گزیدهای از فرمایشات بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) درباره تمکین مسئولان ، احزاب و گروهها به قانون و فصلالخطاب بودن قانون اساسی و شورای نگهبان:
* من باز به همه این آقایانی که میخواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمیدانم نامه سرگشاده بفرستند و ازاین مزخرفات، به همه اینها اعلام میکنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون ، برگردید به قرآن کریم ، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جای خود باشند و چنانچه اینطور نباشد، مسئله طور دیگر خواهد شد. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)
*نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی. مردم رای دادن به اینها ، مردم 16 میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رای دادن به قانون اساسی. مردم که به قانون اساسی رای دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند میشود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم ، من قانون اساسی را قبول ندارم ،من مجلس را قبول ندارم ، من رئیسجمهور را قبول ندارم ، من دولت را قبول ندارم. نه ! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ، ولو برخلاف رای شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است ؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست ، میزان است که همه باید بپذیریم.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 378)
* اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها برضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفتهام قدم به قدم پیش میرود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل میشود انسان،این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل میکند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود ، کسانی که میخواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمدهاند یا به صورت آزادی و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعای این را میکنند که ما طرفدار قوانین هستیم ، اینها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون برخلاف رای من هم بود من خاضع ام ، اگر بر وفاق هم بود من خاضعام ،دیگر دعوایی پیش نمیآید؛ هیاهو پیش نمیآید.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)
* قانون معنایش این است که{ همه} چیزها {را} به حسب قانون اسلامی ، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است ، همه را ،وظیفهاشان را قانون معین کرده. بعد از این که قانون وظیفه را معین کرد ، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند ، این همان وظیفه ای است که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است،لکن خودشان ملتفت نیستند.
(صحیفه امام جلد 14 صفحه 415)
موضوعات مرتبط: اخبار ، دانلود سخنرانی ، حضرت آیت اله خامنه ای
آلبوم بنیامین بهادری به نام ۸۸
شناسنامه (Intro)
کجایه دنیای
منو تنها
عاشقی باتو
اهای تو
عشق ادم کش
بیا عاشقم کن
ای وای دلم
صدای قلبه تو
خواب
منه لعنتی
رفیقا میگن
پرسه
لیلی در پاییز
هفته به هفته
شومینه
تمام شد
موضوعات مرتبط: کد نویسی
برای شنیدن صدای رادیوگلها کلیک کنید
چشماتو ببند این باغ رو در نظر بگیر و صدای رادیو گلها رو گوش کن
نظر یادت نره
مقدمه
انگیزش را فرآیندی میدانند که به رفتار جهت و نیرو میبخشد. در طی این فرآیند نیرو دهی به رفتار ، تغییراتی فیزیولوژیایی اتفاق میافتد که قابل بررسی هستند. برخی از نظریه پردازان که به علل زیستی انواع انگیزهها توجه دارند بررسی فرآیندهای فیزیولوژیک را در ایجاد انگیزش مهم میدانند. برخی از آنها از نیازهای زیستی صحبت میکنند که سبب ایجاد انگیزش میشوند. بر این اساس پژوهشهایی که در روانشناسی فیزیولوژیک صورت گرفته ، مراکز و مکانیزمهایی را در جریان انگیزش شناسایی کردهاند. برخی از این یافتهها نشان میدهند که مراکزی در مغز ظهور این انگیزه را کنترل میکنند.
فیزیولوژی انگیزه گرسنگی
گرسنگی میتواند انگیزه پرتوانی باشد. بدن جاندار برای آنکه بتواند به نحوی کارآمد عمل کند، به مقدار معینی از مواد غذایی نیاز دارد. کاهش این مواد غذایی مکانیزمهای تعادلی زیستی را فعال میکند تا ذخیره غذایی بدن را آزاد کنند. برای مثال کبد ، قند ذخیره شده را آزاد میسازد تا به رگها وارد شود. استفاده از ذخیرههای بدن آدمی قادر میسازد تا وظایف خود را براحتی در صورت محروم شدن از چند وعده غذا ادامه دهد. اما وقتی ذخیرههای غذایی بدن از حد معینی کمتر میشود، دیگر عمل مکانیزمهای خودکار تعادل زیستی نمیتواند بسنده باشد و در نتیجه سراسر وجود جاندار برای جست و جوی غذا بسیج میشود.
دستگاههای نظارتی که غذا خوردن را تنظیم میکنند در ناحیهای از مغز شدهاند که هیپوتالاموس نام دارد. دو ناحیه خاص از هیپوتالاموس که بر گرسنگی اثر میگذارند عبارتند از هیپوتالاموس جانبی و هیپوتالاموس قدامی - میانی. هیپوتالاموس جانبی (LH) فرمان خوردن را صادر میکند که به مرکز تغذیه معروف است و هیپوتالاموس قدامی - میانی (VMH) جلوی خوردن را میگیرد که به مرکز سیری معروف است.
محققان سه متغیر را که در نظارت هیپوتالاموس بر اشتهای فوری تأثیر دارند شناسایی کردهاند: سطح قند خون ، پر بودن معده و دمای بدن. هیپوتالاموس حاوی گیرندههای گلوکز است که کاهش و افزایش قند خون را شناسایی میکنند. از سوی دیگر سلولهای بخش هیپوتالاموس قدامی - میانی به افتادگی معده که حکایت از پر بودن معده دارد پاسخ میدهند. خالی بودن معده حرکاتی را در عضله دیواره معده ایجاد میکند که موجب فعالیت سلولهای بخش LH هیپوتالاموس میشوند. از طرف دیگر سلولهای VMH به افزایش دما حساس هستند و سلولهای LH به کاهش دمای مغز. غیر از هیپوتالاموس نواحی دیگری از مغز از جمله دستگاه لیمبیک و برخی هستههای ساقه مغز در انگیزه گرسنگی دخالت دارند.
فیزیولوژی انگیزه تشنگی
جاندار برای زنده ماندن باید مصرف آب را هم مانند غذای مصرفی خود تنظیم کند. کمبود آب هم مقدار خون و هم مقدار مایعاتی را که اطراف سلولهای بدن را فرا گرفته است کاهش داده و سبب افزایش غلظت بعضی از مواد شیمیایی در این مایعات میشود. وقتی مایعات بدن که یاختههای بافت را در میان گرفتهاند، به شدت غلیظ شوند آب به شیوه راند (اسمزی) از یاختهها بیرون میتراوود و آنها را بیآب میکند. در نظریههای جاری چنن فرض میشود که، دو نوع یاخته عصبی مغز بر جذب آب نظارت دارند: گیرندههای اسمزی که نسبت به غلظت مواد شیمیایی مایعات بدن حساسند و گیرنده های حجمی که به حجم مایعات بدن پاسخ میدهند.
کاهش حجم خون باعث تشنگی میشود. شخصی که مجروح شده و مقادیر زیادی خون از دست داده باشد به شدت تشنه است، هر چند غلظت شیمیایی باقیمانده خون تغییری نکرده باشد. رنین مادهای است که از کلیهها به داخل جریان خون ترشح میشود و در واقع کاهش حجم خون و مایعات بدن تشنگی را بر مینگیزد. رنین مانند آنزیمی عمل میکند که یکی از پروتئینهای خون به نام آنژیوتن سینوژن را آنزیوتن سینوژون 1 و سپس آنژیوتن سینوژن 2 تبدیل کند تا بر گیرندههای ویژهای در هیپوتالاموس اثر کرده ، ایجاد تشنگی کند.
فیزیولوژی انگیزه جنسی
تنظیم فیزیولوژیک انگیزه جنسی امری پیچیده است و مکانیزمهایی که بر انگیزه جنسی اثر میگذارند در انواع گوناگون جانوران بسیار متفاوت است. تنظیم برانگیختگی جنسی و رفتارهای پیچیدهتر جنسی بیشتر با هیپوتالاموس است. قشر مخ از این نظر که مرکز پردازش یا تجزیه و تحلیل اطلاعات رسیده از محیط است، بر انگیزه جنسی اثر میگذارد و میزان این اثر در جنس نر بیش از جنس ماده است.
فیپزیولوژی انگیزه درد
احتیاج برای جلوگیری از ضایعات بافتی برای ادامه حیات هر جاندار امری ضروری و حیاتی است. برخی حالات فیزیولوژیایی آزاد دهنده هستند. این حالات موجب ناراحتی یا درد میشوند و جاندار را بر میانگیزند تا برای بهبود آن وضع کاری انجام دهد. ناراحتیهایی که به دلایل مختلف موجب درد فیزیولوژیک میشوند او را به استفاده از راه حلهایی که به اجتناب از درد منجر میشوند، رهنمون میشود. در انتقال پیام در گیرندهها ، سلولهای عصبی و مراکزی از مغز فعال هستند.
فیزیولوژی انگیزه مادری
به نظر میرسد که انگیزه مادری در میان حیوانات ردههای پایین وابسته به هورمونها و نیز شرایط محیط زیست است. اگر پلاسمای خون موش بچهدار را که به تازگی زایمان کرده است به یک موش باکره تزریق شود، ظرف مدت کمتر از یک روز موش باکره رفتار مادری از خود نشان میدهد. چنین نماید که الگوهای رفتار مادری به صورت فطری در مغز موشها برنامه ریزی شده است و هورمونها و تحریک پذیری این مکانیرمهای عصبی را افزایش میدهند. در پستانداران عالی و انسان تجربه و تأثیرات محیطی بر همه تأثیراتی که هورمونهای مادری میتوانند نداشته باشند، غلبه کرده است.
فیزیولوژی انگیزههای اجتماعی
در این نوع از انگیزشها مانند انگیزه پیشرفت ، قدرت ، پیوند جویی و غیره هر چند تغییرات در فرد ایجاد میشود که به عنوان عامل تنشزا فرد را به تحرک وا میدارد، اما در این انگیزه تأثیر عواملی محیطی خیلی بیش از تأثیرات فیزیولوژیک مطرح است. یادگیری و تجربه علل برانگیختگی این انگیزشها به شمار میروند تا عوامل فیزیولوژیکی.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
اختلال یا از بین رفتن موقتی هشیاری که به صورت ناگهانی رخ میدهد و غالبا همراه با حرکات عضلانی که ممکن است به صورت حرکت کوچک پلکها ظاهر شود و یا با تکانهای خیلی شدید همراه باشد و تمام بدن را در برگیرد، اصطلاحا صرع نامیده میشود. به عبارت دیگر صرع عبارتست از تغییرات ناگهانی اختلاف پتانسیل بین داخل و خارج سلول عصبی و بر حسب نوع سلولی که در معرض این تغییر قرار میگیرد، تظاهرات بالینی گوناگونی به صورت تغییر در سطح هشیاری ، فعالیتهای حرکتی ، تغییرات رفتاری ، تغییرات حسی و سیستم عصبی خودکار ایجاد میشود. صرع انواع کوچک و سادهتر دیگری هم دارد.
طبقهبندی بین المللی صرع
حملات موضعی
-
نوع ساده ، با علائم حرکتی ، حسی ، نباتی- عصبی یا هر سه.
-
نوع پیچیده یا مرکب با علائم شناختی ، عاطفی ، روانی ـ حسی ، روانی ـ حرکتی و فرمهای مرکب.
-
حملات موضعی که به طور ثانوی به صورت حمله تونیک ـ کلونیک عمومی درمیآیند.
حملات عمومی
دو طرفه ، متقارن بدون شروع موضعی ، که به صرع بزرگ گراندمال هم معروف است.
-
حملات تونیک ـ کلونیک (صرع بزرگ)
-
حملات تونیک
سببشناسی صرع
بطور کلی علل صرع را میتوان در دو گروه کلی زیر قرار داد:
-
صرع اولیه (ایدیوپاتیک) ، که اختلال مشخصی در سیستم عصبی مرکزی وجود ندارد و اغلب زمینه ژنتیکی دارد.
-
صرع ثانویه یا علامتی که با اختلال مشخص در سیستم عصبی مرکزی تعریف میگردد. در مجموع این دو گروه طیفی از ضربات ناگهانی سر ، عفونتها ، تومورهای مغزی ، اختلالات متابولیک مغز ، مشکلات زایمان و فاکتورهای ژنتیک را در بر میگیرند.
صرع بزرگ
یکی از شایعترین انواع حملات ناگهانی صرع میباشد که حمله بیشتر بدون هشدار شروع میشود و با از دست دادن ناگهانی هشیاری همراه است. در صرع بزرگ چند مرحله میتوان تشخیص داد. برخی از این حملات تشنجی از همان ابتدا فراگیر میشوند و برخی دیگر حاصل فراگیر شدن حملات موضعی میباشند. حملات فراگیر اولیه بدون هیچگونه نشانهای آغاز میشوند.
هر چند برخی از بیماران ممکن است گاهی ساعتها و روزها قبل از حمله احساسات و اختلالهای روانی و جسمی خاصی را تجربه کنند که به عوارض پیش نشانهای معروفند. این حملات معمولا 1 تا 3 دقیقه طول میکشد. پس از پایان حمله ، بیمار تا مدتی گیج بوده و ممکن است به خواب برود. پس از بیدار شدن تا مدتی ممکن است دچار سردرد عضلانی گردد.
عوارض روانی و بهداشت روانی صرع
از آنجا که صرع بهدلیل نوعی عارضه مغزی است، همین عارضه میتواند بر مناطق دیگر مغزی و یا روانی بیمار اثر گذاشته و نشانهها و حالات عاطفی مانند افسردگی ، اضطراب ، سستی ، وسواس ، عصبانیت ، حالات تهاجمی و مشکلات دیگری ایجاد نماید. مصرف داروهای ضدصرع نیز موجب بروز بعضی عوارض عاطفی، روانی و رفتاری میشود.
فنوباربیتال موجب پرتحرکی و بیقراری بچهها میشود و فنیتوئین اختلال تعادل میدهد. رفتار نامناسب والدین و دیگران نیز موجب مشکلات عاطفی این افراد میشود. به بیماران صرعی و خانوادههای آنان توصیه میشود با مشاهده چنین عوارضی با مشاور ، روانشناس بالینی یا روانپزشک مشاوره کنند.
درمان صرع
بطور کلی منظور از اهداف درمان در بیماران مبتلا به حملات تشنجی برطرف ساختن علت صرع ، جلوگیری از بروز حملات و برخورد با پیامدهای روانی ـ اجتماعی آن و برگشت بیمار به یک زندگی عادی میباشد.
کنترل با دارو
اساس کنترل حملات تشنجی درمان دارویی است. استفاده از داروهای ضد صرع ، تقریبا در 75% بیماران مصروع باعث کنترل شدن کامل یا کاهش دفعات و شدت بیماری میگردد. به این ترتیب هدف نهایی عبارت است از متوقف نمودن حملات تشنجی بیمار ، بدون این که در اعمال ذهنی طبیعی وی مشکلی ایجاد شود یا عوارض جانبی خطرناک عمومی ظاهر گردد.
تنظیم مسائل بهداشتی و فیزیکی بیمار
مسایل فیزیکی و بهداشتی فرد مبتلا به صرع شامل تنظیم ساعات خواب ، جلوگیری از محرومیت از خواب ، عدم مصرف مشروبات الکلی و تنظیم برنامه تغذیه روزانه بیمار که شامل مصرف غذاهای ساده ، میوهجات و سبزیجات به مقدار فراوان و جلوگیری از ایجاد یبوست در این بیماران میباشد. به علاوه رعایت اصول مراقبت از خود در اموری نظیر رانندگی ، کار ، شغل ، ورزش و... نیز باید از طرف فرد مصروع مورد توجه قرار گیرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
در این حالت کودک به علت دیدن خوابهای ترسناک از خواب بیدار میشود و اغلب بخشی از خوابی که موجب ترس وی شده و یا تمامی آن را به یاد میآورد. در این زمان کودک اکثرا در رختخواب خود مینشیند و فریاد میکشد و یا گریه میکند و یا به طرف اتاق خواب و تخت والدین میآید و از آنها تقاضای کمک میکند. گاهی هم ممکن است کودک دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صدای بلند در خواب داد بکشد و گریه کند اما از خواب بیدار نشود.
علل کابوس
علل و موجبات اصلی کابوسها ممکن است بر اثر رویدادها و مسائل ترسناکی باشد که کودک در طی روز در تلویزیون میبیند یا در داستانها و کتابها میخواند و یا اطرافیان تعریف میکنند و یا اصولا مسئلهای باشد که کودک خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها ، مشکلات احساسی و در بچههای بزرگتر مشکلات در مدرسه و شاید سختی تکالیف درسی و غیره. همچنین کابوسهای کودک میتواند تاثیراتی از اعمال روزانه باشد، یک روز فشرده و سخت میتواند باعث کابوس هنگام خواب شود.
البته خوابهای وحشتناک میتواند از تخیل کودک هم شکل بگیرد بدون اینکه معنای خاصی داشته باشد. در بچههای کوچک این خوابها قسمتی از رشد آنهاست و وقتی از خواب میپرند بلافاصله به خواب میروند و در فردا آن روز چیزی به یاد نمیآورند. هر کابوسی به این معنی نیست که مسئلهای وجود دارد. در کودکان تب ، مریضی ، زیاد یا دیر خوردن غذا میتواند نقش مهمی در کابوس داشته باشد.
نحوه برخورد والدین با کابوس
نحوه بر خورد والدین هنگام دیدن خوابهای وحشتناک به این گونه است که: هنگامی که کودکی در دل شب فریاد کشید، بی آن که از خواب بیدار شود، باید او را نوازش کرد و آرام در گوشش لالایی نجوا کرد و در این هنگام نباید کودک را حتیالامکان از خواب بیدار کرد. اما زمانی که کودکتان از صدای فریاد خودش بیدار شد، همچنان وحشت زده و ترسیده است او را در آغوش بگیرید و یک لیوان آب به او بدهید و او را نوازش کنید و با صدای آهسته برایش تعریف کنید که این فقط یک خواب بود و گذشت، آنچه که دیدی همه در خواب بود.
حتی اگر کودک معنی واژه رویا را هنوز یاد نگرفته باشد، طنین آرام بخش صدایتان او را تسکین خواهد داد و به او خواهد فهماند که آنچه که دیده واقعیت نداشته است، و اگر کودک باز هم بیقراری کرد میتوان چراغ را روشن کرد و گفت بیا به دنبال آن چیزی که میترسی بگردیم و یا به او بگوییم چراغ را برایت روشن میگذارم. البته امکان دارد که در بعضی موارد ، صحنههایی از آن کابوس وحشتناک در ذهنش دوباره تکرار شود و از ترس اینکه دوباره آن منظرههای وحشتناک را ببیند از رفتن به رختخواب امتناع ورزد، توصیهای که در این زمان وجود دارد این است که موضوع خوابی را که کودک عنوان میکند را به شکل دیگری به پایان برسانیم به این شکل که مثلا اگر خواب اژدها را دید به او بگوییم که در انتها تو شمشیری داشتی و اژدها را کشتی.
سعی کنید وقتی کودک خواب ترسناک میبیند و به طرف تخت شما میآید او را به تخت خودش باز گردانید چون بعدا خیلی مشکل است که شبهای بعد در اتاق خودش به خواب رود و سعی کنید پیش کودک تا به خواب رفتن وی بمانید و بعد اتاق او را ترک کنید. هنگامی که احساس میکنید دیدن کابوس در کودکتان به علت این است که ذهنش مشغول مسئلهای است باید دقت کنید که چه چیزی در زندگی کودک تغییر یافته است. البته باید از خود کودک کمک گرفت و یک سئوال باز و دقیق پرسید مثلا دیشب چه خوابی دیده بودی؟ یا دقیقا از چه چیزی میترسی؟ و بگذاریم خودش تعریف کند و سعی کنیم بین صحبتهایش حرف نزنیم با دقت گوش کنیم.
زیرا کودک با این عمل ما احساس خواهد کرد که وی را درک میکنیم. البته در کودکانی که کوچکتر هستند نباید انتظار داشته باشیم که خوابشان را واضح بتوانند بیان کنند زیرا کودکان در سنین پائین نمیتوانند دقیقا خوابی را که دیدهاند به روشنی برای دیگران تعریف کنند و فقط ممکن است یک لغت بگویند مثل: زن بد جنس یا سگ بزرگ. در این صورت باید به آنها گفت که در واقعیت و در اتاق او چیزی وجود ندارد و میتوان به همراه کودک همه جای خانه را جستجو کرد.
پیشگیری
شبها سعی کنید همیشه یک چراغ خواب در اتاق کودک روشن باشد و در تاریکی قبل از اینکه کودک به خواب رود به وسایل در اتاق کودک نگاه کنید که بد نمانده باشد مثلا سایه یک صندلی ممکن است برای کودک ایجاد ترس کند. و یا میتوان یک عروسک به کودک داد و یا در اتاق او آویزان کرد و به او بگویید که این عروسک جلوی خوابهای بد را میگیرد.
سعی کنیم کودکان قبل از به خواب رفتن فیلمهای خشن و ترسناک نبینند و یا بازیهای خشن و هیجان انگیز انجام ندهند، سعی کنید قبل از به خواب رفتن کودک برایش قصه بخوانید (البته نه قصه های هیجان انگیز) و یا یک مسئله که برای کودک جالب است برایش تعریف کنید و به او بگویید: امیدوارم امشب در موردش خواب ببینی. شما میتوانید یک موقعیت روحی خوب و آرامش قبل از خواب ، برای کودکتان ایجاد کنید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمهای
علائمی که در کلیه هیجانها دیده میشوند، در اثر تغییراتی حاصل میشوند. این تغییرات علل و عوامل فیزیولوژیک دارند. به عبارتی هیجانها علاوه بر تغییراتی که از لحاظ احساسات متفاوت با شرایط عادی در فرد ایجاد میکنند، علائم بدنی آنها در اثر تغییرات داخلی بروز میکنند. این تغییرات در هیجانات مختلف متفاوت است و به این سبب تظاهرات آنها متفاوت از یکدیگر بوده و از هم متمایز میشوند. اما بین تظاهرات فیزیولوژیک برخی از هیجانها نیز شباهتهایی دیده میشود. این تغییرات معمولا با هدف معینی انجام میشوند و تأمین کننده رفتار فرد در مقابل محرک یا موقعیتی است که آن هیجان را در او ایجاد کرده است. مثلا تظاهرات ناشی از ترس فرد را برای فرار از محرک ترس آور آمادهتر میسازد.
فیزیولوژی هیجان ترس
با توجه به علائمی که هیجان ترس دارد، تغییرات فیزیولوژیک خاصی را میتوان مورد بررسی قرار داد. فعالیت غدد عروقی زیاد میشود و در نتیجه افراد مضطرب و یا در حال ترس، معمولا دست و صورت نمناک و مرطوب دارند. ترشحات دستگاه گوارش و کلیهها زیاد میشوند و علاوه بر آن ماهیچههای انفکتر مجاری ادرار و دفع منبسط میشوند. تخلیه مثانه در حالتهای شدید دیده میشود. سفید شدن رنگ پوست تا اندازه زیادی به دلیل فعالیت اعصاب کنترل کننده رگهای خونی است که در چنین حالتی باعث انقباض شریانهای کوچک پوست میشود.
کار قلب با اختلال مواجه میشود و این اختلال کار تنفس را نیز مختل میسازد. مدارکی که تاکنون از تحقیقات داروشناسی بدست آمده نشانگر این مطلب است که آدرنالین ترشح شده در حین ترس با افزایش تولید اسید لاکتیک و تغییر در مصرف گلوکز و اکسیژن باعث کاهش تحریک عضلانی میشود. در حالت ترس ضعیف ، میزان آدرنالین ترشح شده قدرت انتقال بافتهای عصبی خود مختار را زیاد میکند، اما در حالت ترس شدید قدرت انتقال آنرا کاهش میدهد.
فیزیولوژی هیجان خشم
در حالت خشم که با هدف از میان برداشتن محرک آزارنده و در نوع شدید، نابودی آن ایجاد میشود، تغییرات فیزیولوژیکی که این هدف را تسریع میکنند بوجود میآیند. در حالت خشم معمولا خون زیادی به طرف سر هدایت میشود و این باعث میشود رگهای چشم متورم شوند و سرخ به نظر میرسد. چنین به نظر میرسد که خشم با ترشح نور آدرنالین و با افزایش فشار خون و همچنین با اتساع عروق کوالینرژیک در رابطه است. در تأیید این مطلب، تحقیقات فیزیولوژیکی خشم نشان دادهاند که در جانوران درنده که از گوشت دیگر موجودات تغذیه میکنند و به مقدار زیادی با یکدیگر نزاع میکنند مقدار نور آدرنالین در بخش میانی غدد فوق کلیوی آنها بیشتر است.
انقباضات قلب نیز در حالت خشم کند، قوی و کامل است و در نتیجه قلب حجم خون بیشتری را با فشار زیاد در خود جمع میکند. برخی معتقدند که مجموعه تحولات جسمانی که در حالت خشم بروز میکنند صور مختلفی به خود میگیرند که با بازتابهای ساده مثل عطسه کردن ، سرفه کردن و مکیدن شباهت دارند. یکی از شباهت آنها در این است که الگوی عصبی هیجان خشم باشد، بازتابهای یاد شده به صورت ذاتی در دستگاه اعصاب مرکزی قرار دارند.
فیزیولوژی هیجان اندوه
در حالت اندوه بسته به نوع و شدت آن میزان سروتوئین و نوراپی نفرین کاهش پیدا میکنند. کاهش شدید اینها معمولا منجر به حالات شدید افسردگی میشود. بطوری که داروهای مورد استفاده در درمان افسردگی عمدتا با افزایش میزان سروتوئین و نوراپی نفرین مغز عمل میکنند. گردش خون در حالت هیجان ضعیف و کند است و بطور کلی هم پوست و هم اندامهای داخلی دچار کم خونی میشوند، این عارضه با زردی و چروکیدگی چهره مشخص میشود.
فیزیولوژی هیجان شادی
در این نوع از هیجان افزایش سوتوئین و نوراپی نفرین در حالت طبیعی دیده میشود. افزایش شدید میزان سروتونین و نوراپی نفرین اغلب منجر به حالتهای شنگولی و شادمانی مستمر و شدید میشود که تحت عنوان مانیا در اختلالات روانی شناخته میشوند. حالت شادی که معمولا احساسی خوشایند است و معمولا با یک یا چند محرک لذت بخش همراه است، با تحریکاتی در بعضی مناطق مغز اتفاق میافتد. بطوری که با تحریک مصنوعی این سوال با میکرو الکترودهایی که در آن مناطق کار گذاشته میشود و میتوان چنین احساسی را در موجود زنده ایجاد کرد.
فیزیولوژی سایر هیجانات
هر چند که در کلیه هیجانات یک عامل بیرونی باعث فراخوانی آن هیجان در فرد میشود اما هر کدام از تغییرات بدنی و فیزیولوژیک که اتفاق میافتد در راستای اهدافی مرتبط با آن محرک بیرونی هستند. به عنوان مثال در هیجان تنفر ، تمام تغییرات فیزیولوژیک که بتوانند فرد را از آن محرک دور نگه دارند اتفاق میافتند. مثل کشیده شدن عضلات که منجر به عقب گردی فرد ، رو گرداندن چهره و پایین افتادن پلکها (نیروی محرک آزارنده) میشوند.
یا مثلا در هیجان تعجب تغییراتی که از لحاظ فیزیولوژیک اتفاق میافتند، همه در جهت دریافت اطلاعات هستند، گویا که فرد میخواهد اطلاعات بیشتری را وارد ذهن خود کند. مثل باز شدن دهان ، گرد شدن حجمها و تغییرات مردمک و حالتهای شبیه به تمرکز
موضوعات مرتبط: روان شناسی
تعریف واحدی از بیخوابی وجود ندارد که بتوان آن را به همه افراد تعمیم داد. چون مقدار نیاز افراد به خواب متفاوت است. بنابراین بیخوابی باید در رابطه با نیازهای ویژه شخص به خواب تعریف شود. |
نگاه اجمالی
بیخوابی مشکلی است که حداقل در مقاطعی از زندگی افراد 20 درصد از جمعیت را تحت تاثیر قرار میدهد. مقدار خوابی که افراد نیاز دارند، کاملا متفاوت است. فرد کم خواب چه بسا پس از 5 ساعت خواب احساس سرخوشی کند، در صورتی که فرد پر خواب چه بسا پس از ده ساعت خواب هنوز احساس کسالت نماید.
انواع بیخوابی
-
برخی افراد به نوعی از بیخوابی کاذب جالب توجه و در عین حال تاسف آور مبتلا هستند. آنان در رویا میبینند که بیدار هستند. رویای آنها این نیست که در که در سرزمین شاه پریان هستند، بلکه خواب میبینند که در بستر خویش دراز کشیدهاند و بطور مایوسانهای در تلاشند که به خواب روند. صبح هنگام خاطراتشان درباره شبی مملو از بیخوابی است و چنان احساس کسالت میکنند که گویی واقعا بیدار بودهاند.
-
شکل دیگری از بیخوابی ، البته بیخوابی واقعی و نه نوع کاذب آن ، از عدم توانایی به خواب رفتن و تنفس همزمان با آن ناشی میشود. بیماران مبتلا به این اختلال یعنی وقفه تنفسی غرق خواب میشوند و سپس از تنفس باز میمانند. تقریبا همه مردم بویژه کسانی که خروپف میکنند، گاهی دچار این وضع میشوند، ولی نه به نحوی که مزاحم خواب آنها شود.
طی دوره وقفه تنفسی سطح دیاکسید کربن خون ، گیرندههای شیمیایی را تحریک میکند و شخص از خواب بیدار میشود و با دهان باز برای بدست آوردن هوا نفس میکشد. سپس میزان اکسیژن خون به مقدار طبیعی باز میگردد، فرد به خواب میرود و دوباره همین چرخه تکرار میشود. خوشبختانه بسیاری از موارد وقفه تنفسی توسط گرفتگی نای ایجاد میشود که میتوان آن را از راه جراحی برطرف کرد.
گاهی نوزادان را بدون هیچ علائم ظاهری بیماری در گهواره مرده مییابند، اینان قربانی نشانگان مرگ ناگهانی نوزاد هستند. بسیاری از محققین بر این باورند که یکی از علل اساسی مرگ ناگهانی نوزاد وقفه تنفسی است، اما در این مورد برخلاف وقفه تنفسی نوزادان که میزان بالای دیاکسید کربن در خونشان وجود دارد، از خواب بر نمیخیزند. شواهد نشان میدهد که استعداد ابتلا به نشانگان مرگ ناگهانی نوزاد ارثی است.
درمان بیخوابی
بطور کلی بیخوابی یکی از چند مشکل اساسی در روان شناسی و پزشکی است که طبیب بدون داشتن شواهد بالینی مستقیم مبنی بر وجود آن به درمانش اقدام میکند، اما مطالعات مربوط به خواب افرادی که از بیخوابی شکایت دارند، نشان میدهد که بیشتر آنان مقدار زمانی را که واقعا میخوابند را خیلی کمتر تخمین میزنند. محققین پی بردهاند که بیشتر کسانی که بیخوابی دارند، حتی بدون مصرف داروهای خوابآور در کمتر از 30 دقیقه به خواب میروند و حداقل مدت شش ساعت میخوابند. این عده با مصرف داروهای خواب آور چیزی کمتر از 15 دقیقه کاهش در خواب رفتن بدست میآوردند و طول خوابشان هم فقط حدود 30 دقیقه افزایش مییابد. به این ترتیب با توجه به عوارض جانبی داروهای خواب آور به نظر نمیرسد که این داورها ارزش چندانی داشته باشند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
لکنت زبان عمدتا و بطور کلی جز در موارد استثنایی در دوران خردسالی آغاز شده و یک پدیده خاص دوران کودکی است. معمولا از سنین 2 تا 4 سالگی شروع میشود. لکنت زبان از مهمترین و متداولترین اختلالات تکلمی است. در سنین 6 تا 7 سالگی نیز که مصادف با زمان آغاز مدرسه میباشد به لحاظ ویژگیهای عاطفی و سازگاری اجتماعی خاص این دوره موقعیت مناسبی است برای بروز لکنت زبان در میان کودکانی که بیشتر مستعد چنین اختلالی میباشند. گاهی از موارد در دوران بلوغ نیز افرادی که قبلا به نحوی لکنت زبان داشتهاند دچار لکنت زبان میشوند.
![]() |
در واقع سن ، شرایط و ویژگیهای بلوغ نیز احتمالا در تغییر شکل یا تشدید لکنت موثر است. لکنت زبان در میان پسران بیشتر از دختران است و در بررسیها و تحقیقات مختلف نسبتی در حدود 70 درصد برای پسران و 30 درصد برای دختران ذکر گردیده است. بسیار دیدهایم که بعضیها به هنگام صحبت ، لکنت زبان دارند؛ یعنی زبانشان بر سر برخی از حروف گیر میکند. با چنین افرادی باید با ملایمت رفتار کرد؛ ولی متاسفانه عدهای هستند که کند زبانی را دستاویز شوخی و ریشخند میپندارند. کندی زبان در جایی پیش میآید که دستگاههای تکلم انسان دچار پارهای از تشنجهاست؛ از اینرو ادای کلمات ناگهان به مانع برخورد میکند و پیوسته مکثی در میان صحبت روی میدهد. به هنگام چنین رویدادی معمولا انسان حرفی را که روی آن مکث ایجاد شده است، چندبار تکرار میکند.
انواع لکنت
لکنت کلونیک یا حالت تکراری در بیان کلمه
در این نوع از لکنت زبان کودک یک سیلاب از کلمهای را (که معمولا اولین سیلاب کلمه را) با سرعت و تشنج تکرار میکند. مثلا کلمه پدر را چنین بیان میکند : پ پ پ پدر.
لکنت تونیک یا توقف در تلفظ
در این حالت در فعالیت عضلات تلفظی چند ثانیه توقف و سکون بوجود میآید و کودک دچار وقفه در تلفظ و ادای کلمه همراه با فشار ، کوشش و حرکات خاصی است. کودک مبتلا به این لکنت برای ادای کلمه شدیدا به خودش فشار میآورد و پس از لحظاتی سکون بطور ناگهانی و با تشنج کلمه را ادا میکند.
مراحل مختلف لکنت
کودکانی که دچار لکنت زبان هستند معمولا و از بدو پیدایش لکنت تا مرحله نهایی مراحل مختلفی را به شرح زیر میگذراند.
لکنتی که کودک پذیرفته است.
کودک در این مرحله متوجه میشود که برخی از حروف و کلمات را بطور غیرطبیعی تکرار میکند. اما به نظر میرسد که نگران حالت گویایی خودش نیست. کودک از این که اختلال تکلمی دارد ناراحت نبوده و رنجی نمیبرد و کوششی هم برای رفع آن نمینماید. در این مرحله ، لکنت کودک معمولا همراه با اختلالات تنفسی و یا علایم و عوارض بیماری نمیباشد. نوع لکنت کودک در این مرحله بیشتر از لکنت تکراری است و به همین دلیل در این حالت برنامههای گفتار درمانی موثر است.
لکنتی که کودک در برابر آن عکس العمل نشان می دهد (لکنت پس رانده)
بتدریج که کودک بزرگ شده و دامنه مکالمات وسیع تر میشود به واسطه رفتارهای خاص و فشارهایی معمولا از سوی همسالان ، والدین و معلمان متوجه کودک میشود، که کودک بطور قابل توجهی با تعجب و گاه همراه با دلسردی نسبت به چگونگی اختلالات گویایی خود عکس العمل نشان میدهد. مثلا به محض اینکه برخی از اعضای فامیل و نزدیکان و اطرافیان کودک متوجه میشوند که او لکنت دارد، رفتارها و واکنشهای مختلفی نشان میدهند. وی این واکنشها را درک کرده و بالطبع عدم اطمینان و تنش عضلانی او بیشتر میشود.
لکنت پیچیده و شدید
بتدریج که حرکات و رفتار ضمنی همراه با لکنت به صورت غیر ارادی ظاهر میگردد، شدت لکنت افزایش مییابد. به نحوی که کودک نسبت به همه موفقیتها و به همه کلمات و همه اصواتی که با عدم روانی و سلامت او در صحبت توام میشوند، حساسیت و نگرانی پیدا میکند. در این شرایط لکنت خود ، روز به روز پیچیده تر و شدیدتر میشود. بطوری که هر چقدر بیشتر نسبت به موفقیتها ، کلمات و جملات از خود نگرانی و ترس نشان میدهد، لکنت او بیشتر میشود و هر چقدر لکنت او بیشتر میشود نگرانی و ترس او از شرایط و موقعیتها و کلمات و اصوات افزایش مییابد.
علل لکنت
در واقع دلایل بروز لکنت زبان در کودکان ، تا کنون بطور دقیقی روشن نشده است. اما آنچه که تا حدودی مشخص است، آن است که لکنت نمیتواند علت واحدی داشته باشد. بلکه همواره معلول علت بدنی ، عاطفی ، اجتماعی و یا ترکیب این عوامل است. بسیاری از افرادی که لکنت زبان دارند دچار بعضی از ناراحتیهای عصبی و ناسازگاریهای اجتماعی هستند. اما تشخیص اینکه آیا اینگونه ناراحتیهای روانی علت لکنت زبان است و یا لکنت خود حاصل حالات و فشارهای ناشی از اختلالات روانی است، بسیار مشکل است. در بعضی از مواقع لکنت ربان ممکن است حاصل نارساییها و اختلالات دستگاه عصبی باشد و یا در مواردی نیز لکنت زبان از زمان کودکی در اثر بعضی ناهنجاریهای خفیف فیزیولوژیکی پدید میآید.
روشهای اصلاح و درمان لکنت زبان
امروزه از روشهای مختلفی برای اصلاح ، درمان و بازپروری اختلالات گویایی و لکنت زبان استفاده مینمایند. از جمله این روشها میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
روشهای زبانی یا تلفظی
برای انجام این عمل بهترین هماهنگیها بین حنجره ، گونهها ، زبان و لبها لازم است؛ اما همین که در این هماهنگی خللی ایجاد شود، زبان به لکنت میافتد. پیش از سن 4 یا 5 سالگی بهندرت معلوم میشود که کودک لکنت زبان دارد. کندی زبان بر اثر اختلالهای بدنی یا برآشفتگیهای عاطفی، در انسان رشد مییابد. گویا بتوان در پارهای موارد ، کند زبانی را از راه آموزش برطرف کرد؛ یعنی به شخص مبتلا آموخت که چگونه آهسته آهسته چیزی را بخواند؛ آهسته آهسته و با توجه خاص به حرف زدن خود ، سخن بگوید و هر هجایی را با کمال دقت ادا کند.
همچنین به وی میآموزند چگونه به هنگام بند آمدن زبانش ، تنفس خود را تنظیم کند. بر اثر مطالعه درباره صوتها یا ترکیب صوتهایی که چنین مشکلی را فراهم میآورند، به پارهای از تمرینهای مرحله به مرحلهای ، برای خواندن دست یافتهایم که با انجام آن میتوان تا حدود زیادی بر مشکل «کند زبانی» چیره شد. به هر حال ، درمان لکنت زبان باید بوسیله متخصص انجام گیرد. این نکته نیز بسیار قابل توجه است که نباید مبنای عاطفی را در کند زبانی نادیده گرفت.
روش دو جانبه یا مکمل
در این روش به بازپروری و پرورش جنبههای دوگانه فکری و زبانی اهمیت فراوان داده میشود. این روش بیشتر در مورد کودکان 3 تا 7 ساله استفاده میشود و معمولا نتایج ثمر بخشی دارد. هدف این روش در واقع پرورش دوگانهای از قدرت و صحت تفکر ، قدرت و صحت بیان است. به عنوان مثال برای نیل به این منظور به کودک میآموزند که افکار خود را اصلاح و روشن دریابد، فقط افکار واضح و روشن خود را به زبان جاری نماید و کلمات و جملات را دقیق و رسا بازگو نماید.
روشهای روان درمانی
این روشها بویژه در مورد افرادی که دچار کشمکشهای عاطفی و اختلالات روانی عصبی هستند بکار میرود. روش روان درمانی برای کودکان سنین پایین ثمر بخش نمیباشد.
روش دارو درمانی
برخی اعتقاد دارند که یکی از عوامل لکنت تنشها و اضطراب و هیجانات عاطفی است. لذا داروهای آرام بخش میتوانند تا حدودی کودک را از اضطراب و هیجانات عاطفی به دور داشته و در نتیجه لکنت زبان او را تقلیل دهند.
رفتار درمانی
یکی دیگر از روشهای متداول و نسبتا جدید در اصلاح و بازپروری لکنت زبان روش تغییرات و اصلاحات رفتاری میباشد. نظریه مدافعان این روش در این است که یکی از علل لکنت زبان کودک رفتارهای سازش نایافته و یا ناهنجار اوست. لذا در این روش سعی بر اصلاح رفتارها و بالطبع تقلیل لکنت زبان کودک است.
روش خود درمان گری
این روش که در واقع میتواند نوعی روش رفتار درمانی نیز تلقی شود، بر این اساس استوار است که فرد لکنتی با انگیزه قوی و ایجاد تغییرات لازم در زمینه بازخوردها و نگرشهایش نسبت به لکنت خود به برنامهای منظم ، مشخص و بطور جدی و مصمم تلاش کند که اختلال گویایی خود را اصلاح کند
موضوعات مرتبط: روان شناسی
"ادراک را فرایند آگاه شدن از اشیا ویژگیها و رابطهها از طریق اندامهای حسی تعریف کرده اند. در واقع ادراک یعنی تفسیر شدن اطلاعات حسی برای معنی بخشیدن به آنها."
| |||||||||||||||||||
|
موضوعات مرتبط: روان شناسی
روانشناسی فیزیولوژیک (Physiological Psyhology) به بررسی مباحثی میپردازد که در ارتباط با کارکردهای روانی و رفتاری و پیوستههای فیزیولوژیکی آنهاست. به عبارتی در این شاخه از روان شناسی ارتباطی که ممکن است بین رفتارها ، صفات و کارکردهای روانی افراد با عوامل فیزیولوژیک بدنی وجود داشته باشد مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. |
دید کلی
-
اینکه چه ارتباطی بین هیجانات ما تغییرات بدنی ما وجود دارد؟
-
وقتی میترسیم، چه نوع تغییرات هورمونی در بدن اتفاق میافتد؟
-
وقتی فکر میکنیم چه قسمتهایی از مغز فعال هستند؟
-
آیا جای مشخصی در مغز برای حافظه وجود دارد که مطالب بخاطر سپرده شده در آنجا ذخیره شوند؟
-
وقتی فردی دروغ میگوید، چه تغییراتی در او بوجود میآید؟
-
آیا از این تغییرات برای کشف دروغ افراد میتوان استفاده کرد؟
-
آیا افراد مبتلا به بیماریهای روانی از لحاظ کارکردهای فیزیولوژیک تفاوتی با افراد عادی وجود دارد؟
-
چگونه میتوان به طرق فیزیولوژیک در افراد آرامش ایجاد کرد؟
کارکردهای رفتاری و روانی قسمتهای مختلف مغز چیست؟
روشن است مسائلی در این شاخه از روان شناسی مورد توجه هستند که مسائلی روانی را با کارکردهای بدنی و فیزیولوژیک پیوند میدهند.
تاریخچه روانشناسی فیزیولوژیک
پژوهشهای فیزیولوژیکی که روانشناسی نوین را تحرک بخشید و به آن جهت داد، دست آورد اواخر قرن نوزدهم است. کوشش در این زمینه نیز مانند همه زمینههای دیگر پیشینه خودش را داشت، یعنی کارهای اولیهای که زیر بنای فیزیولوژی قرار گرفتند. فیزیولوژی در خلال سالهای دهه 1830 به صورت یک رشته علمی مبتنی بر آزمایش در آمد و این کار در وهله نخست تحت نفوذ یوهانی مولد فیزیولوژیست آلمانی که از بکار بستن روشهای آزمایشی در فیزیولوژی جانب داری میکرد، صورت پذیرفت.
سیر تحولی و رشد
نظریه مولد درباره انرژیهای خاص اعصاب، هم در فیزیولوژی و هم برای روان شناسی در خور اهمیت است. چندین نفر از فیزیولوژیستهای اولیه خدمتهای قابل توجهی به مطالعه درباره کارکردهای مغز کرده بودند. کار آنان به سبب کشف مناطق خاص مغز و توسعه روشهای تحقیق که بعدها بطور گستردهای در روان شناسی فیزیولوژیکی بکار بسته شد. برای روان شناسی اهمیت دارد. مارشال هال یکی از پیشروان پژهش درباره رفتار بازتابی از آزمایشات خود نتیجه گرفت که سطوح مختلف رفتار به قسمتهای مختلف مغز و نظام عصبی وابسته است.
در نیمه قرن نوزدهم رویکردهای جدید آزمایشی مطرح شدند، تحت عناوین روش بالینی و تحریک برقی ، روش بالینی توسط بروکا روی مردی که سالها نتوانسته بود بطور قابل فهمی صحبت کند، انجام گرفت و به این طریق بروکا توانست منطقهای از مغز را که در تکلم نقش عمده دارد شناسایی کند. با کاربرد روش تحریک مغزی نیز مناطقی از مغز شناسایی شدند که در احساس لذت ، تنفر ، گرسنگی و تشنگی و ... ، دخالت دارند. در ادامه این آزمایشات پژهشهایی درباره نظام عصبی ، چگونگی در طول نظام عصبی و ... ، انجام شد.
بطور کلی میتوان گفت بعد از تاثیر پژهشهای اولیه در شاخه فیزیولوژی چهار داشمند بطور مستقیم مسئول کاربردهای اولیه روش آزمایشی درباره ذهن و ارتباط جسم و ذهن یعنی موضوع روان شناسی فیزیولوژیک بودند. هلمهولتز ، وبر ، فخنر و ونت پژهشهای هلمهوتنر درباره سرعت تکانه عصبی و پژوهشهایی درباره بینایی ، شنوایی از نظر روان شناسی در خور توجه است. هر چند هلمهولتنر به بعد روان شناختی آنها توجهی نداشت. بعدها اهمیت روان شناختی آزمایشات وی توسط کسان دیگری که آزمایشات او را در روان شناسی ادامه دادند شناخته شد.
یکی از دو خدمت عده وبر به روان شناسی فیزیولوژیک عبارت بود از تعیین آزمایش دقت تمییز دو نقطه پوست و دومین خدمت او تدوین نخستین قانون کمی روان شناسی فیزیولوژیک بود، که تحت عنوان کمترین تفاوت محسوس (jnd) شناخته میشود. فخنر رابطه کمی بین ذهن و بدن را مطرح ساخت و بر اساس فرمولی که تعیین کرد، شدت واکنشهای ذهنی را در مقابل واکنشهای بدنی اندازهگیری کرد. با تاسیس آزمایشگاه روان شناسی توسط ویلهم و ونت به پایهگذاری روان شناسی اقدام کرد.
او در پیشگفتار جلد اول اصول روان شناسی فیزیولوژیکی خود چنین نوشت: کاری که در اینجا به همگان ارائه میدهم کوششی برای بوجود آوردن قلمرو نوینی از علم است. بر این اساس مشاهده میشود که تاریخ روان شناسی فیزیولوژیک با تاریخ روان شناسی آغاز میشود.
رویکردهای مهم روانشناسی فیزیولوژیک
یکی از رویکردهای مهم در روان شناسی ، رویکرد « عصبی _ زیستی » (Neuro-Biological) یا « زیستشناختی » است. در این رویکرد بسیاری از جنبههای عادی و غیرعادی رفتار انسان در فرایندهای زیستی جاری در جسم وی ریشهیابی میشود. مطالعات به روشنی نشان دادهاند که رابطه نزدیکی بین تجربهها و رفتار فرد با فعالیتهای عصبی (Neuro System) و غدد درون ریز (Endocrine Sestem) وجود دارد. ارتباط پدیدههای بهنجاری نظیر « بازتابهای شرطی و غیرشرطی ، عادات ، عواطف ، انگیزش و هیجان ، یادگیری و حافظه ، خواب و رویا و ... » و پدیدههای نابهنجار (Abnormal) نظیر« اسکیزوفرنی (Schizophrenia)، اختلالات رشد و ... » با فعالیت دستگاه عصبی و غدد درون ریز انکار ناپذیر است.
این چنین ارتباط و تاثیرگذاری تنگاتنگی بین « جسم و روان » یا « جسم و رفتار » خود شاهدی است بر اهمیت مطالعه و تحقیق در حوزه « مبانی فیزیولوژیک رفتار » این حوزه از روان شناسی به مطالعات این علم غنا و عمق میبخشد و به شناخت انسان از خودش وسعت میدهد.
رابطه جسم و روان (جسم و رفتار)
رابطه جسم و روان (جسم و رفتار) آن چنان نزدیک است که روان را « مجموعه تجربه انسانی که تابع یک نظام عصبی است. » تعریف کردهاند. میتوان گفت هیچ موضوع روانی وجود ندارد که نتوان آنرا از دیدگاه فیزیولوژیک بررسی کرد. از طرف دیگر ، مرز مشخصی بین فیزیولوژی (جسم) و روان شناسی (روان) وجود ندارد. برای مثال ، وقتی بینایی را مطالعه میکنیم، در قلمرو « فیزیولوژی » هستیم، حال آنکه مطالعه « ادراک بینایی » جز روان شناسی است، ولی به درستی نمیدانیم مطالعه « حس بینایی » در کجا خاتمه پیدا میکند و مطالعه ادراک بینایی از کجا آغاز میشود.
در یک دید کلی میتوانیم بگوییم که تجزیه و تحلیل روانی رفتارهای مختلف در واقع دنباله تجزیه و تحلیلهای فیزیولوژیکی رفتار اعضا مختلف است، با یک حرکت مضاعف از روان شناسی به فیزیولوژی و از فیزیولوژی به روان شناسی.
نظریههای مربوط به رابطه جسم و روان
نظریه ارسطو
ارسطو اعتقاد داشت که جسم و روان دو جنبه متفاوت از یک جوهر هستند. جسم ماده این جوهر و روح صورت این جوهر است. او به استقلال جسم و روح از یکدیگر اعتقاد داشت.
نظریه دکارت
دکارت به وجود دو جوهر مستقل اعتقاد داشت. یکی جوهر جسم و دیگری جوهر روح. از نظر او جسم و روح دو امر جداگانه هستند که هیچ یک بر دیگری تاثیر ندارد. نه علتهای روانی میتوانند معلولهای جسمی بوجود آورند و نه علتهای جسمی قادر به ایجاد معلولهای روانی هستند.
نظریه لایپ نیتس
لایپ نیتس (Liebnitz) اعتقا داشت، روح و جسم مستقل از یکدیگر هستند، اما در مسیرهای موازی حرکت میکنند. در واقع هر رویه روانی به یک رویه جسمی مربوط میشود، ولی هیچ یک از آنها عامل تغییر دیگری نیست. این دیدگاه به نظریه توازی (Parllelisme Theory) معروف است.
نظریه واتسون
واتسون بنیانگذار رفتارگرایی معتقد بود که آنچه را روح مینامیم، چیزی جز رفتار نیست و هنگامی که بدین واقعیت توجه کنیم، میبینیم که روح و جسم در واقع یک ماهیت دارند، زیرا رفتار شکل بخصوصی از فعالیت فیزیولوژیک (جسم) است. این دیدگاه به نظریه هم ماهیتی (Identity Theary) معروف است.
رشتههای مرتبط با روان شناسی فیزیولوژیک
با توجه به هدف اساسی روان شناسی فیزیولوژیک که رابطه بین جسم و روان و تعملاتی بین آن دو برقرار است میباشد. ارتباط این رشته با شاخههای مختلف روانشناشی و علوم زیستی روشن میشود. در حوزههای مختلف روان شناسی میتوان گفت با تمامی آنها ارتباط دارد، هر چند برخی روابط صورتی روشن و واضح دارند و روابطی مستقیم و تنگاتنگ هستند.
در هر حال روان شناختی فیزیولوژیکی به دنبال پایههای فیزیولوژیک برای مباحث مختلفی میگردد که در حوزههای مختلف روان شناسی مطرح هستند. مثل پایههای فیزیولوژیک برای یادگیری و حافظه در روان شناسی یادگیری ، پایههای فیزیولوژیک برای بحث بلوغ در روان شناسی رشد ، خشونت و پرخاشگری در روان شناسی اجتماعی ، هیجانها در روان شناسی عمومی ، بیماریهای روانی در روان شناسی بالینی و ... .
از سوی دیگر این شاخه پیشرفت خود را مدیون یافتههایی است که علوم زیستی مطرح هستند. بین فیزیولوژی ، علم پزشکی و درمانی ، فارماکولوژی روابط روشنی دیده میشود. به عنوان مثال در شاخه علوم پزشکی و روانپزشکی آنچه به عنوان دارو درمانی برای درمان بیماریهای روانی مورد استفاده قرار می گیرد، تا حدودی مدیون یافتههای روان شناسی فیزیولوژیک است.
انواع حوزههای مطالعاتی در روان شناسی فیزیولوژیک
انواع حوزههای مطالعاتی (صرف نظر از روشهای تحقیق در آنها) در روان شناسی فیزیولوژیک را میتوان در چهار حوزه تحقیق درباره عملکرد دستگاه حسی (دریافتی) ، تحقیق درباره دستگاه حرکتی (پاسخ) ، تحقیق درباره فیزیولوژی کارکردهای روانی (نظریه فیزیولوژی یادگیری و حافظه ، هوش ، ...) و تحقیق درباره پدیدههای انگیزش و هیجان تقسیمبندی کرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
تاثیر موسیقی بر مغز:از ده سال پیش تاکنون گروههای تحقیقی متعددی در سراسر جهان تأثیر موسیقی بر مغز انسان را مورد بررسی قرار داده و با مقایسه مغز نوازندگان و افراد عادی به نتایج شگفتآوری دست یافتهاند. تغییرپذیری ساختار و شکل مغز کودکان و حتی بزرگسالان با کمک صوت و ریتم از مهمترین این یافته هاست.
البته نوع موسیقی در این مورد نقش بسیار مهمی دارد.موسیقی کلاسیک موجب برانگیختن و فعالیت همهٔ قسمتهای مغز میشود درحالیکه موسیقی پاپ کمتر چنین تأثیری را داراست.
به ویژه در مغز نوازندگان حرفهای بهدلیل شروع زودهنگام و طولانیمدت فعالیتهای موسیقایی ویژگیهای آناتومی خاصی دیده میشود.
معاینات و بررسیهای متعدد(۱) از مغز نوازندگان حرفهای نشان میدهد که ماده خاکستری مخچه و ناحیه شنوایی مغز آنان نسبت به افراد غیر موزیسین بیشتر است.
در مغز نوازندگان سازهای زهی و پیانو هم بخشهایی که مسئول کنترل حرکات دست هستند ۴۰ درصد رشد بیشتری دارند. همچنین جسم پینهای(۲) مغز نوازندگانی که قبل از سن ۷ سالگی شروع به فراگیری ساز نمودهاند بزرگتر از سایرین است. از این رو بین دو نیمکره و بخشهای مختلف مغز آنان ارتباط و هماهنگی بیشتر و بهتری برقرار میشود.
هر یک از دو نیمکره مغز وظایف متفاوتی بر عهده دارد. نیمکره چپ مسئول تجزیه و تحلیل مسائل و مرکز تعلیم است و نیمکره راست احساسات، تخیلات و قدرت ابتکار را هدایت میکند. برای استفاده از کل پتانسیل مغز میبایست هر دو نیمکره با هم هماهنگ باشند.
بر اساس تحقیقی(۳) که توسط آلتن مولر(۴) از انستیتو پزشکی و فیزیولوژی موسیقی در هانوفر و مارک بانگرت(۵) از دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد انجام گرفته است، بخش شنوایی و بخشهای حرکتی مغز نوازندگان پیانو کاملاً با یکدیگر مرتبطاند بهطوریکه تحریک یکی از این دو بخش موجب برانگیختن دیگری میشود.
اسکنهای متعدد و الکترو انسفا لوگرافی (EEG) از مغز نوازندگان حرفهای پیانو نشان میدهد که تنها حرکت دست نوازنده بر روی کلاویهها موجب فعال شدن ناحیه شنوایی مغز میگردد و بالعکس شنیدن قطعات موسیقی باعث تحریک قسمتهای حرکتی میشود.
حتی انگشتان دست برخی از نوازندگان با شنیدن ملودیهای خاصی بیاراده حرکت میکند. بین این دو ناحیه از مغز نوازندگان مبتدی هم در اولین جلسه و پس از ۱۰ دقیقه تمرین ارتباط موقتی ایجاد میشود که با افزایش تعداد جلسات تثبیت میگردد.
البته هنوز بهطور قطعی مشخص نیست که آیا تمرینات موسیقی عامل ایجاد این ویژگیهاست و یا اینکه ساختار مغز نوازندگان از هنگام تولد با دیگران متفاوت است و این تفاوتها زمینه موفقیت آنان در موسیقی را فراهم میسازد.
تمرینات موسیقی همچون نیروی بازدارندهای مانع از بین رفتن سلولهای عصبی در سنین بالا میشود. حتی اگر فردی تازه در سن ۸۵ سالگی شروع به فراگیری ساز نماید سلولهای مغز او ترمیم و بازسازی میشود و قدرت حافظه و استنتاجش افزایش مییابد.
در تحقیقی به منظور بررسی اثرات موسیقی بر مغز و رد این فرضیه که نه موسیقی بلکه خانواده و محیط رشد کودک موجب افزایش کارآیی مغز و ضریب هوشی میشود، کودکانی از محلات فقیرنشین برلین و از خانوادههایی بدون پیشینه فرهنگی غنی مدت شش سال به طور منظم و مداوم در مدرسه تحت آموزش موسیقی قرار گرفتند. در لسآنجلس نیز در دانشگاه کالیفرنیا تحقیقی مشابه انجام گرفت.
نتایج هر دو بررسی تأثیر مثبت موسیقی بر مؤلفههای ضریب هوشی و قدرت تخیل فضایی ـ زمانی انسان را تأیید نمود.
در آزمایشی دیگر در دانشگاه هنگ کنگ(۶)، ۴۵ نوازنده ارکستر بین سنین ۶ تا ۱۵ سال از لحاظ قدرت حافظه و به یادسپاری کلمات مورد بررسی قرار گرفتند. محققین پی بردند که کودکان نوازنده نسبت به همسالان غیر نوازنده خود به مراتب لغات بیشتری را به خاطر میسپارند و هر قدر زمان عضویت آنان در ارکستر بیشتر است در این زمینه موفقترند.
پس از یکسال با انجام مجدد این آزمایش مشخص شد که توانمندی حافظه کودکانی که هنوز نوازنده ارکستر هستند نسبت به سال گذشته افزایش یافته است درحالیکه حافظه کسانی که از ارکستر جدا شدهاند در همان سطح باقی مانده است.
آموزش موسیقی و نوازندگی همچنین موجب افزایش پشتکار و قدرت تمرکز شخص و پیگیری اهداف درازمدت میگردد. نوازندگی گروهی هم انعطافپذیری، ثبات احساسی و افزایش قابلیتهای اجتماعی را به همراه دارد.
سال ۱۹۹۲ پرفسور هانس گونتر باستیان(۷) به همراه گروهی از دانشمندان ۱۸۰ دانشآموز بین سنین ۶ تا ۱۲ سال را در مدارس ابتدایی برلین به مدت شش سال تحت نظر قرار دادند. آنها پی بردند که کودکان نوازنده بهخصوص کسانی که قبل از سن ۸ سالگی شروع به فراگیری ساز نمودهاند باهوشتر و واقعبینتر از دیگراناند و اعتمادبهنفس و قدرت سازگاری بیشتری دارند. این دانشآموزان در دروس جغرافی، انگلیسی، آلمانی و ریاضی نمرات بهتری کسب نمودند
موضوعات مرتبط: روان شناسی
استفاده از موسیقی از روشهای بسیار مؤثر در افزایش سطح نبوغ، آگاهی و قدرت ذهنی است. موسیقی بر تفکر و نوع یادگیری تأثیر فراوانی دارد به طوریکه متعاقب این تأثیر تغییرات محسوسی در زندگی افراد ایجاد می شود . به طور حتم آشنایی با موسیقی در سنین پایین این تأثیرات را بیشتر می کند و اصلی ترین بخش یادگیری نیز در افراد به همان سالها بازمی گردد. این آموزش تأثیر فراوانی در مراحل بعدی زندگی دارد .
به طور کلی آسان ترین و اساسی ترین روش آموزش کودکان در تمامی فعالیتها، استفاده از موسیقی است . طی تحقیقاتی که به روی ۱۰ کودک دو ساله در هنگام چیدن قطعات پازل انجام شده میزان دقت ، سرعت و توانایی آنها در هنگام بازی مورد بررسی قرار گرفت ، پس از آن این تعداد به دو گروه ۵ نفره تقسیم شدند ، گروهی از آنها روزانه به مدت ۳۰ دقیقه آموزش همراه با موسیقی و آواز داشته و گروه دیگر ۱۵ دقیقه در هفته آموزش موسیقی داشتند . پس از گذشت ۶ ماه تمام بچه های این گروه پیشرفت شایانی در چیدن قطعات پازل و سرعت انجام آن داشتند .
این تحقیق به روی مهندسین ، بازیکنان شطرنج و ریاضیدانان نیز انجام گرفت و نتایج این امر مکانی از میزان افزایش سرعت منطقی این گروه در یادگیری عملکرد پاسخ دهی آنان بود.
همچنین بر اساس آزمایش دیگر به روی کودکانی که سطح نمره آنها از استاندارد ملی کمتر بود با به کار گیری موسیقی نمراتشان تقریباً دو برابر افزایش داشت. همراه کردن موسیقی با مهارتهای منطقی و عقلانی مثل ریاضیات به افراد می آموزد که درتمام موارد به تقسیم بندی و دسته بندی منطقی موسیقی و ذهن توجه داشته باشند .
طی مطالعات هشت ماهه محقق دانشگاه کالیفرنیا «فرانس اچ» ۱۹ دانش آموز پیش دبستانی سه تا پنج ساله آوازهای روزانه می خواندند و ۱۵ دانش آموز بدون موسیقی مورد بررسی قرار گرفتند. اگر چه هنوز قطعیت تأثیر موسیقی بر ذهن افزایش سرعت و عملکرد آن مشخص نشده ولی در مجموع از تأثیر آن نیز نمی توان چشم پوشی کرد .
بر اساس گفته های یک موسیقیدان آلمانی موسیقی در درازمدت بر هوش ذاتی کودکان تأثیر داشته و به کار گیری آن به طور قطع در آینده افراد در هنگام رویارویی منطقی با زندگی تأثیر مثبت نیز در بر خواهد داشت .
در نیویورک سیتی ، بر اساس برنامه ای به نام یادگیری از طریق برنامه های هنری توسعه یافته (LEAP) درصدد تثبیت تأثیر آن در بالا رفتن نمرات عمومی و کلی دانش آموزان هستند. به عنوان مثال همراهی موسیقی با ریاضیات چهار عمل اصلی و شمردن تأثیر فراوانی دربرداشت . این عمل همچنین در بالا بردن حس اعتماد و اطمینان دانش آموزان و انضباط خارجی نقش داشته که یکی از دلایل آن تکرار بیشتر است .
در مجموع حس اعتماد به نفس و قدرت عمل یکی از نکات ضروری در افراد بوده که با این عمل قابل تقویت است.
«مری جین کالت» مدیر اداره تحصیلات هنری و فرهنگی مدارس نیویورک سیتی اظهار داشت که : «آموزش اساسی موسیقی علاوه بر یادگیری موسیقی در افزایش قدرت شنیداری ، عمل کردن ، دیدن ، لمس کردن و حرکت دانش آموزان نیز تأثیر بسزایی دارد . همچنین تعلیم مهارتهای موسیقی باعث افزایش مهارتهای قدرت درک تجزیه ، تحلیل و ارزیابی می شود.
دلیل علاقه مندی دانش آموزان به موسیقی جذابیت و جدید بودن آن است ولی بزرگسالان ، نیاز به تحریک بیشتری در این مورد داشته و به سادگی آن را پذیرا نمی شوند، چرا که این امر برای آنها فقط یک انتخاب است. با تلفیق موسیقی با زندگی روزمره، تأثیر فراوانی از آن به جا می ماند. این مسأله همچنین در افراد بی علاقه به کارهای گروهی نیز تأثیر مثبت دارد و فرصت گوش دادن و متعاقب آن در آنها ایجاد انگیزه می کند.
چه بسا بسیاری از ما به تجربه دریافته ایم که با شنیدن موسیقی که در گذشته برایمان خوشایند بوده، انجام برخی کارهای سخت سهل و آسان شده و در برخی شرایط برایمان منجر به ایجاد تفکر مثبت شده است.
اگر موسیقی را به عنوان ابزار تقویت ذهن در نظر بگیرید، نوع موسیقی در تأثیرگذاری آن نقش داشته و بهتر آن است که از موسیقی های بدون کلام و مورد علاقه افراد استفاده شود و در صورت استفاده از موزیکهای با کلام، ترجیحاً از موسیقی آرام که منجر به آشفتگی ذهن نشود باید استفاده کرد. مورد بعدی توازن منطقی میان کلام و موسیقی متن است و بهتر است که صدای آهنگ ها بلندتر از جملات نباشد. به طوری که شنیدن کلام و عبارت با سختی همراه نباشد و ترجیحاً از موزیکهایی که افراد راحت تر با آن ارتباط برقرار می کنند، استفاده شود.
طی سالهای گذشته تنوع خاصی از موسیقی ریلکسیشن مطرح شده که متعاقب آن این سؤال به وجود آمد که آیا ساختن موزیکی با هدف آرامش روحی مفید بوده و یا حتی بدون آن نیز می توان به آرامش رسید؟ براساس مطالعات روشن شد که تمام روشها برای آرامش مفید واقع شده ولی این نوع خاص از موسیقی تأثیر بیشتری دربردارد.
همچنین استفاده از موسیقی بر دانش آموزان مردودی یا آن دسته از دانش آموزانی که در خطر عدم یادگیری هستند، مثمرثمر واقع می گردد. دانش آموزان تحت خطر گروهی هستند فاقد قدرت تخیل، عدم اعتمادبه نفس و نداشتن تفکرات و احساسات اجتماعی و خصوصی و عملکرد آنها پایین تر از استانداردهای آموزشی است. بررسی بیشتر این گروه نشان می دهد که این گروه به یک گروه حمایتی با عملکردهای اجتماعی و یا روشهای یادگیری متغایر با روشهای تعلیمی، نیاز به ترغیب بیشتری دارند.
در مجموع کلیه افراد به دو گروه تقسیم می شوند:
گروه اول قادر به یادگیری نبوده و گروه دوم علاقه ای به یادگیری ندارند که بیشتر افراد به گروه دوم تعلق دارند که یکی از دلایل اصلی این امر نداشتن انگیزه و علاقه مندی از طرف مدارس است. به طور کلی این افراد دچار نوعی انزجار از طرف مدارس و روشهای قدیمی آن هستند و سخت ترین بخش آموزشی ایجاد علاقه مندی و انگیزه در این گروه تحت خطر است.
بیشتر مردم در محیط خارج از آموزشگاهها، علاقه خاصی به شنیدن موسیقی داشته و از شنیدن و یا حتی نواختن آن لذت می برند. درمانگران نیز برای کمک به افراد معلول از آن استفاده می کنند. عضویت در گروه کر، ارکستر و تیمهای موسیقی به ایجاد ارتباط با افراد و کار گروهی کمک کرده و باعث بالا رفتن میزان کارایی افراد می شود.
طی مطالعات مرکز نروبیلولوژی دانشگاه کالیفرنیا، ۳۶ دانشجوی دانشگاه ده دقیقه به یکی از سه موسیقی انتخابی گوش نموده که شامل موزیک ریلکسیشن، بدون کلام و یکی از قطعات موزارت بود و پس از پایان تحقیقات مشخص شد که میزان نمرات ضریب هوشی بین موزیک ریلکسیشن و بدون کلام یکسان بوده ولی پس از شنیدن قطعه موزارت، نمرات ۸ الی ۹ برابر افزایش داشت.
پس از چندی محقق دیگری به نام «کریستین لوتیر» بیان داشت که نتیجه گیری براساس موسیقی کاملاً غیرمنطقی و نادرست بوده و نبوغ امری ذاتی و غیرقابل آموزش است. او توضیح داد که این تحقیقات تنها حدس و گمان بوده و هیچ ثبات واقعی ندارد و برای اثبات آن نیاز به تحقیق و تفحص بیشتری داشت. ولی با وجود این مخالفان، بیشتر محققان اذهان داشته که رابطه روشن و دقیقی بین موسیقی، تفکر و تعقل ناشی از آن و میزان ضریب هوشی وجود دارد.
اگرچه موسیقی ایجاد حافظه نمی کند ولی تأثیر فراوانی در بالا بردن آن دارد و مهمترین تأثیر آن، تأثیر مثبت و منفی آن بر مغز است که نمی توان از آن چشم پوشی نمود. با گوش دادن به موسیقی حالات درونی افراد قابل تغییر بوده که البته میزان تغییرپذیری آن نسبت به شناخت و درک موسیقی افراد بستگی دارد. هرچه میزان شناخت موسیقی در افراد بالا بوده، میزان لذت تأثیرپذیری ، تأثیرگذاری موسیقی نیز افزایش می یابد.
با انجام تحقیقات بر روی اشخاصی که دچار افسردگی بوده اند، روشن شد که شنیدن موسیقی های خاص در بهبود افسردگی ها و ایجاد احساس خوشایندی، شادی، نشاط و روشنی مثمرثمر است.
متأسفانه در سالهای اخیر نوع خاصی از موسیقی های سطحی و فاقد ارزشهای هنری تولید می شود که نه تنها تأثیر مثبت بر ذهن و روان نداشته بلکه تأثیرات منفی نیز دربردارد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
اگر بپذیریم که انسان از معدود موجودات ابزارساز و توانمندترین آنها در تخیل و تجسم است، ساخت عروسک، به او جان بخشیدن و با او سخن گفتن، رخدادی است منحصر به فرد وقتی میشنویم تاریخچه «بازی»به انسانهای غارنشین برمیگردد این فرضیه که «بازی نیازی است بنیادی برای بشر» در حد غذا و پناهگاه قوت میگیرد. مولوی میگوید: «غذای بشر نان است و اندکی شوربا و الباقی بازی...!»
عروسکی که می شود با آن حرف زد، راز دل گفت، به او خشم گرفت، او را به مبارزه طلبید، او را به زمین کوبید و دوباره در آغوشش کشید، او را زخمیکرد و برایش مرهم گذارد و برایش لالایی خواند، به او غذا داد، لباس پوشانید و به جای پدر، مادر، خواهر، برادر، معلم، دکتر، پلیس، دوست، همسایه و... قرارش داد و در تمامی این احوالات، خاموشی و انفعالش فرصتی است تا حس کنترل و خلق جهانی مطابق با آرزوها ارضا شود، ابزاری بینظیر برای برآوردهکردن نیازهای روانی بشر است.
عروسکها عموماً وسیلههایی هستند ارزان، دردسترس، جهانشمول و بینیاز به تکنولوژی یا دانش پیچیده برای بهکارگیری که میتوانند استفادههای متنوعی چون سرگرمی، تبلیغات، تجارت، آموزش، مفهومسازی، فرهنگسازی و درمان اختلالات رفتاری یا بیماریها داشته باشند.
میدانیم که کودکان، تلقینپذیری (Suggestivilitu) بالایی دارند و مرز میان خیال و واقعیت برایشان مبهم و نسبی است و در برابر موجوداتی که با زبانی غیرمستقیم اما مأنوس و خودمانی با آنها ارتباط برقرار کنند، تأثیرپذیری شگرفی دارند؛ بهخصوص که این ارتباط به رابطه کلامی محدود نشده و آنها از حرکت، ایما، اشاره و موزیک که سادهترند هم بهره میگیرند.
بنابراین در انتخاب و کاربرد صحیح چنین وسیلهای دقت فراوانی لازم است تا خلاقیت کودک رشد کرده و ذهن و دستهای او را به ساختن و ازنوساختن وادارد، نه آنکه صرفاً کالایی باشد تجاری و مبلّغ فلان شخصیت کارتونی یا مروج مصرفگرایی؛ و همانگونه که حس کنجکاوی و رویاپردازی را توسعه میبخشد تعامل دوجانبه میان کودک و دنیا را گسترش دهد چرا که گاه فاصله میان خودمحوری (Narcissism) کودک با جهان واقعی را بازی پر میکند.
گاه کودکان برای انتقال از وابستگی به مادر (یا Caretaker) به سوی استقلال و خودکفایی، متوسل به وسایلی مانند پتو، عروسک یا اسباببازی محبوبشان میشوند و در شرایط ترس و برای آرامش یا به خواب رفتن آن را در آغوش میگیرند که اصطلاحاً آن را (tramsitional object) یا شیء انتقالی مینامند. در انتخاب عروسک باید اندازه، رنگ، جنس، قوام، اجزا و فرم کلی آن متناسب با سن، جنس و شرایط کودک باشد.
تنوع در مدلهای انسانی یا عروسکهای حیوانی به گسترش قوه تخیل و داشتن احتمالات بیشتر در بازی کمک میکند.با توجه به تاثیرپذیری پایدار در سن کودکی از الگوهای رفتاری یا هویتهای کلیشهای (مانند گرگ در نقش درنده، روباه در نقش فریبکار، کلاغ در نقش خبرچین و...) که در دنیای واقعی هم وجود ندارند ارائه الگوهای کلامی و رفتاری تکراری میتواند ایجاد ذهنیت و مفهومسازی ناصحیح کند که اصلاح آن مشکل خواهد بود.
مفهوم گرگ و برگشتناپذیری از مفاهیم انتزاعی است که از حدود۱۲-۱۰سالگی در ذهن کودک وضوح مییابد؛ نکتههایی که در روابط شخصیتهای عروسکی یا کارتونی بایستی به آن دقت کرد و قبل از آن اشاره مستقیم به آن معمول نیست. گاه در دنیای بازی یا انیمیشن یا عروسکها قدرتهایی معجزهآسا به شخصیتها داده میشود که کودک، آنها را واقعی قلمداد میکند.
یک موش یا... از ارتفاع بلندی میافتد بدون آنکه صدمه جبرانناپذیری ببیند و کودک نمیتواند تفاوت آن را با واقعیت درک کند؛ پس در استفاده یا ارائه این محصولات باید نهایت دقت به عمل آید تا نتایج خطرناکی به دنبال نداشته باشد.
در «play Therapy» بازیدرمانی، استفاده از عروسکها یا (puppet) به کودک امکان بیان افکار و احساسات او را بدون ترس و مقاومت مهیا میسازد تا بتواند ترسها، علایق و تمایلات خود را وارد صحنه درمان کند و اطلاعات ارزندهای از فرصت روحی خود به درمانگر بدهد یا به کمک «Acting out» کودک در فضایی امن و قابل قبول احساسات و افکارش را به فعل درآورد. و گاه با تکرار آن به خود و جهان مسلط شده ترسها کمرنگ میشود، تنشها کاسته میشود، خشمها بیرونریزی میشود.
از این ویژگی میتوان در درمان مشکلاتی چون «phubia» یا افسردگی یا گنگی انتخابی (selective Mutism) یا اختلاس پس از سانحه (ptsd) بهره گرفت و همچنین برای آموزش مهارتها، درک روابط خانوادگی، بررسی سوءاستفادههای فیزیکی یا جنسی (child a buse، حل مسائل خواهر و برادرها (Sibling rivarly)، رفع عادات غلط، گوشهگیری و انزوا، ارزیابی قدرت کلامی، شناخت مهارتهای یدی، هماهنگی عضلانی (Theoky of mind)، تئوری ذهن (reciprocity)، مقابله با درمانگر، وابستگیها، حرکات تکراری و بسیاری موارد دیگر استفاده کرد.
عروسکها بایستی در عین داشتن جنبه بازی و ظاهری جذاب و مطلوب، مهارتهای یدی و هماهنگی چشم و دست و ذهن را پرورش دهند؛ مهارتهای فردی مانند بیان احساسات حل مسئله مدیریت خشم را آموزش دهند؛ ارزشهای اخلاقی مانند صداقت، همکاری، نوعدوستی، امانتداری، مهربانی و... را تقویت کنند و مهارتهای اجتماعی مانند برقراری ارتباط موثر، احقاق حق، آشنایی با نقشهای اجتماعی را معرفی کنند.
یکی از ضروریات زندگی بشری «خوب انتخاب کردن» به کمک تفکر نقادانه (critical thinking) و مهارت تصمیمگیری با استفاده از فرآیند جمعآوری اطلاعات، داشتن گزینههای متعدد و انتخاب بهترین گزینه با درنظر گرفتن معایب و مزایای هر کدام است که در فرصتهایی چون خرید لباس، کتاب، اسباببازی، لوازم التحریر، خوراکی و... نمود مییابد و میتواند به انتخابهای مناسب در دوستیابی، رشته تحصیلی، شغلیابی یا همسریابی منجر میشود.
حتی آموزش چگونگی نگهداری از اسباببازیها و وسایل شخصی یا نحوه مشارکت با سایر کوکان در میهمانیها و مدارس و... و همچنین روش برخورد با شکستن، خراب شدن، گم شدن، غیرقابل استفاده شدن آنها و حتی بخشیدن یا بازیافتشان، بخش مهمی از آموزش مهارتهای فردی و اجتماعی را در خود نهفته دارد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هر اثر هنری روح انسان را به گونه ای صیقل می دهد. زمانی که با شخصیت داستان ها، نقاشی زیبا، نوای گرم موسیقی، بازیگران و... می گرییم، می خندیم، می جنگیم و... خود را در «او» یا «آن» می یابیم و این «هم ذات پنداری» زمینه ساز بروز احساسات نهفته ما می شود. احساساتی که از رنج ها، غم ها، تلخی ها و ناکامی ها و گاه شادی ها و موفقیت های فراموش شده حکایت دارند.
اما در میان هنرها، تئاتر جایگاهی ویژه دارد. آن که شاهکاری می آفریند، آن که آن را بازی می کند، گویی زندگی را بازی کرده و به تصویر می کشد و تماشاگر با برقراری ارتباط با آنها، خود را باز می یابد و روح متلاطمخویش را آرام کرده و نیروی مجدد برای بازی زندگی کسب می کند.براساس نظر روانشناسان پاسخ بیماران به «هنر درمانی» و اختصاصاً «تئاتر درمانی» در اکثر موارد سریع تر و موثرتر از مصرف دارو است، چرا که بیمار با برقراری پیوندی عاطفی با بازیگران روحش را عریان کرده و ناگفته ها را بیان کرده و درمان می شود.
در واقع هنر، تکرار هر شخص یا به عبارتی تکرار زندگی هر شخص در دیگری است و این تکرار، موقعیت را برای بروز احساسات مهیا می کند.به جرأت می توان گفت بعد «درمانگر» تئاتر از میان هنرهای دیگر شاخص تر است، چرا که با مروری بر شاهکارهای ادبی جهان و نمایش های اجرا شده براساس این آثار به خوبی به نکات روانشناسی و ظرایف نهفته در این آثار پی می بریم. این نکات تنها مختص به شاهکارهای ادبی مخصوص بزرگسالان نمی شود بلکه با مروری بر آثار کودک و نوجوان نیز می توان ظرایف را دریافت.در این بحث به بررسی جنبه های روانشناسی شاهکارهای ادبی جهان که بارها و بارها در سراسر گیتی به اجرا درآمده و شاهکارهای کودک و نوجوان اعم از کتاب و کارتون می پردازیم. این بررسی توسط دکتر استیون فلنز استاد دانشگاه و رئیس مرکز تحقیقات روانشناسی آمریکا که بخشی اختصاصی در زمینه تحقیق بر روی آثار ادبی جهان دارد، انجام شده است.
● مکبث
پرده اول، صحنه هفتم: (مکبث در حال کشیدن نقشه برای قتل پادشاه) مکبث مردد بین دو تصمیم است و با خود زمزمه می کند: «اول چون من خویشاوند و رعیت او هستم، که این هر دو سخت مخالف این عمل (قتل شاه) است. دوم چون میزبان او هستم که باید در را بر روی قاتلش ببندم نه آن که خود تیغ برگیرم.» مکبث سمبلی از انسان عصر حاضر است، چرا که نمی داند بین خویشاوندی و میهمانداری و جاه طلبی کدام یک را انتخاب کند.دکتر فلنز عقیده دارد: «بسیاری از افراد جاه طلب خصوصیاتی شبیه به قهرمان کتاب(مکبث) دارند. آنها با آن که به عواقب، خطرات و مشکلات احتمالی خود در راه رسیدن به جاه و مقام آگاه هستند، اما بیماری آنها (جاه طلبی) چشم بصیرت آنها را بسته است. آنها حاضر هستند برای رسیدن به آنچه می خواهند، روابط انسانی و خویشاوندی را فدا کنند.»
- پرده سوم، صحنه پنجم: در این پرده مکبث در باره بیماری روانی همسرش با پزشک صحبت کرده و می گوید:
- مکبث: «حال بیمار شما چطور است طبیب؟»
- طبیب: «آن قدر بیمار نیست ای خداوندگار من که از هجوم خیالاتی پیاپی در عذاب است. خیالاتی که او را از آسایش بازداشته است.»
- مکبث: «این بیماری را علاج کن. آیا تو می توانی فکری را که بیمار است مداوا کنی و اندوهی را که در حافظه ریشه کرده است، برکنی و غم نوشته بر مغز را محو کنی و با تریاقی که فراموشی آورد سینه گرانبها را از آن چیز خطرناکی که بر دل سنگینی می کند بزدایی؟»
طبیب: «در اینجا است که بیمار باید خویشتن را علاج کند!» در قرن شانزدهم میلادی در انگلستان، سالها پیش از «زیگموند فروید» ، «شکسپیر» تشخیص داده بود که بیماری های ناشی از آزردگی های روحی تنها با برطرف کردن عامل اصلی توسط روانشناس و با همکاری بیمار شفا می یابد و دارو تنها راه درمان نیست.دکتر فلنز می گوید: «خانم مکبث (لیدی مکبث) سمبل بسیاری از افرادی است که بی یافتن درد به دنبال درمان آن هستند. انسان قرن حاضر سرگشته، نامتعادل و پریشان است چرا که«درد» را نشناخته و بی جهت به دنبال درمان می گردد.»
▪ پرده پنجم، صحنه اول
طبیب به خانم مکبث می گوید:«شایعاتی زشت و بد منتشر است. اعمال بد و هول انگیز رنج ها و مصیبت های هول انگیز به دنبال خواهد داشت. افکار ملوث اسرار خود را به بالش های کر خود افشا می کنند.او را به کشیش بیشتر نیاز است تا طبیب.» با ادامه داستان، مکبث تردیدش کاهش و شقاوتش افزایش می یابد و همسر او حالتی بیمارگونه می یابد. در واقع «شکسپیر» داستان را براساس شخصیت دوگانه و رفتار سبعانه مکبث طراحی کرده است. مکبث با قربانی کردن دیگران و قربانی کردن انسانیت سعی در رسیدن به هدف دارد.
اگر چه این گونه افراد برای مدتی شاد به نظر می رسند چرا که عطش جاه طلبی خویش را فرو نشانده اند، اما به سرعت یأس و ناامیدی جایگزین آن می شود.دکتر فلنز عقیده دارد: «بسیاری از بیمارانی که به دلیل قتل، تجاوز، دزدی و... برای ارضای حس جاه طلبی خویش دچار یأس و ناامیدی، ترس و وحشت و بحران های شدید روحی شده اند به نوعی سمبل زنده و امروزی مکبث هستند.
آنها با آن که پس از فرونشاندن عطش جاه طلبی خود با ارتکاب به جنایت برای مدتی شاد شده اند اما، وجدان، آنها را آرام نگذاشته و به بیماری روانی دچار شده اند.»
گذشته از شاهکار مکبث، در اثر دیگر شکسپیر یعنی «ژولیوس سزار» و «هملت» نیز تسلط زیرکانه و زیبای شکسپیر به مسایل روانشناسی کاملاً مشهود است.
- در بخشی از نمایشنامه «ژولیوس سزار» زمانی که «مارک آنتونی» بر جسدی بی جان «سزار» حاضر می شود (پرده اول، صحنه سوم) می گوید: «ای سزار نیرومند و مقتدر! آیا همه آن کشورگشایی های افتخارآمیز، پیروزی ها، غنیمت ها و غارت ها در این اندازه کوچک بود؟»
در این اثر شکسپیر از زبان «مارک آنتونی» فانی بودن موفقیت ها را بیان می کند.
به عبارتی شکسپیر معتقد است زندگی به سرعت قابل تغییر است و کسب موفقیت اگرچه شیرین، اما فانی است. بنابر این آسایش در ستایش زندگی و موفقیت های آن نیست چرا که ستایش این نیازها راهی به جز فنا نداشته و در عین قدرت مرگ او را به کام خود می کشد.دکتر فلنز عقیده دارد: «انسان عصر حاضر تلاش می کند تا به آرامش دست یابد. «افزون خواهی »او نهایتی ندارد. او بی توجه به احتمال شکست، فنا و نیستی پیش می رود از این رو کوچک ترین شکستی او را آشفته کرده و تعادل روانی اش را بر هم میزند.«سزار»سمبل «افزون خواهان »و«مارک آنتونی»سمبل«سد »آنها برای خاتمه دادن به افزون خواهی و بلند پروازی های سزارها است.
- در«هملت»شکسپیر بار دیگر از زبان«هملت»(پرده سوم، صحنه اول) می گوید:«بودن یا نبودن مسأله این است. آیا پسندیده تر آن است که تازیانه ها و بلاهای روزگار غدار را با پشت شکسته و خمیده مان متحمل شویم یا این که ساز و برگ نبرد برداشته به جنگ مشکلات فراوان رویم تا آن دشواری ها را از میان برداریم؟ »در این زمزمه های پنهان«هملت»با خویش، ما خود را جست وجو می کنیم. انسان امروز نمی داند چگونه تصمیم بگیرد، مردد است. هملت های قرن حاضر فراوان هستند چرا که شجاعت، رشادت، جسارت و هر آن چه توان تصمیم گیری نهایی را به آن می بخشد، از میان آنها رخت بربسته است.
ما آموخته ایم بالاترین درجه شجاعت حفظ زندگی است به هر وسیله که باشد تا شاید روزی فرصتی برای جنگ آن هم نه جوانمردانه بیابیم. در واقع اعتماد به نفس دیگر وجود ندارد.» دکتر فلنز می گوید: «یکی از جدیدترین روش های درمان بیماران مبتلا به«سرگردانی»، عدم اعتماد به نفس و «تردید» تشویق آنها در جهت کسب اعتماد به نفس، برقراری ارتباط با دیگران و بازگشت به زندگی اجتماعی است. سرگردانی بشر نه به عصر ما که به قرن ها پیش باز می گردد.«شکسپیر» به راحتی«تردید» نوع بشر را از زبان«هملت»بازگو می کند.این نکته سنجی ها و روانکاری های جالب تنها اختصاص به«شکسپیر» ندارد. هنرمندان دیگری نیز به گونه ای به این نکات اشاره کرده اند.
- رابرت فراست، در یکی از اشعار زیبایش می گوید:« دو راه با یک چوب از یکدیگر جدا شده اند و من کوتاه ترین را انتخاب می نمایم و این راه سرآغاز تمام تفاوت ها و اختلاف ها است.»
به عقیده دکتر فلنز، برتری انسان ها در نحوه«تصمیم گیری»و«انتخاب راه» است. «فراست»انتخاب راه را وسیله ای برای رسیدن به«سعادت» می داند و عقیده دارد اختلاف ها و تفاوت ها سعادت بخش یا گمراه کننده هستند.گذشته از آثار برجسته ادبی که برشمردیم که به جرأت بخشی از دریای بیکران این آثار است، کم نیستند آثار هنری که برای کودکان و نوجوانان طراحی و نوشته شده اند و به زیبایی و با ظرافت به مسایل روانشناسی اشاره کرده اند. توجه به این قشر به جهت آسیب پذیری و شاید هم به جهت هوشیاری آنها بسیار مهم و مؤثر است.
- مارک تواین در دو شاهکار خود«تام سایر»و «هکلبری فین»جنبه های پیدا و پنهان کودکی و نوجوانی را به تصویر می کشد و حس نوع دوستی، آزادگی، کمک و یاری و مقابله با مشکلات را از دیدگاه کودک و نوجوان بیان می کند.
● کلام آخر
روانشناسان و هنرمندان، روح انسان را هدف قرار داده و
در صدد درمان آن هستند. هریک به نحوی سعی در درمان روح ناآرام بشر دارند. هنرمند می نویسد، بازی می کند، می جنگد، می گرید، می خندد و... و با این حربه ها به عمق روح انسان سفر کرده و لایه های پنهان ذهن او را که درگیر زخمی است به جنبش وا می دارد تا او نیز همسو با نویسنده، بازیگر، نوازنده، نقاش و...«خود» را «بازخوانی» کند و با این بازخوانی و» هم ذات پنداری «روح را آزاد و آن را درمان کند.
هنرمند پیش از آن که بازیگر، نویسنده، نقاش، شاعر و... باشد.«انسان»است و بی شک برجنبه های مختلف روح آدمی آگاه و مسلط.از این رو به راحتی می تواند هر آن چه آدمی را آزرده کرده و روحش را آزار می دهد بشناسد و بر همان اساس اثرش را بیافریند.
از این رو بی تردید زیبایی هنر در به پرواز در آوردن خیال و شفا بخشیدن روح پس از پروازی خیال انگیز است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
اگر شما از كودك خود بخواهید كه خود و دوستان خود را به تصویر بكشد، معمولا گروهی از بچهها را در حال بازی یا انجام یك فعالیت گروهی به تصویر خواهد كشید، در حالی كه اگر كودك شما منزوی یا ناسازگار باشد، اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها كشیده خواهد شد...
▪ نقاشی گروه بچهها در یك صفحه:
اگر شما از كودك خود بخواهید كه خود و دوستان خود را به تصویر بكشد، معمولا گروهی از بچهها را در حال بازی یا انجام یك فعالیت گروهی به تصویر خواهد كشید، در حالی كه اگر كودك شما منزوی یا ناسازگار باشد، اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها كشیده خواهد شد.
▪ تصویر خواب و رویا:
كودكان و حتی نوجوانان معمولا خواب و رویای خود را به صورت نقاشی ارائه میدهند و سپس آن را توضیح میدهند و در این مورد تبحر خاصی دارند، زیرا از تصویر كردن آن هیچ ترسی ندارند و خود را در هیچ موردی مقصر ندانسته و همه چیز را به عهده خواب و رویا میگذارند! البته نقاشی خواب و رویا ممكن است ترسها یا حتی تمایلات كودك را به تصویر بكشد. برای این مساله تصویر كودك قوی و بزرگتر از دیگران نمونهای است كه معمولا دیده میشود.
▪ خانه و محل زندگی:
در بیشتر نقاشیهای كودكان، خانه بیشتر از هر چیز دیگری به تصویر كشیده میشود.
البته كودكان در آغاز، خانههایی معمولی و پیشپاافتاده را به تصویر میكشند، اما با افزایش سن و به دست آوردن مهارت كافی، خانههای واقعیتر و پیچیدهتری را شاهد خواهید بود. اگر خانهای دلباز و یا همراه با در و پنجره و محیط پر از گل و حیاط را در نقاشی كودكان مشاهده كردید، این امر میتواند دلیل روحیه سالم فرزند شما باشد و میتوانید اینگونه تصور كنید كه فرزند شما اعتمادبهنفس كافی دارد. در حالی كه اگر خانهای بسیار ساده و بدون در را شاهد هستید كه به صورت منفرد و با دیوارهای بلند تصویر شده است، این میتواند بیانگر وابستگی كودك شما به شما در سنین پایینتر از هفتسالگی باشد و اگر كودك شما این زمان را پشت سر گذاشته باشد، كشیدن اینگونه خانهها میتواند دلیلی برای عدم وجود اعتمادبهنفس در كودك شما باشد.
▪ خورشید و ماه و ستارگان:
تصویر خورشید بهطور معمول بیانگر امنیت و شادی و قدرت است و به عقیده برخی از محققان و پژوهشگران به معنای حضور پدری مطلوب و موثر در جمع صمیمی خانوادهای متحد است. در حالی كه اگر این رابطه چندان درست و اساسی نباشد و یا كودك از جمع خانواده احساس رضایت نكند و یا به پدر و بخصوص به نوع رفتار او علاقهای نداشته باشد، خورشید به صورت نیمهپنهان در پشت كوه كشیده و یا اینكه اصلا از كل نقاشی حذف خواهد شد و معمولا اگر از كودك خود بخواهید نقاشی بكشد واو از ماه و نقاشی تاریك استفاده نماید، این نشانگر دلگیر بودن و عدم رضایت اوست.
▪ استفاده از درختها و سبزهزارها:
نكته جالبی كه باید در مورد بررسی نقاشیای كه كودك شما از درخت كشیده توجه خاصی داشته باشید، آن است كه در آغاز باید درخت ترسیمشده را به سه قسمت ریشه، تنه و شاخ و برگها تقسیم كنید. ریشه نماد ناخودآگاه فرزند شماست و به غرایز او مربوط میشود. تنه درخت درحقیقت شبیهترین چیز به ((خود كودك)) است و اگر تنهای بلند و استوار و قطور را مشاهده كردید، میتوانید آن را با اعتمادبهنفس و احساس رضایت كودك خود مرتبط بدانید. این در حالی است كه اگر درخت كشیدهشده توسط كودك شما، دارای شاخ و برگ كافی باشد، نشاندهنده این مطلب است كه كودك دلبند شما با محیط خارج و همنوعان خود به اندازه كافی رابطه دارد و اگر شاخ و برگ و یا هر كدام از بخشهای درخت را به صورت غیرعادی دیدید، این امر نشاندهنده عدم تعادل در فرزند شماست.
▪ اتومبیل و وسایل نقلیه عمومی:
در جوامع امروزی اتومبیل نمادی از قدرت به شمار میرود و به همین دلیل بهخصوص در نقاشی پسرها بهوفور دیده میشود. پس اگر مشاهده كردید كه كودك شما از كشیدن تصویر خود، خودداری كرده و به اتومبیل بها میدهد، میتوانید این امر را نشاندهنده ارتباط خوب وی با دنیای خارج بدانید.
▪ حیوانات:
اگر كودك شما در خانه یا هر مكان دیگری شاهد حیوانات باشد و سپس آنها را به تصویر بكشد، این امر مسالهای عادی تلقی میشود. اما اگر بیدلیل از حیوانات و بخصوص به صورت خشن استفاده نماید، این مساله به روحیه ناسالم او و یا احساس گناهی كه نمیتواند به صورت مستقیم آن را به تصویر بكشد مربوط میشود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
توجه روانكاوی به ادبیات و هنر و سپس به نقد هنری بهرغم مباحث بسیاری كه به ویژه نظریهها و برداشتهای فروید و شاگردانش ایجاد كرد و مناقشات طولانی را دامن زد، تحول عمیقی را نیز در پی داشت كه عرصه نقد را به كلی دگرگون كرد. این ارتباط میان روانكاوی و هنر از اصلیترین جریانات نقد هنری و ادبی در طول یك سده اخیر محسوب میگردد.
دكتر بهمن نامور مطلق * درآمد: توجه روانكاوی به ادبیات و هنر و سپس به نقد هنری بهرغم مباحث بسیاری كه به ویژه نظریهها و برداشتهای فروید و شاگردانش ایجاد كرد و مناقشات طولانی را دامن زد، تحول عمیقی را نیز در پی داشت كه عرصه نقد را به كلی دگرگون كرد. این ارتباط میان روانكاوی و هنر از اصلیترین جریانات نقد هنری و ادبی در طول یك سده اخیر محسوب میگردد.
نقد روانشناسی تقریباً همزاد خود روانشناسی است. زیرا از همان آغاز فروید در فعالیتهای خود بخشی را به بررسی ادبیات و هنر اختصاص داد. بنابراین مطالعات ادبی و هنری و روانشناسی عمری بیش از یك صد سال دارد. فروید با برگرفتن برخی از مضامین و اسطورههای ادبی همچون اودیپ، كوشید تا نظریات انتقادی خود همچون عقده اودیپ را مطرح كند. بنابراین، او منابع ادبی و هنری را سرچشمههایی برای شناسایی و پرداختن به روانشناسی خود میپنداشت. به بیان دیگر، ادبیات و هنر نیز در رشد و توسعه روانشناسی و روانكاوی نقش عمدهای ایفا میكنند. به همین دلیل است كه در دوره تكوین روانشناسی و روانكاوی تا این حد ادبیات و هنر حضور دارند. در نتیجه نمیتوان نقش ادبیات را در كشف بزرگ ضمیر ناخودآگاه نادیده انگاشت. البته دامنه مطالعات روانشناسی فقط به ادبیات و هنر محدود نمیشود، همانگونه كه نقد ادبی و هنری نیز به مطالعات و نقد روانشناسی محدود نمیگردد، اما تعامل این دو با یكدیگر تاثیری عمیق و غیر قابل انكاری بر هم داشته است. چنانكه نقشی كه روانشناسی در نگرش به انسان و فرهنگ و نقد آنها داشته است، در تحول از نقد سنتی و سپس پوزیتیویستی به نقد نو، غیرقابل انكار بوده است.
● فروید؛ آغاز ماجرای روانكاوی و نقد
فروید در عین اینكه بنیانگذار روانشناسی است، پایه گذار مطالعات روانشناسانه ادبیات و هنر نیز میباشد. با كشف موضوع ضمیر ناخودآگاه توسط فروید تحول بزرگی در عرصه نقد به وجود آمد، زیرا تا پیش از او و كشف ضمیر ناخودآگاه، مطالعات و نقد ادبی و هنری به طور عمده بر اساس ضمیر خودآگاه و نیت ضمیر خودآگاه استوار شده بود. به بیان صریح تر، منتقد در گذشته در جستوجوی این بود كه هنرمند و ادیب چه قصدی داشته است و چه میخواسته بگوید. اما پس از فروید نقد به سوی كشف و خوانش ضمیر ناخودآگاه سوق پیدا كرد؛ یعنی در جستوجوی مسائلی بود كه هنرمند و ادیب یا نمیدانستند یا نمیخواستند ابراز كنند. به همین دلیل ارتباطی میان رویای شاعرانه و خواب، میان صفحه شعر و گفتار بیماران فرض شد، زیرا همگی محل بروز و ظهور ضمیر ناخودآگاه هستند.
● یونگ؛ ضمیر ناخودآگاه جمعی
با این حال از همان آغاز اختلافاتی میان فروید و برخی از پیروانش ایجاد شد. یونگ كه نقش مهمی در توسعه افكار فروید داشت، خیلی زود پس از بزرگتر شدن اختلافاتش با فروید از او جدا شد و راه نوینی را در روانشناسی و مطالعات روانشناسانه ادبیات و هنر گشود. تفاوت عمده فروید و یونگ به نوع نگرش آنها به ضمیر ناخودآگاه باز میگردد. زیرا یونگ برخلاف فروید، به ضمیر ناخودآگاه جمعی توجه داشت. به عبارت دیگر، فروید به طور متمركز به ضمیر ناخودآگاه فردی و تاثیر آن بر رفتارها و احساسات و همچنین خلق آثار ادبی و هنری میپرداخت، اما یونگ بر ریشههای بسیار كهنتر ضمیر ناخودآگاه تاكید میكرد. در ضمن یونگ بیش از فروید به هنر به ویژه هنرهای بصری توجه مینمود. دستاوردهای یونگ نسبت به فروید كمتر در حوزه نقد روانكاوی مورد استقبال قرار گرفت و بیشتر نقدهای دیگر به ویژه اسطورهای و تخیلی از آن بهره بردند. البته در روانشناسی نیز این جریان به طور كلی از بین نرفت.
پس از فروید و یونگ برخی همچون شالرو بودئن كوشیدند تا با كمك نظریات فروید و یونگ و حتی آدلر به نظریهای تركیبی دست یابند. بودئن پیرو یونگ بود. او كتاب خود با عنوان «روانكاوی هنر» را به فروید پیشكش نمود. برخی دیگر همانند ماری لویز ون فرانز رویه یونگ را پیش گرفتند و به سوی كهنالگوها و اسطورههای ادبی و هنری متمایل شدند. ماری لویز ون فرانز پس از مرگ یونگ كارهای او همچون كتاب «انسان و نمادهایش» را ادامه داد. برخی دیگر همانند ژاك لاكان به رویه فروید توجه بیشتری كردند. البته لاكان كوشید تا از دستاوردهای زبانشناسی نیز به بهترین وجه در روانكاوی خود استفاده كند. به همین دلیل، او از «ساختار ضمیر ناخودآگاه» و شباهتهای آن با ساختار زبانی سخن گفت و از تقابلهای دال و مدلول و استعاره و مجاز در روانكاوی بحث كرد. نظریات لاكان كه در «نوشته» گرد آمده است، در این عرصه تركیبی بدیع بود و بر بسیاری همچون یولیا كریستوا و ژاك دریدا تاثیر عمیقی گذارد.
● مورون؛ نقد روانشناسی متن
شارل مورون نقش بسیار مهمی در توسعه و گسترش نقد روانكاوی داشته است و از مهمترین چهرههای نقد روانشناسانه تلقی میگردد. واژه نقد روانشناسانه (Psychocritique) برای نخستین بار توسط شارل مورون به كار گرفته شد. او در كتابهایی همچون «نقد روانشناسانه گونه كمیك» به بسط نقد خود پرداخت. همچنین شارل مورون در مطالعات روانكاوانه درباره برخی از بزرگترین شاعران همچون مالارمه شبكهای از استعارهها را كشف كرد. این شبكه چهرهای اسطورهای را ترسیم میكند كه آن را «اسطوره شخصی» مینامد. مورون میكوشد تا روشی تجربی و علمی را برای دستیابی به این اسطوره شخصی در كتاب خود با عنوان «از استعارههای وسوسهبرانگیز تا اسطوره شخصی» ارائه نماید. نقد مورون بر خود متن تاكید خاصی دارد و در آن زندگینامه نویسنده نسبت به بسیاری دیگر از منتقدان روانكاوی از اهمیت كمتری برخوردار است. جریان نقد روانكاوانه و روانشناسانه پس از شارل مورون توسط نسل بعدی همچون ژان بلمن نوئل نویسنده «روانكاوی و ادبیات» و یولیا كریستوا با طرح «تحلیل نشانهای» و «نقد فمینیستی» و دیگران با گرایشهای تازه ادامه یافت
موضوعات مرتبط: روان شناسی
شاید تا به حال حس کرده باشید که رنگها چگونه میتوانند شما را آرام کنند. بهطور حتم، بارها برای شما پیش آمده است که از دیدن رنگ طلوع آفتاب یا آبی بیکران دریا، تمام خستگیهای خود را فراموش کرده و احساس شادمانی و خوشبختی کرده باشید.
روانشناسها معتقد هستند که رنگها تأثیر روانی عمیقی بر انسان میگذارند. برای نمونه، دکترها در اتاق عمل از لباس سبز استفاده میکنند که بیمار با دیدن آنها قبل از بیهوشی دچار استرس و وحشت نشود و احساس آرامش را به او منتقل کنند. در هنر نقاشی، رنگها به دو دستهٔ گرم و سرد تقسیم میشوند. رنگهای گرم ایجاد شادمانی، نشاط، حرک و هیجان میکنند. در حالی که رنگهای سرد، منجر به سکوت و آرامش میشوند.
● رنگها
یکی از رنگهای گرم، رنگ قرمز است که به شما احساس اعتمادبهنفس و شادابی میدهد: اما در زمانی که احساس عصبانیت میکنید، استفاده از رنگ قرمز ممکن است باعث افزایش خستگی و عصبانیت شما بشود، بنابراین در مواقعی که احساس کسالت روحی و جسمی میکنید، از این رنگ استفاده نکنید. افراد کمی هستند که از این رنگ در لباسهای خود استفاده میکنند. در کل، رنگ قرمز برای آرامش و استراحت آنچنان سودمند نیست، زیرا هیجان و تحرک را در انسان بیدار میکند.
رنگهای نارنجی و زرد، بهعلت گرما انرژی که در خود دارند، برای زمان استراحت مناسب نیستند، ولی برای آن زمانی که شما خواستار اعتمادبهنفس، شجاعت، پشتکار و حرکت به سوی موفقیت هستید، بسیار مناسب میباشند.
رنگهای سبز، آبی و بنفش، رنگهای سرد هستند. این رنگها در طبیعت بهصورت فراوانی وجود دارند. آسمان بیکران، آبی است دریاهای نیلگون، گاهی آبی و گاهی سبز و جنگلها همیشه سبز هستند رنگهای سرد بهعلت احساس سکون و عدم تحرکی که دارند، آرامش و آسودگی را ایجاد میکنند. پرده ملحفه و روتختی سبز رنگ، در خواب عمق بسیار مؤثر هستند. ثابت شده است که رنگ آبی برای قلب مفید است و عصبانیت را از بین میبرد.
رنگهای سفید و خاکستری بهطور معمول، خنثی هستند و احساس خاصی به بیننده القاء نمیکنند. استفاده از این رنگها بهصورت خالص نه ایجاد آرامش کرده و نه فرد را هیجانزده میکشند.
● موسیقی
میگویند: ”جائی که کلام باز میماند، موسیقی آغاز میشود“ تأثیر صوتها و روان اسنان از سالها قبل به اثبات رسیده است. زمانی که صوتها با فرکانس ملایم و یکنواخت تکرار شوند، تأثیر آرامبخشی ابر مغز میگذارند.
موسیقی نیز مانند رنگ علاوه بر اینکه میتواند شما را به اوج آرامش و شادمانی برسانده میتواند ایجاد بیقراری و اضطراب نماید، کودک را با یک موسیقی ملایم میتوانید بخوابانید، ولی با یک موزیک پرسروصدا هرگز نمیتوانید
شنیدن موسیقی آرام و کلاسیک در هنگام رانندگی بسیار سفید است؛ زیرا بدن ناخودآگاه با ریتم موسیقی هماهنگ میشوند و اینگونه آهنگها، باعث رفتار آرام و رانندگی یا ملاحظهای میشوند. در حالی که گوش دادن به موسیقیهای اضطرابآور و هیجانانگیز باعث تند رفتن، پیچیدنهای ناگهانی و از دست دادن کنترل ماشین شده و در نهایت منجر به زحمت برای خود و دیگران میشوند.
سعی کنید هنگام خواب در سکوت کامل استراحت کنید، اما اگر علاقهمند به شنیدن موسیقی هستید، آهنگهای بسیار آرام با صدائی ملایم را انتخاب نمائید تا شما را بیدار و هوشیار نکنند. میتوانید ابتکارهای جانبی به خرج دهد؛ بهعنوان نمونه صدای نسیم لابهلای درختها یا صدای موجهای دریا را ضبط کرده و در اتاق خواب خود استفاده کنید. شنیدن موسیقی آرامشبخش در محیط کار نیز ایجاد احساس آرامش میکند و خستگی عصبی و بدنی را تا حد زیادی برطرف میسازد.
● داستان
هرکدام از ما بهطور متوسط در هفته چند فیلم سینمائی از تلویزیون تماشا میکنیم، یا به سینما میرویم، یا سریالهائی را دنبال میکنیم و به شدت نگران شخصیتهای آن میشویم تا آنجا که زندگی خود را فراموش کرده و به اشتباهها و بدبختیهای آنها فکر میکنیم. اتفاقهای این فیلمها تأثیر بسیار عمیقی در آرامش اعصاب و زندگی ما میگذراند.
سعی کنید هر چه قدر هم که دارای روحیهٔ قوی، ریسکپذیر و بیتفاوتی هستید، فیلمهای وحشتناک یا غمانگیز را تماشا نکنید. فیلمهائی که در آنها هر لحظه و در هر گوشهای فردی به کمین فردی دیگر نشسته است میتوانند آرامش را تا مدتها از شما سلب کنند و نگرانیظهائی را ایجاد نمایند که شاید خودتان نیز متوجه دلیل آن نشوید. تعداد زیادی از مردم سلامت و اعصاب روان خود را بهدلیل دین فیلمهای ترسناک از دست میدهند. دیدن اینگونه فیلمها برای کودکان، بیش از حد زیانآور و خطرناک میباشد.
یادتان باشد که این قبیل نمایشها ضدخنده هستند! برعکس، فیلمهای خندهدار، شادیآور و یا هنری را تماشا کنید. برای آنکه هر چه بیشتر آرامش داشته باشید، سعی کنید تحت هیچ شرایطی خودتان را بهجای قهرمان داستانها نگذارید. لازم نیست یک داستان را آنقدر جدی بگیرید که برایش گریه کرده و تا مدتهای آن به خاطر داشته باشید.
در انتخاب کتاب نیز دقت کنید کتابهای جنائی که صحنههای قتل و خطر در آنها بهقدری زیبا طراحی شدهاند که هر کسی میتواند خود را بهجای قربانی قرار دهد، برای آرامش و آسودگی روان شما بیش از حد مضر هستند. کتابهای هنری، ادبیات معاصر، شعر یا ادبیات کلاسیک خیلی مفیدتر از رمانهای هیجانانگیز و اضطرابآور جاسوسی یا جنائی هستند. دست کم چیزی از آنها میفهمید؟
● به هنر روی بیاورید
همانطور که دیدید، خیلی از جنبههای هنر میتواند روی آرامش و احساس شما تأثیر بگذارد. اما هیچ چیز به اندازهٔ پرداختن به هنر، انسان را آرام نمیکند. گرفتن قلممو در دست، نوشتن افکار و احساسها بر روی کاغذ، سرودن شعر یا ساختن قطعهای موسیقی، تجربهای بینظیر است که فقط هنرمندها مزهٔ آن را چشیدهاند و از لذت آن آگاه میباشند. صرفنظر از کاری که دارید و وظایفی که به عهده گرفتهاید، هنری بیاموزید. حتی هفتهای دو یا سه ساعت هم که شده در جهت هنر مورد علاقهٔ خود، فعالیت کنید. انرژی و لذت عمیقی به شما میدهد که تا مدتها ذهن و افکار شما را آرام کرده و به زندگیتان هدف میبخشد.
مرد ۶۵ سالهای را میشناسم که به تازگی شروع به آموختن سه تار کرده است. او میگوید: ”از کودکی دوست داشتم نواختن این ساز را یاد بگیرم. اما زمانی که کارمند بودم، فرصت این کار را نداشتم. الآن وقتشه که به این آرزویم برسم“.
فکر نکنید که دیر شده است و یاد گرفتن هنری تازه خاص جوانترها است. برای آموختن نقاشی، موسیقی، شعر، داستان و نمایش، سن و سال مهم نیست، بلکه علاقه اهمیت دارد. فراموش نکنید. هیچ آرامبخش اعصابی، هیچ داروی خوابآوری و هیچ لالائی، آرامشبخشتر از نگاه کردن به ساخته دست خودتان نیست
موضوعات مرتبط: روان شناسی
ترس واكنش بیولوژیكی بدن برای محافظت انسان از خطرات است اما برخی از ترسها ریشه در فرهنگ و اجتماع دارد كه «ترس از صحنه» از جمله این گونه ترسهاست.
پابلو كازالس۳، از بزرگترین نوازندگان ویولن سل در قرن بیستم، سال ۱۹۵۴ در مصاحبهای ترس از صحنه را اینگونه توصیف میكند: «هنوز اولین كنسرتم در بارسلونا را به خوبی به یاد دارم. همراه پدرم با تراموا به محل كنسرت میرفتم. به قدری نگران و پریشان بودم كه ناگهان از جا پریده، فریاد زدم: «ابتدای قطعه را فراموش كردهام.» پدرم گفت: «آرام باش. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.»
باور كنید با وجود اینكه پس از آن بیش از هزار بار بر روی صحنه رفتهام هنوز مانند اولین كنسرت احساس ترس و نگرانی میكنم.
این نگرانی برای همه نوازندگانی كه در دوران طولانی فعالیت هنریام با آنها آشنا شدهام كاملاً طبیعی است اما هیچ یك مانند من اینگونه از ترس به ستوه نمیآیند.»
هلموت فونك۴، نوازنده تیمپانی اركستر سمفونیك رادیو در هانوفر نیز آنچنان دچار ترس و اضطراب میشد كه یك بار هنگام اجرا از صحنه گریخت و مجبور شد مدتی نوازندگی حرفهای را كنار بگذارد.
تنش و فشار عصبیای كه مدتی قبل از اجرا بر وجود موزیسین، سخنران و یا هنرپیشه مستولی میگردد «ترس از رفتن بر روی صحنه» نام دارد. این ترس كه مانع تبادل انرژی بین نوازنده و شنوندگان میشود در مواردی آنچنان شدید است كه به لغو كنسرت میانجامد.
با جمعبندی تحقیقات انجامشده در این زمینه میتوان پی برد كه ۵۰ درصد نوازندگان حرفهای و ۷۰ درصد دانشجویان موسیقی چنین ترسهایی را تجربه میكنند. در كل نوازندگان سه تا چهار برابر بیش از دیگران در معرض خطرات بالای چنین ترسهایی قرار دارند.
بسیاری از نوازندگان برای مقابله با این ترس مشتقاتی از بتابلاكرها۵ مصرف میكنند اما مصرف دایمی و نابهجای این قرصها و یا مصرف الكل نه تنها عوامل ایجاد این ترس را از بین نمیبرد بلكه در درازمدت به سلامت موزیسین نیز آسیب میرساند و تواناییهای تكنیكی و موسیقایی او را محدود مینماید.
عوامل جسمانی و روانی متعددی این ترس و نگرانی را موجب میشود.
هنگامی كه نوازنده مقابل شنوندگان مردد و فاقد اعتماد به نفسِ كافی است مراكز كنترل بدن در هیپوتالاموس واكنش نشان داده، ترشح هورمونهای آدرنالین و نورآدرنالین از غدد فوق كلیوی افزایش مییابد.
این هورمونها همزمان اثرات مثبت و منفی بسیاری را دارا هستند. علایمی مانند لرزش زانوها، افزایش ضربان قلب و تعرق، وقفه در تنفس، لكنت زبان و ترس، از اثرات منفی این هورمونها هستند.
از سوی دیگر وجود این ترس و هیجان به میزانی كه توانایی شخص را محدود ننماید همچون نیرو و محركی است كه بدون آن اجرا ممكن نیست.
نخستین نشانههای این ترس مدتها پیش از اجرا در اختلالات رفتاریای همچون خشم، زودرنجی و انزواطلبی نمود پیدا میكند و روابط شخص با دیگران بسیار آسیبپذیر میگردد.
حالات درونی نوازنده هنگام غلبه این ترس بسیار متغیر است. از طرفی با برانگیختن احساسات شنوندگان و به وجد آوردن آنان احساس بزرگی و شكوه مینماید و از طرف دیگر نگران است كه نتواند انتظارات و خواستههای خود و دیگران را برآورده سازد.
▪ به طور كلی نشانههای ترس از صحنه را میتوان در سه گروه زیر قرار داد:
۱) از كار افتادن بخشی از سیستم عصبی (Blockade)
۲) واكنشهای روانتنی
۳) توجه نكردن به هویت خود و زوال شخصیت(Depersonalisation)
در حالت اول نوازنده احساس میكند قطعاتی را كه قبلاً تمرین نموده بود از یاد برده است و بر حافظه، قدرت ادراك و احساس و حركات خود كنترل و تسلط كامل ندارد.
واكنشهای روانتنی همانگونه كه قبلاً نیز بیان شد در حالاتی همچون افزایش ضربان قلب و تعرق، خشكی دهان، احساس گرفتگی گلو، لرزش زانوها، بازوها و دست، كاهش قدرت تمركز و حافظه آشكار میگردد.
در حالت سوم تسلط نوازنده بر خود در ارتباط با محیط و شنوندگان كم میشود و بسیار خشك و انعطافناپذیر بر روی صحنه حضور مییابد.
پیدایش ترس از صحنه اغلب ریشه در پروسه یادگیری و آموزش نوازنده دارد. عواملی مانند استرس تمرین و اجرا، موقعیت شغلی و اقتصادی نامشخص و فشارهای اجتماعی از دیگر عوامل بروز این ترس به شمار میروند.
معمولاً هنگامی كه نوازندهای از شغل خود صحبت میكند نكاتی همچون استرس و رقابت، موقعیت شغلی نامطمئن، جنبه سوددهی و تجاری كار، قابلیت به اثبات رساندن خود و زبده و نخبه بودن را ذكر مینماید.
شرایط آموزشی نامناسب كه اغلب در رابطه مستبدانه بین استاد و شاگرد متجلی میگردد میتواند انگیزه هنرجویی مستعد و ساعتها تمرین او را نقش بر آب سازد.
همینطور راهنماییهای ناكافی در مورد انتخاب ساز و قطعات، چگونگی نگهداشتن بدن، ویژگیهای خاص هر ساز، تمرین بسیار زیاد، انتظار و توقع بیش از حد از هنرجو و تحقیر او میتواند آسیبهای جبرانناپذیری در پی داشته باشد.
ارتباط بین ترس از صحنه و شرایط نامناسب آموزشی در مثال زیر به روشنی بیان میگردد، ویولونیست ۳۲ سالهای اغلب در اركستر آنچنان دچار ترس و اضطراب میشود كه بارها هنگام معرفی صحنه را ترك نموده است. او میگوید: «ترسم از این است كه شنوندگان پی ببرند چقدر بد مینوازم.»
این نوازنده فراگیری ویولن را نزد پدرش كه نوازندهای حرفهای و بسیار سختگیر بود آغاز نموده است. معلمان بعدی او نیز علاوه بر سختگیری پدر او را تحقیر مینمودند. «فقط باید تكنیك و حالت بدن آنها را میآموختم. همیشه امیدوار بودم روزی از موقعیت شاگردی و تحقیر دایمی معلمان رها شوم. هر كنسرت نیرو و انرژی فوقالعادهای از من میگیرد و ترس پیوسته با من است.»
گاهی نیز خانواده بدون توجه به خواستهها و تمایلات كودك تنها از روی جاهطلبی و یا تحقق آرزوهای برآوردهنشده خود كودك را به فراگیری ساز تشویق میكند كه مقاومت درونی و بیمیلی نوازنده نسبت به ساز و شغل خود سالها بعد در اینگونه ترسها نمایان میگردد.
همچنین بر اساس تحقیقات، بسیاری از موزیسینها به اختلالات خودشیفتگی (نارسیستی) مبتلا هستند و دایماً نیاز به تأیید شدن از سوی دیگران دارند كه در صورت برآورده نشدن این نیاز دچار ترس و عدم اطمینان میشوند.
هر قدر این ترس زمان طولانیتری بر شخصیت نوازنده خدشه وارد سازد درمان آن مشكلتر خواهد شد. اما اغلب مانند دیگر اختلالات جسمی ـ روانی بر روی این ترس نیز سرپوشی از سكوت گذاشته میشود و نوازندگان به خاطر خجالت و یا ضرر و زیان شغلی ترسشان را پنهان نگه میدارند.
از طرف دیگر این ترس در پشت اختلالات جسمانیای همچون اختلال در خواب، اضطراب و بیقراری و درد عضلات پنهان میماند و در تشخیصهای پزشكی نیز هنوز همچون گذشته تنها به عوارض جسمانی توجه میگردد و مسائلی مانند محیط خانواده و كار و پروسه آموزش نوازنده نادیده گرفته میشود و ریشه و عامل اصلی ایجاد ترس شناخته نمیگردد.
تكنیكها و راههای مختلفی برای برطرف نمودن این ترس وجود دارد. تصمیمگیری در مورد انتخاب راههای درمانی بهتر است با توجه به شدت و دوام ترس و موقعیتی كه باعث بروز این حالت میشود صورت پذیرد.
كینزیولوگی یكی از راههای غلبه بر «ترس از صحنه» است.
● كینزیولوگی و موزیك كینزیولوگی
كینزیولوگی كه از لغت یونانی (Kinesis) به معنای حركت گرفته شده است، متدی است كه در دهه ۶۰ در آمریكا توسط دكتر جورج گودهرت۶ ابداع شد.
این متد به بررسی جریان انرژی در بدن انسان میپردازد و با ایجاد هماهنگی و توازن در این انرژیها نیروی شفابخشی بدن را تقویت مینماید.
با كمك تست عضله كه در كینزیولوگی به كار گرفته میشود میتوان به بلوكهای انرژی و احساسات منفی سركوبشده و نیز علل آنها پی برد.
كینزیولوگی میتواند به عنوان مكملی در كنار درمانهای پزشكی مد نظر قرار گیرد.
موزیك ـ كینزیولوگی كه بر آخرین یافتههای نورولوژی درباره تواناییهای مغز و استرس و نیز ارتباط بین صدا، رنگ، احساسات و قدرت بیان مبتنی است اوایل دهه ۹۰ توسط دكتر روزینا زونن اشمیت۷ و هارالد كنوآس۸ پایهگذاری شد.
البته شالوده و اساس این تكنیك و جنبه روانشناختی كینزیولوگی توسط دكتر جان دایموند۹، پزشك و رواندرمانگر، كه تأثیر احساسات بر بدن و استرسهای شغلی هنرمندان را بررسی مینمود بنا نهاده شد. بر اساس تحقیقات دكتر دایموند بدن تمام تجربیات احساسی را كه از ضمیر خودآگاه شخص زدوده شده است در خود نگه میدارد و در حالاتی نظیر ترس از صحنه این احساسات بر جسم تأثیر میگذارد و خودآگاه و بدن شخص مقابل یكدیگر قرار میگیرند.
▪ مهمترین زمینههایی كه موزیك ـ كینزیولوگی به آنها میپردازد عبارتند از:
۱) زمینههای جسمانی
ـ انقباض عضلات
ـ انرژی تنفس
ـ حالت بدن
ـ تغذیه
۲) زمینه احساسی
ـ ترس از صحنه
ـ بلوكهای یادگیری
ـ ترس از امتحان
ـ نقد
۳) كاربرد نیرو و انرژی بر روی صحنه
ـ ورود به صحنه
ـ حركات
ـ اثرگذاری بر شنونده
ـ ارتباط با شنونده
ـ خلاقیت
ـ جواهرات و لباس
۴) مسائل مرتبط با ساز
ـ انتخاب ساز
ـ ارتباط نوازنده با ساز
ـ جنس ساز و حساسیت احتمالی نوازنده به آن
● ایدهها و تمرینات جدید برای تدریس
تمرینات و متدهای آموزشی كینزیولوگی كه«Brain Gym und Edu-k» نام دارد در حال حاضر در مدارس به كار گرفته میشود.
در زمینه ترس از صحنه هدف موزیك كنیزیولوگی تسلط بر این ترس است كه در سه جنبه جسمانی، احساسی و ذهنی انجام میگیرد.
تنشزدایی جسمانی توسط بالانسی سهجانبه صورت میگیرد؛ در این بالانس ضرباهنگ موسیقی و حركت بدن میبایست با یكدیگر هماهنگ شود.
تنشزدایی روانی emotional stress Release) (ESR نام دارد. در این بالانس كینزیولوگ با لمس دو نقطه رفلكس بر روی پیشانی klient سیستم عصبی را به انجام تغییراتی در عروق و گردش خون وامیدارد. در این هنگام klient به موقعیت استرس فكر كرده، دوباره آن را تجربه میكند این گونه واكنش طبیعی استرس از بین میرود.
مهمترین اصل در كینزیولوگی و شرط همكاریای موفقیتآمیز بین كینزیولوگ و كیلینت قدرت اراده كیلینت است.
كینزیولوگ هیچ راه حلی پیشنهاد نمیكند و كیلینت را تحت تأثیر قرار نمیدهد بلكه او خود قادر به یافتن راه حلهای مناسب و تغییر تصورات و انگارههای منفی و قدیمی خویش است
موضوعات مرتبط: روان شناسی
حواس وسیله ارتباط آدمی با عالم خارج است.تحریکات محیط توسط گیرنده های حسی به صورت پیامهای الکترمغناطیسی به مرکز عصبی انتقال می یابد . پیام عصبی وقتی از گیرنده های حسی مانند چشم،گوش و پوست به مرکز عصبی یعنی کرتکس مغز (قشرمغز) منتقل می شود فرایند احساس شکل می گیرد.اصوات موسیقی از طریق گوش به مغز می رسد و حواس و عواطف را تحریک می کندو با ایجاد انرژی موجب انگیزه و فعالیت می شوند.
نغمه های موسیقی بر حسب ترکیب فواصل و ریتم دارای ارتعاشات خاصی هستند که با تحریک ارتعاشات سلولهای عصبی،احساس و انگیزه ای را تقویت و یا منتقل می سازد.
بطور کلی موسیقی از طریق تحریک تخیل و تداعی و تهیج عواطف در روحیه شنونده اثر می گذارد.وقتی یک قطعه موسیقی را تجزیه و تحلیل می کنیم به اجزا و ارکانی می رسیم که هر کدام به نوعی در تاثیر گذاری نقش دارند.
ریتم و ملودی دو رکن اساسی موسیقی می باشند. ریتم در موسیقی به صورت ضرب آهنگهای منظمی احساس می شود.با موسیقی می توان ریتمهای متنوعی را بوجود آورد وانرژیهای مختلفی را در شنونده تحریک کرد.
از فعالیتهای ریتمیک در تحریک بسیاری از قوای حسی و حرکتی و کاهش و افزایش انرژی اشخاص استفاده می شود. کار اصلی ریتم،تحریک و تهییج احساسات است که انرژی روانی را تولید می کند وانرژی این تحریک با کمک ملودی به جریان می افتد.
ملودی در ایجاد نوع احساس و ریتم در شدت و سرعت و یا سستی و رخوت آن نقش موثری دارد.ریتم و ملودی از هم جدا نیستند.ریتم ضربان و نظم هر آهنگ و ملودی محتوا و خود آهنگ است که از ترکیب اصوات به وجود می آید.
هر ملودی بر حسب ترکیب اصوات و فواصل موجود در آن احساسات خاصی را به شنونده منتقل می سازد.برخی از ملودی های غمگین و حزین،برخی ملایم و آرام بخش،تعدادی هیجانی و بی قرار و بعضیشاد و فرحبخش هستند که این احساسات بستگی به فواصل فیزیکی و ترکیب اصوات دارد.
بطور کلی اگر فواصلی که در اهنگ به کار می رود بزرگ باشد و ترکیب اصوات با پرش توام گرددانبساط و نشاط بیشتری را القاء می کند و اگر فواصل بزرگ توام با ریتم تند باشد شدت نشاط بیشتر می گردد.
به حدی که به قسمت نا آرامی و بی تابی سوق می یابد.اگر فواصل آهنگ کوتاه و فشرده و ریتم کند باشد،احساسات کند و گرفته تر خواهد بود. این مسئله به طول موج اصوات و تاثیر آن بر واسطه های شیمیایی مغز بستگی دارد. چنتنچه ریتم با حال شنونده هماهنگ باشد انرژی روانی و احساسی بهتر تحریک می شود و ملودی بهتر به جریان می افتد.
● طبقه بندی تمهای موسیقی:
تمهای موسیقی به پنج دسته تمهای شیدایی،حزین،هیجانی ،شاد و فرحبخش و آرامبخش تقسیم می شوند.
▪ تمهای شیدایی:
واژه شیدا در روانشناسی معرف سرخوشی و شور و نشاط بیش از حد است.سر خوشی،هیجان بخشی احساس مدهوشی از خصوصیلت تمهای شیدایی است.جنبه مدهوشی و جذبه آن آرامبخش افراد بی قرار و شیداست.
بعضی از چهار مضرابها و ضربیهای موسیقی ایرانی استعداد القاء چنین حالتی را به خوبی دارا هستند.افراد مستعد با شنیدن چنین تمهایی احساس سر خوشی و وجد می یابند.شیدا صفتان اغلب با سیر در این تمها احساس نشاط ، تخیل و حالت جذبه پیدا می کنند.از تمهای شیدایی می توان برای تحریک خلق های خموده استفاده کرد.
▪ تمهای حزین:
لحن تمهای حزین غم انگیز است و شکوه و شکایت دارد و در شنونده احشاش ناکامی را تداعی می کند. این تمها بر انتقال دهنده های عصبیافراد مستعد تاثیر میکند و باعث کاهش ترشح واسطه های شیمیایی در مغز شده که در نتیجه ء انباشته شدن این عناصر حیاتی،حزن و اندوه احساس می گردد.
ارتعاشات این تم اغلب تداعی کننده خاطراتی از ناملایمات گذشته است.ملودیهایی که فواصل فشرده و نزدیک به هم و ریتم کند دارند،حزن را بهتر منتقل می سازند.تمهای حزین درحالت ملایم درد را تسکین می بخشند و در ایام سوگ و فراق تحمل تالمات را آسان تر می سازند.احساس ناکامی را تعدیل و غربت و تنهایی را از دل بیرون می کنند و انرژی و هیجان خون را تخلیه می سازند.
استفاده بیش از حد از این تم باعث رکود و کاهش انرژی شده و روحیه را خسته و حزین می سازد.بسیاری از نغمات حزین موسیقی مشرق زمین حاصل همدردی با با وقایع دشوار و گرفتاریهای اجتماعی مردم بوده و این قطعات تا حدودی تالمات مردم را تسکین داده است.
▪ تمهای هیجانی:
هیجان،واکنش انفعالی،شدید و فوری است که غالبا با تظاهرات بارز اعصاب خودکار و واکنشهای فیزیولوژیک توام است و میل به جنبش و حرکت را به وجود می آورد.از تمهای هیجانی می توان با ایجاد انرژی روانی،رغبت و انگیزه در کاهش حالات افسردگی و غمگینی بهره جست.
