عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | درمان

شروع بیماری

درگیری همه افراد خانواده
پرستاری
بیماری خودم
درمان

تجربیات شخصی
کنسل شدن مشهد کمیل
دعوت آقا از کمیل به صورت مستقیم از حرم رضوی
و ...

 

شروع بیماری

 

یکی دو ماه قبل همسرم گفت میخوام ثبت نام کنم برای واکسن .

یادمه کلی با شوخی و خنده و جدی باهاش حرف زدم در این زمینه و بهش گفتم : من جای مسئولین بهداشت بودم اصلا اسم اینو واکسن نمیذاشتم و دنبال یه اسم منطقی تر میگشتم . همه ما از دوران کودکی و از بدو تولد با واکسن آشنا شدیم و تعریف عامیانه ای که از واکسنها داریم و دلیلی که برای زدن واکسن گفته میشه اینه که وقتی فردی واکسن یه بیماری رو میزنه یا دیگه درگیر اون بیماری هیچ وقت نمیشه یا اگرم بشه اینقد خفیفه که حتی ممکنه متوجه نشه و بعد از یکی دو روز عوارضش کاملا رفع بشه اما دارویی که الان به عنوان یه واکسن دارن به مردم تزریق میکنن و به نام واکسن من به نظرم اینجوری نیست و یا آدما رو شدیدا درگیر میکنه و یا میکشه خصوصا افرادی رو که مشکلات و بیماریهای دیگه ای داشته باشن که در اولویت مرگ و میر هستند . خلاصه من با شوخی و خنده اینارو میگفتم و اون بنده خدا هم ناباورانه نگام میکرد چون بعید بود از من که در مورد واکسن یه بیماری اینجوری نظر بدم . آخرشم با خنده گفت بالاخره بزنم یا نه ؟! گفتم وقتی میلیون میلیون آدم داره تزریق میکنه خب قطعا ما هم موظف به این کاریم . با خنده گفت : من که نفهمیدم تو موافقی یا مخالف و ماجرا با نوبت گیری و تزریق واکسن به خوبی و خوشی به پایان رسید .

همون روز بعد از تزریق خیلی حال خوشی نداشت با دکترا که صحبت کردیم گفتن این موارد طبیعیه و مشکل خاصی نیست و از اینگونه تجویزها . دو سه روزی گذشت کم کم سرفه به این وضعیت اضافه شد و بدینگونه داستان استارت بیماری بعد از تزریق کلید خورد .

 

درگیری همه افراد خانواده

کم کم همه خونواده درگیر بیماری منحوس کووید 19 شدیم . 4 نفر و هر نفر به یه شکل متفاوت دچار مشکل شده بودیم .

علی کوچولو با تب شدید با این بیماری روبرو شد .

آقا کمیل با کمی تب و سرفه های زیاد

همسرم وضعیت بدی داشت و درگیری ریه ها و سرفه های زیاد و بدن درد و ... از جمله عوارض بیماری بود

خودم شدیدا دچار خشگی دهان و گلو شده بودم . خشکی که مد نظرم هست اینشکلی بود که دهان و گلو به خشکی دستها میشد و احساس خفگی بهم دست میداد .

ماجرا از واکسن زدن همسر آغاز شد و بعد از دو سه روزی که از تزریق واکسن گذشت ، درگیر ماجرای پر پیچ و خم بیماری شدیم .

بعد از همسر ابتدا علی آقای کوچولو و بعد آقا کمیل و بعد نوبت به من رسید .

اولین کاری که من تونستم بکنم این بود که همسرم رو قرنطینه بکنم تو اتاقش تا رسیدگی ویژه داشته باشم و خیلی مستقیم با بچه ها و من درگیر نباشه

 

پرستاری

کارم تازه شروع شده بود و داستان مبارزه با مشکلات زندگی و روبرویی بدون کمک و تنها با مشکلات استارت خورد

کارم با رسیدگی به همسر جدا و رسیدگی به بچه ها جدا و رسیدگی به خودم با یه برنامه جدا آغاز شد

فعلا حال بدی نداشتم و راحت با یه برنامه ریزی دقیق همه چیز خوب و بدون مشکل پیش میرفت اما حجم کارها بسیار بالا بود

ذهنم شدیدا درگیر مشکلات شغلی بود که بی سر و سامان رها شده بود و از طرفی مشکلات معمول زندگی و این طرف درگیری همه اعضای خانواده با بیماری

به خاطر حجم بالای کار و مشکلاتی که از قبل ( ترمیم نیمه کاره دندان ) داشتم کم کم حال خودم بد شد و دچار مشکلات جدی شدم

اما باید روحیه خودم رو حفظ میکردم و ظاهر رو خوب و سرحال نشون میدادم که باعث نگرانی بیشتر خانواده نشم

اما بیماری و مشکلات دروغ نبود

داروهای آنتیوبتیک برای رفع عفونت دندان بدنم رو روز به روز ضعیف تر میکرد و از طرفی دست و پنجه نرم کردن با بیماری که باعث شده بود چند شبانه روز توان خوابیدن نداشته باشم روز پنجم منو به زمین کوبید .

