گوناگون سخنرانی کرده و به سیاه نمایی علیه اوضاع کشور پرداخت.

بهمن ماه سال 88 سایت ها و روزنامه ها از کشف انبار سلاح و مهمات در مسجد هادی غفاری خبر دادند.  در پی انتشار خبری مبنی بر احتكار برخی اقلام و مايحتاج غذايی مثل برنج در مسجد الهادی، تيم بازرسی وزارت بازرگانی به تحقيق و تفحص پرداخت كه مشخص شد برنج كشف شده مربوط به هادی غفاری امام جماعت مسجد مذكور است.

16- سید محمود دعایی

سیدمحمود دعایی فرزند سیدمحمد در سال ۱۳۲۰ از پدری یزدی و مادری کرمانی در یزد متولد شد و در ۴ سالگی به اتفاق مادرش که کرمانی بود در کرمان اقامت گزید. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه وارد حوزهٔ علمیه کرمان به نام مدرسهٔ معصومیه شد و به تحصیل علوم اسلامی مشغول شد. بعد از اتمام سطوح اولیه تحصیلی در کرمان به حوزهٔ علمیهٔ قم رفت و بعد از تکمیل سطوح عالیه در سال ۱۳۴۶ رویدادهای سیاسی تحت تعقیب رژیم شاه قرار گرفت و مخفیانه به عراق رفت و در آنجا تحصیلات علوم اسلامی را ادامه داد. در این دوران تلاش‌های وسیعی جهت استردادش صورت گرفت که مأموران رژیم گذشته در این زمینه موفق نشدند.

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/54697541.jpg

دعایی قبل از پیروزی انقلاب در خارج و داخل ایران از فعالین سیاسی بوده و در خلال این مدت به اروپا و کشورهای خاورمیانه (چون سوریه، لبنان، اردن، عربستان، پاکستان، و افغانستان) سفر کرده است. او در جریان مبارزات سیاسی خارج از کشور مدت ۷ سال سخنگوی نهضت روحانیت مبارز در ایران بود و نمایندگی آیت‌الله خمینی را به عنوان رابط بین مسئولین عالی‌رتبه عراقی با او به عهده داشت و همچنین رابط بین سازمان‌ها و انجمن‌های اسلامی و مبارز دانشجوئی و برخی شخصیتهای مبارز خارج از کشور با وی بود. همچنین وی در زمان اقامت در عراق تهیه‌کننده و مجری برنامهٔ رادیویی نهضت روحانیت در ایران بود که در مبارزه با رژیم پهلوی پخش می‌شد.

او بعد از انقلاب در اوایل سال ۱۳۵۸ به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق عازم بغداد شد و به‌دنبال اعتراض به دخالت‌های آشکار مأمورین عراقی در امور داخلی ایران به دستور وزارت خارجه در اسفند ۱۳۵۸ به ایران بازگشت. مدتی در دفتر رهبر انقلاب اشتغال داشت و سپس به دستور ایشان در اردیبهشت ۱۳۵۹ به سرپرستی موسسهٔ اطلاعات منصوب شد که تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است. وی همچنین در 6 دروه مجلس حضور داشته و به اصلاح طلبان نزدیکی دارد.  او در انتخابات مجلس هفتم و مجلس هشتم (که در آن انتخابات که در لیست ائتلاف اصلاح‌طلبان قرار داشت) شکست خورد.

17- سید محمد موسوی خوئینی ها

حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها در سال ۱۳۲۰ در قزوین متولد شد و از سال ۱۳۴۴ همزمان با تبعید امام راحل به نجف اشرف فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. از موسوی خوئینی ها به عنوان یکی از چهره های شاخص جریان چپ یاد می شود که فعالیت خود را پیش از پیرزی انقلاب اسلامی آغاز کرده است؛ وی از شاگردان آیت الله حسینعلی منتظری و آیت الله جعفر سبحانی است.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/65284756.jpg
 
خوئینی ها پس از تبعید امام خمینی به نجف رفت تا از کلاس‌های او استفاده کند ولی یک سال بعد توسط دولت عراق اخراج گردیده و به قم بازگشت. سپس به تهران رفت و کلاس‌های تفسیر قرآن در مسجد جوزستان نیاوران دایر کرد با استقبال جوانان روبرو شد. در اواسط دهه پنجاه بخاطر پخش اعلامیه‌های امام خمینی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق دستگیر شد و به پانزده سال حبس محکوم شد، ولی پس از ده ماه با آغاز فضای باز سیاسی در کشور به همراه بسیاری از زندانیان آزاد شد. سپس به دعوت سید احمد خمینی به پاریس رفت و به یکی از مشاوران امام خمینی تبدیل شد. 
 
وی مانند بسیاری دیگر در سال های منتهی به انقلاب به مخالفت با نظام شاهنشاهی می پردازد و در دهه پنجاه در مسجد جوستان به تفسیر قرآن مشغول می شود که این کلاس های وی با دستگیری او توسط ساواک پایان می یابند بعد از آزادی از زندان به فرانسه مسافرت می کند و جزء حلقه یاران امام در آنجا می گردد و در 12 بهمن با همان هواپیمای امام در خاک ایران فرود می آید.
 
پس از پیروزی انقلاب نیز وی عهده دار مسئولیت نمایندگی حضرت امام و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما ، عضو مجلس خبرگان ، نماینده تام الاختیار امام در بررسی صلاحیت داوطلبان اولین دوره ریاست جمهوری ، نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو هیئت رئیسه مجلس اول ، نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی ، دادستان کل کشور ، عضو منتخب امام در نخستین دوره مجمع تشخیص مصلحت نظام ، عضو منتخب امام در شورای بازنگری قانون اساسی همچنین ریاست مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری ، مدیر مسئول روزنامه سلام و رئیس مجمع روحانیون مبارز می شود.
 
از جمله اقدامات بسیار پر سرو صدای خوئینی ها، رهبری گروه دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی است.  او پیش از اقدام دانشجویان برای حمله به سفارت آمریکا در تهران، طی سخنانی به آنها اطمینان داد که امام(ره) با این اقدام مخالف نیست، البته بعدها برخی چهره های اصلی تسخیرکننده سفارت اعلام کردند که خوئینی ها هیچگونه هماهنگی ای با امام برای حمله به سفارت انجام نداده بود. موسوی خوئینی ها پس ازتسخیر سفارت آمریکا در یک مصاحبه در پاسخ به این سوال که چرا پیش از تسخیرسفارت آمریکا، امام را در جریان موضوع قرار نداده است، می گوید، «ما احتمال می دادیم که رهبری با این کارمخالفت بکنند.»
 
یکی از بخش های مهم زندگی خوئینی ها سال های ۶۹ تا ۷۲ است که در این سال ها وی ازسوی آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور وقت ایران، عهده دار ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری می شود؛ در آن سال ها که طیف چپ عموما ازکارهای سیاسی کنار مانده اند، توسط موسوی خوئینی ها دراین مرکز جمع می شوند.
 
روزنامه سلام درسال ۱۳۷۸ توقیف شد و خوئینی‌ها در دادگاه ویژه روحانیت به جرم انتشار اسناد محرمانه کشور به محاکمه کشیده شد. توقیف این روزنامه اعتراض برخی از افرادی که خود را دانشجو معرفی می کردند، در پی داشت و این اعتراض آغازگر پروژه حمله به کوی دانشگاه تهران و حوادث روزهای پس از آن شد.موسوی خوئینی ها که حالا دیگر همه او را به نام مرد خاکستری اصلاحات می شناسند، در سال ۱۳۸۴ و پس از استعفای مهدی کروبی از دبیرکلی مجمع روحانیون مبارز، به عنوان دبیر مجمع برگزیده شد. مجمع روحانیون تشکلی است که در ایام انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم رسماً از میر حسین موسوی حمایت و از محتشمی پور به عنوان رئیس کمیته صیانت از آرا نیز حمایت جدی می کند، کمیته ای که شورای نگهبان آن را همان زمان غیرقانونی اعلام کرد. حوادث سال ۸۸ که از آن به عنوان فتنه یاد می شود، هنوز واقع نشده بود که محمد موسوی خوئینی ها، طی بیانیه ای رسمی طرح تظاهرات های خیابانی را کلید می زند. وی در این بیانیه ضمن ایجاد شبهه تقلب در انتخابات، از همگان خواسته بود تا برای صیانت از آرای مردم از تمام توان خود استفاده کنند.
 
پس از اعلام نتایج انتخابات هم وی موضع تندی در قبال جمهوری اسلامی اتخاذ کرده و رسماً خواستار «ابطال انتخابات» و «برگزاری رفراندوم» در مورد مشروعیت دولت شد؛ کارشناسان معتقدند که شاید وی اولین فردی بود که موضوع ابطال انتخابات را مطرح کرد، موضوعی که چند روز بعد به موضوع داغ رسانه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی تبدیل شد. خوئینی ها در حال حاضر در ظاهر به فعالیت های سیاسی نمی پردازد اما  به عنوان یکی از تئوریسین های اصلی اصلاح طلبان و جریان ساز آنها مطرح است. 
 
18- اسماعیل فردوسی پور
 
اسماعیل فردوسی پور فرزند غلامعلی در دوم شهریور 1317 در محله سردشت شهرستان فردوس واقع در استان خراسان رضوی در خانواده‌ای فقیر متولد شد. 
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/62547875.jpg
 
پس از تبعید حضرت امام خمینی به نجف، فردوسی پور نیز در سال 1346 به طور مخفیانه به همراه خانواده‌اش از ایران خارج شده و به عراق رفت. او یازده سال در عراق در خدمت حضرت امام و عضو دفتر ایشان بود و در طی این مدت او در درس خارج مکاسب امام خمینی  و در درس خارج اصول آیت‌الله العظمی خویی  به مدت سه سال و در درس اصول آیت‌الله وحید خراسانی به مدت چهار سال بهره برد . همچنین او در درس خارج حضرات آیات میرزا باقر زنجانی و حاج علی سیستانی شرکت کرده و استفاده فراوان برد.
 
پس از فشار دولت بعثی عراق بر حضرت امام وتصمیم امام مبنی بر ترک عراق و عزیمت به کویت ، فردوسی پور مأمور تهیه گذرنامه گردید. او نیز ضمن تماس با شهید محمد منتظری در کویت و حاج سیداحمد مهری فرزند آیت‌الله حاج سیدعباس مهری نماینده امام درکویت ، موفق به تهیه گذرنامه گردید . فردوسی پور در معیت امام راهی کویت شد و قبل از ورود امام او به کویت رفت تا زمینه استقبال امام را فراهم کند؛ اما دولت کویت با اقامت امام در کویت موافقت نکرد و امام دوباره به عراق برگشته و این بار عازم فرانسه شدند. فردوسی پور با موافقت حضرت امام به همراه ایشان و تنی چند از روحانیون عازم پاریس شد. 
 
در پاریس او عضو هسته مرکزی تشکیلات روحانیون مبارز در خارج از کشور بود و در خدمت حضرت امام هماهنگ کننده ملاقات‌ها و کارهای اجرا ایشان بود و اگر چه امام رسما فاقد دفتر رسمی و سخنگو بودند ولی فردوسی پور به نوعی مسئولیت دفتر ایشان را بر عهده داشت. 
 
او تمام مدت اقامت امام در نوفل لوشاتو در خدمت ایشان بود و پس از تصمیم امام مبنی بر مراجعت به کشور او نیز در معیت ایشان به کشور بازگشت و به خیل عظیم مردم پیوست. پس از پیروزی انقلاب او مدتی مسئولیت دفتر حضرت امام را در تهران عهده‌دار بود و مدتی هم عضو دفتر ایشان در قم و تهران بود. پس از مدتی در 8 مهر 1358به فرمان حضرت امام به سمت قاضی شرع در دادگاه های انقلاب مشهد منصوب شد. در تاریخ 1363 به عنوان نماینده مردم فردوس و طبس به مجلس شورای اسلامی راه یافت و طی سال های 63 تا 1371 نماینده دوره دوم و سوم مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی بود.
 
همچنین فردوسی پور دبیر کنگره جهانی حضرت رضا و نماینده ولی فقیه در فردوس و امام جمعه آنجا بود.4 او در سال 1370 با حکم مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای به عضویت شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در آمد.  اسماعیل فردوسی پور در آخرین انتخابات مجلس خبرگان رهبری به نمایندگی مردم خراسان انتخاب شد و در تاریخ 26/11/85 به علت بیماری دار فانی را وداع گفت.
 
19- محمدعلی صدوقی
 
 محمدعلی صدوقی فرزند سومین شهید محراب حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی در 24 مرداد ماه سال 1328 در قم متولد شد. وی از سال ۱۳۶۷ (پس از درگذشت آیت الله سید روح‌الله خاتمی) تا پایان عمر نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهر یزد بود.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/6254875.jpg
محمدعلی صدوقی در کنار پدر بزرگوارشان، آیت الله صدوقی، شهید محراب
 
وی با آغاز نهضت انقلاب اسلامی در کنار پدر بزرگوارش فعالیتهای سیاسی خود را آغاز نمود و برای آگاهی بخشیدن و هدایت مردم به نقاط مختلف کشور سفر کرد. ایشان در زمان تبعید حضرت امام خمینی(س) به پاریس رفته و با پرواز انقلاب در 12 بهمن 1357 به همراه بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی به ایران بازگشت.
 
مرحوم صدوقی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت‌های اجرایی متعددی را عهده دار شد که برخی از آنها با حکم مستقیم حضرت امام خمینی (ره) بود.
 
مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی، عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، معاونت شورای عالی قضایی و معاونت دادستان کل کشور و نماینده حضرت امام (ره) در نظارت بر انتخابات شورای عالی قضایی برخی از مسئولیتهای آن زنده یاد در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. او پس از شهادت اولین نماینده مردم یزد در مجلس شورای اسلامی مرحوم شهید دکتر سید رضا پاکنژاد که در واقعه هفتم تیر حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید، بعنوان نماینده مردم یزد و بار دیگر در انتخابات دوره سوم و به نمایندگی از مردم تهران راهی مجلس شورای اسلامی شد.
 
محمدعلی صدوقی روز شنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۰ در ۲۹امین سالروز درگذشت پدرش آیت الله محمد صدوقی، در سن ۶۳ سالگی به علت نارسایی کبدی درگذشت.
 
20- حبیب الله عسگراولادی
 
 حبیب الله عسگراولادی در سال 1311 در تهران در یک خانواده مذهبی و بازاری به دنیا آمد.  عسگر اولادی در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت به فعالیت های سیاسی به رهبری آیت الله کاشانی، جلب شد. از سال 1327، پس از آزادی از زندان تا 28 مرداد 1332، در جریانات، با آهنگ روحانیت، در متن فعالیت‌ها بود. در 1327 به فعالیت های سیاسی وارد و با حوادث ملی شدن نفت آشنا شد و در تجمعات و تظاهرات این دوران شرکت می‌کرد. وی که با فعالیت جمعیت فدائیان اسلام نیز آشنا بود، در 1333، به همراه عده‌ای از دوستانش تصمیم گرفتند هیئتی مذهبی تأسیس کنند و به فعالیت فرهنگی بپردازند.
 
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/6548975.jpg
 
با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره)، با ایشان آشنا شد. در ماجرای تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، ارتباط هیئت وی با بیت امام گسترده‌تر شد و این ارتباط باعث ائتلاف آنها با دو هیئت مسجد شیخ علی و هیئت اصفهانیهای بازار و تشکیل هیئتهای مؤتلفه اسلامی شد.
 
وی که در کارنامه مبارزاتی خود سابقه 13 سال تحمل زندان‌های ستم شاهی را دارد، در طول دوران انقلاب با توجه به محبوبیت خود در میان بازاریان و کسبه حمایت های مالی و معنوی بسیاری را در جهت کمک به اهداف مبارزین و انقلاب اسلامی انجام داد.
 
عسگراولادی پس از انقلاب اسلامی، مسئولیت‌هایی همچون نمایندگی ولی فقیه در کمیته امداد امام خمینی را برعهده داشته و رئیس شورای مرکزی کمیته امداد و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است. وی در سال‌های آخر عمر مواضع موثری را در مقابل جریان فتنه و انحراف از خود نشان داد و همواره در راه افشای تحرکات گروه هایی که سعی داشتند انقلاب را از اهداف خود دور کنند کوشید. حبیب‌الله عسگراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری آبان سال 1392 در سن82 سالگی بر اثر بیماری درگذشت.

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، پیامها
برچسب‌ها: سید احمد خمینی , همراهان امام , پرواز ایرفرانس , عراقی


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۳/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/06/hhe2151-imam-khomeini.jpg


امام خمینی (ره) پس از درگذشت حضرت آیت الله بروجردی به مخالفت با سیاست های طاغوت برخاست و در قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و روانه تهران و زندانی گردید، پس از مدتی آزاد و به شهر مقدس قم مراجعت نمود. در قضیه تصویب کاپیتولاسیون (مصونیت مجرمین آمریکائی در ایران) با سخنرانی مهم و آتشین در مسجد اعظم قم دستگیر و به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردید.

امام خمینی (ره) در سال های اقامت در عراق همچنان رهبری مبارزه با رژیم پهلوی را به عهده داشته و در سال 1357 با هماهنگی رژیم پهلوی به رژیم بعث عراق، ایشان ناگزیر از خروج از عراق شده و با عزیمت به پاریس مبارزه و انقلاب ،امام را وارد مرحله اساسی نمود.
با اقامت امام خمینی (ره) در پاریس و انعکاس سخنان و نقطه نظرات ایشان در رسانه های غربی رژیم پهلوی در ضعف و انزوا قرار گرفته و با رهبری هوشمندانه و دقیق ایشان انقلاب اسلامی مردم ایران با خروج شاه و خانواده سلطنتی از ایران به روزهای اوج خود نزدیک گردید.

امام خمینی در سن 87 سالگی به ملکوت اعی پیوست

با مراجعت رهبر فقید ایران در 12 بهمن 1357 و هدایت انقلاب از نزدیک، صبح پیروزی در 22 بهمن ماه 1357 دمید و مردم ایران شاهد پیروزی را در آغوش گرفته بود.
با انحلال رژیم سلطنتی و پایان حکومت 57 ساله و ستمکارانه پهلوی، امام خمینی (ره) جمهوری اسلامی ایران را با آرای قاطع مردم بنیان نهاد. از 22 بهمن 1357 تا 14 خرداد 1368 حضرت امام همچنان رهبری انقلاب را به دوش کشیده و انقلاب و کشور را در حوادث خطرناکی و توطئه های گوناگون و جنگ 8 ساله تحمیلی عراق و تحریم ها به سلامت و به خوبی رهبری نمودند.

رحلت امام خمینی (ره)

امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود. اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود.

سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد. او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند.

شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :

انتظار فرج از نيمه خرداد كشم             سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد

ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـيا كرده بـود. بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.

مراسم تشییع پیکر امام خمینی (ره)

در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، پیامها
برچسب‌ها: امام , خمینی , 14 خرداد , 1368


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۳/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

⛔️ اگر کسی میخواهد از دشمن بترسد، بترسد، اما از طرف مردم نترسد

🔻رهبرانقلاب، امروز: قدرتهایِ بزرگِ متجاوز، شگرد کارشان تشر زدن است، این را بارها ما گفتیم.
🔹قدرتهای متجاوزی که میخواهند در همه جا دست دراز کنند و همه جا دخالت کنند...، از خودشان بزرگ‌نمایی میکنند، تشر می‌زنند، اخم می‌کنند. یادتان است اخمهایی که بعضی از دولتهای قبلی آمریکا می‌کردند؛ حالا هم یک‌جور دیگر.
🔹برای یک کشور بدترین موقعیت این است که مسئولین کشور از اخم و تهدید و تشر دشمن بترسند. اگر ترسیدند در واقع در را برای ورود او و دخول او و تجاوز  و تعرض او باز کردند.
🔹کار را با عقل و با منطق و با حکمت باید انجام داد در این تردیدی نیست اما با شجاعت باید انجام داد با ترسیدن با دلهره با تحت تاثیر تشر و بداخلاقی و اخم و گره ابروان قدرتمندانِ صاحب قدرت در دنیا قرار گرفتن تحت تاثیر اینها واقع شدن اول بدبختی است.
🔹خب کسی میخواهد بترسد بترسد اما از طرف مردم نترسد به حساب مردم نترسد، ملت ایستادند اگر ملت ایستاده نبود از سال ۱۳۵۷ تا امروز اثر و نشانی از ایران و ایرانی باقی نمی‌ماند.
🔺در مقابل نظامی که با مردم خود متصل است، مردم خود و ملت خود را دوست می دارد و ملتش او را دوست می دارند، دشمن چه آمریکا و چه بزرگ‌تر از آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. ۹۶/۱/۳۰


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: بیانات , اختصاصی , رهبر معظم انقلاب , مسئول


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۱/۳۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بخشی از بیانات اختصاصی رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص فضای مجازی

در دیدار جمعی از اعضای قرارگاه فرهنگی رسانه ای قرب
19/08/95

فضای مجازی را نمی شود آدم مطرح نکند. فضای مجازی حقیقتاً قتلگاه جوانان و نوجوانان ما شده. الان یک منطقه عظیمی از فضای مجازی در اختیار دشمن است و در آن فضا هرکاری دلش می خواهد می کند، انواع ضربه ها را در فضای مجازی دارند به ما می زنند. شما البته کار کرده اید و خیلی هم خوب کار شده لکن کافی نیست بایستی کارهای ابتکاری بکنید. خلاصه مطلب باید دشمن را از فضای مجازی کشور برانید و بتارانید؛ این باید نتیجه و نهایت کار شما باشد البته یک مقداری مربوط می شود به همان که شما هم اشاره کردید که جلوی بعضی از این شبکه های اجتماعی گرفته بشود، اینها درست است، این کارها را باید بکنند، کارهای قانونی است اما شما هم باید خیلی فعالیت کنید و بایستی یک تحول هوشمندانه ای در فضای مجازی انجام بگیرد.......
البته یک سوال از ما شد، اینکه آیا این جبهه مردمی انقلاب و این جبهه ای که بنیاد خاتم الاوصیا راه انداخته در شبکه های مجازی کنونی که برای دشمن است وارد بشوند یا نشوند به نظر بنده ورود هوشمندانه خیلی خوب است منتها حواسمان باشد، یعنی آدمهای بروند، هیئت هایی وارد بشوند و کارهای دسته جمعی و اینها بکنند که حکایت "شد غلامی که آب جو آرد/آب جو آمد و غلام ببرد" نشود. یعنی جوری باشد که واقعاً بتوانند اثر گذار باشند نه اثرپذیر. راهش هم این است که باید تهاجمی وارد بشوند، دفاعی وارد بشوند و میدان را از دست دشمن خارج کنند.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، راهبرد و تحلیل
برچسب‌ها: بخشی از بیانات , اختصاصی , رهبر معظم انقلاب , فضای مجازی


تاريخ : ۱۳۹۶/۰۱/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
  1. این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید.
  2. شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است .
  3. خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.
  4. در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید.... چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.
  5. امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است.
  6. در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود .
  7. جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست
  8. دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.
  9. فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد .

10. فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است .

11. جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دلها و ذهنهای مردم.

12. یکی از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند

13. در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌‌آید که آنها را منهدم کند؛

14. مؤثرترین سلاح بین‌‌المللی علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛

15. من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی.

16. کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد.

17. کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.

18. مقابله آمریکا با جمهوری اسلامی ایران عملاً در استمرار جنگ روانی با نظام و ملت ایران، معنا پیدا می کند.

19. دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای سیاسی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند.

20. اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است، دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قراردارد.

21. برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن، لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید.

22. شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.

23. هدف از عملیات روانی دشمن، تضعیف روحیه ملت ایران و نشانه ای از استیصال دولتمردان آمریکایی است.

24. شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و درهم تنیده ی عالم، علیه اسلام متمرکز شده است.

25. گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهمترین هدف نظام جمهوری اسلامی است.

26. در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشه کن کردن فرهنگ ملّی و ازبین بردن آن است .

27. تهاجم فرهنگی انجام می گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند .

28. فرهنگ مایه اصلی هویت ملت هاست .

29. فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.

30. در تهاجم معنوی ، تهاجم فرهنگی ، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی بینید هوشیاری لازم است

31. عرصه فرهنگی، عرصه جهاد است.

32. ما چند سال قبل از اين بحث تهاجم فرهنگى را مطرح كرديم؛ بعضى‌ها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد يواش يواش ديدند كه نه [فقط] ما ميگوييم، خيلى از كشورهاى غيرغربى هم مسئله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح ميكنند و ميگويند غربى‌ها به ما تهاجم فرهنگى كردند؛

33. تهاجم فرهنگى يك واقعيّتى است. صدها رسانه‌ى صوتى، تصويرى، اينترنتى، مكتوب در دنيا دارند كار ميكنند با هدف ايران! با هدف ايران! نه اينكه دارند كار خودشان را ميكنند.

34. تهاجم فرهنگى يك حقيقتى است كه وجود دارد؛ ميخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى كودك - اثرگذارى كنند.

35. در مقابل اينها بايد چه‌كار كرد؟ در مقابل اينها دو چيز لازم است: يكى كار، يكى ابتكار؛ اين دو كار و اين دو نقطه‌ى مهم را بايد در نظر  [داشت‌]؛ بايد كار كنيم، كار هم بايد كار ابتكارى باشد.

36. ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پديده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود بايد بشناسيم.

37. دير جنبيدن، دير فهميدن، دير به فكر علاج افتادن، اين اشكالات را دارد كه بعد شما دچار مشكلاتى ميشويد كه نميتوانيد با آنها مواجه بشويد.

38. در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترين كار، انفعال است؛ زشت‌ترين كار، انفعال است؛ خسارت‌بارترين كار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نبايد ما را منفعل بكند.

39. آنچه كه براى كشور ما و براى عناصر فرهنگى مهم است، گسترش كيفى فرهنگ است.

40. اساس و ريشه‏ى فرهنگ عبارت است از عقيده و برداشت و تلقى هر انسانى از واقعيات و حقايق عالم، و نيز خلقيات فردى و خلقيات اجتماعى و ملى.

41. استقلال يك ملت فقط با استقلال فرهنگى تأمين مى‏شود.

42. بخش عمده‏ى فرهنگ، همان عقايد و اخلاقيات يك فرد يا يك جامعه است.

43. به كار فرهنگى به معناى واقعى كلمه اهتمام ورزيد.

44. به نظر ما مقوله‏ى فرهنگ از نظر تأثيرش در آينده‏ى يك ملت و يك كشور، با هيچ چيز ديگرى قابل مقايسه نيست.

45. پايه‏هاى اساسى فرهنگ هم، همين ادبيات و هنر است.

46. دستگاه حكومت و دستگاه دولت، نسبت به فرهنگ جامعه - عمدتاً مسئله‏ى عقيده و اخلاق - به‏هيچ‏وجه بى‏مسئوليت نيست و نمى‏تواند بى‏تفاوت باشد.

47. فرهنگ اسلامى تسليم در مقابل خدا و برآشفتن در مقابل بديها و كجى‏ها و نابسامانيهاست.

48. فرهنگ انقلاب ما فرهنگ توحيد و عبوديت است.

49. فرهنگ شامل ادبيات، هنر، علم، عادات و اخلاق جامعه و سنن موجود و شامل خصلتهاى ملى است.

50. فرهنگ عمومى، فرهنگ در دانشگاه‏ها، فرهنگ در مقطع دبستان و دبيرستان - يعنى حيطه‏ى كار آموزش و پرورش - بسيار بسيار مهمّ است. به اينها اهميت بدهيد.

51. آنچه كه براى كشور ما و براى عناصر فرهنگى مهم است، گسترش كيفى فرهنگ است. يعنى تربيت شاعر، نويسنده، هنرمند و تربيت كسانى كه بتوانند توليد هنرى بكنند و پايگاه هنرى را پيش ببرند.

52. آن چيزى كه خطر جدى است، تهاجم فرهنگى است.

53. اشكال ضايعات فرهنگى اين است كه زود فهميده نمى‏شوند.

54. انقلاب فرهنگى و اصل فرهنگ ملى و اسلامى ما، در معرض تهديد دشمنان قرار دارد.

55. اين جزو وظايف دولت اسلامى است كه در اين آشفته بازار احتمالى، يا حتى غير آشفته بازار، در بازار عرضه‏ى فرهنگ و عقيده و اخلاق، نگذارد عائله‏ى او - يعنى ملت - دچار گمراهى بشوند؛ يعنى همان احساسى را كه انسان نسبت به زن و بچه‏ى خودش دارد، همان را بايد نسبت به ديگران هم داشته باشد.

56. برگشت به فرهنگ فاسد و منحط غرب در جامعه‏ى انقلابى و اسلامى ما محال و ممنوع است.

57. بسيارى از مشكلات امروز و ديروز ملت ايران، ناشى از تدابير و اعمال خصومت و بغض و كينه‏ى دشمنان اسلام است كه انواع مشكلات اقتصادى و فرهنگى را تزريق مى‏كنند تا شايد بتوانند نظام جمهورى اسلامى را متزلزل كنند!

58. تهاجم فرهنگى يعنى يا تهاجم به وسيله‏ى ابزارهاى فرهنگى، يا تهاجم به وسيله‏ى عناصر فرهنگى.

59. ما دشمنان فرهنگى زيادى داريم، مبارزه با اسلام و انقلاب به صورت فرهنگى، يك چيز جدى است. اين چيزى كه ما به آن تهاجم فرهنگى مى‏گوييم، يك امر واقعى و حقيقى است. الان باورهاى سياسى ما، با ابزارهاى فرهنگى دشمنان هدفگيرى مى‏شود. باورهاى دينى ما هدفگيرى مى‏شود. عادات حسنه‏ى ملت ما مورد تهاجم قرار مى‏گيرد و هدفگيرى مى‏شود. اين كار خيلى هم دقيق انجام مى‏گيرد.

60. مى‏دانيد عقبه‏ى فرهنگى دشمن تا كجاهاست؟ مجلات، روزنامه‏ها، راديوها، ماهواره‏ها، تشكيلات عظيم، كتاب‏نويسيها، مزدورهاى قلم‏به‏دست و قلم‏به‏مزد، همه، عقبه‏ى فرهنگى استكبارند!


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، جملات زيبا
برچسب‌ها: جملات , کوتاه , فرهنگی , بیانات


تاريخ : ۱۳۹۵/۱۱/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

۱- این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید…

۲-شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است

۳-خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.

۴-در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید…. چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.

۵-امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است

۶-در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود

۷-جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست.

۸-دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.

۹-فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد

۱۰- فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است

۱۱-جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم

۱۲-یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند

۱۳-در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛

۱۴-مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛

۱۵-من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی

۱۶-کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد

۱۷-کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.

۱۸-مقابله آمریکا با جمهوری اسلامی ایران عملاً در استمرار جنگ روانی با نظام و ملت ایران، معنا پیدا می کند.

۱۹-دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای سیاسی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند

۲۰-اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است، دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قراردارد

۲۱-برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن، لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید

۲۲-شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.

۲۳-هدف از عملیات روانی دشمن، تضعیف روحیه ملت ایران و نشانه ای از استیصال دولتمردان آمریکایی است،

۲۴-شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و درهم تنیده ی عالم، علیه اسلام متمرکز شده است.

۲۵-گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهمترین هدف، نظام جمهوری اسلامی است

۲۶-در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشه کن کردن فرهنگ ملّی و ازبین بردن آن است

۲۷-تهاجم فرهنگی انجام می گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند

۲۸-فرهنگ مایه اصلی هویت ملت هاست

۲۹-فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.

۳۰-در تهاجم معنوی ، تهاجم فرهنگی ، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی بینید هوشیاری لازم است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: جنگ نرم , بیانات , رهبری , فرمایشات


تاريخ : ۱۳۹۵/۱۱/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
http://komeil.info/wp-content/uploads/2017/01/218303_139.jpg

در این سالهای اخیر هم رای تو نبودیم ...! درست ..

اما اجازه ندادیم پیکرت بر دوش ضد انقلاب تشیع شود

به پاس رفاقت 59 ساله و علاقه مندی ات به حضرت آقا ،

و به پاس سالهای جهاد و مبارزه ات ،

ما هم عزادار فقدان توایم


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، دل نوشته ها
برچسب‌ها: حضرت آقا , هاشمی , فوت , مجمع تشخیص


تاريخ : ۱۳۹۵/۱۰/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

انقلاب یعنی همه چیز را بنیادی از اول چیدن تا به مرحله کمال رسیدن. پیمودن گردنه های سخت مسیر و رسیدن به قله های پیشرفت و استقلال کشور. مقصد شیرین است و دست یافتنی، اما پیمودن مسیر همت می خواهد. همتی که مجهز به سلاح ایمان باشد.

در این مسیر تحریم و فشار و سختی وجود دارد اما راه دور زدن اینها و گذرشان هم وجود دارد. سختی های مسیر انقلاب باعث می شود تا عده ای که بهره کمتری از ایمان برده اند و آذوقه شان برای مسیر کافی نیست کم بیاورند و بگویند جز با وابستگی به دشمن نمی توانیم پیش برویم.

خستگی خودشان را انکار می کنند و راه حل مشکلات را در دستان غرب می بینند. خواص کسانی هستند که در جامعه شناخته شده تر هستند و تاثیر بر سایر آحاد جامعه دارند. وقتی این خواص خسته بشوند دم از سازش با دشمن و پرهیز از نزاع می زنند و خستگی خودشان را کتمان می کنند. به تبع عده ای را هم به دنبال خود می کشانند.

اینها کسانی هستند که در طول مسیر به جای تقویت ایمان خود به مسائل نفسانی پرداخته اند و غرق در راحتی و رفاه شده اند و تحمل سختی های را ندارند. تنها مدت کوتاهی تاب آوردند اما بعد از اینکه خودشان را در خدمت هوای نفس خود قرار دادند ایمانشان روز به روز تضعیف شد.

در ایران عده ای تکنوکرات هم همین عقیده را دارند که بدون وابستگی به غرب امکان پیشرفت کشور میسر نیست. و جالب اینجاست که آنها این خستگی را به همه مردم نسبت می دهند و می گویند مردم خسته شده اند در حالیکه تنها خودشان خسته شده اند.

با دلایل و استدلال های فراوان می گویند که ایران برای ادامه مسیر به آمریکا نیازمند است به اروپا نیازمند است. بدون این قدرت ها امکان پیشرفت وجود ندارد. صلح و سازش با دشمن در نظر آنها تنها راه برای پیشرفت است. اما اکنون می بینیم که دشمنی که پشت میز مذاکره امضا کرد و قول داد حالا به قولش وفا نکرده است. این یعنی دشمن ما را دشمن خود می داند اما عده ای خواص خسته و تنبل هنوز نتوانستند درک کنند.

غرب هم همین را می خواهد که با وارد کردن فشار و تحریم به کشور مردم را خسته کند تا اظهار کنند این خستگی را و دوباره وابسته غرب بشوند. آنها استقلال کشور را نمی خواهند ببینند بلکه دنبال تسلط هستند.

خواصی که انرژی شان کم بود و در مسیر کم آوردند و اظهار خستگی و سازش با دشمن کردند مانند دانشجویی هستند که در طول ترم درسش را خوب می خواند و در امتحانات پایان ترم اظهار خستگی می کند و تنها چند روز باقیمانده را بیکار می ماند و نتیجه اش مردودی می شود. آنها اینگونه اند، انرژی شان کم است.

بیکارگی را به تلاش و تقویت ایمان ترجیح می دهند. می خواهند بیکار بنشینند و کشور خود به خود پیشرفت کند. اما این میسر نمی شود تا زمانیکه خود مردمان یک ملت برای پیشرفت خود تلاش بکنند.

اینها همه نشات گرفته از قطع ارتباط با خداست. وقتی ارتباط با خدا نباشد این خواص روز به روز در جهالت خود غرق می شوند ودیگر خودشان را هم نمی شناسند چه برسد به دشمن پیش رویشان!

و اما با این کاروان خسته مسیر انقلاب متوقف نخواهد شد و پر قدرت به مسیرش ادامه خواهد داد. آینده متعلق به ایران و ایرانی است و قله های پیشرفت یکی پس از دیگری فتح خواهد شد.

« اینجور نیست که با روی گرداندن کسانی، این حرکت عظیم، این بنای معظم و شامخ تکان بخورد. با برگشتن یک عده‌ای از این قافله‌ی عظیم، هرگز این قافله از راه باز نمیماند. ۹۱/۷/۲۲» و البته نباید فراموش کنیم که «ایمانِ با طراوت دینی» تنها راهِ مقابله با «آفتِ خستگی» در این مسیر است: «هر چیز دیگری قابل خسته شدن است، جز ایمان با طراوت دینی. این می‌تواند آن قدرتها را به چالش بکشد و تعدیل کند و در نهایت آنها را از بین ببرد. »

امام خامنه ای 9/2/92


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، اخبار
برچسب‌ها: خواص ٬ انقلاب ٬ تحریم ٬ تکنوکرات ٬ غرب ٬ خستگی مرد


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۹/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

✅ ١-خود را مدیون اسلام و انقلاب می داند.
✅ ٢-مؤمن به انقلاب و مبانی آن است.
✅ ٣-به آینده انقلاب و نظام اسلامی امیدوار است.
✅ ٤-دوستدار انقلاب و نظام اسلامی است.
✅ ٥-معتقد به آرمان های انقلاب است.
✅ ٦-مبانی جمهوری اسلامی را می داند.
✅ ٧-خودش را برای همه میدان های مورد نیاز انقلاب (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی) آماده می کند.
✅ ٨-پیشتاز حرکت های انقلابی است و در راه تحقق آرمان های انقلاب اسلامی ثابت قدم است.
✅ ١٠-در صف اول دفاع از آرمان ها و ارزش های انقلابی حضور دارد.
✅ ١١-رابطه خود را با امام و آرمان هایش پیوسته حفظ می کند.
✅ ١٢-معتقد به استقلال فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.
✅ ١٣-خودش را برای مسئولیت های بزرگ آماده می کند.
✅ ١٤-بدنبال کسب آگاهی سیاسی و بصیرت است.
✅ ١٥-تاریخ معاصر را خوب می داند.
✅ ١٦-نسبت به دشمنی های دشمنان حساس، خروشناک است.
✅ ١٧-به دنبال کسب علم ودانش است.
✅ ١٨-نسبت به محیط پیرامونی خود حساس، فعال و اثر گذار است.
✅ ١٩-به دنبال وحدت و هم افزایی در جامعه است.
✅ ٢٠-کار و تفکراتش اسلامی و انقلابی است.
✅ ٢١-با اطرافیان خود مجادله احسن دارد.
✅ ٢٢-خوش بین به فرهنگ اسلامی است.
✅ ٢٣-خوش روحیه است.
✅ ٢٤-باهوش است و نمی گذارد به نام امر به معروف از او سوء استفاده نمایند.
✅ ٢٥-امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه شرعی و انقلابی خود می داند.
✅ ٢٦-اخلاص در امور را سرلوحه خود قرار می دهد.
✅ ٢٧-پرانگیزه و مطالبه گر است.
✅ ٢٨-پايبند به تعلقات معنوی، خانوادگی و میهنی است.
✅ ٢٩-با منطق محکم از مسئولین انتقاد می کند.
✅ ٣٠-نظام سلطه را با همه ابعاد و لایه هایش می شناسد.
✅ ٣١-مقید به کار تشکیلاتی است.
✅ ٣٢-قانون گراست.
✅ ٣٣-دلش نورانی است.
✅ ٣٤-رابطه قلبی و معنوی خود را با خداوند تقویت می کند.
✅ ٣٥-اهل قرآن است.
✅ ٣٦-اهل دعا و مناجات با خداست.
✅ ٣٧-اهل اعتکاف است.
✅ ٣٨-میانه رو است؛ افراط و تفریط نمی کند.
✅ ٣٩-از طعن و بدگویی دیگران نمی هراسد.
✅ ٤٠-عدالت خواه است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: چهل شاخص , جوان انقلابی , فرمایشات , رهبری


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۹/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
تاريخ : ۱۳۹۵/۰۸/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2016/09/photo_2016-09-06_12-31-51.jpg

بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم

و الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطّیّبین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسانٍ الی یوم الدّین.

 برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان
 موسم حج برای مسلمانان، موسم افتخار و شُکوه در چشم خلایق، و موسم نورانیّت دل و خشوع و ابتهال در برابر خالق است.
حج، فریضه‌ای قدسی و دنیوی و خدایی و مردمی است. از سویی فرمانِ «فَاذکُرُوا اللّهَ کَذِکرِکُم ءابآءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا» و «وَ اذکُرُوا اللّهَ فی اَیّامٍ مَعدوداتٍ» و از سویی خطابِ «اَلَّذی جَعَلناهُ لِلنّاسِ سَوآءَنِ العاکِفُ فیهِ وَالباد»(۴) ابعاد بی‌انتها و متفاوت آن را روشن میسازد.
 در این فریضه‌ی بی‌نظیر، امنیّت زمان و مکان همچون نشانه‌ای آشکار و ستاره‌ای درخشان، دل انسانها را آرامش میبخشد و حج‌گزار را از محاصره‌ی عوامل ناامنی که از سوی ستمگران سلطه‌گر، همواره آحاد بشر را تهدید کرده است بیرون میکشد و لذّت ایمنی را در دوره‌ای معیّن به او میچشاند.
 حجّ ابراهیمی که اسلام به مسلمانان هدیه کرده است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است؛ عظمت امّت اسلامی و اتّکاء آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان میکِشد و فاصله‌ی آنان را با منجلاب فساد و حقارت و استضعافی که زورگویان و قلدران بین‌المللی بر جوامع بشری تحمیل میکنند، برجسته میسازد. حجّ اسلامی و توحیدی، مظهر «اَشِدّآءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَمآءُ بَینَهُم»است؛ جایگاه برائت از مشرکان و الفت و وحدت با مؤمنان است.
 آنان که حج را به یک سفر زیارتی ـ سیاحتی فروکاسته و دشمنی و کینه‌ی خود با ملّت مؤمن و انقلابی ایران را در زیر عنوان «سیاسی کردن حج» پنهان ساخته‌اند، شیطانهایی خُرد و حقیرند که از به خطر افتادنِ مطامع شیطان بزرگ، آمریکا، به خود میلرزند.
 حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیل‌اللّه و المسجد الحرام کردهو راه حجّاج غیور و مؤمن ایرانی به خانه‌ی محبوب را بسته‌اند، گمراهانی روسیاهند که بقای خود بر اریکه‌ی قدرت ظالمانه را در دفاع از مستکبران جهانی و هم‌پیمانی با صهیونیسم و آمریکا و تلاش برای برآوردن خواسته‌ی آنان میدانند و در این راه از هیچ خیانتی روی‌گردان نیستند.
 اکنون قریب یک سال از حوادث مُدهش منا میگذرد که در آن، چند هزار نفر در روز عید و در لباس احرام، در زیر آفتاب و با لب تشنه، مظلومانه جان باختند؛ اندکی پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و خون کشیده شدند.
حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند؛ این چیزی است که همه‌ی حاضران و ناظران و تحلیلگران فنّی بر آن اتّفاق‌نظر دارند؛ و گمان عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحب‌نظران مطرح شد. تعلّل و کوتاهی در نجات مجروحان نیمه‌جانی که جان شیفته و دل مشتاق آنان در عید قربان با زبان ذاکر و ترنّم آیات الهی همراه بود، نیز قطعی و مسلّم است.
مردان قسیّ‌القلب و جنایت‌کار سعودی آنان را با جان‌باختگان، در کانتینرهای دربسته محبوس ساختند و به جای درمان و کمک یا حتّی رساندن آب به لبان تشنه‌ی آنان، آنها را به شهادت رساندند. چند هزار خانواده از کشورهای گوناگون عزیزان خود را از دست دادند و ملّتهای آنان داغدار شدند. از جمهوری اسلامی نزدیک به پانصد نفر در میان شهدا بودند. دل خانواده‌ها همچنان مجروح و داغدار است و ملّت همچنان غمگین و خشمگین است.
 حکّام سعودی به جای عذرخواهی و پشیمانی و تعقیب قضائیِ مقصّران مستقیمِ این حادثه‌ی هولناک، با نهایت بی‌شرمی و وقاحت، حتّی از تشکیل هیئت حقیقت‌یاب بین‌الملل اسلامی نیز سر باز زدند؛ به جای ایستادن در جایگاه متّهم، در جایگاه مدّعی ایستادند و دشمنیِ دیرین خود با جمهوری اسلامی و با هر پرچم برافراشته‌ی اسلام در مقابله با کفر و استکبار را با خباثت و سَبُک‌سریِ بیشتر آشکار ساختند.
 بوقهای تبلیغاتی آنان اعم از سیاستمدارانی که رفتار آنان در برابر صهیونیست‌ها و آمریکا ننگ جهان اسلام است، تا مفتیان ناپرهیزکار و حرام‌خواری که آشکارا برخلاف کتاب و سنّت فتوا میدهند، تا پادوهای مطبوعاتی که حتّی وجدان حرفه‌ای هم مانع دروغ‌سازی و دروغ‌گویی آنان نیست، تلاش بیهوده میکنند که جمهوری اسلامی را در محروم‌سازی حجّاج ایرانی از حجّ امسال، متّهم نشان دهند.
حکّام فتنه‌انگیزی که با تشکیل و تجهیز گروه‌های تکفیری و شرور، دنیای اسلام را گرفتار جنگهای داخلی و قتل و جرح بی‌گناهان کرده‌اند و یمن و عراق و شام و لیبی و برخی دیگر از کشورها را به خون آغشته‌اند؛ سیاست‌بازانِ از خدا بی‌خبری که دستِ دوستی به رژیم اشغالگر صهیونیست داده و چشم بر رنج و مصیبت جانکاه فلسطینیان بسته‌اند و دامنه‌ی ظلم و خیانت خود را تا شهر و روستای بحرین گسترده‌اند؛ حاکمان بی‌دین و بی‌وجدانی که فاجعه‌ی بزرگ منا را پدید آورده و با نام خادمان حرمین، حریم حرم امن الهی را شکسته و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا و پیش از آن در مسجدالحرام قربانی کرده‌اند، اکنون از سیاسی نشدن حج دَم میزنند و دیگران را به گناهان بزرگی که خود مرتکب شده یا تسبیب کرده‌اند، متّهم میکنند.
آنان مصداق کامل بیان روشنگر قرآن کریمند که فرمود: وَ اِذا تَوَلّىٰ سَعىٰ فِی الاَرضِ لِیُفسِدَ فیها وَ یُهلِکَ الحَرثَ وَ النَّسلَ وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الفَساد * وَ اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالاِثمِ فَحَسبُه‌ُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهاد
 امسال نیز بنا بر گزارشها، علاوه بر صدّ حجّاج ایرانی و برخی ملّتهای دیگر، حجّاج دیگر کشورها را در محدوده‌ی کنترل‌های نامعهود با کمک دستگاه‌های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار داده و خانه‌ی امن الهی را برای همه ناامن کرده‌اند.
جهان اسلام، اعم از دولتها و ملّتهای مسلمان باید حاکمان سعودی را بشناسند و واقعیت هتّاک و بی‌ایمان و وابسته و مادّی آنان را بدرستی درک کنند؛ باید به‌خاطر جنایاتی که در گستره‌ی جهان اسلام به بار آورده‌اند، گریبان آنها را رها نکنند؛ باید به‌خاطر رفتار ظالمانه‌ی آنان با ضیوف الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئله‌ی حج بکنند. کوتاهی در این وظیفه، آینده‌ی امّت اسلامی را با مشکلات بزرگ‌تری مواجه خواهد ساخت.
 برادران و خواهران مسلمان! امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج خالی است، ولی آنان با قلبهای خود حاضر و در کنار حاجیان از سراسر جهان و نگران حال آنان هستند، و دعا میکنند که شجره‌ی ملعونه‌ی طواغیت نتوانند گزندی به آنان برسانند. برادران و خواهران ایرانیِ خود را در دعاها و عبادتها و مناجاتهای خود یاد کنید و برای رفع گرفتاری‌ها از جوامع اسلامی و کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیست‌ها و سرسپردگان آنها از امّت اسلامی دعا کنید.
 اینجانب یاد شهدای منا و مسجدالحرام در سال گذشته و شهدای مکّه در سال ۶۶  را گرامی میدارم و از خدای عزّوجلّ برای آنان طلب مغفرت و رحمت و علوّ درجات میکنم و با سلام به حضرت بقیّةالله اعظم (روحی له الفداء) دعای مستجاب آن بزرگوار را برای اعتلای امّت اسلامی و نجات مسلمانان از فتنه و شرّ دشمنان طلب مینمایم.
        و باللّه التّوفیق و علیه التُّکلان         
               سیّدعلی خامنه‌ای                


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، اخبار
برچسب‌ها: فرمایشات , بیانات , مقام معظم , رهبری


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۶/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

http://komeil.info/wp-content/uploads/2016/04/00002.jpg

نمی‌دانم این‌که ما سالی چند میلیارد لوازم آرایشی وارد می‌کنیم راست است یا نه... نمی‌دانم این موضوع واردات خودروهای آمریکایی صحت دارد یا نه. آمریکایی‌ها خودشان هم به دلیل مصرف بالا ، خودروی آمریکایی سوار نمی‌شوند ، آنوقت ما برای هوس یک پولدار نوکیسه می‌رویم و از یک شرکت در حال ورشکستگی خودرو می‌خریم ، این غلط است !