بعضی از سازندگان موسیقی از این گونه برای تحریک و تحرک بدنی سود می جویندکه مورد استقبال جوانان نیز قرار می گیرد.بسیاری از این تمها ملودی های زیبایی دارند که اگر با متانت ارائه شوند و ارکستراسیون (ساز آرائی) مناسبی پیدا نمایند اثرات ارزنده ای خواهند داشت.
▪ تمهای شاد و فرحبخش:
تمهایی هستند که شادمانی و نشاط را توام با آرامش و متانت منتقل می سازند.این تمها باعث انبساط خاطر و سرزندگی می شوند.تمهای فرحبخش احساس سرزندگی و شادمانی را برای کار و فعالیت افزایش می دهند.برای تقویت روحیه افراد یک اجتماع و سرزندگی و نشاط آنها مخصوصا کودکان و نوجوانان تمهای شاد و فرحبخش بسیار مفید و سازنده هستند.
▪ تمهای آرامبخش:
تمهای مطبوعی هستند که نه تحریک کننده ،نه غم انگیز،نه هیجانی و نه وجد آورند.متن ملایم و یکنواخت ارتعاشات آنها احساس آرامش را منتقل می کند.تمهای آرامبخش به خاطر ریتم ملایم در فواصل وسیع و ارتعاشات موافق آن با استعداد مغز باعث احساس ملایمت و آرامش می شود.
استفاده از این تمها برای آرامش و تمرکز،بسیار مناسب است.این تمها توازن عواطف،تعادل تخیل و وحدت فرآیندهای ذهنی را تقویت می کنند و از آنها می توان در کاهش بسیاری از تنش ها استفاده کرد. موسیقی همچون دارو هر حالت روانی دارای ارتعاشات موجی خاصی است که بر حسب میزان و شدت آن احساس به وجود می آید.اصوات موسیقی می توانند ارتعاشات متنوعی ایجاد کنند و بر ترشحات و ارتعاشات سلولهای عصبی تاثیر بگذارند.
همانطور که در تاثیر دارو و میزان و ترکیب عناصر اهمیت دارد، در موسیقی نیز نوع ارتعاش و میزان آن در تناسب با حالات روانی مطرح است.با پیشرفت بشر در علوم پزشکی و کامپیوتر ، تاثیر ارتعاش موسیقی بر بدن و سلولهای مغز قابل بررسی است.بررسی تغییرات حاصله کمک می کندتا ملودیهای خاص برای ایجاد احساسات مختلف پیش بینی شود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
سخن گفتن از جامعه شناسی و روانشناسی هنر با توجه به گستردگی مضامین موجود در این حوزه ها و همچنین میان رشته ای بودن آنها، كاری آسان نیست. در این نوشتار مهمترین نكاتی كه در این دو گستره معرفتی بسط می یابند، به بحث گذاشته می شوند.
۱) روانشناسی هنر: این شاخه میان رشته ای در باب ادراك، فهم و مشخصات هنر و تولید آن سخن می گوید. به صورت خاص، روانشناسی هنر به روانشناسی ساختاری و محیطی تقسیم می شود. روانشناسی ساختاری بیشتر به ویژگیهای ذهن هنگام تولید یا ارتباط با كار هنری اشاره می كنند، در حالی كه روانشناسی محیطی به شرایط محیطی می اندیشد كه بر روان هنرمند اثر می گذارند یا هنرمند بر این شرایط تأثیر می گذارد.
كارهای «تئودور لیپز» نقشی مؤثر در اوان گسترش مفهوم روانشناسی هنر یعنی در اوایل قرن بیستم ایفا كردند. او تلاش كرد مفهوم «همدلی» را تحلیل مفهومی كند و همین مفهوم، بعدها یكی از مفاهیم مهم روانشناسی هنر شد.
در یك معنای تخصصی و خاص تر، چیزی به نام روانشناسی هنر وجود ندارد، زیرا برخلاف دیگر شاخه های روانشناسی كه برنامه دانشگاهی مدونی دارند، در این عرصه چیز چندانی موجود نیست. با این همه، ادبیاتی گسترده در این زمینه موجود است و این ادبیات چه متخصصان و چه غیرمتخصصان را به خود جلب كرده است. همه افرادی كه به موسیقی، معماری، نقاشی، مجسمه سازی و دیگر شاخه های هنری علاقمندند، این مضامین روانشناسی را جدی می گیرند.
آموزه هایی كلی كه بیشتر كارهای روانشناسی هنر را هدایت می كنند، بدین قرارند:
الف) هنر امری ادراكی است، بنابراین با توجه به مضمون ادراكات قابل بررسی است.
ب) هنر یك پیوستگی فرهنگی را نشان می دهد و با فهم هنر می توان این پیوستگی فرهنگی را درك كرد.
ج) تولید هنری فعالیتی معنادار است و با آن می توان خلاقیت انسانی را درك نمود.
روانشناسی هنر برخلاف جریانی گسترش یافت كه در قرن نوزدهم قصد داشت به صورت فیلسوفانه ماهیت زیبایی و مابعدالطبیعه آن را فهم كند. برای بیشتر روانشناسان، زیبایی از جهت فرهنگی و اجتماعی فهم می شد. این روانشناسی همچنین علیه پدیدارشناسی هوسرلی قد علم كرد كه حكمی هنجاری در باب معنا صادر نمی كرد. بیشتر شاخه های روانشناسی هنر بر اولویت آگاهی دست می گذاشتند، اما عده ای هم بر ضمیر ناخودآگاه تأكید می كردند. كلاً آنها كه به روانشناسی هنر علاقه مند بودند، دیدی مثبت نسبت به هنر و معنای آن داشتند و این موضوع، آنها را از تلقی «فروید» از هنر جدا می كرد.
یكی از اولین افرادی كه در تاریخ روانشناسی هنر ظهور كرد «هنریش ولفلین» بود كه تقریباً از نیمه قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم می زیست و منتقد و مورخ هنری بود كه كتابی در باب «روانشناسی هنر معماری» نگاشت و تلاش كرد نشان دهد معماری می تواند با توجه به یك روانشناسی صرف فهم شود و این برخلاف دیدگاهی تاریخی نسبت به معماری بود.
چهره مهم دیگر در تاریخ روانشناسی هنر «ویلهلم ورینگر» بود كه یكی از اولیه ترین نظریه ها در باب توجیه هنر اكسپرسیونیستی را ارائه كرد. «ریچارد مولر فرینفلد» نظریه پرداز مهم دیگر در این زمینه بود.
هنرمندان زیاد دیگری این شاخه را به پیش بردند كه «نوام گابو»، «پائول كلی»، «واسیلی كاندینسكی»، «جوزف آلبرتس» و «گئورگی كپس»، جزو این افراد به شمار می آیند. نظریه پرداز فیلم معروف فرانسوی «اندره مالراكس» هم به این موضوع علاقه مند بود و كتاب «روانشناسی هنر» را به رشته تحریر در آورد.
گرچه این شاخه در آلمان شروع شد، افرادی چون كلیو بل و هربرت رید در انگلستان و فرانسه و آمریكا به این فعالیت ادامه دادند.
در آمریكا، بیشترین تأثیر را در این زمینه «جان دیویی» گذاشت. وی كتاب «هنر به مثابه تجربه» را در سال ۱۹۳۴ منشتر كرد و مبنای تجدید نظر در زمینه آموزش همه مقاطع تحصیلی شد. «مانوئل باركان» هم كه از دیوئی متأثر بود، كتابی با عنوان «مبانی آموزش هنر» نگاشت و راه دیوئی را ادامه داد. به نظر باركان، آموزش هنری كودكان، آنها را آماده زندگی در یك جامعه دموكراتیك می كند.
رشد روانشناسی هنر در دهه های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰، با رشد تاریخ هنر همراه بود. در این زمینه «روانشناسی گشتالت» هم كه دیدگاهی كل گرایانه را در روانشناسی پیگیری می كرد، به كمك روانشناسی هنر آمد. كارهای «رودولف ارنهیم» بخصوص كتاب مهمش «به سوی روانشاسی هنر» در این زمینه تأثیرهای بسزایی گذاشتند. در این منظومه، «هنر درمانی» نیز مطرح شد. بحث فروش آثار هنری روانشناسی هنر را بجد مطرح كرد و به این موضوع پرداخت كه مخاطبان هنری واجد چه ذائقه هایی هستند.
روانشناسی هنر همان طور كه گفتیم، با روانشناسی فرویدی با چالشی جدی روبرو شد . با این همه، كارهای «یونگ» نقشی مثبت برای هنر قایل بود. او باور داشت كه محتویات ضمیر ناخودآگاه و ضمیر جمعی می توانند از راه هنر و دیگر بیانها به ظهور برسند.
در دهه ۱۹۷۰ میلادی بحث روانشناسی هنر در دانشگاهها رواج یافت و هنرمندان به بحثهای روانشناسی هنر علاقه مند شدند. «كارهای هوسرل»، «ویتگنشتاین» و «دریدا» هم در این شاخه با جدیت به فعالیت ادامه می دادند.
۲) در «جامعه شناسی هنر» مضامینی مثل وضعیت اجتماعی، پایگاه اقتصادی، مخاطب و منزلت اجتماعی هنرمند مورد مطالعه قرار می گیرند. در این گونه جامعه شناسی، مضمون هنر بدین معناست كه كدام طبقه اجتماعی یا اعتقادی به هنرمند سوژه الهام كرده اند و نیز بررسی می كند هنرمند زندگی كدام یك از این طبقات را به تصویر می كشد. با این همه، حجم اندكی از مباحثی كه در جامعه شناسی مورد توجهند، به جامعه شناسی هنر می پردازند. برخی از پژوهشگران معتقدند تنها ۵ درصد از حجم ادبیات جامعه شناسی به جامعه شناسی هنر اختصاص دارد و این حجم هم البته بیشتر حالت مقدماتی و معرفی گونه دارند.
مسائل و مضامین مهم و پرمناقشه ای در زمینه نسبت هنر و هنرمند از یك سو و جامعه از سوی دیگر مطرحند. در اینجا، به تعدادی از این مضامین كه می توانند روح حاكم بر جامعه شناسی هنر و هنرمند را نشان دهند، اشاره می كنیم.
از جمله این مضامین بحث القا در هنر است. این بحث از دو قابل طرح است. اول آنكه هنر و هنرمند از چه مجرایی تحت تأثیر قرار می گیرد و دوم اینكه هنرمند چگونه و با چه مكانیسمی می تواند ارزشهایی را به جامعه القا نماید. در هر دو این بحثها، حرف و حدیثهای زیادی در جامعه شناسی هنر وجود دارد. البته، بحث القا در ذیل مفهوم دیگری به نام تأثیرپذیری هنر و هنرمند از جامعه و فرهنگ قابل طرح است.
البته، هرگونه تأثیرپذیری قابل رد و انكار نیست. آن تأثیرپذیری مورد نكوهش قرار می گیرد كه اثرهای منفی و غیرموجهی به بار می آورد. همین نكته بحث مهم رابطه هنر و هنرمند با فرهنگ و جامعه را طرح می كند. این نكته نیز از محورهای دیگری است كه در جامعه شناسی هنر مورد توجه قرار می گیرد. بر طبق دیدگاه «ماركسی» هنرمند تنها می تواند از منافع طبقه و گروه خود حمایت كند و او تنها بازتاب اندیشه ها و آرای طبقه اقتصادی خود است، اما جامعه شناسی هنر در عصر ما نظریه های دقیقتر و جدی تری را ارائه داده است.
اینجاست كه بسیاری از جامعه شناسان هنر، هم دیدگاه انتشار را مطرح می كنند و هم دیدگاههای اقناع و استفاده و وخوشایندی را. بر اساس «نظریه انتشار» ، استقبال از یك اثر هنری تا حدود زیادی می تواند تحت تأثیر فرایندهای انتشار قرار گیرد. نظریه دیگر، «نظریه اقناع» است كه پذیرش را به قدرت اقناع برمی گرداند. «نظریه استفاده و خوشایندی» هم كارآمدی و احساس رضایت از اثر هنری را عامل اصلی پذیرش آن می داند.
بحث مهم دیگر جامعه شناسی هنر، بحث «نسبت هنرمند و سیاست» است كه این موضوع سیاستهای كلان فرهنگی را در نظر دارد و سعی می كند این سیاستها را با مكانیسمهای مختلف چون برگزاری جشنواره ها و همچنین اعطای جوایز گوناگون، هدایت كند.
ارتباط طیف هنرمندان با نخبگان عرصه های دیگر هم در جامعه شناسی هنر مورد توجه قرار می گیرد. در این میان، هنرمندان بیشتر به عنوان مصرف كنندگان دستاوردهای علوم و معارف دیگر مطرحند؛ هرچند خود زمینه و بستری فراهم می كنند كه دیگران در باب آنها سخن بگویند. همان طور كه جامعه شناسی، روانشناسی، تاریخ، مدیریت و علم سیاست از آنها بسیار سخن گفته و می گویند.
تغییری كه هنر در ارزشها و هنجارهای اجتماعی ایجاد می كند، موضوع قابل توجه دیگری است. به طور مثال، جامعه شناسان هم اكنون از این سخن می گویند كه موسیقی پاپ جوانان را به گونه ای دیگر بار آورده و ارزشها و هنجارهای دیگری را گسترش داده است.
۳) ما در دیار خود واجد یك سنت هنری ژرف و پرپیشینه هستیم. آنچه با عنوان هنر ایرانی- اسلامی از آن یاد می شود، هم از آموزه های اسلامی سرشار است و هم از زیست محیط ما نسب برده است. برای بررسی روانشناسانه و جامعه شناسانه این سنت، البته باید شكافهای مهم تاریخی را مدنظر داشت. بسیاری از پژوهشگران به درستی تصریح كرده اند انسان جدید در برخی از ویژگیها به كلی با انسان قدیم متفاوت است.
انسان جدید در طبیعت دست می برد، در حالی كه بشر قدیم به تفسیر آن راضی و خشنود است. انسان جدید به فهم، نقد را هم اضافه می كند در حالی كه انسان قدیم به فهم، ارجی بیش از نقد می دهد. انسان جدید، دنیا محور است؛ در حالی كه انسان قدیم دنیا را مزرعه آخرت قلمداد می كند و عاقبت اینكه انسان جدید نوجوست و به آینده توجه دارد، در حالی كه انسان قدیم بر سنتها بسیار تكیه و تمركز دارد. همه این نكات در هنگام بررسی یك سنت هنری كه در تاریخ وجود دارد، باید مورد توجه قرار گیرد. ما هم اگر می خواهیم بررسی دقیقی از سنت هنری خود ارائه كنیم و به تصویری نزدیك به واقع از آن دست یابیم، باید با تكیه بر این مؤلفه ها، به سراغ آن برویم. ما ایرانیان مسلمان البته برای فهم و درك این سنت با مشكلات زیادی روبرو نیستیم، زیرا هنوز هم در این سنت زندگی می كنیم و نفس می كشیم.
اما هنگامی كه واكاویی غربی را در باب هنر ایرانی- اسلامی می یابیم، پی می بریم كه خیلی وقتها آنها با توجه به ذهنیت خود به سراغ این سنت رفته اند. این نكته یكی از مواردی است كه «ادوارد سعید» در كتاب معروف خود «شرق شناسی» خواهان توجه دادن بدان است. به تعبیردیگر، جامعه شناسی و روانشناسی هنر اگر خواهان آن است كه دیدی نزدیك به واقع از تحولات هنر اسلامی به دست آورند، باید به این گسستهای معرفتی و انسان شناختی توجه وافر معطوف دارند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
نقاشی و تأثیر آن در رشد کودکان
توجه به مراحل رشد، به ما میفهماند که میان کودک و انسان بالغ، تفاوتی بنیادی وجود دارد، تفاوتی که نمیتوان آن را فقط براساس سالهای تجربه توجیه کرد. او طی رشد دگرگون میشود، بهگونهای که نوع دگرگونی هر مرحله با مرحلهٔ قبل و مراحل بعد متفاوت است.
برخی از دانشمندان، مراحل رشد هنر را با مراحل رشد فکری یکسان شمردهاند. ”لون فلد“ متجاوز از بیست سال است که رشد هنر در کودکان را به چند مرحله تقسیم کرده است، این مراحل شامل:
۱) مرحلهٔ بدنویسی (از دو تا چهارسالگی)
۲) مرحلهٔ مقدماتی طراحی (از چهار تا هفت سالگی)
۳) مرحله طراحی (از هفت تا نه سالگی) میباشد.
بهطور معمول، کودک دو تا چهار ساله مرحله بدنویسی را با تمرین حرکتی و نقاشی تجربه میکند. از کشیدن خط طولی، به خطوط مدور میرسد تا بهتدریج، این خطوط، هماهنگی بیشتری پیدا میکنند. هر چند نقاشیهای او چیزی را نشان نمیدهند، اما او بهطور معمول، آنها را نامگذاری میکند.
در مرحلهٔ مقدماتی طراحی، کودک ارتباط میان نقاشی، تفکر و واقعیت را درک میکند. نهادهائی که او در ناشی خود میآفریند، دائم در حال تغییر هستند. به کشیدن شکلهائی تصوری، برای همه چیز میپردازد که شاید با واقعیت منطبق نباشد. او در این مرحله به مفاهیم شکل میدهد.
کودک هفت تا نه ساله، با رسیدن به مرحلهٔ طراحی از افراد و اشیاء، تصویرهای واقعی میکشند. کاربرد رنگ و زمینه را فرا میگیرد و حرکت در نقاشیهای او مشهود است. بعد از مدتی، رشد هنر او به مراحل کاملتری میرسد. مفهوم رشد هنری “لون فلد“ با مراحل رشد فکری پیاژه تشابه بسیار دارد. این امکان وجود دارد که هنر بهعنوان عرضهٔ پنهانی آنچه در نهاد کودک وجود دارد و نیز در حد توان انطباق و کنترل عضلانی او تا حدی از رشد کلی فکر او نشئت میگیرد. سایر زمینههای ابراز خلاقیت نیز بر مرحلهای بودن نظریهٔ رشد دلالت دارد.
اعمالی که یک کودک انجام میدهد با پیشرفتی که در این رابطه دارد، نحوه و محتوای آموزش او را از پیش تعیین نمیکند. اما در حقیقت، قالبی بهوجود میآورد که بتوان در آن تصمیمهائی را گرفت و انتظارهائی را مطرح کرد. جهتهائی را نیز برای آموزش مشخص میکند تا کودک با یاری معلم از مرحلهای به مرحلهٔ تکاملیافتهتر راه یابد. برای نمونه، نباید از کودکی که در مهد کودک است، انتظار داشت از روی تصویرها نقاشی کند. یک طفل کودکستانی نمیتواند اتاق خود را با تمام اشیاء آن در ابعاد و جای خاص خود ترسیم کند.
مفهوم مراحل رشد، به این معنی نیست که معلم باید فقط به انتظار رشد کودک بنشیند. او باید کودک را یاری و هدایت کند تا برای برخورد با وسایل و ابراز خلاقیتها به راههای تکاملیافتهتری برسد. وظیفهٔ هدایتی که بر عهدهٔ معلم است، برای کودکان نیز به اندازهٔ بزرگسالها دارای اهمیت است. آشنائی با مراحل رشد، نشانههائی را ارائه میدهد که معلم میتواند برای جهت بخشیدن به آموزش کودک از آنها استفاده کند.
کارهای هنری مربوط به کودکان در سالهای اول، بیشتر شامل استفاده از ابزار روی سطح صاف است. کودک بیش از هر چیز به طرح و رنگ توجه دارد. نباید بیش از چند رنگ خاص در اختیار کودک قرار داد. آنها بهتدریج با رنگهای بیشتری آشنا میشوند. مخلوط کردن رنگها، کودکان را به کشف رنگهای جدیدتری میرساند. در این مرحله، کودکان آزمایش یا طرح و رنگ را دوست دارند و با حرکت دست روی کاغذ، شکلهائی را میکشند. هر چه کودکان بیشتر رشد میکنند، نقاشیهای آنها مفهوم کاملتری به خود میگیرد.
نقاشی با آبرنگ بهطور معمول، فعالیتی آرام و انفرادی بهشمار میآید. هر کودک کاغذ و آبرنگ منحصر به خود درد و با سایر کودکان، کمتر تماس پیدا میکند. حتی هنگامی که دو کودک در مقابل سه پایه به نقاشی سرگرم میشوند، کمتر با هم تماس دارند، زیرا هر یک بهکاری جدا مشغول هستند. کودکان، بیشتر از نقاشی کردن در کنار هم یا به شکل گروهی لذت میبرند. در این حال، کاربرد سه پایههای دو طرفه یا استفاده از دیوار برای نقاشی مناسب است.
وظیفهٔ معلم در آموزش نقاشی، این نیست که کودکان را به نقاشی از روی الگوئی که او میکشد، وا دارد، بلکه باید آنها را تشویق کند که به کند و کاو یا ابزار سرگرم شوند، ناظر پیشرفت آنها باشد و به کمک روشهائی تازه و مناسب با رشد کودک به آن جهت دهد.
باید به کودکان این نکته را تفهیم کرد که آنها با هنرمندهای باتجربه رقابت نمیکنند. گرچه کار آنها ساده است، اما هدف آن نیست که کار آنان با کار یک فرد خارج از مدرسه و یادگیری مقایسه شود، بلکه هدف، کشف و رشد استعدادهای آنها است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
در پست هاي قبلي نامي از کربلايي احمد ميرزا حسينعلي تهراني برده شد و از عشق بازي او با حضرت عباس و امام حسين يادي شد . اما باز هم سخنان ديگر اين عارف گرامي در مورد حضرت عباس عليه السلام :
زماني ما عازم سفر کربلا بوديم، در قافله ما يک لات گردن کلفتي بود که آخر عمري توبه کار شده بود و به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفت.
او آن قدر قسي القلب بود که ادعا مي کرد تا به حال هيچگاه براي کسي گريه نکرده است.
وقتي به کربلا رسيديم، ابتدا به حرم حضرت قمربني هاشم عليه السلام مشرف شديم، من در صحن حضرت شروع به روضه خواني کردم و داستان کربلا و ظهر عاشورا را کلا بيان کردم ولي اين رفيقمان خم به ابرو نياورد.
اما وقتي به روضه حضرت قمربني هاشم گريز زدم و ماجراي تير انداختن حرمله به چشمان مبارک حضرت قمربني هاشم عليه السلام را بيان کردم ديدم خون در رگ غيرت او به جوش آمد و از شدت عصبانيت فحشهاي رکيکي به حرمله و دودمان او صادر کرد.
من از اين حرکت و از فحشهاي رکيک او خيلي مکدر شدم و رفتار او را در شان حرم و دستگاه کبريايي حضرت ابوالفضل عليه السلام ندانستم.
وقتي شب به منزل رفتيم در عالم خواب ديدم که همه زايران حسيني در حرم حضرت حضور دارند و حضرت قمر بني هاشم به آنها پاداش مي دهد.اما ديدم سردسته همه زائران امام حسين عليه السلام در آن جمع همان رفيق توبه کارمان بود و حضرت عنايت خاصي به او دارند.
من از اين امر تعجب کردم و در فکر فرو رفتم که حضرت رو به من کرده و فرمودند: دشنام او به دشمنان ما چون از سر اخلاص و صفاي باطن بود و هيچ قصد و نيتي غير از دلخوشي ما نداشت ، لذا از عبادت و زيارت بسياري از افراد مقرب تر واقع شد.
موضوعات مرتبط: مذهبی
در پست هاي قبلي نامي از کربلايي احمد ميرزا حسينعلي تهراني برده شد و از عشق بازي او با حضرت عباس و امام حسين يادي شد . اما باز هم سخنان ديگر اين عارف گرامي در مورد حضرت عباس عليه السلام :
وجود نازنين امام حسين عليه السلام بين المللي است اما نمي دانم در وجود نازنين حضرت عباس عليه السلام چه ملاحتي نهفته است که همه خلق برايش دست و پا مي شکنند.
در کربلا که بودم روزانه دو بار به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفتم و يک بار نيز به زيارت حضرت ابوالفضل عليه السلام پس از مدتي که به اين منوال گذشت يک روز امام حسين عليه السلام جلوه اي عنايت کرده و به من فرمودند : برادرم عباس عليه السلام در نزد خداوند متعال مقام و منزلتي دارد که تمام شهدا به آن مقام غبطه ميخورند ، سعي کن هر اندازه که به زيارت من همت ميکني به همان اندازه هم به زيارت برادرم عباس بروي.
و من پس از اين واقعه به همان اندازه که به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفتم به زيارت حضرت عباس عليه السلام نيز مي رفتم.
و به همين خاطر ايشان معمولا به اشخاصي که عازم کربلا بودند ، توصيه مي کرد:
هر گاه به کربلا رفتيد، ابتدا سعي کنيد به حرم حضرت قمربني هاشم عليه السلام برويد و سپس به حرم امام حسين عليه السلام مشرف شويد ، زيرا هر کسي که قصد ورود به قلعه اي را داشته باشد ابتدا بايد از در آن قلعه وارد شود و عباس بن علي عليه السلام باب حضرت سيدالشهدا مي باشد.
موضوعات مرتبط: مذهبی
يه روز تو کربلا يه پهلوون بود پهلوون قصه ما جوون بود
خداي غيرت بود و مردونگي مثل باباش علي چه مهربون بود
ساقي مهربون دلش بهاره بالب تشنه ميره آب مياره
وقتي خداحافظي گفت رقيه عمو دلم براي تو بي قراره
رقيه تو خيمه در انتظاره عمو براش يه جرعه آب بياره
منتظره کسي بودن چه سخته جون آدم را بر لبش مياره
يه وقت رقيه ديد باباش سررسيد عمود خيمه عمو رو کشيد
لعن الله من جهل حقک واستخف بحرمتک ... از اين قسمت از زيارت حضرت عباس عليه السلام معلوم مي شود که کسي حرمت ديگري را ناديده مي گيرد که جاهل به حق او باشد لذا بايد به دنبال اين معرفت به حق آنها باشيم .
لا يوم کيومک يا اباعبدالله .
بزرگترين مصيبت در کربلا براي امام حسين مصيبت از دست دادن حضرت اباالفضل بود ، حضرت سيد الشهدا دو بيان دارند که از اين دو بيان معلوم مي شود که حضرت عباس جان و نفس مبارک اباعبد الله بوده اند ، علمايي که آمدند و از امام رضا سؤال کردند براي بزرگترين فضيلت حضرت علي عليه السلام حضرت رضا آيه مباهله را بزرگترين فضيلت حضرت دانستند به اين دليل که در اين آيه گفته شده أنفسنا و خداي متعال حضرت امير را نفس پيامبر بيان مي کنند و چون نفس حضرت شدند هر فضيلتي که براي پيامبر اثبات شود براي حضرت امير نيز قابل اثبات است .
حضرت سيد الشهدا دو عبارت دارند در مورد اباالفضل که يکي را در عصر روز تاسوعا فرمودند : امام حسين در اين روز در مقابل خيمه استراحت مي کردند بلند شدند و فرمودند الآن جدم را در خواب ديدم و به من گفت که شما عن قريب به ما خواهيد پيوست ، در همين لحظات صداي پاي لشکر عمر بن سعد بلند شد که آمده بودند و با غضب گفتند که ابن زياد پيغام داده که يا الآن بيعت مي کنيد يا الآن جنگ مي کنيد ، حضرت در اين لحظه به اباالفضل مي فرمايند : يا عباس إرکب بنفسي أنت يا أخي حتي تلقاهم فتقول لهم ما لکم و ما بالکم و تسألهم عما جآء بهم ، يعني يا عباس سوار شو اي برادر من جانم به فدايت تا اينکه آنها را ملاقات کني و به آنها بگو به خاطر چه آمده ايد و چه مي خواهيد و از آنها در مورد کارشان سؤال کن . جناب شيخ مفيد و همچنين جناب سيد بن طاووس نقل مي کنند که اباالفضل عليه السلام همراه بيست نفر از جمله حبيب بن مظاهر به سوي دشمن رفتند و آنها پيام ابن زياد را دادند و حضرت عباس به امام حسين پيام را رساندند .
شاهد اين کلام از حضرت سيد الشهدا است که مي فرمايند بنفسي أنت يا أخي ، امام معصوم اهل گزافه گويي و مبالغه گويي نيست ، و هميشه سنت خدا اين بوده که داني فداي عالي شود ، الآن جمادات کمالشان در اين است که فداي گياهان شوند و گياهان کمالشان در اين است که فداي حيوانات شوند و کمال حيوانات در اين است که فداي انسانها شوند و کمال انسانها در اين است که فداي عالي تر از خود شوند ، و کمال تمام اصحاب سيد الشهدا در اين است که فداي حضرت عباس و سيد الشهدا شوند و کمال حضرت عباس درا ين است که فداي سيد الشهدا شوند و کمال امام حسين در اين است که فداي ذات حق شود ...
حال اگر سنت اين است چرا در شب عاشورا اين سنت وارونه شده است ، حضرت عباس درست است که معصوم هستند ولي امامت را ندارند ، لذا به هيچ وجه مقام حضرتش با امامان معصوم ما نيست ، پس چرا امام حسين اين جمله را فرموده اند ؟ جمله اي که از نقل هاي بسيار معتبر است که هيچ گونه خدشه اي نمي شود بر اين وارد کرد .
بعضي ها گفتند اين جمله را سيد الشهدا به خاطر اين فرموده اند که خواستند حضرت عباس را بسيار عزيز بدارند ولي سرّ اين قضيه بالاتر از اين حرفهاست و قطعا سيد الشهدا اين حرف را زده اند و ما در مقابل اين کلام فقط بايد بگوييم نمدانيم ! واين حاکي از عظمت بسيار بالاي حضرت عباس است .
وجود سيدالشهدا مؤمن هستند و حضرت عباس هم مؤمن هستند و دربيانات گذشته گفته شد که حضرتش فرمودنده اند من براي يک چشم بر هم زدني به خدا شرک نورزيده ام .
و در تعبيرات حضرت عباس در جواب امان نامه شمر ادبي خاص بود که از امام حسين به حسين بن فاطمه تعبير مي کنند .
يک جمله ديگر سيد الشهدا نيز فرموده اند که در شأن غير نفرمودند و اين حاکي از عظمت حضرت عباس است و آن جمله را در موقعي که بالاي سر عباس در موقع شهادت بودند فرمودند : در روايات داريم : در اين موقع چهره سيد الشهدا شکسته شد و فرمودند کمر من شکسته شد و چاره من کم شد و الآن ديگر دشمنان من مرا شماتت مي کنند ، چون من تنها شدم و بي يار و ياور شدم .
حضرت امير موقعي که خبر شهادت حضرت جعفر را به او دادند : فرمودند إنفصل ظهري ، يعني کمر من ترک برداشت . ولي چون حضرت عباس مقامي بالاتر از جعفر طيار بالاتر است حضرت سيد الشهدا فرموده اند : انکسر ظهري ، يعني پشت من شکسته شد . مثل شيشه که بشکند ...
و حضرت سيدالشهدا در بالاي سر علي اکبر هم نفرمودند انکسر ظهري ، لذا بزرگترين مصيبت براي امام حسين شهادت عباس بود .
روز عاشورا _ جناب سيد بن طاووس نقل مي کنند _ چندين مرتبه آقا اباالفضل آمدند و از آقا سيد الشهدا با گريه اذن جهاد و جنگ مي خواستند ، چون امام حسين در روز عاشورا به عباس عليه السلام اذن جهاد ندادند و همه نوشتند جهاد آقا اباالفضل فقط دفاع بوده است و در موقعي که آب را به خيمه ها مي رساندند اين دفاع رخ داده است ، حالا چرا اذن جهاد داده نشده است ؟ سرّ اين را در کلام امام صادق نگاه مي کنيم که فرمودند : اگر اذن جهاد به عموي ما داده مي شد شهادت آقا سيدالشهدا به تأخير مي افتاد ، و حضرت عباس کسي را زنده نمي گذاشت که بخواهد امام حسين را شهيد کند . و حضرت را به ناجوانمردي و از پشت در حالي که براي او کمين کرده بودند به شهادت رساندند .
در موقع اذن خواستن حضرت عباس به برادر فرمودند : فداک روح أخيک يا سيدي ، قد ضاق صدري من الحيوة الدنيا . يعني فداي تو روح برادر تو اي مولاي من ، سينه من از اين حيات دنيا تنگ شده است . اين جملات را در حالي فرمودند که همه ياران شهيد شده بودند و آقا اباالفضل ديگر طاقت ديدن غربت امام حسين را نداشتند .
ولي امام حسين فرمودند : يا أخي أنت علامت من عسکري ، و مجمع عددنا ، فإذا مضيت يعول جمعنا الي الشتات و امارتنا الي الخراب . يعني اي برادرم تو علامت لشکر و علمدار من هستي و محل تجمع عدد ما هستي و اگر تو از دنيا بري جمع ما پراکنده مي شود و امارت ما اهل بيت به سوي خراب شدن مي رود .
در روز عاشورا هم سيدالشهدا به خيمه عباس يک محوريت خاص دادند .
سخنان استاد گرانقدر حجه الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
اي حرمت قبله حاجات ما ...
اصل اين روايت که در زير نقل ميشود در هزار و پنجاه سال قبل شيخ صدوق نقل مي کنند ، هم درکتاب امالي هم در کتاب خصال :
حدثنا ابو علي احمد بن زياد همداني ( استاد شيخ صدوق ) قال حدثنا علي بن ابراهيم بن هاشم عن محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني ( که هر دو از بزرگان راويان حديث بوده اند ) عن يونس عبد الرحمن ( که از بزرگان اصحاب امام رضا عليه السلام بوده اند وامام رضا به بعض ياران که به امام کمتر دسترسي داشتند مي فرمودند که احکام و سؤالات خود را از وي بگيرند ) عن علي بن سالم عن ابيه عن ثابت بن ابي صفيه ( همان ابو حمزه ثمالي است که امام صادق در مورد ايشان نقل ميکنند که ابو حمزه در زمان خودش مانند سلمان در زمان خودش است و امام رضا نيز در مورد ايشان گفته اند ابو حمزه مانند لقمان حکيم است و چهار امام را درک کرده اند ) ايشان نقل ميکنند :
ما يک روز در محضر امام سجاد نشسته بوديم که عبيد الله فرزند حضرت عباس بر ما وارد شدند _ حضرت عباس در سن هجده سالگي با دختر ابن عباس ازدواج کرده اند و صاحب دو فرزند شدند که اسم يکي از آنها را فضل و يکي را عبيد الله گذاشتند ، نسل حضرت عباس از جناب عبيد الله ادامه پيدا کرده است و ايشان يک نوه دارند که بشود نتيجه حضرت عباس به نام سيد علي که در قم مدفون هستند و از امامزاده هاي جليل القدر هستند ، فرزندان حضرت از نسل عبيد الله الآن در کربلا و نجف حضور دارند و بسياري از ايشان در طول اين تاريخ هزار و سيصد و خرده اي سال بعد از حادثه کربلا از علما و فضلا و مراجع تقليد بوده اند _ که :
نَظَر سيد العابدين علي بن الحسين الي عبيد الله بن عباس بن علي بن ابي طالب فاستعبر ثم قال ما من يوم اشدّ علي رسول الله (ص) من يوم أحد قتل فيه عمه حمزه بن عبد المطلب أسد الله و أسد رسوله و بعده يوم موته قتل فيه ابن عمه جعفر بن ابي طالب ، ثم قال و لا يوم کيوم الحسين عليه السلام ، اذ دلف عليه ثلاثون الف رجل ، يزعمون أنهم من هذه الامة ، کل يتقرب الي الله بدمه ، و هو يذکّرهم فلا يتّعظوا حتي قتلوه بغيا و ظلما و عدوانا ، ثم قال : رحم الله عمّي العباس ، فلقد آثر و أبلي و فدّا أخاه بنفسه حتي قطعت يداه ، فأبده الله بهما جناحين يطير بهما مع الملائکة الجنة و إن للعباس عند الله تبارک و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهدا يوم القيامة
امام سجاد به عبيد الله يک نگاهي انداختند و اشک ايشان روان شد و فرمودند هيچ روزي بر رسول خدا از روز احد شديد تر نبود چرا که در اين جنگ عموي ايشان حمزة بن عبد المطلب به شهادت رسيدند ، حمزه اسد الله و أسد رسولش بود ( و قبل از بعثت حمزه يک تنه به شکار شير ميرفته است و خدا قوت عجيبي به او داده بود ، حمزه در جنگها بسياري از بزرگان کفر را از بين برده بود ، هنده همسر ابوسفيان از غلام خودش خواست در جنگ احد که پيامبر و علي (ع) و حمزه را شهيد کند که آن دو را ترسيد ولي حمزه را به ناجوانمردي شهيد کرد و بدنش را مثله کرد ،پيامبر در اين روز خيلي گريه کردند ، پيامبر در مورد حمزه تعبيراتي دارد که مي فرمودند بهترين عموي من حمزه است و براي عظمت حمزه همين بس که حضرت زهراي اطهر هر دوشنبه و هر 5شنبه مي آمدند در کنار احد و براي عموي خود گريه مي کردند ، در شب جنگ احد پيامبر به عموي خود مي فرمايند _ اين از سيد بن طاووس نقل شده _ خداي متعال براي مدتي شما را از ديده ما مخفي مي کند که کنايه از شهادت است و فرمودند اگر مخفي شديد و خداي متعال از ايمان شما سؤال کرد شما چه جوابي ميدهيد ،حمزه با ادب فرمود شما چه بگوييد من چه بگويم ؟ حضرت فرمود : فاشهد لله بالوحدانيه و لمحمد بالرّساله و لعلي بالولايه و أن الائمه من ذرية الحسين و أنّ فاطمه سيد النساء العالمين . حضرت حمزه در مکه اسلام بسيار قوي آورد ولي هنوز ايمان حمزه کامل نشده بود و حضرت رسول با تعليم ولايت اميرالمؤمنين ايمانش را کامل کرد و حمزه هم فوراً قبول کردند و پيامبر فرمودند تو خود سرور شهيداني و تو شير خدا و شير رسول خدا هستي ، که حمزه اصلاً از هوش رفت . در جايي ديگر پيامبر اکرم فرمودند بر قائمه عرش خدا نوشته شده حمزه سيد الشهداء است . اين چنين شخصيتي را رسول خدا از دست داده بودند که امام سجاد اين جمله اخير را فرمودند . شايد اين سؤال پيش بيايد که حمزه اگر أسد الله بودند پس علي (ع) چه ؟ بايد گفت حضرت امير اسد الله الغالب بوده اند .)
و بعد از جنگ احد روز موته بود که در آن پسر عموي حضرت جعفر بن ابي طالب شهيد شدند ( جنگي که در سال 8 هجرت به فرماندهي حضرت جعفر اتفاق افتاد ، منطقه وقوع در 45 کيلومتري عمان ، وقبر مطهر جعفر در همان منطقه است . همسر جعفر اسماء بنت عميس _ براي عظمت اسماء همين بس که در شب غسل حضرت زهرا حضور داشت _ است و عبد الله بن جعفر نيز همسر حضرت زينب است . پيامبر در مورد جعفر فرمود که خداوند دوبال به عمو زاده من داده است که با آن در بهشت پرواز کند ) ،
بعد حضرت فرمود : و اما هيچ روزي مثل روز حسين نيست ( از نظر سختي سخت ترين مصيبة في الاسلام است زيرا در اين جنگ به نيت قصد قربت امام حسين را کشتند و اسلام به انحراف سختي رفته بود ، در آن زمان گفتند : اولي الامر و لو کان فاسقا ) ، که جمع شدند براي قتل حسين سي هزار نفر ، گمان مي کردند که آنها از اين امت هستند ، و همه جمع شدند براي ريختن خون حسين به نيت قرب الهي ، و امام حسين آنها را تذکر ميداد ، و اينها موعظه را نپذيرفتند تا اينکه او را کشتند از روي طغيان گري و ظلم و دشمني .
بعد فرمود : خدا عموي من را رحمت کند ، که محققا ايثار کرد و بلا برايش آمد و خود را براي برادر فدا کرد تا اينکه دو دستش را قطع کردند و خدا در بدل اين دو دست دو بال به حضرت داد که با آنها همراه ملائکه در بهشت پرواز کند . ( لذا اگر از عباس کاري خارق العاده در اين دنيا سر ميزند با اين عنايت خدا به حضرت است : يک آشيخ علي بود در نجف ايشان سالها درس خوانده بود ولي ازدواج نکرده بود ، بعد آمده بود خدمت حضرت عباس و گفته بود آقا من ازدواج نکردم و حالا هم که مي خواهم ازدواج کنم حوري از شما مي خواهم ، گريه زياد کرده بود و بعد از مدت زيادي که نتيجه نگرفته بود برگشته بود به نجف و دوباره به درسش چسبيده بود ، گفت : تا اينکه يک روز در حرم حضرت امير بودم همين که از حرم بيرون آمدم ديدم يک خانم جوان من را صدا زد و گفت آقا جان بيا من را ببر و براي خودت عقد کن ، گفتم من نمي تونم ، من طلبه هستم و امکانش نيست ولي قبول نکرد و همراه من آمد ، بهش گفتم خانم دنبال من نيا اينجا حوزه است و طلبه ها هستند ... ولي باز قبول نکرد ... آمد داخل مدرسه و به اجبار همراه من داخل حجره شد . به او گفتم در اينجا باش تا من برم به حجره طلبه هاي ديگر تاببينم فردا چه مي شود ... آمدم از حجره بيرون ، او چادرش را از سر برداشته بود ، يک دفعه ديدم از حجره نور همين طور ميزنه بيرون و تا آسمان مي رود ، خيلي تعجب کردم رفتم گفتم شما کي هستيد ؟ گفت : شما از حضرت عباس چه خواسته بوديد ؟ مگه حوري نخواسته بوديد ؟ من حوريم . آقا اباالفضل از بهشت من را احضار کرده است و فرموده بيام خدمت ايشان . بعد هم گفت بلند شو بريم کربلا که من مي خواهم در کربلا باشم و آقا اباالفضل يک خونه براي من وشما در کربلا در نظر گرفته است . آمدند کربلا و هفده سال با هم زندگي کردند ، وهيچ کس از اين جريان مطلع نشد مگر موقع مرگ اين آشيخ علي ، که آشيخ علي يک رفيق داشت و حوريه به رفيق آشيخ مي گويد اين رفيق شما مريض است و فلان زمان و فلان ساعت از دنيا مي رود ، و حوري به اين رفيق مي گويد من بايد يک سرّي به تو بگويم : من از جنس حور العين هستم وحضرت عباس يک سري تصرفات در من کرده و گفته بايد بيست سال در زمين باشم و فرموده اند چون اين آقا از ما درخواست کرده ، ما هم بايد اجابت کنيم . قدرت عباس الان غير قابل توصيف است براي تصرف در اين دنيا ) .
و در آخر امام سجاد مي فرمايند : همانا براي عموي ما عباس مقامي در نزد خداي تبارک و تعالي است که جميـع شهدا در روز قيامت به آن غبطه مي خورند _ يعني حتي حمزه و جعفر هم به اين مقام غبطه مي خورند _ .
سخنان استاد گرانقدر حضرت حجه الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
... قل يا آيها الذين هادوا إن زعمتم أنکم أولياء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقين _ کساني که خيال ميکنيد اولياء خدا هستيد بياييد آرزوي موت کنيد اگر راست مي گوييد ، يعني اولياء خدا کساني هستند که آرزوي موت دارند ، بعد در سوره يونس خوانديم ألا إن اولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون ، نگو که بشر اينقدر ميترسيد سر چي مي ترسيد سر اين نفسشون . الآن خيلي از اين پيرزن و پيرمردها و جوانها همه نگرانند ، براي چه چون نمي دونند مي خواهد چه بشه . يعني چه دارند ؟ جهل دارند و منشاء نگراني هم نفس بود . موت يعني تعطيل شدن نفس . لذا کساني که خدا بهشون توفيق موت داد از همه اينها راحت شدند ، گفتند مردم از هر چه مي خواهيد بترسيد ، بترسيد ولي از مردن نترسيد ، معلومه اگر کسي از مردن نترسد ديگه از هيچ چي نمي ترسد ، مردن يعني رفتن در بغل محمد و آل محمد .
شما همه مشتاق براي رفتن به کربلا چقدر مشتاقيد براي رفتن پيش قبر و ضريح امام حسين ، حالا اگه بخواهند با يک چيزي ببرند پيش خود امام حسين ، اون ديگه چقدر شوق مي آورد .
نقل کردند يک بنده خدايي متوسل شده بود به حضرت امير و به حضرت گفته بودند من را بياريد نجف همين تا رسيديم خواستيد جون من را بگيريد ، بگيريد . وقتي رسيده بود نجف ، دو سه روز بعد کم کم يک حالت لرزه و تب وبعد تب شديدتر ، يک دفعه يادش آمده بود ، به مولا چي گفته ، گفته بود سريع من را ببريد حرم ، وقتي آمده بود حرم گفته بود به مولا آقا من ديوانه شما چرا فورا حرف يک ديوانه را جدي مي گيريد ، شما همه حرفهاي من را ول کرديد همين يکي را گرفتيد ، خلاصه شروع کرده بود گريه و زاري که من هنوز آمادگي ندارم و من نمي تونم . نقل مي کنند يک ملک آمده بود سراغ اين آقا گفته بود چرا اميرالمؤمنين را پکر کردي؟ آقا مي خواست شما را ببرد تو بغل خودش شما از بغل علي فرار مي کنيد ،براتون مولا از خدا 30 سال عمر خواستند .
پس بايد بريم علم تحصيل کنيم تا نترسيم و آرامش بيايد .
قرآن کريم دنيا را به ظلمات تعبير کرده ،در زيارت حضرت رضا هم داريم که مي گوييم السلام عليک يا نور الله في ظلمات الارض ، دنيا تاريک است ، شب است . ولي آخرت روز است ، قرآن کريم در مورد قيمت همش گفته يوم القيامه ،يوم الحسره ، يوم التغابن ، هيچ جا نداريم که گفته باشد ليل القيامه ، پس دنيا شب و آخرت روز است .
شب تاريک است وتاريکي خود منشاء خوف مي شود و اگر بيفتيم در چاله باعث حزن مي شود ، در تاريکي ظلم هم از آدم سر ميزند يک وقت ممکن است پا روي کسي يا اشياء کسي بگذاريم ، نور که بياد اينها از بين مي رود ، العلم نور ، علم همه چيز را روشن مي کند .
حالا بنده سؤال ميکنم شما يک عمر در دانشگاه و جاهاي ديگر درس خوانديد ، آيا توانسته ايد وحشت و خوف و حزن و ظلم را از خود دور کنيد اگر دور شده اند بدونيد واقعا علم تحصيل کرده ايد ، البته اين بدان معني که اونها را کنار بگذاريم نيست چون براي تحصيل پول لازمه ، پول هم احتياج است .
قرآن کريم براي ده سيزده مورد گفته که اينها نه خوف دارند و نه حزن ، که اينها مطلقا آرامش دارند ، اينها کساني هستند که نگاه به آنها عبادت است . نيم خورده مؤمن چرا در آن شفاست ؟ چون مؤمن کسي است که آرامش دارد اصلا مؤمن يعني آدم آرام . شتابزدگي ها ، دلهره ها و دل واپسي ها همه از بين مي رود . فرمودند با همين ها هم رفيق بشويد ، مؤمنين سرعت دارند ولي عجله ندارند چون عجله مال نفس است ولي سرعت مال قلب ، سارعوا إلي مغفرة من ربکم . از اين به بعد بدونيد آنچه در قرآن کريم اعتبار دارد قلب است نفس اعتبار ندارد . سه جاي قرآن خداوند فرموده اين نفس بايد بميرد ، کل نفس ذائقةالموت ، پس چرا گفتند بريد بشناسيدش؟ چون بتونيد راحت از آن بگذريد ، اون اولياء که ازش گذشتند و پرده ها را از روي نفس کنار زدند و به عمق نفس که راه پيدا کردند ، ديدند نفس ميگويد أنا الله ، نفس ادعاي خدايي دارد ، چون اين الوهيت در ذات نفس وجود دارد خداي متعال هم اصرار دارد که الا و بالله بايد اين نفس تقديم بشود به محضر خدا ، بايد تعطيل بشود .
الآن يکي رد بشه به شما سلام نکرد و ناراحت شديد اين دو حالت دارد يکي ناراحت مي شويد که اين چرا امر خدا را امتثال نکرد که اين صفاي قلب است و يکي هم ناراحت مي شويد اين چرا به من سلام نکرد که اين همان الوهيت است ، جهلي که هست .
نفس از جنس نار و قلب از جنس نور است ،نفس خيلي به آتش و قلب خيلي به بهشت نزديک است ، نفس همش شما را مي خواهد ببرد تو آتش و قلب شما را به سوي نور و صفا .
البته خوشحال باشيد خدا نفس مؤمنين را فوق العاده ضعيف خلق کرده .
البته خوشحال باشيد خدا نفس مؤمنين را ضعيف خلق کرده ، علامت ضعيف بودنش هم اين است که الآن بنده روضه بخوانم همه شما شروع مي کنيد به گريه کردن ، کفار نفسشان خيلي قوي است وگريه هم ندارند . وقتي مغولها آمده بودند اصفهان را بگيرند ،دو تا سرباز نشسته بودند با هم صحبت مي کردند ، يکي از ديگري سؤال کرد شما تا حالا جايي هم شده که ناراحت بشي از اين قتل عام هايي که انجام دادي؟ گفت من فقط يک جا ناراحت شدم . گفت کجا ؟ رفتيم کنار يک خانه تمام اهل خانه را گردن زديم اومدم کنار يک گهواره ديدم يک بچه شير خواره خوابيده سر شمشير را گذاشتم تو دهانش ديدم شروع کرد مکيدن فهميدم خيلي هم گرسنه است ، من شمشير را فرو کردم ... من آنجا غصه دار شدم که چرا اين بچه را کشتم ، ازپشت پرده فرمانده آنها شنيد گفت گردن اين را بزنيد ، تو سپاه ما اگر کسي دلش به رحم بياد لايق اين سپاه نيست ، اين نفس کافر بشر است که به آتش نزديک است و استعداد جهنم را پيدا مي کند ، اما قلب مؤمن قوي است و تحمل احاديث ومعارف اهل بيت را دارد ولي قلب کافر ضعيف است حوصله يک دانه حديث را ندارد ، به عکس قلب کافر نفسش خيلي قوي است .
بهتر است منشاء آن را از بين ببريم ، فکر کنيد يک باتلاق وجود دارد و از اين مرتب پشه بلند مي شود بعد به شما يک چيزي بدهند بگويند اين پشه ها را بکشيد ، شما بايد مرتب اين پشه ها را بکشيد ، اين باتلاق هست و شما هميشه بايد پشه نابود کنيد يک دفعه يک آدم عاقل هم پيدا مي شود مي گويد اين باتلاق را از زيرآب بخشکانيد . محبت اهل بيت باتلاق را از بين مي برد .
از کساني که در باغ رضوان خوابيده اند ، آنهايي که موتشان رسيده نه فوت کرده اند ، چون الآن يک عده اي هستند که فوت شدند ولي هنوز دلشان اين ور است ، مرحوم آقا شيخ رحمه الله عليه رفته بودند تخته فولاد اصفهان ، يک رفيق داشتند به او گفته بودند به اين قبر گوش بده ببين چه مي شنوي ؟ شنيده بود اين همش فرياد ميزند آهاي خيار سبز دارم ، گفته بود اين خيلي علاقه به بقالي دارد يک دفعه هم غافلگيرانه بردنش آن ور ، اين هنوز نفسش تعلق دارد به اين ور و خيال مي کند هنوز تو اين دنيا است و به جاي لا اله الا الله ميگويد خيار سبز دارم . فوت کرده ولي موتش نرسيده ،موت وقتي است که همه وجود بگويد لا اله الا الله . ولي اجمالا اينهايي هم که فوت کردند ، کم کم موتشان هم ميرسد .
هر کس دلش مي خواهد آرام شود بايد دلش برود به آن ور و آخرتي بشه ، آيه را گوش بديد ومن أمن بالله و يؤمن بيوم االآخرة فلا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
موتوا قبل أن تموتوا ، برويد اون ور قبل از اين که شما را ببرند ،بدن تو دنيا باشد ولي دل در محضر خدا و اولياي خدا باشد ، پيامبر فرمودند هر کس دوست دارد به يک ميت که روي زمين راه مي رود فلينظر إلي وجه علي بن أبي طالب ، به حضرت امير نگاه کند . نفس حضرت مرده بود ولي قلب ايشان زنده بود .
خيالتان راحت وقتي برويد آن ور اولين جمله که به حضرت عزراييل مي گويد اين است که دست شما درد نکند ، چه کار خوبي کرديد ما را آورديد اين ور ما نمي دونستيم اين طرف چقدر عزت و غنا و راحتي و آرامش است . نه دردي ، نه غصه اي ،نه فقري و نه ... يادش هم سرور مي آورد .
خواب ماه رمضان چقدر شيرين است تازه اين برادر موت است که البته براي مؤمنين است .
در قرآن دو تعبير داريم براي مردن يکي غمرات که براي کفار است يعني تمام عالم روي سينه اين کافر ميگذارند تا جون بده ، اما سکرات که براي مؤمنين است يعني يک جام بدند به دستشون از محبت اهل بيت ، تا بياد سر بکشند عزراييل جون را برداشت و رفت ، اينقدر شيريني را مي گويند سکري . دوستان امير المؤمنين مست مولا که شدند هيچ کاريشون نمي شود کرد ، ولذا اگر ديديد که يک نفر که زيارت امام حسين برود و بدون سؤال وارد بهشت بشه درست است چون ديگه مست است ، حضرت سيدالشهدا در روز قيمت تجلي مي کنند و هر تجلي ايشان 800 سال طول مي کشد ، هزار تجلي هم دارند در محشر ديگه آخر کار حوصله حورالعين سر ميرود ميآيند شکايت ميکنند به خدا ، چرا اين دوست هاي امام حسين به ما محل نمي گذارند خطاب ميشه آنها مست جمال حسين شده اند . اذ جاء سکرت الموت . امام صادق مي فرمايند وقتي مرگ يکي از دوست هاي ما برسد يک ملک مي آيد پيش او اول يک گل به او ميدهد تا بو کند اسم گل چيست ؟ گل منسيه _ که ريشه اش از انسا است _ تا بو کرد تمام خاطرات دنيا فراموشش مي شود ، و يک جا متوجه خدا مي شود بعد ملک الموت يک گل ديگه مي دهد تا بو کند اسم اين گل مسخيه است _ که ريشه اش از سخاوت است _ تا گل را بو کرد ميگويد جانت را به من مي دهي ؟ ميگويد بفرماييد . قدرت سخاوت پيدا مي کند .
انشاءالله شما قبل از اين که ملک بيايد اين سخاوت را پيدا کنيد .
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
مرحوم حضرت آقاي قاضي رحمةالله عليه 14سال در آستانه آقا اباالفضل نشست گريه کرد و دعا کرد تا بهش هبه شد ، بزرگوار ديگري 12سال درخواست داشت در کربلاي معلي تا يک دفعه حضرت سيدالشهدا سرازير کردند و ريختند تو سينه ،شما منقطع شديد از غير خدا ولي بايد کمال انقطاع پيدا کنيد ، شما تا گفتيد با غير خدا ندارم همين که گفتيد من کاري ندارم ،هنوز از اين کلمه من جدا نشديد ،اين ديگه از قدرت من و شما خارج است و بايد اعطا بشود ، ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا ،بچه هايي هم که شما داريد هبه است يهب لمن يشآء ذکورا ،يهب لمن يشآءاناثا. خدا بسيار هبه کننده است.
اين که گفته شده دنيا شب است ،شب يعني جهل وقيامت روز است روز يعني علم. روز يعني ديدن .مردم ما خوب شنيدن و خوب گفتن و نوشتن را ياد گرفته اند ولي خوب ديدن را خوب ياد نگرفته اند. ما اهل نظريم ولي اهل رؤيت نيستيم.
ابابکر هر روز پيامبر را ميديد ولي حضرت را رؤيت نکرد، من رآني فقد رأي الحق ،بصر داشت ولي رؤيت نداشت.
روايات داريم که امام زمان در جلسات وخانه هاي شيعيانش مي روند ولي يا ما نمي بينيم يا نمي شناسيم ،حتي فرمودند در خانه هاي آنها هم ميروم سر سفره هاي آنها هم مي نشينم با آنها غذا هم مي خورم ،در دعا ندبه داريم که متي ترانا و نراک ،دو طرف هم را بشناسيم اين با نورانيت حاصل ميشود ،چون رؤيت خيلي بزرگ است به ما گفته اند سنريهم اياتنا في الافاق و في الانفس ما به شما نشان مي دهيم ،آيات اهل بيت هستند اول در بيرون وبعد در درون شما به شما نشان ميدهيم.لذا خيلي ها مثل ابابکر پيامبر را نديدند ولي سلمان پيامبر را ديد،سلمان اميرالمؤمنين را رؤيت کرد چرا؟چون سلمان مرده بود ، من يمت يرني ،هر کس بميرد مرا رؤيت مي کند، در حديث صحيح داريم خدا براي هر کسي دو چشم در دل هر کس قرار داده است هر کس عبد شد و خدا طبق روايت برايش اراده خير کند دو چشم دلش باز ميشود ، الآن جلو دو چشم را نفس گرفته الهي قلبي محجوب و نفسي معيوب ، اگر اين برود کنار و دو چشم دل باز بشه ُحقايق را خواهيم ديد .
اگر اين دو چشم دل باز بشه اول ديدن آقا اباالفضل است در خواب چرا ما راحت امامان را مي بنيم در حديث صحيح داريم من رآني في المنام فقد رآني والشّيطان لا يتمثل بي ،هر کس من را در خواب ببيند من را ديده است ،دنباله حديث داريم هر کس مؤمنين از ما هم را ببيند درست ديده است ، شيطان به مؤمنين هم نميتواند تمثل پيدا کند ،چرا در خواب راحت امام حسين را مي بينيم ، چون النوم أخ الموت ، در خواب حجابهاي نفس ضخيم رقيق مي شود لذا راحت مي بينيم ، تو بيداري قشنگ برويد کنار به راحتي مي بينيم .
اباالفضل عليه السلام ديد ولي نه اين چهره ظاهري نمونه اش را بگويم، شب عاشورا _ حالا يا يک شب ديگر بعضي گفته اند شب عاشورا _جناب شهربانو سلام الله عليها همسر سيدالشهدا _ اين بانو خيلي عزيز است دليلش هم اين است که وجود ايشان شده ظرفي تا وجود مبارک زين العابدين را تحويل بدهد _ سيد الشهدا نشسته بودند خيلي هم بانو را دوست داشتند هيچ وقت هم به ايشان اعتراضي نکردند ، حتي يک روز امام وارد منزل شدند شهربانو هم چون ايراني بودند سليقه اتاق درست کردنشان هم خيلي قشنگ بود و اتاق را خيلي تر و تميز کرده بود ، يکي از اصحاب وارد شد فضولي کرد گفت يابن رسول الله شايسته نيست اتاق شما اينقدر قشنگ باشد ، حضرت فرمودند همسرم اينگونه تزيين کرده ، فعلشان را تاييد کردند چون رسول خدا فرمودند زنان سيد خانه هستند و شما سيد خانواده ، بگذاريد زنان در خانه راحت باشند هر جوري مي خواهند خانه را بچينند _ المرئة سيد لبيتها و الرجل سيد لأهلها _ . شهر بانو چيزي اضافه نکرده بود فقط تجمل کرده بود ، تجمّل هم از اون کلماتي است که بهش ظلم شده ، در اسلام اسراف بد است، تبذير بد است ، تجمّل خوب است . ان الله جميل و يحب الجمال .
اين شهربانو گفت آقا جان : من ءاياته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا آيا درست است ؟ حضرت فرمودند بله . بعد گفتند من همسر شما هستم پس من مِن انفسکم هستم . حضرت فرمودند خوب ، بانو فرمودند : آقا جان شما کي هستيد ؟ معلوم بود بويي به مشام شهربانو رسيده بود، گفت آقا جان خودتون را به من نشان دهيد ؟ حضرت فرمودند تو تحمل ديدن من را نداري. حضرت را که دارند مي بينند پس کجا را مي گويد به من نشان بدهيد . آن حقيقت ولايت الهيه که الآن تنزل پيدا کرده در ميان خلق دارد راه ميرود آن حقيقت . شما اگر به خدمت امام هم برسيد وجود مبارکشان تنزل پيدا کرده است ، تنزل الملائکه و الروح فيها بإذن ربهم من کل امر ، تنزيل داده خدا وجود مبارک امام را . خود حضرت اميرمي فرمايند آنقدر من را پايين آوردند که مي گويند علي و معاويه ، که اين جمله هم عظمت و هم مصيبت خوابيده است ، معاويه هم اين را براي خود عظمت مي دانست و ميگفت براي من همين بس که من مقابل کسي مثل علي هستم و مي گويند علي و معاويه .
خلاصه گفتند آقا جان خودت را به من نشان دهيد . تا اينکه حضرت فرمودند تحمل نداري ،ماشاءالله به اين زن گفت اگر من تحمل ندارم شما قدرت اين را داريد که به من طاقت بدهيد _ در درخواست ملح باشيد خدا دوست دارد الحاح الملحين کساني که همش اصرار مي کنند ، روز عاشورا همش بگوييد عباس خودت را به ما نشان بده _ تا اين را گفت حضرت باز يک پارچه روي سر مبارک انداختند و از زير پارچه يک نگاهي به شهربانو انداختند داريم که شهربانو يک صيحه اي زدند و از هوش رفت ، حضرت آبي زدند به صورتشان به هوش آوردندش ، بعد گفتند نگفتم تو طاقتش را نداري .
اين نور مي خواهد تا بتوانيم وجودشان را بشناسيم ، فإذا عرفني باالنورانيه ، هر وقت مرا به نور شناختيد آنگاه مي شويد عارفا مستبصرا .
يک مثال کوچک بزنم : در عکاسي که مي رويد اول دوربين نور مي اندازد و فلش ميزند بعدا عکس مي گيرد ، يا براي اين که دندانها را عکس بگيرند تا ببينند عصبش خراب شده يا نه شما را مي برند زير يک دستگاه ، دور تا دور سرتان را با اشعه عکس ميگيرند ، اين اشعه از سر و پوست رد ميشه و فضاي دندان را روشن ميکنه تا روشن شد اون عکسش را مي گيرد ، چي مياد؟ نور . ما بايد يه نور بياد بعد ما نگاه کنيم .
اون لحظه اي که نور آمد و شما شناختيد قرآن کريم بهش ميگويد ساعة ، لحظه ديدن مطلوب را مي گويند ساعة . لعل الساعة قريب . همه شما هم مي بينيد همه شما جمال امامان را مي بينيد ، کي؟ موقع مردن ، موقع احتضار ، حتي کفار هم براي اتمام حجت مي بينند اذا شيعه خدا بهش فهم داده درخواست داره جلو بياندازد و زود تر ببيند، دارد مي آيد و در راه است .
ساقي خم خانه کربلا آقا اباالفضل است ،ما الآن همگي تشنه هستيم ، فعلمون و صفاتمون آب خورده ولي قلبمون آب نخورده است ، آب چيست خود امام مان آب است _ إن أصبح ماءکم غورا _ و تا امام مان را نبينيم آرام نمي شويم ، و تا امام را ديديم ديگه غير امام براي ما هيچ معنايي ندارد .
خدا رحمت کند خواجه شيرازي را :
از آن زمان که فتنه چشمت به من رسيد
ايمن از شر فتنه آخر الزمان شدم
تا امام زمان را نديديم روزه داريم و وقتي آقا را ديديم افطار شروع شده ، عيد فطر شيعه وقتي است که امام زمان را ببينيم .
خدا را شکر که فعلا نديده خريديم _ البته همه در ازل ديده بوديم آنجا همديگر را ملاقات کرديم ولي اين ور نديديم _ يا بهتر بگيم همه ما را خريدند و در راه خدا آزاد کردند ، خدا به همه ما مثل حاج عبد الزهرا که به رؤيت رسيده بود به ما هم هبه کند ،سمٌي الشيعه لأنهم خلقوا من شعاع نورنا .
تا حالا ما از جمال آقا اباالفضل حرف زديم ولي از جلال ايشان هم حرف خواهيم زد .جلال حيدري در وجود آقا اباالفضل بوده است . گفتم چرا اگر اين روح حيدري بوده چرا در کربلا محافظت نکرد از برادرشون سيد الشهدا ، گفت مگر خبر نداريد امام صادق فرمودند : جد ما سيد الشهدا صبح روز عاشورا بازوبندي بستند به دست آقا اباالفضل و فرمودند تا من اجازه ندهم اذن جهاد نداري و شما فقط مواظب خيمه ها باشيد ، بعد فرمودند : شهادت امام حسين به تأخير مي افتاد يعني آقا اباالفضل کسي را ديگر زنده نمي گذاشتند ، ام االبنين آمدند سراغ حضرت عباس را بگيرد تا آمد بگويد اگر آمده اي از من خبر بگيري در مورد عباس ، ام البنين نگذاشت ادامه دهد و فرمود عباس من و آنچه زير آسمان است فداي حسين ، از حسين من چه خبر ؟ به خاطر همين است که ام البنين اينقدر بزرگوارند . بعد که خبر شهادت آقا اباالفضل هم به او دادند گفت حتما ناجوانمردانه او را شهيد کرده اند ، راست هم مي گفت چون از پس آقا بر نمي آمدند از پشت به او حمله کردند و تير باران کردند .
شمر در شب عاشورا رو به عمر سعد گفت فکر عباس را کرده اي که يکباره عمر سعد گفت تو دل فرمانده ها و سپاهيان مرا خالي نکن و هول نيانداز ، گفت من نمي خواهم هول بياندازم من در جنگ صفين بودم که اباالفضل 15 ساله چه جور امان نمي داد به دشمن و الآن او 34 ساله است .
در مورد قد رشيد آقا در سن بلوغ و جواني آقا اباالفضل چون حضرت امير قد کوتاه تري نسبت به آقا اباالفضل داشتند و يک سرو گردن از حضرت امير بلند تر بودند وقتي در مدينه دوشادوش پدر راه مي رفتند کاملا نمود داشته است و مردم حظ مي کردند .روايات داريم وقتي پا در رکاب مي گذاشتند اين نوک زانو تا گردن اسب مي رسيده است ، لذا علماي ما وقتي در سرداب به کنار قبر آقا اباالفضل رفته بودند گريه کرده بودند که چرا قبر مطهر کوچک است ...
براي امام حسين اين که دست نامحرم برسد به صورت دخترانش از هر چيزي سخت تر بود برا همين کمر آقا شکست چون غيرت الله است شهادت براي آقا آسان بود لذا شهادت آقا اباالفضل براي امام حسين خيلي شدت داشت .
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
نقل مي کنند يکي از دوستان يوسف صديق آمدند ديدن يوسف ،وقتي سلام و احوال پرسي کردند يوسف فرمود براي من چه تحفه اي و هديه اي آورده اي؟ايشان هم يک آيينه بيرون آورد و گفت من براي شما يک آيينه آورده ام ،اين هديه من است يوسف صديق سؤال کرد منظورت چيست؟گفت هر چه گشتم جمال زيبا تر از شما پيدا نکردم واقعا يوسف خيلي زيبا بوده است ،لذا آيينه اي آوردم چون قريني نداريد محظوظ بشويد از جمال خودتون .
صحبت از اباالفضل يک تحفه اي است به نام آيينه ، وآيينه اي است که فقط جمال امام حسين را نشان مي دهد چون هيچ جمال و جلالي زيباتر از جلال امام حسين که جمال خداست در عالم وجود ندارد . اگر بخواهيم به آن جمال نگاه کنيم ناچاريم به آيينه اي نگاه کنيم تا بتوانيم به آن جمال نگاه کنيم وآن آيينه وجود مبارک عباس بن علي است .
مي دانيد که علم حروف ابجد يکي از علومي است که مباني خوبي هم در فرهنگ روايات اهل بيت دارد گرچه تکيه گاه ما نيست ،در حروف ابجد کلمه عباس 133 است وکلمه باب الحسين هم مي شود 133.قرينه اين دو تصادفي نيست ،عباس قرين باب الحسين است هم جمال و هم جلال حسين را نشان مي دهد جمال را به دوستان و جلال را به دشمنان سيد الشهدا نشان مي دهد.
بهترين تعريفي که در مورد حضرت ابالفضل عليه السلام عرضه شد همان کلام امام صادق است :السلام عليک ايها العبد اصالح.
فرق عبادت و عبوديّت اين است که عبادت فعل است گاهي هست و گاهي نيست مثل ذکر و نماز ،ولي عبوديت صفت است و دائمي است.چرا خدا به همه عالم رحمت عامه دارد چون کل ذرات هستي طوعًا يا کرهًا ،چه بخواهند يا نخواهند در مقابل حضرت حق تسليم هستند .الآن ذات شما به فرمان خدا گرسنه مي شود ،احتياج پيدا ميکند، فقر را پذيرفته ،حيوانات فقر را پذيرفته اند ،اين يک عبوديت است که همه عالم در مقابل خدا دارند،ولذا رحمانيّت خدا شامل حال آنها مي شود .شما مي گوييد من نمي دانم چرا خدا باران را فرستاد ؟فرستاد چون ذات شما خضوع دارد خودتان خبر نداريد .واين از لطائف بزرگ قرآن کريم است. ولي يک عبوديت است خاص است ،وآن خضوع آگاهانه در مقابل صراط مستقيم است .انقياد عارفانه در مقابل خدا است ...اين ديگه شامل همه نمي شود بلکه هر کس عبد شد در مقابل صراط مستقيم خداي بزرگ هم رحمت خاصه را شامل حالش مي کند،أدخلنا برحمتک في عبادک الصالحين ،حضرت ابالفضل عليه السلام چون علاوه بر ذاتشون افعال و صفاتشون که اختياري است هم خضوع دارند.الآن همه مؤمنين و مؤمنات اهل عمل صالح هستند ولي همه عبد صالح نيستند .کسي که صالح باشد ذات او صالح شده و غير از عمل صالح از او سر نمي زند ولي کس که عمل صالح دارد ممکن است گاهي عمل صالح و گاهي غير صالح انجام دهد .عبد صالح يعني خروج کامل از نفس ومن يخرج من بيته مهاجرا الي الله و رسوله ثم يدرکه الموت .لذا وارثان زمين هم عباد صالحون اند.آنهايي که عبد صالح شدند چون در تمام وجودشان فقط خداي متعال قرار دارد آنقدر لطيف و شيرين و پر جاذبه هستند،چون فعلشان وگوششان و چشمشان وقدرتشان همه خداييست .يک جاي ديگر مي فرمايد ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم الوارثين . مستضعف در کلمات ما بهش ظلم شده ،ما هر جا يک فقير و از شهر دور افتاده اي ببينيم مي گوييم او مستضعف است در صورتي که مستضعف واقعي اهل بيت هستند چون حق خلافت ايشان غصب شد لذا از لحاظ خلافت ضعيف شدند اينان وارثان زمين هستند ،چون صالحند .اگر از ما معصيت سر مي زند به خاطر اين است که ذات ما منقاد است ولي افعال و صفات ما منقاد حضرت حق نيست.
حضرت رسول فرمودند :شيطاني أسلم بيدي، شيطان باطن من اسلام آورده است يعني نفس حضرت مطهر محض است ،حالا راز اين چيست؟مرحوم شيخ مفيد شاگردي داشتند به نام کراجکي صاحب کتاب کنزالفوايد مال هزار سال قبل ،اينجا ايشان نقل مي کند :سيد الشهدا يک روز در همين هفت هشت روزي که در کربلا بودند يک خطبه خواندند ،فرمودند :ايها الناس ما خلق الله العباد الا ليعرفوه فإذا عرفوه عبدوه فإذا عبدوه استغنو عن عبادت غيره خدا خلق نکرد عباد را الا براي اين که او را بشناسند پس وقتي او را شناختند او را عبد مي شوند پس وقتي که عبد او شدند از عبادت غير او بي نياز ميشوند.
يک سلطان به يکي از عرفا گفت از من يک چيزي بخواه گفت من چطور از تو که عبدِ عبد من هستي درخواست کنم . شاه گفت منظورت چيست ؟گفت :طمع عبد من است و تو بنده طمع هستي.
کسي که عبد خدا شد از عبادت ديگران و خودش بي نياز مي شود چون ممکن است شما الآن خلق را عبادت نکنيد ولي ممکن است خودتون را عبادت کنيد، کساني که همش متوجه خودشون هستند خود را عبادت مي کنند .ناچاريم ما از عبادت چون خدا مي گويد من خلق نکردم مگر براي عبادت اگر خدا را عبادت نکرديم حتما داريم غير از او را عبد مي شويم .يک دفعه يکي سؤال کرد يابن رسول الله وما معرفةالله؟قال عليه السلام: معرفةکل زمان امامهم الذي فرض الله طاعته.معرفت خدا يعني اين که امام زمان رابشناسيم.تا امام زمان را نشناسيم عبد خدا نمي شويم .چرا اذا عرفوه عبدوه چون خدا همه فطرت ها را به سوي خود خلق کرده ،فطرت دنبال زيبايي و قدرت و کمال است ،مرکز همه خوبي ها خداست ،در که ظهور کرده ؟در امام .تا امام را نديد خيال کرديد اينها هستند تا امام را ديديد ازهمه چشم بستيد.الآن در جمع ما فقير کيست ؟فقير کسي است که چشمش به غني باز شود.ضعيف کسي است که چشمش به قوي باز شود.چرااهل بيت ذليل در مقابل خدا بودند ؟چون چشمشان به عزيز باز شده بود.حضرت اباالفضل عليه السلام چشمشان به جمال غني و قوي وعزيز باز شد همه اينها را در امام حسين ديدند،در مقابل ايشان انقياد پيدا کردند ،انقياد در مقابل امام شد انقياد در مقابل خدا.
رحمت خدا ولايت اهل بيت است ،رحمت خدا معرفت امام است وبه وسيله اين رحمت وارد عباد صالحين مي شويم.حضرت ابراهيم دعا مي کند الحقني بالصالحين.
معرفت در روايات اهل بيت به سه محور اشاره کردند،من از علم حرف نمي زنم ،يک وقت يک صحرايي است که مي بينيد پرنده ها همش مي نشينند و بلند مي شوند شما از اين نشست و بر خواست علم پيدا ميکنيد که اينجا آب است ولي وقتي نزديک مي شويد و دست در آب مي زنيد اين معرفت است . معرفت گاه ظاهري است که امام که بود و پدرشان و همسران و فرزندان امام که بودند.گاهي معرفت ،معرفت فضائل ومناقب است که احوالات و رفتار اهل بيت است.سيد الشهدا نشسته بودند يکي آمد گفت آقا به من کمک کنيد حضرت هزار درهم به او دادند. بعد او نشست شمردن پول.خادم امام حسين گفت پول مفت که شمردن ندارد .گفت مفت نيست من آبرويم را دادم به حسين بن علي در مقابل پول گرفتم .حضرت نشسته بودند شنيدند تبسمي کردند ،فرمودند دو هزار درهم ديکر بهش بدهيد ،گفت آقا چرا داديد؟فرمودند هزار درهم دادم به قول خودت آبرويت را دادي ،هزار درهم هم دادم به خاطر اينکه از ما خواستي،هزار درهم هم دادم به خاطر اينکه پيش غيرما نرفتي.اين معرفت فضائل و مناقب است .
اما يک معرفت ديگر داريم که اون معرفت نورانيت است .
خدا اين معرفت نورانيت را نصيب ما کند ،اباالفضل اين نورانيت را داشت ، معرفتي باالنورانية ،پايين تر از اباالفضل سلمان داشت در رتبه خودش،مقداد معرفت نورانيت داشت يعني با نور شناختند حسين بن علي را،وامير المؤمنين را ،نور چيست ؟الله نورالسماوات و الارض مثل نوره کمشکوة ،الآن اينجا اگر چراغ نبود شما علم داشتيد اينجا مسجد است ولي معرفت نداشتيد که با نور ببينيد ،اين نور بايد در دل بيايد وشامل حال هر کسي نمي شود ، از غصه هايي که خوبان مي خورند اين است که چرا اکثر ما از معرفت نورانيت محروميم ، اين نور وهبي است نه کسبي ، کسبي از طريق فعل است خودتان بايد کوشش کنيد و رياضت بکشيد ولي هبه اي از طريق دعاست ،اگر اين آيه را خوب تأمل کنيد ميدانيد که دعا هبه است ، اذا سألک عبادي عني فإني قريب أجيب دعوة الداعي اذا دعان ،کلمه اجيب قبل از دعوت آمده يعني اول خدا اجابت ميکند بعد شما دعا مي کنيد ،کلمه هبه به معناي عطاي چيزي است که ما توانش را نداريم ، چيزي که ما مستحقش نيستيم ، شما سر کلاس از همه بچه ها امتحان مي گيريد به همه طبق درسي که خواندند نمره مي دهيد اين هديه است ، ولي به يکي از بچه ها که دوستش ميداريد به غير از اين که مستحقش باشد جايزه ميدهيد آن هبه است ، لذا در فقه اسلامي هبه عوض دارد و ميشه آن را پس گرفت ، ولي هديه چون از روي استحقاق است را نمي شود پس گرفت . براي همين پيغمبر خدا فرمودند هديه حلال ترين حلال هاست ، اميرالمؤمنين گاهي در دعا مي فرمايند أعطني بصيرة ، گاهي ميگويند اللهم إني أسئلک ،و لي چند مورد بيشتر نداريم در کل دعاهاي اميرالمؤمنين که فرموده باشند الهي هب لي،الهي هب لي کمال الانقطاع اليک ،الهي هب لي قلبا يدنيه منک شوق. معرفت فضائل ومناقب کسبي است ،بايد ارشاد شيخ مفيد واصول کافي کليني و...رابخوانيم. ولي معرفت نورانيت بايد به شما هبه کنند ، يؤتي الحکمة من يشاء ،خدا بايد اعطا کند ،منتها تنها کاري که شما بايد کنيد چون شما مالک يک چيز بيشتر نيستيد لا يملک الا الدعاء ، اين است که دعا کنيد،از اين مالکيت استفاده کنيد.
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
از بزرگواراني که کنار اهل بيت بودند يکي از شاخص ترين ولي شناسان حضرت ابالفضل عليه السلام بودند آشنا با ولايت امام حسين عليه السلام و امام حسن مجتبي عليه السلام وپدر بزرگوارشان حضرت علي عليه السلام بودند خدا رحمت کند خواجه شيرازي را " گويي ولي شناسان رفتند از اين بيابان" منظور از ولي شناسان حضرت ابالفضل عليه السلام است.
امام زمان عليه السلام در زيارت ناحيه توصيفاتي در مورد حضرت ابالفضل عليه السلام دارند که انسان اصلا نمي تواند آنها را نقل کنه که حضرت چه توجهي به حضرت اباالفضل عليه السلام دارند و از بهترين راههاي قرب به امام زمان ابراز محبت و ادب به ساحت حضرت عباس عليه السلام است.شنيده ايد از مداحان که حضرت ولي عصر در روز عرفه به خيمه هايي بيشتر توجه دارند که در آن روضه حضرت اباالفضل عليه السلام خوانده ميشود .
به راستي چرا 5 امام دست حضرت اباالفضل عليه السلام را بوسيده اند دست بوسي کار بسيار عظيمي است آيت الله بهجت براي بوسه به دست بر اساس روايات ال الله فتوا داده اند ,ائمه هدي فرموده اند بهترين جاي بوسه زدن پيشاني است ,خوب آقا جان شما اگر گفته ايد پيشاني مومن را ببوسيد شما که اعلي هستيد ازحضرت ابالفضل عليه السلام چون امام وجود و مقامش بالاست حضرت اباالفضل عليه السلام معصوم بودند ولي امام نبوده اند چه خصوصيتي در آقا بوده که 5 امام مثل ,محور عالم وجود حضرت امير, امام حسن مجتبي,خامس آل عبا دست آقا ابالفضل رابوسيده اند که اين خامسيت بزرگترين مقامات امام حسين بوده است سر اين خامسيت را در زيارت عاشورا ميتوان ادراک کرد آنجا که فرموده اند:اني اتقرب الي الله والي رسوله والي امير المومنين والي فاطمه والي الحسن واليک و بموالاتک .
لذا برهمه ما لازم است آشنايي باحضرت اباالفضل عليه السلام مخصوصا آنهايي که ميخواهند سلوک الهي کنند و راه خدايي بروند که فناي دروجود امام است چون ما سه منزل بيشتر نداريم اول فناي در امام بعدا فناي درحضرت رسول و بعد فناي در حق تعالي است کل من عليها فان ويبقي وجه ربک ذوالجلال والاکرام .ادب فنا از حضرت ابالفضل عليه السلام سر زده است .
ازاوليايي الهي که در زمان خودمان بوده اند و بنده آنها را درک کرده ام همگي از طريق حضرت اباالفضل عليه السلام به لقاي الهي راه پيدا کرده اند آنهايي را هم که ما آنها را درک نکردايم و احوالات انها را سينه به سينه شنيده ايم گفته اند که حضرت ابالفضل عليه السلام بزرگترين ملجاء و پناهگاه اولياي خدا بوده اند از ابتداي خلقت .آيا قبل از خلقت خلقي حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسليم باشند .
آيا قبل از خلقت خلقي حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسليم باشند .
خيلي ها سوال مي کنند چرا در زيارت عاشورا اسمي از حضرت ابالفضل عليه السلام نيست ميدانيد که زيارت عاشورا مستقيما از حضرت حق صادر شده زيارت قدسي است و هر کس هر روز سيري در آن نداشته باشد از محرومان است بر کساني که اسرار زيارت روشن شده تمام راه و کربلا را در عاشورا بخواهند زيارت کنند در زيارت عاشورا ,عاشورا را زيارت ميکنند .حضرت ابالفضل عليه السلام جايشان در اين زيارت اينجا است :السلام عليک يا ابا عبد الله و علي الارواح التي حلت بفنائک .اولين روحي که حلول کرد به فناي امام حسين حضرت ابالفضل عليه السلام بودند کلمه حلت غوغاست کلمه کلمه اين زيارت از ما فوق عرش به فرش امده ,تا دست همه را بگيرد و عرشي کند .فنا يعني پاشنه در در کلمات امام سجاد هست که درمناجات مي فرمايند عبيدک بفنائک ,مسکينک بفنائک بنده کوچک تو به در تو آمده حضرت اباالفضل عليه السلام به خود اجازه ندادند وارد حريم ابا عبد الله بشوند پاشنه در سيد الشهدا قرار گرفتند ,حلت بفنائک قطعا اينها را حضرتش از حق تعالي گرفته است .آن که فنا را ياد داده و بعد به فنا _با فتحه_رسيده وجود مبارک حضرت اباالفضل عليه السلام است .
داشتم دست بوسي را ميگفتم که امامان ما نهي کرده اند دست بوسي را ولي خودشون دست بوسيده اند آن هم امام دست غير امام را بوسيده است سر آن چيست از اسراربزرگ است و از خدا مي خواهيم سر آن را به ما بفهماند .
مرحوم آقاي قاضي براشون فتحي شده بود بعد از 14سال که پشت در ماندند ,پروردگار عالم به ايشان نشان داد که مفتاح فتح الفتوح در لقاي خداحضرت ابالفضل عليه السلام است من مبالغه نميکنم ,بلکه کم ميگويم .خدااين چنين اراده کرده که باب حوائج الي الله را حضرت اباالفضل عليه السلام قرار بده,ميدانيد يعني چه ؟نوعا فکر ميکنند که حضرت بابي است که حاجات به آن عرضه ميشود ولي در واقع از اون ور است نه از اين ور يعني چه؟ حضرت اباالفضل عليه السلام حوائج عرضه ميکند نه اين که حوائج را بر طرف ميکند نه بلکه حاجت را هم ايشان عنايت ميکند خوش به حال آنهايي که احتياج دارند حضرت اباالفضل عليه السلام گدايي را عطا ميکند تا شما بعدا گداي آنها شويد ,تا تشنه حسين شويد ,اگرگدا نشويد چگونه گدايي ميکنيد؟.
امشب شما برا چه آمديد اينجا اول يکي بايد به شما عطش اعطا کند بعد دنبال آب بگرديد اگه خدا تشنگي نده شما دنبال آب نمي گرديد گفت خدا اينها را براي چه به اباالفضل داده من که نمي دونم شما هم يک وقت نگوييد که مي دونم ,نمي دونم بالاترين ادب در مقابل محمد و آل محمد است گفت پس که مي داند گفت امام زين العابدين ميداند فرمود رحمي الله عمي العباس حالا با هم انشاءالله کلماتشان را سير مي کنيم پس اين که آقا اباالفضل پناهگاه اولياي خدا لقب گرفتند به مشيت خدا قرارگرفته اند وآنجا حاجت توزيع ميکنند حاجت از رفع حاجت بالاتره نميدانم بيچاره شده ايد يا نه ؟گفت مصلحت نيست که اين زمزمه خاموش شود خدا اينقدر در دنيا مومنين را دوست دارد به آنها مريضي ميدهد اگر مريضي ندهد شما نميرويد لذت مناجات با خدا را بچشيد قرض بهتون عنايت نکنه خدا خدا نمي کنيد, حضرت حق غيوراست وچون غيور است هيچ فاصله بين خودش وعبدش را نمي پذيرد مقامي که خدا براي اباالفضل عليه السلام قرار داده واسطه قرار داده براي رفع حجاب بين خود وخلق خود البته بين حق وخلقش حجاب نيست بين خلق و حق حجاب است اباالفضل عليه السلام غيرت الله واسطه اي است که احتياجات رابه اذن الله اعطا مي کنه چرايي قصه چرا اين جر است را در کلام امام صادق عليه السلام جستجو مي کنيم چون درميان امام زاده هاي عظيم اشان مثل حضرت معصومه مثل حضرت عبدالعظيم حسني مثل حضرت اباالفضل عليهم السلام سه چهار مورد بيشتر نيستند که معصوم عليه السلام مستقيما و منحصرا در مورد آنها زيارت نامه صادر کرده اند اولين امام زاده واجب التعظيم که خداي مهربان اراده فرموده اند و امام صادق عليه السلام زيارت نامه براي ايشان صادر فرموده اند آقااباالفضل عليه السلام است جناب ابن قولوي درکامل الزيارت ازقول ابو حمزه ثمالي از امام صادق عليه السلام زيارت اباالفضل عليه السلام رانقل کردند يعني يک زيارت ماثور است اين زيارت يعني معرفي اباالفضل عليه السلام ازطرف امام صادق عليه السلام اول زيارت نامه از اينجا شروع مي شود حضرت صادق عليه السلام را خداي متعال لطف نمود واين بزرگوار مدتي تبعيد شدند به کوفه ظاهرش تبعيد بود ولي يامن في بعده قربه دراين بعد قرب قرار گرفت وحضرت در کوفه بودند و مرتب ميرفتند به کربلا.به کربلا وقتي مشرف ميشويد ابتداي ورودي نهر حسيني است که نوعا تابستانها وقتي مشرف مي شديم مواجه مي شديم با اين بچه هاي کربلايي که لب نرده ها ايستاده بودند و شيرجه مي زدند در آب حتي اسب هاي خود را مي بردند داخل نهر, خدا رحمت کند يکي از اولياي الهي فرمودند من رفتم کربلا ديدم هنوز آب ميگه العطش العطش العطش ... وارد آب شدم ديدم آب خجل است که من بودم اينجا و عزيز زهرا لب تشنه شهيد شد بعد رفتم توي عمقش وديدم از تربت کربلا تو آب هست لذا به رفقايش مي فرمودند حتما توي نهر برويد تربت مخلوطه ,الان هم هست تربت ابا عبد الله الحسين .حضرت مي آمدند پشت نهر يعني خارج از کربلا اين طرف نهرمزارع و صحرا است وطرف ديگر ابتداي کربلا است که مقام صاحب الزمان است حضرت صادق آنقدر مؤدب بودند _ امام صادق را اگرکسي بخواهد درک کند خداوند در قرآن مي فرمايد وکذالک نري ابراهيم ملکوت السموات والارض و ليکون من الموقنين اينچنين ما ملکوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا ازموقنين شود ابابصير از امام صادق سوال ميکند ملکوت آسمانها و زمين چيست؟ حضرت فرمودند بيا تا برويم به اتاقي رفتند حضرت دست به روي چشم ابابصير دست کشيد وگفت حالا نگاه کن چند لحظه اي نگذشته بود تا اينکه ابابصير گفت آقا بس است که ديگر تحمل ندارم .يعني خدا که فاعل رويت ملکوت است به ابراهيم حالا اين فاعليت در اختيار امام صادق قرار گرفته _ يک چنين بزرگواري ميخواهند بيايند زيارت کربلا آن هم هر شب جمعه ميآمدند يک مکاني صاف نزديک نهرالان کربلايي ها بهش مي گويند باغ امام صادق اطرافش پر از درخت خرما است حضرت غسل ميکردند در نهر حسيني بعد ميرفتند در باغ مي نشستند که نهر حسيني امام صادق فرمودند هر کس در نهر حسيني غسل کند مثل روزي است که از مادر متولد شده است چون آبش را جبرييل روزي هفت قطره در آن مي ريزد ،ازشعبه اي از فرات است،بعد حضرت حرکت مي کردند به سمت حرم اباالفضل در زيارتي که حضرت از آقا اباالفضل کردند اينگونه فرمودند السلام عليک ايها العبد الصالح.
اين بسم الله آشنايي با حضرت اباالفضل است الان شما در نماز سلام به حضرت اباالفضل داديد السلام علينا و علي عباد الله الصالحين فرمودند مصداق اتم عباد صالحين عباس بن علي است چرا آقا عبد صالح است؟ شمارا مي برم به محضر قرآن کريم چون ائمه معصوم ما فرموده اند کلامي از دهان ما خارج نمي شود مگر اينکه از آيه اي از قرآن استخراج کرديم گاهي از يک واو قرآن گاهي از يک نقطه حضرت ده خط فرموده اند ،فرمود لمکان نقطه ،گفت آقا اين حکم را از کجا فرموديد فرمود لمکان الباء _وامسحو برؤسکم _ غوغاست در اين زمينه فقط هم کار معصوم است .عبدالله بن عباس بن عبد المطلب معروف به ابن عباس پسر عموي پيغمبر اکرم شبي خدمت امير المؤمنين رسيد بعد از نماز حضرت شروع کردند در مورد نقطه باء بسم الله صحبت کردند تا اذان صبح نماز صيح را خواندند بعد حضرت فرمودند بخدا قسم اگر بخواهم مطالبي که در مورد نقطه باء بسم الله است را بگويم بايد هفتاد شتر بياوري و مطالب را بنويسي وبار کني و باز مطالب به اتمام نمي رسد آن وجود مبارک که عين او امام صادق است _ لا تفرقو بيننا بين ما فرق نگذاريد اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد و کلنا محمد _فرموده السلام عليک ايها العبد اصالح .سوره نساء آيه 69 فرموده است و من يطع الله و الرسول فأولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن أولئک رفيقا شرط معيت چيست ؟ومن يطع الله و الرسول .
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
حالا ببينيم امام صادق چه فرمودند: السلام عليک ايها العبد اصالح، المطيع لله و لرسوله و لاميرالمؤمنين والحسن و الحسين اين اولين جمله زيارت آقا اباالفضل است براي اباالفضل شناسي بسم الله از اينجا شروع مي شود آقا اباالفضل در مقابل امامش سر سوزني جلوه ندارند فکر نکنيد آقا اباالفضل در روز عاشورا به فناي امام حسين حلول کرده فداي پاشنه در سيد الشهدا شدند نه از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد، و اباالفضل تماشا کردند ،عشق پيدا شد وآتش به همه عالم زد،و هرکس ميخواهد اباالفضلي بشه بايد اولين قدم المطيع لله و لرسوله شود بايد هيچ اظهار رأي در مقابل امام زمانت نداشته باشي .
سراينکه اسمي از آقا اباالفضل در زيارت عاشورا نيست همين جاست چرا؟چون خودش هم نيست ،مسمي نيست که اسمي وجود داشته باشه گفت يعني علي بن الحسين است فرمود مشيت خدا است که او امام است بايد باشد ولي آقا اباالفضل قبل از همه به ايشان اشاره شده و علي الارواح التي حلت بفنائک.
شب عاشورا وقتي سيد الشهدا فرمودند از تاريکي شب استفاده کنيد اينها با من کار دارند اينها با من کار دارند اولين کسي که اشک از چشمان مبارکشون جاري شد آقا اباالفضل بودند واولين کسي که گفت آقا جان اگرکشته شوم زنده شوم ،کشته شوم زنده شوم تا هفتاد بار به خدا دست از شما بر نمي دارم آقا اباالفضل بودند،ولذا مثل عبد ذليل وقتي آقا اباالفضل مي آمدند محضر امام حسين مثل بنده نمي نشستند ،دو زانو و دست مبارک هم بر روي زانو مي گذاشتند مثل اينکه مرده بودند _من أراد أن ينظر إلي ميت يمشي علي وجه الارض فلينظر إلي وجه علي بن أبي طالب_اين حديث دو معني دارد يکي نگاه کند به امير المؤمنين يکي هم اينکه حضرت امير وجهي دارد که غير از خودشان است و آن هم آقا اباالفضل است اين خضوع بود مال بدن آقا اباالفضل نفس و قلب آقا در مقابل سيد الشهدا خشوع داشت هر قطعه اي از وجود آقا اباالفضل ادب خاص خود را داشت سر سوزني طغيان نداشت مرتب سيدي و مولاي نمي فرمود يا أخي ،از کي از دو سالگي از وقتي زبان باز کردند چون آقا در کربلا34سال داشتند وامام حسين 57 سال، بر حسب ظاهر امام حسين 23 سال بزرگتر بودند .
خدا رحمت کند عباس بن عبد المطلب، پيغمبر يه جايي مي خواستند وارد بشوند با عمو قرين شدند _حضرت که سر تا پا ادب بودند فرمودند أنا أديب الله و علي أديبي من را خدا ادب کرده و علي هم ادب شده من است _اين أديب الله آمدند وارد بشوند عموشون بزرگتر بود فرمودند عمو جون شما بفرما يک وقت عباس گفت أنا أسن و أنت أکبر من مسن ترم ولي شما بزرگتريد از من .برا همين يه کار سلام خدا بر عباس بن عبد المطلب، يک چنين ادبي آقا اباالفضل که هم از نظر سني و هم از نظر مراتب وجودي از سيد الشهدا کوچکتر بودند، داشتند.
وقتي به دنيا آمدند و دو ساله شدند حضرت سيد الشهدا 25 ساله بودند از آنجا حضرت در مقابل امام حسين مؤدب شدند و بعد همراه پدر بزرگوار وارد کوفه شدند در اين 5 سال که مولاي ما اميرالمؤمنين در کوفه بودند ازآقا اباالفضل چيزهايي سر زده که انشاءالله بيان مي شود،آرام آرام روشن مي شود که چرا معصوم به دست آقا اباالفضل بوسه زده است حضرت امير در ابتدا و حضرت سيد الشهدا در انتهاي عمر شريف آقا .
البته سيد الشهدا پيشي گرفته اند ازهمه ائمه، حضرت رسول بر پيشاني و دست و سينه حضرت زهرا بوسه مي زدند ولي امام حسين از برادرشان امام حسن هم سبقت گرفته اند جايي را بوسيدند که هيچ کس نبوسيد و آن هم کف پاي مادرشان بود به خاطر همين عمل امام حسين بعضي از فقها فتوا داده اند بوسه زدن بر پاي مادر جايز است و بر پاي ولي معصوم خدا جايز است چون مادرشون وليه الله و عصمه الله الکبري بودند .اين خانواده خيلي مؤدب بودند اگر مي خواهيد ادب ايشان را ببينيد حديث کسا را بخوانيد .
سبب التزکيه الاخلاق حسن الادب ،حضرت عباس که ادب نداشتند بلکه أحسن ادب داشتند .
هر جا مي خواهيد برسيد با ادب ميرسيد،در ادامه زيارت آقا اباالفضل است المواسي لأخيه الحسين ،هرچه براي خودش ميخواهد براي حسين مي خواهد ،جونش را براي حسين قطعه قطعه کرد ،شما هم براي هم بايد اين جور باشيد ،فداي هم شويد .
من نميدونم ميتوان دو برادر در عالم پيدا کرد که با هم اين قدر يگانه باشند .
دفتر کربلاي معلي 50 هزار سال است چون يوم العاشورا، يوم القيامه است.هرسالش چندين دفتر است سال به سال اسرار جديدي از کربلا بر روي بشر باز مي شود ،ولي سر اين دفتر به دست آقا اباالفضل است مفتاحش آقا اباالفضل است.
خدا رحمت کند حاج عبد الزهرا رحمت الله عليه ،من حاج عبد الزهرا را نديده بودم ،ولي به يک اعتباري ديده بودم هر چه آقاي صافي را نگاه مي کردم مثل اينکه حاج عبد الزهرا را ديده بودم ،چون مرحوم آيت الله صافي اصفهاني عاشق حاج عبدالزهرا بود وحاج عبد الزهرا هم عاشق آقاي صافي بودند .المرءعلي دين خليله هر کس را خواستيد بشناسيد رفيقش را بشناسيد خودش را مي شناسيد مي فرمود :گلوله آتش بود يک ماشين داشت از نجف مي آمد کربلا ، از نجف تا کربلا گريه مي کرد بهش ميگفتند حسينه سيار ،توي خود ماشين چايي هم دم مي کردند رفقا بودند ،او پشت فرمان روضه اباعبد الله الحسين را مي خواند. سيدي بود مرحوم شد که با حاج عبدالزهرا خيلي مأنوس بود مريض شده بود ايام قبل از رحلت ايشان، بنده رفتم منزل ايشان. گفت :رفتم با حاج عبدالزهرا کربلاي معلي بريم حرم آقا اباالفضل ،يک سلام داديم از همان بيرون و رفتيم حرم سيدالشهدا ،حاج عبدالزهرا با امام حسين گفتگو داشت کلام امام حسين را مي شنيد ،دم در حرم دم باب قبله ايستاده بوديم ديدم صورت را گذاشت کنار در ،شروع کرد گريه کردند گفت نمي گذارد برويم تو به من گفتند برگرد سيد ،گفتم چيه؟هر چي مي گويم اجازه مي دهيد بيايم، ءأدخل يا ولي الله ؟ _اذن دخول را که حتما مي خوانيد_ از امشب مي خواهيم برويم حرم آقا اباالفضل ،دل که ديگر گذر نامه نمي خواهد الآن هم مثل اينکه اذن دادند چون اين گريه ها نشانه اذن دخول است ،ءأدخل يا الله ؟ءأدخل يا حجه الله ؟ءأدخل أيها الملائکه المحدقين بهذا الحرم الشريف؟ گفت اجازه نمي ده،برگرد. گفتم کجا برگرديم گفت برگرد بريم حرم عباس. برگشتيم حرم آقا اباالفضل ديدم شروع کرد به صحبت کردن باآقا اباالفضل ،ديدم خنديد گفت آقا اباالفضل گفت برويد به آقا گفتم که اينها مي آيند برگشتيم.
و از بزرگواري که الآن زنده هستند شنيدم که از قول سيد هاشم حداد مي گفت من ايستاده بودم تو ايوان ديدم حاج عبد الزهرا دم در ورودي حرم آقا اباالفضل خوابيده اند و زائران مي آمدند رد بشوند ناچار بودند پا بگذارند رو حاج عبد الزهرا ،وخودش مي گفت پاتون را بگذاريد روي من برويد داخل حرم.چون آقا اباالفضل تو پاشنه در سيدالشهدا فنا شده منم مي خواهم تو پاشنه در اباالفضل فنا بشوم. حالا اون بزرگوار ميگه من همين طور که ايستاده بودم تو ايوان ديدم اباالفضل هم از ضريح آمده بيرون و به حاج عبدالزهرا نگاه مي کند و لبخند مي زند ،خدا لطف فرموده بود چشم حقيقت بينشون باز شده بود شما هم تسليم خدا بشويد چشمتان را باز مي کنند.خود ما نمي توانيم ولي خدا که بر هر کاري قادر است الم تعلم أن الله علي کل شيء قدير،به زور ذکر و ورد نمي شه ولي اگر عنايت کنند مي شود،آنان که خاک را به نظر کيميا کنند آيا شود که گوشه چشمي به ما کنند.
السلام عليک ايها العبد الصالح ،اباالفضل اول عبد بوده ، حضرت اباالفضل عابد نبوده بلکه عبد بوده ،ما در نماز نخوانديم السلام علينا وعلي عابدين الصالحين ،قرآن مي توانستد بگويد عابدين ولي گفته عباد جمع عابد، عبٌاد است نه عباد .مهر اين کلمه عباد به امضاي امام صادق رسيده است .
شوخي نيست امام صادق را بزرگ بدانيد، درود خدا برمعاويه بن وهب از اصحاب امام صادق در عرفات ،رفيق معاويه مي گويد در کنار او ايستاده بودم ديدم به تمام رفقايش و همسايه هايش دعا کرد ،از ظهر عرفه تا غروب عرفه غروب شد ديدم چيزي براي خودش طلب نکرد،آمدم جلو گفتم يا معاويه بن وهب چرا اين کار را کردي؟_شاهدم اي جاست _ گفت شنيدم از مولاي خود و مولاي تو ومولاي همه اهل عالم ،بعد از پدران بزرگوارش که فرمود هر کس پشت سر برادر ديني خود دعا کند وقتي دعا به آسمان اول مي رسد ،ملائک آسمان اول مي گويند صد هزار برابر برايت بود وبه آسمان دوم دويست هزار برابر ،تابه آسمان هفتم هفتصد هزار برابر ،به محضر حق که مي رسد مي فرمايد رحمت من از ملائک کمتر نيست يک ميليون برابر،شاهدم ابتداي روايت بود که امام را بزرگ بدانيد حالا اين امام فرموده السلام عليک ايها العبد الصالح .چرا سلام داده سرٌ اين سلام در سوره يس آمده سوره يس قلب قرآن است ،شما اگر قلب نداشته باشيد مي ميريد عالم اگر قلب نداشته باشد که امام زمان عليه السلام است از بين مي رود ،قرآن هم اگر قلب نداشته باشد حيات قرآن از بين مي رود قلب قرآن سوره يس است .چرا؟به دليل اين آيه است سلام قولا من رب رحيم . تنها جاييکه فقط خود خدا سلام کرده است همين آيه است ديگه هر چه سلام کرده است ملائک کرده اند.اينجا خود خدا ميگويد از قول من سلام برسون ،حالا امام صادق مي خواهد سلام خدا را برساند ،اهل سنت مي گويند چرا سلام مي دهيد ؟خدا سلام مي دهد :سلام علي ال ياسين ،سلام علي ابراهيم، سلام علي نوح في العالمين ،در سوره الصافات.برگردانش را اگر بخواهيد در زيارت آل ياسين.
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
کان عمّنا العباس نافذ البصيرة سلب الايمان .
سلب يعني أشد ،
و اين نا که به عمّ متصل شده يک شرافت بزرگ است براي حضرت چرا که همه ائمه اورا عموي خود دانسته اند .
سرّ اين که حضرت اباالفضل ايمان سلب داشته اند در کلمات خودشان آمده است . در روز عاشورا با شخصي به نام مارد بن سدي شروع به مبارزه کردند و در حين مبارزه شروع به خواندن خطبه کردند و فرمودند : فأنا بن علي لا أعجز من مبارزة الأقران و ما أشرکتُ بالله لمحة بصر يعني من فرزند علي هستم که در مبارزه با شجاعان عرب هيچ عجزي ندارم و من به اندازه يک چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزيده ام . اين جمله نشانه عصمت حضرت است يعني از همان کودکي نه شرک خفي و نه شرک ظاهري داشته اند .
در سوره يوسف خداوند مي فرمايد اکثر مؤمنين ايمان نمي آورند مگر آنکه همراه ايمان شرک هم مي ورزند يعني شرک خفي مي ورزند . اما حضرت از همان کودکي اين توحيد خود را نشان داده اند آنجا که پدر اعداد را به حضرت ياد مي دهند و وقتي به کلمه إثنان ميرسند حضرت عباس باز مي گويند واحد و به پدر مي گويند من شرم دارم با زباني که واحد گفته ام ديگر بگويم إثنان . دليل مهم ديگر اين که شخصيتي مثل حضرت علي اکبر که عليٌ الاکبر ممسوس في ذات الله ( علي اکبر در ذات با خداوند متعال مس پيدا کرده و ارتباط برقرار کرده است _ تعبيري که پيامبر براي حضرت علي هم کرده است ) در شب عاشورا به حضرت عباس مي گويد ما مطيع شما هستيم .
در موقعي که در کربلا به ناجوانمردي دست راست حضرت عباس را قطع کردند حضرت با جلالت خاصي و با فرياد فرمودند :والله إن قطعتموا يميني إني أحامي أبدا عن ديني و عن امام صادق اليقيني سبط النبي الطاهر الاميني يعني به والله قسم که اگر دست من را قطع کنيد من تا ابد حمايت کننده هستم از دينم ، ( اين کلمه ابدا يعني اينکه الآن هم حمايت کننده است ) و از امام صادقي که من به او يقين دارم و نوه پيامبر طاهر و امين است و اين همان نشان بصيرت عباس است و سلب ايمان او است که در آن حال با اين شدت صحبت ميکند و اهداف خود را مي گويد .
هنگامي که دست مبارک چپ حضرت را هم قطع کردند حضرت فرمودند : يا نفس لا تخشع من الکفاري و أبشري باالرحمة الجباري يعني اي نفس اباالفضل نکنه از کفار خشيت داشته باشي و بشارت باد به تو به رحمت خداي جبار .
رمز اين که حضرت دستهايش قطع شده و به شدت زخمي است ولي همچنان با نيرو به کارش ادامه ميدهد در کلام امام باقر است که در مورد اصحاب پايين تر از اباالفضل مي فرمايد : إن أصحاب جدي لم يجدوا مس الم الحديد يعني اصحاب جد من اصلا درد آهن با آنها تماس نگرفت . به عنوان نمونه يکي از اصحاب به نام شبيب بن شاکر که مست شده بود از عشق حسين در جنگ از اسب آمد پايين ، در حالي که داشت کلاه خود را برداشت و پرت کرد و زره را از بر بيرون کرد و پاي برهنه دويد به سوي دشمن . حال آيا اينها درست است ؟ در قرآن داريم (سوره يوسف آيه31) وقتي زيباترين خلق خدا که يوسف بود در برابر آن زنها قرار گرفت ، زنها همه چاقو به دست بودند و دستهاي خود را به جاي ميوه بريدند و هيچ متوجه نشدند و اين عشق ظاهري بود در حالي که عشق اصحاب حسين عشق حقيقي بود .
گفته مي شود امام حسين در شب عاشورا براي اصحاب خود تجلي کردند ( در روايات داريم که نور تجلي خدا براي موسي نور سلمان بود که موسي از هوش رفت ) حالا امام حسين در شب عاشورا پرده را کنار مي زند لذا اين اصحاب همه مست حسين شدند .
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
وجود آقا اباالفضل را بايد فوق ايشان تعريف کنند چون افراد کوچک براي تعريف از بزرگان اول آنها را کوچک مي کنند بعد به اندازه فهم خود تعريف مي کنند. لذا نزد امام صادق مي رويم تا بتوانيم از آقا اباالفضل شناخت پيدا کنيم .
از لحاظ ظاهري آقا اباالفضل از همسر سوم امير المؤمنين فاطمه ام البنين در سال 26 هجرت در 4 شعبان آن سال متولد شدند ، اما بهتر است کلنگ تفکر را برداريم و ساده از کنار سخنان اهل بيت نگذريم .
چون حضرت امير مي دانستند يک روز أشداء علي الکفار در آقا اباالفضل ظهور پيدا مي کند اسم عموي بزرگوار خود را بر روي فرزند خود و عموي اهل بيت گذاشتند . يک نام موافق با أشداء علي الکفار . ائمه هدي وقتي کسي را بخواهند تعريف کنند چون هم غيب و شهود افراد را مي بينند تعريف آنها حقيقي است لذا فرموده اند کان عمنا العباس نافذ البصيرة سلب الايمان جاهد مع أبي عبد الله الحسين و مضي شهيدا .
5 تعريف از آقا اباالفضل از زبان امام صادق نقل شده که اول نافذ البصيرة .کلمه بصر نوري است که بر روي پرده چشم قرار مي گيرد مثل اينکه مي گوييم نور چشم زياد شود . عين وسيله ديدن است و بصر خود ديدن است دو مقوله جدا از هم هستند . اما خداوند در قلب انسان دو چشم ديگر قرار داده که اگر باز شوند انسان صاحب بصيرت مي شود _لهم أعين لا يبصرون بها_ خيلي جالب است بدانيد يکي از اصحاب نابيناي امام صادق ملقب بود به ابا بصير ، او بصر ندارد ولي بصيرت دارد ، در قرآن داريم در مورد پيامبر ( قل هذه سبيلي أدعوا الي الله علي بصيرة أنا و من التبعني ) پيامبر بگو خيال نکنيد من چيزي که شنيده ام به شما مي گويم نه من چيزي که ديده ام به شما مي گويم ، حضرت رسول بصيرت به يوم البعث داشتند ، اهل برزخ نبودند بلکه اهل قيامت بودند .
بصيرت نوري است که در دل وارد مي شود و صاحبان بصيرت با نور عالم غيب را شهود مي کنند _ عالم الغيب و الشهادة _ عالم را آنچنان که هست مي بينند و حقايق را مي بينند . يکي از بزرگواران صاحب بصيرت که خدا رحمت کند ايشان را مي فرمود من هر لباسي براي هر کسي بدوزم تا آخر اندازه است، چون واقعيت را مي بيند .
کلمه نفوذ به معناي دقيق شدن در يک موضوع ، حالا اگر با بصيرت همراه شود يعني نه تنها عالم غيب را مي بينند بلکه تمام ريزه کاريها را در او دقيق است و خبر دار است ، حضرت اباالفضل وقتي چشم به کسي مي انداختند غيب او را مي ديدند .
از امام کاظم نقل شده برويد در دين فقيه شويد چون آن مفتاح بصيرت است ، فقيه يعني کسي که به کهن دين راه پيدا کند ، فقيه يعني کسي که عارف به حق اهل بيت باشد ، پس حضرت اباالفضل کاملا در دين فقيه هم بوده اند ، السلام عليک يا دين الله را در زيارات مي خوانيم پس دين يعني همان امام ، پس اگر کسي بخواهد دين شناس شود بايد امام شناس شود .
خداي بزرگ يک اسماء دارند و يک اسماءالحسني که اسماء فقط لفظ هستند ولي اسماءالحسني به صورت تکويني و قابل مشاهده هستند و امام عليه السلام مي فرمايد ما اسماءالحسني هستيم ، پس هر کس که ميخواهد نافذ البصيرة شود بايد اين اسم اعظم را بشناسد ، امام معصوم در هر زمان اسم اعظم است ، اسمي که باب الله است ، حضرت عباس به اين خاطر نافذ البصيره است چون عارف به حق ابا عبد الله الحسين است ، اگر در زمان ما هم کسي بخواد نافذ البصيره شود بايد عارف به امام زمان شود و اصلا اينکه ما اينقدر روي حضرت اباالفضل تأکيد مي کنيم به اين خاطر است که ما ياد بگيريم ولي شناسي را از ايشان .
غيب عالم وجود هم حجت الله است .
حضرت عباس چون شناخته بود در محضر سيد الشهدا دو زانو مي نشستند و در بعضي روايات داريم که اصلا مي ايستادند .
حضرت امير در دو سالگي حضرت اباالفضل به او گفت بگو واحد حضرت اباالفضل فرمودند واحد ، فرمود بگو اثنان گفت واحد ، عباسم چرا نمي گويي إثنان ؟ فرمود بابا من با اون لساني که گفتم واحد ديگه خجالت مي کشم بگويم إثنان ، از ازل نافذ البصيرة بود .
بسياري از بزرگان که به خدمت حضرت سيد الشهدا راه پيدا کردند اول خضوع در مقابل حضرت اباالفضل کردند .
بعد امام صادق فرموده اند سلب الايمان . يعني يک ايمان بسيار مستحکم که سر سوزني خدشه در آن وارد نمي شود ، أشد الايمان ، شديدترين آرامش در وجود آقا اباالفضل است .
در موقعي که قنداقه آقا اباالفضل را به دست امير المؤمنين دادند و حضرت در گوش اين بزرگوار اذان و اقامه گفتند و نام عباس را براي آقا اباالفضل برگزيدند ، گريه کردند و تمام حادثه کربلا را و رشادتهاي آقا اباالفضل را نقل کردند و فرمودند همان طور که خداوند براي جناب جعفر دو بال قرار داده تا در بهشت پرواز کند براي عباس من هم همينگونه خواهد شد ، اما امام سجاد اين راز را باز کردند و فرمودند اگر جناب جعفر در بهشت قرب خدا طيران مي کند ، عموي ما عباس را خدا مقامي داده است که تمام شهدا به مقام آن بزرگوار غبطه مي خورند . چون نافذ البصيره بود و بصيرتش از جناب جعفر بسيار بالاتر بود .
دعا و توسل در قرآن کريم قرين با هم هستند _ و لله الاسماءالحسني فدعوه بها _ يعني خدا را با اسماء حسني بخوانيم ، پس بايد متوسل بشويم به خود آن حضرت که باب الحسين است تا ما هم آرامش پيدا کنيم و نافذ البصيرة شويم . حضرت اباالفضل در فنا و پاشنه ي در و باب خدا يعني حضرت سيد الشهدا هستند . قطعا توسل به آقا اباالفضل مستجاب است ، چون دعا در مجراي خودش قرار گرفته است . اللهم إني أسئلک بحق عباس بن علي .
آيت الله کشميري که خدا رحمتشان کند در نجف روزي 400 استخاره ميکردند ، يک مدتي ديدند استخاره هاي ايشان کم شد بعد خبردار شدند که يک زن ساده و صادق رفته پيش آقا اباالفضل و توسل پيدا کرده حضرت به او يک تسبيح داده و گفته تو استخاره کن ما در گوش تو برايت مي گوييم که جواب استخاره خوب است يا بد و کامل توضيح هم مي دادند ، کم کم کار آقاي کشميري را تعطيل کردند ! اين از عنايات الهي به آقا اباالفضل است ، ظرفي شده براي ريزش رحمت الهي .
من إعتصم بکم فقد إعتصم بالله ، من أحبکم فقد أحب الله .
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
امام صادق عليه السلام : کان عمنا العباس نافذ البصيرة سلب الايمان جاهد مع ابي عبدالله الحسين و أبلي ببلاء حسن و مضي شهيدا
بصيرت نور دل است همان طور که بصر نور چشم است کسي که بصيرت دارد به هر چه نگاه کند همان طور که است مي بيند .
خدا رحمت کند کربلايي کاظم که خداي مهربان در کنار يک امام زاده به ايشان لطف کرده بودند و قرآن کريم را به او اعطا کرده بود ، ايشان را آورده بودند نزد آيت الله بروجردي که ايشان را که هيچ سواد قبلي نداشت امتحان کنند ، يک کتاب مغني که از کتابهاي حوزه است را براي او آورده بودند و او آيات قرآن را از ديگر کلمات کتاب تشخيص مي دادند و وقتي سؤال ميکردند که چگونه تشخيص مي دهي فرموده بود وقتي شما قرآن مي خوانيد من مي بينم که از دهان شما نور خارج مي شود . اين يک بصيرت است .
حضرت عباس علاوه بر اينکه صاحب بصيرت هستند بلکه نافذ البصيرة هستند ، يک نگاه بسيار دقيق ، وقتي نگاه مي کنند تا کنه وجود را مي بينند .
حقيقت حسيني را که پشت اين جسم مبارک مخفي است و حال هزاران مرتبه نزول کرده را اباالفضل عليه السلام ديده اند .
راه عطا کردن بصيرت يکي عمل به دستورات است و يکي هم توسل به اهل بيت است .
بصيرت چه اثري دارد ؟ اولا بصيرت در دين . حضرت عباس به وسيله اين بصيرت در دين حقيقت دنيا را مشاهده کرده است . و هم آ خرت را آنچنان که است ديده است ، به برکت اطاعت از سه امامي که اباالفضل در محضرشون بودند.
بزرگترين ميوه بصيرت شبهه شناسي است هيچ چيز براي آنها مشتبه نيست .
مرحوم آيت الله بهاءالديني به مهماني و ناهار دعوت شده بودند سر سفره که نشسته بودند بعد از يک مقدار نشستن آقا از سر سفره عقب نشيني کرده بودند ، علت اين کار ايشان را سؤال کرده بودند ، آقا فرموده بودند وقتي اين گوسفند سرش بريده شده بود بسم الله نگفته اند ، و همانجا آقا به اطرافيانش مي گويد اين چه علمي است که شما داريد و نمي توانيد حقايق را ببينيد .
حضرت امير در نهج البلاغه مي فرمايند به اين دليل به شبهه گفته مي شود شبهه که شبيه حق است ولي در حقيقت باطل است ، مثل حرف خوارج لا حکم الا لله حرف حقي که از آن ارده باطل مي کردند . يا سر نيزه زدن قرآنها در جنگ نهروان که خيلي از ضعيفان نتوانستند تشخيص بدهند . البته در اين جنگ هم حضرت امام حسين و هم حضرت عباس حضور داشتند ، آقا اباالفضل در 3 جنگ صفين و جمل و نهروان همراه پدر بودند ، در يکي از اين جنگها شخصي از کفار به نام اشعث اومد وسط گفت يا علي ما مي خواهيم بجنگيم و دلمون لک مي زنه براي جنگيدن يکي را بفرست ، حضرت امير به چهره اباالفضل که 16 سال بيشتر نداشتند نقاب زدند فرمودند برو . اشعث يک آدم مغروري بود وقتي عباس را ديد گفت يک بچه را فرستادي براي جنگ و خودش نجنگيد و بچه هايش را فرستاد ، هفت تا پسر داشت که در نبرد تن به تن حضرت عباس همه را کشتند ، اشعث خيلي غضب کرد گفت تو همه اولاد مرا کشتي حالا تو را خواهم کشت ، و بعد حضرت اباالفضل اشعث را هم از وسط دو نيم کردند .
يک لحظه هايي براي آدم پيش مي آيد که اصلا انسان قدرت تشخيص را از دست مي دهد . اين که ميگويند فتنه آخر الزمان فکر نکنيد اين فتنه مشکلات مادي است اصلا اين گونه نيست بلکه آرا گوناگون است . تشخيص حق بسيار سخت مي شود .
در آن دوران پر از فتنه که معاويه فضا را بسيار مشتبه کرده بود با صدها احاديث جعلي ، حتي امثال افرادي نظير ابن عباس هم دچار شبهه شدند که در زمان امامت امام حسن ، نکنه مقابل معاويه ايستاده اند مقابل خليفه زمان باشند و حالا حضرت عباس را در اين دوران نگاه کنيد که چه بصيرتي داشته است .
بزرگ و سردسته بني هاشم در کربلا حضرت اباالفضل بودند ، حضرت زينب _ عالمة غير معلمة _ سلام الله عليها نقل مي کنند شب عاشورا همه بني هاشم در حاليکه حضرت عباس در وسط آنها نشسته است جمع شده بودند و حبيب بن مظاهر هم در گوشه اي از خيمه بودند ، حضرت عباس شروع به سخنراني کردند ، و من خطبه اي از اباالفضل شنيدم که نشنيده بودم مگر از حسين بن علي . حضرت عباس بعد از مقدمات فرمود : بني هاشم فردا ما نبايد بگذاريم هيچ کدام از اصحاب از ما در جان نثاري براي سرورم حسين بن علي پيشي بگيرند ، بعد فرمود شما چه ميگوييد؟ همه بني هاشم گفتند ما هيچ نمي گوييم مگر آنچه شما مي گوييد . حضرت زينب مي فرمايند نگاه کردم ديدم علي اکبر هم نشسته است . و اين يعني علي اکبر _ شبيه ترين خلقا و خُلقا و منطقا به پيامبر اکرم _ هم مريد اباالفضل است . واين نشانه نافذ البصيرة بودن آقاست .
يک نمونه ديگر از نافذ البصيرة بودن آقا قضيه امان نامه است _ نکته : در سپاه امام حسين از طوايف گوناگون حضور داشتند که سه نفر آنها ايراني بودند و بحمد الله يک نفر ايراني در سپاه يزيد نبود _ حضرت عباس و سه برادر ديگرشان فرزندان ام البنين همسر سوم اميرالمؤمنين هستند و اين چهار نفر يک دايي دارند به نام عبد الله بن ابي المحمل که از مدينه آمده از دستگاه يزيد امان نامه بگيرد و بعد نامه را براي اباالفضل ميفرستد ، حضرت عباس به کسي که اين نامه را آورده بودند اين جملات را فرمودند : إقرا خالنا السلام و قل لا حاجة لنا في امانکم ، امان الله خير من امان ابن سميه (يزيد) يعني به دايي ما سلام برسان و بگو ما را احتياجي به امان شما نيست که امان خدا بهتر از امان پسر سميه است . واين سلام رساني به خاطر اين است که حضرت مي داند دايي ايشان نيت خير دارند و منکر امامت امام حسين نيستند . دومين امان نامه ، امان نامه شمر است . شمر از طريق مادر اباالفضل که از طايفه بني کلاب بودند با حضرت قوم بودند ، شمر هم درخواست امان نامه کرد چون در سه جنگ شاهد مبارزه اباالفضل بود در جنگهاي جمل و صفين و نهروان که در آنها حضرت 12 و 14 و16 ساله بودند و شمر مي داند که اگر حضرت عباس در کنار امام حسين بماند لشکر يزيد بسيار مي ترسند .به عنوان نمونه حضرت عباس در يکي از جنگها همين طور که با سرعت مي رفتند شمشير کشيد به روي اسب سوار دشمن و او را پرت کرد آن ور و بعد همين طور که سوار اسب در حال حرکت بود از روي اسب به خود به اسب ديگر پريدند و شمر همه اينها را ديده بود و اين در حالي است که حضرت بسيار سن کمي داشتند و در کربلا حضرت 34 ساله بودند .
شمر هيچ گونه نيت خيري نداشت و تنها مي خواست عباس را از لشکر حسين جدا کند ، امان نامه را از ابن زياد گرفت و آورد در عصر روز تاسوعا براي اباالفضل عليه السلام ، حضرت عباس جواب شمر را ندادند ، امام حسين به حضرت عباس فرمودند : جواب او را بدهيد هر چند که فاسق باشد ، هر چي باشد او بعضي از اخوان شما است ( قوم و خويش شما است ) . بعد از دستور امام حضرت عباس فرمودند : ما شأنک و ما تريد ؟ کارت چيست و چه مي خواهي ؟ شمر گفت : اي فرزند خواهرم شما در امان هستيد پس خود را همراه حسين به کشتن ندهيد و امر اميرالمؤمنين يزيد را اطاعت کنيد . حضرت اباالفضل با فرياد فرمودند : تبت يداک و لعن ما جئتنا به من امانک يا عدو الله أتامرنا أن نترک أخانا و سيدنا حسين بن فاطمه و ندخل في طاعة لعنا و بن لعنا . يعني بريده باد دو دست تو ولعنت به آنچه ما را به آن خواندي و امان نامه تو اي دشمن خدا ، آيا به ما دستور ميدهي که ما برادر و مولايمان حسين بن فاطمه _ و دقت کنيد که آقا اباالفضل به مشترکات خود و حسين يعني پسر علي بودن اشاره نمي کند بلکه اين حمايت را ناشي از امامت و ولايت حسين ميداند نه برادري با حسين _ را ترک کنيم و وارد طاعت لعنت شده ها و پسر لعنت شده ها شويم . شمر ديگر در برابر اين تشر حضرت اباالفضل هيچ نگفت و با غضب رفت .
اين بصيرت اباالفضل است .
آيا اين وفا فقط مخصوص روز عاشورا بوده است ؟ آقا نجفي قوچاني در کتاب سياحت شرق مي نويسد من با يک قافله آمدم به سمت کربلا ، دو فرسخي کربلا يکباره پرده ها از جلوي چشمم کنار رفت و يک بيابان را ديدم پر از دود و آتش ، عقب کشيدم چون ديگه طاقت داشتم و بلند بلند هم گريه مي کردم و مي خواستم کسي متوجه نشود ، وبعد کم کم وارد کربلا شديم و دوباره به حال عادي برگشتم بعد از زيارت عباس به حرم امام حسين وارد شدم و در صحن حرم ديدم ساعت حرم شروع به زنگ زدن کرد دوباره به حال قبلي برگشتم و ساعت ده شب بود و ساعت ده بار زنگ زد و هر بار ساعت زنگ ميزند صدا بلند ميشه هل من ناصر ينصرني ، با خودم گفتم کيست الآن جواب حسين را بدهد ؟ يک دفعه ديدم صداي زنگ حرم عباس بن علي بلند شد و ده بار زنگ زد و هر بار ندا آمد لبيک لبيک . اين است وفاداري و ولي شناسي و بصيرت حضرت اباالفضل .
سخنان استاد گرامي حجة الاسلام معمار
موضوعات مرتبط: مذهبی
کاوه یغمایی(با تو) به درخواست (ایمان) دانلود
معین(جدایی) به درخواست (آترا) دانلود
مهیار(زمستون) به درخواست (نرگس) دانلود
علی عبدالمالکی(چشمهای من) به درخواست (بهارک) دانلود لینک کمکی
مهرداد(دیره) به درخواست (سمانه) دانلود
رضا صادقی(ساده بیا) به درخواست (رضوان) دانلود
جونیورز(V.I.P) به درخواست (آ.ن) دانلود
کامران و هومن(من اگه نباشم) به درخواست (بهناز) دانلود
جیپسی کینگ(ریتمو د له نوچ) به درخواست (متین) دانلود
اسرائیلی(AAMITIRATA) به درخواست (مرتضی) دانلود
بنیامین(آقام) به درخواست (محمد) دانلود
اندی(دلتنگ) به درخواست (آرش) دانلود
مسعود فرد منش(دارم از تو مینویسم) به درخواست (حمید) دانلود
سعید آسایش(طلا) به درخواست (صدف) دانلود
مازیار(کبوتر) به درخواست (آریان) دانلود
نیما چارزی(دریا) به درخواست (شیما) دانلود
فرزاد(کاشکی به جات میمردم) به درخواست (رامین) دانلود
مجریا باید برقصن به درخواست (آرمین) دانلود لینک 1 دانلود لینک 2
محسن یگانه(خیال کردم) به درخواست (محمود) دانلود
فرهاد(بوی عیدی) به درخواست (مرتضی) دانلود
مداحی: وای دلم به درخواست (سهیل) دانلود
سیاوش شمس (برو دیگه دوست ندارم) به در خواست (پرستو) دانلود
مریم حیدر زاده (من میگم!!) به در خواست (آیلین) دانلود
دیجی ریمیکس (موزیک وبلاگ) به درخواست خودم دانلود
کوروس سرهنگ زاده(به سوی تو) به درخواست (دل خودم) دانلود
مریم حیدر زاد (دوست ندارم) به درخواست (غزل) دانلود
آرش دلفان (آرزو) به درخواست (مینا) دانلود
مریم حیدر زاده (تولد) به درخواست (حسین) دانلود
شادمهر (هزارویک شب) به درخواست (شهرزاد) دانلود
ماهسون (بلالوم) به درخواست (شهرزاد) دانلود
نظر یادت نره !
من شخصا علاقه زیادی به سخنرانی های دکتر الهی قمشه ای دارم ، ایشان با زبان بسیار فصیح و ساده ای صحبت می کنند که درک مشکل ترین مسائل فلسفی و اخلاقی را برای همه ممکن می سازد. همچنین سخنرانی های ایشان پر از حکایتها و مثالهای نغز است که آدم از شنیدن آنها لذت می برد. پس از جستجوی بسیار متوجه شدم که بسیاری از لینکهای مربوط به سخنرانی های ایشان که بر روی وب قرار دارد از کار افتاده است و دسترسی به سخنرانی های ایشان بسیار مشکل است. به همین دلیل تصمیم گرفتم که آرشیوی از سخنرانیهای ایشان را به صورت MP3 بر روی وبلاگ کمیل قرار دهم تا همه هموطنان بتوانند از آن استفاده کنند.
دوستان عزیز اگر فایل MP3 از سخنرانی های ایشان در اختیار دارید که در این آرشیو موجود نیست ، لطفا یا لینک دریافت آن را ، یا خود MP3 را برای من ارسال کنید تا آن را بر روی وبلاگ کمیل قرار دهم و لینک آن در این صفحه قرار گیرد تا این گنجینه ارزشمند هر روز پربارتر شود.
حافظ شناسی
جلسه ۱ - جلسه ۲ - جلسه ۳ - جلسه ۴ - جلسه ۵ - جلسه ۶ - جلسه ۷ - جلسه ۸ - جلسه ۹ - جلسه ۱۰ - جلسه ۱۱ - جلسه ۱۲ - جلسه ۱۳ - جلسه ۱۴ - جلسه ۱۵
شرح مثنوی معنوی
جلسه ۱ - جلسه ۲ - جلسه ۳ - جلسه ۴ - جلسه ۵
شرح گلشن راز
جلسه ۱ - جلسه ۲ - جلسه ۳ - جلسه ۴ - جلسه ۵ - جلسه ۶
داستان حضرت یوسف
جلسه ۱ - جلسه ۲
خلاقیت
جلسه ۱ - جلسه ۲ - جلسه ۳ - جلسه ۴ - جلسه ۵ - جلسه ۶ - جلسه ۷
عرفان
عرفان در دنیای تکنولوژی - جراحی و عرفان - انسان و عرفان
هنر
دعوت از هنرمندان - همایش بانوان هنرمند - هنر و جامعه معنوی - هنر و تزکیه - هنر و زیبایی - معماری
ادبیات
موسیقی در آینه ادبیات - ادبیات انگلیسی - حکمت داستان سرایی - بهار در ادبیات غرب - ادبیات درمانی
گوناگون
دیدار شرق و غرب - کیمیای عشق - بعثت پیامبر - گوهر حوا - باغ دل - محرم و درس عشق - عاشورا - هفت شهر عشق - در جوهر نیکویی - چهار اصل طلایی - زن و گوهر حوا - هویت ایرانی - نسیم سحر - تعلیم و تزکیه - معلم
