نامه ای از دوست صمیمیات
سلام دوستِ من
چند وقتی است که در هیات ها و پای روضهها میبینمت. و چه زیبا اشکهایی که بر گونههایت جاری میشد . خدا قبول کند .
چندبار دیدم آرزوی عمیقی از دلت برخاست و با خود گفتی:
ایکاش من هم زمان امامان معصوم بودم و از وجود آنها استفاده میکردم.
ای کاش در زمان آنها بودم و فقط مینشستم و یک دل سیر نگاهشان میکردم.
ای کاش در کوچهها مینشستم تا امامان عزیزم از خانه بیرون بیایند و فقط قد و بالایشان را تماشا کنم.
ای کاش در زمان آنها بودم و نمیگذاشتم کسی نگاه چپ به آنها بکند.
ای کاش در کربلا بودم و جانم را فدای امام زمانم میکردم.
ای کاش خداوند در خواب چهره نورانی آنها را به من نشان دهد
و صدها آرزوی قشنگ دیگر ...
و افسوس و صد افسوس میخوردی برای مردمان نفهمی که در زمان امامان معصوممان بودند و آنها را نشناختند. و اصلا به آنها فکر نمیکردند و در زندگی و دنیای خودشان غرق شده بودند.
آرزوهای قشنگ و بزرگی در دل داری دوستِ من.
من میخوام به تو بگویم خدا آرزوهای قشنگت را برآورده کرده است.
بگذار بهتر بگویم
خدا خیلی وقت است آرزوهای تورا برآورده کرده است. تو سالهای سال است که در زمان اماممعصوم و در کنار او زندگی میکنی. اورا میبینی. کلام اورا میشنوی. او چند کوچه آنطرفتر زندگی میکند. ولی اورا نمیشناسی و توجهی نداری.
و من همان امام هستم. دوست تو و امام تو ، مهدی موعود ....
آری
من در کنار تو و در نزدیکی تو زندگی میکنم. میخوابم. عبادت میکنم. غذا میخورم.
تو مرا میبینی ولی نمیشناسی.
یکبار که از خانهات بیرون آمدی، من در کوچه ایستاده بودم. منتطر سلام گرمت بودم. نگاهی به من انداختی و عبور کردی . مرا نشناختی . رفتی . ظاهرا کار واجبی داشتی .
منهم مانند اجداد بزرگوارم غریب و ناشناس در بین مردم زندگی میکنم. مردم مرا میبینند و از کنارم میگذرند ولی نه سلامی میکنند و نه توجهی . و خیلی سخت است که مردم در دل آرزو دارند مرا ببینند و میبینند و نمیشناسند ...
گفتم یکبار برایت نامهای بنویسم. شاید دست خطم را بشناسی.
من همیشه منتظرت هستم تا بیایی.
راستی اگر خانه را آماده کنی من خودم خواهم آمد. اگر خانه دلت را پاک کنی خودم به سرعت میآیم. و اگر خانهدل همهی افراد دنیا را آماده کنی آنوقت است که با اجازه خداوند تبارک و تعالی ظهور خواهم کرد.
تو هرکس را آماده آمدنم کنی، قدمی در ظهور من برداشتهای.
خیلی دوستت دارم.
منتظر جواب نامهات هستم . تو بنویس من کنارت هستم ، میخوانم.
امام مهدی ..... (عج)
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: تنهایی , ظهور , مهدی , ع
درجمعی سوالی پرسیده شد به این مضمون :
چرا این عزاداریها فقط مخصوص امامحسین(ع) است؟ چرا برای پیامبر(ص) که بزرگترین و محبوبترین انسان نزد خداست این عزاداریها وجود ندارد؟
پاسخی که به ذهن بنده رسید:
۱_اسلام را پیامبر پدید آورد ولی آنچه باعث بقای اسلام بود، امام حسین (ع) بود
《الاسلام محمدی الحدوث و حسینی البقاء》
پس باید از عامل بقای اسلام زیاد صحبت کنیم و یادش را زنده نگه بداریم، تا در زمانهای مختلف اسلام زنده بماند.
۲_امام حسین به واجبی عمل کرد که نه معصومین قبلی آن را انجام دادند نه معصومین بعدی. برای معصومین قبلی این موقعیت پیش نیامده بود که قیام علیه باطل و انحراف انجام بدهند و کشته شوند. وقتی امام حسین قیام کرد این تکلیف از معصومین بعدی هم برداشته شد (بنقل از کتاب انسان ۲۵ساله_مقام معظم رهبری)
پس امام حسین کاری کرد که هیچکدام از معصومین انجام ندادند. پس طبیعی است که امامحسین با تمام معصومین فرق داشته باشد. و ما هر کاری میتوانیم باید انجام بدهیم تا آن حرکت زنده بماند. کما اینکه خود اهل بیت هم همیشه و به هر بهانهای یاد امام حسین را زنده نگه میداشتند.
امام سجاد(ع) سالهای سال گریه میکردند. شاید در نگاه اول این گریه احساسی و بخاطر آن جنایات باشد. بله قسمتی از گریههای حضرت به همین دلیل است و دلیل دیگر آن بخاطر زنده نگهداشتن حرکت و قیام اباعبدالله بوده است تا در یادها بماند.
۳_نحوه درگذشت پیامبر و امامحسین هم بسیار باهم متفاوت است. امامحسین ویارانش به فجیعترین وضع به شهادت رسیدند و خانوادهشان به اسارت رفتند.
۴_بنابرروایات خود پیامبر و حضرت زهرا هم برای امام حسین و واقعه کربلا گریه کردند.
البته مسلمانان سالروز رحلت(شهادت) پیامبر را به سوگ مینشینند و عزاداری میکنند. بنقل تاریخ غمناکترین روز مدینه در طول تاریخ روز وفات(شهادت) پیامبر بود. و دومین روز غمناک مدینه روز بازگشت بازماندگان بنیهاشم از کربلا.
موضوعات مرتبط: آموزش ، مذهبی ، دل نوشته ها ، دین ، پیامها
برچسبها: حسین , ع , عاشورا , اربعین