بایدم منو جا بذارید و برید ..
بایدم از من فرار کنید ..
شماها پاکید ..
عزیزید ..
آبرومندید ...
سالمید ..
اما من ! ..
گناه سرتا پامو گرفته ..
من یه مرداب خوشکیدم ..
نامردا !
منم یه زمانی مثل شما بودم ، زلال و جاری بودم ، پاک بودم ...
منو جا گذاشتید و رفتید ..
موضوعات مرتبط: سرداران شهيد ، مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: شهادت , آرزو , مرگ , زندگی
Yesterday marked the 39th martyrdom anniversary of Hasan Bagheri, a young great commander, military strategist & the founder of Iran's Islamic Revolutionary Guard Corps (IRGC’s) intelligence department during the invasion of Saddam, the dictator of Iraq.
دیروز سی و نهمین سالگرد شهادت حسن باقری،
فرمانده جوان، استراتژیست نظامی و بنیانگذار اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران
در جریان حمله به صدام دیکتاتور عراق بود
موضوعات مرتبط: سرداران شهيد ، شهدا
برچسبها: شهید باقری , حسن باقری , شهدا , پاسدار

عزیزی با ذکر خاطرهای درباره شهید همدانی گفت : عملیات تمام شده بود در گوشهای خسته نشسته بودم ،
دیدم بچهها دارند میگویند ابووهب آمده .
تا آن زمان ابووهب را ندیده بودم و نمیشناختم چه کسی است ؟
وقتی که خوب چشمانم را دقیق کردم سردار شهید حاج حسین همدانی را در مقابل خود دیدم .
تا من را دید گفت : فلانی اینجا چه کار میکنی ؟
گفتم سردار شما اینجا چه کار میکنی ؟ من هم به همان دلیل اینجا هستم .
خندید و در آغوشم گرفت .
این عزیز ادامه داد و گفت : سردار همدانی زمانی فرمانده من بود و من فرمانده یکی از گردانهای ابووهب .
اما تا آن موقع نمیدانستم که کنیه ایشان در سوریه ابووهب است .
بعد از مدتی یک ایرانی در خط دیده بودم و بسیار از این موضوع خوشحال .
با سردار صحبت کردیم و گفتیم و خندیم به طوری که خستگیام به کلی از یادم رفت .
موقع ناهار رسیده بود ، به همراه سردار همدانی شروع به خوردن ناهار کردیم ،
وقتی غذایم تمام شد ، یک لحظه متوجه شدم سردار قسمتی از غذایش که از قبل جدا کرده بود را
در گوشه کاغذی ریخت .
تعجب کردم و به خودم گفتم سردار غذا رو کجا میبره ؟ گفتم شاید غذا را برای کسی میخواد ،
اما دیدم ابووهب به سمت مرغی میرود که پایش شکسته و نمیتواند به دنبال غذا بگردد ،
شهید همدانی غذا را در نزدیکی مرغ ریخت و مرغ هم شروع به خوردن کرد ،
با خود گفتم چگونه میشود یک نفر به حدی از کرامت انسانی برسد که به حیوانات نیز
در بحبوحه جنگ توجه کند
و از آن طرف نیزآدمها به حدی از قساوت برسند که به انسان و همنوع خود رحم نکنند! .
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، سرداران شهيد
برچسبها: ابووهب , همدانی , شهید همدانی , حاج حسین
به راستی چه فرآیندی در زندگی یک انسان طی میشود که او را در قامت یک مکتب ، فرازمند میکند ؟
چه اتفاقاتی رخ میدهد که یک انسان به تنهایی یک مدرسه درسآموز میگردد ؟
پاسخ روشن است.
هرگاه انسان از مدار فردیت خویش خارج گردد و سعه وجودی او آنقدر گسترش یابد که بر نفوس انسانها تأثیری قابل توجه در مسیر کمال بگذارد
او در واقع تبدیل به یک مکتب شده است.
آنگاه که منظومهای منسجم و جامع و متشکل از اجزای یک شخصیت رشدیافته
در ابعاد مختلف و زمینههای گوناگون شکل میگیرد
او به عنوان یک مکتب و یک الگو و یک مدرسه درسآموز رخ مینماید.
و سردار دلها و قاسم عزیز ملتهای آگاه و آزاده این چنین بود.
همانگونه که یار مخلص و همراه مؤمن و شجاعش ابومهدی مهندس «که درودبیکران الهی بر او باد» این چنین بود.
