هميشه فكر مي كردم از چهل سالگي كه بگذرم
همين كه سفیدی رو همه موهای جوانیمو بپوشونه ؛ديگه نميخندم
به مهمونی و گردش و كوه و جنگل و بازي راغب نيستم !
اما اين یه تصور بیهوده بود
حالا تنوع در لباس و كفش و مد رو بیشتر دوست دارم
تموم جوونيم به مشكي و خاكستري و سورمه ای گذشت
چهل به بعد دنياي شادی و تفريح و رنگ و خوشى های كوتاه و طولانی مدته . احساس اينكه در نيمه دوم زندگی هستی ، به تلاش بيشترى مي پردازی تا آرزوهای انجام نشده جووني رو بدست بیاری
با عينك دقت و تيزبينانه چهل سالگی همه جوانب رو مي سنجی
هرچی پارچه در صندوق ذخیره كردی با مد امروز ميدوزی تا قديمي بودنش رو از چشمها دور كنی
به نظرم ، روز مبادا همين امروزه
آدرنالین رو در میهمانی ها با شادی قهقهه نشون مي دی
با سوار شدن تله كابين و انواع بازيهاي هيجان آور توانایی خودت رو مي سنجی سعی ميكنی امروزت رو خوب و خوش باشی
ناتواناييهای جسم رو از همه پنهون مي كنی
چهل به بعد دنياي متفاوت از جوانه بیشتر خواهان عشقی
حتى حوصله قهر و غر زدن نداری
ميدونى يه لبخند درمان همه مشكلاته
چهل سالگی به بعد يعنی چل چلي . قهقهه و شادي و تفريح .
چهل سالگی يعني درايت در وقت و هزینه
سنجيده گفتن و بموقع سكوت كردن
فكر به گذشته ها و ناكامي ها و تفريح ها و عشق های ريز و درشت و دور و نزديك
چهل به بعد يعني درك بهتر خدا
تمايل به آموزش تجربه ها، به كسایی كه حتى فقط يه سال از تو كوچكترن .خوندن و گوش كردن
نه به ياد گذشته و آه و افسوس . برعکس ، به فكر تجربه هاي جديد هستی .
اینهمه موقعیت كه بايد تجربه كني .
نيمه دوم زندگی كه نيمه واقعي نيس
شايد يك سوم باشه يا يك چهارم . بعد از چهل سالگی لذت ببر
بلندتر بخند . بیشتر بازي كن.
سفر كن . بنويس . شعر بگو . عاشق شو ....
وچهل بار در روز خودت رو تو آيينه ببین و کیف کن که الان در سن زیبای 40 سالگی هستی.
در اوج زیبایی و جذابیت
خدایا بابت همه نعمتها و زندگی زیبا و آدمای زیبا سیرتی که کنارم هستن
شکر گزارم
موضوعات مرتبط: مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: 40 سالگی , زندگی , بهره , عاشقی
درد میدونید چیه ؟
درد اینه که شما اگه هیچی به این بچه یاد ندی ولی فقط " تغییر علاقه ها " رو یاد بدی براش کافیه.
بقیش رو خودش میره دنبالش و حتما موفق خواهد شد
ولی اگه شما به این بچه همه چیز یاد بدی ولی تغییر علاقه ها رو یاد ندی ،
اون چیزایی هم که بهش یاد دادی دیگه به درد نمیخوره...
و این اتفاقیه که الان توی کشور ما در آموزش و پرورش داره میفته 40 ساله !
و البته صدها ساله ...
موضوعات مرتبط: کودک ، آموزه هایم به کمیل و علی ، مرد اردیبهشتی
برچسبها: درد , کودک , آموزش , زندگی
پسرم که به دنیا آمد نام تورا روی او میگذارم ...
هر روز با بهترین تعابیر جهان بیدارش میکنم در آغوشش میگیرم ... میبوسمش،
بزرگتر که شد لابد از پدرش میپرسد چرا این اسم را برایش انتخاب کردهایم؟
پدرش هم طبق معمول با غرولند حواله اش میدهد به من که برو از مادرت بپرس بگذار ببینم اخبار چه میگوید ...
من اما،
دستش را میگیرم میبرمش دنجترین جای خانه ...
پیشانیاش را که بوسیدم دستانش را که در دستم فشردم ...
آن وقت مینشینم تو را زار زار برایش گریه میکنم... ...
موضوعات مرتبط: بخشهایی از داستان زندگی من ، مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: شرمندگی , پسر , دنیا آمدن , شمال
یک دقیقه مطالعه
چهار اصطلاح غلطی که نیاز به اصلاح دارد
۱- خدا بد نده :
این کلام بی معرفتی به پروردگار است.
زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:
هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیه خدا و هیچ بدی به شما نمیرسد مگر از ناحیه خود شما (که بخاطر اعمال خودتان است)
۲- عیسی به دین خود، موسی به دین خود :
این جمله معنای صحیحی ندارد.
زیرا بین پیامبران خدا، کوچکترین اختلافی نبوده و همه آنها مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت میکردند و عقیدۂ یکسانی داشتند.
۳- ولش کردی به اَمان خدا :
این حرف کفر آمیز است.
زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست. بهتر است بجای این کلام گفته شود:
"ولش کردی به حال خودش"
۴- انسان جایز الخطاست :
این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا کردن جایز نیست.