 

درگیری خودم با بیماری

ماجرا اینجوری شروع شد که به دلیل خشکی بیش از حد گلو نمیتونستم بخوابم و هر سه چهار دقیقه باید آب و یا دمنوش و یا نرم کننده های گلو مصرف میکردم . به محض اینکه خوابم میبرد از شدت خشکی دهان و گلو و ایجاد خفگی بیدار میشدم و این نبود که بتونم سریع آب مصرف کنم برای رطوبت گلو . باید ابتدا آب رو میگرفتم داخل دهان و یه مقدار نگه میداشتم و قطره قطره آب رو به طرف گلوم هدایت میکردم تا اول از اون حالت خارج بشه بعد بتونم مقداری آب بخورم و از شدت بی خوابی و خستگی روزانه به خواب میرفتم و دوباره بعد از سه چهار دقیقه همین داستان و این برنامه چهار شبانه روز ادامه داشت و مصرف داروهای بی اثر در درمان و موثر در ایجاد ضعف و ناتوانی کشور عزیزمون و به همت داروسازان و پزشکان با تجربه و باسوادمون ، ادامه داشت .

روز پنجم که مثل چهار شب قبل در حال قدم زدن توی اتاق بودم و با نگاهی سرشار از بی کسی و تنهایی نگاه بچه های مظلوم و معصوم و بی گناهم میکردم که به دلیل نبود داروهای موثر دچار ضعف شده بودن و بی حال در خواب بودن میکردم و همزمان ذهنم درگیر مسئولین بی کفایت و بی فکری بود که بهترین موقعیت و امکانات و داروها در اختیارشون قرار داده میشه از بیت المال .

اما دائم شاکر خداوند سبحان بودم که بازم هم این توان در من بود که بتونم با تمام این مشکلات ( که سه چهارم مردم کشورم درگیر اون هستن ) مبارزه کنم و صبور باشم .

به خودم اومدم و رفتم توی آشپزخونه مثل چند روز گذشته برای آماده کردن صبحانه و جدا کردن داروها به صورت برای افراد خانواده .

در حال آماده کردن صبحانه بودم که احساس کردم دست و پام داره بی حس میشه . برای جلوگیری از اتفاق خاصی خیلی آروم برگشتم تو اتاق که برم چند دقیقه ای بشینم و بعد کارم رو ادامه بدم .

نیمه راه بی حال شدم و دیگه چیزی از ماجرا یادم نیست . وقتی یکمی به هوش اومدم و صداها رو میشنیدم دیدم صدای گریه و شیون میاد . آروم با هزار بدبختی چشامو باز کردم و دیدم افتادم روی مبل و علی و کمیل خودشون رو انداختن روی من و دارن های های گریه میکنن . همسرم هم با صورتی خیس از اشک داره میره بیرون از خونه برای کمک گرفتن از همسایه ها ...

با هر مصیبتی که بود دستمو بلند کردم و به اشاره ای که بفهمه اجازه ندادم بره . اومد طرفم و گفت میخوام برم به قلانی بگم بیاد ببره تو رو بیمارستان . کمیل به اورژانس زنگ زده بود و به مادرش گفت که تماس گرفته و الان میرسن . با هزار بدبدختی به کمیل گفتم تماس بگیره و اعلام کنسلی کنه و بگه مشکلی نیست .

خلاصه اینکه کمیل رفت یکمی دمنوش و مایعاتی که از قبل آماده کرده بودم برام اورد و یکمی میوه و این چیزا بهم دادن و کم کم حالم بهتر شد . برای اینکه از تلخی و ترس ماجرا کم کنم گفتم یکمی سرم گیج رفت گفتم اینجا دراز بکشم ولی خوابم برده بود . حالم خوبه و کلی از این چرندیات که کاملا مشخص بود حتی علی کوچولو هم باورشون نمیکنه زدم .

آروم آروم بلند شدم و پیش خودم گفتم اگه اینجوری ادامه بدم اینا کلا روحیه هاشون داغون میشه و همه زحماتم از بین میره . خودم رو جمع و جور کردم و بلند شدم رفتم به طرف آشپزخونه و تو مسیر آشپزخونه به همسرم گفتم شما برو استراحت کن من حالم خوبه خوبه و هیچ جای نگرانی نیست . با کلماتی به بچه ها هم یکمی آرامش دادم و وضعیت خونه یکمی آروم شد .

دوباره به کارم برگشتم و با هر بدبختی بود صبحانه آماده شد و داروها رو هم دسته بندی کردم برای خانواده و دوباره زندگی در حال مبارزه با خانواده آغاز شد .

 

درمان

نحوه درمان به دو روش شروع شد

روش اول امور پزشکی و بیمارستان و ...

روش دوم تجربیات خودم و مجموعه کارهایی که به عقلم میرسید انجام بدم

 

امور پزشکی و بیمارستان

کار ما شده بود هر روز صبح بریم بیمارستان برای کار سرم و تزریق همسرم . خوشبختانه این روند که با مشکلات بسیار بسیار جدی روبرو بود بیشتر از چهار روز طول نکشید . البته مراجعات روزانه جهت گرفتن سطح اکسیژن و فشار خون و این چیزا ادامه داشت اما دیگه خبری از اون تزریق دارو و سرم وحشتناک نبود . در این باره مشروح توضیح خواهم داد که چه بر ما گذشت به دلیل بی تدبیری کادر درمان عزیز .