موضوعات مرتبط: دانلود سخنرانی
کمیل - محمد - محمد یعقوبی - محمدیعقوبی - دعای کمیل - دعا - دعای توسل - مناجات حضرت امیر - مناجات - امیر - انجمن - مطالب - مطلب - امام - حضرت امام - حضرت آیت اله - آیت اله - انتخاب - اولین - آخرین - مذهب - مذهبی - مهدی - رضا - امام رضا - امامان -بیماری - بیماران - بیمار - خیالات - خیال - خواب - انتشارات - انتشار - نشریه - نشریات - روزنامه - امکانات - رئیس - روز - شب - ائمه - دانلود- دانلود رایگان - - آهنگ - فیلم - دانلود فیلم - جشنواره فیلم فجر - عکس - عکس ایرانی - مطالب جالب-سرگرمی-تفریحی-عکسهای جالب- عکسهای خنده دار download - دانلود - دانلود نرم افزار برنامه موزیک هک بازی فروشگاه رایگان مجانی دانلود danlod , دانلود, دانلود, دانلود - بازی - عکس - دانلود نرم افزار ، دانلود نرم افزار های کاربردی ، دانلود نرم افزار های موبایل ، دانلود نرم افزار های رایت ، دانلود نرم افزار های اینترنت ، دانلود نرم افزار های گرافیک ، دانلود نرم افزار های فارسی ، دانلود نرم افزار های فلش ، دانلود نرم افزار های امنیتی ، دانلود نرم افزار های میکس ، دانلود نرم افزار های تخصصی ، دانلود نرم افزار مالتی مدیا ، دانلود کتاب های آموزشی ، دانلود نرم افزار های موبایل ، دانلود کلیپ موبایل ، دانلود بازی موبایل ، دانلود تم موبایل ، دانلود آهنگ موبایل ، دانلود فونت ، دانلود آیکن ، دانلود گالری عکس ، دانلود جدیدترین آهنگ ایرانی ، دانلود جدیدترین آهنگ خارجی ، دانلود فیلم های جدید ، اس ام اس های جدید ، عکس های طنز ، دانلود گالری سه بعدی ، آموزش ترفند ویندوز ، آموزش ترفند دکستاپ ، آموزش ترفند کیبورد ،آموزش ترفند اینترنت ، آموزش ترفند رجیستری ، آموزش ترفند هک و امنیت ، آموزش ترفند نرم افزار ، آموزش ترفند موبایل ، آموزش ترفند یاهو ... - سی دی - لینک باکس - aks - یانگوم - yangom, یانگوم, یانگوم, یانگوم, دانلودها, دانلودها, دانلودها, بازی نرم افزار برنامه آنتی ویروس ابزار موبایل هك ضد ویروس تروجان هك مجانی اینترنت بازیها فروشگاه سی دی , بازی نرم افزار برنامه آنتی ویروس ابزار موبایل هك ضد ویروس تروجان هك مجانی اینترنت بازیها فروشگاه سی دی , بازی نرم افزار برنامه آنتی ویروس ابزار موبایل هك ضد ویروس تروجان هك مجانی اینترنت بازیها فروشگاه سی دی , گیم, گیم, گیم - مرکز خرید - بازی - دانلود مستقیم فیلم - دانلود - فروشگاه - دانلود - فیلم نرم افزار بازی موبایل نوکیا سونی اریکسون ایرانی جدید تازه بهترینmp3 download, music download, download, free music download, faster download, window media player download, free porn download, sims download, java download, yahoo messenger download, driver download, song to download, free kazaa download, download free kazaa lite, center download, internet explorer download, msn download, accelerator download, microsoft download, kazaa download, free software download, kazaa lite download, download attachment, msn messenger and download, software download, free mp3 download, free movie download, free download game, com download, movie download, game download, dvd download, outlook express download, music download site, free song download, ad aware download, aim dead download free, norton anti virus free download, pc game download, video download, microsoft word download, free font download, free ware download, download spybot, download gba rom, netscape download, manager download, winzip free download, free anti virus download, font download, messenger download, realplayer download, ringtone download, cnet download, active x download, berg download nick video, quicktime download, aim download, winzip download, free download ringtone, free download, aim dead download, win rar download, mp3 music download, trojan download, norton anti virus download, aol instant messenger download, download java machine virtual, anti virus download, icq download, divx download, accelerator plus download, 6.1 download msn, power point download, free internet, free dating online, free game, free, free dating, free clipart, free music, free ringtone, free e card, free stuff, free software, free online game, free mp3, free screensaver, free email, free greeting card, software, software game, anti virus software, computer software, spy software, dvd software, business software, computer training software, accounting software, موزیك جدید , فیلم های جدید , برنامه های جدید برای دانلود ,اینترنت مجانی, اینترنت رایگان, برنامه مجانی, دانلود, فول, كرك, سریال, آهنگ, جدید, فول, فول ورژن, مجانی, رایگان, قفل گذار, قفل شكن, قفل, دیكشنری, مترجم, وبلاگ, جاوا, فضای رایگان, ترفند, دانلود رایگان, ملی,اخبار, موبایل, کلیپ موبایل, ترفند موبایل, قالب - قالب وبلاگ - قالب بلاگ - قالب آفتابلاگ - قالب بلاگفا - قالب بلاگ اسکی - قالب میهن بلاگ - کتاب الکترونیک - دانلود -3gpموبایل,آنتی ویروس برای موبایل,آنتی ویروس موبایل,آهنگ برای موبایل,آهنگ موبایل,آهنگ های موبایل,آهنگهای موبایل,اس ام اس موبایل,اطلاعات موبایل,انتی ویروس موبایل,انواع موبایل,انواع گوشی موبایل,اهنگ برای موبایل,اهنگ موبایل,اهنگ های موبایل,اهنگهای موبایل,بازار موبایل,بازی برای موبایل,بازی موبایل,بازی موبایل جاوا,بازی های موبایل,بازیهای موبایل,برنامه برای موبایل,برنامه موبایل,برنامه موبایل سونی اریکسون,برنامه موبایل نوکیا,برنامه نویسی موبایل,برنامه های موبایل,برنامه هک موبایل,برنامه ی موبایل,تخصصی موبایل,ترفند موبایل,ترفند های موبایل,ترفندهای موبایل,تصویری موبایل,تعمیر موبایل,تعمیرات موبایل,تم برای موبایل,تم موبایل,تم موبایل سونی اریکسون,تم موبایل نوکیا,تم های موبایل,ثبت نام موبایل,جاوا برای موبایل,جاوا موبایل,خرید موبایل,خرید گوشی موبایل,دانلود آهنگ موبایل,دانلود اهنگ موبایلدانلود بازی موبایل,دانلود برای موبایل,دانلود برنامه موبایل,دانلود برنامه های موبایل,دانلود تم موبایل,دانلود زنگ موبایل,دانلود نرم افزار موبایل,دانلود کلیپ برای موبایل, موبایل,دانلود کلیپ موبایل,دانلود کلیپ های موبایل,دریافت قبض موبایل,دیکشنری برای موبایل,دیکشنری موبایل,زنگ برای موبایل,زنگ موبایل,زنگهای موبایل,سایت تخصصی موبایل,سایت موبایل,شماره موبایل,شهر موبایل,صورت حساب موبایل,صورتحساب موبایل,عکس برای موبایل,عکس موبایل,فارسی ساز موبایل,فروش موبایل,فروش گوشی موبایل,فروشگاه موبایل,فیش موبایل,فیلم برای موبایل,فیلم موبایل,قبض موبایل,قیمت انواع گوشی موبایل,قیمت روز موبایل,قیمت موبایل,قیمت گوشی موبایل,قیمت گوشی های موبایل,ملودی موبایل,موبایل,موبایل k750,موبایل n70,موبایل n73,موبایل ایران,موبایل ایرانی,موبایل جدید,موبایل دانلود,موبایل رایگان,موبایل سامسونگ,موبایل سونی اریکسون,موبایل موتورولا,موبایل نوکیا,موبایل کده,موزیک موبایل,نرم افزار برای موبایل,نرم افزار موبایل,نرم افزار موبایل سونی اریکسون,نرم افزار موبایل نوکیا,نرم افزار های موبایل,نرم افزار هک موبایل,نرم افزارهای موبایل,نقشه تهران برای موبایل,نقشه تهران موبایل,هزینه موبایل,هک موبایل,هک کردن موبایل,ویروس برای موبایل,ویروس موبایل,ویندوز موبایل,پیدا کردن شماره موبایل,کد موبایل,کدهای مخفی موبایل,کدهای موبایل,کلیب موبایل,کلیپ برای موبایل,کلیپ تصویری موبایل,کلیپ جدید موبایل,کلیپ موبایل,کلیپ خنده دار موبایل,کلیپ صوتی موبایل,کلیپ موبایل,کلیپ موبای,کلیپ موبایل ایرانی,کیلیپ موبایل,گوشی موبایل,گوشی موبایل سونی اریکسون,گوشی موبایل نوکیا,گوشی های موبایل,گوشیهای موبایل موبایل - بازی موبایل - برنامه موبایل - تم موبایل - ترفند موبایل - رینگتون موبایل - والپیپر موبایل - بازی کامپیوتر - برنامه کامپیوتر - ترفند کامپیوتر - کامپیوتر - قالب - قالب وبلاگ - قالب بلاگ - قالب سایت - قالب آفتابلاگ - قالب بلاگفا - قالب میهن بلاگ - قالب بلاگ اسکی - آموزش - کتاب الکترونیک - اخبار - عمومی - وبلاگ - دانلود - دانلود موبایل - دانلود بازی موبایل - دانلود برنامه موبایل - دانلود تم موبایل - دانلود ترفند موبایل - دانلود رینگتون موبایل - دانلود والپیپر موبایل - دانلود کامپیوتر - دانلود برنامه کامپیوتر - دانلود بازی کامپیوتر - دانلود ترفند کامپیوتر - دانلود قالب وبلاگ - دانلود قالب بلاگ - دانلود قالب سایت - دانلود قالب - دانلود قالب آقتابلاگ - دانلود قالب بلاگفا - دانلود قالب بلاگ اسکی - دانلود قالب میهن بلاگ - دانلود کتاب الکترونیک - دانلود آموزش - دانلود عمومی - دانلود وبلاگ - دانلود برنامه - دانلود بازی - دانلود تم - دانلود ترفند - دانلود رینگتون - دانلود والپیپر - سایت تخصصی دانلود - سایت تخصصی آموزش - سایت تخصصی موبایل واره ,استارست ,اسکای ,استرانگ ,ست ,کامپیوتر ,نرم افزار ,بازی ,موبایل ,نوکیا, سونی اریکسون, سامسونگ, گوشی, ماهواره, دانلود, dvb, جدید, نرم, های, افزار, استارست, progdvb, برنامه, کانال, کد, softcam,رسیور, کردن, فرکانس, آموزش, starsat, tps, برای, کانالهای, باز, gbox, sharing, کارت, key,abc.mihanblog, استرانگ, mct, wincsc, جدید, مولتی, skynet, دیش, استار, آفلاین, کدهای, dcw, نصب, ویژن, فرکانس, از, آپگرید, اینترنت, پچ, نوکیا, 550, و, در, پلاگین, با, keys, s2emu, ها, 2, sky, های, spice, mytheatre, هاتبرد, شبکه, card, سافتکم, ای, فلش, prog, for, سایت, star, جدیدترین, 190, کارت, اموزش, کد, strong, کانال, فایل, کدهای, لودر, ریسیور, download, به, کردن, ست, ویندوز, 9500, ماهوارهای, skygrabber, humax, موبایل, سوپر, 4620, تنظیم, انواع, 2006, cardsharing, skystar2, tv, ورژن, فیلم, فرکانسهای, sr-x5d, 150, هایتک, کانالهای, ماهوارها, نقشه, srt, multivision, fastsatfinder, view, vplug, سامسونگ, اسکای, platinum, 220, قیمت, ایرانی, رسیور, فایندر, کامل, کاون, viaccess, روش, آخرین, قانونی, skystar, rapidshare, نحوه, software, بهترین, بی, plugin, لیزر, sat, code, hotbird, x5, twinhan, مدار, مکس, kaon, کامپیوتر, dvbdream, آهنگ, جدیدترین, کاون, gboxfriend, سافت, وی, ال, فارسی, آنتن, کم, دی, altdvb, and, bin, upgrade, طریقه, افزارهای, تبدیل, سایت, xp, loder, برای, 99?, ساخت, v, جهت, keygen, بی, ان, رمز, پخش, پلی, dorcel, قفل, elecard, اخبار, رسیورهای, aes, گوشی, پلاگین, استفاده, لیست, 4620ii, تنظیم, startrack, ترفندهای, canal, channel, معرفی, دیش, dreambox, 1.27, دو, metabox, pdf, ریزی, سونی, nokia, کامپیوتر,abc, ویندوز, اپگرید, باکس, softcam.key, turksat, ورد, سونی, polsat, رایگان, &, پروگرام, visionplus, lnb, کارتی, کرک, php, sms, opensky, polsatauto.exe, خرید,200, flash, کارتهای, درباره, آپدیت, عکس, open, saftcam, grabber, اریکسون, 3.33.8, crack, چگونه, شرح, مدل, فرمت, دیجیتال, ماهوار, 1.25, فرکانسهای, wincsc.cfg, pid, digiturk, استیشن, box, مادر, استارتراک, مجانی, آپگرید, w6, ترکست, کتاب, 4610ii, سوپرمکس, کنترل, کار, مخفی, تلفن, x5d, theme, راه, دوربین, بازی, ی, 1100, pelatinum, دریافت, تکنوست, showtime, انجمن, یاهو, file, فتوشاپ لبنان ابر های زیبا پیامبر اعظم بسیجی عراق الله والپر محرم امام حسین بک گراند با کیفیت سبز تصویر با کیفیت از طبیعت قرآن عاشورا اسرائیل فاطمیه آسمان ابر حزب الله کربلای معلی گل و بوته خط معلی اسلیمی حزب الله لبنان بک گراند قرآنی مقاومت اسلامی فاطمه الزهرا خطاطی الله یا صاحب الزمان صورتی سیاه حاج رضوان دولت نهم رسول الله کاشی کاری لوگوی اسلامی سید حسن نصرالله تاسوعا کربلا گل نارنجی طبیعت شکسته نستعلیق فلسطین امام زمان عج آبی ایام فاطمیه جنگ ایران و عراق شهادت رسول الله فاطمیه گل فاطمه الزهرا جنگ ایران و عراق سبز شکسته نستعلیق ایام فاطمیه طبیعت شهادت تاسوعا کربلا عاشورا اسلیمی سیاه عراق حزب الله لبنان کربلای معلی حاج رضوان قرآن آسمان دولت نهم محرم نارنجی ابر های زیبا گل و بوته پیامبر اعظم بک گراند با کیفیت حزب الله فلسطین اسرائیل بک گراند قرآنی بسیجی تصویر با کیفیت از طبیعت خطاطی آبی لبنان یا صاحب الزمان امام زمان عج فتوشاپ کاشی کاری صورتی الله ابر امام حسین مقاومت اسلامی الله والپر لوگوی اسلامی خط معلی سید حسن نصرالله هواپیما هواپیماهای شکاری هواپیمای جنگی نظامی کشاورزی
موضوعات مرتبط: برچسبها
برچسبها: فايرفاکس پلير پلير خانگي پنجره پنجره جديد پنجره ها
آزمایش اول
تصاویر سادهای تهیه کنید و اجزایی از این تصاویر را حذف کنید. از کودک خود بخواهید بگوید تصویر مورد نظر چه اشکالی دارد. تصاویری که انتخاب میکنید معمولا تصاویر سادهای خواهد بود که کودک با آنها آشنایی داشته باشد. مثل چهره یک آدمک که دهان و لبها حذف شده است یا ساعتی که عقربه ندارد یا میزی که پایه ندارد. کودکان به موازات رشد هوشی خود به تدریج این توانایی را بدست میآورند که بتوانند اجزای حذف شده در تصاویر پیچیده را شناسایی کنند. بر این اساس کودکان کوچکتر مثلا 6 - 5 سالهها معمولا نقص در تصاویر مربوط به اشیا آشنا و عینی را راحتتر شناسایی میکنند. با بالا رفتن سن کودک میتوان تصاویر پیچیدهتر مثل مناظر و ... را مورد استفاده قرار داد.
آزمایش دوم
داستانهایی برای کودک انتخاب کنید و با تغییراتی که در آنها ایجاد میکنید منتظر پاسخ و واکنش کودک بمانید. توجه کنید این تغییرات متناسب با سطح سنی کودک باشد و بیان کننده مسائل غیر عادی و غیر طبیعی باشد. به این داستان توجه کنید. روزی روزگاری توی یک رودخانه زیبا و قشنگ که کنار جنگل سرسبزی قرار داشت چند تا ماهی کوچولو زندگی میکردند. ماهیها هر روز که از خواب بیدار میشدند شروع میکردند به بازی و تفریح.
یک روز یکی از ماهیها در حالی که بازی میکرد افتاد زمین و یکی از پاهایش زخمی شد. دوستانش به کمک او آمدند و پای او را پانسمان کردند. ماهی کوچولو خیلی ناراحت بود و درد شدیدی داشت. دوستانش هم خیلی ناراحت بودند چون نمیتوانستند باهم بازی کنند. چند روز گذشت تا پای ماهی کوچولو خوب شد. ماهی قصه ما خیلی خوشحال بود پیش دوستانش رفت و دوباره شروع به بازی کنند. اما این دفعه ماهی کوچولو مراقب بود که اتفاق بدی برایش نیفتد.
آزمایش سوم
اشیا و وسایلی را انتخاب کنید و از کودکتان بخواهید بگوید این اشیا به چه دردی میخورند و به عبارتی چه کاربردی دارند. توجه داشته باشید نوع سوال کردن برای کودکان مهم است. سعی کنید بدون این که راهنمایی مستقیمی ارائه داده باشید طوری سوال کنید که کودک منظور شما را بتواند درک کند. به مثالهای زیر توجه کنید:
-
چاقو به چه دردی میخورد؟
-
کاسه به چه دردی میخورد؟
-
کلاه برای چیست؟
سوالات فوق برای کودکان سنین پایین مثل 5 - 4 سالهها مناسب است اما برای کودکان بزرگتر میتوان از مثالهای دیگری استفاده کرد:
-
با آچار و پیچ گوشتی چه کار میتوان کرد؟
-
با سوزن چه کار میکنیم؟
آزمایش چهارم
چند مورد میوه ، اشیا یا چیزهای دیگر را که از یک جنبه خاص تشابهاتی با یکدیگر دارند انتخاب کنید و در اختیار کودک قرار دهید. و از کودک بخواهید بگوید این اشیا چه شباهتی به یکدیگر دارند. مثلا یک پرتقال ، یک سیب ، یک خیار و یک موز . که همگی میوه هستند. این آزمایش را با توجه به شرایط سنی کودک و سایر عوامل میتوانید با اندک تغییراتی اجرا کنید. برای کودکان کوچکتر میتوانید از خود اشیا یا از تصاویر آنها استفاده کرد. برای کودکان بزرگتر میتوان نام اشیا را به ترتیب گفت و سپس از او سوال کرد.
آزمایش پنجم
گروهی از اشیا یا چیزهای دیگر را انتخاب کنید که شباهتهای اساسی به یکدیگر دارند. در میان این گروه شی را قرار دهید که در آن ویژگی مشترک با بقیه نیست. و از کودک بخواهید آن شی را که با بقیه تفاوت دارد در بین گروه انتخاب کند. مثلا چند شی دایرهای شکل انتخاب کنید و در بین آنها یک مکعب مربع قرار دهید. برای این آزمایش نیز میتوانید از خود اشیا ، تصاویر آنها یا نام بردن اسامی ، آنها استفاده کنید. ولی توجه داشته باشید کودکان کوچکتر به دلیل این که رشد حافظه آنها به اندازه کودکان بزرگتر نیست نمیتوانند در روش نام بردن وسایل عملکرد خوبی داشته باشند.
موفق نشدن آنها به حافظه آنها مربوط میشود نه به عملکرد هوشی آنها. برای این کودکان عملکرد کودک هر چه باشد نشان دهنده ادراک از وجود یک غریبه در گروه است. توجه داشته باشید که عکسالعملی خاص از طرف گروه و یا آن فرد غریبه صورت نگیرد. کودکان در برخی سنین اگر در چنین شرایطی قرار گیرند، ممکن است گریه کنند.
درک کردن شرایط عاطفی اطرافیان توسط کودکان
کودکان حتی حالات عاطفی اطرافیان خود را ادراک میکنند. در حضور کودک خود شروع به خندیدن کنید و به واکنشهای او توجه کنید. بیشک واکنشهایی از او مشاهده خواهید کرد مثل دست و پا زدن ، غان و غون کردن ، خندیدن و از کودکان بزرگتر درخواست برای بغل شدن ، پرسیدن علت خنده و ... . همچنین اگر در حضور کودک شروع کنید به گریه کردن و واکنشهای کودک را مورد بررسی قرار دهید خواهید دید که واکنشهایی حاکی از درک شرایط عاطفی شما نشان میدهند. کودکان کوچکتر ممکن است متوجه تصنعی بودن شرایط نشوند و شروع کنند به گریه کردن یا نگاههای خیره و وارسی کننده . کودکان بزرگتر سعی میکنند کاری انجام دهند، مثل برداشتن دست مادر از جلوی چشمانش و ...
موضوعات مرتبط: روان شناسی
نگاه اجمالی
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
اهمیت روان شناسی کودک
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
اهداف روان شناسی کودک
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک
مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید.
مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف
کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد.
مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
همه کودکان بویژه کودکانی که پا به مرحله رشد میگذارند باید از آزادی و استقلال نسبی برخوردار باشند. ولی آنچه که آنان باید بدانند این است که در این جهان افرادی زندگی میکنند که ممکن است به آنان صدمه بزنند و آنچه که والدین انجام میدهند به منظور حفظ آنان از دست این افراد است. فراموش نکنید که التیام احساسات سرکوب شده دوران کودکی بویژه کودک بزهکار مشکل و سخت است.
حکمفرما کردن انضباط در خانواده کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و بکار بستن آنها بطور منطقی میتواند مهارتهای هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را در مورد کودکانتان بکار میبرید، زیرا آنان همواره در جستجوی راههایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است، ولی کودکانی که از قوانین و حد و حدود آن تبعیت میکنند، احساس مهم بودن میکنند. مهم نیست که تا چه اندازه آنان ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.
تقویت عزت نفس کودکان
میگویند کودکان بزهکار به توجه ، محبت و پذیرش بیشتری نیاز دارند. اغلب آنان احساس انزوا و جدایی میکنند که این امر آسیب پذیری آنان را نیز افزایش میدهد. به عبارت دیگر کودکانی که دارای حس خود ارزشی هستند کمتر دچار بزهکاری میشوند. بنابراین برای تقویت عزت نفس در کودکان چه باید کرد؟ برای انجام این مهم چهار رکن وجود دارد: محبت ، زمان ، انضباط ، پذیرش.
-
بیشتر اوقات دوست داشتن کودکان خیلی ساده و آسان است و در برخی مواقع مشکل.
-
ابراز محبت به کودکی که پیوسته بی تربیت ، ناسازگار و بدخلق است، همچون بیشتر کودکانی که دوران بلوغ را سپری میکنند، سخت است.
-
جالب است بدانیم در این زمان او به محبت بیشتری نیاز دارد. والدینی که هم در دوران سرکشی و ستیز کودکان و هم در دورانی که کودکان نوپا میباشند و از شیرینی خاصی برخوردارند به آنان توجه میکنند در واقع پایه عزت نفس کودکانشان را میسازند.
-
وقتی را که با کودکتان میگذرانید یکی دیگر از مواردی است که برای تقویت عزت نفس او مهم است. کودکان به زمان با کیفیت نیاز دارند. آنان به شما نیاز دارند تا در حیاط مدرسه و بازی و حتی در برخی زمانهای معمولی در کنارشان باشید. این بدین معنا نیست که شما باید کاملاً در همه احوال مراقب کودکانتان باشید. اغلب برای بیشتر کودکان فقط حضور والدین در خانواده کافی است.
-
گاهی اوقات مشغله کاری در بیرون از خانه به قدری زیاد است که مجبوریم زمان خیلی کمی را با کودکانمان بگذرانیم هیچ چیز مشکلتر از این نیست که برای بودن با کودک زمان کافی پیدا کنیم، ولی باید بدانیم که این زمان برای رشد کودک اهمیت دارد.
تقویت عزت نفس با پذیرش
-
یکی دیگر از ارکان عزت نفس در کودکان «پذیرش» است که انجام آن دشوار است. برای والدین طبیعی است که نسبت به کودکانشان امیدواری زیادی داشته باشند. همه ما دوست داریم که کودکانمان دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و یا بهترین شاگرد در کلاس درس باشند.
-
ما از کودکانمان انتظارات زیادی داریم ولی آنان بیشتر انتظارات ما را برآورده نمیکنند. یکی از روشهای مهم تقویت عزت نفس، پذیرش کودکان در همه شرایط است.
-
هر کودکی دارای مشخصه منحصر به فرد خویش است و از نقاط ضعف و قوت برخوردار است. بطور یقین ما باید انتظار داشته باشیم که کودکانمان تا آنجا که میتوانند تلاش کنند. در هر صورت چه آنان در کاری به راحتی موفق شوند یا به سختی در انجام آن موفق شوند، تشویق کارهایشان و تصدیق قوه خود ارزشی برای آنان بسیار ضروری است.
-
تا آنجایی که میتوانید وقت زیادی را با کودکتان بگذرانید. اگر شما بیش از یک فرزند دارید سعی کنید طوری وقت خود را تقسیم کنید که به هر یک از فرزندانتان زمان کافی اختصاص یابد. گرچه تنظیم زمان بندی بدین شکل مشکل است، ولی این مسئله برای رشد کودک ضروری است حتی اگر لازم باشد از فعالیتهای دیگر زندگی خود صرف نظر کنید.
-
همیشه سعی کنید در لحظههای مهم زندگی فرزندانتان حاضر باشید. حضور در بازیهای مدرسهای ، مراسم اعطای جوایز و … لحظات مهمی هستند که طبیعتاً کودکان دوست دارند با شما سهیم شوند.
آموزههای روان شناختی تقویت عزت نفس
-
به کودکان خود امیدوار باشید.
-
به جای نصیحت کردن آنان برای انتخابهای بد ، انتخاب خود آنان را مورد تمجید قرار دهید.
-
همه کودکان دچار اشتباه میشوند. به کودکان کمک کنید که از اشتباهات خود پلی برای موفقیت بسازند.
-
به احساسات کودکانتان احترام بگذارید. هرگز نسبت به تردیدها ، ترسها ، عقاید و افکار آنان بی اهمیت نباشید.
-
قوانین روشنی را تنظیم کنید و آنان را اجرا کنید. سعی نکنید در اجرای آن از تنبیههای مختلف استفاده کنید.
-
کودکان اشتباه خواهند کرد و هیچکس همیشه از تمام قوانین پیروی نخواهد کرد. محدودیتها را استوار ولی دوستانه اجرا کنید.
-
پیشرفت کودکانتان را ارج نهید. کودکانتان باید بدانند که شما از آنان انتظار تلاش فراوان دارید ولی ظرفیتهای آنان را نیز میشناسید. پیشرفتهای آنان را تمجید کنید و هرگز آنها را به خاطر اشتباهاتشان شرمسار نکنید.
-
عقاید و ارزشهای خود را با کودکانتان در میان بگذارید. با آنان صحبت کنید و به صحبتهایشان گوش فرا دهید تا بدین وسیله به آنها اعتماد به نفس بدهید
موضوعات مرتبط: روان شناسی
نگاه اجمالی
پدر و مادر نقشهای متعددی را در زندگی کودک ایفا میکنند یکی از آنها ایجاد محیط با محبت و با تحرک برای کودک است. دیگری نظارت منظم بر رشد سالم اوست و وطیفه دیگر کمک به کودک برای ایجاد تصویر خوب از خود (Self) (نگرش مثبت به خود به عنوان یک فرد مفید) است. اگر چه برای ایجاد تصویر خوب از خود والدین تنها عامل تاثیرگذار نیستند ولی داشتن رابطه مشترک بزرگ وارانه ، ابراز همدردی و احترام ، اهمیت دادن پذیرش کودک بدون تعیین شرط و شروط ، تشویق رفتار و تفکر آزاد و دادن استقلال رفتاری و فکری در چارچوبهای مشخص مسلما بهترین کارها برای ایجاد چنین تصویری خوب از خود میباشد.
در کل آنچه میخواهیم بگوییم و لازم است والدین بدانند این است که کودک از بدو تولد شروع به جذب اطلاعات میکند و قسمت زیادی از این اطلاعات را از والدین میگیرد. بنا براین مسئولیت کامل یادگیریهای اولیه (Primary learnings) کودک بر عهده والدین است و نقش آنها به عنوان معلم اهمیت زیادی دارد.
قرار دادن اهداف مناسب
از قرار دادن اهدافی که مبهم یا پیوسته فراتر از تواناییهای کودک هستند خودداری کنید هرگز کمال گرا نباشید و از کودک خود توقع نداشته باشید که کارها را به شیوه صحیح و کامل آن انجام دهد زیرا این مسئله سبب سرخوردگی شما و کودکتان خواهد شد و نهایتاً کودکی سرخورده و غمگین خواهید داشت که فاقد شکوفایی و رشد دلخواه است راه درست این است که فکر خود را بر کمبودها متمرکز نکنید بلکه تمرکز خود را معطوف به هر عمل مثبت یا پیشرفت کودک و تقدیر از آنها کنید.
همواره مشارکت کنید
یکی از وظایف معلم فرزند خود بودن این است که والدین واقعا باید کارهایی را انجام دهند. در واقع شما به عنوان والدین کودک مجبورید خیلی بیشتر از آنچه خودتان تمایل دارید کار انجام دهید. کودک قبل از سن هشت سالگی (و حتی پس از هشت سالگی) اکثراً از طریق تقلید Imitation) ) یاد میگیرد و یکی از بهترین راهها برای نشان دادن یک نمونه خوب برای تقلید کردن این است که برخیزید و در مقابل یا همراه کودک خود کاری انجام دهید.
این بدان معناست که والدین نباید فقط به دستور دادن یا راهنمایی کردن کلامی کودک اکتفا کنند بجای اینکه به کودک بگویید برو اسباب بازیهایت را جمع کن باید دست فرزند خود را بگیرید، زانو بزنید و جمع کردن اسباب بازهها را بصورت بازی و نمایش با هم انجام دهید و بگویید وقتش است اسباب بازیهایت را جمع کنی حرکت توام با مقدار کمی خیال پردازی و شوخ طبعی و … برای وادار کردن کودک به انجام آنچه شما میخواهید بسیار مفید است.
تکرار کنید ، تکرار کنید و تکرار کنید
در مورد تمام کودکان و بویژه کودکان کم سن و سال هر چند خسته کننده ولی ضروری است که بارها و بارها به آنها گفته شود که یک کار را انجام دهند. به عنوان مثال فرض کنید یک کودک خردسال به هنگام خوردن غذا ، صرف نهار یا انتظار برای چیزی آرام نمینشیند در این صورت ممکن است شما مجبور باشید پیامهای معینی مثل «ما هنگام غذا خوردن پایمان را تاب نمیدهیم و به صندلی لگد نمیزنیم را برای ماهها و ماهها تا زمانی که بدن کودک هم مانند ذهنش پیام را دریافت کند.
نمونههای مثبت را ارائه کنید
تا حد امکان مسائل را به شیوه مثبت بیان کنید جملات منفی از همان لحظهای که شروع به صحبت میکنید ایجاد ناراحتی میکنند مغز کودک حتماً تمامی کلمات را پردازش نمیکند و ممکن است جمله منفی شما برعکس درک شود. فقط در سن مدرسه است که کودک آمادگی پاسخ دادن به دستورات صرفا کلامی بدون همراهی کلمات را دارد بنابراین تا جایی که میتوانید سخنان خود را با نمایش و حرکت دستها بیان کنید و به کودک خود تصویری از کار مورد نظر را ارائه کنید.
اطمینان حاصل کنید که کودک شما میتواند دستورات را به یاد بیاورد
حافظه کودک شما ظرفیت کمی دارد و بنابراین نمیتوانید انتظار داشته باشید رفتار صحیح را به یاد بیاورد اگر چه آنها را بارها و بارها نشان داده باشید. یادگیری کودک از طریق رشد تدریجی و تکرار (که سبب شکل گیری عادتها در کودک میشود) بوجود میآید. در واقع انتظار یادآوری مطالب از کودک «زیر پنج سال» زیاد خواهی است و هنگامی که حافظه او به رشد کافی برسد مطالب را پس از چند بار گفتن خیلی سریع به خاطر خواهد آورد.
عدم مداخله
بسیاری از کودکان از نظر تمرکز طولانی مشکل دارند و پرورش آن نیز دشوار است. در واقع این موضوع طبیعی است که کودک خردسال به اندازه افراد بالغ تمرکز نداشته باشد. یکی از کارهای اصلی و خوبی که میتوانید جهت حفظ تمرکز کودک انجام دهید، این است که وقتی «مجذوب و مشغول» چیزی شده است مداخله نکنید و زمانی که توجه کودک خود به خود به چیزی معطوف شد از کار خوب او تقدیر کنید.
توجه کنید
«توجه کردن» به یک کودک خردسال باید نمایشی (با اعمال و رفتار) و واضح باشد، کود نسبت به اینکه والدینش به او توجه میکنند یا نه؟ بسیار حساس است. کودک والدین را به خاطر عدم توجه یا سرزنش میکند یا دست و لباس آنها را به منظور جلب توجه میگیرد. کودک هنگامی احساس مورد توجه واقع شدن میکند که با او «تماس چشمی» برقرار شود یا کارتان را به خاطر او رها کنید؛ و این کاری است که والدین باید انجام دهند. اگر والدین این کار را از سن خیلی پایین شروع کنند کودک میفهمد که دارای «صدا» است و به عنوان یک انسان مورد احترام.
کودک را با موارد منع آشنا کنید
با وجود اینکه مسائل باید با ارائه نمونه و جملات مثبت به کودک ارائه شوند ولی مواردی نیز وجود دارد که لازم است کودک «نه» بشنود تا بفهمد «نه» یعنی «ممنوعیت در انجام کاری» البته هنگامی که به کودک «نه» گفته میشود لازم نیست این کار به شکل رویارویی مستقیم و برخورد ارادهها انجام شود. در واقع همیشه ارزش دارد که قبل از گفتن «نه» چند لحظه دست نگه داریم تا از قصد و نیت اصلی کودک مطمئن شویم و در مورد واکنش صحیح خود کمی فکر کنیم. یکی از بهترین راهها برای انجام این کار معطوف کردن حواس کودک به یک موضوع دیگر است (موضوعی که میدانیم کودک بدان علاقه دارد).
سه موضوعی که لازم است کودک از آنها منع شود عبارتند از: «انجام کارهای خطرناک نظیر دست زدن به اجاق گاز و … ، اذیت کردن دیگران با کارهای خود نظیر با سر و صدا بازی کردن و… ، ایجاد خسارت با کارهای خود نظیر رنگی کردن دیوارهای اتاق با مداد رنگیهایش و… » والدین میتوانند برای جلوگیری از کارها ، کارهایی نظیر «پوشاندن لباسهایی که کودک دوست دارد» را انجام دهند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
انواع روشهای برقراری ارتباط با کودکان
دیده میشود که والدین مختلف شیوههای متفاوتی را برای ارتباط کودکان خود بکار میبرند. این شیوه های مختلف مطمئنا نتایج مختلفی را به بار میآورند و اینکه آیا ارتباط مناسبی هستند یا خیر ، قابل بحث میباشند. هر چند روشهای متعددی هر یک از والدین میتوانند داشته باشند، اما همه آنها را در یک چهار دسته میتوان طبقه بندی کرد. این دسته بندی بر اساس دو ویژگی مهم در ارتباط با کودک صورت میگیرد شامل محبت و قاطعیت.
تعریف قاطعیت
با توجه به معنای لغوی قاطعیت در ارتباط با کودک به معنی استواری و ثبات در رأی و نظر و غیره است. بطوری که با دلیل خاصی کاری انجام شود و ادامه پیدا کند و براحتی تغییر نکند. برخی والدین بسیار قاطع و برخی فاقد کمترین قاطعیت هستند.
تعریف محبت
همانطور که پیداست منظور از محبت همان پذیرش و صمیمیتی است که والدین در مقابل کودک از خود نشان میدهند. برخی از والدین بسیار صمیمی و برخی طرد کننده هستند.
انواع والدین بر حسب نحوه برخورد با کودکان
والدین را بر حسب اینکه چه میزانی از قاطعیت و محبت را در ارتباط با کودکان خود نشان میدهند میتوان به چهار طبقه دسته بندی کرد.
والدین قاطع و محبت کننده
این دسته از والدین آنهایی هستند که قاطعیت در کلام و گفتار دارند. بدون دلیل کاری را انجام نمیدهند و وقتی دلیلی برای انجام کاری وجود داشته باشد با قاطعیت آن را انجام میدهند. یا برعکس ، اگر دلیلی منطقی وجود نداشته باشد با قاطعیت از انجام آن خودداری میکنند و تسلیم خواستههای کودک نمیشوند. آنها در عین قاطع بودن ، صمیمی و با محبت نیز هستند. به خواستههای کودک به صورت متعادل توجه دارند و از اینکه تمام خواستههای کودک را برای ساکت کردن او بپذیرند خودداری میکنند. فرزندان این والدین با اینکه محبت و صمیمیت زیادی از والدین خود دریافت میکنند لوس بار نمیآیند.
مثال: علی پسر 4 ساله است. او چند دقیقه پیش یک بستنی بزرگ خورده است. با اینحال یک بستنی دیگر از مادرش میخواهد. مادر احساس میکند که خوردن بستنی زیاد برای سلامتی او خوب نیست. بنابراین تقاضای او را با گفتن این جمله که عزیزم همین حالا بستنی خوردی ، فردا یکی دیگر برایت میخرم. علی پاهایش را به زمین میکوبد و بستنی میخواهد. مادر مجددا با همان لحن خوب و صمیمی برایش توضیح میدهد. علی قبول نمیکند و شروع به داد و بیداد میکند. مادر با حفظ قاطعیت خود و تسلیم نشدن در مقابل علی ناراحتی خود را یک اخم کوچک در چهره نشان میدهد. علاوه بر این علی قبلا هم یاد گرفته است که با این شیوهها نمیتواند نظر مادر را تغییر دهد. از او میپرسد: فردا برایم میخری؟
چنین مادرانی کار تربیت کودک را با محبت و پذیرش جلو میبرند و از تنبیه بدنی خودداری میکنند. و از شیوههایی مثل قطع کوتاه محبت (مثل اخم ، مثل نگاه تنبیه آمیز) برای تنبیه استفاده میکنند. همچنین روشهایی در طولانی مدتی تأثیرات خوبی روی رفتار کودک خواهند داشت.
والدین قاطع طرد کننده
این دسته از والدین با وجود قاطعیت زیادی که دارند فاقد محبت و صمیمیت هستند. آنها در رفتار و گفتار خود چندان پذیرش و صمیمیتی از خود نشان نمیدهند. به عبارتی دیکتاتورمآب هستند، سختگیر و خشک و خشن میباشند. ممکن است از تنبیههای شدید هم استفاده کنند. کودکان این والدین نیز با اینکه یاد گرفتهاند به هیچ طریق قادر به تغییر نظر والدین خود نخواهند شد، اما همیشه احساس خلاء عاطفی میکنند.
این کودکان یا مثل والدین خود طرد کننده و سرد و خشن بار میآیند یا شدیدا نیازمند محبت. چنین شیوه ارتباطی عواقب وخیمی برای کودک میتواند داشته باشد. چنین کودکانی اختیار ، عزت نفس و اعتماد به نفس کافی ندارند. در مثال فوق مادر قاطع و طرد کننده بودن اینکه توضیحی برای کودک بدهد از تسلیم شدن در مقابل او خودداری میکند و از تنبیه استفاده میکند.
والدین با محبت فاقد قاطعیت
این والدین شاید به همان اندازه والدین قاطع با محبت به کودکان خود محبت می کنند اما قاطعیت کافی ندارند. بطوری که با کوچکترین اصرار و پافشاری تسلیم کودک میشوند. رفتارهای خود را زود تغییر میدهند و شیوه تربیتی و ارتباطی ندارند. این کودکان یاد میگیرند که با کمی اصرار میتوانند پدر یا مادر را راضی کند. در مثال فوق مادر با محبت و فاقد قاطعیت ممکن است با وجود عدم رضایت خود بستنی دوم و سوم را نیز برای کودک خود بخرد.
والدین فاقد قاطعیت طرد کننده
این دسته از والدین نه قاطعیت دارند نه محبت. معمولا کودکان را بحال خود میگذارند. بر شیوههای تربیتی پایبند نیستند. و بسیار سهل گیر هستند. توجهی به نیازهای کودک چه جسمی و عاطفی ندارند و عمدتا به دنبال نیازها و خواستههای خود هستند. این کودکان یاد میگیرند روی والدین خود حساب نکنند. دارای آزادیهای مطلق هستند و سرخود بار میآیند.
کدام شیوه ارتباطی مناسبتر است؟
باید توجه داشته باشیم که قاطعیت و محبت و تعیین میزان آن در ارتباط با کودک اهمیت بسیار دارد. درجاتی از قاطعیت همراه با محبت برای ارتباط با کودک ضروریست. بطوری که سالمترین فرزندان را گروه والدین قاطع با محبت پرورش دهند. آنها اعتماد به نفس بالایی دارند و قدرت منطق و استدلال آنها در کنار تأمین شدن نیازهای عاطفیشان رشد پیدا میکند. آنها یاد میگیرند باید برخی خواستهها را بنا به دلایلی به تأخیر انداخت. همچنین در کنار محبتی که از والدین خود دریافت میکند، میداند که قاطعیت پدر و مادر به معنی فقدان محبت آنها نسبت به او نیست.
توصیههای تربیتی برای ارتباط با کودک
-
اساسیترین بخش ارتباط با کودک از طریق زبان و گفتار است. در کنار اینکه سعی میکنیم توضیحات خود را در حد درک و توان کودک ارائه کنیم، از بکار بردن واژهها و اصطلاحات و تلفظ کودکانه خودداری کنیم. کودک شیوه صحیح ارتباط زبانی را از پدر و مادر یاد میگیرد، بنابراین شیوه درست برقراری ارتباط زبانی را به او نشان دهیم.
-
از گول زدن و فریب دادن کودک بخاطر اینکه موقتا او را ساکت کرده باشیم یا بنا به دلایل دیگر خودداری کنیم. کودکان به زودی خواهند فهمید ما از همین شیوهای استفاده میکنیم و این مسأله موجب خواهد شد اعتماد کافی بر ما نداشته باشند.
-
احساسات کودک را درک کنیم. کودکی که گریه میکند نیاز به درک شدن دارند. زمانی که کودک حس کند با او همدردی میشود، راحتتر آرام میگیرد تا زمانی که پدری به اجبار از وی میخواهد بس کند. مثال: کودکی شدیدا گریه میکند چون جوجه اردک او مرده است. پدر از او میپرسد: خیلی ناراحتی؟! کودک میگوید: بله. پدر دوباره میپرسد: خیلی اونو دوست داشتی؟ کودک کلی آرامتر میگوید: بله ، اون دوست من بود و پدر می گوید: آره خیلی بده آدم دوستش را از دست بده.
در ارتباط فوق با دریافت همدردی پدر به سرعت آرام میگیرد. در صورتی که قبلا هم به همین شیوه عادت کرده باشد. پدر و مادرانی که اولین بار از این شیوه استفاده میکنند مراقب باشند که این رفتار برای کودک تازگی دارد و ممکن است منظور شما را خوب درک نکند و در حالیکه منتظر واکنشهای قبلی شماست رفتارهای دیگری از خود نشان دهد. در هر حال تداوم چنین شیوه کودک را به این مسأله عادت خواهد داد.
-
اگر میخواهید قاطعیت داشته باشید، این رفتار را در مقابل هر خواسته کودک نمیتوان بکار برد. خواستههایی را که شما دلایل منطقی برای رد آنها دارید با قاطعیت رد کنید. در غیر اینصورت اگر قرار است رفتاری را با اصرار کودک تسلیم شده و انجام دهید بدون اصرار او در همان مرحله اول خواستن انجام دهید.
-
همینطور اگر خواستهای از کودک دارید و میخواهید حتما کودک آن را انجام دهد تا آخرین مرحله یعنی زمانی که او رفتار مورد نظر را انجام میدهد قاطع بمانید.
-
با کودکان خود زیاد صحبت کنید. این کار علاوه بر سرعت بخشیدن به رشد کلامی او رابطه مناسب و نزدیکی را بین شما و او ایجاد می کند.
-
روش ارتباطی توام با احترام با کودک در پیش بگیرید. به این طریق او خود را موجودی ارزشمند خواهد دانست و عزت نفس او رشد پیدا خواهد کرد.
-
انتظارات خود را متناسب با تواناییهای او در آوریم.
-
به او فرصت دهید صحبت کند و دلایلش را توضیح دهد.
-
بازی بهترین موقعیت برای برقراری ارتباط با کودک است. ساعات زیادی را برای بازی با کودک اختصاص دهیم.
-
تنبیه را برای فرو نشاندن خشم و ناراحتی خود استفاده نکنیم. علاوه بر اینکه سعی میکنیم تنبیهها بدنی نباشد آنها را به عنوان یک شیوه و با حفظ خونسردی خود بکار ببریم.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
راه های مختلفی وجود دارد تا از طریق آن به کودکان یاد بدهیم که چطور به سایرین احترام بگذارند. والدین عادت دارند همه چیز را به فرزندانشان امر کنند: "همانطور که من می گویم باید رفتار کنی"، "باید به مادرت احترام بگذاری." و .... در واقع، والدین میتوانند دستورات خود را به کودکان تحمیل کنند، اما نمی توانند آنها را به احترام گذاشتن امر کنند. ما می توانیم فرزندانمان را وادار کنیم آنطور که ما می خواهیم رفتار کنند، اما نمی توانیم مجبورشان کنیم که به ما و بقیه مردم احترام بگذارند. احترام را باید به دست آورد.
احترام فقط با خوب و مهربان بودن به دست نمی آید. البته خوب بودن هیچ اشکالی ندارد، اما پدر یا مادری که با خوبی و مهربانی بیش از حد با فرزندانش رفتار می کند، مطمئناً فرزند یکدنده و سخت گیری بار خواهد آورد. کسب احترام به چیزی فرای خوب و مهربان بودن صِرف نیاز دارد.
ترفند دیگری برای کسب احترام وجود دارد: والدین سعی می کنند با گوشزد کردن خطاهای فرزندانشان باعث شوند آنها بهتر رفتار کنند. این اصلاً روش مناسبی نیست. کودکان وقتی احساس میکنند از آنها انتقاد شده و طرد شده اند، هیچ انگیزه ای برای بهتر شدن ندارند. وقتی کودکان مورد انتقاد قرار می گیرند، به جای اینکه بهبود یابند، سعی می کنند خودشان یا دیگران را محکوم کنند.
کودکان یاد می گیرند به کسانی احترام بگذارند که به آنها احترام می گذارند. افرادی که بیشتر مورد احترام هستند، از ترکیبی منحصر به فرد از دوست داشته شدن و ایجاد محدودیت به طریقی محکم اما مهربانانه استفاده می کنند. بااینکه کودکان تصور می کنند هیچ نیازی به پند و اندرز ندارند، اما اگر این نصیحت ها در قالب یک رابطه ی محبت آمیز و حمایت کننده باشد، می تواند آنها را به داشتن رفتارهای مناسب و خوب تحریک کند. کودکان به محدودیت نیز احتیاج دارند، اما این محدودیت ها هم می تواند با نرمی، مهربانی و احترام برای آنها گذاشته شود.
مثلاً اگر کودکی شروع به آزار و اذیت و زدن خواهرش می کند، پدر یا مادر می تواند به طرق مختلف عکس العمل نشان دهد. می تواند کودک را زده و بگوید: "وحشی چی کار داری می کنی؟ ول کن خواهرت را...". مطمئناً این روش به کودک احترام گذاشتن را یاد نمی دهد. از طرف دیگر، پدر یا مادر فهمیده می تواند دست کودک را بگیرد و به او بگوید: "ما هیچوقت نباید به کسی صدمه بزنیم و بقیه را آزار بدهیم. می شه به من بگی چه چیز تو را ناراحت کرده است؟" والدین عاقل و فهمیده برای فرزندانشان محدودیت ایجاد میکنند اما این کار را بدون کتک زدن و آزار دادن کودک انجام می دهند.
کودکان زمانی یاد میگیرند به سایرین احترام بگذارند که افرادی که برایشان مهم هستند، الگویی از احترام گذاشتن باشند. اگر کودکان ببینند که ما که نزدیک ترین افراد به آنها هستیم، به دیگران و ارزشهایمان احترام می گذاریم، به نفعشان خواهد بود. ما می توانیم مدام درمورد چنین الگوهایی با کودکانمان صحبت کنیم و این نمونه های اخلاقی را تحسین کنیم. و برعکس می توانیم افرادی را که اذیتمان می کنند یا با ما فرق دارند—مردمانی از کشوری دیگر، با اعتقادات یا باورهایی متفاوت-- را پیش آنها نکوهش کنیم. احترام گذاشتن ما به افرادی که با ما فرق دارند خود می تواند نمونه ای برای الگوپذیری کودکان باشد.
این به آن معنا نیست که با آنچه بقیه مردم انجام می دهند یا باور دارند هم عقیده ایم. باید برای آنها توضیح دهیم که هر انسانی می تواند باور خاص خود را داشته باشد، و با اینکه کاملاً متضاد باور ماست ما باید به او و اعتقاداتش احترام بگذاریم.
برای یاد دادن طریقه ی احترام گذاشتن، ما باید عیوب و اشتباهات خود را به راحتی قبول کنیم. اگر بی دلیل کودکمان را تنبیه کردیم، یا اگر کوتاهی در حق او انجام دادیم، از او معذرت خواهی کنیم و بخواهیم که ما را ببخشند.
احترام مبنای رابطه های مستحکم و پردوام است و می تواند نتیجه طبیعی برخورد و رفتار صحیح والدین با کودکانشان باشد.
افرادی که بیش از همه به آنها احترام میگذارید چه کسانی هستند؟ چه کرده اند تا توانسته اند احترام شما را جلب نمایند؟
به چه راه هایی به کودکانتان احترام می گذارید؟ (آیا به حرف هایی که می زنند با احترام گوش می دهید؟ آیا سعی میکنید با آنها وقتتان را بگذرانید؟ آیا سعی می کنید به علایق آنها احترام بگذارید؟)
بهترین راه نشان دادن احترام به فرزندتان چیست؟
وقتی مردم بیش از آنچه هستند ادعا میکنند که خوب هستند، ما اشکالات آنها را بیشتر می بینیم. وقتی به قصور و اشتباهاتشان اعتراف می کنند، ما بیشتر از آنها چشم پوشی می کنیم، به خصوص وقتی میدانیم سعی میکنند بهتر باشند. آیا شما هم کوتاهی ها و اشتباهاتتان را با کودکانتان درمیان می گذارید و از آنها درخواست کمک می کنید؟ مثلاً ممکن است بگویید: "من وقتی خسته ام خیلی زود عصبانی میشوم و سرت داد می زنم و آنطور که باید و شاید به تو محبت نمی کنم. امیدوارم تو من را ببخشی و کمی تحملم کنی."
گاهی برخی والدین آنقدر فهمیده اند که مشکلاتشان را نیز با فرزندانشان مطرح میکنند. "من روز بدی داشتم، کاش کمی مراعاتم کنی تا من چیزی نگویم که ناراحت شوی." اما والدین نباید کودک را از وضعیت سلامتی خود نگران کنند. پس بهتر است بعد آن بگویند: "اگر چند ساعت استراحت کنم حالم خوب می شود و با هم به کارها می رسیم."
موضوعات مرتبط: روان شناسی
برخي از كشورها مانند آمريكا مجموعه ای از سنن تربیتی و فرهنگی مختلفی را در خود جای داده است. اگر شجره نامه بسیاری از خانواده های آمریکایی را پی گیری کنیم، نهایتاً به مهاجرانی می رسیم که سختی های بسیاری را تحمل کرده و با قبول ریسک های بالا، مسافت های طولانی را به منظور رسیدن به آزادی و امنیت پشت سر نهاده اند. برای بسیاری از خانواده های آمریکایی آزادی به راحتی بدست نیامده است. پدرها و مادر ها و حتی پدربزرگ ها و مادر بزرگ های این افراد، از کمترین حقوق اولیه ای که ما امروزه آنها را ارج می نهیم، محروم بوده اند.
آزادی جامعه آمریکایی بر اساس تاب آوردن در برابر شکنجه های نابخردانه و قبول تفاوت میان فرهنگ ها و اعتقادات و باورهای نژاد های مختلف انسانی، موجودیت پیدا کرده است. تفاوت (و یا همان تنوع و گونه گونی)، تمامی افراد مختلف در سراسر دنیا را در گوشه ای از جهان به دور خود جمع کرده و موجب شده تا فرهنگ آنها شكل گيرد. بدین سان افرادی که در یک چنین فضایی پا به عرصه حیات می گذارند، طبیعتاً انرژی و ایده های جدیدی را خلق خواهند كرد. امروزه کودکان آنها بیش از هر زمان دیگری در مواجهه و برخورد با گروههای انسانی که دارای فرهنگ، مذهب، و نژادهای متفاوت هستند، قرار دارند. همکلاسی ها به شدت با یکدیگر متفاوت هستند و به وضوح منعکس کننده تصویر ذهنی خانواده ای هستند که در آن رشد یافته و زندگی می کنند.
یک دنیا تفاوت:
برخی از خانواده ها به خوبی توانسته اند خود را با این حقیقت که در دنیایی از تضاد زندگی می کنند وفق دهند و با رویی باز از این موضوع استقبال کنند. اما افرادی نیز هستند که در این راه اندکی نابخردانه و مردد عمل می کنند، به ویژه اگر در گذشته به حد کافی با افرادی که متفاوت از خودشان هستند، ارتباط برقرار نکرده باشند. البته توانایی کودکان نسبت به والدین در برقراری ارتباط با افراد غیر هم فرهنگ خود، بیشتر است. چرخه دوستان، همکلاسی ها، و حتی تیم های ورزشی کودکان نسل جدید، نسبت به یک نسل پیش، از تنوع نژادی و فرهنگی بیشتری برخوردار می باشد.
اما به راستی دلیل این موضوع که والدین باید به فرزندان خود کمک کرده و آنها را برای رویارویی با محیط های درسی و شغلی گوناگون آماده کنند، تا چه حد از اهمیت برخوردار می باشد؟ تعلیم نحوه رویارویی با سایر فرهنگ ها به این دلیل حائز اهمیت است که اگر فردی یاد بگیرد چگونه می تواند با روی باز از تضادها استقبال کند، آنگاه فرصت های بیشماری در زمینه شغلی، تجاری، و سایر موارد به رویشان باز خواهد شد.
به طور خلاصه باید گفت که موفقیت فرزندان ارتباط مستقیمی به تحمل و بردباری آنها در مقابل افراد و شرایط مختلف دارد. موفقیت به معنای امروزی - و حتی در آینده - بسته به توانایی درک و فهم شما از سایرین است.
بردباری چیست؟
بردباری به منزله اظهار احترام به تفاوت هایی است که در افراد مختلف وجود دارد. شاید معنای ابتدایی آن را بتوان در متون مذهبی و کتیبه های نژاد پرستانه یافت کرد، اما مفهموم کلی بردباری را می توان به پذیرش و کنار آمدن با تفاوت در تمام زمینه ها از جمله مقوله های: جنسیت، ناتوانی معلولین جسمی یا ذهنی، و ... نسبت داد.
بردباری یعنی احترام گذاشتن به دیگران، ارزش قائل شدن برای تفاوت ها، پل زدن ما بین شکلاف های فرهنگی، عدم پذیرش کلیشه های غیر منصفانه، پیدا کردن راهی به منظور رسیدن به ارزش های مشترک، و خلق پیوندهای جدید نا گسستنی. می توان گفت که در بسیاری از موارد بردباری درست معنایی در مقابل تبعیض را در بر دارد.
اما آیا بردباری به این معناست که ما ملزم به پذیرش تمام رفتارهای دیگران هستیم؟ نه؛ البته که اینطور نیست. به هیچ وجه نباید با رفتاری و اسلوبی که منجر به آزار و رنجش دیگران می شوند (مثل بدجنسی و گردن کلفتی)، و یا رفتارهایی که سبب زیر پا گذاشتن قوانین اجتماعی می شوند ( نظیر دروغگویی و دزدی ) ، مدارا کرد. بردباری به این معناست که اطرافیان خود را همانطور که هستند بپذیرید، نه اینکه رفتار نا متعارف افراد ناشایست را قبول کنید. بردباری یعنی با دیگران همان طور رفتار کنید که دوست دارید آنها با شما رفتار کنند.
چگونه بردباری آموزش داده می شود؟
مانند سایر گرایش های رفتاری دیگر، بردباری نیز باید از راههای زیرکانه و نافذ آموزش داده شود. کودکان پیش از اینکه صحبت کردن را آغاز کنند به دقت اطراف خود را نگاه کرده و دیده های خود را عیناً تقلید می کنند - به ویژه از پدر و مادر - کودکان در هر سنی که باشند، ارزش های شخصی خود را تا حد بسیار زیادی بر اساس ارزش ها و رفتار کسانی که برایشان ارزش قائل هستند، توسعه می دهند.
اکثر پدر و مادرها در محیط های مختلف اداری مشغول به کار هستند و افرادی را ملاقات می کنند که کمی تا قسمتی با فرهنگ خانوادگی آنها در تضاد می باشند. نحوه برخورد و میزان احترام والدین به آنها تبدیل به جزء جدا نشدنی وجودشان می شود، و حتی بدون اینکه خودشان هم تصور کنند، آنرا به راحتی به نسل بعدی انتقال میدهند. آنها رفتارهایشان را به سادگی و همانطور که زندگی عادی شان را دنبال می کنند به فرزندانشان منتقل می کنند. آن دسته از افراد که در زندگی روزانه خود بردباری نشان می دهند، پیغام های نیرومندی را برای فرزندانشان می فرستند. و نتیجه هم این است که فرزندانشان یاد می گیرند تا برای تفاوت ها احترام قائل شوند.
به طور قطع منظور از احترام گذاشتن به تفاوت های دیگران، به معنای دست کشیدن از ارزش های نژادی فرد نیست. مطمئنا خانواده شما سنن قومی، نژادی، و مذهبی خاصی دارد که باید به تک تک آنها افتخار کنید. اما مهم اینجاست که در عین حال که فرهنگمان را برای خودمان محترم می شماریم، یاد بگیریم برای تفاوت های دیگران نیز به طور یکسان ارزش قائل شویم. به علاوه فرهنگ اصیل خود را حفظ کرده و به نسل های آینده انتقال دهیم.
والدین چه نقشی را در آموزش بردباری به فرزندان ایفا می کنند؟
والدین می توانند با استفاده از مثال های عینی و یا سایر موارد، بردباری را به فرزندان خود آموزش دهند. گفتگو در مورد بردباری و احترام گذاشتن به دیگران، به کودکان کمک می کند که راحت تر با ارزش هایی که شما می خواهید در وجودشان پرورش دهید، آشنایی پیدا کنند. فضا دادن به کودکان برای بازی و همکاری با دیگران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. این امر در وهله اول به کودک یاد می دهد که هر کسی چیزی برای ارائه کردن دارد و همچنین او را قادر می سازد که در هر لحظه با بهره گیری از تفاوت ها و شباهت های موجود، چیزهای نویی را تجربه کنند.
در این قسمت نکاتی وجود دارد که والدین با استفاده از آن می توانند بردباری را به فرزندان خود آموزش دهند.
-
مراقب طرز برخورد و رفتار شخصی خود باشید. والدینی که تصمیم دارند تا فرزندانشان برای تنوع و گوناگونی ارزش قائل باشند، باید ابتدا از خودشان شروع کنند و پایشان را را فراتر از کلیشه های نادرست بگذارند.
-
به خاطر داشته باشید که گوش بچه ها در هر حالتی شنواست. مراقب صحبت کردن در مورد افرادی که نسبت به شما متفاوت هستند، باشید. شوخی هایی نکنید که باعث جاودانه کردن تصورات قالبی و کلیشه ای در ذهن کودک شود. شاید برخی از این جوک ها برای زمانی موقتی موجبات خوشحالی و سرگرمی شما فراهم آورند، اما در دراز مدت تاثیر منفی در بر داشته و توانایی احترام به تقابل فرهنگی را از کودک شما سلب می کنند.
-
در خرید کتاب، اسباب بازی، موزیک، کارهای هنری و فیلم را دقت کنید. تاثیر قدرتمند رسانه گروهی در شکل گیری نگرش فرزند خود را هیچ گاه از ذهن دور نسازید.
-
کلیشه های غیر منصفانه ای که از رسانه های گروهی پخش می شود را به صورت آگاهانه در پیش روی کودک مخاطب قرار داده در مورد آنها با یکدیگر صحبت کنید.
-
به سوالات کودکان در این زمینه صادقانه و با احترام پاسخ دهید. این امر به آنها آموزش می دهد که در فضایی سرشار از احترام متقابل می توانند بر روی تفاوت های خود با دیگران انگشت گذاشته و در مورد آنها گفتگو کنند.
-
به تفاوت های موجود در افراد خانواده خود احترام گذاشته و آنها را تایید کنید. موافقت و پذیرش خود را از توانایی ها، و علائق، و سلایق متنوع فرزندتان اعلام کنید. به یگانگی و تمایز هر یک از اعضای خانواده احترام بگذارید.
-
به خاطر داشته باشید که بردباری به معنای تحمل رفتارهای غیر قابل قبول نیست، بلکه به این معناست که هر کسی استحقاق دارد از سوی دیگران مورد احترام قرار گیرد و همانطور که از دیگران انتظار احترام دارد، خودش نیز باید به آنها احترام بگذارد.
-
به فرزندانتان کمک کنید تا احساس خوبی نسبت به خودشان پیدا کنند. کودکانی که احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند، با دیگران نیز به بدی رفتار می کنند؛ اما از سوی دیگر کودکانی که عزت نفس دارند، برای خود ارزش و احترام قائل هستند، و این امر سبب می شود تا با دیگران نیز با ملاحظه و بزرگداشت برخورد نمایند. به فرزند خود کمک کنید تا احساس پذیرفتگی، مورد احترام بودن، و ارزش قائل شدن را در خود احساس کنند.
-
به آنها این فرصت را بدهید تا با کودکانی که دارای فرهنگ های متفوتی هستند ارتباط برقرار کرده و یا با آنها بازی کنند. زمانیکه یک مدرسه، مهد کودک، و یا اردوگاه را برای فرزند خود انتخاب می کنید، سعی کنید محیطی را انتخاب کنید که مملو از جمعیت های متفاوت باشد.
-
با یکدیگر در مورد تعطیلات و جشن های مذهبی- فرهنگی ملل دیگری که جزء سنن و آیین شما نسیتند، مطالعه داشته باشید.
-
به سنن مرسوم خانواده خود احترام بگذارید و آنها را به فرزندان خود نیز یاد بدهید و اگر لازم شد به افراد دیگری که در خارج از خانواده شما بوده و از خود به یادگیری آن دارند.
زمانیکه والدین تصمیم به تشویق فرزندان به منظور پرورش بردباری می گیرند، باید در مورد ارزش های فردی با آن ها صحبت کنند، و الگوهای رفتاری که تمایل دارند در فرزاندانشان ایجاد شود را در وهله اول خودشان بروز دهند. با به کارگیری موارد ذکر شده می توانید مطمئن باشید که کودکان هم جا پای قدم های شما می گذارند و همواره از شما دنباله روی خواهند کرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
همه انسانها، از کودکان گرفته تا سالخوردگان، در برخی از
مـراحـل زندگی خود احسـاساتی مـثل تـرس و اضـطـراب را
تجربه میـکنــند. احساس اضطراب در موقعیتی ناخوشایند،
احسـاس جـالـبـی نـخـواهـد بـود. هرچند برای کودکان، این
احسـاسـات نـه تـنـها نرمال و طبیعی است، بلکه لازم هم
هسـت. تـجـربـه کـردن چنـیـن احسـاسی در کودکان باعث
میـشود بـتـوانند در آینده با تجربیات و موقعیت های آشفته
و نابسامان زندگی راحت تر کنار بیایند.
ترس و اضطراب طبیعی است
اضـطـراب به صورت "هراس و تشویش بدون هیچگونه دلیل
آشـکار" تعریف می شود. معمولاً زمانی اتفاق می افتد که
هیچ گـونه تـهدیـد فـوری بـرای امنـیـت یا سلامت فرد وجود
ندارد، اما این تهدید برای فرد احساسی واقعی است و باعث می شود فرد مضطرب قصد فرار از آن موقعیت را نمايد. قلب او به شدت می تپد، بدن او عرق می کند و کلیه سیستم بدنش دچار اختلال می شود. اما، کمی اضطراب باعث می شود افراد هوشیار و مراقب باشند.
داشتن ترس و اضطراب در مورد چیزی برای کودکان نیز لازم است چون باعث می شود به طریقی مطمئن و بی خطر رفتار کنند. مثلاً کودکی که ترس از آتش دارد، از بازی کردن با آن خودداری می کند.
طبیعت این اضطرابها و ترسها با بزرگ شدن بچه ها تغییر می کند:
-
به خاطر اضطراب از برخورد با غریبه ها، کودکان با دیدن افرادی که نمیشناسند، نزد والدین خود می مانند.
-
کودکان تازه راه افتاده بین 10 تا 18 ماهه اضطراب ناشی از جدایی را تجربه میکنند که با ترک یکی از والدین ایجاد می شود.
-
کودکان 4 تا 6 ساله ترس هایی خیالی دارند که فراتر از واقعیت است، مثل ترس از دیو و روح.
-
کودکان 7 تا 12 ساله نیز ترسهایی را تجربه می کنند که ناشی از اتفاقات واقعی محیط پیرامون آنهاست، مثل زخم و جراحت های فیزیکی یا بلایای طبیعی.
با بزرگ شدن کودکان، یک ترس از میان رفته و ترسی دیگر جایگزین آن می شود. مثلاً کودکی که تا سن 5 سالگی نمی توانست در اتاقی تاریک بخوابد، چند سال بعد ممکن است از خواندن داستانهای مربوط به ارواح لذت ببرد. برخی ترسها نیز به خاطر انگیزه های بخصوصی است، مثلاً کودکی که حتی نمی تواند به سگ همسایه نزدیک شود، ممکن است در خیالات خود دوست داشته باشد که شیر باغ وحش را حیوان خانگی خود کند.
شناخت علائم اضطراب
ترسهای معمول کودکی با بالا رفتن سن تغییر می کند. این ترسها شامل ترس از غریبه ها، ترس از بلندی، تاریکی، ترس از حیوانات و حشرات، ترس از خون یا تنها ماندن در خانه می باشد. کودکان معمولاً پس از گذراندن یک تجربه ی ناخوشایند با یک شیء خاص، ترس از آن را در ذهن خود پرورش می دهند، مثل گاز گرفتگی از سگ یا تصادف.
اضطراب از جدایی نیز معمولاً موقع آغاز مدرسه رفتن کودکان شروع می شود، و ترس نوجوانان نیز معمولاً درمورد مورد پذیرش اجتماع قرار گرفتن یا موفقیت های درسی است.
اگر این احساسات بیمناک و اضطراب آور پایدار باشند، ممکن است باعث صدمه زدن به سلامتی کودک شود. اضطراب های ناشی از اجتناب ها و کناره گیری های اجتماعی، تاثیرات طولانی مدتی در بر خواهد داشت. مثلاً کودکی که می ترسد از سوی اطرافیات طرد شود، ممکن است در آینده نیز نتواند مهارت های اجتماعی و ارتباطی را یاد بگیرد و اجتماع گریز شود. بسیاری از نوجوانان به خاطر ترس هایی که ریشه در تجربیات کودکی بوده دچار رنج و عذاب هستند. ترس یک نوجوان از صحبت در جمع ممکن است به خاطر خجالتی بوده که از کودکی گریبانگیرش بوده است.
بعضی از علائم اضطراب کودکان را در اینجا برای شما عنوان می کنم:
-
گیجی، آشفتگی و حواس پرتی
-
حرکت های عصبی
-
مشکلات خواب (بی خوابی یا کم خوابی و بیدار ماندن بیش از حد)
-
عرق کردن دست ها
-
بالا رفتن ضربان قلب و تنفس
-
حالت تهوع
-
سردرد
-
دل درد
علاوه بر این علائم، والدین خیلی خوب خواهند فهمید که چه موقع فرزندشان درمورد چیزی احساس ناراحتی می کند. خوب است که در این مواقع با آنها صحبت کنند و حرف دل آنها را بشنوند. گاهی اوقات صحبت کردن درمورد یک ترس به مقابله با آن کمک می کند.
فوبی(Phobia) چیست؟
وقتی ترسها و اضطرابها پایدار باشند و در فرد باقی بمانند، مشکلات زیادی ایجاد میشود. هرچه والدین تصور کنند که با بزرگ شدن، کودک این ترسها را فراموش می کند، اما ممکن است این ترسها بزرگتر و جدی تر شده و غیر قابل کنترل گردند. این ترسها دیگر به فوبی تبدیل می شوند که اصطلاح رایج برای ترس بسیار زیاد، جدی و ماندگار است.
تحمل فوبی هم برای خود کودک و هم برای اطرافیان او بسیار دشوار است، به خصوص اگر انگیزه ی این ترس غیر قابل اجتناب و کنترل باشد (مثل ترس از رعد و برق).
فوبی یکی از شایع ترین دلایل مراجعه ی کودکان به متخصصان ذهنی است. اما خوشبختانه با اینکه این ترسهای کودک او را از عملکردهای روزانه ی او بازمی دارد، اما گاهی حتی بدون مراجعه به پزشک متخصص، با گذر زمان خود به خود از بین می روند.
دقت به ترسها، اضطربها و تشویش های کودک
سعی كنيد با صداقت هر چه تمام تر به سوالات زیر پاسخ دهید:
آیا ترس کودک شما و نحوه ی برخورد او با آن برای سن او طبیعی است؟
اگر پاسخ به این سوال مثبت است، مطمئن باشید که با گذر اندگی زمان این مشکل حل خواهد شد و مسئله ی مهمی نیست. البته این به آن معنا نیست که باید این ترس و اضطراب را به کلی نادیده بگیرید، اما باید آن را عاملی برای رشد طبیعی کودک بشمارید.
اما برخی کودکان ترسهایی را تجربه میکنند که با سن آنها متناسب نیست، مثل ترس از تاریکی. اکثر کودکان با کمی دلگرمی از طرف والدین یا چراغ خواب قادر به مقابله با این ترس هستند. اما اگر بطور مداوم این ترس با آنها بماند، یا در مورد سایر مسائل اضطراب داشته باشند، والدین باید بیشتر مراقب باشند.
علائم این ترس چیست، و چطور بر عملکرد فردی، اجتماعی و تحصیلی او تاثیر می گذارد؟
اگر این علائم مشخص باشند و بتوان آنها را در فعالیت های روزانه کودک شما آشکارا مشاهده کرد، می توان برای کاهش برخی فاکتورهای اضطراب انگیز کارهایی انجام داد.
آیا آن ترس با توجه به واقعیت محیط، طبیعی است؛ یا ممکن است این ترس علامت مشکلی جدی تر و بزرگتر باشد؟
اگر ترس کودک نسبت به منشاء استرس زای آن بیش از اندازه باشد، نشانه ی دقت و توجه بیشتر است و باید به مشاور یا روانشناس مراجعه شود.
مسئله این است که والدین نباید یک مشکل را بیش از حد بزرگ یا کوچک در نظر گیرند. باید با دقت به علائم و نشانه های ترس و اضطراب کودکشان توجه کنند، و درصورت تداوم یافتن آن در مسئله دخالت کنند. اگر اینکار را نکنند این ترس ممک است به شدت بر زندگی فرزندشان تاثیر بگذارد.
راه های کمک کردن به کودکان
والدین می توانند به فرزندانشان کمک کنند تا با تقویت حس اعتماد به نفس و کسب مهارتهای لازم با ترس های خود مقابله کنند. در این قسمت می خواهیم شما را با راه های کمک به فرزندانتان برای مقابله با ترسها و اضطرابهای خود آشنا کنیم:
-
تشخیص دهید که این ترس واقعی است. هرچند که به نظر شما مسئله ای بسیار کوچک و پیش پا افتاده باشد، برای فرزندتان حقیقت دارد و باعث اضطراب و ترس او می شود. صحبت کردن درمورد آن ترس بسیار کمک کننده است، کلمات گاهی قادرند احساسات منفی را از چیزی بیرون بکشند. اگر درمورد ترسها صحبت کنید، قدرت آنها کمتر خواهد شد.
-
هیچوقت با کوچک و ناچیز کردن آن مورد، سعی نکنید کودکتان را وادار به مقابله با آن کنید. گفتن "مسخره بازی در نیار! هیچ دیوی تو کمد تو قایم نشده!" ممکن است باعث شود فرزندتان بتواند بخوابد، اما ترس را از بین نخواهد برد.
-
اسباب ترس را برای فرزندانتان فراهم نکنید. اگر میدانید فرزندتان از سگها خوشش نمی آید، طوری از خیابان رد نشوید که با آن سگ روبه رو نشوید. اینکار فقط باعث می شود که فرزندتان یقین کند که سگها موجوداتی ترسناک و وحشت آور هستند. در اینگونه مواقع فقط باید با مراقبت و توجه با کودکتان رفتار کنید تا بتواند با آن موقعیت ترس آور روبه رو شود.
-
به فرزندتان یاد بدهید که چطور میزان یک ترس را اندازه گیری کند. اگر کودک بتواند شدت یک ترس را با میزان 1 تا 10 بسنجد، ممکن است بتواند به ترس با شدت کمتری نسبت به قبل نگاه کند.
-
تکنیک های کنار آمدن و برخورد با ترسها را به کودکانتان بیاموزید. می توانید این تکنیک ها را امتحان کنید: خودتان را "صاحب خانه" به کودک معرفی کنید، و این باعث خواهد شد که کودک نسبت به شیء ترسناک جرات و جسارت بیشتری پیدا کند و برای فرار از آن به شما پناه بیاورد. به فرزندانتان یاد بدهید که در چنین مواقعی به خود بگویند، "من می توانم.." یا "هیچی نیست، می تونم با اون کنار بیام...". تکنیک های تمدد اعصاب نیز کمک کننده هستند، مثل تجسم فکری (تصور غوطه خوردن روی ابرها یا دراز کشیدن لب ساحل دریا) و تنفس عمیق.
راه برطرف کردن ترسها و اضطرابها، مقابله با آنهاست. با استفاده از پیشنهاداتی که در این مقاله ارائه شد، می توانید به فرزندتان کمک کنید تا بهتر با موقعیت های زندگی کنار بیایند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
بارها اتفاق افتاده است که مشغول صحبت کردن با تلفن هستيد. در همان زمان فرزندتان وارد اتاق شده و از شما سوالي را ميپرسد. شما به آرامي ميگوييد: «مامان الان مشغول صحبت کردن با فرد مهمي است عزيزم.» و او باز سوال خود را بلندتر مطرح ميکند. بار دوم کمي لحن شما تغيير ميکند «الان نه!» او پاي خود را بر زمين ميکوبد و فرياد ميزند و براي چندمين بار سوال خود را مطرح ميکند.
اگر چه کودک پنج ساله تا اين زمان متوجه شده است که دنيا فقط متعلق به او نيست ولي هميشه اين مسئله را به خاطر نميسپارد. همانطور که حافظه ي ضعيف او رشد ميکند،کم کم به خاطر مي آوردوقتي کسي مشغول صحبت کردن با فرد ديگري باشد، نميتواند پاسخ او را بدهد. حالا ديگر کمتر عصباني خواهد شد و ميتواند خود را کنترل کند.
سعي کنيد از او انتظار زيادي نداشته باشيد. بايد مدتها بگذرد تا کودک بتواند تشخيص دهد چه زماني لازم است صحبت ديگران را قطع کند و چه زماني بايد سکوت کند.هنگامي که خانه در حال آتش گرفتن است، ظرفشويي در حال سرريز شدن و خواهر کوچکتر در خطر باشد بايد با فرياد از ديگران کمک گرفت، وقتي نياز غيرضروري و کماهميت باشد ميبايست صبر کند تا صحبت ديگران به پايان برسد بعد نياز خود را طرح کند.
کسب مهارت در اين زمينه نياز به گذشت زمان دارد. سعي کنيد دنيا را از چشم کودک ببينيد. بدانيد او قصد آزار دادن به شما را ندارد. شما هم صحبتهاي طولاني و خسته کننده را به زماني موکول کنيد که کودک در خواب است يا در خانه حضور ندارد.
کلماتي مثل ببخشيد، لطفاً، متشکرم، بفرماييد را به او بياموزيد. بعد از مدتي به کار بردن اين کلمات برايش به شکل عادت خواهد شد.
آموزش از طريق بازي
هدف اين است که کودک بياموزد تا پايان صحبت ديگران صبر کند. بازي به اين صورت است که شما سوالي را از کودک ميپرسيد: «چرا دوست داري فوتبال بازي کني؟ بعد به دقت به پاسخ او گوش دهيد. سپس سوال کنيد آيا صحبت شما تمام شد؟ خب حالا نوبت توست که از من سوالي بپرسي. اگر هنگام پاسخگويي شما شروع به صحبت کرد با انگشت به لب او فشار دهيد و به صحبت خود پايان دهيد.
بعد چند سوال ديگر مطرح کنيد و بازي را به همين صورت ادامه دهيد. البته اين آموزش زمان زيادي خواهد برد. ولي حداقل توانستهايد برنامهاي براي تمرين «با احترام صحبت کردن» را شروع کنيد.
گاهي صحبتهاي طولاني شما با ديگران باعث ميشود او حوصلهاش سررفته و به دليل نداشتن سرگرمي مزاحم شما شود. پس بهتر است قبل از شروع صحبت با تلفن براي او سرگرمي مناسبي ترتيب دهيد. در اين مورد به او فرصت انتخاب دهيد تا بداند او را در نظر داريد. از او بپرسيد آيا دوست داري زماني که من با تلفن صحبت ميکنم با اسباببازيات بازي کني يا آبميوه و کيک بخوري؟
به همراه کودک کتابهايي را بخوانيد و عقايدي را به او بياموزيد، کتابهايي به زبان ساده در مورد زيبا و به موقع صحبت کردن. اگر بعد از آموزش متوجه شديد بيشتر اوقات با ديگران محترمانه صحبت ميکند او را تشويق کنيد و هديهاي برايش تهيه کنيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
22رفتار طلائي
برخي از رفتارهايي که والدين بايد در مورد فرزندان خود به آنها توجه ويژهاي داشته باشند:
1- به کودک خود برچسب نزنند.
2- او را با کودکان ديگر مقايسه نکنند.
3- بيش از حد توان او از او انتظار نداشته باشند.
4- طبيعت کودک خود را (درونگرا و برونگرا) ، نفي نکنند.
5- از حمايت بيش ازحد کودک خود بپرهيزند.
6- به جاي او تصميم نگيرند و به جاي او مشکلاتش را حل نکنند.
7- از احساس دلسوزي، ترحم و مداخلهي حمايتگرانه پرهيز کنند.
8- از محکوم کردن او در نزد ديگران به ويژه همسالان اجتناب کنند.
9- همهي خواستهها و توقعات فرزند خود را برآورده نکنند.
10- تا حد امکان او را تنبيه بدني نکنند.
11- از کلمات توهينآميز و سبک پرهيز کنند.
12- حس انتقام و کينهتوزي را به او القا نکنند.
13- قوانين و مقررات مدرسه را در نزد کودک به تمسخر نگيرند.
14- مشکلات عاطفي کودک را در نزد او بيان نکنند.
15- از پاداشهايي که جنبهي رشوه و باجخواهي دارد، پرهيز کنند.
16- از آموزشهاي زودرس و يا ديررس، به ويژه در مسائل جنسي، به کودکان پرهيز کنند.
17- از سرکوب نيازهاي کودکان خودداري کنند.
18- با همهي فرزندان خود با روش يکسان برخورد نکنند و انتظار يکسان نيز نداشته باشند.
19- در برابر کودک از نزاع و درگيري بين خود و همسرشان خودداري کنند.
20- از ياري کردن دائمي کودک در انجام تکاليف درسي او خودداري کنند.
21- از جهت دادن و برجسته کردن استعدادهاي خاص او زودتر از موعد خودداري کنند.
22- سوالات و کنجکاويهاي مربوط به مسائل جنسي او را سرکوب نکنند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
فرياد نزنيد کودک را درک کنيد
امروزه ديگر والدين براي تنبيه کودکان کمتر متوسل به تنبيه بدني ميشوند و در واقع به جاي بلند کردن دست، صداي خود را بالا ميبرند. غافل از اين که بعضي از کلمات به کار رفته در فريادها از صدمات بدني هم بدترند.
راه حل کوتاه مدت و مشکلات دراز مدت
برخي از والدين هميشه در حال فرياد زدن هستند .گويي کودکان صداي آنها را نميشنوند.
وقتي کودکان با هم جنگ و دعوا ميکنند، تکاليفشان را انجام ندادهاند و والدين مجبور شوند مسآلهاي را براي چندمين بار تذکر دهند چنان فرياد ميزنند که گويي در اپرا هستند.
گاهي والدين تصور ميکنند فرزندشان آنقدر به فرياد آنها عادت کرده است که در صورتي که فريادي را نشنود هيچ عملي را انجام نخواهد داد.
البته والدين در سکوت بعد از فرياد احساس خيلي بدي پيدا ميکنند و در واقع اين احساس با احساس والديني که در برخورد با کودک از کمربند استفاده کردهاند تفاوتي ندارد. آنها هم بعد از استفاده از کمربند پشيمان ميشوند و به همين شدت ناراحت خواهند شد.
فرياد جاي کمربند را ميگيرد و هر چه تعداد و نوع کلمات به کار برده شده در هنگام عصبانيت بيشتر باشد، شدت صدمات روحي ايجاد شده در کودک بيشتر و متأسفانه عوارض اين صدمات طولاني مدت خواهد بود.
ميتوان با اطمينان گفت بالا رفتن صدا در بيشتر خانوادههاي امروزي امري طبيعي است. شايد فرياد زدن بر سر نوپايي که در خطر است شروع اين رفتار غلط باشد.
آيا چنانچه در هنگام خريد از فروشگاه متوجه شويد لوازم خريداري شده خوب بستهبندي نشده بر سر فروشنده فرياد ميزنيد که «چقدر بي عرضهاي؟!»
يا وقتي متوجه ميشويد که معلم فرزند شما در آموزش رياضي ضعيف عمل کرده بر سر او فرياد ميزنيد که «حواست کجاست؟!»
پس چطور به خودتان اجازه ميدهيد بر سر کودک خود فرياد بزنيد؟ اين فرياد هم به اندازه ي فرياد زدن در محل کار و محيط اجتماع زشت است. پس چرا تصور ميکنيم فرياد زدن در خانه کاري قابل قبول است؟
برخي از والدين اين مسئله را خوب درک کردهاند و مراقب رفتار خود هستند آنها به خاطر ميسپارند که حتي اگر فرزندشان (بخصوص در سن نوجواني) به شدت عصباني شده و فريا د ميزند، والدين نبايد با فرياد پاسخ او را بدهند. بلکه رفتار آنها بايد الگويي براي فرزندان باشد تا توانايي تسلط بر خود را کسب کنند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هشدارها ونکته هاي تر بيتي
انگيزهها و نيازهاي ناهشيار، حوادث و وقايع ناخواسته، دردها و رنجهاي ناخوشايند، آموزهها و يادگيريهاي نامرئي، مهمترين، مرموزترين و پنهانترين عوامل تربيت و شکل دادن رفتار و شخصيت آدمي محسوب ميشوند.
اين عوامل کمتر در دايرهي ديد و مشاهدهي اوليا و مربيان در ميآيند و از تأثير رازآلود آنها آگاهي سازمان يافتهاي وجود ندارد. کافي است که هرکس نگاهي اجمالي به گذشتهي خود داشته باشد و حوادث و وقايعي را که موجب شده است تغيير و تحولي اساسي در افکار و شخصيت او ايجاد شود، برشمارد؛ آنگاه با کمال شگفتي متوجه خواهد شد که اغلب آنچه وجود او را تحت تأثير قرار داده و يا سرنوشت وي را تغيير داده است، غالباً ربطي به برنامهريزيهاي «قصد شده» و عوامل «پيشبيني شده» و آموزشهاي «رسمي و ثبت شده» نداشته است.
اوليا و مربياني که توانستهاند بين اهداف پنهان و اهداف آشکار تربيت، تمايز معنادار ايجاد کنند، ميدانند که بين آنچه «قصد» ميکنند و آنچه فرزندانشان «کسب» ميکنند، تا چه اندازه اختلاف و بلکه تناقض وجود دارد.
در پارهاي از موارد نيز مشاهده ميشود که آنچه به يک معنا به کام کودک تلخ ونا گوار است، ممکن است در معنايي ديگر به سود رشد او باشد، و اگر بتوان از همهي وقايع و محرکها و روي دادهاي منفي و مثبت استفادهي سازنده کرد، آنگاه تهديدها و بحرانهاي زندگي نيز به فرصتها و بسترهاي کمالزا تبديل ميشود. چرا که:
رنج و درد به همان اندازه سازنده است که آسايش و لذت.
کاميابي و موفقيت به همان اندازه مفيد است که شکست و ناکامي.
ناامني و ترس به همان اندازه رشددهندهي استعدادها و مهارتهاي کودک است که امنيت و آرامش.
بحران و تعارض در زندگي کودک به همان اندازه موجب تحول و رشد اوست که هماهنگي، تعادل و توازن.
در واقع، گاهي اوقات، «بود» چيزها در گرو «نبود» آنهاست!
همچنان که تا زماني که غم نباشد، شادي درک نميشود.
تا زماني که «بيماري» نباشد قدر «عافيت» بر ملا نميشود.
تا زماني که فقر و محروميت نباشد، برخورداري و کاميابي پديد نميآيد.
به عبارت ديگر:
اگر امکان «شکست» نبود ،«موفقيت» به دست نميآمد.
اگر «عقدهي حقارت» نبود، تلاش براي «برتري» و جبران مضاعف صورت نميگرفت.
اگر امکان «فساد» و «گناه» نبود، «نجابت» و «پاکي» معنا نداشت.
اگر «تاريکي» و «ظلمت» نبود، «روشني» و «نور» احساس نميشد.
پس در يک کلام شايد بتوان گفت: «شر» عاملي است به همانسان مثبت که «خير»! همانگونه که «پروتاگوراس»، انديشمند بزرگ يوناني، به شاگردان خود ميآموخت که همان لحظه که در ستايش شيء واحدي هستند در همان لحظه آن را نکوهش کنند، زيرا جهان واقعي انسانها با هم متفاوت است. اما به نظر ميرسد در جامعهي امروز و در جهان معاصر، اين مفاهيم و اين نوع قرائت از تعليم و تربيت، ديگر وجود خارجي نداشته باشد، چرا که تربيت کودکان امروز، در فضاهاي مصنوعي، با برنامهها و روشهاي ساختگي هم چون کارخانههاي صنعتي در محفظههاي مکانيکي صورت ميگيرد. به همين سبب است که محصول اين «باز توليد» با طبيعت آدمي و نيازهاي متعالي او فاصله دارد. اما تعليم و تربيت زنده با روشهاي فعال و بالنده در مواجهه با چالشهاي جدي زندگي رخ ميدهد و از خلال آن شيوههاي زيستن متعالي در ميدان نبردهاي متوالي کشف ميشود.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
نکاتی برای والدین
- علت و تداوم مشکل خواب را در کودکتان بررسی کنید، شاید دلیل آن جلب توجه ، اضطراب ، تاثیر داروها و ....
باشد. بررسی این عوامل در انتخاب راه حل مناسب به شما کمک خواهد کرد.
- فعالیتهای بدنی کودک مانند بازی کردن در پارک ، برنامههای ورزشی را در طول روز
افزایش دهید. کودکان قبل از خواب باید آرام باشند تا برای خوابیدن آماده شوند.
بازیهایی که نیازمند فعالیت زیاد هستند برای ساعات قبل از خواب مناسب
نیستند.
- به تدریج فعالیت کودک را از زمان غروب به بعد کاهش دهید و به جای بازیهای
پرتحرک مانند کشتی گرفتن یا توپ بازی ، فعالیتهایی مانند مطالعه کردن، شنیدن قصه یا
تماشای تلویزیون را جایگزین نمائید. انجام فعالیتهای آرام کننده چون حمام آب گرم ،
ماساژ قبل از خواب و به آرامی تکان دادن کودک مفید خواهد بود.
- برای زمان خواب کودکتان برنامه تعیین کنید.
- برنامههای خانواده و خواستههای کودک را نیز در نظر بگیرید. انعطافپذیر باشید
ولی برخورد قاطع با کودک را نیز تمرین کنید. الگویی را که تصمیم به ادامه آن ندارید
شروع نکنید. برنامه شبانه باید در کل روز موجب احساس امنیت و نزدیکی میان افراد
خانواده شود.
- قبل از خواب با کودکتان در مورد مسائل روزمره و آمادگی برای شروع روز بعد صحبت
کنید.
- آماده کردن لباسهای مدرسه و مرتب کردن کتابهای فردا ، برنامه مناسبی برای
کودکان بزرگتر خواهد بود. قصه گفتن برای کودک قبل از خواب در درک اینکه الان موقع
خواب است کمک میکند.
- اگر کودکتان شبها سخت به خواب میرود یا از خواب میپرد به او اجازه خوابیدن
در طول روز را ندهید. اینکار به کودک در ایجاد الگوی خواب منظم کمک خواهد
کرد.
- به خاطر داشته باشید مصرف شبانه برخی مواد غذایی مانند چای و نوشابه خواب کودک
را کاهش میدهد.
- به کودکتان روشهای آرامسازی (نفس عمیق ، کشش و آرامسازی عضلات بدن) را آموزش
دهید. سعی کنید قبل ازخوابیدن ، کودک این روشها را انجام دهد.
- به کودک اجازه دهید تا زمانی که خواب آلوده و خسته نشده بیدار بماند و سپس او
را به رختخواب ببرید.
- از تمرینهای مثبت استفاده کنید. در طول روز راههایی را که کودک میتواند با
بکارگیری آنها به خواب رود برای او بیان کنید. مثلا کودک میتواند با فکر کردن
درباره صحنههای آرام و زیبا مانند برخورد امواج دریا به ساحل ، پریدن گوسفندان از
روی نرده یا با تکرار حروف الفبا و خواندن ترانهای کودکانه این کار را تمرین
کند.
- حتیالامکان سعی کنید نکات ایمنی را در اتاق خواب کودک رعایت کنید (مثل پوشاندن
سیمهای برق ، استفاده ازمحافظ پریز برق و دور نگهداشتن کودک از اشیاء شکستنی). این
کار به والدین کمک میکند با خیال راحت کودک را در اتاقش تنها بگذارند.
- اگر کودک در رختخواب خود نمیماند در اتاق او حضور یابید و هنگامی که آرام است
او را تشویق کنید، برای مثال برایش نوار قصه بگذارید و اگر ناآرامی کرد، ضبط را
خاموش کنید.
- هنگامی که کودک در طول شب از خواب بیدار میشود به او کمتر توجه کنید. کمتر او
را در آغوش بگیرید، تماس چشمی را محدود نمایید و با او صحبت نکنید. بیتفاوتی
والدین در این زمان برای خوابیدن مجدد کودک موثر خواهد بود.
- به تدریج از توجهتان به کودک پس از رفتن به رختخواب کم کنید و دیرتر به گریه یا
جیغ او پاسخ دهید. به کودک بگوئید همین الان باید بخوابد و این کار را هر شب تکرار
کنید. آنها به برخورد قاطع شما نیاز دارند.
- برای بعضی از کودکان خوابیدن در اتاق تاریک دشوار است. روشن کردن چراغ خواب در
اتاق کودک مفید خواهد بود.
- اگر کودک برای خوابیدن در اتاق خواب شما اصرار دارد رختخواب او را روی زمین
بیندازید و به او بگوئید در صورت تمایل به خوابیدن در اتاق باید روی زمین بخوابد.
به تدریج در شبهای بعد رختخواب او را نزدیک در اتاق خواب ، هال و یا در راهرو
بیندازید. هدف از این کار این است که کودک در اتاق خواب شما ناراحت باشد. بسیاری از
کودکان هنگام قرار گرفتن در این شرایط خوابیدن در رختخواب خود را ترجیح
میدهند.
- والدین باید از نظر جسمی و روانی آمادگی کنار آمدن با مشکلات خواب کودک را
داشته باشند فرصتهای بدست آمده (حضور نداشتن کودک در خانه) برای جبران کمبود خواب
خود و یا انجام کارهای لذتبخش استفاده کنید.
- گاهی کودک تمایل به خوابیدن در کنار خواهر و برادرهایش دارد. در صورت موافقت
والدین این کار به سرعت تبدیل به یک عادت میشود. کودکان باید یاد بگیرند هنگام
خوابیدن مستقل باشند.
- یک هم خواب جایگزین (مانند یک عروسک پشمالو) یا یک هم اتاقی (مثلا خواهر یا
برادر) به تنها خوابیدن کودک کمک میکند و در کسب استقلال او مفید میباشد. کودک را
به تنها خوابیدن به عنوان یک رفتار مناسب تشویق کنید.
- شبها هم با صحبت و هم با عمل همکاری کودک را تشویق کنید. هر شب به وقتشناسی و
در رختخواب ماندن کودک جایزه بدهید. جایزهها میتوانند تماشای بیشتر تلویزیون و یا
یک خوراکی ویژه قبل از خواب باشد.
- کودکان ترسها و تشویشهایی دارند که قبل از خواب به سراغشان میآید. کودک خود
را تشویق کنید در مورد مسائلش با شما صحبت کند. این کار به شما در درک بهتر مسائل
کودک کمک خواهد کرد.
- به خاطر داشته باشید که والدین ، پدر بزرگ ، مادر بزرگ و پرستار کودک باید در
مورد چگونگی کنار آمدن با مشکلات خواب کودک با یکدیگر هماهنگ باشند.
- کودکان به علت شرایط سنی خود آسیب پذیرند و نیاز به حمایت و مراقبت بزرگترها دارند. آسیبپذیری کودکان ایجاب میکند که با وضع قوانین مناسب و حمایت و مراقبت لازم از آنان رشد و سلامت جسم و روان آنان را تامین کنیم
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
چگونگى نگاه کودکان به مقوله مرگ
آنها تصور مىکنند که اجساد هنوز مىخورند و مىخوابند و کارهاى همیشگى خود را انجام مىدهند، فقط با این فرق که این کارها را یا در آسمانها و یا در زیر خاک انجام مىدهند. حتى وقتى یکى از اولیا یا خواهران و برادران کودک درگذشته است، او نمىتواند این اتفاق را براى آنها در نظر بگیرد.
واکنش کودکان نسبت به مرگ
اصولا کودکان این مفهوم را کمکم و به آهستگى درک مىکنند و نباید انتظار داشت که همه موضوع را در یک لحظه یا یک روز بفهمند و حتى بسیارى از آنها تا وقتى که کاملا احساس امنیت نکنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمىدهند، یعنى فرایندى که ممکن است ماهها تا سالها به طول بینجامد، بخصوص اگر مرگ عزیزى را شاهد بوده باشند. بعضى از کودکان رفتارهایى انجام مىدهند که به نظر عجیب مىرسد. مثل بازیهاى تشییع جنازه یا اداى مردن کسى را درآوردن. این هم امرى طبیعى است، حتى اگر به نظر بزرگترها غیر معقول باشد. بنابراین ، این روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نباید از کودک گرفت.
احساسات خود را در مورد مرگ توضیح بدهید.
پاسخ دادن به سوالات کودکان
مثلا به او گفته شود مردن این گربه یعنى اینکه او دیگر راه نمىرود یا غذا نمىخورد و چیزى را نمىبیند و هیچ دردى را احساس نمىکند و جسم آن دیگر کار نمىکند. کودکان نیاز دارند در مورد خودشان اطلاعاتى داشته باشند. ممکن است بپرسند که «من کى مىمیرم؟» که در جواب بهتر است گفته شود: «هیچ کس نمىداند که کى کسى مىمیرد، ولى بیشتر ما زمان خیلى خیلى زیادى زندگى مىکنیم. من مطمئنم که تو تا وقتى که خیلى پیر بشوى، زندگى مىکنى.» یا ممکن است کودک بپرسد: «مامان ، تو کى مىمیرى؟» این سؤال معمولا براى اولیا خیلى تکاندهنده است.
عملا منظور کودک از این نوع سؤال این است که آیا تو از من مراقبت مىکنى و یا چه کسى بعد از این از من مراقبت مىکند، بنابراین بهتر است به کودک گفته شود «مامان قوى و سالم است و خیلى خیلى وقت زیادى ، پیش تو خواهد ماند.» حتى به اولیا توصیه مىشود به کودکان زیر ۵ سال بگویند: «مامان نمىمیرد»، «بابا نمىمیرد». بنابراین اگر اینگونه جواب بدهیم که «فرزند عزیزم همه ما یک روزى مىمیریم» براى کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز مىمیریم.
از عبارتهایى که به یک امر خوب اشاره مىکند، پرهیزکنید.
مرگ را هرچه قابل لمستر براى او توضیح بدهید مثلا بگویید: «پدربزرگ خیلى خیلى پیر شده بود و بدنش قادر به کارکردن نبود.» اگر پدربزرگ قبل از مرگ مریض بوده، اطمینان حاصل کنید که کودک بفهمد مریض شدن مثل سرماخوردن معنى مردن نمىدهد. به او توضیح بدهید که این مریضىها نمىتواند کسى را بکشد.
در مورد کاربرد واژههاى خداوند و بهشت با احتیاط کامل رفتار کنید.
منتظر واکنشهاى مختلفى ازسوى کودک باشید.
ازسوى دیگر کودک ممکن است با بروز رفتارى کاملا بىتفاوت شما را متعجب کند. مثلا بگوید: «حالا که بابا پیش ما نیست، من راحتتر مىتوانم بازى کنم!» از اینگونه عبارات تعجب نکنید و آنها را به حساب ناتوانى کودک از درک مفهوم پیچیده مرگ بگذارید. کودکان نمىتوانند آنطور که بزرگترها معنى و اثر مرگ را درک مىکنند، این موضوع را درک کنند، بنابراین چنین کودکانى سنگدل و بىاحساس نیستند.
انتظار تکرار سوالات کودک را داشته باشید.
به کودک کمک کنید خاطرات خوب فرد فوت شده را به یاد بیاورد.
گاهى اوقات مادر به علت سقط جنین بیمار ، دچار سوگ مىشود. در این موارد کودک نیز نگران مادر مىشود، حتى بدون اینکه بداند حاملگى و تولد چه معنى مىدهد. او ممکن است احساس گناه کند و یا به سوگ از دست رفتن نقش خواهر یا برادر بزرگتر شدن خودش بنشیند که شما از قبل به او وعده داده بودید. دراین مواقع ، کودک احتیاج دارد مطمئن بشود اینگونه مرگ و میر خیلى نادر است، بخصوص اگر شما قصد باردارى دیگرى دارید. به کودک باید توضیح داد «بچه فوت شده به اندازه کافى بزرگ نشده بود که بتواند به دنیا بیاید و بیرون شکم مامان زندگى کند». به کودک خود اجازه بدهید با کشیدن یک نقاشى یا درست کردن یک کاردستى در این باره سوگوارى خود را نشان بدهد.
وقتی با مساله مرگ روبه رو میشوید
- در شرایط دشوارى که خود شما از یک غم بزرگ در رنج هستید، انتظار رفتار کامل و
بدون اشکال ازخود نداشته باشید. در این مواقع ، ممکن است شما جلوى کودک گریه کنید،
یا جواب سوالات او را در وهله اول نداشته باشید، که اینها همه طبیعى است. بنابراین
از دوستان و اقوام کمک بخواهید و به یاد داشته باشید هرچه شما به خودتان بیشتر کمک
کنید تا با مسأله سوگ کنار بیایید، به کودکتان نیز بیشتر مىتوانید یارى
برسانید.
- در مواقعى که از تلویزیون یک حادثه را مشاهده مىکنید، کودک شما اضطراب و
نگرانى شما را درک مىکند. بنابراین به او بگویید: «
از اینکه مردم ناراحت شدهاند و با سختى روبه رو هستند، من هم ناراحت هستم. ولى در
کنار تو ، کودکم ، خواهم بود و از تو مراقبت خواهم کرد.»
- سعى کنید که کودک هرچه زودتر به زندگى همیشگى و روزمرهاش برگردد، فعالیتها و برنامههاى همیشگى به کودک کمک میکند که زودتر احساس امنیت و آرامش کند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
آیا همه کودکان در باید در یک زمان مشخص شروع به صحبت کردن کنند؟
مهارتهای زبانی کودکان
تعداد قابل ملاحظهای از کودکان ، در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد ، در این سن از لحاظ گفتاری از دیگران عقبتر هستند. اگر کودک شما در ۲ سالگی کمتر از ۵۰ کلمه میگوید و یا نمیتواند جملات دو کلمهای بسازد، از جمله کودکانی است که دیر به حرف میافتند. به عقیده دکتر رسکورلا ، دیر به حرف افتادن کودکان زنگ خطری به حساب نمیآید ولی بخصوص در مورد بچههای ۵ ساله بهتر است که موضوع را با پزشک کودک در میان بگذارید.
نگران کنندهتر از همه عقب ماندگی در مورد فهمیدن گفتار و یا آنچه که فرزندتان درک میکند، میباشد. یکی از کارشناسان میگوید: بیشتر کودکان یک ساله میتوانند دستورات ساده را عمل کنند. به عنوان نمونه ، کفشت را پیدا کن. اگر فرزند ۱۸ ماهه شما به نظر میرسد که بعضی چیزها را نمیفهمد، بهتر است که با دکتر او مشورت کنید.
اگر حرفهای کودک شما برای همگان غیر از شما نامفهوم است. اصلا نگران نشوید. یکی از متخصصان با مطالعه بین بچههای ۱۸ ماهه برآورد کرده است که تنها ۲۵ درصد از آنچه که فرزندتان میگوید، میتواند برای دیگران قابل درک باشد. (در مقابل نیز شما فقط ۹۵ درصد از صحبتهای او را متوجه میشوید). در آخر دکتر رسکورلا اضافه میکند: توانایی صحبت کردن در میان کودکان متفاوت است، تا ۳ سالگی نگران حرف زدن فرزند خود نباشید.
بایدها و نبایدها
- آبه- آبه.
- من دستشویی رفته باشم.
- به آب میوه اشاره میکند.
- با حرکات سر و صورت به حیوانات پشمالو اشاره میکند.
- آبه میخوای
- نه، رفته باشی، نیست. من رفتم
- من به تو چیزی نمیدم مگر این که آب میوه بگی.
- آیا خرگوش صورتی خودت را میخوای؟
- آب میخواهی
- بله ، شما دستشویی رفتید
- آب میوه ، تو آب میوه میخواهی
- آیا خرگوش صورتی خودت را میخواهی یا خرس آبیات؟
کمک به شکوفایی گفتار در کودکان
برخی از روشهایی که نقش اساسی در مکالمه کودک دارد
بلند و رسا صحبت کنید.
با آهنگ و موزون صحبت کنید.
کلمات را یکی یکی اضافه کنید.
با اسم کلمات بازی کنید.
اگر اغلب پس از بیدار شدن از خواب تشنه است، فورا برای او آب نیاورید. بلکه در عوض اجازه دهید تا او از شما بخواهد، سپس بگوئید: تشنه هستی! الان برایت کمی آب میآورم. تمرین کنید و باز هم تمرین و تمرین. به فرزندتان اجازه دهید تا در هر فرصت مناسب از مهارتهای زبانیاش، بخصوص با هم سن و سالهایش استفاده کند. به عقیده یکی از کارشناسان: وقتی که کودک شما میبیند که بچههای دیگر صحبت میکنند، او نیز برای حرف زدن با دیگران تشویق میشود. بعضی از کارشناسان گفتاری معتقدند که استفاده از پستانک ، شیشه شیر و لیوانهای دردار که باعث مکیدن به مدت طولانی میشوند، باعث نوک زبانی بچهها شده و ممکن است حروف س و ز را ناجور تلفظ کنند.
تحمل کنید و صبور باشید. یکی از متخصصین میگوید: زمانی که کودکان دنبال کلماتی هستند که میخواهند بیان کنند، فرصت دهید، اگرچه معمولا برای والدین خسته کننده است. همچنین از پریدن بین حرفهای کودکان جهت کامل کردن جملاتشان خودداری کنید. با این کار به آنها فرصت میدهید تا از کلمات ذهنی خود استفاده کنند و شما تواناییهای آنها را باور خواهید کرد و این راه بهترین تشویق و ترغیب در همه مراحل است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
در رشد و تکامل عواطف آثار رشد بدنی و یادگیری چنان درهم میآمیزند که گاهی نمیتوان آنها را از هم تمیز داد. کار غدد داخلی نقش مهمی در عواطف دارند. در واقع رفتار عاطفی خاص نوزادان و بچهها از کورتکس سرچشمه گرفته و ثانیا رفتار عاطفی پخته و منظم تابع رشد مراکز کورتکس است. بچه در اثر رشد و تکامل حرکتی- حسی چیزهایی را درمییابد که قبلا درک نمیکرد. بچهای که از لحاظ ذهنی و دستگاه عصبی رشد کرده باشد، مدت درازتری به چیزی دقیق میشود. عواطف از یک شخص به شخص دیگر سرایت میکنند و این حقیقت در مورد نوزادان و بچههای بزرگتر هر دو صحیح است.
بچهای که ممکن است به دلیل واهی از معلم یا شخص دیگری بدش بیاید، بزودی همه دوستان طفل نیز با آن شخص بد میشوند. کج خلقی معلم سرکلاس در بچهها تاثیر میکند و ممکن است آنها تا وقت خانه رفتن کج خلق باشند. از طرف دیگر بچه مضطرب و بیمزده ممکن است آرامش را از معلم یا دوستی که آرامش دارد، یاد بگیرد.
خصایص حالات عاطفی کودک
عواطف کودک زودگذرند.
عواطف کودکان شدیدند
عواطف کودک فراوانند
پاسخهای عاطفی کودک متفاوتند
عواطف کودکان را میتوان با علائم رفتار تشخیص داد
نیروی عواطف در کودکان تغییر میکند
شیوههای تغییر و بیان عواطف تغییر مییابند
عوامل موثر در عواطف
خستگی
عدم تندرستی یا فقر بهداشتی
موقع روز
هوش
محیط اجتماعی
روابط خانوادگی
سطح آرزوها و انتظارات
گاهی فشار عاطفی کودک نتیجه آن است که پدر و مادر از او انتظاراتی دارند که بیش از توانایی او میباشند و کودک چون از برآوردن این انتظارات عاجز میماند، خود را گناهکار و نالایق پندارد و گاهی نیز این امر نتیجه آروزها و هدفهایی است که خود طفل دارد. اگر نتواند به آروزها و هدفهای خود برسد، خود را بیکفایت تصور کرده و دچار ترس و اندوه و دلواپسی میشود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
توصيه هايي براي والديني که از دست بچه ها به ستوه آمده اند
وقتي روي کتاب هاي کف اتاق خواب پسر ده ساله ام ليز خوردم فهميدم که بايد کاري مي کرد. آن طور هم نبود که من و همسرم قبلاً تلاش نکرده باشيم. تهديدها و اولتيماتوم هاي ما فقط به طور موقتي مشکل را حل مي کرد. کتاب ها هميشه کف اتاق پراکنده بود.
سپس به ذهنم خطور کرد که از روش منظمي که در کتابفروشي ها به کار برده مي شود، استفاده کنم. براي پسرم قفسه هاي پلاستيکي خريدم، سپس به کمک هم کتاب ها و ديگر وسايل او را در قفسه ها جاي داديم و مرتب کرديم. ديگر نه من نق مي زدم و نه او اتاق درهم برهمي داشت.
والدين پر مشغله اغلب مانند گروهبان آموزشي عمل مي کنند که فقط در طول روز به افراد آموزش مي دهند، اين روش نه تنها بي اثر است بلکه والدين و فرزندان را عصباني و آزرده خاطر مي کند.
بنابراين شما چه چيزي بايد به فرزندانتان بگوييد تا کاري را که مي خواهيد انجام دهند؟ راه حل هاي زير با استفاده از تجربه هاي والدين که مربوط به پنج مشکل عمومي است بايد حس همکاري و مسئوليت پذيري و مرتب بودن فرزندان را برانگيزد – مهارت هايي که يک عمر به درد آنان مي خورد.
وقتي فرزندتان دسته گلي به آب داده است. به جاي اين که بگوييد « اي دست و پا چلفتي!» بگوييد: « ببينم، براي حل اين مشکل چي لازم داري؟»
جين نلسون روان شناس خانواده مي گويد: « اين که والدين چگونه با اشتباهات کوچک فرزندان کنار مي آيند – از ريختن شير گرفته تا شکستن اسباب بازي – مي تواند منجر به دوستي و اعتماد بين آنها و فرزندانشان شود يا سبب فاصله و خصومت گردد.»
گاهي فرزندانتان کارهايي مي کنند که شما بايد تحمل کنيد، البته خيلي سخت است ولي برخورد خشونت آميز به آنها ياد نمي دهد چگونه رفتارشان را تصحيح کنند. اگر با فرياد بگوييد: « فوراً آن را تميز کن.» عمل تميز کردن نه الزام منطقي عملش، بلکه بيشتر شبيه تنبيه به نظرش مي رسد.
نحوه ي برخورد فرزندتان با راه حل انتخابي شما مهم است. متوجه باشيد که هيچ سرزنشي در کار نباشد ، فقط به طور ساده بيان موقعيتي باشد که نيازمند اصلاح است.
اتاق درهم و برهم فرزندتان شما را ناراحت مي کند. به جاي اين که بگوييد:« اتاقت را مرتب کن – وگرنه...! » بگوييد « يا الان مرتب کن و يا تا ده دقيقه بعد – انتخاب با خودت است.»
والدين اغلب به استفاده از تهديدهاي تو خالي روي مي آورند که تأثير چنداني بر بچه ها ندارد. نتيجه چيست؟ به نظر مي رسد « نتيجه ي اين نوع برخورد ، افزايش کشمکش است که مي تواند به سرعت شدت يابد.»
از دادن اولتيماتوم اجتناب ورزيد. سعي کنيد که هميشه بر وجه مثبت کار تأکيد کنيد.مثلاً بگوييد: « اگر اسباب بازي ها و لباسهايت منظم باشد اتاقت خيلي قشنگ مي شود.» و با دادن انتخاب محدودي به فرزندانتان در مورد زمان انجام اين کار، در واقع از برخورد و درگيري با او پرهيز مي کنيد.
او نمي خواهد از رختخواب بيرون بيايد.به جاي اين که بگوييد: « پاشو! اين آخرين دفعه است که صدايت مي کنم.» بگوييد: « صبح به خير. ساعت هفت است، الان بايد چه کار کني؟»
به عنوان والدين ، ما اغلب در قبال فرزندانمان مسئوليت زيادي به عهده مي گيريم، بنابراين تعجبي ندارد که آنها مدت زيادي در تختخواب منتظر بمانند تا به آنها گفته شود، بلند شوند. فرزندان به طور تجربي مي دانند که ما آنها را با ناز و نوازش بيدار مي کنيم و نمي گذاريم ديرشان شود.
نلسون مي گويد: « نق زدن ، به فرزندان ياد نمي دهد که چگونه مسئوليت پذير باشند. در تعطيلي آخر هفته در مورد راه هايي که سبب مي شود صبح زيبا همچنان زيبا بماند، صحبت کنيد. به عنوان مثال او مي تواند شب قبل لباسهايش را آماده کند و کيفش را ببندد. يک ساعت شماطه دار بخريد و نحوه ي تنظيم آن را به او ياد بدهيد.
تصميم بگيريد در مقابل کاري که مي خواهيد فرزندتان انجام دهد، چه خواهيد کرد. مثلاً برايش توضيح دهيد که اگر از سرويس مدرسه جا بماند، او را با ماشين خودتان نخواهيد برد. البته اين تهديد موقعي عاقلانه است که فرزندتان بتواند پياده يا با وسايل نقليه عمومي به مدرسه برود.
بر سر حرفتان بمانيد: او بايد مسئله دير رفتن به مدرسه را حل کند يا اين که جوابگوي علت دير کردش به اولياي مدرسه باشد.
او باز هم مي خواهد در انجام تکاليف به او کمک کنيد. به جاي اين که بگوييد: « تو خيلي تنبلي! بايد بيشتر تلاش کني » بگوييد « کار توست ، مطمئنم که مي تواني آن را انجام بدهي.»
هنگام شب در اکثر خانه ها براي انجام تکاليف درگيري وجود دارد. بعضي مواقع فرزندان کـُند هستند. کمک کردن بيش از حد به بچه سبب عدم پيشرفت او مي شود.
توپ را در زمين فرزندتان بيندازيد. اول به او بگوييد که به توانايي هاي او ايمان داريد، «هفته گذشته مسئله سختي را حل کردي» ، سپس مقررات مشخصي براي مطالعه وضع کنيد و يک مکان آرام براي مطالعه ايجاد نماييد که دور از سر و صداي اطفال و تلويزيون باشد.
وقتي فرزند شما مشغول انجام تکاليفش است نزديک او نرويد. اين کار او را خيلي وابسته خواهد کرد. البته چنانچه در مورد چيزي مشکل دارد يا مردد است، خوب است که همان را توضيح دهيد و بعد از او دور شويد.
هرگز تکاليف او را انجام ندهيد اين کار مانع پيشرفت او مي شود، چرا که فرزندتان چيزي ياد نمي گيرد. راه حلش اين است که تکاليف را به صورت کاري عادي و روزمره در آوريد نه اينکه مسئله اي باشد که هر روز در موردش کشمکش داشته باشيد.
هيچ کاري در خانه انجام نمي دهد.
به جاي اين که بگوييد: « کي مي خواهي ياد بگيري که در مورد کارهاي خانه احساس مسئوليت کني؟» بگوييد: « تا ميز چيده نشود نمي توانم شام را بکشم.»
درگير و شريک کردن بچه ها در کارهاي خانه ، هميشه مشکل است. اين کار را با وضع مقرارت مشخصي در مورد اين که چه کسي، چه کاري را چه موقع مي بايست انجام دهد شروع کنيد. از بچه ها بخواهيد که در طرح يک جدول به شما کمک کنند. وقتي کاري به طور کامل اجرا نمي شود، با ربط دادن نتايج به رفتار بد، درسي به آنها بياموزيد.
براي نمونه تا زماني که ميز چيده نشود از دادن شام امتناع کنيد. در اين مورد قاطع باشيد ؛ حتي اگر فرزندتان گرسنه به رختخواب برود. در مورد لباس هاي کثيف نيز همين گونه برخورد کنيد.سر فرزندتان داد نزنيد که لباسهايش را از کف اتاق جمع کند، بلکه فقط لباس هايي را بشوييد که در سبد رختشويي است. موقعي که فرزندتان مي خواهد لباس مورد علاقه اش را بپوشد ولي مي بيند که شسته نيست ، ياد مي گيرد که از قبل به فکرش باشد.انتظار داشته باشيد که گاهي فرزندتان شما را عصباني کند. وقتي او اين کار را مي کند، فقط پاسخ مختصر و ساده اي بدهيد. به خاطر داشته باشيد که کارها براي اين که بهتر شوند، اول بدتر مي شوند. اما در درازمدت تلاش بيشتر براي درگير کردن فرزندان در يافتن راه حل مشکلات ، هزينه ناچيزي است که براي پرورش فرزنداني مسئوليت شناس و با انگيزه مي پردازيد
موضوعات مرتبط: روان شناسی
در قسمت قبل به مشكل اجتماعي لجاجت و كج خلقي در كودكان پرداختيم . اينك مي خوانيم ...
دروغ گفتن كودكان
دروغ گفتن ، انحراف از صراط مستقيم و فطرت انساني و مخالف وجدان اخلاقي است. بدبختانه اين مرض خطرناك ، مخصوص بزرگسالان نيست، بچه هاي كوچك نيز به اين ناهنجاري دچار مي شوند و از كودكي به دروغگويي عادت مي كنند و گاهي چنان به اين عادت ناپسند انس مي گيرند كه از دروغ گفتن لذت مي برند و از اين كه ديگران را با گفته هاي نادرست و غير واقعي خود جذب كنند، مسرور مي شوند . پدران و مادران و مربيان عزيز بايد بدانند كه دروغگويي ناخوشي خطرناكي است كه ممكن است از دوران كودكي بروز كند و فرد تا پايان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضي از خانواده ها اين ناراحتي را كوچك و ناچيز تلقي كرده و اساساً در فكر پيشگيري يا درمان آن نيستند . اگر فرزند آنها تب ، يا عطسه بي موقعي كند، سخت ناراحت مي شوند و فوراً براي درمان او اقدام مي كنند ولي به دروغ گفتن فرزند خويش چندان اهميت نمي دهند.
براي اين كه بتوانيم كودكان را با فطرت راستي پرورش دهيم بعضي از علل دروغگويي اطفال را كه ناشي از روش هاي ناپسند مربيان است ، بيان مي كنيم :
علل دروغگويي و راه جلوگيري از آن
اگر آنچه كه كودك در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول كنيد و آنچه را كه انجام آن براي او سنگين و طاقت فرساست از او نخواهيد، فرزند دروغگو و بدبين بار نمي آيد .
بنابراين لازم است پدر و مادر و مربيان در مقام كارها ، قدرت و نيروي عادت كودكان را در نظر بگيرند و چيزي كه مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحميل نكنند. چون كودك از رنجش مربي و اين كه مربي ، او را تنبل و نالايق بشناسد ، واهمه دارد . لذا وقتي از انجام كار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار براي حفظ شخصيت خويش به دروغ پناه مي برد و در اثر تكرار، دروغگو مي شود.
2- يكي ديگر از عوامل رواني كه باعث دروغ گفتن كودك مي شود ، احساس تحقير است . كودكي كه مورد تحقير و اهانت واقع شده و به شخصيتش ضربه وارد آمده است ، تلاش مي كند تا از هر راهي كه مي تواند ، خود را نشان بدهد؛ كاري كند كه اعضاي خانواده و احياناً كسان ديگر، به وي توجه كنند و او را به حساب بياورند. بنابراين از فرصت هاي گوناگون استفاده مي كند تا منظور خود را عملي سازد. يكي از كارهاي خطرناكي كه اين قبيل كودكان به آن دست مي زنند، دروغگويي است . كودكي كه در خانواده عملاً مورد تحقير و بي اعتنايي بوده و روزگار خود را با محروميت گذرانده است ، بزرگترين لذتش خودنمايي و جلب توجه ديگران است . او با راستگويي و بيان حقايق واقعي هرگز قادر نيست افكار ديگران را متوجه خود كرده و اعضاي خانواده را به خويش جلب كند. ناچار دروغ مي گويد و گاهي دروغ هاي بزرگ و وحشت زا و هيجان آورمي گويد ، دروغي كه تا چند دقيقه همه را متوجه او كرده و خانواده را به جوش و خروش وا مي دارد. مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگي مي دود و فرياد مي زند : " مغازه آتش گرفت " يا خواهرم رفت زير ماشين ! " .
موقعي كه افراد خانواده با نگراني و وحشت مي دوند كه خود را به محل حادثه برسانند، كودك دروغگو لذت مي برد و شادمان مي شود ، لذت مي برد از اين كه آن صحنه را به وجود آورده و منشاء اين همه هيجان و جنبش شده و اعضاي خانواده را مسخره كرده و اهانت هاي گذشته آنان را تلافي كرده است .
مسلماً روش نادرست والدين ومربيان ، كودك را به دروغگويي وا مي دارد ؛ بنابراين كساني كه مي خواهند فرزندان خود را به نيكي پرورش دهند و آنان را راستگو تربيت كنند، بايد از اول به طرزي صحيح وعاقلانه به شخصيت آنان احترام بگذارند و از تحقير و اهانت آنها كه منشاء انحراف و طغيان است بپرهيزند.
3- يكي ديگر از علل دروغگويي اطفال ، ترس از مجازات است . مثلاً موقعي كه به كودك بگويند: شيشه اتاق را تو شكسته اي؟ اگر كودك بداند كه اعتراف او مجازات سختي را به دنبال خواهد داشت غريزه ي حفظ خود ، او را وا مي دارد كه به دروغ بگويد: " من نشكسته ام " . كودك چون خود را در مقابل تنبيه طاقت فرساي والدين ناتوان مي بيند، براي حفظ خود چاره اي ندارد جز آنكه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انكار كند. بديهي است هر قدر ترس از مجازات بيشتر باشد، اصرار كودك در دروغ بيشتر خواهد بود.
درمان اين قبيل دروغگويي ها ملايمت و مهرباني والدين در تربيت فرزندان است. اگر والدين فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده كانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدين انصاف داشته باشند و به وظايف خود در مورد فرزندان توجه كنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمي گويند.
يكي از مهمترين عوامل پرورش راستگويي در كودكان ، محيط خانواده است جايي كه پدران ومادران راستگو هستند و پيرامون دروغ و خلاف حقيقت نمي گردند، كودك طبعاً به راه درستي مي رود و راستگو بارمي آيد. برعكس ،جايي كه پدران و مادران خود دروغ مي گويند و به اين خوي ناپسند عادت دارند، قطعاً كودك نيز دروغگو مي شود. در چنين خانواده اي ايجاد شرايط رواني براي جلوگيري از دروغگويي بي اثر است . محيط زندگي مهمترين و بزرگترين عامل سازنده شخصيت كودك است و با هيچ يك از عوامل رواني قابل مقايسه نيست . كودك بدون توجه و اراده ، با محيطي كه در آن زندگي مي كند منطبق مي شود و آنچه مي بيند و مي شنود ، در فكر او نقش مي بندد.
وقتي مرد يا زن بدون عنوان پدري يا مادري دروغ مي گويد ، مرتكب يك گناه كبيره شده و استحقاق يك كيفر دارد ولي وقتي آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محيط خانواده در مقابل گوش هاي حساس و چشم هاي كنجكاو فرزندان خود دروغ بگويند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه ديگري مرتكب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست كه قطعاً به مراتب بزرگتر است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
دکتر سابينه هاک / پريسا كاكائي
بچهها مدتها قبل از پاگذاشتن به دوران بزرگسالي فشار رواني را تجربه ميكنند. برخي کودکان مجبورند با مشکلاتي چون کشمکشهاي خانوادگي، طلاق، تغييرات دائمي مدرسه، همسايهها، توافقات مراقبت از کودک، فشار گروههاي همسال و بعضي وقتها حتي با خشونت در خانواده يا جامعهشان دست و پنجه نرم کنند.
تأثير فشار رواني روي كودك بستگي به شخصيت، ميزان پختگي، و نوع سازگاري او دارد. با اين حال، تشخيص اينکه چه وقت بچهها زير بار فشارها خم ميشوند هميشه ساده نيست. براي کودکان اغلب توضيح دقيق احساسشان سخت است. ممکن است به جاي گفتن «من از پا افتادهام» بگويند «معدهام درد ميکند». بعضي بچهها وقتي تحت فشار رواني هستند گريه ميکنند، پرخاشگر ميشوند، گستاخ يا زودرنج ميشوند. برخي ديگر ممکن است خوب رفتار کنند اما نگران، ترسو و وحشت زده بشوند.
به همان نسبت استرس ميتواند بر سلامت جسمي کودک تاثير بگذارد؛ تنگي نفس (آسم)، تب يونجه، سردرد ميگرني و بيماريهاي معده مثل کوليت، سندرم روده تحريکپذير و زخم گوارشي بيماريهايي هستند که در موقعيتهاي تنشزا وخيمتر ميشوند.
والدين چه کار ميتوانند انجام دهند؟
پدر و مادر ميتوانند به کودکانشان کمک کنند تأثيرات فشار رواني را در حداقل نگه دارند.
1. والدين بايد سطوح فشار رواني خودشان را کنترل کنند. در تحقيقي پيرامون خانوادههايي که حوادث تلخ و ناگواري مانند زمين لرزه يا جنگ را تجربه کردهاند، بهترين مبناي پيشبيني چگونگي سازگاري کودکان با مشکلات، نحوه سازگاري والدينشان است. پدر و مادر بايد به خصوص از زماني که سطوح فشار روانيشان در روابط زناشويي تأثير ميگذارد آگاه باشند. دعواهاي مکرر بين والدين براي کودکان اضطرابآور است.
2. خطوط ارتباطي را باز بگذاريد. کودکان وقتي با والدينشان ارتباط خوبي دارند احساس بهتري نسبت به خود پيدا ميکنند.
3. کودکاني که دوستان نزديک ندارند، در مورد احساس فشار رواني ناشي از مشکلات در خطر هستند. والدين بايد با برنامهريزي، قرارهاي بازي و ساير تفريحات، از روابط دوستانه کودکانشان حمايت کنند.
4. والدين بايد جدول زماني برنامه روزانه را با توجه به خلق و خوي فرزندشان در ذهن خود پيريزي کنند. اگرچه اغلب بچهها در محيطي آشنا و کليشهاي با امور روزمره ثابت و حد و مرزهاي کاملاً امن رشد ميکنند اما ميزان تحملشان در مقابل تحريک متفاوت است.
5. مهم نيست جدول زمانبندي شده بچهها چقدر شلوغ است؛ آنها در هر سني به بازي و آرامش نياز دارند. بچهها از بازي براي شناخت دنياي اطراف، بررسي افکار و آرام کردن خودشان استفاده ميکنند
موضوعات مرتبط: روان شناسی