بهتر است بگوییم انسان "ممکن الخطا" است.
یعنی ممکن است خطا کند و بهترین خطا کنندگان، توبه کنندگان هستند.
موضوعات مرتبط: آموزش ، راهبرد و تحلیل ، سخن روز ، پیشنهاد مدیر ، پیامها
برچسبها: خدا بد نده , عیسی به دین خود , به امان خدا , جایزالخطا
معلوم نیست چه مرگمان شده...!
که نه عین ادم عاشق میشویم ...
و نه عین ادم بیخیال...!
دلمان، بعضی وقتها ،
برای یک نفر ،
یه ذره میشود....
ولی گاهی ،
اگر همان یک نفر ، را یک هفته هم نبینیم ،چیزی نمیشود...!
بعضی وقتها ،
لبخند یک نفر ، یک دنیا ، انرژی بهمان میدهد...
و گاهی ، از ته دل خندیدن های ان یک نفر ،
حالمان را بهم میزند...!
انقدر ذره ذره عاشقی کرده ایم ...
و هر ادم جدیدی را به حریم خودمان راه داده ایم....!
که بلد نیستیم عاشق ثابت باشیم...!
بلد نیستیم همیشه دلتنگ و نگران یک نفر باشیم....!
خودمان را تمام ایام سال ....
و تمام نقاط دنیا ، کنار همان یک نفرز، تصور کنیم...!
همیشه ...همیشه...همیشه...
حرف های قشنگی برای زدن داشته باشیم....!
ما انقدر خرد عاشقی کرده ایم....!
و عشق های ریز ریز داشته ایم...
که کلان عاشقی کردن را یادمان رفته .....!
و حالا هرچقدر زور میزنیم نمیشود ... که بشود....!
نمیشود که عشقمان ! همانی باشد که میخواهیم...!
نمیشود که این یکی را با بقیه مقایسه نکرد ...!
الان میفهمم که این ازادی گاهی بدترین درد...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: عشق , آزادی , زندگی , عادت
فاصله تهران تا شهرهای دیگه با هواپیما، قطار و ماشین چقدره ؟
خیلی مواقع پیش میاد که آدم برای مسافرتهاش آپشنهای مختلفی رو در نظر میگیره و یکی از مهمترین انتخابها ، انتخاب فاصله به شهر مورد نظرشه و با دیدن تایم زمانی این فاصله میتونه بهتر تصمیم بگیره .
برای راحت تر شدن کار شما با در نظر گرفتن تهران به عنوان مبدا ، مسافت دیگر شهرها رو براتون اینجا آوردیم که ازش کمک بگیرید .
سفرهای خوش و سلامتی را برای شما آرزو میکنیم
برای دیدن این پست به ادامه مطلب بروید
موضوعات مرتبط: آموزش ، پیشنهاد مدیر ، اطلاعات عمومی ، جهت یابی
برچسبها: فاصله شهرها , مسیر حرکت , ماشین و قطار و هواپیما , مسافرت
ادامه مطلب
خوشبختی گاهی ، آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش ، که حسش نمیکنیم ،
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم ، خوشبختی بود ،
دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن ، خوشبختی بود ،
خنده های کودکیهامان ، شیطنت ها ، آهنگ های نوجووانیمان ، خوشبختی بود ،
اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم ، چای را با غر غر خوردیم که کمرنگ یا پر رنگ است ، سرد یا داغ است ،
زور زدیم تا دستمان را از دست بابا جدا کنیم و آسوده بدویم ،
گفتند ساکت ، مردم خوابیده اند و ما ، غر غر کردیم و توپمان را محکمتر به دیوار کوبیدیم ،
خوشبختی را ندیدیم یا ، نخواستیم ببینیم شاید ،
اما ، حالا ، دوست نازنینم، هرکجا که هستی ، هر چند ساله که هستی ، با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی ها که همه مان داریم ،
امروز را ، قدر بدان ، خوشبختی های کوچکت را بشناس و باور کن ،
عشق را بهانه کن ، برای بوییدن دامان مادرت که هنوز داریش ، برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمیلرزد ،هنوز هست ،
بهانه کن برای به آغوش کشیدن یک دوست ،
رفیق جانم ، خوشبختی ها ماندنی نیستند ،
اما ، میشود تا هستند زندگیشان کرد ، نفسشان کشید....
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: خوشبختی , زندگی , پدر و مادر , کودکان
کاش در کنار
این همه باشگاه زیبایی اندام،
یک باشگاه زیبایی افکار هم داشتیم !!
مشکل امروز ما اندامها نیستند،
" افكارها " هستند ...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: افکار , مطالعه , پرورش اندام , پرورش افکار
بخواب
آرامشِ خيال نداشته ام ، پيشكش.
خستگي پلك هايت را سبك كن، كمي شانه دارم ،
اندكي آغوش براي گريستن
قول مي دهم حرفت را از چشم هايت بفهمم،
دهانت را براي گفتن كلمات بي احساس باز نكن،
اگر از دوستت دارم هايي كه بخشيدم چيزي در آستين داري،
يكي دو تا دردهاي مزمن مرا كفايت مي كند…
خسته اي عزيز من! عجب روز طولاني و غروب نفس گيري بود، بخواب ، نامهربان من…
شب بخير هم نمي خواهم، شبي كه تو ماهش نباشي به خير نمي شود …!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: خواب , آغوش , گریستن , درد
تا حالا شده که با خودتان بگویید : اع ... ! این صحنه رو قبلا یه جایی دیدم !!!