از دوستی سوال کردم که آمپول تزریقی داخل سرم چی بود که همچین بلایی به سر همسرم اومد ایشون گفتن این آمپول از جمله دارو و یا واکسنهای بیماری ابولا هست که داخل رگ و یا سرم تزریق میشه . من اینو جای دیگه نشنیده بودم به غیر از یکی دو نفر از دوستان . این دیگه تخصص ما نیست و دقیقا نمیدونیم چی هست .

گاهی وقتا اجبارا باید علی کوچولو رو همراه خودمون میبردیم و من و علی آقا باید تو محوطه بیمارستان قدم میزدیم تا مادر علی آقا بعد از انجام امور پزشکی بیاد پیش ما و برگردیم منزل . برای همین دلهره هم داشتم که نزدیک همسر نبودم و از وضعیتش بی اطلاع . هر چند هر چند دقیقه یه بار تماسی میگرفتم و جویای احوال بودم اما دلم اونجا بود . از طرفی هم علی کوچولو دوست داشت تو محوطه بازی کنه و قدم بزنه و این برنامه های کودکانه و انتظار داشت من هم همراهیش کنم !

 

تجربیات خودم در امور درمانی خانگی

من همزمان که امور پزشکی و بیمارستانی خانواده پیش میرفت کمک درمانهای خانگی رو هم با یک برنامه ریزی دقیق پیش میبردم . از دمنوشهای مختلف میوه ای و گیاهی گرفته تا داروهای تقویتی مناسب برنامه ریزی شده به مصرف خانواده میرسید .

تمام سعی و تلاشم بر این بود که داروها و مایعات فراوان و به موقع سر ساعت به اعضای خانواده برسه برای همین دائم توی آشپزخونه و مسیر اتاقها در حال رفت و آمد بودم . خب هر کدام از اعضای خانواده رسیدگی خاص خودش رو داشت . به همسر در اتاق مجزا به شکلی باید خدمات رسانی می شد به علی کوچولو به شکلی دیگه و آقا کمیل هم به روش خودش . گرچه این وسط اکثر اوقات از خودم غافل می شدم اما همین که میدیدم اعضای خانواده هر روز وضعیت بهتری دارن برای من قوت قلب بود .

بیشترین مشکل من بی خوابی بود . بی خوابی باعث میشد طی روز انرژی بیشتری صرف کنم و خود این موضوع مشکلاتی رو همراه داشت اما باید تحمل می کردم .

در طول مدت درمان من به روشها و فرمولهای درمانی بسیار خوبی دست پیدا کردم که در بخشهای بعدی و یا در پستهای مجزا این تجربیات رو به اشتراک خواهم گذاشت .

 

کنسل شدن سفر زیارتی آقا کمیل به مشهد مقدس

از یه ماه قبل داشت کیف و وسیله آماده میکرد که برای زیارت به حرم مطهر آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام به مشهد مقدس مشرف بشه . هر روز یه چیزی به کوله پشتیش اضافه میکرد و دائم در مورد سفرش با دوست و فامیل حرف میزد . تا این که درگیر بیماری که میدونید شد . دائم به این امید داشت که تا روز سفر وضعیت جسمی روبراه میشه و میتونه بره زیارت . دائم در این باره سوال میکرد و تماس میگرفت با اطرافیان نزدیک .

تا اینکه یه روز مانده به سفر مربی و فرمانده پایگاه باهام تماس گرفت و بعد از کلی خوش و بش بهم گفت با توجه به وضعیتی که کمیل داره چیکار میخواید بکنید برای سفر ایشون ؟ منظورشو خوب فهمیدم اما نتونستم همون لحظه جواب بدم . به ایشون گفتم یه دقیقه به من فرصت بدید من جواب میدم . چند ثانیه ای فکر کردم و تماس گرفتم . به ایشون گفتم به نظر بنده به صلاح نیست کمیل به این مسافرت بیاد . در ادامه گفتم کمیل از دوره نقاهتش چند روز هم گذشته و حتی یه سفر تهران برای اجرای کارش رفته اما اگر به این سفر بیاد و خدای ناخواسته یکی از بچه ها به هر دلیل دیگری دچار هر بیماری بخواد بشه قطعا انگشت اشاره به طرف پسر من خواهد بود و این یقینا خوشایند هیچکدام از ما و شما نیست . برای همین به صلاح نیست ... خلاصه کنم . برنامه کمیل کنسل شد .

اما مجددا مسئولیت گفتن این خبر رو به ایشان واگزار کردم و گفتم من نمیتونم این خبر رو به کمیل بدم خود شما زحمتش رو بکشید . در جوابم ایشون گفتم فلانی ما الان 4 روزه که داریم مسئولیت این کار رو به دوش هم میندازیم . من به حاجی .. گفتم بگه ایشون واگزار کردن به آقای فلانی و .. در آخر قرعه به نام من افتاد و من با هزار بدبختی اول با شما تماس گرفتم که شما به ایشون بگید . در آخر ایشون مسئولیت رو پذیرفت و به کمیل اطلاع داد و جریان برو برای ایشون توضیح داد .