والدين ميتوانند در سنين مدرسه کودک را در مسايل مختلف رشد و کماليابي کمک کرده و در ايجاد و پيشبرد موفقيت وي نقش موثر و نافذي داشته باشند...
پدر و مادر بايد مطالعه و عادت به مطالعه را در طرحهاي خانوادگي خود بگنجانند و کودکان را از ابتدا نسبت به امر مطالعه علاقهمند کنند و يادگيري را براي پيشرفت ارزشمندي آنها تاييد نمايند.
چون کافي است فرزندان درک کنند که يادگيري در نظر والدين نقش پراهميتي دارد سپس اين تاييد به عنوان عاملي ذهن کودک را تحريک کرده شوق مدرسه رفتن را بيشتر و آموختن را برايش لذتبخش خواهد نمود. همچنين لازم است که والدين فرزندان خود را در بحث و گفتگوهاي خانوادگي شرکت دهند. و از نظرات آنها استفاده کنيد و يا حتي الامکان از ان استقبال کنيد.
در اين صورت آنها انگيزه لازم را براي فکر کردن و يادگيري به دست خواهند آورد چون امروزه به خوبي روشن شده است که در زندگي افراد به خصوص کودکان، موفقيت در يک مورد، موفقيتهاي بعدي را همراه دارد و اعتماد به نفس کودک براساس همين بحث و کسب موفقيتها به تدريج ساخته شده و استوار ميگردد. همچنين موفقيت و شکست براي کودکان ميتواند مانند نردباني باشد که وقتي کودکي بر اولين پله آن پا نهاد ميتواند تا آخرين پله را بپيمايد و بايد سعي کنيم که فرزندمان از آغاز بر پله نردبان موفقيت قدم گذارد و در هر پله پيروزيش مورد تاييد و تشويق قرار گيرد.
آموزش تمرکز حواس