نام علمی این پدیده "دژاوو" است . وقتی در موقعیتی قرار میگیرید که مطمئن هستید قبلا اتفاق افتاده
برای مثلا پشت میز کامپیوتر نشسته اید و دارید تایپ میکنید ناگهان لیوان آب برعکس میشود و روی کیبورد میریزد و شما در یک ثانیه متوجه میشوید که آب ریخته شده روی کیبورد ، لیوان کج شده ، متنی که تایپ میکردید همه و همه دقیقا با این شکل قبلا دیده اید .
اما آیا واقعا ما آینده را قبلا دیده ایم ؟
یکی از پدیده هایی که هنوز دانشمندان متوجه آن نشده اند دژاوو است . دانشمندان معتقدند دژاوو در واقع یک تلقین است و شما چنین چیزی را قبلا ندیده اید . در واقع دژاوو یک پیام مغزی است که مغز در مواقعی برای شما میفرستد که علت آن هنوز شناخته نشده است .
نکته جالب اینجاست که افراد نویسنده و خلاق و رویاپرداز خیلی بیشتر از سایرین دژاوو میبینند . که این نشان دهنده فعالیت زیاد مغز آنهاست
طرفداران تئوری هم نکات مختلفی را راجع به دژاوو گفته اند :
۱ - این صحنه هارا در خواب دیده ایم . به عبارتی در خواب اینده را میبینیم . و این یعنی اینده قبلا اتفاق افتاده !
۲ - همزاد ما در زمین دوم چنین کاری انجام داده و چون با ما مرتبط است ما آنرا میبینیم .دژاووی کارهایی هم که ما انجام میدهیم برای همزاد فرستاده میشود .
۳ - برخی این ادعا را دارند که بعد از دژاوو اتفاق خوبی برایشان افتاده . یا روز هایی که دژاوو داشته اند روز خوبی بوده است .
۴ - ممکن است در زندگی قبلیمان (راجع به زندگی قبلی در کانال بحث شد) چنین کاری انجام داده ایم
شما در باره دژاوو چه فکر میکنید ؟
موضوعات مرتبط: روان شناسی ، اطلاعات عمومی ، متفرقه ، پزشکی ، تعبیر خواب
برچسبها: دژاوو , زندگی قبل , همزاد , خیال
ما آمده ایم در این دنیا که زندگی کنیم! خیلی از ما ۳۰ یا ۴۰ سال از عمرمان را نابود میکنیم به این بهانه که میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم.
آینده کِی یا کجاست؟ کی به آرامش می رسم؟ مگر در آینده من میتوانم در یک روز به جای یک ناهار دو تا ناهار بخورم؟ یا به جای یک لباس، سه تا لباس روی هم بپوشم؟
تا کی و کجا حال را، برای آینده بهتر خراب کنم؟!
زندگی مقصد نیست
زندگی یک راه است
زندگی یک جاده است
که باید تا آخر عمر در این جاده پیش برویم تا زمانیکه حذف شویم
ما به این دنیا نیامده ایم که تمام عمرمان را برای آینده درس بخوانیم و کار یا پس انداز کنیم.
ما به این دنیا نیامده ایم که مانند ماشین فقط به دنبال آینده باشیم.
از زندگی باید لذت برد
از جاده لذت برد
از لحظه لذت برد
"اکنون" هدیه ای در دستان ماست. آن را قدر بدانیم و این اندیشه را به فرزندانمان انتقال دهیم
موضوعات مرتبط: خوب زندگی کنیم ، دل نوشته ها
برچسبها: زندگی , مقصد , راه , لذت
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم !!
موضوعات مرتبط: سخن روز ، شعر ، مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: رجعت , سعادت , محبت , فهم
هدایت سی.دی.اس: در این روش از خاصیت انعکاس امواج راداری در سطح زمین و یکسان نبودن آن در نقاط مختلف برای هدایت موشک استفاده میشود.
در این روش موشک علاوه بر رادار مجهز به دستگاهی است که نوع امواج راداری منعکس شده از نقاط مختلف زمین را تشخیص میدهد.
البته موقعیت دقیق موشک نیز از طریق مقایسه ارقام موجود در حافظه و ارقام مشخص، تعیین میشود.
این روش نسبت به روش جی.پی.اس از گستردگی بیشتری برخوردار بوده و هزینه طراحی آن نیز بیشتر است گرچه زیرساختهای لازم برای روش هدایت برپایه جی.پی.اس بسیار هزینهبر تر است.
ج)سامانه انطباق جغرافیایی: این سامانه براساس اطلاعات دقیق توپوگرافی از زمین استوار است.
روش هدایت با این شیوه اینگونه است که محوطهای از سطح زمین به طول 10 و به عرض 2 کیلومتر به مربعهای یکصد متری تقسیم و ارتفاع متوسط در هر کدام از آنرا مشخص و به صورت ماتریس به صورت دیجیتال به حافظه رایانه وارد میشود.