تصویر فروشگاههایی را به من نشان دادند که بالای تابلویش زده بودند "فقط اجناس داخلی فروخته می‌شود". بارک الله، آفرین به این مغازه دار!
در مقابل ، برخی فروشگاههای بزرگ که وابسته به دستگاههای حکومتی هم هستند ، مملو از اجناس خارجی‌اَند ، چرا ؟!
این ظلم به کارگر ایرانی است.

به من گزارش داده‌اند برخی می‌روند کارخانه‌ها را از دولت می‌خرند و وام هم می‌گیرند ، اما برای فروش زمین آن، به یک بهانه‌ای کارخانه را تعطیل می‌کنند و وام را خرج ساخت و ساز می‌کنند ، دولت و قوّه قضائیه برخورد جدی کنند!

مسئولین می‌گویند تعرفه‌ی واردات را افزایش نمی‌دهیم تا قاچاق کالا افزایش نیابد ، آیا این منطقی است؟! خب جلوی قاچاق را بگیرید.
منظور من از قاچاقچی ، آن "کوله بر سیستانی" نیست ، با آن کوله بر مبارزه هم نشود اشکالی ندارد! منظور بنده قاچاقهای سازمان یافته و صدها و هزارها کانتینری است که دارد وارد می‌شود ، شما دولتید خب برخورد کنید!

یکی از بهانه‌های مسئولان برای واردات این است که فن‌آوری اجناس خارجی جدید و پیشرفته است.
پاسخ من این است ، ما که می‌توانیم موشک با برد ۲ هزار کیلومتری با خطای کمتر از ۱۰ متر بسازیم ، آن مغز آیا نمی‌تواند خودرویی بسازد که مصرف ۱۳ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر را برساند به ۵ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر ؟!
چرا به ذهن خلّاق جوان‌های خودمان مراجعه نمی‌کنید ؟!

 مواردی هم به من گزارش می‌شود که برخی سودجوها و نوکیسه‌ها که متأسفانه تعدادشان کم هم نیست ، گاهی از طریق رشوه به مسئولین ، گاهی از طرق مختلف دیگر و گاهی از طریق ارتکاب جنایت و صدمه زدن ، جلوی برخی تولیدات داخلی را می‌گیرند و تولیدکنندگان را به زانو در می‌آورند . دستگاه‌های مسئول اطلاعاتی و قضایی باید با شدت با این‌ها برخورد کنند!

به مسئولین خوش بینم ، منتها کارها یکجایش می‌لنگد ، خب بگردید این شکاف‌ها را پیدا کنند!
ببینند کجای این استخر شکاف دارد که هرچه آب می‌ریزند پر نمی‌شود .
بعضی به بنده می‌گویند چرا این‌قدر "دشمن دشمن" می‌کنید.
آمریکا دشمن است چه من بگویم و چه نگویم! آن‌ها را از در رانده‌ایم می‌خواهند از پنجره وارد شوند.
ما مظلومیم ، اما قوی هم هستیم ، مثل مولایمان امیرالمومنین!

۱۳۹۵/۰۲/۰۸‌


    
    
    
    
    

دانلود فايل صوتي از لينك مستقيم كميل

http://komeil.info/wp-content/uploads/2016/04/00001.jpg


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، اخبار ، پیامها
برچسب‌ها: رهبر انقلاب , كارگر , ديدار , آرايشي


تاريخ : ۱۳۹۵/۰۲/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

شاخص های اصولگرایی در کلام مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی تعریفی جامع از «اصولگرایی» دارند و بارها در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام مقدس جمهوری اسلامی و دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیات دولت ضمن اشاره به رویکردهای اصولگرایانه در کشور به تبیین شاخص های اصولگرایی پرداخته اند.

در این نوشتار سعی داریم به مهم ترین شاخص های «اصولگرایی» در کلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بپردازیم:

● تعریف اصولگرایی

رهبر معظم انقلاب اسلامی «اصولگرایی» را این گونه تعریف کرده اند؛ « اصولگرایی به حرف نیست؛ اصولگرایی در مقابل نحله ‏های سیاسی رایج کشور هم نیست. این غلط است که ما کشور یا فعالان سیاسی را به اصولگرا و اصلاح‏ طلب تقسیم کنیم: اصولگرا و فلان؛ نه. اصولگرایی متعلق به همه‏ ی کسانی است که به مبانی انقلاب معتقد و پایبندند و آنها را دوست می‏دارند؛ حالا اسمشان هر چه باشد.»۱

چنان که از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی برمی آید، اصولگرایی با حرف و شعار شناخته نمی شود، بلکه در عمل پدیدار می گردد؛ یعنی زمانی می توانیم بگویم که اصولگرایی در جامعه حکم می راند که مسئولین، کارگزاران و دولتمردان نظام مقدس جمهوری اسلامی در عمل به اصول اصولگرایی پایبند باشند و آن اصول را در جامعه پیاده کنند. اما اصول اصولگرایی کدامند؟

در ادامه به شاخص ترین اصولی که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اصولگرایی برشمرده اند، اشاره داریم.

● اصل اول: ایمان و هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن

اصولگرا در درجه اول ایمان روشن بینانه به خدای خویش دارد، اصولگرا به مبانی انقلاب اسلامی معتقد بوده و به این مبانی پایبند است و می کوشد تا دیگران را نیز با این مبانی آشنا سازد، اما در این راه هیچ گاه ، دین و ایمان دیگران را به طور کامل کنار نگذاشته و قصد آن ندارد که تعصب های فرقه ای را مشتعل سازد و همه را به جان هم بیندازد.

چه نیکوست که اصل اول اصولگرایی را در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری به نظاره بنشینیم؛ ایشان اصل اول اصولگرایی را ایمان و هویت اسلامی و انقلابی و پایبندی به آن دانسته و می فرمایند: «وظیفه ‏ی مهم این است که ما پایه ‏های یک ایمان روشن‏بینانه و استوار را در ذهن نسلهای جوان و رو به رشد خودمان تقویت کنیم؛ ایمانِ دور ازخرافه‏ گری و سست‏ اندیشی، ایمانِ روشن بینانه، ایمانِ به دین، ایمانِ به نظام، ایمانِ به مردم، ایمانِ به آینده، ایمانِ به خود، ایمانِ به استقلال کشور و ایمانِ به وحدت ملی و ایمانی که در هیچ بخشی برافروزنده‏ ی آتشهای تعصب فرقه‏ای نباشد. این را من تکرار و تأکید می‏کنم و به همه می‏گویم: این غلط است که ما به نام ایمان اسلامی یا ایمان مذهبی حرفی بزنیم و کاری بکنیم که تعصب های فرقه‏ ای را دائم مشتعل کنیم و همه را به جان هم بیندازیم؛ قضیه اصلاً این‏طوری نیست. به ایمان خودتان پایبند باشید؛ با هر کسی هم که از لحاظ ایمان مذهبی یا دینی با شما مخالف است، بحث بکنید، مجادله بکنید، استدلال بکنید، منطق بکنید و او را به فکر خودتان معتقد بکنید؛ اما تعصب‏ افروزی نکنید؛ «و جادلهم بالّتی هی احسن». این، قرآن است. چرا یک عده‏ ای نمی‏ فهمند؟! من نمی‏دانم.»۲

اصولگرا «نوآور» و «نواندیش» است؛ اصولگر می کوشد تا نگاهی نو به دنیا داشته باشد؛ نگاهی نو به مردم و جامعه، نگاهی نو به دین، نگاهی نو به خدمت گذاری، نگاهی نو به عدالت گستری، نگاهی نو به اقتصاد، نگاهی نو به سیاست، نگاهی نو به زندگی و…

اصولگرا هیچ گاه خود را یکسره پایبند ریشه ها نکرده و هر روز نگاهی نو به آینده دارد و به اصلاح مداوم می اندیشد. اصولگرا در حالی که در «امروز» زندگی می کند، به «فرداها» می اندیشد و فکرهای نو و حرفهای نو دارد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی به خوبی به این نکته اشاره کرده و می فرمایند: « بعضی ها خیال می‏کنند که نوآوری در دین امکان ندارد! گنجینه ‏ی منابع اسلامی و دینی ما بی‏پایان است؛ ما به قدر وسع خودمان، فقط چند سطل آب از این چشمه‏ ی جوشان برداشته‏ ایم؛ تلاش کنیم و فکرهای نو و حرفهای نو در زمینه‏ های مختلف تولید کنیم. این قرآن یک اقیانوس بی پایان است؛ خیلی حقایق هست؛ نه «خیلی»، بلکه بیشترِ حقایق عالم را که ما از قرآن می‏توانیم بفهمیم، هنوز نفهمیده‏ ایم. فکر کردن، استخراج کردن، نوآوری کردن و سخن نو را در مقابل افکار عمومی متفکران و اندیشمندان مسلمان قرار دادن، یکی از کارهای ماست.»۳

آری اصولگرا با ایمان به خدای بزرگ، هرگز هویت اسلامی خود را فراموش نمی کند، به مبانی انقلاب اسلامی معتقد بوده و نیک می داند که انقلاب اسلامی چه آرمان های مقدسی دارد، بنابراین برای تحقق آرمان های مقدس انقلاب اسلامی حاضر به بالاترین درجه ایثار و خودگذشتگی؛ شهادت در راه اسلام است.

اصولگرا به وحدت امت اسلامی می اندیشد و برای تحقق این هدف والا و مقدس تلاش می کند، او فضیلت های اخلاقی را در جامعه رشد می دهد و به اسلام ناب محمدی (ص) فکر می کند و اعتقاد دارد که باید همواره پرچم جمهوری اسلامی ایران برافراشته باشد تا روزی پرچم انقلاب اسلامی را به دستان مبارک حضرت صاحب الزمان؛ مهدی موعود (عج) بسپارد و انقلاب خمینی کبیر (ره) را به انقلاب مهدی موعود (عج) پیوند دهد.

کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص، بسیار شیرین و آموزنده است؛ « ایشان می فرمایند: پرچم برادری اسلامی را با همه ‏ی ملتهای اسلامی بلند کنیم و فضیلت های اخلاقی را در جامعه رشد بدهیم: همکاری، گذشت، کمک، صبر، حلم؛ اینها خلقیات اسلامی است؛ اینها را در جامعه رشد بدهیم. این، همان ایمان و هویت اسلامی و انقلابی است که اصل اول است.»۴

● اصل دوم: عدالت

اصولگرا همواره دغدغه اجرای عدالت در جامعه را دارد. او می کوشد که حضرت علی (ع) را که مظهر عدل و عدالت بر روی زمین است‏‏، سرمشق و الگو قرار داده و حتی به نزدیکان خود نیز کوچکترین امتیازی ندهد. اصولگرا نیک می داند که تنها راه کشورداری اجرای واقعی عدالت است.

اصولگرا معنای واقعی عدالت را خوب می داند‎؛ او می داند که عدالت به معنای « قرار دادن هر چیز در جای خود و یا انجام دادن هر کاری به نحو شایسته» است. او می داند که اگر روزی عدالت واقعی در جامعه اجرا گردد‏، هیچ فقیری وجود نخواهد داشت‏، بنابراین اصولگرا می کوشد تا عدالت واقعی را در جامعه پیاده کند هر چند که این امر به مذاق برخی خوش نیاید. اصولگرا نیک می داند که عدالت بهتر و شریف تر از بخشش است، چرا که به این کلام حضرت علی (ع) ایمان دارد که حضرت می فرمایند: «عدالت، هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است. در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است. پس عدالت شریف تر و برتر است».۵ اصولگرا به این اصل ایمان دارد که عدالت است که می تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند، همه را راضی نگه دارد و به اجتماع سلامت و به روح جامعه آرامش بدهد. اصولگرا برای رشد اقتصادی جامعه و اجرای عدالت برنامه ریزی می کند و هرگز در اجرای این برنامه ها عدالت را فراموش نمی کند.

کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص شنیدنی است‎؛ ایشان می فرمایند:« فلسفه‏ ی وجودی ما، عدالت است. این که ما برنامه‏ ی رشد اقتصادی درست کنیم و بگذاریم بعد از حاصل شدن دو، سه برنامه رشد اقتصادی، به فکر عدالت بیفتیم، منطقی نیست. رشد اقتصادی باید همپای عدالت پیش برود؛ برنامه ‏ریزی کنند و راهش را پیدا کنند.»۶

حضرت آیت الله خامنه ای عدالت را این گونه تعریف می کنند: «… حالا عدالت چیست؟ البته ممکن است درمعنا کردن عدالت، افرادی، کسانی یا گروه هایی اختلاف نظر داشته باشند؛ اما یک قدر مسلّم هایی وجود دارد: کم کردن فاصله ‏ها، دادن فرصتهای برابر، تشویق درستکار و مهار متجاوزان به ثروت ملی، عدالت را در بدنه ‏ی حاکمیتی رایج کردن - عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها - مناطق دوردست کشور و مناطق فقیر را مثل مرکز کشور زیر نظر آوردن، منابع مالی کشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالک این منابع دانستن، از قدرِ مسلّم ها و مورد اتفاقهای عدالت است که باید انجام بگیرد. بنابراین، عدالت یک اصل است و نیازمند قاطعیت.»۷

چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره فرموده اند‏، اصولگرا از عدالت تعریفی حقیقی دارد‎؛ او برای اجرای عدالت‏، فاصله طبقاتی را کم می کند، به همه افراد جامعه فرصت های برابر می دهد، دست متجاوزان به ثروت ملی را قطع کرده و اجازه نمی دهد که ذره ای از بیت المال به ناحق مصرف گردد، او اگر مسئولی را عزل یا نصب می کند بر اساس میزان لیاقت و کارآمدی اوست. اصولگرا برای اجرای عدالت واقعی حاضر نیست کوچکترین ظلمی در حق کسی اعمال شود. سیاست اقتصادی اصولگرا در مورد عدالت اقتصادی، سیاستی قاطع است که به او اجازه نمی دهد برای اینکه مردم را به خود جذب کند، دست به حربه های سیاسی زده و با توزیع ناعادلانه ثروت بین مردم ، آنان را مطیع و فرمانبردار خود کند، اصولگرا حتی با کوچکترین بی عدالتی به مبارزه بر می خیزد.

چنانکه گفتیم اصولگرا برای اجرای عدالت، حضرت علی (ع) را الگو قرار می دهد و عدالت واقعی را در جامعه اجرا می کند. در حکومت اصولگرا، شخصیت زدگی باعث بی عدالتی نمی گردد و اصولگرا هرگز حاضر نمی شود در اجرای عدالت، فضایل و کمالات اشخاص را در نظر گرفته و اجرای حکم کند. در رفتار و نگاه اصولگرا نیز عدالت جاری است؛ به گونه ای که او در نگاه کردن ها و ملاحظات خود، مساوات را رعایت می کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص اجرای واقعی عدالت در جامعه‏، توصیه هایی حکیمانه دارند؛ ایشان می فرمایند:« عدالت، با من بمیرم، تو بمیری درست نمی‏شود؛ عدالت، با تعارف درست نمی‏شود؛ اولاً قاطعیت می‏خواهد، ثانیاً ارتباط با مردم می‏خواهد، ثالثاً ساده‏ زیستی و مردمی بودن لازم دارد و بالاتر از همه، خودسازی و تهذیب می‏خواهد؛ این هم جزو پیش شرطها و پیش نیازهای اجرای عدالت است. اول، باید خودمان را درست کنیم و یک دستی به سر و صورت خودمان بکشیم، تا بتوانیم عدالت را اجرا کنیم؛ وظیفه‏ی من و شما اینهاست. واقعاً باید با ویژه‏ خواران و فساد مبارزه کنیم.»۸

آری اصولگرا به اصل مهم «عدالت»، اعتقاد و ایمان راسخ دارد و نیک می داند که باید ولایت فقیه پشتوانه عدالت اجتماعی باشد؛ اصولگرا می داند که نظام جامعه اسلامی زمانی می تواند عدالت را به معنای واقعی کلمه در جامعه بگستراند که ولایت فقیه زمام امور را به دست بگیرد و نظارت عادلانه برای اجرای عدالت داشته باشد.

● اصل سوم: حفظ استقلال سیاسی

اصولگرا نان به نرخ روز نمی خورد. اصولگرا حرفش یکی است. سیاست در منظر اصولگرا تعریفی دیگر دارد‏‎؛ سیاست اصولگرا عین دیانتش و دیانت او عین سیاستش است. در سیاست اصولگرا‏، مکر و دروغ راه ندارد. در سیاست اصولگرا هدف وسیله را توجیه نمی کند، بنابراین اصولگرا هرگز به خود اجازه نمی دهد تا برای آنکه رای مردم جامعه را بدست آورد، به فریب آنها دست زند. اصولگرا نیک می داند که شعار اصلی انقلاب اسلامی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده و است، بنابراین همواره استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را حفظ می کند و هرگز این اجازه را به دیگران نمی دهد که برای او تصمیم بگیرند، برای کشور او تصمیم بگیرند، برای مردم او تصمیم بگیرند و تعیین تکلیف کنند و …

سیاست اصولگرا حرکت های رفورمیست و فرمالیسم (ظاهر پرستی و ظاهرسازی) که تنها به ظاهرسازی و ریاکاری توجه دارند، را نفی می کند. سیاست اصولگرا در برخورد با مردم به گونه ای است که در آن نژادپرستی و قومیت گرایی راه ندارد و به خودبرتربینی توجهی نمی شود، بلکه سیاست اصولگرا در برخورد با مردم، برابری و برادری امت مسلمان است.

سیاست اصولگرا در برخورد با خویشاوندان نیز، تامل برانگیز است؛ سیاست اصولگرا در برخورد با خویشاوندان به گونه ای است که تفکر اگوستانتریسم (خودمداری و خودمحوری) را نفی می کند یعنی به خود اجازه نمی دهد که خویشاوندی را تنها به خاطر اینکه نسبت خویشاوندی با وی دارد، امتیازی دهد تا خود را در نظر آنان محبوب گرداند و خویشاوندان را از خود راضی نگه دارد.

سیاست اصولگرا در برخورد با دشمن نیز روشن و آشکار است؛ اصولگرا از صلح و پیشنهاد صلح استقبال می کند و صلح را تایید می کند، اما این به معنای آن نیست که اصولگرا جهاد مقدس را نفی کند، بلکه او در برخورد با دشمن، بسته به موقعیت و مصلحت نظام سیاسی و جامعه اسلامی، سیاست «صلح» و یا «جهاد مقدس» را انتخاب می کند.

اخلاق سیاسی اصولگرا به گونه ای است که او به طور شفاف اصول سیاست اجتماعی خود را برای مردم جامعه تشریح می کند و در این راه هرگز دست به انحراف افکار نمی زند و همه را به یک دیده می نگرد. سیاست اصولگرا ، تفکر دپراتیزه (انحراف افکار عمومی) را نفی می کند و اخلاق سیاسی او به گونه ای است که جز حق و حقیقت در سیاست های حکومتی وی راه ندارد.

اصولگرا استقلال سیاسی خود را حفظ می کند و این گونه نیست که اگر روزی بی مهری در حق او صورت گیرد، زبان به شکوه گشاید، بلکه اصولگرا در برخورد با فتنه ها، بهترین راه حل یعنی استقامت را برمی گزیند. اصولگرا در برخورد با موضع گیری های سیاسی ناپسند، سیاست «نکوهش» را در پیش می گیرد.

پست های سیاسی در نظر اصولگرا کوچکترین ارزشی ندارد، بلکه این پست های سیاسی تنها میدان آزمایش انسان ها است و او می داند که در هر مقامی و در هر پستی باید خدمت گذار مردم جامعه باشد و برای رضای خدا کار کند نه برای خشنوی و رضایت افراد خاص.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود ضمن اشاره به اصل چهارم اصولگرایی‏، نکته مهمی را در این خصوص متذکر می گردند: « این، خیلی مهم است؛ این، جزوِ مبانی اصولی نظام است. این استقلال، استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. ما باید این بندهای اختاپوس فرهنگیِ تحمیل شده‏ی به وسیله‏ی غرب را از دست و پای خودمان باز کنیم؛ این هم یکی از اصول ماست. آن حرکتی، آن جریانی، آن شعاری و آن برنامه‏ ریزی‏ای که در آن استقلال کشور و ملت دیده نشود، اصولگرایانه نیست.»۹

آری اصولگرا تا عمل نکند، رعد و برقی ندارد و تا نبارد سیل جاری نمی سازد.

● اصل چهارم: تقویت خودباوری و اعتماد به نفس ملی

اصولگرا به این اصل اعتقاد و ایمان دارد که «ایرانی می تواند»، بنابراین او سعی دارد خودباوری و اعتماد به نفس ملی را در مردم جامعه خود تقویت کند تا روزی ایران اسلامی بتواند با تکیه بر نیروی فکری جوان ایرانی، به پیشرفت های نوین در همه عرصه ها نایل آید. اصولگرا حس خودباوری و اعتماد به نفس ملی را از بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی به ارث برده است‎؛ او به یاد دارد که خمینی کبیر (ره) چگونه به مردم ایران اسلامی فهماند که ایرانی می تواند.

اصولگرا نیک می داند که خودباوری و اعتماد به نفس ملی بود که نهضت ملی شدن صنعت نفت را رقم زد، خودباوری و اعتماد به نفس ملی بود که موفقیت های ایران اسلامی را در عرصه فناوری صلح آمیز هسته ای به گوش جهانیان رساند. پس اصولگرا به این اصل ایمان دارد و سعی دارد با تکیه بر این اصل به موفقیت های روز افزون در تمام عرصه ها نایل گردد.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص اصل چهارم اصولگرایی، توصیه هایی حکیمانه دارند‎؛ ایشان می فرمایند: « … استقلالِ اعتماد به نفس ملی و خودباوری، فقط به این چیزها منحصر نمی‏شود که ما می‏توانیم سد درست کنیم؛ می‏توانیم نیروگاه درست کنیم و می‏توانیم بدون کمک خارجی کارهای بزرگ و پروژه‏های عظیم را راه‏اندازی کنیم، بلکه باید در سیاست، فلسفه، ابتکارهای مردمی و ارزشهای اخلاقی هم خودباوری داشته باشیم.»۱۰

● اصل پنجم: جهاد علمی

رهبر معظم انقلاب اسلامی، اصل پنجم اصولگرایی را جهاد علمی برشمرده اند و جهاد علمی را جزو مبانی اصولگرایی دانسته اند. حال باید بدانیم که اصولگرا برای نهضت تولید علم در کشور، چه رسالتی بر عهده دارد.

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به خوبی، به رسالت اصولگرا در این امر مهم اشاره کرده و می فرمایند: « ما باید بر ثروت علمی بشر بیفزاییم. نگویند نمی‏شود؛ می‏شود. یک روزی بشریت فناوری ریزترینها - نانوتکنولوژی - را نمی‏ شناخت، بعد شناخت. امروز صد تا میدان دیگر ممکن است وجود داشته باشد که بشر نمی‏شناسد؛ اما می‏توان آنها را شناخت و می‏توان جلو رفت. البته مقدمات دارد؛ اما آن مقدمات را هم می‏شود با همت فراهم کرد. من یک روز در مجموعه‏ی جوانها و اهل دانشگاه گفتم من توقعم زیاد نیست؛ من این را از شما جامعه ‏ی علمی کشور توقع می‏کنم که شما پنجاه سال دیگر - پنجاه سال، نیم قرن است - در رتبه‏ ی بالای علمی دنیا قرار داشته باشید؛ این توقع زیادی است از یک ملت با استعداد؟ اما اگر بخواهیم این اتفاق بیفتد، از الان باید سخت کار کنیم. شرطش تنبلی نکردن است؛ غفلت نکردن است؛ خست نورزیدن است؛ از ورود در این راه وحشت نکردن است و میدان دادن و پرورش نخبگان علمی است.»۱۱

مدیریت علمی اصولگرا در جهت تولید علم و دانش در جامعه است. او به جوانان تشنه کار و فهمیدن، میدان می دهد، امکانات را در اختیار آنان قرار می دهد تا آنان در دامان ایران اسلامی پرورش یابند. اصولگرا ارزش واقعی علم را می داند و به آن بها می دهد، به جوان جویای علم بها می دهد. اصولگرا نیک می داند که اگر او فرصت های علمی را برای جوان ایرانی مهیا سازد، آینده از آن ایران اسلامی است و آن روز است که می توانیم چشم اندازه ای ۲۰ ساله و حتی بیشتر را ارایه دهیم و افق دید خود را گسترش دهیم.

● اصل ششم: تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی

اصولگرا به کرامت و ارزش والای انسان و آزادی و آزاداندیشی توجه ویژه دارد. تعریف اصولگرا از آزادی و آزاداندیشی همان تعریف قانون اساسی جمهوری اسلامی از آزادی است؛ « در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.»۱۲

اصولگرا خود آزاد است؛ آزادی که توام با مسئولیت در برابر خداوند متعال است. اصولگرا به آزادی و حق آزاداندیشی افراد جامعه احترام می گذارد اما هرگز اجازه نمی دهد افرادی به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران اسلامی کمترین خدشه ای وارد کنند. اصولگرا مرزی برای آزادی افراد جامعه ترسیم کرده است؛ او تا حدی به افراد آزادی می دهد که قسط و عدل، استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و همبستگی ملی تامین می شود و هر گونه ستمگری و ستم کشی و سلطه گری و سلطه پذیری نفی می شود.

کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص بسیار شیرین و آموزنده است؛ ایشان می فرمایند: «آزادی را نباید بد معنا کرد. آزادی یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است که یکی از شعبش آزاداندیشی است. بدون آزاداندیشی، این رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد. در حوزه‏های علمیه، دانشگاه و محیطهای فرهنگی و مطبوعاتی، هو کردن کسی که حرف تازه‏ای می‏آورد، یکی از بزرگترین خطاهاست؛ بگذارید آزادانه فکر کنند. البته من فهم غلط از آزادی را تأیید نمی‏کنم؛ من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل برای اینکه مرتباً گاز سمّی تولید کند و در فضای فرهنگی یا سیاسی کشور بدمد، تأیید نمی‏کنم؛ من براندازی خاموش را - آن‏چنانی که خود آمریکاییها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اینجا سادگی و بی‏عقلی کردند و به زبان آوردند - برنمی‏تابم و رد می‏کنم؛ اما توسعه‏ ی آزادی و رها بودن میدان برای پرورش فکر و اندیشه و علم و فهم، ربطی به اینها ندارد. ظرافتی لازم است که آدم این دو منطقه را از همدیگر باز بشناسد و مرز اینها را معین بکند. آزادی و آزاداندیشی، یکی از مبانی اصلی اصولگرایی است.»۱۳

● اصل هفتم: اصلاح و تصحیح روشها (اصلاحات)

اصولگرا، اصلاحگری وارسته است که اصلاحات را جزو مبانی اصولگرایی می داند و همواره در پی اصلاحات است. اما کدام اصلاحات؟! و بر اساس کدام معیارها؟!

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی این گونه به این پرسش پاسخ داده اند؛ ایشان می فرمایند: « اصلاحات باید ضابطه‏ مند و مبتنی بر ارزشها و معیارها و خط کشهای اسلامی و ایرانی باشد. معیار اصلاحات، قانون اساسی است؛ بر این اساس، باید ما اصلاحات کنیم؛ ما به اصلاحات احتیاج داریم. اصلاحات، تصحیح روشهای ماست؛ تصحیح هدفهای مرحله‏ای ماست؛ تصحیح تصمیم ‏گیریهای ماست؛ تعصب نورزیدن روی تصمیم گیریها ناحق است. این، غیر از ساختارشکنی و مبارزه‏ی با قانون اساسی، مبارزه‏ی با اسلام و مبارزه‏ ی با استقلال یک کشور است.»۱۴

● اصل هشتم: شکوفایی اقتصادی

رهبر معظم انقلاب اسلامی، اصل هشتم اصولگرایی را شکوفایی اقتصادی که همان رسیدگی به زندگی مردم و رسیدگی به اقتصاد کشور است، می دانند.

اصولگرا به اقتصاد به عنوان وسیله می نگرد نه هدف. اصولگرا اقتصاد را وسیله ای برای رفع نیازهای افراد جامعه در جریان رشد و تکامل آنها می بیند، بنابراین هرگز به خود اجازه نمی دهد اقتصاد را هدف قرار داده و به تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی بیاندیشد. اصولگرا به رشد اقتصادی فکر می کند به این فکر می کند که چگونه می تواند به زندگی مردم جامعه خود رسیدگی کند و اقتصاد کشور را شکوفا سازد؟

رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خصوص اصل هشتم اصولگرایی و شکوفایی اقتصاد کشور توصیه های دارند؛ ایشان می فرمایند: « ما احتیاج داریم که از سرمایه‏ گذاری حمایت بشود؛ کارآفرینی بشود؛ تولید داخلی ترویج بشود؛ با قاچاق و فساد مجدّانه مبارزه بشود؛ اشتغال به عنوان یک مبنای اصلی و یک هدف مهم دنبال بشود؛ ثبات و شفافیت و انسجام سیاستها و مقررات اقتصادی انجام بشود - مقررات اقتصادی‏ای که امروز یک چیزی بگوییم، فردا عوضش بکنیم، فایده‏ای ندارد - مقررات اقتصادی و قوانین ما باید هم ثبات داشته باشند که مردم بتوانند روی آن برنامه ‏ریزی کنند، هم باید منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد. بازاریابی جهانی، یکی از مهمترین وظایف برای رونق اقتصادی کشور است - که جزوِ کارهایی است که ما نکرده‏ایم و جزوِ کم‏کاری های ماست - و اطلاع‏ رسانی کامل از فعالیتها و برنامه‏ها؛ ما بایستی اینها را در نظر داشته باشیم. البته برنامه‏های راهبردی اساسی کشور نباید از نظر دور بماند؛ مسئله‏ ی ذخایر ارزی مطمئن که کشور بتواند با شوکهای اقتصادی و ارزی مقابله کند؛ تأمین منابع تولید و سرمایه‏ گذاری؛ برنامه‏ های راهبردی تولید و انتقال آب و انرژی در کشور، جزوِ مسایلی است که ما در چند سال آینده به شدت نیازمان به آنها محسوس خواهد شد؛ اینها بایستی با جدیت دنبال بشود؛ اینها جزوِ همان مقوله ‏ی رونق اقتصادی کشور است.»۱۵

سخن پایانی: نویسنده بر این اعتقاد است که: برای اینکه اصولگرا باشیم نیازی نیست که جایی، نام خود را ثبت کرده باشیم، نیازی نیست وابسته به حزب یا جناحی خاص باشیم، نیازی نیست شعار دهیم و نتوانیم آن شعارها را عملی سازیم. برای آنکه اصولگرا باشیم کافی است که به اصولی که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای اصولگرایی برشمرده اند، ایمان داشته باشیم و به آن اصول عمل کنیم. آری همه ما ایرانیان می توانیم اصولگرا باشیم.

 

پاورقی ها:

۱ تا ۴- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤلان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی (۲۹/۳/۱۳۸۵)

۵- نهج البلاغه

۶ تا ۱۱- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤلان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ( ۲۹/۳/۱۳۸۵)

۱۲- اصل نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

۱۳ تا ۱۵- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مسؤلان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ( ۲۹/۳/۱۳۸۵)


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: بيانات , اصولگرا , شاخص , رهبر انقلاب


تاريخ : ۱۳۹۴/۱۲/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


جناب آقاي دكتر روحاني
رياست محترم جمهوري
با سلام و تحيت،
خرسندي خود را از اينكه مقاومت ملت بزرگ ايران در برابر تحريم‌هاي ظالمانه و تلاش دانشمندان هسته‌ئي در پيشبرد اين صنعت مهم و كوشش خستگي ناپذير مذاكره‌كنندگان، سرانجام طرف‌هاي مقابل را كه برخي از آنان به دشمني با ملت ايران شهره‌اند، وادار به عقب‌نشيني و رفع بخشي از آن تحريم‌هاي زورگويانه كرد، ابراز مي‌دارم و از جنابعالي و هيئت مذاكره و شخص وزیر و همه‌ي دست‌اندركاران تشكر مي‌كنم. عجالتاً نظر جنابعالي را معطوف مي‌دارم به اينكه:

اولاً: مراقبت شود كه طرف مقابل تعهدات خود را به‌طور كامل انجام دهد. اظهارات برخي از سياستمداران امريكائي در اين دو سه روز كاملاً موجب بدگماني است.
ثانياً: به همه‌ي مسئولان دولتي تذكر داده شود كه حلّ مشكلات اقتصادي كشور در گرو تلاش بي‌وقفه و خردمندانه در همه‌ي بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتي است و رفع تحريم‌ها به تنهائي براي گشايش در اقتصاد كشور و معيشت مردم كافي نيست.
ثالثاً: در تبليغات توجه شود كه در برابر آنچه در اين معامله به دست آمده، هزينه‌هاي سنگيني پرداخت شده است. نوشته‌ها و گفته‌هائي كه سعي مي‌كنند اين حقيقت را ناديده گرفته و خود را ممنون طرف غربي وانمود كنند با افكار عمومي ملت، صادقانه رفتار نمي‌كنند.
رابعاً: همين اندازه دستاورد نيز در برابر جبهه‌ي استكبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ايستادگي به دست آمده است. اين را بايد همه‌ي ما درسي بزرگ براي همه‌ي قضايا و حوادث در جمهوري اسلامي بدانيم.
خامساً: بار ديگر تأكيد مي‌كنم كه از خدعه و نقض عهد دولت‌هاي مستكبر بويژه امريكا در اين مسأله و ديگر مسائل غفلت نشود.

موفقيت جنابعالي و ديگر مسئولان كشور را از خداوند متعال مسألت مي‌كنم.
سيّدعلي خامنه‌اي
۲۹ دی ۹۴


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، اخبار ، پیامها
برچسب‌ها: پاسخ رهبري , برجام , رئيس جمهور


تاريخ : ۱۳۹۴/۱۰/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

حضرت آقا بارها فرموده‌اند که به مقدسات سایر مذاهب توهین نکنید. بنابراین باید از این کار پرهیز کرد و نکته‌ی جالب توجه اینجا است که برخی می‌گویند در مجالس خصوصی اشکالی ندارد که لعن بگوییم؛ در حالی که حضرت آقا قید نزدند که مجلس عمومی باشد یا خصوصی، بلکه به طور کلی فرموده‌اند که به مقدسات سایر مسلمانان یعنی سایر فِرَق اسلامی توهین نکنید.

حضرت آقا در جایی فرموده‌اند: «آن شیعه‌ای هم که از روی نادانی و غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم سراغ داریم و افرادی را هم از بین شیعیان می‌شناسیم که فقط مسئله‌شان مسئله‌ی نادانی نیست، بلکه مأموریت دارند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت می‌کند، عرض می‌کنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعی است و خلاف قانونی است.» بنابراین توهین به مقدسات سایر مذاهب اسلامی به نظر حضرت آقا حرام شرعی است.

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، پیامها
برچسب‌ها: لعن , ديگر مسلمانان , اهل سنت , شيعه و سني


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۹/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

حوزه    فرهنگ – رسانه
موضوع    بازتاب‌هاي نامه‌ي رهبري
تحلیل و استناد
مشرق:


وقتی نامه رهبر ایران را خواندم احساس کردم پدری با فرزندانش سخن می‌گوید/ روزنامه‌های ایتالیایی نامه را منتشر نکردند/ شبکه‌های اجتماعی بهترین راه بازنشر نامه است


ما دوران غم‌انگیزی را در اروپا سپری می‌کنیم. رهبر ایران با زبانی ساده و صمیمانه آنچه را که موجب ترس و وحشت ما شده است، بیان می‌کند؛ من اسم آن را «نامه حقیقت» می‌گذارم و تنها کسانی که نمی‌خواهند با «حقیقت» روبرو شوند، این نامه را بی‌معنا می‌دانند.


نامه دوم رهبر معظم انقلاب به جوانان کشورهای غربی بازتاب‌های متفاوتی در رسانه‌های جهان و شبکه‌های اجتماعی داشت. رسانه‌های مستقل بسیاری به آن پرداختند و خبرنگاران زیادی هم در صفحات شبکه‌های اجتماعی آن را بازنشر داده و درباره آن تحلیل‌ ارائه دادند و به بحث پرداختند. اما همانطور که انتظار می‌رفت اکثر رسانه‌های مشهور غربی واکنشی به آن نشان نداده و از ان گذر کردند. البته این را نیز باید به فال نیک گرفت، چرا که روایت تحریف‌شده و ناقص آنان از پیام رهبر ایران، ابعاد مختلف این نامه را منتقل نمی‌کرد. از سوی دیگر، هدف این نامه ارتباط و گفتگوی مستقیم و بی‌واسطه با جوانان در کشورهای غربی بوده است و بهترین راه برای این هدف، بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی است.


1.    جمله‌ای که در ساعات اولیه نشر نامه، در میان کاربران عربی محبوبیت بیشتری یافت و با اقبال بیشتری رو به رو شد، جمله من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم بود.


کارشناسان و تحلیل‌گران هم بعد از انتشار این نامه، مسؤولیت توزیع و بازنشر آن را متوجه داخل کردند و سانسور را امری اجتناب‌ناپذیر در گروه رسانه‌های وابسته به جریان صهیونیسم دانستند. در درجه اول باید دقت کرد که رسانه‌هایی که در سبد سیاست‌های صهیونیستی قرار دارند تلاش‌ می‌کنند تا فضا را به گونه‌ای تغییر دهند و یا اینکه سیاست سانسور رسانه‌ای را دنبال کنند. در گام اول لازم است که در بحث موضوع انتشار با دقت و با پیگیری جدی از طریق رسانه‌های متعدد دنبال شود.


اما در خارج از کشور اگرچه با غلبه سانسور در این حوزه مواجه بودیم، اما خبرنگاران مستقلی هم هستند که انتقال این پیام و اطلاع‌رسانی درباره آن را همانند دیگر وقایع و اخبار، وظیفه خود می‌دانند. «تیتزیانا چاواردینی»، خبرنگار، تحلیل‌گر و انسان‌شناس برجسته ایتالیایی یکی از این خبرنگاران است که هم درباره این نامه و هم نامه اول رهبر انقلاب به جوانان در کشورهای آمریکای شمالی و اروپا، فعالیت خبری داشتند.


خانم چاواردینی از احساسش درباره این نامه می‌گوید: «ما دوران غم‌انگیزی را در اروپا سپری می‌کنیم. رهبر معظم ایران با زبانی ساده و صمیمانه آنچه را که موجب ترس و وحشت ما شده است، بیان می‌کند؛ من اسم آن را «نامه حقیقت» می‌گذارم و تنها کسانی که نمی‌خواهند با «حقیقت» روبرو شوند، این نامه را بی‌معنا می‌دانند.»...


توصیه و پیشنهاد :

   1.    در اين بازتاب‌ها ظرفيت‌هاي رسانه‌اي خوبي براي تبليغ نامه‌ي حضرت آقا وجود دارد. از جمله عنواني که اين زن به نامه داده است: نامه‌ي حقيقت. پيشنهاد مي‌شود اين عنوان در فضاي رسانه‌اي بر سر زبان‌ها انداخته شود و توسط سايت رهبري هم با این عنوان معرفي شده و مطالب پيرامون آن توليد شوند.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، راهبرد و تحلیل
برچسب‌ها: بازتاب‌هاي نامه‌ي رهبري , رسانه , راهبردها , فرهنگ


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۹/۱۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
«بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
 
به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
 
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفت‌وگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان می‌دهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل می‌شود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی می‌برد، و یا تماشاگری که نمی‌داند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد.
 
هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم می‌شود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنج‌های امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.
 
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سال‌های متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی به مراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونت‌ها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است.
 
امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاست‌های غربی است.
 
چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده می‌شود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه می‌کنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه می‌گیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز می‌کنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را می‌توان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود می‌کند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی می‌دهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند.
 
آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام می‌شود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
 
لشکرکشی‌های سال‌های اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارت‌های انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته می‌شود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سال‌ها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارت‌های مادّی نیست.
 
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولت ها بر ارزش‌های انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
 
متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار می‌کنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی می‌کنم.
 
تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخش‌های آنها در حالی صورت می‌گیردک ه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه می‌شود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمی‌کنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلت‌های ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، می‌بایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده می‌شد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی می‌دهد.
 
مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان می‌دهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت می‌داند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟
 
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها می‌شوند؟ آیا می‌توان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سال‌های شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده می‌شود.
 
به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکاف‌ها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت.
 
طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان می‌خواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه می‌دهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
 
سیّدعلی خامنه‌ای
 
۸ آذر ۱۳۹۴»

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: نامه رهبر , جوانان غربي , بيداري اسلامي , تروريسم


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۹/۰۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

شبهات :

1-      چرا رهبری اعلام می‌کرد به مذاکرات خوش‌بین نیست؟

2-      موافقت رهبر انقلاب با مذاکرات هسته‌ای در عین "عدم خوش‌بینی" به مذاکره با آمریکا چگونه توجیه می‌شود؟

3-      مگر رهبری به مذاکرات بدبین نبود ؟ چرا مذاکره با آمریکا به توافق هسته‌ای منجر شد ؟

4-      آیا حصول توافق هسته‌ای به معنای آن نیست که باید به مذاکره با آمریکا "خوش‌بین" بود ؟

5-      چرا درباره سایر مسائل فی‌مابین (از جمله مسائل منطقه، حقوق‌بشر، حمایت از حزب‌الله و ...)با آمریکا وارد مذاکره نشویم ؟

 

پاسخ

چرا به مذاکرات خوش‌بین نیستم ؟

-         هدفشان از مذاکره پیدا کردن راه حل منطقی نیست، بلکه تحمیل نظراتشان است

(اول فروردین 92 حرم رضوی)

-         آمریکایی‌ها غیرقابل اعتماد، غیرمنطقی و ناصادق هستند

(30 تیر 92 دیدار مسئولان نظام)

-         مذاکره با آمریکا جز در موارد خاص نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد

(22 مرداد 93 کارگزاران خارجی)

-         مذاکره با آمریکا مشکلات ما را حل نمی‌کند

(22 مرداد 93 کارگزاران خارجی)

-         از مذاکرات نه تنها فایده ای عاید نشد، بلکه لحن آمریکاییها تندتر و اهانت آمیزتر شد/ طلبکاریشان بیشتر شد

(22 مرداد 93 کارگزاران خارجی)

-         آمریکایی ها پس از مذاکرات نه تنها دشمنیها را کم نکردند بلکه تحریمها را اضافه کردند

-         مذاکرات برخلاف تصور برخیها به هیچ چیز کمک نمیکند

-          نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن "دشمنی" آنها ندارد و بدون فایده است

-         اظهارات آمریکاییها نشان میدهد نمی شود به آنها اطمینان و اعتماد کرد

-         نگرانم، چون طرف مقابل حیله‌گر است

(21 اسفند 93 دیدار خبرگان)

-         طرف مقابل بشدّت اهل فریب و دروغ و نقض‌عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح است

(20 فروردین 94 دیدار مداحان)

 -         من البتّه هیچ‌وقت نسبت به مذاکره‌ی با آمریکا خوش‌بین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از باب تجربه

(20 فروردین 94 دیدار مداحان)

چرا علیرغم عدم خوش بینی به مذاکرات، با انجام آن موافقت می‌کنم ؟

-         -مذاکره هسته‌ای به اصرار دولت فعلی و قبل صورت گرفت

(28 بهمن 92)

-         با حرکتهای صحیح و منطقی دیپلماسی مخالف نیستم

(26 شهریور 92 دیدار فرماندهان سپاه)

-         "نرمش قهرمانانه" در یک جاهایی "بسیار لازم" است

(26 شهریور 92 دیدار فرماندهان سپاه)

-         لزوم عمل به نرمش قهرمانانه با رعایت ملاحظات و شرایط

(26 شهریور 92 دیدار فرماندهان سپاه)

-         ما به اذن‌الله از مذاکرات ضرر نمی‌کنیم

(12 آبان 92 دیدار دانش آموزان و دانشجویان)

-         مذاکرات تجربه ظرفیّت فكری ملّت ما را بالا خواهد ؛ همانند سال 82 و 83 / لازم است ملّت بیدار باشد

(12 آبان 92 دیدار دانش آموزان و دانشجویان)

-         اگر آن روز قبول نكرده بودیم، ممكن بود كسانی بگویند خب یك ذرّه شما عقب‌نشینی میكردید، همه‌ی مشكلات حل میشد، پرونده‌ی هسته‌ای ایران عادی میشد

(12 آبان 92 دیدار دانش آموزان و دانشجویان)

-         در موضوعات خاص، برای رفع شر شیطان مذاکره می‌کنیم.