از طرف ديگر چون يکي از راههاي کسب توفيق در حل مسايل و درک و دريافت، موضوع تمرکز حواس است و اين زمينه تکاملي نياز به کمک والدين دارد لذا از کودکي پدر و مادر بايد فرزند خود را عادت دهند تا براي هر کاري که انجام ميدهد دقت و توجه خاصي داشته باشد و براي ايجاد هر عادتي تکرار و تاکيد لازم است.
از جمله وظايف والدين در راهبري فرزندان پيشگيري از بروز اضطراب و احساس ترس در آنهاست. اضطراب از مدرسه، معلم، همکلاس، تکاليف درسي و يا هر عامل ديگري که ممکن است روان او را بيش و کم آزار دهد بايد مورد توجه والدين قرار گرفته و کودک را از طيف آزارنده آن دور کند چون ميتواند به صورت يک احساس خنثيکننده و مضر و يا يک ناراحتي مزمن که کودک به سختي از آن آگاهي دارد سلامت جسمي و ذهني وي را تهديد کند؛ والدين بايد به محض احساس نگراني يا ترس نزد کودک در هر زمينهاي که باشد به نحو آرام و با صميميت با وي به گفتگو بنشينند ،با او همدلي کنند و در صورت اعلام نياز به راه حل او را در يافتن چاره کمک نمايند و با صرف وقت کافي به حرفهاي وي گوش دهند و سعي کنند تفکر وي را نسبت به موضوع مورد ترس دريابند و هيچ وقت با بيتوجهي خود نسبت به ترس اوليه او از مسايل درسي يا غير آن امکان مزمن شدن اضطراب و نگراني را براي وي فراهم نکنند.
به من گوش بده
همچنين والدين از طريق گوش دادن به سوالات کودکان و کمک کردن به آنها در يافتن پاسخ مناسب ميتوانند به گسترش و ايجاد علايق جديد، آنها را ياري کنند.
احترام به علاقه
نبايد آنچه را که کودک نسبت به آن احساس رضايتخاطر ميکند بر هم زد بلکه بايد چنين علايقي را در کودک اگاهانه و جهت مند هدايت نمود تا به تدريج با کسب اطلاع به مسايل مختلف علاقهمندي زيادتري حاصل نمايد.
تشويق چراها!
والدين آگاه ميدانند که کودکان براي يادگيري بايد سوال کنند و آنها احتياج به پاسخ دارند بنابراين بايد چراها را تشويق کرد و نه آنکه فرو نشانيد و خاموش نمود. پاسخ هايي مثل بزرگ شدي مي فهمي، اين مسائل به شما مربوط نمي شه، الان وقت اين حرفا نيست و...تنها بارش مغزي او را براي ايجاد خلاقيت و فکر کردن براي مسائل مي بندد و گاها باعث جويا شدن پاسخ از افراد غير مطلع، و نا آشنا خواهد شد. ضمن آنکه اعتماد را در روابط خانوادگي سلب خواهد کرد.
برنامه ريزي
همچنين والدين بايد نسبت به ايجاد عادت در کودک براي برنامهريزي و داشتن طرحها و اهداف عاقبت انديشانه وي را ياري داده و تشويق کنند. منتها در اين زمينه بايد از تواناييها و علايق کودک آگاهي داشته و براساس يک تفاهم منطقي او را در تدوين برنامههاي مطالعه يا فعاليتهاي فوقدرسي ديگر راهبري نمايند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
کابوسها، خوابهاي پريشاني هستند که معمولا منجر به بيدار شدن فرد در نيمههاي آن ميشود. کسي که کابوس ميبيند ممکن است دچار احساساتي نظير گناه و تقصير، خشم، غم يا افسردگي شود. کابوسها موضوعات بسيار متفاوت و مختلفي دارند. يکي از معمولترين آنها، کابوس تعقيب شدن توسط شخص ديگري است. در کابوس کودکان، کودک توسط حيوان يا هيولايي دنبال ميشود. در اين زمان كودك اكثرا در رختخواب خود مي نشيند و فرياد مي كشد و يا گريه مي كند و يا به طرف اتاق خواب و تخت والدين مي آيد و از آنها تقاضاي كمك مي كند. گاهي هم ممكن است كودك دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صداي بلند در خواب داد بكشد و گريه كند. اما از خواب بيدار نشود. کابوسها دلايل متفاوتي دارند. مصرف بعضي از داروها و يا قطع ناگهاني آنها، تب بالا يا بيماري هم ميتواند منجر به ديدن کابوس شود.
درکودکان، کابوس جدال بين آنها و عاملي است که آنها را ميترساند. حوادث آسيبزا و تکاندهنده نظير عمل جراحي، تصادف، و شرايط استرس زا ميتوانند زمينه کابوس را مهيا سازند، افراد خلاق و احساساتي معمولا کابوسهايي ميبينند که هيچ ارتباطي به زندگي واقعي آنها ندارد. علل و موجبات اصلي كابوسها ممكن است بر اثر رويدادها و مسائل ترسناكي باشد كه كودك در طي روز در تلويزيون مي بيند يا در داستانها و كتابها مي خواند و يا اطرافيان تعريف مي كنند و يا اصولا مسئله اي باشد كه كودك، خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها، مشكلات احساسي و در بچه هاي بزرگتر مشكلات در مدرسه و شايد سختي تكاليف درسي و غيره. همچنين كابوسهاي كودك مي تواند تاثيراتي از اعمال روزانه باشد، يك روز فشرده و سخت مي تواند باعث كابوس هنگام خواب شود . البته خوابهاي وحشتناك مي تواند از تخيل كودك هم شكل بگيرد بدون اينكه معناي خاصي داشته باشد . در بچه هاي كوچك اين خوابها قسمتي از رشد آنهاست و وقتي از خواب مي پرند بلافاصله به خواب مي روند و در فرداي آن روز چيزي به ياد نمي آورند.
نحوه بر خورد والدين هنگام ديدن خوابهاي وحشتناك به اين گونه است كه:
هنگامي كه كودكي در دل شب فرياد كشيد، بي آن كه از خواب بيدار شود ، بايد او را نوازش كرد و آرام در گوشش لالايي نجوا كرد و در اين هنگام نبايد كودك را حتي الامكان از خواب بيدار كرد. اما زماني كه كودكتان از صداي فرياد خودش بيدار شد ، همچنان وحشت زده و ترسيده است او را در آغوش بگيريد و يك ليوان آب به او بدهيد و او را نوازش كنيد و با صداي آهسته برايش تعريف كنيد كه اين فقط يك خواب بود و گذشت ، آنچه كه ديدي همه در خواب بود. حتي اگر كودك معني واژه رويا (خواب) را هنوز ياد نگرفته باشد ، طنين آرام بخش صدايتان او را تسكين خواهد داد و به او خواهد فهماند كه آنچه كه ديده واقعيت نداشته است ، و اگر كودك باز هم بي قراري كرد مي توان چراغ را روشن كرد و گفت بيا به دنبال آن چيزي كه مي ترسي بگرديم و يا به او بگوييم چراغ را برايت روشن مي گذارم.
البته امكان دارد كه در بعضي موارد، صحنه هايي از آن كابوس وحشتناك در ذهنش دوباره تكرار شود و از ترس اينكه دوباره آن منظره هاي وحشتناك را ببيند از رفتن به رختخواب امتناع ورزد، توصيه اي كه در اين زمان وجود دارد اين است كه موضوع خوابي را كه كودك عنوان مي كند را به شكل ديگري به پايان برسانيم. به اين شكل كه مثلا اگر خواب اژدها را ديد به او بگوييم كه در انتها تو شمشير داشتي و اژدها را كشتي. سعي كنيد وقتي كودك خواب ترسناك مي بيند و به طرف تخت شما مي آيد او را به تخت خودش باز گردانيد چون بعدا خيلي مشكل است كه شب هاي بعد در اتاق خودش به خواب رود و سعي كنيد پيش كودك تا به خواب رفتن وي بمانيد و بعد اتاق او را ترك كنيد.
هنگامي كه احساس مي كنيد ديدن كابوس در كودكتان به علت اين است كه ذهنش مشغول مسئله اي است بايد دقت كنيد كه چه چيزي در زندگي كودك تغيير يافته است. البته بايد از خود كودك كمك گرفت و يك سئوال باز و دقيق پرسيد مثلا ديشب چه خوابي ديده بودي؟ يا دقيقا از چه چيزي مي ترسي؟ و بگذاريم خودش تعريف كند و سعي كنيم بين صحبتهايش حرف نزنيم با دقت گوش كنيم زيرا كودك با اين عمل ما احساس خواهد كرد كه وي را درك مي كنيم. براي رفع کابوس در کودکان معمولا نيازي به درمان پزشکي نيست. با اين حال، در صورتي که کودک به صورت مکرر دچار کابوسهاي بد ميشود، درمان، لازم به نظر ميرسد.
فرد درمانگر ممکن است از کودک بخواهد تا کابوس خود را شرح داده يا تصوير آن را نقاشي کند، در مورد شخصيتهاي آن صحبت کرده و به ميل خود در آن تغييراتي ايجاد کند تا ترسش کمتر شود. اين کار به کودک کمک ميکند تا همزمان با رشد خود بتواند با عوامل ترسانندهاي که ممکن است برايش پيش آيد مقابله کند.
البته در كودكاني كه كوچكتر هستند نبايد انتظار داشته باشيم كه خوابشان را واضح بتوانند بيان كنند زيرا كودكان در سنين پائين نمي توانند دقيقا خوابي را كه ديده اند به روشني براي ديگران تعريف كنند و فقط ممكن است يك لغت بگويند مثل: زن بد جنس يا سگ بزرگ. در اين صورت بايد به آنها گفت كه در واقعيت و در اتاق او چيزي وجود ندارد و مي توان به همراه كودك همه جاي خانه را جستجو كرد.
پيشگيري
شبها سعي كنيد هميشه يك چراغ خواب در اتاق كودك روشن باشد و در تاريكي قبل از اينكه كودك به خواب رود به وسايل در اتاق كودك نگاه كنيد كه بد چيده نشده باشد مثلا سايه يك صندلي ممكن است براي كودك ايجاد ترس كند و يا مي توان يك عروسك به كودك داد و يا در اتاق او آويزان كرد و به او بگوييد كه اين عروسك جلوي خوابهاي بد را مي گيرد.
سعي كنيم كودكان قبل از به خواب رفتن فيلمهاي خشن و ترسناك نبينند و يا بازيهاي خشن و هيجان انگيز انجام ندهند ، سعي كنيد قبل از به خواب رفتن كودك برايش قصه بخوانيد (البته نه قصه هاي هيجان انگيز) . يك مسئله را كه براي كودك جالب است، برايش تعريف كنيد و به او بگوييد :اميدوارم امشب در موردش خواب ببيني. شما مي توانيد يك موقعيت روحي خوب و آرامش قبل از خواب، براي كودكتان ايجاد كنيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
شخصيّت شناسي کودکان
هر پدر و مادري خواهان داشتن فرزندي بااستعدادهاي درخشان ، مستقل و درعين حال انعطاف پذير است و ازاينکه نحوة تربيت آنان نتواند درشکل دهي مؤثّر و مفيد به شخصيّت اين فرزندان اثرگذار باشد ، ابراز نگراني مي کند . برخي از روانپزشکان معتقدند که اگر چه ويژگيهاي زيستي افراد نقش بسزايي درشکل دهي شخصيّت آنان ايفا مي کند ، ليکن بسياري از والدين قادرند با درک نوع شخصيّت آنان طبيعت انان را تربيت نمايند. لذا براين باورند که والدين قادرند ازهمان ابتدا نوع شخصيّت فرزندان خود را تشخيص دهند و ازاين شناخت بعنوان وسيله اي در راستاي کمک به آنان استفاده نموده ، اين کودکان را بعنوان افرادي خلّاق و يا بعبارتي به نمونه اي سالم در نوع شخصيّتي خود مبدّل سازند .
انـواع شخصيّت
الف ) حسّاس : اين نوزادان ، کودکان ويا حتّي بزرگسالان بسيار حسّاسي هستند و فطرتا گرايش زيادي به ترسو يا مضطرب بودن دارند . اين افراد مصداق کاملي ازانسانهاي ترسو ، و خجالتي نيستند ،چرا که درخانه بر خلاف محيط هاي اجتماعي از رفتار خوبي برخوردارند . به بياني ديگر ظرفيّت آنان محدود است. در نتيجه با اين کودکان لازم است بگونه اي آرامش بخش رفتار کرده و براي آموزش رفتارهاي مطلوب به آنها ، گام به گام پيش رفت . اگر ما به يک چنين کودکي ، ازطريق ايجاد محيط پرورشي صحيح و امن کمک کنيم ، پيشرفت زيادي نشان مي دهد و اعتماد بنفس و شهامت لازم را کسب مي نمايد. ولي در مقابل اگر ما دربرابر آنان تسليم شويم ، از آنها افرادي ترسو و مضطرب با گرايش زياد به افسردگي ساخته ايم .
ب ) جسور و فعّال : اين کودکان نسبت به کسب درون دادهاي حسي تمايل و اشتياق زيادي نشان مي دهند و با گشتن درمحيط اطراف خود سعي در دستيابي به نکات جديد دارند . اين افراد از نظر شخصيّتي مي توانند داراي نگرشي منفي با روحيّه اي ضدّ اجتماعي باشند و يا درمقابل قادرند رشد و پيشرفت نموده به افرادي با روحيّة رهبري و کوشا در ايجاد شرايط جديد و يا سياستمداري موفّق تبديل گردند . آنان در برابر محرّکهاي محيطي حسّاسيّت بسيار کمتري نشان مي دهند امّا بايد توجّه کرد که اين امر بدليل نياز به دريافت مقادير زيادي از محرّکات است نه بدليل بي تفاوتي نسبت به تحقير و يا داشتن روحي پست . بااين تفاسير ممکن است کودکان مذکور به اشتباه پرخاشگر شناخته شوند و اگر به جاي درمان فقط بر آرام نمودن او پافشاري گردد ، قطعا با گذر زمان به فردي پرخاشگر تبديل خواهند شد . دربرخورد بااين گروه لازم است تعدادي دستور العمل را آماده نموده ، در اختيار او قراردهيم تا بداندانتظارات ما از او چيست و بايد به اين نکته توجّه شود که از تنبيه و کنار کشيدن او ازجمع خودداري نماييم ، ضروري است تا با ايجاد محيطي بالنده و مناسب به پرورش او بپردازيم .
ج ) در خود فرو رفته / کم واکنش :
اين کودکان توانايي بروز احساسات خود را ندارند و مايلند در خود فرورفته به رؤياپردازي مشغول شوند. بعلاوه دربعضي از آنان هماهنگي کمي در اندامهاي حرکتي ديده شده اصطلاحا به تنش عضلاني کم مبتلا هستند . براي جلب توجّه او لازم است با صداي کاملا بلند صحبت کرده و فعّاليّتها و حرکات بدني زيادي ضمن صحبت با او از خود نشان داد . اين گروه از کودکان در گوشه اي نشسته ، چنين وانمود مي کنند که با خود مشغول بازي هستند و تمايل زيادي نسبت به تنها ماندن و بازي هاي انفرادي نشان مي دهند. لذا چنانچه بتوانيم آنان را از عالم درونيشان بيرون بکشيم و در برخورد با ديگران فرصت فرار به آنها ندهيم ، قادر خواهيم بود افرادي بسيار خلّاق ، گرم ، دوست داشتني و بعبارتي پرورش يافته به اجتماع تحويل دهيم .
د ) لجوج و مخالف ( عناد ورز ) : فردي با چنين ويژگي ، نسبت به هر چيز ديدي مخالف و منفي داشته ، هر محرّکي که به گيرنده هاي حسي او مانند لامسه ، شنوايي و ... وارد مي آيد در ذهن او يک تصوير بزرگ و واضحي جهت بررسي وتحليل بوجود مي آورد ، او بعنوان يک تحليلگر به بررسي هرچيز در پيرامون خود مي پردازد و تلاش زيادي براي کنترل محيط اطراف نموده ، سعي مي کند که خودش هيچگاه تحت کنترل ديگران قرار نگيرد. و اگر نتواند بر محيط پيرامون خود تسلّط لازم را پيدا کند احساس ترس و اضطراب بسياري به او دست مي دهد.براي ريشه يابي اين ويژگي ، بايد توجّه داشت که علّت اصلي اين کوششها صرفا حفظ آرامش خود است و با درنظرگيري اين نکته قادر خواهيم بود به او کمک کنيم تا انعطاف پذيرتر بوده با ديگران همکاري بيشتري نشان دهد و در اين رابطه تنها نکتة کليدي آن است که بهيچ وجه با او برخوردي تند وخصمانه نداشته باشيم .
ه ) بي دقت : اين کودکان بسيار حواسپرت هستند بطوري که حتّي در بعضي موارد راه هميشگي خود را هم گم مي کنند، ازطرفي بسياري از آنان بعنوان فردي با اختلال کمبود توجّه و تمرکز شناخته مي شوند. اين گروه از کودکان در تواناييهايي همچون طرح ريزي و انجام فعّاليّتهاي متوالي مانند به خاطر آوردن محلّ قرار گرفتن اشيا مشکل دارند و درسنين بزرگسالي هم هيچگاه نمي توان روي آنها بعنوان يک دستيار يا همکار خوب و دقيق حساب کرد ، چرا که مسيرهاي رسيدن به يک هدف را به خوبي دنبال نمي کنند. براي رفع مشکل اين افراد ، برخي از متخصّصين امر توصيه مي کنند که : «ما مي توانيم با افزايش توانايي انجام فعّاليّتهاي متوالي ازطريق اجراي يک سري تمرينهاي ويژه و بدون مصرف دارو ، به آنها کمک کنيم و در نهايت چنانچه احساس نياز همچنان وجود داشت مي توان درکودکان بزرگتر ازدارو درماني تحت نظارت متخصّص مربوطه ، استفاده نمود ».
بيش از نيمي از والدين ، متخصّصين و مربّيان هنوز بر اين باورند که کودکان بايد تابع آنان باشند بعبارتي تمامي تلاشهايي را که در راستاي تربيت آنها بکار مي برند درجهت سازگار نمودن آنان با اصول اجتماع نيست ، بلکه کودکان را بنا برسليقه و الگوهاي شخصي خودشان پرورش داده ، برهمين اصل اجتماعي مي نمايند . بهر ترتيب بايد توجّه داشت که تربيت همة کودکان با يک شيوة مشابه امکان پذير نخواهد بود و لازم است شيوة تربيتي متناسب با نوع شخصيّت هر کودک را اتّخاذ نماييم
موضوعات مرتبط: روان شناسی
اغلب به راحتي نمي توان اثبات كرد آيا يك كودك از بلوكه شدن
يادگيري و يا ترس از امتحان رنج ميبرد. بعضي وقتها به نظر ميرسد كه كودك به اندازه
كافي ياد نگرفته و اين علت بي علاقه بودنش به مدرسه است زماني دانش آموز مدام نمرات
بد به خانه مي آورد بايستي بطور دقيق به آنها نگاه كرد كه چه دليلي ميتوان داشته
باشد .
1- بلوكه شدن دريادگيري چه مي باشد ؟
اين حالتي است كه درباره آن
بطور گوناگون ميشود اظهار كرد اما نتيجه آن بطور مشابه است : نمرات بد هستند كودك
خلق و خوي بسيار بدي دارد ويا حال او خوب نيست .
حالت نا مطلوبي در بلوكه شدن
ياد گيري : آنها خودشان را پنهان مي كنند و در مدرسه مستقل نيستند ولي بايستي در
تمام اشتباهاتي كه كردن در پيرامون درسي اشان حاضر باشند و ياد بگيرند . حا ل در
مدرسه ويا در فضاي آزاد.
2- بلوكه در يادگيري و نمرات بد نا معلوم
ابتدا
هنگامي كه شرايط واقعي ترس از امتحان شروع بشود قبل از آن بلوكه يادگيري ظاهرميشود.
در واقع به اين معني است كه كودك ياد ميگيرد ولي در مورد اطلاعات نمي تواند به
درستي تفكر بكند و بعدا\" هم نمي تواند مطالبه كند و پيامد آن نمرات بد هستند.
آيا وقتي كه كودك شما در بلوكه يادگيري و ترس از امتحان قرار دارد ميتوانيد خود
آزمون ما را امتحان كنيد ؟
بلوكه ياد گيري دلايل زيادي دارد مشكل در اينجاست كه
اثرات آن با هم مخلوط ميشود ودر يك زماني دايره شيطاني مي سازد . براي مثال يك
شاگرد از معلم مشخصي خوشش نمي آيد او در استرس قرار مي گيرد ترس اورا به امتناع از
امتحان هدايت مي كند و دوباره به يك استرس جديد برخورد مي كند .
دلايل اثرات
استرس استرس
رفتار فرار( شاگرد تمام نيروي خودش را ازبين اعتماد نداشتن به
رشته درسي خود
مي برد تا از معلم اجتناب كند و بگريزد)
اعتماد نداشتن به رشته
درسي خود اجتناب از مدرسه
بيماري رهايي از مدرسه
اعتماد بنفس كم نمرات بد
فشار عملكرد اعتماد بنفس كم
كم نوشيدن رفتار بلوكه يادگيري
خوردن زياد
هيدرات كربن همكاري نكردن در مدرسه
بالا بود مواد قندي علاقه نداشتن به چيز جديد
حركت كم ترس وبلوكه خودشان را پنهان كردند براي مدتي طول مي كشد
كمبود مواد
معدني – ويتامين
اطلاعات نامطلوب از رسانه ها
3- آسيب رساندن به زندگي
بعضي از كودكان با داشتن بلوكه يادگيري و ترس از امتحان مدرسه را با موفقيت مي
گذرانند. به تنهايي خيلي بد است چونكه هر كودكي بايستي شانس داشته باشد كه بهترين
مدرك پايانه را بگيرد . اين امكان هم وجود دارد كه اغلب كودكان در همان امكانات خود
مي مانند.
مشكل مهم در اينجاست كه اين كودكان احتمالا\" بعدا\" بعنوان بزرگسال
دوباره از اين مشكل رنج خواهند برد كه به شرح زير است :
آنان از شرايط امتحاني
اجتنا ب مي كنند براي مثال امتحان رانندگي و يا امتحان دادن براي شغل
بالاتر.
اعتماد بنفس آنها گرفته مي شود و در زندگي شخصي خود رنچ ميبرنند مانند
زندگي كاري .
اين انسانها از اينكه خودشان ياد بگيرند اجتناب مي كنند در صورتي
كه ما در يك اجتماع زندگي مي كنيم كه براي مدت طول زندگي بايستي ياد بگيريم . آنها
با مشكل يادگيري يا حا لت سختي دارند.
همچنين در زندگي شخصي آنها اثراتي احساس
مي شود آنها خيلي كم با شرايط خودشان بعنوان يك انسان راضي هستند كه با ميل ياد
بگيرند ودر شرايط امتحاني بتوانند با موفقيت قرار بگيرند . زندگي براي آنها خيلي
سخت احساس ميشود چونكه همه جا بايستي مطلب جديدي را ياد بگيرند .
براي همين
براي موفق بودن در مدرسه مهم است كه مشكل ياد گيري و ترس از امتحان را حل كنيد.
براي زندگي كرد هم موفقيت و راضي بودن مهم است .
ايا كودك شما بلوكه يادگيري و
ترس از امتحان دارد ميتوانيد با اين آزمون آن را پيدا كنيد كه مي تواند نكته هاي
اخطار باشد .
1- توجه شما
كودك شما در امتحانات ميان ترم از بيخوابي رنج مي
برد يلي خير
كودكتان از شما خواهش ميكند كه اجازه دارد در منزل بماند –
براي
اطمينان از او بپرسيد كه آيا امتحان دارد ( كودك شما مريض نيست)
كودك شما براي
امتحان نگراني كامل مي كند
كود ك شما قبل از امتحان بدنش درد مي كند مانند معده
درد سردرد
كودك شما قبل از امتحان بدون تمركز و عصبي است
كودك شما خارج از
مدرسه فعا ليتش سريع است و خودش را دورغ گو خطا ب ميكند؟
كودك شما از سردرد شديد
رنج ميبرد- درد در محدوده معده و روده؟
در اين آواخر غيبت غيرموجه داشته
؟
اغلب كودك شما يك رفتاربلوكه يادگيري نشان مي دهد ؟
كودك شما سعي مي كند در
مبارزات مدرسه خودش را كنار بكشد ( نماند- بدون تكليف خانه- به سر درس نرود
2-
همكاري
شما اعتراضهايي از كودكتان مي شنويد مانند من موفق نمي شوم – خيلي مشكل
است
كودك شما خودش را از امتحان كنار مي كشد ؟
شما قبل از امتحان معلومات
اورا سنجيديد او اغلب تسلط داشته ولي نمرات او با اين وجود متوسط و پد است
كودك
شما اغلب وقتش را با يادگيري مي گذراند اما نتيجه امتحان بهتر نميشود.
كودك شما
با پرخاشگري عكس العمل نشان مي دهد زماني كه صحبتي از مدرسه و يادگيري پيش مي آيد
.
وقتي كه كودك شما از مدرسه تعريف مي كند بندرت هيجان دارد و بيشتر بي ميل و بي
تفاوت است
كودك شما از مدرسه كم تعريف مي كند
شما حس كرديد كه كودكتان اغلب
بدون تكليف خانه به مدرسه مي رود
نمرات كودك شما در اين آواخر به شدت پايين
آمده
كودك من اعتماد بنفس كمي دارد
3- شما از كودكتان در مورد احساسش سوال
كنيد
لطفا\" نگذاريد اين ليست آزمايشي را كودك خودش بنويسد بلكه با آرامش راجع
آن صحبت كنيد
قبل از امتحان بلي خير
من نگراي زيادي دارم
من ترس ازاين
دارم كه موفق نشوم
اغلب احساس خوبي ندارم
بهتر است در خانه بمانم
4- در
امتحان
براي من مسخره است كه ورقه امتحاني تقسيم شود
من نا آرام هستم
بعضي
اوقات توجه مي كردم كه قلبم خبلي سريع مي زند
من سرد و گاهي گرم مي شوم
بعضي
اوقات نگاه به ترمينات مي كنم ديگر هيچ چيز نمي دانم سر من كاملا\" خالي
–
چيزهاي كه قبلا\" مي دانستم اكنون بطور ناگهاني نمي دانم
5- اظهارات عمومي
ديگر براي من لذت ندارد
از مدرسه متنفر هستم و خيلي خوشحال خواهم شد كه
ديگر به مدرسه نروم ( اين يك اعلام خطر است )
درس هاي تخصصي زيادي و كمي هستند
كه من از آنها متنفر هستم
معلماني هم هستند كه من آنها را دوست ندارم و متنفرم
هرچه علامت x در قسمت بلي بيشتر باشد احتمال اين است كه كودك شما از بلوكه
يادگيري و ترس از امتحان رنج مي برد .
4- اينگونه كمك كنيد به كودكتان – مشكل او
را شما بپذيريد.
اولين قدم بايستي تشخيص مشكل باشد . به كودكتان نشان بدهيد كه
درك متقابل داريد كه بي تفاوتي در كجا قرار دارد وكودك شما مشكل كاركردن مدرسه را
دارد سعي كنيد ترسهاي كودكتان را قبول كنيد و بپذيريد اين اولين قدمي است كه مشكل
حل مي شود. نكه مهم ( كودك شما دراين شرايط تقصيري ندارد)
5- همچنين كودك شما
بايستي ترس را قبول بكند
به كودكان كمك كنيد كه ترس از امتحان و احسا س بلوكه
يادگيري را بپذيرد. كودكان كمي خجالت مي كشند كه اعتراف كنند از بلوكه يادگيري رنج
ميبرند. با شتاب كار نكنيد براي كودكان روشن كنيد كه نه مريض و نه تنها است .
6-
تو موفق مي شوي
مشكل بزركي كه در مطلب ترس ازامتحان در حقيقت اين است كه ترسي
كه در كودك بوجود مي آيد احساس و فكر مي كند كه در واقع نمي تواند تغيير بدهد .
كودكان را تشويق كنيد كه دوباره و هميشه مي توانند بخوبي كارها را انجام بدهند.
7- زياد از مشكلات صحبت نكنيد
وقتي كه مشكل مشخص ميشود \" ترس از امتحان يا
بلوكه يادگيري\" را دوباره فراموش كنيد شما اين را تصور كنيد وقتي كه راجع به آن
صحبت مي كنيد كه چگونه مشكل را مي توانيد حل بكنيد اشاره به ترس و بلوكه يادگيري
ميكنيد و كه كودك در درشرايط بد ي قرار مي دهد و زماني كه بخاطر مي آورد هورمون
استرس در آن توليد مي شود و اثر منفي دارد . يك گفتگوي سازنده مشكل سختي را بوجود
مي آورد كه در كودك احساس ترس ايجاد مي شود.
وقتي كه كودك شما بطور مدام بخاطر
بياورد نمي تواند از مشكل رهايي يابد.
به اين معني نيست كه شما از ترس كودكتان
سكوت بكنيد كاملا\" برعكس ولي مي توانيد مطلب را طور ديگري بيان
كنيد.
8- هد
فها را فرمولبدي كنيد
براي كودكتان چه چيز عاليتر است ؟ او بايستي آگاه باشد كه
درآينده قبل از امتحانات مدرسه ريلكس و آرام باشد . با كودكتان اينگونه راجع آن
صحبت كنيد كه انگاري هرهدف مثبت را مي خواهيد باهم به آن دسرسي پيداكنيد .
بدون
توجه به اينكه كودك شما چند سال دارد . حمايت براي اين هدف براي هر اتفاقي مورد
نياز است .توجه به فرمولبندي و گفتگو داشته باشيد كه شما لغات منفي اجتنا ب كنيد
همين آلان يبار سعي كنيد :
بجاي : هدف اين است كه تو هيچ ترسي قبل از امتحانات
مدرسه نداشته باشي – بگوييد تو موفق مي شوي در امتحانات مدرسه فقط خيلي ريلكس و
آرام باش.
بجاي : توديگر نبايد تاخير بكني بگوييد – ما الان كار مي كنيم كه
تمرينات را بتواني سريع تمام بكني.
9- يك مطلب مهم
اغلب يك روش خيلي ساده
كافي است كه به كودكتان كمك كنيد . قبل از اينكه صبح به مدرسه برود كارهاي مدرسه اش
را جلويش بگذاريد . دست به شانه و كمرش بزنيد و خيلي راحت بگوييد تو مي تواني و يا
تو مي داني . بتنهاي همين مقدار كوچك مي تواند اثر بزرگي بر كودك شما بگذارد. كلام
دلگرم كننده اينطوري از اعتماد خيلي حمايت مي كند .
10- با معلمان صحبت بكنيد
با معلمان كودكتان راجع ترس از امتحان و بلوكه يادگيري صحبت بكنيد . معلم نمي
توان د بداند كه آيا كودك شما اصلا\" زحمت مي كشد اينطوري مي توانيد روشن كنيد كه
كودك شما به خودش زحمت مي دهد براي كمك سوال بكنيد كه بتوانيد براي كودكتان استفاده
كنيد .
11- حل كردن مشكل ترس از امتحان و بلوكه يادگيري
با تستي كه داده شده
مي توانيد نكات مهم آنرا پيدا كنيد ولي به تنهايي والدين نمي توانند مشكل را حل
كنند به اين خاطر بايستي نزذ روانشناس و روانكار مدرسه بروند و از آنها كمك بخواهند
.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
1- بلوكه شدن دريادگيري چه مي باشد ؟
اين حالتي است كه درباره آن
بطور گوناگون ميشود اظهار كرد اما نتيجه آن بطور مشابه است : نمرات بد هستند كودك
خلق و خوي بسيار بدي دارد ويا حال او خوب نيست .
حالت نا مطلوبي در بلوكه شدن
ياد گيري : آنها خودشان را پنهان مي كنند و در مدرسه مستقل نيستند ولي بايستي در
تمام اشتباهاتي كه كردن در پيرامون درسي اشان حاضر باشند و ياد بگيرند . حا ل در
مدرسه ويا در فضاي آزاد.
2- بلوكه در يادگيري و نمرات بد نا معلوم
ابتدا
هنگامي كه شرايط واقعي ترس از امتحان شروع بشود قبل از آن بلوكه يادگيري ظاهرميشود.
در واقع به اين معني است كه كودك ياد ميگيرد ولي در مورد اطلاعات نمي تواند به
درستي تفكر بكند و بعدا\" هم نمي تواند مطالبه كند و پيامد آن نمرات بد هستند.
آيا وقتي كه كودك شما در بلوكه يادگيري و ترس از امتحان قرار دارد ميتوانيد خود
آزمون ما را امتحان كنيد ؟
بلوكه ياد گيري دلايل زيادي دارد مشكل در اينجاست كه
اثرات آن با هم مخلوط ميشود ودر يك زماني دايره شيطاني مي سازد . براي مثال يك
شاگرد از معلم مشخصي خوشش نمي آيد او در استرس قرار مي گيرد ترس اورا به امتناع از
امتحان هدايت مي كند و دوباره به يك استرس جديد برخورد مي كند .
دلايل اثرات
استرس استرس
رفتار فرار( شاگرد تمام نيروي خودش را ازبين اعتماد نداشتن به
رشته درسي خود
مي برد تا از معلم اجتناب كند و بگريزد)
اعتماد نداشتن به رشته
درسي خود اجتناب از مدرسه
بيماري رهايي از مدرسه
اعتماد بنفس كم نمرات بد
فشار عملكرد اعتماد بنفس كم
كم نوشيدن رفتار بلوكه يادگيري
خوردن زياد
هيدرات كربن همكاري نكردن در مدرسه
بالا بود مواد قندي علاقه نداشتن به چيز جديد
حركت كم ترس وبلوكه خودشان را پنهان كردند براي مدتي طول مي كشد
كمبود مواد
معدني – ويتامين
اطلاعات نامطلوب از رسانه ها
3- آسيب رساندن به زندگي
بعضي از كودكان با داشتن بلوكه يادگيري و ترس از امتحان مدرسه را با موفقيت مي
گذرانند. به تنهايي خيلي بد است چونكه هر كودكي بايستي شانس داشته باشد كه بهترين
مدرك پايانه را بگيرد . اين امكان هم وجود دارد كه اغلب كودكان در همان امكانات خود
مي مانند.
مشكل مهم در اينجاست كه اين كودكان احتمالا\" بعدا\" بعنوان بزرگسال
دوباره از اين مشكل رنج خواهند برد كه به شرح زير است :
آنان از شرايط امتحاني
اجتنا ب مي كنند براي مثال امتحان رانندگي و يا امتحان دادن براي شغل
بالاتر.
اعتماد بنفس آنها گرفته مي شود و در زندگي شخصي خود رنچ ميبرنند مانند
زندگي كاري .
اين انسانها از اينكه خودشان ياد بگيرند اجتناب مي كنند در صورتي
كه ما در يك اجتماع زندگي مي كنيم كه براي مدت طول زندگي بايستي ياد بگيريم . آنها
با مشكل يادگيري يا حا لت سختي دارند.
همچنين در زندگي شخصي آنها اثراتي احساس
مي شود آنها خيلي كم با شرايط خودشان بعنوان يك انسان راضي هستند كه با ميل ياد
بگيرند ودر شرايط امتحاني بتوانند با موفقيت قرار بگيرند . زندگي براي آنها خيلي
سخت احساس ميشود چونكه همه جا بايستي مطلب جديدي را ياد بگيرند .
براي همين
براي موفق بودن در مدرسه مهم است كه مشكل ياد گيري و ترس از امتحان را حل كنيد.
براي زندگي كرد هم موفقيت و راضي بودن مهم است .
ايا كودك شما بلوكه يادگيري و
ترس از امتحان دارد ميتوانيد با اين آزمون آن را پيدا كنيد كه مي تواند نكته هاي
اخطار باشد .
1- توجه شما
كودك شما در امتحانات ميان ترم از بيخوابي رنج مي
برد يلي خير
كودكتان از شما خواهش ميكند كه اجازه دارد در منزل بماند –
براي
اطمينان از او بپرسيد كه آيا امتحان دارد ( كودك شما مريض نيست)
كودك شما براي
امتحان نگراني كامل مي كند
كود ك شما قبل از امتحان بدنش درد مي كند مانند معده
درد سردرد
كودك شما قبل از امتحان بدون تمركز و عصبي است
كودك شما خارج از
مدرسه فعا ليتش سريع است و خودش را دورغ گو خطا ب ميكند؟
كودك شما از سردرد شديد
رنج ميبرد- درد در محدوده معده و روده؟
در اين آواخر غيبت غيرموجه داشته
؟
اغلب كودك شما يك رفتاربلوكه يادگيري نشان مي دهد ؟
كودك شما سعي مي كند در
مبارزات مدرسه خودش را كنار بكشد ( نماند- بدون تكليف خانه- به سر درس نرود
2-
همكاري
شما اعتراضهايي از كودكتان مي شنويد مانند من موفق نمي شوم – خيلي مشكل
است
كودك شما خودش را از امتحان كنار مي كشد ؟
شما قبل از امتحان معلومات
اورا سنجيديد او اغلب تسلط داشته ولي نمرات او با اين وجود متوسط و پد است
كودك
شما اغلب وقتش را با يادگيري مي گذراند اما نتيجه امتحان بهتر نميشود.
كودك شما
با پرخاشگري عكس العمل نشان مي دهد زماني كه صحبتي از مدرسه و يادگيري پيش مي آيد
.
وقتي كه كودك شما از مدرسه تعريف مي كند بندرت هيجان دارد و بيشتر بي ميل و بي
تفاوت است
كودك شما از مدرسه كم تعريف مي كند
شما حس كرديد كه كودكتان اغلب
بدون تكليف خانه به مدرسه مي رود
نمرات كودك شما در اين آواخر به شدت پايين
آمده
كودك من اعتماد بنفس كمي دارد
3- شما از كودكتان در مورد احساسش سوال
كنيد
لطفا\" نگذاريد اين ليست آزمايشي را كودك خودش بنويسد بلكه با آرامش راجع
آن صحبت كنيد
قبل از امتحان بلي خير
من نگراي زيادي دارم
من ترس ازاين
دارم كه موفق نشوم
اغلب احساس خوبي ندارم
بهتر است در خانه بمانم
4- در
امتحان
براي من مسخره است كه ورقه امتحاني تقسيم شود
من نا آرام هستم
بعضي
اوقات توجه مي كردم كه قلبم خبلي سريع مي زند
من سرد و گاهي گرم مي شوم
بعضي
اوقات نگاه به ترمينات مي كنم ديگر هيچ چيز نمي دانم سر من كاملا\" خالي
–
چيزهاي كه قبلا\" مي دانستم اكنون بطور ناگهاني نمي دانم
5- اظهارات عمومي
ديگر براي من لذت ندارد
از مدرسه متنفر هستم و خيلي خوشحال خواهم شد كه
ديگر به مدرسه نروم ( اين يك اعلام خطر است )
درس هاي تخصصي زيادي و كمي هستند
كه من از آنها متنفر هستم
معلماني هم هستند كه من آنها را دوست ندارم و متنفرم
هرچه علامت x در قسمت بلي بيشتر باشد احتمال اين است كه كودك شما از بلوكه
يادگيري و ترس از امتحان رنج مي برد .
4- اينگونه كمك كنيد به كودكتان – مشكل او
را شما بپذيريد.
اولين قدم بايستي تشخيص مشكل باشد . به كودكتان نشان بدهيد كه
درك متقابل داريد كه بي تفاوتي در كجا قرار دارد وكودك شما مشكل كاركردن مدرسه را
دارد سعي كنيد ترسهاي كودكتان را قبول كنيد و بپذيريد اين اولين قدمي است كه مشكل
حل مي شود. نكه مهم ( كودك شما دراين شرايط تقصيري ندارد)
5- همچنين كودك شما
بايستي ترس را قبول بكند
به كودكان كمك كنيد كه ترس از امتحان و احسا س بلوكه
يادگيري را بپذيرد. كودكان كمي خجالت مي كشند كه اعتراف كنند از بلوكه يادگيري رنج
ميبرند. با شتاب كار نكنيد براي كودكان روشن كنيد كه نه مريض و نه تنها است .
6-
تو موفق مي شوي
مشكل بزركي كه در مطلب ترس ازامتحان در حقيقت اين است كه ترسي
كه در كودك بوجود مي آيد احساس و فكر مي كند كه در واقع نمي تواند تغيير بدهد .
كودكان را تشويق كنيد كه دوباره و هميشه مي توانند بخوبي كارها را انجام بدهند.
7- زياد از مشكلات صحبت نكنيد
وقتي كه مشكل مشخص ميشود \" ترس از امتحان يا
بلوكه يادگيري\" را دوباره فراموش كنيد شما اين را تصور كنيد وقتي كه راجع به آن
صحبت مي كنيد كه چگونه مشكل را مي توانيد حل بكنيد اشاره به ترس و بلوكه يادگيري
ميكنيد و كه كودك در درشرايط بد ي قرار مي دهد و زماني كه بخاطر مي آورد هورمون
استرس در آن توليد مي شود و اثر منفي دارد . يك گفتگوي سازنده مشكل سختي را بوجود
مي آورد كه در كودك احساس ترس ايجاد مي شود.
وقتي كه كودك شما بطور مدام بخاطر
بياورد نمي تواند از مشكل رهايي يابد.
به اين معني نيست كه شما از ترس كودكتان
سكوت بكنيد كاملا\" برعكس ولي مي توانيد مطلب را طور ديگري بيان
كنيد.
8- هد
فها را فرمولبدي كنيد
براي كودكتان چه چيز عاليتر است ؟ او بايستي آگاه باشد كه
درآينده قبل از امتحانات مدرسه ريلكس و آرام باشد . با كودكتان اينگونه راجع آن
صحبت كنيد كه انگاري هرهدف مثبت را مي خواهيد باهم به آن دسرسي پيداكنيد .
بدون
توجه به اينكه كودك شما چند سال دارد . حمايت براي اين هدف براي هر اتفاقي مورد
نياز است .توجه به فرمولبندي و گفتگو داشته باشيد كه شما لغات منفي اجتنا ب كنيد
همين آلان يبار سعي كنيد :
بجاي : هدف اين است كه تو هيچ ترسي قبل از امتحانات
مدرسه نداشته باشي – بگوييد تو موفق مي شوي در امتحانات مدرسه فقط خيلي ريلكس و
آرام باش.
بجاي : توديگر نبايد تاخير بكني بگوييد – ما الان كار مي كنيم كه
تمرينات را بتواني سريع تمام بكني.
9- يك مطلب مهم
اغلب يك روش خيلي ساده
كافي است كه به كودكتان كمك كنيد . قبل از اينكه صبح به مدرسه برود كارهاي مدرسه اش
را جلويش بگذاريد . دست به شانه و كمرش بزنيد و خيلي راحت بگوييد تو مي تواني و يا
تو مي داني . بتنهاي همين مقدار كوچك مي تواند اثر بزرگي بر كودك شما بگذارد. كلام
دلگرم كننده اينطوري از اعتماد خيلي حمايت مي كند .
10- با معلمان صحبت بكنيد
با معلمان كودكتان راجع ترس از امتحان و بلوكه يادگيري صحبت بكنيد . معلم نمي
توان د بداند كه آيا كودك شما اصلا\" زحمت مي كشد اينطوري مي توانيد روشن كنيد كه
كودك شما به خودش زحمت مي دهد براي كمك سوال بكنيد كه بتوانيد براي كودكتان استفاده
كنيد .
11- حل كردن مشكل ترس از امتحان و بلوكه يادگيري
با تستي كه داده شده
مي توانيد نكات مهم آنرا پيدا كنيد ولي به تنهايي والدين نمي توانند مشكل را حل
كنند به اين خاطر بايستي نزذ روانشناس و روانكار مدرسه بروند و از آنها كمك بخواهند
موضوعات مرتبط: روان شناسی
از نگاه كارشناس روانشناسي / روان درماني و جرم شناسي
اجتناب كردن كود كان و نوجوانان از رفتن به مدرسه اينگونه كه نشان ميدهد حادثه
اي است با نشانه و علامتهاي متفاوت براي مثا ل بي ميلي موقت و گريختن از مدرسه
بخاطر يك سا عت درسي كه در اين مرحله گريختن از مدرسه نوجوانان آغاز و گسترش مي
يابد . اينطور كه بيان شده است بيشتر علت گريختن از مدرسه بخاطر مشكلات اجتماعي و
روانشناسي مي باشد ، و دانش آموزان بتنهايي نمي توانند موفق برغلبه شدن آنها شوند
.
اما از نگاه پيشگيري جرم گريختن از مدرسه مي تواند خيلي مهم باشد زيرا رفتار
آنها خيلي بطرف خطر انحراف پيدا مي كند . در هرصورت دارا بودن اشكا ل بيشتر از
اجتناب كردن به مدرسه رشد ريسكي براي كودكان و نوجوانان است . به اين نتيجه ميرسيم
كه لازم است براي چنين حادثه اي از طرف دانش آموزان به روانشناس و غيره مراجعه كنيد
.
چرا شاگردان درمدرسه غيبت مي كنند؟
براي امتناع از رفتن به مدرسه و علتهاي
گوناگون آن سوالاتي پيش مي آيد و بدنبال يك عكس العمل متناسب هستيم كه با آن
بتوانيم امتناع از رفتن به مدرسه را برطرف كنيم . و تا جايي كه امكان دارد قضاوت
دقيق براي علتها لازم و ضروري مي باشد oelsner – Lehmkuhl مدل پيدايشي براي امتناع
از رفتن به مدرسه ( Vulnerabilitats- stress-modell ) از نگاه روانشناسي كودكان و
نوجوانان را بوجود آوردند . كه اغلب كودكان با آن برخورد مي كنند.
ترس عمومي –
نا امني اجتماعي – رفاقت كم – حداقل يك استرس در مدرسه – ترس از اينكه بر شريط غلبه
نكند .
ترس جدا شدن از خانه. اين نشانه ها تقريبا\" با 12-10 % از كودكان
برخورد مي كند . فشارهاي واقعي كه موجب ميشود – مانند اسباب كشي – عوض كردن مدرسه –
تجربيات از جدايي – زياده خواهي – كنترل كم اجتماعي و كمبود حمايت خانواده . شكست
در مدرسه – كشمكش لفضي با هم كلاسي ها و معلمان تمام اينها مي تواند علت پشت كردن
از رفتن به مدرسه باشد . يك همه پرسي از نوجوانان آنهايي كه براي مدت زمان زيادي در
مدرسه غيبت مي كنند . براي اين رفتارشان ثابت شد كه 59% مشكل با معلم – 31% راندمان
بد – 30% مشكل ديگر مدرسه اي – 29% مشكل با هم كلاسيها و 20% مشكل سلامتي .
شاگرداني كه براي مدت زيادي به مدرسه نمي روند از اين هراس دارند كه مورد تمسخر
معلمان و همكلاسي هايشان قرار بگيرند و بيشتر از طرف همكلاسي ها و دوستان قديمي شان
منزوي شوند به اين خاطر برگشت آنها به مدرسه زمان زياد و سختي را در پي دارد .و
نگران مواد درسي هستند كه در آن غيبت داشتند .
كدام يك از شكلهاي امتناع رفتن
به مدرسه مورد توجه قرار مي گيرد ؟
برطبق آزمايشات روانكاري / روانشناسي
تقريبا\" 8-5% از شاگردان ما با اين شكلها ي امتناع رفتن به مدرسه برخورد مي كنند.
نمونه هاي امتناع رفتن به مدرسه متفاوت است كه در ترس از مدرسه تقسيم شده بيماري
ترس، ترس از مدرسه و گريختن از مدرسه . اين مقدمه مهم است و ارزش دارد علتهاي
امتناع رفتن به مدرسه از طرفي ترسو و از طرفي مرز پرخاشگري را حفظ مي كند . شكلهاي
عارضه بيماري متفاوت است .
ترس مدرسه بر مي گردد به ساختار زندگي گذشته آن .
ديگر اساسهاي آن ميتواند ترس اجتماعي و يا رنج كشيدن در مدرسه باشد . مانند رابطه
شاگرد- معلم و يا به شرايط جوي قديم مدرسه ربط دارد .
بيماري ترسيدن – اين نگراني شديد در قاعده برمي گردد جدايي از
منزل وقتي كه براي مدت زماني والدين از كودك جدا ميشود براين اساس كودك نقطه ضعف و
ناتواني به والدين نشان مي دهند . بقيه علتها برخورد مي كند با شرايط كه كودك نمي
تواند در داخل خا نواده ظاهر سازي بكند و نمي خواهد محلي راهم كه در آن مشغول است
عوض كند . پيامد
دگرگوني اجتماعي و رابطه مشكل احسا ساتي كودكان و نوجوانان مي
تواند دلايلي براي امتناع به رفتن مدرسه باشد .
گريختن از مدرسه به منزله ترس از شريط مدرسه در كودكان و نوجوانان
نمي باشد ، بلكه به معني گسترش پرخاشگري آزاردهند است . علتهاي متفاوتي براي حادثه
امتناع به مدرسه رفتن وجود دارد كه در شرايط متفاوت تعليم وتربيت و درمان شناسي مي
تواند جوابگو باشد .
تاچه ميزان از شاگردان در مدرسه غيبت داشتند ؟
نتيجه
بدست آمده از تحقيقات جامع شناسي دانشگاه شهر كلن كشور آلمان كه از تمام مدارس
متوسطه در سا ل 2003انجام شده و براي هر كدام غيبتشان به ثبت رسيد ه كه بخاطر تاخير
چند ساعتي و يا تمام وقت در درس غيبت داشتند يا موجه و يا غير موجه بودند كه شامل
44% مونث و 48% دليل اجتماعي گوناگون بوده است . 10 -9 % از شاگرداني كه سوال شده
در كلاس درس با و يا بدون اجازه والدين درغيبت شركت داشتند .
با گريختن از
مدرسه جنايي مي شوند ؟
از نتيجه بدست آمده از آزمايش تقريبا\" بر روي يك سوم از
شاگردان انجام شده بطور واقعي رفتار مجرمانه در طي روز داشتند و هنوز تفاوت ارتباط
با گريختن از مدرسه و عمل تبهكارانه آن را نتوانستند توسط آزمايش به اثبات برسانند
و اين سوال نياز به توضيح بيشتري دارد .
علتهاي پرخاشگري
عوامل تئوري
كودكان فقط از طريق والدين سرمشق نمي گيرند و اين در تئوري نشان داده شده كه
رفتار پرخاشگران هم بر روي آنها اثر گذار است .
محيط اجتماعي مي تواند به سه
روش پرخاشگري را تقويت كند – 1. توسط تقويت مثبت 2- توسط تقويت منفي و تحمل
عوامل ريسكي
اثرگذاشتن براي مدت كوتاه مربوط به قبل و بعد از تولد
دراين محدوده عقيده ونتيجه ها با هم مخالف هستند در صورتي كه رفتار پرخاشگري در
سخت متواد شدن به اثبات رسيده است .
اثر خانوادگي و رفتار خانوادگي
اغلب
خانوادها قانون كم و زيادي را قرار مي دهند و توجه به حفظ اين قانون نمي كنند و
خودشان هم رفتار پرخاشگرانه نشان مي دهند . با اقدام مراقب پرخاشگرانه رفتار
پرخاشگرانه كودكشان را تقويت مي كنند (تقويت مثبت). و يا كودكشان را از انجام وظيفه
نا خوشايند رها مي كنند. ( تقويت منفي ) يا رفتار ساكت را تحمل مي كنند.
ميزان
تربيتي
زماني كه والدين از مقاومتشان دوري كنند كودكان رفتارشان را تقويت مي
كنند. براي مثال وقتي كه مادر آمادگي نداشته باشد مسئوليت زندگي را خودش بدست
بگيرد.
بيما ري روحي
وقتي كه اثبات شود مادر افسرده ويا اعتماد به فعاليت
ندارد در اينجا بر روي كودك بد از تولد تا سن چهار سالگي اثر مي گذارد .
رضايت
كم و مشكلات زناشويي – بويژه نوجوانان و كودكان باليني بطور شديد از اينگونه رفتار
رنج مي برند . و اغلب اثرات مانند افسردگي حالت مادر در رفتار غير مستقيم كودك ديده
ميشود.
مهارتهاي اجتماعي و عزت نفس
رفتارچشمگير مانند بندرت بازي كردن
نوجوانان با كودكان ديگر گفتگو كردن بندرت با همديگر و از چشم پوشي كردن از سوالات
. با دشمني و پرخاشگري عكس العمل نشان مي دهند رفتارخودبينانه و در كل كم مثبت
هستند .
رشد مشكل فرعي
مشكل داشتن در محيط شان با كودكان همسن شان كودكان
پرخاشگر بشدت توسط هم سن وسال خودشان رد ميشوند .
در اينجا روشن نده كه آيا علت
پرخاشگري و يا پيامدي كه به دنبا ل دارد. يك دايره شيطاني پيدا مي شود كه از
پرخاشگري و امتناع است . كه به اينصورت مشكل رفتار را بدتر مي كند .
دشواري در
مدرسه
رفتار مجرمانه فقط علت آن مشكل مدرسه نيست رفتار پرخاشگرانه نمي تواند به
تدريس ادامه دهد . آنها بهره هوشي كمتري نسبت به كودكان ديگر دارند رفتار مجرمانه و
مشكل مدرسه در مقابل هم تقويت ميشوند . در هرصورت بايستي بين اين دو را تشخيص داد.
خانوادها با كودكان پرخاشگر
امروزه نشانه هايي از آموزش نا موفق ديده مي
شود كه مشكل رفتارهاي پرخاشگري را تقويت مي كند .
والدين – كودك – كشمكش ،
كودكي كه كتك خوردن و از آنها ظاهرا\" بيزار هستند نگهداري مي كنند .
نظارت نا
كافي والدين به اين معني كه خيلي كم راجع به آن مي دانند ، چه وقت ، كجا ، چطور و
با چه كسي كودك وقتش را گذرانده است.
دلسوزي اشتباه كه شامل احساسات و علاقه
قلبي در مقابل كودك مي شود .
چطوري مي توان رفتار پرخاشگري را گاهش داد
؟
رفتار پرخاشگري بدون شك تعلق به شكلهاي اختلال روحي دارد . پيشرفت ناموفق
بيماري ادامه پيدامي كند وقتي كه اختلال رفتاري زود ظهور كند . درحالي كه پيشگيري و
/يا معالجه در قبل از سن مدرسه بايستي شروع شود .
جريمه كردن دوستانه وجود دارد
؟
در طول دهه موضوع جريمه كردن آموزشي در حركت است . و اجازه دارند يك كودك را
جريمه كنند ، اصلا\" جريمه كردن وجود دارد ؟ تعليم و تربيت روزانه تاريك ديده ميشود
. اغلب والدين كودك پرخاشگر را جريمه نمي كنند . براي مثال يك كودك زماني كه از روي
خشمگيني يك اسباب بازي را خراب مي كند زدن يك سيلي جريمه نامناسبي است ، علاني اين
است كه از پول تو جيبي او براي خريدن استفاده شود .
چطوري جايزه / جريمه درست
بدهم ؟
چگونه جايزه درست بدهم ؟
جايزه اجتماعي : مقداري با هم مشاركت كنيد ،
در آغوش گرفتن – لبخند زدن _ بوس دادن – گردش رفتن- فوتبال بازي كردن و تفريحات
ديگر .
جايزهاي مادي : هديه يا پول
بخشش امتياز : وقتي كه امتياز هاي كودك
جمع مي شود و به يك رقم امتيازي ميرسد آن را در مقابل جايزه عوض كنيد
چگونه من بطور صحيح جريمه بكنم ؟
جريمه اجتماعي : به رفتار نا
مناسب توجه نداشته باشيد ، انجام دادن صحيح آن را بخواهيد .
جايزه مادي : محروم
كردن از جايزه و امتيازات براي رفع آسيب ها در در محيط خود شركت كند.
امتيازات
: امتيازي بخشيده ويا كم نشود.
چگونه من اشتباهي جريمه مي كنم ؟
جريمه كردن بدون ارتباط با آن
: براي يك علت كوچك ، براي مثال براي مخالفت كردن همانگونه جريمه اعمال ميشود مثل
يك اتفاق بزرگ براي مثل آسيب رساندن به يك ماشين پارك شده .
جريمه مردد : جريمه
دادن اطلاع داده ميشود ولي انجام نميشود . انجام دادن جريمه هاي بي معني و سخت براي
مثال براي مدت سه هفته در خانه تحت نظر بودن
جريمه بدون امكانات ياد گيري :
جريمه مي تواند نامناسب باشد براي مثال فحاشي ، فرياد يا كتك زدن – كودك را براي
نصف روز به تختخواب فرستادن چنين جريمه هايي رفتار كودك را دوباره خوب نمي كند بلكه
امكان آسيب پذيرشان هم نيز وجود دارد .
زماني كه جريمه كردن اشتباه باشد چه خواهد شد ؟
با جريمه كردن
طريقه رفتار جديد را ياد نمي گيرند.
جريمه فرار و اجتناب را هدايت مي كند
.
جريمه مي تواند ترس و نا امني را پديد بياورد .
توسط جريمه يك الگوي خوبي
نمي شويد.
جريمه ميتواند تشديد پرخاشگري را بوجود آورد
هركسي كه جريمه شود ،
ديگران را جريمه مي كند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
دنياي سکوت
كودك ناشنوا را مستقل بار آوريد
شما هم مثل تمام والدين ميخواهيد فرزندان شادي داشته باشيد. ميخواهيد فرزندتان بتواند زماني كه بزرگتر شد، از خودش مراقبت كند. اميدواريد فرزندتان دوستان خوب و شغل مناسبي براي خودش دست و پا كند. همچنين اميدواريد روزي بتواند خانوادهاي براي خود تشكيل دهد. اما والدين عزيز! كودكان براي رسيدن به اين مراحل بايد موارد بسياري را بياموزند. آنها بايد بياموزند چگونه مسئوليت قبول كنند، با ديگران سازگاري پيدا كنند، پول پسانداز كنند، و بسياري موارد ديگر!
آموختن اين موارد، بخشي از مستقلشدن فرزند شما و مستقلشدن، بخش مهمي از بزرگشدن فرزندتان است. به خاطر داشته باشيد كودكان يك شبه مستقل نميشوند. آنها نياز به تمرين بسيار دارند. اين امر براي كودكان كمشنوا چه بسا مشكلتر هم باشد؛ به ويژه كودكان كمشنوايي كه در برقراري ارتباط مشكل دارند و در كسب استقلال با مشكلات بسياري روبهرو هستند. برخي از والدين هميشه در كنار فرزندانشان هستند و به جاي آنها صحبت ميكنند. اما حتي كودكان خردسال هم ميتوانند بياموزند از خود مراقبت كنند.
چگونه به فرزندتان بياموزيد مستقل باشد؟
1ـ به فرزندتان اجازه انتخاب دهيد.
او ميتواند تصميم بگيرد ساندويچ بخورد يا پيتزا؟ بلوز آبياش را بپوشد يا ژاكت قرمزش را؟ به كودكان ناشنوا گاه به اندازه كودكان شنوا اجازه انتخاب داده نميشود. در صورتي كه به او اجازه اين كار را بدهيد، متوجه ميشود نظرش ميتواند مهم باشد. همچنين احساس ميكند روي برخي چيزها كنترل دارد. اين امر براي كودكان ناشنوا بسيار بااهميت است زيرا برخي اوقات به نظر ميرسد در اتفاقاتي كه برايشان رخ ميدهد، هيچ سهمي ندارند.
2ـ به او آموزش دهيد خودش از سمعك يا دستگاه كاشت حلزون شنوايياش مراقبت كند.
در صورتيكه فرزندتان از سمعك يا دستگاه كاشت حلزون شنوايي استفاده ميكند، بايد به او آموزش دهيد تا حتي در غياب شما هم بتواند از آن مراقبت و استفاده كند. به او نشان دهيد چگونه آن را تميز كند، باتريهايش را بررسي يا عوض كند و زماني كه مشكل دارد، چه كار كند.
3ـ به فرزندتان بياموزيد بعضي چيزها را خودش از ديگران درخواست كند.
مثلاً در رستوران خودش غذاي درخواستياش را به پيشخدمت بگويد يا خودش به مغازه دار بگويد چه نوع بستني ميخواهد. اين كار براي كودك ناشنوا مشكلتر از كودك شنواست. اما مهم است كه فرزندتان بياموزد بدون اينكه كسي بجايش صحبت كند، ميتواند خواستههاي خود را بيان كند. گرچه اين امر در ابتدا براي او اصلاً ساده نيست، به تدريج آن را ميآموزد و به اين ترتيب ميتواند با دنياي واقعي آشنا شود.
4ـ از او انتظارات متناسب داشته باشيد.
از او بخواهيد برخي كارهايي را كه در حد سن اوست، انجام دهد. به عنوان مثال، اتاقش را خودش مرتب كند، يا به تنهايي به حمام برود. ممكن است در برخي موارد نياز به كمك شما هم داشته باشد، اما او هم مانند ديگر كودكان شنوا از عهده كارها برميآيد. فكر كنيد او از عهده چه كارهايي برميآيد و چه كارهايي را نميتواند انجام دهد. مطمئن باشيد متوجه ميشود انتظار شما از او چقدر است.
اما مهم است كه فرزندتان بياموزد بدون اينكه كسي بجايش صحبت كند، ميتواند خواستههاي خود را بيان كند. گرچه اين امر در ابتدا براي او اصلاً ساده نيست، به تدريج آن را ميآموزد و به اين ترتيب ميتواند با دنياي واقعي آشنا شود.
5ـ به او بياموزيد خيلي احتياط كند اما اجازه دهيد كارهايي را كه كودكان ديگر انجام ميدهند، او هم انجام دهد.
مثلاً اجازه دهيد دوچرخهسواري كند يا از خيابان رد شود. او بايد ياد بگيرد پيش از ردشدن از خيابان چه كار كند. بايد بداند ماشينها بوق ميزنند و معناي بوق آنها چيست. همچنين بايد بداند نميتواند بوق آنها را بشنود. بنابراين بايد به اطلاعاتي كه از راه بينايي به دست ميآورد، تكيه كند. مثلاً، از آينه كنار دوچرخهاش استفاده كند و مراقب ماشينها باشد.
6ـ به او مسئوليت بدهيد، به ويژه در مورد مسائل مربوط به كمشنوايياش.
نبايد فرزندتان دائماً نياز داشته باشد شما همه چيز را برايش ترجمه كنيد. به او بياموزيد زماني كه متوجه صحبتهاي فردي نشد، از او بخواهد برخي چيزها را برايش تكرار كند. اگر در مدارس تلفيقي درس ميخواند، به او بياموزيد چگونه با معلمش صحبت كند و اشكالات درسِياش را بپرسد. دائماً او را براي اين كارها تشويق كنيد. اين مهارتها بعدها كه بزرگتر شد، برايش بسيار حائز اهميت است. اگر آنها را اكنون بياموزد، بعدها راحتتر خواهد بود.
7ـ به او در مورد پول آموزش دهيد.
اين مورد براي همه كودكان، شنوا و ناشنوا سودمند است. اما در مورد كودكان ناشنوا مشكلتر است زيرا در رستوران يا مغازه متوجه صحبتهاي شما با مغازهدار يا صندوقدار رستوران در مورد قيمتها نشدهاند. به او بياموزيد هر چيزي قيمتي دارد و قيمت هر چيز بستگي به ارزش آن دارد. درمورد صرفهجويي و كم خرجكردن و درست خرجكردن برايش صحبت كنيد. زماني كه به حد كافي بزرگ شد، اجازه دهيد خودش به خريد برود و خودش تصميم بگيرد چگونه پولش را خرج كند. به او پول تو جيبي هفتگي و بعدها ماهيانه بدهيد تا خودش مسئول خرجهايش شود. اگر تصميم گرفت براي خريد چيزي پولش را پسانداز كند، در اين كار به او كمك كنيد. به فرزندتان بگوييد گاهي همه افراد اشتباه ميكنند و اشتباهكردن اشكالي ندارد. بيشتر كودكان از اشتباهات خود چيزهايي ميآموزند و اين اشتباهات به آنها كمك ميكند تلاش كنند ديگر مرتكب آن اشتباه نشوند. مرتب به او بگوييد شاهد تلاشهايش هستيد و به او افتخار ميكنيد. مهم نيست چه اتفاقي ميافتد، مهم تلاشهاي اوست
موضوعات مرتبط: روان شناسی
تمام والدین خواستار خوشبختی و پیشرفت فرزندانشان هستند و سعی می کنند
تمام تلاش خود را جهت آرامش و آسایش فرزندان به کار گیرند به امید روزی که
آنها را در اوج قله سعادت ببینند. در کودکی غذا و پوشاک و مسکن را برایشان
تأمین می کنند.
تمام والدین خواستار خوشبختی و پیشرفت فرزندانشان هستند و سعی می کنند
تمام تلاش خود را جهت آرامش و آسایش فرزندان به کار گیرند به امید روزی که
آنها را در اوج قله سعادت ببینند. در کودکی غذا و پوشاک و مسکن را برایشان
تأمین می کنند.
در نوجوانی ابزار و وسایل تحصیل و کسب علم سعی می کنند در درسها به
فرزندان کمک کنند. و پس از آن نیز با مشورت و راهنمایی آنها راه را جهت
استقلال آنها باز می کنند. باور کنید همه این موارد کارهای بزرگی است و
زحمات بی دریغی را می طلبد. اما چگونه است که بسیاری از این فرزندان در
زندگی اجتماعی خود در دوران بزرگسالی نه تنها احساس موفقیت و خوشبختی نمی
کنند بلکه احساس یاس و ناکامی و عدم رضایت مندی را نیز تجربه می کنند؟
آیا غیر از این است که هنر زندگی کردن را نیاموخته اند؟ نحوه برخورد با
مسائل گوناگون را نمی دانند و یا در آن ضعیف هستند؟ بنابراین در این بخش
ما قصد داریم تا شما را با مواردی که لازمه زندگی کردن در این دنیای پر
نشیب و فراز است آشناتر کنیم:
● شکستها را پذیرفته و کنار بگذارید
به منظور داشتن زندگی سالم باید تصویر ذهنی ای که ما و فرزندانمان از خود
دارند سالم و آگاهانه و واقعی باشد. برای دستیابی به این منظور باید
بپذیریم که قرار نیست در زندگی همیشه به آنچه می خواهیم برسیم و هرگز هم
شکست نخوریم. اما باید در مورد شکستها نیز درست بیندیشیم تا تکرار آنها را
کاهش دهیم. نه اینکه مرتب از آنها غمگین شویم. وقتی فرزندتان در یک بازی
شکست می خورد به او یاد دهید که بداند صرفا یک بازی ضعیفی انجام داده که
منجر به شکست وی شده. باید مسئولیت اعمال خود را در زندگی بپذیریم نه
اینکه موضوعات را شخصی پنداریم و خود را سرزنش کرده و مرتب به عقب نگاه
کنیم. زیرا در این صورت شانس و فرصت موفقیت های بعدی را نیز از دست می
دهیم.
● همواره واقع بین باشیم
همیشه پیشرفت و حرکت رو به جلو نیازمند تلاش و اختصاص زمان و انرژی است.
اما آنچه اهمیت دارد این است که اهداف و انتظاراتی واقع بینانه داشته
باشیم. تا بتوانیم برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کرده و با استفاده از
امکانات موجود راه خود را جهت حرکت بهتر هموارتر سازیم.
اما اگر به جای اهداف آرزوهایی در ذهن بپرورانیم و همواره انتظار بکشیم تا
به آنها برسیم انتظار ما غیر معقول است و این تفکر نتیجه ای جز احساس شکست
و ناکامی نخواهد داشت و ما انگیزه لازم را نیز جهت حرکتهای بعدی خود از
دست می دهیم.
البته نباید فراموش کنیم که اهداف حقیقی و دست یافتنی را نیز باید به دقت
دنبال کنیم و با کوچکترین ناکامی دراین راه از میدان به در نرویم.
● بر نقاط قوت خود تکیه کنیم
به گفته یکی از بزرگان انسان هرگز در زندگی موفق نمی شود مگر اینکه از
استعدادها و توانایی هایی که پروردگار به او داده حداکثر استفاده را ببرد.
به عبارت دیگر باید به فرزندان خود بیاموزیم که استعدادهای خود را شناخته و در جهت باروری آنها حداکثر تلاش خود را بکنند.
مطمئنا هریک از افراد جامعه استعداد و توانایی خاصی برای شکوفاکردن در
زندگی دارد که درصورت عدم توجه به آن به موفقیت های لازم در زندگی
نخواهدرسید.
● راههای رسیدن به اهداف گوناگون اند
گاهی اوقات ما راهی را پیش گرفته و حرکت می کنیم اما می بینیم بسیاری از
موانع و مشکلات و حتی انسانها در مقابل ما قرار می گیرند. دراین شرایط
باید بدانیم که راه ما صحیح نیست و به جای گله و شکایت از زندگی و روزگار
و بعضا افراد راه و طریق و حتی رفتار خود را تغییر دهیم. زیرا همواره
تغییرات را انسانها به وجود می آورند و هرگز خود به خود چیزی به نفع ما
نخواهدشد مگر اینکه ما راه دیگری را امتحان کنیم یا خود را تغییر دهیم.
البته این کار نیازمند تمرین است اما شدنی است.
● از گذشته عبرت بگیریم
به عقیده کارشناسان چنانچه در زندگی به آنچه می خواهید رسیدید. باید
ببینید چه کار صحیحی انجام داده اید و چنانچه به هدف نرسیدید نیز باید
ببینید در کجای کار اشتباه کرده اید تا با اصلاح آن از شکستهای بعدی
جلوگیری کنید.
به گذشته فکر کرده و از آن درس بگیرید اما هرگز در آن نمانید زیرا فرو می روید و امروزتان را نیز از دست خواهید داد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
1ــ محیط، محیط، ...
اگر درس خواندن شما جدی باشد مطمئن باشید كه محلی دور از حواس پرتی و آرام می یابید. با هم اتاقی های خود صحبت كنید تا اوقاتی در سكوت و آرامش داشته باشید یا از كتابخانه، اتاق مطالعه و یا از یك كلاس خالی و آرام استفاده كنید.
2ــ عادت كنید كه هر روز مطالعه كنید
از نشستهایی كه هر شب وقتتان را پر می كند و مهمانی هایی كه سعی می كنید اخبار و اطلاعات بی ثمر زیادی را به خاطر بسپارید، اجتناب كنید. هر روز زمانی را صرف مطالعه كنید و می توانید در اوج مطالعه، زمانی نیز برای شوخی داشته باشید.
3ــ به خودتان كمك كنید! در خارج از محدوده تحقیق كنید و الویت بندی تان را اصلاح كنید
چه شما دانش آموز آ و چه دانش آموز ب باشید، می توانید مهارتهای یادگیری تان را تقویت كنید. مهارتهای یادگیری خود را با مهارتهای یادگیری دانشگاهی تطبیق دهید. سعی كنید استادان و دستیاران آنها را بشناسید. در مورد رشته تان بررسی كنید، آیا راهنمای مطالعه یا مركزی برای كمك به انتخاب رشته وجود دارد؟ آیا وب سایتی برای موضوع رشته تان وجود دارد؟ این همچنین روشی برای انتخاب حرفه و شغل مناسب آینده به سبك علمی است.
4ــ یادداشت كردن
تاریخهای مهم را به خاطر آورید. تاریخهای معین شده برای امتحان یا مأموریت را به خاطر آورید. برنامه ریزی روزانه سبب سازماندهی زندگی می شود. یك پیشنهاد خوب این است كه تقویم دیواری دارای تاریخهای مهم را داشته باشیم.
5ــ كسب انرژی با خوردن، ورزش و خواب كافی
نفهمیدید؟ به زحمت بیاد می آورید؟ فهم و حافظه تان تحت فشار استرس و خستگی است؟
زمانی كه گرسنه، عصبی یا مغزتان خسته است، نمی توانید با انرژی كافی كار كنید.
درست خوردن، ورزش و خواب كافی در طی امتحان بسیار مهم است.
6ــ تیز و زیرك باشید، آماده كردن و خوب انجام دادن تكالیف درسی
به كلاس نرفتن و یا اصطلاحاً از كلاس خود زدن، عادت نكنید. نوشته های دیگری را چون محتوای خوبی دارد، بعنوان كنفرانس خود ارائه ندهید. در كلاس، به نكات مهم و مثالها بیشتر دقت كنید. از اول تا آخر مطلب در كلاس بمانید این كار مطمئناً در زمان امتحان كمك زیادی به شما می كند. بعد از كنفرانس دیگران، سؤال كنید. ساعتی را به دفتر استادان یا دستیاران آنها بروید و برای درك بهتر مطالب یادگرفته قبلی، كمك بخواهید. بهتر است شب قبل از امتحان به جای اینكه صرفاً مطالب را بخوانید از استاد خود كمك بگیرید.
7ــ كنفرانسها و كمك درسیها: اصطلاح تصویر بزرگ چیست؟
برخی از دانشجویان ناموفق روش «از بر كردن مطالب» را برمی گزینند. یادگیری در دانشگاه مستلزم این است كه درك كنیم چگونه كلیه اطلاعات بصورت تصویر بزرگ بهمدیگر مرتبط است. از خلاصه مطالب، جداول متن، سرفصلها و عناوین ریزتر برای سازماندهی اطلاعات هر یك از دروس استفاده كنید. هر روز از خود سؤال كنید «هدف از خواندن جزئیات و تفاصیل چیست؟» و «جزئیات در كجای تصویر بزرگ جای دارد؟»
8ــ نكات و مطالبی را مد نظر داشته باشید
تا توسط آنها اطلاعات كلیدی و مهم را به خاطر آورید
با روشی مشخص فهم مطالب و آموزه ها را به تسخیر خود درآورید. ساختن مثال، ایجاد مقایسه های منطقی، تهیه خلاصه از متن، شناختن كلمات كلیدی، مشخص كردن موضوعهای اصلی و یا اضافه كردن اطلاعات حاشیه ای از جمله روشهای به تسخیر گرفتن مطالب در حافظه و به یاد آوردن آنها در امتحان است. خلاق باشید و منظور سؤال را آنچه فهمیده اید بیان كنید. بدانید كه در سر جلسه امتحان شما هم مانند بقیه هستید و دلیلی ندارد كه از آن وحشت داشته باشید.
9ــ فكر می كنید آیا نكات كلیدی را در هنگام امتحان به خاطر خواهید آورد؟ پس ثابت كنید
مهم نیست كه قبل از امتحان چگونه و چه مقدار مطالبی را خوب فهمیده اید، صرفنظر از برخی مطالب كه گاهی فراموش می شود، مهم این است كه مطمئن باشید می توانید اطلاعات را به خوبی بیاد آورید. برای حصول اطمینان بیشتر، اگر امكان دارد از قبل امتحانی را بدون نگاه به عناوین كتاب برای خود ترتیب دهید تا امتحان دادن را تمرین كنید.
10ــ باهوش و زرنگ باشید
نمرات خوب را به خاطر اشتباهات نوشتاری مثل بدتعبیر كردن سؤال یا كم آوردن وقت امتحان از دست ندهید.از ترفندهای ویژه استفاده كنید تا از عهده انواع متفاوت امتحان برآیید. همچنین نكات و راهنمایی های سؤالات را به دقت بخوانید، ابتدا به سراغ سؤالات ساده تر روید و برای سؤالات مشكل وقت كمتری صرف كنید تا نمره بیشتری كسب كنید و اعتماد به نفس شما كم نشود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
روانشناسی شوخی
شوخی حالتی مثبت در ذهن است و موقعی ایجاد میشود که فردی موضوعی ناهمخوان ، غیرمنتظره و یا سرگرم کننده را بگوید و یا انجام دهد یا اینکه برای برخی افراد به دلایل دیگری اتفاق میافتد و مردم میخندند.خنده دار بودن مسائل نوع خاصی از شادی است، لذا [برای مشاهده لینک لطفا ثبت نام کنید . ] در شادی حائز اهمیت است.شوخی ویژگی رایج در زندگی است و غالبا پاسخی خودجوش به موقعیتها در حضور دیگران است. شوخی ناشی از یک خلق مطلوب است و میتواند تاثیر عمیقی بر شادی مردم داشته باشد. شوخی یکی از روشهای القاء خلق مثبت است.
اغلب روانشناسانی که شوخی را مطالعه کردهاند نتیجه گرفتهاند که ویژگی اصلی رویدادهایی که افراد را خوشحال میکند ناهمخوانی آنهاست و برای افرادی که تمایل به شوخطبعی دارند ضرورت دارد. استفاده از شوخی با خود ابرازی و خودنگری قابل پیشبینی هستند و هر دو آنها به عنوان شاخصهای مهارتی اجتماعی مطرح میباشند. افراد احساسی لطیفهها را خندهدارتر درک میکنند و بیشتر میخندند.
افراد متعصب لطیفههای جنسی را دوست دارند. افراد آزاد اندیش لطیفههای بیمعنی را ترجیح میدهند. بسیاری از افراد خشک و متعصب از ناهمخوانی لذت میبرند و از این طریق تنشهای خود را تخلیه میکنند. در بعضی مواقع نیز شوخی وسیلهای است برای بیان غیر مستیم دلخوریها و ناراحتیها از شخص یا گروهی بخصوص که به صورت مستقیم نمیتوان عنوان کرد
موضوعات مرتبط: روان شناسی
زمانی که با واژۀ هنر، روبهرو میشویم، مفهوم زیبایی به ذهن انسان خطور میکند. این زیبایی، به مبدأ و منشأ اصلی خود بر میگردد، یعنی خداوندی که خود، هنرمند است و زیباییهای فراوانی را در جهان خلقت و البته در بشرِ پُر رمز و راز نهفته است.
رنگآمیزی طبیعت و فرصت حیات و زندگی دادن به انسانها، از هنرمندیهای این خالق تواناست. آری، زندگی، خود هنر است، اگر چه هنرهای دیگر میتوانند رنگ و بویی تازه و جانی دوباره به آن ببخشند.
جای هنر در زندگی کجاست؟ بیشتر ما، هنر را محدود به یکسری موضوعات خاص میدانیم، مثلاً نقاشی،سینما
امّا میتوان هنرمندانه زندگی کرد و مانند هنرمند که به رنگ و تصویرها جان تازهای میبخشد، ما هم با گذشت و بخشش، به زندگیمان جان تازهای بدهیم و برای بهبودی روابط و کسب موفّقیت، از آن بهره بگیریم.
گذشت، فرایندی است که مرحلۀ نخست آن، شفا و بهبودی ذهنی فردِ بخشاینده است.
بخشش به معنای حقیقی، یعنی رهایی از آزارهایی که باعث رنج و آزردن ما شده است، مثل: رها کردن نفرتی که در درون ما وجود دارد و حال ناخوشایندی به ما میدهد.
بخشیدن، به مفهوم فراموشی و چشمپوشی نیست ،زیرا انسان نمیتواند هیچ چیز را از حافظه ی خود پاک کند ، بلکه تنها میتواند ببخشد و رها کند. گذشت، هنر والای عقل است. برای رسیدن به آن، ابتدا باید خود را بشناسیم و توان بخشیدن خود را داشته باشیم، تا بتوانیم از بداندیشی و سوءظن نسبت به شخصی که ما را آزار داده است، رها شویم. اغلب ما، بخشش را کاری سخت و دشوار میپنداریم، امّا برای راحت بخشیدن، لازم است بدانیم که هیچ انسانی کامل نیست و همۀ آدمیان، ممکن است در طول زندگی، دچار اشتباهات فراوانی شوند که برای رهایی و رسیدن به آزادی، گذشت و بخشش را میطلبد.
گاهی اوقات حس میکنیم که احساسات ناخوشایند ما، موجّه نیستند و یا از این که آنان را تأیید کنیم، هراس داریم ،در صورتی که زمانی قادر به بخشیدن هستیم که احساسات ناخوشایند خود را موجّه کنیم و اجازه دهیم رنجی را که برای آن بخشیدن لازم است، و نشئت گرفته از احساسات ناخوشایند ماست، احساس کنیم. البته اوج بخشیدن، زمانی تحقّق میپذیرد که هر دو طرف (طرف آزاردیده و خطاکننده)، این عمل را انجام دهند.
یادمان نرود که گذشت، قدرتِ رویارویی با افرادی است که باعث آزار ما شدهاند و دادن فرصت برای جبران و ایجاد تعهّد و حس مسئولیتپذیری است.
گذشت، بدون شک، واقعیتهای مثبتی را در زندگی فردِ بخشنده در بر دارد. بخشش و گذشت، هنری است که هر فرد با اختیار کامل، آن را انجام میدهد. هر انسانی که عمل معجزهآسای بخشیدن را انجام میدهد، هنری را میآفریند که به واسطه ی آن، از رنجی که سالهاست گرفتارش بوده (رنج جدایی و تنهایی) رها میشود و دوباره فرصتِ با هم بودن را به خود و طرف مقابل خود میدهد و چشمانش را رو به حقایق و صفات خوب آنان باز میکند،حقایقی را که نفرتش، مانع از دیدن آنها میشد. بنا بر این، اگر از این هنر والا، هر چند کم و به ندرت بهره جوییم، باز میتوانیم بگوییم: هنرمندیم.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
نفوذ درقلب دیگران بدون جراحی!
دیدن، شنیدن و گفتن 3 وسیله مهم برای برقراری ارتباط با اطرافیان است. در نگاه اول همه چیز بسیار ساده و پیش پا افتاده به نظر میرسد، اما شاید تعجب كنید اگر بدانید دهها و احیانا صدها كتاب در زمینه ی چگونگی بهكارگیری این حواس برای ایجاد ارتباطی موثر نوشته شده است.
در این مقاله ده پیشنهاد برای بهتر وراحت تر ارتباط برقرار کردن را مطالعه می کنید :
مدیریت احساسات خود را به دست گیرید
«اگر میخواهید شاد باشید، شادمانه رفتار كنید».
احساسات هر فرد قبل از هر چیز روی خود او تاثیر خواهد گذاشت. شما میتوانید از این خاصیت به نفع خود بهره ببرید. اگر احساسات منفی شما را اذیت میكنند، با مدیریت و كنترل آنها میتوانید از شر آنها رهایی پیدا كنید. وضعیت بدن خود را تغییر دهید (اگر حركت میكنید، بنشینید و بلند شوید) و مطابق با احساسی كه دوست دارید رفتار كنید. اگر با اطرافیان خود با روحیهای شاد و مثبت برخورد كنید، تاثیر بهتری روی آنها خواهید داشت.
كمی از منطق فاصله بگیرید
«در برخورد با مردم به خاطر داشته باشید آنها بیش از آن كه منطقی باشند، احساساتیاند».
این یك نكته كلیدی است. منطق بسیار خوب است، اما در برخوردها و در زندگی روزمره، ما موجوداتی احساساتی هستیم. ما احساسات خود را به اطرافیان خود انتقال میدهیم و متقابلا احساسات آنها را دریافت میكنیم. این یكی از دلایلی است كه گفته میشود در ارتباط با مردم زبان بدن (حالتهای چهره و وضعیت بدن) و تن صدا بیش از 93 درصد كار را انجام میدهد.
معانی عمیقی در زیر كلماتی كه به كار میبریم نهفتهاند ،اما زبان، بدن و تن صدا، احساسات و افكار واقعی ما را آشكار میسازند. به این دلیل است كه توانایی تغییر و كنترل احساسات و داشتن روحیهای مثبت در حین برقراری ارتباط اهمیت پیدا میكند. روحیه و احساسات شما تاثیر بسزایی بر نحوه گفتار و حالتهای چهره و در نهایت بر روابط شما با اطرافیان دارد.
بهتر است از سه چیز اجتناب كنید
«هر نادانی میتواند انتقاد، محكوم و عیبجویی كند، اما صبور و بخشنده بودن نشانه شخصیت و خویشتنداری شماست».
ممكن است نتوان براحتی از هر سه این موارد اجتناب كرد. اغلب برخوردها یا حتی ارتباطات ما از طریق این سه مورد منفی ایجاد شده و ادامه مییابد. انتقاد، عیبجویی و محكوم كردن نوعی لذت غیرعادی ایجاد میكند. با این كارها ممكن است احساس كنید اهمیت بیشتری دارید، اما در نهایت این سه مورد ،رفتاری منفی هستند كه روابط شما را محدود میسازند.
یادآوری نكات منفی و اغراق در آن روحیه، انگیزه و سلامت روانی شما را تحتالشعاع قرار میدهد، و این میتواند شما را در دام یك چرخه ی منفی از عیبجویی و انتقاد مداوم گرفتار سازد و در نتیجه همیشه به دنبال یافتن یك مقصر باشید. با چنین روحیهای اشاعهدهنده و دریافتكننده ی احساسات منفی نیز خواهید بود، اما مردم به طور كلی به دنبال احساسات خوب هستند، بنابراین چنین رفتاری میتواند موانعی جدی در روابط شما با اطرافیان ایجاد كند.
چه چیز اهمیت دارد؟
«راه اصلی برای تسخیر قلب انسان این است كه با او درباره چیزهایی كه بیشترین اهمیت را برایش دارند، صحبت كنید».
یك پند بسیار مفید و عالی: زیاد درباره خود و زندگیتان صحبت نكنید. به جای این كار ، به صحبتهای بقیه گوش دهید، اما اگر آنها حرفهای نامربوط میزنند، اگر متقابلا به حرفهای شما گوش نمیدهند و علاقهای به داستان زندگی شما ندارند، میتوانید محیط را ترك كنید. چیزهایی كه مردم اغلب به آنها اهمیت میدهند، عبارتند از عقاید، كودكان، یك سرگرمی مخصوص، شغل و...
به اطرافیان خود بیشتر توجه كنید
«اگر مردم را دوست داشته باشید، در مدت 2ماه خیلی بیشتر از آن دوست پیدا خواهید كرد، تا این كه 2 سال سعی كنید دیگران را نسبت به خود علاقهمند سازید».
بسیاری از مردم روش دوم را به كار میگیرند ، یعنی تلاش میكنند دیگران آنها را دوست داشته باشند، اما این راه چندان موثر نیست. این روش به این دلیل جذاب است كه باعث رضایت دائمی از من، من و من میشود، اما دوست داشتن دیگران، شاید به این دلیل كه قانون رابطه ی متقابل در مردم قوی است، تاثیر بیشتری دارد. مردم همان گونه با شما رفتار میكنند كه شما با آنها رفتار میكنید. آنها را دوست داشته باشید ، آنها شما را دوست خواهند داشت.
مایلم در اینجا این نكته را نیز اضافه كنم كه موضوع مهم در این زمینه این است كه صمیمانه و صادقانه به سایرین عشق بورزید. علاقه خالصانه شما از طریق زبان بدن و تن صدای شما انتقال مییابد.
سكان زندگی را به دست گیرید
«كسانی كه به دنبال تشویق بیرونی هستند، شادی خود را در دست دیگران جستجو میكنند».
یكی از مهمترین روشها برای بدبخت كردن خود این است كه بیش از اندازه به ارزیابیهای اطرافیان خود اهمیت دهید. ارزیابی بیرونی به معنای ارزشی است كه دیگران به رفتار و گفتار شما میدهند، این كه مثلا بگویند شما زیبا، باهوش و موفق هستید. این وضعیت شما را تحت كنترل سایرین قرار میدهد و قضاوت آنها را به یك اهرم فشار روانی تبدیل خواهدكرد. یك روز احساس شادی و موفقیت میكنید، روز دیگر حالتان آنقدر بد است كه باید در رختخواب بمانید.
اما اگر تنها به قضاوت خود متكی باشید، سكان زندگی را به دست میگیرید و احساسات خود را كنترل میكنید، نه به آن معنا كه از انتقادهای اطرافیان خود استفاده نمیكنید. بلكه منظور این است كه عیبجوییهای دیگران زندگی شما را بیش از حد تحت تاثیر قرار نخواهد داد.
آنها باعث پسرفت شما نخواهند شد
«به جای این كه نگران باشید مردم درباره شما چه میگویند، چرا سعی نمیكنید كاری انجام دهید كه تحسین آنها را برانگیزد.»
اهمیت دادن بیش از اندازه به آنچه مردم میگویند، یك غول خیالی از آنها در ذهن شما میسازد. برای مثال ممكن است فكر كنید هر كاری را انجام دهید مردم شما را محكوم خواهند كرد. ممكن است این طور باشد، اما مردم اغلب درگیر گرفتاریهای زندگی خود هستند و چندان به كارهای شما اهمیت نمیدهند. اگرچه ممكن است این وضعیت ناامیدكننده باشد، اما از طرف دیگر باعث راحتی خیال خواهد شد و به شما كمك خواهد كرد موانع داخلی را كه شما را از انجام كارهایتان باز میدارد كنار بزنید.
همان طور كه كمكم یا در یك حركت ناگهانی این موانع را كنار میگذارید، بیشتر به خود اهمیت خواهید داد، اعتماد به نفس بیشتری پیدا خواهید كرد و شانس بیشتری برای موفقیت خواهید داشت، در نتیجه احساسات مثبت بیشتری در وجود شما ایجاد شده و احساسات منفی برطرف خواهدشد. در این صورت در ایجاد رابطه با اطرافیان موفقتر عمل میكنید و مهارتهای اجتماعی شما ارتقا پیدا خواهد كرد.
چه نفعی به حال من دارد؟
«تنها یك راه وجود دارد كه هر چیزی را میخواهیم به دست آوریم و آن این كه سایرین را به آنچه میخواهیم علاقهمند سازیم.»
اگر میخواهید كسی كاری برای شما انجام دهد، ببینید آیا او به انگیزه شما برای انجام آن كار اهمیت میدهد؟ شاید او اصلا علاقهای به آنچه كه شما میخواهید نداشته باشد. او میخواهد بداند این كار چه نفعی برایش دارد. پس برای این كه به خواسته خود برسید، مزایای انجام آن كار را توضیح دهید.
سعی كنید این كار را صادقانه و با نگرشی مثبت انجام دهید. اگر دلیل شما برای این كار موجه نباشد یا به صورتی قاطعانه و با اعتماد به نفس بیان نشود، ممكن است طرف شما را متقاعد نسازد و بنابراین هر دوی شما از مزایای انجام آن كار محروم شوید.
چگونه در یك بحث پیروز شویم
«بهترین راه برای پیروز شدن در یك بحث و جدل این است كه از آن اجتناب كنید.»
درگیر شدن 2 نفر در یك بحث و این كه هردو بخواهند از مواضع خود جداگانه دفاع كنند، رابطه آنها را دچار مشكل خواهد كرد. تنها نتیجهای كه از یك مشاجره عاید خواهد شد، این است كه تا مدتها پس از آن هر دوی شما احساسی منفی نسبت به یكدیگر خواهید داشت و هر دوی شما در این دید منفی نسبت به یكدیگر غرق خواهید شد. خودداری از بحثها و مشاجرات غیر ضروری مهمترین پیروزی خواهد بود.
سخنان شما بیش از آنچه فكر كنید، اهمیت دارند
«تنها و تنها 4 راه برای برقراری ارتباط با دنیا وجود دارد. ما از طریق این 4وسیله ارتباطی ارزیابی و طبقهبندی میشویم: چهكار میكنیم، چگونه نگاه میكنیم، چه میگوییم و چگونه میگوییم.»
با وجود اهمیتی كه هر كدام از این 4 مورد دارند، اما بیشتر روی سومین آنها یعنی این كه چه میگوییم - تاكید میشود.
اغلب مردم در اولین ملاقات خود با سایرین به شكلی ناخودآگاه آنها را ارزیابی میكنند. ذهن به این ترتیب مردم و چهرهها را سازماندهی میكند. بنابراین درباره نحوه نگاه خود و این كه اولین احساسی كه ایجاد میكنید چگونه خواهد بود فكر كنید. درباره زبان بدن و این كه جملات را چگونه بیان میكنید بیندیشید.
درباره این كه چه احساسی دارید فكر كنید ، به این دلیل كه احساس شما بر دنیای اطرافتان تاثیر میگذارد و دنیا نیز تاثیر متقابلی بر شما دارد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
شخصیت شناسی جالب براساس پنیر مورد علاقه
پنیر، یكی از لذیذ ترین غذاهاست كه با تنوع خاص خود تقریباً میتواند تمام سلیقهها را راضی نگاه دارد، اما در عین حال چیزهای دیگری نیز راجع به این افزودنی خوشمزه وجود دارد كه احتمالاً شما چیزی درباره آن نمیدانید پنیر میتواند نكات بسیاری را در رابطه با خودتان به شما بگوید! یك تحقیق جدید در این زمینه كه از سوی انجمن لبنیات سازی امریكا انجام شده، نشان میدهد نوع پنیری كه انتخاب میكنید میتواند اطلاعات زیادی را راجع به شخصیت شما آشكار سازد این تحقیق توسط ((لورا ورلین ))انجام شده است. بنابراین یک نوع از پنیرهای زیر را انتخاب کرده و سپس مطلب مربوط به آن را بخوانید.
پنیر نرم مثل پنیر خامهای
پنیر نیمه نرم مثل پنیر فتا
پنیر فانتزی مثل پنیر چدار
پنیرسفت مثل پنیر تبریزی یا لیقوان
============ ========= ====
پنیر نرم مثل پنیر خامهای
تحقیقات نشان میدهد اشخاصی كه طالب تجمل و تجمل پرستی هستند، به مراتب از خوردن پنیرهای نرم همانند پنیرهای خامهای بیشتر لذت میبرند و همیشه به دنبال لوازم لوكس و تجملی هستند، از پوشیدن لباس ابریشمی به عنوان لباس راحتی گرفته تا پوشیدن دمپاییهای بسیار شیك رو فرشی. شما میدانید كه چگونه باید با خود و زندگی خویش كنار بیایید لذت خوردن این پنیر، دقیقاً به اندازه لذت خریدن یك آباژور زیبا برای اتاق خوابتان است.
پنیر نیمه نرم مثل پنیر فتا
پنیرهای نیمه نرم مثل پنیر فتا(پنیرهای بسته بندی پاستوریزه) ما را به دوران بچگی میبرند. بنابراین آنهاهمگی مربوط به خانه، خانواده و كانون گرم خانوادگی میشوند. اگر هنوز به این پنیرها علاقه مندید، متخصصان معتقدند كه عمیقا ًدوست دارید یك بار دیگر شرایط گذشته را برای خود بازسازی كنید و این شاید همان دنیای امنی است كه همیشه به دنبال آن بودهاید. به همین دلیل است كه شما ابتدا خانواده، دوست، فامیل و آشنا را در اولویت قرار میدهید و این به رغم برنامهُ بسیار فشرده شماست. خانواده شما همیشه به دنبال غذاهای خانگی هستند و شما از این انعطاف پذیری آنها لذت میبرید. خانه شما همیشه گرم و پر از میهمان است و از دیدار دوستان شاد میشوید و سعی میكنید حداقل یك شب در هفته را با خانواده به خوبی و خوشی بگذرانید.
پنیر فانتزی مثل پنیر چدار
هر تكه از این نوع پنیر كه معمولاً در بسته بندیهای كوچك و گاه با تركیبات سبزیجات و غیره تهیه میشوند گوشه ای از زندگیتان را به تصویر میكشد و این نشان میدهد كه شما تا چه حد در انجام كارها یتان مصمم و با ارادهاید.همانند پنیر چدار از خارج سخت و از درون نرم وانعطاف پذیرید. در هر كاری همانند برگسالان فكر میكنید و اجازه نمیدهید كسی در روابط شما با دیگران، به ویژه دوستان دخالت كند. آنچه شما را از دیگران متمایز میسازد، همان روح سخت و در عین حال لطیف شما در بر خورد با مسایل دیگران است. شاید به همین دلیل است كه دیگران از مشورت با شما بیشترین استفاده را میبرند.
پنیرسفت مثل پنیر تبریزی یا لیقوان
این پنیرها با طعم لذیذ، باعث میشوند كه احساس سر مست بودن به شما دست دهد. احساسی كه در یك جنگل زیبا و پر از شقایقهای وحشی به انسان دست میدهد. اصلا خجالتی نیستید. شما عاشق رفتن به موقعییتهای جدید هستید و از اینكه منبع خیر باشید، لذت میبرید. دوستان عاشق شما هستند زیرا آنها همیشه بهترین لحظات را با شما میگذرانند. لذت گذراندن وقت با شما، آنچنان زیاد است كه هیچ میهمانی بدون حضورتان برگزار نمیشود. شما مهربان، دلرحم، صمیمی و رو راست هستید و بی كینه. در جنگل بودن مزایایی دارد كه هر كسی با آن آشنا نیست..
موضوعات مرتبط: روان شناسی
................... بهترین انتخاب از نظر رهبری
..
دریافت صدا
حجم فایل : 879 kb مدت زمان 7:28 ..............................
امام حسین علیه السلام:
رستگـار نمی شود مـردمـى كه خشنـودى مخلـوق را در مقـابل غضب خـالق خریدنـد
موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای
تبار آمنه
آمنه دختر وهب بنعبدمناف است و مادربزرگوارش «بره» دختر عبدالعزى (1) به شمار مىآمد. اين دو بزرگوار در نسبشريف به كلاب بنمره بنكعب بنلوى مىرسند و در واقع پدر و مادر آمنه دخترعمو وپسرعمو بوده، از خصلتهاى مشابه بهره مىبردند.
خاندان «بنوزهره» همواره در افتخارهاى بزرگ قريش و حوادث پر شكوه مكه شريكبوده و برگهاى زرينى از تاريخ مكه به نام افتخارآفرين آنها مزين شده است.
عبدمناف، نياى سوم پيامبر اسلام، مغيره نام داشت و «قمر البطحاء» (2) خواندهمىشد. او در قلب مردم موقعيتى ويژه داشت. تاريخنگاران در بارهاش چنينمىنويسند: «شعار او پرهيزگارى، دعوت به تقوا، خوشرفتارى با مردم و صلهرحمبود. سقايت و ميهماندارى حجاج بيتالله الحرام با فرزندان عبدمناف بود، و اينمنصب با شكوه تا زمان پيامبر به قوت خود باقى بود.» آمنه دختر «قمرالبطحاء» (ماه مكه) نه تنها زيبايى چهره بلكه ويژگيهايى چون پرهيزكارى،مردمدارى و ... را نيز از پدر به ارث برده بود.
«بره»، مادر آمنه، نيز از خاندان شريف و بزرگوار «بنىكلاب» بوده. در نسببا وهب بنعبدمناف اشتراك دارد.
مادر بره، ام حبيبه نيز از همين نسب است. و از زيباترين جلوه «ارحاممطهره» به شمار مىآيد.
ويژگيهاى والاى آمنه(س)
آنچه بيش از هر چيز آدمى را جاودانه مىسازد، صفات نيكو اخلاق شايسته اوست. ويژگيهاى اخلاقى افراد نشاندهنده عظمتشخصيت آنان است.
برجستهترين اين صفات از زبان عبدالمطلب، پير بطحاء بيان مىشود.
عبدالمطلب، قبل از خواستگارى آمنه، نزد عبدالله، جوان برومند و زيباىبنىهاشم، آمد و چنين گفت:
«پسرم آمنه دخترى است از خويشان تو و در مكه مانند او دخترى نيست.» و سپسفرمود:
«فوالله ما فى بنات اهل مكه مثلها لانها محتشمه فى نفسها طاهره مطهره عاقلهدينه؛ (3) سوگند به عزت و جلال خداوند، كه در مكه دخترى مثل او (آمنه) نيست.
زيرا او با حيا و ادب است و نفسى پاكيزه دارد و عاقل و فهيم و دينباوراست.» بينش عميق و عفت و پاكى اين بانو چنان بود كه تاريخ چنين مىنويسد:
«او (آمنه) در آن روز، از نظر نسب و ازدواج، با فضيلتترين دختران قريش بود.» (4)
از صفات برجسته ديگر اين بانو سادهزيستى و دورى از جلوههاى مادى است.
به گونهاى كه پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد:
«انما انا ابن امراءه من قريش تاكل القديد» (5) همانا من فرزند زنى ازقريشم كه گوشتخشكيده مىخورد.
بخشى از صفات برجسته اين جاودانه مادر چنين است:
الف) دين باورى (دينه)
پيامبر گرامى اسلام را «سيد الناس وديان العرب»مىخواندند. على ابنابىطالب(ع) را نيز با اين وصف ستودهاند: «كان برخى دين را به معناى طاعت و گروهى به معناى هر آنچه باآن بندگى خدا مىشود (7) ، مىدانند. برخى از كوتاهنظران كه با نگرش مادى بهمسايل پيرامون خود مىنگرند، معتقدند كه:
«چون آمنه قبل از ظهور اسلام مىزيسته نمىتواند مؤمن باشد و از زنان مشرك بهشمار مىآيد.» اما مورخان و پژوهشگران شيعه بر اين باورند كه پدران و مادرانپيامبر ايمان داشتند. آنها براى اثبات اين مطلب به سخن پيامبر(ص) استنادكردهاند كه مىفرمايد: «لم يزل ينقلنى الله من اصلاب الشامخه الى الارحامالمطهرات حتى اخرجنى الى عالمكم هذا و لم يدسننى دنس الجاهليه؛ (8) خداوندهمواره مرا از پشتهاى پاك به رحمهاى پاك منتقل مىساخت تا اينكه به اين دنياىشما آمدم و هرگز به افكار و ناپاكيهاى جاهليت آلوده نشدم.» از اين حديثشريف، كه با عبارات مختلف بيان شده است، پاكى وجود آمنه و طهارت فكرى اوثابت مىشود. بسيارى از دانشمندان اهل سنت ايمان آمنه را بيان كرده، براىاثبات اين امر از روايت زير استفاده كردهاند:
«كعب الاحبار به معاويه گفت: من در هفتاد و دو كتاب خواندهام كه فرشتگان، جزبراى مريم و آمنه بنت وهب براى ولادت هيچ پيامبرى به زمين نيامدند و جز براىمريم و آمنه، براى هيچ زنى حجابهاى بهشتى را برپا نساختند.» (9) «واقدى» وگروهى از دانشمندان اهل سنت، پس از ذكر حديث فوق، مىگويند: خداوند متعالهرگز زن كافره را در برابر زن با ايمانى مانند مريم(ع) قرار نمىدهد. اگرآمنه ايمان نداشت، هرگز مقامات مريم(ع) براى او به وجود نمىآمد. زيرا بينايمان و كفر فاصله بسيار است و هرگز اين دو جمع نمىشوند. (10) شيخ صدوق نيزدر «اعتقادات» خود مىفرمايد: «اعتقادنا فى آباء النبى انهم مسلمون من آدمالى ابيه و اباطالب و كذا آمنه بنت وهب ام رسول الله(ص) (11) اعتقاد ما ايناست كه پدران پيامبر(ص) از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنين آمنه، مادرپيامبر، مسلم بودهاند.
امام صادق(ع) نيز مىفرمايد:
جبرئيل بر پيامبر نازل شد و گفت:
«يا محمد ان الله جل جلاله يقرئك السلام و يقول انى قد حرمت النار على صلبانزلك و بطن حملك و حجر كفلك ...» (12) اى محمد(ص)، خداوند تعالى بر تو سلامفرستاد و گفت: من آتش را بر صلب و پشتى كه تو را فرود آورد و بطنى كه حاملتو بود و دامنى كه تو را تربيت كرد، حرام كردم.
مرحوم مجلسى(ره) مىنويسد: اين خبر دلالتبر ايمان عبدالله و آمنه و ابوطالبدارد؛ زيرا خداوند آتش را بر جميع مشركان و كفار واجب كرده است و اگر اينانمؤمن نبودند، آتش بر آنان حرام نمىشد.
ب) محجوب و با حيا (محتشمه)
ويژگى ديگر اين بانوى بزرگوار حيا و ادب اوست كهبا واژه «محتشمه» در ميان عرب شناخته شده بود.
در كتب لغت اين واژه را اينگونه تعريف كردهاند:
«احتشام و هو افتعال من الحشمه بمعنى الانقباض و الاستحياء و الحشمه الحياء والادب» (13) احتشام از حشمت گرفته شده است و به معناى گرفته بودن و حيا داشتناست. حشمتبه معناى ادب و حيا است و زيباترين صفتى است كه بانوان كريمهمىتوانند داشته باشند و در سايه آن آسودگى جسمى و روانى يابند.
جريان خواستگارى «فاطمه»، همسر عبدالمطلب، از آمنه و آنچه در اين مجلس بهوقوع پيوستحيا و ادب اين دختر برگزيده عرب را نشان مىدهد:
زمانى كه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بنعبد مناف آمد، آمنه در مقابل اوايستاد. خوشآمد گفت و مقدمش را گرامى داشت. وقتى فاطمه نيكيهاى آمنه را ديد،به مادرش گفت:
«من پيشتر آمنه را ديده بودم، فكر نمىكردم چنين با حسن و كمال باشد.» (14) سپس با آمنه گفتگو كرد و او را فصيحترين زن مكه يافت. آنگاه از جاى برخاست،نزد عبدالله شتافت و گفت:
فرزندم، در ميان دختران عرب مانند او نديدم. من او را مىپسندم ... .
ج) فرزانگى و فرهيختگى (عاقله)
فهيم بودن از صفات و ويژگيهاى اولياى الهىاست. عبدالمطلب آمنه را با كلمه عاقله ستوده است.
آمنه عقيله عرب، در فهم و كمال بىنظير بود. سخن اين بانوى بزرگ در هنگاممرگ، نشاندهنده ميزان خرد و درك اوست. او به فرزندش حضرت محمد(ص) مىگويد:
هر زندهاى مىميرد، هر تازهاى كهنه مىشود، هر گروهى فانى مىشود و من مىميرم؛اما ياد من هميشه هست. من خير به جاى گذاشتم و مولود مطهرى [چون تو]زادم. (15)
د) فصاحت و بلاغت (اديبه)
از ديگر صفات دختر شايسته مكه شيرينىبيان و گويايى كلام اوست.
اشعار زيبايى كه از او به جاى مانده، گواه درستى اين سخن است. او خطاب بهفرزندش حضرت محمد(ص) چنين سرود:
ان صح ما ابصرت فى المنام فانت مبعوث على الانام من عند ذى الجلال و الاكرام تبعث فى الحل و فى الحرام تبعثبالتحقيق و الاسلام دين ابيك البر ابراهام فالله انهاك عن الاصنام ان لا تو اليها مع الاقوام (16)
معناى شعر به اختصار چنين است:
اگر خوابى كه ديدم درستباشد، تو بر مردم مبعوث خواهى شد. از طرف خداوندى كهداراى جلال و اكرام است.
براى بيان حلال و حرام مبعوث مىشوى. براى حقگويى و اسلام كه دين پدرت ابراهيماست، برانگيخته مىشوى. پس خداوند تو را از پرستش بتها و پيروى خويشان بازداشت.
ذ) پاك و طهارت (طاهره، مطهره، عفيفه)
پاكى و طهارت آمنه بر اهل مكهپوشيد نبود. اين طهارت به مناسبتهاى مختلف در سخنان و اشعار عرب مطرح شدهاست. در توصيف اين بانوى كريمه چنين نوشتهاند:
انها كان وجهها كفلقه القمر المضيئه و كانت من احسن النساء جمالا و كمالا وافضلهن حسبا و نسبا (17) به درستى كه چهرهاش (آمنه) مثل ماه نورانى بود، درزيبايى و كمال از بهترين زنان به شمار مىآمد؛ و از نظر صفات و دودمان نيز ازبهترينها بود. او هم پاكيزگى ظاهرى داشت و هم پاكى معنوى.(عفت)
ازدواج آمنه
در اين ازدواج آسمانى چند مساله مهم بايد مورد توجه قرار گيرد:
1. انتخاب و معيارهاى انتخاب از سوى خانواده «عبدالله» به نظر مىرسدمعيارهاى عبدالمطلب و همسرش در انتخاب همسرى شايسته براى «ماه» مكهعبدالله در دو بعد خلاصه مىشد:
اصالتخاندان و ويژگيهاى فردى.
معيارهاى خانواده آمنه نيز بر اساس ماديات نبود، بلكه به كمال وعظمت روحى ومعنوى خانواده عبدالله توجه داشتند.
2. ميزان مهريه به گواهى تاريخ پدر آمنه، پس از مراسم خواستگارى، بهعبدالمطلب گفت: «دخترم هديهاى استبه فرزند شم؛ هيچ مهرى نمىخواهيم.»
عبدالمطلب گفت: «خداوند تو را جزاى خير دهد، دختر بايد مهر داشته باشد وكسانى از بستگان ما نيز بايد ميان ما گواه باشند.» (18)
«مهريه» يك ارزشمعنوى نيست و بسيارى آن نمىتواند نشاندهنده جايگاه معنوى و اجتماعى فردباشد. در فرهنگ اهل بيت(ع) كمى مهريه نشاندهنده برترى دختر است. به هر حالاين ازدواج، بىآنكه با مشكلاتى چون مهريه و جهيزيه روبهرو شود، تحقق يافت. ومقدمات ميلاد محمد(ص) فراهم شد.
آمنه در آينه مادرى
هنوز نخستين فرزند آمنه پاى به گيتى ننهاده بود كه خبرفوت همسر مهربانش او را در اندوه فرو برد. لطف الهى، بردبارى، اشعارى كه درسوگ همسر مىسرايد و روياهاى دوران باردارى و فرزندى كه پيش از تولد با اوسخن مىگويد، تنها سرمايههاى اين زن پاكدامن به شمار مىآيد؛ سرمايههايى كه درسايه آن فرزندش را به دنيا مىآورد.
شايد از اين جهت است كه پيامبر(ص) را نيز مانند حضرت مسيح(ع) به نام مادربزرگوارش مىخواندند.
«جارود» هنگامى كه از نزد رسول خدا برمىگردد، خطاب به قبيلهاش چنينمىسرايد:
اتيتك يابن آمنه الرسولا لكى بك اهتدى النهج السبيلا (19)
اى پسر آمنه، اى رسول، آمدم سوى تو تا به وسيله تو به راه راست هدايتشوم.
و اينك پس از گذشت قرنها، مسلمانان با نام اين بشر آسمانى در كره زمين به پاخاسته، نماز عشق مىخوانند.
بر ماذنههاى جاودانه تاريخ بانگ «اشهد ان محمدا رسول الله» گوش زمان رانوازش مىدهد و ياد و خاطره جاودانه مادر خورشيد را در سيناى دلها زندهمىسازد. آرى، تا پايان آفرينش، هر مسلمانى در هر كجاى تاريخ و هر سرزمينىبشكفد، رويش او وامدار بارش لطف الهى از دامان اين مادر مهربان است.
موضوعات مرتبط: مذهبی
آیا تا به حال در شرایطی بوده اید که به خودتان بگویید «من هر چه قدر تلاش کنم باز هم موفق نخواهم شد؟» وقتی همیشه با وجود تلاش فراوان شکست بخورید یعنی یک جای کارتان از ریشه خراب است. یکی از این «جا های کار» قوه خلاقیت است! اگر در هر کاری هیچ خلاقیتی از خود نشان ندهید در آن کار موفق نخواهید بود.
هر عنوانی که داشته باشید (خصوصآ وبلاگ نویس) در کارتان به خلاقیت نیاز دارید پس منتظر معجزه نباشید و از همین حالا با همین مطلب دوران خلاقیت و موفقیت در زندگی تان را شروع کنید ، روی علت های زیر دقیق فکر کنید. هر کدام که راجع به شما صادق است را به خاطر بسپارید و در طی زمان مرحله به مرحله راه حل های آن را کشف کرده و سعی کنید حلش کنید.
علت ۱: شما به کار خود علاقه ندارید
این مشکل را خیلی از افراد دارند. همیشه دوست داشته اید طراح اتومبیل شوید اما چشم به هم زده اید و می بینید آن چه دارید فوق لیسانس مهندسی نساجی است و نزدیک سی سال سن!
خوب در این شرایط نمی شود انتظار داشت شما صبح به صبح با ایده های نابی در رابطه با نساجی از خواب برخیزید و با شوق و ذوق سر کار روید. از من انتظار نداشته باشید راه حل دقیق را جلوی پای شما بگذارم چون هیچ کس به خوبی خودتان نمی تواند برای آینده تصمیم گیری کند اما در این حد بگویم که یا باید سراغ طراحی اتومبیل بروید یا باید به نساجی علاقه مند شوید.
«من حتی یک روز هم در زندگی ام کار نکردم ، آنها همش تفریح بود.» (ادیسون)
علت۲: شما امور مهم از غیر مهم را به خوبی تشخیص نمی دهید
در این رابطه قبلآ یک بار بحث کرده ایم. مشغول بودن به معنی مفید بودن نیست. اینکه شما از شش صبح تا نه شب سر کار هستید تضمینی برای موفقیت شما نیست. وقتی ساعت کاری تان به بحث راجع به فوتبال و ناهار و نماز و جوک و اسم ام اس و بلوتوث و… خلاصه می شود نتیجه هم مشخص است. موقعی انتظار نتیجه خوب داشته باشید که واقعآ کار کنید. حتی اگر یک ساعت کار مفید انجام دهید نتیجه آن را خواهید دید اما صرفآ سر کار رفتن نتیجه خوب به همراه نخواهد داشت.
«مشغول بودن همیشه به معنی مفید بودن نیست، کار واقعی وقتی مشخص میشود که نتیجه خوبی بدهد و برای گرفتن نتیجه خوب چیزهایی از قبیل برنامهریزی، هماهنگی، ذکاوت، شجاعت و… لازم است. با تظاهر کردن چیزی درست نمیشود.» (ادیسون)
علت۳: شما خیلی زود دلسرد می شوید
امروز با شوق و ذوق راجع به ایده جدید تان با همه بحث می کنید و فردا به همه می گویید« ایده مسخره ای بود فایده نداشت ، یه فکر دیگه کردم….»
در این حالت یا راه درست فکر کردن و تصمیم گرفتن را بلد نیستید یا زود دلسرد می شوید. به جای اینکه هر روز یک ایده جدید بدهید ماهی یک ایده را عملی کنید. از میان فکر های تان بهترین را انتخاب کنید و روی آن وقت بگذارید و با پشتکار جلو بروید.
«من هزاران بار شکست نخوردم! بلکه هزاران راهی را یاد گرفتم که به درست شدن یک لامپ ختم نمی شد.» (ادیسون)
علت۴: شما اشتباهات خود را زود فراموش می کنید
همه ما اشتباه می کنیم ، هیچ شک و ایرادی هم به این وارد نیست و این کاملآ طبیعت انسان است. اما اینکه هر دفعه اشتباه قبلی تان را از یاد ببرید و دوباره آن را تکرار کنید به هیچ وجه قابل قبول نیست. وقتی اشتباهی می کنید به خود بگویید این برایم درس خوبی شد که دیگه هرگز این اشتباه را تکرار نکنم و این را به خاطر بسپارید.
علت۵: شما به کار کردن عادت ندارید
اگر همیشه عادت داشته اید از نه صبح تا پنج عصر بنشینید پشت میز و امضا یا مهر بزنید انتظار نداشته باشید در کار جدید تان خلاقیت فوق العاده ای داشته باشید. یک شبه هیچ چیز عوض نخواهد شد پس فقط به کاری که می کنید ایمان داشته باشید و با پشتکار و صبر جلو بروید.
«صبر و شکیبایی کلید موفقیت است فقط باید به آن ایمان داشته باشید.» (ادیسون)
علت۶: شما وقفه زیادی بین کار ها می اندازید
اصلآ و ابدآ مشکلی با یک استراحت و تفریح به موقع نیست اما باید همیشه به یاد داشته باشید چه موقع هر چیزی کافی است و برای انجام دادن آن چه به نفع تان است اراده داشته باشید.
علت۷: شما شیوه زندگی نا سالمی دارید
Lifestyle یا «شیوه زندگی» و Healthy یا «سالم» از جمله کلماتی است که ایرانی ها عمومآ به کار نمی برند و حتی یه جورایی معادل دقیقی هم برای آنها در فارسی نداریم چون معنی ای که Lifestyle یا Healthy در انگلیسی می دهد عینآ همان مفهوم در کلمات «شیوه زندگی» و «سالم» را نمی رساند.
منظورم اینجا از شیوه زندگی نا سالم چیه؟ این که شب مسواک نزده (باور کنید!) جلوی تلویزیون روشن خوابتان ببره و صبح با صدای زنگ وحشتناک ساعت تان از خواب بپرید و صبحانه نخورده در حالی که لی لی کنان در حالی که سعی دارید همین طور که می دوید بند کفشتان را هم ببندید از خانه بیرون بزنید! باور بکنید یا نه «شیوه زندگی» یکی از مهم ترین عوامل موفقیت شماست. پس به زندگی تان نظم و ترتیب دهید و آن را درست مدیریت کنید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
اگر هر کدام از عکس ها باز نشدند روی آن عکس
رایت کلیک کنید و گزینه Show Picture را انتخاب نمایید.
موضوعات مرتبط: موبایل
هنوز هم جملات نامه فرمانده وقت سپاه پاسداران خوزستان در گوش هر ايراني طنينانداز است كه "به داد ما برسيد... از 150 پاسدار خرمشهر تنها 30 نفر باقي مانده، ... ميتوانيم با 30 خمپاره، خونينشهر را براي سه ماه نگه داريم و امروز 30 تفنگ نداريم ..."
چرا جنگ عليه ما شروع شد؟
محاسبات غلط صدام از وضع داخلي ايران، خوي تجاوزگري او، منافع قدرتهاي متجاوز در آن مقطع و تلقياي كه از انقلاب در منطقه وجود داشت، مهار كردن انقلاب، تضعيف و سقوط نظام و لغو قرارداد 1975 به عنوان كف خواستهها، علت تجاوز به ايران و آغاز جنگ بود. عراقيها فكر ميكردند ايران فاقد حاكميت متمركز و نيروي مسلح آماده است و در هيچ يك از مقاطع تاريخ چنين فرصت طلايي براي تجاوز وجود ندارد. انقلاب و طبيعت تاثيرگذاري روي جوانان مسلمان، اين انگيزهها را به شكل فروزانتري تحريك ميكرد. علاوه بر اين، با توجه به اينكه تا پيش از وقوع انقلاب، ايران به عنوان سكوي امنيت و ثبات و به عنوان يكي از متحدين قطعي غرب محسوب ميشد، آنها نيز به نوعي با اين تجاوز همنوايي داشتند.
هنگام آغاز جنگ كجا بوديد؟ زماني كه خبر حمله به تهران را شنيديد چه عكسالعملي را نشان داديد؟
فرمانده سپاه خوزستان بودم. در همان زمان من تمام پاسداران را در سالن غذاخوري سپاه اهواز جمع كردم و گفتم مدتهاست كه ميگوييم "ياليتنا كنا معكم" پدران ما هم اين را گفتند ولي نتوانستند ثابت كنند كه اگر حادثهاي رخ بدهد آيا واقعا عامل به اين هستند يا نيستند؟ امروز ما فرصت پيدا كردهايم چيزي را كه اجدادمان گفتهاند و پشت به پشت به ما رسيده است ثابت كنيم و ببينيم كه "يا ليتنا كنا معكم" حرف است يا عمل؟ ما مقابل عراق ميايستيم و حتما پيروز ميشويم. هر كس نميخواهد، من چراغها را خاموش ميكنم تا بيرون برود. فكر ميكنم فيلمش هم هست.
اصلا ما خيال ميكرديم كار، كار عراق است. تازه دو - سه ساعت بعد فهميديم كه چه اتفاقي افتاده است. البته ما در اهواز بستر ديني هم داشتيم. حسين پناهي و صادق آهنگران كار تبليغات را بر عهده داشتند.
كدام حسين پناهي؟
همان هنرپيشهاي كه فوت كرد. او سپاهي و پاسدار بود.
آيا قبل از حمله به تهران، عراقيها به مرزهاي غربي ما حمله ميكردند؟
در آن زمان اصطلاحي وجود داشت به نام "خمسه خمسه". در حقيقت 5 توپ به طور همزمان به شهرها شليك ميشد. اين قبيل تحركات وجود داشت. انفجارهاي مرزي، ترور و تحريك، ابزاري بود كه صدام به كار ميگرفت. در نوار مرزي دشت آزادگان و خرمشهر و چزابه و ارتفاعات فتحالمبين، تحركات صدام را ميديديم. تهران باور نداشت كه جنگ در شرف وقوع است تا اينكه به تهران حمله هوايي شد.
عكسالعمل شما نسبت به آغاز تجاوز چه بود؟
ما در خوزستان درگير بوديم. صدام مرتب خطوط لوله نفت را منفجر ميكرد، روي مرز تحرك و تجمع داشت، پاسگاههاي ما را ميزد، در ريل راهآهن بمبگذاري ميكرد، آدمربايي انجام ميداد، شبكههاي اطلاعاتياش فعال بود و جريانهاي سياسي و اجتماعي را در استان و مناطق عربنشين راهاندازي كرده بود. در واقع دشمن اقداماتي انجام ميداد كه ما را به واكنش وادارد اما ما هيچ اقدامي نميكرديم كه به درگيري منجر شود. البته ما با اين قبيل تحركات مقابله ميكرديم اما هيچ اقدامي در حوزه عراق انجام نميداديم. ما از جنگ تلقي درستي نداشتيم. با توجه به اينكه ما يك نيروي مسلح از پيش آماده و آموزش ديده نبوديم، ميدان عمل ما در مقابله با تهديدات قبل از بروز جنگ، به نوعي ميدان آموزش ما براي مقابله با پديده تجاوز بود. اصولا در همه مقاطع انقلاب، نيروهاي انقلاب مرحله قبل از شكلگيري تهديد يا توطئه را به عنوان يك مقطع آموزشي براي مقابله با مرحله بعد تجربه ميكردند.
مثلا در خوزستان، ضمن مقابله با تحريكات مرزي عراق، بحث جداييطلبي در كردستان را هم داشتيم. ما هم نيروهايمان را به آنجا فرستاديم. در حقيقت اولين هسته شكلگرفته نيروي انساني ما، همان نيرويي بود كه در كردستان تجربه كسب كرده بود. وقتي جنگ شروع شد، تهران هم باور نداشت و هم موضوع اصلياش موضوع جنگ نبود. آن زمان در يكي از سخنرانيها اشاره كردم كه صدام با همه توان و با همه پشتوانه بينالمللي وارد جنگ شده و ما در خوزستان بايد به تنهايي مقابل اين توان ايستادگي ميكرديم. جنگ بايد به يك عزم ملي تبديل شود و مقابله با اين تهديد هم نيازمند يك عزم ملي است.
يعني در آن زمان هنوز عزم ملي شكل نگرفته بود؟
بله. زماني كه دشمن تصميم گرفت اقدام نظامي كند در قدرتمان اختلاف وجود داشت. نيروي مسلح مجهز و آماده در اختيار نداشتيم. تحليل دشمن از اوضاع داخلي ايران ما را از بازدارندگي انداخته بود.
با تصوري كه از ارتش و سيستم سياسي - نظامي كشورمان در آن زمان وجود داشت، آيا فكر ميكرديد اين قدرت نظامي و سياسي بتواند بازدارندگي ايجاد كند؟
يك بار بنيصدر در تهران جلسهاي درباره تهديد عراق گذاشت. در آن جلسه آقاي محسن رضايي و من هم به عنوان فرمانده سپاه خوزستان حضور داشتيم. در آن جلسه من عنوان كردم كه شرايط تغيير يافته و عراق تقويت شده است. آنجا شرايط را به بنيصدر توضيح داديم و همان موقع بود كه او گفت اقدامات تحريكآميزي صورت ميگيرد. بعد من برايش توضيح دادم كه جريان چيست. البته به او اطلاعات غلط ميدادند. به هر حال آن زمان آمادگي رژيم عراق را براي حمله گزارش داديم و او تقريبا پذيرفت كه خبرهايي هست. به همين دليل وقتي به اهواز رفتيم فردي به نام سرهنگ عطاريان حدود يك هفته پيش از آغاز جنگ از طرف ستاد مشترك ارتش به اهواز آمد كه بعد فرمانده غرب كشور شد. او توضيح داد كه عراق قصد حمله به ايران را دارد و طرحهايي با نام عقاب و ... را مطرح كرد. به ياد دارم به او گفتم: "شما به ما آر پي جي بدهيد". او گفت: "آر پي جي نداريم". در حالي كه آن زمان ارتش خيلي آر پي جي داشت. در هر حال در آن جلسه به ما ابزار ندادند، موضوعي كه به نوشتن آن نامه تاريخي منجر شد كه "به داد ما برسيد". در آن جلسه به او خيلي اصرار كرديم كه امكانات تسليحاتي بگيريم و شهيد بقايي را به عنوان نماينده خودمان در اتاق جنگ لشكر 92 گذاشتيم. اين جلسه در اتاق جنگ لشگر 92 تشكيل شد. من و آقاي غرضي (استاندار خوزستان) و ديگر دوستان هم حضور داشتند. او در آنجا طرح داد و گفت عراق ميخواهد اين كار را بكند و فلشهاي عملياتي عراق را مشخص كرد. البته ما آنها را درك نميكرديم، اما ميدانستم كه ما به تجهيزات نياز داريم.
بنابراين در مورد بحث بازدارندگي بايد بگويم كه از نظر نظامي دشمن به اين تحليل رسيده بود و ضد انقلاب هم به او اطلاعات ميداد كه نخست، جمهوري اسلامي ايران آمادگي مقابله ندارد و دوم اينكه، عراق مأموريت داشت جبهه شرقي عراق را حفاظت كند. يعني حتي اگر از نظر قدرت نظامي نيز بازدارنده بوديم، اين عمليات و اين جنگ را انجام ميداد. زيرا در بغداد احساس ميكرد تهديدهاي ناشي از موج انقلاب اسلامي همه جا را فرو ميشكند و كشورهاي منطقه و فرامنطقه حمله او را به اشكال مختلف تأييد ميكردند.
ميشد با ديپلماسي قويتر از بروز جنگ جلوگيري كرد يا بروز آن را به تاخير انداخت؟
اگر از تجاوز صدام به كويت ميشد جلوگيري كرد، از بروز اين جنگ هم ميشد جلوگيري كرد.
ديپلماسي كويت با ما متفاوت بود.
ديپلماسي كويت، ديپلماسي وابسته به صدام بود.
اما ديپلماسي ما به صدام وابسته نبود.
وقتي قدرت بازدارندگي ما آسيب ديد، تجاوز تنها عكسالعمل يك متجاوز است. وقتي بازدارندگي ما در مقابل صدام آسيب ديد و منهدم شد، مورد تجاوز واقع شديم. صدام دنبال يك فرصت تاريخي بود. آن زمان اين فرصت براي او فراهم شد چون در كشور اختلافات داخلي وجود داشت و نيروهاي مسلح سازمان درستي نداشتند. صدام تصور ميكرد وقتي وارد خوزستان ميشود مردم با هلهله و گل از او استقبال خواهند كرد. فكر نميكنم پاسخ اين سوال كه "آيا ميتوانستيم جلوي جنگ را بگيريم" اين باشد كه "بله، ميتوانستيم". به اين دليل كه قدرت بازدارندگيمان از دست رفته بود، تجاوز به ما هم قطعي بود. تنها با "قدرت" ميتوانستيم جلوي بروز جنگ را بگيريم كما اينكه امروز هم همين طور است. اگر نتوانيم در مقابل تهديد، بازدارندگي داشته باشيم و در قبال تجاوز قدرت پاسخگويي نداشته باشيم، قطعا مورد تجاوز واقع ميشويم، با هر نوع عقيده و حاكميتي كه داشته باشيم.
آن زمان شما راديو عراق را گوش ميكرديد؟
اصلا من نخستين بار نام خودم را در راديو عراق شنيدم كه ميگفت كسي به نام شمخاني هست كه خلق عراق را سركوب ميكند. آن زمان عراقيها عليه من كار رواني ميكردند. يك بار هم راديو نامم را خواند. در واقع، اوايل، عراق مرتب نام مرا در راديو ميخواند كه شمخاني اين كارها را انجام ميدهد، اين عرب نيست و فلان است. اما اصلا تأثيري در روحيه ما نميگذاشت.
شما به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر چگونه نيروهايتان را در مقابل تجاوز رژيم بعثي سازماندهي ميكرديد؟
در خرمشهر واحدي داشتيم كه با برخي از شورشهايي كه صدام حمايت ميكرد، مقابله ميكرد. در اهواز واحد نظامي ديگري داشتيم كه با ناامنيهاي ايجاد شده مقابله ميكرد. در نوا مرزي، نيروي اعزامي از اهواز داشتيم كه مرز دشت آزادگان را تحت كنترل داشت. واحدي در دزفول داشتيم كه همين كار را در جسر نادري انجام ميداد. يك واحد سازمانيافته هم داشتيم كه آن را به كردستان اعزام كرده بوديم. تركيب اين واحدها به شكلگيري هستههاي اصلي مقاومت منجر شد. روزهاي ابتدايي جنگ براي خودمان هدف ترسيم كرده بوديم. دنبال اين بوديم كه رژيم عراق بيشتر از اين تجاوز نكند. ما ساختار و هدف عملياتي داشتيم كه باعث شد تجاوز صدام به خوزستان با مقاومت ما در خرمشهر، مرز دشت آزادگان و جسر نادري ناقص و ناكام شود.
ممكن است شرايط سخت بمباران و جهنم بعثيها در خوزستان را توصيف كنيد؟
فراهمسازي زمينه مقاومت در تفكرات امام (ره) و انتقال اين پيام به رزمندگان، تواني را ايجاد كرده بود كه از نظر نيروي انساني مشكلي نداشت. از نظر كيفي، ما جنگ را تجربه نكرده بوديم و بايد با ادوات مختصر با تجاوز دشمن مقابله ميكرديم. نيروي انساني ما نيازمند ابزار بود. بخاطر اينكه نيروهاي انقلاب شكل نگيرند، به ظاهر ميگفتند ما به شما ابزار ميدهيم ولي واقعيت اين بود كه ابزاري كه ميدادند به سپاه نميدادند. لذا در همان حال، هم بايد با دشمن ميجنگيديم و هم خود را براي كارهاي بزرگ آماده ميكرديم. در خرمشهر با 34 روز مقاومت، به دنبال اثبات اين موضوع بوديم كه ما ميتوانيم مبتني بر حداقلها، دشمن را متوقف كنيم و پس از توقف اجازه ندهيم كه دشمن روز و شب آرامي داشته باشد و در صورت توسعه مقاومت، قادر هستيم مناطق اشغالي را پاكسازي كنيم. علاوه بر اين، در آن شرايط دو تفكر در كشور دنبال ميشد: يكي تفكر تضعيف رزمندگان و انجام مذاكره بود و ديگري تفكري كه به دنبال اين بود اثبات كند ميتواند مقاومت كند. معادله ما موفق شد و توانست ثابت كند كه بدون قدرت، مذاكره ممكن نيست. بدون قدرت امكان توقف جنگ به معني پايان آن و خروج از سرزمينهاي اشغالي و مشخص كردن آغازگر جنگ وجود ندارد.
آخرين عملياتي كه در زمان بنيصدر داشتيد چه بود؟
شب قبل از رفتن بنيصدر، عمليات پاكسازي دارخوين را داشتيم كه اسم آن را گذاشتيم " فرمانده كل قوا خميني روح خدا. "
مقطع آغاز جنگ تا فتح خرمشهر را چگونه تحليل ميكنيد؟
بايد زمان به دست ميآورديم تا با افزايش توان، بتوانيم پاكسازي را انجام دهيم. لذا روزهاي آغازين جنگ تا قبل از عمليات طريقالقدس كار شناسايي و عملياتي به شكل چريكي را انجام ميداديم. در حين انجام اين كار، دنبال اين بوديم كه تهران را هم پشتيباني كنيم. زماني هم كه امام فرمان تشكيل بسيج را صادر كرد، گروهي به نام بسيج مجد هم فعاليت ميكرد كه با بنيصدر بود.
در مورد بسيج مجد بيشتر توضيح دهيد.
آن زمان نيرويي تحت عنوان بسيج شكل گرفته بود و فردي به نام «مجد» مسوول آن بود. ادبيات و آموزش آن طوري بود كه رزمنده متناسب با جنگ تحويل نميداد. غير از تهران در جاي ديگري هم موفق نبود. اما اعتبارات و پشتيباني سياسي به اين گروه تعلق ميگرفت و رسما اين گروه مسوول بسيج بود. به ياد دارم وقتي مراكز آموزشي آن را نشان ميدادند، يك سرهنگ داشت دختري را به شكل خيلي بد و نامناسبي آموزش ميداد. آن بسيج نميتوانست موثر باشد.
علاوه براين ما در خوزستان به تنهايي قادر نبوديم از نظر تجهيزات با اين جبهه وسيع مقابله كنيم. نيازمند نيروي انساني بوديم. با فرمان امام مبني بر تشكيل بسيج، سپاه در تهران عضوگيري براي بسيج را شروع كرده بود و در حقيقت بسيجي در كنار بسيج قبلي آغاز به كار كرد. اين كار كم كم شكل كشوري پيدا كرد. بسيج، فرماندهاي را آموزش ميداد كه خودش نماز شب ميخواند و هرگز به نيروهايش دستور نميداد كه برو، ميگفت بيا. لذا انتقال فرهنگ جبهه به نيروهاي بسيجي، به افزايش توان سپاه منجر شد.
زماني كه امام (ره) فرمان تشكيل بسيج را دادند به چه نكتهاي توجه كردند؟
ايشان فهم استراتژيك داشتند.
آن زمان اطلاعات نظامي ما در چه حدي بود؟
اطلاعات نظامي ما بسيار كم بود. من يك مثال ميزنم. در روزهاي نخست جنگ ارتش در نورد سنگر گرفته بود. دشمن تا دب هردان آمده بود. من فرمانده سپاه خوزستان و محسن رضايي مسؤول اطلاعات سپاه در حال عبور از آنجا بوديم كه يك مرتبه صداي گلوله توپ را شنيديم هر سه روي زمين خوابيديم. شليك توپخانه خودي بود. استواري كه آن قبضه را اداره ميكرد در حالي كه نورد را ميزد ميگفت من دارم بصره را ميزنم!
عدهاي اين سوال را مطرح ميكنند كه چرا پس از فتح خرمشهر جنگ ادامه پيدا كرد. آيا نظر اين عده صحيح است؟
اين، سوالي جهتدار و به منظور ابهام در مورد كل مراحل جنگ طراحي شده است كه فاقد محتواست. اگر در خرمشهر صلح ميكرديم و صدام مجددا به ما تجاوز ميكرد، آيا امروز از ما سوال نميشد كه چرا با وجود آنكه پيروز بوديد جنگ را ادامه نداديد؟ ما چارهاي جز ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر نداشتيم. در قطعنامهاي كه آن زمان صادر شد هيچ بحثي از بازگشت به مرزهاي قبل از سال 1975 ، پرداخت غرامت و شناخت متجاوز مطرح نبود. بايد توجه كنيم كه بعد از آتشبس هم صدام جنگ را ادامه داد و از تجاوز دست نكشيد و مجددا به اهواز تجاوز كرد. خوي تجاوزگري صدام صلح و آتشبس را نميپذيرفت و به همين دليل جنگ با كويت را آغاز كرد.
البته كساني كه اين بحث را مطرح ميكنند هيچ نقشي در جنگ نداشتند.
درست است. ضمن اينكه بر خلاف آنچه كه امروز بعضيها مطرح ميكنند، هيچ كس در آن مقطع اين سوال را مطرح نكرد. بيانيه نهضت آزادي در اين مورد هم بعد از عمليات رمضان، كه در آن موفق نشديم، صادر شد. توجه كنيد قطعنامه 598 هم موقعي صادر شد كه ما در شلمچه عليه عراق عمليات انجام ميداديم و نزديك درهاي بصره بوديم. اگر بعد از فتح خرمشهر صلح ميكرديم، تمام قدرت اصليمان را كه ناشي از قدرت بسيجكنندگي مردم بود از دست ميداديم. آن زمان ما توان حفظ خطوط پدافندي خود را هم نداشتيم. علاوه بر اين توان نظامي ما هم تحليل ميرفت و ابهام وسيعي در نيروهاي رزمي ما شكل ميگرفت. عاقلانه نبود كه با توجه به فقدان تضمين از سوي عراق، قدرت رزمي خود را به صفر برسانيم.
چرا عدهاي مطرح ميكنند كه امام مخالف ادامه جنگ بود؟
كساني كه ميگويند امام مخالف ادامه جنگ بود، امام را زير سوال ميبرند. توجه كنيم كه امام فرمانده كل قوا بود و مهمترين موضوع حيات سياسي ايران و موجوديت انقلاب در آن مقطع، جنگ بود. امام در مهمترين موضوع انقلاب، نميتوانست تصميم ديگران را زير پا بگذارد. كساني كه اين مسأله را مطرح ميكنند بيش از آنكه از ايشان دفاع كنند امام را از نظر توانمندي و قدرت تصميمگيري زير سوال ميبرند. اين شبهه بايد از دل انقلاب پاك شود. ادامه جنگ به اين مفهوم است كه امام ادامه جنگ را قبول دارد، در غير اين صورت ميتوان جلوي همه تصميمات انقلاب علامت سوال گذاشت.
شعار جنگ جنگ تا پيروزي و شعار جنگ جنگ تا رفع كل فتنه را چگونه تحليل ميكنيد؟
آن زمان چند شعار داشتيم؛ جنگ جنگ تا رفع فتنه، جنگ جنگ تا پيروزي، جنگ جنگ تا يك پيروزي. امام ميفرمود جنگ جنگ تا رفع فتنه. رزمندگان هم ميگفتند جنگ جنگ تا پيروزي. استراتژي ما جنگ جنگ تا يك پيروزي بود و همه اينها عوامل مؤثر در شكلدهي چگونگي پايان جنگ بود. شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه، عمومي بود. بحثهاي فراواني پشت اين موضوع قرار دارد كه اكنون زمان مطرح كردن آن نيست. برداشتهاي مختلفي نسبت به جنگ وجود داشت. بعضيها فكر ميكردند اگر يك پيروزي عمده به دست آوريم، ميتوانيم خواسته خود كه پاكسازي كامل متجاوز از سرزمينهاي اشغالي و شناخت متجاوز بود را به اثبات برسانيم. البته در آن زمان ما مشكلات اقتصادي فراواني داشتيم و ادامه جنگ به شكل سابق براي ما ممكن نبود.
در مورد عمليات شكست حصر آبادان هم توضيح دهيد. گويا در نحوه انجام عمليات اختلافاتي بين فرماندهان وجود داشت.
در طول دوران تثبيت جلوگيري از پيشروي عراق و دوران ايجاد رعب و دوران پاكسازي، تجارب برجستهاي را كسب كرديم و آن اينكه ما در سرزميني با ابزاري و در زماني و با روشي نجنگيم كه دشمن در آن سرزمين و با آن ابزار و با آن روش بر ما برتري داشته باشد. راه پيروزي ما در اين است كه با ابزار و تجهيزات و در سرزمين و در زماني و با روشي بجنگيم كه در آن سرزمين و روش، دشمن غافلگير شود. در حقيقت در روش ادامه عمليات تفاوت نظرهايي وجود داشت ولي در نهايت به تفاهم ميرسيديم و در نهايت، روشهايي انتخاب شد كه حاصل آن همين تجربهاي است كه گفتم. يعني در روش جنگ كلاسيك، مناطقي انتخاب ميشود كه در آن مناطق عملياتي دشمن زمينگير ميشود و زمان عمليات نيز در اين چارچوب مشخص ميشود. در نهايت گزينش روش انجام عمليات مبتني بر واقعيتهايي بود كه ميدان جنگ به ما تحميل كرد و ما احساس كرديم كه روش ما در شكست حصر آبادان درست بوده است.
در مورد عمليات رمضان چطور؟
عمليات رمضان اولين ناكامي بعد از آزادسازي خرمشهر بود كه يك تك جبههاي را به رزمندگان تحميل كرد. دلايل متعددي وجود دارد كه چرا آن روش عمليات انتخاب شد و چرا پيامد انتخاب روش، به ناكامي ما منجر شد. بعد از آن، سپاه با كسب تجربه عمليات رمضان، عملياتهاي مستمري را انجام داد كه عمليات والفجر 8 به آزادسازي فاو منجر شد و تنها عملياتهاي موفق آن دوران هم همين عملياتها بود. علاوه بر اين نقش منافقين نيز در ناكامي ما غير قابل انكار است.
چرا حلبچه را به عراق پس داديم؟
نگهداري حلبچه مزيتي براي ما نداشت. به اين دليل كه بايد نيروي فراواني براي نگهداري آن صرف ميكرديم و ما مشكل نيروي انساني داشتيم.
دليل ناكامي ما در عمليات كربلاي 4 چه بود؟ چه كاري انجام داديم كه در عمليات كربلاي 5 پيروزي چشمگيري به دست آورديم؟ چه عواملي در اين ناكامي و پيروزي مؤثر بودند؟
عمليات كربلاي 4 لو رفت. اگر اين عمليات لو نميرفت، سرنوشت جنگ دست ما بود. هنوز روشن نيست كه چرا اين عمليات و چگونه لو رفت. مجموعه عوامل متعددي در لو رفتن اين عمليات دخيل بودند. درست است كه ناكام شديم اما در صورت توفيق، سرنوشت جنگ را به صورت اساسي در دست ميگرفتيم. ما در محدوده زماني خاصي ميتوانستيم نيرو جذب كنيم و اين دوره زماني براي صدام مشخص شده بود و شايد يكي از دلايل لو رفتن عمليات كربلاي 4 هم همين بود. بعد از عمليات كربلاي 4 وقتي كه نيروهاي ما موفق نشدند، آنها فكر ميكردند ما نميتوانيم عمليات بزرگي انجام دهيم. تصميمگيري درست فرماندهي جنگ در آن مقطع نوعي غافلگيري استراتژيك را بر فرماندهان نظامي عراق حاكم كرد. اين، آغاز عمليات كربلاي 5 بود كه پر از حماسه، قدرت، رزم، توفيق و انهدام بخش وسيعي از ارتش عراق بود و قطعنامه 598 هم بعد از اين عمليات صادر شد.
در عمليات كربلاي 4 چه هدفي را دنبال ميكرديم؟
كربلاي 4 در حقيقت ادامه عمليات بيتالمقدس بود كه به آزادسازي خرمشهر منجر شد. بعضي از اهداف عمليات بيتالمقدس را در كربلاي 4 از محورهاي جديدتر پيگيري ميكرديم. عمليات كربلاي 4 در صورت موفقيت، به فتح بصره ميانجاميد و در حقيقت بصره را زير آتش خمپاره برد.
در كربلاي 5 چطور عمل كرديم؟
در كربلاي 5 اهدافمان را محدود كرده بوديم، چراكه بخشي از توان رزمي خود را در كربلاي 4 از دست داده بوديم كه منجر به گرفتن يك 5 ضلعي شد و هيچ بخشي از ارتش عراق نبود كه در آن منطقه آسيب نبيند.
بسياري از مسائل جنگ تاكنون ناگفته مانده و هنوز منتشر نشده است، آيا اكنون وقت آن نرسيده كه بعضي از اين ناگفتهها منتشر شوند؟
هر چيزي كه نگفتهام الان هم نبايد بگويم. هنوز وقت انتشار آنها نرسيده است. البته بخشي از همين مطالب را هم تا كنون نگفته بودم.
آقاي شمخاني! شما در جريان كودتاي نوژه مدتي به ارتش رفتيد. آيا در اين مدت از ارتش، تهديد و ديگر مسائل به هيچ دركي نرسيديد؟
در آن زمان ظاهر احترامگذاري و ديسيپلين نظامي ارتش ما را ميگرفت، البته زماني كه من به ارتش رفتم در آنجا تحصني صورت گرفت.
عليه شما؟
نه، در ارتباط با من نبود. گروهي تودهاي يا ماركسيست در لشگر 92 بودند كه به دليل مسائل صنفي تحصن كردند. آن زمان تازه متوجه شدم كه اينها در حال سياسي شدن هستند. من اين را براي ارتش بد ميدانستم. ميگفتم اگر ارتش اين طور باشد خيلي بد است. اصلا نميتواند مقاومت كند و انگيزه ندارد. گفتم ارتشي كه اينطور آسيبپذير است و ميتواند از درون ذوب شود مسلما قدرت مقاومت ندارد. خلاصه نسبت به كاركرد و توانمندي ارتش آن زمان كه تحت هدايت بنيصدر بود ترديد كردم. البته برخوردهاي رواني نيز عليه آن نيز وجود داشت. البته ارتش در ادامه جنگ نقش خيلي موثري ايفا كرد.
مقطع پذيرش قطعنامه را توضيح دهيد؟ چه شد كه قطعنامه را پذيرفتيم؟
دشمن به شدت مقاومت ميكرد و به شدت در طراحي و مهندسي با ما درگير بود. ما هم با چند ارتش ميجنگيديم، ارتش اول ارتش اطلاعاتي بود، ارتش دوم ارتش مهندسي بود كه شوروي، صدام را در اين خصوص كمك ميكرد، ارتش سوم ارتش طعمه بود و ارتش چهارم ارتش واقعي بود. براي اينكه به هدف برسيم بايد از اين چهار ارتش عبور ميكرديم. در حقيقت موقعي كه همه نفس ما گرفته ميشد، تازه وارد نقطهاي ميشديم كه ارتش اصلي و پر از امكانات عراق وجود داشت. ارتش عراق با سلاحهاي غير متعارف هم تجهيز شده بود و از طرف ديگر صدام از نظر سياسي در همه جا آفند ميكرد و به شهرهاي ما حمله ميكرد. شعارهاي پدافندي صدام مبني بر اينكه ما خواهان صلح هستيم، امكانات جهاني را براي او فراهم ميكرد. ما از همه لحاظ هدف حمله بوديم و در سياست خارجي نيز شعار جنگ ميداديم در حالي كه صدام به ما حمله ميكرد و در سياست خارجي نيز شعار صلح سر ميداد؛ لذا در چنين معادلهاي ناچار به پذيرفتن قطعنامه بوديم. با اين وجود روزي كه ما قطعنامه را پذيرفتيم صدام زير بار نرفت و شروع به انجام عملياتهاي گسترده كرد. صدام قصد داشت مجددا اهواز را بگيرد، كرمانشاه را هم تصرف كند و در اختيار منافقان قرار دهد كه در هر دوي اين اهداف ناكام بود.
موضوع نامه نظاميها به امام براي پايان جنگ چه بود؟
سران نظامي براي پايان جنگ به امام نامه نمينوشتند. من از كساني بودم كه اعتقاد داشتم ظرفيت و اراده كشور بيش از اين نميتواند توان اداره جنگ را براي ما فراهم كند و توان ما متناسب با توان صدام نيست. قدرت بازدارندگي هم ما به شدت برهم خورده است. در آن مقطع اين واقعيات براي من ملموس بود و از كساني بودم كه اعتقاد داشتند با توجه به اين ظرفيتها كه قابل تغيير نيست، نميتوان جنگ را ادامه داد.
نظر آقاي رضايي در خصوص ادامه جنگ چه بود؟
آقاي رضايي طرفدار ادامه مقاومت بود. البته او براي خودش دليل دارد كه قابل دفاع است ولي ظرفيت تصميمگيري، ظرفيت كشور و قدرت حاصلشده از اين ظرفيت از سوي ما، متناسب با قدرت روبروي ما نبود. چون ظرفيتهايمان را قابل تغيير نميدانستيم، بهترين راهكار اين بود كه صلح را بپذيريم و جنگ را تمام كنيم.
اين اعتقاد كه تصميمگيريهاي سياسيون باعث ادامه و طولاني شدن جنگ شد را قبول داريد؟
ما ميتوانستيم جنگ را با نتيجه بهتري پايان دهيم. اينكه چرا جنگ به اين شكل پايان پيدا كرد دلايل متعددي دارد. مهمتر از پاسخ به اين سوال، اين است كه تصميم بگيريم چنين تجربهاي را تكرار نكنيم، بيش از آنكه به دنبال اين باشيم همديگر را متهم كنيم. من آدم فرافكني نيستم و مايل نيستم وارد اين بحثها شوم
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
يك بررسي همه جانبه؛
در شهريور ماه 1359 دولت عراق و با دستور صدام حسين رئيس جمهور آن كشور يك حمله همهجانبه در طول بيش از 1000 كيلومتر مرز مشترك به جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد، جنگي كه به مدت 8 سال طول كشيد و در نوع خود از طولانيترين جنگهاي قرن بيستم محسوب ميگردد
امروزه بر كسي پوشيده نيست و بويژه بعد از ارائه گزارش دبير كل سابق سازمان ملل متحد، آقاي پرزدكوئيار، كه اين جنگ با تجاوز قطعي و مسلم رژيم بعثي عراق آغاز شد. در عين حال نكتهاي كه به علل مختلف تاكنون پوشيده مانده است اينكه انگيزه، علل و عوامل آغاز اين تجاوز چه بوده است؟ در اين مورد بررسي محققانه به دلايل مختلف صورت نگرفته است.
بطور كلي مطالعه جنگها اغلب به مورخين نظامي و استراتژيستها واگذار گرديده كه آنها نيز با توجه به تخصص خود روي ملاحظات فني، تاكتيكي جنگها تكيه كرده و ساير ابعاد و زمينههاي بروز جنگ را ناديده گرفتهاند. در زمينه آغاز اين جنگ تحليلگران غربي بطور عمده روي اختلافات مرزي ايران و عراق و در نهايت تهديداتي كه انقلاب اسلامي در ايران متوجه دولت عراق كرده بود محدود كردند و كمتر به ساير زمينهها و ابعاد موثر و حتي مهمتر پرداختهاند.
آغاز يك حمله نظامي از طرف يك كشور بر عليه كشور همسايه يقيناً آخرين وسيله براي پيشبرد اهداف سياست خارجي يك دولت ميباشد و تا زماني كه با بررسي همه جانبه زمينه مساعدي براي آغاز جنگ فراهم نباشد دولتها به ندرت دست به چنين ريسك خطرناكي ميزنند. البته اين مسأله نيز وجود دارد كه ممكن است در محاسبات خودشان دچار اشتباه شوند ولي در همان قالب و زمينه ابعاد مختلف و آثار همه جانبه جنگ را در نظر گرفته و آنگاه تصميم به انجام چنين اقدامي ميگيرند.
يك رابطه آشكار ميان منابع در اختيار يك دولت و جنگ وجود دارد. به عبارت ديگر آغاز و اداره جنگ نه تنها تحت تاثير عزم و تصميم يك دولت ميباشد بلكه تحت تاثير تواناييهاي آن دولت نيز ميباشد. در عصر حاضر آغاز يك جنگ همه جانبه نياز به منابع وسيع و يا متحديني دارد، چنانچه منابع موردنياز از قبيل بنيه اقتصادي براي تامين هزينههاي جنگ، نيرو و قدرت نظامي براي اجراي چنين تصميمي و در عين حال متحديني كه از اهداف جنگطلبانه آن كشور حمايت كنند موجود نباشد احتمال ضعيفي وجود دارد كه دولتي دست به آغاز جنگ و خونريزي با آن همه خسارات قابل پيشبيني بزند. همانطور كه «جفري پاركر» مشاهده كرده است يك عامل بازدارنده از بروز جنگها بصورت سنتي در اروپا و بويژه قبل از سال 1800 ميلادي ناشي از فقدان بنيه ماي لازم براي تامين هزينه جنگهاي نامحدود بوده است. بنابراين از نظر تاريخي و بويژه در دوران معاصر و جنگهاي مدرن بايد توجه داشت كه تكيه بر يك علت و انگيزه به عنوان تنها عامل بروز جنگ و ناديده گرفتن ساير علل و عوامل عملي سادهانديشانه، غير محققانه و يا مغرضانه است.
در اين مقاله سعي خواهد شد با استفاده از چارچوبههاي تئوريكي پيشرفته علل و عواملي كه در محاسبات رژيم عراق براي آغاز جنگ مدنظر بوده است و بترتيب اولويت در تصميم رئيسجمهور اين كشور نقش اساسي داشتهاند بررسي و ارزيابي گردد.
با توجه به اينكه مدت زمان كوتاهي از اين پديده نگذشته است و بسياري از اسناد و مدارك مربوط به آن در كشورهاي درگير همچنان سري باقي مانده و در دسترس عموم نميباشد ناچار مستندات خود را محدود به اسناد منتشر شده (هر چند محدود باشد)، اظهارات مسئولين و اولياء امور، اقدامات عملي در جهت اتخاذ موضع بعد از آغاز تجاوز و دلايل منطقي و عقلاني خواهيم نمود. ترديدي نيست كه اين شيوه بررسي از قوت و قدرت لازم برخوردار بوده و به ميزان قابل توجهي معتبر ميباشد و انتشار اسناد منتشر نشده اگر آرا تقويت نكند تغييري اساسي در تحليل موجود ايجاد نخواهد كرد.
در بررسي تصميمگيريهاي مهم سياست خارجي بخصوص در دروان جديد عوامل متعدد و گوناگوني دخالت دارند كه به عنوان متغيرهاي مستقل مطرح بوده و تصميمگيري در سياست خارجي به عنوان متغير وابسته بررسي ميگردد. انديشمندان علوم سياسي تئوريهاي مختلفي در زمينه تصميمگيري سياست خارجي ارائه داده و هر يك الگويي را براي بررسي سياست خارجي پيشنهاد ميكنند. از ميان انديشمندان ميتوان از افرادي مانند: «اسنايدر» «بروك» «آليسون» و همچنين «روزنو» نام برد كه به نظر نويسنده چهارچوبه تئوريك روزنو با همه اشكالاتي كه در پايان مقاله به آنها خواهيم پرداخت، متناسبترين و همهجانبهترين چهارچوبه براي بررسي علل و عوامل تصميمگيري در سياست خارجي ميباشد.
«جيمز روزنو» معتقد است كه در هر تصميمگيري سياست خارجي علت رفتار سياسي يك دولت به مجموعهاي از عوامل گوناگون مربوط ميشود كه با اولويتهاي متفاوت در كنار همديگر جمع شده و نهايتاً به تصميمگيري سياست خارجي منجر ميشوند. اين مجموعه را در 5 دسته و يا گروه تقسيمبندي مينمايد كه به آنها متغيرهاي شخصيت تصميمگيرنده، نقش و ميزان اختيارات تصميمگيرنده، متغير دولتي و بوروكراتيك، اجتماعي و نهايتاً سيستم بينالملل خطاب ميكند.
1. متغير شخصيت تصميمگيرنده
در اين متغير توجه اساسي به خصوصيات، روحيه، افكار و انديشهها، خصوصيات رواني، نبوغ و تواناييهاي كاريزماتيك و همچنين آمال و آرزوهاي تصميمگيرنده توجه ميشود. براساس اين متغير تصميمات متخذه از ناحيه يك شخص با تصميمات شخص ديگر در همان موقعيت به خاطر تواناييها و روحيات متفاوتشان متفاوت ميباشد.
2. متغير نقش
بدين معنا كه در يك سيستم دولتي مسئولين بدون ارتباط با خصوصيات شخصي و با توجه به جايگاهي كه اشغال كردهاند و اختياراتي كه به آنها داده شده اتخاذ تصميم و موضع مينمايند. مثلاً: سفير يك كشور در سازمان ملل بدون توجه به اعتقادات شخصي خود از موضع كشورش دفاع ميكند.
3. متغير دولتي و بوروكراتيك
بدين معنا كه ساختار پيچيده يك دولت، روابط ارگانهاي درون دولتي و نهايتاً كارشناسان و متخصصين درون يك تشكيلات تدوين كننده و ارائه كننده پيشنهادات و خطوط كلي تصميمگيري در سياست خارجي ميباشند و هيچ تصميمگيري قادر نيست فارغ از اين ملاحظات تصميمگيري كند، بويژه در سيستمهاي گسترده بوروكراتيك دولتهاي غربي اين عامل و متغير بيشتر بروز ميكند.
4. متغير اجتماعي
بدين معنا كه جنبههاي غيردولتي در يك كشور بر رفتار خارجي يك دولت اثري انكارناپذير دارد. ارزشها و ايدئولوژيهاي حاكم بر يك جامعه ملي، گروههاي ذينفوذ و فشار، احزاب سياسي، افكار عمومي، رسانههاي جمعي غيردولتي، اقليتهاي قومي و محلي از جمله عوامل غيردولتي هستند كه بر تصميمگيري سياست خارجي تاثير ميگذارند.
5. متغير سيستم بينالملل
بدين معنا كه يك دولت در تصميمگيريهاي سياست خارجي در خلاء عمل نميكند بلكه در صحنه روابط بينالملل با پيچيدهگيهاي خاص خود عمل ميكند كه واكنشهاي اين سيستم در قبال هر تصميمگيري سياست خارجي يقيناً بايد در محاسبات تصميمگيرندگان منظور شود. متغير سيستم بينالمللي حتي در بعضي از موارد و بويژه در كشورهاي جهان سوم تصميمات معيني را به دولتها تحميل ميكند.
«روزنو» معتقد است كه بررسي همه جانبه اين متغيرها كافي به مقصود نبوده بلكه ميزان دخالت و نقشي كه هر يك از اين متغيرها در تصميمگيري سياست خارجي دارند از اهميت بيشتري برخوردار است، بنابراين او سعي ميكند كه اولويتهاي اين متغيرها را تعيين كند. از ديد روزنو ردهبندي اين متغيرها بستگي به عوامل گوناگون در تقسيمبندي كشورها دارد و لذا كشورها را با توجه به نوع سيستم سياسي حاكم (باز و بسته بودن) قدرت و ميزان پيشرفت يك كشور (پيشرفته و در حال رشد) كوچك و يا بزرگ بودن (از نظر جغرافيايي و منابع فيزيكي) تقسيم نموده و اولويتهاي مختلفي ارائه ميدهد.
بنابراين از ديدگاه روزنو براي كشوري مانند عراق عوامل موثر در تصميمگيري سياست خارجي بترتيب عبارتند از:
شخصيت تصميمگيرنده، سيستم بينالملل، نقش، بوروكراتيك و اجتماعي.
با توجه به بررسيهاي انجام شده از نظر نگارنده كه بعداً توضيح داده خواهد شد در تصميمگيري رژيم عراق مبني بر آغاز جنگ تحميلي و تجاوز به ايران متغيرهاي موثر در اين تصميمگيري به قرار زير ميباشند:
سيستم بينالملل، شخصيت صدام، عوامل بروكراتيك، متغير اجتماعي و نهايتاً نقش.
سيستم بينالملل
در بررسي متغير سيستم بينالملل متناسب است كه آنرا در سه سطح متفاوت، (ابرقدرتها، قدرتهاي بزرگ و قدرتهاي منطقهاي) بررسي كنيم.
در سطح ابرقدرتها: اگر چه دوران جنگ سرد و سيستم دوقطبي در سال 1980 هنوز به پايان خود نرسيده بود ولي در رابطه با انقلاب اسلامي قانونمندي جنگ سرد و سيستم دوقطبي كاربرد خود را از دست داده و به تبع آن در آغاز جنگ نيز تضاد چنداني ميان امريكا و شوروي در برخورد با تجاوز عراق به ايران احساس نميگرديد.
ايالات متحده امريكا كه بر اثر پيروزي انقلاب اسلامي و بدنبال آن جريان گروگانگيري و شكست مفتضحانه عمليات طبس ضربات پياپي و سختي از ايران خورده بود نه تنها از هر حركتي كه متضمن ضربه زدن به ايران ميبود استقبال ميكرد، بلكه خود درصدد چارهجوئي براي انتقام جويي و جبران شكستهاي قبلي بود. اگرچه رابطه ديپلماتيك ميان عراق و امريكا از سال 1967 قطع شده بود دفتر حفاظت منافع امريكا در بغداد بسيار فعال بود و شواهد و دلايلي وجود دارد كه امريكا مشوق و ترغيبكننده رژيم عراق در آغاز جنگ بوده است.
روزنامه امريكايي نيويورك تايمز پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق در آوريل 1980 (ارديبهشت 1359) از طرحهاي مرحله به مرحله دولت امريكا در اين زمينه پرده برميدارد. اين روزنامه چنين مينويسد:
«دولت امريكا پس از شكست عمليات طبس، امكان اجراي سه طرح نظامي بسيار مهم در شهرهايي كه محل نگهداري گروگانهاي امريكاست، مينگذاري در ميادين صدور نفت، يا بمباران پالايشگاههاي ايران ميباشد.» در ادامه ميافزايد: «واشنگتن اميدوار است كه تحريم اقتصادي و سياسي ايران بتواند در سايه تيرگي روابط ايران و عراق تاثير بيشتري داشته باشد و ادامه ميدهد كه عدهاي معتقدند چشمانداز جنگ با كشوري نيرومند (عراق) شايد ايران را وادار سازد در سياست خود تجديدنظر كند.!»
«برژينسكي» مشاور امنيت ملي سابق امريكا براي اطلاع از وضعيت عراق براي شروع جنگ سفرهاي مكرري به بغداد مينمايد به طوري كه «وال استريت ژورنال» در هشتم فوريه 1980 يكي از اين سفرهاي محرمانه را فاش ميسازد و همچنين «تايمز لندن» در 17 ژوئن 1980 به ملاقات برژينسكي با صدام حسين اشاره كرده و ميگويد: «نامبرده بعد از سفر محرمانه به بغداد در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: ما تضاد قابل ملاحظهاي بين امريكا و عراق نميبينيم. ما معتقديم عراق تصميم به استقلال دارد و در آرزوي امنيت خليج فارس است و تصور نميكنيم كه روابط امريكا و عراق سست گردد.»
از طرف ديگر در اين زمان رفت و آمدها و تماسهاي مكرري ميان امراي فراري ارتش ايران و مسئولين دولت امريكا و همچنين حكومت بغداد صورت ميگرفت و نشانگر نوعي آمادگي براي تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ايران بود و نهايتاً با توجه به نفوذ و سلطهاي كه امريكا در كشورهاي عربي محافظهكار از جمله: مصر، اردن، عربستان سعودي و ساير شيخنشينهاي جنوب خليجفارس داشت ترديدي نيست كه چنانچه امريكا به كمكهاي مؤثر و اساسي اين كشورها به عراق راغب نميبود ميتوانست از اين كمكها جلوگيري به عمل آورد. بعد از آغاز جنگ، روابط عراق و امريكا علناً بهبود يافته، روابط ديپلماتيك برقرار شد و افشاء گرديد كه در طول جنگ، امريكا به صورت مخفيانه كمكهاي مختلفي را به عراق ميرسانده است.روزي كه ايران قطعنامه 598 را پذيرفت «رابرت مك فارلين» در مقالهاي در روزنامه لوسآنجلس تايمز به حمايت بيدريغ امريكا از عراق در طول جنگ بر عليه ايران اعتراف كرد.
اتحاد جماهير شوروي در موضعگيري خود دچار تناقض و دوروئي عجيبي شده بود و در حقيقت آغاز حمله عراق به ايران به شمشير دولبهاي شباهت داشت كه از هر طرف قابليت برندگي و در عين حال احتمال خسارت ميرفت. روسيه شوروي با عراق در سال 1972 پيماندوستي 15 ساله منعقد كرده و نفوذ قابل توجهي در عراق بويژه از نظر تامين تسليحات ارتش و حضور كارشناسان نظامي داشت و اصولاً ارتش عراق مجهز به تسليحات روسي بود.
از طرف ديگر انقلاب اسلامي ايران اگر چه براي روسها از اين نظر كه موجب قطع نفوذ امريكا در مرزهاي جنوبي اين كشور شده بود ولي براي روسيه نيز به خاطر ماهيت ايدئولوژيكي آن چندان خوشايند نبود. ايران به موازات برخورد با نفوذ امريكا در ايران از ميزان نفوذ روسيه به شدت كاست، گاز ايران به روسيه قطع شد، بندهاي 5 و 6 قرارداد 1921 از طرف ايران ملغي اعلام گرديد و تجاوز روسيه به افغانستان بشدت محكوم گرديد و انقلاب اسلامي ميرفت كه تأثير خود را بر بيداري مسلمانان ساير كشورها از جمله مسلمانان جمهوريهاي آسيايي روسيه شوروري سابق بر جاي گذارد. پيروزي و شكست هر يك از طرفين متخاصم نيز براي روسيه نتايج متضاد و متفاوتي را به ارمغان ميآورد، پيروزي عراق بر ايران اگرچه با توجه به تسليح ايران به سلاحهاي امريكا و تجهيز عراق به سلاحهاي روسي به معناي پيروزي سلاح روسي بر سلاح امريكايي تلقي گرديده و عراق را بيشتر مديون و وابسته به روسيه شوروي ميكرد، در عين حال از نظر سياسي موجب نفوذ مجدد امريكا و غرب در ايران ميشد. پيروزي ايران نيز بر عراق متقابلاً نتايج متفاوت و معكوسي بدست ميداد كه در هر دو حال براي روسيه شوروي در عين اينكه امتيازاتي را به عمل ميآورد ناخوشايند بود.
با توجه به دلايل منطقي و عقلاني نيز ملاحظه ميگردد كه اتخاذ موضع شوروي نيز در قبال آغاز جنگ تحميلي منافقانه و متضاد بوده است. بنابه گزارش موسسه «هري تيج»، روسيه شوروي از قبل از آغاز تجاوز در جريان اين تصميم بوده و اگر چه هيچ اقدامي براي بازداشتن صدام نكرده است در عين حال مقامات ايراني را از احتمال چنين حملهاي آگاه نموده است. حزب توده در ايران كه از مسكو الهام و دستور ميگرفت تجاوز عراق را محكوم نموده به كادرهاي خود دستور مقاومت و دفاع را صادر كرده بود، ولي روسيه شوروي در عين اتخاذ موضع رسمي مبني بر بيطرفي در سازمان ملل و بويژه در شوراي امنيت همگام با امريكا و ساير اعضاء دائمي شورا قطعنامههايي را به تصويب ميرساند كه به ضرر جمهوري اسلامي بود. اگرچه ظاهراً براي مدتي از ارسال تجهيزات نظامي و قطعات يدكي به عراق خودداري كرد ولي كارشناسان نظامي روسي همچنان در عراق باقي مانده و به همكاري خود با ارتش عراق ادامه ميدادند و گزارشاتي مبني بر اينكه روسيه شوروي از طريق كشورهاي اروپاي شرقي جبران كمبود نيازمنديهاي ارتش عراق را مينموده است وجود دارد.
بنابراين ميتوان به اين جمعبندي رسيد كه رژيم عراق در سطح ابرقدرتها (امريكا و شوروي) با زمينهاي كاملاً مساعد و حتي تشويقآميز در آغاز تجاوز برعليه جمهوري اسلامي مواجه بوده است.
در سطح قدرتهاي بزرگ: در موضعگيري قدرتهاي بزرگ (نظامي، سياسي و اقتصادي) آنها را ميتوان به دو گروه تقسيم كرد.
گروه اول: كشورهايي كه به طور علني و يا ضمني به نفع عراق موضعگيري كرده و از كمكهاي نظامي، سياسي و اقتصادي به اين كشور در طول جنگ دريغ نورزيدند. اين كشورها عبارت بودند از: فرانسه و انگليس كه روابط عميق و منافع قابل توجهي در عراق داشته و از انقلاب اسلامي نيز شديداً ضربه خورده بودند. فرانسه از همان آغاز جنگ به نفع عراق موضعگيري علني كرده و به ميزان قابل توجهي امكانات تسليحاتي در اختيار اين كشور قرار داد و حتي در شرايطي كه عراق در جبهه جنگ مواجه با مشكلاتي شده بود با اجازه دادن هواپيماهاي پيشرفته جنگي به نام سوپراتاندارد بنيه نظامي عراق را تقويت كرد. دولت انگليس نيز اگرچه علناً اظهار بيطرفي ميكرد، ولي به تبع امريكا و فرانسه كمكهاي قابل توجه اقتصادي و بعضاً نظامي به اين كشور نمود.
گروه دوم: كشورهاي آلمان، ژاپن و چين بودند كه در ضمن اعلام بيطرفي و حفظ رابطه با هر دو كشور به عنوان سوداگراني بودند كه از اين جنگ از هر طرف بهرهمند شدند.
دولتهاي منطقه خاورميانه: چنانچه دولتهاي منطقه را نيز به دو دسته دولتهاي عرب و غيرعرب تقسيم كنيم ملاحظه ميگردد كه همه دولتهاي عربي به استثناي سوريه، ليبي و الجزاير به نفع عراق نه تنها موضعگيري كرده بلكه از هر نوع كمك ممكن به عراق خودداري نكردند. كشورهاي نفتخيز عرب بويژه عربستان سعودي و كويت به عنوان تامينكننده نيازمنديهاي مالي اين جنگ تقبل هزينههاي جنگ را نموده و در طول جنگ متجاوز از 80 ميليارد دلار پرداخت نمودند.
دولت مصر تامينكننده نيازمنديهاي تسليحاتي ساخت روسيه بود و خلاء قطع ارسال قطعات و لوازم يدكي كه از طرف دولت روسيه ايجاد شده بود را پر كرد. دولت اردن با در اختيار گذاشتن بندر خود در خليج عقبه راههاي مواصلاتي عراق را براي تداركات لازم تامين كرد و اغلب كشورهاي عربي منجمله سودان نيروي داوطلب نظامي در اختيار عراق قرار دادند. كشورهاي عربي از قبل در جريان چنين حملهاي بوده و در كنفرانس سران عرب كه در جده چند ماه قبل از آغاز جنگ تشكيل شده بود تفاهمات لازم را با صدام به عمل آورده بود. تنها ليبي و سوريه بودند كه با اين اقدام عراق مخالفت ورزيده و حمايت خودشان را از ايران اعلام داشتند.
دولتهاي غيرعرب مانند پاكستان و تركيه همچون كشورهاي آلمان، ژاپن و چين با اعلام بيطرفي و حفظ رابطه با هر دو كشور بيشترين بهره اقتصادي از اين جنگ را كسب كردند.
در مجموع ميتوان گفت كه سيستم بينالملل (در هر سه سطح، ابرقدرتها، قدرتهاي بزرگ و كشورهاي منطقه) نه تنها زمينه مساعدي براي آغاز اين جنگ داشت بلكه خود مشوق و ترغيبكننده عراق در شروع جنگ بود و نقش اساسي و مهمي در بروز چنين تجاوزي را بر عهده داشت.
شخصيت تصميمگيرنده
صدام حسين رئيس جمهور عراق كه به عنوان ديكتاتوري خشن، بيرحم، شهرت جهاني پيدا كرده است در عين حال فردي ماجراجو و جاهطلب بوده و به دنبال موقعيتهاي مناسب براي كسب قدرت بيشتر بوده است.
رمضاني كه از مشاوران كميته امنيت ملي كنگره امريكا و نيز مشاور كارتر در امور ايران بود در كتاب خود چنين مينويسد:
«جنگ عراق و ايران، در واقع واكنش و پاسخ عراق به تهديداتي بود كه از ناحيه بنيادگرايي اسلام (امام خميني(ره) احساس ميكرد، اما علت ديگر آن ناشي از بازتاب و انعكاس جاهطلبي و قدرتطلبي صدام نيز بوده است. وي مترصد بود كه خلاء قدرت ناشي از سقوط رژيم شاه در منطقه را پر نمايد. همچنين اين فرصت با افزايش قدرت اقتصادي عراق به علت افزايش قيمت نفت در منطقه خليجفارس ايجاد شده بود. چنانچه عراق جايگزين ايران به عنوان دومين توليدكننده نفت بعد از عربستان سعودي در منطقه شده بود. ظهور قدرت سياسي عراق بعد از افول رژيم مصر در خاورميانه به علت امضاي پيمان كمپ ديويد و صلح با اسرائيل و بروز يك خصومت و دشمني آشكار ميان عراق و سوريه در جبهه شرقي، همه و همه بر قدرتطلبي صدام صحه ميگذاشت.»
صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران داراي سه انگيزه عمده شخصي بود و اميدواري داشت با پيروزي سريع بر ايران خواستههاي جاهطلبانه و شخصي وي ارضاء و تأمين گردد. انگيزه اول تلاش براي كسب رهبري جهان عرب بود. به دنبال مرگ ناصر و امضاي پيمان كمپ ديويد و انزواي مصر، جهان عرب دچار خلاء رهبري شده بود، شخصيتي كه بتواند با استفاده از امكانات و تواناييهاي كشور خود در جهت آرمانهاي وحدت جهان عرب و جبران تحقير اعراب در قبال اسرائيل اين خلاء را پر بنمايد. صدام حسين اميدوار بود با پيروزي در جنگ با ايران چنين موقعيتي را كسب نمايد و به همين خاطر نام اين جنگ را جنگ قادسيه ناميد تا يادآور شكست ايرانيها از اعراب مسلمان در اوايل ظهور اسلام باشد.
مجله دولتي «الفباء» كه بوسيله رژيم عراق منتشر ميشود در شماره 562 مورخ 4/7/79 با عنوان عراق پنج هزار سال رويارويي، به تضاد بين عرب و ايراني دامن زده و چنين مينويسد:
«اعراب، عادت كردهاند كه عراق در برابر يورش تاتارها در قرن دهم و قرن بيستم ايستادگي كند و تيرهاي سلجوقيان و عيلاميان را در قرن بيستم متوقف كند. عادت كردهاند كه عراق نگهبان منطقه شرقي جهان عرب كه در تيررس دشمن است، باشد... عراق از پنج هزار سال تاكنون در خط اول نبرد، گامي استوار و با ثبات در مرزهاي شرقي و بازوي پرتحرك در غرب اين مرزها بوده است.»
«صدام حسين» در مراسم افتتاح يك پادگان نظامي در 18/3/59 با عنوان «پادگان قادسيه» ميگويد: «شما در اين مكان انقلاب خود را پيش روي داريد كه شما را به مفهوم قادسيه رهبري ميكند. شما در اينجا نه تنها نام قادسيه را برخود داريد بلكه شرف و مفهوم آنرا نيز با خويشتن داريد. شما آمادگي والاي گذشت و ايثار را همانگونه كه صفت مردان قادسيه نخستين در رهايي امت عرب و تمامي ميهن عربي بود، دارا هستيد و تنها براي پاسداري از عراق آزاد مبارزه نميكنيد.»
دكتر «امين» يكي از بعثيها ميگويد كه به قدرت رسيدن «صدام حسين» مصادف با يك مرحله نوين در تاريخ سياسي عراق بود و در اين ميان عراق از چندين جهت قدرتمند شده بود و در آينده نزديك در سطح خليج (فارس) و جهان عرب نقش مهمي از جانب وي در شرف انجام بود. «الياس فرح» يكي از رهبران بعث عراق ميگويد كه «قادسيه» صدام موقعيتي بود براي وي تا در چشم جهان عرب به عنوان يك رهبر تاريخي كه پل ميان گذشته و آينده را از نو بنا نهاده و درهاي آينده را به سوي مردم گشوده است خود را جلوهگر سازد.
مجيد خدوري در شرح زندگي صدام حسين و تاثير ناصر بر او چنين مينويسد:
«زماني كه صدام حسين در مصر در دانشكده حقوق قاهره مشغول تحصيل بود كارهاي ناصر را زير نظر ميگيرد و با دقت به آنها مينگرد، برخلاف رهبران بعث از ناصر به خوبي ياد ميكند و ميآموزد كه چگونه نقش وي را بازي كند. او از شيوه «آزمايش و خطاي» ناصر پيروي ميكند و سعي ميكند يك مقلد كوركورانه نباشد.»
انگيزه دوم صدام اين بود كه با استفاده از سقوط شاه كه براساس دكترين نيكسون به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب شده بود، بتواند با پيروزي بر ايران خلاء سقوط شاه را پر نموده و نقش ژاندارم منطقه را در حفظ منافع غرب بازي كند و عليرغم موضع ضدامريكايي كه قبلاً اتخاذ ميكرد به امريكاييها نشان دهد كه تضاد منافع با آنها نداشته و اقدام وي در راستاي اهداف امريكا در منطقه ميباشد تا بدان حد كه رژينسكي بعد از ملاقات با صدام و در ستايش وي ميگويد: «ما بين منافع امريكا و عراق تضادي نمييابيم.» با توجه به اينكه در اين مرحله سياستهاي منطقهاي جمهوري اسلامي در تضاد با سياستهاي امريكا بود صدام حسين تلاش كرد كه خود را به عنوان يك عامل موثر بازدارنده و خنثي كننده اقدامات ايران در سطح منطقه نشان دهد.
روزنامه كريستين ساينس مونيتور چاپ امريكا با اشاره به يك گزارش از جلسات سري دولت عراق كه دو ماه بعد از سقوط رژيم شاه تشكيل شده بود، مينويسد: «درآن جلسه بعد از بحث و بررسي پيرامون نقش شاه و روابط آن با امريكا در دفاع از منافع غرب و ژاندارمري خليج فارس مطرح شد كه در حال حاضر رژيم نوپاي ايران با از بين رفتن ارتش و تاسيسات اصلي آن قادر به انجام اين نقش نخواهد بود و عراق تنها كشوري است كه با استفاده از اين موقعيت ميتواند خلاء ايجاد شده را پر نمايد و اين كار بايد با برنامهريزي، دقت، سرعت و مداومت انجام گيرد. به عقيده حزب بعث براي ايجاد يك موقعيت ژئوپوليتيك جديد بوسيله عراق زمينه از هر جهت فراهم است، لذا حمله نظامي به ايران با وارد آوردن يك ضربه موثر به شكست ايران منتهي ميشود.
انگيزه سوم صدام جبران تحقيري بود كه شخصاً در امضاي قرارداد 1975 الجزاير شده بود. در سال 1975 به دنبال مشكلاتي كه در عراق در جنگ با كردها براي دولت عراق فراهم شده بود و كردهاي عراق مورد حمايت شاه قرار داشتند صدام حسين معاون رئيسجمهور عراق تحت فشارهاي داخلي و بينالمللي به امضاء قرارداد مزبور تن در داد و همواره احساس ميكرد كه در اين جريان تحقير شده و «اجباراً» تن به امضاء اين قرارداد داده است. بنابراين مترصد فرصتي بود كه بتواند اين احساس حقارت را جبران نمايد. بدين علت درصدد بهانهاي بود كه قرارداد 1975 را باطل اعلام نمايد و اين كاري بود كه در 17 سپتامبر 1980 (به روز قبل از آغاز جنگ) در يك اجلاس فوقالعاده مجمع ملي صورت داد. صدام حسين در مورد اين تصميم گفت: «از زماني كه حاكمان ايران اين معاهده را از آغاز در دست گرفتند بوسيله مداخله در امور داخلي عراق چه به صورت پشتيباني مالي و يا تسليحاتي از گروههاي مختلف نقض كردهاند، همانطور كه شاه چنين ميكرد... من به شما اعلام ميكنم كه معاهده 6 مارس 1975 الجزيره از طرف ما ملغي ميباشد.»
عامل اجتماعي
در بخش مربوط به ساختار اجتماعي و جمعيت بايد گفت كه بافت اجتماعي و جمعيتي عراق به گونهاي است كه همواره حكومت را دچار بيثباتي و بحران نموده است و همين بحران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران از جمله عوامل موثر در ايجاد جنگ تحميلي بوده است. شعيان اين كشور به عنوان اكثريت مردم (بيش از 55%) بدلايل ايدئولوژيك و سياسي همواره با حاكميت بعث در نزاع و ستيز بودهاند. همچنين اكراد شمال عراق طي 30 سال گذشته همواره در پي به دست آوردن خودمختاري بودهاند و از اين رو با حكومتهاي اين كشور درگير جنگهاي طولاني بودهاند كه قبلاً به آنها اشاره شد و اين مسأله براي حكومت بعثي عراق كه از يك اقليت محدود از منطقه تكريت ميباشند مشكلات بيشتري را ايجاد كرده است.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 به رهبري امام خميني، موج جديدي از ناآراميهاي شيعيان را در عراق بوجود ميآورد. تظاهركنندگان در مراسم محرم آن سال خواستار اصلاحات اجتماعي و استقرار يك حكومت اسلامي ميشوند. نويسنده كتاب جنبشهاي اسلامي در جهان عرب در اين رابطه ميگويد: «دولت عراق با توجه به الهاماتي كه مبارزان شيعه از جانب آيتالله خميني ميگيرند،حزب الدعوه را همچون ستون پنجمي ميداند كه هدفش ادغام ايران و عراق است. دولت در پاسخ، «آيتالهل صدر» را دستگير و تظاهرات شيعيان را به شدت در هم ميكوبد. عظمت و گستردگي سركوب باعث ميشود تا اندكي پس از روي كار آمدن «صدام حسين» در 23 ژوئيه 1979، 22 مقام بلندپايه بعثي اعدام شوند. اعلام حمايت مطلق از انقلاب اسلامي ايران توسط آيتالله صدر و تشويق مبارزه مسلحانه عليه رژيم، موجب ميشود ك او را به تشكيل يك حكومت شيعه در عراق و خيانت متهم نموده و همراه با خواهرش وي را در آوريل 1981 به شهادت برسانند.»
در ماههاي قبل از جنگ حوادثي در عراق بوقوع ميپيوندد كه مقامات رژيم آنرا به عوامل جمهوري اسلامي ايران نسبت ميدهند و اين حوادث نشان دهنده اين است كه اوضاع داخلي عراق تا چه ميزان بر اثر انقلاب اسلامي آسيبپذير شده است. صرفنظر از اينكه ادعاهاي رژيم بعث تا چه ميزان با واقعيت منطبق است، ولي بيانگر نوعي بيم و ترس از تحولات انقلاب اسلامي ميباشد. رئيسجمهور عراق كليه اين حوادث را بعدها در هنگام سخنراني خودش (20/4/63) چنين اعلام ميكند:
«با سوء قصد به وزير امور خارجه شروع كردند. سپس به يك ياز اعضاي شوراي رهبري ملي ما حمله كردند. به وزير اطلاعات سوء قصد نمودند و در يك جشن دانشجويي، جشن ديگري با پرتاب بمبها آغاز كردند. كساني كه در اين حوادث شركت داشتند از افراد مدرسه ايرانيان و نمايندگيهاي ايران در عراق بودند. اسلحه از آنهاست و همكاري نيز همينطور، اين مسأله روشن و آشكار است.» رژيم عراق همچنين شورش كردهاي شمال عراق را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، متأثر از انقلاب ايران ميداند تا جايي كه رئيس جمهور عراق به زعم خود يكي از دلايل لغو موافقتنامه الجزاير را دخالت جمهوري اسلامي ايران در قضيه اكراد ميداند. وي در نطق 17 سپتامبر 1980 چند روز قبل از حمله سراسري عراق به ايران، ميگويد: «ايران از پسران بارزاني دعوت نموده است كه به اين كشور بيايند. اين كشور يعني ايران قصد دارد آنان را عليه دولت عراق تحريك كند.»
بنابراين نگرانيهايي كه دولت صدام از بازتاب انقلاب اسلامي بر عراق داشته نيز عامل مهمي در آغاز اين جنگ و به منظور شكست و نابودي انقلاب بوده است تا بدينوسيله از تأثير آن بر جامعه عراق جلوگيري نمايد. در عين حال اوضاع داخلي ايران را نيز به عنوان يك انگيزه مهم در ترغيب صدام به آغاز جنگ نبايد فراموش كرد. حكام عراق براساس شواهد مختلف مطمئن بودند كه در يك جنگ كوتاه مدت در مقابل ايران به اهداف از پيش تعيين شده خود خواهند رسيد. اوضاع داخلي ايران بعد از پيروزي انقلاب و بلافاصله قبل از آغاز تجاوز براي يك رژيم متجاوز در سه زمينه تحريك كننده بود. اولاً: دولت انقلابي نه تنها هنوز دوران ناآرامي بعد از انقلاب را پشت سر ميگذاشت بلكه به علت حضور ليبرالها در حاكميت و بويژه حضور بنيصدر به عنوان رئيسجمهور و فرمانه كل قوا درگير يك سري تضادها و اختلافات شديد درون حاكميت بود و امكان هماهنگي و تمركز در تصميمگيري را كه لازمه شرايط بحراني و جنگ ميباشد از بين برده بود و از طرف ديگر نيروهاي مسلح نيز به دلايل متعدد انسجام و آمادگي لازم براي مقابله با يك جنگ خارجي همه جانبه را نداشتند. سازمان و تشكيلات ارتش بعد از انقلاب و به دنبال تصفيههاي ضروري دوران بازسازي و بازنگري خود را ميگذراند و از نظر تجهيزاتي نيز با تحريم تسليحاتي امريكا و خروج كارشناسان نظامي مواجه بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه بيشتر براي مواجهه با ضد انقلاب داخلي ايجاد شده بود دوران طفوليت و عنفوان جواني خود را طي ميكرد و به هيچ وجه براي يك جنگ كلاسيك مدرن ساخته نشده بود. همچنين درگيريهاي قومي و محلي در مناطق مختلف كشور نيروهاي مسلح را به خود مشغول داشته بود. تنها چيزي كه در محاسبات صدام و بسياري از مشوقين و محركين وي با آغاز جنگ منظور نشده بود انرژي عظيم و فوقالعادهاي بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي و حضور تودههاي عظيم ميليوني و با اعتقادات راسخ اسلامي و آمادگي براي ايثار و شهادت تحت رهبريهاي بزرگ مرد تاريخ امام خميني(ره) آزاد شده بود و توانست آرزوهاي صدام و پشتيبانانش را مبدل به يأس كند.
عامل بوروكراتيك
بعد از روي كار آمدن حزب بعث در سال 1968 اين حزب همواره موفقيت ايدئولوژيكي خود را در اتخاذ سياستي توسعهطلبانه و سيادت بر منطقه دنبال ميكرد و به هر طريق ممكن با اتخاذ شيوههاي پراگماتيستي سعي ميكرد نفوذ خود را در جهان عرب توسعه داده و رهبري جهان عرب را به دست گيرد. اين اقدام بطور عمده از طريق كودتاهاي نظامي و برخوردهاي خشونتآميز دنبال ميشد. پيروزي انقلاب اسلامي براي حزب بعث كه بر معيارهاي غيرمذهبي وب ا تكيه بر ناسيوناليزم عربي و بوسيله يك مسيحي عرب بنام ميشل عفلق بنيان گذارده شده بود، زنگ خطري جدي تلقي ميشد. انقلاب اسلامي به عنوان راه حل جديدي در نجات تودههاي تحت ستم مسلمان عرب كه چهار دهه تحقير شكستهاي پيدرپي از اسرائيل را چشيده بودند و هيچ يك از ايدئولوژيهاي مادي و لائيك اعم از سوسياليزم، ماركسيزم و يا ناسيوناليزم نتوانسته بودند جبران اين حقارتها را بنمايند، با پديده جديدي به نام انقلاب اسلامي مواجه شد كه اميدها را در دل آنها زنده ميكرد و در حقيقت رشد و پيشرفت انقلاب اسلامي مرگ محتوم همه ايدئولوژيهاي مادي از جمله ايدئولوژي حزب بعث ميبود. بدين ترتيب حزب بعث عراق كه سلطه قابل توجهي در كادرهاي نظامي و سياسي دولت عراق داشت عامل موثري در تشويق صدام به ضربه زدن به انقلاب اسلامي از طريق آغاز اين جنگ بود.
عامل نقش
اگر چه همانطور كه «روزنو» هم معتقد است عامل نقش در كشورهايي كه داراي رژيم خودكامه هستند كمتر مطرح بوده و شخصيتهاي ديكتاتور هستند كه بدون توجه به وظايف و اختيارات قانوني خود به طور نامحدود تصميم گرفته و عمل ميكنند، در عراق نيز صدام حسين حتي در دوراني كه معاون رئيسجمهور بود به عنوان مرد قدرتمند دولت عراق شناخته ميشدو حسن البكر رئيسجمهور عراق نقش چنداني در اداره امور عراق نداشت. در عين حال همانطور كه «تراب زمزامي» ميگويد: «صدام حسين براي زمينهچيني چنين جنگي با خانهنشين كردن حسن البكر رأساً پست رياست جمهوري را بر عهده گرفت تا بتواند بدون هيچ رادع و مانعي قادسيه خود را تدارك ببيند و تمامي نيرو و وقت خود را در اين راه صرف نمايد و جهت همين مرحله نوين بود كه صدام مقامهاي رياست شوراي رهبري انقلاب، دبير كلي حزب بعث، رياست جمهوري، رياست دولت و رياست كل ارتش را بر عهده خود گرفت.»
بررسي فوق نشان ميدهد كه از ميان متغيرهاي پنجگانه پيشنهادي جيمز روزنو (شخصيت، سيستم بينالمل، اجتماعي، بوروكراتيك و نقش) مهمترين عاملي كه در تصميمگيري صدام حسين در آغاز تجاوز به ايران نقش داشتهاند در درجه اول سيستم بينالملل بوده است و در مرحله بعدي شخصيت و روحيات رئيسجمهور عراق بوده كه به عنوان يك ديكتاتور در راس حكومت عراق فارق از هرگونه مانع و رادعي و در جهت ارضاء نيات جاهطلبانه خود دست به چنين اقدامي زده و به مدت هشت سال دو كشور ايران و عراق را دچار جنگي خونين و خسارت بار نمود. به عبارت ديگر چنانچه زمينه مساعد و تشوقكننده بينالمللي در شرايط خاص زماني وجود نميداشت، از قبيل شكستهاي حقارتبار امريكا در اثر انقلاب اسلامي، ترس دولتهاي استكبار و همچنين دولتهاي مرتجع منطقه از گسترش انقلاب و به خطر افتادن منافع آنها، غير محتمل ميبود كه صدام حسين دست به چنين قمار خطرناكي بزند. زيرا كه در گذشته در زمان رژيم شاه عليرغم اختلافات مرزي ميان دو كشور و عليرغم اينكه مرد قدرتمند عراق در آن زمان صدام حسين بوده است به خاطر نامساعد بودن زمينه جهاني نه تنها چنين اقدامي صورت نگرفت بلكه مجبور شد با امضاء قرارداد الجزاير در 1975 از بسياري از ادعاهاي خود دست بردارد.
چرا عراق؟
تحقيقاً وجود صدام حسين و نيات جاهطلبانه او نيز نقش مهم و در عين حال اوليه در كانديد شدن عراق از ميان كشورهاي همسايه ايران براي آغاز چنين تجاوزي داشته است، در حاليكه دولتهايي همچون پاكستان و تركيه روابط نزديكتري با امريكا داشتند و امريكا نفوذ بيشتري در اين دو كشور بخصوص تركيه به عنوان عضو ناتو داشته است. ولي ساختار سياسي اين دولتها، شرايط اجتماعي و موقعيت جغرافيايي كشورشان اجازه چنين حركتي را در آن شرايط نميداد و همين خصوصيات و روحيات جاهطلبانه صدام حسين بود كه عليرغم ضرباتي كه كشورش از جنگ هشت ساله با جمهوري اسلامي خورد باز هم سرخورده نشده و چون به خواستههايش در جنگ با ايران نرسيده براساس محاسبات غلطي كه از مساعد بودن زمينه بينالمللي داشت صرفاً براي ارضاء روحيات جاهطلبانه خود براي بار ديگر دست به قمار خطرناك ديگري در حمله به كويت زد و منطقه را دچار بحراني نمود كه هنوز بعد از گشت چهار سال آثار و عوارض آن پابرجا است.
چارچوبه تئوريك پيشنهادي روزنو، اگرچه در تقسيمبندي و تنظيم علل و عوامل تصميمگيري در سياست خارجي كمك قابل توجهي به محقق علوم سياسي و روابط بينالملل مينمايد، در عين حال توصيفي بوده و ضرورتاً جدول ارائه شده توسط وي و اولويتهاي برشمرده قطعي نبوده و كليت و عموميت پيدا نميكند. بخصوص كه در هيچ يك از مدلهاي ارائه شده به متغير سيستميك اولويت داده نشده است.در حاليكه در بسياري از كشورهاي جهان سوم و بويژه منطقه رژيمهاي غيرمردمي شديداً تحت سلطه و نفوذ و يا متاثر از قدرتهاي بزرگ جهاني ميباشند و سياستهيا متخذه اين كشورها تابعي از سياستهاي متغير كشورهاي سلطهگر و صاحب نفوذ ميباشد. در حالي كه از ديدگاه روزنو دولتها، در صحنه روابط بينالملل بازيگران مستقلي هستند كه براساس محاسبه خود و منافع دولت و كشورشان، در عين رعايت عكسالعملهاي بينالمللي اتخاذ تصميم نموده و عمل ميكنند.
از طرف ديگر اين چارچوبه كمك قابل توجهي به علتيابي و چرايي تصميمات سياست خارجي نميكند و محقق مجبور است با استفاده از تئوريهاي ديگر ارائه شده توسط تئوريسينهاي روابط بينالملل اين خلاء را پر كرده و كمبود را جبران نمايد.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
آنچه در زير ميآيد پاسخهاي دكتر محسن رضايي به سوالتي است كه در جلسات مختلف از ايشان به عمل آمده و متاسفانه مانند اكثر جلسات پرسش و پاسخ، امكان پاسخ گويي به آنها به علت كمبود وقت فراهم نشده است. لازم به ذكر است اين جوابها از ميان سخنرانيهاي قبلي ايشان و همچنين ديگر جلسات پرسش و پاسخ استخراج شده است.
چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه یافت؟
ما در جنگ در حقیقت دو مقطع زمانی خاص داشتیم. مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود. مسئوولان رسمی و سیاسی کشور معتقد به ادامه جنگ برای کسب پیروزی و پایان جنگ از طریق دیپلماسی بودند که این با استراتژی بلافاصله پس از آزاد سازی خرمشهر آغاز شد. در جلسهای که خدمت امام تشکیل شد، در جلسه شورای عالی دفاع در محضر امام که آقایان حاج احمد خمینی، میر حسین موسوی، موسوی اردبیلی، ولایتی و مقام معظم رهبری- که آن زمان رییس جمهور بودند- حضور داشتند. آقای هاشمی رفسنجانی گفتند که ما باید از مرزهای بینالمللی عبور کنیم تا اگر خواستیم جنگ را تمام کنیم یک چیزی در دست داشته باشیم که بتوان درمیز مذاکره از آن استفاده کنیم. آقای ظهیر نژاد هم استدلال کردند مرزهای جنوب قابل دفاع نیستند و باید به مانعی طبیعی مثل اروندرود تکیه کنیم و با تکیه بر آن بتوان دفاع کرد. این دو استدلال ارایه و من و دیگر دوستان هم در بعد سیاسی و نظامی از آن دو حمایت کردیم. لذا عملا استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد. یعنی انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد. به عبارت دیگر قرار شد عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این استراتژی سیاسی بود ولی عملیات و جنگ هدف نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود. با این استراتژی همه مسئوولان سیاسی و نظامی موافقت کردند ولی حاج احمد آقا مخالف بودند و میگفتند: باید سر مرز بمانیم و امام هم سئوال کردند، چرا باید از مرز عبور کنید.
حرف آقای هاشمی همان استراتژی سیاسی بود که پس از آزاد سازی خرمشهر در دستور کار دولت و مسئولان تا پایان جنگ به آن عمل میشد. اتفاقا آنچه که به آن عمل نشد استراتژی پیشنهادی فرماندهان سپاه بود که پس از رمضان به مسئوولان ارایه میشد.
امام هم در این مساله ابهام داشت که چرا میخواهیم از مرزهای بین المللی عبور کنیم اما پس از شنیدن استدلال ها گفتند: "من یک هفته فکر میکنم سپس پاسخ میدهم." یک هفته بعد احمد آقا تماس گرفت و نظر موافق امام را اعلام کردند و در پی آن عملیات رمضان طراحی شد و هدف آن پیشروی نیروهای ما تا کنار اروندرود بود تا قسمتی از خاک عراق در اختیار ما قرار بگیرد. بنابراین همه با استراتژی سیاسی، پس از آزاد سازی خرمشهر موافق بودند و دیگر استراتژی نظامی مطرح نبود. یعنی عملیات رمضان تنها یک عملیات بود. در حالی که در استراتژی نظامی یک عملیات طراحی نمیکنید، بلکه تعداد زیادی عملیات طراحی میکنند که پیدرپی صورت میگیرد تا برسند به هدف اصلی. اما دراستراتژی سیاسی عملیاتها سلسلهوار نیست بلکه عملیات صورت میگیرد تا از طریق دیپلماسی جنگ به پایان برسد. تا پیش از آزادسازی خرمشهر استراتژی نظامی مطرح بود تا همه سرزمینهای ایران آزاد شود. لذا چهارده عملیات درتابستان سال 1360 طراحی شد که یکی پس از دیگری تا آزاد سازی خرمشهر انجام شد اما پس از آزادی خرمشهر استراتژی ایران تغییر یافت.
تداوم جنگ تا ...
مردم حق دارند بدانند چرا پس از آزادسازی خرمشهر عملیاتها تداوم پیدا میکرد در حالی که در استراتژی سیاسی تنها هدف پیروزی دریک عملیات برای پایان جنگ و استفاده از ابزار دیپلماسی بود. دو عامل دراینجا دخالت دارد یکی اینکه عراق و آمریکا و کشورهای عربی و غربی دست ایران را خوانده بودند و لذا در مواجهه با سیاست مداران ما میدانستند که قضیه چیست، هرچند امام میگفتند: " ما جنگ را تا دفع فتنه ادامه میدهیم" اما آنها میدانستند این حرف امام و رزمندههاست که درحد یک شعار است. آنچه که آنها در عمل میدیدند«جنگ جنگ تا یک عملیات» بود. یعنی دشمن میدانست جنگ جنگ تا پیروزی مطرح نیست بلکه جنگ جنگ تا یک پیروزی هدف است.
دنیا دست سیاستمداران ایران را خوانده بود. با اینکه سیاستمداران هم شعار امام را تکرار میکردند اما دنیا با شعارها کار ندارد. حرفهای پشت صحنه سیاست و رفتار سیاستمداران ملاک است. خیلی زود دنیا متوجه شد که ایران جنگ جنگ تا یک پیروزی را میخواهد. مساله دیگر اینکه دیپلماسی ایران نمیتوانست ازهمان موفقیتهای نظامی استفاده کند و مدیریت دیپلماسی باید بسیار قویتر عمل میکرد. ضمن اینکه واقعیت این است که ما در دنیا یار زیادی نداشتیم ما اتحادهای سیاسی جدی در دنیا نداشتیم که بتوانیم از آرای آنها درسازمان ملل استفاده کنیم.
تا پیش از قطعنامه تنها پیشنهادی که به ایران شد آتش بس بود؛ آتش بس هم یعنی جنگ نیمه تمام. یعنی طرفین در هر نقطهای هستند بمانند و مذاکره کنند. مذاکرات میتوانست 30 تا 40 سال ادامه یابد و در این مدت ایران و عراق آماده آغاز جنگ باشند. این یک گزینه بود. گزینه دیگر این بود که ایران استراتژی سیاسی را در پیش بگیرد یعنی درپی عملیات به صلح دست یابد. گزینه سوم این بود که ایران با استراتژی نظامی تا سقوط صدام حرکت کند که یا به سقوط صدام منجر میشد یا دستیابی به یک پیروزی بزرگ. در حقیقت این گزینه پس از آزاد سازی خرمشهر پیش روی ایران بود. آن چیزی که به آن عمل شد استراتژی دوم بود یعنی انجام یک عملیات برای کسب امتیازات سیاسی، این عملیاتها منجر شد که ایران بتواند 598 را از دنیا بگیرد. در 598 برای نخستین بار پیشنهاد صلح و یکسری امتیازات به ایران داده شد. از جمله بازگشت به مرزهای بینالملل، تعیین و پرداخت خسارت، کمیته تعیین متجاوز که از دستاوردهای قرارداد 598 است و در آن حداقل امتیازاتی به ایران داده شد. هر چند اهداف ایدهآل استراتژی سیاسی و نظامی در 598 تامین نشد.
این با آنچه که امام و رزمندهها میخواستند خیلی فاصله داشت ولی در مقام پیروزی برای یک کشور جهان سوم بود. البته به خاطر ابهامات و دوپهلو بودن برخی کلمات 598 چند ماهی در پذیرش آن تاخیر افتاد.
بحث معروف نظامیان و سیاسیون
بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان به ویژه پس ازعملیات خیبر میگفتند این استراتژی سیاسی نتیجهای ندارد و اجازه بدهید برنامهای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسئوولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند. یک روز آقای هاشمی گفتند ما حتی نمیتوانیم بند پوتین سربازان و بسیجیها را فراهم کنیم. این تعبیر بیانگر این بود که هیچگاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه میگفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.
بعد از عملیات رمضان همیشه پیشنهادات فرماندهان را اگرچه برای انجام یک عملیات میپذیرفتند ولی برای پایان دادن به جنگ رد میکردند. تنها موقعی که راضی شدند، در اواخر جنگ بود؛ زمانی که دیدند استراتژی سیاسی با شکست مواجه شده است ولو 598 هم دستاورد عملیات فاو و کربلای 5 بود. ولی آنها احساس میکردند همین 598 هم عملی نباشد. در این موقع ازما پرسیدند برای پایان دادن جنگ چه میخواهید. آن زمان سپاه نامهای را برای آقای هاشمی – نه امام – تنظیم کرد زیرا امکانات کشور در اختیار مسئوولان سیاسی کشور بود. دراین نامه برای پیروزی درجنگ امکاناتی خواسته شده بود. آقای هاشمی هم این نامه هم چند نامه دیگر از جمله نامه آقای خاتمی - وزیر ارشاد وقت- ، نامه میرحسین موسوی به عنوان مسئوول دولت، و نامه فرماندهان ارتش را با هم خدمت امام برد. گفته بود که نظامیان این گونه میگویند و مسئوولان سیاسی و اقتصادی هم میگویند پول نداریم. شما تکلیف را روشن کنید وامام هم با پذیرش قطعنامه موافقت کردند. این مسایل بسیار مهم است و شاید مهمترین مقطع انقلاب است که باید درک و تحلیل شود تا ما را با برخی مواضع امام و رزمندگان آشنا میکند، زیرا امام از اول با جنگ مخالف بودند و در تمام دوران جنگ هم صادقانه با مردم سخن گفتند و از رزمندگان حمایت کردند.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
اولين ويژگي عمليات بيتالمقدس گستردگي آن بود. بيشتر، عملياتي به آن بزرگي انجام نداده بوديم. در اين عمليات 5400 کيلومتر مربع زمين آزاد شد و بيست هزار نفر اسير گرفتيم. غنايم به دست آمده آنقدر زياد بود که تا چند سال از آنها استفاده کرديم. ارتش عراق به دليل دور بودن انبارهاي مهماتش چند انبار بزرگ در خرمشهر ساخته بود که به دست نيروهاي ما افتاد. عملياتهاي که قبل از فتح خرمشهر انجام داده بوديم، همه، زمينهسازي براي اين عمليات بود.
همانطور که اشغال خرمشهر توسط عراق نماد شکست ايران در ابتداي جنگ بود، آزادسازي آن هم به مفهوم جبران شکست و پيروزي در جنگ به شمار ميرفت. با آزادي خرمشهر، رسانههاي جهان اعلام کردند که صدام در جنگ شکست خورد.
با فتح خرمشهر مردم اعتماد به نفس خود را باز يافتند و اميد به آينده در آنان تقويت شد و شور و نشاط و شادابي خاصي در جامعه ايران پديد آمد.
ما در عمليات بيتالمقدس از تاکتيکهاي ويژهاي استفاده کرديم که مهمترين تدبير عملياتي که استفاده کرديم، عبور عمده قواي ايران از رودخانه کارون بود که در قوارههاي نظامي پيشبيني نميشد. اصول کلاسيک جنگ ميگفت که ايران از شمال و از جاده اهواز- خرمشهر حمله خواهد کرد به همين دليل، عراق بخش بزرگي از نيروهايش را در آنجا مستقر کرد؛ اما ما از جايي ديگر عمليات را آغاز کرديم و با عبور از رودخانه کارون خود را به جاده اهواز- خرمشهر رسانديم. بدين ترتيب نيروهاي عراق دو بخش شدند: يک بخش در شمال جبهه و يک بخش در جنوب جبهه نبرد. در عمليات، توانستيم دسته جنوبي را کاملا منهدم کنيم. اين تدبير عملياتي در عرف جنگهاي بينالمللي تقريبا بينظير بود و البته در اجراي اين تدبير مشکلات بسياري داشتيم اما به هر حال توانستيم بر اين مشکلات غلبه کنيم و پيروزمندانه خرمشهر را آزاد کنيم.
در شب آخر عمليات که عراق در حال بازسازي خطوط دفاعي خود بود، به اصرار من و شهيد صياد شيرازي و عليرغم مخالفت افراد ستادي و برخي فرماندهان، عمليات را شبانه آغاز کرديم و اتفاقا اين کار باعث شد که بسياري از نيروهاي عراقي که آن شب در حال فرار از منطقه بودند را به اسارت بگيريم و خرمشهر را آزاد کنيم.
اين پيروزي و فتح خرمشهر نگراني غرب را نسبت به حضور ايران در منطقه افزايش داد. برخي کشورها براي جلوگيري از پيروزي ايران به سمت عراق رفتند و برخي کشورها هم مثل سوريه، ليبي و کره شمالي با مشاهده قدرت ايران به سمت ما آمدند. روابط برخي کشورها مثل شوروي و چين هم با ما بهتر شد. به عبارتي، پيروزي خرمشهر شکاف جدي در روابط بينالملل ايجاد کرد.
درباره علل و انگيزههاي شروع جنگ هم بايد بگويم سه انگيزه باعث شد که جنگ شروع شود. صدام ميخواست با تصرف خاک ايران قدرت و نفوذ خود را در خليج فارس و بازار نفت افزايش دهد. کشورهاي عربي از انقلاب ايران ترسيده بودند و خواهان سرکوبي آن بودند. مهمتر از اين دو، آمريکا بود که چون مهمترين حامياش- يعني شاه- را از دست داده بود به دنبال سقوط جمهورياسلامي ايران بود. اما پس از آزادسازي خرمشهر، چون آمريکا از شکست ايران نااميد شد استراتژي خود را به بدون برنده ماندن جنگ تغيير داد تا جلوي پيروزي ايران را بگيرد. اين استراتژي تا عمليات فاو ادامه داشت. گروههاي سياسي مخالف ادامه جنگ، پس از آزادسازي خرمشهر منفعل شدند. گروههايي نظير نهضت آزادي و جبهه ملي که از ابتداي جنگ ما را ناتوان از مقابله داشتند و خواستار حل مشکل از طريق مذاکره بودند، وقتي قدرت سپاهيان اسلام را ديدند شرمنده شدند و لذا نوعي انفعال شديد تا چند سال بعد از جنگ به مخالفين جنگ دست داد.
ادامه جنگ سوال خيلي مهمي است اما پاسخ روشن و قانعکنندهاي دارد. اولا مساله صلح را گروه سياسي جنگ- که آقايان هاشمي رفسنجاني، ولايتي، ميرحسين موسوي و مقام معظم رهبري که آن روز رييسجمهور بودند- دنبال ميکرد. اين گروه سياسي هم همه پيشنهادها را زير نظر امام (ره) بررسي ميکردند. يک پيشنهاد هم نبود که بررسي نشود. اما نکته جالب آنجاست که بعد از آزادي خرمشهر پيشنهاد صلح رسما از سوي هيچ نهاد بينالمللي و يا هيچ کشوري ارائه نشد. اگر چيزي گفته ميشد به صورت شفاهي و آن هم درخواست آتشبس بود که درخواستهاي اوليه و مشروع ايران يعني بازگشتن به مرزهاي بينالمللي و ايجاد کميته بينالمللي براي بررسي ميزان و راهکار جبران خسارت را جواب نميداد. آتشبس صرف هم تنها براي بازسازي ارتش عراق و احتمالا حمله دوباره بود که هيچ عاقلي آن را نميپذيرد. مخالفان جنگ، بعد از اتمام جنگ، فضا را براي انتقاد و داستانسرايي مناسب ديدند و تبليغ کردند که ايران پيشنهاد صلح بعد از فتح خرمشهر را نپذيرفت. اما اين يک دروغ تاريخي است؛ به علاوه اينکه وقتي خرمشهر آزاد شد هيچ گروهي در ايران پيشنهاد نداد که به سمت صلح با عراق برويم. به عبارتي، گروههايي مثل نهضت آزادي و جبهه ملي که امروز منتقد جنگ پس از خرمشهر هستند در آن روز هيچ اطلاعيهاي مبني بر درخواست صلح ندادند.
دولتمردان ايران بعد از آزادي خرمشهر براي صلح جنگ ميکردند و تا پنج سال بعد عملا پيشنهاد صلحي به ايران داده نشد. اگر پيشنهاد واقعي داده ميشد به احتمال قوي ايران قبول ميکرد. بعضي ميگويند چرا آتشبس را نپذيرفتيم؟ آتشبس فريب و براي بازسازي عراق و جمعآوري نيرو و حمله مجدد به ايران بود.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
سردار محمد دروديان از فرماندهان دفاع مقدس و کارشناس مسائل استراتژيک و جنگ است. وي در گفتگو با رجانيوز به فتح خرمشهر و شرايط سياسي داخلي و بين المللي که اين فتح در آن صورت گرفت پرداخته و تأکيد کرد پس از فتح خرمشهر هيچ يک از شخصيت ها و گروه هاي سياسي مخالف ادامه جنگ نبود. دروديان در باب تحقيقات جنگ کتاب هايي مانند روند پايان جنگ، علل تداوم جنگ، پرسش هاي اساسي جنگ، آغاز تا پايان، خرمشهر در جنگ طولاني و... منتشر کرده است. متن کامل اين گفتگو در ادامه آمده است:
با توجه به اینکه بخشی از خاک کشور اشغال شده بود و در داخل در گیری ها به اوج رسیده بود، چه زمینه ها و شرایطی باعث آزاد سازی مناطق اشغالی، پیروزی های بزرگ و شکست دشمن شد؟
بی شک پیروزی خرمشهر دفعتاً حاصل نشد و مؤلفه های مختلف سیاسی، اجتماعی و نظامی در آن نقش دارد. در بررسی شرایط متوجه می شویم ما مسئله ای بنام "شکاف" در ساختار سیاسی کشورمان را داشتیم که این شکاف در دوره رئیس جمهوری بنی صدر رخ داد.
بین تهاجم نظامی و تحرکات عوامل داخلی آن یک نسبت و هماهنگی وجود داشت. در مورد جنگ وقتی عراق حمله کرد و بخشی از خاک ما را اشغال کرد، پیروزی عراق و اشغال کشور توسط او، نسبتی با وضعیت ما دارد. یعنی وقتی که ما شکست می خوریم و عراق حمله می کند این مسئله به اختلافات ما دامن می زند و بحثهایی از قبیل اینکه در این شکست مقصر کیست و چطور می توان این شکست را جبران کرد، پدید می آید. بنابراین بین وضعیت نظامی ما، و بین پیروزی و شکست و ثبات و بیثباتی در داخل کشور، تناسبی وجود دارد. اگر این برداشت درست باشد باید گفت که بی ثباتی داخلی دقیقاً متأثر از شکست های نظامی و اشغال بود. برعکسش یعنی اگر ما در آن دوره قادر نبودیم بی ثباتی داخلی را حل کنیم، پیروزی نظامی بدست نمیآمد، پس نقطه عزیمت ما و ترکیب عواملی چون یک دست شدن ساختار سیاسی، ایجاد انسجام اجتماعی، حضور مردم در صحنه، حذف ضد انقلاب از صحنه سیاسی، مجموعه عواملی بود که توانست این پیروزی بزرگ را برای انقلاب رقم بزند.
به تعبیر دیگر جنگ براساس اراده و قدرت است و در این میان بی ثباتی داخلی، اراده و قدرت را در هم می شکند و از بین می برد، یعنی وقتی در داخل جامعه ثبات داشته باشیم؛ این به معنی آن است که سطحی از قدرت ایجاد شده که هم می تواند در داخل کشور ثبات ایجاد کند و هم می تواند تهدید خارجی را جوابگو باشد. بنابراین عراق وقتی مناطقی را اشغال کرد، در داخل کشور اختلاف نظر بوجود آمد که با این مسئله چه باید کرد، بنی صدر با تکیه بر نیروهای کلاسیک تصور می کرد که می توان به راحتی مناطق اشغالی را آزاد کرد. نیروهای نظامی به فرماندهی بنیصدر چند عملیات نظامی مانند 23مهر، توکل، نصر انجام دادند که همگی شکست خورد. وقتی این عملیاتها شکست خورد نوعی یأس و ناامیدی بر فضای کشور حاکم شد. در این شرایط بنی صدر دید دیگر نمی تواند با تکیه بر یک پیروزی نظامی وجهه خود را در صحنه سیاسی پررنگ و قدرت را به نفع خود تثبیت کند. لذا به سمت ایجاد بحران سیاسی در داخل رفتند. یعنی از اسفند 59 تا مهرماه60 کشور در بی ثباتی غوطه ور بود. بی ثباتی از تبعات شکست عملیاتهایی بود که بنی صدر آن را فرماندهی میکرد. در واقع نقطه عزیمت به سوی پیروزی از داخل نضج می گرفت. یعنی اگر ما نمیتوانستیم بی ثباتی را به ثبات تبدیل کنیم و انسجام اجتماعی در داخل ایجاد کنیم، نمی توانستیم به این پیروزی ها دست پیدا کنیم.
در مرحله جدید و پس از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا باید تفکری در عرصه نظامی روی کار می آمد که مجدداً با شکست روبرو نشود. در عرصه سیاسی ثبات فراهم شد و در چنین شرایطی اگر ما نمی توانستیم پیروزی بدست آوریم، دوباره بی ثباتی به کشور برمیگشت، یعنی اگر در ثامن الائمه که مقدمه پیروزی در طریقالقدس و فتح خرمشهربود، پیروز نمی شدیم دوباره بی ثباتی شروع میشد.
بنابراین نسبت پیروزی های نظامی و شرایط سیاسی داخلی، نسبت بسیار پیچیده ای است. بنابراین تفکر جدیدی درایران ظهور پیدا کرده که این تفکر جدید پیروزیهای نظامی را به همراه آورد.
مسئله دوم که به همراه شرایط جدید به وجود آمد، ترکیب جدید نیروها بود. یعنی درگذشته اگر نیروهای بسیجی و سپاهی فرع و در حاشیه و فاقد سازمان بودند، در دوره اشغال خرمشهر تا آزادسازی آن، سازمان دهی می شوند، دسته و گردان تشکیل می دهند و آرام آرام به سازمان نظامی تبدیل می شوند. از آن طرف با عزل بنی صدر، درحقیقت مانع همکاری که ارتش و سپاه با یکدیگر مرتفع شد و در لایه های مختلف این کار صورت گرفت. در این میان، زنده یاد شهید صیاد شیرازی نقش مؤثری در به فعلیت رساندن ظرفیت های ارتش در جنگ و نزدیک کردن سپاه و ارتش داشت.
نکته سوم در تفاوت استراتژی و تاکتیکهاست؛ یعنی استراتژی و تاکتیکهای دوره آزادسازی با استراتژیهای دوران عملیات چهارگانه دوره بنیصدرکه شکست خورد، متفاوت بود. آنها در روز و با یگان زرهی- مکانیزه می جنگیدند، اینها شب با نیروی پیاده و شهادت طلب عملیات را انجام می دادند و خط دفاعی دشمن را شب درهم می شکستند و روز که می شد در برابر ضد حملات دشمن دفاع می کردند، بنابراین دو تاکتیک و استراتژی مختلف داشتند. بنابراین در این 3 حوزه این اندیشه ها و رفتارهای جدید بوجود آمد و آرام آرام تکامل پیدا کرد. در عملیات ثامن الائمه، ابعادی از این قدرت آشکار شد. پیروزی ثامن الائمه بسیار کلیدی بود، یعنی اگر این عملیات شکست می خورد، ما دوباره دچار آن بی ثباتی می شدیم، بنابراین از این به بعد، ثبات داخلی در کشور زمینه پیروزی نظامی را بوجود میآورد. پیروزی نظامی هم ثبات سیاسی را تضمین و تثبیت کرد.
یکی از دستاوردهای فتح خرمشهر این است که نظام سیاسی که با انقلاب اسلامی استقرار پیدا کرده بود تثبیت شده و در واقع استقرار نظام برآمده از انقلاب، برجسته ترین دستاورد فتح خرمشهر است. امام هم چالش خارجی ها را حل کرد و هم بی ثباتی داخلی را.
دستاورد دوم خرمشهر این بود که تمامیت ارضی کشور متکی بر قدرت داخلی تضمین میشد. بنابراین فتح خرمشهر، تمامیت ارضی ما مبتنی بر قدرتی حاصل شد که این قدرت با انقلاب شکل گرفت. ریشه ها و زمینه های این قدرت، مربوط به قبل از انقلاب نبود، بلکه برآمده از شرایط جدید انقلاب بود. حتی نهادهایی که متعلق به قبل از انقلاب بودند، مثل ارتش، نقش و هویت جدیدشان در چارچوب تحولات انقلاب است نه متأثر از مؤلفه های قدرت قبل از انقلاب. تحولات نظامی دوره بنی صدر و شکست ها نشان داد، معضلات و مسائل انقلاب با تفکرات و ابزار و روش انقلاب قابل حل است.
دو نگاه به مؤلفه های قدرت و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشت: یک نگاه، متعلق به حضرت امام(ره) بود که توده های مردم باید بیایند و اسلام، عاشورا و امام حسین بعنوان موتور محرکه نقش اساسی دارند و یک نگاه دیگر که بیشتر متعلق به نگاه ملی گران و با خاستگاه های غیردینی است. پس از انقلاب در حوزه مباحث نظامی هم همین مباحث را داریم، در یک مقطعی با تفکری روبرو هستیم که تفکری کلاسیک است و برآمده از تفکر انقلابی امام نیست، اما از زمانی که تفکرانقلابی امام با تاثیرپذیری از مؤلفه های عاشورایی وارد عرصه میشود، پیروزیهایی بزرگ بدست میآید. از این زاویه فتح خرمشهر را چگونه میتوان مورد ارزیابی قرار داد؟
نکته اساسی به نظر من این است که اساساً انقلاب به معنای ظهور قدرت جدید است. در واقع قدرت، قدرت را به چالش می گیرد. قدرت شاه براساس یک نظریه برپایه 3 رکن بود: یکی: "حمایت خارجی"، دوم:"بوروکراسی اداری و ابزارهای امنیتی، سیاسی و اقتصادی"، سوم: "ارتش". با این فرض که قدرت است که قدرت را به چالش میکشد، پس یک قدرتی در انقلاب ظهور کرده که آن قدرت توانسته، قدرت شاه را درهم بشکند. قدرت بوروکراسی اداری هم با اعتصابات مردم و اعتراضات آنها علیه این رژیم، فرو ریخت. بدنه ارتش و سربازان هم در مقابل فرماندهان وقت رژیم متدین بودند. بنابراین قدرت ارتش هم دراثر تجزیه رأس و بدنه متلاشی شد. درنتیجه حمایت خارجی دیگر نمی توانست کارساز باشد. بنابراین عناصر اصلی قدرت آرام آرام فروریخت.
نکته اساسی این است که ساختار قدرت و امنیت پس از انقلاب با مدل های شاه و ساواک پایه ریزی و تأمین نشد و با پیروزی انقلاب ساختارهای قبلی فروریخت و معادلات جدیدی شکل گرفت. شرط پیروزی انقلاب هم این بود که همه مؤلفه های قدرت رژیم شاه فرو بریزد. بنابراین قدرت وابسته، به قدرت مستقل تبدیل شد، قدرت ابزارگرا و تحت حمایت خارجی درگذشته، به قدرتی داخلی و درونی با مؤلفه های ایمان، انسجام، هویت، منافع ملی و ... تبدیل شد. بنابراین ما باید پیروزی های جدید را در چارچوب مفهومی و ماهیت ارزیابی و مشاهده کنیم. یکی از مؤلفه های ماهیتی این قدرت جدید، "دین" است. دین عنصری است که شهادت از درون آن بیرون می آید، درصورتی که در ملی گرایی همیشه می گوییم "من" و "سرزمینم". شهادت از ین نگاه بیرون نمی آید ولی در شهادت دیگر "من" موضوعیتی ندارد، بلکه در آن هدف، مستحیل می شوی. این شهادت است که قدرت ایجاد می کند و اندیشه های دینی است که با تفکر عاشورا و کربلا و تحقق مدل پیروزی خون بر شمشیر، انقلاب و امام پیروز می شود و دفاع در برابر عراق شکل می گیرد. لذا رهبری جزء مؤلفه های اندیشه های دینی است؛ یعنی اندیشه دینی بدون رهبری و امام معنی ندارد و شیعه که همه اندیشه اش براساس امامت شکل گرفته و در انتظار برای ظهور منجی است، بدون امام اصلاً برایش مبارزه حجیت شرعی و عقلی ندارد و مسئله خود را در ظهور امام میبیند.
مردم براساس اندیشه های دینی به رهبری امام باور داشتند و امام براساس همین مبانی، رهبری مردم را برعهده گرفت. در تعامل این مؤلفه ها، ساختار جدیدی از قدرت بروز کرد که هم انقلاب پیروز شد، هم دفاع از کشور شکل گرفت و هم پیروزی ها حاصل شد.
در واقع باید فتح خرمشهر را ذیل پارادایمی بنام تفکر بسیجی دانست؟
بله، در واقع امام کل این قدرت را ذیل همین مفهوم آورد، بسیجی نه لزوماً به معنای بسیج زیرنظر سپاه پاسداران، بلکه تفکر بسیجی. امام نمی گوید این قدرت، قدرت سازمان بسیج است. سازمان بسیج برای سازماندهی تفکر بسیجی و برای به فعلیت رساندن آن است و هرچه این سازمان بزرگتر باشد و قابلیت و انعطاف بیشتری داشته باشد، این تفکر هم پویاتر خواهد شد. انقلاب با توجه به مشخصه مردمی آن ظرفیت فراوانی دارد که سپاه در جنگ بخشی از آن را بکار گرفت. تجربه جنگ با عراق نشان می دهد که این قدرت از تمام قدرتها مؤثرتر بود و همین قدرت است که طی 8 سال جنگ امکان مقاومت و ایستادگی فراهم کرد. همان ظرفیتی بود که انقلاب توانست جلوی قدرتها بایستد و در داخل هم قدرت شاه را در هم بشکند و به پیروزی برسد.
این جمله تاریخی امام که فرمودند: "خدا خرمشهر را آزاد کرد"، یعنی چه؟
امام بعنوان یک فقیه و عارف، رهبر سیاسی شد و متکی بر توانایی های ذهنی و هوش و تجربیات تاریخی، مؤلفه های قدرت را تبیین کرد. تبیین امام از این قدرت با انقلاب شروع می شود. امام می گوید اینکه مردم در شهر و روستا، همه یک چیز می گویند و هم کلام هستند، این کار، کاری الهی است و بشری نیست؛ یعنی بشر نمی تواند کاری کند که هم اقشار در همه جا یک چیز بگویند.
دوم آنکه مردمی که تا سالهای نزدیک انقلاب از یک پاسبان هم میترسیدند، حالا جلوی تانک می ایستند، این هم یک امری الهی است. به فرمودهی امام(ره)، نوعی تحول روحی ایجاد شده است. اینها نشان میدهد که دورهای جدید شروع شده و این بشارتی الهی است که این طواغیت میخواهد فرو بریزد. "لامؤثر فی الوجود الاالله" یعنی در هستی و وجود هیچ چیزی غیر از خدا وجود ندارد. ما این را ممکن است در لفظ بگوییم ولی امام این را یک حقیقت می دید و ما را با آن آشنا کرد. گرچه خودمان نمی دیدیم ولی عارف الهی آن را متذکر شد.
در قرآن هم این معنا وجود دارد که متذکر همین معناست: ما رمیت اذا رمیت و لکن الله رمی. بنابراین تعبیر امام درباره فتح خرمشهر برگرفته از نگاه عرفانی ومعنوی است که از دیدن حقیقت وجودی آن ناتوانیم ولی امام آن حقیقت را بیان کرد.
تأثیری که فتح خرمشهر در داخل و خارج داشت چه بود و تأثیر پیروزی ما در فتح خرمشهر بر منطقه، بخصوص بر کشورهای اسلامی چه بود؟
با تهاجم عراق و اشغال بخشی از کشورمان این تصور وجود داشت که انقلاب ایران مهار شد و تصور نمی کردند که جمهوری اسلامی بر بی ثباتی داخلی و تهاجم نظامی بتواند فایق شود. با فتح خرمشهر بسیاری از کشورها با همان شگفتیای مواجه شدند که با پیروزی انقلاب مواجه شده بودند.
یکی از چیزهای الهی که امام می گفت نیز همین بود یعنی اینکه مردم بدون هیچ سلاحی در برابر شاه و ساختارها و ابزارهای قدرت وی پیروز شوند که همان اراده الهی و مؤلفه های قدرت جدید است. عناصری مثل تحول روحی، انسجام، دست خالی در برابر دشمن جنگیدن، مؤلفه های جدیدی است که با حضور تفکر انقلابی امام(ره) ظهور کرده است.
نکته بعدی اینکه اگر جنگ برای تضعیف و نابودی انقلاب بود، با این پیروزی نظامی و فتح خرمشهر، در واقع انقلاب است که مجدداً پیروز می شود. بنابراین به دلیل نگرانی که از وقوع این انقلاب جدید و تأثیر آن بر منطقه وجود داشت، با جنگ میخواستند آنرا مهار کنند، حالا با خطر شکست صدام و پیروزی انقلاب و گسترش آن در منطقه دوباره ایجاد می شود. پس از فتح خرمشهر، وقتی ما با تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان مواجه شدیم، همچنان درگیر جنگ بودیم ولی با این حال واکنش نشان دادیم و نیرو اعزام کردیم. اینها علائم این بود که انقلاب اسلامی قدرتمند و مؤثر در منطقه حضور و ظهور جدیدی پیدا کرده است. هنوز هم تأثیر آن حضور در منطقه هست. یعنی در واقع شکست اسرائیل را باید مبتنی بر فتح خرمشهر دانست. حاکمیت شیعیان در عراق و پیروزی جنبش حماس نیز که حاصل یک انتفاضه مردمی است، برگرفته از مدل انقلاب اسلامی ایران است که تمام معادلات سیاسی را برهم زد و موجب تثبیت موقعیت ما در منطقه شد.
بین تهاجم خارجی و بی ثباتی داخلی و بین ثبات و پیروزی نظامی ارتباط وجود دارد. حالا با این پیروزی های نظامی هم می توانیم بر تحولات منطقه ای، تأثیرگذار باشیم و تحولات منطقه ای را مدیریت کنیم، تحولات منطقه ای هم بر پیروزی های نظامی تأثیر دارد.
امروز قدرت بازدارندگی ما در امتداد قدرت انقلاب اسلامی و حاصل از جنگ در منطقه و تجربیاتی است که در جنگ بدست آوردیم.
حال در این شرایط این پرسش وجوددارد که بعد ازفتح خرمشهر، چقدر براین مسأله سایه انداخته است؟ یعنی در واقع به جای اینکه روی ابعاد این قدرت و فتح و پیروزی متمرکز شویم، با طرح این پرسش، اساس پیروزی بزرگ به چالش کشیده شده است. اساساً این مسأله و این سئوال که چرا جنگ بعد از فتح خرمشهر، ادامه پیدا کرد، غلط است. باید صورت مسئله را درست مطرح کنیم و آن اینکه ما چرا نتوانستیم پیروزی خرمشهر با این ابعاد گسترده منطقه ای را به یک پیروزی قطعی و استراتژیک تبدیل و صدام را سرنگون کنیم؟ این سئوال که ماهیت سیاسی دارد و عمدتاً از سوی نهضت آزادی طرح شد، به یک مجادله غلط انجامیده که صورت مسأله اصلی و ملی را تحت الشعاع قرار داده است. یعنی درواقع مسأله درست تشخیص داده نشده است.
پس از فتح خرمشهر ما وارد ساز و کارهای تصمیم گیری شدیم. من در کتاب علل تداوم جنگ، این بحث را کاملاً مورد بررسی قرار دادهام. اولین جلسه ای که امام برگزار می کند، بعدازظهر سوم خرداد است با هدف این که پس از فتح خرمشهر چه باید کرد؟ این جلسه با اعضای شورای عالی دفاع برگزار می شود و در آن جلسه قرار جلسه دیگری گذاشته می شود تصور می کنم ششم خرداد بوده که آقای رضایی هم در این جلسه بودند و در واقع ما پس از فتح خرمشهر درگیر تصمیم گیری شدیم، امام از فتح خرمشهر که از سوم خرداد تا 31خرداد یا اول تیر بود، هیچ موضعی در مورد جنگ اعلام نکرده، چون ما درگیر ساز و کارهای تصمیم گیری بودیم، اولین موضع گیری که امام در مورد جنگ داشتند بعد از آن نطق تلویزیونی صدام بود که ادعا میکند میخواهد عقب نشینی کند و فردای آن روز (اول تیر) امام سخنرانی میکند. امام در این سخنرانی میگوید من دیشب یکساعت به صحبت های این آدم گوش کردم و آنجاست که می گوید راه قدس از کربلا می گذرد و معنای این حرف یعنی اولویت ما جنگ است و نیروها باید از لبنان مراجعت کنند.
ما از 3 خرداد تا اول تیر، مقطع بسیار سرنوشت سازی را پشت سر گذاشتیم و در حال تصمیم گیری بودیم. در این مقطع 2 اتفاق افتاده: 1- حمله، اسرائیل به جنوب لبنان که هیئتی از ایران به لبنان رفت و امام در آن سخنرانی اعلام کرد که برگردید. پس یکی مسئله تحولات منطقه ای است که ما را درگیر می کند. یکی هم تحولات در داخل عراق است که عراق اعلام میکند حاضر است از مواضع اشغالی عقب نشینی کند، که ما باید نسبت به این مسئله هم تصمیم گیری کنیم.
پس ساختار سیاسی کشور دنبال تصمیم گیری و بحث است و با دو مسأله اساسی مواجه است: از طرفی پیروز شدیم و در حال تصمیم گیری هستیم که چه باید بکنیم و از طرف دیگر یک تحول منطقه ای و دیگر هم تحول در جبهه ها و عقب نشینی صدام است. جریانات سیاسی و نیروهایی که طرفدار امام هستند و همینطور مردم در این شرایط خوشحالند و برای ادامه جنگ اجماع وجود دارد و شاید بتوان گفت کسی مخالف ادامه جنگ نیست و ما در موضع قدرت بودیم و اصلاً کسی تصور شکست نمی کرد که بتوان گفت به این دلیل مخالف باشد. اگر کسی مخالف این بحث ها باشد باید سندی وجود داشته باشد در صورتی که در هیچ سندی ارائه نشده است. پس این تصمیم در زمان خودش مورد اجماع و حمایت بوده، تنها دو جریان سیاسی نسبت به ادامه جنگ اعلام موضع کردند: یکی حزب توده و دیگری نهضت آزادی است که باید جداگانه درباره آن بحث کرد
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
ایران اسلامی همچنان الهام بخش تمامی مسلمانان و مظلومان است، در زمانه ای که تصور حیات بدون حمایت یکی از دو ابر قدرت شرق و غرب برای تمامی کشور های محروم و ستمدیده محال بود، کشوری درقلب خاورمیانه، با شعار نه شرقی و نه غربی خود در حال بر هم زنی معادلات جهانی بود، باید محارمی شد و چاره ای جز این نبود، تمامی امکانات خود را بسیج کردند، برای اولین بار پیمان ناتو و ورشو به توافق رسیدند و ارتش بعث را به آخرین سلاح های روز مجهز کرده و ...
قرار بر این بود که عراق کار ایران را یکسره کند، ولی خواست خدا چیز دیگری بود...
و مکروا و مکر الله و الله خیر المکرین(54 آل عمران)
خواست خدا این بود که کمینی که برای نابودی ایران طراحی شده بود به پازلی برای در هم شکستن قدرت پوشالی، که سالها با آن بر مردم جهان حکمفرمانی می کردند شود.
آری و اکنون ایران نشان داده بود که قدرت ایمان و توکل به خدا بر تمامی قدرتهای دیگر فائق است و ستمدیدگان جهان دریافته بودند که با دست خالی هم می توان اراده ظالمان را در زیر پای خود لگد مال کرد.
و اکنون، همچنان ایران اسلامی الهام بخش تمامی مسلمانان و مظلومان است، حزب الله در لبنان، حماس در فلسطین، جنبشهای آزادی خواه در کشورهای ونزوئلا، بولیوی و ... همه و همه تحت تاثیر انقلاب ایران و پیروزی در جنگ تحمیلی مبارزات خود را ادامه می دهند.
اکنون جهانخواران باید چاره ای دیگر می اندیشیدند و به نحوی دست به کتمان و ناچیز نشان دادن این پیروزی ها می زندند تا بتوانند تا حدی از موج تا ثیرگذاری آن بکاهند.
و قطعاً بهترین دفاع ، حمله است ، باید ایران را از درون متوقف می کردند، بدین منظور پروژه های تخریب و تخطئه و کتمان افتخارات ایران را به دست عوامل داخلی خود کلید زده که از جمله آنها تخریب افتخارات ایران پس از فتح خرمشهر و ایجاد شبهه پیرامون علل ادامه جنگ بود.
این نوشتار در صدد بررسی علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و حتی بعد از فتح فاو می باشد.
این سوال براي نخستين بار از سوي نهضت آزادي مطرح شد و ماهها پس از اتخاذ اين تصميم و اجراي عمليات هاي مختلف شامل رمضان ، محرم ، مسلم ابن عقيل و غيره بیان گردید. علت مطرح كردن اين سؤال هم ظاهراً طولاني شدن جنگ و ناكامي در برخي از عمليات ها بود.1
این در حالی است که در صورتي كه، با پيروزي عمليات رمضان پس از فتح خرمشهر ، جنگ به پايان مي رسيد ، شاید از علل ادامه جنگ سؤال نمي شد ؟2
بنابراين بايد موضوع را اينگونه مورد بررسي قرار داد كه چرا فتح خرمشهر به يك پيروزي استراتژيك تبديل نشد ؟ برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به شرایط نظامي- استراتژيكی آن انداخت:
اولاً جنگ ايران، در آن مرحله تهاجمي بود در حالي كه عراق به طور تدافعي مي جنگيد و به توان نظامي كمتري احتياج داشت.
ثانياً كمك هاي بي دريغ كشورهاي شوروي و امريكا ، شرق وغرب به عراق سرازير مي شد و در زمانيكه ايران به دليل تحريم ابرقدرتها مجبور بود سلاحهاي متعارف را از بازار سياه و با مشكلات فراوان خريداري كند، عراق در قالب وامهاي دراز مدت و كمكهاي بلاعوض در يك دوره زماني كوتاه توانست تانكها و هلکوبترها و هواپيماهاي خود را دو برابر كند و برد موشكهاي خود را تا تهران افزايش دهد.
ثالثاً عراقي ها به موازات پيشرفت هاي ايران در جنگ به آسيب پذيري خود پي برده لذا سلسله تلاش هايي را براي تضعيف بنيه اقتصادي ايران و حمله به شهرها آغاز كردند.5
حال بر می گردیم به علت ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر:
بعد از فتح خرمشهر به 3 دليل با پايان جنگ موافقت نشد:
1- همچنان 5000كيلومتر مربع از خاك ايران در اشغال عراق بود و بعد از اعلام عقب نشيني هنوز 2500 كيلومتر از ارتفاعات حساس در دست عراق باقي مانده بود.
2- عدم الزام عراق به پرداخت غرامت به ايران:
« قدرت هاي بزرگ، در مورد پرداخت غرامت مايل بودند:
اولاً: مبالغ پرداختي به ميزاني نباشد كه ايران در مرحله بازسازي ، به موقعيتي جديد دست يابد و همچنان براثر خسارات وارده از جنگ ضعيف بماند.
ثانيا ً: به بازسازي عراق كه قدرت متعادل كننده ي ايران بود توجه كردند.
به همين دليل كشورهاي شوراي همكاري پیشنهاد تشکیل يك صندوق مشترك را داده كه تأمين هزینه های آن با كشورهاي مختلف مي بود و این سرمایه به تناسب ميان ايران و عراق تقسيم می شد...
تشكيل اين صندوق قطعاً پيامدهايي داشت:
« از جمله اين كه در هر مرحله و برابر هر پرداختي ايران بايد گزارش هزينه ها را ارائه مي كرد تا مجدداً پول دريافت كند و اين براي طرف پيروز در جنگ قابل قبول نبود.»6
همچنين اثر حقوقي تشكيل اين صندوق، مقصر دانستن هر دو كشور ايران و عراق در جنگ بود . مقصردانستن ايران در جنگي كه به ناحق به ملت مظلوم ايران تحميل شده بود با واقع مطابقت نداشت. و این خود می توانست دستمایه بهانه جویی ها و تخریبهای آینده رسانه ها و بوق های صهیونیستی بر ضد ایران عزیز باشد.
همچنین آمار و ارقام ذکرشده (از طرف سازمان ملل) از 25 میلیارد تا 150 میلیارد دلار متغیر بود.7 در حالی که ایران صدها میلیارد دلار خسارت دیده بود.8
و جالب ترین نکته ای که پیرامون این پیشنهاد چرب و شیرین(جبران خسارت های جنگ) بود این که این مساله هیچ گاه حالت رسمی به خود نگرفته و فقط در سطح رسانه ها مطرح گردید تا دستمایه ای برای تبلیغات و ایجاد شکاف در میان ملت واحد ایران باشد. تا شاید بتوانند همان شگردی راکه قریب 45 سال قبل برای محار قدرت اعراب در جنگ با اسرائیل پیاده کردند را بار دیگر اجرا کرده و بدین ترتیب فرصتی برای تقویت مجدد عراق بدست آورند.
3- مهمتر از همه متجاوز ندانستن عراق به عنوان شروع كننده ي جنگ، از طرف سازمان ملل بود : « قدرت هاي بزرگ در تعيين متجاوز حساسيت داشتند زيرا انجام اين مهم به معناي اعلام پيروزي سياسي ايران برعراق بود و تزلزل در عراق و احتمالاً فروپاشي رژيم بعثي را موجب مي شد. علاوه بر آن قدرت هاي بزرگ در تجاوز عراق سهيم بودند و اعلام متجاوز بودن عراق به منزله ي پذيرش سياست تجاوز آميز اين كشورها عليه جمهوري اسلامي ايران بود. لذا از پذيرش آن اجتناب مي كردند.»9
همچنين بعد از فتح خرمشهر ايران در موضع قدرت بود و شروط فوق الذكر به قدرتمندي او مي افزود به همين دليل كشورهاي جهانخوار اين شروط را نمي پذيرفتند لذا به وسيله ي سازمان ملل كه ابزاري در دست آنان بود خواست هاي ايران را رد مي كردند.
بنابراين در شرايطي كه هيچ كدام از شروط مذكور را سازمان ملل نمي پذيرفت؛ قبول آتش بس امري غيرعاقلانه و به معناي فرار مقطعي از جنگ بود. درست همان چيزي كه موجب سؤالات و انتقادات بيشتري مي گشت.
آقاي هاشمي با توجه به سخنان منتقدان جنگ مي گويد: « آن هايي كه آن موقع در مقابل اين شايعات و احتمال صلح عكس العمل مخالف نشان دادند، كساني هستند كه الآن مدعي مخالفت با ادامه ي جنگ هستند ...»10
علاوه بر بحث های فوق، « هیئت های صلح به جای توجه به تعیین عامل تجاوز و پرداخت غرامت و ضرورت عقب نشینی از مرزهای اشغالی ، بر اجرای بدون پیش شرط آتش بس تأکید می کردند! تجربه جنگ اعراب با اسرائیل و تبعات مخاطره آمیز پذیرش آتش بس، جمهوری اسلامی را وادار کرد که همچنان بر خواسته و شرایط خود تأکید کند.»11
با وجود تجربه تأسف بار جنگ اعراب و اسرائیل احتمال تجدید قوا و حمله مجدد عراق به ایران پس از آتش بس محتمل بود.کمااینکه بعد از پذیرش قطعنامه 598 در سال 67 هم، عراق تلاش نظامی نسبتاً گسترده ای برای اشغال مجدد اهواز و خرمشهر آغاز کرد که با شکست مواجه شد.پس همان طور که گفتیم قبول آتش بس مصلحت نبود علی الخصوص در آن شرایط که 2500 کیلومترمربع از ارتفاعات حساس و موانع طبیعی ایران در اشغال عراقی ها بود و امکان ساخت استحکامات مصنوعی نیز به دلیل فقدان وقت و سرمایه وجود نداشت ، این عوامل شکست ایران را در جنگ احتمالی تشدید می نمود.
فرمانده وقت سپاه در سخنانی می گوید: « اینکه گفته می شود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگویم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتش بس ارائه شد که اگر قبول می کردیم جنگ پنجاه سال به درازا می کشید.» 13
آقای رجائی خراسانی، نماینده وقت ایران در سازمان ملل می گوید: « در مذاکراتی که داشتیم به ما می گفتند در قدم اول و قبل از هر گونه بحث و مذاکره ای باید آتش بس برقرار شود.» 12
بنابراین کاملا مشخص بود که پیشنهادات مطرح شده از طرف هم پیمانان عراق تنها برای توقف مقطعی جنگ، جهت برنامه ریزی های بعدی آنان بوده است. امام خمینی (ره) فرمودند: «ما اگر مجرم را امروز رهایش کنیم ، امروزی که ما قدرت داریم ...این معنای آتش بس نیست ، این معنای صلح نیست . » 14ضمن اینکه منطق حکم می کند ، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سال های سال خیال تهاجم را از سر بیرون کند. 15
بنابراین، استراتژی جمهوری اسلامی ایران پس از فتح خرمشهر، کسب یک پیروزی نظامی جهت متقاعد کردن حامیان جهانی و منطقه ای عراق برای پایان بخشیدن به جنگ ، با در نظر گرفتن خواسته ها و پیش شرط های ایران بود.16 وبا فتوای امام (ره) که فرمودند: «ادامه ی جنگ تجاوز نیست » جنگ وارد مرحله ی دیگری شد.
برای ادامه ی جنگ شرق بصره انتخاب می شود. نیروهای نظامی معتقد بودند با توجه به نبود مواضع و استحکامات طبیعی در خط مرزی امکان دفاع در برابر تهاجمات عراق نخواهد بود. خوزستان نیز همواره از منطقه ی شرق بصره مورد تهدید و تجاوز قرار می گرفت لذا باید با تصرف این منطقه موقعیت ایران را تحکیم می نمودیم. سرانجام با توافق مسؤولین سیاسی و نظامی کشور ، عملیات رمضان طراحی و به اجرا درآمد که منجر به تداوم جنگ و ورود به خاک عراق در منطقه ی شرق بصره شد.17 ولی متأسفانه عملیات رمضان بهدليل وجود استحكامات فراوان در اين منطقه به اهداف خود نرسيد.
در همين اثنا، عراق با انديشه يك جنگ طولاني مدت، اقدامات گسترده اي را براي بازسازي ارتش خود آغاز كرد و كمكهاي مالي و تسليحاتي آمريكا و شوروي به سوي عراق سرازيرشد. آمريکا براي تشديد فشار بر ايران طرح تقويت اقتصادي عراق و ايجاد محدوديت در منابع ارزي ايران را در پيش گرفت بدین ترتیب هواپيماهاي عراقي در ارديبهشت 63 ضمن حمله به خارك، نفتكش هاي ايران را مورد هدف قرار دادند. و ايران نيز براي مقابله به مثل، كشتي هاي كويتي را كه غالباً نفت عراق را حمل مي كردند مورد حمله قرار داد.
تابستان 64 جنگ در خليج فارس گسترش يافت، در همين ايام ايران كوشيد با برقراري روابط ديپلماتيك با دول مختلف ديدگاه ايران را در مورد شرايط پايان دادن به جنگ تبيين كند که در اين زمينه نتايج قابل توجهي هم به دست آمد. در سال پنجم جنگ حضرت امام خميني (ره) فرمان تشكيل نيروهاي سه گانه سپاه (هوايي، دريايي و زميني) را صادر فرمودند و عملاً انتظار خود را از سپاه براي حل معضلات جنگ نشان دادند.
با تأكيد حضرت امام خميني(ره) مبني بر ادامه مقتدرانه جنگ، منطقه فاو از سوي سپاه پاسداران انتخاب شد. سرانجام عمليات والفجر 8 در 20 بهمن 64 آغاز شده و طي يك عمليات آبي ـ خاكي عظيم و عبور حيرت آور غواصان و ساير نيروها از اروندرود در حالي كه عراق كاملاً غافلگير شده بود، منطقه فاو عراق تصرف و نتایج حاصله از آن شرایط را به سود ایران تثبیت کرد.
در شرايطي كه برتري نظامي ايران مشهود بود، تلاش در جهت تصويب قطعنامه 598 و افزايش فشار به ايران بيانگر اين بود كه قدرتهاي جهاني به هيچ وجه حاضر به دادن امتياز به ايران نيستند و براي خاتمه دادن به جنگ با روش تضعيف ايران متحد شده اند. بنابراین امکان قبول قطعنامه در این دوران هم وجود نداشت.
عراق پس از نااميدي از باز پس گيري فاو، حملاتي را در جبهه هاي ديگر آغاز كرد و نشان داد چنانچه عملياتهاي ايران به تأخير بيافتد، مي تواند ابتكار عمل جنگ را به دست گرفته و عرصه را بر ايران تنگ نمايد. حضرت امام با دركي كه از نتايج فتح فاو و تشديد فشار به ايران داشتند سال 65 را «سال استقامت» ناميدند. سال ششم جنگ سلسله عملياتهاي كربلاي 1 و 2 و 3 در حالي به پايان رسيد كه دغدغه عمده، حفظ موقعيت برتر فعلي تا تأمين خواسته هاي بر حق ايران بود.
در نهایت كمتر از 2هفته پس از كربلاي4، عمليات كربلاي5 در منطقة عمومي شلمچه آغاز شد. نبرد سنگين طرفين به استقرار نيروهاي ايراني در شرق نهر جاسم انجاميد. در جريان اين عمليات بزرگ و دشوار، خسارات عمدهاي به ارتش عراق وارد شد.
قبل از این، عراق و حامیانش به هر نحو از پذیرش برتری ایران و ارائه ی امتیاز به او خود داری می کردند و همین سیاست تا اندازه ای در طولانی شدن جنگ مؤثر بود در حالی که امتیاز دادن به ایران و متقاعد ساختن این کشور می توانست برای پایان بخشیدن به جنگ کمک نماید چنانکه تصویب قطعنامه 598 واکنش مثبت ایران را به دنبال داشت . ایران قطعنامه را رسماً نپذیرفت ولی رد نکرد و عملاً همکاری با دبیر کل سازمان ملل را آغاز کرد تا علاوه بر چانه زنی برای جابه جایی بند های قطعنامه ، اجرا شدن آن را ممکن سازد. حاصل این همکاری این بود که به محض آن که ایران قطنامه 598 را پذیرفت امکان اجرای آن فراهم شد و تنها، تردید عراق در پذیرش قطعنامه و حمله مجدد به ایران اجرای آن را به تأخیر انداخت.19
نهايتا قطعنامه 598 سازمان ملل تصويب و بر اساس آن عراق به عنوان متجاوز شمرده شد ، عقب نشينی هر دو کشور به مرزهای پيشین خود ( قبل از جنگ ) که نتيجه ی آن آزاد سازی کليه مناطق اشغالی ايران و در نهايت لزوم پرداخت خسارت از طرف عراق به دولت ايران به تصویب سازمان ملل رسید.
تنها سه روز پس از پذيرش قطعنامه در 31/4/67 عراقيها تهاجم خود را در منطقة جنوب آغاز كردند و در 30 كيلومتري شمال خرمشهر مستقر شدند.وضعيت بسيار حساسي بود و خرمشهر در آستانة سقوط قرارمی گیرد. لیکن با رشادتهای شیر مردان ایرانی بار دیگر شکست خورده و عقب نشینی می کنند.
اين اقدام عراق تأثير فوقالعادهاي بر جاي گذارد و اين پرسش كه چرا پس از فتح خرمشهر جنگ ادامه يافت را عملاً پاسخ گفت. ارتش متجاوز بعثي پس از هشت سال جنگ طاقت فرسا هنوز انديشة تصرف خوزستان را در سر داشت و سادهانگاريست اگر گمان كنيم سال 61 حاضر بود به جنگ پايان دهد.آتشبس هم كه از سوي متحدان عراق پيشنهاد شد(و هيچگاه حالت تقاضاي رسمي پيدا نكرد) تنها براي بازسازي و حملة مجدد ارزيابي شد.
حال پس از بررسی مجموعه علل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر لازم است که با رویکری جدید به جنگ و دلایل طولانی شدن آن بپردازیم رویکردی که واقعیت های تلخی از ستم سترگی که از جانب روشنفکران لیبرالی که امروز با هدف تخریب و لگدمال کردن روحیه شهادات طلبی و انتفام گیری ازمردمی که بیش از 30 سال است که به آنها پشت کرده اند انجام می پذیرد.
بسیار جالب است که همان افرادی که امروز ملت ایران را به دلیل دفاع از خود تخطئه می کنند، در مقابل تهاجمات گسترده و وحشیانه آمریکا به دیگر کشورها، سکوت اختیار کرده و بعضاً آن را حق مسلم آمریکا برای دفاع از خود دانسته و در روزنامه هایشان به تبیین و توجیه آن می پردازند.20
بله واقعیت این است که همانطور که اسلام مسلمانان را از جنگ بر حذر داشته و اساساً ابزار پیشرفت و گسترش خود را نه از طریق جنگ وخشونت ، بلکه منطق واستدلال معرفی می کند، جمهوری اسلامی نیز تا سر حد ممکن از بروز جنگ خود داری کرده است، لیکن واقعیت آن است که دفاع، جزء حقوق اولیه هرشخص و کشوری است که مورد تهاجم قرار گرفته است.
وآیا واقعاً نمی شد جنگ را سریعتر فیصله داد، تا هم ازخسارتهای جانی و مالی آن می کاهید و هم آنکه فرصت بیشتری برای سازندگی کشور بوجود می آمد؟
این سوالی است که در دوران قدرت اصلاح طلبان به طور گسترده مطرح و با نگاهی یک جانبه به آن پرداخته شده است. در پاسخ به این سوال آنچه روشنفکران در این چند ساله به تبیین آن پرداختند تحت عنوان تئوری <6> مطرح گردیده است که منظور از آن 2 سال قبل از فتح خرمشهر و 6 سال پس از آن می باشد، که همانطور که در توضیح داده شد، این گروه، 2 سال ابتدای جنگ را منطقی دانسته و معتقدند که 6 سال پس از آن جزء تصمیمات اشتباه کشور بوده است.
در فوق دلایل این تئوری به طور مبسوط مورد نقد قرار گرفته و نشان داده شد که پیشنهاد آتش بس، درخواست شده فریبی بیش نبود.
حال از منظری دیگر به این سوال می پردازیم:
تئوری <7> از سوی دردمندان انقلاب در مقابل تئوری <6> بیان گردید.تئوری که روشنفکران طرفدار آزادی بیان، اجازه نشر آن را در روزنامه های خود نداده و با نگاهی یکجانبه به سمت بایکوت آن گام برداشتند.
در این تئوری علت طولانی شدن جنگ نه به دلیل اشتباهات فرماندهان، که به دلیل خیانتهایی که در طول 8 سال جنگ و به خصوص در سال اول رخ داد بیان می شود.
حمله عراق دقیقاً هم زمان بود با وجود روشنفکری لیبرال- دموکرات(بنی صدر) در رأس قوه مجریه و تصدی فرماندهی کل قوا.مأموریت این شخصیت به شکست رسانیدن انقلاب ایران بود، وی تمام نیروی خود را برای این هدف متمرکز کرده، در سطح داخلی با ایجاد تفرقه و سخنرانی های تنش زا نیروهای کشور را به تحلیل می کشاند و در سطح خارجی با دادن چراغ سبز به ارتش بعثی راه را برای حمله گسترده و وحشیانه به ایران باز کرد.
از چند ماه قبل از جنگ ادبیات رهبران عراق و فرماندهان نظامی آن، نشان از یک فکر طمع جویانه را می رساند، تحریکات ارتش عراق زیادتر شده بود، ابزار آلات جنگی در اطراف مرزها استقرار داده شده و عملیات شناسایی منطقه توسط ارتش بعث کلید خورده بود، در مقابل همه این گزارشات که بر روی میز رئیس جمهور قرار می گرفت، فقط یک پوزخند خائنانه نصیب مبارزان شده و علاوه بر آن سپاه پاسداران نیز متهم به ایجاد رعب و ترس بیهوده به منظور جمع آوری سلاح برای درگیری و خشونت در داخل کشور می شد.
در هنگامه ای که ناموس مردم در تاراج دشمنان یاغی بود، هرگونه تحویل تجهیزات و ادوات جنگی را به جوانان مبارز جنوب ممنوع کرده و مدام با شعار احمقانه :« زمین می دهیم وزمان می گیریم» سعی در فریب افکار عمومی داشته و تمام نیروی خود را صرف تخریب رقبای داخلی می کرد.
فقط ذکر خیانت هایی که در این مدت انجام شده خود مثنوی هفتاد من کاغذ است و در این مجمل نمی گنجد. لیکن پرده برداری از راز چگونگی رخ داد تصرف خوزستان و طولانی شدن جنگی (که چنانچه نبود، خیانت مزدورانی که بر اریکه کشور تسلط یافته بودند، به طور قطع ارتش بعثی نمی توانست حتی یک قدم هم در خاک ایران نفوذکند و پروسه این جنگ خانمان سوز در همان اوان جنگ به پایان می رسید)، لازم به نظر می رسد.
لیکن چه می توان کرد که با خیانتی که در این زمان یک ساله اول جنگ توسط بنی صدر رخ داد و با سکوت و حمایتی که همین روشنفکران حامی تئوری <6> در آن زمان از وی داشتند، هزاران کیلومتر از اراضی این مرز و بوم و بسیاری از نقاط استراتژیک به آسانی به تصرف عراق درآمد. مناطقی که هرچند حفظ آنها (به دلیل ماهیت دفاعی جنگ) بسیار آسان بود، لیکن باز پس گیری آنها و اثبات برتری نظامی ایران 8 سال به طول انجامید.
جالب توجه است که هرچند پس ازخیانت های بنی صدر دست وی از فرماندهی ارتش کوتاه شد، لیکن حتی تا سال آخر جنگ نیز برخی از عوامل نفوذی وی با افشای اطلاعات و نقشه های جنگی، ضربه های مهلکی بر پیکره نیروهای ایران وارد کردند.
در این مقاله فرصت کافی برای بیان توضیحات کافی و مبسوطتر پیرامون این تئوری وجود ندارد، لیکن امید است که در فرصتی دیگر به طور وسیعتر به شرح و بیان آن پرداخته شود.
خواهشمند است اینجانب را از نظرات اصلاحی خود محروم نفرمایید.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
به دنبال سلسله عملياتهاي بزرگ و سرنوشتساز سال دوم جنگ، سرانجام شهر خرمشهر (خونين شهر) با انجام عمليات بيتالمقدس از تصرف دشمن آزاد گرديد، كه اين امر خود منشاء تحولات مهمي در ادامه جنگ به شمار ميرود.
پس از فتح خرمشهر، از ديدگاه استراتژيك و به صورت درازمدت، تداوم دفاع مقدس و تلاش براي انهدام دشمن يك مسئله اجتنابناپذير بود. دستيابي به قدرت تهاجمي در جنگ عليه دشمن پس از فتح خرمشهر اتفاق افتاد؛ زيرا جنگيدن در سرزمين دشمن از مبارزه در سرزمين خودي و دفاع از آن بسيار مشكلتر است؛
از نظر نظامي، قويترين عملياتهاي نظامي كه براي ما درس و تجربه نظامي به همراه داشت و توليد قدرت كرده است، بعد از فتح خرمشهر انجام شدهاند. دستيابي به همان قدرتي كه امروز ميتوانيم به طور مستحكم در برابر شيطان بزرگ بايستيم.
هرچند عراق يك سال پيش از آن، قطعنامه را پذيرفته بود اما يك ماه پس از پذيرش آن از سوي ايران در داخل خاك ما جنگيد و تنها پس از آنكه فهميد نميتواند كاري انجام دهد، مجدداً پذيرش قطعنامه 598 را اعلام كرد. بايد يادآور شد كه طي اين يك ماه، صدام تمام توان نظامي خود را در حمله به ايران بهكار گرفت.
از جمله از منافقين كه هماينك در داخل عراق اشغالي و در پناه سربازان آمريكايي بسر ميبرند، نيز استفاده كرد و مجدداً به ايران حمله كرد. چرا كه صداميان و منافقين احساس ميكردند كه توان نظامي ايران در اثر جنگ و پذيرش قطعنامه ضعيف شده است.
مواضع قدرتهاي بزرگ نيز حاكي از آن بود كه بهرغم تحولات شگرف در صحنه جنگ و برقراري موازنه نظامي از جنبه ارضي، پايان جنگ متصور نيست و بهخصوص نفوذ آنها در تعيين سمت و سوي مواضع حقوقي شوراي امنيت، حل مسئله را مشكلتر ساخته بود. در مقطع پس از فتح خرمشهر، مبتني بر سياستهاي قدرتهاي بزرگ، شوراي امنيت نيز سكوت 20 ماهه خود را شكست و در تيرماه 1361، قطعنامه 514 را تصويب كرد.
در اين مدت طولاني كه در تاريخ شوراي امنيت بيسابقه است، شورا در اين مورد حمله نظامي و تجاوزات رژيم صدام به جمهوري اسلامي ايران، جلسهاي تشكيل نداد و قطعنامهاي تصويب نكرد.
شورا نسبت به جنگ عراق و ايران كه پيوسته شديدتر ميگرديد و بر ميزان تلفات انساني و خسارات مادي آن افزوده ميشد، بيتفاوتي شگفتآوري نشان داد و هيچ اقدامي نكرد كه نشان دهد به انجام وظايف قانوني خود براي برقراري مجدد صلح در منطقه خليج فارس اندك علاقهاي دارد.
اما قدرت نظامي ايران باعث گرديد كه شوراي امنيت به درخواست اردن و حمايت آمريكا، تشكيل جلسه دهد و قطعنامه 514 را به اتفاق آرا تصويب كند. مطابق اين قطعنامه، شورا خواستار آتشبس و خاتمه فوري همه عمليات نظامي و عقب كشيدن نيروها به مرزهاي شناخته شده بينالمللي شد.
معالاسف باز هم شورا حاضر نبود حداقل شرط ايران براي آتشبس؛ يعني اعلام عراق به عنوان متجاوز را در قطعنامه بگنجاند و لذا پيشنهاد صدام حسين، رئيس رژيم عراق، مبني بر عقبنشيني، پيش از آنكه يك تصميم باشد، يك شعار بود كه به منظور مصرف منطقهاي و بينالمللي ابراز شد، ضمن آنكه از جنبه اجرايي در چارچوب استراتژي آمريكا قابل فهم بود.
از منظر آمريكاييها، هرگونه اتمام جنگ در شرايطي كه ايران به لحاظ نظامي- سياسي، دست برتر را داشت، به منزله تسليم در برابر انقلاب اسلامي بود كه براي منافع حياتي غرب، عواقب وخيمي در پي داشت، كما اينكه اصولاً هدف از تحميل جنگ نيز فائق آمدن بر گسترش انقلاب اسلامي بود؛
در حالي كه پايان جنگ در شرايط برتري كامل ايران، با اين هدف مغاير بود. لذا آنها كمكهاي كارشناسي، فني و اطلاعاتي دقيقي براي مقابله با حمله آتي ايران در اختيار عراق گذاشتند تا از پيروزي عمليات بعدي جمهوري اسلامي جلوگيري شود.
لذا شرايط بينالمللي، منطقهاي و موضع عراق نشان ميداد كه هيچگونه اراده جدي براي صلح وجود ندارد. از سوي ديگر، تسليم وضع موجود شدن بدون روشن بودن آينده آن و همچنين عدم اطمينان به صدام حسين كه هر آن احتمال ماجراجويي جديد از جانب وي ممكن بود و نيز با توجه به برتري نظامي در جبههها و عدم امكان ادامه حالت نه جنگ و نه صلح- با توجه به آنكه عراق در صحنههاي ديگر بهجز زمين فعال و مهاجم بود- موجب شد جمهوري اسلامي استراتژي تنبيه متجاوز و ادامه نبرد را انتخاب كند.
استراتژي جديد نظامي جمهوري اسلامي، مطابق حقوق بينالملل، بر اساس دفاع مشروع قابل تبيين است، زيرا به محض آنكه قلمرو يك دولت مورد تجاوز واقع شد، دفاع تا داخل خاك دولت متجاوز مشروع تلقي ميگردد و كشور مورد تجاوز حق دارد ارتش متجاوز را درهم شكسته و نابود كند و در صورتي كه سازمان بينالمللي به نحو مؤثري دخالت جهت محافظت از قرباني تجاوز و اعاده حقوق تضييع شدهاش نكند، دولت دفاع كننده حق دارد شرايطي جهت جلوگيري و ممانعت از تكرار حوادث احتمالي تجاوزات در آينده به متجاوز تحميل كند.
بهطور خلاصه در مورد پارهاي از دلايل و علتهاي تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر ميتوان به نكات ذيل اشاره كرد:
1- استفاده از فرصت
پس از انجام عمليات « بيتالمقدس» ايران در برتري آشكار و قابل ملاحظهاي از نظر قدرت رزمي نسبت به عراق قرار داشت.
منطق و دانش نظامي حكم ميكرد در شرايطي كه امكان كسب امتيازات مؤثرتر در جنگ وجود دارد، دفع و تعقيب دشمن ادامه يابد. از طرف ديگر عراق كه تحت تأثير ابتكار عمل رزمندگان اسلام به حالت انفعال درآمده بود، براي خروج از بنبست پيش آمده به كسب زمان نياز داشت تا بتواند قواي تحليل رفته خود را مجدداً بازيابي كند و نيروهاي مسلح خويش را بازسازي كند.
اين در حالي بود كه از دست دادن زمان براي نيروهاي خودي پيامدهاي منفي به دنبال داشت. لذا توقف پس از فتح خرمشهر به مفهوم ايجاد فرصت مناسب براي دشمن و از دست دادن فرصت براي ايران بود و در اين مورد كمترين ترديدي در ميان رزمندگان وجود نداشت.
2- بيتوجهي مجامع و سازمانهاي بينالمللي
در آن زمان هيچ سازوكار و يا ترتيبات بينالمللي تضمين كننده و اطمينانبخش از سوي نهادهاي بينالمللي همچون شوراي امنيت سازمان ملل متحد براي تضمين برقراري يك صلح شرافتمندانه و عادلانه و خاتمه منصفانه جنگ كه در آن حداقل حقوق و خواستههاي جمهوري اسلامي ايران رعايت شده باشد وجود نداشت و هيچ قطعنامه مؤثري هم نوشته نشده بود. رژيم عراق نيز در آن ايام پايبندي مجدد خود به قرارداد 1957 الجزاير را اعلام نكرده بود.
3- شخصيت غيرقابل اعتماد صدام
رژيم عراق هيچگاه قابل اعتماد نبود. حوادث پس از پذيرش «قطعنامه 598» مؤيد اين نظريه است. زيرا فقط سه روز پس از پذيرش قطعنامه توسط جمهوري اسلامي ايران، ارتش عراق وقتي در محاسبات خود به اين نتيجه رسيد كه ميتواند تهاجم مجددي را براي اشغال مجدد ايران آغاز كند.
اين تهاجم را هم در جنوب و هم در غرب كشور مجدداً انجام داد. در حقيقت توقف ايران در جنگ بعد از فتح خرمشهر مخاطرات بالقوه و وسيعي را براي ايران اسلامي به همراه داشت؛
چرا كه با توجه به شخصيت نامطمئن صدام و عدم اعتماد و اطمينان به مواضع سياسي حزب بعث عراق و سيال بودن رفتار سياسي اين رژيم و بهخصوص خصومت استراتژيك حاميان صدام نسبت به جمهوري اسلامي ايران، هيچ چشمانداز روشن و اطمينانبخشي از صلح وجود نداشت.
تأثير آزادسازي سرزمينهاي اشغالي پس از عملياتهايي كه از «ثامنالائمه» تا «بيتالمقدس» صورت گرفت.
برداشتن فشار رواني و روحي و فيزيكي جنگ از ملت ايران و برطرف ساختن تهديد عراق از تماميت ارضي، استقلال و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران بود. هنگامي فشارها و تنشها و تهديدهاي سياسي و نظامي و رواني به دشمن تحميل شد كه جنگ به داخل خاك عراق كشانده شد.
اين امر بيانگر آن بود كه جمهوري اسلامي ايران مصمم است از تماميت ارضي و ارزشهاي انقلاب اسلامي تحت هر شرايطي دفاع نمايد
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
ايران با افتخار از هشت سال جنگي كه بر او تحميل شد بيرون آمد، زيرا در جريان آن براي اولين بار در طول تاريخ معاصر اين سرزمين، حتي يك وجب نيز از خاك كشور جدا نشد.
دكتر مسعود اخوان كاظمي ، به بحث در خصوص شرايط موجود بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و عوامل آغازين جنگ در سال 1359 پرداخت. وي، بررسي دقيق وضعيت روابط بينالمللي جهان را در آن مقطع، نگاه به مسائل و وضعيت داخلي كشور و بررسي موضوع از منظر برخورد سازمانهاي بينالمللي با موضوع جنگ عراق عليه ايران را براي روشن شدن بهتر بحث الزامي دانست و تصريح كرد:
جنگ عراق در زماني به ايران تحميل شد كه كشور در فضاي سالهاي اوليهي انقلاب قرار داشت و با نابسامانيهاي فراواني مواجه بود، كه در اين خصوص ميتوان به مسائل و مشكلات كشور در مورد نظم داخلي (حركتهاي نيروهاي ضد انقلاب، تجزيه طلبان و شورشهاي منطقهاي) يا وضعيت نابسامان اقتصادي و عدم انسجام و وجود گسست در نيروهاي نظامي اشاره كرد.
وي گفت: براي هر انسان منصفي بر اساس منطق تمايل ايران براي شروع جنگ با كشور عراق قابل پذيرش و قبول نيست، زيرا با نگاه به شرايط آن روز ايران،مشخص خواهد شد كه ما در شرايطي نبوديم كه آغازگر جنگ باشيم و لذا جنگ بر ما تحميل شد. اين استاد علوم سياسي دانشگاه رازي كرمانشاه، خاطرنشان ساخت:
در شرايطي كه انقلاب اسلامي درصدد ترميم و اصلاح ساختار غلط گذشتهي كشور بود و تلاشهايي درصدد رفع مشكلات موجود در حال انجام داشت، رژيم بعثي عراق به سركردگي صدام با توجه به وجود ادعاهاي ارضي نسبت به ايران، فرصت را مناسب ديد و به صورت گسترده به خاك كشور ما حملهور شد كه در اين ميان از حمايت كامل و بينظير اكثر كشورهاي دنيا برخوردار بود و تمام اين كشورها حمايت بيدريغ خود را براي ريشهكن كردن نظام اسلامي انجام ميدادند كه حرف و ادعاي جديدي را در عرصه بينالمللي مطرح كرده بود.
اخوان كاظمي، با اشاره به رشادت، دلاوري و ايثارگري جوانان در دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي در طول هشت سال دفاع مقدس، بر لزوم ارج نهادن به اقدامات صورت گرفته در اين دوران تاكيد و خاطرنشان كرد: ارزش، اهميت و جايگاه حماسهآفريني جوانان اين مرز بوم در آينده و براي نسلهاي بعد بهتر قابل درك خواهد بود و با گذشت زمان اهميت آن بيشتر مشخص خواهد شد.
وي، با بيان اين مطلب كه بازگو كردن ابعاد ناگفتهي جنگ از وظايف متوليان و مسئولين فرهنگي كشور است، اظهار داشت: ظهور انقلاب اسلامي با رهبري بيبدليل امام راحل از سوي قدرتهاي جهاني به حدي مهم بود كه هيچگاه ايدئولوژي آن را در حد يك شعار ندانستند و نسبت به آن احساس خطر كردند.
اين استاد دانشگاه، با اذعان به اين كه ظهور انقلاب اسلامي داراي اثرات جدي براي نظام بينالملل و باعث به چالش كشيده شدن نظام بينالملل در آن مقطع زماني گرديد، افزود: اين احساس خطر از سوي قدرتهاي جهاني آنقدر جدي بود كه براي اولين بار بعد از جنگ دوم جهاني آمريكا و شوروي كه در جنگ سرد به سر ميبردند در كنار هم قرار گرفته و به حمايت از حكومت عراق عليه ايران پرداختند.
اخوان كاظمي گفت: ايران در جنگ با عراق در حالي كه از لحاظ امكانات، شرايط نظامي و تسليحات در وضعيت مناسبي قرار نداشت، از سوي بسياري از كشورها نيز مورد تحريم واقع شده بود و از طرف ديگر عراق به عنوان طرف ما در جنگ در وضعيتي كاملا متفاوت نسبت به ايران قرار داشت.
وي افزود: عليرغم برابر نبودن ايران با عراق در بسياري از جهات و زمينهها، جوانان فداكار و غيور اين مرز و بوم بعد از شروع جنگ مشتاقانه به ميادين نبرد شتافتند و در هجوم مردم به جبههها در راستاي دفاع از كشور ميتوان مشروعيت نظام را ارزيابي كرد، چرا كه در تهاجم يك قدرت خارجي به كشور ميتوان نسبت به حضور مردم در دفاع از ميهن، مشروعيت نظام سياسي را مورد ارزيابي قرار داد.
اخوان كاظمي، در پاسخ به سوالي در خصوص چرايي ادامهي جنگ بعد از فتح خرمشهر؛ اعلام آتشبس، عقبنشيني نيروها به مرزهاي بينالمللي، پرداخت غرامت و تعيين متجاوز را از اصليترين شروط برقراري صلح بين دو كشور دانست و تصريح كرد:
در سال 61 هيچ يك از موارد فوق محقق نشده بود، زيرا نيروهاي عراقي در مناطق مختلف هنوز در خاك ايران بودند و بازگشتي صورت نگرفته و متجاوز از سوي سازمان ملل تعيين نشده بود و تنها نمايندهاي از كشور عربستان به طور غير رسمي و غيرقابل استناد اعلام كرد كه غرامت ايران را خواهد پرداخت.
وي ادامه داد: در آن زمان جاي انجام صلح نبود و اگر صلحي صورت ميگرفت، امروز شما حق داشتيد از نسل اول انقلاب انتقاد كنيد كه چرا در شرايطي كه در موضع قدرت قرار داشتند به صلح تن دادند.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: ايران با افتخار از هشت سال جنگي كه بر او تحميل شد بيرون آمد، زيرا در جريان آن براي اولين بار در طول تاريخ معاصر اين سرزمين در جريان جنگ حتي يك وجب نيز از خاك ما جدا نشد و اين افتخار بزرگي است كه براي ما باقي خواهد ماند و نسلهاي آينده نيز بايد قدردان رزمندگان دوران دفاع مقدس باشند.
وي، با تاكيد بر لزوم پاسداشت اقدامات و دلاورمرديهاي انجام شده در اين دوران از سوي رزمندگان و سرداران جنگ، ابراز اميدواري كرد كه نسل جديد همچنان در حفظ روحيهي افتخار، شجاعت و شهامت كوشا بوده و در آزموني كه وي از آن به عنوان «آزمون انرژي هستهيي» ياد كرد، سرفراز برون آيد
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس
بسمه تعالی