من هم که داشتم زیر چشمی به کمیل نگاه میکردم یه باره دیدم اشکی بی صدا تمام صورت کمیل رو خیس گرد و قطرات شفاف اشک از گونه های کمیل پشت سر هم روی گونه هاش سرسره بازی میکردن بدون اینکه بدونن در دل پسرم چی میگذره .

حالا وضعیت روحی من داغون و مادر کمیل هم که خودش رو در این ماجرا مقصر میدونست داغون تر و زار زار اشک میریخت و میگفت من باعث شدم این اتفاقات بیفته و کمیل از سفرش جا بمونه ...

از یه طرف قلبم داشت منفجر می شد و از طرف دیگه باید مادر کمیل رو آرام میکردم و از طرفی علی کوچولو رو دریابم . داستانی شده بود اون لحظات .

ساعتی از این ماجرا گذشت و من به خودم گفتم خدا رو شکر جو آروم شده و کمیل هم خبری از گریه هاش نیست . رفتم به طرف اتاقش که براش آب میوه ببرم . به در که رسیدم دیدم آهنگی و صدایی آشناتر از هر آشنایی به گوش میرسه که میگه : علی موس الرضا .. گر مرا از در برانی جای دیگر ندارم .. کمیل داشت شعر آقا رو میخوند و اشک میریخت .. یادم اومد که همین مداحی رو وقت ورود یه حرم مطهر آقا که سال قبلش مشرف شده بودیم توسط کمیل تو حرم آقا اجرا شد و همینطور که داشتیم به طرف ضریح مطهر میرفتیم بلند بلند کمیل اینو میخوند و چند جایی هم من برای یادگاری و ثبت وقایع ازش فیلم گرفتم ...

همونجا نشستم و بدون اینکه دست خودم و یا در کنترل خودم باشه اشکهام سرازیر شد و قلبم به در اومد . از یه طرف نمیخواستم پسرم رو تو اون حال خراب ببینیم از طرفی نمیخواستم این حالی که برای زیارت اقا بهش دست داده رو خراب کنم . لیوان به دست نشسته بودم و اشک میریختم و فکر میکردم که یهو سر و کله علی آقا پیدا شد و بلند گفت بابا چرا اینجا نشستی ؟!! منم که این وضع رو دیدم مونده بودم چیکار کنم دیدم صدا قطع شد و در باز شد . بابا اینجا چرا نشستی گفتم هیچی اومدم برات آب میوه آوردم که بخوری . اولش گفت میل ندارم بابا تازه خوردم . منم به زور بهش دادم خورد و سریع برگشتم تو آشپزخونه و مشغول کارای دیگه شدم . اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم . این داستان تا چند روز تو خونه ما ادامه داشت و چپ و راست کمیل میرفت تو اتاقش در و میبست و شروع میکرد به خوندن این متن .

چند روز گذشت از این مورد و ما همچنان شاهد اشکهای گاه و بیگاه کمیل در احوال مختلف بودیم . تا اینکه عزیزی تماس گرفت و گفت فلانی از آقا کمیل دعوت شده که به زیارت آقا بره ! قیافه من که اون لحظه دیدنی بود ! ایشون هیچ ارتباطی به موضوع پایگاه کمیل و این داستانها نداشت . شماره ناشناس ، فرد ناشناس ، قیافه من ! افکاری که توی اون لحظه توی سرم جابجا می شد ! خلاصه اینکه کمیل برای زیارت آقا علی ابن موس الرضا علیه السلام به مشهد مقدس دعوت شد . خود این یه داستان مفصلی است که سر فرصت خواهم گفت . ان شاالله .

اینجا بود که فهمیدم دل شکسته چه کارها و چه معجراتی میکنه ! دل شکسته کودکی که هنوز به گناه آلوده نشده شق القمر میکنه ! با همسرم و نزدیکانم موضوع رو درمیان گذاشتم و همه چهره ها همچون چهره متعجب و ناباورانه من بودن ! عجب ساعاتی بود اون لحظات !


موضوعات مرتبط: بخشهایی از داستان زندگی من
برچسب‌ها: داستان , کرونا , زندگی , تربیت


تاريخ : ۱۴۰۰/۱۱/۲۸ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

 بعضی آدما نمیدونم چی تو وجودشون دارن که وقتی به زندگیت میان،

همراه خودشون هم دلبستگی میارن و هم وابستگی،

وقتی هستند که هستند،

وقتی نیستن هم هستند...

بودنشون وزن داره نبودنشون هم وزن داره،

لامصبا قوانین نیوتون رو به چالش کشیدن...

طرف همش 60 کیلو هم نمیشه اما نبودنش چند تُن حس میشه...

منحنی لبخندش کافیه تا زندگی خطی و روزمره تو رو یه نقطه عطف باشه

و تو رو از این رو به اون رو کنه...

این آدما وقتی به زندگیت وارد میشن روی بند بند زندگیت یادگاری مینویسن

و به در و دیوار دلت خط میندازن...

اینا باید بدونن وقتی چیزی رو خط انداختی باید پاش بمونی باید مرد باشی و پاش بمونی...

اون جای خط رو هیچ چیز دیگه ای نمیتونه پر کنه...