(19 دی 92 دیدار مردم قم)

-         آشکار شدن دشمنی آمریکا با ایران و ایرانی و با اسلام و مسلمین و مدلل شدن آن برای همگان از برکات مذاکرات اخیر بود

(19 دی 92 دیدار مردم قم)

-         عده‌ای وانمود می‌کردند که اگر با آمریکایی‌ها دور میز مذاکره بنشینیم بسیاری از مشکلات حل می‌شود، البته ما می‌دانستیم اینجور نیست اما قضایای یک سال اخیر برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد.

(22 مرداد 93 مسئولان سفرا و نمایندگی های خارجی)

-        این، یک تجربه‌ی ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با آمریکایی ها، مطلقاً تأثیری در کم کردن "دشمنی" آنها ندارد و بدون فایده است.(همان)

-         مذاکره برای این است که حربه و سلاح تحریم از دست دشمن خارج شود

(19 بهمن 93 دیدار همافران)

-         ما دنبال از بین بردن و برداشتن تحریمها هستیم؛ هدف ما از این مذاکرات لغو تحریمها است؛ جدّاً دنبال این هستیم که این تحریمها لغو بشود؛ امّا درعین‌حال خود این تحریمها را ما فرصت میدانیم.

(2 تیر 94 دیدار مسئولان نظام)

با توافق خوب موافقم و با توافق بد مخالفم

-         با "توافق خوب" موافقم

(19 بهمن 93)

-         بنده با توافقی که بتواند انجام بگیرد موافقم؛ البتّه توافق بد نه

(19 بهمن 93)

- توافق نکردن بهتر از توافق بد است

(19 بهمن 93)

-         در ایران هیچ‌کس نیست که نخواهد مسئله‌ی هسته‌ای حل بشود و با مذاکرات حل بشود. آنچه ملّت ایران نمیخواهند عبارت است از قبول تحمیل‌ها و زورگویی‌های آمریکا

(اول فروردین 94)

-  اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد.

(20 فروردین 94 دیدار مداحان)

-         توافق نکردن بهتر از توافق بد است

(20 فروردین 94 دیدار مداحان)

-         توافق نکردن شرف دارد بر توافق بد

(20 فروردین 94 دیدار مداحان)

-         ما دنبال توافقیم. اگر کسی بگوید که در مسئولین جمهوری اسلامی کسی هست که توافق را نمیخواهد، خلاف گفته؛ این را همه بدانند. مسئولین جمهوری اسلامی - بنده، دولت، مجلس، قوّه‌ی قضائیّه، دستگاه‌های گوناگون امنیّتی، نظامی، غیره - همه در این جهت متّفقیم و موافقیم که توافق باید انجام بگیرد.

(2 تیر 94 دیدار مسئولان نظام)

چرا علیرغم خوش‌بین نبودن رهبر انقلاب به مذاکرات، توافق هسته‌ای حاصل شد؟

-         رهبر انقلاب به مذاکرات خوش‌بین نبودند اما هیچگاه اعلام نکرده‌اند به عدم حصول توافق خوش‌بین نیستند

-         حصول توافق نافی دلایل عدم خوش‌بینی به آمریکا نیست.

آیا حصول توافق هسته‌ای به معنای آن نیست که باید به مذاکره با آمریکا "خوش‌بین" بود؟

-         حصول توافق تنها بخش کوچکی از یک پروژه است؛ اجرای توافق مهمتر از رسیدن به توافق است. احتمال عدم پایبندی آمریکا به تعهداتش بسیار بالاست

-         دشمنی آمریکا بعد از جمع‌بندی مذاکرات نه تنها کم نشده، بلکه کسر تعداد تهدیدات نظامی مقامات ‌آمریکایی در یک بازه زمانی، نسبت به قبل از آن بسیار بیشتر هم شده است.

-         آمریکا توافق هسته‌ای را در "طول" دشمنی و هدف بلند مدت خود برای تغییر ساختار در جمهوری اسلامی می‌بیند نه در "عرض" آن

چرا درباره سایر مسائل فی‌مابین (از جمله مسائل منطقه، حقوق‌بشر، حمایت از حزب‌الله و ...)با آمریکا وارد مذاکره نشویم؟

-         عقل حکم می‌کند که قبل از هر اقدام دیگر تعهد آمریکا به توافق وین محک زده شود. محک پایبندی آمریکا به تعهدات حداقل 10 سال طول می‌کشد

-         ماهیت مسئله‌ هسته‌ای کاملاً متفاوت از مسائلی مانند حقوق بشر، حمایت از حزب‌الله، مسائل منطقه و ... است

-         برخلاف مسئله هسته‌ای، بده بستان -حتی موقت- در سایر مسائل فی‌مابین ایران و مستکبران به معنای قلب ماهیت از انقلاب اسلامی و مغایر با راهبرد فطری "لا تظلمون و لا تظلمون" است

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: رهبر انقلاب , فرمایشات , شبهات , سوال


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۸/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


 
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
 
جناب آقای روحانی
رئیس جمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیت ملی دامت توفیقاته

با سلام و تحیت ،
اکنون که موافقتنامه‌ی موسوم به برجام پس از بررسی‌های دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی؛ کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیون‌ها و نیز در شورای عالی امنیت ملی سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم می‌دانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دست‌اندرکاران مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصت‌های کافی برای رعایت و حفظ منافع ملی و مصالح عالیه‌ی کشور در اختیار داشته باشید.

۱ـ پیش از هر چیز لازم می دانم از همه‌ی دست‌اندرکاران این فرآیند پرچالش، در همه‌ی دوره‌ها
از جمله: هئیت مذاکره کننده‌ی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصل تثبیت آن نقاط همه‌ی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینی قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همه‌ی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضاء کمیسیون ویژه‌ی مجلس و نیز از اعضای عالی مقام شورای عالی امنیت ملی که با درج ملاحظات مهم خود برخی از نقاط خلاء را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانه‌ی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همه‌ی اختلاف نظرها در مجموع، تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم. این مجموعه‌ی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسأله‌ئی که گمان می‌رود از جمله‌ی مسائل به یاد ماندنی و عبرت‌آموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایه‌ی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان می‌توان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینی‌های مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود ان‌شاءالله، زیرا وعده‌ی نصرت الهی در برابر نصرت دین او تخلف ناپذیر است.

۲ـ جنابعالی با سابقه‌ی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی طبعاً دانسته‌اید که دولت ایالت امریکا در قضیه‌ی هسته‌ئی و نه در هیچ مسأله‌ی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیس جمهور امریکا در دو نامه به این جانب مبنی بر اینکه قصد براندازی جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریش از فتنه‌های داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حمله نظامی ـ و حتی هسته‌ئی که می‌تواند به کیفر خواست مبسوطی علیه وی در دادگاه‌های بین‌المللی منتهی شود ـ پرده از نیت واقعی سران آمریکا برداشت. صاحبنظران سیاسی عالم و افکار عمومی بسیاری از ملت‌ها به وضوح تشخیص می‌دهند که عامل این خصومت تمام‌نشدنی، ماهیت و هویت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حق اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیاده طلبی و دست‌اندازی به ملت‌های ضعیف، افشای حمایت امریکا از دیکتاتوری‌های قرون وسطائی و سرکوب ملت‌های مستقل، دفاع بی‌وقفه از ملت فلسطین و گروه‌های مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلم‌های عمده‌ئی را تشکیل می‌دهند که دشمنی رژیم ایالات متحده امریکا را بر ضد جمهوری اسلامی، برای آنان اجتناب ناپذیرکرده است. و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت.
چگونگی رفتار و گفتار دولت امریکا در مسأله‌ی هسته‌ئی و مذاکرات طولانی و ملال‌آور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقه‌های زنجیره‌ی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اولیه‌ی آنان که با نیت قبول مذاکره‌ی مستقیم از سوی ایران انجام می‌شد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواسته‌های رژیم صهیونیستی و دیپلوماسی زورگویانه‌ی آنان در رابطه با دولت‌ها و مؤسسات اروپائی دخیل در مذاکرات، همه نشان دهنده‌ی آن است که ورود فریبکارانه‌ی آمریکا در مذاکرات هسته‌ئی، نه با نیت حل و فصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدف‌های خصمانه‌ی خود درباره‌ی جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانه دولت آمریکا و ایستادگی‌هایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی از ورود زیان‌های سنگین جلوگیری کند.
با این حال محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است دچار نقاط ابهام و ضعف‌های ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه،‌ می‌تواند به خسارت‌های بزرگی برای حال و آینده‌ی کشور منتهی شود.

۳ـ بندهای نه‌گانه قانون اخیر مجلس و ملاحظات ده‌گانه‌ی ذیل مصوبه‌ی شورای عالی امنیت ملی، حاوی نکات مفید و مؤثر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است،‌ اعلام می‌گردد.
اولاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریم‌های ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدام‌های ایران موکول گردیده، لازم است تضمین‌های قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرف‌های مقابل، تدارک شود، که از جمله‌ی آن اعلام کتبی رئیس‌جمهور امریکــا و اتحادیه‌ی اروپا مبنی بر لغو تحریم‌ها است. در اعلام اتحادیه‌ی اروپا و رئیس‌جمهور امریکا باید تصریح شود که این تحریم‌ها به‌کلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر این‌که ساختار تحریم‌ها باقی خواهد ماند، به منزله‌ی نقض برجام است.
ثانیاً: در سراسر دوره‌ی ۸ ساله وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانه‌ای (از جمله بهانه‌های تکراری و خودساخته‌ی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظف است طبق بند ۳ مصوبه‌ی مجلس اقدام‌های لازم را انجام دهد و فعالیت‌های برجام را متوقف کند.
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس پایان پرونده‌ی موضوعات حال و گذشته (pmd) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانه‌ی اراک با حفظ هویت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن درباره‌ی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد.
خامساً: معامله‌ی اورانیوم غنی‌ شده‌ی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن در این‌ باره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور باید به‌ تدریج و در دفعات متعدد باشد.
سادساً: مطابق مصوبه‌ی مجلس،‌ طرح و تمهیدات لازم برای توسعه‌ی میان‌مدت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هم‌اکنون تا ۱۵ سال و منتهی به ۱۹۰ هزار سو است،‌ تهیه و با دقت در شورای عالی امنیت ملی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند.
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، ‌تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا به‌گونه‌ای ساماندهی کند که در پایان دوره‌ی ۸ ساله هیچ کمبود فناوری برای ایجاد غنی‌سازی مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجه شود که موارد ابهام سند برجام، ‌تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است.
تاسعاً: وجود پیچیدگی‌ها و ابهام‌ها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلفات و فریبکاری در طرف مقابل بویژه امریکا، ایجاب می‌کند که یک هیئت قوی و آگاه و هوشمند برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است،‌ تشکیل شود. ترکیب و وظائف این هیئت باید در شورای عالی امنیت ملی تعیین و تصویب شود.
با توجه به آنچه ذکر شد، مصوبه‌ی جلسه ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹ شورای عالی امنیت ملی با رعایت موارد یاد شده تأیید می‌شود.
در خاتمه همان‌طور که در جلسات متعدد به آن جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کرده‌ام، رفع تحریم‌ها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدی گرفتن و پیگیری همه‌ جانبـه‌ی اقتصاد مقـاومتی میسر نخـواهد شـد. امیـد است که مراقبت شود که این مقصود با جدیت تمام دنبــال شود و بخصوص به تقویت تولید ملی توجه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمائید که وضعیت پس از برداشته شدن تحریم‌ها، به واردات بی‌رویه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از امریکا جداً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دست‌اندرکاران را از خداوند متعال مسألت مینمایم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۲۹/مهرماه/۹۴

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: نامه رهبري , برجام , رئيس جمهور , هسته اي


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۷/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

نهضت بیداری اسلامی سرکوب‌شدنی نیست/ تجزیه عراق و سوریه هدف مشخص امریکایی‌هاست

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند :  اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی آمریکا را با همه‌ توان، نخواهیم داد و با این نفوذ مقابله خواهیم کرد‌.

 

به گزارش کمیل  به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در دیدار علما، صاحب‌نظران و میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام و اجلاس اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، مبارزه با نقشه‌های استکبار در منطقه را مصداق بارز جهاد فی‌سبیل‌الله خواندند و با اشاره به مقابله‌ی قاطع با «تلاش آمریکا برای سوءاستفاده از نتایج مذاکرات هسته‌ای و نفوذ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در ایران»، افزودند: نقشه‌ی نظام سلطه در منطقه بر دو پایه‌ی ایجاد اختلاف و نفوذ استوار است که باید با نقشه‌های صحیح هجومی و دفاعی به مبارزه‌ی هوشیارانه و بی‌وقفه با آن پرداخت.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به برگزاری ششمین مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام ، لازمه‌ی پیروی از اهل بیت پیامبر صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین را ترویج معارف اسلامی، اقامه‌ی احکام الهی، مجاهدت در راه خدا با همه‌ی وجود و مبارزه با ظلم و ظالم برشمردند و تأکید کردند: مجاهدت در راه خدا فقط به معنای جنگ نظامی نیست بلکه شامل مبارزه‌ی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نیز می‌شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: امروز مصداق عینی مجاهدت در راه خدا شناخت نقشه‌های استکبار در منطقه‌ی اسلامی و به‌ویژه منطقه‌ی راهبردی و حساس غرب آسیا و برنامه‌ریزی برای مبارزه با آنها است که این مبارزه باید شامل مقابله‌ی دفاعی و مقابله‌ی هجومی باشد.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به توطئه‌های استکبار در منطقه در یک‌صد سال گذشته گفتند: اگر چه توطئه‌های استکبار در منطقه‌ی اسلامی، سابقه‌ای طولانی دارد اما فشارها و توطئه‌ها از زمان پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، تشدید شد تا این تجربه در دیگر کشورها تکرار نشود.

ایشان خاطرنشان کردند: نظام جمهوری اسلامی از 35سال گذشته همواره هدف تهدیدها، تحریم‌ها، فشارهای امنیتی و توطئه‌های گوناگون سیاسی بوده و ملت ایران به این فشارها عادت کرده است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته توطئه‌های دشمنان در منطقه‌ی غرب آسیا، بعد از نهضت بیداری اسلامی که چند سال قبل از شمال آفریقا آغاز شد، به دلیل سراسیمگی دشمن شدت بیشتری گرفت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: تصور آنها این است که توانسته‌اند، نهضت بیداری اسلامی را سرکوب کنند اما این نهضت سرکوب‌شدنی نیست و همچنان ادامه دارد و دیر یا زود واقعیت خود را نشان خواهد داد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، نظام سلطه و در رأس آن ایالات متحده امریکا را مصداق عینی و مظهر کامل «مفهوم دشمن» خواندند و تأکید کردند: آمریکا هیچ بهره ای از اخلاقیات انسانی ندارد و بدون هیچ ابائی و در پوشش الفاظ زیبا و لبخند، دست به خباثت و جنایت می زند.

رهبر انقلاب اسلامی سپس، به تبیین نقشه دشمن در شرایط کنونی پرداختند و افزودند: این نقشه بر دو پایه «ایجاد اختلاف» و «نفوذ» استوار است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درخصوص طراحی دشمن برای اختلاف انگیزی خاطرنشان کردند: ایجاد اختلاف میان دولتها و خطرناک تر از آن میان ملتها در دستور کار استکبار قرار دارد.

ایشان با اشاره به اینکه در مقطع فعلی برای ایجاد اختلاف میان ملتها از عناوینی همچون شیعه و سنی استفاده می شود، انگلیسی ها را متخصص اختلاف افکنی و امریکاییها را شاگرد آنها خواندند و افزودند: ایجاد گروههای جرار، هتاک و جبار تکفیری که امریکاییها به دست داشتن در ایجاد آنها اذعان کرده اند، مهمترین ابزار برای ایجاد اختلاف های به ظاهر مذهبی میان ملتها است که متأسفانه برخی مسلمانان ساده لوح نیز به دلیل نداشتن بصیرت، فریب این توطئه و نقشه را خورده و در داخل طراحی دشمن قرار گرفته اند.

رهبر انقلاب اسلامی نمونه واضح این موضوع را مسئله سوریه بیان کردند و گفتند: هنگامی که در تونس و مصر، حکومتهای طاغوتی با شعارهای اسلامی سرنگون شدند، امریکاییها و صهیونیستها تصمیم گرفتند از این فرمول برای نابودی کشورهای مقاومت استفاده کنند و به همین دلیل به سراغ سوریه رفتند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: بعد از آغاز ماجرای سوریه، عده ای مسلمان بی بصیرت در نقشه طراحی شده قرار گرفتند و با پر کردن جدول دشمن، کشور سوریه را به چنین وضعیتی رساندند.

ایشان تأکید کردند: آنچه که امروز در عراق، سوریه، یمن و مناطق دیگر در حال روی دادن است و تلاش می شود از آن به عنوان «جنگ مذهبی» یاد شود، به هیچ وجه جنگ مذهبی نیست بلکه جنگ سیاسی است.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: امروز مهمترین وظیفه، تلاش برای از بین بردن این اختلافها است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: ما صریحاً و علناً گفته ایم که جمهوری اسلامی ایران دست دوستی را به سوی همه دولتهای اسلامی منطقه دراز می کند و با دولتهای مسلمان هیچ مشکلی ندارد.

ایشان افزودند: جمهوری اسلامی ایران با اغلب همسایگان خود روابط دوستانه دارد البته برخی کشورها هم با ما اختلاف دارند و لجاجت و خباثت انجام می دهند ولی ایران بنا را بر روابط خوب با همسایگان و دولتهای اسلامی و بویژه ملتهای منطقه گذارده است.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: مبنای رفتار جمهوری اسلامی ایران، اصولی است که امام بزرگوار (ره) بواسطه پایبندی به آنها توانست انقلاب اسلامی را پیروز کند و به مرحله ثبات برساند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» را یکی از اصول و مبانی مستحکم نظام اسلامی خواند و تأکید کردند: ما براساس درس امام بزرگوار (ره) و خط مسلم جمهوری اسلامی، با استکبار سرآشتی نداریم اما با برادران مسلمان بنای دوستی و رفاقت داریم.

ایشان خاطرنشان کردند: ما در حمایت از مظلوم توجهی به مذهب نمی کنیم و همان حمایتی را که از برادران شیعه خود در لبنان کردیم، از برادران اهل سنت خود در غزه نیز انجام داده ایم و مسئله فلسطین را مسئله اول جهان اسلام می دانیم.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع بندی موضوع «ایجاد اختلاف» به عنوان پایه اول نقشه دشمن در منطقه اسلامی غرب آسیا، خاطرنشان کردند: تشدید اختلاف در دنیای اسلام ممنوع است و ما با هر رفتار و حرکتی که موجب ایجاد اختلاف شود حتی از جانب برخی گروههای شیعه مخالفیم و اهانت به مقدسات اهل سنت را محکوم می کنیم.

رهبر انقلاب اسلامی، «نفوذ» در کشورهای منطقه را دومین نقشه شوم امریکا برشمردند و تأکید کردند: ایالات متحده درصدد نفوذ دهها ساله در منطقه و بازسازی آبروی از دست رفته خویش است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تلاش واشنگتن برای سوءاستفاده از نتایج مذاکرات هسته ای افزودند: امریکایی ها می خواهند از توافقی که هنوز نه در ایران و نه در امریکا تکلیفش و رد یا قبول شدنش معلوم نیست، وسیله ای برای نفوذ در ایران بسازند اما ما این راه را قاطعانه بسته ایم و با همه توان بالای خود، اجازه نفوذ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا حضور سیاسی در ایران را به امریکایی ها نمی دهیم.

ایشان سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی را نقطه مقابل سیاستهای منطقه ای امریکا خواندند و افزودند: آنها به دنبال تجزیه کشورهای منطقه و ایجاد کشورهای کوچک و تابع هستند اما به حول و قوه الهی این اتفاق رخ نخواهد داد.

رهبر انقلاب هشدارهای قبلی خود را درباره تلاش امریکا برای تجزیه عراق یادآوری کردند و افزودند: برخی، از آن سخنان تعجب می کردند اما امروز امریکایی ها بصراحت از تجزیه عراق دم می زنند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: تجزیه عراق و اگر بتوانند سوریه، هدف مشخص امریکایی هاست اما تمامیت ارضی کشورهای منطقه و عراق و سوریه برای ما بسیار مهم است.

رهبر انقلاب در ادامه تبیین تقابل سیاستهای منطقه ای جمهوری اسلامی با سیاستهای رژیم ایالات متحده، افزودند: ایران، از مقاومت در منطقه از جمله مقاومت فلسطین کاملاً دفاع می کند و از هرکسی که با اسرائیل مبارزه می کند و رژیم صهیونیستی را می کوبد حمایت خواهد کرد.

ایشان مقابله با سیاستهای تفرقه انگیز امریکا و مراکز اختلاف افکن را از دیگر سیاستهای اصلی ایران برشمردند و تأکید کردند: ما تشیعی را که پایگاه و مرکز تبلیغاتش لندن است و نقش جاده صاف کن استکبار را ایفا می کند اصولاً تشیع نمی دانیم.

رهبر انقلاب دفاع جمهوری اسلامی ایران از همه مظلومان از جمله مردم بحرین و یمن را خاطرنشان کردند و افزودند: برخلاف ادعاهای بی پایه، ما در این کشورها دخالتی نمی کنیم اما به حمایت از مردم مظلوم ادامه می دهیم.

ایشان با انتقاد شدید از کشتار مظلومان یمن و ویران کردن این کشور گفتند: پیگیری برخی اهداف سیاسی آن هم با روشهای حماقت آمیز، باعث ادامه جنایات در حق مردم یمن شده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع بندی این بخش از سخنانشان افزودند: در مناطق دیگر جهان اسلام از جمله پاکستان و افغانستان نیز حوادث دردآوری روی می دهد که مسلمانان باید با بصیرت و هوشیاری این مشکلات را علاج کنند.

رهبر انقلاب در بخش دیگری از سخنانشان، اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی را مرکزی بسیار مهم برای مقابله با امپراطوری خطرناک و مافیای پیچیده رسانه های امریکایی -  صهیونیستی خواندند و افزودند: این حرکت باید کاملاً تقویت شود و گسترش یابد.

ایشان فاصله فراوان رسانه های اکثر کشورهای اسلامی از خواستهای مردم مسلمان و تبعیت این رسانه ها از سیاستهای خطرناک استکبار را یادآور شدند و افزودند: «امپراطوری رسانه ای ظالمان»، در عین ادعای بی طرفی، با تحریف و دروغ و انواع روشهای پیچیده، در خدمت اهداف زورگویان جهانی است.

رهبر انقلاب در پایان سخنانشان افزودند: با وجود رجزخوانی های استکبار و دنباله های آن، بدون تردید عزت و قدرت اسلام، به برکت حضور مردان و جوانان و زنان مجاهد، روشن و تضمین شده است و آینده منطقه به ملتهای مسلمان تعلق دارد.

در پایان این دیدار، رهبر انقلاب با جمعی از میهمانان، از نزدیک دیدار و گفتگو کردند.

پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب، حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن اختری دبیر کل مجمع جهانی اهل بیت(ع)با بیان گزارشی از اجلاس ششم مجمع گفت: جلسه عمومی مجمع جهانی اهل بیت (ع) با حضور علمای و شخصیتهای بیش از 30 کشور جهان تشکیل شده است.

حجت‌الاسلام کریمیان دبیرکل اتحادیه رادیو تلویزیون‌های کشورهای اسلامی نیز در گزارشی خاطرنشان کرد: تلاش برای ایجاد ادبیاتی جدید در عرصه رسانه ای با معیارهای اسلامی، کسب اعتماد عمومی، تمرکز بر تربیت نیروی انسانی، ایجاد سازوکار تولید توزیع و انتشار خبر و تلاش برای مدیریت محتوا از مهمترین اقدامات اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی بوده است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، اخبار
برچسب‌ها: رهبر انقلاب , حضرت آیت‌الله خامنه‌ای , اجلاس اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۵/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

جان خود در ره "اولاد علی" می بازیم

همچو "مالک" به "عدوان علی" می تازیم

 ای که گویی که خلایق ز "ولی" خسته شدند

 کوری چشم تو بر "سید علی" می نازیم


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: کوری چشم دشمن , دشمن ولایت , عدوان علی , سید علی


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۵/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

گزیده‌ی سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای در مورد شهید، شهادت، خانواده شهدا
 *شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است.

*شهادت، یکی از مفاهیمی است که فقط در ادیان معنا می‌دهد.

*شهادت، همیشه با ارزش است و فداکاری در راه خدا، همیشه کاری عظیم و ارجمند است.

*باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن، زنده نگه داشت.

*شهدا، علاوه بر مقامات رفیع معنوی، مشعل‌دار پیروزی و آزادی و استقلال ملتند.

*شما، انتساب افتخارآمیزی به شهادت دارید.

*شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمی‌گذارند این جان، مفت از دستشان برود.

*اگر خدای متعال، این دعا را از کسی قبول کند که مرگ او را در شهادت قرار دهد، بزرگ‌ترین امتیاز را به یک انسان داده است.

*هم چه داریم، به برکت جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌هاست، به برکت روحیه‌ی شهادت‌طلبانه است.

*پروردگارا! مرگ ما را جز به شهادت در راه خودت قرار مده.

*مادرانی را که عزیزانشان به شهادت رسیده بودند، ما دیدیم آن چنان از خودشان استقامت نشان می‌دادند که انسان را به حیرت فرو می‌برد.

*مادران شهدا، از لحاظ قوت و قدرت، حقیقتاً بی‌نظیرند.

*زمان، همه چیز را کهنه می‌کند، مگر خون شهید را.

*شهادت، نشانه‌ی استواری است.


*شهدا غالباً عناصر پولادین جبهه‌ی جنگ و جزو عناصر پولادین مردم بودند.

*بهترین مُردنها، شهادت است.

*بالاترین اجرها برای انسانی که در راه خدا مبارزه می‌کند، نوشیدن شربت گوارای شهادت است.

*خوشا به حال آن عزیزان، و گوارا باد بر آنها این نعمت بزرگ الهی آنها با شهادت، اجرشان را گرفتند.

*شهادت، یعنی وارد شدن در حریم خلوت الهی، و میهمان شدن بر سر سفره‌ی ضیافت الهی.

*امروز فرصتی است که همه، با شهیدان تجدید خاطره کنند و در برابر صبر و گذشت خانواده‌هایشان سر تکریم فرود آورند.

*گاهی رنج و زحمت زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت، کمتر نیست.

*لحظه‌ی شهادت، جزو شیرین‌ترین لحظات هر شهیدی است.

*هر ملتی که هنر شهادت را یاد گرفت، برای همیشه، سربلند است.

*پروردگار! به محمد و آل محمد(ص)، سرنوشت آن کسانی که قدر شهادت را می‌دانند و آن را می‌شناسند، جز شهادت قرار مده.

*تا امروز، هیچ قدرتی نتوانسته است دلهای مردم را از تعظیم و تجلیل شهدا، شهادت و ارزشهای انقلاب خالی کند.

*آنها که شهید شدند، به حد اعلی و اوفی رسیدند.

*خانواده‌های شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمده‌اند.

*شما خانواده‌های معزّز شهیدان، حقیقتاً از جمله‌ی فداکارترین مردم کشور ما و انقلاب هستید.

*شما خانواده‌های شهیدان، صبرتان، داغ سوزنده و در عین حال شیرینتان، فراق عزیزانتان، فقدان میوه‌ی دلتان، چون برای خداست، همه و همه محفوظ است.

*با خوشحالی خانواده شهید، تمام وجود انسان، احساس لذت می‌کند.

*بازماندگان شهدای عزیزمان و بیش از همه، مادر و پدر و همسر و فرزندان شهیدان، در شأن و ارزش الهی، بلافاصله پشت سر شهیدان عالی‌قدر قرار دارند.

*در میان شما جمع خانواده‌های معظم و مکرم شهیدان عزیز، برای صاحبان بینش، عطر شهادت و روح فداکاری و مجاهدت، متصاعد و محسوس است.

*شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، از جمله‌ی عزیزترین شهدای طول تاریخند.

*شما جوانانی که برادرانتان شهید شدند، پدرانتان در جبهه‌ی نبرد حق با باطل جان دادند، باید جلوتر از دیگران باشید.

*خدمت به فرزندان شهید، یک افتخار است.

*در اغلب خانواده‌ها، روحیه‌ی مادر شهید از روحیه‌ی پدر شهید، بالاتر است.

*شما عزیزان، در دنیا و آخرت عزیزید، به خاطر این که در راه خدا، مشکل بزرگی را تحمل کردید و آن، فقدان پدر است.

*راه آن پدران و آن شهیدان را حفظ کنید.

*شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفت‌آوری است.

*شما خانواده‌های عزیز شهدا، شما جانبازان، و شما کسانی که برای انقلاب، از جان یا عزیزان خودتان سرمایه‌گذاری کردید، باید بدانید که- بحمدالله- این خونهای پاک، اثر خودش را بخشیده است.

*مبادا کسانی تصور کنند که دوره‌ی سخن گفتن از شهدا و سربازان فداکار و زحمت‌کشان میدان نبرد، سپری شده است.

*هیچ کس با شهدای کربلا، قابل مقایسه نیست.

*زینب کبری، نسخه‌ی اصلی رفتار مادران شهدای ماست.

*ما شهادت را که در شرع مقدس می‌شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشانی می‌بینیم، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب، یا راجح است، برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد.

*بالاتر از ارزش شهادت، چیزی نیست.

*هیچ چیزی بالاتر از این نیست که انسانی به دست خود، با اراده و اختیار خود، جان و هستی خود را فدای یک آرمان بزرگ و والای الهی بکند.

*شهادت، محصولی از تلاش دسته‌جمعی یک مجموعه انسان است که یک نفر شهید می‌شود.

*جوانی که جبهه رفت و شهید شد، فقط خود او نبود که مجاهدت کرد، شما هم که پدر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت. شما هم که مادر او هستید، مجاهدت کردید که او رفت.

*هر ملتی که متکی به شهادت شد- یعنی شهادت را بلد بود- و هنر شهادت را یاد گرفت، این ملت برای همیشه، سربلند است.

*همه باید پاسدار خون شهید باشند.

*این که خانواده‌ی شهدا در مقابل شهادت عزیزانشان، بهترین و زیباترین صبر را نشان دادند، به خاطر خدا بود. این راه شهداست.

*کسی که در راه خدا به شهادت می‌رسد، بزرگ‌ترین شاکر خدا برای این حادثه، خود اوست.

*هر کشته شدنی شهادت نیست.

*آن کشته شدنی که در راه خدا باشد، با اخلاص و رشادت و تلاش همراه باشد، اسمش شهادت در راه خداست.

*تا امروز هیچ قدرتی نتوانسته است دلهای مردم را از محبت امام و یاد امام و تعظیم و تجلیل شهدا، شهادت و ارزشهای انقلاب، خالی کند.

*خاندان شهیدان را، چهره‌های شهیدان را گرامی بدارید، جانبازیان را که شهیدان زنده‌اند، عزیز بدارید.

*شهدای ما، کسانی نیستند که در یک جنگ توسعه‌طلبانه کشته شده باشند.

*رزمندگان و شهدای عزیز ما به گردن این ملت و به گردن همه‌ی ما، حق دارند.

*شهدا از دیگران، شجاعت و دلیری بیشتری نشان دادند.

*شهدا از خطر نهراسیدند و به شهادت رسیدند.

*شهادت، گل خوشبو و معطری است که جز دست برگزیدگان خداوند در میان انسان‌ها، به آن نمی‌رسد.

*خانواده‌های شهدا، به شهیدانشان، افتخار کنند.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، شهدا
برچسب‌ها: شهدا , رهبر انقلاب , بيانات , شهيد


تاريخ : ۱۳۹۳/۱۱/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |





حضرت آیت‌الله خامنه‌ای

در دیدار مردم قم در سخنانشان به تشریج جایگاه مسأله بصیرت و تأثیر آن در ایمان پرداختند

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با توجه به این جمله رهبر انقلاب كه

« اگر بصیرت نباشد ایمان ممكن است انسان را به بیراهه بكشاند »

كلیپ صوتی

« ایمانِ خطرناك »

را تهیه و منتشر كرد.

برای شنیدن آهنگها باید فلش پلیر نصب شده باشد


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، مذهبی ، دین ، دانلود سخنرانی ، فرقه ها
برچسب‌ها: بصيرت , سخنراني , آيت اله خامنه اي , امام خامنه اي


تاريخ : ۱۳۹۲/۱۰/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
آرمان ها شکست ناپذیرند !

ننگ حرمت شکنی از پیشانی فتنه گرانی که حرمت عاشورا را شکستند

پاک شدنی نیست حتی اگر شناسنامه دوم بگیرند . . .

مردم ایران مانند سیل خروشانی با صلابت جواب این حرمت شکنی را

به فتنه گران و حامیان فتنه دادند

و نشان دادند که آرمان های انقلاب اسلامی شکست ناپذیرند . . .

نهم دی ماه روز اعلان برائت و بیزاری دیگری است از طرف ملت ایران ،

نسبت به فتنه گران جهان یعنی آمریکا و اسرائیل بوده است و خواهد بود . . .

ما ملت ایران اجازه نخواهیم داد

" عاشورایی دیگر تکرار شود " و فریاد می زنیم " ما اهل کوفه نیستیم ، علی تنها بماند"

این شعار را ما با عمل های مان نشان دادیم

که هرگز فرزندانمان در کتابهایشان نخواهند خواند که " سید علی را تنها گذاشتند " . . .

بزرگترین تحلیلگران سیاسی جهان حماسه 9 دی را حماسه ای کم نظیر

در تاریخ ایران می دانند که همه را به تکاپو واداشته است . . .

مردم وقتى احساس می كنند دشمن در مقابل نظام اسلامى ایستاده است،

مى‌آیند توى میدان. این حركتِ ایمانى است،

این حركتِ قلبى است؛ این چیزى است كه انگیزه‌ى خدائى در آن وجود دارد؛

دست قدرت خداست، دست اراده‌ى الهى است؛

این چیزها دست من و امثال من نیست؛ دلها دست خداست.

اراده‌ها مقهور اراده‌ى پروردگار است.

" امام خامنه ای(حفظه الله) "


ما تا آخر ایستاده ایم . . .




موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، 8 سال دفاع مقدس
برچسب‌ها: سیاسی , 9 دی , نه دی , اجتماعی


تاريخ : ۱۳۹۲/۱۰/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

دو تصویر زیر یکی مربوط به دیدار نخست وزیر عراق با رهبر انقلاب

در تاریخ (۱۳۹۲/۰۹/۱۴) و دیگری مربوط یه ديدار نلسون ماندلا

رئيس جمهور سابق آفريقاى جنوبى با رهبر انقلاب در تاریخ (۱۳۷۸/۰۷/۲۵) می باشد

که تنها تغییر در مبلمان دفتر رهبر معظم انقلاب

رنگ شدن و عوض کردن روکش آن می‌باشد.




موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: رهبري , مقام عظماي ولايت , ولي فقيه , آيت اله خامنه اي


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۱/۲۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


درجاده انقلاب روی تابلو نوشته

جاده لغزنده است . . .

دشمنان مشغول کارند . . .

با احتیاط برانید ، با دنده لج حرکت نکنید . . .

سبقت ممنوع ، دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از هرگز نرسیدن به امام و شهداست . . .

حداکثرسرعت بیشتر ازسرعت ولایت فقیه نباشد . . .

اگر پشتیبان ولایت نیستید ، لااقل کمربند دشمن را نبندید . . .

با وضو وارد شوید، این جاده مطهر به خون شهداست . . .



موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: جاده انقلاب , دشمنان مشغولند , احتياط , دنده لج


تاريخ : ۱۳۹۱/۰۹/۰۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
تاريخ : ۱۳۹۱/۰۷/۰۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

ترسید «چراغ دوازدهم» را هم بشکنند…
جایش یک «شمع» داد تا ببیند چه می‌کنند با او…

 پروانگی آموخته‌اند؟!…

 

با ما تماس بگيريد

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: پروانگی آموخته‌اند ,


تاريخ : ۱۳۹۱/۰۶/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

يك تصوير زيبا از مقام عظماي ولايت و فرمانده كل قوا

براي ديدن تصوير بزرگتر بر روي تصوير كليك فرمائيد


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: ولايت , حضرت آيت اله خامنه اي , خامنه اي , ولايت امر


تاريخ : ۱۳۹۱/۰۵/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تصوير رهبر معظم انقلاب در كنار ابوي بزرگوار

تصويری از رهبرانقلاب در كنار پدرشان 

كوهپيمائي رهبر معظم انقلاب


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
برچسب‌ها: رهبري , رهبر معظم انقلاب , آيت اله خامنه اي , امام خامنه اي


تاريخ : ۱۳۹۰/۱۰/۰۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

رهبرم!

 من دينم را از تو مي گيرم، من راهي را مي روم كه تو مي روي و قدم بر جاي پاي تو مي گذارم.   من به ولايت تو افتخار مي كنم چرا كه ولايت تو را ولايت امام زمان (عج ) مي دانم.

اگر امام بزرگوار ما وارث امامان معصوم (ع) و وارث رسول خدا (ص) بود و اگر او وارث تمامي انبياء بود، تو وارث همان امامي و حقا كه يك قدم از راه او جدا نرفته اي  پس تو ولي مايي و رهبر ما.
در اين وانفسا كه هر كسي برداشتي از دين دارد و هر ناكسي تراوشات ذهني خود و افكار و انديشه هاي وام گرفته از غربي ها و مادي پرستان را به ساحت دين مي چسباند و به نام دين به خورد توده ها مي دهد، من ديني را بر مي گزينم كه تو منادي آن باشي. من ولايتت را مي پذيرم تا حدود آزادي را بر اساس قانون خدا برايم معين كني.
برخلاف نظر كوته نظران و كج انديشان و معاندان، من برده و بندة تو نيستم،چرا كه تو ارباب نيستي؛ من بندة آزاد خداوندم كه پيرو توأم و تو رهبر مني، من گوش به فرمان توأم  و تو فرمانده  مني، من مريد توأم  و تو مراد مني.
من تو را شبیه ترین مردمان به امامان معصوم (ع) می بینم، در دیانت و هدایت مردم به سوی خدا، در تدبیر و رهبری حکومت اسلامی، در سیاست مبارزه و مقابله با دشمنان اسلام و قرآن، در فهم سیاسی و اجتماعی از دین، در شجاعت و شهامت  ودر صبر و بردباری، در ساده زیستی و زهد معنوی ، ...  تورا بر سیره و روش پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) می بینم.
پس چرا به ولايتت افتخار نكنم و از جان و دل به فرمان تو گردن ننهم؟ پس من راهي را مي روم كه تو نشانم دهي، چرا كه به اين اعتقاد قلبي رسيده ام كه راه تو ، راه امام و هدف تو هدف امام است.
من تو را تنها نمي گذارم تا در روز قيامت روي زشت كوفيان را نبينم .
من تو را تنها نمي گذارم تا وقتي پرسيدند امامت كيست ؟ نام زيباي تو را با افتخار بر زبان آورم. من در دنيا با تو مي مانم تا روز قيامت كه هر كس به دنبال امامي سرگردان مي شود ، مرا با تو محشور كنند و تو دست مرا بگيري. من تو را تنها نمي گذارم تا در روز قيامت همراه علي (ع) باشم.
و چه زيباست سخن آن شهيد كه وصيت كرد: «من با خداي خویش پيمان بسته ام كه در همه كربلا ها و در همه عاشورا ها همراه حسين باشم.»
 ما  را  سري است با توكه گر خلق روزگار 
دشمن شوند و سر بكشند،ما بر آن سريم
رهبرم، مظلوميت تو ما را به ياد مظلوميت مولا علي(ع) مي اندازد.
 اگر منافقان امت قلب تو را جريحه دار كرده ودل تو را خون كرده اند، خوارج هم قلب اميرالمؤمنين (ع) را خون كرده بودند.
مگر نه اين است كه آنها هم قبلا از اصحاب نزديك پيامبر (ص) بودند و ولايت علي(ع) غربالشان كرد؟ و مگر نه اين است كه منافق صفتان انقلاب،بازماندگان اهالي كوفه و وارثان همان خوارجند كه با ولايت تو غربال مي شوند.
اما مظلوميت علي(ع) از مظلوميت تو بيشتر بود چرا كه يارانش انگشت شمار بودند ولي تو بسيجي ها را داري. بسيجي هايي كه امام را تنها نگذاشتند تو را هم تنها نمي گذارند. دوستانت را دوست مي داريم و دشمنانت را دشمن.
رهبرم تو تنها نيستي، تو رهبر قبيلة عشقي؛ آنان كه خون مسلماني در رگ هايشان جوششي دارد، عشق به ولايت هم در دلهايشان موج مي زند. تو رهبر بسيجي هايي، تو رهبر همة  مسلماناني، تو رهبر همة عاشقان عدالتي. تو رهبر محرومان و مستضعفيني. تو رهبر همة كساني هستي كه چشم انتظار ظهور مهدي اند. شيفتگان عدالت و زهد علي (ع ) چون در دوران آن حضرت نبوده اند  با پيروي از تو و دفاع از ولايت تو وفاداري خود را به او اثبات مي كنند و قلب خود را با سخنان علي گونة تو تسكين مي دهند و عاشقان امام زمان (عج ) گوش به فرمان تو براي اجراي فرامين آن امام موعود تمرين اطاعت مي كنند و اگر چه سعادت حضور در دولت كريمة آن حضرت را نيافته اند ولي دلخوشند كه در تحت ولايت اميري صالح از ياوران او روزگار را سپري مي كنند.
عكس تو بر ديوار هاي بلند قلوب مسلمانان نقش بسته است و اين عزتي خداوندي است كه به آن رهبر فرزانه عطا شده و ليكن اهل نفاق آن را نمي فهمند:
وَ لِلّهِ  الْعِزّهُ  وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَعْلَمُون  (قرآن كريم )
رهبرم ! سربازان و جان بر كفان تو يكي دو تا نيستند، ما دهها و صدها نفر نيستيم، ما دهها هزار و صدها هزار نفر نيستيم، ما ميليونها نفريم. ما دهها و صدها ميليون نفريم كه در ايران و در سرتاسر جهان گوش به فرمان تو هستيم، ما همة آزادگان جهانيم


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


عشق یعنی یک خمینی سادگی
عشق یعنی با علی دلدادگی
عشق یعنی لافتی الا علی
عشق یعنی رهبرم سید علی

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۲۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تصویر رهبر عزیز انقلاب جلوی درب منزلشان


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

به قلم محسن آشتیانی


21 سال رهبری مظلومانه امام خامنه ای



چه كسی باور میكرد فردی از بین حوزه های علمیه روزی بتواند زعامت مسلمین جهان را در شرایط بسیار سخت امروز عهده دار شود آن هم با دشمنان كینه توز خارجی و داخلی كه هر روز شرایط را بر وجود مبارك ایشان تنگ میكنند كه از این رهگذر و نتواند شعاع امامت اهل بیت را به اقصی نقاط دنیا بتاباند مخالفان حسود و كینه توز خواستند با فشرده كردن حلقه های دشمنی و نفوز به بدنه نظام به قول خودشان كار را تمام كنند و آقا را از بالا به پایین كشند اما كار برعكس شد و دقیقا همین موضوع برای خود آنان اتفاق افتاد


به نظر میرسد رهبری ایشان در این قطعه از زمان فعلی كه یكی از سخترین دوران تاریخ اسلام است به بهترین وجه با هدایت حكیمانه و الهی خویش این كشور را از گزند گرگ صفتهای روزگار مصون داشته است و ملت ایران را به اوج اقتدار در صحنه های حهانی برساند
امام خامنه ای در این دوران 21 ساله توانست كارهای ذیل را انجام دهد:
1-كشور را از هجو دشمنان حفظ كند
2-توانستند كشور را از شر دوران ننگین اصلاحات كه همه مقدسات دینی را مورد هجوم قرار داده بودند برهاند
3-او توانست كشور را از شر ناكثین ،مارقین و قاسطین زمان حفظ كند و آنها را به خاك مذلت بنشاند
4-از همه مهم تر اینكه او توانست خواص بی بصیرت را به مردم بشناسد و بصیرت واقعی را به اعماق جان مردم نفوذ دهد كه راهپیمایی 22 بهمن و 9 دی ثمره شیرین این رهبری مظلومانه است
5-ایشان توانست با رهبری صحیح خویش پیش در آمدی بر امامت ، امام عصر(عج) در معرض دید جهانیان و آزادگان بگذارد كه میتوان عزت و اقتدار و حكمت و مردمداری و توسل به اهل بیت و ارتباط با خدا را به منصه ظهور برساند


در حقیقت میتوان گفت تصمیمات ایشان یك رهبر هوشمند به تمام معنا در عرصه های مختلف ساخته است كه توانسته است كشور را از خونخواران ،حسودان،فتنه گران،خواص بی بصیرت،مال اندوزان و اشرافیت مدرن نجات دهد وباید در این بین تمام نیروهای متدین به خصوص اصولگرایان از این رهبر باهوش و ذكاوت در همه عرصه ها پشتیبانی نموده و فدایی بی چورا و چرای ایشان باشند


اما افسوس در این 21 ساله رهبری و امامت ایشان در اوج مظلومیت انجام گرفت و او در بین فشارهای خواص بی بصیرت و دشمنان نادان ودانا قرار گرفت اما وقتی مردم به او نگاه میكردند آن هم از نوع نگاه اضطراب آمیز و امبدوارانه به او چشم میدوختند كه او چه میگوید و چه میكند و چه حكمی میدهد؟ اما وقتی نگاه های او و مردم در هم آمیخته میشد پیروزی بزرگ حادث میشد و فتح الفتوحی ایجاد میگشت قطعا او هر روز مورد دعای خاص حضرت ولی عصر(عج) قرار میگرید كه اگر اینگونه نبود مگر میشد دربرابر هزاران مكر،مكاران و حیله هزار رنگ حیله گران در این 8 ماهه اخیر مردم هدایت شوند در حالی كه میبینم در اوج فتنه دلهای مردم متوجه كانون پر عاطفه او قرار گرفته است


آیا غیر از دعای امام عصر دلیل دیگری میتوان یافت؟


هرچند برخی اصولگرانمایان و دوستان نادان از این موضوع در رنجشند ...................