ترسناکه.....

آلن فریدمن (نویسنده و محقق امریكایی): «امریكا به پیشنهاد ویلیام كیسی (رئیس سیا)، تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد، زیرا این سلاح را مناسب ترین و كارآمد ترین سلاح برای در هم شكستن امواج انسانی مدافعان ایرانی می دانست.
به اعتقاد او این بمب ها می توانست به یك قدرت تصاعدی واقعی و مؤثر علیه قوای ایرانی تبدیل شود. در واقع این بمبها از لحاظ تكنیكی جزء سلاح های متعارف محسوب می شوند اما در میدان نبرد همانند سلاح های نامتعارفی چون سلاح های شیمیایی میتوانند موجب كشتار وسیعی شوند.
چنانچه این بمب ها درست عمل كنند می توانند در وسعتی به اندازه 10 برابر زمین فوتبال هر كسی را كشته یا مجروح كنند.
عملاً این بمب ها چرخ گوشت های هوایی هستند و هر چیزی را در سر راه خود خرد می كنند.


جنگ ایران و عراق یكی از پیچیده ترین جنگهای جهان و منطقه بود و ما اكنون در شرایطی قرار گرفتهایم كه لحظه به لحظه اسرار و ناگفته هایی از این جنگ منتشر می شود. بخشی از حقیقت، درون جنگ ماست و بخشی دیگر آن در دست 26 كشوری است كه چرخ های ماشین جنگی عراق را روغن می زدند. كه به گوشههایی از ا اشاره میكنیم:
1)خواب و خیال دشمن در مورد ایران:
تا نیم ساعت دیگر كمر ایران خواهد شكست
وفیق السامرایی(مسئول بخش ایران در استخبارات عراق):
«رأس ساعت 12 روز 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) صدو نود و دو فروند هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق، به طرف اهدافشان در خاك ایران به پرواز در آمدند. در همین لحظه فرمانده كل قوا، صدام حسین در حالی كه چفیه قرمز رنگ به سر داشت و نوار فشنگ به دور كمر خود بسته بود، بی آنكه درجات نظامی - اش را نصب كرده باشد، وارد اتاق عملیات شد.
«عدنان خیر الله» وزیر دفاع به او چنین گفت:
«سرور من! جوانها بیست دقیقه قبل به پرواز در آمدند» صدام به او پاسخ داد:« تا نیم ساعت دیگر كمر ایران خواهد شكست.»