اکنون به تبیین برخی از ویژگیهای برجسته مؤسس و پایهگذار این مکتب میپردازیم که همانا بیانگر مؤلفههای این مکتب میباشد.
متن کامل را در ادامه مطلب مطالعه بفرمائید
موضوعات مرتبط: سرداران شهيد
برچسبها: ویژگی , قاسم سلیمانی , حاج قاسم , شاخص
ادامه مطلب
در گزارش زیر ۱۴ قاب از زندگی پر افتخار شهید سپهبد قاسم سلیمانی را
برای شما آماده کرده ایم.
قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در استان کرمان به دنیا آمد.
۱۰۰ روز با سردار سلیمانی
روایت بارزانی از کمک سردار سلیمانی در مقابله با داعش
۱. روزی که قاسم، سال ۱۳۳۵ در روستای قناتملک کرمان به دنیا آمد، دونالد ترامپ دهساله در نیویورک برای همکلاسیهایش قلدری میکرد و فکر نمیکرد ۶۰ سال بعد کودکی از قناتملک مقابلش بایستد و حریفش باشد.
۲. قاسم تا سیزده سال در روستا نفس کشید، اما باید میرفت کرمان تا خودش را برای مبارزات چهلسالهاش آماده کند. در کرمان درس خواند و کار کرد تا اینکه روحانی جوانی به نام کامیاب، سر راهش قرار گرفت و دست قاسم را در دست انقلابیون گذاشت. این روحانی که بعدها به دست منافقین ترور شد، قاسم سلیمانی را با آیتالله خامنهای آشنا کرد و از قاسم، یک جوان انقلابی ساخت تا جایی که او یکی از رهبران تظاهرات خیابانی برای پایان دادن به حکومت پهلوی در کرمان بود.
۳. پس از پیروزی انقلاب، به کارمندی در اداره آب کرمان اکتفا نکرد. عضویت افتخاری سپاه پاسداران را پذیرفت و با شروع جنگ در شهریور ۵۹ برای یک مأموریت ۱۵ روزه به جبهه رفت، اما این مأموریت هشت سال طول کشید.
۴. استعدادهای قاسم و تعهد و توانش در امور نظامی، از او یک فرمانده کارکشته و باانگیزه ساخت تا آنجا که خیلی زود یعنی در اواخر سال ۱۳۶۰ محسن رضایی حکم فرماندهی لشکر ثارالله را به او داد. قاسم سلیمانی در عملیات مختلفی مثل والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵، تک شلمچه و... شرکت داشت و بهخوبی نقش یک فرمانده توانا را ایفا کرد.
۵. آذرماه سال ۶۰ برای اولین بار سردار مجروح شد؛ هم طعم زخمهای انفجار خمپاره گلوله را چشید و هم غم از دست دادن یاران همرزمش را حس کرد.
۶. بالاخره جنگ تمام شد، ولی نه برای حاجقاسم رزمنده که برای او فقط جبهه دفاع، از غرب و جنوب، به شرق کشور جابهجا شد تا با قاچاقچیان مواد مخدر و دشمنانی که از مرز افغانستان به ایران میآمدند، رودررو شود. مبارزه موفق با اشرار شرق کشور نشان داد که سلیمانی یک گزینه شایسته برای فرماندهی نیروی قدس سپاه است. سال ۱۳۷۹ حکم انتصاب او از سوی مقام معظم رهبری صادر شد.
۷. سردار قاسم سلیمانی در جنگهای ۳۳ روزه حزبالله نقش اثرگذاری داشت. به گفته سید حسن نصرالله: وی شریک کامل در آزادسازی لبنان در سال ۲۰۰۰ بود. در جنگ ۳۳ روزه در تهران بود و به هر شکلی بود به بیروت آمد و با ما زیر بمباران ماند.
۸. هجوم داعش در خرداد ۱۳۹۳ به شمال عراق جبهه جدیدی روبهروی حاجقاسم گشود. مقابله با داعش در عراق و سوریه او را به یک قهرمان بزرگ و الگوی محبوب مقاومت تبدیل کرد. از این زمان، مجلات خارجی پر شد از عکسهای سردار سلیمانی و مطالبی که رشادتها و مهارتهایش را در جنگهای نامنظم تشریح میکردند.