موشک وقتی به محوطه مورد نظر رسید ارقام اندازهگیری شده را با ارقام ارسالی از موشک در حافظه مقایسه میکند و با توجه به نتیجه مقایسه موقیت محل شناسایی شده و دستور بعدی را از طریق دستگاه محاسبه به سامانه کنترل خودکار صادر میکند.
البته در این روش بررسیهای بعدی در زمانی که موشک به هدف نزدیک میشود انجام میگیرد و سرانجام مسیر انتخاب میشود.
این روش هدایت برای زمینهایی که از عوارض و ناهمواریهای زیاد برخوردارند مناسب است.
از آنجایی که امواج رادار موفق به عبور از مسیرهای صخرهای و کوهها نیستند روش سی.دی.اس موفق نیست بنابراین برای مسیرهای سنگلاخی مرتفع یا کوهستانها، موشکهای کروز بیشتر بر پایه این روش هدایت میشوند.
موضوعات مرتبط: نظامی ، ماهواره ، آموزش ، پیشنهاد مدیر
برچسبها: C , D , S , سی دی اس
قلبتان را از نفرت پاک کنید.
ساده زندگی کنید.
بیشتر ببخشید.
کمتر توقع داشته باشید.
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، سخن روز ، خوب زندگی کنیم ، دل نوشته ها
برچسبها: قلب پاک , زندگی ساده , بخشش , کم توقع
به طرف مقابل نگویید فکرش را نکن! همچنین موضوع صحبت را عوض نکنید!
بگذارید داستان و مسئله خود را بارها و بارها تکرار کند تا آرام شود!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: حرف زدن , درد دل , طرف ما , گفتگو
دلتنگ توام پشت پرچين
ارديبهشت منتظرت مى مانم
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: اردیبهشت , دلتگی , زندگی , انتظار
نمی گذارد که فراموشت کنم
این باران مدام اردیبهشت ...
موضوعات مرتبط: مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: باران , اردیبهشت , زندگی , خاطرات
من فکر میکنم خاطره ها دست هایی مصنوعی اند ؛
دراز می شوند
می فشاری شان
اما ؛ حس نمی کنند ...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: خاطره , دست مصنوعی , زندگی , گذشته
همیشه اونجا که باید می موندم رفتم...
اونجا که باید میرفتم موندم...
اونجا که باید نگران می بودم بیخیال بودم...
اونجا که باید بیخیال می بودم نگران بودم...
هیچوقت... هیچوقت با زندگی هماهنگ نبودم...
یا زندگی با من هماهنگ نبود !؟ ...
این روزا دیگه نه جرات رفتن دارم نه تاب موندن..
نمیدونم اگه عبور کنم وارد میشم یا خارج...
نمیدونم اگه قدم بردارم دور میشم یا نزدیک...
همین طوری موندم حیرون...
نمیدونم بخندم یا گریه کنم...
خسته شدم از دستم خودم...
خسته از اینهمه ندونستن...
نمیدونم شاید وقته اون رسیده پایان تلخی رو برای این تلخی بی پایان انتخاب کنم...
کلیشه ای نیستما...
اما یه پایان تلخ بهتر ه از یه تلخی بی پایان...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: تلخی , خسته , رفتن و ماندن , ورود به زندگی
سیستم آموزشی بچه ها را بسمت وکالت و مهندسی و دکتری می برد.
رسانه ها فوتبالیست شدن و هنرمند شدن رو تبلیغ میکنن.
تو خونه همه دنبال اینیم که بچه هامون درس بخونن و تحصیل کرده بشن و...
کجای این آموزش و تربیت به بچه ها یاد میده کارآفرین باشن ؟ برای خودشون کسب و کار داشته باشن ؟ شرکت تاسیس کنن و صاحب کار باشن ؟ تجارت کنن و تاجر بشن ؟
تقریبا هیچ جا ... کلا در حال آموزش به بچه هامون هستیم که توی زندگی اصلا ریسک نکنن و کارمند باشن تا توی عافیت زندگی کنن.
حالا چگونه فرزندان را کارآفرین تربیت کنیم ؟
پول تو جیبی دادن به بچه ها عادتیه که ذاتا بچه ها رو غیر مستقل و حقوق بگیر بار میاره. راه حل مناسب به نظر میرسه این باشه که پول تو جیبی بچه ها مشروط بشه به کمکی که به خانواده میکنن و کارهای خلاقانه ای که انجام میدن.
هر شب براشون قصه نخونید.
۴ شب شما قصه بخونید و ۳ شب بخواید اونا برای شما قصه بگن.
کارآفرین باید بتونه سناریو ایجاد کنه و دیگران رو تحت تاثیر قرار بده.
بچه ها رو تشویق کنید جلوی دوستاشون راجع به اسباب بازیهاشون و بازی هایی که بلدن سخنرانی کنن. یاد بدید که روی بقیه تاثیر بزارن .
اگه جایی مثلا توی رستورانی میرید و خدمات نامناسبی میگیرید به بچه ها یاد بدید که خدمات نامناسب رو تشخیص بدن و بتونن انتقاد کنن.
موضوعات مرتبط: آموزش ، آموزه هایم به کمیل و علی ، پیشنهاد مدیر ، تجربیات بچه داری من ، خانه و خانواده
برچسبها: تربیت , کودک , کارآفرین , سیستم آموزشی
تو زندگی یه آدمایی پیدا می شوند که انگار از جنس قواعد زمین نیستند ...