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۲/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

حقیقتا چیزی که این جوانان را وادار کرده و در این وادی پیش برده، عشق است؛ والا ما اینها را تشویق معمول و مرسوم مالی هم نکرده ایم و امتیازات خاصی هم برایشان در نظر نگرفته ایم . ما بعضیها را واقعا می بینیم که خیلی خوب و برجسته اند و من آنها را خیلی دوست می دارم و صداهایشان را می پسندم؛ لیکن همین طور فقط می گوییم احسنتم، بارک الله، خوب می خوانی! تشویق ما همین است .

بعضی از این جوانان، وقتشان دارد دیر می شود . حالا این آقای پرهیزگار که الحمدلله حافظ قرآن است؛ لیکن بعضی از آقایان هستند که سنهایشان دارد بالا می رود و وقتشان دیر می شود . من عقیده ام این است که حفظ قرآن باید از بچگی شروع بشود؛ یعنی حدودا از دوازده سالگی، سیزده سالگی؛ «التعلم فی الصغر کالنقش فی الحجر» . (۱) اگر ان شاءالله آقای مقدم (۲) همت بکنند و آن طریقه را راه بیندازند، فکری کرده ایم که ان شاءالله بچه ها تشویق بشوند و بتدریج ذره ذره حفظ کنند .

ما در سالهای قدیم، دوره ی بی قرآنی را در این مملکت گذراندیم؛ قرآن بتدریج داشت از همه جای کشور جمع می شد . در گذشته های دور، مکتبخانه یی بود که بچه ها قرآن را در آن جا یاد می گرفتند؛ لیکن در دوران پهلوی اینها را بکلی از بین برده بودند؛ این مدارس رسمی هم که مطلقا چنین چیزی نداشت . البته فقط تعدادی از این جلسات و دوره های قرآن فعالیت داشتند و بعضی از افراد در گوشه و کنار کشور تهران، مشهد، اصفهان و سایر جاها مشغول بودند؛ اما هیچ چیز نبود؛ هرچه شده، از انقلاب به این طرف است؛ درعین حال ما احساس می کنیم که از کاروان فراگیری و انس با قرآن عقب هستیم .

در آن دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسیر و درس قرآن داشتم؛ به جوانانی که می آمدند، می گفتم که هر کدام از شماها یک نسخه ی قرآن در جیب بغلتان داشته باشید؛ اگر در جایی منتظر کاری می ایستید و فراغتی پیدا می کنید یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت قرآن را باز کنید و به تلاوت آن مشغول شوید، تا با این کتاب انس پیدا کنید . تعدادی که این طور عمل کرده بودند، هرچند بسیار اندک بودند، لیکن احساس می کردم که اینها با این که غالبا هم عربی نمی دانستند، اما از لحاظ فهم معارف اسلامی، از دیگران برجسته تر بودند و به طور ممتازی با آنها تفاوت داشتند .

انس با قرآن، معرفت عمومی یک کشور را بالا می برد . قرآن، همه چیز ماست؛ نور است . این جوانان ما از وقتی که با قرآن مأنوس شدند، وضعیت خیلی فرق کرد . ما در طول هشت سال جنگ، زیر آتش توپ و تفنگ، جوانانی را در جبهه ها داشتیم که به مجردی که بر زمین می نشستند و اندک فراغتی پیدا می کردند، قرآنشان را باز می کردند و مشغول تلاوت می شدند؛ یا مثلا اگر در اتوبوس و یا کامیون نشسته بودند و داشتند می رفتند، قرآنشان را درمی آوردند و بنا می کردند به خواندن . این است که ما می گوییم قرآن همه چیز ما بوده است . الان هم به برکت قرآن، کشور رو به پیشرفت است .

امیدواریم که خداوند همه ی ما را در دنیا و آخرت با قرآن محشور کند . ان شاءالله زندگی ما قرآنی باشد و به سمت اهداف این کتاب شریف حرکت کنیم و ممات ما هم با معرفت قرآن و در خدمت قرآن قرار گیرد .

پی نوشت:

۱) شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۶۶

۲) رئیس شورای عالی قرآن صدا و سیما

منابع مقاله:
حدیث ولایت، ج ۹، دفتر مقام معظم رهبری ؛


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

بسم الله الرحمن الرحیم

در میان خصلتهای نکوهیده که سلامت جان و راحت زندگی را با خطر و مانع مواجه می سازند، تکبر از پرآفت ترین آنهاست. خود برتربینی و سرکشی برخاسته از آن، چه بسیار حقیقتها را ناشناخته، و چه راههای فضیلت را ناپیموده می گذارد، و چه کینه ها و خصومتهای نابحق و چه زشتیها و ناهنجاریها که پدیدمی آورد. آری تکبر، حجاب حقیقت، و خار راه فضیلت، و دشمن صفا و صداقت، وانگیزه ی دشمنی و شرارت است. آحاد و جامعه های بشری از آغاز عمر خودتاکنون، ضایعات بیشماری را از کبر و خودپسندی اقوام و افراد، سرکشی ها وتعصبات ناشی از آن، تحمل کرده اند و می کنند.

عبادات اسلامی و بیش از همه نماز، برای زدودن این آفت از جان آدمیان، ازجمله درمانهای مؤثر و کارآمد می باشند.

نماز، آنگاه که با حال و حضور و آداب، گزارده شود روح آدمی را به نیازمندی ذاتی وی آشنا می سازد، و ریشه ی کبر و تفاخر و جبروت موهوم را دردرون او می سوزاند. خشوع در برابر پروردگار، نور بصیرت را بر دل اومی تاباند و سایه ی وهم آلود خود بزرگ بینی را از آن می زداید:

فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک و الصلاة تنزیها من الکبر.

چه نیکوست به سخن پیشوای پرهیزکاران و امیر مؤمنان علیه السلام گوش فرادهیم و ستایش نماز را در سالی که مزین به نام والای اوست، از بیان ستوده ی او بشنویم. در نهج البلاغه چنین آمده است: و عن ذلک ما حرس الله عباده المؤمنین بالصلوات و الزکوات و مجاهدة الصیام فی الایام المفروضات،تسکینا لاطرافهم و تخشیعا لابصارهم و تذلیلا لنفوسهم و تخفیضا لقلوبهم واذهابا للخیلاء عنهم.. یعنی: خداوند بندگان مؤمن را با نمازها و زکاتها وروزه های دشوار از کبر و خودبینی محافظت و حراست می کند، به پیکر آنان آرامش می بخشد، به دیدگان آنان فروتنی می دهد، نفس آنان را رام می سازد،دلهای آنان را افتادگی می آموزد، و خودپسندی را از آنان دور می کند.

در کشور اسلامی ما همه آحاد مردم، بویژه بلندپایگان علمی و اجتماعی ومالی، به این خصوصیات نیازمندند. بلای طغیان، و تجاوز، و زورگویی، وزیاده طلبی، و تحقیر دیگران، و نادیده گرفتن حق صاحبان حق، امروزه بزرگترین آفت جوامع بشری و جامعه ی جهانی است و علاج این همه، در این بیان والای علوی علیه السلام است.

توجه به این واقعیتها، نقش برجسته ی نماز و نیایش را در چشم اهل بصیرت وانصاف آشکار می سازد و اهتمام به ترویج و تعریف این فریضه ی پر راز و رمزرا، بر دوش آگاهان جامعه می نهد.

اینجانب ضمن سپاسگزاری از شما که به کار نماز و معرفی و اقامه ی آن پرداخته اید، بار دیگر بر توصیه هایی که در پیامهای گذشته کرده ام تاکیدمی ورزم، نسل جوان و نیک نهاد کشور را به قدردانی از فرصت نماز که فرصت شکفتگی معنوی و پالایش روحی است فرا میخوانم، به مسئولان فرهنگی و رسانه یی و همه مبلغان دینی اهمیت ترویج این فریضه و نقش بی همتای آن در پرورش فضیلتها و زدودن فسادها را یادآور می شوم، و از همه ی خدمتگزاران این راه،و دلسوزان امر نماز که با قلم و بیان و مال و آبرو و حضور خود، به اقامه ی نماز کمک می کنند صمیمانه تشکر می کنم. امید است همگی مشمول رحمت الهی ودعای حضرت بقیة الله ارواحنا فداه باشید.

و السلام علیکم و رحمة الله.

سید علی خامنه ای

منابع مقاله:
پیام رهبر معظم انقلاب در مراسم افتتاح دهمین اجلاس سراسری نماز ۲۲/۶/۱۳۷۹ ، ؛


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

خدا را سپاسگزاریم که یک ماه رمضان دیگر مهلت و فرصت داد، تا روزی از روزهای مبارکمان را مثل سالهای قبل در جمع شما قرای قرآن و حمله ی کلام الهی بگذرانیم . همچنین خدا را سپاسگزاریم که شما امسال، هم کما و هم کیفا، از پارسال بهتر هستید . انسان، هم چهره های جدیدی در عرصه ی تلاوت قرآن می بیند، هم آن کسانی که چند سال است ما آنها را می شناسیم و تلاوتشان را شنیدیم و مبلغ آشنایی آنها را با کلام الله عزیز حمید دانستیم، می بینیم که بحمدالله پیشتر رفته اند و پخته تر و کاملتر شده اند . اینها همه از برکات انقلاب است .

انقلاب، ما را وارد وادی آشنایی با قرآن کرد . ما تازه وارد این وادی شده ایم . وقتی در کشوری، مثلا بیست یا بیست و پنج میلیون جوان از زن و مرد هست، جا دارد که در میان اینها، اقلا یک دو، سه میلیون تالی قرآن، با آداب و شرایطش باشد؛ اقلا یک میلیون از این جوانان، حافظ کلام خدا باشند؛ تعداد معتدبهی از جوانان، عارف به معانی قرآن و قادر به فهم الفاظ و ظواهر قرآن باشند؛ تعداد معتدبهی، عالم به قرائات مختلف و نوافل قرائت و زینتهای تلاوت قرآن باشند و بدون استثنا، همه ی مردم در این کشور، قادر به روخوانی قرآن باشند . این، قاعده است . نمی شود قبول کرد، در کشوری که مردمش معتقد به اسلام هستند، احدی از آحاد مردم غیر از اطفال بسیار کوچک باشند که نتوانند قرآن را بخوانند؛ چه رسد به این که در نظامی، مردم بر پایه ی اسلام زندگی کنند .

این دوری ما از قرآن را رژیم کافر ملحد معاند پهلوی به وجود آورد . لذا وقتی که من می گویم اگر ما پنجاه میلیون نفر هستیم غیر از چند میلیون بچه های کوچک زیر پنج سال بقیه باید بتوانند قرآن را از رو تلاوت کنند، شما تعجب می کنید؛ در حالی که تعجب ندارد . مگر این طوری نبود؟ قبل از دوران رژیم گذشته، تقریبا این گونه بود . بی سوادها اکثریت قاطع بودند؛ اما غالب آنها قرآن را بلد بودند . شما جوانان ندیده اید؛ ولی من و کسانی که در سنین من هستند، به تکرار و تکرار، کسانی را دیده ایم که سواد روخوانی نداشتند و حروف فارسی را نمی شناختند؛ لیکن می توانستند قرآن را از رو بخوانند .

مکتبهای قرآن، بچه های چهارساله و پنجساله را قرآن درس می داد . من خودم در سن پنجسالگی به مکتب رفتم و قرآن یاد گرفتم . امثال من، در همان مکتبی که ما می رفتیم، زیاد بودند و اصلا مکتبخانه ها همین طور بود . این مکتبخانه هایی که رژیم منحوس پهلوی، شجاعت و شهامت بخرج داد! و رعد و برق کرد و آنها را برچید، خانه هایی برای تعلیم قرآن بودند . یک زن یا مردی می نشست، بچه های مردم را قرآن یاد می داد، بعد این بچه ها در جامعه یی می افتادند که در آن، سواد و علم و فرهنگ، متعلق به عده ی خاصی بود؛ اما قرآن را بلد بودند . جامعه ی اسلامی، این طوری است . جایی که مسلمانان هستند، این گونه اند .

باید همه قرآن را بلد باشند . امروز، فردی دارای تحصیلات عالیه و احیانا قادر به نطق به چند زبان بیگانه، بلد نیست یک سطر قرآن را بخواند! شما را به خدا، این در جامعه ی ما طبیعی است، یا تصنعی و تحمیلی؟! طبیعی نیست . مگر این می شود؟ انسان می بیند که کاسب، تاجر، کارگر، دانشجو، حتی طلبه، در صحیح خوانی قرآن کمبود دارند . این، نقص بزرگی است؛ این را باید برطرف کنیم . قبل از انقلاب، کسی از ما توقع نداشت . همان قدر که می توانستیم، در یک گوشه یا در یک مسجد، چهارنفر بچه ی کوچک یا جوان را دور هم جمع می کردیم که اینها قرآن یاد بگیرند؛ اما امروز چه؟

همت را بر این مسأله بگمارید که تمام مردم بتوانند قرآن را یاد بگیرند . شما آقایانی که قرآن را بحمدالله می خوانید و انصافا خوب هم می خوانید و دیگر راحت می شود به بعضی از شما برادران، استاد قرآن گفت یعنی هیچ بحثی در آن نیست موظف و مسؤولید . شما باید این کار را بکنید . سازمانها سازمان تبلیغات و اوقاف و بقیه ی مراکز هم باید این کار را انجام دهند . این، مقدمه برای فهم قرآن است . آن وقتی که انس عمومی با قرآن باشد، فهم قرآن ممکن و آسان است .

البته در هر جامعه یی، اگر ما بخواهیم رسمی را رواج بدهیم (کسانی که در فلسفه ی این خواندنها و این تشویقها تردید دارند، این نکته را توجه کنند) باید از آن رسم، نقطه های اوجی در این جامعه داشته باشیم؛ والا این رسم رواج پیدا نخواهد کرد . ممکن نیست شما در جامعه یی بگویید که مثلا همه ی مردم باید روزی ده دقیقه نرمش و ورزش کنند؛ اما رسم پهلوانی را در این جامعه بکلی براندازید . این طور نمی شود . مردم ورزش نخواهند کرد . حرکت عمومی، فقط با استدلال و بیان و اثبات عقلانی که نیست؛ چیزهای دیگری هم در کنارش لازم است . احساسات و تشویقها و ایجاد شوق به قله ها لازم است . لذا ما باید قله هایی را داشته باشیم، تا همه ی مردم به دامنه ها برسند . پس، اگر می خواهیم همه ی مردم در قرآن اوج پیدا کنند، باید قله داشته باشیم . قله، یعنی همین شماهایی که امروز در این جا بحمدالله بعضی تلاوت کردید و اکثرا تلاوت نکردید . من شما آقایان را که در این جا تشریف دارید و تلاوت هم نکردید، می شناسم و غالبا با تلاوتها و صدای شما آشنا هستم . بحمدالله در جامعه ی ما، نعمت زیاد است .

حالا که شما در این رشته پیشرفت کردید، بعدش چه؟ طریقه ها را که یاد گرفتید، حروف را که خوب از مخرج ادا می کنید، زیر و بمهای صدا را که بلد شدید، نفستان هم که الحمدلله روی دست بعضی از نفسدارها و پیشکسوتهای شما زده است، حالا بعدش چه؟ آیا در همین جا متوقف می مانید؟ نه، شما هنوز اول راهید . همین شما خوبها که می دانید هم من چه قدر به شماها علاقه و ارادت دارم یکی، دو نقص عمده در تلاوتهای شماست که باید آنها را برطرف کنید . من به مناسبت این مسابقاتی که بود و تلاوتهایی که در این چند ماه اخیر شنیدم، لازم دانستم که این نکات را متذکر شوم . البته قبلا هم به این نتیجه رسیده بودم و در همین جلسه هم بارها اینها گفته شده است؛ لیکن حالا بر این معنا مصممتر هستم .

یکی این است که قطع و وصلهایتان، همیشه بمیزان نیست . من در این جا، همین مواردی را که شما خواندید، یادداشت کرده ام که البته وقت نیست همه ی آنها را مطرح کنم . اگر وقت بود، به شما می گفتم که کجا را اشتباه وصل کردید، یا اشتباه قطع کردید . گاهی این اشتباه دیده می شود و معنا خراب می گردد؛ گاهی هم معنا خراب و ضایع نمی شود، اما آن زیبایی را دیگر ندارد . وقتی شما می گویید: «و قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه» (۱) ، از این عبارت، ما یک طور چیزی می فهمیم؛ اما وقتی می گویید: «و قالوا اتخذالله ولدا سبحانه» با یک فاصله ی کم، نفس را می کشید طور دیگری می فهمیم . این دومی درست است . وقتی شما به شکل اول می گویید، می توان این معنا را استنباط کرد که «سبحانه» هم مقول قول همان کسانی است که گفتند: «اتخذ الله ولدا» . البته اگر وصل کردید، غلط نیست؛ زیرا که آن استنباط، استنباط خیلی واضحی نیست . لذا قاعدتا در قرآن (م) یا (قف) نگذاشته اند .

شما که به این قشنگی می خوانید، شما که این قدر خودتان را زحمت می دهید، برای این که خوب بخوانید، چه طور می خواهید چیز به این واضحی را رعایت نکنید؟ این، به میزان زیادی از زیبایی تلاوت شما خواهد کاست . اگر در جمع کسانی که قرآن را می فهمند، بخوانید، حتی نه فقط قطع و وصل، بلکه لحن شما مورد دقت قرار می گیرد . این قرای خوبی که در دنیا هستند و معاریفی که خواص، اینها را می پسندند و دوست می دارند، همه اش به خاطر این نیست که صدایشان خوب است؛ مقدار زیادی مربوط به این چیزهاست .

مثلا فرض کنید، وقتی که از قول فرعون نقل می کند: «فقال انا ربکم الاعلی» (۲) که الان یکی از برادران می خواندند باید شما طوری این «انا ربکم الاعلی» را ادا کنید که آن چنان نباشد که وقتی خدای متعال می گوید: «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار» (۳) ، آن طوری ادا بشود . یعنی «انا ربکم الاعلی» را باید طوری ادا کنید که کسی که می شنود، بفهمد این حرف، حرف دروغی است و آن کسی که گفته یعنی فرعون دروغ گفته است . این، ممکن است . این، چیزی است که در نوارهای «شیخ مصطفی اسماعیل» شنیده می شد . اصلا اهمیت کار شیخ مصطفی اسماعیل، در همین است . او، این طوری می خواند . باید این طوری بخوانید . و این نمی شود، مگر این که معنای قرآن را بدانید .

الان یکی از آقایان، سوره ی شریفه ی مزمل را می خواندند که انصافا خیلی هم خوب بود . «قم اللیل الا قلیلا . نصفه او انقص منه قلیلا . او زد علیه و رتل القران ترتیلا . انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» (۴). این «انا سنلقی» ، به قبلیها ارتباط پیدا می کند . آماده شو؛ «انا سنلقی» . نمی شود شما «و رتل القران ترتیلا» را بگویید و یک نفس بکشید و یک خرده استراحت بکنید، بعد بگویید : «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» . نه، در این جا قطع بکنید، اما آیه ی بعد را زود شروع کنید و فاصله نیندازید .

یا فرض بفرمایید، آیات شریفه ی آخر سوره ی بقره را که آقای محمدی خواندند و خیلی هم قشنگ خواندند، بعد از این که می گویید: «و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیر» (۵) ، درست است که شما قطع کردید، اما البته در این جا نوشته شده است که اگر وصل بکنید، بهتر است؛ «الوصل اولی» . اما حالا گاهی قطع هم ایرادی ندارد؛ مثل این جا که مانعی ندارد . این چیزهایی که نوشتند، بعضی از موارد اشتباهاتی دارد؛ لیکن یک وقت شما می گویید: «اطعنا غفرانک ربنا» ، این غلط است و معنا درست نیست؛ یک وقت هم می گویید: «و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا، و الیک المصیر» . ببینید چه قدر لحن تفاوت می کند . نمی توانید این طوری بخوانید، مگر این که معنا را بدانید .

پی نوشت:

۱) بقره: ۱۱۶

۲) نازعات: ۲۴

۳) غافر: ۱۶

۴) مزمل: آیات ۲ تا ۵

۵) بقره: ۲۸۵

منابع مقاله:
حدیث ولایت، ج ۴، دفتر مقام معظم رهبری ؛


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

آن بخش دیگری که باز آن را مختصر عرض می کنم که مربوط به عموم مردم است دردرجه اول عبارت است از امر به معروف و نهی از منکر در مسائل اجتماعی.البته در مسائل فردی، تقوا خیلی زیاد مورد توصیه امیرالمومنین است; اما در زمینه مسائل اجتماعی شاید هیچ خطابی به مردم شدیدتر،غلیظتر، زنده تر و پرهیجان تر از خطاب امر به معروف و نهی از منکر نیست.امربه معروف و نهی از منکر، یک وظیفه عمومی است.البته ما باید تاسف بخوریم از این که معنای امر به معروف و نهی از منکر درست تشریح نمی شود.امر به معروف، یعنی دیگران را به کارهای نیک امر کردن.نهی از منکر، یعنی دیگران را از کارهای بد نهی کردن.امر و نهی، فقط زبان و گفتن است; البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه معروف زبانی، کامل خواهد شد.وقتی که شما برای کمک به نظام اسلامی مردم را به نیکی امر می کنید مثلا احسان به فقرا، صدقه، راز داری، محبت، همکاری،کارهای نیک، تواضع، حلم، صبر و می گویید این کارها را بکن، هنگامی که دل شما نسبت به این معروف، بستگی و شیفتگی داشته باشد، این امر شما، امرصادقانه است. وقتی کسی را از منکرات نهی می کنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومی را حیف و میل کردن، دست درازی به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامی کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامی کار کردن، با دشمن اسلام همکاری کردن و می گویید این کارها را نکن، وقتی که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهی، یک نهی صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهی تان عمل می کنید.اگر خدای نکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله می شود که «لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له ».کسی که مردم را به نیکی امرمی کند، اما خود او به آن عمل نمی کند; مردم را از بدی نهی می کند، اما خوداو همان بدی را مرتکب می شود; چنین شخصی مشمول لعنت خدا می شود; این چیزخیلی خطرناکی خواهد شد.

اگر معنای امر به معروف و نهی از منکر و حدود آن برای مردم روشن بشود،معلوم خواهد شد یکی از نوترین، شیرین ترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوه های تعامل اجتماعی، همین امر به معروف و نهی از منکر است و بعضیهادیگر درنمی آیند بگویند «آقا! این فضولی کردن است »! نه، این همکاری کردن است; این نظارت عمومی است; این کمک به شیوع خیر است; این کمک به محدودکردن بدی و شر است; کمک به این است که در جامعه اسلامی گناه، گناه بماند.بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان صواب معرفی بشود; کار خوب به عنوان کار بد معرفی بشود و فرهنگها عوض بشود.وقتی که امر به معروف و نهی از منکر در جامعه رایج شد، این موجب می شود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به صواب و کار نیک نشود.بدترین توطئه ها علیه مردم این است که طوری کار کنند و حرف بزنند که کارهای خوب کارهایی که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست در نظرمردم به کارهای بد، و کارهای بد به کارهای خوب تبدیل شود; این خطر خیلی بزرگی است.

بنابراین اولین فایده امر به معروف و نهی از منکر همین است که نیکی وبدی، همچنان نیکی و بدی بماند.فایده دیگرش این است که وقتی در جامعه گناه منتشر بشود و مردم با گناه خو بگیرند، آنگاه اگر در راس جامعه هم کسی بخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکی سوق بدهد، کارش با مشکل مواجه خواهد شد; نمی تواند; یا به آسانی نمی تواند; مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام بدهد.یکی از موجبات نا کامی تلاشهای امیرمؤمنان با آن قدرت و عظمت در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود.این روایت تکان دهنده و عجیبی است;می فرماید:«لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلطن الله علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم »; باید امر به معروف و نهی از منکررا میان خودتان اقامه کنید، رواج بدهید و نسبت به آن پایبند باشید; اگرنکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابسته ها را بر شما مسلط می کند; یعنی زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفه یی که امیرالمومنین در راس آن قرار داشت و در آن جا امر و نهی می کرد ودر مسجدش خطبه می خواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر، به مروربه آن جایی رسید که حجاج بن یوسف ثقفی آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حجاج چه کسی بود؟ حجاج کسی بودکه خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتی نداشت! به همان راحتی که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حجاج یک انسان را می کشت.یک بارحجاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرهستند و از کفر خودشان توبه کنند; هر کس بگوید نه، گردنش زده می شود! باترک امر به معروف و نهی از منکر، مردم این گونه دچار ظلمهای عجیب و غریب واستثنایی و غیر قابل توصیف و تشریح شدند.وقتی که امر به معروف و نهی ازمنکر نشود و در جامعه خلافکاری، دزدی، تقلب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو فرهنگ جامعه بشود، زمینه برای روی کار آمدن آدمهای ناباب فراهم خواهدشد.

البته امر به معروف و نهی از منکر حوزه های گوناگونی دارد که باز مهمترینش حوزه مسؤولان است; یعنی شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهی کنید.مردم باید از مسؤولان، کار خوب را بخواهند; آن هم نه به صورت خواهش وتقاضا; بلکه باید از آنها بخواهند.این مهمترین حوزه است; البته فقط این حوزه نیست; حوزه های گوناگونی وجود دارد.

در مساله امر به معروف و نهی از منکر، فقط نهی از منکر نیست; امر به معروف و کارهای نیک هم هست.برای جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک،همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات خوب در زندگی،همه جزو چیزهای خوب است.برای یک مرد، برای یک زن و برای یک خانواده،وظایف خوب و کارهای بزرگی وجود دارد.هر کسی را که شما به یکی از این کارهای خوب امر بکنید به او بگویید و از او بخواهید امر به معروف است. نهی از منکر هم فقط نهی از گناهان شخصی نیست.تا می گوییم نهی از منکر، فورا درذهن مجسم می شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکی باید بیاید و او را نهی از منکر کند; فقط این نیست; این جز دهم است. نهی از منکر در همه زمینه های مهم وجود دارد; مثلا کارهایی که افراد توانادستشان می رسد و انجام می دهند; همین سو استفاده از منابع عمومی; همین رفیق بازی در مسائل عمومی کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدی و غیره; همین رعایت رفاقتها از سوی مسؤولان.یک وقت دو نفر تاجر و کاسب هستند و با هم همکاری و رفاقت می کنند، آن یک حکم دارد; یک وقت هست که آن کسی که مسؤول دولتی است و قدرت و اجازه و امضا دردست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار می کند; این آن چیزی است که ممنوع و گناه و حرام است و نهی از آن بر همه کسانی که این چیزها را فهمیده انددر خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او واجب است; تافضا برای کسی که اهل سو استفاده است، تنگ بشود.

در محیط خانواده هم می شود نهی از منکر کرد.در بعضی از خانواده ها حقوق زنان رعایت نمی شود; در بعضی از خانواده ها حقوق جوانان رعایت نمی شود; دربعضی از خانواده ها بخصوص حقوق کودکان رعایت نمی شود; اینها را باید به آنها تذکر داد و از آنها خواست.حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبت نکند; نه، سو تربیتها، بی اهتمامیها،نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.

منکراتی که در سطح جامعه وجود دارد و می شود از آنها نهی کرد و باید نهی کرد، از جمله اینهاست:اتلاف منابع عمومی، اتلاف منابع حیاتی، اتلاف برق،اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایی، اسراف در آب و اسراف در نان.

ما این همه ضایعات نان داریم; اصلا این یک منکر است; یک منکر دینی است; یک منکر اقتصادی و اجتماعی است; نهی از این منکر هم لازم است; هر کسی به هرطریقی که می تواند; یک مسؤول یک طور می تواند، یک مشتری نانوایی یک طورمی تواند، یک کارگر نانوایی طور دیگر می تواند.طبق بعضی از آمارهایی که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمی که از خارج واردکشور می کنیم! آیا این جای تاسف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهی ازآنها لازم است.طبق نهج البلاغه، امیرالمؤمنین نهی از اینها را یکی ازمحورهای اصلی توصیه های خود قرار داده است.در باب مسؤولان، آن طور مشی کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معین کردن; در باب عموم مردم هم آنها راوادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسؤولیت در مسائل اجتماعی، باهمین امر به معروف و نهی از منکر.

وظیفه بزرگی بر دوش ما قرار دارد.امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سراین کار گذاشت; همچنان که تمام عمر خود را از وقتی که می توانست تلاشی بکنداز همان وقتی که اسلام آورد، از اوان کودکی تا آخر عمر; چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه هم در دوران خلافت در همین راه مصرف کرد ویک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد.

برای انسان والایی که می خواهد برفراز همه پدیده های عالم وجود پرواز بکندو هیچ چیزی پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقی، امیرالمومنین است

منابع مقاله:
بیانات مقام معظم رهبری در نماز جمعه تهران مورخه ۲۵ / ۹ / ۱۳۷۹،


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

تبلیغ دین، در شؤون اصلی حوزه ها قرار داشت.عالمان بزرگ، در زمره ی مبلغان دیانت بودند و مسؤولیت خود را در سنگر تبلیغ و ارشاد جامعه ایفا کردند.حوزه های شیعی، تاریخ تابناک و ارجمندی در وادی گسترش معارف دین در جوامع مختلف داشتند و در این جهت، از روحانیون و دیگر حوزه های مذاهب اسلامی، تمایزی بارز یافتند:

منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین، جزو شریفترین کارهاست و باید و شاید که شریفترین انسانها و عالمترین و آگاهترین آنها به مسایل اسلامی و عاملترین آنها به احکام شرعی، در این راه قدم بردارند و آن را برای خود، افتخاری بدانند؛ کما این که در گذشته هم، همین طور بوده است.افرادی مثل شیخ جعفر شوشتری، عالم اخلاقی بزرگ که خود، منبری بوده است؛ یا مرحوم حاج آقا رضا همدانی واعظ صاحب کتاب «هدیة النملة» که خود، یک واعظ و یک گوینده ی دینی بوده است؛ یا پسر آن مرحوم، آقا میرزا محمد همدانی که از علما بوده است، و امثال اینها.در گذشته، شخصیتهای علمی و چهره های معروف تقوایی و دینی، متصف به این صفت و مفتخر به این فن بوده اند. (۱)

ارزش تبلیغ

دیانت مقدس اسلام، با تبلیغ آغاز شد و در گسترش و نفوذ نیز، از عنصر دعوت سود برد و به امداد آن، اقصا نقاط جهان را در بر گرفت و کلمه ی طیبه ی الهی و شریعت جاودانه ی محمدی (ص)، از شرق تا غرب گیتی، مؤمن و خاضع یافت و در اطراف و اکناف جهان، در تیره ها و رنگها و نژادهای گوناگون، درخت پاک دین مبین، برگ و بر پیدا کرد:

دین اسلام، دین تبلیغ است.درست است که ما در دین مقدس اسلام، برای پیشبرد هدفهای الهی و اسلامی، جهاد و شمشیر را داریم؛

اما اصل، بر تبلیغ و تبیین است.جهاد، فلسفه ی دیگری دارد.جهاد، برای مقابله با قلدران و ستمگران و موانع تبلیغ و موانع گسترش نور اسلام است.آن جایی که چنین مانعی وجود ندارد، یا حتی در آن جایی که این مانع هم هست و جهاد امکان پذیر نیست، راه اساسی اسلام، تبلیغ است….از هزار و چهارصد سال پیش تا حالا، چه موقع مسلمین تبلیغ نمی کردند؟

ببینید، آفاق عالم را تبلیغ اسلام گرفته است.الان در منطقه ی شرق ایران، هر چه شما جلو بروید، بیشتر مسلمین، مسلمین به موعظه و تبلیغ و دعوتند، تا شمشیر.در کشور چین، این همه مسلمان هست؛ چه چیزی اینها را مسلمان کرد؟ در کشورهای مالزی و اندونزی و فیلیپین و این جاهایی که مسلمان هست، چه کسی رفته مردم را با شمشیر، مسلمان کرده است؟ اگر شمشیر سلطان محمد غزنوی می توانست مؤثر باشد، اثرش این بود که مردم را دشمن اسلام کند؛ کما این که کرده است.

شمشیر مغولیهای هند و همان اکبرشاه و جهانگیرشاه و اورنگ زیب و امثال اینها که معروفند .حالا عده یی هم به اسم اینها افتخار می کنند! اینها برای مسلمین، دشمن سرسخت درست کردند .همین سیکهای هند که شما آنها را می شناسید ساخته و پرداخته ی شمشیر مغولیهایند. …

شمشیر، کسی را مسلمان به اعماق دل نمی کند…پس، مسلمین هند هم، مسلمین به فتح جهادی نیستند؛ مسلمین به دعوتند.شما برویدببینید، هندیها در سر قبر آن عرفای ایرانی که به هندوستان رفتند، چه می کنند؛ عوامل تبلیغ آنهایند.یک نفر عارف و عالم و واعظ و روحانی، یکی مثل من و شما، بلند شده، به آن جا رفته و فقط یک هنر کرده است که دل از یار و دیار کنده، اسیر آب و گل نشده، مجاهدتی کرده، به منطقه یی از هند رفته و در آن جا مانده و در ظرف چهل، پنجاه سالی که در آن جا زندگی کرده، یک عده را مسلمان کرده است.

اسلام، این طوری گسترش یافته است. «یجلب بعضه بعضا» .یکی که مسلمان شد، صد نفر را مسلمان می کند. (۲)

جهاد تبلیغی، مسؤولیت هماره ی حوزه های دینی است.روحانیت، به عنوان پرچمدار دینداری، باید رایت دعوت به دیانت را در داخل و خارج بر دوش داشته باشد و در تبیین، تحکیم و دفاع از باورها و ارزشهای اسلامی، به تبلیغ گسترده و اساسی دین دست یازد.

این تکلیف مستمر، در شرایط جاری، مؤکدتر می نماید.دایره ی نیازها و دغدغه ها و پرسشها گسترده تر، عطشها افزونتر و گوشهای مشتاق برای شنیدن اسلام ناب، فراوانتر گشته اند.این گستره ی مخاطب، بر مسؤولیت امروز داعیان و مبلغان می افزاید و آنان را در برابر خلق عطشناک و علاقه مند به معارف دین، مسؤول و متعهد می سازد:

حوزه ی علمیه ی قم در رأس و به تبع آن، بقیه ی حوزه های علمیه، در شرایط فعلی که میدان برای تبلیغ اسلام باز است و دست و صدای ما، به اقصا نقاط عالم می رسد، وضع تبلیغیش نباید با گذشته ها فرق داشته باشد؟ آن وقتی که حوزه ی کار تبلیغیمان، جلسه یی با پنجاه نفر، صد نفر و حداکثر پانصد نفر بود و در مسجدی تشکیل می شد و عالمی در کسوت امام جماعت و یا در کسوت منبری، حرفی برای اینها می زد؛

با امروز که در کل اقطار کشور و جامعه ی خدمان، کسانی منتظر کار تبلیغی ما هستند، فرق می کند.

چه قدر جوانان مشتاقند که از دین، چیزی بدانند.چه قدر افراد فهمیده و تحصیلکرده بودند که تا دیروز، آنها را از دین و معرفت دینی، عملا جدا نگه می داشتنداما امروز دستگاه حکومتی؛ آنها را به فهم دین و گرایش به دین، تشویق می کند.اینها می خواهند از دین، چیزی بفهمند. (۳)

از سوی دیگر، زمان ما با موج قوی تبلیغات علیه اسلام و اندیشه های ناب شیعی روبه روست .شاید نتوان هیچ دوره یی از تاریخ مسلمانان را با این دوره، مشابه و مماثل انگاشت.از هر سو و در شیوه های گوناگون، تفکر دینی اسلامی، در فشار قدرتها و فرهنگهای مخاصم و رقیب است و این خود، بر اهمیت دعوت و ارزش کار مبلغان می افزاید:

قیمت و ارزش بعضی از اشیا، مطلق نیست و در همه جا، یکسان نمی باشد.مثلا فرض کنید، آب گوارا که مایه ی حیات انسان است، در وسط بیابان قیمتی دارد و در کنار روخانه های پرآب، قیمت دیگری دارد…آن وقتی که نیاز به تبلیغ کم باشد، یا عرضه کننده ی آن زیاد باشد، قیمت زیادی ندارد.آن وقتی که نیاز به تبلیغ زیاد باشد و عرضه کننده ی آن کم باشد، آن وقت قیمت پیدا می کند.

شاید بشود گفت، امروز از روزگاری است که نیاز به تبلیغ، از همیشه بیشتر است؛ …برای این که تبلیغات ضد دینی و ضد اسلامی، با استفاده از مدرنترین شیوه ها و اسلوبها، به وسیله ی قدرتمندان دنیا که ضد اسلامند امروز حداکثر رواج را دارد. (۴)
تهاجم فرهنگی

کیان فرهنگ اسلامی، در مخاطره یی سخت و جدی قرار دارد.بقای با عزت، یا در حاشیه ی فرهنگهای منسوخ جهانی زیستن، در این نبرد تعیین می شود.اعتلای اسلام و مسلمانان، یا استمرار زبونی و خواری، در این هماوردی رقم می خورد.جنگ مجدد صلیبی، امروز در عرصه ی فرهنگ، خود را می نمایاند و کینه های درون خفته ی صلیبیان، در این وادی، چون زخم چرکین، سرباز می کند .

مقام معظم رهبری، از کسانی هستند که از دیرباز، به این مخاطره توجه داده اند و ابعاد متفاوت آن را گشوده اند و بر ضرورت مقاومت در برابر آن، تأکید کرده اند.ایشان در سال ۱۳۶۳، در دیدار با علمای اهل تسنن بندر ترکمن، از این معضل سخن گفته اند:

یکی از وظایف اساسی شما آقایان که علمای دینی هستید تربیت عالم دینی مطلع و آگاه است.مدارس دینی را تقویت کنید.طلبه های جوانتان را با معلومات اسلامی قانع کننده ی مغزهای نسل جوان، مجهز کنید.همه ی دشمنان ما، با استفاده از ثروت بی پایان، تجربه های فراوان و مغزهای قوی، علاوه بر آنچه که تا حالا نوشته اند، برای القای شبهه در فکر اسلامی و ایمان اسلامی مردم، هزاران کتاب خواهند نوشت و هزاران مقاله تنظیم خواهند کرد.

هزاران شبهه رها خواهند کرد، تا در ذهن و مغز و دل مردم بنشیند و جاگیر بشود.در مقابل این تهاجم فرهنگی، چه کسی باید ایمان مردم را حفظ و مسلح کند و ذهنشان را مجهز نماید؟ این، وظیفه ی علماست. (۵)

این سخن، نه اولین سخن و نه آخرین سخن معظم له در این مقوله بود.

ایشان در دو دهه ی اخیر، تقریبا به گونه یی پیوسته و متوالی، از نبرد و رویارویی اسلام و غرب در عرصه ی فرهنگ، سخن می گویند و مخاطرات تهاجم فرهنگی قدرتهای استکباری را باز می گشایند و اهل فرهنگ را به این خطر عظیم، توجه می دهند.

در سخنی دیگر در همان سال، فرموده اند:

اگر ما در مقابل تهاجم فرهنگی و اعتقادی استکبار جهانی مقاومت نکنیم، شکست قطعی است . (۶)

متأسفانه، علی رغم هشدارها و رهنمودهای مکرر، ابعاد فاجعه، آن گونه که باید و شاید درک نشد؛ باوری عمل آفرین، چندان نیافرید و چه بسا با تردیدها و وسوسه هایی روبه رو شد.از مبادله ی فرهنگی سخن به میان آمد، بر ضرورت گفت و شنود و تعامل تأکید گردید و در این هیاهو، موضع مهاجم رقیب مغفول شد؛ مواضع توپخانه ی فرهنگ مهاجم، در پوشش و استتار ماند و جز آن گاه که نشانه هایش بر در و دیوار و عرش و فرش ظاهر گشت، به تصدیق درنیامد.

رهبر معظم انقلاب، به این موج کژاندیش و دیرفهم، بارها و بارها هشدار داده اند و از جمله اظهار داشته اند:

ما و همه ی دست اندرکاران فرهنگ در کشور، باید باور کنیم که امروز آماج تهاجمات فرهنگی دشمنانمان هستیم…. (۷)

تهاجم فرهنگی دشمن، بر نقطه ی بی اعتقادی نسل جوان به دین و نظام، متمرکز می نماید؛ تمامی همت خویش را در تردید و تزلزل این نسل به آرمانها و باورهای دینی قرار می دهد؛ با تمامی قوا می کوشد باورهای اصیل را از او بازگیرد و او را از هویت دینی تاریخی خویش، تهی سازد:

تهاجم فرهنگی، به مقصود بی اعتقاد کردن نسل نو انجام می گیرد.

هم بی اعتقاد کردن به دین و هم به مقصود بی اعتقاد کردن به اصول انقلابی و تفکر فعالی که امروز استکبار از آن می ترسد و قلمرو قدرتهای استکباری را به خطر انداخته است، انجام می گیرد. (۸)

در سخنان یاد شده، این نکته را نیز افزوده اند:

در تهاجم فرهنگی، دشمن می گردد، آن نقطه یی از فرهنگ خود را به این ملت می دهد و وارد این ملت می کند که خودش می خواهد.

معلوم است که دشمن چه می خواهد. (۹)

فرهنگ غارتگر، در ابتذال جامعه می کوشد؛ سرگرمیهای مبتذل، برای ایشان می آفریند؛ دنیاهای کوچک، برای آنان می سازد؛ در زرق و برق مهوع، غرقه شان می کند؛ تن پروری و آسایش طلبی را رواج می دهد؛ چشم اندازهای فساد را در برابر جانهای معصوم می گشاید؛ با هزاران رنگ و افسون، وسوسه شان می کند؛ کمند می افکند؛ دام می گستراند و فوج فوج، طعمه بر می چیند :

دشمن، از راه اشاعه ی فرهنگ غلط و فرهنگ فساد و فحشا، سعی می کند جوانان ما را از ما بگیرد.کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی می کند، نباید گفت که یک تهاجم فرهنگی است؛ یک شبیخون و یک غارت و یک قتل عام فرهنگی است.امروز، دشمن این کار را با ما می کند. (۱۰)

غارت فرهنگ، با سر و صدا عمل نمی کند؛ با طبل و شیپور، نبرد را نمی آغازد؛ سپاه مهاجم، خود را با چهره یی خشن در معرض دید درنمی آورد؛ ظاهرا شاخ و شانه نمی کشد؛ با قیافه یی موقر و مبادی آداب، پیش می آید؛ بزک کرده و رنگ و روغن زده و اطوکشیده و باوقار، گام به گام جلوتر می رود و جبهه ی رقیب را نه با خشم و هیاهو، که با کلمه و لبخند فتح می کند :

در حال حاضر، یک جبهه بندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سیلی راه افتاده تا با ما بجنگد.جنگ هم جنگ نظامی نیست؛ بسیج عمومی هم در آن جا هیچ تأثیری ندارد؛ آثارش هم به گونه یی است که تا به خود بیاییم، گرفتار شده ایم؛ مثل یک بمب شیمیایی نامحسوس و بدون سر و صدا عمل می کند.فرض کنید در محوطه یی یک بمب شیمیایی بیفتد که احدی نفهمد که این بمب در آن جا افتاد؛ ولی پس از هفت، هشت ساعت ببینند صورتها و دستهای همه تاول زده است.

الان، در مدرسه ها و داخل خیابانها و جبهه ها و حوزه های علمیه و دانشگاههای ما، ناگهان نشانه های این تهاجم تبلیغی و فرهنگی راخواهید دید.الان مقداری هم آن را می بینید و بعدا هم بیشتر خواهد شد.یک کتاب چاپ می شود، یک فیلم تولید می شود و به صورت ویدئو، داخل کشور می آید و زمینه ی چنین تهاجمی را فراهم می کند…هدف این تهاجم با چنین ابعادی، اسلام و انقلاب و ما هستیم… (۱۱)

غارت فرهنگی، آرام و بی فریاد، چون باد ملایم مسموم، عمل می کند؛

حدود جغرافیایی را در می نوردد؛ مرزهای ساختگی را به کناری می زند؛

رو در روی آدمها قرار می گیرد؛ دریچه های ذهن و تنفسشان را می گشاید و از اهوا و آرای فرهنگ اجنبی پر می کند و از هویت خودی، تهیشان می سازد:

تهاجم فرهنگی، مثل خودکار فرهنگی، کار آرام و بی سروصدایی است. (۱۲)

در برابر تهاجم فرهنگی، هیاهو و جنجال، حل مشکلات نمی کند.

سلاح بر کشیدن و نعره بر آوردن، بلاهت و سفاهت را نشان می دهد.

رگهای گردن را متورم ساختن و غیظ کردن، ضعف و زبونی را نمایانتر می سازد.