۹. نابودی تسلط داعش دستاورد بزرگ سردار سلیمانی بود که او را در سال ۱۳۹۷ به دریافت «ذوالفقار» یعنی بزرگترین مدال نظامی ایران از دست مقام معظم رهبری مفتخر کرد. سلطهگران آمریکا و سردمداران آن، جماعت وحشی داعش را به منطقه خاورمیانه آورده بودند تا با ایجاد ناامنی، افزون بر داشتن بازاری بزرگ برای صدور اسلحه، آسودهخاطر سر سفره منابع و ذخایر خاورمیانه بنشینند، اما متلاشی شدن نقشهشان با نقش محوری سردار سلیمانی، سدی بزرگ روبهروی این رؤیای خام شد. حالا فرزند قناتملک، حریف نیویورکزادهاش را ضربهفنی کرده بود. این شکست برای آمریکا هم تحقیرآمیز بود و هم بسیار پرهزینه.
۱۰. به شهادت رساندن قاسم سلیمانی که با هواپیمای مسافری معمولی جابهجا میشد و همیشه در میان مردم بود، کار سختی نبود، اما دشمن که دشمنش را شناخته بود و جرئت نداشت رودرروی این دلاور مبارزه کند در ساعت ۱ بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ ناجوانمردانه به شیر میدان شلیک کرد و باعث شد که سردار قاسم سلیمانی به شهید قاسم سلیمانی ارتقا یابد و در جهانی وسیعتر و با امکانات و تجهیزاتی بیشتر با نیویورکیزاده و دار و دستهاش مبارزه کند.
۱۱. از ۱۴ تا ۱۸ دیماه، حضور میلیونها مسلمان که در فراق قهرمانشان، قلبی شکسته و چشمی به اشک نشسته داشتند، بزرگترین تشییعجنازه تاریخ ایران را بعد از رحلت امام خمینی (ره) به سردار دلها اختصاص داد. جاودانهترین تصویرها از سوگ همه چهرههای متنوع و متفاوت ایران تا اشک جانسوز رهبر، در مراسم «بدرقه تا بهشت» حاجقاسم رقم خورد.
۱۲. «حضرت آقا عبای نماز شب خود را دادند تا حاجقاسم را با آن دفن کنند. آقا با این عبا ۱۴ سال نماز شب خواندهاند. این دومین عبای شب آقا بود که شهیدی با آن دفن میشد. اولین بار سر شهادت حاج احمد کاظمی بود.» این افتخار و این پیام را یکی از مسئولان و همرزمان سابق سردار منتشر کرد.
۱۳. سردار، سفارش کرده بود که قبرش کنار مزار شهید محمدحسین یوسفالهی باشد؛ شهیدی که در خاطرات او، ردی پررنگ دارد. محمدحسین، رفیق خدا بود و از عرفای جبهه، از همانها که یکشبه ره صدساله را پیمودند. این سالک جوان، زیباترین نماز شبها را میخواند و مشکلات را با الهامهایی که به او میشد، حل میکرد. کتاب «حسین پسر غلامحسین» داستان زندگی اوست.
۱۴. شهید سپهبد قاسم سلیمانی اکنون بهحکم قطعی قرآن زندهتر و زیبندهتر از گذشته میان ما حضور دارد؛ او امروز فقط یک فرمانده نیست که یک اسطوره بزرگ است؛ اسطوره مقاومت در برابر ظلم و ظالم، اسوه اخلاص و کار بیمنت برای خدا، سرمشق تلاش، سادهزیستی، شجاعت، نمونه مسئولیتپذیری، مجاهدت و خدمتگزاری به مردم و قهرمان مبارزه در راه آرمان، بی آنکه از «غیر خدا» ترسی داشته باشد.
موضوعات مرتبط: سرداران شهيد ، شهدا
برچسبها: سردار , قاسم , سلیمانی , شاخص
واکنش کاربران فضای مجازی به سازندگان دوقطبی «میدان»- «دیپلماسی»
بخشهایی از فایل مصاحبهای که گفته میشود برای تاریخ شفاهی ضبط شده و بلاشک دارای اطلاعات طبقه بندی شده قطعی است، ناگهان از شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال سردرآورده است. فایلی که از لحظه انتشار بهت دلسوزان داخلی و شادمانی دشمنان خارجی را به همراه داشته و البته بیشتر وجود مهندسی انتشار را به ذهن متبادر میکند تا یک خطا!
اما این فایل که بازتاب رسانهای وسیعی داشته، براساس رصد دیتاک در شبکههای اجتماعی نیز مورد توجه کاربران قرار گرفته است.