بی ادعا، بی توقع و ساکتند ...
در دوستیشان منفعتی نیست ...
هرچقدر بد اخلاقی و خشم ببینند بازهم به رویت لبخند می زنند ...
در چشمهایت زل میزنند و خودخواهیت را نقض می کنند ...
نمیدانم خودشان را با چه قیاس می کنند که فکر می کنند بدترین آدم روی زمینند !!! ...
کلاه بر می دارم از سر و سلام میکنم به تو ای گرامی ...
ای کاش من هم مثل تو بودم ... ای کاش ...
موضوعات مرتبط: مرد اردیبهشتی ، دل نوشته ها
برچسبها: آدم , انسان , نیکو , جنس بهار
365 روز از من باز هم گذشت
و باید صفحه سفید دیگری که پیش روم گذاشتن رو پر کنم.
پستی و بلندی زیادی دیدم ..
عوضش هرجا نا امید شدم خدا رو دیدم .
خدا کنه سالی سفید داشته باشم و برگه ام رو کم غلط تحویل بدم.
یک سال بزرگتر شدم …
یکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم بزرگ بشم یا نه ؟
تونستم با مشکلات خودم کنار بیام ؟
تونستم همونی باشم که هستم ؟
تونستم بعضی از عیبهام رو برطرف کنم ؟
تونستم کسی رو نرنجونم ؟
تونستم دل کسی رو شاد کنم ؟
نمی دونم … باید فکر کنم …
شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودم ...
ولی یکسال بزرگتر شدم …
اونم خیلی سریع ……….. روز قشنگیی بود !!!!!!!!
همیشه روز تولد آدم قشنگه
و وقتی همه اونهایی که دوستت دارن تولدت رو بهت تبریک میگن ،
تازه می فهمی چقدر زیادن آدمهایی که دوستت دارن.
و این خودش روز و شبت رو قشنگتر می کنه.
خداوند رو شاکرم بخاطر سلامتی و عشقی که در لحظه لحظه زندگیم جاریه …
و از خدا ممنونم که نگاه مهربونشو هیچ وقت از من و زندگیم دریغ نکرد
و همیشه کنارم بوده
از خدا میخوام تو این سال جدید هم هوامو داشته باشه.
......... ما را به سخت جانی خود این گمان نبود ...........
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: تولد , زندگی , بزرگ شدن , تربیت
خیلی وقتها به امتحان دیکته فکر میکنم .
اولین امتحانی که در کودکی با آن رو به رو شدم .
چه امتحان سخت و بی انصافانه ای بود .
امتحانی که در آن، نادانسته های کودکی بی دفاع
مورد قضاوت بی رحمانه دانسته های معلم قرار میگرفت.
امتحانی که در آن با غلط هایم قضاوت میشدم نه با درست هایم.
اگه دهها صفحه هم درست مینوشتم
معلم به سادگی از کنار آنها میگذشت
اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز خط میکشید که درست هایم رنگ میباخت.
جوری که در برگه امتحان آنچه خودنمایی میکرد غلط هایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته ها و توانایی هایم نیست
بلکه نداشته ها و ضعف هایم است.
آن روزها میدانستم گرچه نوشتن را می آموزم اما ...
بعدها وقتی به دیگران دیکته میگفتم همانگونه قضاوت میکردم که با من شد و حتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته میگفتم و آنقدر ادامه میدادم تا دور غلط های دیگران ، خط بکشم.
نمبدانم قضاوتهای غلط با ما چه کرد
که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران میگذریم
اما با دیدن کوچیکترین خطا چنان دورشان را خط میکشیم
که ثابت کنیم تو همانی که نمیدانی ، که نمیتوانی.
کاش آن روز معلمم چیزی مهمتر از نوشتن به من می آموخت.
این روزها خیلی سعی میکنم دور غلطهای دیگران را خط نکشم.
این روزها خیلی سعی میکنم که وقتی به دیگران می اندیشم
خوبیهایشان را ورق ورق مرور کنم.
این روزها خیلی سعی میکنم توانائیها و داشته های دیگران را ببینم و به آنها بگویم
کاش بچه هایمان مثل ما قضاوت نشوند.
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: مثال , کودکی , دیکته , دیگران
بعضی آدما نمیدونم چی تو وجودشون دارن که وقتی به زندگیت میان،
همراه خودشون هم دلبستگی میارن و هم وابستگی،
وقتی هستند که هستند،
وقتی نیستن هم هستند...
بودنشون وزن داره نبودنشون هم وزن داره،
لامصبا قوانین نیوتون رو به چالش کشیدن...
طرف همش 60 کیلو هم نمیشه اما نبودنش چند تُن حس میشه...
منحنی لبخندش کافیه تا زندگی خطی و روزمره تو رو یه نقطه عطف باشه
و تو رو از این رو به اون رو کنه...
این آدما وقتی به زندگیت وارد میشن روی بند بند زندگیت یادگاری مینویسن
و به در و دیوار دلت خط میندازن...
اینا باید بدونن وقتی چیزی رو خط انداختی باید پاش بمونی باید مرد باشی و پاش بمونی...
اون جای خط رو هیچ چیز دیگه ای نمیتونه پر کنه...