) كمكهای تسلیحات نظامی:
شوروی بزرگترین تأمین كننده نیازهای تسلیحاتی عراق
روزنامه القبس چاپ كویت:
«شوروی یك پل هوایی برای حمل اسلحه و مهمات به عراق بر قرار كرده است.گورباچف با ارسال نامه ای به برخی سران عرب، به آنان اطمینان داده است كه شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شكست بخورد.»
«در نوامبر 1983 بین هزار تا هزار و دویست مشاور نظامی شوروی به عراق برگشتند و 400 فروند تانك55T و 250 فروند تانك12T به عراق داده شد و مقادیر عظیمی موشك گراد، فراگ 7،سام 9 و اسكادبی در راه بود. عراق تنها كشوری بود كه از بلوك شرق به موشك اسكادبی مجهز شد.»
«در سال 1983 شوروی بار دیگر تحویل سلاح در حجم وسیع را به عراق از سر گرفت و تمامی تجهیزاتی را كه عراق در طی دو سال نخست جنگ با ایران در صحنه نبرد از دست داده بود جایگزین كرد.»
چالز فیلیپ دیوید(نویسنده كتاب جنگ خلیج فارس توهم پیروزی):
«شوروی با61% بزرگترین تأمین كننده نیازهای تسلیحاتی عراق است.»
انگلستان و ساخت شبكه پناهگاه های زیر زمینی برای صدام:
«در ژوئن 1982 صدام تصمیم گرفت برنامه پرهزینه ساخت شبكه پناهگاه های زیرزمینی را به اجرا بگذارد تا بتواند منابع استراتژیك خود را از خطر حملات هوایی مصون بدارد. بر این اساس شركت های انگلیسی طرحی را ارائه كردند كه به موجب آن برای 48 هزار سرباز پناهگاه امن ساخته می شد.
هر پناهگاه تونل پولادین داشت و می توانست تا 1200 نفر را در خود جای دهد. یكی از آنها در كنار كاخ ریاست جمهوری بنا شده بود و پر از تجهیزات الكترونیكی، كامپیوتر،تله پرینت و شبكه های ارتباطی بود و دفتر صدام را با تمام نقاط عراق در تماس دائم قرار می داد. حفاظت از این پناهگاه به گونه ای بود كه اگر كسی به داخل آنها رخنه می كرد دوربین های ویدیوئی او را می دیدند و مسلسل های خودكار نصب شده بر روی دیوار ها بر سر و روی او گلوله می باریدند.در راستای همین همكاری ها شركت ماركنی انگلیس فرستنده های مایكروویو نظامی در اختیار عراق قرار داد و شركت راكال نیز متعهد شد تا كارخانه تولید پیشرفته ترین رادیوی نظامی جهانرا به نام جاگوار در عراق احداث نماید.»
مین های ضد نفر ایتالیایی
آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«در یكی از پیچیده ترین خلاف كاری ها در رم، میلیون ها مین مرگ بار با استفاده از یك شركت قلابی در سنگاپور به عراق فرستاده شدند. عراق به كمك یكی از شعبات بانك «لاوورو» در شمال ایتالیا 9 میلیون مین ضد نفر به ارزش 25 میلیون دلار خریداری نمود. این مین ها ساخت شركت «والسلا» بود كه 50 درصد آن تحت مالكیت شركت فیات، گروه صنعتی بزرگ ایتالیا و تحت كنترل جیانی آنیلی 72 ساله بود كه امروزه نیز به عنوان پادشاه بدون تاج و تخت ایتالیا معروف است. برخی از مین هایی كه عراق دریافت نمود از نوع بسیار وحشتناكی است كه به راحتی می توان آنها را از هلی كوپتر پخش كرد یا به سادگی روی سطح بیابان انداخت. اگر كسی روی این مین ها پا می گذاشت پای قربانی تا مچ یا حتی ران پا قطع می شد.»