فعالان توییتر بیشترین واکنش را به این موضوع داشتهاند که این واکنشها در دو بخش «محتوای فایل صوتی» و «چگونگی نشر آن در رسانه معاند برای نخستین بار» و با هشتگهای ظریف، پایان ظریف، رسوایی آشنا و گاندو پیگیری شده است. کاربران توییتر با ۳۰٫۳ هزار توییت، ۲۳٫۹ هزار ریتوییت، ۱۴٫۸ هزار لایک و ۱۲۶۲ پست در ساعت در این زمینه تولید محتوا کردهاند.
پرلایکترین توییت با متن «اصلاحطلبان پروژه انتخاباتی بد (ظریف) و بدتر (سپاه) رو برای انتخابات رسما با این فایل صوتی و پوشش رسانهای گسترده کلید زدن. مردم گول یک مشت اصلاحطلب دروغگوی خائن و آدمکش را نخورید» با ۱۶۵۵ لایک بوده است. توییت «کمتر از یک ماه بعد از اینکه دکتر ظریف گفت از اول تا آخر گاندو دروغ است فایل صوتی یکی از محرمانهترین گفتگوهایش که صرفا برای ثبت در آرشیو بیان شده بود در رسانههای ضد انقلاب منتشر شد. جاسوسها تا کجا در کنار مسئولان ارشد دولت نفوذ کردهاند» با هزار ریتوییت، پربازنشرترین محتوای توییتر بوده است.
تلگرام اما بستر انتشار سه ضلعی خبر، تحلیل و واکنش عمومی کاربران بوده است. ۱٫۶ هزار پست با ۶٫۵ میلیون بازدید نتیجه واکنشهای کاربران تلگرام به فایل صوتی بوده که به اعتقاد برخی فعالان سیاسی و کاربران بیشتر برای مهندسی انتخابات و مذاکرات منتشر شده است. متن توضیحات سخنگوی وزارت امور خارجه در کانال خبر فوری درباره این فایل صوتی با ۲۲۷ هزار بازدید، پربازدیدترین محتوای تلگرام بوده است.
بستر خبر نیز با ۱٫۴ هزار محتوا دراینباره به انتشار محتوا پرداخته که ۵۸۱ محتوا در خبرگزاریها، ۶۹۸ متن در پایگاههای خبری و ۱۳۸ متن در روزنامهها منتشر شده است. خبر فارسی، مشرق و انتخاب برترین منابع خبری در این زمینه بودهاند.
درحالیکه هنوز کنشگری فعالان شبکههای اجتماعی درباره این فایل صوتی ادامه دارد، نباید از نظر دور داشت که انتشار فایل صوتی که گفته میشود محرمانه بوده، چند سناریوی "آشنا" را به ذهن متبادر میکند؛ «بیاعتباری سیاست دوری از غرب و تشکیک بر روی متحدان شرقی ازجمله روسیه و چین»، «فرار از پاسخگویی و برداشتن بار بینتیجه بودن مذاکرات از روی محور دیپلماسی و گذاشتن آن بر دوش محور میدان» و «ایجاد دوقطبی کاذب با اهداف خاص برای به حاشیه بردن موضوعی مهمتر».
شاید رمزگشایی از اتفاقات در حال وقوع نیاز به گذر زمان داشته باشد
اما در پایان توجه شما را به توییت پمپئو در واکنش به فایل صوتی منتشر شده جلب میکنم.
او نوشته است : ترور قاسم سلیمانی موفق بود ؛ اگر باورتان نمیشود حرفهای ظریف را گوش دهید.
موضوعات مرتبط: راهبرد و تحلیل ، سرداران شهيد ، انقلاب اسلامی ، راههای نفوذ
برچسبها: دوقطبی , میدان , دیپلماسی , سردار سلیمانی
👈🏻 کنارم شهید مظاهری نشسته بود.
هم می خندید 🙂 هم گریه می کرد 😭
پرسیدم:چرا می خندی؟ 😳
اشکش رو پاک کرد ...
پرسیدم:داری گریه می کنی؟؟ 😧
لبخند زد و خنده ش رو نشونم داد ...
راستی که چه حالی بود ...
"" میان گریه می خندید ""
"" میان خنده می بارید ""
کجا دانیم ما حال سبکبالان ساحل را 🌷
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، سرداران شهيد ، شهدا
برچسبها: شهید , مظاهری , گریه , اشک و لبخند
علی نصرالله می گوید: از یکی از مسئولین اطلاعات پرسیدم "یعنی چی گردانها محاصره شدن آخه عراق که جلو نیومده اونها هم که توی کانال سوم (کمیل) و دوم (حنظله) هستن".