شما یک ماشین رو که خط بندازی،
حالا هی اینو ببری صافکاری،
هی ببری نقاشی،
پولیش بزن و هزار کار دیگه...
نه آقا این ماشین ماشین روز اول نمیشه،
حالا هرچقدر هم صاف و صوف بشه ماشینیه که روش خط افتاده...
باید تو دل و جون ماشین نفوذ کنی تا اینو بدونی...
حالا حکایت ما آدماست هیچ مرهمی نمیتونه جای خط آدما رو پر کنه...
حالا هی خودتو سرگرم کن،
هی خودتو گول بزن،
جای خالی این آدما با هیچ چی پر نمیشه...
این آدما رو اگه دیدید از قول من بهش بگید:
آدمای تنها رو تنها نزارید..
نابود میشن...
تباه میشن...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: تنها , آدم خاص , زندگی , مرهم درد
تو زندگی یه چیزایی هست
که نه میشه به زبون آورد
نه رو کاغذ
و نه فراموش کرد
همین ها میشن چروکهای صورت، موهای سفید، بد اخلاقی های گاه وبیگاه....
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: زندگی , چروک صورت , موهای سفید , بداخلاقی
گرفتار اون دردهایی ام که باید بری تو یه چاه فریادشون کنی،
دردهایی که جاشون تو دل آدم نیست تو گلوی آدمه،
دردهایی که بغض میشن،
دردهایی که آرام آرام خفت میکنن ...
شایدم دردی نیست و من مرد بسیار بسیار حساسی شدم،
همه چیز بر وفقه مراده و کم کسری نیست ...
اونوقت من درد بی درمانی گرفتم که نمی دانم چارش چیست،
یا چطوری تمام می شود، یا آخرش چطور قرارست تمام مرا برباد دهد...
قبلا فکر میکردم چاره این دردها سفره،
اما سفر هم نیست...
نمیدونم...شاید هم باشه،
شاید چاره این باشه که بری تو کوچه پس کوچه های شهر غریب خودتو گمو گور کنی،
و دیگه هم پیدا نشی...
دیگه پیدا نشی !!!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: زندگی , درد بی درمان , غربت , چاره
https://www.aparat.com/v/XCV67
https://www.aparat.com/v/Des8u
https://www.namasha.com/v/CkzGzibg
https://www.aparat.com/v/Ra0kW
https://www.namasha.com/v/VpEbZ2dU
https://www.namasha.com/v/TgR4HOrr
https://www.aparat.com/v/EAOWF
https://www.aparat.com/v/6NQFV
https://www.aparat.com/v/QRYiB
https://www.aparat.com/v/EAOWF
https://www.aparat.com/v/2Reb3
https://www.aparat.com/v/l1jNZ
https://www.aparat.com/v/hpDMF
https://www.aparat.com/v/1IMSb
https://www.aparat.com/v/GZx5j
https://www.aparat.com/v/1IMSb
ادامه دارد
موضوعات مرتبط: معرفی سایت و لینک مفید
برچسبها: شهید , شهدا , لینک فیلم , لینک مفید
اردیبهشت
مواظب اطرافیانتان و به ویژه آنهایی که برایتان عزیز هستند باشید.
مهربانی و حس همدردی که با دیگران دارید باعث خواهند شد خدمت رسانی به دیگران بخش مهمی از امروز شما را تشکیل دهد.
از این فرصت استفاده کرده و خودتان را با استفاده از توجه و مهربانی خود به شخصی که برایتان از ارزش و اهمیت ویژه ای برخوردار است نزدیک کنید.
امروز شما بالاخره پاداش زحماتی که در ماه گذشته در جنبه های مختلف زندگی خود کشیده بودید را دریافت خواهید کرد.
با این همه یک نکته را نباید فراموش کنید. این شور و انگیزه و اراده بی نظیری که در وجود خود احساس می کنید به یک منبع پایان ناپذیر متصل نیست و شما باید از آن به درستی استفاده کنید.
موضوعات مرتبط: مرد اردیبهشتی
برچسبها: باران , اردیبهشت , زندگی , خاطرات
مدتیه که دیگه افکارم تبدیل به کلمه نمیشن، همینطور فکر میمونن، انگار که یخ زده باشن، ماتشون برده، مجسمه شدن...شاید هم من به زمان سکوت و خاموشی همیشگی نزدیک شدم، نمیدونم کی ادم میرسه به اون مرحله، که به همه چیز فقط نگاه میکنه و ساکته و گاهی یه لبخندی شاید بزنه...
با این حال من هنوزم میشینم و فکر میکنم، با این تفاوت که نمیتونم بگم به چی...
به یک سری چیز که از کلمه شدن پرهیز دارن...یک سری امید که از اینکه تو دلم پرورانده بشن پرهیز دارن....یک سری برنامه که از فکر اجرایی شدن هم پرهیز دارن...و یک سری تصمیم که از گرفته شدن پرهیز دارن...
حس میکنم مثل صحنه ای از یک فیلمم که متوقف مونده تا دوباره دکمه اجرا زده بشه و راه بیفته، اما تماشاچیش دیگه به تماشایش ننشسته و پاشده رفته...