شما یک ماشین رو که خط بندازی،

حالا هی اینو ببری صافکاری،

هی ببری نقاشی،

پولیش بزن و هزار کار دیگه...

نه آقا این ماشین ماشین روز اول نمیشه،

حالا هرچقدر هم صاف و صوف بشه ماشینیه که روش خط افتاده...

باید تو دل و جون ماشین نفوذ کنی تا اینو بدونی...

حالا حکایت ما آدماست هیچ مرهمی نمیتونه جای خط آدما رو پر کنه...

حالا هی خودتو سرگرم کن،

هی خودتو گول بزن،

جای خالی این آدما با هیچ چی پر نمیشه...

این آدما رو اگه دیدید از قول من بهش بگید:

آدمای تنها رو تنها نزارید..

نابود میشن...

تباه میشن...


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسب‌ها: تنها , آدم خاص , زندگی , مرهم درد


تاريخ : ۱۳۹۸/۰۲/۰۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

«در ۳۰ سال گذشته موفقیت های بزرگی در پرتو پیشرفت های علمی و تکنولوژی، افزایش سواد، بهبود ارتباط و دسترسی به خدمات بهداشتی درمانی اتفاق افتاده است. پیشرفت های دارویی و کشف و تولید داروهای جدید و نوترکیب، پیشرفت در حوزه تخصص های جراحی و ابداع روش های جدید درمانی، ریشه کن کردن بعضی از بیماری ها، بهبود وضعیت درمانی، تاسیس و گسترش مراکز علمی- پژوهشی مورد نیاز جامعه و توجه ویژه به مهندسی پزشکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در زمینه پزشکی است. ‌»

 

سلامت به معنی برخورداری از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است و تنها نبود بیماری، معلولیت و ناتوانی نیست. همچنین سلامت به عنوان یکی از حقوق عمده انسانی تلقی می شود و در نتیجه همه مردم باید به منابع مورد نیاز برای تامین سلامت دسترسی داشته باشند. از عوامل اثر گذار بر سلامت، عوامل اقتصادی، اجتماعی، محیط فیزیکی، شیوه های زندگی، عوامل ژنتیکی و دسترسی به خدمات بهداشتی درمانی است.

برای بررسی وضعیت سلامت جامعه از شاخص های مربوط به سلامت و عوامل اثر گذار بر آن استفاده می شود. ‌

در ۳۰ سال گذشته موفقیت های بزرگی در پرتو پیشرفت های علمی و تکنولوژی، افزایش سواد، بهبود ارتباط و دسترسی به خدمات بهداشتی درمانی اتفاق افتاده است.

پیشرفت های دارویی و کشف و تولید داروهای جدید و نوترکیب، پیشرفت در حوزه تخصص های جراحی و ابداع روش های جدید درمانی، ریشه کن کردن بعضی از بیماری ها، بهبود وضعیت درمانی، تاسیس و گسترش مراکز علمی- پژوهشی مورد نیاز جامعه و توجه ویژه به مهندسی پزشکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در زمینه پزشکی است. ‌

این تلاشها باعث شده است که ایران به شاخص های‌ ‌سلامت نسبتا خوبی دست یازد؛ برای مثال، بیش از ۸۵ درصد جمعیت در مناطق محروم به خدمات‌ ‌بهداشتی اولیه دسترسی دارند. میزان مرگ و میر نوزادان ۲۸/۶ در هر ۱۰۰۰ تولد، میزان‌ ‌مرگ و میر زیر پنج سال ۳۴ نفر در هر ۱۰۰۰ تولد و میزان مرگ و میر مادران ۲۵ نفر در هر ‌‌۱۰۰۰۰۰ ‌زایمان است. فلج اطفال تقریبا ریشه کن شده است و پوشش ایمن سازی زنان باردار و کودکان‌‌ ‌بسیار گسترده است. دسترسی به آب شرب سالم برای بیش از %۹۰ جمعیت شهری و روستایی‌ ‌کشور میسر شده است. بیش از %۸۰ جمعیت به خدمات بهداشتی دسترسی دارند. ‌

در ادامه به برخی از مهم ترین دستاوردهای جامعه پزشکی ایران اشاره خواهیم کرد: ‌

۱‌ – با تلاش محققان علوم پزشکی کشور قوی ترین چسب بافتی دنیا در ایران ساخته شد

با تلاش محققان و دانشمندان رشته جراحی پلاستیک ایران قوی ترین چسب بافتی هوشمند دنیا در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ساخته شد.

به طور کلی چسب های بافتی دو نوع تجاری و اتولوگ دارند، چسب های تجاری فقط برای بافت های سطحی کاربرد دارند و بسیار گران هستند، اما چسب های ایرانی با استفاده از پلاسمای هر فرد برای خود او ساخته می شود که این دستاورد علمی از نوع دوم است.