در مقابله با غارت فرهنگی، سلاح همانند کارساز می نماید.فرهنگ قلابی، با فکر و فرهنگ اصیل رسوا می شود.نقد مغشوش، با ارایه ی سکه ی خالص از رواج می افتد.قفسهای طلایی و دنیاهای حقیر و کوچک، در چشم انداز آسمان زیبای صبحگاهی، خوار و خفیف می گردد و حقارت خود را می نمایاند:

نبرد فرهنگی را با مقابله ی به مثل می شود پاسخ داد.کار فرهنگی و هجوم فرهنگی را با تفنگ نمی شود جواب داد.تفنگ او، قلم است. (۱۳)
فرصت موجود تبلیغی

روحانیت شیعی، در هیچ زمانی چونان موقعیت کنونی، در مسؤولیت تبلیغی، موظف و مکلف نمی نمود .مخاطراتی که سابقا از آن یاد شد، در پیش دید روحانیت قرار دارد و مبلغان دین را به تلاشی پیگیرتر، برنامه دارتر و پرشورتر فرا می خواند.از آنان به عنوان طلایه داران فرهنگ دینی، استواری و پشتکار در برابر موج مهاجم را طلب می کند و تولید فکر و تبلیغ مناسب و وافر را تمنا می دارد:

تهاجم فرهنگی عظیمی علیه السلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد.این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه اسلام است.

چیز عجیب و فوق العاده یی است که با تمام ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، علیه اسلام …است…حتی اسلام به معنای اعتقاد عوامانه ی مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابی…از قدیم نسبت به اسلام، همین احساس را می کردند که آن هم ناشی از چیزهایی بود که از اسلام دیده بودند.

مدتی از قضیه ی تنباکو و قضایای مختلفی که در همان هند و افغانستان و ایران و مصر و سایر کشورها اتفاق افتاده بود، گذشته بود و استکبار و استعمار جهانی، از قدرت اسلام غافل شده بودند و دیگر آن حساسیت را نسبت به اسلام خیلی نشان نمی دادند.علتش هم این بودکه از این طرف، اسلام چیزی از خودش نشان نداده بود و آنها قدری دچار غفلت شده بودند .

چند دهه یی که گذشت، انقلاب ما پیروز شد و تمام معلومات و معارف استعماری…پرونده های آرشیو شده را دو مرتبه مطرح می کنند و کارهای تحقیقاتی جدید انجام می دهند…سمینارها و جلسات تحقیقاتی یی توسط دنیای غرب و سرمایه داری و استکبار تشکیل می شود و تزهای گوناگونی برای بازنگری به اسلام مطرح می گردد.

استکبار، همه ی وجودش را اندیشمندانه در جهت اداره ی مطلوب خودش به کار می گیرد و کاملا با فکر حرکت می کند و جریانات جهانی را هدایت می نماید، تا محفوظ بماند؛ چون می داند که اگر فکر و پیش بینی و آینده نگری نکرد و اگر آمار نداشت، ضربه خواهد خورد.

عالیترین و ممتازترین دستگاههای فکری، در اختیار استکبار است.اینها، از پانزده یا بیست سال پیش، برای مسایل بلندمدت سرمایه داری، فکر و طراحی می کنند و نقشه می ریزند، تا در آینده از آن جواب بگیرند…

..انقلاب اسلامی، ناگهان تمام موجودیت و نظام ارزشی دستگاه استعماری غرب و دنیای سرمایه داری را زیر سؤال برد؛ یعنی آینده شان را کلا تهدید کرد و ابهامی به آینده ی آنها داد؛ چون این انقلاب بر مبنای اسلام بود و نتیجتا هر جا مسلمانی باشد، ممکن است این انقلاب، بالقوه در آن جا تحقق پیدا کند.بعد هم مرتب نمونه های آن را… مشاهده کردند. (۱۴)

تحلیل فوق، پیش زمینه های منطقی تاریخی تهاجم غرب علیه فرهنگ دینی اسلامی را بخوبی می نمایاند.قدرتهای غربی با مبادی یی که یاد شد اینک به تهاجم همه جانبه بر می آیند و از آسمان و زمین، یورش می برند.در برابر این موج مهاجم، از روحانیت یعنی مبلغان دین انتظار می رود که راههای دفاع را دریابند و با مصونیت دهی به جامعه، فرهنگ خودی را حفاظت کنند:

شکی نیست که مقابله با این تهاجم، پول و بودجه و امکانات و پشتیبانیهای سیاسی دولت را می خواهد؛ اما دولت پول بدهد و پشتیبانی بکند که چه بشود؟ طبیعی است که فکری پخش بشود .آن فکر، کجا تولید خواهد شد؟ آیا آن هم در دولت است یا در حوزه؟ (۱۵)

شرایط ویژه ی شبیخون فرهنگی دشمن، نهاد تبلیغی حوزه را به بسیجی عام و جدی فرا می خواند، تا چون کوهی استوار، در برابر سیل پرشتاب بایستد و مدافع کیان دیانت و ایمان ملت باشد .

این نکته، خود گوشه یی از مسؤولیت مؤکد مبلغان دین را نشان می دهد.به این واقعیت، مطلب دیگری می توان افزود و آن، فرصت تبلیغی است که اینک برای روحانیت، پدید آمده است.

بی تردید، می توان دعوی آن را داشت که روحانیت، در هیچ برهه ی تاریخی خود، چنین شرایطی را در فرادید خود نداشته و با آن، روبه رو نبوده است.در هیچ دوره یی، چنین فرصتهای مغتنمی برای تبلیغ دین، نصیب حوزه و روحانیت نگردیده است و هرگز با چنان پشتوانه و امکانات و ابزار و گوشهای شنوا و دلهای مشتاقی، مواجه نشده است:

در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اسلام، به گمانم هیچ برهه یی را نداریم که علمای دین، چنین فرصتی برای تبلیغ احکام اسلامی پیدا کرده باشند؛ نه در دوران ائمه، نه بعد از دوران آنها، نه در دورانی که حکومتهای طرفدار فقه حنفی و شافعی در ایران بر سر کار بودند و نه در دورانی که پادشاهان طرفدار فقه جعفری در کشور ما بودند.در هیچیک از این دوره های گوناگون، برای علما چنین فرصتی پیدا نشده بود که امروز پیدا شده است. (۱۶)

مقام معظم رهبری در سخنی دیگر، بر این نعمت الهی تأکید ورزیده و فرموده اند:

برادران عزیز! امروز، فرصت عظیمی در اختیار روحانیت است.

هیچ وقت در طول تاریخ، بعد از زمان رسول اکرم ( صلی الله علیه و اله و سلم) تا امروز، چنین فرصتی در اختیار دعات دین نبوده است.

دعوت کنندگان دین، چه موقع چنین فرصت به این مغتنمی را در اختیار داشته اند؟ (۱۷)

فرصت و نعمت موجود، بر تکلیف مبلغان دین می افزاید؛ استفاده و بهره وری از آنات و لحظه ها را طلب می کند؛ حضوری فراگیر در عرصه های مختلف را بر می تابد و برنامه ریزیهای دقیق و ظریف تبلیغی را تقاضا می دارد:

فرصت عظیم و عزیزی است و ما امروز باید بتوانیم به عنوان مبلغان دین، نقش کارآمد و ماندگاری ایفا کنیم.خدای متعال، از ما سؤال می کند.این، وظیفه ی ماست و باید خودمان را آماده کنیم. (۱۸)

فرصت تبلیغی موجود، آزمایش الهی برای روحانیت می نماید.لیاقت و کفایت ایشان، در این برهه ی تاریخی رقم می خورد.نسل آینده، به این صفحه ی تاریخ می نگرند و درباره ی طلاییترین فرصت حوزه و روحانیت، قضاوت می کند.خداوند نیز به عمل امروز روحانیت می نگرد.

اگر از فرصت موجود بهره بردند، فرصتهای مضاعف می آفریند و اگر خدای ناکرده آن را براحتی از کف بدهند و رایگان ببازند، نه تنها فرصت موجود، که فرصتهای آینده را هم خواهد گرفت:

جامعه ی علمیه و حوزه ی علمیه ی شیعه و علمای دینی تشیع، در مقابل یک آزمایش عظیم تاریخی، بی نظیر و غیر قابل تکرار و بدون شبیه در گذشته ی تاریخ، قرار دارند.این، نعمتی است که مصداق آیه ی شریفه ی قرآن است: «و اذ تأذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.» (۱۹)

روحانیت، در کسوت مبلغ دین، خود را در جایگاه رفیع پیامبران و از جمله پیامبر اکرم (ص) قرار می دهد و آن مسؤولیت را عهده دار می شود.

چنان دعوی یی، گزاف و راحت به بار نمی نشیند و مقبول نمی افتد؛ لیاقت و ارایه ی قابلیت را می طلبد.اگر تا دیروز و دیروزها، عذرها در کار می بودند و موانع، سد راه می شدند؛ قدرتهای جایر، زبان و قلم بر می بستند و خود، سگهایشان را می گشادند، اینک دیگر نه چنان است.امروز، درهای مراکز آموزشی، نظامی، انتظامی، زندانها، ادارات و…، در برابر مبلغان گشوده و باز می نماید.تمامی حصارها و موانع، خود را به کناری می نهند و او را به ایفای تکلیف فرا می خوانند:

آقایان علما، چه شیعه و چه سنی! امروز، روزی است که ما روحانیون باید نشان بدهیم، لایق منصب ترویج دین نبوی هستیم.

مسأله ی ترویج دین پیامبر (ص)، چیزکم و شوخی نیست که هر کسی بگوید من مروج و مبلغ و حامل و مفسر دینم.این، به زبان و در حرف، آسان است؛ ولی در عمل، کار مشکلی است.

..روحانیت شیعه، هزار سال است که فقه مدون و مرتب و استدلالی دارد.این، وظیفه یی است که اگر ما مرد و اهلش باشیم و در این معنا صادق باشیم، وقتش حالاست.چرا؟ به خاطر این که در دوران گذشته، ما میدان و مجال کار کما هو حقه نداشتیم.

من، اغلب بلاد خراسان و خیلی از بلاد ایران را در دوران طاغوت رفته ام.هر جا هم می رفتم، با علما انس می گرفتم.یعنی هر چند برای منبر یا غیر منبر می رفتم، اما با اهل علم آن شهر، حتما انس می گرفتم و آشنا می شدم.من، غالب علمای معروف دوره ی خودمان را در سراسر بلاد ایران می شناسم.علما و بزرگانی بودند؛ اما از اینها کاری بر نمی آمد. (۲۰)
شور و اشتیاق تبلیغی

مبلغ دین، می بایست ارشاد جامعه را تکلیف خود بداند؛ آن را وظیفه ی الهی بشمارد؛ مشقات راه را با جان و دل پذیرا باشد؛ از کمبود امکانات نهراسد؛ با تمامی توان، در راه ادای مسؤولیت برآید.

طلبه در ادای تبلیغ دیانت، نباید شرایط موافق را شرط شروع تبلیغ بداند؛ در جاده ی آماده، رهنوردی و بر مرکب راهوار، سیر و سفر را طلب کند.این مطالبات مدعیانه، با تکلیف و شور و شوق عاشقانه، ناهمساز می نماید؛ با سنت تاریخی تبلیغ در حوزه نیز متفاوت می باشد.

حوزه، همواره در شرایطی نه چندان مساعد، به تکلیف خود در ارشاد و اصلاح دین اقدام می نمود و مشکلات سر راه را به هیچ می انگاشت:

سابقها منبر می رفتیم.چه طوری منبر می رفتیم؟ بی دعوت و با سختی و با تنگنا منبر می رفتیم ….ما در مشهد، مسجدی داشتیم که خدا به دل یک کاسب انداخته بود و مغازه یی را مسجد کرده بود…

مسجد ما، دکان سوم بود.همان دکان کوچک، محور و مرکزی برای تبلیغ مذهب و برای همه ی حرفهای نو و جاذبه های نو در مشهد شده بود.می شود از این کارها کرد.ما که همانیم و فرقی نکرده ایم .یک مقدار به معنویات، به درون خود، …به آن استعدادهای درونی و به آن چیزهایی که در ما هست و متوقع از ماست، تکیه کنیم.این سرچشمه ها را از درون خودمان بجوشانیم. (۲۱)

تبلیغ روحانی، نباید شکل و شمایل یک وظیفه ی اداری به خود بگیرد؛

بخشنامه یی اجرا شود؛ مطابق دستور و سلسله مراتب و بر مبنای امکانات مهیا و آماده، صورت پذیرد.تبلیغ دین، باید عاشقانه رخ دهد؛ مبلغ، دلسوزانه از جان و تن مایه بگذارد؛ در طبق اخلاص، موجودی خود را بنهد و با خداوند، معامله یی پرسود و بی زیان بنماید و عمر خویش را در راه خدمت تبلیغی به خلق، مصروف دارد:

آنچه برای ما طلبه ها، همیشه شوق آفرین بوده، احساس انجام وظیفه بوده است.عالم طلبگی، با شکل و فرم و ساخت و محتوای دستگاههای صرفا اداری، فرق دارد.

یک وقت، آشپزی را انسان می آورد و استخدام می کند، برای این که مثلا طعامی را برای جمعی در یک میهمانی فراهم بکند.

معمولا آشپزها، مقدار زیادی روغن و گوشت و جنس عالی یی از برنج می طلبند و یک فهرست طولانی هم می دهند که اینها را برای ما فراهم کنید.آدم می داند هم که اگر فراهم نکند، هنر اینها به کار نخواهد افتاد و کاری که باید بکنند، بالاخره نمی کنند.

یک وقت هم این است که شما در مجموعه یی مثل افراد خانواده، یا دوستانتان هستید.مثال بارز عمومیش، جبهه ی جنگ است.مثلا فرض کنید در نقطه یی گیر افتاده اید، دوستانتان گرسنه هستند و شما هم هنر آشپزی دارید.این جا، دیگر شرط و شروط و قید و قیودی ندارید.

عاشقانه، سراسیمه، دستها بالا، دامنها به کمر و با همه ی توان و قدرت و ابتکار، غذا را تهیه می کنید.گاهی این غذا، بهتر از آن غذا هم در می آید؛ چون از روی عشق و شور و محبت و احساس وظیفه است.

ما طلبه ها، از اول این طوری کار کردیم…برای منبر، جایی می رفتیم.گاهی دعوت کرده بودند و گاهی هم بی دعوت می رفتیم و هذا هو الغالب! دنبال آن بودیم که بالاخره این مطلبی که فراهم کرده ایم، این مطالعه یی که انجام داده ایم، این منبری که آماده کرده ایم، به گوش مردم برسد. (۲۲)
ماهیت تبلیغ دین

تبلیغ دینی، با تبلیغات متداول و مرسوم در دنیا، فرسنگها فاصله دارد.

تبلیغ در فرهنگ و سیاست و اقتصاد جهانی، بزک کردن حقیقت است و گاه تقطیع و ارایه ی گوشه هایی از واقعیت می باشد.در مواردی هم حقیقت نمایی است؛ دروغ را به جای واقعیت، جازدن است .

تبلیغ دین، با این نکات و عناصر، فاصله یی بارز دارد.دعوت مطلوب، دین را مشاطه گری و آرایش مصنوعی نمی کند و علاوه بر جمال طبیعی، به آن رنگ و بو و جواهر و زرق و برق نمی افزاید .

تبلیغ دین، به برش حقیقت دست نمی زند؛ گوشه یی را باز نگفته و پرده پوشیده رها نمی کند؛ برای دلخوشی مخاطب، آن را بریده بریده نمی سازد و مطابق سلیقه ها و ذوقها و گرایشها، چون گوشت قربانی تقسیم نمی کند.

تبلیغ دین، حقیقت را بیان می کند؛ همان گونه که هست، بی کم و کاست.

نه به رنگ و لعاب می افزاید و نه برای اهوا و امیال این و آن، از گوشه و کنار آن می زند .و در یک کلام، مبلغ دین، ادای شهادت می کند؛ چونان شاهد صادق، آفتاب حقیقت را باز می گشاید و آن را در برابر دید حق بینان قرار می دهد:

در اصطلاح امروز، تبلیغات، …یعنی ذهن مردم را نسبت به چیزی جلب کردن.حالا آن چیز، واقعیت داشته باشد، یا نداشته باشد، بخشی از واقعیت را داشته باشد، ده برابرش کنند، صدبرابرش کنند، در نظر آنها مهم نیست!

تبلیغ در اصطلاح ما، همان تبلیغ قرآن است؛ یعنی رساندن واقعیت به ذهنهای مردم و آنها را از بی خبری خارج کردن… «و من اظلم ممن کتم عنده شهادة من الله» .این ظلم است که انسان شهادتی را داشته باشد؛ ولی ادا نکند. (۲۳)

مقام معظم رهبری، در سخنی دیگر فرموده اند:

در عرف دنیا، تبلیغات و پروپاگاند، عبارت از جلب کردن نظرها به یک چیز است….این، مفهوم تبلیغات در دنیای امروز است.یعنی چیزی را که نیست، هست جلوه دهند؛ چیزی را که هست، صدها و یا هزاران برابر، بزرگ کنند و آب و رنگ و لعاب و شکل بزک کرده به آن بدهند.اما ماهیت کار ما، غیر از این است.ما حقیقت درخشنده یی به نام توحید و اسلام داریم که در زیر ابرهای جهالتها و عنادها و دشمنیها و خصومتها، پنهان است.تبلیغ، یعنی ما آن حقیقت را به ذهن و مغز انسانها برسانیم. (۲۴)
ویژگیهای مبلغ

مبلغ دین، می بایست خود را به فضایل بیاراید، تا بتواند در مسند انبیا قرار گیرد؛ نفس و بیان گرم او، دلهایی را بشوراند و جانهایی را بگدازاند و شوق و حرکت بیافریند و جامعه را به سمت و سوی صلاح سوق دهد.

گوشه یی از این شرایط لازم را در نکات زیر مشاهده می کنید:

۱) تزکیه و تهذیب: مبلغ، باید خود را به فضایل و مکارم اخلاق آراسته کند؛ عمل او، با گفتارش برابری کند؛ اقوال و سخنانش، بر اعمالش پیشی نگیرد و ظاهر الصلاح تر از آنچه می گوید، جلوه نکند.

مخاطب تبلیغ، هوشیارانه شخصیت مبلغ را در نظر می گیرد؛ او را با چشمانی تیزبین محک می زند؛ اعمال و رفتار او را در ترازوی نقد، سبک و سنگین می کند؛ به میزان باوری که به شخصیت مبلغ پیدا می کند، به گفتار او بها می دهد و برای آن، ارج و قیمت قایل می شود؛ به اندازه یی که شخص مبلغ در جان او راه بیابد، برای گفتار و پیام او، راه باز می کند:

مبلغ، اگر خودش مهذب و پاک نباشد، نمی تواند دیگران را پاک کند.اگر به معنای واقعی کلمه، به آنچه انسان می گوید، معتقد و عامل نباشد، حرفش اثری ندارد.شما در دوران انقلاب یادتان است، حرفهایی که درباره ی مسایل انقلاب گفته می شد، چه طور تا اعماق جانها اثر می کرد .

این، برای چه بود؟ برای این بود که در آن روز، کسانی که آن حرفها را می زدند، با همه ی سوز دل، با همه ی دل، با همه ی ایمان و اعتقادشان، آن حرفها را می زدند و آنچه را که می گفتند، خودشان عمل می کردند.اگر به مردم می گفتند بگویید، خودشان هم می گفتند.اگر به مردم می گفتند که به این جبهه بپیوندید، خودشان هم پیوسته بودند…

هر چه که به مردم امر و توصیه می کردند، خودشان هم آن را انجام می دادند.لذا این حرفها، از دل بر می خاست و لاجرم بر دل می نشست و تأثیر می کرد.سخن گفتنی بسیار بود؛ اما آنچه که در شنونده اثر کرد و در دل او جای می گرفت، سخنی بود که گوینده، به آن معتقد بود و به آن عمل می کرد. (۲۵)

۲) اخلاص: مبلغ دین، با نیت خالص، شعاع کار خود را وسیع می کند؛

برای آن، ابعاد غیر قابل پیش بینی می آفریند و ره آوردی غیر منتظره، برای تلاش خود ایجاد می کند.

تمایز تبلیغ دین با دیگر تبلیغات مرسوم، در این است که تبلیغ دنیا و مادیات، تنها به علم و تکنیک وابسته می نماید؛ مهارتهای تبلیغی تأثیر گذاری را رقم می زند؛ استفاده از دانشهایی چون روانشناسی، جامعه شناسی و…، ضامن پیشبرد پیام تبلیغی می باشد؛ فنون و هنرهای متفاوت، پشتوانه ی اثر گذاری آن می شود.

در آن گونه تبلیغات، نیت انجام دهنده ی کار، چندان جلوه یی نمی یابد؛

اما در تبلیغ دین، چون کار برای دین خداست، نیت خالص، نقش چشمگیر پیدا می کند.عنایت و توفیق الهی، آن گاه به مدد می آمد که مبلغ دین، واقعا برای او، پا به میدان می نهد و زبان می گشاید و جامعه را به هدایت، دعوت می کند.با اخلاص در نیت، قوای مسخر اراده ی الهی، مرکب تیزرو برای عمل مبلغ می شود؛ دایره یی وسیع و گسترده برای آن ایجاد می کند؛ دروازه ی قلبها را می گشاید و جانها را در برابر سخن، پیام و آرمان او، نرم و موم می سازد، خلق کثیری را در برابر حق خواهی او خاضع و خاشع می کند و با او همآوایش می سازد.

در روزگار ما، زندگی امام خمینی (ره)، مصداق صادق این سخن بشمار می آید.آن بزرگوار، در پرتو نیت بی شایبه و اخلاص کم مانند، توانست چنان جاذبه یی در دلها بیافریند که تاریخ کشور، همانندی برای آن نمی یابد.

مقام معظم رهبری، به این نکته ی سترگ، چنین اشارت دارند:

بدون اخلاص هم که هیچ کار پا نمی گیرد.من، در روز سوم و یا هفتم و شاید هم چهلم امام بود که با هلیکوپتر به مرقد امام (رضوان الله علیه) که یک بیابان دور از همه چیز بود می رفتم.

از آن بالا، ناگهان دیدم که در وسط این بیابان، چیزی شبیه گنبد سربلند کرده و بنایی درست کرده اند و مردم، همین طور مثل مور و ملخ می ریزند.با دیدن این منظره، واقعا منقلب شدم و گفتم: پروردگارا! به این اخلاص، چه زود پاداش می دهی.خدا اصلا نمی گذارد که امروز، به فردا بیفتد.آن چیزی که مردم را این طور مثل آهنربا می کشاند، چیزی جز اخلاص امام (ره) نبود.بدون اخلاص، واقعا نمی شود کاری انجام داد. (۲۶)

۳) دانش و اطلاعات لازم: سواد و دانش مناسب سطح تبلیغ، از دیگر نکاتی است که مبلغ می بایست خود را به آن متصف کند و سپس در جامعه، حضور تبلیغی بیابد.

جامعه، انتظار آن را دارد که مبلغ در سطح تبلیغی که برای خود قایل است، اطلاعات و آگاهی لازم را داشته باشد؛ به پرسشهای مخاطبان پاسخ دهد و قدرت اقناع و اشباع ایشان را داشته باشد.

مبلغ کم سواد و یا بی سواد، حتی اگر رگه هایی از فنون تبلیغ و مهارت اثرگذاری را بداند، اعتباری دراز مدت در جامعه ی مخاطب پیدا نمی کند.

مردم، بویژه در زمانه ی ما که هنگام وفور و اعتلای آگاهیهاست ضعف علمی او را کشف می کنند و به سخنان و شخصیت او، اعتبار لازم را نمی نهند.

از این رو، در این زمان، بیش از هر دوره و عصر دیگر، لازم می نماید که مبلغ دین، باسواد و عالم باشد؛ در سطح تبلیغی خود (دبستان، دبیرستان، دانشگاه، مراکز مردمی، مراکز نظامی و..). اطلاعات شایسته و بایسته را پیدا کند و سپس به تبلیغ رو آورد.

[مبلغ ] باید آگاهی و بینش دینی وسیع و متنوع داشته باشد؛ با قرآن مأنوس باشد؛ در احادیث غور بکند و کرده باشد؛ با افکار نوی مربوط به مذهب و دین آشنا باشد؛ اهل تحقیق درباره ی مسایل دینی و افکار دینی باشد؛ نه فقط آشنایی با دین به تنهایی، بلکه در کنار مسایل دینی، پاره یی افکار فلسفی و بینشهای اجتماعی است که از آنها هم باید طعمی چشیده و آگاهی یی داشته باشد. (۲۷)

۴) ساده زیستی و مردمگرایی: مبلغ دین، باید چونان انبیای الهی، با مردم بجوشد؛ مثل آنان زندگی کند؛ ساده و بی آلایش بنماید؛ خود را در حجاب تجمل و رفاه پناه نکند؛ با مردم تماس نزدیک و رودررو بیابد و همسطح توده ی مخاطب خود جلوه کند.

تبلیغ دینی در لباس تجمل، اثر معکوس می گذارد و ضد تبلیغ می شود.جامعه را از دینداری و دینخواهی دور می کند و آنان را به وادی بی اعتقادی و هرهری مذهبی می کشاند.تجربه ی مغرب زمین، شاهدی بر این مدعاست.ارباب کلیسا، زندگی پر تجمل را برگزیدند و از زندگی عادی مردم، دورتر و دورتر شدند.مبلغان مسیحیت در غرب، در منطقه یی که می زیستند، معمولا جزو اشراف و طبقه ی فرادست جامعه بودند.کشیش، از اشراف ده و اسقف، جزو اشراف منطقه و کاردینالها، درمیان اشراف کشور جای داشتند.زندگی هر گروه از این طبقات روحانی، با زندگی مردم عادی مخاطب خود، فرسنگها فاصله پیدا کرد.این شرایط و احوال، بی اعتمادی جامعه ی غربی را به کلیسا و مبلغان دینی مسیحیت آفرید و جامعه ی دینی قرون وسطایی غرب را به جامعه ی لاییک و دور از مذهب امروز مبدل ساخت.

نفوذ مبلغان روحانیت شیعی، در پرتو مردمی بودن و ساده زیستی آنان تحقق یافت.مبلغان روحانی، در روستاها و شهرها، چون مردم می زیستند؛ با آنان بسر می بردند؛ در غم و درد ایشان شریک می شدند؛

چونان عضوی از خانواده ی مخاطبان خویش می بودند و در راحت و عسرت، همدمی می کردند.

این عنصر و خصلت ارجمند، باید محفوظ بماند.مبلغان دین، در صورتی می توانند به تأثیر گذاری خود مطمئن باشند که با زبان مردم و در کنار مردم سخن بگویند.باید بدانند که در موضعی برتر و در شکل و شمایلی مجلل، سخن از عرش تجمل به سطح فرود نمی آید و در دلها اثر نمی گذارد؛ بلکه همان گونه که اشاره شد اثر معکوس می نهد و به مرور، حصاری آهنین در گرداگرد قلبها می کشاند و آنان را از شنیدن حرف دین، محروم می سازد:

مبلغانی که ما به این جا و آن جا اعزام می کنیم، مبلغانی باشند که به شکل مردم باشند، …در حد وضع مردم باشند.یعنی اگر مبلغ اعزام می کنیم، مثلا ناگهان با هلیکوپتر، وارد فلان شهر کوچک نشود که بخواهد سخنرانی بکند! این، فایده ندارد….آن روحانی یی که باهلیکوپتر، به شهری وارد می شود، برای چه کسی می خواهد سخنرانی بکند؟! چه طور می خواهد سخنرانی بکند؟! کدام ایمان و اطمینان را جلب می کند؟! یک وقت، مسؤولی است؛ یک وقت، خطری است؛

یک وقت، فرصت کمی است؛ یک وقت، چیزهای دیگری است که البته شرایطش فرق می کند اما یک وقت هم هست که مثلا یک روحانی، با فلان اتومبیل کذایی حرکت می کند، تا در فلان شهر سخنرانی کند و موقع پیاده شدن، راننده و حالا متأسفانه پاسداران هم این کار را یاد گرفته اند در اتومبیل را باز کند! واقعا چه لزومی دارد؟ این کار، غلط است.گمان نمی کنم فضیلت این اعزام، بیشتر از عدم اعزام باشد. (۲۸)

۵) ادب و مهربانی با خلق: مبلغ می بایست مؤدب و مهربان باشد؛ ادب اجتماعی را رعایت کند؛ با مردم، با خلق و خوی خوش مواجه گردد، آنان را به معاشرت و همسخنی خویش تشویق کند؛ با برخوردهای ناشایست، آنان را از خود نیازارد و زمینه های بدبینی را نسبت به دین و پیام آوران دین، در ایشان نیافریند:

در آموزشها، اخلاق و ادب و مهربانی و عطوفت، دایما در مد نظرتان باشد…طوری برخورد بکنید که شاگرد، در شما احساس مهربانی بکند.در این صورت است که سخن حق، جای خودش را باز خواهد کرد…خدای متعال به پیامبرش که بزرگترین آموزگار و قویترین صاحب بیان، از اول تا آخر تاریخ است می فرماید:

«و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» .اگر بد اخلاق بودی، از اطرافت متفرق می شدند .با این که حرف پیامبر، حرف درستی است و از حرف ایشان، حرفی محکمتر وجود ندارد؛ اما همین صاحب حرف محکم، اگر بد اخلاق بود، حرفش را قبول نمی کردند. (۲۹)

۶) عقل و تدبیر: مبلغ دین، باید خردمند و عاقل باشد؛ عقل اجتماعی مناسب را کسب کند؛ مواضع بجا و درست پیشه کند؛ با سخنان نابجا، مسأله آفرینی نکند؛ با حرکات نامناسب و نابخردانه، آشوب و یا بی اعتمادی نیافریند؛ حرمت جایگاه خود را بشناسد و مطابق با آن، خردمندانه و با احتیاط عمل کند.

عدم تدبیر و یا بی مبالاتی مبلغ دین، می تواند احترام جایگاه و منزلت تبلیغ دین را در هم بشکند؛ از آثار مثبت تبلیغ بکاهد و مسند تبلیغ دین را خوار و خفیف سازد.افزون آن که در مواردی، معضلی بر معضلات جامعه ی مخاطب بیفزاید؛ آنان را در گیرودار مشکلات خود ساخته ی بی تدبیری مبلغ بیفکند و بر مسایل مخاطبان، مسأله یا مسأله هایی اضافه کند:

این طلبه ی شما که به آن جا می رود، مظهر «قم» است…اولا، بایستی حرف درست بزند.این، باید تعقیب بشود و روی آن، خیلی تکیه گردد.ثانیا، بایستی اخلاق خوب داشته باشد.ثالثا، بایستی علاوه بر اخلاق خوب، عقل و تدبیر داشته باشد.اگر کسی رفت و عالم و متدین هم بود؛ اما عاقل نبود و در آن جا، واقعا سفاهت به خرج داد، مشکلات زیادی به وجود می آورد.

ما الان می بینیم که در همه ی بخشها و قشرها و طبقات گوناگون جامعه، انصافا نقش عقل چه قدر مهم است.ملاحظه کردید که در این بخش مسأله ی گزینشها، امام اشاره کردند که گزینندگان، باید دارای این خصوصیات باشند؛ یکی هم عقل.با این که عقل، جزو شرایط عامه است و هر تکلیفی، بدون عقل امکان ندارد؛ ولی این را قید می کنند که گزینندگان، باید عقل یعنی تدبیر و پختگی داشته باشند.بنابراین، باید طلبه ی عاقل را فرستاد. (۳۰)

عقل و تدبیر اجتماعی، ترکیبی از عنایت خدادادی و تلاش اکتسابی است.بخش اخیر، با درس آموزی، درک موقعیتها، انتقال شرایط ویژه ی جامعه و محیط و…به دست می آید.طلبه می تواند در پرتو دریافت این نکات از طریق درس و یا مطالعه و…با شرایط جامعه ی مخاطب، با دید روشنتری برخورد کند و از اشتباهات و خطاهای ناخواسته، دوری گزیند:

طلبه ها، گاهی اوقات زمینه ی ذهنی و عقلانیشان، خیلی خوب است؛ اما عدم شناختی که از جامعه و توقعات مردم و از مبلغ خودشان و مردم دارند، آنها را دچار کارهای مثلا خلاف قاعده و خلاف رویه می کند.لذا برای این گونه مسایل، یک درس و یک کلاس گذاشته بشود و نشان داده بشود که مردم، از طلبه چه توقعی دارند.

طلبه باید مبلغ و قدر خودش را بداند و بشناسد؛ نه بیشتر و نه کمتر از آن. (۳۱)

۷) جدیت و پشتکار: تبلیغ دین، استقامت و استواری را طلب می کند.

مبلغ دین، از مشکلات نمی هراسد؛ با ناملایمات، از کوره به در نمی رود؛

خود را در برابر سختیها تسلیم نمی کند؛ با قوت و قدرت، مسیر الهی رامی پیماید و اجر خداوندی را در این پایداری تمنا می کند.

مبلغ دین، شهرت طلبی نمی کند؛ ادای تکلیف را وظیفه ی خویش می شمارد؛ هر جا که خود را مفید احساس کند، اطراق می کند و به تبلیغ دین می پردازد.او از ماندن، درمانده نمی شود؛ دلگیر و دلزده از مخاطب خود نمی گردد؛ با احساس تکلیف و مفیدیت، شغل و گروه و پایه نمی شناسد؛ محیط کوچک و بزرگ برای او فرقی نمی کند و نام و عنوان، برایش دلفریب نمی نماید.او در ادای وظیفه، شادمانی می یابد و اجر و برکت کار خود را، در این انگیزه و نیت کسب می کند :

ما که در فلان گوشه ی سازمان مشغول کار هستیم، دایم باید آن شغل را جدی بگیریم و به آن برسیم؛ آن را همان کار مهمی بدانیم که به ما محول شده و خودمان را در آن شغل، بسازیم .نباید فکر کنیم که حالا دیگر مثلا چند سال است که در فلان شهر، مشغول این کار هستیم، چه فرقی می کند.در جبهه، به یکی می گویند سر برانکارد را بگیر و مجروحان را ببر.به یکی می گویند آر.پی.جی بزن.به یکی می گویند برو نگاه کن، هر وقت دیدی کسی می آید، ما را خبر کن.

بنابراین، هر کسی کاری می کند.چنانچه هر کدام این کار را نکردند، جبهه شکست خواهد خورد .نمی شود ما بگوییم، این هم کاری است که به دست ما داده اند؟ برو مجروحان را بردار، حمل کن! در حقیقت، اهمیت حمل مجروح، در جای خود، کمتر از زدن آر.پی.جی نیست.

در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفته اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه ی کارها، به شما متوجه است. (۳۲)

مبلغ دین، کار خود را دست کم نمی گیرد؛ چه در محیط کوچک و چه در محیط بزرگ، به اهداف حقیر و خرد، بسنده نمی کند؛ با آرمانگرایی و دورنگری، کار خود را نظم و نسق می دهد؛ تلاش می دارد که به بهترین شکل ممکن، بیشترین تأثیر را در مخاطبان بگذارد و شعاع و جودی خود را گسترده تر و گسترده تر سازد.

مبلغ دین، برای تبلیغ ارزش قایل می شود؛ مایه می گذارد؛ از جان و عمر خویش، برای این هدف والا صرف می کند؛ آن را در طبق اخلاص قرار می دهد؛ سرسری با تبلیغ برخورد نمی کند؛ کار اداری و تکلیف اجباریش نمی شمرد؛ عاشقانه به آن دل می بندد و با تمام وجود، در راه ایفای مسؤولیت، شور و التهاب نشان می دهد:

در پی محتوای عالی باشید.به کم و متوسط، قانع نباشید.اگر شما اهل فکر و تراوش فکری و سازندگی و خلاقیت در مفاهیم هستید، فبها و نعم؛ و اگر نیستید، از آن فردی که هست، بگیرید و کتابی که دارد، بخوانید و آن را حفظ کنید.

دوم، انتخاب و استفاده از ابزارهای مناسب، با ذوق و سلیقه، ابتکار و خلاقیت، فهم موقع و بیان طبق مقتضای حال است.

سوم، همت و ایمان و اراده یی که پشت سر اینها باشد؛ یعنی خسته نشدن. (۳۳)
محتوای تبلیغ

تبلیغ دین، حساس و جدی است؛ پل صراط می ماند؛ لغزش مختصر، نتیجه ی معکوس می دهد و مخاطب را به جای بهشت، به دوزخ می فرستد؛ او را از دیانت بیزار می کند و به جای عشق به خدا و دین، بذر کینه توزی و نفرت و یا بی اعتنایی در او می پاشد.

از این رو، مبلغ دین نباید کار خود را ساده و آسان بگیرد؛ در حد مشاغل عادی و ساده، با آن برخورد کند و با دقایق آن، بیگانگی نشان دهد.

در این مجال، به گوشه یی از نکات ضروری، اشاره می شود:

۱) اتقان و استحکام سخن: محتوای تبلیغ، نباید سست و موهون باشد؛ با یک نقد عادی، از هم فرو پاشد و از بنیاد فرو ریزد.محتوای سخن، می تواند آسان و ساده باشد؛ اما نباید غیر متقن و نااستوار باشد:

از آغاز، کار را با استحکام انجام بدهید.یعنی چه معلم و چه متعلم باشید، هرگز به سخن و رأی و استدلال ضعیف بسنده نکنید.ما حتی در سطوح پایین هم، وقتی می خواهیم سخن درستی را به کسی تعلیم بدهیم، باید سعی کنیم این سخن صحیح که در ذهن متعلم باقی می ماند، آن چنان سخن درستی باشد، که بعد از آن که این مغز، پیچیده و قوی شد و از معلومات و تجربیات پربار گردید، باز آن سخن برایش قابل قبول باشد.این طور نباشد که ما حرفی را در کلاس اول، به کسی یاد بدهیم که در کلاس پنجم، برایش قابل قبول نباشد و تخطئه بشود.

دو بعلاوه ی دو، چهار می شود.شما در کلاس اول و دوم هم، این محاسبه را به بچه یاد می دهید .بعد از بیست سال دیگر هم که این بچه در ریاضیات کار کند، باز برایش دو بعلاوه ی دو، چهار می شود.منتها در کلاس دوم، این را با یک استدلال می فهمد، و هنگامی که درکلاسهای عالی ریاضی قرار گرفت، همین حقیقت و همین نتیجه را با استدلال و برهان دیگری به دست می آورد.

خدا و پیامبر و اسلام و قرآن و دین و ارزش انسان و اهداف دینی را، این چنین بایستی تعلیم داد.البته، ممکن است ما نتوانیم برای بسیاری از این مفاهیم و معارف اسلامی، دلیل ساده ی روشن قانع کننده یی که برای مغزهای ابتدایی قابل قبول باشد ارایه بدهیم. (۳۴)

ضرورت اتقان و استواری سخن، در هر گونه تبلیغ دینی، مطرح می باشد.چه در خطابه، کتاب، نشریه، فیلم و…، آن گاه که سخن از دین به میان می آید، نباید مطلب موهون و سست بنیاد، به مخاطب تحویل داده شود و او مجموعه یی از مطالب مخدوش و قابل نقد را به عنوان دین دریافت دارد:

باید دقت کنیم، آنچه را که می گوییم، صحیح و قابل دفاع باشد…

هم در مسایل سیاسی و هم در مسایل اسلامی، این گونه است.آن وقت این، در فیلم و نمایشنامه و شعر و منبر و درس اعتقادی و دیگر چیزها هم هست. (۳۵)

مطالب سست، هر چند جاذب بنماید و در کوتاه مدت، هوادار بیافریند، به سود دینداری جامعه نخواهد بود.ذهن خلاق اجتماعی، هماره تنبل و راکد نخواهد بود.بالاخره افرادی از جامعه، پس از مدتی به محتوای غیر منطقی پی خواهند برد و آن رهیافت را اشاعه خواهند داد.

و در این صورت، آن جاذبه های اولیه، رنگ خواهند باخت و سودی نخواهند رساند:

استدلال سست، استدلال قابل خدشه، ارایه ی واقعیات، نه آن چنان که واقعی است، اینها چیزهایی است که انسان در دراز مدت، ضرر می کند.البته در کوتاه مدت، جذب می شوند…؛ ولی ما در مرحله یی نیستیم که برای کوتاه مدت کار بکنیم.ما در مرحله یی هستیم که باید برای دراز مدت کار بکنیم. (۳۶)

مبلغ دین، برای عوام سخن گفتن را نباید با عامیانه سخن گفتن، یکسان بشمرد و هر رطب و یابس را به اعتبار بی سوادی و یا کم سوادی مخاطب، القا کند.او باید در مجامع مردمی و غیر تحصیلکرده، سخن ساده و آسان یاب بگوید.تکنیک و هنر تبلیغ، این را از او می طلبد؛ اما او نباید ساده گویی را با ساده اندیشی جابه جا کند؛ مطالب مخدوش و محرف و یا موهون را تحویل مخاطبان دهد و خود را معذور بداند:

اشکالی ندارد، آن جایی که طرف عامی است، سطحش پایین است، ساده گویی کنید.اما ساده گویی یک چیز است؛ غلطگویی چیز دیگر. (۳۷)

مبلغ دین، نباید سخن موهون را به عنوان حرف دین به مردم ارایه کند؛

هر چند مذاق عوام با آن همساز باشد و در پیش دید ایشان، یا مقبول باشد و یا مقبول بیفتد .مبلغ دین، نباید در جاذبه ی ذوق مخاطب، چنان گیر کند که هر حرف درست و نادرست را در کاسه ی ذوق عوام بریزد و عرضه کند:

از حرف سست، از معلومات مورد تردید و مشکوک در مسایل دینی، بشدت اجتناب کنید…اگر چیزی در جو و فضای زندگی و ذهنی مردم عامی، قابل قبول است، اما صحیح نیست، …مبادا ملاحظه کنید و آن حرف سست را به عنوان حرف قطعی دین، به مخاطبان بگویید. (۳۸)

اتقان و استحکام محتوای تبلیغ، امروزه تکلیف مضاعف می نماید.در شرایط حاضر، از یک سو جامعه ی روحانیت شیعی، زیر نظر ناظران بیگانه قرار دارد و گفته ها و نوشته های ایشان را محک می زنند و برای وهن اسلام و تشیع، از سخنان موهون و سست، مدرک می گیرند و این سو و آن سو، شاهد دعاوی خویش قرار می دهند و از دیگر سو، جامعه ی مخاطب ما، زیر تهاجم فرهنگی دشمن است.اگر این مجموعه ی مخاطبان، در محتوای تبلیغ دیانت از سوی روحانیت، احساس سستی و خدشه کنند، به سرعت در جاذبه های روز افزون کاروان مهاجم قرار می گیرند و دین و ایمان از کف می دهند:

امروز، هر یک نفر از ما که زبان به دین باز می کند، باید چند چیز را رعایت بکند.اولا، اتقان و سخن سست ناگفتن را رعایت کند.امروز، حرفها و سخنان، زیر ذره بین دشمنان است .مخاطبان ما، از لحاظ فکری و ذهنی، مورد تهاجم دشمنان هستند.ما باید خیلی مواظب باشیم که حتی اگر با کودکان حرف می زنیم، مطلب درست و قوی و مستند بگوییم. (۳۹)

اتقان و استحکام در تبلیغ، تنها در پرتو فرصتگذاری و مطالعه به دست می آید.مبلغ، در هر درجه از دانش و کفایت، باید برای سخن و نوشته ی خویش، حرمت بنهد و فرصتی شایسته برای آماده سازی سخن متقن و استوار، پیش بینی کند و خود را موظف به اجرای آن بنماید:

این طوری نمی شود که منبر بی مطالعه برویم.منبر بی مطالعه، یعنی این که هم و غم آنچه که می خواهیم بیان کنیم و به مردم بگوییم، در دل ما نباشد. (۴۰)

مبلغ دین، بایستی به کیفیت تبلیغ، خود را توجه دهد؛ کمیت و کثرت آن، او را از اتقان سخن باز ندارد.فرصتگذاری برای مطالعه و پژوهش را اصل قرار دهد؛ هر چند به قیمت کاهش از تعداد خطابه و یا نگاشته و… باشد:

گفته ها و گفتارها، باید عالمانه باشد.از سخن سست، باید پرهیز شود.از منبر بی مطالعه، باید اجتناب گردد.بهترین گفته ها و آخرین گفته های جدید درباره ی مسایل اسلامی، دانسته شود.البته ممکن است چهار منبر کمتر برویم؛ برویم، اشکالی ندارد.این، وظیفه است.انسان، اگر بخواهد خوب بگوید، ناچار است کمتر بگوید.

آن خشت بود که پرتوان زد*لاف از سخن چو در توان زد. (۴۱)

۲) اقناع درازمدت: محتوای تبلیغ دین، نباید تنها موج زودگذر بسازد؛

حبابی روی آب بیافریند و پس از چندی، ره آورد کار ناپدید گردد.

مبلغ دین، باید در اندیشه ی آن باشد که ماهیت کار خویش را ماندگار سازد، یا حداقل مدتی طولانی، ذهن و جان مخاطب را فرا گیرد و او را درجذبه ی اقناعی تبلیغ، فرو برد.او نباید به هیاهو افکنی قناعت ورزد و به جاذبه های زودگذر دل ببندد؛ آن را دلیل صحت کار خویش گیرد و خود را در بند آن، اسیر گرداند:

مبلغ ما آن کسی که با مردم حرف می زند چیزی را به مردم بدهد و بگوید، که حداقل تا یک مدت زمان قابل ملاحظه یی، بتواند ذهن آنها را اشباع و اغنا کند.طوری نباشد که با یک کلمه حرف، با یک شعار جالب و با یک جزوه، بشود آن تبلیغ را کان لم یکن کرد.

مشکل کار این است که ما گاهی حتی با های و هوی، چیزی را در ذهن مردم قرار می دهیم و کسان دیگری می آیند، بدون های و هوی، آن چیزها را از ذهن مردمی که ما با این زحمت، به آنها القا کرده ایم، می شویند! این، تا حالا مشکل بزرگ ما بوده است…

این چیزی که ما در ذهنها می نشانیم، باید طوری باشد که تا مدت زمانی مثلا پنج سال، یا ده سال در ذهنش بماند.نمی گویم حتما تا آخر عمرش باقی بماند؛ چون بالاخره انسان از لحاظ مغزی، رشد پیدا می کند و برایش سؤال پیش می آید. (۴۲)

۳) مطابق با نیازهای زمان: محتوای تبلیغ، نبایستی چون مجردات، فارغ از زمان زندگی کند؛ با نیازهای جامعه بیگانه بنماید؛ با سیر زمانه غریب باشد؛ و در این غربت مجردگون، تحویل مخاطب زمینی و زمانی شود.