فرانسه و فروش جنگنده های میراژ
كنت تیرمن(محقق و نویسنده امریكایی):
« در ژانویه 1981، تحویل 60 فروند میراژ1F مجهز به موشك كه ابتدا از سوی والری ژیسكاردستن معلق شده بود آغاز گشت. در ژوئیه همان سال فرانسه بنی صدر و مسعود رجوی را به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفت. رجوی، پاریس را به ستاد اپوزیسیون ایران تبدیل كرد. به دنبال خروج دیپلمات های فرانسه از تهران در سال 1982 فرانسه اقدام به تحویل 5 فروند هواپیمای سوپر اتاندارد مجهز به موشك های اگزوست به عراق كرد.»
آلن فریدمن:
«تحویل سلاح تقریباً به صورت روزمره ادامه داشت . یكی از پایگاه های ناتو كه در مركز فرانسه احداث شده بود به صورت مركز بارگیری آنتونوف های نیروی هوایی عراق در آمد. این هواپیماها روزانه به این فرودگاه می آمدند و موشك های ساخت فرانسه، بمب های خوشه ای، فیوز و تجهیزات رادار را با خود به عراق می بردند.
سازمان های اطلاعاتی فرانسه در سال 1986 بر آورد كردند كه اگر سه هفته از ارسال كمك به عراق خودداری كند، آن كشور شكست خواهد خورد.(تنها فرانسه)


خمپاره های دو زمانه فرانسه
كنت تیرمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«معامله 6/1 میلیارد دلاری طرح ولكان یكی از شیرین ترین معاملات فرانسه با عراق بود. 83 توپی كه موضوع قرارداد ولكان بود برای طیف وسیعی از مقاطعه كاران تسلیحاتی فرانسه درآمد تولید می كرد.
درهمین راستا عراق از شركت فرانسوی TRT یك فیوز فوقالعاده پیشرفته و پیچیده خرید كه با نصب آن بر روی دماغه خمپاره ، موجب می شد تا خمپاره درست قبل از رسیدن به زمین منفجر شود. یكی از افراد ارتش فرانسه كه خمپاره اندازهای عراقی را در بیابانهای بصره آموزش می داد می گوید:«با یك بار آتش آنها هم? ایرانی ها را تا فاصله یك كیلومتری درو می كردند. همین سلاح بود كه جلوی امواج انسانی ایران را گرفت؛ درست مانند نبرد«وردن» در جنگ جهانی اول، آنها مدام آتش می كردند و ایرانی ها واقعا قتل عام می شدند.»


مصر كانالی برای فروش تسلیحات ناتو
آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«در طول دهه 80 حسنی مبارك رئیس جمهور مصر حدود 5/3 میلیارد دلار موشك و تسلیحات به عراق فروخت كه صدام از پرداختن بهای آن امتناع كرد. در سال 1984 او با همكاران خود در دولت مصر به توافق رسید تا با عراق بر روی برنامه سری موشك های بالستیك دارای قابلیت هسته ای همكاری كند. این برنامه پروژه كندور 2 نام گرفت. مبارك در ملاقات خود با بوش در سال 1986،مصر را به كانالی برای صدور انواع گوناگون فناوری های موشكی ناتو كه شركت های پوشش اروپا به بغداد قاچاق می كردند تبدیل ساخت.»


بلژیك و ساخت پایگاه های نظامی برای عراق
«صدام در ژوئن 1982 قراردادی به ارزش 830 میلیون دلار با یك شركت بلژیكی به نام سیكسكو امضا كرد. هدف از این طرح پر هزینه كه به نام رمزی پروژه 505 خوانده می شد.آن بود كه برای جنگنده های پیشرفته عراقی 800 پناهگاه در عمق 50 متری زمین احداث گردد. سیكسكو كه از اعتبارات صادراتی دولت بلژیك استفاده می نمود طی 4 سال 17 پایگاه هوایی و چند مقر نظامی در عراق ایجاد نمود. میراژهای عراق در جریان جنگ با ایران از همین پناهگاه ها خارج می شدند و به پرواز در آمدند. از دیگر شركای صدام سایبترا كنسرسیوم بلژیكی بود كه با جدیت تمام روی پروژه های عكاشات و القائم كار می كرد و یكی از بزرگترین كارخانه های آزمایشی و تولید فسفات جهان را در این دو منطقه بنا نمود.»
3) كمكهای هسته ای و سلاحهای غیر متعارف:
همكاری های هسته ای برزیل
كنت تیمرمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«در همان حال كه فرانسه مشغول تكمیل راكتورهای هسته ای در عراق بود، صدام با برزیل قرار داد 10 ساله همكاری هسته ای امضا كرد. این قرارداد كه در سال 1972 بسته شد به قدری محرمانه بود كه دولت بعدی برزیل مدعی شد از محتوای آن بی خبر بوده است. در یكی از تبصره های قرارداد كه به درخواست صدام گنجانده شده بود، برزیل متعهد می شد مقادیر زیادی اورانیوم طبیعی و غنی شده با درصد كم ، تكنولوژی هسته ای، تجهیزات و آموزش مربوطه را در اختیار عراق قرار دهد.»
فرانسه و اعطای یك بمب اتمی به عراق
وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«كمكهای خارجی فرانسه به عراق به جایی رسید كه فرستاده آنها به بغداد آمد وبا وزیر دفاع وقت،عدنان خیر الله ملاقات نمود و به او گفت:
«فرانسه به طور جدی زمینه اعطای یك بمب اتمی به عراق را بررسی می نماید. می توان برای مجبور كردن ایران به توقف جنگ این بمب را به هدف مشخصی پرتاب كرد.»
من تا سال 1984 نسخه ای از این گزارش را كه با امضای وزیر دفاع برای صدام ارسال شده بود،در یك صندوق ویژه نگهداری می كردم.»
حسین كامل (رئیس صنایع دفاع عراق)در این خصوص می گوید:
«واقعیت این است كه تلاش ما ساختن بمب اتم بود. منتها با قدرت كم. به این خاطر اگر موفق به پیروزی در جنگ نشدیم آن را علیه ایران به كار ببریم. صدام سال 1990 را برای استفاده از بمب اتم در منطقه جنوبی جنگ تعیین كرده بود. آن روز تنها چیزی كه برای صدام اهمیت داشت به پایان رساندن ساخت بمب اتم و استفاده از آن علیه ایران بود.»
بمب خوشه ای كارآمد ترین سلاح برای درهم شكستن امواج انسانی
آلن فریدمن(نویسنده و محقق امریكایی):
«امریكا به پیشنهاد ویلیام كیسی (رئیس سیا)،تحویل بمب های خوشه ای به عراق را در اولویت قرار داد زیرا این سلاح را مناسب ترین و كارآمد ترین سلاح برای در هم شكستن امواج انسانی مدافعان ایرانی می دانست.به اعتقاد او این بمب ها میتوانست به یك قدرت تصاعدی واقعی و مؤثر علیه قوای ایرانی تبدیل شود. در واقع این بمبها از لحاظ تكنیكی جزء سلاح های متعارف محسوب می شوند اما در میدان نبرد همانند سلاح های نامتعارفی چون سلاح های شیمیایی می توانند موجب كشتار وسیعی شوند. چنانچه این بمب ها درست عمل كنند می توانند در وسعتی به اندازه 10 برابر زمین فوتبال هر كسی را كشته یا مجروح كنند. عملاً این بمب ها چرخ گوشت های هوایی هستند و هر چیزی را در سر راه خود خرد می كنند.»

آلن فریدمن(محقق و نویسنده امریكایی):
«كارلوس كاردوئن رئیس صنایع كاردوئن، به تدریج منافع سرشاری از فناوری بمب خوشه ای و تشویق مقامات ارشد شیلی برای ارسال آن به عراق به دست آورد. او تا آن زمان بمب های خوشه ای به ارزش نیم میلیارد دلار از طریق شیلی به عراق فروخته بود...و به وی اجازه داده شده بود كه مقدار زیادی ماده زیركونیوم را از ایالات متحده وارد كند . این ماده از مواد اصلی تشكیل دهنده بمبهای كوچكی بود كه در داخل بمب خوشه ای قرار داده می شد. او به دلایل متعددی از صدام و پینوشه (رئیس جمهور دیكتاتور شیلی)سپاس گذار بود، چرا كه صدام بهترین مشتری او بود كه در رؤیاهایش می توانست داشته باشد و پینوشه با توسعه تسلیحاتی شیلی او را به نوعی ثروتمند ساخته بود.»


4) كمكهای اطلاعاتی:
پیوند ماهواره ای امریكا و عراق
كنت تیمرمن محقق و نویسنده امریكایی:
«پیوند ماهواره ای در صدر موافقت های بلند مدت عراق و آمریكا بود در مورد تحركات نیروی هوایی ایران نیز اطلاعات با ارزشی در اختیار ارتش عراق قرار می گرفت، این اطلاعات را آواكسهای آمریكایی مستقر در ریاض، به كمك پرسنل آمریكایی از منطقه نبرد جمع آوری می كردند در همین راستا مجتمع پیشرفته و پر هزینه ای در بغداد ساخته شد تا اطلاعات مستقیماً از ماهواره دریافت شده و پردازش بهتری از اطلاعات بر روی عكس ها صورت پذیرد.»
سر لشكر وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«این عكسها به گونه ای بود كه ما به راحتی می توانستیم تصاویر سربازانی كه در پادگان های ایران در حال آموزش هستند را مشاهده كنیم، حتی كسی كه در رژه، دست و پایش را به اشتباه حركت می داد در این عكس ها مشخص بود . هنگامی كه كارخانه های سیمان را بررسی می كردیم ، تعداد كیسه هایی كه در روی كامیون ها قرار داشت را به راحتی شمارش می كردیم، در عین حال ماهواره ها نتایج حملات هوایی و موشكی را نیز گزارش می دادند.

دونالد رامسفلد در دیدار با صدام ملعون
زمامداران عربستان و دادن گزارشهای محرمانه ایران به عراق
مجله ژون آفریك مورخ 9 ژوئن 1982:
«زمامداران عربستان درست یك ماه مانده به شروع جنگ، هنگام استقبال از صدام به وی هدیه شاهانه ای دادند و آن گزارشی بود كه از سوی دستگاه های سری امریكا تهیه شده بود و در آن اوضاع اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران تشریح شده بود. علاوه بر آن اطلاعات دقیقی درباره وضعیت ارتش ایران، تعداد نفرات آن، مواضع و تجهیزات قابل بهره برداری آن و اطلاعات مختلف دیگر كه بسیار محرمانه بود به او منعكس كردند. خلاصه آنكه یك نقشه كامل تهاجم تهیه شده بود.»
دراختیار قرار دادن امكانات شناسایی
بر اساس عملیات سیاه رادیو های كد گذاری شده ای دراختیار خلبانان عراقی قرار داده شد تا آنها امكان ارتباط با افسران مستقر در كشتی های امریكایی در خلیج فارس را داشته باشند. یك افسر بازنشسته در این رابطه گفت:
«هدف این بود كه هواپیما های عراقی بر فراز خلیج فارس بتوانند با افسران ما تماس بگیرند. این روابط روزانه باعث شد تا هواپیماهای عراقی بتوانند نفت كش ها و كشتی های تجاری به مقصد ایران را شناسایی كنند و این امر كمك زیادی به عراقی ها در انتخاب اهدافشان می كرد.»
5)كمكهای نیروی انسانی:
«سودان در اواسط دی ماه 61 صدها تن از سربازان ارتش خود را به جبهه های جنگ علیه ایران اعزام نمود. همچنین بدستور جعفر نِمیری رئیس جمهور سودان در شهر خارطوم پایتخت این كشور و پاره ای از شهرهای دیگر دفاتری جهت ثبت نام برای اعزام نیرو به جبهه های جنگ علیه ایران دائر گردیده است. جعفر نمیری در مصاحبه با مجله الیوسف چاپ قاهره اذعان می دارد كه اعزام نیرو به عراق طبق تصمیمات كنفرانس سران عرب صورت گرفته است.»
سر لشكر وفیق السامرایی(مسئول اسبق بخش ایران در استخبارات عراق):
«در جهت كمك به عراق، یمن تیپ پیاده العروبه را به عراق فرستاده بود. اردن نیز نیروی الیرموك را به عراق گسیل داشت و سودان داوطلبانی را اعزام داشت كه در جبهه شرقی رودخانه میسان در خط مقدم جبهه فعالیت می كردند.»
6)كمكهای مالی:
پول، نفت و خاك كویت در خدمت صدام
دكتر «فواص بدر»، اقتصاد دان مستقل كویتی:
«كویت در جریان جنگ عراق علیه ایران قریب به 15 میلیون دلار پول نقد به عنوان وام بلاعوض در اختیار بغداد قرار داده است و این جدا از نفتی بود كه كویت برای عراق صادر می كرد.»
«افسران نیروی هوایی كویت اذعان كردند كه نیروی هوایی عراق از پایگاه هوایی علی السام كویت در طول جنگ به كرات استفاده می كرده است. این پایگاه چون در رأس خلیج قرار داشت راه عراق را برای هدف قرار دادن سكوهای نفتی خارك 200 كیلومتر كوتاه تر می كرد و این امر به خلبانان عراقی كمك شایانی می نمود.»
7)كمكهای شیمیایی:
مقام نخست آلمان در توسعه تسلیحات شیمیایی عراق
تیمر من محقق و نویسنده امریكایی:
«شركت آلمانی كارل كولمب سر انجام 6 خط تولید سلاح شیمیایی جداگانه به نام احمد، محمد،عیسی،عانی،مدای و قاضی در مجتمع سامره ایجاد كرد.اولین آنها در سال 1983 و آخرینشان در سال 1986 تكمیل شدند. از گاز خردل و اسید پروسیك تا گازهای عصبی سارین و تابون در این كارخانه تولید می شدند و در خمپاره ها، راكتها و گلوله های توپ جاسازی می شدند. بی تردید این بزرگترین كارخانه سلاح شیمیایی در جهان بود.»
رادیو بی بی سی به نقل از مجله اشپیگل:
«هیچ كشوری به اندازه آلمان چنین كمك تحقیقاتی و تولیدی به عراق در تهیه یك نوع سلاح كشنده و تعیین كننده نكرده است.»
سوئیس و ساخت كارخانه فرآوری اورانیوم
كنت تیمرمن (محقق و نویسنده امریكایی):
«عراقیها یك شركت سوئیسی به نام شركت مهندسی آلسا الو سوئیس را اجیر كردند تا كار بر روی پروژه اورانیوم را آغاز كند... در طول پروژه كاركنان شركت با هیچ كس تماس نداشتند و طرح آنها در كمال خفا انجام می گردید. بعدها معلوم شد كه این شركت واحد تولیدی خاصی دركارخانه القائم عراق ایجاد كرده تا به استخراج نمك های فلوئور و از جمله فلوئورآمونیم از اسید فسفریك مایع بپردازد. آن طور كه كار پیش می رفت القائم به صورت پروژه ای كلیدی در تولید سلاح هسته ای عراق در می آمد و این علاوه بر هزینه اولیه پروژه یعنی تولید مقادیر عظیم مواد شیمیایی برای استفاده در سلاح مرگبار گاز سمی بود.»
كمك های شیمیایی و بیولوژیك امریكا به عراق
شبكه تلویزیونیABC امریكا:
«صدام حسین از یك شركت امریكایی به نام «آل كولاك»در باتیمور بیش از 500 تن ماده شیمیایی به نام«فیودی گلیكول» خریداری نمود كه این ماده به گونه ای بود كه در صورت مخلوط شدن با اسید كلریدریك به گاز خردل تبدیل می گردید.»
«بنابر گزارشی، شركتهای خصوصی امریكا در دهه 80 با گرفتن مجوز از طرف وزارت بازرگانی امریكا نمونه هایی از مواد بیولوژیكی و میكروبی را به عراق صادر كرده اند كه این مواد از نوع ضعیف شده نبوده و قادر به تولید مثل بوده اند. در میان آنها میكروب سیاه زخم، طاعون و همچنین یك باكتری سمی به نام «ستریدیوم باتولینی» به چشم می خورد.»
كشف دخالت اسپانیا در تولید سلاح های شیمیایی عراق
«در یكی از عكسهایی كه در مجله تایم به چاپ رسید و شهرت بسیاری كسب كرد، هیأت سازمان ملل و روزنامه نگاران غربی با ماسك ضد گاز در حال بررسی یكی از بمب های شیمیایی كارنكرد?عراقی بودند . اگر فیوز الكتریكی آن عمل كرده بود این بمب هم مثل بقیه منفجر می شد. به هر حال مأموران سازمان ملل علائمی از روی بمب پیدا كردند و با رد یابی قضیه معلوم شد كه جداره بمب ساخت كشور اسپانیا بوده است. فیوزها نیز ساخت یك شركت اسپانیایی بودند. اگر فیوزها بی عیب و نقص بود و تمام بمب ها در جبهه نبرد منفجر می شد كشف دخالت دولت اسپانیا در برنامه تولید سلاح های شیمیایی عراق چندان آسان به نظر نمی رسید.

8) كاهش قیمت نفت و قطع صدور نفت ایران:
گری سیك(مشاور امنیت ملی كاخ سفید):
«تا موقعی كه نفت ایران صادر می شود، جنگ ادامه خواهد یافت. بنابراین باید جریان صدور نفت ایران را قطع كرد.»
ویلیام فایر،نظریه پرداز غربی:
«ما با ایران چه كنیم؟هرچه پول در رگهای عراق تزریق شد، نتیجه نداده است. اگر عراق از دست برود، فردا كویت و پس فردا هم سعودی نیز خواهد رفت. تنها یك روزنه ی امید هست. با سقوط قیمت نفت ایران بر شكست می شود و ماشین جنگی آن از كار می افتد. شاید این درمان كارگر شد و این آخرین شانس ماست.»
9) كمكهای مجامع بین المللی:
نامه وزارت خارجه امریكا به هیأت نمایندگی دفتر اروپایی سازمان ملل، 14 مارس 1984
«وزارت خارجه به نماینده امریكا در سازمان ملل دستور می دهد كه حمایت سایر هیأت های نمایندگی غربی در سازمان ملل را جلب نمایندتا در مورد پیش نویس قطعنامه ایران كه استفاده عراق از جنگ افزار شیمیایی را محكوم می كند"رأی ممتنه" دهند . در غیر این صورت، ایالات متحده جریان این قطعنامه را متوقف سازد.»
ریچارد مورفی:
«تا زمانیكه عراق از سلاح شیمیایی در دفاع از خاك خود و در مقیاس محدود استفاده می كند توسلش به این سلاح "قابل درك" می باشد.»
روزنامه لس آنجلس تایمز:
«تا آن زمانی كه تنها ایرانیان قربانی حملات شیمیایی بودند چه در سازمان ملل و چه در پایتخت های كشور های بزرگ جهان عملاً عزم و اراده سیاسی كافی برای محكوم كردن اینگونه اقدامات وجود نداشت.»
اری گذشت....

و اما اعترافات دشمنان در مورد امام و ایران:
هراس غرب از رهبری امام خمینی(ره)
كنت دامارانش (رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه):
«ایران یكی از قدرت های واقعی منطقه است كه دارای ذخایر عظیم نفت در قلمرو وسیع و پرجمعیت خود می باشد؛هزاران سال است كه این امپراطوری به عنوان قدرت مسلط كل منطقه شناخته شده است. اكنون در زمان آیت الله خمینی این قدرت چند برابر شده است.»
روحیه جسارت و شهامت نیروهای ایرانی
كنت دمارانش:
«ایرانی ها افراد سرسخت خاورمیانه اند كه وقتی دارای احساسات مذهبی می شوند ، دوبرابر خطرناك می شوند. اكنون شناخت، مطالعه و نبرد با آنها در سطوح مختلف، بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. در حال حاظر ایرانیان شیعه به خوبی برای مبارزه، كه همیشه بخش جدایی ناپذیر تاریخ، فرهنگ و مذهب آنها بوده است ، آماده شده اند.»
«در اردوگاه های اسرای ایرانی افرادی را دیدیم كه قاطعانه برای فدا كردن جان خود در راه اعتقاداتشان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود كه ما فقط درك نا مشخصی از آن در ذهن داریم. اعتقادات مذهبی این افراد برای سوق دادن آنها به سوی انجام كارهایی كه به طرزغیر قابل باوری سخت بودند، نقش بسزایی داشته است.»
خبرگزاری فرانسه -3/1/1363: «تاكتیكهای نظامی ایران از نظر جسارت و شهامت ، در تاریخ مورد استفاده قرار خواهد گرفت.»
سخت بود.....سنگین بود........ولی شیرین بود...... پیروزی

اینها تنها گوشه هایی بود که به نظرم کمتر کسی با دقت در موردشان دانسته باشد. کمکهای میلیاردی و غیره اعراب و جنگهای روانی وهزاران کمک دیگر که در این نوشتار نیاورده ام..موفق و پیروز باشید.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس

نوعی استتار جالب بوسیله سنگها و اجرهای مصنوعی :


لزوم استتار برای تک تیراندازان ( سرباز بدون استتار مناسب در بیابان ) :

استتار معمولی با عوارض طبیعی برای این تک تیرانداز :

پوشاندن سر و قسمت های بالایی بدن بوسیله تور و شاخ و برگ راهکار مناسبی برای مخفی شدن می باشد :

نیرو ویزه های روس با استتار مخصوص :

سرباز در کمین ضد تانک با پوشش عالی :

استتار برگی شکل برای منطق جنگلی و دارای درخت و بوته :

موضوعات مرتبط: استتار
استتار شامن روسی ( shaman ) بیشتر برای نیروهای ویزه و نیروهای شناسایی بکار می رود :
موضوعات مرتبط: استتار
فرد مورد نظر در تصویرهای زیر از لباس مخصوص به همراه تور و برگ درختان استفاده کرده است . استتار بالایی دارد و به اسانی پیدا نمی شود :
موضوعات مرتبط: استتار
ghili suit ( بوته های متحرک ) :
این نوع لباس استتار از لوازم طبیعی مانند شاخ و برگ درختان و رشته های رنگیه نخ و تور درست می شود . تک تیراندازان و شکارچیان زمانی که نیاز به استتار و مخفی ماندن دارند از این لباس ها استفاده می کنند . این نوع لباس ها فرد را دقیقا شبیه محیط پیرامونش می کند و در باد هم مثل محیط اطراف و درختان به حرکت در می ایند .











لوازم ایجاد و ارایش لباس استتار برای محیط خاص مورد نظر فرد :







موضوعات مرتبط: استتار
اگر شما هم از جمله افرادي هستيد که سرو کارتان با gmail بيشتر از ساير سرويس دهندههاي وب است بهتر است ميانبرهاي زير را به خاطر داشته باشيد.

کليدهاي تک:
کليد C: ايجاد Compose. در صورتي که کليد Shift+C را بزنيد، صفحه Compose در پنجرهاي جديد باز ميشود.
کليد /: جستجو در ايميل. در جعبهي جستجو با نوشتن کلمهاي که ميخواهيد جستجو کنيد.
کليد K: رفتن به قسمت Conversationجديد.
کليد J: رفتن به قسمت Conversation قديم.
کليد N: ايميل (پيام) بعدي.
کليد P: ايميل (پيام) قبلي.
کليد O يا Enter: باز کردن. Conversationهاي شما را باز ميکند.حال چه در حالت Expands يا Collapses باشد.
کليد U: بازگشت به ليست Conversation.
کليد Y: آرشيو. آنچه را که در حال ديدن آن هستيد را به قسمت آرشيو ايميل شما ميفرستد.
کليد X: انتخاب Conversation. براي پاک کردن،آرشيو و ...گفتگوي مورد نظر.
کليد S: ستارهدار کردن پيام يا Conversation.
کليد !: گزارش دادن اسپم بودن يک پيام يا Conversation.
کليد R: جواب دادن (Reply) به پيام. در صورتي که کليد Shift+R را بزنيد، صفحه جواب دادن در پنجرهاي جديد باز ميشود.
کليد A: جواب دادن به همه (Reply All). در صورتي که از کليدهاي Shift+A استفاده کنيد، صفحه Reply All در پنجرهاي جديد باز ميشود.
کليد F:ارسال کردن ايميل به افراد ديگر(Forward). در صورتي که از کليدهاي Shift+F استفاده کنيد، صفحه Forward در پنجرهاي جديد باز ميشود.
کليد Esc: خارج شدن
کليدهاي ترکيبي:
Tab سپس Enter: فرستادن پيام
Y سپس O: آرشيو نمودن Conversation و رفتن به Conversation بعدي.
G سپس A: رفتن به قسمت All Mail
G سپس S: رفتن به قسمت Starred
G سپس C: رفتن به قسمت Contacts
G سپس D: رفتن به قسمت Draft
G سپس I: رفتن به قسمت Inbox
موضوعات مرتبط: کامپیوتر و اینترنت
با بکار بستن ترفندهاي زير در کار خود با نرم افزار WORD سرعت بخشيد :

1- با فشردن کليد SHIFT + F5 ميتوانيد به قسمتي از متن که بتازگي تغييري در آن ايجاد کرده ايد برويد. فشردن مجدد اين کليدها شما را به قسمتهاي تغيير يافته قبلي متن ميبرد.
2- اگر فرمت قسمتي از متن را تغيير داده ايد، مثلا رنگ يا نوع فونت آن را عوض کرده ايد و حالا ميخواهيد به همان وضعيت پيش فرض WORD برگردانيد، ميتوانيد آن بخش از متن را انتخاب و کليدهاي CTRL + SPACEBAR را فشار دهيد.
3- وقتي ميخواهيد بخشي از متن را انتخاب نمائيد، ميتوانيد کلمه ALT را پائين نگه داريد و با ماوس DRAG کنيد. اين کار باعث مي شود عمل انتخاب به صورت مستطيل شکل انجام شود و سرعت شما به طرز چشمگيري افزايش يابد.
4-وقتي در حال تايپ کردن يک متن انگليسي هستيد و به دنبال مترادف يک کلمه خاص مي گرديد، کافيست نشانگر را در کنار و يا در زير کلمه مربوطه ببريد و کليدهاي SHIFT + F7 را فشار دهيد. با اين کار فهرستي از کلمات مترادف آن کلمه خاص نمايش داده ميشود.
5- در پنجره PRINT PREVIEW شما ميتوانيد پيش از پرينت گرفتن ، پيش نمايشي از فايل خود را ببينيد. براي انجام تغييرات در همين صفحه، کافيست روي آيکون MAGNIFIER کليک نمائيد تا اجازه تصحيح در متن به شما داده شود.
6- اگر ميخواهيد همزمان دو بخش مختلف از يک DOCUMENT را ببينيد، ميتوانيد فايل مربوطه را در نرم افزار WORD باز کرده، ماوس را بالاي فلش موجود در بالاي نوار لغزان نگه داريد تا نشانگر ماوس به شکل دو خط موازي با دو فلش در بالا و پائين آن درآيد. آنگاه کليک کرده و بدون رها کردن ماوس آن را به سمت پائين بکشيد. حال صفحه به دو قسمت تقسيم ميشود که در هر دو بخش همان فايل نمايش داده ميشود و همزمان ميتوانيد دو بخش مختلف فايل را ببينيد و ويرايش کنيد.
7-فرض کنيد يک فايل طولاني داريد و پيدا کردن مطالب برايتان دشوار، کافيست گزينه DOCUMENT MAP را از منوي VIEW انتخاب کنيد تا فهرستي از عناوين DOCUMENT شما را نشان دهد. حال با کليک بر هر عنوان به آن قسمت از فايل خود پرش ميکنيد
موضوعات مرتبط: آموزش نرم افزار
يکي از مشکلاتي که شايد شما هم در هنگام کار با مرورگر اينترنت اکسپلورر مواجه شدهايد اين است که وقتي کلمه اي را در موتورهاي جستجوگر تايپ مي کنند اين کلمات در هارد کامپيوتر ذخيره مي شود و وقتي قصد داريد دوباره از اين موتور جستجوگر استفاده کنيد کلماتي را که قبلا تايپ کرده ايد به صورت يک منوي کشويي نمايش داده خواهند شد و متاسفانه اين کلمات با استفاده از CLEAN UP و يا پاک کردن کوکي ها ، پاک نمي شوند و برخي براي پاک کردن اين کلمات به سراغ نرم افزار هاي مختلف مي روند در حالي که با خود مرورگر IE به راحتي مي توان اين مشکل را بر طرف کرد.
بدين منظور:
1- در مرورگر IE بروي نوار ابزار TOOLS کليک نماييد و از منوي آن بروي عبارت INTERNET OPTIONS کليک کنيد.
2- بعد از باز شدن پنجره INTERNET OPTIONS برروي برگه CONTENT کليک نماييد .
3- در اين برگه بروي دکمه AUTOCOMPLETE کليک نماييد.
4- در صفحه جديد (AUTOCOMPLETE SETTINGS ) بروي دکمه CLEAR FORMS کليک نماييد.
با انجام اين کار تمامي کلماتي که در موتور هاي جستجوگر تايپ کرده ايد پاک مي شوند . همچنين تمامي کلماتي که به عنوان USERNAME و PASSWORD در سايت هاي مختلف براي ورود به حساب کاربري خود وارد مي کرده ايد نيز پاک مي شود.
اگر قصد ذخيره اين اطلاعات را نداريد، در همان صفحه گزينه FORMS را از حالت انتخاب خارج نماييد.
موضوعات مرتبط: ترفندهای ویندوز
مطمئنأ شما نيز نرم افزار ADOBE READER که براي اجراي فايلهاي PDF استفاده ميشود را ميشناسيد. اکنون قصد داريم يک ترفند جالب را به شما معرفي کنيم که با استفاده از آن ميتوانيد فايلهاي PDF خود را که توسط اين برنامه اجرا کرده ايد ، با صداي نرم افزار گوش بدهيد. يعني برنامه متون انگليسي شما را به سادگي براي شما ميخواند و شما گوش ميکنيد!
براي اين کار دقت کنيد که ADOBE READER تنها متون انگليسي را براي شما ميخواند.ديگر اينکه فايلهاي PDF را پشتيباني ميکند که از صفحات زياد ساخته نشده باشند. در غير صورت لام تا کام حرف نميزند!
بدين منظور:
فايل PDF مورد نظر را توسط نرم افزار ADOBE READER اجرا کنيد.سپس با استفاده از کليدهاي ترکيبي کيبورد اعمال زير را انجام دهيد:
کليدهاي CTRL + SHIFT + B = خواندن کل متن شما
کليدهاي CTRL+ SHIFT + V = خواندن صفحه اي که در آن هستيد
کليدهاي CTRL + SHIFT + E = متوقف کردن عمل خواندن نرم افزار
کليدهاي CTRL + SHIFT + C = ادامه دادن عمل خواندن نرم افزار
موضوعات مرتبط: آموزش نرم افزار
1/1/1383 - پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت حلول سال نو +
2/1/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع رضوى مشهد مقدس +
26/1/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اقشار مختلف مردم +
12/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار معلمان و كارگران +
18/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار ميهمانان شركتكننده در اجلاس وحدت +
27/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى پس از درس خارج فقه +
28/2/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جمع كاركنان سازمان صدا و سيما +
14/3/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم پانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى(ره) +
27/3/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نمايندگان مجلس هفتم +
1/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار هيأت علمى و كارشناسان جهاد دانشگاهى +
3/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با جمعى از پرستاران +
7/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان قوه قضائيه و خانواده شهداى هفتم تير +
15/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم همدان +
17/4/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جوانان، اساتيد، معلمان و دانشجويان دانشگاههاى استان همدان +
17/5/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مداحان به مناسبت ميلاد حضرت فاطمه (سلاماللَّهعليها) +
4/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با رئيس جمهور و اعضاى هيأت دولت +
23/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام بهمناسبت مبعث فرخندهى پيامبر مكرم اسلام +
26/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار قاريان شركت كننده در بيستويكمين دوره مسابقات بينالمللى قرآن كريم +
31/6/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى +
5/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با جوانان نخبه و دانشجويان +
14/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با ورزشكاران شركتكننده در المپيك و پارالمپيك +
15/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم فارغالتحصيلى و تحليف دانشجويان دانشكده افسرى نيروى انتظامى +
22/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم مشترك فارغ التحصيلى دانشجويان افسرى ارتش جمهورى اسلامى ايران +
25/7/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار قاريان قرآن كريم در ماه مبارك رمضان +
6/8/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان نظام +
10/8/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان +
15/8/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران +
20/8/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى هيأت دولت +
24/8/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مسؤولان نظام و سفراى كشورهاى اسلامى +
24/8/1383 - خطبههاى نماز عيد سعيد فطر به امامت رهبر معظم انقلاب اسلامی +
11/9/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار رئيس و مديران سازمان صدا و سيما +
26/9/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد دانشگاهها +
30/9/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دستاندركاران مراسم حج +
2/10/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تحليف و اعطاى سردوشى در دانشگاه افسرى امام على (ع) +
17/10/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار وزير علوم و رؤساى دانشگاهها +
19/10/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مردم استان قم به مناسبت سالروز قيام 19 دى +
10/11/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار مردم پاكدشت، در سالروز عيد سعيد غدير +
19/11/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار پرسنل نيروى هوايى +
5/12/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جمعی از مهندسان و محققان فنی و صنعتی كشور +
19/12/1383 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار پرسنل نيروى زمينى سپاه انقلاب اسلامى +
24/12/1383 - ديدار اعضاى انجمنهاى اسلامى دانش آموزى با رهبر معظم انقلاب اسلامى +
تازهها...
1/1/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع رضوى +
1/1/1384 - پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت آغاز سال +
6/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام و سفراى كشورهاى اسلامى +
11/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار علما و روحانيون كرمان +
11/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم كرمان +
12/2/1384 - گزيدهای از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار فرهنگيان و معلمان استان كرمان +
13/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم شهرستان بم +
14/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نخبگان استان كرمان +
14/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم شهرستان زرند +
15/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صبحگاه مشترك نيروهاى نظامى و انتظامى استان كرمان +
17/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم جيرفت +
18/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كاركنان مجتمع مس سرچشمه +
18/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در اجتماع بزرگ مردم رفسنجان +
19/2/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان +
3/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار خانوادههاى شهدا +
5/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان بسيجى +
8/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار نمايندگان مجلس شوراى اسلامى +
10/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى ستاد برگزارى مراسم سالگرد ارتحال امام خمينى (ره) +
14/3/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خمينى (ره) +
25/3/1384 - ديدار جمعی از اقشار مختلف مردم با مقام معظم رهبری +
7/4/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار رئيس و مسئولان قوه قضائيه و خانوادههاى شهداى فاجعه هفتم تير +
5/5/1384 - ديدار مداحان و شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامی +
10/5/1384 - ديدار رئيس جمهور و اعضای هيأت دولت با رهبر معظم انقلاب اسلامی +
12/5/1384 - مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوری ششمين رئيس جمهوری اسلامی ايران +
28/5/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه های نماز جمعه ی تهران +
2/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ميدان صبحگاه ستاد نيروى مقاومت بسيج +
8/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار رئيس جمهور و هيأت وزيران +
11/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام و قشرهاى مختلف مردم +
29/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار قشرهای مختلف مردم به مناسبت ميلاد فرخنده حضرت ولی عصر(عج) +
31/6/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعی از پيشكسوتان و خاطره گويان دفاع مقدس +
3/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان و نخبگان سراسر كشور +
6/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم دانشآموختگى دانشجويان دانشگاه امام على(ع) +
14/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار قاريان قرآن كريم +
17/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى هيأت دولت +
21/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد دانشگاه +
24/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جمعى از دانشجويان برگزيده و نمايندگان تشكلهاى دانشجويى +
29/7/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز جمعهى تهران +
8/8/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام +
13/8/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبههاى نماز عيد سعيد فطر +
13/8/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار كارگزاران نظام جمهورى اسلامى به مناسبت عيد سعيد فطر +
7/9/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار هزاران نفر از بسيجيان در سالروز شهادت حضرت امام صادق (ع) +
30/9/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم مشترك دانشگاههاى افسرى ارتش +
13/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار شوراىعالى انقلاب فرهنگى +
14/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى درديدار هزاران نفر از كشاورزان سراسر كشور +
19/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى درديدار اقشار مختلف مردم قم +
21/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم تشييع پيكرهاى فرماندهان سپاه +
29/10/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاه امام صادق(عليهالسّلام) +
5/11/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانه ی ماه محرم +
18/11/1384 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار جمعی از فرماندهان و كاركنان نيروی هوايی ارتش +
تازهها...
1/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در صحن جامع رضوى +
1/1/1385 - پيام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت آغاز سال 1385 +
5/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع مردم دشت آزادگان، سوسنگرد، بستان، حميديه و هويزه و كاروانهاى راهيان نور، در منطقهى دهلاويه +
6/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار عمومى بسيجيان +
25/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در سومين كنفرانس بينالمللى قدس و حمايت از حقوق مردم فلسطين +
27/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار جمعی از شعرای عرب زبان +
27/1/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در سالروز ميلاد پيامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع) +
6/2/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار هزاران نفر از كارگران سراسر كشور +
12/2/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار معلمان برگزيده سراسر كشور +
26/2/1385 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار مديران و برنامه سازان رسانهای كشورهای مختلف +
تازهها...
1/1/1386 - پيام نوروزى به مناسبت حلول سال 1386 +
1/1/1386 - بيانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى +
9/4/1386 - بيانات در ديدار رئيسجمهور، مسئولان و كارگزاران نظام +
13/4/1386- بيانات در ديدار گروه كثيرى از زنان نخبه در آستانهى سالروز ميلاد حضرت زهراى اطهر (سلاماللَّهعليها) +
14/4/1386 - بيانات در ديدار مداحان و ذاكران اهل بيت(ع) به مناسبت ميلاد حضرت فاطمهى زهرا(س) +
25/4/1386- بيانات در بازديد از پژوهشكدهى رويان +
23/8/1386- ديدار كارگزاران فرهنگی و اجرايی حج با رهبر معظم انقلاب +
16/8/1386 - بيانات در هفدهمين دوره دانش آموختگی دانشجويان دانشگاه علوم انتظامی +
9/7/1386 - بيانات در ديدار اساتيد و رؤساى دانشگاهها +
17/7/1386 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشجويان نخبه، برتران كنكور و فعالان تشكلهاى سياسى فرهنگى دانشگاهها +
9/8/1386 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار دانشآموزان و دانشجويان بسيجى +
16/8/1386 - بيانات رهبر معظم انقلاب در هفدهمين دورهى دانشآموختگى دانشجويان دانشگاه علوم انتظامى +
16/8/1386- بيانات در ديدار گردانهاى نمونه عاشورا و الزهراى بسيج +
تازهها...
سال 87
1/1/1387 - پيام نوروزى رهبر انقلاب به مناسبت حلول سال 1387 +
1/1/1387 - بيانات در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى +
6/2/1387 - مصاحبه رهبر انقلاب در هنگام رأىگيرى مرحلهى دومِ انتخابات هشتمين دورهى مجلس +
11/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با مردم شيراز +
12/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در مراسم نظامی مشترك يگانهای نيروهای مسلح فارس +
12/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با فرهنگيان استان فارس +
13/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با خانواده شهدا +
14/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار بسيجيان استان فارس +
14/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار با دانشجويان استان فارس +1 و +2
15/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع مردم و عشاير شهرستان نورآباد ممسنی +
16/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در جمع مردم كازرون +
17/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در ديدار با نخبگان استان فارس +
18/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان اجرائى استان فارس +
19/2/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مردم لارستان +
14/3/1387 - بيانات رهبر انقلاب در مراسم نوزدهمين سالگرد رحلت امام خمينی (ره) در بهشت زهرا سلامالله عليها +
4/4/1387- بيانات رهبر انقلاب در مراسم مولودی خوانی در خجسته سالروز ميلاد حضرت فاطمه (س) +
5/4/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار رئيس، مسئولان و جمعی از قضات و كاركنان دستگاه قضايی +
26/4/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار قشرهای مختلف مردم به مناسبت خجسته سالروز ميلاد حضرت علی (ع) +
9/5/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار مسؤولين نظام در سالروز بعثت نبی مكرم اسلام (ص) +
27/5/1387 - بيانات رهبر انقلاب در نيمه شعبان سال 87 +
3/6/1387 - صوت كامل بيانات رهبر انقلاب در ديدار رييسجمهوری و اعضای هيئت دولت +
6/6/1387 - صوت كامل بيانات رهبر انقلاب در ديدار نخبگان جوان دانشگاهی +
12/6/1387 - بيانات در پايان محفل انس با قرآن كريم در روز اول ماه رمضان 1429 +
19/6/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگزان نظام در ماه رمضان 87 +
25/6/1387 - بيانات در ديدار با شاعران در ماه رمضان 87 +
30/6/1387 - خطبههای نماز جمعهی تهران، رمضان 1429 +
3/7/1387 - بيانات در ديدار نخبگان علمی و اساتيد دانشگاهها رمضان 87 +
7/7/1387 - بيانات در ديدار صدها نفر از دانشجويان دانشگاهها رمضان 87 +
10/7/1387 - خظبههای نماز عيد سعيد فطر +
10/7/1387 - بيانات در ديدار مسئولان نظام در روز عيد سعيد فطر +
28/7/1387 - بيانات در مراسم تحليف و اعطای سردوشی دانشجويان دانشگاههای افسری ارتش در دانشگاه امام علی ع +
8/8/1387 - بيانات در ديدار دانش آموزان و دانشجويان در آستانهی روز دانشآموز +
15/8/1387 - ديدار كارگزاران فرهنگی و اجرايی حج +
19/8/1387 - سخنرانی قديمی رهبر انقلاب در مورد امام رضا عليهالسلام +
19/8/1387 - كليپ صوتی؛ السلام عليك يا علیبن موسیالرضا المرتضی عليهالسلام (با صدای رهبر انقلاب) +
29/8/1387 - بيانات در ديدار شركت كنندگان در هفدهمين اجلاس سراسرى نماز +
29/8/1387 - نماز در قطار؛ گزيدهای از بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگزاران نماز +
9/9/1387 - منتخبی از بيانات رهبر انقلاب در مورد ازدواج جوانان +
14/9/1387 - دانشجو بايد معتدل باشد؛ كليپ صوتی بيانات رهبر انقلاب در ديدار دانشجويان +
17/9/1387 - شهيد حاج احمد كاظمی؛ كليپ صوتی بيانات رهبر انقلاب در مراسم تشييع شهدای عرفه +
24/9/1387 - بيانات در دانشگاه علم و صنعت / 1 + حجم: 11 مگابايت
23/9/1387 - بيانات در دانشگاه علم و صنعت / 2 + حجم: 15 مگابايت
27/9/1387 - بيانات در روز عيد غدير خم + حجم: 9 مگابايت
2/10/1387 - نفیها و اثباتهای جمهوری اسلامی؛ گزيده بيانات رهبر انقلاب در دانشگاه علم و صنعت + حجم: 450 كيلوبايت
5/10/1387 - بم به اميد خدا شاد و جوان خواهد شد؛ گزيده بيانات رهبر انقلاب در ديدار مردم بم + حجم: 750 كيلوبايت
28/10/1387 - پيام رهبر انقلاب به اسماعيل هنيه در مورد جنايتهای غزه +
16/10/1387 - مقتل حضرت اباالفضل عليهالسلام از زيان رهبر انقلاب در روز تاسوعا در نماز جمعه سال 79؛ حجم: 1.8 مگابايت +
13/10/1387 - روضهخوانی رهبر انقلاب در مصائب حضرت اباعبدالله عليهالسلام در سال 67؛ حجم: 300 كيلوبايت +
13/10/1387 - روضهخوانی رهبر انقلاب برای شهادت حضرت قاسم عليهالسلام در سال 77؛ حجم: 1.3 مگابايت +
12/10/1387 - شعرخوانی به زبان آذری توسط رهبر انقلاب در ادربيل در رثای ماجرای كربلا در سال 79؛ حجم: 300 كيلوبايت / حجم:300 كيلوبايت +
12/10/1387 - روضهخوانی برای حضرت علیاكبر عليهالسلام توسط رهبر انقلاب در نماز جمعه سال 74 / حجم:2.4مگابايت +
12/10/1387 - روضهخوانی برای حضرت علیاكبر عليهالسلام توسط رهبر انقلاب در سال 77 / حجم:1مگابايت +
19/11/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار فرماندهان و كاركنان نيروی هوايی ارتش [دانلود، 3.7مگابايت]
14/11/1376 - خاطرهی رهبر انقلاب از روز بازگشت امام خمينی به ايران [دانلود، 800 كيلوبايت]
14/11/1376 - خاطرهی رهبر انقلاب از دوران خفقان رژيم پهلوی [دانلود، 800 كيلوبايت]
26/11/1387 - السلام عليك يا اباعبدالله (با صدای رهبر انقلاب) [دانلود، 290 كيلوبايت]
26/11/1387 - توصيف وقايع اربعين حسينی توسط رهبر معظم انقلاب [دانلود، 1.3 مگابايت]
28/11/1387 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار با جمعی از مردم آذربايجان شرقی [دانلود،6 مگابايت]
28/11/1387 - جمعی از مردم آذربايجان شرقی با رهبر انقلاب / سرودخوانی دستهجمعی مردم [دانلود،500 كيلوبايت]
28/11/1387 - جمعی از مردم آذربايجان شرقی با رهبر انقلاب / قرائت كلامالله مجيد در ابتدای مراسم [دانلود، 1 مگابايت]
28/11/1387 - صلح امام حسن / تحليل آيتالله خامنهای از صلح امام حسن [دريافت فايل 1.8 مگابايت]
28/11/1387 - مهربانترين پدر؛ نقل داستانی از حيات پربركت حضرت محمد مصطفی صلواتالله عليه، توسط رهبر انقلاب [دريافت فايل، 300 كيلوبايت]
13/12/1387 - برگزيدهای از بيانات رهبر انقلاب در همايش بيناللملی حمايت از فلسطين در سال 85 / 1 [دانلود، 800 كيلوبايت]
13/12/1387 - برگزيدهای از بيانات رهبر انقلاب در همايش بيناللملی حمايت از فلسطين در سال 85 / 2 [دانلود، 360 كيلوبايت]
13/12/1387 - برگزيدهای از بيانات رهبر انقلاب در همايش بيناللملی حمايت از فلسطين در سال 85 / 3 [دانلود، 600 كيلوبايت]
14/12/1387 - بيانات ولی امر مسلمين جهان در چهارمين كنفرانس حمايت از ملت فلسطين [دانلود، 4 مگابايت]
24/12/1387 - شرح داستان زندگی پيامبر اعظم صلواتالله عليه و آله توسط رهبر انقلاب [دانلود، 1 مگابايت]
25/12/1387 - بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان نظام در روز ولادت حضرت رسول اعظم (ص) [دانلود، 4 مگابايت]
تازهها...
01/01/1388 - ديدار زائران حرم مطهر رضوی با رهبر انقلاب در روز اول فروردين [دانلود، 9 مگابايت]
01/01/1388 - پيام نوروزی رهبر معظم انقلاب به مناسبت آغاز سال 1388 [دانلود، 4 مگابايت]
19/01/1388 - صوت خاطره رهبر انقلاب درباره شهيد صياد شيرازی [دانلود، 400 كيلوبايت]
25/01/1388 - يك امتياز استثنائى / كليپ صوتی با سخنان فرمانده كل قوا به مناسبت هفته ارتش [دانلود، 300 كيلوبايت]
26/01/1388 - بيانات رهبر انقلاب در مراسم مشترك دانشآموختگى دانشجويان دانشگاه امام حسين (ع) [دانلود، 4.5 مگابايت]
04/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد شكست آمريكا در طبس [دانلود، 280 كيلو بايت]
05/02/1388 - پيام تسليت رهبر معظم انقلاب اسلامى در پی حادثه ی مصيبت بار تروريستی در عراق [دانلود،500 كيلوبايت]
09/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت روز كارگر [دانلود،500 كيلوبايت]
09/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگران، پرستاران و معلمان [دانلود، 5 مگابايت]
09/02/1388 - حضور مردم در انتخابات / گزيدهای از بيانات رهبر انقلاب در ديدار كارگران، پرستاران و معلمان [دانلود،500 كيلوبايت]
10/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت هشتمين سالگرد صدور فرمان هشت مادهای مبارزه با مفاسد اقتصادی [دانلود، 1 مگابايت]
10/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت ولادت حضرت زينب سلام الله عليها و روز پرستار [دانلود، 1 مگابايت]
سفر به استان كردستان:
22/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار با مردم سنندج [دانلود، 11 مگابايت]
22/02/1388 - گزيده بيانات رهبر انقلاب در ديدار با مردم سنندج:
» كردستان سرزمين فداكاری های بزرگ [دانلود 600 كيلوبايت]
» حاكميت اسلام [دانلود، 100 كيلوبايت]
» انتخابات [دانلود، 200 كيلوبايت]
» عزت ملی [دانلود، 100 كيلوبايت]
» مردم كردستان [دانلود، 250 كيلوبايت]
22/02/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در ديدار مردم كردستان، سرزمين هنر و فرهنگ [دانلود، 815 كيلوبايت]
22/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در جمع خانوادههای فرماندهان شهيد كردستان [دانلود،4 مگابايت]
23/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار علما، روحانيون و طلاب منطقه كردستان [دانلود، 8 مگابايت]
23/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در مراسم مشترك نيروهای مسلحِ استان كردستان [دانلود، 2.5 مگابايت]
24/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار نخبگان استان كردستان [دانلود، 5 مگابايت]
24/02/1388 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار عشاير استان كردستان [دانلود، 5 مگابايت]
25/02/1388 - كليپ صوتی از حواشی ديدار عشاير با رهبر انقلاب [دانلود، 750 كيلوبايت]
26/02/1388 - بيانات در جمع مردم مريوان [دانلود، 5 مگابايت]
27/02/1388 - بيانات در ديدار دانشجويان استان كردستان [دانلود، 9 مگابايت]
28/02/1388 - بيانات در جمع مردم بيجار [دانلود، 4 مگابايت]
29/02/1388 - بيانات در جمع مردم سقز [دانلود، 5 مگابايت]
03/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر [دانلود، 600 كيلوبايت]
03/03/1388 - بيانات در ديدار جمعی از خانوادهی شهدا به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر [دانلود، 5 مگابايت]
06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / حضور همه جانبه [دانلود، 600 كيلوبايت]
06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / وظيفهی كانديداهای انتخاباتی [دانلود، 500 كيلوبايت]
06/03/1388 - كليپ صوتی از بيانات رهبر انقلاب در مورد انتخابات / وظيفهی مردم [دانلود، 500 كيلوبايت]
موضوعات مرتبط: حضرت آیت اله خامنه ای