نقل مي کنند يکي از دوستان يوسف صديق آمدند ديدن يوسف ،وقتي سلام و احوال پرسي کردند يوسف فرمود براي من چه تحفه اي و هديه اي آورده اي؟ايشان هم يک آيينه بيرون آورد و گفت من براي شما يک آيينه آورده ام ،اين هديه من است يوسف صديق سؤال کرد منظورت چيست؟گفت هر چه گشتم جمال زيبا تر از شما پيدا نکردم واقعا يوسف خيلي زيبا بوده است ،لذا آيينه اي آوردم چون قريني نداريد محظوظ بشويد از جمال خودتون .
صحبت از اباالفضل يک تحفه اي است به نام آيينه ، وآيينه اي است که فقط جمال امام حسين را نشان مي دهد چون هيچ جمال و جلالي زيباتر از جلال امام حسين که جمال خداست در عالم وجود ندارد . اگر بخواهيم به آن جمال نگاه کنيم ناچاريم به آيينه اي نگاه کنيم تا بتوانيم به آن جمال نگاه کنيم وآن آيينه وجود مبارک عباس بن علي است .
مي دانيد که علم حروف ابجد يکي از علومي است که مباني خوبي هم در فرهنگ روايات اهل بيت دارد گرچه تکيه گاه ما نيست ،در حروف ابجد کلمه عباس 133 است وکلمه باب الحسين هم مي شود 133.قرينه اين دو تصادفي نيست ،عباس قرين باب الحسين است هم جمال و هم جلال حسين را نشان مي دهد جمال را به دوستان و جلال را به دشمنان سيد الشهدا نشان مي دهد.
بهترين تعريفي که در مورد حضرت ابالفضل عليه السلام عرضه شد همان کلام امام صادق است :السلام عليک ايها العبد اصالح.
فرق عبادت و عبوديّت اين است که عبادت فعل است گاهي هست و گاهي نيست مثل ذکر و نماز ،ولي عبوديت صفت است و دائمي است.چرا خدا به همه عالم رحمت عامه دارد چون کل ذرات هستي طوعًا يا کرهًا ،چه بخواهند يا نخواهند در مقابل حضرت حق تسليم هستند .الآن ذات شما به فرمان خدا گرسنه مي شود ،احتياج پيدا ميکند، فقر را پذيرفته ،حيوانات فقر را پذيرفته اند ،اين يک عبوديت است که همه عالم در مقابل خدا دارند،ولذا رحمانيّت خدا شامل حال آنها مي شود .شما مي گوييد من نمي دانم چرا خدا باران را فرستاد ؟فرستاد چون ذات شما خضوع دارد خودتان خبر نداريد .واين از لطائف بزرگ قرآن کريم است. ولي يک عبوديت است خاص است ،وآن خضوع آگاهانه در مقابل صراط مستقيم است .انقياد عارفانه در مقابل خدا است ...اين ديگه شامل همه نمي شود بلکه هر کس عبد شد در مقابل صراط مستقيم خداي بزرگ هم رحمت خاصه را شامل حالش مي کند،أدخلنا برحمتک في عبادک الصالحين ،حضرت ابالفضل عليه السلام چون علاوه بر ذاتشون افعال و صفاتشون که اختياري است هم خضوع دارند.الآن همه مؤمنين و مؤمنات اهل عمل صالح هستند ولي همه عبد صالح نيستند .کسي که صالح باشد ذات او صالح شده و غير از عمل صالح از او سر نمي زند ولي کس که عمل صالح دارد ممکن است گاهي عمل صالح و گاهي غير صالح انجام دهد .عبد صالح يعني خروج کامل از نفس ومن يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدرکه الموت .لذا وارثان زمين هم عباد صالحون اند.آنهايي که عبد صالح شدند چون در تمام وجودشان فقط خداي متعال قرار دارد آنقدر لطيف و شيرين و پر جاذبه هستند،چون فعلشان وگوششان و چشمشان وقدرتشان همه خداييست .يک جاي ديگر مي فرمايد ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين . مستضعف در کلمات ما بهش ظلم شده ،ما هر جا يک فقير و از شهر دور افتاده اي ببينيم مي گوييم او مستضعف است در صورتي که مستضعف واقعي اهل بيت هستند چون حق خلافت ايشان غصب شد لذا از لحاظ خلافت ضعيف شدند اينان وارثان زمين هستند ،چون صالحند .اگر از ما معصيت سر مي زند به خاطر اين است که ذات ما منقاد است ولي افعال و صفات ما منقاد حضرت حق نيست.