در انواع چسب های بافتی ماده ای که موجب استحکام چسب می شود به نام فیبرینوژن شناخته می شود که تاکنون فیبرینوژن های ساخته شده در حد ۲۹ میلی گرم غلظت داشته اند، اما در چسب جدید ایرانی، این غلظت به ۳۰‌‌ ‌تا ۷۰ میلی گرم و در مواردی تا ۹۰ میلی گرم افزایش یافته است که به تناسب بافتی که باید چسبانده شود می توان از غلظت های متفاوت آن استفاده کرد و به همین علت این چسب بافتی را هوشمند نامیده اند. ‌

یکی از شاخص های مهم چسب های بافتی قدرت کشش پذیری آنهاست که این چسب ها بر اساس آن طبقه بندی می شوند و کشش پذیری این چسب تاکنون در دنیا معادل ندارد و قدرت کشش پذیری و استحکام قدرت آن بی نظیر است. بهترین چسب های بافتی مشابه که در آمریکا ساخته شده توانسته است برای چسباندن عروق موش که حیوان کم تحرکی است به کار رود، اما این چسب با موفقیت توانست عروق سگ را که تحرک بسیار بالایی دارد به خوبی بچسباند

۲‌- استفاده از لیزر در ساخت پوست مصنوعی

بعد از موفقیت محققان کشور در ساخت پوست طبیعی و درمان دائمی زخم های سوختگی، این بار پژوهشگران ایرانی برای اولین بار در جهان نوع جدیدی از جایگزین مصنوعی پوست را با کمک لیزر و با استفاده از پلیمرهای زیستی و صناعی تولید کردند. ‌

این پلیمر زیستی امکان جذب، ضد عفونی، چسبندگی مناسب به زخم و کنترل عفونت را دارد. ‌

از آنجا که پوست گسترده ترین و سنگین ترین عضو منفرد بدن است و واضح ترین عمل آن تامین یک سد فیزیکی محافظتی بین بدن و محیط است که در ضمن اجازه ورود و خروج مواد لازم در حفظ فضای فیزیولوژیکی داخل بدن مهمترین نقش را ایفا می کند؛ هدف از اجرای این پروژه، طراحی و ساخت جایگزین مصنوعی پوست به گونه ای بود که حداقل خصوصیات مورد نیاز را داشته باشد و در صورت بروز آسیب پوستی بتواند در کوتاه مدت و در همان مراحل اولیه، نقش خود را در تولید و بازسازی درازمدت پوست ایفا کند.

هدف اصلی این ابتکار آن بود که عملکرد این جایگزین خللی در محیط طبیعی بدن ایجاد نکند و در نهایت پوست بازسازی شده شکل و حالت و در نتیجه عملکرد طبیعی خود را باز یابد، بدون آنکه مشکلی را از نظر زیبایی به وجود آورد. در حال حاضر پوست مصنوعی ساخته شده همه این ویژگی ها را دارد. ‌

مطالعه حیوانی به دست آمده در سطوح مختلف نتایج مثبتی در بر داشت و استفاده از این جایگزین پوستی در درمان زخم های تمام ضخامت در موش صحرایی موثر گزارش شده است. ‌

این نوآوری عمدتا مربوط به استفاده صحیح از مواد مختلف مناسب با هم و در فرآیندهای پیچیده موفقی بود که در نهایت نتایج بسیار امید بخش را به ارمغان آورد. ‌

ویژگی های این دستاورد جدید، امکان ضد عفونی کردن، شفاف بودن، چسبندگی مناسب به زخم در طول دوره مورد نیاز و برداشت از روی زخم باز سازی شده در موقع مناسب، خواص مکانیکی مناسب، کنترل عفونت، عدم داشتن خاصیت تحریک سیستم ایمنی و در نتیجه ایجاد التهاب کمتر در زخم، عدم سمی و مضر بودن برای سیستم حیاتی، سرعت تخریب زیستی مناسب در مورد مواد زیستی بکار رفته از جایگزین، عدم ایجاد انقباض در مدت بازسازی شده نهایی، تسریع در التیام زخم، بوده و مهم ترین مزیت این جایگزین امکان استفاده از آن در زخم های تمام ضخامت، با انتظار عملکرد طبیعی در مراحل اولیه و ایجاد پوست با شکل طبیعی، پس از بازسازی است؛ به طوری که با بافت پوست طبیعی اطراف زخم تفاوتی نشان نمی دهد. ‌در این جایگزین، امکان تغییر ویژگی های پلیمر، متناسب با خصوصیات متفاوت فردی وجود دارد و در آینده می توان از آن به عنوان داربست در مهندسی بافت پوست، برای تولید پوست مصنوعی بهره برد. ‌

۳‌ – دانشمندان ایرانی موفق به ساخت نای مصنوعی شدند

طراحی و ساخت نای مصنوعی پس از ۱۰ سال تلاش توسط دانشمندان ایرانی به پایان رسید. در پیوند معمولی نای اولا باید نای دهنده با گیرنده بررسی شود. ثانیا حتی اگر این سنخیت وجود داشته باشد باز هم گیرنده نای باید تا آخر عمر دارو مصرف کند تا پیوند پس نزند اما اگر از نای مصنوعی که با استفاده از سلولهای بنیادی خود فرد ساخته می شود ریال استقاده شودریال مشکلات فوق الذکر بر طرف می شود. این فکر اولیه دستیابی به این نوآوری جدید علمی بود.