مبلغ دین، باید نیاز زمان را معیار گزینش، مطالعه و…قرار دهد و بر طبق آن، سخن خود را تنظیم کند و به مخاطب ارایه دهد:

بگردید ببینید، نیاز این زمان چیست و مردم، محتاج چه چیزی هستند؛ آن را از شرع مقدس اسلام بگیرید…آن را پخته کنید، آماده نمایید و مثل شیری، در کام مردم بریزید… (۴۳)

مبلغ دین، نیاز لحظه ها را درک می کند، آن را تشخیص می دهد و بر طبق تکلیف دینی خود، آن نیاز را بر می آورد؛ به آب و آتش می زند، شهامت به خرج می دهد، اما از ادای تکلیف خویش در مسؤولیت نیاز زمان، عقب نشینی نمی کند:

هنر در این است که انسان، کار را در لحظه ی خودش انجام بدهد و زمان را بشناسد…هنر این مرد [حضرت امام خمینی (ره)] آن است که همیشه نیاز لحظه را فهمید…البته این کار نیاز لحظه را برآورده کردن کار خیلی مهمی است…اولا، درک و استعداد و تیزبینی می خواهد .ثانیا، شجاعت و شهامت می خواهد؛ یعنی وقتی که دیگران کاری را نمی کنند، او انجام بدهد . (۴۴)

روآوری جامعه ی مخاطب به مبلغان دینی، در پرتو درک از موقعیت جامعه و زمان رخ می دهد .مبلغانی توفیق و کارآمدی می یابند که خود را با نیازهای مخاطب هماهنگ می سازند؛ مشکلات دینی عصر خویش را می شناسند؛ مطابق دردها و آفتها دارو می پیچند؛ برای موجودات ناشناخته ی فضایی سخن نمی گویند؛ مخاطب خود را انسان زمینی می دانند؛ با دردهای او ارتباط می جویند؛ با مشکلات او همدلی می کنند و در تبلیغ و سخن خویش، برای آن پرسشها و دغدغه ها، راه علاج نشان می دهند:

در همان روزگار، دو نوع منبری در ایران بود: یک طور، منبری یی بود که منبر می رفت، ولی کسی به حرفش اعتنا نمی کرد.چرا؟ به خاطر این که هر چه می گفت، متعلق به آن زمان نبود …طور دیگر، منبری یی بود که هر جا پرچم منبر او بلند می شد، از در دیوار، مستمع و مشتری مخصوصا قشر جوان می جوشید. «هر که شیرینی فروشد، مشتری بر وی بجوشد» .

فاصله و فرق اینها در چه بود؟ در خوش بیانی و بدبیانی بود؟ در تن صدا بود؟ در هیکل و هیأت و قیافه بود؟ همه نوع آدم در این تیپ، و همه نوع آدم در آن تیپ وجود داشت؛ اما این، یک چیز دیگر بود و آن هم این بود که آن عده یی که شنونده و مستمع نداشتند، کسانی بودند که نیاز و اقتضای زمان را نفهمیده بودند و چیزهای دیگر می گفتند.

مردم، تشنه ی یک سری حرفها از اسلام بودند که بر زبان اینها جاری نمی شد، یا جرأت نمی کردند، یا به عقلشان نمی رسید و یا جایز نمی دیدند.بعضی بودند که حتی به عقلشان هم می رسید؛ اما به هر دلیلی، مقتضی نمی دانستند! (۴۵)

۴) تعمیق محتوا: جامعه ی مخاطب در سطوح مختلف سنی و آموزشی، ارتقای محسوسی را در اطلاعات دینی پیموده و می پیماید.این شرایط، ایجاب می کند که مبلغ دین نیز، بر محتوای سخن خویش بیفزاید و همان گفته های نسل گذشته ی مبلغان را، برای مخاطب امروز تکرار نکند.

متأسفانه بخشی از دلزدگی جامعه ی مخاطب از تبلیغ متداول، در آن است که مستمع و یا خواننده، احساس آن را نمی کند که با حضور وشرکت و یا خواندن پیام تبلیغی، نکته یی جدید و آموزنده، در اختیار او قرار می گیرد.از این رو پس از چندی، کم و بیش از حضور در مجالس و محافل تبلیغی، صرف نظر می کند و یا فقط در ایام ویژه، برای ادای تکلیف و طبق سنت، حضوری نشان می دهد؛ اما به سخن و گفته ی مبلغ، دل نمی دهد.

مبلغ دین، می بایست به ارتقای سطح علمی مخاطب، بذل توجه کند و سخن خود را مطابق با آن، اعتلا بخشد و با عمق بیشتر، در هر سطح سنی و آموزشی، برخورد کند.نه با کودک امروز، چونان کودک دیروز می توان نگریست و نه نوجوان ایرانی، چون نوجوان دهها سال پیش است.در سطوح دیگر سنی و آموزش نیز چنین است.حتی توده ی عوام و تحصیل نکرده ی جامعه ی ما، امروز با چند دهه ی پیش، تفاوتهای روشنی و محسوسی دارند؛ حداقل با رادیو و تلویزیون و اطلاعات آن، آشنایی دارند؛ فرزندان تحصیلکرده یی دارند که از آنان، کم و بیش اطلاعاتی دریافت می دارند؛ از محیط و معاشرتها، آموزه هایی بر می گیرند و…

از این رو مبلغ دین، در هیچ سطح تبلیغی نباید به معلومات و مطالب گذشته بسنده کند و خود را در آن محدوده، متوقف سازد و با خواندن چند کتاب سنتی و مرسوم، خود را قانع سازد :

جامعه، تحول و پیشرفت دارد.انقلاب، در حال حرکت و سیر است.در همه ی این مراحل و مراتب تطور و حرکت، ما بایستی تحلیل و فکر و بنیان منطقی و ایدئولوژیک داشته باشیم…این کار، کار واجبی است و به عهده ی علما و روحانیون می باشد و باید در منابر وسخنرانیهای ما ظهور کند.

من گاهی می بینم، بعضی از سخنرانیهایی که در رسانه های جمعی هم پخش می شود، واقعا از این مایه های اصلی تهی است و چیزهایی است که متعلق به امروز مردم نیست؛ یعنی جزو واضحات است و از حرفهایی است که امروز دیگر برای مردم، گفتن ندارد و همه می دانند. (۴۶)

۵) رعایت اعتدال: مبلغ دین، بایستی دین را در کلیت آن بشناسد و تبلیغ کند؛ دچار افراط و تفریط نشود؛ تکیه بر بخشی از دین نکند و ابعادی از دین را به فراموشی نسپرد.

دین، در شکل جامع آن، مایه ی سعادت آدمی است.تأکید افزون به یک بعد دین، چهره یی کاریکاتوری و غیر واقعی به دین می دهد و آفات خطرناکی را برای دینداری جامعه ایجاد می کند.

مقام معظم رهبری، به افراط و تفریط در یکی از ابعاد آن، اشاره فرموده اند:

اعتدال را رعایت کنید.اعتدال، یعنی در هیچ جهت دچار افراط نشوید.بعضی از منبرها دچار افراط می شوند، حالا یا در طرف جهات اخلاقی یا در طرف جهات سیاسی؛ فرقی نمی کند.علی ای حال، افراط مذموم است و مستحسن نیست.البته مردم به اخلاقیات، خیلی احتیاج دارند.ما احتیاج به یک انقلاب اخلاقی داریم؛ …اما این طور نباشد که ما وقتی اخلاق می گوییم، یا برای مردم حدیث می خوانیم، بکلی از مسایل روز، مسایل انقلاب، مسایل جهان، مسایل زندگی …برکنار باشیم.

همان طور که عرض کردم؛ بعضی منبر می روند؛ اما وقتی انسان پای منبرشان می نشیند، گویی در این کشور انقلابی رخ نداده؛ …این، از آن طرف افراط است.در جهت سیاسی هم افراط خطاست .بعضی از منبر و سخنرانی خود، همه ی مطلب را من البدو الی الختم مصروف به امور سیاسی می کنند و یک کلمه اخلاق و نصیحت و تهذیب و احکام، در گفتارشان نیست! (۴۷)

۶) اولویت سنجی: در محتوای سخن، باید رعایت اهم و مهم را کرد؛

بدرستی و حسن مطلب، اکتفا ننمود؛ بلکه تبلیغ باید مطابق نیازهای فوری و اولیه ی جامعه ی مخاطب باشد.

مبلغ دین، بایستی خود را چونان طبیب دانشور و حکیم خردمند بداند؛ بیمار خود را با دقت و تأمل بنگرد؛ دردهای او را دریابد؛ بیماریهای او را طبقه بندی کند و برای درمان بیماریهای خطرساز و مرگ آفرین، فوریت قایل شود و درمان آن را پیش بیندازد و خود را به دردهای خفیف و بیماریهای سبک مشغول نکند:

ما آن چیزی را باید بگوییم که اهم است.ممکن است یک مطلب، خیلی هم خوب باشد؛ اما اهمیتی ندارد.یک نفر احتیاج دارد که بداند چه کار بکند، تا جانش را نجات بدهد.آیا شما می آیید، فرضا راجع به بهداشت دهان و دندان با او حرف می زنید؟! بهداشت دهان و دندان، خیلی لازم است؛ اما این فرد، حالا مرض مهلک دارد.به مسأله ی اهم و مهم توجه کنید.آن چیزی را باید گفت که مهمتر است. (۴۸)

شناخت مسایل اهم، احتیاج به تفحص و تأمل دارد؛ مسأله شناسی را طلب می کند؛ ذکاوت و صرف وقت را بر می تابد و دیدگان تیزبین و دقیق را به سوی خود فرا می خواند؛ زیرا مسایل فکری جامعه، روز به روز تغییر می کنند؛ بر سکوی ثابت، جان و ذهن انسانها گذر نمی کند؛ پرسشها و خلأها و دغدغه ها، نوبه نو می شود و چون خار، دیده ی اذهان را می آزارد.

دیدگان تیزبین را می طلبد، تا خارها را دریابد و با دقت و بذل فرصت، آن را به در آرد و جانها را دوباره آزاد سازد:

آن چیزی را باید گفت که مهمتر است…؛ آن چیزی که امروز به صورت سؤال در ذهن جوانان است و اگر جواب داده نشود، ممکن است آنها را گمراه کند.این سؤال چیست؟ …باید بگردید، پیدا کنید.

بخش دشوار قضیه، این جاست.عده یی بگردند.آن سؤالاتی را که در ذهنها هست، پیدا کنند.همیشه که یک طور سؤال در ذهنها نیست.

در زمانی که ماها در رأس کار تبلیغ و شتابنده ی در این راه و ممحض برای این کار بودیم، مسایلی وجود داشت که امروز آن مسایل، اصلا مطرح نیست.آن روزها، ما باید می نشستیم و سوسیالیسم علمی و ماتریالیسم تاریخی را می فهمیدیم و برایش جواب تهیه می کردیم.آن روز، در ذهن غالب جوانان ما، دانشگاهیها و غیر دانشگاهیها و حتی بعضی از بازاریها، این حرفها بود…؛ اما امروز، این حرفها نیست.

امروز، مسایل دیگری است.

آیا می خواهید بگذارید این مسایل بماند؟ آیا می خواهید در ذهن دختران و زنان و پسران و مردان ما، خلأ بماند، تا دشمن بیاید این خلأرا آن طور که خودش می خواهد، پر بکند؟ اگر این طور نمی خواهید، باید بدانید که این خلأ چیست.دستگاههایی لازم است که به این بیندیشند و فکر کنند. (۴۹)

۷) پرهیز از تکفیر: تبلیغ دین، باید در جاده ی منطق سیر کند؛

گفت و شنود خرد پسند را پیشه نماید، از اتهام و تکفیر پرهیز کند و خود را از کمند این گونه برخوردها دور سازد.

برخوردهای تکفیری، حل مشکل نمی کند، بلکه بر مشکلات می افزاید؛ به اندیشه ی مسموم، مظلومیت و معصومیت می دهد؛ آن را در هاله یی از قدس کاذب فرو می برد و هواداران ناآگاه برای آن می آفریند.

متأسفانه، ظهور و رشد فرقه های ضاله در تاریخ کشورمان، بی ارتباط با این برخورد نبود .هرگاه که تکفیر، جای منطق را پر کرد، صدمات جبران ناپذیر را در پی داشت.و این تجربه ی تاریخی، در فرادید جامعه ی مبلغان ما، درس آموز می نماید:

ما معممان و روحانیون در طول تاریخ، در تخطئه ی خودمان، به اشتباهات بزرگی دچار شدیم .ما خیال کردیم با طرد و نفی و دعوا و احیانا تکفیر، می توان ریشه ی یک فکر غلط را از جامعه کند؛ در حالی که این خطاست.

چرا فرق ضاله، ایده های غلط و بی مبنایشان، همچنان در مغزهای خیلی از مردم ماند و هنوز هم هست؟ علت این است که با آنها برخورد خوب و منطقی و استدلالی نشد؛ …برخورد چماقی شد.امروز، دیگر بس است.

این برخورد التقاطی، در جامعه ی ما هست؛ اما جوابش، چماق و دعوا و نفی و انکار و تکفیر و…تفسیق نیست.جوابش، کار درست است. (۵۰)

این نکته، بویژه در دوره ی حکومت دینی، تذکری مضاعف می نماید.

در دوره ی انزوا، چون حوزه از حکومت دور بود، نه دیدگان دشمن متوجه او بود و نه آن قدر برای رقیب، مظلومیت می آفرید و او را در قداست قرار می داد.اما اینک که بین دیانت و حکومت، پیوندی محسوس خود را می نمایاند، آثار سوء تکفیر و تفسیق، دو چندان به نظر می رسد .در این برهه، تکفیرها و تفسیقها، بسادگی دلیل بی منطقی حکومت و دیانت تلقی می شود و دین سرشار از حکمت و منطق، در چهره یی زورگویانه و قلدرانه ترسیم می گردد و موجبات دین زدایی و یا تردید در ارکان دیانت را فراهم می سازد.

توجه به این نکات، ایجاب می کند که مبلغان دینی، با عنایت بیشتر به این مسأله بنگرند؛ اندیشه های ناروا را با تیربار منطق پاسخ دهند و با تولید انبوه فکر و اندیشه، سحر خصم را از رونق بیندازند و بازار او را بی مشتری سازند:

مقابله، بایستی مناسب با مصلحت و حکمت باشد.امروز، مثل گذشته نیست.در گذشته، اگر کسی حرفی می زد، وقتی ما کار دیگری نمی توانستیم بکنیم، فریاد می کشیدیم و یا مثلا از او، اعلام برائت می کردیم؛ یا اگر در حد کفر بود، تکفیر می کردیم؛ در حد فسق بود، تفسیق می کردیم.امروز، این طوری نیست.امروز، احتیاج به این چیزها نیست و نباید این کارها انجام بگیرد.امروز، این کارها برای جامعه ی اسلامی مضر است. (۵۱)

عرضه ی درست متاع حق، کسب و کار اهل باطل را از رونق می افکند؛

وردی است که هر سحر را باطل و رسوا می کند و در این میان، نیازی به جار و جنجال و تکفیر و تفسیق نمی ماند:

همه ی ما، باید «لا ریب فیه» باشیم.عقاید ما، باید «لا ریب فیه» باشد و آن را قرص و محکم و استوار و با زبان مناسب، بیان کنیم.

آن وقت، خواهیم دید که «سحر با معجزه پهلو نزند، دل خوش دار» .

دیگر غصه نخورید، معجزه را به میدان بیاورید، سحر به خودی خود، جمع خواهد شد و آن عصی و حبالشان را خواهد خورد و برد.مهم این است که ما این عصای موسوی را بیندازیم و این ید بیضا را از جیبمان بیرون بیاوریم و نشان بدهیم. (۵۲)


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

جوانی، یک پدیده ی درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگی هرانسانی است.

در هر کشوری که به مساله ی جوان و جوانان، آن چنان که حق این مطلب است، درست رسیدگی بشود، آن کشور در راه پیشرفت، موفقیتهای بزرگی به دست خواهد آورد.

اگر کشوری مثل کشور ما باشد که جمعیت جوان، یک جمعیت غالب وبزرگ و یک نسبت عظیم از جمعیت کل کشور را تشکیل می دهد این قضیه اهمیت بیشتری پیدا می کند.

من امروز مایلم قسمت اول صحبتم بیشتر مورد توجه بزرگترها قراربگیرد; هم مسوولان، هم پدر و مادرها، هم معلمان، و متصدیان مسائل مربوط به جوانان.

در قسمت دوم،خطاب اصلی من به شما جوانان است که مطالبی را باشما در میان خواهم گذاشت.

سمت اول که درباره ی مسوولیتهایی است که نسبت به جوان وجود دارد.

باید بگویم که جوانی این دوره ی مشعشع و درخشان، دوره یی است که اگر چه چندان طولانی نیست، اما آثارش یک آثار ماندگار و طولانی در همه ی زندگی انسان است.

جوانی از بلوغ آغاز می شود.از منظر جوانان به مساله نگاه کنم، تابزرگترها، پدر و مادرها و مسوولان، فضای جوانی را که خودشان هم یک روز در آن فضا بودند، به یاد بیاورند.

جوان در دوره ی جوانی بخصوص در آغاز جوانی تمایلات و انگیزه هایی دارد:اولا چون در حال تکوین هویت جدید خود است، مایل است شخصیت جدید او به رسمیت شناخته بشود; که غالبا این اتفاق نمی افتد وپدر و مادرها جوان را در هویت و شخصیت جدید او گویا به رسمیت نمی شناسند.

ثانیا جوان احساسات و انگیزه هایی دارد; رشد جسمانی و روحی دارد;به دنیای تازه یی قدم گذاشته است که غالبا دوروبریها، خانواده،کسان، افراد در جامعه، ازاین دنیای جدید بی خبر و بی اطلاع می مانند، یا به آن بی اعتنایی می کنند; لذا جوان احساس تنهایی وغربت می کند.

من مایلم این چیزها را بزرگترها بشنوند و مورد توجه قرار بدهندو دوره ی جوانی خودشان را به یاد بیاورند.

ثالثا جوان در دوره ی جوانی چه اوایل بلوغ و چه بعدها با مجهولات زیادی روبه رومی شود; مسائل جدیدی برای او مطرح می شود که سوال انگیز است; در ذهن او شبهه ها و استفهامهایی به وجود می آید که مایل است به این شبهه ها و سوالها و استفهامها پاسخ داده بشود;که در بسیاری از موارد، پاسخ بهنگام و دلنشین داده نمی شود; لذاجوان احساس خلا و ابهام می کند.

رابعا جوان احساس می کند در وجود او انرژیهای متراکمی وجود دارد;تواناییهایی را در خود احساس می کند; هم از لحاظ جسمانی، هم ازلحاظ فکری و ذهنی.

حقیقتا هم تواناییهایی که در جوان هست، می تواند معجزه کند;می تواند کوهها را جابه جا کند; اما جوان احساس می کند که از این نیروها و از این انرژی متراکم و از این تواناییهای او بهره برداری نمی شود; لذا احساس بیهودگی و اهمال می کند.

خامسا جوان برای اولین بار با دنیای بزرگی در دوره ی جوانی مواجه می شود که این دنیا را تجربه نکرده و از این دنیا چیزهای زیادی نمی داند; بسیاری از حوادث زندگی برای او پیش می آید که تکلیف خودش را در مقابل آنها نمی داند; احساس می کند که احتیاج به راهنمایی و کمک فکری دارد; و از آن جا که پدر و مادرهاغالبا اشتغال دارند، به جوان نمی رسند و این کمک فکری به او داده نمی شود.

مراکزی که در این زمینه مسوولند، غالبا در جای لازم و در نقطه ی نیاز حضور ندارند; لذا این کمک به او داده نمی شود و جوان احساس بی پناهی می کند.این احساسات در جوان ما به طور غالب وجود دارد; از یک طرف احساس تنهایی، از یک طرف احساس بی پناهی، از یک طرف احساس تواناییهای فراوان و احساس این که از این تواناییها استفاده نمی شود.

وجود این احساسات، مسوولیتهایی را برای همه به وجود می آورد وهمه مسوولیت دارند; مخصوصا دولت، روحانیت، صداوسیما، بسیج،سازمان ورزش کشور، نهادها و مراکز فرهنگی; اینها مسوولیتهای بزرگی در قبال نسل جوان دارند; بخصوص در کشوری مثل کشور ما که نسل جوان از لحاظ کمیت، متراکم و گسترده; از لحاظ روحیه، دارای روحیه ی ایمان; از لحاظ آمادگی، آماده ی کارهای بزرگ; و از لحاظ استعداد، یک مجموعه ی بسیار با استعداد.

این که من بارها گفته ام که متوسط استعداد جوانان ایرانی ازمتوسط استعدادهای جوانان دنیا بالاتر است، این محصول یک کاوش علمی و یک بررسی علمی است; یک چیز مسلم است.

این استعداد، این کمیت فراوان، این تواناییها، می تواندکشوری مثل ایران را در راههای تکامل و تعالی و ترقی کمک بزرگی کند.

بعضیها نسبت به نسل جوان ایرانی، از لحاظ اعتقادات و از لحاظ ایمان، به طور افراطی دچار قضاوتهای غلط و انحرافی هستند.

من اعتقادم این است، کاوشها هم همین را نشان می دهد که جوان ایرانی، جوانی است مومن، پاکدامن،پاک گوهر، دارای زمینه های دینی بسیار زیاد، مایل به جنبه های معنوی.

البته توقعی که ما از یک جوان داریم، با توقعی که از یک آدم مسن جا افتاده ی، قوا ازدست داده داریم، بکلی متفاوت است.

جوان ایرانی چه دخترانش، چه پسرانش هم از لحاظ امکانات روحی ومعنوی و ذهنی، هم از لحاظ امکانات ایمانی، در حد بسیار خوبی هستند; این مسوولیت بزرگی را بر دوش مسوولان می گذارد.

البته من باید اعتراف بکنم که خوشبختانه امروز به مسائل جوانان توجه و اهتمام می شود; هم مراکزی که مخصوص رسیدگی به امور جوانان است مثل همین مرکز ملی و سازمان جوانان هم مراکزی که از اول انقلاب توانسته است جوانان را در میدانهای بزرگ سازماندهی کندمثل بسیج و هم مراکز دولتی آموزش و پرورش، به اهمیت مساله ی جوانان توجه کرده اند; ولی من بیش از این توقع دارم.

من انتظار دارم که مساله ی جوانان و پرداختن به جوانان وبرنامه ریزی برای هدایت درست و باز کردن راه تعالی و تکامل درمقابل جوانان، به یک مساله ی ملی و حقیقی تبدیل بشود و همه بایداحساس مسوولیت کنند.

برگردیم به نظر اسلام.

اسلام درباره ی جوانان، نظرش دقیقا منطبق بر همان چیزی است که امروز پیشنهاد و نیاز ما از نسل جوان و برای نسل جوان است.

پیامبراکرم درباره ی جوانان توصیه کرده است; با جوانان انس گرفته است; ازنیروی جوانان برای کارهای بزرگ استفاده کرده است.

امسال، سال امیرالمومنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) معین شده است.

شما امیرالمومنین را فقط به عنوان یک چهره ی دوران چهل ساله وپنجاه ساله و شصت ساله نبینید; درخشش امیرالمومنین در دوران جوانی، همان الگوی ماندگاری است که همه ی جوانان می توانند آن راسرمشق خودشان قرار بدهند.

در دوره ی جوانی در مکه، یک عنصر فداکار، یک عنصر با هوش، یک جوان فعال، یک جوان پیشرو و پیشگام بود; در همه ی میدانهامانعهای بزرگ را از سر راه پیامبر برطرف می کرد; در میدانهای خطرسینه سپر می کرد و سخت ترین کارها را برعهده می گرفت; با فداکاری خود، امکان هجرت پیامبر را به مدینه فراهم کرد و بعد در دوران مدینه، فرمانده سپاه، فرمانده دسته های فعال، عالم، هوشمند،جوانمرد و بخشنده بود; در میدان جنگ، سرباز شجاع و فرمانده پیشرو بود; در عرصه ی حکومت، یک فرد کارآمد بود; در زمینه ی مسائل اجتماعی هم یک جوان پیشرفته ی به تمام معنا بود.

پیامبر اکرم نه فقط از کسی مثل علی، بلکه دردوران ده سال و چندماه حکومت خود، از عنصر جوان و نیروی جوان حداکثر استفاده راکرده است.

پیامبر اکرم در یکی از حساسترین لحظات عمر خود، مسوولیت بزرگی را به یک جوان هجده ساله داد.

در جنگها خود پیامبر اکرم فرماندهی را عهده دار می شد; اما آن وقتی که پیامبر در آخرین هفته های زندگی خود احساس کرد که از این عالم خواهد رفت و لشکرکشی به سرزمین امپراتوری روم به وسیله ی خوداو امکان ندارد چون کار بسیار بزرگ و دشواری بود; لازم بودنیرویی برای این کار برگزیده بشود که هیچ مانعی نتواند جلوی آن را بگیرد لذا این مسوولیت را به یک جوان هجده ساله داد.

پیامبر می توانست یک نفر از اصحاب پنجاه ساله، شصت ساله و دارای سابقه ی جنگ و جبهه را بگذارد; اما یک جوان هجده ساله را گذاشت واو «اسامه بن زید» بود.

پیامبر از ایمان و از سابقه ی فرزند شهید بودن او هم استفاده کرد.

آن نقطه یی که اسامه را فرستاد، همان نقطه یی بود که پدراسامه بن زید یعنی زید بن حارثه در دو سال قبل از آن در آن نقطه به شهادت رسیده بود.

پیامبر فرماندهی این سپاه بزرگ و گران را به این جوان هجده ساله داد که همه ی اصحاب بزرگ و پیرمرد و سرداران سابقه دار پیامبر درآن سپاه عضو بودند.

پیامبر به او گفت تا آن محلی که پدرت در آن جا شهید شد، می روی یعنی در «موته » که محلی در امپراتوری روم آن روز و در کشورشام امروز بود آن جا را اردوگاه می کنی; و بعد دستورات جنگی را به او داد.

از نظر پیامبر، نیروی جوان این قدر حایز اهمیت است.

ما امروز در کشورمان اسامه بن زیدهای زیادی داریم; جوانان زیادی داریم; دختران و پسران عظیم و جمعیت انبوهی از این مجموعه ها داریم که حاضرند در همه ی میدانهای فعال در میدان درس،در میدان سیاست، درمیدان فعالیتهای اجتماعی، در میدان مشارکتهای گوناگون برای فقرزدایی، برای سازندگی، و در هر صحنه وعرصه یی که برای آنها برنامه ریزی بشود و امکان داده بشود شرکت کنند; این موقعیت بسیار مهمی برای این کشور است.این نسل، شبیه همان نسلی است که توانست یکی از بزرگترین تجربه های این کشور یعنی تجربه ی جنگ تحمیلی را با قدرت و با موفقیت به پایان ببرد.بد نیست شما برادران و خواهران عزیز بدانید; آن روزی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد، بیشتر آن کسانی که در این سپاه عضویت داشتند، جوانان و نوجوانان بودند.

همین کسانی که امروز سرداران این سپاه محسوب می شوند و درجات بالارا دارند، آن روز یا دانشجو بودند، یا تازه فارغ التحصیل شده بودند، یا حتی قدم به دانشگاه هم نگذاشته بودند.

فرمانده سپاه که سالهای متمادی میدانهای جنگ را اداره کرد، آن روزی که امام او را به فرماندهی منصوب کردند، سن او در حدودبیست و شش سال بود! انقلاب از این تجربه یک بار دیگر استفاده کرده و توانسته نقش عظیم و سازنده ی جوانان را اثبات کند; این،آن بخشی بود که مایل بودم بزرگترها و مسوولان به آن توجه کنند;یعنی از منظر جوان به مساله ی جوانی نگاه کردن; آرزوها،توقعات و احساسات جوان را دیدن; وظایف خود را در قبال این توقعات و خواسته های بحق فهمیدن.

همه ی دستگاههای مسوول، چه دولتی و چه غیردولتی، چه صدا و سیما،چه وزارتخانه های مربوط به جوانان آموزش و پرورش و دانشگاههاچه بخشهای مربوط به ورزش، چه بخشهای ویژه ی جوانان، چه بسیج،چه روحانیت، چه ارگانهای تبلیغ و ترویج دین، باید احساس بکنندکه در مقابل این نسل، در مقابل این جمعیت عظیم، در مقابل این همه استعداد و این همه انرژی متراکم مسوولند.

بخش بعدی، یک جمله خطاب به شماست:عزیزان من! با امکاناتی که این کشور در حال حاضر از آن برخوردار است، نتیجه ی منطقی، یک آینده ی روشن، رضایتبخش و افتخارآمیز است.

جمعیت کشور، اکثرا جوانند.دنیا کشورهایی هستند که به کمبودجوان دچارند; سطح سنی آنها بالاست و مجبورند نیروی جوان خودشان را از کشورهای دیگر بیاورند! کشور ما از لحاظ جمعیت جوان کشور،یکی از پرفرصت ترین کشورهاست.

به برکت انقلاب، روحیه ی جوانان و روحیه ی عموم مردم، روحیه ی کار وابتکار وخلاقیت است.

قبل از انقلاب، به جوان و غیرجوان فرصت ابتکار و خلاقیت داده نمی شد نه در زمینه ی علمی، نه در زمینه ی صنعتی، و نه درزمینه ی ابتکارات گوناگون و ابتکارات با بی اعتنایی مواجه می شد;اما انقلاب نیروی استقلال و نیروی اتکا به نفس و اعتماد به خود رادر جامعه ی ما زنده کرد; لذا این روحیه هم یکی از فرصتهای بزرگ است; جمعیتی با این همه جوان و باچنین روحیه یی.

از طرفی، همین جمعیت جوان و آحاد ملت احساس می کنند که در سرنوشت کشور دخیلند; دولتهایی را انتخاب می کنند; مسوولانی راگزینش می کنند; در واقع حرکت و اداره ی کشور به وسیله ی کسانی است که مردم درانتخاب آنها نقش دارند.

امروز در بعضی از کشورهای نزدیک ما در همین منطقه، مردم کمترین نقشی در انتخاب مسوولانشان ندارند; مسوولانی بر آنها حکومت می کنند که مردم در آمد و رفتنشان، مدت حکومتشان، ثروتشان،عیاشیهاشان، استفاده هاشان، نه کمترین نقشی و نه کمترین نظارتی دارند.

در بعضی از کشورها هم صورت ظاهر، دمکراسی است; اما در باطن،حضور مردم نیست; تسلط مراکز قدرت بیگانه یا خودی در آنها به نحوی است که مردم در واقع در اداره ی کشور هیچ نقشی ندارند.

امروز واقعیت در کشور ما، یک واقعیت استثنایی است; لااقل دراین منطقه استثنایی است.

مردم، دولتها و نمایندگان مجلس را با اراده و میل و تشخیص خودانتخاب می کنند و آنها را در معرض آزمایش می گذارند; اگر ازآنهاراضی بودند، باز بار دیگر آنها را برسر کار می آورند; اگرنخواستند، بار دیگر به سراغ دیگری می روند; این هم یک فرصت بسیاربزرگ است.

نکته ی چهارم در فرصتهای ما، راهنماییهای اسلام و اصول وارزشهای اسلامی است که امروز در کشور ما رسمیت دارد.

در بسیاری از مناطق دنیا ممکن است دمکراسی هم باشد، فعالیت اقتصادی هم باشد; اما چیزی به نام عدالت اجتماعی و رفع تبعیض مطرح نیست.

امروز در کشورهای سرمایه داری و در میان طبقات گوناگون، آنچه که رسمیت و اعتبار دارد، مبارزه و جنگ اشخاص برای حفظ منافع خودشان است; چیزی به نام عدالت اجتماعی، به عنوان یک وظیفه، به عنوان یک ارزش، به عنوان یک تکلیف بر دوش برنامه ریزان کشور، وجودندارد.

اسلام که قانون اساسی ما را تشکیل می دهد و قوانین ما را هدایت می کند، عدالت اجتماعی جزو بزرگترین توصیه های آن است.

اگر مسوولانی در کشور برای عدالت اجتماعی، برای نفی فقر درجامعه، برای کم کردن شکاف میان طبقات فقیر و غنی کار نکنند، ازچشم مردم خواهند افتاد; مردم آنها را به عنوان مسوولانی که موردعلاقه و قبول آنها باشند، طبعا نمی پذیرند.

مردمی بودن حکومت هم یکی دیگر از ارزشهایی است که حاکمیت اسلام ومعارف اسلامی به این مملکت هدیه کرده است.

مردمی بودن، چیزی بالاتر از انتخاب شدن به وسیله ی مردم است.

بعضیها ممکن است در یک نظام دمکراتیک، به شکل دمکراتیک هم انتخاب بشوند; اما با مردم رابطه یی نداشته باشند; اینها مردمی نیستند.

در کشور اسلامی ما، مردمی بودن یک ارزش است: رئیس جمهور مردمی است; مسوولان مردمیند و می خواهند مردمی باشند; هرکسی که بیشتر به مردم نزدیک باشد، بیشتر احساسات مردم را درک کند، بیشتر با مردم احساس همدردی و ابراز همدردی کند، مردم به او علاقه ی بیشتری نشان می دهند; این هم یکی از امتیازات بزرگ وضع کنونی ماست.

علاوه ی بر اینها، امتیازات مادی است.

منابع انرژی در کشور ما، استعداد ایرانی که گفتم از متوسط استعدادهای جهانی بالاتر است اقلیم متنوع کشور، آب و هواهای گوناگون، و سایر امکاناتی که در این کشور هست، اگر منطقا واستدلالا برای این نیروی عظیم جوان و این انرژی متراکم به نحوصحیحی برنامه ریزی بشود و این انرژی آزاد گردد; از نسل جوان کشور برای سازندگی کشور استفاده شود; برای تحصیلات و ارتقامعلومات نسل جوان کارو تلاش بشود; بدون تردید آینده ی کشور، یک آینده ی روشن است و این شعار نیست; این یک امر منطقی و استدلالی است; یک محاسبه است.

کشوری با چنین جوانانی، با چنین استعدادی، با چنین انرژی یی، باچنین امکانات طبیعی و اقلیمی یی، با آن زمینه های معرفتی و مکتبی،اگر مسوولانش درست کار کنند که مسوولان کشورمان تصمیم هم دارند که کار بکنند بلاشک آینده یی که در انتظار آنهاست، یک آینده ی بسیاردرخشان است; آینده یی که می تواند برای دنیای اسلام در درجه ی اول،و برای دیگران در درجه ی بعد، به عنوان یک الگو مطرح بشود; اماتهدیدهایی هم هست; این تهدیدها را باید شناخت.

این که من اصرار دارم در همه ی گفته ها و اظهارات چه در خطاب به نسل جوان، چه در خطاب به عموم ملت تهدیدهای متوجه به کشور و ملت و بخصوص نسل جوان را تذکر بدهم، به این خاطر است که اهمیت این تهدیدها خیلی زیاد است.

عزیزان من! گاهی یک غفلت، یک بی توجهی، یک سستی، یک سهل انگاری،ممکن است یک محصول عظیم را از دست ملتی بگیرد; نباید اجازه داد.

ملت ما نشان داده، آن جایی که جای کار و حرکت و تلاش است،اگر فرماندهان و مسوولان خوبی بالای سر او باشند، خواهد توانست کارهای بزرگ را به انجام برساند; بعد از این هم خواهد توانست;مشروط بر این که تهدیدها را بدانیم.

این جا دیگر خطاب من فقط به نسل غیر جوان نیست; بخصوص به خودجوانان هم توجه می دهم و مایلم به طور دقیق تهدیدهایی که وجوددارد، بشناسند و شما هم به سهم خودتان در مقابله ی با این تهدیدها کوشا باشید.

تهدیدهای آینده ی درخشان ما دو نوعند: تهدیدهای خارجی، وتهدیدهای داخلی.

من اول این یک کلمه را بگویم که اگر از داخل، این ملت دشمن داخلی نداشته باشد; نفوذی نداشته باشد; دو چهرگان در مسائل کشورتخریب نکنند; دشمن خارجی نمی تواند کار زیادی انجام بدهد.

البته توجه کنید که بعضی از تهدیدها از درون خود ما و در میان نفس خود ماست.

من می گویم هرچیزی که به سلامت و ایمان و عزم و نشاط لطمه بزند وکار و کوشش و تحصیل جوانان را معوق بگذارد، تهدید است: ولنگاری تهدید است; بی بندوباری تهدید است;مواد مخدر تهدید است;بی اهمیتی به علم و درس و کار تهدید است; سرگرم شدن به مناقشات اجتماعی بیهوده، تهدید است; درگیریهای داخلی تهدیداست; بی اعتمادی به نظام و مسوولان تهدید است; البته غفلت مسوولان هم تهدید است; برنامه ریزی دشمن بیرونی هم تهدید است.

یک ملت بیدار، یک ملت آگاه، یک ملت زنده، یک ملت جوان، یک ملت انقلابی مثل ملت ما، باید همه ی این تهدیدها را از سر راه خودش بردارد.

من وقتی به تهدید خارجی اشاره می کنم، منظور من مراکز قدرت جهانی است.

برادران و خواهران! فرزندان عزیز من! امروز یک تهدید مضاعفی نه فقط ایران را، بلکه همه ی کشورهایی را که در ردیف کشورهای پیشرفته ی اروپایی و امریکایی نباشند، تهدید می کند; این تهدیدمضاعف چیست؟ از یک سو نفوذ مستقیم قدرتهای بزرگ و در راس آنهاامریکا، و از سوی دیگر این موج جهانیگری است; همین چیزی که شمامی بینید الان در خود امریکا، از طرف بخشی از مردم امریکا، علیه این موج تظاهرات می شود.

جهانیگری یعنی چه؟ یعنی یک مجموعه از قدرتهای جهانی; عمدتاآن کسانی که در سازمان ملل هم نفوذ دارند; عمدتا همان کسانی که استعمارگران دیروز دنیا بودند; چند کشوری که درصددند فرهنگ واقتصاد و عادات و آداب خودشان را به همه ی دنیا گسترش بدهند; یک شرکت سهامی درست کنند که نود و پنج درصد سهمش در واقع مال آنهاست، پنج درصد هم مال همه ی کشورهای دیگر; اختیار در دست آنها، و تصمیم گیری هم با آنهاست! این معنای جهانیگری است که امروز بسیاری از کشورها، بسیاری از رجال سیاسی جهان سوم، بسیاری از روشنفکران دنیا، با آن مخالفت و مبارزه می کنند و از آن می ترسند.

بعضی از مسوولان ما نقل کردند که در این کنفرانسهای جهانی،بسیاری ازکشورهای مشترک در این کنفرانس ۷۷ و غیر متعهدها، ازجهانی شدن می ترسند; چون می دانند که جهانی شدن، یعنی سلطه ی امریکا بر اقتصاد و فرهنگ و ارتش و سیاست و حکومت و تقریبا برهمه چیز کشورهای دیگر; این تازه غیر از اعمال نفوذ مستقیم است.

این که شما می بینید بر روی بی اعتنایی ایران به امریکا این همه فشار می آید امریکاییها از تمام وسایل استفاده می کنند، برای این که این چهره ی بی اعتنا و عبوسی را که ملت ایران در مقابل امریکا گرفته، در هم بشکنند برای این است که در اطراف دنیا همه ی زحمت خودشان را کشیده اند تا بتوانند سیاسیون سالم را وادار به تملق و تواضع و تعظیم و تسلیم بکنند.

امریکاییها به روسای کشورهای آفریقایی و آسیاسی و امریکای لاتین این طور تفهیم کرده اند که برای زندگی کردن، هیچ چاره یی نیست، مگرتسلیم شدن در مقابل امریکا و سیاستهای آن; خیلی از آنها هم این را قبول کرده اند! یک کشور و یک ملت و یک دولت در دنیا هست که زیر این بار نرفته، می گوید ما کاری به کار امریکا نداریم; اماحاضر نیستیم تسلیم زورگویی و فشار و تسلیم تحمیل سیاستهاو روابط امریکا بشویم; و آن، کشور جمهوری اسلامی ایران است.

بر خلاف اظهارات ریاکارانه یی که مسوولان امریکایی گاهی در مقام بیان و خطابه ابراز می کنند بعضی وقتها از ملت ایران یک تعریف نیمه کاره ، یا تعریفی از بخشی از مسوولان و نظام ایران بر زبان می آورند هدف آنها این است که بتوانند بر ایران سلطه ی سیاسی واقتصادی، و اگر بشود، سلطه ی نظامی پیدا کنند.

بازارهای ایران مورد طمع آنهاست; منابع ایران مورد طمع آنهاست;از همه بالاتر، چون ملت و نظام انقلابی و اسلامی ایران توانسته است خیزش عظیمی را در دنیای اسلام به وجود بیاورد یک بیداری که به آسانی نمی توانند آن را از بین ببرند می خواهند با قانع کردن وخاضع کردن ایران، این خیزش جهانی را از بین ببرند; یعنی به دنیااین طور بگویند که اینهایی که خودشان شروع کننده بودند، آمدند درمقابل امریکا اظهار تسلیم و خضوع کردند! بنابراین، هدف، روابطسالم نیست.

آنها در تبلیغاتشان آن حرفها را می زنند; عده یی هم متاسفانه درمطبوعات کشور و غیره، همان حرفها را تکرار می کنند; که گویاارتباط با امریکا خواهد توانست همه ی مشکلات اقتصادی کشور را حل کند; این دروغ و خلاف است.

امریکاییها برای ارتباطات و فعالیتهای خودشان در دنیا، یک وجهه ی نظر بیشتر ندارند آن را هم می گویند; پنهان و کتمان نمی کنند و آن، منافع امریکاست.

چنانچه با کسی رابطه برقرار کنند، اگر بپرسند چرا، می گویندمنافع ما ایجاب می کند; چون برای آنها منافعشان مهم است! امریکابه هیچ کشوری سود نمی رساند; اگر چند میلیون دلار به کشوری وام بدهد، چند برابر از او امکانات می گیرد! امروز اگر شما به این منطقه نگاه کنید، می بینید که این کشورهای اطراف ما دچار فقر وضعف و استبداد و فساد و مشکلات فراوانی هستند; اینها مگر باامریکا روابط ندارند؟! همه ی اینها با امریکا روابطدارند; امریکاییها از آنها استفاده می کنند، اما به آنها استفاده نمی رسانند! بارها امریکاییها اعلان کردند که هدف آنها از ارتباطبا کشورها، تامین منافع دولت امریکاست! معنای این حرف چیست؟

معنایش این است که از نظرامریکاییها، منافع یک شهروندامریکایی، بر منافع یک شهروند ایرانی هرکه باشد ترجیح دارد; یک جوان امریکایی، بر جوان ایرانی ترجیح دارد; یک عنصر امریکایی هرکه باشد بر یک عنصر ایرانی و یا غیرایرانی ترجیح دارد; سیاست امریکادر مسائل جهانیش بر این مبناست; هدف اصلی این است.

البته با دروغ و فریب، اسم حقوق بشر را می آورند! کشورهایی هستند که امریکا از نفت آنها استفاده می کند; در آنها یک بار یک مجلس منتخب مردم تا امروز تشکیل نشده است; یک حاکم منتخب مردم،یک رئیس جمهور منتخب مردم در آن کشورها وجود ندارد; اما امریکااسمی از دمکراسی و حقوق بشر در آن کشورها نمی آورد! چرا؟ چون منافعش را از آنها تامین می کند.

با رژیم صدام در دورانی که رژیم صدام با ایران می جنگید; چون برطبق منافع آنها بود کمال همکاری را کردند; بعد که رژیم صدام به کویت حمله کرد و منافع آنها را تهدید نمود، با او مقابله کردند;آن وقت صدام شد ظالم و جنایتکار و عنصر غیر قابل اعتماد! مگر قبلانبود؟!همین الان موسسات متعددی در خود امریکا و در اروپا ازطرف امریکاییها دارند فعالیت می کنند; برای فشار آوردن، چه برروی دولت ایران،چه برروی افکار عمومی ایران، چه برروی فضای ذهنی ایران.

من گزارشی دارم از این مراکز به ظاهر تحقیقاتی، اما در باطن مراکزی که برای این درست شده اند که فشار سیاسی و تبلیغاتی بیاورند; افکار عمومی را علیه نظام اسلامی تجهیزکنند.

من اسم این موسسات را هم دارم; می دانم که فعالیتهایشان چیست وچه کار دارند می کنند.

اینها به زبان، احساس دوستی می کنند; اما فلان عنصر سیاسیشان،عنصر نظامیشان، وزیر دفاعشان، فرمانده نیروهایشان در خلیج فارس،قلدرانه صحبت می کند! دستگاههای جاسوسیشان هم در خفا مشغول توطئه هستند، که چون مجال نیست، من در این خصوص بیشتر صحبت نمی کنم.

متاسفانه بعضی از اینها توانسته اند از بعضی از اوضاع آشفته استفاده کنند; داخل ایران هم بیایند و با این و آن تماس بگیرند!

یکی از اینها وقت برگشت از ایران در آن جا گزارشی داده و گفته که همه چیز در مورد ایران تمام شده است; ما فقط باید سفیرمان را به ایران معرفی کنیم! شخصی شنید، گفت خواب خوش دیدید، خیر باشد! دراین جا به او چه گفتند که او این چنین برداشت کرده که همه چیزتمام شده است؟! چه کسی با او حرف زده است؟! اینها چیزهایی است که تهدیدهای داخلی را تشکیل می دهد.

عزیزان من! اگر ما در داخل متحد و منسجم باشیم، اگر مردم بادولت و مسوولانشان صمیمی باشند و ارتباط داشته باشند، دشمن خارجی هیچ تاثیر سوئی نمی تواند بگذارد و هیچ اقدامی نمی تواند بکند;اما متاسفانه در داخل، ایادی دشمن هستند.

امروز در این کشور عبدالله بن ابی های منافق هستند; کسانی که یک روز حکومت امام و حکومت نظام اسلامی را از بن دندان قبول نکردند!