گاهی هم هرچی می گردم توی اتاق سرم چیزی نیست...انگار تو یک اتاق خالی، تاریک، بی در و پنجره، و متروک کورمال کورمال دنبال چیزی بگردی و خودتم ندونی چیه...یکی چیزی....هر چی جز خودت
نمیدونم این حال یه دردِ یا درد نیست اما درمانش زمان...این رو خوب میدونم که زمان درمان همه چیزه....همه چیز..همه عشقای پر شور...همه فراقهای غیر قابل تحمل...همه (( بی تو میمیرم های)) خوش آهنگ...همه ((دلم برات تنگ شده های)) دلفریب... زمان درمان همه دردهای درمان ناپذیزه،زمان غباریه که روی همه چیز میشنه و همه چیز رو در خودش غرق میکنه...
زمان تا هرچیزی رو پایان نده دست بردار نیست، بعد یک روز می بینی که تموم شده ...تمومه تمومممممممم...همه اون دوستی عظیم...همه اون خوابای آشفته...همه خشم و اندوه و عشق ونفرت...
زمان بی رحمانه همه احساسات رو تبدیل به مترسکی میکنه که حتی پرنده لنگی رو هم نمیترسونه...تو گنهگاری و بی گناهی و بیشتر از هر چیزی این وسط غریبه ای...غریبه...
فقط نگاه میکنی و خاموشی...دنیای این روزای منم همرنگ خاک شده انگار ...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: زندگی , دلتنگی , جامانده , فراق
تمام سالهای زندگیم متعلق بود به آدما..آدمایی که اومدن و رفتن...همیشه نگرانشون بودم، دلتنگشون میشدم...بی تفاوت بودن و حساس بودم...ساده میگرفتن و سخت میگذروندم...گذشتن و گذر کردم...شکستند و رهام کردن...رها کردم و تمامش گذشت...
این بار تصمیم گرفتم تمومش کنم...تک تک این روزهای آخرسال و رو تو همین چهار دیواری که با تمام نقصهاش حریم شخصیم محسوب پای همین لپ تاب میشنم... حرفهای ادمها رو میشنوم و گذر میکنم...تمام سالهایی که دماغشون رو تو زندگیم کردن که من میخوام چکار بکنم...منم کار خودمو کردم...مهم نیست...مهم حس خوبیه که با یادآوریش تو تمام سلولهای بدنم میشینه و لبخند میزنم...حالا هرچقدر هم که سخت باشه که کاری نباشه و نونی نباشه...ولی تنها حس خوبش که با من میمونه...حس خوبی که نون و آبی نداره...
یه جای کار رو به ما از بچگی اشتباه آموزش دادن...نگفتن اینکه اصل اول حس خوشبختیه...تمام چیزها میان و میرن حس خوشبختیه که میچسبه به دلت و تا همیشه باهات میمونه...وقتی ته دلت به هدفی که اعتقاد داشته باشی رسیده باشی و واسه بدست آوردنش حتی از خودتم گذشته باشی...
این روزهای اول سال 98 رو هم تو همین خونه که انگار یه جا خارج از دنیاست میمونم...تا تمام خاطرات و اتفاقات این سالهای از کف رفته رو مرور کنم تا بتونم به دلم اجازه دل کندن و گذشتن و تنهایی مسافرشدن رو بدم...سفر به جایی که نمیدونم هنوز کجاست...جایی برای تنهایی و پایان...
واسه فرزندانم مینویسم، تنها چیزی که واستون آرزو میکنم داشتن حس خوب و لذت بردن از زندگیه...حتی اگه اون لذت شنیدن صدای گنجشکها یا پیچیدن باد تو موهاتون باشه...همین کوچکترین ها که شاید روزی به چشمتون نیان یک جا میشوند بزرگترین لذت زندگیتون...
دنیا رو خوب ببینید و لذت ببرید...لذت واقعی...اونوقت خوشبختی از شما دل نخواهد کند...
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: زندگی , دلتنگی , آدما , خوب و بد
بخشهای بزرگی از کلیسای نتردام در آتش سوخت. یک کلیسای 700 ساله که در جزیره سیته در میانه رود سن و در منطقه چهارم در مرکز پاریس واقع است و هر سال قریب به ۱۳ میلیون نفر از آن بازدید میکردند و ارزشی حیاتی برای کشور فرانسه داشت.
طبعاً در این کشور رسانهها به چرایی رخ دادن ماجرا میپردازند و مقصران را بازخواست میکنند. اما اگر این اتفاق در ایران رخ می داد واکنشهای احتمالی چطور بود؟
ابتدا در شبکههای مجازی خبر منتشر میشد. بعد از چند بار تائید و تکذیب با انتشار فیلم و عکس همه از آن خبردار میشدند.
تلویزیون در ابتدا سکوت میکرد. بعد وقتی که خبر را «همه» شنیدند، خبر کوتاهی در این مورد زیرنویس میشد.
به سرعت جوکها و کلیپهای طنزی در مورد این ماجرا ساخته و دست به دست میشد. از جمله کلیپ نقی معمولی که می گوید: «آخه چرا دارین منو بازی میدین شما. چرا میخاین شما همه چی رو عادی جلوه بدید؟ هیچ ننگی از این بزرگتر نیست، من دارم به قهقرا میرم؛ فقط بذارید برم من!»