اون فرمانده هم جواب داد "کانال سومی که ما تو شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق داره، و این کانال و چند کانال فرعی دیگه رو عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده. این کانال درست به موازات خط مرزی بود ولی کوچکتر و پر از موانع. گردانهای خط شکن برای اینکه زیر آتیش نباشن رفتن داخل کانال. با روشن شدن هوا تانکهای عراقی هم جلو اومدن و دو طرف کانال رو بستن... عراق هم همینطور داره رو سر اونها آتیش میریزه. میدونی عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود... میدونی عمق موانع نزدیک چهار کیلومتر بوده... میدونی منافقین تمام اطلاعات این عملیات رو به عراقی ها داده بودن..."
خیلی حالم گرفته شد... با بغض گفتم "حالا باید چیکار کنیم؟" گفت "اگه بچه ها بتونن مقاومت کنن یه مرحله دیگه از عملیات رو انجام می دیم و اونها رو میاریم عقب"
در همین حین بیسیم چی مقر گفت "از گردان های محاصره شده خبر اومده"
همه ساکت شدن... بیسیم چی گفت "میگه برادر یاری با برادر افشردی (شهید حسن باقری) دست داد" این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید...
عصر همان روز هم خبر رسید حاج حسینی (شهید علیرضا بنکدار) و محمود ثابت نیا، معاون و فرمانده گردان کمیل هم به شهادت رسیدند. توی قرارگاه بچه ها ناراحت بودند و حال عجیبی در آنجا حاکم بود...
بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به منطقه فکه شدند. صبح، یکی از رفقا را دیدم که از قرارگاه می آمد پرسیدم "چه خبر؟"
گفت "الان بیسیم چی گردان کمیل تماس گرفته بود و با حاج همت صحبت کرد و گفت: شارژ بیسیم داره تموم میشه، خیلی از بچه ها شهید شدن، برای ما دعا کنید، به امام هم سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم"
با دلی شکسته و ناراحت گفتم "وظیفه ما چیه؟ باید چیکار کنیم؟
گفت "توکل به خدا، برو آماده شو که امشب مرحله بعدی عملیات آغاز میشه"
غروب بود که بچه های توپخانه ارتش با دقت تمام خاکریزهای دشمن رو زیر آتش گرفتند و گردان ها بار دیگر حرکت خودشان را شروع کردند و تا نزدیکی کانال کمیل و حنظله پیش رفتند. تعداد کمی از بچه های محاصره شده توانستند در تاریکی شب از کانال عبور کنند و خودشان را به ما برسانند ولی این حمله هم ناموفق بود و به خط خودمان برگشتیم. در این حمله و با آتش خوب بچه ها بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد.
صبح روز بیست و یکم بهمن هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل کانال شنیده میشد، بخاطر همین مشخص بود که بچه های داخل کانال هنوز مقاومت می کنند، ولی نمیشد فهمید که پس از چهار روز با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند.
غروب امروز پایان عملیات اعلام شد و بقیه نیروها به عقب بازگشتند. یکی از بچه هایی که دیشب از کانال خارج شده بود را دیدم می گفت "نمیدونی چه وضعی داشتیم، آب و غذا که نبود مهمات هم که کم، اطراف کانال هم پر از انواع مین، ما هم هرچند دقیقه تیری شلیک میکردیم تا بدونن ما هنوز هستیم، عراقی ها هم مرتب با بلندگو اعلام می کردن تسلیم شوید"
لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه میکردم. انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده میشد. دوست صمیمی من ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم.
عراقی ها به روز بیست و دوم بهمن خیلی حساس بودند لذا حجم آتش آنها بسیار زیاد شده بود به طوری که خاکریزهای اول ما هم از نیرو خالی شده بود و همه رفته بودند عقب. باخودم گفتم شاید عراق می خواهد پیشروی کند اما بعیده چون موانعی که به وجود آورده جلوی پیشروی خودش رو هم میگیره.
عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم. آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال سوم فقط دود بلند میشد و مرتب صدای انفجار می آمد. سریع رفتم پیش بچه های اطلاعات عملیات و گفتم " عراق داره کار کانال رو یه سره می کنه" اونها هم آمدند و با دوربین مشاهده کردند. فقط آتش و دود بود که دیده میشد اما من هنوز امید داشتم. باخودم گفتم ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، اما وقتی به یاد حرف هایش قبل از شروع عملیات افتادم دلم لرزید.