در زمان پیامبر، یکی از منافقان بسیار فعال، «عبدالله بن ابی » بود که با یهودیها و کفار قریش و جاسوس های امپراتوری روم می ساخت و از هروسیله یی استفاده می کرد، برای این که شاید بتواندحکومت پیامبر را از بین ببرد; چرا؟ چون قبل از آن که پیامبر به مدینه بیاید، او تصور می کرد که در آینده، رئیس و حاکم و پادشاه مدینه خواهد شد! پیامبر در واقع مقام او را از او سلب کرده بود.

امروز در این کشور عبدالله بن ابی هایی هستند; کسانی که خیال می کردند اگر انقلابی در این کشور رخ بدهد، حکومت وقف آنها ومتعلق به آنهاست; نه فقاهت را قبول داشتند، نه امام را قبول داشتند، نه مردم را قبول داشتند، نه احساسات دینی را قبول داشتند.

پیامبر با عبدالله بن ابی خوشرفتاری کرد و او را مجازات نکرد;نظام اسلامی هم با اینها خوشرفتاری کرد و اینها را مجازات نکرد.

اینها امروز به برخی از پدیده هایی که دست دشمن در آنها هست،نگاه می کنند، خیال می کنند فرصتی پیدا کرده اند که به نظام اسلامی ضربه بزنند; فعالیتهای منافقانه ی خودشان را می کنند، به امید این که بین مسوولان اختلاف باشد; به امید این که بین مردم اختلاف باشد; به امید این که جوانان رابطه شان را با نظام اسلامی قطع کنند; به امید این که جوانان با دین قهر کنند!

شما بدانید جوانان عزیز!در هر جایی که شما یک تظاهرات اسلامی یا انقلابی یادینی از خودتان نشان می دهید وقتی در مجالس دعا شرکت می کنید،وقتی در مجامع اعتکاف شرکت می کنید، وقتی در تظاهرات بیست ودوم بهمن شرکت می کنید، وقتی در روز قدس شرکت می کنید، وقتی مسوولان کشور مثل رئیس جمهور و دیگران را مورد احترام قرارمی دهید از هر حرکت شما که نشانه ی دینداری و علاقه مندی شما به انقلاب باشد، این منافقین به خودشان می لرزند و ناراحت می شوند!

اینها همان کسانی هستند که با حرفهای خود، با اظهارات خود، باموضعگیریهای خود، با تبلیغات خود، احیانا با خالت خود در بعضی از اغتشاشها، دشمن خارجی را امیدوار می کنند; دشمن خارجی خیال می کند که حالا باید به سمت تصرف ایران، تسلط بر ملت ایران، درهم شکستن مقاومت انقلابی بیست و یکساله ی ملت ایران بیاید; درواقع اینها مقصرند; اینها به دشمن روحیه می دهند!عزیزان من! هدف اصلی دشمنان چه دشمنان خارجی، چه دشمنان دوروو منافق داخلی عبارت است از نفی حکومت دینی و حکومت اسلام; اصل قضیه برای اینهااین است و به کمتر از این هم راضی نیستند! اینها می دانندتا وقتی که قدرت در دست دین و احکام دینی است، تا وقتی که مقررات مجلس شورای اسلامی باید طبق دین باشد، تا وقتی این قانون اساسی هست که این قانون اساسی منطبق بر دین است اینها در این کشورنمی توانند کاری بکنند.

تا وقتی مسوولان کشور به مبانی دین و اسلام و فقاهت پایبندند،اینها کاری نمی توانند بکنند; می خواهند این پایبندی را از بین ببرند; هدف این است; می خواهند همان تجربه یی که در صدر اسلام به وجود آمد، دوباره تکرار کنند.

من واقعا به شما برادران و خواهران عزیز توصیه می کنم که باتاریخ آشنا بشوید.

تاریخ درس است; از تاریخ خیلی درسها می شود آموخت و خیلی تجربه هامی شود به دست آورد.

عده یی سعی می کنند حوادث روزگار ما را یک حوادث استثنایی که به هیچ وجه از تاریخ قابل استفاده نیست وانمود کنند;این غلط است.

رنگهای زندگی عوض می شود، روشهای زندگی عوض می شود;اما پایه های اصلی زندگی بشر، جبهه بندیهای اصلی بشر، تغییری پیدا نمی کند.

در صدر اسلام بزرگترین و مهمترین ضربه یی که بر اسلام وارد شد،این بود که حکومت اسلامی از امامت به سلطنت تبدیل شد; حکومت امام حسن و حکومت علی بن ابی طالب، به سلطنت شام تبدیل شد! البته امام حسن مجتبی(علیه آلاف التحیه و الثنا) آن روز به خاطر یک مصلحت بزرگتر که حفظ اصل اسلام بود مجبور شد این تحمیل را به جان بپذیرد.

حکومت را از امام حسن گرفتند; وقتی حکومت از مرکز دینی خودش خارج شد و در اختیار دنیاطلبان و دنیاداران گذاشته شد، بدیهی است که بعد هم حادثه ی کربلا پیش می آید; آن وقت حادثه ی کربلا آن حادثه یی نیست که بشود جلویش را گرفت; اجتناب ناپذیر می شود.

بیست سال بعد از آن که حکومت اسلامی از دست محور اصلی آن که امامت است گرفته شد، امام حسین فرزند پیامبر در کربلا با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیده شد.

اساس حمله و نقشه ی دشمن این است که حکومت را از محور اصلی محورامامت، محور دین خارج کند; بعد خاطرش جمع است که همه کار خواهدکرد!من به شما عرض بکنم که امروز دشمن قادر نیست.

امروز به برکت ملت هوشیاری مثل ملت ایران، به برکت افکاربرانگیخته یی مثل افکار ملت ایران، به برکت انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی ایران، نه امریکا و نه بزرگتر از امریکا اگر درقدرتهای مادی باشد قادر نیستند حادثه یی مثل حادثه ی صلح امام حسن را بر دنیای اسلام تحمیل کنند; این جا اگر دشمن خیلی فشاربیاورد، حادثه ی کربلا اتفاق خواهد افتاد.

من خدا را شکر می کنم که ملت ما بیدار، و مسوولان ما بحمدلله برگردمحور دین و اسلام متفق الکلمه اند.

خیلیها سعی می کنند از زبان مسوولان کشور، از زبان رئیس جمهور یادیگران، حرفهایی را بزنند; اینها زحمت بیهوده می کشند! رئیس جمهور، یک عنصر روحانی، مومن، مرید امام، متکفل ترویج دین ودارای احساس مسوولیت در این زمینه است; مسوولان دیگر هم بحمدلله در سطوح بالا همین طورند; البته در مسوولان میانی کسانی هستند که ما از آنها گله داریم! دشمن در تحلیل خود نسبت به ملت ایران و نسبت به جوانان ایران بسیار اشتباه کرد.

منابع مقاله:
بیانات رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در میان هزاران تن از جوانان ۱ / ۲ / ۱۳۷۹


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
سلام همیشه نازنین نگارم ...

امشب را بخاطر خواهم سپرد که عطر تو بر من وزید ...

امشب را بخاطر خواهم سپرد که اشارت تو به من رسید ...

امشب را بخاطر خواهم سپرد که انتظارم را پایان دادی و بالاخره نیم نگاهی کردی ...

شاید ... باید باز به کهف دلدادگی و خلوت با غم عشقت برگردم ...

شاید ... باید مردانه تر عاشقی کنم ...

شاید ... باید اویس را در خاطره ها زنده کنم ...

پس این آخرین یادگاری من ... در بهار ۸۹ تا آن نیم نگاهت بر من هم بوزد ...

تا بلکه نامم فقط در ردیف نفسهای سوخته نباشد ...

تا بلکه نامم در دفتر دلهای سوخته هم ثبت شود ...

تا بلکه  ...

چشم انتظارم آقا ...

 

سيماي رهبري

 

امشب ، یک شب ِ بخصوص است ...

دلم میخواهد بنویسم

نه آنکه فکر کنی حرفها و حدیثها سبب شده ... نه ، فقط دل ِ تنگم این روزها زود میشکند و زود

می گیرد ...

در عجبم از آنکه چندین سال و چندین نسل است که داریم حافظ میخوانیم ؛

سالها دل طلب جام جم از ما میکرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد ...

و هنوز غافلیم از این معنای بزرگ ...

نه عالم عشق را میفهمیم و نه دنیای مودت را

اسمهای جدیدی پیدا کرده ایم ...

بعضیهامان روشنفکریم !

میگوییم هیچ ایرادی ندارد اگر ندبه بخوانیم و عاشورا و نافله شب ... و گهگداری هم ترانه های

اونور آبو گوش کنیم !

بعضیهامان هم انسانهای متمدنیم !

میگوییم اینقدر آزادیهایمان را سلب نکنیم ، هیچ از بی غیرتی نیست اگر زنها راحت و آزاد باشند و

 محرم نامحرم نفهمیم ... البته اشتباه نشه ، بی غیرت نیستیماااااا !!!

بعضیهامان هم انسانهای متعادلیم !

آخر ِ حدیث و روایت و آیه و تفسیر !

که میگوییم همه چیز ، همین ظاهر و پوسته دین است ...

و صد البته تاریخ اسلام خوانده ایم و عمار و بلال و سلمان را میشناسیم ولی گمان میکنیم قدری

عیب و نقص داشته باشند که باید ما در موردشان حرف بزنیم ...

بعضیهامان هم آنقدر از عالم مودت و وادی دلدادگی دوریم که بگوییم ای بابااااااااا اُویس کیه دیگه ؟؟؟

عشقی اگه هست باید فقط به خدا باشه !

و من که اُویس را دلداده ای بزرگ و بی نظیر برای خدا و رسولش میدانم ، سخت دلتنگ میشوم ...

تمام عمرم شخصیتی بنام اُویس را ستوده ام

نه گرفتار افراط گشته ام نه دچار تفریطم

فقط دنیای اُویس را پاک و بی آلایش و الهی میدانم

هر چند بسیار سخت است با کسانی که هیچ از این وادی نمیفهمند سخن از آن بگویم اما ...

پس بهتر میدانم با تو واگویه کنم ای مخاطب تمام نوشته هایم ... ای محبوب یگانه ام

و گرنه چه سان میشود از سوختن گفت برای کسی که از آن می گریزد ؟!

اُویس ...

که دیگر نه اسطوره است و نه افسانه

نه قیس است و نه فرهاد ...

و محبوبش که دیگر نه لیلی است و نه شیرین ...

محبوبش ، محمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد صلی الله علیه و آله است ...

نمیدانی چقدر سخت است گفتن از حُبّ برای آنکه نمیشناسد این عالم را ...

و بگذار مثل همیشه فقط برای تو بنویسم

من عالم خودم را دارم ... با تو ...

بگذار هر کس هر چه خواست بگوید

آنکه تو را نشناسد نمیفهمد من چه میگویم ...

اما آنان که مودت تو را چشیده اند خوب میدانند معنای واژگان مرا ...

اینجا که من با مودت تو از عالم و مافیها دست شسته ام ، کهف ِ حصین ِ دلدادگی و ولایت توست ...

چه انتظار که کسی بفهمدش ؟

چه انتظار و توقع غریبی !

در آشفته بازار ِ دنیای واژگون و تیره ای که روزبروز و لحظه به لحظه ، دارد فرسنگها در ظلمات

 زمین فرو میرود ... در بازار ِ به هم ریخته دنیا که فقط خسران میخرند و میفروشند ... کهف ِ حصین

 ِ ولایت ِ آن عزیز ِ سفر کرده را در کلام روشن تو و در نگاه گویا و هادی تو یافتن کیمیاست ، اکسیر

است ... عجبا اگر جز محبّانت این معنا را بفهمند ...

آقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاااااااااااااااااانم

در دنیایی که دیگر ، دیگر خواهی بی معناست و هر کسی به سفره بغل دستی اش چنگ میزند برای لقمه

 ای بیشتر ، در دنیایی که ترّحم به غیر از خود و متعلقات بی معنا و مفهوم است ، در دنیایی که با تمام

یقینی که انسانها به بودن و آمدن آخرت دارند ، بهشت نسیه را به نقد دنیا میفروشند ، در دنیایی که

مودت دیگر یک فهم بسیط و روشن از زندگی محسوب نمیشود و کوچک اندیشی شمرده میشود ...

در این دنیای واژگون و ظلمانی و به هم ریخته ، اُویس کجاست ؟

در این دنیای تیره که انسانهایی – که در عالمشان مودت راهی ندارد – واژگونش کرده اند و

وارونه گشته است و هیچ چیز سر جای خودش نیست ، اُویس چه میکند ؟

آقــــــــــا ... اُویس ، هنوز عالم خودش را دارد ...

با آنکه میسوزد ...

و غرض مرا از سوختن ، مصطفی چمران میفهمد که در هر نوشته اش چند بار جمله " میسوزم "

 دیده میشود ...

و غرض مرا از سوختن ، سید مرتضی میفهمد که مینویسد ... ای شقایقهای آتش گرفته ، دل خونین

ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد ...

و غرض مرا از سوختن ، هادی میفهمد که چند روز قبل از شهادتش مینویسد ... دلم سوخت ، آتش

گرفتم ، قطره اشکی چکید و شعری زاده شد ...

و غرض مرا از سوختن ، آقا مهدی باکری میفهمد که میان بلم آتش گرفته پَر در لایتناهای آسمان

می گشاید و به اوج قرب میرسد ...

و غرض مرا از سوختن ... آنهم مردانه احمد کاظمی میفهمد که التماست میکند : آقا دعا کنید خبر

منم مثل صیاد براتون بیارن ... و چندی بعد خبر آتش گرفتن و سوختنش را به تو میدهند ...

و غرض مرا از سوختن ، ...

همیشه محبوبم

اُویس هنوز هم عالم خودش را دارد ...

با آنکه از دیدار محروم است و میسوزد ...

و منتظر آن لحظه است که در واپسین دمها به علی بپیوندد و خونش را نثار ولایت کند ...

اَویس هنوز هم عالم خودش را دارد ...

و دود و دم و تیرگی و تاریکی و شهرنشینی های گسترده و تجملات و تفریحات و خواب و خور ،

او را از این سوختن لحظه ای دور نکرده است ...

این سوختن از یکنواختی او را کَنده است

از روزمُردگی گسسته است ...

از تکرار و زندگی حیوانی بریده است ...

آقا ، یوسف ِ نازنینم ...

اگر درددلهایم همه با توست ، از کم صبری ام نیست ، از اینروست که میدانم فقط تو میدانی و فقط

تو که اَویست را چه چیزی میرنجاند ...

اُویست هنوز پُر از سوختن و آتش است

و تو میدانی چرا گفتم آتش ...

و مگر نه از دور دیدم ... برقی را که از منزل لیلا درخشید و با خرمن اُویس دل افکار چه کرد ...

و مگر نه از دور دیدم ... زمزمه های ...

بگذریم آقا ... بگذریم ...

فقط خواستم بگویم هنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز اُویس تو هستم ... و اویست خواهم ماند

تا آخرین نفس ...

منم اویس ... دلباخته ی تو سیدنا علی الخراسانی ...

و جانم را تقدیمت نمیکنم فقط ... حیف نیست یک جان تقدیمت کنم ؟!

من جانم را در هر نفس سوخته ام تقدیمت میکنم آقا ...

در هر نفس ...

 

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای ، دل نوشته ها


تاريخ : ۱۳۸۹/۰۱/۲۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

تصویر خدا عکس گل آمنه است


بر کوه دلم نام علی فاطمه است


احمد بودش یارو علی یاور او


هر کس که محب علی خامنه است

 

یا علی


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۹/۲۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 

درباره علل و عوامل ظاهري و مادي انقلاب اسلامي، تا كنون فراوان سخن گفته‌اند؛ اما جا دارد درباره ابعاد ناشناخته و پنهان اين جنبش تاريخ‌‌ساز - كه رهبر فقيد انقلاب، آن را انفجار نور و معجزه الهي ­ناميد‌ نيز، تحقيقات شايسته انجام گيرد.

 

انقلاب اسلامي ايران، به رهبري امام خميني رحمه الله عليه، از حوادث كم‌‌نظير تاريخ اين مرز و بوم است كه توانست رژيم پهلوي را -كه قدرت‌هاي بزرگ شرق و غرب، مدافع آن بودند و تا بنِ دندان، مسلح بود- به گورستان تاريخ فرستد و بساط كهنة شاه و شاه‌بازي را براي ابد از اين كشور بيرون بريزد.
دربارة علل و عوامل ظاهري و مادي انقلاب اسلامي، تا كنون فراوان سخن گفته‌اند؛ اما جا دارد دربارة ابعاد ناشناخته و پنهان اين جنبش تاريخ‌‌ساز - كه رهبر فقيد انقلاب، آن را انفجار نور و معجزة الهي ­ناميد‌ نيز، تحقيقات شايسته انجام گيرد. شواهد و دلايل بسياري وجود دارد كه نشان‌ مي‌دهد در طول اين انقلاب عظيم، امدادهاي غيبي به گونه‌اي شفاف و اطمينان‌بخش، پشتيبان ملت و كشور ايران بوده و آن تحرّك عظيم و بي‌‌سابقه را موجي از الطاف بي‌كران خداوند و اولياي معصوم عليهم السلام - به ويژه حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف -حمايت مي‌كرده است.
مكاشفات، رؤياها و پيشگويي‌هاي شگفت، - كه در طول سال‌هاي سرد و سياه ستم‌‌شاهي براي اهل دل، رخ مي‌داد- به ويژه تحول روحي شگرفي كه در دوران نهايي انقلاب، يعني سال 1356 به بعد، بين اقشار گوناگون ملت ايران پديد آمد، همگي كاشف از آن است كه عوامل غيبي و نهاني، همپاي علل واسباب ظاهري - بلكه مقدم بر آن- نقش مهمي را در پيشبرد جنبش انقلابي، ايفا كرده است.
در برخي نوشته‌هاي امام راحل رحمه الله عليه در سال‌هاي خفقان‌بار شاهنشاهي، آثار اميد به فرج در آينده‌اي نزديك را مي‌توان ديد. نامه‌هايي كه امام در 19 خرداد 1345 (19صفر 1386 ه. ق) به شهيد آيت‌الله سعيدي و ديگران، نگاشت، شاهد روشن اين مدعاست.
با همين نگاه و نگرش بود كه رهبر فقيد انقلاب، ماه‌ها پيش از بهمن سال 57، اطميناني عجيب به پيروزي جنبش و سرنگوني رژيم داشت و به اين و آن مي‌فرمود: «شاه، رفتني است. به فكر روزها و اقتضائات پس از پيروزي باشيد» و اين در حالي است كه هنوز هيبت و هيمنة رژيم، شكسته نشده بود و كساني مانند مهندس بازرگان، به مبارزة گام به گام با حكومت پهلوي و تسخير كرسي‌‌هاي مجلسِ شورا مي‌انديشيدند.
در 14مهر57 كه امام راحل رحمه الله عليه از نجف به پاريس منتقل شد، هنوز نظام جهنمي شاه برپا بود و آثاري از فروپاشي رژيم ديده نمي‌شد. با اين اوصاف، تمام كساني كه امام را در آن روزها ملاقات كرده‌اند، از اطمينان و اعتماد عجيب امام نسبت به پيروزي قاطع انقلاب سخن گفته‌اند. چنانچه مرحوم فلسفي (واعظ شهير) در خاطراتش نقل مي‌كند:
«در مدت اقامت امام در پاريس، افراد زيادي از ايران به پاريس رفتند. از جملة آن‌ها، مرحوم آقاي مطهري بود. ايشان قبل از رفتن، به منزل ما آمد و گفت: « شما پيامي براي آقا (امام) داريد؟» دو سه موضوع بود كه من به طور خصوصي تذكر دادم. بعد ايشان خداحافظي كرد و رفت. وقتي مرحوم مطهري برگشت، به ديدن ايشان رفتم؛ آن هم در وقتي كه كسي نبود. تقريباً اول شب بود. موضوعاتي را كه گفته بودم، ايشان به امام گفته بودند و جواب هم گرفته بودند.
ديدم آقاي مطهري مي‌گويد: «آقا! من مبهوت هستم. » گفتم: « چرا؟» گفت: «با [وجود] اين همه نظامي‌هاي تا ٌبن دندانْ مسلح، با آن همه حمايت‌هاي آمريكا و انگلستان و فرانسه، نتيجه چه خواهد شد؟ به امام گفتم: « آقا، خطر مهمي است. خودتان چه طور مي‌بينيد؟» امام در جواب فرمود: «علي التحقيق پيروزيم» يك روحاني، غير از يك كاسب است كه اين حرف را بزند. ديدم از يك طرف، امام خميني است و عظمت دارد و من نمي‌توانم از ايشان بپرسم چرا پيروزيم؟ ولي پرسيدم كه آيا به محضر امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف شرفياب شديد و ايشان اين خبر را داده است؟ امام نفي و اثبات نكرد و فقط گفت: «قطعاً پيروزيم. » گفتم: «الهامي به شما شده است؟» گفت: «قطعاً پيروزيم». از هر دري كه من وارد شدم، ايشان نگفت كه واقعيت چيست؛ ولي هم‌چنان با قاطعيت مي‌گفت: «پيروزيم و اعتنا به اين همه تانك و توپ و نظامي و غيره نكنيد. علي التحقيق پيروزي با ما است».
شهيد مطهري با حالت بهت، اين سخنان را به من گفت و خود، متحير بود. مي‌گفت: «من نفهميدم امام از چه منشأ و منبعي به اين حقيقت رسيده است»[1].
البته مدت‌ها قبل از وقوع انقلاب نيز، اين تأييدات مطرح بوده است. مرحوم حجت الاسلام و المسلمين طيار- از فضلاي برجسته و صاحبدل – به نقل از مرحوم حاج شيخ عباس قوچاني-كه از اصحاب خاص ميرزا علي آقاي قاضي و وصي ايشان بود- مي‌گويد:
«مرحوم قاضي، عصرها در منزل خويش جلسه‌اي داشت و براي 10-15 نفر مباحث اخلاقي و توحيدي مطرح مي­‌كرد و من (مرحوم قوچاني) در آن جلسه شركت مي‌كردم. آشنايي ما با آيت‌الله خميني نيز در همين حد بود كه شنيده بوديم يك «حاج آقا روح الله» در قم هست كه درس اخلاق مي‌گويد؛ ولي چهرة وي را نمي‌شناختيم و تطبيق نمي‌كرديم.
يك روز عصر كه ما در خدمت مرحوم قاضي بوديم و آن بزرگوار، طبق معمول افاضه مي‌فرمود، سيد جواني را ديديم كه وارد شد و سلام كرد و به حالت ادب و سكوت، سر را پايين انداخت و كنار در اتاق نشست. مرحوم قاضي، پس از ورود سيد مزبور، صحبتش را قطع كرد و ساكت شد و سرش را به زير انداخت. يك ربع ساعت، همين‌گونه ساكت و خاموش، طي شد. سپس مرحوم قاضي سربرداشت و به من گفت: «آقا شيخ عباس، آن كتاب را از فلان قفسه كتابخانه بردار و بياور و بخوان». كتاب را آوردم و پرسيدم: «از كجاي آن بخوانم؟» مرحوم قاضي فرمود: «كتاب را باز كن؛ هر جايش آمد، همان‌جا را بخوان».
كتاب را گشودم و شروع به خواندن كردم. محتواي مطلب، شرح ماجراي ظلم و جنايت يك سلطان سفاك و ستمگر بود كه در ميان بني‌اسرائيل مي‌زيست و مردم از مظالم او به شدت، معذّب و در تنگنا بودند. تا آن‌كه شخص عالمي پيدا شد و گفت: «من اين سلطان جائر را از كشور بيرون مي‌كنم و مردم را از دست وي، رهايي مي‌بخشم». زماني كه داستان مزبور را از روي كتاب مي‌خواندم، مرحوم قاضي سر به زير انداخته بود و فقط گوش مي‌داد. هنگامي كه داستان، به جايي رسيد كه عالِم، مردم را بر ضد سلطان سفاك شورانيد و وي را از مملكت بيرون راند، مرحوم قاضي سربرداشت و گفت: «ديگر بس است. كتاب را سرجايش بگذار» و باز سر به زير انداخت. پس از 4- 5 دقيقه، سيد مزبور، آهسته خداحافظي كرد و رفت و ما ديگر او را در درس مرحوم قاضي نديديم. فرمان مرحوم قاضي به آوردن كتاب و گشودن آن و طرح آن داستان شگفت، با مباحث معمول وي و سخنان ابتداي همان مجلس، تناسبي نداشت و كاملاً غير عادي و عجيب مي‌نمود و سرّ آن تا سال‌ها بر من معلوم نبود.
سال‌ها پس از آن تاريخ، نهضت 15 خرداد به رهبري آيت‌الله خميني رحمه الله عليه آغاز شد و آوازه ي وي، آفاق را در نورديد. اعلاميه‌هاي وي به نجف مي‌‌رسيد و ما مي‌خوانديم. سال بعد، وي به نجف تبعيد شد و ما همراه جمعي از طلاب و فضلا به حضور او رسيديم. آن‌جا، به طور غيرمنتظره و با كمال تعجب ديديم كه ايشان، همان سيد جواني است كه آن روز به درس مرحوم قاضي آمد... و فهميديم كه اين، كرامتي از مرحوم قاضي بوده و قصة آن عالم بني­اسرائيل با سلطان سفاك، قصة آيت‌الله خميني رحمه الله عليه با شاه ايران بوده است... [2]»

پي نوشت ها:
1. خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، ص، 430.
2. رگ، فصلنامه انتظار شماره 18.


موضوعات مرتبط: مذهبی ، حضرت آیت اله خامنه ای ، انتظار


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 

آنچه در ادامه مي آيد قطره‌اي است از دريايي عظيم كه آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بقدر تشنگي بايد چشيد. بي‌دليل نبود كه امام راحل (ره) در مورد ايشان فرمودند: «در مورد دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلام از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد روشني مي‌دهيد.»

 

آيت‌الله خامنه‌اي در تمام طول زندگي، مشي ساده‌زيستي و مردمي بودن را حفظ كرده و تمام اطرافيان و مسوولان كشور را نيز به اين امر دعوت مي‌كنند. رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره‌هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده‌شان مي‌گويند: «پدرم روحانى معروفى بود اما خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى‌گذشت. من يادم هست شب‌هايى اتفاق مي‌افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مي‌كرد و... آن شام هم نان و كشمش بود.»


 

 حجت‌الاسلام سيدعلي اكبري در بيان خاطراتي در وبلاگ شخصي خود مي‌گويد: «ما زماني خدمت ايشان رفتيم و از آقا درخواست نموديم تا اجازه بفرمايند از داخل منزلشان و وضيعت زندگي‌شان فيلم‌برداري كنيم، تا مردم وضيعت زندگي رهبر خود را ببينند و بفهمند كه ايشان چگونه زندگي مي‌كنند. آقا فرمودند: «اگر شما بخواهيد زندگي مرا نشان بدهيد مي‌ترسم خيلي‌ها باور نكنند.» [نقل از حجت السلام المسلمين سيد علي اكبر حسيني]


از حضرت آيت‌الله جوادي آملي نيز نقل شده است: «يك روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود كه سفره گسترده شد، آيت‌الله خامنه‌اي به وي نگاهي كرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرض كردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند، من از وي درخواست كرده‌ام كه باهم باشيم‌. آقا فرمودند: اين غذا از بيت‌المال است، شما هم مهمان بيت‌المال هستيد. براي بچه‌ها جايز نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل كنند. من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.»

زهرا رهنورد نيز تعريف مي‌كند: در زمان رياست جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي، روزي همسر ايشان به منزل ما آمدند و به من گفتند: «كوپن قند و شكر ما تمام شده است، اگر شما قند و شكر داريد مقداري به ما قرض بدهيد.»


از مهندس حميد ميرزاده نيز نقل شده است: در زمان رياست جمهوري ، حضرت آيت الله خامنه اي يك چك پنجاه هزار توماني براي نخست‌ وزير وقت - مهندس مير حسين موسوي - ارسال مي‌نمايد و مي‌فرمايند: اين حداكثر پولي است كه ممكن است از بيت‌المال در هزينه‌هاي شخصي بنده جابجا شده باشد ، كمتر از اين است ، ولي شما اين مبلغ را به حساب خزانه دولت واريز كنيد تا من مديون بيت المال نباشم.



سردار سرلشكر سيدرحيم صفوي نيز در بيان خاطره‌اي مي‌گويد: ‌روزي كه در منزل مقام رهبري، در خدمت ايشان بودم، بحث قدري به طول انجاميد و نزديك مغرب شد. پس از نماز، معظم‌له با مهرباني به من فرمودند: «آقا رحيم! شام را مهمان ما باشيد». بنده در عين حال كه اين را توفيقي مي‌دانستم، خدمتشان عرض كردم:‌ «اسباب زحمت مي‌شود.» مقام معظم رهبري فرمودند:«نه، بمانيد؛ هرچه هست با هم مي‌خوريم.» وقتي‌كه سفره را گشودند و شام را آوردند، ديدم شام چيزي جز املت ساده نيست.



حجت‌الاسلام و المسلمين محمدي گلپايگاني نيز مي‌گويد: با اين‌كه مقام معظم رهبري مي‌توانند از همه‌ي امكانات مادي بهره‌مند شوند، سطح زندگي خصوصي ايشان از سطح زندگي يك شهروند معمولي پايين‌تر است. معظم‌لَه علاوه بر اين كه از يك زندگي معمولي سطح پايين بهره مي‌برند، دائماً به مسوولان سفارش مي‌كنند: «مواظب زندگي خود باشيد. اسراف نكنيد.»



دكتر غلامعلي حداد عادل در خاطراتش مي‌گويد: در اوايل رياست جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي، يك شب ديداري با ايشان داشتم. صحبت به درازا كشيد، معظم لَه فرمودند: «شام پيش ما بمان.» من از اين دعوت خوشحال شدم؛ زيرا مي‌توانستم مدتي بيش‌تر در خدمت ايشان باشم. آقا فرمودند: «من نمي‌دانم شام چي داريم يا اصلاً به اندازه ما دونفر شام هست يا نه؟ به هر حال، هرچه باشد با هم مي‌خوريم.» از همان دفتر كار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت كردند و گفتند: «خانم، شام چي داريم؟ فلاني پيش ماست و من گفته‌ام كه هر چه باشد با هم مي‌خوريم.» از جواب‌هاي آيت‌الله خامنه‌اي، احساس كردم كه در منزل به اندازه يك نفر شام كنار گذاشته‌اند. آقا فرمودند: «عيبي نداره! هر چه هست براي ما بفرستيد، قدري هم پنير و ماست همراهش كنيد.» پس از گذشت حدود يك ربع، يك بشقاب برنج ساده با يك كاسه كوچك خورشت معمولي خيلي متوسط و مختصر آوردند .قدري هم شايد نان و پنير و ماست همراه آن بود. آن‌ها را نصف كرديم و با هم خورديم. من در دلم و بعدها به زبانم، هزار مرتبه خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامي شكر كردم كه چنين تحولي در كشور ايجاد كرد. در دستگاه طاغوت – در قبل از انقلاب – چه جاه و جلال و تجمل و اصراف و تبذيري وجود داشت و امروز رييس‌جمهور چه ساده زندگي مي‌كند.



حجت الاسلام و المسلمين مسيح مهاجري نيز مي‌گويد: «در زمان رياست‌جمهوري آيت‌الله خامنه‌اي، ايشان ماجرايي را براي من تعريف كردند كه بسيار شنيدني و جالب است. معظم لَه فرمودند روزي در دفتر كارم نشسته بودم، تلفن زنگ زد. مادرم پشت خط بود، گوشي را كه برداشتم با صداي خنده ايشان روبه رو شدم. علت را پرسيدم؛ مادرم گفت: «چند روزي است در خانه هيچ نداريم، پدرت هم پولي ندارد». اين داستان براي من بسيار مهم بود. پدر و مادر رييس‌جمهور كشور، پول و غذا ندارند. ماجراي مذكور نشان از ساده‌زيستي در خانه مقام ولايت دارد. ايشان در خانه بسيار ساده زندگي مي‌كنند و هيچ فردي تا به حال نتوانسته از موقعيت معظم لَه سوءاستفاده كند. چه افتخاري براي ملت مهم‌تر از اين كه چنين شخصيت ارزشمندي رهبري آنان را بر عهده دارد؟!



آيت‌الله سيدمحمودهاشمي شاهرودي نيز در بيان خاطره‌اي مي‌گويد: زندگي شخصي آقا از سادگي و سلامت خاصي برخوردار است. اين سادگي به زندگي نزديكان ايشان نيز سرايت كرده است. آقا و فرزندانش اهل تجملات نيستند. همين اعتقاد آنان را از سوءاستفاده از مقام و موقعيت بازداشته است. من اين سادگي را در منزل ايشان به تماشا نشستم. روزي معظم لَه مرا به كتابخانه خود دعوت كردند، من در آن جا يك ميز ساده و قديمي ديدم. در كنار ميز نيز يك صندلي كهنه بود. آن ميز و صندلي مربوط به قبل از انقلاب بود. مقام معظم رهبري در كتابخانه‌ي ساده‌ي خود هنوز از همان ميز و صندلي استفاده مي‌كنند.



حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني «ره» نيز مي‌گويد: بر خود واجب مي‌دانم كه شهادت دهم زندگي داخلي آيت‌الله خامنه‌اي نه از باب اين‌كه رهبر عزيز انقلاب ما به اين حرف‌ها نياز داشته باشند، بلكه وظيفه خود مي‌دانم تا اين مهم را به مردم مسلمان وانقلابي ايران بگويم. من از داخل منزل ايشان مطلع هستم. مقام معظم رهبري در خانه، بيش از يك نوع غذا بر سفره ندارند. خانواده‌ي معظم‌لَه روي موكت زندگي مي‌كنند. روزي به منزل ايشان رفتم، يك فرش مندرس آن جا بود. من از زبري آن فرش به موكت پناه بردم.



آيت‌الله مصباح يزدي نيز مي‌گويد: مصرف گوشت خانه‌ي آيت‌الله خامنه‌اي در زمان رياست‌جمهوري تنها از طريق كوپن بود. ايشان در آن زمان به من فرمودند: «من تاكنون غير از همان گوشت كوپني كه به همه مردم داده مي‌شود گوشت ديگري از بازار نخريده‌ام.» امروز هم زندگي ايشان مثل زندگي مردم محروم و مستضعف است.



سيد علي اكبر طاهايي نيز در بيان خاطره‌اي مي‌گويد: «‌من در آن زمان نماينده‌ي مجلس شوراي اسلامي بودم. همسرم يكي از بچه‌ها را نزد پزشك برد و در مطب دكتر، همسر مقام معظم رهبري را ملاقات كرد. ايشان نيز يكي از فرزندان خود را براي مداوا به آنجا آورده بودند. كسي نمي‌دانست كه ايشان كيست! چون نوبت به همسر آقا رسيد؛ به اتاق پزشك مراجه كردند. دكتر پس از معالجه فرزند مقام معظم رهبري گفت: براي مداواي فرزندتان روزي يك ليوان لعاب برنج به او بدهيد. همسر مقام معظم رهبري گفت: «ما چنين امكاناتي را نداريم» پزشك كه ايشان را نمي‌شناخت عصباني شد و گفت: «مگر امكان دارد درخانه‌اي برنج نباشد؟» همسر مقام معظم رهبري فرمود: «آقاي ما اجازه نمي‌دهد كه در خانه، غير از برنج كوپني استفاده كنيم و آن هم كفاف خوراك ما را بيش از يك بار در هفته نمي‌دهد.»




سردار سرتيپ پاسدار شوشتري نيز در با اشاره به توجه رهبري به ساده‌زيستي و پرهيز از تجمل‌گرايي مي‌گويد: مقداري زيلو در خانه مقام معظم رهبري بود. آن‌ها را جمع كرديم و فروختيم و يك مقدار هم پول از مال شخصي خودم روي آن‌ها گذاشتم. تا به جاي آن زيلوها، براي منزل آقا فرشي تهيه كنيم. وقتي زيلوها را عوض كرديم و فرش‌ها را پهن نموديم، آقا تشريف آوردند و فرمودند: «اين‌ها ديگر چيست؟» گفتم: «زيلوها را عوض كرديم». فرمودند: «اشتباه كرديد كه عوض نموديد. برويد همان زيلوها را بياوريد». اصرار را بي‌فايده ديدم و با هزار مكافات رفتم و زيلوها را پيدا كردم و توي خانه انداختم. زيلوهايي كه واقعاً به آن‌ها نگاه مي‌كردي، مي‌ديدي كه نخشان درآمده و ساييده شده‌اند.



حجت الاسلام علي ابوترابي نيز فرموده‌‌‌اند: مقام معظم رهبري -در زمان رياست جمهوري- سفرهاي خارجي زيادي داشتند و در اين سفر‌ها هداياي زيادي به شخص ايشان مي‌دادند .حتي در سفري كه به يوگسلاوي داشتند ،كليد طلايي كشور را به آقا دادند ولي مقام معظم رهبري در هيچ يك از اين هدايا تصرف نكردند و بعد از پايان دوره رياست جمهوري ، دستور فرمودند هدايا را در موزه نگهداري كنند و همه آنها را متعلق به كشور بدانند.



آقاي دكتر غلامعلي حدادعادل به نقل خاطره‌اي پرداخته است: چند روز پس از خواستگاري خانواده بزرگوار حضرت آيت‌الله خامنه‌اي از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبري رسيدم. ايشان فرمودند: «آقاي دكتر! اگر خدا بخواهد با هم خويشاوند مي‌شويم.» عرض كردم چطور؟ فرمودند: «آقا مجتبي و دختر خانم شما ظاهراً يكديگر را پسنديده‌اند و در گفتگو به نتيجه رسيده‌اند. حالا نظر شما چيست؟» عرض كردم: آقا اختيار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: «شما و همسرتان استاد دانشگاه هستيد و زندگي شما با زندگي ما متفاوت است. تمام زندگي ما غير از كتاب‌هايم، يك وانت لوازم كهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندروني دارد و يك اتاق بيروني كه مسئولان مي‌آيند و با من ديدار مي‌كنند. من پولي براي خريد خانه ندارم. خانه‌اي اجاره كرده‌ايم كه قرار است، در يك طبقه‌ي آن آقا مصطفي و در طبقه‌ي ديگر آقا مجتبي زندگي كنند. ما زندگي معمولي داريم و شما زندگي خوبي داريد، مثل ما زندگي نكرده‌ايد. آيا دختر شما حاضر است با اين وجود زندگي كند؟!» زيبايي و دقت سخن رهبر معظم انقلاب براي من بسيار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روي باز استقبال كرد.



حجت الاسلام و المسلمين نيازي نيز درباره تاكيد رهبري بر عدم تبعيض در برخورد فرموده‌اند: يكي از مسئولان نظامي دستور تصرف مكاني را صادر كرده بود. گرچه حق با او بود، اما شيوه اقدام قانوني نبود. سازمان قضايي نيروهاي مسلح گزارش حادثه را تنظيم و خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرد. ايشان در زير آن گزارش، مرقوم فرمودند: «با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد.»


سخن پاياني

آنچه گفته شد قطره‌اي بود از دريايي عظيم كه آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بقدر تشنگي بايد چشيد. بي‌دليل نبود كه امام راحل (ره) در مورد ايشان فرمودند: «در مورد دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلام از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد روشني مي‌دهيد.» ( صحيفه نور ج

ص455).

واي بر ما اگر دچار غفلت تاريخي شويم. آيا بعضي مي‌خواهند ماجراي صفين و حكميت را بعد از چهارده قرن دوباره تكرار كنند؟ در صفين علي را به تصميم واداشتند؛ برخلاف نظر او.
امروز اما ما مي‌گوييم كه سيدنا و مولانا، حاشا و كلاّ كه ما تو را تنها بگذاريم. اگر چه از مظلوميت و غربت شما دلمان خون شده است، لكن بدان كه ما هنوز نمرده‌ايم كه عده‌اي بخواهند حريم ولايت را شكسته و شما را آماج حملات ناجوانمردانه‌ي خود قرار دهند و دستان علي را در بند كنند. ما امروز «مقداد وار» چشم به چشمان شما دوخته‌ و منتظر اشارت پلك شما هستيم تا كاري كنيم كه تاريخ همانند آن را سراغ نداشته باشد.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

اي مولاي ما ، ما آنچه بايد بکنيم انجام ميدهيم و آنچه بايد گفت گفتيم و خواهيم گفت، من جان ناقابلي دارم، جسم ناقصي دارم، اندک آبرويي هم دارم که اين را هم خود شما به من داديد، همه اينها را در راه اين انقلاب و اين اسلام فدا خواهم کرد. اينها هم نثار شما باشد.
سيد ما مولاي ما دعا کن براي ما. صاحب ما و صاحب اين کشور و صاحب اين انقلاب تويي. پشتيبان ما شما هستي. ما اين راه را ادامه خواهيم داد. با قدرت هم ادامه خواهيم داد. ما را با دعاي خويش پشتيباني فرما.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۵/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

سید مصطفی خامنه ای

 

کوه آبیدر، سید میثم و سید مسعود خامنه‌ای در کنار پدر در سفر امسال به کردستان

 

حجت‌الاسلام سید میثم خامنه‌ای در کنار پدر همسرش آقای لولاچیان

 

حجت‌الاسلام سید مسعود خامنه‌ای در کنار پدر همسرش آیت‌ا... خرازی

 

حجت‌الاسلام سید مسعود خامنه‌ای در کنار پدر همسرش آیت‌ا... خرازی

 

 

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۴/۲۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۴/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

گزیده‌ای از فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) درباره تمکین مسئولان ، احزاب و گروه‌ها به قانون و فصل‌الخطاب بودن قانون اساسی و شورای نگهبان:

* من باز به همه این آقایانی که می‌خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمی‌دانم نامه سرگشاده بفرستند و ازاین مزخرفات، به همه اینها اعلام می‌کنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون ، برگردید به قرآن کریم ،‌ بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جای خود باشند و چنانچه این‌طور نباشد،‌ مسئله طور دیگر خواهد شد. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)

*نمی‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می‌کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی‌توانی قبول نداشته باشی. مردم رای دادن به اینها ، مردم 16 میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رای دادن به قانون اساسی. مردم که به قانون اساسی رای دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند می‌شود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم ،‌ من قانون اساسی را قبول ندارم ،‌من مجلس را قبول ندارم ، من رئیس‌جمهور را قبول ندارم ، من دولت را قبول ندارم. نه ! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ،‌ ولو برخلاف رای شما باشد. باید بپذیرید، برای این‌که میزان اکثریت است ؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست ، میزان است که همه باید بپذیریم.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 378)

* اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابان‌ها برضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند،‌ این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته‌ام قدم به قدم پیش می‌رود،‌ این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می‌شود انسان،‌این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل می‌کند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود ، کسانی که می‌خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده‌اند یا به صورت آزادی و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعای این را می‌کنند که ما طرفدار قوانین هستیم ، این‌ها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون برخلاف رای من هم بود من خاضع‌ ام ، اگر بر وفاق هم بود من خاضع‌ام ،دیگر دعوایی پیش نمی‌آید؛ هیاهو پیش نمی‌آید.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)

* قانون معنایش این است که{ همه} چیزها {را} به حسب قانون اسلامی ، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است ، همه را ،‌وظیفه‌اشان را قانون معین کرده‌. بعد از این که قانون وظیفه را معین کرد ، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند ، این همان وظیفه ای است که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده،‌ ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است،‌لکن خودشان ملتفت نیستند.
                             (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)                            

سلام:tatat11.blogfa.com


موضوعات مرتبط: اخبار ، دانلود سخنرانی ، حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

................... بهترین انتخاب از نظر رهبری

 ایت الله خامنه ای – قرب

..

دریافت صدا

دانلود سخنرانی

حجم فایل : 879 kb مدت زمان 7:28 ..............................

 

امام حسین علیه السلام:

رستگـار نمی شود مـردمـى كه خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۱۱ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

1/1/1383 - پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت حلول سال نو +

2/1/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع رضوى مشهد مقدس +

26/1/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اقشار مختلف مردم
+

12/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار معلمان و كارگران +

18/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار ميهمانان شركت‏كننده در اجلاس وحدت +

27/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى پس از درس خارج فقه +

28/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما +

14/3/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى(ره) +

27/3/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار نمايندگان مجلس هفتم‏ +

1/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى +

3/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با جمعى از پرستاران +

7/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مسؤولان قوه قضائيه و خانواده شهداى هفتم تير +

15/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در اجتماع بزرگ مردم همدان‏ +

17/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاه‏هاى استان همدان‏ +

17/5/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مداحان به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه (سلام‏اللَّه‏عليها) +

4/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت‏ +

23/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام به‏مناسبت مبعث فرخنده‏ى پيامبر مكرم اسلام‏ +

26/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار قاريان شركت كننده در بيست‏ويكمين دوره مسابقات بين‏المللى قرآن كريم +

31/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى‏
+

5/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار با جوانان نخبه و دانشجويان‏ +

14/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار با ورزشكاران شركت‏كننده در المپيك و پارالمپيك +

15/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم فارغ‏التحصيلى و تحليف دانشجويان دانشكده افسرى نيروى انتظامى‏ +

22/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم مشترك فارغ التحصيلى دانشجويان افسرى ارتش جمهورى اسلامى ايران +

25/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار قاريان قرآن كريم در ماه مبارك رمضان‏ +

6/8/1383 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان نظام‏ +

10/8/1383 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان‏ +

15/8/1383 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران +

20/8/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اعضاى هيأت دولت‏‏ +

24/8/1383 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى +

24/8/1383 - خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی +

11/9/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما‏‏ +

26/9/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد دانشگاه‏ها +

30/9/1383 - ‏‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دست‏اندركاران مراسم حج‏ +

2/10/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تحليف و اعطاى سردوشى در دانشگاه افسرى امام على (ع) +

17/10/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاه‏ها +

19/10/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مردم استان قم به‏ مناسبت سالروز قيام 19 دى‏ +

10/11/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار مردم پاكدشت، در سالروز عيد سعيد غدير +

19/11/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار پرسنل نيروى هوايى +

5/12/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جمعی از مهندسان و محققان فنی و صنعتی كشور +

19/12/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار پرسنل نيروى زمينى سپاه انقلاب اسلامى‏ +

24/12/1383 - ديدار اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانش آموزى با رهبر معظم انقلاب اسلامى +

تازه‌ها...