نای، مجرای تنفس است که ۱۲ سانتی متر طول دارد و گر چه طول آن کم است اما حیاتی ترین نقش را در انتقال هوا به ریه ها دارد، در کشور ما علاوه بر افرادی که دچار بیمارهای مختلف تنفسی هستند، جانبازان شیمیایی زمان جنگ نیز هستند که گاهی بالاجبار برای آنها لوله تراشه به جای نای گذاشته می شود اما این لوله ها نیز بعد از مدتی دچار تنگی می‌شوند و به عروق اطراف آسیب می‌رسانند که این تنگی نفس ثانویه نیز نیازمند عمل جراحی مجدد است. ‌

در زمان حاضر برای باز کردن نای از لیزر استفاده می‌شود اما گاهی این درمان هم جواب نمی دهد و چاره‌ای جز تعویض نای نیست. ‌

نوآوری که دانشمندان کشور ما انجام دادند این است که توانستند برای اولین بار در دنیا، تراشه و ساختار نای مصنوعی با به استفاده از پلیمرهای شبیه غضروف اصلی نای بسازند و بعد بر روی این اسکلت اصلی که فاقد سلولهای مجرای نای است، سلولهای بنیادی را کشت کنند. ‌

پس از کشت سلولهای بنیادی که از اعضای خود فرد گرفته می‌‌شود، آن را در شکم خود فرد درون پرده صفاقی می‌کارند تا سلولها رشد کنند و پس از ۶ ماه یک نای کامل با سلولهای خود فرد به دست می‌آید که آن را بر می‌دارند و به جای نای از بین رفته خود بیمار پیوند می‌زنند. ‌ مهم ترین مرحله، ساخت ماتریکس یا ساختار اصلی غضروف نای بود که پس از چندین سال تلاش بالاخره توانستیم به بهترین ساختار که دقیقا مانند ساختار غضروف نای اصلی است که خدا آفریده است برسیم به طوری که اسکلت ساخته شده حتی در زیر میکروسکوب نیز با اسکلت نای طبیعی تفاوتی ندارد.

‌نای مصنوعی تاکنون بر روی ۶ گوسفند پیوند زده شده است که در دو گوسفند اول که در مراحل اولیه تحقیق بودند این آزمایش موفقیت آمیز نبود و مردند اما استفاده از این روش بر روی ۴ گوسفند بعدی نتیجه داد و پیوند با موفقیت انجام شد و اکنون هر ۴ گوسفند زنده هستند. ‌

مرحله بعدی آزمایش و پیوند با استفاده از این روش جدید بر روی انسان است که امید است تا پایان سال ۸۷ خبر موفقیت پیوند نای مصنوعی بر روی انسان به جهانیان اعلام شود. ‌

۴‌ – پژوهشگران ایرانی موفق به ابداع روش جدید مدل‌سازی سه بعدی تصاویر پزشکی شدند

مهندس آرش میرهاشمی، دانش‌آموخته کارشناسی ارشد مهندسی پزشکی ومجری طرح در تشریح روش ابداعی به پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه کمک پردازنده‌های گرافیکی اشاره کرد و گفت: این پروژه در راستای تکمیل روشهای فعلی (مشاهده تصاویر پزشکی به صورت مقاطع متوالی دو بعدی) اجرا شده است. ‌

در روش کنونی پزشکان برای برنامه ریزی عملیات جراحی، تصاویر متعددی به صورت متوالی از مقاطع مختلف بدن تهیه می‌کنند و با استفاده از فاصله مقاطع حجم مورد نظر را محاسبه می‌کنند. به عنوان مثال برای تعیین حجم بافت یا استخوان یا تومور یا هر عامل دیگر پزشک تصاویر متوالی از مقاطع تهیه کرده و با استفاده از روش محاسبه احجام هندسی، اطلاعات مورد نظر را استخراج می‌کند. ‌

در روش ابداع شده با استفاده از تکنیک نماسازی حجمی تصاویر به صورت دیجیتالی در رایانه ذخیره می‌شود؛ سپس با استفاده از پیاده سازی یکسری از الگوریتم‌ها، با دنبال کردن یکسری عملیات، تصویر سه بعدی بافت به صورت کامل مشخص می‌شود و حجم آن محاسبه می‌شود. بدین ترتیب پزشک به راحتی می‌تواند از جهات مختلف آن را مورد بررسی قرار دهد؛ ضمن اینکه می‌تواند با استفاده از تکنیک‌های رایانه ای بخشی از بافت را برش زده و قسمتهای درونی بافت را به صورت دقیق تر مورد بررسی قرار دهد
۵‌ – ساخت چهار داروی نو ترکیب

با توجه به پیشرفت های ایجاد شده در صنعت داروسازی کشور، برای اولین بار در تاریخ داروسازی ایران، ‌داروهای نو ترکیبی برای بیماران ام اس (با عنوان‌‌ ‌سینووکس)، بیماران خاص (با عنوان اینترفرون بتا، گاما و آلفا) و مبتلایان به هپاتیتc ‌‌(با‌ ‌عنوان اینترفرون پگنیله) توسط متخصصین داخلی ساخته و وارد بازار شده است. ‌

در واقع ساخت نخستین داروی نو ترکیب انسانی به نام گاما اینترفرون‌ ‌‌(‌گاما ایمونکس) سرآغاز ورود ایران به عرصه تولید داروهای نوترکیب به عنوان سومین کشور تولیدکننده این دارو پس از آلمان و آمریکا، می باشد و در این راستا قادر خواهد بود به تولید صنعتی این دارو در سطح بین المللی برسد و انحصار تولید این دارو شکسته شود. ‌