درباره چگونگی شهادت ابراهیم نیز یکی از همرزمانش نقل میکند:
« به بچههای گردان گفتم عراق دارد کار کانال کمیل را تمام میکند چون فقط آتش و دود بود که دیده میشد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین میخوردند و بلند میشدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند. پرسیدیم از کجا میآیید؟ گفتند: از بچههای گردان کمیل هستیم. با اضطراب پرسیدم:پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازهها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی میزد، یک طرف با تیربار شلیک میکرد. عجب قدرتی داشت. یکی از آنها ادامه داد: همه شهدا را انتهای کانال کنار هم چیده بود. آذوقه و آب رو تقسیم میکرد، به مجروحان رسیدگی میکرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.گفتم: از کی دارید حرف میزنید مگر فرماندههتان شهید نشده بود؟ گفت:جوانی بود که نمیشناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم میکرد و روحیه میداد. داشت روح از بدنم خارج میشد. سرم داغ شده بود.
آب دهانم را فرو دادم چون که اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم با چشمانی گرد شده از تعجب گفتم: آقا ابرام رو میگی درسته؟ الان کجاست؟ گفت:آره انگار یکی دوتا از بچههای قدیمی آقا ابراهیم صداش میکردند. یکی دیگر گفت:تا آخرین لحظه که عراق آتش میریخت زنده بود، به ما گفت: عراق نیروهایش را عقب برده است حتما میخواهد آتش سنگین بریزد، شما هم اگر حال دارید تا این اطراف خلوت است عقب بروید. دیگری گفت: من دیدم که او را زدند. با همان انفجارهای اول افتاد روی زمین. بیاختیار بدنم سست شد. دیگر نمیتوانستم خودم را کنترل کنم. سرم را روی خاک گذاشتم و تمام خاطراتی که با ابراهیم داشتم در ذهنم مرور شد. از گود زورخانه تا گیلان غرب و ...بوی شدید باروت و صدای انفجار با هم آمیخته شده بود !رفتم لب خاکریز میخواستم به سمت کانال حرکت کنم یکی از بچهها گفت با رفتن تو ابراهیم بر نمیگردد . همه بچهها حال و روز من را داشتند. وقتی وارد دوکوهه شدیم صدای حاج صادق آهنگران در حال پخش بود:«ای از سفر برگشتگان کو شهیدانتان کو شهیدانتان؟ » صدای گریه بچهها بیشتر شد. خبر شهادت و مفقود شدن ابراهیم خیلی سریع بین بچهها پخش شد. یکی از رزمندهها که با پسرش در جبهه بود گفت:همه داغدار ابراهیم هستیم. به خدا اگر پسرم شهید شده بود آنقدر ناراحت نمیشدم.هیچ کس نمیداند ابراهیم چه آدم بزرگی بود. او همیشه از خدا میخواست گمنام بماند.»
همچنین یکی از اعضای خانواده شهید ابراهیم هادی درباره چگونگی گفتن خبر شهادت به مادرشان را این چنین توضیح میدهد:
«پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید که چرا ابراهیم مرخصی نمیآید با بهانههای مختلف بحث را عوض میکردیم و میگفتیم: الآن عملیات است ، فعلاً نمیتواند به تهران بیاید. خلاصه هر روز چیزی میگفتیم.تا اینکه یکبار دیدم مادر آمده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته است و اشک میریزد.
آمدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟، گفت:من بوی ابراهیم رو حس میکنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و..وقتی گریهاش کمتر شد گفت:من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده است. ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی به او گفتم: بیا برایت به خواستگاری برویم میگفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمیگردم. نمیخواهم چشم گریانی گوشه خانه منتظر من باشد.چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه میکرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم از دایی بخواهیم به مادر حقیقت رو را بگوید. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی. سی. یو بیمارستان بستری شد.»
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، سرداران شهيد ، شهدا
برچسبها: گردان کمیل , ماجرا , حنظله , کمیل
رو نمایی از اپلیکیشن چشم سوم در برنامه یادبود سردار شهید حاج حسین همدانی
https://cafebazaar.ir/app/com.thirdeye.cloud
پس از دانلود با چشم سوم تصویر شهید را در صفحه اپ در بازار اسکن نمایید
موضوعات مرتبط: سرداران شهيد ، کامپیوتر و اینترنت ، موبایل ، آموزش نرم افزار ، شهدا ، اخبار ، کد نویسی
برچسبها: چشم سوم , چشم , سوم , جهان نما