سال 84

1/1/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در صحن جامع رضوى‏ +

1/1/1384 - پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت آغاز سال +

6/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام و سفراى كشورهاى اسلامى +

11/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار علما و روحانيون كرمان‏ +

11/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم كرمان +

12/2/1384 - گزيده‌ای از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار فرهنگيان و معلمان استان كرمان +

13/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در اجتماع بزرگ مردم شهرستان بم +

14/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نخبگان استان كرمان +

14/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در اجتماع بزرگ مردم شهرستان زرند +

15/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صبحگاه مشترك نيروهاى نظامى و انتظامى استان كرمان +

17/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم جيرفت‏ +

18/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كاركنان مجتمع مس سرچشمه +

18/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم رفسنجان‏ +

19/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاه‏هاى استان كرمان +

3/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار خانواده‏هاى شهدا +

5/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان بسيجى +

8/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
+

10/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اعضاى ستاد برگزارى مراسم سالگرد ارتحال امام خمينى (ره) +

14/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (ره) +

25/3/1384 - ديدار جمعی از اقشار مختلف مردم با مقام معظم رهبری +

7/4/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار رئيس و مسئولان قوه قضائيه و خانواده‏هاى شهداى فاجعه هفتم تير +

5/5/1384 - ديدار مداحان و شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامی +

10/5/1384 - ديدار رئيس جمهور و اعضای هيأت دولت با رهبر معظم انقلاب اسلامی +

12/5/1384 - مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوری ششمين رئيس جمهوری اسلامی ايران +

28/5/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه ی تهران +

2/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ميدان صبحگاه ستاد نيروى مقاومت بسيج‏ +

8/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار رئيس جمهور و هيأت وزيران +

11/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار كارگزاران نظام و قشرهاى مختلف مردم‏‏ +

29/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار قشرهای مختلف مردم به مناسبت ميلاد فرخنده حضرت ولی عصر(عج) +

31/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعی از پيشكسوتان و خاطره گويان دفاع مقدس +

3/7/1384 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دانشجويان و نخبگان سراسر كشور +

6/7/1384 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم دانش‏آموختگى دانشجويان دانشگاه امام على(ع) +

14/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار قاريان قرآن كريم‏ +

17/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اعضاى هيأت دولت‏‏ +

21/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد دانشگاه‏‏‏ +

24/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكل‏هاى دانشجويى‏‏‏‏ +

29/7/1384 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه‏ى تهران‏‏‏‏ +

8/8/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار كارگزاران نظام +

13/8/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در خطبه‏هاى نماز عيد سعيد فطر +

13/8/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام جمهورى اسلامى به مناسبت عيد سعيد فطر +

7/9/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار هزاران نفر از بسيجيان در سالروز شهادت حضرت امام صادق (ع) +

30/9/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در مراسم مشترك دانشگاه‏هاى افسرى ارتش +

13/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار شوراى‏عالى انقلاب فرهنگى +‏‏

14/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ درديدار هزاران نفر از كشاورزان سراسر كشور
+

19/10/1384 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى درديدار اقشار مختلف مردم قم‏ +

21/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشييع پيكرهاى فرماندهان سپاه‏‏ +

29/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاه امام صادق(عليه‏السّلام)‏‏ +

5/11/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانه ی ماه محرم +

18/11/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعی از فرماندهان و كاركنان نيروی هوايی ارتش +

تازه‌ها...

سال 85

1/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در صحن جامع رضوى‏ +

1/1/1385 - پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت آغاز سال 1385 +

5/1/1385 - ‏بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع مردم دشت آزادگان، سوسنگرد، بستان، حميديه‏ و هويزه و كاروانهاى راهيان نور، در منطقه‏ى دهلاويه‏ +

6/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار عمومى بسيجيان‏ +

25/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در سومين كنفرانس بين‏المللى قدس و حمايت از حقوق مردم فلسطين‏‏ +

27/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جمعی از شعرای عرب زبان‏‏
+

27/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در سالروز ميلاد پيامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع)‏‏ +

6/2/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار هزاران نفر از كارگران سراسر كشور +

12/2/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار معلمان برگزيده سراسر كشور +

26/2/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار مديران و برنامه سازان رسانه‌ای كشورهای مختلف +

تازه‌ها...

سال 86

1/1/1386 - پيام نوروزى‏ به مناسبت حلول سال 1386 +

1/1/1386 - بيانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى‏ +

9/4/1386 - بيانات در ديدار رئيس‏جمهور، مسئولان و كارگزاران نظام +

13/4/1386- بيانات در ديدار گروه كثيرى از زنان نخبه‏ در آستانه‏ى سالروز ميلاد حضرت زهراى اطهر (سلام‏اللَّه‏عليها) +

14/4/1386 - بيانات ‏ در ديدار مداحان و ذاكران اهل بيت(ع) به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه‏ى زهرا(س) +

25/4/1386- بيانات در بازديد از پژوهشكده‏ى رويان +

23/8/1386- ديدار كارگزاران فرهنگی و اجرايی حج با رهبر معظم انقلاب +

16/8/1386 - بيانات در هفدهمين دوره دانش آموختگی دانشجويان دانشگاه علوم انتظامی +

9/7/1386 - بيانات در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها +

‏ 17/7/1386 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها‏ +

9/8/1386 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار دانش‏آموزان و دانشجويان بسيجى‏‏ +

16/8/1386 - بيانات رهبر معظم انقلاب در هفدهمين دوره‏ى دانش‏آموختگى دانشجويان دانشگاه علوم انتظامى ‏‏‏+

16/8/1386- بيانات در ديدار گردان‌هاى نمونه عاشورا و الزهراى بسيج ‏
+

تازه‌ها...


سال 87

1/1/1387 - پيام نوروزى رهبر انقلاب به مناسبت حلول سال 1387 +

1/1/1387 - بيانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى +

6/2/1387 - مصاحبه رهبر انقلاب در هنگام رأى‏گيرى مرحله‏ى دومِ انتخابات هشتمين دوره‏ى مجلس +

11/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با مردم شيراز  +

12/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم نظامی مشترك يگانهای نيروهای مسلح فارس +

12/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با فرهنگيان استان فارس +

13/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با خانواده شهدا +

14/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار بسيجيان استان فارس +

14/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با دانشجويان استان فارس +1   و  +2

15/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع مردم و عشاير شهرستان نورآباد ممسنی +

16/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع مردم كازرون +

17/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار با نخبگان استان فارس +

18/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان اجرائى استان فارس +

19/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مردم لارستان +

14/3/1387 - بيانات رهبر انقلاب در مراسم نوزدهمين سالگرد رحلت امام خمينی (ره) در بهشت زهرا سلام‌الله عليها +

4/4/1387- بيانات رهبر انقلاب در مراسم مولودی خوانی در خجسته سالروز ميلاد حضرت فاطمه (س) +

5/4/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار رئيس، مسئولان و جمعی از قضات و كاركنان دستگاه قضايی +

26/4/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار قشرهای مختلف مردم به مناسبت خجسته سالروز ميلاد حضرت علی (ع) +

9/5/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار مسؤولين نظام در سالروز بعثت نبی مكرم اسلام (ص) +

27/5/1387 - بيانات رهبر انقلاب در نيمه شعبان سال 87 +

3/6/1387 - صوت كامل بيانات رهبر انقلاب در ديدار رييس‌جمهوری و اعضای هيئت دولت +

6/6/1387 - صوت كامل بيانات رهبر انقلاب در ديدار نخبگان جوان دانشگاهی +

12/6/1387 - بيانات در پايان محفل انس با قرآن كريم در روز اول ماه رمضان 1429 +

19/6/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگزان نظام در ماه رمضان 87 +

25/6/1387 - بيانات در ديدار با شاعران در ماه رمضان 87 +

30/6/1387 - خطبه‌های نماز جمعه‌ی تهران، رمضان 1429 +

3/7/1387 - بيانات در ديدار نخبگان علمی و اساتيد دانشگاه‌ها رمضان 87 +

7/7/1387 - بيانات در ديدار صدها نفر از دانشجويان دانشگاه‌ها رمضان 87 +

10/7/1387 - خظبه‌های نماز عيد سعيد فطر +

10/7/1387 - بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز عيد سعيد فطر +

28/7/1387 - بيانات در مراسم تحليف و اعطای سردوشی دانشجويان دانشگاههای افسری ارتش در دانشگاه امام علی ع +

8/8/1387 - بيانات در ديدار دانش آموزان و دانشجويان در آستانه‌ی روز دانش‌آموز +

15/8/1387 - ديدار كارگزاران فرهنگی و اجرايی حج +

19/8/1387 - سخنرانی قديمی رهبر انقلاب در مورد امام رضا عليه‌السلام +

19/8/1387 -  كليپ صوتی؛ السلام عليك يا علی‌بن موسی‌الرضا المرتضی عليه‌السلام (با صدای رهبر انقلاب) +

29/8/1387 - بيانات در ديدار شركت كنندگان در هفدهمين اجلاس سراسرى نماز +

29/8/1387 - نماز در قطار؛ گزيده‌ای از بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگزاران نماز +

9/9/1387 - منتخبی از بيانات رهبر انقلاب در مورد ازدواج جوانان +

14/9/1387 - دانشجو بايد معتدل باشد؛ كليپ صوتی بيانات رهبر انقلاب در ديدار دانشجويان +

17/9/1387 - شهيد حاج احمد كاظمی؛ كليپ صوتی بيانات رهبر انقلاب در مراسم تشييع شهدای عرفه +

24/9/1387 - بيانات در دانشگاه علم و صنعت /  1 +  حجم: 11 مگابايت

23/9/1387 - بيانات در دانشگاه علم و صنعت /  2 
+ حجم: 15 مگابايت

27/9/1387 - بيانات در روز عيد غدير خم
+ حجم: 9 مگابايت

2/10/1387 - نفی‌ها و اثبات‌های جمهوری اسلامی؛ گزيده بيانات رهبر انقلاب در دانشگاه علم و صنعت
+ حجم: 450 كيلوبايت

5/10/1387 - بم به اميد خدا شاد و جوان خواهد شد؛ گزيده بيانات رهبر انقلاب در ديدار مردم بم
+ حجم: 750 كيلوبايت

28/10/1387 - پيام رهبر انقلاب به اسماعيل هنيه در مورد جنايت‌های غزه
+

16/10/1387 -  مقتل‌ حضرت اباالفضل عليه‌السلام از زيان رهبر انقلاب در روز تاسوعا در نماز جمعه سال 79؛ حجم: 1.8 مگابايت +

13/10/1387 - روضه‌خوانی رهبر انقلاب در مصائب حضرت اباعبدالله عليه‌السلام در سال 67؛ حجم: 300 كيلوبايت
+

13/10/1387 - روضه‌‌خوانی رهبر انقلاب برای شهادت حضرت قاسم عليه‌السلام در سال 77؛‌ حجم: 1.3 مگابايت
+

12/10/1387 - شعرخوانی به زبان آذری توسط رهبر انقلاب در ادربيل در رثای ماجرای كربلا در سال 79؛‌ حجم: 300 كيلوبايت / حجم:300 كيلوبايت +

12/10/1387 - روضه‌خوانی برای حضرت علی‌اكبر عليه‌السلام توسط رهبر انقلاب در نماز جمعه سال 74 / حجم:2.4مگابايت +

12/10/1387 - روضه‌خوانی برای حضرت علی‌اكبر عليه‌السلام توسط رهبر انقلاب در سال 77 / حجم:1مگابايت +

19/11/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار فرماندهان و كاركنان نيروی هوايی ارتش [دانلود، 3.7مگابايت]

14/11/1376 - خاطره‌ی رهبر انقلاب از روز بازگشت امام خمينی به ايران [
دانلود، 800 كيلوبايت]

14/11/1376 - خاطره‌ی رهبر انقلاب از دوران خفقان رژيم پهلوی [
دانلود، 800 كيلوبايت]

26/11/1387 - السلام عليك يا اباعبدالله (با صدای رهبر انقلاب) [
دانلود، 290 كيلوبايت]

26/11/1387 - توصيف وقايع اربعين حسينی توسط رهبر معظم انقلاب [
دانلود، 1.3 مگابايت]

28/11/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار با جمعی از مردم آذربايجان شرقی [
دانلود،6 مگابايت]

28/11/1387 - جمعی از مردم آذربايجان شرقی با رهبر انقلاب / سرودخوانی دسته‌جمعی مردم [
دانلود،500 كيلوبايت]

28/11/1387 - جمعی از مردم آذربايجان شرقی با رهبر انقلاب / قرائت كلام‌الله مجيد در ابتدای مراسم [
دانلود، 1 مگابايت]

28/11/1387 - صلح امام حسن / تحليل آيت‌الله خامنه‌ای از صلح امام حسن [
دريافت فايل 1.8 مگابايت]

28/11/1387 - مهربان‌ترين پدر؛ نقل داستانی از حيات پربركت حضرت محمد مصطفی صلوات‌الله عليه، توسط رهبر انقلاب [
دريافت فايل، 300 كيلوبايت]

13/12/1387 - برگزيده‌ای از بيانات رهبر انقلاب در همايش بين‌اللملی حمايت از فلسطين در سال 85 / 1 [
دانلود، 800 كيلوبايت]

13/12/1387 - برگزيده‌ای از بيانات رهبر انقلاب در همايش بين‌اللملی حمايت از فلسطين در سال 85 / 2 [
دانلود، 360 كيلوبايت]

13/12/1387 - برگزيده‌ای از بيانات رهبر انقلاب در همايش بين‌اللملی حمايت از فلسطين در سال 85 / 3 [
دانلود، 600 كيلوبايت]

14/12/1387 - بيانات ولی امر مسلمين جهان در چهارمين كنفرانس حمايت از ملت فلسطين [
دانلود، 4 مگابايت]

24/12/1387 - شرح داستان زندگی پيامبر اعظم صلوات‌الله عليه و آله توسط رهبر انقلاب [
دانلود، 1 مگابايت]

25/12/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان نظام در روز ولادت حضرت رسول اعظم (ص) [
دانلود، 4 مگابايت]

تازه‌ها...

سال 88

01/01/1388 - ديدار زائران حرم مطهر رضوی با رهبر انقلاب در روز اول فروردين [دانلود، 9 مگابايت]

01/01/1388 - پيام نوروزی رهبر معظم انقلاب به مناسبت آغاز سال 1388 [
دانلود، 4 مگابايت]

19/01/1388 - صوت خاطره رهبر انقلاب درباره شهيد صياد شيرازی [
دانلود، 400 كيلوبايت]

25/01/1388 - يك امتياز استثنائى /  كليپ صوتی با سخنان فرمانده كل قوا به مناسبت هفته ارتش [
دانلود، 300 كيلوبايت]

26/01/1388 - بيانات رهبر انقلاب در مراسم مشترك دانش‏آموختگى دانشجويان دانشگاه امام حسين (ع) [
دانلود، 4.5 مگابايت]

04/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد شكست آمريكا در طبس [
دانلود، 280 كيلو بايت]

05/02/1388 - پيام تسليت رهبر معظم انقلاب اسلامى در پی حادثه ی مصيبت بار تروريستی در عراق [
دانلود،‌500 كيلوبايت]

09/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت روز كارگر [
دانلود،‌500 كيلوبايت]

09/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگران، پرستاران و معلمان [
دانلود، ‌5 مگابايت]

09/02/1388 - حضور مردم در انتخابات / گزيده‌ای از بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگران، پرستاران و معلمان [
دانلود،‌500 كيلوبايت]

10/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت هشتمين سالگرد صدور فرمان هشت ماده‌ای مبارزه با مفاسد اقتصادی [
دانلود، ‌1 مگابايت]

10/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت زينب سلام الله عليها و روز پرستار [
دانلود، ‌1 مگابايت]

سفر به استان كردستان:

22/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار با مردم سنندج [
دانلود، ‌11 مگابايت]

22/02/1388 - گزيده بيانات رهبر انقلاب در ديدار با مردم سنندج:
» كردستان سرزمين فداكاری های بزرگ [
دانلود 600 كيلوبايت]
» حاكميت اسلام [
دانلود، 100 كيلوبايت]
» انتخابات [
دانلود، 200 كيلوبايت]
» عزت ملی [
دانلود، 100 كيلوبايت]
» مردم كردستان ‌[
دانلود، 250 كيلوبايت]

22/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در ديدار مردم كردستان، سرزمين هنر و فرهنگ [
دانلود، 815 كيلوبايت]

22/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در جمع خانواده‌های فرماندهان شهيد كردستان [
دانلود،4 مگابايت]

23/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار علما، روحانيون و طلاب منطقه كردستان [
دانلود، 8 مگابايت]

23/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در مراسم مشترك نيروهای مسلحِ استان كردستان [
دانلود، 2.5 مگابايت]

24/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار نخبگان استان كردستان [
دانلود، 5 مگابايت]

24/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار عشاير استان كردستان [
دانلود، 5 مگابايت]

25/02/1388 - كليپ صوتی از حواشی ديدار عشاير با رهبر انقلاب [
دانلود، 750 كيلوبايت]

26/02/1388 - بيانات در جمع مردم مريوان [
دانلود، 5 مگابايت]

27/02/1388 - بيانات در ديدار دانشجويان استان كردستان [
دانلود، 9 مگابايت]

28/02/1388 - بيانات در جمع مردم بيجار [
دانلود، 4 مگابايت]

29/02/1388 - بيانات در جمع مردم سقز [
دانلود، 5 مگابايت]

03/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر [
دانلود، 600 كيلوبايت]

03/03/1388 - بيانات در ديدار جمعی از خانواده‌ی شهدا به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر [
دانلود، 5 مگابايت]

06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / حضور همه جانبه [
دانلود، 600 كيلوبايت]

06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / وظيفه‌ی كانديداهای انتخاباتی [
دانلود، 500 كيلوبايت]

06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / وظيفه‌ی مردم [
دانلود، 500 كيلوبايت]

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

 

 

 

 

 

28/2/1388

 تازه‌ها:
06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / حضور همه جانبه [دانلود، 600 كيلوبايت]
06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / وظيفه‌ی كانديداهای انتخاباتی [دانلود، 500 كيلوبايت]
06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / وظيفه‌ی مردم [دانلود، 500 كيلوبايت]
03/03/1388 - بيانات در ديدار جمعی از خانواده‌ی شهدا به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر [دانلود، 5 مگابايت]
03/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر [دانلود، 600 كيلوبايت]

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
 
زندگينامه

رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در 1318 شمسی برابر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه اى مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد كه در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى كرد و... آن شام هم نان و كشمش بود.»
امّا خانه اى را كه خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى كردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى كنند:
«منزل پدرى من كه در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يك خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود كه فقط يك اتاق داشت و يك زير زمين تاريك و خفه اى! هنگامى كه براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين كه روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى كه به پدر ارادتى داشتند، زمين كوچكى را كنار اين منزل خريده به آن اضافه كردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران كودكى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاك و صميمی، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مكتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام كردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.

در حوزه علميه
ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز كرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند.
درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».
ايشان كتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى كرد. كتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مكاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور كم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، كتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.

 در حوزه علميه نجف اشرف
آيت الله خامنه اى كه از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع كرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شركت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نكرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.

 در حوزه علميه قم
آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده كردند. در سال 1343، از مكاتباتى كه رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند كه به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت كنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال كار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است كه ناشى از همان بّرى «نيكى» است كه به پدر، بلكه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب كردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند كه چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترك كردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد كه انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا كسى تصّور مى كرد كه در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، كه براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 كه در مشهد ماندگار شدند در كنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس كتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.

 مبارزات سياسى
آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميكه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار كننده اى در موضوع احياى اسلام و حاكميت احكام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد كردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شكى ندارم كه اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن كرد».

 همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)
آيت الله خامنه اى از سال 1341 كه در قم حضورداشتند و حركت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شكنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه كردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريكا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يك شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينكه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شكنجه و آزارها زندانى شدند.

 دوّمين بازداشت
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد كرمان حركت كردند. پس از دو ـ سه روز توقف در كرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان كه مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريكايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواك شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران كرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شكنجه ها را تحمّل كردند.

 سوّمين و چهارمين بازداشت
كلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال كم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواك شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى كردند و يك سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود كه موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواك جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.

 پنجمين بازداشت
حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواك مى نويسد:
«از سال 48 زمينه حركت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، كه به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواك در زندان آشكارا نشان مى داد كه دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به كانون هاى تفـّكر اسلامى به شدّت بيمناك است و نمى تواند بپذيرد كه فعاليّـت هاى فكرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به كنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و كلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا كرد».

 بازداشت ششم
در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «كرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشكيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفكر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مركز مى كشاند و با تفكّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى كپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تكثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى كه درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديكِ ايران، افكار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد كه در دى ماه 1353 ساواك بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط كنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان كميته مشترك شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى كه ايشان در اين بازداشت تحمّل كردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان
كه آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امكان تشكيل كلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.

 در تبعيد
رژيم جنايتكار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد كرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاك پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب كبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حكومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاكميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

 در آستانه پيروزى
درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شركت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشكيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر كبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

 پس از پيروزى
آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديكتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند كه همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند كه در اين مختصر فقط به ذكر رؤوس آنها مى پردازيم:
٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همكارى و همفكرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماينده امام خمينی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريكات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريكا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با كسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حكم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند.
٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولايت امّت، كه از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر كبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارك و درستى بود كه پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلكه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.

1/1/1387


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

گاهی به طور ناشناس به مناطق فقیرنشین می‏روند

 "مقتدر مظلوم" توصیفی است که با دوران امیرالمومنین(ع) مطابقت داده می شود. توصیفی که شاید طی ماههای اخیر نیز رواج پیدا کرد و خواه نا خواه از ناگفته ماندن بسیاری از واقعیت ها حکایت داشت. آنچه در پی می آید خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین محمدباقر فرزانه رئیس دانشگاه علوم اسلامی رضوی و امام جمعه موقت مشهد مقدس است از رهبر انقلاب. او از ابعاد شخصیتی ایشان می گوید و از سرکشی های ایشان در مشهد و بم به مردم.

در مسئله‌ی زلزله‌ی بم، ایشان به صورت ناشناس وارد منطقه شدند. حتی استاندار هم خبردار نشد. ایشان معتقد هستند كه روحانی، برای رسالت خود در ارتباط با مردم مَثلش، مثل ماهی است و دریا. ماهی در دریا تولید می‌شود، در دریا رشد می‌كند و در دریا هم به كمال می‌‌رسد. روحانی از مردم تولید می‌شود، در میان مردم رشد می‌كند و در میان آ‌ن‌ها هم به كمال می‌رسد. ایشان به مسؤولان می‌گویند: "مردم را كم نبینید؛ مردم را كم نگیرید. اصلاً ارتباط با مردم عادی باید جزء برنامه زندگی‌تان باشد." موضوع كار ما مردم هستند. مگر ما غیر از مردم كار دیگری هم داریم؟ موضوع كار ما همان موضوع قرآن است. موضوع قرآن هم مردم است، "ناس" است، "انسان" است.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۲/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

حداد عادل رییس کمیسیون فرهنگی مجلس در یکی از گفتارهایی که در مورد منش های اخلاقی و رفتاری رهبر معظم انقلاب داشته اند واقعیت های زیبایی از زندگی رهبر عزیز انقلاب منتشر کرده اند  که می تواند برای همه ما الگو باشد:اظهار محبت آیت الله خامنه ای به یک کودک سیاه پوست
ايشان داراي شخصيتي بسيار معنوي، مومن، اخلاقي، زاهد و بي اعتنا به زخارف دنيوي است و آنچه‌را كه به ديگران توصيه مي‌كنند خودشان قبلا  به آن عمل مي‌كنند و زندگي خانوادگي و داخلي ايشان، پاك و پاكيزه است. فرزنداني كه تربيت كردند انسان‌هايي مومن و باتقوا هستند كه هم افتخار ايشان هستند و هم افتخار كشورند كه هيچ كجا از ايشان نام و نشاني نيست و خودشان به مسووليت خطيري كه به عنوان فرزندان رهبر دارند، واقفند. من ساده‌زيستي را در زندگي فرزندان ايشان ديده‌ام. ايشان بسيار خوش خلق، مهربان، بسيار خوش محضر، ظريف انديش و خوش سخن هستند و انسان از مصاحبت ايشان لذت مي‌برد. فردي بسيار منظم هستند. بسيار اتفاق افتاده كه ما شب خدمت ايشان بوديم و همين‌كه ساعت 22 فرا مي‌رسيد، ايشان با كمال ادب از جا بر مي‌خاستند و ضمن عذرخواهي عنوان مي‌كردند كه كاري دارند يا بايد كتابي را مطالعه كنند و... بنابراين كارها وامور روزمره زندگي ايشان بر نظم و ترتيبي استوار است. يكي از مهمترين خصوصيات اخلاقي ايشان اين است كه توجه به كليات و مسائل جهاني و اداره كشور، مقام معظم رهبري را از توجه به جزييات غافل نمي‌كند و پرسيدن احوال بستگان و آشنايان دور و قديمي را فراموش نمي‌كنند. يك جوانمردي در وجود ايشان است كه خيلي دلپذير و شيرين است. از همان زماني كه من افتخار آشنايي ايشان را پيدا كردم بعضي از مواقع  از من سراغ برخي از چهره‌هاي دانشگاهي و مسن را كه در حال حاضر منزوي هستند و حتي ممكن است ميانه‌اي هم با انقلاب نداشته باشند،  مي‌گيرند و حتي به من مي‌فرمودند كه به نمايندگي از طرف ايشان به ملاقات اين افراد بروم و مشكلاتشان را حل كنم. اين خصلتي است كه ناشي از يك طبع الهي است. يعني همان محبتي كه خدا به بندگانش دارد. نكته جالب اينكه موردي را كه نقل كردم مربوط به آدمهايي است كه جزو آشنايان دور مقام معظم رهبري محسوب مي‌شوند و حتي خود آن فرد هم ممكن است نداند اسم و خاطره او در ذهن آقاي خامنه‌اي مانده باشد، حال شما تصور كنيد كه رفتار ايشان با بستگان و آشنايان نزديك به چه شكل و صورتي بايد باشد. در واقع بايد گفت ايشان به يك معنا جوهر و كانون محبت و سرچشمه زلال دائمي محبت هستند.
طي سالهايي كه نسبت خانوادگي با مقام معظم رهبري پيدا كرده ام در اين شيوه و منش تغييري نديدم و در واقع  ايشان با اين شيوه زندگي حجت را بر همه ما تمام كرده است كه مي‌شود كسي امكان بهره مندي از همه مواهب ظاهري دنيا را داشته باشد ولي همان زندگي ساده و طبيعي خود را حفظ كند. هر چهار پسر ايشان روحاني هستند و تا آنجا كه من مي‌دانم هيچ ممر درآمدي غير از شهريه طلبگي كه نظاير آنها در حوزه مي‌گيرند، ندارند و هيچ ريخت و پاشي در زندگي آنها ديده نمي‌شود. در هيچ بانكي هم حساب ندارند و در هيچ كار اقتصادي وارد نشدند و واقعا  پول و ثروت گويي مثل آتشي است كه به آن دست نمي‌زنند و اين خيلي ارزشمند است براي كشوري كه شاه آن ناصرالدين شاه بود و وليعهدش ظل السطان بوده و همچنين بايد مقايسه كرد با كشورهاي حاشيه‌اي كه چه شيوخ و سلاطيني در آن حكومت دارند و چه زندگي مجللي را براي خود مهيا كرده‌اند. اينها نعمت‌هايي است كه ما بايد قدر آن را بدانيم و گزارش ما از اين واقعيت‌ها بايد از مرحله لفاظي فراتر رود و خودمان هم فكر كنيم كه حالا كه خداوند عنايت كرده واين انقلاب به پيروزي رسيده و چنين الگوهايي مثل امام ورهبري نصيب ما شده، ما هم وجود خود را وقف كشور كنيم و در هر جايگاهي كه هستيم اين فرصت را غنيمت بشماريم و همه وجودمان را در خدمت اين كشور قرار دهيم نه اينكه اگر موقعيت نصيبمان شد، نفع خود را تامين كنيم. كشور ما به اين افراد و مديران زياد احتياج دارد و پيام شهدا نيز چيزي غير از اين نيست. آنها كه رفتند پيام دادند و ما كه  مانديم بايد پيام فهم باشيم و كشور بايد با اين الگوها اداره شود. 


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۲/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

معاون ارتباطات حوزوي دفتر مقام معظم رهبري در همايش علمي كاربردي تبليغ خاطرات ناگفته‌اي از زندگي رهبر معظم انقلاب را بيان كرد.
 حجت‌الاسلام والمسلمين احمد مروي ظهر امروز در همايش علمي كاربردي تبليغ ويژه اعزام مبلغين دهه فجر و دهه آخر صفر كه در مركز همايش‌هاي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم برگزار شد با بيان برخي از خاطرات ناگفته‌اي از زندگي رهبر معظم انقلاب گفت:
خانواده ما تعريف مي‌كردند در مهماني‌هايي كه گاهي خانواده آقا هم حضور دارند خانواده رهبري ساده‌ترين لباس‌ها را به تن دارند و ساده‌ترين لباس را همسر آقا مي‌پوشند، خود حضرت آقا هم همواره ساده‌ترين لباس‌ها را به تن مي‌كنند و سعي مي‌كنند لباس‌ها با كمترين قيمت تهيه شود.
مروي يادآور شد: آيت‌الله خامنه‌اي به برخي مسئولين تاكيد مي‌كردند كه هدايايي كه از خارجي‌ها مي‌گيريد و گران قيمت است مال بيت‌المال است نه مال خودتان؛ براي مثال به يكي از معاونين وزرا يك بنز گران قيمت هديه داده شده بود كه آقا گفته بود اينها در برابر هدايايي است كه از بيت المال مي‌بريد پس مال بيت‌المال است، هدايايي هم كه به خودشان داده مي‌شود را يا به آستان قدس مي‌دهند يا پخش مي‌كنند.
وي در ادامه با ذكر خاطره‌اي از مقام معظم رهبري گفت: يك بار يكي از سران عرب چهار يا پنج عباي گران قيمت به آقا داده بود و آقا عباها را به من داده و گفتند اين را ببر قم بفروش از پولش 14 و يا 15 عبا بخر بده به طلاب.


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۲/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

زماني كه با مقام معظم رهبري در تبعيد بوديم براي ايشان هديه مي‌آوردند و آقا نمي‌پذيرفتند. يكبار به ايشان گفتم با اين نپذيرفتن‌ها باعث مي‌شويد كه ما هم به خاطر شما بسوزيم.در قبل از تبعيد اين گونه بودند، الان هم همين گونه‌اند. ايشان از سهم امام، خمس و ... استفاده نمي‌كنند. تمام ما‌يملك اين مرد يك خانه گلي در مشهد بود و بعد آن را فروخت و با كمي قرض خانه‌اي در خيابان ايران خريد. پاسداراني كه خانه ندارند، براي مدتي در آن زندگي مي‌كنند.
 * تمام چيزهايي كه به مقام معظم رهبري هديه داده‌اند، ايشان به موزه حضرت رضا (ع) تقديم كرده‌اند. هيچ چيزي براي خودشان نگه نمي‌دارند.چندي قبل به همراه يكي از فرزندان آقا به مراسمي در كيش دعوت شديم. در برگشت چند دست سرويس كامل ظروف به ما هديه دادند. بعد از چند روز وقتي به ديدن آقا رفتم ايشان در مورد هديه گفتند: "نه به درد ما مي‌خورد نه به درد مهمان‌هاي ما " و بعد قرار شد آن را بفروشند و پولش را به فقيران بدهند.
*يكبار در مراسمي چند خانواده، به محضر رهبري آمده بودند و با ايشان ديدار داشتند و ما هم حضور داشتيم. حاج ناصر، چايي براي مهمانان آورد. به من كه رسيد، گفتم قند برايم ضرر دارد، اگر امكان دارد خرما بياور. او در نعلبكي خرما گذاشت و برايم آورد. وقتي خرما را به پسر آقا تعارف كردم، پسر حضرت آقا گفتند: من خرما نمي‌خورم؛ خرما براي مهمان آقا است. معلوم نيست جايز باشد من هم از آنها بخورم.
* يكبار خانم آقا به كربلا رفته بود، دختران من وقتي به حضور ايشان رسيدند، خانم آقا گفته بود: من از سن سيزده سالگي خرج سفر كربلا را كنار گذاشتم تا اينكه حالا توانستم يكبار كربلا بروم.
* آقاي رفيق‌دوست در كنار مصلي يك عمارتي به عنوان مقر رهبري ساخت، آقا از آنجا بازديد كردند ولي نرفتند.
يكي از آنها به من گفت: به آقا بگو هواي آنجا بهتره و چند دليل ديگر. وقتي من به حضرت آقا گفتم، آقا فرمود: من يازده سال است اينجا هستم و در اين مدت اصلاً احساس هواي بد نكردم، من با بقيه مردم هيچ تفاوتي ندارم من هم مثل بقيه.
 حجت‌الاسلام و‌المسلمين راشد يزدي استاد حوزه و دانشگاه در همايش "در سايه سار آفتاب " كه با موضوع تبيين شخصيت مقام معظم رهبري در هشتمين دوره اردوي آموزشي تشكيلاتي جهاد اكبر اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان مستقل درشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۸   مشهد مقدس برگزار شد، به بيان خاطرات فوق از مقام معظم رهبري پرداخت


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۲/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 

یکی از مطالب و موضوعات جالبی که در اینترنت در مورد رهبران جستجو می شود نحوه زندگی ،خانواده ، فرزندان وشیوه زندگی آنان است و از طریق خانواده هایشان نسبت به آن رهبر دیدگاه یا به تحلیلی می رسند .در سالیان گذشته یکی از پرجستجو ترین مطالب که به این وبلاگ ارجاع شده است نیاز به دانستن در مورد فرزندان رهبر عزیز انقلاب بوده  است و زندگی ساده و مردمی آنها باعث می شود کسی  باورنکند که  این سادات و آقا زاده های بزرگوار فرزند رهبر عزیز ایران باشند که به خاطر عزتشون هیچ میل و انگیزه ای برای وارد شدن به مادیات و امور سیاسی ندارند و واقعا پدر معظمشون هم آنها را نهی کرده اند از وارد شدن به سیاست و حتی به مسوولین قضایی هم دستور داده اند که فرزندانش مصونیت قضایی ندارند.
زندگی ساده و بی آلایش و زلال رهبر معظم انقلاب را همه سیاستمداران دیده اند و هیچ سیاستمداری در ایران پیدا نمی شود بتواند ادعای خلاف آن را مطرح کند،البته این رود از سرچشمه پاک است و زندگی والد رهبر معظم انقلاب نیز ساده و مختصر بوده است در ذیل برخی از داستانهای کوتاه در مورد زندگی رهبری و فرزندانشون آمده است که شما را دعوت به مطالعه آنان می کنم.

مختصری اززندگی رهبر انقلاب و تعداد فرزندان و شغل آنها

آیت الله العظمی سید علی خامنه ای "مدظله العالی"، در 28 صفر در سال 1318 هجری شمسی در مشهد، و در منزل یکی از علمای زاهد و به نام مشهد، یعنی آیت ا ...سیدجواد خامنه ای، دیده به جهان گشودند.
پدربزرگ ایشان آقا سید حسین خامنه ای، از علمای آذربایجانی، و اصالتاً اهل یکی از قصبات توابع تبریز به نام خامنه بود. و قبل از اقامت در نجف، در محله خیابان تبریر سکونت داشت. شهید شیخ محمد خیابانی،‌از روحانیون مبارز دوران مشروطیت، شوهر عمه مقام معظم رهبری است.
مادر ایشان دختر مرحوم حجة الاسلام و المسلمین سید هاشم نجف آبادی بود، و سعی وافری در تربیت فرزندان خود داشت.
به هر حال دوران کودکی را در یک خانه کوچک 70 متری در محلة فقیر نشین مشهد، که فقط یک اتاق و یک زیرزمین داشت، به سر می‌بردند.
پس از آموزش قرآن در سن چهار سالگی در مکتب خانه، در سن هفت سالگی راهی دبستان شدند. و تحصیلات خود را بعد از دبستان، در دوره های شبانه تا اخذ دیپلم ادامه داده، بطور همزمان دروس طلبگی را نیز از سن 13 سالگی در مدرسه نواب ادامه دادند. و در کنار اینها به ورزش نیز می پرداختند. پس از اتمام درسهای سطوح اولیه و عالیه حوزه، دوسال از درس خارج مرحوم آیت ا...میلانی بهره بردند و سپس حدود دو سال در نجف، از آیات عظام حکیم، خوئی و شاهرودی استفاده نمودند. آنگاه به قم عزیمت کرده، از دروس خارج فقه و اصول حضرت امام ( ، آیت ا...بروجردی، و برخی علمای دیگر کسب فیض نمودند.(1)
مبارزات ایشان همزمان با قیام حضرت امام( در سال 42 شروع شد. و در تمام مراحل و تا آخر در کنار امام( ، و در ردیف یاوران اصلی و اولیه باقی ماندند. در طول این مدت چندین مرتبه دستگیر و زندانی شده، مورد اذیت و آزار مأموران رژیم سفّاک پهلوی قرار گرفتند.
دو فرزند پسر ایشان ازدواج نموده اند، و طلبه هستند. و یکی از دخترانشان عروس آقای محمدی گلپایگانی، رئیس دفترشان می‌باشد. پدرخانم یکی از پسرانشان آقای دکتر غلامعلی حدّاد عادل، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، و پدرخانم پسر دیگرشان آقای لولاچیان، از همکاران فعال در ستاد اقامه نماز می باشند. دو فرزند دیگر ایشان نیز محصل می باشند.1

ناشناس در میان مردم

امروز با يكي از محافظان آقا ديداري كوتاه داشتم ، از زندگي ساده ، صميمي و مردمي آقا و روح لطيفش مي‌گفتت و ‌گفت ؛آیت الله خامنه ای محافظ ما بوده است...
وي كه اكنون شغل معلمي را اختيار كرده است از داستان ناشناس به جبهه رفتن فرزند آیت الله خامنه ای خاطره ای را ذکر کرد و گفت که او آنقدر گمنام بود که کسی اور ا نمی شناخت و یکی از خاطرات وی را بیان کرد :«مدتي بود كه از پسر آقا خبري نداشتيم(زمان رياست‌جمهوري) و هراسان به دنبال او مي‌گشتيم ديگر شك داشتيم كه خوشبين باشيم و فرضيه‌هاي ربودن وي پيش آمد و...تا اينكه يكروز از بيمارستان فياض‌بخش به دفتر رئيس‌جمهوري تماس گرفتند و گفتند آقا يك پسر جواني اينجا هستند كه از جبهه آمده‌اند و موجي است و ما هر چه از او مي‌پرسيم كه فرزند چه كسي هستي جواب مي‌دهد من پسر سيدعلي خامنه‌اي هستم اين سه روز است دائم اين جواب را به ما مي‌دهد.  و ما هم رفتيم و پسر گمشده رئيس‌جمهور كه كسي آن را نمي‌شناخت و به باور كسي هم نمي‌رسيد كه او فرزند شخص دوم مملكت باشد را به خانه برگردانديم.

دستور رهبری به مسئولین قضایی ؛اگر پسر رهبری هم تخلف کرد با او برخورد کنید

يكي از مسئولان نظامي دستور تصرف مكاني را صادر كرده بود. گرچه حق با او بود، اما شيوه اقدام قانوني نبود. سازمان قضايي نيروهاي مسلح گزارش حادثه را تنظيم و خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرد. ايشان در زير آن گزارش، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد. (2)
مقام معظم رهبری هنگام بر دوش گرفتن زعامت و رهبری مسلمانان جهان وظیفه خود را اینگونه بیان میکنند:من همين الان خودم را يك طلبه معمولي و بدون برجستگي و امتيازي خاص مي‌دانم؛ نه فقط براي اين شغل باعظمت و مسؤوليت بزرگ، بلكه - همان‌طور كه صادقانه گفتم - براي مسؤوليتهاي به مراتب كوچكتر از آن، مثل رياست جمهوري و كارهاي ديگري كه در طول اين ده سال داشتم. اما حالا كه اين بار را روي دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت(3)
فرزند رهبری نباید این غذا را بخورد

آيت‌الله جوادي آملي هم‌ یک خاطره زیبایی از حساسیت رهبری نسبت به بیت المال دارند و می فرمایند:يك روز مهمان مقام معظم رهبري بودم. فرزند ايشان آقا مصطفي نيز نشسته بود كه سفره گسترده شد، آيت‌الله خامنه‌اي به وي نگاهي كرد و فرمود: شما به منزل برويد. من خدمت ايشان عرض كردم: اجازه بفرماييد آقازاده هم باشند، من از وي درخواست كرده‌ام كه با هم باشيم. آقا فرمودند: اين غذا از بيت‌المال است، شما هم مهمان بيت المال هستيد. براي بچه‌ها جايز نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. ايشان به منزل بروند و از غذاي خانه ميل كنند. من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به حضرت آقا عطا فرموده است.(4)

مسئوليت های مهم فرزندان رهبری

آقا دوست ندارند كه بستگانشان و مخصوصاً آقازاده‌ها‌شان در كارهای اقتصادی باشند، قطعاً این را آقا نمی‌پسندند. خود اینها هم هیچ رغبتی و هیچ اقبالی ندارند. حالا به هر صورت این جور تربیت شده‌اند كه هیچ اقبالی به این چیزها ندارند. لذا می‌بینید حتی ضدانقلاب‌ترین مجموعه‌ها و گروهها، داخل و خارج، برای هر كس حرفی بزنند‌ البته من آن حرفها را تأیید نمی‌كنم، خیلی از آنها هم شایعات و حرفهای دروغ است، من نمی‌خواهم آنها را تصدیق كنم‌ ولی در مورد حضرت آقا و آقازاده‌ها من نشنیده‌ام چیزی گفته شود. هیچ كس هم شاید نشنیده باشد. چون می‌دانند اگر این را بگویند، كسی باور نمی‌كند و آن حرفهای دیگرشان را هم كسی باور نمی‌كند. یعنی این قدر زندگی آقا و زندگی خانواده و فرزندان آقا‌ سادگی‌شان، بی‌رغبتی‌شان و بی‌توجهی‌شان به مسائل دنیایی‌ تقریباً محرز است كه هیچ وقت حتی آن ضدانقلابها، متعرض این معنا نشده‌اند.
فرزندانشان بیشتر همین مسائل درس و بحث برایشان مطرح است و نگرانی‌هایی كه نسبت به مردم و نسبت به زندگی طلاب و نسبت به قضایای دیگر دارند، همان دغدغه‌هایی است كه خود آقا دارند. این كه آنها برای خودشان دنبال آینده‌ای باشند‌ زندگی، مال، منال، پول، پس‌انداز‌ اصلاً وجود ندارد. اگر بود، من مطلع می‌شدم. چون خیلی با اینها مأنوسم. من چنین چیزی واقعاً در اینها ندیده‌ام.
آقازاده‌ها در دفتر مسئوليتي ندارند. فقط در نشر آثار همكاري دارند والاّ هيچ كدام از آقازاده‌ها مسئوليتي ندارند. جايي هم مشغول نيستند. ممحّض در درس و كار طلبگي هستند. درس مي‌خوانند و انصافاً هم درسشان خيلي خوب است. خيلي خوب پيشرفت كرده‌اند. خود آقا مصطفي كه الان سطوح عاليه را در قم تدريس مي‌كنند. ايشان مكاسب و كفايه در قم تدريس مي‌كنند.(۵)

وقتی فرزند رهبری داماد می شود

آقا مصطفی‌ آقازاده بزرگ آقا‌ همان سال اول ازدواجشان كه طلبه‌ قم بودند ‌ الان هم قم هستند‌ خانه‌ای اجاره كرده بودند و مستأجر بودند - الان هم مستأجرند -  ما را یك روز برای ناهار دعوت كردند. ما رفتیم منزل ایشان. یك سال از ازدواج ایشان نگذشته بود، ماههای اول ازدواج ایشان بود. ما هم یك گلدان معمولی خریدیم و رفتیم كه دست خالی نرویم. من واقعاً‌ تعجب كردم كه آیا این خانه، خانه‌ یك تازه‌داماد است؟! حالا نه خانه‌ فرزند رهبر انقلاب و مقام اول كشور، حتّی خانه‌ یك تازه‌داماد هم این نیست. یعنی یك خانه‌ تازه‌داماد، بالاخره یك زرق و برقی دارد؛ تا مدتها این زرق و برق خانه‌ تازه‌داماد و خانه‌ تازه عروس، هست. من توی خانه‌ اینها، واقعاً همان زرق و برق معمولی یك تازه‌داماد و یك تازه عروس را ندیدم. بسیار زندگی معمولی، دوتا فرش ماشینی، آن هم نه سه‌ در چهار‌ چون من دقت داشتم به این چیزها. دور و بر خودم را نگاه می‌كردم. حواسم بود و تا آنجا كه می‌توانستم، رصد می‌كردم اوضاع و احوال خانه را‌. دو تا فرش شش متری انداخته بودند، دور خانه هم موكت بود و دو‌ سه تا پشتی ابری معمولی، نه مبلمانی، نه زرق و برقی! زندگی ساده و خوبی در آقازاده‌های ایشان سراغ داریم.(۵)
-------
منابع و مآخذ:
1- کتاب خاطرات و حکایتهای ویژه از زندگی نامه مقام معظم رهبری، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت
2-حجت الاسلام نيازي، رئيس (وقت) سازمان بازرسي كل كشور.
3-سخنراني در مراسم بيعت ائمه‌ جمعه سراسر كشور به اتفاق رئيس مجلس خبرگان، 12/04/۶۸
4- حجت الاسلام ابوترابي 
۵- ويژه نامه «تداوم آفتاب» روزنامه جام جم مردادماه87 /:"احمد مروي" معاون ارتباطات حوزه اي دفتر مقام معظم رهبري


موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۱/۲۹ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.