شایعات شکل میگرفت: «کار خودشونه! میخوان ما گرونی پیاز یادمون بره»!، «میگن عملیات تروریستی بوده»، «دروغه! این فیلم مال ایران نیست»، «زیر کلیسا یه نیروگاه هسته ای بوده» و ...
بعضی سلبریتیها شروع به انتشار پستهایی در صفحات اینستاگرام خود میکردند که مضمون مشترک همه آنها این بود:«هیچ جای دنیا این اتفاق نمیافتد و ما خیلی بدبختیم که در ایران زندگی میکنیم».
رسانههای اصولگرا این اتفاق را به برجام ربط میدادند و مینوشتند از بیکفایتی دولت است وگرنه اگر کاندیدای ما رئیس جمهور شده بود الان آتش، گلستان میشد.
آقای ضرغامی توئیت میکرد که یک بار به آقای روحانی گفته این مکان آتش میگیرد ولی آقای روحانی به او خندیده.
چندشبکه ماهوارهای فارسی زبان اقدام به پخش ویدئوهایی از زمان ساخت این مکان میکردند و نشان میدادند که در آن زمان تمام اقدامات ایمنی رعایت شده بود و این تقصیر حکومت است که یکی از آثار ملی را به عمد سوزانده.
مسئولان دستهدسته به صحنه میرفتند، لباس آتشنشانی میپوشیدند و در حالیکه جلوی دوربینها شلنگ دستشان بود عکس میگرفتند.
دکتر ظریف در توئیتی مینوشت این ماجرا تقصیر ترامپ است و دوباره میسازیمت!
رسانههای اصلاحطلب به سرعت کشف میکردند که در زمان احمدینژاد کپسولهای اطفای حریق فروختهشده و با آن دلار خریدهاند.
عدهای از مردم جلوی کلیسا جمع می شدند، سلفی میگرفتند و مانع از کار تیم آتش نشانی میشدند.
هلال احمر، آتشنشانی، نیروهای امدادی و انتظامی چنان صحنه را فتح میکردند که جایی برای کار نمیماند، یک مسئول میگفت ما امکانات نداریم و مردم باید برای خاموش کردن آتش کمک کنند.
آقای قالیباف در اینستاگرام مینوشت اگر مدیران جهادی واقعی در دولت وجود داشت الان آتش را خاموش میکردند.
عکسهایی از آتشنشانان، نیروهای امدادی و هلالاحمر منشتر میشد که گریه میکردند.
عدهای به سپاه حمله میکردند، عدهای به تشکل های مردم نهاد یورش می بردند که در حال جمع آوری کمک برای خاموش کردن آتش هستند، گروهی با انتشار عکس های جگرخراش و اشکنوشت و سوزنامه به همه حمله میکردند و مینوشتند: من میدونم ما موفق نمیشم ... همهمون میمیرم و هیچی فایده نداره!
در نهایت ساختمان میسوخت و فرو میریخت.
مجلس فوری کمیته تحقیق و تفحص تشکیل میداد و اعلام میکرد در عرض یک هفته متهمین شناسایی و معرفی میشوند.
یک هفته بعد همه چیز از یاد میرفت!
متاسفانه یکی از نتایج سطحی شدن رسانه ها همینه. این رسانه ها معمولا هنگام حوادث به خوبی میتونن با استفاده از تکنیک برجسته سازی، اولویت ذهنی افکار عمومی رو مدیریت کنن و با تحریک هیجات، مسئله خاصی رو برای مدت زمان معینی توی افکار عمومی برجسته کنن اما چون سلبریتی ها و جریان های سیاسی معمولا به دنبال منافع شخصی و غرق در سیاست زدگی هستن، این مسائل رو سوژه هایی میدونن که حیاتشون به اینها بستگی داره و فقط از سوژه ای به سوژه دیگه می پردازن و معمولا مشکل به صورت ریشه ای حل نمیشه و شاهد تکرار پیاپی اونها در بازه های زمانی مختلف هستیم!
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها ، پیامها
برچسبها: کلیسا , نتردام , ایران , رسانه
کاربران عزیزی که تمایل دارند این وبلاگ را در محیط مناسب موبایل
و با سرعت بالا مشاهده فرمایند ،
لطفا حرف m را در آخر آدرس ما قرار دهند و یا بر روی لینک زیر کلیک فرمایند .
موضوعات مرتبط: آموزش ، پیشنهاد مدیر
برچسبها: نسخه موبایل , کمیل , کمیلیها , وبلاگ کمیل
ﺑﺮ ﺗﺮﺱ ﻏﻠﺒﻪ میکند
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ میبرد
ﺭﻭﻧﺪ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺪﺗﺮ میکند
ﺍﺷﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ مینشاند
ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﺭﺍﮐﺎﻫﺶ میدهد
ﺑﺎ ﺑﯿﺨﻮﺍﺑﯽ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ میکند
موضوعات مرتبط: خانه و خانواده ، دل نوشته ها
برچسبها: بغل کردن , ترس , اعتماد به نفس , عصبی
به دخترتون شجاعت، اعتماد بهنفس و انسانیت رو یاد بدین
اینها مهمترین عوامل داشتن یه شخصیت محکمه !
وگرنه آشپزی ، لباس پوشیدن و آرایش کردن رو
از شبکههای مجازی میتونه یاد بگیره
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: دختران , آموزش , فرزند , زندگی