حضرت رسول فرمودند :شيطاني أسلم بيدي، شيطان باطن من اسلام آورده است يعني نفس حضرت مطهر محض است ،حالا راز اين چيست؟مرحوم شيخ مفيد شاگردي داشتند به نام کراجکي صاحب کتاب کنزالفوايد مال هزار سال قبل ،اينجا ايشان نقل مي کند :سيد الشهدا يک روز در همين هفت هشت روزي که در کربلا بودند يک خطبه خواندند ،فرمودند :ايها الناس ما خلق الله العباد الا ليعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنو عن عبادت غيره خدا خلق نکرد عباد را الا براي اين که او را بشناسند پس وقتي او را شناختند او را عبد مي شوند پس وقتي که عبد او شدند از عبادت غير او بي نياز ميشوند.
يک سلطان به يکي از عرفا گفت از من يک چيزي بخواه گفت من چطور از تو که عبدِ عبد من هستي درخواست کنم . شاه گفت منظورت چيست ؟گفت :طمع عبد من است و تو بنده طمع هستي.
کسي که عبد خدا شد از عبادت ديگران و خودش بي نياز مي شود چون ممکن است شما الآن خلق را عبادت نکنيد ولي ممکن است خودتون را عبادت کنيد، کساني که همش متوجه خودشون هستند خود را عبادت مي کنند .ناچاريم ما از عبادت چون خدا مي گويد من خلق نکردم مگر براي عبادت اگر خدا را عبادت نکرديم حتما داريم غير از او را عبد مي شويم .يک دفعه يکي سؤال کرد يابن رسول الله وما معرفةالله؟قال عليه السلام: معرفةکل زمان امامهم الذي فرض الله طاعته.معرفت خدا يعني اين که امام زمان رابشناسيم.تا امام زمان را نشناسيم عبد خدا نمي شويم .چرا اذا عرفوه عبدوه چون خدا همه فطرت ها را به سوي خود خلق کرده ،فطرت دنبال زيبايي و قدرت و کمال است ،مرکز همه خوبي ها خداست ،در که ظهور کرده ؟در امام .تا امام را نديد خيال کرديد اينها هستند تا امام را ديديد ازهمه چشم بستيد.الآن در جمع ما فقير کيست ؟فقير کسي است که چشمش به غني باز شود.ضعيف کسي است که چشمش به قوي باز شود.چرااهل بيت ذليل در مقابل خدا بودند ؟چون چشمشان به عزيز باز شده بود.حضرت اباالفضل عليه السلام چشمشان به جمال غني و قوي وعزيز باز شد همه اينها را در امام حسين ديدند،در مقابل ايشان انقياد پيدا کردند ،انقياد در مقابل امام شد انقياد در مقابل خدا.
رحمت خدا ولايت اهل بيت است ،رحمت خدا معرفت امام است وبه وسيله اين رحمت وارد عباد صالحين مي شويم.حضرت ابراهيم دعا مي کند الحقني بالصالحين.