کنترل کیفیت و انجام مطالعات آزمایشگاهی این دارو از مسایل بسیار مهمی بود، که با موفقیت انجام شد. و این خود نشان‌ دهنده ظرفیت‌های توسعه صنایع دارویی کشور است. ‌

این دارو ها در درمان مبتلایان به عفونت‌های خطرناکی همچون، گرانولوماتوز مزمن و استئو پتروزیس بدخیم به کار می‌رود. ‌

در واقع جانبازان شیمیایی دارای عوارض ریوی و بیماران CGD ‌‌‌که مبتلا به نقص ژنتیکی منجر به گرانولوماتوز مزمن هستند، مصرف‌کنندگان این دارو محسوب می‌شوند؛ که با مصرف این دارو، کیفیت زندگی این بیماران به نحو بارزی بهبود می‌یابد. ‌

همچنین داروی گاما اینترفرون در درمان بیماری‌های مادرزادی، که فرد را مستعد عفونت می‌کند و برخی از سرطان‌ها به کار می‌رود. ‌


موضوعات مرتبط: پزشکی ، پیامها
برچسب‌ها: دستاورد , انقلاب , پزشکی , درمان


تاريخ : ۱۳۹۴/۰۸/۱۵ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |

چند نفر از دوستان فرمول رفع بوي بد دهان رو ازم خواسته بودن كه به صورت خيلي مختصر

و ساده براتون نوشتم . البته اينو هم بگم حتما اين فرمول براي كساني كه دهنشون بوي بد ميده

نيست و ديگران هم ميتونن ازش استفاده كنن و باعث خوشبو شدن و سلامت

دهان و دندانشون بشن .

من از همين معجون توي خونواده و مخصوصا پسرم كميل روزانه استفده مي كنيم

و اما توضيحات :

احتمالاْ خیلی از شما با مشکل بوی بد دهان ،

خصوصاْ در ابتدای بیداری صبح و یا ایام روزه داری شرعی مواجه شدین

و یا کسانی رو می شناسین که از این مشکل رنج می برن .

باید بگم که اگه بوی بد دهان ،

ناشی از کثیفی معده و روده ها باشه ،

با یه رژیم ساده و البته خوشمزه می شه اونو حل و فصل کرد !

اما رژیم مخصوص پاکسازی دستگاه گوارش و رفع بوی بد دهان :

۱- تعدادی بادام شیرین تازه رو بشکنید و مغز اونا رو در بیارین .

۲- توی یه قابلمه ( ترجیحاْ آلومینیمی نباشه ) ، یه مقدار آب بریزین و بذارین تا جوش بیاد .

۳- بادام ها رو حدود ۱ دقیقه توی آب جوش بریزین و بذارین پوستشون نیم کند بشه .

۴- نهایتاْ هم اونا رو از آب دربیارین و پوست روشونو بکنین تا یه مشت بادام پوست کنده داشته باشین .

۵- مغز بادام ها رو روی یه پارچه تمیز پهن کنین تا خوب خشک بشه

و بعد هم با دستگاه آسیاب خانگی ، خوردشون کنین .

۶- از یه عطاری خوب و تر و تمیز ، یه مقدار بارهنگ بخرین .

شکر هم که معمولاْ تو همه خونه ها پیدا میشه .

فرمول :

هر روز صبح ( لااقل تا دو هفته ) ،

صبح که از خواب بیدار شدین ،

همون طور ناشتا و بدون خوردن هیچ چیزی ، نه آب ، نه چای و نه ... ،

دو قاشق مربا خوری سر صاف پودر بادام ،

یه قاشق مربا خوری سر صاف بارهنگ

و دو قاشق مربا خوری شکر رو توی یه لیوان آب جوش حل کنین

و جرعه جرعه و با حوصله بنوشین .

یادتون باشه که تا ۳ ساعت بعد از خوردن معجون ، نباید چیز دیگه ای بخورین .

این رژیم ساده و بسیار موثر رو بعد از دو هفته انجام متوالی و رفع مشکل ،

به هفته ای دو روز تقلیل بدین و از بوی خوش دهان تون لذت ببرین .





موضوعات مرتبط: پزشکی ، نسخه داروهای گیاهی
برچسب‌ها: درمان , بوي بد دهان , دهان , دندان


تاريخ : ۱۳۹۲/۰۹/۱۰ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |


سارا هفت ساله بود که از صحبت پدر و مادرش فهمید برادر کوچيکش سخت مریضه و پولی هم برا مداواش ندارن. پدر به تازگی کارش رو از دست داده بود و نمی‌تونست هزینه‌ی جراحی پرخرج برادرش رو بپردازه . سارا شنید که پدر به آهستگی به مادر گفت: فقط معجزه می‌تونه پسرمون رو نجات بده .


ادامه مطلب رو از دست ندید


موضوعات مرتبط: کودک ، داستان ، جملات زيبا
برچسب‌ها: معجزه , درمان , آرمسترانگ , نجات

ادامه مطلب

تاريخ : ۱۳۹۱/۱۱/۰۴ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.