معرفت در روايات اهل بيت به سه محور اشاره کردند،من از علم حرف نمي زنم ،يک وقت يک صحرايي است که مي بينيد پرنده ها همش مي نشينند و بلند مي شوند شما از اين نشست و بر خواست علم پيدا ميکنيد که اينجا آب است ولي وقتي نزديک مي شويد و دست در آب مي زنيد اين معرفت است . معرفت گاه ظاهري است که امام که بود و پدرشان و همسران و فرزندان امام که بودند.گاهي معرفت ،معرفت فضائل ومناقب است که احوالات و رفتار اهل بيت است.سيد الشهدا نشسته بودند يکي آمد گفت آقا به من کمک کنيد حضرت هزار درهم به او دادند. بعد او نشست شمردن پول.خادم امام حسين گفت پول مفت که شمردن ندارد .گفت مفت نيست من آبرويم را دادم به حسين بن علي در مقابل پول گرفتم .حضرت نشسته بودند شنيدند تبسمي کردند ،فرمودند دو هزار درهم ديکر بهش بدهيد ،گفت آقا چرا داديد؟فرمودند هزار درهم دادم به قول خودت آبرويت را دادي ،هزار درهم هم دادم به خاطر اينکه از ما خواستي،هزار درهم هم دادم به خاطر اينکه پيش غيرما نرفتي.اين معرفت فضائل و مناقب است .
اما يک معرفت ديگر داريم که اون معرفت نورانيت است .
خدا اين معرفت نورانيت را نصيب ما کند ،اباالفضل اين نورانيت را داشت ، معرفتي باالنورانية ،پايين تر از اباالفضل سلمان داشت در رتبه خودش،مقداد معرفت نورانيت داشت يعني با نور شناختند حسين بن علي را،وامير المؤمنين را ،نور چيست ؟الله نورالسماوات و الارض مثل نوره کمشکوة ،الآن اينجا اگر چراغ نبود شما علم داشتيد اينجا مسجد است ولي معرفت نداشتيد که با نور ببينيد ،اين نور بايد در دل بيايد وشامل حال هر کسي نمي شود ، از غصه هايي که خوبان مي خورند اين است که چرا اکثر ما از معرفت نورانيت محروميم ، اين نور وهبي است نه کسبي ، کسبي از طريق فعل است خودتان بايد کوشش کنيد و رياضت بکشيد ولي هبه اي از طريق دعاست ،اگر اين آيه را خوب تأمل کنيد ميدانيد که دعا هبه است ، اذا سألک عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداعي اذا دعان ،کلمه اجيب قبل از دعوت آمده يعني اول خدا اجابت ميکند بعد شما دعا مي کنيد ،کلمه هبه به معناي عطاي چيزي است که ما توانش را نداريم ، چيزي که ما مستحقش نيستيم ، شما سر کلاس از همه بچه ها امتحان مي گيريد به همه طبق درسي که خواندند نمره مي دهيد اين هديه است ، ولي به يکي از بچه ها که دوستش ميداريد به غير از اين که مستحقش باشد جايزه ميدهيد آن هبه است ، لذا در فقه اسلامي هبه عوض دارد و ميشه آن را پس گرفت ، ولي هديه چون از روي استحقاق است را نمي شود پس گرفت . براي همين پيغمبر خدا فرمودند هديه حلال ترين حلال هاست ، اميرالمؤمنين گاهي در دعا مي فرمايند أعطني بصيرة ، گاهي ميگويند اللهم إني أسئلک ،و لي چند مورد بيشتر نداريم در کل دعاهاي اميرالمؤمنين که فرموده باشند الهي هب لي،الهي هب لي کمال الانقطاع اليک ،الهي هب لي قلبا يدنيه منک شوق. معرفت فضائل ومناقب کسبي است ،بايد ارشاد شيخ مفيد واصول کافي کليني و...رابخوانيم. ولي معرفت نورانيت بايد به شما هبه کنند ، يؤتي الحکمة من يشاء ،خدا بايد اعطا کند ،منتها تنها کاري که شما بايد کنيد چون شما مالک يک چيز بيشتر نيستيد لا يملک الا الدعاء ، اين است که دعا کنيد،از اين مالکيت استفاده کنيد.
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی