واژه دانش آموزان استثنایی به گروه های مختلفی اطلاق می شود كه یكی از آنها دانش آموزان با مشكلات ویژه یادگیری ( learning difficulties=D.L ) می باشد و آن به گروهی گفته می شود كه در یك یا چند فرایند روانی اساسی در ارتباط با فهمیدن و یا كاربرد زبان شفاهی و كتبی ، ناتوانی نشان می دهند . این ناتوانی ممكن است خود را در فعالیت هایی از قبیل گوش دادن ، فكر كردن ، سخن گفتن ، خواندن ، نوشتن ، هجی كردن و یا حساب كردن نشان دهد. این اختلال ها با نارسایی های دیگری نیز همراه است كه عبارت اند از : نقایص ادراكی ، آسیب مغزی ، بدكاری جزئی مغز ، نارسایی در خواندن، و اختلال گویایی . این اصطلاح كودكانی را كه به علت های دیگر با مسائل یادگیری مواجه می باشند( نظیر نقص بینایی ، نقص شنوایی ، نقص حركتی ، عقب ماندگی ذهنی ، آشفتگی عاطفی و یا عدم برخورداری از محیط فرهنگی و اقتصادی مناسب ) در بر نمی گیرد . به بیانی دیگر « دانش آموز با مشكلات ویژه یادگیری» به دانش آموزانی اطلاق می شود كه « با وجود برخورداری از هوش طبیعی و نداشتن نقایص حسی، آسیب های شدید مغزی و مشكلات شدیدعاطفی – اجتماعی، قادر به بهره گیری كامل از امكانات آموزش و پرورش متداول نبوده و در یك یا چند ماده درسی ضعف محسوس و مشهود داشته باشد».
ویژگی ها :
تشخیص اولیه ( غربال گری ) این گروه از دانش آموزان غالباً از طریق مشاهده خصوصیات و ویژگی هایی است كه می توان از آنها به عنوان نشانه های مشكلات ویژه یادگیری نام برد.
این ویژگی ها به دو بخش تقسیم می شوند:
بخش اول : خصوصیاتی هستند كه شامل همه افراد این گروه می باشد ( كه با علامت × مشخص گردیده است) .
بخش دوم : خصوصیاتی كه غالباً افراد این گروه دارند.
عمده ترین این ویژگی ها عبارتند از :
× هوش بهر طبیعی
× كاركرد تحصیلی پائین تر از حد انتظار
- سرعت كم در یادگیری
-پیشرفت كندتر
- سقف پائین تر یادگیری
-تجدیدی مكرر در یك یا چند درس خاص
- تكرار پایه های تحصیلی
× تفاوت بین سطح یادگیری در درس های مختلف
× نداشتن انعطاف در استفاده از راهبردهای آموزشی
× تفاوت قابل توجه بین توانایی ها و مهارت ها ؛ عملكرد ضعیف
- ضعف حافظه ( كوتاه مدت و بلند مدت )
- وابستگی زیاد به معلم
- وابستگی به والدین در انجام تكالیف مدرسه
- كوتاهی دامنه توجه ( زود پرت شدن حواس )
- نداشتن اعتماد به نفس
- نقص در مهارت های اجتماعی
- ناهماهنگی حركتی
- تاخیر در نشان دادن عكس العمل
- تاخیر در فراگیری زبان
توجه :
این نشانه ها صرفاً احتمال وجود مشكل را نشان می دهد و برای تشخیص دقیق باید دانش آموزان با چنین ویژگی هایی را به كارشناسی مدیریت آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران ارجاع نمود.
انواع :
اگر چه طبقه بندی های مختلفی از این اختلال وجود دارد ولی عمده ترین مشكل را می توان در حوزه های خواندن ، نوشتن و ریاضی مشاهده نمود.
-1 ناتوانی در خواندن :
از عمده ترین نشانه های این اختلال عبارتند از :
حذف یك صدا یا كلمه
اضافه كردن صدا یا كلمه
تحریف و اشتباه خواندن صداها یا كلمات
جانشین سازی صدا یا كلمه
مشكلات درك مطلب
ناتوانی در درك معنی كلمات ، یادآوری و پاسخ به سوالاتی كه از متن پرسیده می شود.
ناتوانی در استنباط از مطالب خوانده شده
ناتوانی در قدرت تحلیل و بررسی صحت و سقم متن
-2 ناتوانی در نوشتن :
عمده ترین مشكلات نوشتن عبارتند از :
معكوس نوشتن ( آیینه نویسی )
جابه جا نوشتن حروف ( دور به جای رود )
حذف یا اضافه كردن حروف و كلمات در نوشتن
ناتوانی در تركیب حروف یا بخش های كلمه
ناتوانی در رونویسی ، كج نویسی ، پراكنده نویسی ، ناخوانا نویسی و ...
-3 ناتوانی در ریاضی :
عمده ترین مشكلات ریاضی عبارتند از :
مشكلات در یادگیری مفهوم عدد و شمارش
ناتوانی در استفاده از راهبردهای عددی
ناتوانی در قرض كردن و انتقال در محاسبات
ناتوانی در مسئله توصیفی ( ارتباط جملات كلامی و نوشتاری برای كاربرد ریاضی )
ناتوانی در خواندن و نوشتن نشانه های ریاضی ( اعداد ، ارقام ، علائم ) .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
بازي هاي كودكانه را بازي نگيريد
گرچه مفهوم «بازي» مدتهاست كه استفاده مي شود، اما هنوز تعريفي از آن ارائه نشده كه مورد قبول همه باشد. كودكان در بازي نقشآفريني مي كنند؛ مثلاً پليس مي شوند و يا مهمان بازي مي كنند. به علاوه، آنها از شيوههاي عمومي بازي پيروي مي كنند. به اين معنا كه كودك بازي را از دست زدن به وسايل اطراف خود شروع مي كند و با رشد سني، به بازيهاي پيچيدهتري مي پردازد.
همين كه كودك به نحوي بازي با اشيا را شروع كرد، واكنش او نسبت به كودكان ديگر تغيير مي كند. گفته مي شود بازي رشد هوشي كودك را افزايش مي دهد و كودكان فاقد اسباب بازي از لحاظ شناختي از همسالان خود عقب ترند.
شخصيت كودك در ضمن بازي شكل مي گيرد، دگرگونيهاي زيادي در روحيات و خلقيات او روي مي دهد و همه اينها تكامل و پيشرفت را براي كودك مهيا مي كند. در ميان انواع بازي، بازيهاي ابتكاري كه آفريدهِ خود كودكان هستند، اهميت ويژهاي دارند؛ زيرا به شخصيت كودك شكل مي دهند و وسيله خوبي براي تربيت او محسوب مي شوند. |
بازي راه را براي دوستي و مراوده ميان كودكان همسال مي گشايد و كودك كمكم خود را عضوي از يك جمع احساس مي كند و به ارزيابي منصفانه رفتار و كردار خويش و همبازيهايش مي پردازد. در حين بازي، شخصيت كودك به سوي اتحاد و همكاري با همبازيها شكل مي گيرد و شور و شوق و احساس مسئوليت در او به وجود مي آيد.
در جريان بازي، نيروهاي مختلف كودك از قبيل حافظه، دقت و چالاكي پرورش مي يابد. همچنين بازي پرورش عقلي كودك را موجب مي شود. به علاوه، كودك به هنگام بازي مي آموزد كه چگونه در مقابل ناكامي و شكست ايستادگي و اعتماد به نفس خود را حفظ كند.
بازي مي تواند حس احترام به ديگران، مهرباني و خلوص را در كودك پرورش دهد و حس نوآوري را در او شكوفا كند. كودك هر رفتاري كه در بازي در پيش مي گيرد، در بزرگسالي نيز از بسياري جهات همان رفتار را خواهد داشت. بهعلاوه، از طريق بازي اعضاي بدن و عضلات كودك سالم و ورزيده مي شوند و او از ركود و خمودگي دور مي گردد. |
محتواي بازي كودكان متفاوت و گوناگون است. زندگي پدر و مادر مي تواند براي آنها مهم و جالب باشد؛ به گونه اي كه از رفتار كودك ضمن بازي، مي توان به مناسبات بزرگسالان پي برد. مثلاً مشكلات و سوءرفتار پدر و مادر را مي توان در بازي كودكان مشاهده كرد. از سوي ديگر، گاهي مشكلات رفتاري و ذهني كودك را مي توان در قالب بازي برطرف ساخت. به طور كلي بازي فرصت مناسبي است براي شناخت رفتارهاي ناهنجار كودك. در حين بازي مي توان ترسها و آرزوها و همين طور نوع تربيت كودك را شناخت و براساس شناخت به دست آمده، اقدامات لازم و ضروري براي تربيت كودك را انجام داد.
اسباب بازي مناسب به كودكان كمك مي كند تا رفتار اجتماعي مطلوب و پذيرفتني را بياموزند، بنابراين وظيفه والدين و مربيان كودك است كه چنين امكاني را براي او مهيا كنند.
به طور كلي پيش از مدرسه، بازيهاي انفرادي مورد توجه كودك است و هر چه بزرگتر مي شود به سمت بازيهاي اجتماعي گرايش مي يابد. از سوي ديگر در اوايل كودكي، پسرها بازيهاي پرجنب و جوش و دخترها بازيهاي ساكت و كم تحرك را انتخاب مي كنند و هر چه بر سن آنها افزوده مي شود، مي توان اين تفاوت را واضح تر مشاهده كرد.
تحقيقات دانشمندان نشان داده است كه كودكان باهوش و كندذهن به يك نسبت در بازي شركت مي كنند، با اين اختلاف كه بازيهاي كودكان باهوش بيشتر متشكل و متغير است و به بازيهاي انفرادي و فكري گرايش بيشتري دارند.
محيط نيز در شكل و نوع بازي دخالت دارد؛ بازي كودكان متناسب با زمان، مكان، فصل، آداب و سنن، شرايط اجتماعي و... با هم فرق دارد. مثلاً بازي كودكان ساكن كنار دريا با بازي بچههاي مناطق كوهستاني متفاوت است و همين طور بازي كودكان شهري و روستايي.
ايجاد محيطي مطلوب براي بازي كودكانه از مهمترين وظايف پدر و مادر است. محيط نبايد خارج از دنياي واقعي كودكان باشد. گاهي ديدن فيلمهاي خشن و غير واقعي اثري نامطلوب بر كودكان مي گذارد. كودك خود را در دنياي ديگري مي بيند و با خيالبافي و تقليد حركات ستارهِ فيلم دست به كارهاي نامعقولي مي زند.
نكاتي كه در بازي كودكان بايد مورد توجه قرار گيرد:
- در بازي، كودكان را غيرمستقيم به رعايت مسائل اخلاقي و توجه به حق و عدالت تشويق كنيد.
- بازيهايي به كودكان پيشنهاد كنيد كه مطابق ذوق و سليقه آنها باشد.
- بازي بايد براي كودك متنوع باشد؛ تكيه بر يك نوع بازي درست نيست.
- هرگز در بازيهاي كودكانه دخالت مستقيم نكنيد.
- در بازي از تربيت اجتماعي كودك نبايد غفلت كرد.
- بايد كاري كنيد كه بازي به صورت تجربه اي لذت بخش براي كودك درآيد.
- اگر كودك ميل به بازي ندارد، بايد علت آن را جستجو كرد و در صورت لزوم به رفع آن پرداخت.
- گاهي لازم است والدين نيز همبازي كودكان شوند.
- بگذاريد كودك در بازي براي خود فكر كند و هرگز پاسخ را به كودك نگوييد، مگر در موارد استثنايي.
- اسباببازي بايد متناسب با سن و جنس كودك باشد.
- اسباببازي بايد ارزان قيمت باشد تا كودك بتواند آن را دستكاري كند.
- اسباببازي بايد براي كودك تازگي داشته باشد.
- وسايل بازي بايد متنوع باشند تا كودك را در رشد و تكامل ياري كنند.
- در خريد اسباببازي بايستي به نياز و سليقه كودك كاملاً توجه كرد و از هرگونه اجبار و يا القاي نظر خودداري نمود.
- اسباببازي بايد بيخطر باشد.
- از خوردنيها به عنوان اسباببازي نبايد استفاده كرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
همه کودکان بویژه کودکانی که پا به مرحله رشد میگذارند باید از آزادی و استقلال نسبی برخوردار باشند. ولی آنچه که آنان باید بدانند این است که در این جهان افرادی زندگی میکنند که ممکن است به آنان صدمه بزنند و آنچه که والدین انجام میدهند به منظور حفظ آنان از دست این افراد است. فراموش نکنید که التیام احساسات سرکوب شده دوران کودکی بویژه کودک بزهکار مشکل و سخت است.
حکمفرما کردن انضباط در خانواده کاری بس مشکل است. تنظیم قوانین منصفانه و بکار بستن آنها بطور منطقی میتواند مهارتهای هر پدر و مادری را آزمایش کند. مهم نیست که شما چه حد و حدودی را در مورد کودکانتان بکار میبرید، زیرا آنان همواره در جستجوی راههایی برای شکستن این حد و حدود هستند. این امر طبیعی است، ولی کودکانی که از قوانین و حد و حدود آن تبعیت میکنند، احساس مهم بودن میکنند. مهم نیست که تا چه اندازه آنان ممکن است از خود مقاومت نشان دهند.
تقویت عزت نفس کودکان
میگویند کودکان بزهکار به توجه ، محبت و پذیرش بیشتری نیاز دارند. اغلب آنان احساس انزوا و جدایی میکنند که این امر آسیب پذیری آنان را نیز افزایش میدهد. به عبارت دیگر کودکانی که دارای حس خود ارزشی هستند کمتر دچار بزهکاری میشوند. بنابراین برای تقویت عزت نفس در کودکان چه باید کرد؟ برای انجام این مهم چهار رکن وجود دارد: محبت ، زمان ، انضباط ، پذیرش.
-
بیشتر اوقات دوست داشتن کودکان خیلی ساده و آسان است و در برخی مواقع مشکل.
-
ابراز محبت به کودکی که پیوسته بی تربیت ، ناسازگار و بدخلق است، همچون بیشتر کودکانی که دوران بلوغ را سپری میکنند، سخت است.
-
جالب است بدانیم در این زمان او به محبت بیشتری نیاز دارد. والدینی که هم در دوران سرکشی و ستیز کودکان و هم در دورانی که کودکان نوپا میباشند و از شیرینی خاصی برخوردارند به آنان توجه میکنند در واقع پایه عزت نفس کودکانشان را میسازند.
-
وقتی را که با کودکتان میگذرانید یکی دیگر از مواردی است که برای تقویت عزت نفس او مهم است. کودکان به زمان با کیفیت نیاز دارند. آنان به شما نیاز دارند تا در حیاط مدرسه و بازی و حتی در برخی زمانهای معمولی در کنارشان باشید. این بدین معنا نیست که شما باید کاملاً در همه احوال مراقب کودکانتان باشید. اغلب برای بیشتر کودکان فقط حضور والدین در خانواده کافی است.
-
گاهی اوقات مشغله کاری در بیرون از خانه به قدری زیاد است که مجبوریم زمان خیلی کمی را با کودکانمان بگذرانیم هیچ چیز مشکلتر از این نیست که برای بودن با کودک زمان کافی پیدا کنیم، ولی باید بدانیم که این زمان برای رشد کودک اهمیت دارد.
تقویت عزت نفس با پذیرش
-
یکی دیگر از ارکان عزت نفس در کودکان «پذیرش» است که انجام آن دشوار است. برای والدین طبیعی است که نسبت به کودکانشان امیدواری زیادی داشته باشند. همه ما دوست داریم که کودکانمان دارای تحصیلات دانشگاهی بوده و یا بهترین شاگرد در کلاس درس باشند.
-
ما از کودکانمان انتظارات زیادی داریم ولی آنان بیشتر انتظارات ما را برآورده نمیکنند. یکی از روشهای مهم تقویت عزت نفس، پذیرش کودکان در همه شرایط است.
-
هر کودکی دارای مشخصه منحصر به فرد خویش است و از نقاط ضعف و قوت برخوردار است. بطور یقین ما باید انتظار داشته باشیم که کودکانمان تا آنجا که میتوانند تلاش کنند. در هر صورت چه آنان در کاری به راحتی موفق شوند یا به سختی در انجام آن موفق شوند، تشویق کارهایشان و تصدیق قوه خود ارزشی برای آنان بسیار ضروری است.
-
تا آنجایی که میتوانید وقت زیادی را با کودکتان بگذرانید. اگر شما بیش از یک فرزند دارید سعی کنید طوری وقت خود را تقسیم کنید که به هر یک از فرزندانتان زمان کافی اختصاص یابد. گرچه تنظیم زمان بندی بدین شکل مشکل است، ولی این مسئله برای رشد کودک ضروری است حتی اگر لازم باشد از فعالیتهای دیگر زندگی خود صرف نظر کنید.
-
همیشه سعی کنید در لحظههای مهم زندگی فرزندانتان حاضر باشید. حضور در بازیهای مدرسهای ، مراسم اعطای جوایز و … لحظات مهمی هستند که طبیعتاً کودکان دوست دارند با شما سهیم شوند.
آموزههای روان شناختی تقویت عزت نفس
-
به کودکان خود امیدوار باشید.
-
به جای نصیحت کردن آنان برای انتخابهای بد ، انتخاب خود آنان را مورد تمجید قرار دهید.
-
همه کودکان دچار اشتباه میشوند. به کودکان کمک کنید که از اشتباهات خود پلی برای موفقیت بسازند.
-
به احساسات کودکانتان احترام بگذارید. هرگز نسبت به تردیدها ، ترسها ، عقاید و افکار آنان بی اهمیت نباشید.
-
قوانین روشنی را تنظیم کنید و آنان را اجرا کنید. سعی نکنید در اجرای آن از تنبیههای مختلف استفاده کنید.
-
کودکان اشتباه خواهند کرد و هیچکس همیشه از تمام قوانین پیروی نخواهد کرد. محدودیتها را استوار ولی دوستانه اجرا کنید.
-
پیشرفت کودکانتان را ارج نهید. کودکانتان باید بدانند که شما از آنان انتظار تلاش فراوان دارید ولی ظرفیتهای آنان را نیز میشناسید. پیشرفتهای آنان را تمجید کنید و هرگز آنها را به خاطر اشتباهاتشان شرمسار نکنید.
-
عقاید و ارزشهای خود را با کودکانتان در میان بگذارید. با آنان صحبت کنید و به صحبتهایشان گوش فرا دهید تا بدین وسیله به آنها اعتماد به نفس بدهید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
کودکان بین 2 تا 6 سالگی ، در مقایسه با نوباوگان و کودکان نوپا ، زمان بیشتری را دور از خانه و والدین سپری میکنند. طی 30 سال گذشته ، تعداد کودکانی که به کودکستان یا مهدکودک میروند، افزایش یافته است. این روند عمدتا به علت افزایش چشمگیر مشارکت زنان در نیروی کار است. در حال حاضر ، مادران 67 درصد از کودکان پیش دبستانی شاغل هستند. کودکستان ، برنامهای است که هدف آن بالا بردن سطح رشد کودکان 2 تا 5 ساله است و بر تجربههای آموزشی تاکید میوزد.
در مقابل ، مهدکودک ، انواع تدارکات برای سرپرستی فرزندان والدین مشاغل را در بر میگیرد و این تدارکات در خانه کودک ارائه میشوند. بررسیها نشان میدهد که والدین ، اغلب کودکستان را به مهدکودک ترجیح میدهند. بسیاری از کودکستانها ، ساعت کار خود را از نیمه وقت به تمام افزایش دادهاند تا به نیازهای والدین شاغل پاسخ دهند. وظیفه یک مهدکودک خوب فقط این نیست که کودکان را در غیاب والدینشان ایمن نگهدارد و آنها را خوب تغذیه کند. مهدکودک باید مانند یک کودکستان کارآمد ، تجربیات آموزش با کیفیت عالی برای کودکان فراهم آورد.
برنامههای کودکستانها متنوع است، که از مراکز کودک محروم تا معلم محور در نوسان هستند. در کودکستانهای کودک محور ، معلمان فعالیتهای گوناگون را ارائه میدهند که کودکان میتوانند از بین آنها انتخاب کنند و قسمت عمده روز ، در بازی آزاد هدف میشود. در مقابل ، کودکستانهای تحصیلی ، معلمان برنامه را تنظیم کنند. در این کودکستانها ، به کودکان حروف الفبا ، اعداد ، رنگها ، شکلها ، مهارتهای تحصیلی را از طریق تکرار و تمرین ، آموزش میدهند و بر بازی تاکید نمیشود.
به رغم نگرانی جدی درباره مناسب بودن این پرورش ، به معلمان کودکستانی فشار میآورند که روی آموزش تحصیلی رسمی ، تاکید کنند. انگیزه ایجاد این گرایش ، اعتقاد عموم به این موضوع است که آموزش تحصیلی در سنین پایینتر ، پیشرفت نهایی جوانان را بهتر میکند. اما تاکید بر آموزش تحصیلی رسمی در اوایل کودکی ، انگیزش و سایر جنبههای رشد هیجانی را تضعیف میکند.
کودکان 3 تا 6 ساله در کلاسهای کودک محور ، در مقایسه با کودکان کلاسهای معلم محور ، به تواناییهای خود بیشتر پی بردند، مسائل چالشانگیز را بیشتر ترجیح دادند، کمتر جویای تائید بزرگترها و نگران مدرسه بودند. در بررسی دیگری ، کودکان 4 ساله در کودکستانهای کودک محور ، در ارزیابیهای تحصیلی ، زبان ، مهارتهای حرکتی و زبان ، از کودکانی که در کودکستانهای تحصیلی بودند، نمرههای بیشتری کسب کردند.
برنامه هداستارت
برنامه هداستارت به این صورت است که برای کودکان یک یا دو ساله دوره کودکستان ، همراه با خدمات غذایی و پزشکی تامین میکند. درگیری والدین برای پروژه هداستارت ، اهمیت زیادی دارد. والدین در جلسات سیاستگذاری شرکت میکنند و در برنامهریزی آن مشارکت دارند. آنها همچنین بطور مستقیم با کودکان در کلاسهای درس کار میکنند، در برنامههای مخصوص فرزندپروری و رشد کودک شرکت میجویند و خدماتی را دریافت میکنند که هدف آنها کمک به نیازهای عاطفی ، اجتماعی ، و شغلی خود آنهاست. در حال حاضر ، بیش از 1300 مرکز هداستارت ، سالیانه به 720 هزار کودک خدمت میکنند.
بیش از 20 سال پژوهش ، منافع دراز مدت مداخله پیش دبستانی را به اثبات رسانده و همین امر به بقای هداستارت کمک کرده است. نتایج پژوهش حاکی است کودکانی که در این برنامهها شرکت داشتند در 2 تا 3 سال اول مدرسه ابتدایی ، هوش بهتر بالاتر و پیشرفت تحصیلی بیشتری از کودکان شاهد داشتند. بعد از این زمان ، تفاوتها در نمرات آزمون ، کاهش یافتند. با وجود این کودکانی که تحت مداخله قرار گرفته بودند، از نظر سازگاری با دوران تحصیلی تا نوجوانی ، جلوتر از افراد گروه شاهد بودند آنها به احتمال کمتری تحت آموزش ویژه قرار گرفتند یا مردود شدند، و تعداد بیشتری از آنها دوره دبیرستان را تمام کردند. مهدکودک ، با مداخله به موقع با کیفیت عالی ، میتواند به رشد کودکان که از لحاظ اقتصادی محروم هستند، کمک کند.
اجزای سازنده یک مهد کودک با کیفیت عالی
بررسیها نشان میدهند که این عوامل مهم هستند: اندازه گروه (تعداد کودک در یک مکان واحد) ، نسبت مراقب به کودک ، آمادگی تحصیلی مراقب ، تعهد شخصی مراقب به یادگیری و مراقبت کردن از کودکان در صورتی که این ویژگیها مطلوب باشند، کودکان در ارزیابیهای هوش ، زبان و رشد اجتماعی ، بهتر عمل میکنند. محیطهای وسیع و مجهز و اقداماتی که نیازها و تمایلات کودکان پیش دبستانی را برآورده میسازند نیز به پیامدهای مثبت کمک میکنند.
آیا مهد کودک ، ایمنی دلبستگی در نوباوگی را تهدید میکند؟
پژوهش حاکی است نوباوگان آمریکایی که قبل از 12 ماهگی در مهد کودک تمام وقت گذاشته میشوند، بیشتر از نوباوگانی که در خانه ماندند، دلبستگی ناامین بویژه از نوع دوری جو ، نشان میدهند. آیا این بدان معنی است که نوباوگانی که هر روز جدای از والدین شاغل خود را تجربه میکنند و از همان ابتدا در مهد کودک گذاشته میشوند، در معرض خطر مشکلات رشدی قرار دارند؟ برخی پژوهشگران چنین فکر میکنند در حالی که سایرین مخالفاند. با این حال بررسی دقیق شواهد حاکی است که باید در مورد این نتیجهگیری که مهدکودک برای نوباوگان زیانبخش است، محتاط باشیم.
اولا در بررسیهایی که رابطه مهدکودک با دلبستگی را گزارش میدهند، میزان ناایمنی در نوباوگان مهدکودکی تا اندازهای بیشتر از نوباوگان غیر مهدکودکی است (36 در برابر 29 درصد) ، اما این ناایمنی به میزان کلی ناایمنی کودکان در کشورهای صنعتی شباهت دارد. در حقیقت ، اغلب نوباوگان مادران شاغل ، دلبسته ایمن هستند. از این گذشته ، همه تحقیقات ، گزارش نمیدهند که بین کیفیت دلبستگی نوباوگان مهد کودکی و نوباوگانی که در خانه پرورش یافتهاند تفاوت وجود دارد.
ثانیا ، شرایط خانوادگی بر ایمنی دلبستگی تاثیر دارد. خیلی از مادران شاغل ، فشارهای رسیدگی به دو شغل تمام وقت را استرسزا میدانند. برخی از مادران به دلیل اینکه خسته هستند و به ستوه آمدهاند، به فرزندانشان با عطوفت کمتری پاسخ میدهند و از این رو ، ایمنی آنها را به خطر میاندازند. سایر مادران شاغل ، احتمالا برای استقلال نوباوگانشان ارزش قائلاند و آن را ترغیب میکنند یا اینکه بچههای آنها به دلیل عادت داشتن به جدایی از والدینشان ، از موقعیت غریبی نمیترسند. در این گونه موارد ، حالت و دلبستگی دوری جو میتواند بیانگر خودمختاری سالم و نه ناایمنی باشد.
ثالثا ، مهدکودک نامرغوب میتواند به دلبستگی ناایمن در نوباوگان مادران شاغل کمک کند. در بررسی مراقبت اولیه از کودک NICHD بزرگترین بررسی طول تا زمان حال ، که 1000 نوباوه را همراه با مادرشان در 10 ناحیه کشور در برداشت. مهدکودک به تنهایی تاثیری در دلبستگی ناایمن نداشت. اما وقتی که نوباوگان در معرض ترکیب عوامل خطرخانه و مهدکودک قرار داشتند، پرستاری بیعاطفه در خانه ، همراه بر پرستاری بیعاطفه ، و ساعتهای طولانی در مهدکودک ، میزان ناایمنی افزایش یافت.
رابعا ، ارزیابی ایمنی دلبستگی ، در حالی که نوباوگان با مهدکودک سازگار شدهاند، تصویر دقیقی در اختیار نمیگذارند. وقتی که نوباوگان وارد مهدکودک میشوند، باید با روال جدید جدایی روزانه از والدین سازگار شوند. تحت چنین شرایطی ، انتظار میرود که آنها رنجوری نشان دهند. اما بعد از چند ماه ، نوباوگانی که در برنامههای مرغوب شرکت میکنند، آرامتر میشوند آنها لبخند میزنند، بازی میکنند، از پرستاران باعاطفهای که آنها را خوب میشناسند، تسلی میجویند و تعامل کردن با همسالان را آغاز میکنند.
آینده بحث
نتایج بررسی NICHD حاکی است که تربیت ، بر رفتار مشکل آفرین کودکان پیش دبستانی ، بیشتر از مهدکودک تاثیر دارد. در واقع ، داشتن امکان برقراری رابطه گرم و صمیمانه با یک پرستار حرفهای با عاطفه ، برای ناباوگانی که با یک یا دو والد رابطه ناایمنی دارند، بسیار مفید است. وقتی که این کودکان را تا دوره پیش دبستانی و اوایل دبستان دنبال کردند، معلوم شد که آنها بیشتر از کودکان دلبسته ناایمنی که به مهدکودک نرفته بودند، اعتماد به نفس دارند و از مهارتهای اجتماعی برخوردار هستند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
در میان تمامی نارساییها، نارسایی ذهنی؛ شایع ترین است. سایر اصطلاحاتی که اغلب برای توصیف چنین نارسایی بکار برده میشوند عبارتند از: نارسایی تحولی، عقب ماندهگی ذهنی، معلولیت ذهنی یا مشکلات یادگیری شدید. این نارسایی بر تمامی جنبههای تحولی کودک تأثیر میگذارد. این کودکان از نظر جسمانی کندتر رشد می کنند، کندتر زبان میآموزند، کندتر یاد می گیرند از خود مراقبت کنند و نیز کندتر بر مهارتهای تحصیلی تسلط مییابند. در هر حال، این افراد بیماری روانی ندارند. این اصطلاح هنگامی کاربرد دارد که افراد سالم، دچار نوعی بیماری شوند که بر خلق، عواطف و رفتارهایشان تأثیر بگذارد. البته چنان افرادی نیز با درمان مناسب معالجه خواهند شد.
در برخی کودکان، آسیبدیدگی ذهنی از بدو تولد یا مدت کوتاهی بعد از آن قابل تشخیص است، اما در مورد بسیاری از آنان، آسیبدیدگی ذهنی تا هنگام ورود کودک به مدرسه ناشناخته باقی خواهد ماند. هر چند که در اغلب موارد علائم هشدار دهنده از سنین خردسالی وجود دارند. برخی کودکان ممکن است نارسایی هایی بسیار شدیدی داشته باشند و ممکن است آسیبدیدگیهای دیگری نظیر صرع، مشکلات بینایی و شنوایی نیز داشته باشند. گاهی اوقات این کودکان را کودکان نارسایی عمیق یا چند معلولیتی می نامند.
با این حال تعداد بسیار زیادی از کودکان دارای نارساییهای ذهنی فقط به میزان خفیف یا متوسط دچار این مشکلات هستند ( تخمین کلی از تعداد آنها 2 درصد است). ممکن است در مورد این کودکان هیچ دلیل جسمانی برای نارساییشان وجود نداشته باشد.
این کودکان در مقایسه با سایر کودکان هم سن خود:
•دامنهٔٔ توجه کوتاهتری دارد؛
•حافظهٔ ضعیف تری دارد؛
•بیش فعال، پرخاشگر یا آشفته است؛
•بیحس و بی تفاوت است.
علائم هشدار دهنده در خواندن و نوشتن:
در سن 5 سالگی یا یک سال پس از ورود به مدرسه، کودک:
•در نسخه برداری از اشکالی مانند دایره ها و مربع ها، دچار مشکل است؛
•در انجام فعالیت های ساده ای مانند جور کردن اشکال با محل هایشان در یک صفحهٔ دارای آن اشکال و صفحه ای که جای اشکال در آن کنده کاری شده، مشکل دارد؛
•در تشخیص و تمایز گذاری بین حروفیاز قبیل د و ذ، مشکل دارد؛
•در حفظ توالی حروف و کلمات در کلمه سازی یا جمله سازی با کارتهای آموزش حروف و کلمات دچار مشکل است؛
•در تکرار 5 عدد یا کلمه بلافاصله پس از بیان آنها توسط فرد دیگر، توالی صحیح را نمیتواند حفظ کند.
علل نارساییهای ذهنی
1) آسیبدیدگی ژنتیکی.
2) آسیبدیدگی در رحم.
3) آسیب در حین تولد یا مدت زمان کوتاهی بعد از آن
4) حوادث و بیماری ها
5) علل اجتماعی
فعالیت هایی که معلمان می توانند انجام دهند
الف) انطباقهای کلاسی
معلمانی که در مورد آموزش به کودکان دچار نارسایی ذهنی و دشواری های یادگیری در کلاسشان تجربه دارند، توصیه میکنند که:
•محرکهایی را که باعث حواس پرتی کودک می شوند کاهش دهید( روی میز را خلوت کنید)
•کودکانی که به دویدن در فضای کلاس تمایل دارند را کنار دیوار بیشانید و کودکان بزرگتر را در کنار آنها قرار دهید. همچنین می توانید وظایفی را بر عهدهٔ آنها بگذارید که برای انجام دادن آنها در داخل کلاس و مدرسه رفت و آمد کنند تا بدین طریق رفت و آمدها آنها آشفتگی ایجاد نکند. چنین وظایفی می توانند توزیع ورقه ها، دفترها و مواد مورد نیاز را شامل شوند.
•تلاش کنید همکاری یک فرد داوطلب را جلب کنید تا در روزهای خاصی به منظور فراهم آوردن کمک فردی برای این کودک، به کلاس بیاید. همچنین میتوانید از فرد داوطلب بخواهید با بقیهٔ دانش آموزان کلاس به فعالیتبپردازد تا شما بتوانید با آن کودک کار کنید. حتی برای مقاطع کوتاه. فرصت هایی را جهت کار فردی با کودک پیدا کنید. برای نمونه، هنگامی که سایر کودکان مشغول انجام تکالیف دیگری هستند. در طی این زمان تلاش کنید، محرکهای مزاحم مانند سرو صدا را کاهش دهید و اشیایی را که برای آن در درس نیاز ندارید، از میدان دید کودک خارج کنید.
ب) راهبردهای آموزشی
•فعالیتی را که میخواهید کودک انجام دهد، به او نشان دهید، نه این که فقط آن را بیان کنید.
•هنگام ارائه دستور العمل ها از واژههای ساده استفاده کنید و اطمینان حاصل کنید که کودک منظور شما را فهمیده است.
•به جای انجام فعالیتهای مداد و کاغذی( نوشتاری) از اشیاء واقعی که کودک بتواند آنها را حس و دستکاری کند، استفاده کنید. تلاش کنید درس ها را با تجربیات کودک و زندگی روزمرهٔ او ارتباط دهید.
•در هر زمان تنها یک فعالیت را انجام داده و آن را کامل کنید. روشن کنید در چه زمانی یک فعالیت تمام شده و فعالیت جدید شروع میشود.
•تکلیف را به گام ها یا اهداف یادگیری کوچک، تقسیم کنید. پیش از پرداختن به گام دشوار از کودک بخواهید فعالیت را با آنچه می تواند انجام دهد آغاز کند. اگر با مشکلاتی مواجه شد، به مرحلهٔ آسان تری برگردید. برای نمونه، در یادگیری ترسیم یک دایره، کودک می تواند در ابتدا داخل دایرهها را رنگ کرده، سپس نقاط تشکیل دهندهٔ یک دایره را به هم وصل کند. پس از آن از اشکال دایره های یک مجموعهٔ نمونه، نسخه برداری کند و مانند آن.
•هنگامی که کودک موفق شد، تشویق و ترغیب کافی را برای او فراهم کنید.
•برای انجام آن تکلیف به کودکان تمرینات بیشتری بدهید. به این کار" پر یادگیری" می گویند، این کار موجب میشود اطمینان پیدا کنیم که کودک بر آن مهارت تسلط یافته و اعتماد به نفسش بیشتر شدهاست. در هر حال، منطقی باشید. بسیاری از افراد دچار نارساییهای ذهنی از روزهای حضورشان در مدرسه، به عنوان " روزهایی پر از تکرار بیش از حد چیزهای مشابه، بدون آن که چیز جدیدی بیاموزند"،یاد میکنند.
•کودکان نیاز دارند که این مهارت را با مواد مختلف تمرین کنند. به عنوان نمونه: خواندن کلماتی که روی کارت ها، بر روی صفحات تمرین و در کتابها، نوشته شده اند. می توان نوشتن را بر روی ماسه، با انگشتان آغشته به رنگ یا به کمک مدادهای رنگی، مداد و خودکار تمرین کرد. نام این کار تعمیم دادن یادگیری کودک است.
•کمک یک از اعضاء خانواده که می تواند در انجام تکالیف خانه به او کمک کند را جلب کنید. او آن چه را در هر روز در کلاس انجام شده است، مرور می کند.
•یکی از کودکان کلاس را به عنوان همکار کودک تعیین کنید تا بتواند توجه وی را به تکالیف جلب کند و در انجام فعالیتهای کلاسی او را یاری دهد. این همکار را از بین دانش آموزان توانمندتر کلاستان انتخاب کنید. این دانشآموزان تواناتر می توانند هنگامی که کار خودشان را تمام کردند، در انجام تکلیف، کودک کندتر را یاری دهند. تکالیفی را تعیین کنید که همهٔ دانشآموزان کلاس بتوانند در سطح خود در انجام آنها مشارکت داشته باشند و به صورت جمعی بر روی آن تکالیف کار کنند. تکالیفی را برای هر یک از افراد گروه تعیین کنید.
به نحوی که همهٔ یادگیرندگان در گروه بر مشارکت کودک دچار نارسایی ذهنی متکی باشند. همچنین می توانید از سایر دانشآموزان بخواهید هنگام زنگ تفریح در استفاده از توالت و مانند آن کودک مزبور را یاری دهند. در هنگام انجام تکالیف فردی، تعدادی از فعالیتها که کودک از آنها لذت می برد و می تواند به طور فردی آنها را انجام دهد، فراهم کنید تا او مزاحم سایر دانش آموزان نشود.
•از رفتارهای نامطلوبی که کودک آنها را برای جلب توجه شما انجام می دهد، چشمپوشی کنید. هنگامی که رفتار کودک پذیرفتنی است او را تشویق کنید و مورد توجه قرار دهید.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
لجبازی کودکان
دفاع از امیال خود و مقابله با خواست های دیگران برای رشد طبیعی،اهمیت اساسی دارد.کودک برای کسب استقلال و ایجاد هویت برای خود،درسنین 3-2 سالگی به طور طبیعی رفتار منفی کارانه پیشه می کند.
تکیه کلام کودک در این سن اغلب نه،خودم،من و از این قبیل لغات است.این مرحله ی طبیعی برای رشد شخصیت کودک ضروری محسوب می شود.
مرحله ی لجبازی و منفی کاری دیگری که تا حدودی طبیعی است در سنین نوجوانی ظاهر می شود.نوجوان رفتار مقابله ای را به عنوان نشانه ای از نیاز به جدا شدن از والدین و ایجاد هویتی مستقل از خود نشان می دهد.
لجبازی غیر از این دو مرحله ، غیرعادی و مشکل زاست.
-عوامل زیادی در تداوم و تشدید لجبازی کودکان نقش دارند که عمدتا مربوط به خانواده هستند.
-والدینی که بیش از حد امر و نهی می کنند و به خاطر ایجاد نظم و ترتیب افراطی و نیازهای خود از قدرت استفاده می کنند،کشمکش بین خود و کودکان پدید می آورند که زمینه ای برای پیدایش و تشدید رفتار لجبازی فراهم می سازند.
-کودک نیاز به توجه دارد،از طریق صحبت کردن ، بازی،پاسخ به سوالات او،ابراز علاقه و غیره به کودکان خود توجه کنیم.
-چنانچه کودکی مورد بی توجهی قرار گیرد سعی می کند از طریق منفی کاری و لجبازی توجه دیگران را به خود جلب کند.مثلا جلوی تلویزیون می ایستد ، هنگام صحبت کردن دیگران داد و بیداد می کند و موقع غذا خوردن از سر سفره بلند می شود.والدین هنگام مشاهده ی چنین رفتارهایی با بحث های طولانی ،خواهش و یا حتی تنبیه به رفتار منفی کودک توجه می کنند و بدین ترتیب به تدریج کودک می آموزد که برای کسب توجه دست به این رفتارها بزند.
-برای کاهش رفتار لجبازی به رفتار منفی کودک بی اعتنایی می کنیم و در مواقعی که رفتار لجبازی انجام نمی دهد به طور مناسب به او توجه می کنیم.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
● نمادهای اصلی اندامها
▪ سر
معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری و عامل اصلی کنترل فشارهای درونی است. کودکان، همیشه سرهای بزرگ ترسیم میکنند؛ ولی اگر سر، زیاد بزرگ باشد، نشانگر آن است که من کودک، بیش از حد طبیعی است.
▪ صورت
چون بسیار اهمیت دارد، بیشتر تنها کشیده میشود. کودکان پرخاشگر، جزئیات آن را به حد اغراقآمیزی بزرگ، ترسیم میکند؛ در حالی که کودکان خجالتی، جزئیات را از نظر میاندازند و فقط دایرهٔ صورت را ترسیم میکنند.
▪ دهان و دندانها
ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد و نیز به معنی پرخاشگری است. اگر لبها بسته باشند، نشاندهندهٔ تنش و فشار است. چانه نیز تمام قدرت مردانگی است.
▪ چشمها
اجتماعی بودن کودک را نشان میدهد. کودکان خودستا، چشمها را با حالتهای درنده و وحشی میکشند. چون چشمها ارزش زیبائی نیز دارند؛ بنابراین دختران چشمها را خیلی بزرگ میکشند.
▪ دستها و بازوها
در دوران اولیهٔ زندگی کودک برای شناخت محیط اطراف زیاد بهکار میرود. در مرحله بعد، بهعنوان پیشرفت ”من“ و سازگاری اجتماعی بهکار میآید. کودکان ضعیف و درونگرا، بیشتر برای آدمک، پا نمیگذارند و یا او را به حالت نشسته، نقاشی میکنند.
▪ بالاتنه
اگر باریک و لاغر کشیده شود، مشخص کننده این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاقی و بزرگ شدن، میترسد. بالاتنهٔ لاغر، ممکن است نشاندهندهٔ ضعف جسمانی واقعی باشد.
● خانه
در نقاشیهای کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود. بهطور معمول، کودک خانهای معمولی و پیشپاافتاده را ترسیم میکند؛ ولی با رشد کودک، ساختمان خانه نیز تکامل مییابد. هنگامی که پدر و مادر از هم جدا شده باشند. خانه به دو قسمت تقسیم میشود و بیشتر، دارای دو در ورودی است که یک قسمت از خانه نماد زندگی خانوادگی واقعی و قمست دیگر، نشانگر زندگی تحمیلشده بر کودک است.
● درخت
ریشههائی که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد فشارهای غریزی است. شاخهها و برگها، بیانگر طریق ارتباطی با دنیای خارج است. ریشه، نسبت به بقیهٔ قسمتهای درخت، اهمیت بیشتری دارد و نشانگر طبیعت عاشقانه و در عین حال، محاظفهکارانه کودک است، تنهٔ درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود بچهها در سنین قبل از مدرسه، تنهٔ درخت را بلند ترسیم میکنند؛ ولی بعد از این سن، باند بودن درخت، بیشتر نشانگر عقبماندگی فکر و یا بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای قبل از مدرسه است. اگر تنهٔ درخت، کوتاه کشیده شود، نشانر جاهطلبی و بلندپرواز بودن کودک است.
● اتومبیل: در جامعههای امروزی، ماشین، نماد قدرت است؛ به همین دلیل در نقاشیهای کودکان به خصوص پسران، زیاد ماشین دیده میشود.
● فاصلهٔ بین اشخاص نقاشی
اعضاء یک خانواده هماهنگ، در نقاشی کودکان همیشه دست در دست هم نشان داده میشوند. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت، نشانگر انس و افت واقعی آنان و یا تمایل کودک به آنان است. ولی اگر کودکی فکر کند که خواهرش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است، خواهرش را بین پدر و مادر خود را دورتر از آنان قرار میدهد.
اگر یک کودک، نسبت به برادر کوچکش، احساس حسادت کند و از اینکه برادرش جای او را در گسترهٔ عواطف پدر و مادرش بگیرد وحشت داشته باشد، ممکن است در نقاشی خود او را حذف کند یا آنکه در موضع فرزند بزرگتر قرار دهد و خود را به شکل بچهٔ کوچکتر ترمیم کند و یا بالاخره به سادگی جای او را بگیرد.
● جنسیت
مطالعههای زیادی به این نکته تأکید کردهاند که هنگامیکه از کودکان درخواست میشود نقش یک انسان را بکشند، اول جنسیتی را میکشند که خود دارند.
● عاملهای شناختی و ادراکی در نقاشیهای کودک
در نقاشیهای کودک، تفاوت بسیار گستردهای میزان تفکر منطقی و آگاهانه و رفتار ناخودآگاه همچنین بین ظاهر و باطن اشیاء و خودمحوری و مردمدوستی کودک، به چشم میخورد. در سنین زیر ۷ سال، کودک چیزی را میکشد که فکر میکند باید باشد؛ بدون توجه به اینکه در عمل، آن را ببیند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
با هوش ترين كودكان جهان
وجود هفت ميليون كودك زير هفت سال ايراني و فقدان طرحي مدون و جامع براي آموزش، تربيت و پرورش آنها اين نگراني را به وجود مي آورد كه آيا اين جمعيت به حال خود رها شده اند. آيا مي شود باور كرد در كشوري كه كودكان استثنايي و معلول با جمعيت اندك داراي سازمان مستقل و رديف و بودجه و اعتبارات دولتي هستند، هفت ميليون كودك سالم كه به نظر كارشناسان سراسر دنيا جزو باهوش ترين افراد روي كره زمين هستند، بدون برنامه ريزي، بي هيچ رديف و اعتبار قابل توجه دولتي و بي سرپرست و متولي به حال خود رها شده اند..
دفتر امور كودك و نوجوان سازمان بهزيستي كشور شايد تنها محل دولتي است كه به اين جمعيت سرنوشت ساز مي انديشد.
سيد محمد حسين جوادي، مديركل اين دفتر مي گويد كه اوضاع اين قدرها هم بد نيست چون به تازگي برخي طرح هاي بر زمين مانده احيا شده اند و تلاش هاي نويي نيز در حال انجام است. هر چند كه وي نيز اعتراف مي كند در برنامه ريزي هاي كلان نظير چشم انداز بيست ساله نظام، جمعيت كودكان زير هفت سال كشور، كم رنگ ديده شده اند و تاكنون برنامه ريزي اصولي به خصوص در مقوله آموزش و پرورش انجام نشده است.
فقدان استراتژي تربيت
جوادي مي افزايد:« واقعيت اين است كه از سال ها قبل يك پروسه مشخص تعريف نشده است كه بگوييم طي 20 يا 30 سال ازاين نقطه شروع و به اين هدف نهايي رسيده ايم.»
اين واقعيتي تلخ است كه اگر واكاوي شود، زشتي هايش را بيشتر به رخ مي كشد. اما خدا را شكر به گذشته تعلق دارد. امروز چه؟اين پرسشي است که مدير کل دفتر امور کودک ونوجوان سازمان بهزيستي کشور اين گونه پاسخ مي دهد: «امروز تلاش مي كنيم با افزايش آگاهي مسئولان، شهروندان و به طور كلي جامعه درباره ضرورت و اهميت آموزش گروه سني زير هفت سال، اين جمعيت را از خانه ها بيرون و به محيط هاي آموزشي ببريم. در همين راستا در تلاش هستيم با افزايش تعداد مهد كودك ها در سراسر كشور وگسترش فعاليت آنها، امكان آموزش كودكان را به صورت يكسان و همگاني دراختيار همه خانواده ها قرار بدهيم.»
متخصصان معتقد هستند در دنياي پيشرفته امروز كه در تب و تاب ثانيه ها گرفتار تغيير وتحول مي شود، مهد كودك ها، مكان هايي قابل اطمينان و موثر در پرورش شخصيت كودكان هستند و استفاده كودكان از اين مكان ها، امري ضروري است.
اين موضوع را جوادي تاييد مي كند ومي گويد:«مهد كودك مكمل خانواده است. استادان روانشناسي دنيا معتقد هستند كه بچه ها از سن سه سالگي به بعد بايد به مهد بروند تا تحت تربيت، پرورش و آموزش قرار بگيرند. متخصصان ما نيز با اتكا به آموزه هاي مدرن و پيشينه درخشان تربيتي كشورمان بر اين موضوع همواره تاكيد دارند. از سوي ديگر ما در چشم انداز بيست ساله نظام، ايران را كشوري ديده ايم كه در منطقه از نظر رتبه علمي، فرهنگي، هنري و غيره مقام اول را دارد. اين انتظار معقولي است اگر كودكان امروز را كه بيست سال ديگر نقش هاي موثر در عرصه هاي گوناگون دارند، به حال خود رها نكنيم و از فرصت يادگيري بي نظير آنها در سنين زير هفت سال بيشترين استفاده را ببريم.
لزوم آموزش در مهد كودك
يکي از جديدترين علوم انساني است که در سراسر دنيا مورد توجه قرار دارد.متخصصان اين علم به دنبال پاسخ به دو سوال اساسي هستند.NLP
يكي. اول اين كه انسان هاي موفق چه خصوصياتي دارند و دوم اين كه چگونه اين خصوصيات را در افراد ديگر پرورش دهيم. به نظر آنها هرچه سن تقويت اين ويژگي ها از سنين پايين تر شروع شود، افراد آينده درخشان تري همراه با موفقيت هاي بيشتر خواهند داشت. به همين دليل است كه كشورهاي پيشرفته هر سال، سن آموزش و پرورش را پايين تر مي آورند.
دكتر مجيد ترابي، روانپزشك كه سال ها مديركل دفتر امور كودك و نوجوان سازمان بهزيستي بوده است، در اين باره مي گويد: «به كليت و ماهيت هر فرد كه در تعامل با محيط زنده و غيرزنده است و متناسب با دركي كه از محيط دارد، واكنش نشان مي دهد، شخصيت مي گوييم. اين جنبه از فرد در تعامل با محيط پيراموني فرد است پس محيط پيراموني نقش مؤثري در شكل گيري شخصيت هر فرد دارد. مهد كودك هم بخشي از محيط است كه با بازي و آموزش، كودك را در تعامل ها شركت مي دهد و در شكل گيري شخصيت وي نقش موثري ايفا مي كند.»
وي تاكيد مي كند كه در مهد كودك با فراهم كردن محيط مناسب مي توانيم كودك امروز را به شخصيت موثر و مثبت فردا تبديل كنيم و مي افزايد:
هفت سال اول زندگي كودكان، سال هاي اساسي در تربيت كودك است. متخصصان يك صدا و هم نظر در اين باره اتفاق نظر دارند و همواره به خانواده ها توصيه مي كنند كه اين سال هاي سرنوشت ساز را به راحتي از دست ندهند. دكتر هوشنگ مقتدايي، روانپزشك كودك در اين باره مي گويد: «ذهن و مغز كودكان در سنين زير هفت سال بيشترين آمادگي براي فراگيري را دارد. چنانچه در اين زمان، مغز بچه ها در محيط فراهم شده مي توانند يك يا دو زبان را فرا بگيرد. همان گونه كه كودكان در پايان اين دوران به طور كامل زبان مادري را فرا گرفته اند.»
دكتر ترابي نيز براي تاكيد بر اهميت و لزوم مهد كودك رفتن كودكان اين مثال را بيان مي كند: «اگر به 300-200 سال قبل بازگرديم، مي بينيم كه سوادآموزي سينه به سينه منتقل مي شد ولي بعداً به نياز تبديل شد و رفته رفته مكتب خانه ها شكل گرفت كه روحاني ده زحمت آموزش و سوادآموزي را در مكاني جدا از خانه ها به عهده گرفت. مدت ها گذشت و بعد ديدند كه يك نفر با مسئوليت هاي متعدد نمي تواند مكتب دار هم باشد، پس آموزش را تخصصي تر كردند و مدرسه ها شكل گرفتند. اين روند ادامه پيدا كرد تا به دانشگاه ها رسيد. امروز اين تفكر حاكم است كه بچه بايد به مدرسه برود و متناسب با نياز و علاقه اش متخصص شود. در بحث تربيت هم موضوع به همين شكل است. در دنياي امروز ديگر نبايد هفت سال از عمر يك فرد را بي هيچ برنامه اي به امان خدا سپرد و بعد يك دفعه او را به محيط مدرسه ببريم. در حالي كه از پتانسيل هوشي و توان ذهني او در سال هاي پيش از مدرسه هيچ استفاده اي نكرده ايم.»
سال هاي طلايي زندگي
برخي با تاسي به اين حدث نبوي كه كودك بايد هفت سال آغاز زندگي را به بازي بگذراند با مهد رفتن كودكان مخالفت مي كنند. «حميدرضا شيرمحمدي» كه كارشناس ارشد يك رشته فني - مهندسي و پدر دو كودك 6 و 5/4 ساله مي باشد، از اين دسته است. وي مي گويد: «مهدكودك براي بچه ها محدوديت ايجاد مي كند در حالي كه طبق توصيه هاي تربيتي آيين و مذهب ما، آنها بايد تا هفت سال كاملاً آزاد باشند و جز بازي كردن كاري نداشته باشند. تحميل شرايط آموزشي در مهد كودك ها به كودكان زير هفت سال برخلاف اين توصيه ها است.»
اين پدر فكر مي كند كه مهدكودك، فرزندانش را از محيط امن و پرمحبت خانه دور مي كند. «شيرمحمدي» اظهار مي كند: «فضاي غريبه، آدم هايي كه هيچ نسبتي با بچه ها ندارند و تحميل شرايطي مثل از بركردن شعرها و قصه هايي كه ممكن است بچه ها دوست نداشته باشند، آرامش دروني كودكان را به هم مي ريزد و آنها را به افرادي مضطرب و پريشان تبديل مي كند.»
نظير چنين انديشه اي در جامعه و ميان اقشار مختلف يافت مي شود. چه بسا كه صاحبان اين عقيده همواره تلاش مي كنند تا با استناد به برخي منابع نظر خود را به ديگران نيز القا كنند. «ياسمين ملك پور»، كارمند ارشد يك سازمان خصوصي و از مديران موفق است. او مي گويد: «با وجودي كه همسرم با شغل من مشكلي ندارد و فرزندم نيز در ساعات كاري من در يك مهدكودك قابل اعتماد به سر مي برد، به طور دائم از جانب برادرها و پدرم تحت فشار هستم كه تو به خاطر پول و كسب درآمد بيشتر، بچه را به مهد سپرده اي. آنها چنان به من اعتراض مي كنند و از حق و حقوق فرزندم كه به وسيله من و همسرم ضايع مي شود حرف مي زنند كه گاهي باور مي كنم به راستي در حق وي ظلم مي كنم.»
وي مي افزايد: «متاسفانه اين شرايط در كل خانواده حاكم است و چه بسيار زنان توانمند، تحصيل كرده و داراي موقعيت اجتماعي كه به دليل فرزنددار شدن و براي پرهيز از به مهد سپردن بچه هايشان، خانه نشين شده اند و جامعه را از خدمات حضور خود محروم كرده اند.»
اغلب كارشناسان چنين نظراتي را قبول ندارند. آنها با قاطعيت اعلام مي كنند كه كودكان هزاره سوم با توجه به شرايط و دنياي پيراموني خود بايد با سرعت بيشتري در راه فراگيري قدم بگذارند. علاوه بر اين موضوع تناقض حديث معروف نبوي درباره دنياي تا هفت سالگي كودكان و تاكيد حضرت رسول اكرم(ص) بر نقش بازي هاي كودكانه اين دوران در شكل گيري شخصيت كودكان را با دكتر مجيد ترابي، در ميان مي گذارم. وي مي گويد: «ما مفتخر هستيم كه تابع دين، مكتب و مذهبي هستيم كه اولياي خاص آن بيش از چهارده قرن قبل به اصول روانشناسانه عميقي اشاره و تاكيد داشته اند كه دانشمندان امروز پس از سال ها تحقيق، ممارست و آزمون و خطا به آنها دست يافته اند. موضوع اين حديث نبوي نيز از همين اصول است. روانشناسي نوين دقيقا به اين مسئله اشاره مي كند كه بازي موثرترين راه رشد و تكامل شخصيت كودكان است.»
دكتر «ترابي» با اشاره به تعريف بازي مي افزايد: «بازي يعني يك سري رفتارها و عادات كه طبق قراردادي معين انجام مي شود. مثلا وظايف هر فرد در بازي از پيش تعيين مي شود و قانون ها هم از قبل مشخص مي شود. درخاله بازي معلوم مي شود چه كسي مادر، چه كسي فرزند، چه كسي ميزبان و چه كسي مهمان است. قاعده و قرار هم بين بازيگرها گذاشته مي شود. بعد بچه ها در عرصه اين بازي، تمريني از روابط اجتماعي و خانوادگي را تجربه مي كنند.
روانشناسان معتقد به علوم مدرن در يافته هاي جديدشان دقيقا براين موضوع تاكيد دارند كه بچه ها بايد تا هفت سال بازي كنند اما وظيفه ما در قبال آنها چيست؟ آيا بايد دراين هفت سال آنها را به طور كامل به حال خود رها كنيم. يا شرايطي را فراهم كنيم كه بچه ها طبق قاعده و قانون بازي كنند و اصول زندگي را فرابگيرند.»
وي معتقد است كه نظريه هاي جديد منطبق با حديث نبوي است و بيان مي كند: «در مهدهاي كودك شرايط بازي به گونه اي براي كودكان فراهم مي شود كه ضمن پاسخ به نيازهاي اين گروه سني، دنياي كودك نيز در آينده به نحوي روشن ترسيم شود. كارشناسان امروز با افتخار از اين نظريه كه بازي، همه دنياي كودك است ياد مي كنند و همه دنيا را تشويق مي كنند كه اگر طالب آينده اي روشن، سازنده و مفيد براي فرزندانتان هستيد، بازي آنها را در سنين آغاز زندگي جدي بگيريد و از آن غافل نشويد.
اسباب تاسف است ما - مسلمانان- كه چهارده قرن قبل اين نظريه را آموزش ديده ايم و بنا به بيان خاص ترين بنده خدا، به آن سفارش شده ايم، اينك متعصبانه با موضوع برخورد كنيم.»
موضوعات مرتبط: روان شناسی
انتظار می رود که بزرگسالان به بچه ها کمک کرده و همواره آنها را تشویق نمایند؛ درست است؟ آنها باید به بچه ها کمک کنند تا کارهای مختلف از جمله طرز برخورد صحیح با دیگران را آموزش ببینند، و نقاط مثبتشان را نیز تقویت نمایند. اما تمام افراد بررگسال، نسبت به کودکان برخورد مناسبی از خود نشان نمی دهند. برخی از آنها به جای کمک کردن به بچه ها، آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند.
ضربه زدن، کشیدن توأم با زور و فشار، داد و فریادهای پی در پی، همه و همه میتوانند به عنوان نمونه های مختلف آسیب به شمار روند و متاسفانه برخی از کودکان همه روزه با چنین صحنه های دردناکی مواجه هستند. تجاوز به حقوق کودکان، احساسات آنها را جریحه دار می سازد و موجب ایجاد رعب و وحشت در آنها می شود.
برخی از مردم تصور می کنند که هیچ گونه آسیبی به کودکان وارد نمی آورند. این دسته از افراد جزء کسانی هستند که همیشه ترشرویی می کنند و منتظر جرقه ای هستند تا بمب عصبانیتشان منفجر گردد. البته نمی توان به این افراد لقب "آزار دهنده" اطلاق کرد، چراکه در این میان عده بسیار زیاد دیگری نیز هستند که آسیب های فجیع تری را به کودکان وارد می آورند.
گاهی اوقات غریبه ها از کودکان سوء استفاده می کنند. اما در اغلب موارد، قربانیان به طور کامل با آزار دهندگان خود آشنا هستند. فرد متجاوز می تواند هر کسی باشد، حتی یکی از والدین، مادرخوانده یا پدر خوانده، یا یکی از بستگان دیگر، مثل: دایی عمو و یا پسرخاله. این فرد هم می تواند زن باشد و هم مرد، بزرگسال باشد یا کم سن و سال، شاید کودک آنرا به طور کامل بشناسد و یا اصلاً هیچ گونه آشنایی با او نداشته باشد. گاهی اوقات معلمین، مربی ها، و یا حتی پرستارهای کودک نیز می توانند از بچه ها سوء استفاده کنند.
آزار رساندن به کودکان و یا به هر شخص دیگر کار درستی تلقی نمی شود. با این کار افرادی که مورد تجاوز قرار می گیرند، احساس ترس، وحشت، بی ارزشی، و نگرانی می کنند و نمی توانند به درستی بخوابند، درس بخوانند و یا بازی کنند؛ البته باز هم در این مرحله روش های درمانی خاصی وجود دارد؛ اما چطور می توان تشخیص داد که کسی مورد آزار و اذیت قرار گرفته؟ پس از تشخیص در حق فرد مذکور چه کاری میتوان انجام داد؟
انواع آزار و اذیت
این گزیده به شما کمک می کند تا راحت تر بتوانید انواع مختلف آزار و اذیت را شناسایی کنید. موارد مختلف آن عبارتند از: آزار و اذیت های فیزیکی، جنسی، لفظی یا احساسی، و بی توجهی
آزار و اذیت فیزیکی
وارد آوردن ضربه های شدید با دست و یا با شیئی مانند کمربند به ویژه هنگامیکه کبودی، خون مردگی و یا جراحت نیز بر روی بدن ایجاد شود، جزء نمونه های بارز آزار و اذیت فیزیکی است. تکان دادن، هل دادن، سیلی زدن، و لگد زدن را نیز می توان در این دسته طبقه بندی کرد. گاهی اوقات چنین آزار و اذیت هایی می توانند برای روزها، ماهها، و حتی سال ها نیز به طول انجامند. فردی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرد معمولا این مطلب را با دیگران در میان نمی گذارد به ویژه اگر فرد آزار دهنده او را از انجام چنین کاری منع کرده باشد؛ باید توجه داشت شخصی که متحمل چنین سوء استفاده هایی می شود شدیداً نیازمند کمک می باشد.
سوء استفاده های جنسی
همه ما به هر حال طعم ناز و نوازش معقول و متعارف را چشیده ایم. بغل شدن توسط مادر و یا پدر ، جمع شدن در بغل مادر بزرگ برای شندین یک داستان شیرین، و یا در آغوش گرفتن عروسک در رختخواب همه به عنوان نمونه هایی از لمس شدن موجه هستند. اما اگر لمس کردن از حوزه اصلی خود خارج شده و احساس نامساعد و مغشوشی را در فرد ایجاد کند، می توان بر روی آن نام سوء استفاده جنسی گذاشت، به ویژه زمانیکه کودک از طرف مقابل درخواست توقف این کار را کرده باشد ولی او هیچ توجهی به کودک نکرده باشد.
بدن افراد کاملاً شخصی بوده و متعلق به خودشان می باشد. این قضیه به ویژه برای اندامی که با لباس زیر پوشانده می شوند از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد: سینه، باسن و واژن برای دخترها و باسن و قضیب برای پسرها. اگر یک فرد بالغ یا بچه بزرگتری، اندام خصوصی کودکی را لمس کند و یا از او بخواهد تا اندام خصوصی او را لمس کند، در چنین حالت سوء استفاده جنسی رخ می دهد. البته این امر شامل تمام افراد نمی شود. گاهی اوقات پدر و مادر و یا پزشک مجبور می شوند نقاط خصوصی شما را لمس کنند تا یک چک آپ کلی داشته باشند و یا شاید دچار بیماری شده باشید که برای تشخیص حتما لازم به انجام چنین کاری است.
آزار و اذیت لفظی یا احساسی
یکی دیگر از نمونه های آزار و اذیت، فاقد هرگونه لمس کردن می باشد. اگر کسی تمام مدت فریاد بکشد، کلمات تهدید آمیز به زبان بیاورد، کودک را با نام های پست مورد خطاب قرار دهد، کلیه این امور به عنوان آزار و اذیت شفاهی و احساسی حساب میشوند. تمام کودکان نیاز دارند تا همواره در تمام مراحل رشد خود، بزرگسالانی را در کنارشان داشته باشند که آنها را دوست بدارد و حمایتشان کند. اگر چنین نیاز اساسی در کودکان برآورده نشود و بیش از اندازه مورد انتقاد و آزار و اذیت لفظی قرار بگیرند، این امر می تواند بر روی درک کودک تاثیر منفی بگذارد و سبب شود تا او احساس بدی نسبت به خودش پیدا کند.
بی توجهی فیزیکی
این نوع بی توجهی زمانی به وقوع می پیوندد که کودکان در خانه ای زندگی کند که در آن بزرگسالان هیچ توجهی به تأمین وسایل ضروری و مورد نیاز او مانند: غذا، لباس های تمیز و مرتب، و جایی مناسب برای خواب، از خود نشان ندهند. زمانیکه والدین و یا سرپرست نسبت به کودک بی توجهی می کنند، ممکن است که کودک هیچ گاه حمام نکند، زیر یک پتوی گرم نخوابد، و در زمان مقرر مورد معاینه پزشکی قرار نگیرد.
شناسایی آزار و اذیت
کودک به راحتی قادر به تشخیص آزار و اذیت نیست. اگر کسی او را طوری لمس کند که موجبات ناراحتی اش فراهم گردد، اگر او دچار کبودی و یا جراحت شود، اگر در خانه ای زندگی کند که هیچ گاه غذای مناسب در آن پیدا نشود، و همواره در معرض داد و فریاد قرار داشته باشد، این کودک به طور قطع قربانی آزار و اذیت شده.
خانه کودک باید مکانی باشد که در آن احساس راحتی، آرامش و امنیت داشته باشد. اگر در هنگام رفتن به خانه از خود اضطراب و تردید نشان دهد، و زندگی خانوادگی خود را از دوستانش مخفی نگه دارد، تمام این موارد به عنوان نشانه هایی از این هستند که در زندگی او چیزی درست نیست. اگر دوست شما مورد آزار و اذیت قرار می گیرد، ممکن است شما ببینید و یا از دیگران بشنوید که چنین اتفاقی در مورد او رخ داده و یا شاید خودش شخصاً این موضوع را با شما در میان بگذارد. شاید در همسایگی و یا مدرسه بچه هایی را ببینید که همیشه دور چشمانشان سیاه است و یا استخوانهایشان شکسته هستند و یا شاید در هنگام پرستاری از کودکان ببینید که روی آنها اثراتی از کبودی وجود درد.
شما موظف به انجام چه کاری هستید؟
در ابتدا اگر احساس کردید شخصی شما را به گونه ای لمس می کند که برایتان خوشایند نیست، باید به او "نه" بگویید آن هم با صدای بلند، و سپس محل را ترک کنید. بعد هم موضوع را با یکی از بزرگترهایی که اعتماد بیشتری به او دارید، در میان بگذارید. حتی اگر شخص آزار دهنده به شما گفت که این یک بازی است و یا اگر به کسی بگویی به دردسر می افتید، شما به هیچ وجه نباید به حرف های او توجه کنید. به یاد داشته باشید: شما مرتکب هیچ اشتباهی نشده اید که بخواهید از بابت آن بترسید.
اگر یکی از دوستان شما مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشد، شما می توانید به او کمک کنید که راحت تر بتواند موضوع را با بزرگتر ها در میان بگذارد. اگر احساس می کنید که دوستتان در معرض آزار و اذیت قرار دارد ولی مطمئن نیستید که حدستان درست است یا نه، می توانید در مورد این مطلب با والدین و یا معلم های خود مشورت کنید. اگر زمانی حدود یک هفته سپری شد و هیچ کس کاری انجام نداد، موضوع را با شخص دیگری در میان بگذارید. آنقدر این کار را ادامه دهید تا بالاخره یک نفر پیدا شود و به دوستتان کمک کند. اگر موفق به دریافت کمک از جانب بزرگترها نشدید، خط های تلفنی رایگانی برای کمک به شما وجود دارند که در هر زمان حاضر به همکاری می باشند.
گاهی اوقات آزار و اذیت ها آنقدر ادامه پیدا می کنند که کودک دیگر هیچ دلیلی برای بازگو کردن آنها نمی بیند، چراکه تصور می کند اشتباه از جانب خودش بوده. فردی که به آنها آسیب وارد می آورد، می گوید که تمام این کارها یک راز است و اگر فاش شود ممکن است کسی آسیب ببیند. این ها فقط تهدید هایی بی پایه و اساس هستند و کودکان به هیچ وجه نباید حرف های آنها را باور کنند! در میان گذاشتن این امور با بزرگتر ها به هیچ وجه به معنای فاش کردن آنها نیست. این امر، یک کار شجاعانه و کاملاً صحیح تلقی می شود.
کودکی که مورد آزار و اذیت قرار می گیرد به شدت نیازمند یاری بزرگترهاست. شروع کمک به منزله ختم تمام آزار و اذیت هاست و هر چه این آسیب ها زودتر خاتمه پیدا کنند، کودک خیلی سریع تر می تواند مجدداً احساس امنیت و آرامش را تجربه کند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
آيا تاکنون آرزو کرده ايد که کاش مي توانستيد از روزنه اي روي ديوار يا پنجره ي کلاس، رفتار کودک خود را در مدرسه زير نظر بگيريد؟ آيا فرزندتان رفتار اجتماعي مناسبي دارد؟ به طور مثال اگر از سوي همکلاسي هايش به بازي دعوت نشود يا در گروه رزرو قرار بگيرد. احساس ناراحتي خواهد کرد؟
دکتر" MARTIN SELIGMAN" رهنمودهاي ارزشمندي را در باره ي مهارت هاي اجتماعي کودکان ارائه کرده است. او معتقد است کودکاني مي توانند به راحتي دوست پيدا کرده و آنها را حفظ کنند، که از مهارت هاي اجتماعي برخوردارند و ما مي توانيم مهارت هاي لازم را به آنها بياموزيم.
تفکر سرد، تفکر گرم چيست؟
بچه هايي که از مهارت هاي اجتماعي کافي برخوردار نيستند، انگيزه ي کودکان ديگر را به خوبي متوجه نمي شوند و به غلط برداشت مي کنند، در نتيجه به سرعت و نسنجيده پاسخ مي دهند.
دکتر " SELIGMAN" به اينگونه پاسخ گويي «تفکر گرم» مي گويد. يعني به جاي اينکه کودک تأمل کند، بدون فکر کردن و انديشيدن، به سرعت تصميم گيري مي کند. «تفکر سرد» بر عکس نوع اول، به معناي صبر کردن و آرام و کند کردن فرآيند فکر کردن و تصميم گرفتن است. «تفکر سرد» را مي توان به فرزندان آموخت.
به مثال زير توجه کنيد:
«تو مي خواهي آب بخوري، در صف مي ايستي، در مقابل تو 5 کودک ديگر ايستاده اند، صبر مي کني تا نوبت به آنها برسد و هر کدام آب بخورند و بروند، ولي در انتهاي صف، 2 کودک به بازي مشغولند، پشت سر تو سعيد ايستاده است. بچه هايي که بازي مي کنند به سعيد برخورد کرده، او هم با تو برخورد مي کند و درست زماني که نوبت آب خوردن تورسيده، تو را هل مي دهد و باعث مي شود که صورت تو خيس شود...»
تو هيچ يک از ماجراهايي را که اتفاق افتاده نمي بيني و تنها سعيد را مي بيني که تو را هل داده و سبب شده تا صورتت خيس شود.
در اين شرايط، امکان بروز واکنش نامناسب وجود دارد. در حالي که مي توانيم به کودک خود بياموزيم که مانند يک کارآگاه از وضعيت موجود فهرستي تهيه کند و براي کنترل هر يک از شرايط، راه حلي ارائه دهد و طرز فکر خود را بيان نمايد.
ما مي توانيم به کودکان خود بياموزيم که نخستين قدم در حل مسئله، توقف کردن (STOP) و فکر کردن (THINK) است. سرعت داشتن در تصميم گيري بدون انديشيدن يا به صورت سطحي برآورد کردن شرايط پرداختن، واکنش هاي مناسبي را به دنبال نخواهد داشت. |
جا به جا کردن «تفکر گرم» با «تفکر سرد»
انديشه هاي گرم، انديشه هايي هستند که با سرعت به مغز مي رسند. کودکاني که انديشه هاي گرم از ذهنشان مي گذرد معتقدند که در صورت بروز مشکل بين آنها و کودکان ديگر، هميشه فرد مقابل مقصر است و از روي عمد کاري را انجام داده است. اينگونه انديشيدن، کودک را وادار مي کند تا بازخوردهاي سريع و بي اختيار بروز دهد، پيش از آنکه درباره ي اتفاقي که افتاده فکر کرده و آن را براي خود تحليل کند.
انديشه هاي سرد، انديشه هايي هستند که ما را در جمع آوري همه ي اطلاعات پيرامونمان ياري مي دهند و ما مي توانيم با تحليل اطلاعات خود، تشخيص دهيم که چه اتفاقي افتاده است. انديشه هاي سرد، ما را آرام مي کنند. در حالي که انديشه ي گرم بر سرعت تصميم گيري هاي ما مي افزايند. معمولاً پاسخ هايي که از انديشه هاي گرم ناشي شده اند وضعيت موجود را وخيم تر مي کنند.
براي کسب مهارت در «انديشيدن سرد» لازم است که فرق بين « تفکر گرم» و « تفکر سرد» را به کودک خود بياموزيم. نمونه هاي زير را براي کودک خود بخوانيد و از او بپرسيد کداميک از پاسخ ها از « تفکر سرد» و کدام يکي از « تفکر گرم» ناشي شده اند؟
1- سعيد فوتبال بازي مي کند. زنگ تفريح است و بچه هاي ديگر هم در حياط مدرسه حاضرند. ناگهان ضربه محکمي به توپ مي زند و توپ به صورت «تو» برخورد مي کند. تو مي انديشي:
الف) چي ؟ تصادفي بود؟ يا اينکه سعيد مي خواهد دعوا را شروع کند؟
ب) او از روي عمد اين ضربه را به صورت من زد. من هم به شکلي ديگر و شديدتر تلافي خواهم کرد؟
2- مريم براي دوست خود 3 بار پيغام تلفني گذاشته است تا با او تماس بگيرد ولي او اين کار را نمي کند. مريم چه فکري مي کند؟
الف) چرا به من تلفن نمي کند؟ آيا از دست من ناراحت است شايد فراموش کرده که به پيغام گير گوش دهد؟ شايد برادرش به پيغام گير تلفن گوش کرده و فراموش کرده که به او بگويد؟
ب) او حتماً منظوري از اين کارش داشته، به صورتي رفتار مي کند که گويي از تماس من بي خبر است.
3- علي قصد دارد که دوستش را ساعت 30/3 در فروشگاه ببيند. او در فروشگاه حاضر مي شود، 30 دقيقه منتظر مي شود ولي از دوستش خبري نيست. او فکر مي کند.
الف) عجب آدم بدقولي است. او که بهترين دوست من است حالا مي خواهد مرا اذيت کند، من هم او را کنار مي گذارم.
ب) چه اتفاقي افتاده؟ اگر او نمي خواست به فروشگاه بيايد پس چرا به من قول داد؟ ممکن است اتفاقي افتاده باشد يا حادثه اي پيش آمده است. بهتر است بار ديگر با او تماس بگيرم و بفهمم که چه شده است...
پس از اينکه کودک شما توانست فرق بين يک «فکر گرم» و يک «فکر سرد» را بشناسد، با او تمرين کنيد تا بتواند پاسخ مناسبي در برخوردهاي اجتماعي خود بروز دهد. براي کودک خود نمونه هايي از وقايعي که براي کودکي به سن او ممکن است اتفاق بيفتد تعريف کنيد و از او بخواهيد که يک «فکر گرم» و يک «فکر سرد» ارائه دهد. او را براي تصميم گيري آرام و دور از پيش داوريهاي سريع، ياري کنيد.
مثال 1: قرار است که دوستانت را در جايي ملاقات کني و با هم به مدرسه برويد. تو در ساعت معين حاضر مي شوي ولي هيچيک از دوستانت در ساعت معين نمي آيند، 5 دقيقه ديگر هم منتظر مي شوي ولي از دوستانت خبري نيست.
تفکر گرم: آنها مرا دست انداخته اند...
مثال 2: تو در صف يک فروشگاه ايستاده اي، فروشنده با مردي که پشت سر تو ايستاده صحبت مي کند و جنس مورد نظرش را مي آورد و تو هنوز منتظر ايستاده اي...
تفکر گرم: اين مرد (فروشنده) بچه ها را دوست ندارد.
مثال 3: تو مي خواهي فوتبال بازي کني ولي روز اول که وارد تيم مي شوي بچه ها شروع مي کنند به خنديدن و شوخي کردن...
تفکر گرم: آنها به من مي خندند و مي خواهند مرا مسخره کنند.
مثال 4: تو به خواهرات اجازه دادي که نوارت را به دوستش قرض بدهد ولي ساعت 3 آن را به شما برگرداند. ساعت 15/3 است و تو مي خواهي به منزل دوستت بروي و نوار را به او بدهي اما هنوز نه خواهرت آمده و نه به نوار دسترسي دارد...
تفکر گرم: خواهرم مي خواهد مرا اذيت کند.
فراموش نکنيد که هنگام پاسخگويي در هر يک از شرايط پيشنهادي، بهتر است خود کودک شما فکر کند و باز خوردهاي احتمالي خود را شرح دهد. سپس مي توانيد به او کمک کنيد که فکرهاي بهتر و مناسب تري داشته باشد و آنها را به ذهن خود بسپارد و در موقعيت هاي بعدي به کار برد.
نتيجه گيري:
براي اينکه کودک ما در اجتماع بتواند رفتاريهاي مناسبي داشته باشد بهتر است به 3 توصيه زير براي تکميل مطالب پيشين توجه نماييم:
به کودک خود شرح دهيم که پيش از تصميم گيري و حل مسئله لازم است بدانيم که فرد مقابل ما به چه چيزي فکر مي کرده و چرا چنان رفتاري را بروز داده است؟
• آيا مي توانيم بفهميم که فرد مقابل ما چه احساسي داشته و چگونه فکر مي کرده است؟ بله، نگاه کردن به چهره افراد بهترين راه شناختن وضعيت احساسي آنهاست. آيا عصباني است، ترسيده، نگران است يا مخالفت مي کند؟ هريک از چهره ها دانستني هايي درباره عملکرد و رفتار فرد به شما مي دهند.
• ديگر اينکه مي توانيم از فرد مقابل خود سؤال کنيم. به طور مثال اگر دختر شما وارد کتابخانه شده و مي بيند که دو نفر از دوستانش به او مي خندند، ممکن است فکر کند به او مي خندند و پاسخ هايي چون، ناراحت شدن، ترک کردن کتابخانه و ... کناره گيري از آنها را نشان دهد، در حالي که اگر از آنها بپرسند به چه چيزي مي خندند؟ به طور حتم از پاسخ آنها نادرست بودن فکر خود تعجب زده خواهد شد.
• توصيه سوم اينست که خودمان را به جاي فرد مقابل بگذاريم و حدس بزنيم که چگونه احساس مي کند و چگونه عمل خواهد کرد. زماني که کودک شما در باره مشکلي که با دوست يا همکلاسي خود دارد با شما صحبت مي کند، از او بخواهيد خود را به جاي او بگذارد، سپس از او بپرسيد چگونه حس مي کند و مي خواهد چگونه رفتاري داشته باشد؟
موضوعات مرتبط: روان شناسی
علل ترس در کودکان
اینکه چرا کودکان میترسند مورد توجه بسیاری از صاحبنظران رشد کودک و روانشناسان بوده است. برخی از محققان عوامل زیستی را به عنوان علت برخی از ترسها عنوان کردهاند و برخی دیگر عوامل روان شناختی، عوامل خانوادگی و سایر عوامل را مطرح کردهاند. در برخی اوقات ترسی که کودک از خود نشان میدهد به یک نیاز روانی ارتباط دارد. مثلا کودکی که ترس از مدرسه را نشان میدهد ممکن است از لحاظ روانی وابستگی زیادی به پدر یا مادر خود داشته باشد و ترس او در واقع ریشه در این وابستگی او دارد.
گاهی اوقات یک تغییر در شیوه زندگی مثل تغییر محل سکونت ، جدا شدن از والدین و... به صورت ترس از تاریکی ، ترس از حیوانات و غیره خود را نشان میدهد. بنابراین میتوان گفت برخی از ترسهای مشخص و معین کودک میتواند ریشههای روانشناختی داشته باشد و مستقیما با موضوع آن ترس مرتبط نباشد. در برخی اوقات این خانواده است که مشکل ترس را در کودک بوجود میآورد. ممکن است کودک ترس از یک مساله خاصی را در محیط خانواده یاد گرفته باشد. مثلا مادری که از عنکبوت میترسد این ترس خود را به کودک منتقل میکند. این اتفاق بر اساس فرایند یادگیری صورت میپذیرد. بطوری که والدین در آموزش اکثر رفتارها به عنوان الگو و سرمشق کودک هستند.
کودکی که نیاز به احساس امنیت دارد با مشاهده رفتار و حالات والدین و خانواده خود شروع به شناسائی محیط ها و موقعیتهای امن از ناامن مینماید. و در این راستا کاملا متکی بر آنهاست. بنابراین آنچه رفتار مادر نشان میدهد برای او الگو و اساس رفتارش است. کودک با مشاهده رفتارهای مختلف میآموزد که چه چیزی ترسناک است و چه چیزی ترسناک نیست. گاهی اوقات ترس کودک ناشی از شیوه های زیستی غلط والدین است. والدینی که برای وادار کردن کودک به انجام کاری او را تهدید میکنند و یا از چیزی میترسانند. مثلا مادر به کودک خود میگوید اگر شلوغی کنی میروم و دیگر بر نمیگردم. یا برای وادار کردن به او خوردن دارو او را از آمپول میترساند. فشار روانی که به این طریق والدین به کودکان خود وارد میکنند ، میتواند به صورت ترسهای مختلف خود را بروز دهد. در کودکان ناراحتیها و اضطرابهای روانی اغلب با مواردی از قبیل ترس و... مشخص میشوند.
از جمله عوامل دیگر شرایطی است که کودک در محیط پیرامون ممکن است با آنها مواجه شود، مثل دیدن تصادف دو اتومبیل و دزد و... همینطور است تماشای فیلمهای ترسناک و وحشت انگیز که با تاثیری که روی قدرت تخیل کودک میگذارد موجب وسعت یافتن این صحنهها و شاخ و برگ داده شدن آنها در ذهن کودک میشود و ترس و وحشت زیادی را در کودک ایجاد می کند.
چه نوع ترسها به توجه و درمان نیاز دارند؟
در وهله اول باید به سن کودک توجه داشت. برخی از ترسها در سنین خاصی طبیعیتر هستند. بنابراین اگر چنین ترسهایی بیش از دو سال دوام داشته باشند حتما به توجه و درمان نیاز دارند. اصولا یک ترس عادی نباید چنین مدت زمانی طول بکشد و گاه بدون نیاز به مداخلات درمانی به تدریج کاهش پیدا کرده و بالاخره از بین میرود. همینطور برای تشخیص ترسهای غیر عادی باید به نوع ترس نیز توجه داشت.
هر چند گاهی اوقات کودکان از چیزی میترسند ولی این ترس چندان وحشتزا نیست و مشکل خاصی در عملکرد روزانه کودک ایجاد نمیکند و واکنش ترس در او چندان شدید و ناهنجار نیست. اما زمانیکه نوع ترس کودک غیر عادی است و نیاز به مداخلات درمانی دارد واکنش کودک به عامل ترس بسیار شدید است. کودک بسیار وحشت زده میشود و رفتارهایی از خود نشان میدهد که اغلب خارج از کنترل دیگران است.
برای درمان ترس در کودکان چه باید کرد؟
روان شناسان برای کاهش ترسهای کودکان راههای زیادی را توصیه میکنند. آنها در وهله اول به والدین توصیه میکنند که در رفع مشکل کودک عجولانه عمل نکنند. تعجیل و شتابزدگی آنها در کاهش ترس کودک میتواند به جای درمان ، اضطراب و ترس او را افزایش دهد. این ترس معمولا بتدریج از بین میرود و لازم است والدین با خونسردی و آرامش اقدام به کاهش این ترسها نمایند. توصیه بعدی روان شناسان این است که هرگز کودکان را به خاطر ترسی که دارند تحقیر و سرزنش نکنیم. هر چند دلیل ترس از نظر ما بزرگترها کاملا غیر منطقی و نامعقول به نظر میرسد اما خود کودک چنین احساسی ندارد و نمیتواند غیر منطقی بودن ترس خود را درک کند و سرزنش به او کمکی نخواهد کرد.
حتی زمانیکه کودک تحت نظر یک متخصص یا روان شناس درمان میشود، اگر عامل اصلی ایجاد کننده ترس هنوز حضور داشته باشد چندان فایدهای نخواهد کرد. مثلا زمانیکه خود مادر از تاریکی میترسد، هر چند کودک حمایتها و درمانهایی را از روانشناس و مشاور خود دریافت میکند، اما الگویی که در خانه از رفتار مادر میپذیرد الگویی قویتر است که نتایج یک درمان ثمر بخش را از بین میبرد. بنابراین لازم است علل اساسی ترس کشف و مرتفع شوند.
بازی موقعیت مناسبی است که ترس کودک را از بین ببریم. مثلا کودکی که از آمپول میترسد، میتوانیم یک بازی خوب ترتیب بدهیم که در آن کودک آمپول زدن را تمرین کند. در مراحل دیگر میتوان از روشهای خاص رفتار سازمانی که توسط روانشناسان استفاده میشود بهره جست. با مراجعه به یک روانشناس و درمانهای رفتاری او میتوان اقدام به حل مشکل کودک نمود.
سخن آخر
پدیده ترس هر چند که یک غریزه طبیعی است که در انسان از همان بدو تولد وجود دارد، اما هر گاه به دلیل تغییراتی که در شدت و نوع آن بوجود میآید از حالت عادی خارج میشود. این ترسها تحت عنوان ترسهای مرضی شناخته میشوند که هم کودک و هم اطرافیان او را آزار میدهند توصیههای مناسب روانشناسان و استفاده از مداخلات رفتاری در این راستا میتواند سودمند باشد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
شاید به عنوان والدین کودکان پنج تا نـُه ساله فکر کنید، تمام تلاش خود را برای رشد ذهنی فرزندانتان انجام دادهاید. از هنگام نوزادی برایشان کتاب خواندهاید، سرگرمیهای فکری و اسباب بازیهای ذهنی برایشان تهیه کردهاید، آنها را با کتابخانه آشنا کردهاید و اکنون هم در یک مدرسه خوب درس میخوانند. اما آیا باید از این پس خیالتان راحت باشد؟ جالب است بدانیم که که پدر و مادر با تشویق هر گام کوچک کودک ، کمک بزرگی به خلاقیتهای بزرگتر وی در آینده خواهند کرد. اکنون محققان معتقدند که تحریکات ذهنی کودکان از سوی والدین نقشی بسیار مهم در تقویت هوش آنان دارد.
نقش پدر و مادر تنها به دوران کودکی و نوجوانی محدود نمیشود، زیرا فرزندان در جوانی و بزرگسالی هم به پشتیبان و راهنما نیاز دارند.بنابراین به نظر میرسد به منظور برنامه ریزی کمک به ذهن فرزندان ، محدودیت زمانی داریم. دانشمندان معتقدند نیازی نیست برای دستیابی به این هدف ، آموزشهای رسمی خاصی را برای کودک در پیش بگیریم. آنچه ضروری است ایجاد فضای مناسب و تحریک کننده برای تعلیم روزمره است و برای این منظور ، متخصصان رعایت توصیههای زیر را از ابتدای کودکی پیشنهاد میکنند.
عناصر افزایش هوش کودک
مطالعات نشان میدهند ژن و محیط هر دو سهم فراوانی در افزایش هوش کودک دارند و در این راستا عوامل محیطی را سلامت ، تغذیه و تربیت خانوادگی معرفی کردهاند. براساس یافتههای اخیر ، حتی اگر ژنها نقش اصلی در میزان ضریب هوشی افراد داشته باشند، هرگز نمیتوان تأثیر والدین را بر ذهن کودک منکر شد. بخصوص در سالهای اول زندگی کودک ، وقتی مغز هنوز در حال شکلگیری و تکامل است، توجهات والدین حتی اگر شرکت در بازی سادهای چون دالی موشک باشد، به ایجاد مداربندیهای مغزی پیچیده و ضروری و تقویت آن برای ارتقای هوش کودک کمک میکند.
اهمیت تعالیم دوران کودکی
کریگ رمی (CRAIG RAMEY) پروفسور روانشناسی کودک میگوید: «واقعا لازم است والدین بدانند که چقدر دادههایشان به فرزندان مهم و سرنوشتساز است و کودک از سنین بسیار پایین و بدو تولد تحت تأثیر تربیت والدین قرار می گیرد.»تحقیقات دانشمندان روی دو گروه شاهد و آزمایشی از کودکان نشان داده است که تجارب و تعالیم دوران کودکی روند رشد و تکامل مغزی را تسریع و تقویت میکند. دو سال اول زندگی به نوعی دوره طلایی رشد مغزی کودک است و این زمان دوران ایجاد ارتباطات مغزی به حساب میآید. در این سن در مغز بیش از 300 تریلیون ارتباط وجود دارد و در همین زمان سلولهایی که هنوز مرتبط نشدهاند و مورد استفاده قرار نگرفتهاند غیر قابل استفاده میشوند.
به چشمان کودک نگاه کنید
چشمان نوزاد در شش هفتگی تا فاصله 17.5 سانتیمتری متمرکز میشود و این دقیقا به اندازه فاصلهای است که شما کودک را جلوی خود نگه میدارید و به صورت او نگاه میکنید. این عمل ارتباطات مغزی را به الگویی تشخیصی که با هر بار دیدن تقویت میشود تبدیل میکند. و به کودک کمک میکند در شناخت مفاهیم مشابه و نامتشابه مهارت بهتری کسب کند.
با کودک حرف بزنید
دکتر هوتنلوچر (HUTTENLOCHER) پروفسور روانشناسی معتقد است: «فرمانهای اولیه زبانی برای کودک بسیار مهماند. زیرا زبان در موفقیت عملکرد ذهنی بسیار اهمیت دارد و هر درک و استنباطی از زبان به ایجاد توانایی کلامی و بیان صحیح لغات کمک میکند. دامنه لغات کودک بستگی مستقیم به میزان صحبت والدین طی دو سال اول زندگی او دارد.»
موسیقی در رشد ذهن کودک مؤثر است
موسیقی دنیایی فراتر از ریتم و ملودی به کودک میآموزد. دانشمندان معتقدند تعلیم سرودهای گروهی و نواختن پیانو برای کودکان سه ساله به تدریج باعث تقویت قدرت استدلال فرا زمانی آنان میشود. این کودکان در ترکیب و ساخت پازل در مقایسه با بچههایی که تمرین موسیقی نداشتهاند، دقیقتر و سریعتر و در درک مفاهیم ریاضی موفقترند.
با تشویق ، کنجکاوی کودک را تحریک کنید
همگام با رشد جسمانی کودک ، قدرت تفکر و اندیشه او نیز در حال رشد و شکوفایی است. او از طریق تجربه وقایع جدید در زندگی دنیا را میشناسد و آن را کشف میکند. نیازی نیست کنجکاوی را به بچهها آموزش دهیم، بلکه باید وجود سرشار از کنجکاویشان را به صورت هدفمند ارضا کنیم. پدر و مادر با تشویق هر گام کوچک کودک ، کمک بزرگی به خلاقیتهای بزرگتر وی در آینده خواهند کرد.
برای اشیا اسم بگذارید
کودکان حتی پیش از آنکه بتوانند صحبت کنند، قادرند بسیاری چیزها ( برای مثال اجسام مختلف و رنگها) را درک کنند. در این سن اگر به او بگویید: «عروسک خرسی سفیدت را بیاور»، او دقیقا میداند این اسم متعلق به کدام اسباب بازیاش است. بنابراین یکی دیگر از وظایف والدین نامگذاری انواع رنگها ، اندازهها و شکلها برای تقویت درک کودک است.
بایستید و هورا بکشید
وقتی کودکتان موفق میشود برای اولین بار از فنجان آب بخورد و شما فریاد شادی سر میدهید، این عمل شما نه تنها او را خوشحال میکند، بلکه ارتباطات قشر جلویی مغز و بخش درونی مغز او را که جایگاه احساسات است، تقویت مینماید. بین ده تا هجده ماهگی این ارتباطات مغزی شکل میگیرد. برای مثال وقتی اولین گامهای او را تشویق میکنید، این عمل باعث خوشحالی او میشود و در پی آن جریانی از مواد شیمیایی در مغز او آزاد میگردد که این چرخه را تقویت میکند. در مقابل ، هرگونه بیتوجهی والدین به رفتارهای کودک موجب تقویت نشدن چرخه ارتباطات مغزی او میشود و کودک نسبت به انجام کارهای جدید دلسرد میگردد. دامنه لغات کودک بستگی مستقیم به میزان صحبت والدین طی دو سال اول زندگی او دارد.
به توجه خود نسبت به فرزند ادامه دهید
هرگز توجهات خود را از فرزندانتان دریغ نکنید. گرچه توجه والدین در سنین پایین برای کودک بسیار مهم است، اما پیشرفت ذهنی و هوشی او در این سنین به پایان نمیرسد. شبکههای عصبی ، بخصوص آنها که به احساسات مربوط میشوند تا سنین نوجوانی در حال توسعهاند. بنابراین با افزایش سن میتوانید به کتاب خواندن فرزندتان اهمیت بیشتری بدهید، او را در گفت و گوهای خانوادگی سهیم کنید، از وی نظر بخواهید، به او موسیقی بیاموزید و نیز مشوقی مهربان برایش باشید. علاوه بر اینها ، نقش ما به عنوان پدر و مادر تنها به دوران کودکی و نوجوانی محدود نمیشود، زیرا فرزندان در جوانی و بزرگسالی هم به پشتیبان و راهنما نیاز دارند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
رابطه کودک با مادر بهترین روابطی است که بین دو انسان برقرار میشود و این روابط میتواند برای سالهای بعد، آموزنده باشد و یا الگویی برای شخصیت بعدی کودک و رابطه او با سایرین باشد. تقریبا همه مادران کوشش دارند که رابطه آنان با فرزندانشان تا حد امکان مطلوب باشد. در این رابطه فقط مادر دخالت ندارد، بلکه کودک نیز در این امر سهیم است. بنابراین لازم است بعضی از خصوصیات اخلاقی کودک را در سنین مختلف مورد مطالعه قرار دهیم. و هر قدر مادر در این خصوصیات آگاهی کاملتری داشته باشد، بهتر میتواند با او کنار بیاید، اگر بداند که با وجود همه کوششهای او ، باز هم همه چیز آرام و بی دردسر نخواهد بود، در این صورت با مشکلات ، رابطه صحیحی برقرار خواهد ساخت.
هر قدر مادر ، ماهر ، با استعداد و مهربان باشد، رابطه او با کودکش آرامتر و بی دردسرتر خواهد بود. و در نتیجه مشکلات آیندهاش ، برای مادر قابل پیش بینی خواهد بود. تغییرات اخلاق و رفتار کودک حتی در قسمتهای پیچیده و بغرنجی از آن ، مانند رابطه او با مادرش هم ، دارای نظم و ترتیب و قابل پیش بینی است. میزان سازگاری و همکاری کودک با شما ، تنها بستگی به طرز رفتار و مهارت شما در تربیت کودک ندارد، بلکه به نحوه قابل ملاحظهای با تغییرات خود کودک در حال رشد و نمو نیز دارد. در ضمن باید بدانید، وقتی کودک شما در مقابلتان مقاومت به خرح میدهد، اغلب کودکان در این سن ، چنین نیستند. در این صورت عکس العمل شما با این موضوع فرق خواهد داشت.
کودکان شیرخوار
هر کودک شیرخواری حسب تفاوتهای فردی در برخورد با مادر برای ارضای نیازهای فیزیولوژیکی ، رفتار خاصی دارد. در این خصوص مادران باید بگذارند تاکودک خود برنامه غذایش را تنظیم کند و تقاضای طبیعیاش معین کند که چه موقعی باید بخورد و بخوابد. اما در حقیقت این مساله تمام هدف نیست، بلکه نیمی از آنست. روش بزرگ کردن کودک، بنا به عکس العمل او در برابر احتیاجات طبیعی و فطری کودک و بر حسب نظم و ترتیب آن ، توسط مادر تنظیم میگردد. در این صورت هر نوع نیاز کودک برآورده میشود.
بعضی از کودکان ، تابع نظم مادرند و بعضی در این قالب نمیگنجند. آنچه ما در جستجوی آن هستیم، ترکیبی از این دو حالت است. یعنی تنظیم شخصی و خود به خود کودک که شامل نیروهای داخلی و خارجی هر دو است. گاهی تقاضای کودک، مافوق توانایی مادر است، در این صورت مادر باید خود را در برابر تقاضاهای زیاد طفل ، محافظت کند. البته هدف اصلی سازش و تطابقی است که بین طرفین برقرار میشود، ولی اگر کودک نسبت به تعدیل تقاضاهای خود ، استعداد و توانایی نشان ندهد، این وظیفه مادر است که اقدام نماید و در مقابل تقاضاهای کودک ، خودداری نشان دهد. چنین حالتی فقط تملق به زمان شیرخوارگی ندارد، بلکه متعلق به تمام سالهای برخورد است.
کودکان 18 ماهه
کودک هیجده ماهه در حالیکه ظاهرا «بزرگ شده است و کاملا» جست و خیز دارد ولی از نظر روابطش با مادر خیلی شبیه بچه ی شیر خوار است او دوست دارد بیشتر بگیرد تا بدهد. او از چیزهایی که میداند و میتواند، استفاده کافی میکند و نیازها و احتیاجهای خود را به سایرین میفهماند. او بوسیله اشاره و تلفظ کلماتی مانند «آه ـ آه» به سرعت منظور خود را میفهماند. جواب «نه» را از دیگران به راحتی قبول نمیکند. میداند که کلمه «نه» راحتترین و متداولترین کلمهای است که بکار میرود.
کودک هیجده ساله وقتی راه میرود، با حرکت پاها فکر میکند و دوست دارد هر چه به دستش میرسد، بگیرد. احساس او نسبت به زمان بسیار کم است. او هر چه را که میخواهد، همین الان میخواهد. مدتی نخواهد گذشت که کودک هیجده ماهه بر اثر رشد، این مراحل را پشت سر میگذارد و در سن دو سالگی مادر میبیند که او اخلاق خوشی دارد و آدم مطیعی است.
کودک بیست و یک ماهه
کودک در این سن دوست دارد. هر چه که مورد علاقهاش است، همراهش باشد. از تغییر وضعیت ناراحت است و چون گنجینهای لغات او کامل نیست، نمیتواند منظورش را بفهماند بنابراین به گریه و ناسازگاری کردن، متوسل میشود. مادر خوب و والدین آگاه ، سعی دارند منظور کودک را به سرعت درک و عملی کنند چون در غیر این صورت با لجبازی و ناسازگاری کودک روبه رو خواهند شد. امنیت کودک وقتی عادی است که همه چیز مثل سابق باشد. از تغییر جا یا تغییر لباس و غذا متنفر است.خوشا به حال کودک بیست و یک ماهه ای که والدینش ، واقعی بودن نیازهای او را تشخیص دهند.
کودک دو ساله
برای یک کودک دو ساله ، برعکس کودک هیجده ماهه ، اطاعت ، کاری دلپذیر و آسان است. گذشت شش ماه به کودک این را میدهد که در مقابل والدینش فرمانبردار خوبی باشد. کودک در دو سالگی بیشتر اوقات ، شنونده و اجرا کننده بسیار خوبی است. این حالتها جزء ذات کودک است، و اگر والدین بدانند که در چه مدت این تغییرات صورت میگیرد تقاضاها و انتظارهای خود را از کودک ، با امکانات و قدرت او تطبیق میدهند و در نتیجه ، در امر تربیت او توفیقهای بیشتری عایدشان میشود.
کودک دو سال و نیمه
کودک در این سن ، منفی باف ، لجوج و سرسخت است. اگر مادر بخواهد با عجله لباس او را تنش کند، کودک فریاد میزند: «خودم میخواهم بپوشم» و اگر پدر به او بگوید: «لباست را بپوش» خواهد شنید که میگوید: «میخواهم مامان لباس تنم کند.» کودک دو و نیم ساله متلون است. اگر مادر به طرف او رود. بابا را میطلبد و به عکس اگر بابا به طرفش برود، مامانش را میخواهد. او در دنیایی از تضاد سیر میکند. و این کلمات بر زبان او جاری است: «میکنم .. نمیکنم .. میخواهم .. نمیخواهم .. میتوانم .. نمیتوانم .. بله .. نه»
انتخابهای او چند تایی است و در هر دقیقه ، نوعی را میپسندد، اگر انواع باشد همه را طالب است اگر جلوی او را نگیرند، ممکن است مدتها از یک سمت به سمت دیگر حرکت کند. اگر مادر به او بگوید: «مربا میخواهی» میگوید «نمیخواهم» اما به محض اینکه مربا کنار گذاشته شود، او مربا میخواهد. مشکل مادر برای تربیت او ، این است که باید حتی الامکان او را در مسیر یک طرفه قرار دهد. کارهای روزانه را خودتان انتخاب کنید و فرصت انتخاب به او ندهید. وقتی میخواهید او را با خود به بیرون ببرید، در حالیکه از تفریح در بیرون برایش سخنرانی میکنید لباس تنش کنید. اگر از او برای بیرون رفتن ، اجازه بخواهید، کلاهتان پس معرکه است. به هر قیمت که میدانید از پرسشهایی که او باید چواب «نه» را ادا کند، پرهیز نمایید. به او زیاد فرصت انتخاب ندهید. اگر این فرصت را داشته باشد، مطمئن باشید که از فرصت خود راضی نیست.
در تمام دستورها، خواهش و تقاضاهایش تکبر و غرور زیاده از حدی دیده میشود. لذا مادر باید به جای نشستن و غصه خوردن ، راه و روش تسلط بر فرزند را بیاموزد و این مطلب را همواره در نظر داشته باشد، سعی کند کودک حرفهای او را بدون چون و چرا بشنود و به عکس در مقابل کارهای بیاهمیت تسلیم شود. مثلا «بگوید: البته ... بله قربان ... حتما»
مادران باید به خاطر داشته باشند که کودک 5/2 ساله ممکن است. رفتارش با شما بسیار خوب یا بد باشد، اما او شما را بسیار دوست دارد و تمناهای زیادی از شما دارد. جالبترین استعدادهای خود را می خواهد به شما نشان دهد، و دوست ندارد آنها را حتی پدرش ببیند. اگر گاهی وقتها که شما را خیلی ناراحت و خسته کرده، فرصتی بدست آورده و قدری استراحت کنید تا با صبر و حوصله بیشتری به سوی او بازگردید.
کودک دو و نیم تا سه ساله
بسیاری از کودکان در این سن ، در مرحله عجیبی قرار میگیرند، آنها میل دارند به زمان شیرخوارگی برگردند، از نظر احساسی میتوانند این مرحله را با مادر تجدید کنند. دوست دارند دوباره از پستان مادر شیر بخورند، خود را در آغوش مادر جای دهد، برایش بسیار دلپذیر خواهد بود. کودک 5/2 سالهای به مادرش میگفت: «من کوچولو هستم» نمی توانم حرف بزنم. دندان ندارم غذا بخورم. دوست دارم شیر بخورم.»
آنها دوست دارند در کالسکه بخوابند و از شیشه بوسیله پستانک شیر بخورند. وقتی مادری این نیاز کودک خود را بداند، سعی در برطرف کردن آن کرده و به موقع او را از این تخیل بی جا نجات میدهد. اغلب مادران ، کودک در این سن را مسخره کرده و با توجه به کودکان دیگر خود ، حس حسادت آنانرا تحریک و حسود بار میآورند. اما اگر کودک از زنده کردن دوران شیرخوارگی خود به اندازه کافی تجربه بدست آورد، خواهد توانست رشد کند و مستقل تر و بالغ تر بشود و سپس همواره به جلو نگاه کند نه به عقب.
کودک سه ساله
این سن برای مادر و فرزند دوره آرام و رضایت بخشی است. کودک از کلمه «ما» بسیار استفاده میکند. اغلب وجود مادر را بر خود ترجیح میدهد. کودک در ابتدای مرحله 5/2 سالگی روی کلمه «من» و احتیاجات شخصی خودش متمرکز است، بعد روی کلمه «شما» و تقاضای او بر «شما» تکیه دارد و بالاخره به مرحله دوستانه و مشترک میرسد. او در جهت متضاد گم نمیشود و سعی ندارد که هر دو جهت را انتخاب کند بلکه یک جهت را انتخاب کرده و روی آن میایستد. گاهی والدین میتوانند با فرزند سه ساله ی خود چانه نزنند. او را متقاعد کرده و به امید پاداش به انجام کاری مجبور سازند.
در سه سالگی قدرت بکارگیری کلمات به نحو قابل ملاحظه ای افزایش مییابد. او میتواند در جواب سخن سایرین حرف بزند. میل فراوان دارد در اموری که جنبه امر و بهره در آینده دارد، شرکت کند. کودک سه ساله گاهی که با دلیل و منطق صحبت میکنید، بخوبی گوش میدهد، و حتی گاهی اوقات ممکن است اگر دلیل خوبی برایش بیاورید. کارهایی را که انجامش را دوست ندارد، به راحتی انجام دهد. تقاضای او از بزرگترها خیلی کمتر از سابق و کنار آمدن با او آسانتر است.
کودک سه و نیم ساله
در این سن کودک دوست دارد، در خیال خود ، از والدین دوست خیالی بسازد و با آنها در خیال بازی کند، به آنها غذا بدهد و دست و صورتشان را بشوید و خشک کند، به نوازششان بپردازد. وقتی والدین در کنار او آرام نشستهاند و بدون توجه ، به دنبال کار خود میروند، داد کودک بلند میشود و گریه را سر میدهد و میگوید: «مادر چرا رفتی؟ من که با تو کاری نداشتم من به تو غذا میدادم. تو با رفتنت بازی مرا خراب کردی.»
والدین فکر میکنند که وضع روحی کودکشان متزلزل و مضطرب است، در صورتی چنین نیست، والدین باید بدانند معمولا کودکان در این سن با دوستان خیالی خود ، مدتها بازی میکنند و هر کدام نوعی دوست خیالی دارند. این مرحله ، مرحله طبیعی رشد است و از خصوصیاتش اینگونه بازی هاست هیچگاه نباید باعث نگرانی والدین شود و احتیاج به درمان ندارد. و خود به خود بر اثر رشد و بطور طبیعی اصلاح خواهد شد.
کودک چهار ساله
وقتی کودک چهار ساله میگوید: «مامانم اینطور میگوید» مثل آنست که بزرگترین مرجع صلاحیتدار ، دستوری صادر کرده است و دیگر جای هیچگونه بحث و گفتگویی نیست. وقتی در این سن در کودکستان ، کودک به مربی خود میگوید:
«مامانم گفته ساعت 9 باید شیرینی بخورم» بهترین دلیل را برای او آورده است. کودک برای همبازی خود بزرگترین دلیل را می آورد وقتی به او میگوید: «مامانم میگوید شماها باید این کار را بکنید». بچههای دیگر هم ممکن است حرف او را قبول و به عنوان دلیل بپذیرند. ولی کودک چهار ساله ، موجود کاملا ثابتی نیست.
ممکن است تصور کنید که اگر مادر تا این اندازه برای کودک صلاحیت و مرجعیت دارد، باید انتظار داشت کودک در کلیه موارد به حرف او گوش دهد، اما ابدا اینطور نیست. در هر سنی ممکن است کودک بعضی اوقات مقاومت به خرج دهد ولی ورد زبان بچه چهار ساله ، عباراتی است از قبیل: «نه ... نخواهم کرد» یا حتی: «مگر مجبورم کنی.» در بعضی از سنین ، کودک مقاومت به خرج میدهد، چون نمیخواهد کاری را که از او خواستهاند، انجام دهد. ولی اغلب اوقات چنان مینماید که کودک چهارساله مقاومت میکند. چهارسالگی سن قید ناپذیری کودک است. او احساس میکند نیرویی او را وادار میکند که از زیر بار هر گونه قیدی شانه خالی کند و از سر کشی و تمرد خوشش می آید. با این سرکشی کودک هر طور که خودش صلاح میدانید، رفتار کنید ولی مقاومت او را زیاد جدی نگرید.
کودک پنج تا شش ساله
در پنج سالگی کودک مطیع و دوست داشتنی است و مادران میگویند آنها در این سن ، مانند فرشتگان هستند. اما در شش سالگی درست به عکس میشوند. کودک شش ساله نه تنها با مادرش رقابت میکند بلکه در برابر دستورهای او نیز مقاومت مینماید. در صورتی که کودک پنج ساله سعی دارد، فعالیت خود را همگام با مادر انجام دهد، و از او الگو بگیرد. کودک شش ساله ، دوست دارد همه تقصیر را به گردن مادر اندازد و برای هر چیز ، او را سرزنش کند. شش سالگی سن احساسات شدید و غالبا متضاد است.
کودک شش ساله در حالیکه مادر خود را سخت در آغوش دارد و میگوید: «ترا از هر کس در دنیا بیشتر دوست دارم» و مادر نیز از حرف کودکش خوشحال میشود، لحظهای دیگر ، درست کاری مخالف سخن خود را انجام میدهد و میگوید: «مادر از تو بدم میآید» و مادر در این حالت ناراحت و افسرده میشود. در حالی که هیچیک از دو حالت مادر ، منطقی نیست. زیرا کودک او در سنی است که احساساتی بوده و احساسش بر عقلش غلبه دارد. بنابراین سخنهای او پایه و اساسی ندارد و مادر باید بداند، اطاعت نکردن کودک در این سن جسورانه ترین کاری است که کودک برای رسیدن به رشد انجام میدهد.
کودک هفت ساله
در این سن کودک از همه شکایت دارد و احساس میکند که همه با او دشمن هستند و هر کس در هر موقعیتی میخواهد او را اذیت کند. اینها از خصوصیات یک کودک هفت ساله است. بسیار حساس است و همیشه جنبههای منفی قضایا را در نظر میگیرد. بنابراین همیشه رنجیده و غمگین است. کودک شش ساله یک انسان جسور و متجاوز است ولی در هفت سالگی تمایل کودک درست عکس آنست و همیشه در برخورد با مسائل غرولند کنان عقب نشینی میکند، از والدین خود بیشتر از همه شکایت دارد و گاهی فکر میکند که آنها اصلا او را دوست ندارند. حتی آنهایی که خیلی درونگرا باشند، خود را بچه سر راهی پنداشته و سپس از خانه فرار میکنند. والدین از تخیل یک کودک هفت ساله در حیرت میشوند و گاهی ناامیدیهای او را به باد تمسخر میگیرند که درست باید عکس این عمل را انجام دهند و با او همدردی کنند تا از این طریق حالات یاس او را از بین ببرند.
کودک 8 ساله
کودک در سن 8 سالگی احتیاج شدید به یک رابطه عمیق دارد. از این رو به پدر یا مادر چسبندگی عجیبی پیدا میکند. در برابر قبول رد تقاضاهایش حساس است و کوچکترین تغییر قیافه والدین را درک میکند. آرزوی نزدیک بودن به مادر آنقدر برای او زیاد است که اغلب اوقات یک حالت آمیختگی بین او و مادرش بوجود میآید. اگر این علاقه بعد از مدتی فروکش نکند، باید نگران بود و برای درمانش اقدام کرد. این حالت فقط در حوالی هشت سالگی رخ میدهد و به زودی رد میشود. یک مادر خوب ، در این حالت با اینکه سماجت کودکش او را خسته میکند، با دادن یک پاداش مناسب میتواند، نیاز او را برای برقراری یک رابطه عاطفی ، ارضا نماید و راه را برای روابط فردی او در آینده هموار سازد.
کودک نه ساله
در این سن کودک تمایل شدیدی به مستقل بودن دارد، اگر استقلالش حفظ شود شخصیتی متعادل و دوست داشتنی خواهد یافت و گرنه پرخاشگر و ناسازگار جلوه میکند. در این سن کودک مصاحبت با مادر را دوست ندارد و میل ندارد با او مشورت کند، دوست دارد بیشتر با دوستانش باشد. نظر آنان بر همه کس حتی از مادر بالاتر است. اگر زیاد به کودک نه ساله خود دستور دهید، سرکشی نشان میدهد، دقت کنید و ببینید، آیا واقعا دستورتان لازم است، یا اینکه تنها میخواهید خود و فرزندتان را متقاعد کنید که شما هنوز ، فرد مافوق هستید.
کودک ده ساله
کودکان در این سن اغلب منتظرند ببیند مادرشان چه دستوری میهد تا آن را انجام دهند، اگر مادری بگوید: «چنانچه این درس را سه مرتبه بخوانی یاد خواهی گرفت» کودک بدون کم و کاست آن را انجام میدهد. ده سالگی از نظر رابطه مادر و کودک دوره خوش و مانند دوران پنج سالگی ، مطابق دلخواه مادر است. کودک از مادر اطاعت و دوست دارد دستورهایش را موبه مو اجرا کند.
کودک 11 تا 15 ساله
در این سن کودک زیاد به مادر توجه ندارد. او در آستانه بلوغ است مسائل رشد، دگرگونیهایی در او بوجود آورده که حالت دگرگونی به او میدهد. دیگر مادر برای او مطرح نیست. حتی مسائلی که از نظر زناشویی از دوستانش میشنود. برای لحظاتی او را از والدین خود متنفر میکند. در هر صورت والدین باید بدانند که در این سن به حریم خلوت کودک تجاوز نکنند زیرا در آنصورت ، رابطه عاطفی آنها گسته خواهد شد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
همه جوامع باید راههایی را بیابند تا مانع از آن شوند که اعضای آن به هم آسیب برسانند. همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازهای کنترل میکنند ولی از لحاظ ارزشی که برای آن قایلند و میزان محدود کردن آن ، باهم فرق دارند. کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر میشوند. برای مثال ، در میان قبایل سرخپوست آمریکایی ، کومانچیها و آپانچیها کودکانشان را جنگجو بار میآورند و حال آنکه هوپیها و زونیها به فرزندانشان صلح جویی و رفتار غیر پرخاشگرانه میآموزند. اصولاً در فرهنگ آمریکای برای پرخاشگری و سرسختی ارزش قایلند.
تعاریف پرخاشگری
روانشناسانی که اعتقادات نظری متفاوتی دارند در مورد چگونگی تعریف پرخاشگری اساساً باهم توافق ندارند. موضوع اصلی این است که آیا باید پرخاشگری را براساس پیامدهای قابل دیدن آن تعریف کنیم یا بر اساس مقاصد شخصی که آن را نشان میدهد. گروهی پرخاشگری را رفتاری میدانند که به دیگران آسیب میرساند یا بالقوه میتواند آسیب برساند. پرخاشگری ممکن است بدنی باشد (زدن – لگد زدن – گاز زدن) یا لفظی (فریاد زدن ، رنجاندن) یا به صورت تجاوز به حقوق دیگران (چیزی را به زور گرفتن) ، نقطه قوت این تعریف عینی بودن آن است به رفتار قابل مشاهده اطلاق میشود. نقطه ضعف آن این است که شامل بسیاری از رفتارهایی است که ممکن است بطور معمول پرخاشگری تلقی نشود.
پرخاشگری وسیلهای رفتاری است در جهت رسیدن به هدفی؛ پرخاشگری خصمانه رفتاری است در جهت آسیب رساندن به دیگران ، بیشتر پرخاشگری های بین کودکان کوچک از نوع «وسیلهای» است. این نوع پرخاشگری به خاطر متعلقات است. کودکان از یکدیگر اسباب بازی میقاپند، یکدیگر را هل میدهند تا به اسباب بازی که میخواهند بازی کنند، دست یابند. به ندرت اتفاق میافتد که کودکان بخواهند به کسی آسیب برسانند یا از روی عصبانیت دست به پرخاشگری بزنند. پرخاشگری را باید از جرات ورزی متمایز دانست. جرات ورزی ، دفاع از حقوق یا متعلقات (مانند ممانعت کودک از این که کسی به اسباب بازی اش دست بزند) یا بیان امیال و آرزوها را دربر میگیرد. مردم معمولاً شخص با جرات را پرخاشگر میدانند، در صورتی که کسی که از حق خود دفاع میکند با جرات است نه پرخاشگر.
تغییرات رشدی
کودکان در 12 ماهگی وقتی باهم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیلهای میکنند یعنی رفتار پرخاشگرانه آنان غالباً به خاطر اسباب بازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان ابراز میشود. کودکان گاهی اوقات به والدین و کودکان بزرگتر حمله ور میشوند، ولی اینگونه پرخاشگری در مقایسه با پرخاشگری با همسالان ، نسبتاً نادر است.
کودکان همچنان که به سالهای پیش از مدرسه و مدرسه نزدیک میشوند، کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه میزنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد میشود. یعنی وقتی که پرخاشگری ابراز میشود غالباً خصمانه است و کمتر «وسیلهای» است. به این معنا که کودکان برای به دست آوردن هدفهای وسیلهای کمتر مستقیماً از حربههای جسمانی استفاده می کنند؛ ولی وقتی که به کسی حمله لفظی یا بدنی می کنند بیشتر امکان دارد که با قصدی خصمانه این کار را کرده باشند. پرخاشگری لفظی ، دست کم در سالهای قبل از مدرسه افزایش مییابد.
ثبات پرخاشگری
هرچند که سطح پرخاشگری کودکان از موقعیتی به موقعیت دیگر فرق میکند ولی کودکان از لحاظ تداوم رفتار پرخاشگرانه در طول زمان باهم فرق دارند. کودکانی که در سالهای اولیه به شدت پرخاشگرند به احتمال زیاد در جوانی و بزرگسالی هم پرخاشگر خواهند بود و کودکانی که پرخاشگر نیستند به احتمال زیاد در بزرگسالی هم پرخاشگر نخواهند بود. بعضی از مطالعات نشان میدهد که ثبات پرخاشگری دخترها در طول زمان کمتر از پسرهاست و چند تحقیق دیگر نشان داده است که دخترها و پسرها از این لحاظ تفاوتی ندارند.
البته کودکان به هنگامی که با وقایع تنش زا مثل جدایی پدر و مادر یا به دنیا آمدن کودکی جدید روبرو میشوند بیشتر پرخاشگر میشوند، ولی پرخاشگری شدید که بیش از چند ماه به طول انجامد غالباً حاکی از تداوم داشتن این الگوی رفتار است. پرخاشگری در حد معمول کمتر جای نگرانی دارد. به خصوص در سالهای پیش از مدرسه شاید این اندازه پرخاشگری صرفاً نشان دهنده این باشد که کودک میخواهد انواع مختلف کنش متقابل اجتماعی را داشته باشد.
ادراک مقاصد دیگران و رفتار پرخاشگرانه
کودکان در مورد پرخاشگری دیگران برحسب این که آن را عمدی یا تصادفی بدانند قضاوتهای متفاوتی میکنند. تحقیقی که پسرهای بسیار پرخاشگر را با پسرهای غیر پرخاشگر مقایسه میکند نشان میدهد که پسرهای پرخاشگر احتمالاً از مقاصد دیگران ، درکی متفاوت از پسرهای غیر پرخاشگر دارند. بر اساس درجه بندی معلمان و همسالان تعدادی از پسرها در کلاسهای دوم ، چهارم ، ششم به عنوان بسیار پرخاشگر یا غیر پرخاشگر طبقه بندی شدند. سپس این عده در موقعیتی آزمایشی مشاهده شدند که به آنان برای جور کردن قطعات پازل جایزهای تعلق میگرفت.
قرار بر این شد که وقتی که قسمتی از پازل کامل شد پسر بچه دیگری (که همدست آزمایشگر) بود آن را به هم بزند. در حالت اول ، پسر بچه آن را عمداً به هم زد؛ در حالت دوم ، طوری به هم زد که تصادفی جلوه کند و در حالت سوم انگیزههای پسر بچه مبهم بود. کودکان مورد آزمایش این امکان را داشتند که با خراب کردن پازل این کودک «تلافی» کنند. کودکان پرخاشگر و غیر پرخاشگر وقتی که احساس کردند که این کودک عمداً خرابکاری کرده تلافی کردند و وقتی که دیدند عملش غیرعمدی بوده تلافی نکردند، ولی واکنش آنان به انگیزه های مبهم این کودک بدین ترتیب بود که پسر بچههای پرخاشگر تلافی کردند و طوری واکنش نشان دادند که گویی این کودک عمداً این کار را کرده است. کودکان غیر پرخاشگر تلافی نکردند و طوری عمل کردند که گویی اعمال او غیرعمدی بوده است.
تفاوت های جنسیتی
پسرها پرخاشگرتر از دخترها هستند. این تفاوت در غالب فرهنگها و تقریباً در همه سنین و نیز در غالب حیوانات دیده میشود. پسرها بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند. از سال دوم زندگی این تفاوتها آشکار میشود. بر اساس مطالعات مشاهدهای در مورد کودکان نوپای بین سنین 1 تا 2 سال تفاوتهای جنسیتی از لحاظ تعداد پرخاشگری بعد از 18 ماهگی ظاهر میشود و قبل از آن اثری از آن نیست. پسرها به خصوص وقتی که به آنان حمله میشود یا کسی مزاحم کارهایشان میشود، تلافی میکنند.
در یک مطالعه مشاهدهای در مورد کودکان پیش از مدرسه پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند، ولی دو برابر دخترها تلافی کردند. شاید این که پسربچه بالقوه پرخاشگر است یا میتواند آن را بیاموزد علتی فیزیولوژیک داشته باشد. برای مثال پسران 1 تا 3 ساله در کلاسهای پیش از دبستان از طرف بزرگسالان و همسالان بیش از دخترها به خاطر پرخاشگری مورد توجه قرار گرفتند. این توجه گاهی مثبت بود (لبخند زدن ، ملحق شدن به بازی کودکان) و گاهی تا حدودی منفی (متوقف کردن کودک یا سر کودک را با چیزی گرم کردن). توجه نشان دادن به رفتار کودک ، به هر نحوی که باشد، بیش از بی توجهی به آن باعث تشویق رفتار میشود.
الگوی خانواده و پرخاشگری
والدین کودکان به شدت پرخاشگر غالباً به هنگام اعمال قواعد و معیارها خشونت دارند و پرخاشگرند. یکی از پیچیده ترین و جامعترین روشهایی که برای درک پرخاشگری در خانواده بکار رفته تحقیق «جرالد پاترسون» و همکارانش در مرکز یادگیری اجتماعی «شهر اورگون» بوده است. آنان برای مطالعه الگوهای کنش متقابل خانوادگی در خانه و مدرسه و ارتباط آن با مشکلات رفتاری کودکان مشاهدات مستقیمی انجام داده اند. افراد مورد مطالعه از خانوادههایی بودند که به دلیل مشکلات رفتاری مثل پرخاشگری ، دزدی و سایر رفتارهای ضداجتماعی فرزند یا فرزندانشان به درمانگاه رجوع کرده بودند. وقتی که واکنش خشونت آمیزی بروز میکند سایر اعضای خانواده کاری میکنند که باعث دامن زدن به رفتار پرخاشگرانه میشوند. برای مثال ، برادری بر سر خواهرش فریاد میزند، خواهر بر سر او فریاد میزند و ناسزایی به او میگوید. در این موقع برادرش او را کتک میزند و این ماجرا ادامه مییابد.
تمام اینها نشان میدهد که والدین میتوانند در پاداش دادن و تنبیه کردن فرزندانشان رفتار با ثباتی داشته باشند و با استفاده از راههای مؤثر بدون این که با تنبیه شدید همراه باشد پرخاشگری کودکان را کنترل کنند و بازآموزی کودکان در دورانی نسبتاً کوتاه میسر است. در آخر باید گفت تلویزیون نیز منبع دیگری است که کودکان به خصوص پسرها از طریق آن رفتار پرخاشگرانه را میآموزند. بطور مثال: خشونت از ارزشهای آمریکایی تلقی میشود، پرخاشگری به عنوان یکی از وسایل رسیدن به هدف تشویق میشود. در برنامههای تلویزیونی که یکی از وسایل انتقال چنین ارزشهای اجتماعی به کودکان است، بطور متوسط در هر ساعت پنج یا شش بار خشونت بدنی نمایش داده میشود، رفتار پرخاشگرانه شخصیتهای تلویزیونی غالباً تقویت میشود؛ قهرمان این برنامهها به همان اندازه پرخاشگرند که ضد قهرمان ها.
در مطالعهای کودکان چهار ساله به هنگام بازی آزاد در مهدکودک به مدت سه هفته مورد مشاهده قرار گرفتند و از لحاظ رفتار پرخاشگرانه به دو گروه بالای متوسط و زیر متوسط طبقه بندی شدند. سپس در طول چهار هفته بعد ، کودکان به گروههایی تقسیم شدند که در مهدکودک به مدت تقریباً نیم ساعت برنامه پرخاشگرانه مثل «بت من» و «سوپرمن» یا فیلمهای معمولی و یا برنامههای جامعهپسند میدیدند. کودکانی که از اول از لحاظ پرخاشگری در حد بالای متوسط بودند در مدت بازی آزاد و بعد از دیدن برنامه پرخاشگرانه ، از خود پرخاشگری بیشتری نشان دادند تا کودکان مشابهی که برنامههای معمولی را دیده بودند. دو گروه از کودکانی که از لحاظ پرخاشگری زیر متوسط بودند و هر کدام یکی از این برنامهها را دیده بودند واکنششان باهم فرقی نداشت. این الگوهای رفتاری تا دو هفته بعد از پایان گرفتن تماشای این برنامه ها هم چنان ادامه داشت. کودکانی که مستعد پرخاشگری هستند با دیدن خشونت از تلویزیون پرخاشگرتر میشوند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
آزمایش اول
دو میز را در فاصله حدود 100 - 70 سانتیمتر مقابل هم قرار دهید و یک شیشه بزرگتر که هر دو میز را تحت پوشش قرار میدهد روی آنها قرار دهید. بطوریکه فاصله بین دو میز از طریق شیشهای که روی هر دو قرار دادهاید گرفته شده است. کودک خود را (کودکانی که قادر به سینه خیز رفتن هستند) در یک سوی یکی از میزها قرار دهید و از سوی دیگر او را صدا بزنید. کودک ممکن است تا نقطه شروع فاصله بین دو میز برسد ولی معمولا در آن قسمت مکث میکند.
به عبارتی در کودکان ادراک عمق دیده میشود. کودک در آن نقطه عمق را احساس میکند و به خاطر ترس از پرت شدن ممکن است از حرکت روی شیشه آن قسمت خودداری میکند. کودکان بزرگتر با اطمینان از وجود شیشه به عنوان یک حائل که مانع پرت شدن آنها میشود به حرکت خود ادامه میدهند.
آزمایش دوم
چندین کارت با طرحهای مختلف تهیه کنید. طرحهای برخی کارتها باید طرحهای یکنواخت و بقیه کارتها دارای طرحهای پیچیدهای باشند. طرحهای یکنواخت از تنوع خطوط و شکل و ... کمتری برخوردار هستند. این کارتها را در اختیار کودک قرار دهید و حرکات او را مورد بررسی قرار دهید. در مورد کارتهایی که طرحهای پیچیده دارند توجه کودکان بیشتر جلب میشود. کودکان بیشتر ترجیح میدهند به طرحهای پیچیده نگاه کنند تا به کارتهای یکنواخت.
این آزمایش را برای کودکان کوچکتر با انواع اسباب بازی یا اشیا میتوان انجام داد. کودکان معمولا توجه زیادتری به اشیائی نشان میدهند که از لحاظ ادراکی متنوع باشند. اشیا ساده چندان مورد توجه و ادراک کودک قرار نمیگیرد و به راحتی حواس کودک به محرکهای دیگر جلب میشود. از این روش در آزمایشات ادراکی با نام روش نگاه ترجیحی یاد میشود.
آزمایش سوم
حتی کودکان کوچکتر (زیر یکسال) نیز میتوانند تغییرات را ادراک کنند. تصاویر آشنایی را انتخاب کنید مثل تصویر واضحی از پدر کودک . در بخشی از این تصویر تغییراتی ایجاد کنید و مقابل چشم کودک قرار دهید. حرکات چشم او را دنبال کنید. میتوانید به سایر حرکات کودک نیز توجه داشته باشید. به عنوان مثال فرض کنیم در تصویر مورد نظر یک روسری به تصویر پدر اضافه کرده باشید. حرکات چشم کودک روی ناحیه سر بیش از سایر اعضای صورت خواهد بود کودک چنین تغییراتی را ادراک میکند.
برای بررسی همین پدیده ادراکی میتوانید تغییراتی در چهره خود ایجاد کنید و مقابل کودک قرار بگیرید. توجه داشته باشید تغییرات ایجاد شده نباید به قدری زیاد باشد که احساس ناآشنایی و ترس را در کودک برانگیزد. کودکان در چنین حالتی نیز واکنشهایی نشان میدهند که ادراک آنها را از این تغییرات نشان میدهد. به عنوان مثال مادری که یک برچسب بزرگ و رنگی روی پیشانی خود چسبانده باشد ممکن است با تلاش کودک مبنی بر گرفتن و کندن آن برچسب مواجه شود.
آزمایش چهارم
ادراک آشنایی برای کودک بسیار مهم است. واکنش ترس کودک معمولا در مقابل ادراکاتی که ناآشنا مینمایند بروز مینماید. برای بررسی ادراک آشنایی در کودک خود آزمایش زیر را انجام دهید. تصاویری از آشنایان کودک ، مثل پدر ، مادر ، خواهر ، براد ر، مادربزرگ و ... در اختیار کودک قرار دهید. در میان این تصاویر ، تصویر کاملا ناآشنایی قرار دهید و واکنشهای کودک را زیر نظر بگیرد. برخی از کودکان از دست زدن به این تصاویر خودداری میکنند، کودکان بزرگتر ممکن است کنجکاوی نشان دهند و سوالاتی بپرسند، و برخی با دقت بیشتری شاید به بررسی تصویر بپردازند.
در هر حال واکنشهای کودکان در این زمینه ممکن است مختلف باشد. واکنش کودک هر چه باشد مهم نیست آنچه مورد نظر ماست اینکه کودک متوجه متفاوت بودن تصویر مورد نظر در بین سایر تصاویر شده و آن را ادراک کرده است.در کودکان کوچکتر این آزمایش را میتوان به شیوه عینیتری اجرا کرد. برای انجام چنین آزمایشی چند نفر آشنا به همراه یک فرد کاملا غریبه در مقابل کودک قرار بگیرید واکنشهای کودک را نیز در نظر بگیرید. در اینجا نیز واکنشهایی را مشاهده خواهید کرد. سعی کنید از روشهای عینی مثل خود اشیا یا تصاویر آنها استفاده کنید.
نکته کلی در مورد همه آزمایشات ساده هوش
روشن است که هوش یک مساله کاملا پیچیدهای است که اندازه گیری و برآورد آن نیز از دشواری و پیچیدگی زیادی برخوردار است. برآورد دقیق هوش نیاز به استفاده از ابزارها و تستهای معتبر و دقیق دارد. با آزمایشات ذکر شده شما تنها میتوانید یک برآورد کلی از هوش کودک خود داشته باشید. کودکان باهوش در این آزمایشات معمولا واکنشهای سریعی از خود نشان میدهند، بطوری که در مدت زمان کمتری به پاسخ مورد نظر اشاره میکنند. پاسخهای انتخاب شده درست و صحیح بوده یا حداقل به پاسخ صحیح نزدیکتر است. تلاش کنید آزمایشات را به صورت بازی درآورید و در شرایط لذت بخش انجام دهید. در زمانی که کودک خسته است یا علاقهای به آنها نشان نمیدهد نتیجه خوبی نخواهید گرفت.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
آزمایش اول
دو میز را در فاصله حدود 100 - 70 سانتیمتر مقابل هم قرار دهید و یک شیشه بزرگتر که هر دو میز را تحت پوشش قرار میدهد روی آنها قرار دهید. بطوریکه فاصله بین دو میز از طریق شیشهای که روی هر دو قرار دادهاید گرفته شده است. کودک خود را (کودکانی که قادر به سینه خیز رفتن هستند) در یک سوی یکی از میزها قرار دهید و از سوی دیگر او را صدا بزنید. کودک ممکن است تا نقطه شروع فاصله بین دو میز برسد ولی معمولا در آن قسمت مکث میکند.
به عبارتی در کودکان ادراک عمق دیده میشود. کودک در آن نقطه عمق را احساس میکند و به خاطر ترس از پرت شدن ممکن است از حرکت روی شیشه آن قسمت خودداری میکند. کودکان بزرگتر با اطمینان از وجود شیشه به عنوان یک حائل که مانع پرت شدن آنها میشود به حرکت خود ادامه میدهند.
آزمایش دوم
چندین کارت با طرحهای مختلف تهیه کنید. طرحهای برخی کارتها باید طرحهای یکنواخت و بقیه کارتها دارای طرحهای پیچیدهای باشند. طرحهای یکنواخت از تنوع خطوط و شکل و ... کمتری برخوردار هستند. این کارتها را در اختیار کودک قرار دهید و حرکات او را مورد بررسی قرار دهید. در مورد کارتهایی که طرحهای پیچیده دارند توجه کودکان بیشتر جلب میشود. کودکان بیشتر ترجیح میدهند به طرحهای پیچیده نگاه کنند تا به کارتهای یکنواخت.
این آزمایش را برای کودکان کوچکتر با انواع اسباب بازی یا اشیا میتوان انجام داد. کودکان معمولا توجه زیادتری به اشیائی نشان میدهند که از لحاظ ادراکی متنوع باشند. اشیا ساده چندان مورد توجه و ادراک کودک قرار نمیگیرد و به راحتی حواس کودک به محرکهای دیگر جلب میشود. از این روش در آزمایشات ادراکی با نام روش نگاه ترجیحی یاد میشود.
آزمایش سوم
حتی کودکان کوچکتر (زیر یکسال) نیز میتوانند تغییرات را ادراک کنند. تصاویر آشنایی را انتخاب کنید مثل تصویر واضحی از پدر کودک . در بخشی از این تصویر تغییراتی ایجاد کنید و مقابل چشم کودک قرار دهید. حرکات چشم او را دنبال کنید. میتوانید به سایر حرکات کودک نیز توجه داشته باشید. به عنوان مثال فرض کنیم در تصویر مورد نظر یک روسری به تصویر پدر اضافه کرده باشید. حرکات چشم کودک روی ناحیه سر بیش از سایر اعضای صورت خواهد بود کودک چنین تغییراتی را ادراک میکند.
برای بررسی همین پدیده ادراکی میتوانید تغییراتی در چهره خود ایجاد کنید و مقابل کودک قرار بگیرید. توجه داشته باشید تغییرات ایجاد شده نباید به قدری زیاد باشد که احساس ناآشنایی و ترس را در کودک برانگیزد. کودکان در چنین حالتی نیز واکنشهایی نشان میدهند که ادراک آنها را از این تغییرات نشان میدهد. به عنوان مثال مادری که یک برچسب بزرگ و رنگی روی پیشانی خود چسبانده باشد ممکن است با تلاش کودک مبنی بر گرفتن و کندن آن برچسب مواجه شود.
آزمایش چهارم
ادراک آشنایی برای کودک بسیار مهم است. واکنش ترس کودک معمولا در مقابل ادراکاتی که ناآشنا مینمایند بروز مینماید. برای بررسی ادراک آشنایی در کودک خود آزمایش زیر را انجام دهید. تصاویری از آشنایان کودک ، مثل پدر ، مادر ، خواهر ، براد ر، مادربزرگ و ... در اختیار کودک قرار دهید. در میان این تصاویر ، تصویر کاملا ناآشنایی قرار دهید و واکنشهای کودک را زیر نظر بگیرد. برخی از کودکان از دست زدن به این تصاویر خودداری میکنند، کودکان بزرگتر ممکن است کنجکاوی نشان دهند و سوالاتی بپرسند، و برخی با دقت بیشتری شاید به بررسی تصویر بپردازند.
در هر حال واکنشهای کودکان در این زمینه ممکن است مختلف باشد. واکنش کودک هر چه باشد مهم نیست آنچه مورد نظر ماست اینکه کودک متوجه متفاوت بودن تصویر مورد نظر در بین سایر تصاویر شده و آن را ادراک کرده است.در کودکان کوچکتر این آزمایش را میتوان به شیوه عینیتری اجرا کرد. برای انجام چنین آزمایشی چند نفر آشنا به همراه یک فرد کاملا غریبه در مقابل کودک قرار بگیرید واکنشهای کودک را نیز در نظر بگیرید. در اینجا نیز واکنشهایی را مشاهده خواهید کرد. سعی کنید از روشهای عینی مثل خود اشیا یا تصاویر آنها استفاده کنید.
نکته کلی در مورد همه آزمایشات ساده هوش
روشن است که هوش یک مساله کاملا پیچیدهای است که اندازه گیری و برآورد آن نیز از دشواری و پیچیدگی زیادی برخوردار است. برآورد دقیق هوش نیاز به استفاده از ابزارها و تستهای معتبر و دقیق دارد. با آزمایشات ذکر شده شما تنها میتوانید یک برآورد کلی از هوش کودک خود داشته باشید. کودکان باهوش در این آزمایشات معمولا واکنشهای سریعی از خود نشان میدهند، بطوری که در مدت زمان کمتری به پاسخ مورد نظر اشاره میکنند. پاسخهای انتخاب شده درست و صحیح بوده یا حداقل به پاسخ صحیح نزدیکتر است. تلاش کنید آزمایشات را به صورت بازی درآورید و در شرایط لذت بخش انجام دهید. در زمانی که کودک خسته است یا علاقهای به آنها نشان نمیدهد نتیجه خوبی نخواهید گرفت.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
روان شناسی کودک (Child Psychology)
نگاه اجمالی
بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی دوران کودکی است. دورانی که در آن شخصیت (Personality) فرد پایهریزی شده و شکل میگیرد. امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین (طفولیت) فقط به توجه و مراقبت جسمانی نیاز ندارند، بلکه این توجه باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی ، عاطفی ، شخصیتی و هوشی را دربر گیرد. این ابعاد عوامل تعیین کننده و اساسی یک انسان هستند که از دوران کودکی پایهگذاری و شکل میگیرند.
اهمیت روان شناسی کودک
روان شناسی کودک اهمیت خود را از کودک میگیرد، چرا که دوران کودکی انسان اهمیت فوقالعادهای دارد. شاید نگاهی به دوران کودکی انسان و توانائیهای نوزاد انسان در مقایسه با سایر موجودات اهمیت این دوران را آشکارتر سازد. نوزاد انسان در میان سایر موجودات عالم طولانیترین زمان را نیاز دارد که قابلیتها و توانائیهای خود را پرورش و آشکار سازد. در واقع انسان حدود 18 سال اول زندگی خود را در حال رشد و تکامل در ابعاد مختلف است و این زمان طولانی و با اهمیتی در زندگی انسان است.
از طرف دیگر ، نوزاد انسان با کمترین تواناییها و امکانات (نظیر بازتابها) به دنیا میآید و به مراقبت زیاد و شدیدی نسبت به سایر موجودات نیاز دارد (برای مثال در نظر بگیرید که چگونه گوساله گاو پس از به دنیا آمدن روی پای خود میایستد، ولی نوزاد انسان حتی نمیتواند سر خود را راست نگه دارد). ابن مراقبت توسط پدر و مادر در وهله اول و توسط اطرافیان و جامعه در وهله دوم اعمال میشود، ولی این مراقبت بدون آگاهی ، دانش و آموزش شیوههای فرزندپروری صحیح امکان ندارد و اهمیت روان شناسی کودک نیز از این دو موضوع (زمان طولانی رشد کودکی و شیوههای صحیح فرزندپروری) ناشی میشود.
اهداف روان شناسی کودک
روان شناسی کودک به عنوان یکی از زیرمجموعههای «روان شناسی رشد» با هدف نگاه دقیق و علمی به کودک و نیازهای او و یافتن شیوههای صحیح پرورشی و آموزشی کودک از اولین سالهای تاسیس روان شناسی علمی مورد توجه بوده است. (البته موضوع کودک و مسائل مربوط به او همیشه مورد توجه بوده است). در طول این سالها روان شناسان زیادی نظیر ژان پیاژه (Jean Piaget) ، استانلی هال (Stanley Hall) به مطالعه و تحقیق در مورد جنبههای مختلف رشد کودک پرداختهاند.
موضوعات مورد مطالعه در روان شناسی کودک
مطالعه در مورد جنبههای مختلف رشد کودک
رشد یک فرایند چند بعدی است. این رشد شامل رشد جسمی ، رشد زبانی ، رشد عاطفی ، رشد شناختی (Cognitive Development) ، رشد اجتماعی ، رشد اخلاقی و رشد شخصیتی است و توجه به مطالعه در مورد تمام این جنبهها یکی از اهداف روان شناسی رشد است. اهمیت این توجه به تمام ابعاد رشدی باعث آگاهی و شناختی متعادل و چندبعدی در مورد کودک میشود و والدین و سایر افراد مرتبط با کودک را در درک و رفتار صحیح با کودک یاری مینماید.
مطالعه در مورد نیازهای کودک در سنین مختلف
کودکان دارای نیازهای (Needs) متعددی هستند و در سنین مختلف یکی یا چند مورد از این نیازها در مقایسه با سایر نیاز در اولویت میباشد. برای مثال ، در مرحله نوزادی (صفر تا دو سالگی) نیازهای جسمانی در اولویت قرار دارد. در حالیکه در دوران نوجوانی (سنین بعد از 12 سالگی) نیاز به استقلال فردی در اولویت میباشد.
مطالعه در مورد شیوههای صحیح فرزندپروری
شیوههای صحیح فرزندپروری ، نحوه تعامل و روابط مناسب با فرزندان از مهمترین موضوعات برای روان شناسان کودک میباشد. بیشتر پدر و مادرها فرزندپروری را کاری ساده تلقی میکنند و بر این باور هستند که هر کسی میتواند از عهده این امر برآید. (البته این دیدگاه بیشتر در والدین بدون فرزند دیده میشود) اما فرزندپروری نیاز به آگاهی و آشنایی با نحوه عملکرد و اصول آن دارد و تحقیقات حوزه روان شناسی کودک اصول و روشهای متعددی را متناسب با سنین مختلف یافته است.
مطالعه در مورد مقابله با برخی مشکلات رفتاری _ روانی دوران کودکی
کودکان نیز همچون بزرگسالان دچار آشفتگیهای روانی _ رفتاری میشوند و این مسئله باعث تحقیقات و مطالعات دامنهداری در زمینه انواع این آشفتگیها و تفاوت آنها با آشفتگیهای رفتاری _ روانی بزرگسالان و همچنین شیوههای درمانی این آشفتگیها شده است. برخی ار این مشکلات و آشفتگیهای رفتاری _ روانی کودکان عبارتند از: اتیسم (Otism) ، اختلالات یادگیری ، اختلالات توجه ، اختلالات دفعی ، ناخن جویدن و ... .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
نگاه اجمالی
پدر و مادر نقشهای متعددی را در زندگی کودک ایفا میکنند یکی از آنها ایجاد محیط با محبت و با تحرک برای کودک است. دیگری نظارت منظم بر رشد سالم اوست و وطیفه دیگر کمک به کودک برای ایجاد تصویر خوب از خود (Self) (نگرش مثبت به خود به عنوان یک فرد مفید) است. اگر چه برای ایجاد تصویر خوب از خود والدین تنها عامل تاثیرگذار نیستند ولی داشتن رابطه مشترک بزرگ وارانه ، ابراز همدردی و احترام ، اهمیت دادن پذیرش کودک بدون تعیین شرط و شروط ، تشویق رفتار و تفکر آزاد و دادن استقلال رفتاری و فکری در چارچوبهای مشخص مسلما بهترین کارها برای ایجاد چنین تصویری خوب از خود میباشد.
در کل آنچه میخواهیم بگوییم و لازم است والدین بدانند این است که کودک از بدو تولد شروع به جذب اطلاعات میکند و قسمت زیادی از این اطلاعات را از والدین میگیرد. بنا براین مسئولیت کامل یادگیریهای اولیه (Primary learnings) کودک بر عهده والدین است و نقش آنها به عنوان معلم اهمیت زیادی دارد.
قرار دادن اهداف مناسب
از قرار دادن اهدافی که مبهم یا پیوسته فراتر از تواناییهای کودک هستند خودداری کنید هرگز کمال گرا نباشید و از کودک خود توقع نداشته باشید که کارها را به شیوه صحیح و کامل آن انجام دهد زیرا این مسئله سبب سرخوردگی شما و کودکتان خواهد شد و نهایتاً کودکی سرخورده و غمگین خواهید داشت که فاقد شکوفایی و رشد دلخواه است راه درست این است که فکر خود را بر کمبودها متمرکز نکنید بلکه تمرکز خود را معطوف به هر عمل مثبت یا پیشرفت کودک و تقدیر از آنها کنید.
همواره مشارکت کنید
یکی از وظایف معلم فرزند خود بودن این است که والدین واقعا باید کارهایی را انجام دهند. در واقع شما به عنوان والدین کودک مجبورید خیلی بیشتر از آنچه خودتان تمایل دارید کار انجام دهید. کودک قبل از سن هشت سالگی (و حتی پس از هشت سالگی) اکثراً از طریق تقلید Imitation) ) یاد میگیرد و یکی از بهترین راهها برای نشان دادن یک نمونه خوب برای تقلید کردن این است که برخیزید و در مقابل یا همراه کودک خود کاری انجام دهید.
این بدان معناست که والدین نباید فقط به دستور دادن یا راهنمایی کردن کلامی کودک اکتفا کنند بجای اینکه به کودک بگویید برو اسباب بازیهایت را جمع کن باید دست فرزند خود را بگیرید، زانو بزنید و جمع کردن اسباب بازهها را بصورت بازی و نمایش با هم انجام دهید و بگویید وقتش است اسباب بازیهایت را جمع کنی حرکت توام با مقدار کمی خیال پردازی و شوخ طبعی و … برای وادار کردن کودک به انجام آنچه شما میخواهید بسیار مفید است.
تکرار کنید ، تکرار کنید و تکرار کنید
در مورد تمام کودکان و بویژه کودکان کم سن و سال هر چند خسته کننده ولی ضروری است که بارها و بارها به آنها گفته شود که یک کار را انجام دهند. به عنوان مثال فرض کنید یک کودک خردسال به هنگام خوردن غذا ، صرف نهار یا انتظار برای چیزی آرام نمینشیند در این صورت ممکن است شما مجبور باشید پیامهای معینی مثل «ما هنگام غذا خوردن پایمان را تاب نمیدهیم و به صندلی لگد نمیزنیم را برای ماهها و ماهها تا زمانی که بدن کودک هم مانند ذهنش پیام را دریافت کند.
نمونههای مثبت را ارائه کنید
تا حد امکان مسائل را به شیوه مثبت بیان کنید جملات منفی از همان لحظهای که شروع به صحبت میکنید ایجاد ناراحتی میکنند مغز کودک حتماً تمامی کلمات را پردازش نمیکند و ممکن است جمله منفی شما برعکس درک شود. فقط در سن مدرسه است که کودک آمادگی پاسخ دادن به دستورات صرفا کلامی بدون همراهی کلمات را دارد بنابراین تا جایی که میتوانید سخنان خود را با نمایش و حرکت دستها بیان کنید و به کودک خود تصویری از کار مورد نظر را ارائه کنید.
اطمینان حاصل کنید که کودک شما میتواند دستورات را به یاد بیاورد
حافظه کودک شما ظرفیت کمی دارد و بنابراین نمیتوانید انتظار داشته باشید رفتار صحیح را به یاد بیاورد اگر چه آنها را بارها و بارها نشان داده باشید. یادگیری کودک از طریق رشد تدریجی و تکرار (که سبب شکل گیری عادتها در کودک میشود) بوجود میآید. در واقع انتظار یادآوری مطالب از کودک «زیر پنج سال» زیاد خواهی است و هنگامی که حافظه او به رشد کافی برسد مطالب را پس از چند بار گفتن خیلی سریع به خاطر خواهد آورد.
عدم مداخله
بسیاری از کودکان از نظر تمرکز طولانی مشکل دارند و پرورش آن نیز دشوار است. در واقع این موضوع طبیعی است که کودک خردسال به اندازه افراد بالغ تمرکز نداشته باشد. یکی از کارهای اصلی و خوبی که میتوانید جهت حفظ تمرکز کودک انجام دهید، این است که وقتی «مجذوب و مشغول» چیزی شده است مداخله نکنید و زمانی که توجه کودک خود به خود به چیزی معطوف شد از کار خوب او تقدیر کنید.
توجه کنید
«توجه کردن» به یک کودک خردسال باید نمایشی (با اعمال و رفتار) و واضح باشد، کود نسبت به اینکه والدینش به او توجه میکنند یا نه؟ بسیار حساس است. کودک والدین را به خاطر عدم توجه یا سرزنش میکند یا دست و لباس آنها را به منظور جلب توجه میگیرد. کودک هنگامی احساس مورد توجه واقع شدن میکند که با او «تماس چشمی» برقرار شود یا کارتان را به خاطر او رها کنید؛ و این کاری است که والدین باید انجام دهند. اگر والدین این کار را از سن خیلی پایین شروع کنند کودک میفهمد که دارای «صدا» است و به عنوان یک انسان مورد احترام.
کودک را با موارد منع آشنا کنید
با وجود اینکه مسائل باید با ارائه نمونه و جملات مثبت به کودک ارائه شوند ولی مواردی نیز وجود دارد که لازم است کودک «نه» بشنود تا بفهمد «نه» یعنی «ممنوعیت در انجام کاری» البته هنگامی که به کودک «نه» گفته میشود لازم نیست این کار به شکل رویارویی مستقیم و برخورد ارادهها انجام شود. در واقع همیشه ارزش دارد که قبل از گفتن «نه» چند لحظه دست نگه داریم تا از قصد و نیت اصلی کودک مطمئن شویم و در مورد واکنش صحیح خود کمی فکر کنیم. یکی از بهترین راهها برای انجام این کار معطوف کردن حواس کودک به یک موضوع دیگر است (موضوعی که میدانیم کودک بدان علاقه دارد).
سه موضوعی که لازم است کودک از آنها منع شود عبارتند از: «انجام کارهای خطرناک نظیر دست زدن به اجاق گاز و … ، اذیت کردن دیگران با کارهای خود نظیر با سر و صدا بازی کردن و… ، ایجاد خسارت با کارهای خود نظیر رنگی کردن دیوارهای اتاق با مداد رنگیهایش و… » والدین میتوانند برای جلوگیری از کارها ، کارهایی نظیر «پوشاندن لباسهایی که کودک دوست دارد» را انجام دهند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
انواع روشهای برقراری ارتباط با کودکان
دیده میشود که والدین مختلف شیوههای متفاوتی را برای ارتباط کودکان خود بکار میبرند. این شیوه های مختلف مطمئنا نتایج مختلفی را به بار میآورند و اینکه آیا ارتباط مناسبی هستند یا خیر ، قابل بحث میباشند. هر چند روشهای متعددی هر یک از والدین میتوانند داشته باشند، اما همه آنها را در یک چهار دسته میتوان طبقه بندی کرد. این دسته بندی بر اساس دو ویژگی مهم در ارتباط با کودک صورت میگیرد شامل محبت و قاطعیت.
تعریف قاطعیت
با توجه به معنای لغوی قاطعیت در ارتباط با کودک به معنی استواری و ثبات در رأی و نظر و غیره است. بطوری که با دلیل خاصی کاری انجام شود و ادامه پیدا کند و براحتی تغییر نکند. برخی والدین بسیار قاطع و برخی فاقد کمترین قاطعیت هستند.
تعریف محبت
همانطور که پیداست منظور از محبت همان پذیرش و صمیمیتی است که والدین در مقابل کودک از خود نشان میدهند. برخی از والدین بسیار صمیمی و برخی طرد کننده هستند.
انواع والدین بر حسب نحوه برخورد با کودکان
والدین را بر حسب اینکه چه میزانی از قاطعیت و محبت را در ارتباط با کودکان خود نشان میدهند میتوان به چهار طبقه دسته بندی کرد.
والدین قاطع و محبت کننده
این دسته از والدین آنهایی هستند که قاطعیت در کلام و گفتار دارند. بدون دلیل کاری را انجام نمیدهند و وقتی دلیلی برای انجام کاری وجود داشته باشد با قاطعیت آن را انجام میدهند. یا برعکس ، اگر دلیلی منطقی وجود نداشته باشد با قاطعیت از انجام آن خودداری میکنند و تسلیم خواستههای کودک نمیشوند. آنها در عین قاطع بودن ، صمیمی و با محبت نیز هستند. به خواستههای کودک به صورت متعادل توجه دارند و از اینکه تمام خواستههای کودک را برای ساکت کردن او بپذیرند خودداری میکنند. فرزندان این والدین با اینکه محبت و صمیمیت زیادی از والدین خود دریافت میکنند لوس بار نمیآیند.
مثال: علی پسر 4 ساله است. او چند دقیقه پیش یک بستنی بزرگ خورده است. با اینحال یک بستنی دیگر از مادرش میخواهد. مادر احساس میکند که خوردن بستنی زیاد برای سلامتی او خوب نیست. بنابراین تقاضای او را با گفتن این جمله که عزیزم همین حالا بستنی خوردی ، فردا یکی دیگر برایت میخرم. علی پاهایش را به زمین میکوبد و بستنی میخواهد. مادر مجددا با همان لحن خوب و صمیمی برایش توضیح میدهد. علی قبول نمیکند و شروع به داد و بیداد میکند. مادر با حفظ قاطعیت خود و تسلیم نشدن در مقابل علی ناراحتی خود را یک اخم کوچک در چهره نشان میدهد. علاوه بر این علی قبلا هم یاد گرفته است که با این شیوهها نمیتواند نظر مادر را تغییر دهد. از او میپرسد: فردا برایم میخری؟
چنین مادرانی کار تربیت کودک را با محبت و پذیرش جلو میبرند و از تنبیه بدنی خودداری میکنند. و از شیوههایی مثل قطع کوتاه محبت (مثل اخم ، مثل نگاه تنبیه آمیز) برای تنبیه استفاده میکنند. همچنین روشهایی در طولانی مدتی تأثیرات خوبی روی رفتار کودک خواهند داشت.
والدین قاطع طرد کننده
این دسته از والدین با وجود قاطعیت زیادی که دارند فاقد محبت و صمیمیت هستند. آنها در رفتار و گفتار خود چندان پذیرش و صمیمیتی از خود نشان نمیدهند. به عبارتی دیکتاتورمآب هستند، سختگیر و خشک و خشن میباشند. ممکن است از تنبیههای شدید هم استفاده کنند. کودکان این والدین نیز با اینکه یاد گرفتهاند به هیچ طریق قادر به تغییر نظر والدین خود نخواهند شد، اما همیشه احساس خلاء عاطفی میکنند.
این کودکان یا مثل والدین خود طرد کننده و سرد و خشن بار میآیند یا شدیدا نیازمند محبت. چنین شیوه ارتباطی عواقب وخیمی برای کودک میتواند داشته باشد. چنین کودکانی اختیار ، عزت نفس و اعتماد به نفس کافی ندارند. در مثال فوق مادر قاطع و طرد کننده بودن اینکه توضیحی برای کودک بدهد از تسلیم شدن در مقابل او خودداری میکند و از تنبیه استفاده میکند.
والدین با محبت فاقد قاطعیت
این والدین شاید به همان اندازه والدین قاطع با محبت به کودکان خود محبت می کنند اما قاطعیت کافی ندارند. بطوری که با کوچکترین اصرار و پافشاری تسلیم کودک میشوند. رفتارهای خود را زود تغییر میدهند و شیوه تربیتی و ارتباطی ندارند. این کودکان یاد میگیرند که با کمی اصرار میتوانند پدر یا مادر را راضی کند. در مثال فوق مادر با محبت و فاقد قاطعیت ممکن است با وجود عدم رضایت خود بستنی دوم و سوم را نیز برای کودک خود بخرد.
والدین فاقد قاطعیت طرد کننده
این دسته از والدین نه قاطعیت دارند نه محبت. معمولا کودکان را بحال خود میگذارند. بر شیوههای تربیتی پایبند نیستند. و بسیار سهل گیر هستند. توجهی به نیازهای کودک چه جسمی و عاطفی ندارند و عمدتا به دنبال نیازها و خواستههای خود هستند. این کودکان یاد میگیرند روی والدین خود حساب نکنند. دارای آزادیهای مطلق هستند و سرخود بار میآیند.
کدام شیوه ارتباطی مناسبتر است؟
باید توجه داشته باشیم که قاطعیت و محبت و تعیین میزان آن در ارتباط با کودک اهمیت بسیار دارد. درجاتی از قاطعیت همراه با محبت برای ارتباط با کودک ضروریست. بطوری که سالمترین فرزندان را گروه والدین قاطع با محبت پرورش دهند. آنها اعتماد به نفس بالایی دارند و قدرت منطق و استدلال آنها در کنار تأمین شدن نیازهای عاطفیشان رشد پیدا میکند. آنها یاد میگیرند باید برخی خواستهها را بنا به دلایلی به تأخیر انداخت. همچنین در کنار محبتی که از والدین خود دریافت میکند، میداند که قاطعیت پدر و مادر به معنی فقدان محبت آنها نسبت به او نیست.
توصیههای تربیتی برای ارتباط با کودک
-
اساسیترین بخش ارتباط با کودک از طریق زبان و گفتار است. در کنار اینکه سعی میکنیم توضیحات خود را در حد درک و توان کودک ارائه کنیم، از بکار بردن واژهها و اصطلاحات و تلفظ کودکانه خودداری کنیم. کودک شیوه صحیح ارتباط زبانی را از پدر و مادر یاد میگیرد، بنابراین شیوه درست برقراری ارتباط زبانی را به او نشان دهیم.
-
از گول زدن و فریب دادن کودک بخاطر اینکه موقتا او را ساکت کرده باشیم یا بنا به دلایل دیگر خودداری کنیم. کودکان به زودی خواهند فهمید ما از همین شیوهای استفاده میکنیم و این مسأله موجب خواهد شد اعتماد کافی بر ما نداشته باشند.
-
احساسات کودک را درک کنیم. کودکی که گریه میکند نیاز به درک شدن دارند. زمانی که کودک حس کند با او همدردی میشود، راحتتر آرام میگیرد تا زمانی که پدری به اجبار از وی میخواهد بس کند. مثال: کودکی شدیدا گریه میکند چون جوجه اردک او مرده است. پدر از او میپرسد: خیلی ناراحتی؟! کودک میگوید: بله. پدر دوباره میپرسد: خیلی اونو دوست داشتی؟ کودک کلی آرامتر میگوید: بله ، اون دوست من بود و پدر می گوید: آره خیلی بده آدم دوستش را از دست بده.
در ارتباط فوق با دریافت همدردی پدر به سرعت آرام میگیرد. در صورتی که قبلا هم به همین شیوه عادت کرده باشد. پدر و مادرانی که اولین بار از این شیوه استفاده میکنند مراقب باشند که این رفتار برای کودک تازگی دارد و ممکن است منظور شما را خوب درک نکند و در حالیکه منتظر واکنشهای قبلی شماست رفتارهای دیگری از خود نشان دهد. در هر حال تداوم چنین شیوه کودک را به این مسأله عادت خواهد داد.
-
اگر میخواهید قاطعیت داشته باشید، این رفتار را در مقابل هر خواسته کودک نمیتوان بکار برد. خواستههایی را که شما دلایل منطقی برای رد آنها دارید با قاطعیت رد کنید. در غیر اینصورت اگر قرار است رفتاری را با اصرار کودک تسلیم شده و انجام دهید بدون اصرار او در همان مرحله اول خواستن انجام دهید.
-
همینطور اگر خواستهای از کودک دارید و میخواهید حتما کودک آن را انجام دهد تا آخرین مرحله یعنی زمانی که او رفتار مورد نظر را انجام میدهد قاطع بمانید.
-
با کودکان خود زیاد صحبت کنید. این کار علاوه بر سرعت بخشیدن به رشد کلامی او رابطه مناسب و نزدیکی را بین شما و او ایجاد می کند.
-
روش ارتباطی توام با احترام با کودک در پیش بگیرید. به این طریق او خود را موجودی ارزشمند خواهد دانست و عزت نفس او رشد پیدا خواهد کرد.
-
انتظارات خود را متناسب با تواناییهای او در آوریم.
-
به او فرصت دهید صحبت کند و دلایلش را توضیح دهد.
-
بازی بهترین موقعیت برای برقراری ارتباط با کودک است. ساعات زیادی را برای بازی با کودک اختصاص دهیم.
-
تنبیه را برای فرو نشاندن خشم و ناراحتی خود استفاده نکنیم. علاوه بر اینکه سعی میکنیم تنبیهها بدنی نباشد آنها را به عنوان یک شیوه و با حفظ خونسردی خود بکار ببریم.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
راه های مختلفی وجود دارد تا از طریق آن به کودکان یاد بدهیم که چطور به سایرین احترام بگذارند. والدین عادت دارند همه چیز را به فرزندانشان امر کنند: "همانطور که من می گویم باید رفتار کنی"، "باید به مادرت احترام بگذاری." و .... در واقع، والدین میتوانند دستورات خود را به کودکان تحمیل کنند، اما نمی توانند آنها را به احترام گذاشتن امر کنند. ما می توانیم فرزندانمان را وادار کنیم آنطور که ما می خواهیم رفتار کنند، اما نمی توانیم مجبورشان کنیم که به ما و بقیه مردم احترام بگذارند. احترام را باید به دست آورد.
احترام فقط با خوب و مهربان بودن به دست نمی آید. البته خوب بودن هیچ اشکالی ندارد، اما پدر یا مادری که با خوبی و مهربانی بیش از حد با فرزندانش رفتار می کند، مطمئناً فرزند یکدنده و سخت گیری بار خواهد آورد. کسب احترام به چیزی فرای خوب و مهربان بودن صِرف نیاز دارد.
ترفند دیگری برای کسب احترام وجود دارد: والدین سعی می کنند با گوشزد کردن خطاهای فرزندانشان باعث شوند آنها بهتر رفتار کنند. این اصلاً روش مناسبی نیست. کودکان وقتی احساس میکنند از آنها انتقاد شده و طرد شده اند، هیچ انگیزه ای برای بهتر شدن ندارند. وقتی کودکان مورد انتقاد قرار می گیرند، به جای اینکه بهبود یابند، سعی می کنند خودشان یا دیگران را محکوم کنند.
کودکان یاد می گیرند به کسانی احترام بگذارند که به آنها احترام می گذارند. افرادی که بیشتر مورد احترام هستند، از ترکیبی منحصر به فرد از دوست داشته شدن و ایجاد محدودیت به طریقی محکم اما مهربانانه استفاده می کنند. بااینکه کودکان تصور می کنند هیچ نیازی به پند و اندرز ندارند، اما اگر این نصیحت ها در قالب یک رابطه ی محبت آمیز و حمایت کننده باشد، می تواند آنها را به داشتن رفتارهای مناسب و خوب تحریک کند. کودکان به محدودیت نیز احتیاج دارند، اما این محدودیت ها هم می تواند با نرمی، مهربانی و احترام برای آنها گذاشته شود.
مثلاً اگر کودکی شروع به آزار و اذیت و زدن خواهرش می کند، پدر یا مادر می تواند به طرق مختلف عکس العمل نشان دهد. می تواند کودک را زده و بگوید: "وحشی چی کار داری می کنی؟ ول کن خواهرت را...". مطمئناً این روش به کودک احترام گذاشتن را یاد نمی دهد. از طرف دیگر، پدر یا مادر فهمیده می تواند دست کودک را بگیرد و به او بگوید: "ما هیچوقت نباید به کسی صدمه بزنیم و بقیه را آزار بدهیم. می شه به من بگی چه چیز تو را ناراحت کرده است؟" والدین عاقل و فهمیده برای فرزندانشان محدودیت ایجاد میکنند اما این کار را بدون کتک زدن و آزار دادن کودک انجام می دهند.
کودکان زمانی یاد میگیرند به سایرین احترام بگذارند که افرادی که برایشان مهم هستند، الگویی از احترام گذاشتن باشند. اگر کودکان ببینند که ما که نزدیک ترین افراد به آنها هستیم، به دیگران و ارزشهایمان احترام می گذاریم، به نفعشان خواهد بود. ما می توانیم مدام درمورد چنین الگوهایی با کودکانمان صحبت کنیم و این نمونه های اخلاقی را تحسین کنیم. و برعکس می توانیم افرادی را که اذیتمان می کنند یا با ما فرق دارند—مردمانی از کشوری دیگر، با اعتقادات یا باورهایی متفاوت-- را پیش آنها نکوهش کنیم. احترام گذاشتن ما به افرادی که با ما فرق دارند خود می تواند نمونه ای برای الگوپذیری کودکان باشد.
این به آن معنا نیست که با آنچه بقیه مردم انجام می دهند یا باور دارند هم عقیده ایم. باید برای آنها توضیح دهیم که هر انسانی می تواند باور خاص خود را داشته باشد، و با اینکه کاملاً متضاد باور ماست ما باید به او و اعتقاداتش احترام بگذاریم.
برای یاد دادن طریقه ی احترام گذاشتن، ما باید عیوب و اشتباهات خود را به راحتی قبول کنیم. اگر بی دلیل کودکمان را تنبیه کردیم، یا اگر کوتاهی در حق او انجام دادیم، از او معذرت خواهی کنیم و بخواهیم که ما را ببخشند.
احترام مبنای رابطه های مستحکم و پردوام است و می تواند نتیجه طبیعی برخورد و رفتار صحیح والدین با کودکانشان باشد.
افرادی که بیش از همه به آنها احترام میگذارید چه کسانی هستند؟ چه کرده اند تا توانسته اند احترام شما را جلب نمایند؟
به چه راه هایی به کودکانتان احترام می گذارید؟ (آیا به حرف هایی که می زنند با احترام گوش می دهید؟ آیا سعی میکنید با آنها وقتتان را بگذرانید؟ آیا سعی می کنید به علایق آنها احترام بگذارید؟)
بهترین راه نشان دادن احترام به فرزندتان چیست؟
وقتی مردم بیش از آنچه هستند ادعا میکنند که خوب هستند، ما اشکالات آنها را بیشتر می بینیم. وقتی به قصور و اشتباهاتشان اعتراف می کنند، ما بیشتر از آنها چشم پوشی می کنیم، به خصوص وقتی میدانیم سعی میکنند بهتر باشند. آیا شما هم کوتاهی ها و اشتباهاتتان را با کودکانتان درمیان می گذارید و از آنها درخواست کمک می کنید؟ مثلاً ممکن است بگویید: "من وقتی خسته ام خیلی زود عصبانی میشوم و سرت داد می زنم و آنطور که باید و شاید به تو محبت نمی کنم. امیدوارم تو من را ببخشی و کمی تحملم کنی."
گاهی برخی والدین آنقدر فهمیده اند که مشکلاتشان را نیز با فرزندانشان مطرح میکنند. "من روز بدی داشتم، کاش کمی مراعاتم کنی تا من چیزی نگویم که ناراحت شوی." اما والدین نباید کودک را از وضعیت سلامتی خود نگران کنند. پس بهتر است بعد آن بگویند: "اگر چند ساعت استراحت کنم حالم خوب می شود و با هم به کارها می رسیم."
موضوعات مرتبط: روان شناسی
برخي از كشورها مانند آمريكا مجموعه ای از سنن تربیتی و فرهنگی مختلفی را در خود جای داده است. اگر شجره نامه بسیاری از خانواده های آمریکایی را پی گیری کنیم، نهایتاً به مهاجرانی می رسیم که سختی های بسیاری را تحمل کرده و با قبول ریسک های بالا، مسافت های طولانی را به منظور رسیدن به آزادی و امنیت پشت سر نهاده اند. برای بسیاری از خانواده های آمریکایی آزادی به راحتی بدست نیامده است. پدرها و مادر ها و حتی پدربزرگ ها و مادر بزرگ های این افراد، از کمترین حقوق اولیه ای که ما امروزه آنها را ارج می نهیم، محروم بوده اند.
آزادی جامعه آمریکایی بر اساس تاب آوردن در برابر شکنجه های نابخردانه و قبول تفاوت میان فرهنگ ها و اعتقادات و باورهای نژاد های مختلف انسانی، موجودیت پیدا کرده است. تفاوت (و یا همان تنوع و گونه گونی)، تمامی افراد مختلف در سراسر دنیا را در گوشه ای از جهان به دور خود جمع کرده و موجب شده تا فرهنگ آنها شكل گيرد. بدین سان افرادی که در یک چنین فضایی پا به عرصه حیات می گذارند، طبیعتاً انرژی و ایده های جدیدی را خلق خواهند كرد. امروزه کودکان آنها بیش از هر زمان دیگری در مواجهه و برخورد با گروههای انسانی که دارای فرهنگ، مذهب، و نژادهای متفاوت هستند، قرار دارند. همکلاسی ها به شدت با یکدیگر متفاوت هستند و به وضوح منعکس کننده تصویر ذهنی خانواده ای هستند که در آن رشد یافته و زندگی می کنند.
یک دنیا تفاوت:
برخی از خانواده ها به خوبی توانسته اند خود را با این حقیقت که در دنیایی از تضاد زندگی می کنند وفق دهند و با رویی باز از این موضوع استقبال کنند. اما افرادی نیز هستند که در این راه اندکی نابخردانه و مردد عمل می کنند، به ویژه اگر در گذشته به حد کافی با افرادی که متفاوت از خودشان هستند، ارتباط برقرار نکرده باشند. البته توانایی کودکان نسبت به والدین در برقراری ارتباط با افراد غیر هم فرهنگ خود، بیشتر است. چرخه دوستان، همکلاسی ها، و حتی تیم های ورزشی کودکان نسل جدید، نسبت به یک نسل پیش، از تنوع نژادی و فرهنگی بیشتری برخوردار می باشد.
اما به راستی دلیل این موضوع که والدین باید به فرزندان خود کمک کرده و آنها را برای رویارویی با محیط های درسی و شغلی گوناگون آماده کنند، تا چه حد از اهمیت برخوردار می باشد؟ تعلیم نحوه رویارویی با سایر فرهنگ ها به این دلیل حائز اهمیت است که اگر فردی یاد بگیرد چگونه می تواند با روی باز از تضادها استقبال کند، آنگاه فرصت های بیشماری در زمینه شغلی، تجاری، و سایر موارد به رویشان باز خواهد شد.
به طور خلاصه باید گفت که موفقیت فرزندان ارتباط مستقیمی به تحمل و بردباری آنها در مقابل افراد و شرایط مختلف دارد. موفقیت به معنای امروزی - و حتی در آینده - بسته به توانایی درک و فهم شما از سایرین است.
بردباری چیست؟
بردباری به منزله اظهار احترام به تفاوت هایی است که در افراد مختلف وجود دارد. شاید معنای ابتدایی آن را بتوان در متون مذهبی و کتیبه های نژاد پرستانه یافت کرد، اما مفهموم کلی بردباری را می توان به پذیرش و کنار آمدن با تفاوت در تمام زمینه ها از جمله مقوله های: جنسیت، ناتوانی معلولین جسمی یا ذهنی، و ... نسبت داد.
بردباری یعنی احترام گذاشتن به دیگران، ارزش قائل شدن برای تفاوت ها، پل زدن ما بین شکلاف های فرهنگی، عدم پذیرش کلیشه های غیر منصفانه، پیدا کردن راهی به منظور رسیدن به ارزش های مشترک، و خلق پیوندهای جدید نا گسستنی. می توان گفت که در بسیاری از موارد بردباری درست معنایی در مقابل تبعیض را در بر دارد.
اما آیا بردباری به این معناست که ما ملزم به پذیرش تمام رفتارهای دیگران هستیم؟ نه؛ البته که اینطور نیست. به هیچ وجه نباید با رفتاری و اسلوبی که منجر به آزار و رنجش دیگران می شوند (مثل بدجنسی و گردن کلفتی)، و یا رفتارهایی که سبب زیر پا گذاشتن قوانین اجتماعی می شوند ( نظیر دروغگویی و دزدی ) ، مدارا کرد. بردباری به این معناست که اطرافیان خود را همانطور که هستند بپذیرید، نه اینکه رفتار نا متعارف افراد ناشایست را قبول کنید. بردباری یعنی با دیگران همان طور رفتار کنید که دوست دارید آنها با شما رفتار کنند.
چگونه بردباری آموزش داده می شود؟
مانند سایر گرایش های رفتاری دیگر، بردباری نیز باید از راههای زیرکانه و نافذ آموزش داده شود. کودکان پیش از اینکه صحبت کردن را آغاز کنند به دقت اطراف خود را نگاه کرده و دیده های خود را عیناً تقلید می کنند - به ویژه از پدر و مادر - کودکان در هر سنی که باشند، ارزش های شخصی خود را تا حد بسیار زیادی بر اساس ارزش ها و رفتار کسانی که برایشان ارزش قائل هستند، توسعه می دهند.
اکثر پدر و مادرها در محیط های مختلف اداری مشغول به کار هستند و افرادی را ملاقات می کنند که کمی تا قسمتی با فرهنگ خانوادگی آنها در تضاد می باشند. نحوه برخورد و میزان احترام والدین به آنها تبدیل به جزء جدا نشدنی وجودشان می شود، و حتی بدون اینکه خودشان هم تصور کنند، آنرا به راحتی به نسل بعدی انتقال میدهند. آنها رفتارهایشان را به سادگی و همانطور که زندگی عادی شان را دنبال می کنند به فرزندانشان منتقل می کنند. آن دسته از افراد که در زندگی روزانه خود بردباری نشان می دهند، پیغام های نیرومندی را برای فرزندانشان می فرستند. و نتیجه هم این است که فرزندانشان یاد می گیرند تا برای تفاوت ها احترام قائل شوند.
به طور قطع منظور از احترام گذاشتن به تفاوت های دیگران، به معنای دست کشیدن از ارزش های نژادی فرد نیست. مطمئنا خانواده شما سنن قومی، نژادی، و مذهبی خاصی دارد که باید به تک تک آنها افتخار کنید. اما مهم اینجاست که در عین حال که فرهنگمان را برای خودمان محترم می شماریم، یاد بگیریم برای تفاوت های دیگران نیز به طور یکسان ارزش قائل شویم. به علاوه فرهنگ اصیل خود را حفظ کرده و به نسل های آینده انتقال دهیم.
والدین چه نقشی را در آموزش بردباری به فرزندان ایفا می کنند؟
والدین می توانند با استفاده از مثال های عینی و یا سایر موارد، بردباری را به فرزندان خود آموزش دهند. گفتگو در مورد بردباری و احترام گذاشتن به دیگران، به کودکان کمک می کند که راحت تر با ارزش هایی که شما می خواهید در وجودشان پرورش دهید، آشنایی پیدا کنند. فضا دادن به کودکان برای بازی و همکاری با دیگران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. این امر در وهله اول به کودک یاد می دهد که هر کسی چیزی برای ارائه کردن دارد و همچنین او را قادر می سازد که در هر لحظه با بهره گیری از تفاوت ها و شباهت های موجود، چیزهای نویی را تجربه کنند.
در این قسمت نکاتی وجود دارد که والدین با استفاده از آن می توانند بردباری را به فرزندان خود آموزش دهند.
-
مراقب طرز برخورد و رفتار شخصی خود باشید. والدینی که تصمیم دارند تا فرزندانشان برای تنوع و گوناگونی ارزش قائل باشند، باید ابتدا از خودشان شروع کنند و پایشان را را فراتر از کلیشه های نادرست بگذارند.
-
به خاطر داشته باشید که گوش بچه ها در هر حالتی شنواست. مراقب صحبت کردن در مورد افرادی که نسبت به شما متفاوت هستند، باشید. شوخی هایی نکنید که باعث جاودانه کردن تصورات قالبی و کلیشه ای در ذهن کودک شود. شاید برخی از این جوک ها برای زمانی موقتی موجبات خوشحالی و سرگرمی شما فراهم آورند، اما در دراز مدت تاثیر منفی در بر داشته و توانایی احترام به تقابل فرهنگی را از کودک شما سلب می کنند.
-
در خرید کتاب، اسباب بازی، موزیک، کارهای هنری و فیلم را دقت کنید. تاثیر قدرتمند رسانه گروهی در شکل گیری نگرش فرزند خود را هیچ گاه از ذهن دور نسازید.
-
کلیشه های غیر منصفانه ای که از رسانه های گروهی پخش می شود را به صورت آگاهانه در پیش روی کودک مخاطب قرار داده در مورد آنها با یکدیگر صحبت کنید.
-
به سوالات کودکان در این زمینه صادقانه و با احترام پاسخ دهید. این امر به آنها آموزش می دهد که در فضایی سرشار از احترام متقابل می توانند بر روی تفاوت های خود با دیگران انگشت گذاشته و در مورد آنها گفتگو کنند.
-
به تفاوت های موجود در افراد خانواده خود احترام گذاشته و آنها را تایید کنید. موافقت و پذیرش خود را از توانایی ها، و علائق، و سلایق متنوع فرزندتان اعلام کنید. به یگانگی و تمایز هر یک از اعضای خانواده احترام بگذارید.
-
به خاطر داشته باشید که بردباری به معنای تحمل رفتارهای غیر قابل قبول نیست، بلکه به این معناست که هر کسی استحقاق دارد از سوی دیگران مورد احترام قرار گیرد و همانطور که از دیگران انتظار احترام دارد، خودش نیز باید به آنها احترام بگذارد.
-
به فرزندانتان کمک کنید تا احساس خوبی نسبت به خودشان پیدا کنند. کودکانی که احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند، با دیگران نیز به بدی رفتار می کنند؛ اما از سوی دیگر کودکانی که عزت نفس دارند، برای خود ارزش و احترام قائل هستند، و این امر سبب می شود تا با دیگران نیز با ملاحظه و بزرگداشت برخورد نمایند. به فرزند خود کمک کنید تا احساس پذیرفتگی، مورد احترام بودن، و ارزش قائل شدن را در خود احساس کنند.
-
به آنها این فرصت را بدهید تا با کودکانی که دارای فرهنگ های متفوتی هستند ارتباط برقرار کرده و یا با آنها بازی کنند. زمانیکه یک مدرسه، مهد کودک، و یا اردوگاه را برای فرزند خود انتخاب می کنید، سعی کنید محیطی را انتخاب کنید که مملو از جمعیت های متفاوت باشد.
-
با یکدیگر در مورد تعطیلات و جشن های مذهبی- فرهنگی ملل دیگری که جزء سنن و آیین شما نسیتند، مطالعه داشته باشید.
-
به سنن مرسوم خانواده خود احترام بگذارید و آنها را به فرزندان خود نیز یاد بدهید و اگر لازم شد به افراد دیگری که در خارج از خانواده شما بوده و از خود به یادگیری آن دارند.
زمانیکه والدین تصمیم به تشویق فرزندان به منظور پرورش بردباری می گیرند، باید در مورد ارزش های فردی با آن ها صحبت کنند، و الگوهای رفتاری که تمایل دارند در فرزاندانشان ایجاد شود را در وهله اول خودشان بروز دهند. با به کارگیری موارد ذکر شده می توانید مطمئن باشید که کودکان هم جا پای قدم های شما می گذارند و همواره از شما دنباله روی خواهند کرد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
همه انسانها، از کودکان گرفته تا سالخوردگان، در برخی از
مـراحـل زندگی خود احسـاساتی مـثل تـرس و اضـطـراب را
تجربه میـکنــند. احساس اضطراب در موقعیتی ناخوشایند،
احسـاس جـالـبـی نـخـواهـد بـود. هرچند برای کودکان، این
احسـاسـات نـه تـنـها نرمال و طبیعی است، بلکه لازم هم
هسـت. تـجـربـه کـردن چنـیـن احسـاسی در کودکان باعث
میـشود بـتـوانند در آینده با تجربیات و موقعیت های آشفته
و نابسامان زندگی راحت تر کنار بیایند.
ترس و اضطراب طبیعی است
اضـطـراب به صورت "هراس و تشویش بدون هیچگونه دلیل
آشـکار" تعریف می شود. معمولاً زمانی اتفاق می افتد که
هیچ گـونه تـهدیـد فـوری بـرای امنـیـت یا سلامت فرد وجود
ندارد، اما این تهدید برای فرد احساسی واقعی است و باعث می شود فرد مضطرب قصد فرار از آن موقعیت را نمايد. قلب او به شدت می تپد، بدن او عرق می کند و کلیه سیستم بدنش دچار اختلال می شود. اما، کمی اضطراب باعث می شود افراد هوشیار و مراقب باشند.
داشتن ترس و اضطراب در مورد چیزی برای کودکان نیز لازم است چون باعث می شود به طریقی مطمئن و بی خطر رفتار کنند. مثلاً کودکی که ترس از آتش دارد، از بازی کردن با آن خودداری می کند.
طبیعت این اضطرابها و ترسها با بزرگ شدن بچه ها تغییر می کند:
-
به خاطر اضطراب از برخورد با غریبه ها، کودکان با دیدن افرادی که نمیشناسند، نزد والدین خود می مانند.
-
کودکان تازه راه افتاده بین 10 تا 18 ماهه اضطراب ناشی از جدایی را تجربه میکنند که با ترک یکی از والدین ایجاد می شود.
-
کودکان 4 تا 6 ساله ترس هایی خیالی دارند که فراتر از واقعیت است، مثل ترس از دیو و روح.
-
کودکان 7 تا 12 ساله نیز ترسهایی را تجربه می کنند که ناشی از اتفاقات واقعی محیط پیرامون آنهاست، مثل زخم و جراحت های فیزیکی یا بلایای طبیعی.
با بزرگ شدن کودکان، یک ترس از میان رفته و ترسی دیگر جایگزین آن می شود. مثلاً کودکی که تا سن 5 سالگی نمی توانست در اتاقی تاریک بخوابد، چند سال بعد ممکن است از خواندن داستانهای مربوط به ارواح لذت ببرد. برخی ترسها نیز به خاطر انگیزه های بخصوصی است، مثلاً کودکی که حتی نمی تواند به سگ همسایه نزدیک شود، ممکن است در خیالات خود دوست داشته باشد که شیر باغ وحش را حیوان خانگی خود کند.
شناخت علائم اضطراب
ترسهای معمول کودکی با بالا رفتن سن تغییر می کند. این ترسها شامل ترس از غریبه ها، ترس از بلندی، تاریکی، ترس از حیوانات و حشرات، ترس از خون یا تنها ماندن در خانه می باشد. کودکان معمولاً پس از گذراندن یک تجربه ی ناخوشایند با یک شیء خاص، ترس از آن را در ذهن خود پرورش می دهند، مثل گاز گرفتگی از سگ یا تصادف.
اضطراب از جدایی نیز معمولاً موقع آغاز مدرسه رفتن کودکان شروع می شود، و ترس نوجوانان نیز معمولاً درمورد مورد پذیرش اجتماع قرار گرفتن یا موفقیت های درسی است.
اگر این احساسات بیمناک و اضطراب آور پایدار باشند، ممکن است باعث صدمه زدن به سلامتی کودک شود. اضطراب های ناشی از اجتناب ها و کناره گیری های اجتماعی، تاثیرات طولانی مدتی در بر خواهد داشت. مثلاً کودکی که می ترسد از سوی اطرافیات طرد شود، ممکن است در آینده نیز نتواند مهارت های اجتماعی و ارتباطی را یاد بگیرد و اجتماع گریز شود. بسیاری از نوجوانان به خاطر ترس هایی که ریشه در تجربیات کودکی بوده دچار رنج و عذاب هستند. ترس یک نوجوان از صحبت در جمع ممکن است به خاطر خجالتی بوده که از کودکی گریبانگیرش بوده است.
بعضی از علائم اضطراب کودکان را در اینجا برای شما عنوان می کنم:
-
گیجی، آشفتگی و حواس پرتی
-
حرکت های عصبی
-
مشکلات خواب (بی خوابی یا کم خوابی و بیدار ماندن بیش از حد)
-
عرق کردن دست ها
-
بالا رفتن ضربان قلب و تنفس
-
حالت تهوع
-
سردرد
-
دل درد
علاوه بر این علائم، والدین خیلی خوب خواهند فهمید که چه موقع فرزندشان درمورد چیزی احساس ناراحتی می کند. خوب است که در این مواقع با آنها صحبت کنند و حرف دل آنها را بشنوند. گاهی اوقات صحبت کردن درمورد یک ترس به مقابله با آن کمک می کند.
فوبی(Phobia) چیست؟
وقتی ترسها و اضطرابها پایدار باشند و در فرد باقی بمانند، مشکلات زیادی ایجاد میشود. هرچه والدین تصور کنند که با بزرگ شدن، کودک این ترسها را فراموش می کند، اما ممکن است این ترسها بزرگتر و جدی تر شده و غیر قابل کنترل گردند. این ترسها دیگر به فوبی تبدیل می شوند که اصطلاح رایج برای ترس بسیار زیاد، جدی و ماندگار است.
تحمل فوبی هم برای خود کودک و هم برای اطرافیان او بسیار دشوار است، به خصوص اگر انگیزه ی این ترس غیر قابل اجتناب و کنترل باشد (مثل ترس از رعد و برق).
فوبی یکی از شایع ترین دلایل مراجعه ی کودکان به متخصصان ذهنی است. اما خوشبختانه با اینکه این ترسهای کودک او را از عملکردهای روزانه ی او بازمی دارد، اما گاهی حتی بدون مراجعه به پزشک متخصص، با گذر زمان خود به خود از بین می روند.
دقت به ترسها، اضطربها و تشویش های کودک
سعی كنيد با صداقت هر چه تمام تر به سوالات زیر پاسخ دهید:
آیا ترس کودک شما و نحوه ی برخورد او با آن برای سن او طبیعی است؟
اگر پاسخ به این سوال مثبت است، مطمئن باشید که با گذر اندگی زمان این مشکل حل خواهد شد و مسئله ی مهمی نیست. البته این به آن معنا نیست که باید این ترس و اضطراب را به کلی نادیده بگیرید، اما باید آن را عاملی برای رشد طبیعی کودک بشمارید.
اما برخی کودکان ترسهایی را تجربه میکنند که با سن آنها متناسب نیست، مثل ترس از تاریکی. اکثر کودکان با کمی دلگرمی از طرف والدین یا چراغ خواب قادر به مقابله با این ترس هستند. اما اگر بطور مداوم این ترس با آنها بماند، یا در مورد سایر مسائل اضطراب داشته باشند، والدین باید بیشتر مراقب باشند.
علائم این ترس چیست، و چطور بر عملکرد فردی، اجتماعی و تحصیلی او تاثیر می گذارد؟
اگر این علائم مشخص باشند و بتوان آنها را در فعالیت های روزانه کودک شما آشکارا مشاهده کرد، می توان برای کاهش برخی فاکتورهای اضطراب انگیز کارهایی انجام داد.
آیا آن ترس با توجه به واقعیت محیط، طبیعی است؛ یا ممکن است این ترس علامت مشکلی جدی تر و بزرگتر باشد؟
اگر ترس کودک نسبت به منشاء استرس زای آن بیش از اندازه باشد، نشانه ی دقت و توجه بیشتر است و باید به مشاور یا روانشناس مراجعه شود.
مسئله این است که والدین نباید یک مشکل را بیش از حد بزرگ یا کوچک در نظر گیرند. باید با دقت به علائم و نشانه های ترس و اضطراب کودکشان توجه کنند، و درصورت تداوم یافتن آن در مسئله دخالت کنند. اگر اینکار را نکنند این ترس ممک است به شدت بر زندگی فرزندشان تاثیر بگذارد.
راه های کمک کردن به کودکان
والدین می توانند به فرزندانشان کمک کنند تا با تقویت حس اعتماد به نفس و کسب مهارتهای لازم با ترس های خود مقابله کنند. در این قسمت می خواهیم شما را با راه های کمک به فرزندانتان برای مقابله با ترسها و اضطرابهای خود آشنا کنیم:
-
تشخیص دهید که این ترس واقعی است. هرچند که به نظر شما مسئله ای بسیار کوچک و پیش پا افتاده باشد، برای فرزندتان حقیقت دارد و باعث اضطراب و ترس او می شود. صحبت کردن درمورد آن ترس بسیار کمک کننده است، کلمات گاهی قادرند احساسات منفی را از چیزی بیرون بکشند. اگر درمورد ترسها صحبت کنید، قدرت آنها کمتر خواهد شد.
-
هیچوقت با کوچک و ناچیز کردن آن مورد، سعی نکنید کودکتان را وادار به مقابله با آن کنید. گفتن "مسخره بازی در نیار! هیچ دیوی تو کمد تو قایم نشده!" ممکن است باعث شود فرزندتان بتواند بخوابد، اما ترس را از بین نخواهد برد.
-
اسباب ترس را برای فرزندانتان فراهم نکنید. اگر میدانید فرزندتان از سگها خوشش نمی آید، طوری از خیابان رد نشوید که با آن سگ روبه رو نشوید. اینکار فقط باعث می شود که فرزندتان یقین کند که سگها موجوداتی ترسناک و وحشت آور هستند. در اینگونه مواقع فقط باید با مراقبت و توجه با کودکتان رفتار کنید تا بتواند با آن موقعیت ترس آور روبه رو شود.
-
به فرزندتان یاد بدهید که چطور میزان یک ترس را اندازه گیری کند. اگر کودک بتواند شدت یک ترس را با میزان 1 تا 10 بسنجد، ممکن است بتواند به ترس با شدت کمتری نسبت به قبل نگاه کند.
-
تکنیک های کنار آمدن و برخورد با ترسها را به کودکانتان بیاموزید. می توانید این تکنیک ها را امتحان کنید: خودتان را "صاحب خانه" به کودک معرفی کنید، و این باعث خواهد شد که کودک نسبت به شیء ترسناک جرات و جسارت بیشتری پیدا کند و برای فرار از آن به شما پناه بیاورد. به فرزندانتان یاد بدهید که در چنین مواقعی به خود بگویند، "من می توانم.." یا "هیچی نیست، می تونم با اون کنار بیام...". تکنیک های تمدد اعصاب نیز کمک کننده هستند، مثل تجسم فکری (تصور غوطه خوردن روی ابرها یا دراز کشیدن لب ساحل دریا) و تنفس عمیق.
راه برطرف کردن ترسها و اضطرابها، مقابله با آنهاست. با استفاده از پیشنهاداتی که در این مقاله ارائه شد، می توانید به فرزندتان کمک کنید تا بهتر با موقعیت های زندگی کنار بیایند .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
بارها اتفاق افتاده است که مشغول صحبت کردن با تلفن هستيد. در همان زمان فرزندتان وارد اتاق شده و از شما سوالي را ميپرسد. شما به آرامي ميگوييد: «مامان الان مشغول صحبت کردن با فرد مهمي است عزيزم.» و او باز سوال خود را بلندتر مطرح ميکند. بار دوم کمي لحن شما تغيير ميکند «الان نه!» او پاي خود را بر زمين ميکوبد و فرياد ميزند و براي چندمين بار سوال خود را مطرح ميکند.
اگر چه کودک پنج ساله تا اين زمان متوجه شده است که دنيا فقط متعلق به او نيست ولي هميشه اين مسئله را به خاطر نميسپارد. همانطور که حافظه ي ضعيف او رشد ميکند،کم کم به خاطر مي آوردوقتي کسي مشغول صحبت کردن با فرد ديگري باشد، نميتواند پاسخ او را بدهد. حالا ديگر کمتر عصباني خواهد شد و ميتواند خود را کنترل کند.
سعي کنيد از او انتظار زيادي نداشته باشيد. بايد مدتها بگذرد تا کودک بتواند تشخيص دهد چه زماني لازم است صحبت ديگران را قطع کند و چه زماني بايد سکوت کند.هنگامي که خانه در حال آتش گرفتن است، ظرفشويي در حال سرريز شدن و خواهر کوچکتر در خطر باشد بايد با فرياد از ديگران کمک گرفت، وقتي نياز غيرضروري و کماهميت باشد ميبايست صبر کند تا صحبت ديگران به پايان برسد بعد نياز خود را طرح کند.
کسب مهارت در اين زمينه نياز به گذشت زمان دارد. سعي کنيد دنيا را از چشم کودک ببينيد. بدانيد او قصد آزار دادن به شما را ندارد. شما هم صحبتهاي طولاني و خسته کننده را به زماني موکول کنيد که کودک در خواب است يا در خانه حضور ندارد.
اگر شما و همسرتان عادت داريد صحبت يکديگر را قطع کنيد اين عادت را ترک کنيد. حتي ميان صحبت کودک پنج ساله خود هم نپريد. اگر تصميم داشتيد اين کار را انجام دهيد بگوييد:« ببخشيد که صحبت شما را قطع ميکنم و...» با اين کار کودک نه تنها به اشتباه «قطع کردن صحبت ديگران» پي ميبرد، بلکه در صورت ضرورت چگونگي انجام صحيح آن را هم ميآموزد.
کلماتي مثل ببخشيد، لطفاً، متشکرم، بفرماييد را به او بياموزيد. بعد از مدتي به کار بردن اين کلمات برايش به شکل عادت خواهد شد.
آموزش از طريق بازي
هدف اين است که کودک بياموزد تا پايان صحبت ديگران صبر کند. بازي به اين صورت است که شما سوالي را از کودک ميپرسيد: «چرا دوست داري فوتبال بازي کني؟ بعد به دقت به پاسخ او گوش دهيد. سپس سوال کنيد آيا صحبت شما تمام شد؟ خب حالا نوبت توست که از من سوالي بپرسي. اگر هنگام پاسخگويي شما شروع به صحبت کرد با انگشت به لب او فشار دهيد و به صحبت خود پايان دهيد.
بعد چند سوال ديگر مطرح کنيد و بازي را به همين صورت ادامه دهيد. البته اين آموزش زمان زيادي خواهد برد. ولي حداقل توانستهايد برنامهاي براي تمرين «با احترام صحبت کردن» را شروع کنيد.
گاهي صحبتهاي طولاني شما با ديگران باعث ميشود او حوصلهاش سررفته و به دليل نداشتن سرگرمي مزاحم شما شود. پس بهتر است قبل از شروع صحبت با تلفن براي او سرگرمي مناسبي ترتيب دهيد. در اين مورد به او فرصت انتخاب دهيد تا بداند او را در نظر داريد. از او بپرسيد آيا دوست داري زماني که من با تلفن صحبت ميکنم با اسباببازيات بازي کني يا آبميوه و کيک بخوري؟
به همراه کودک کتابهايي را بخوانيد و عقايدي را به او بياموزيد، کتابهايي به زبان ساده در مورد زيبا و به موقع صحبت کردن. اگر بعد از آموزش متوجه شديد بيشتر اوقات با ديگران محترمانه صحبت ميکند او را تشويق کنيد و هديهاي برايش تهيه کنيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
برخي از رفتارهايي که والدين بايد در مورد فرزندان خود به آنها توجه ويژهاي داشته باشند:
1- به کودک خود برچسب نزنند.
2- او را با کودکان ديگر مقايسه نکنند.
3- بيش از حد توان او از او انتظار نداشته باشند.
4- طبيعت کودک خود را (درونگرا و برونگرا) ، نفي نکنند.
5- از حمايت بيش ازحد کودک خود بپرهيزند.
6- به جاي او تصميم نگيرند و به جاي او مشکلاتش را حل نکنند.
7- از احساس دلسوزي، ترحم و مداخلهي حمايتگرانه پرهيز کنند.
8- از محکوم کردن او در نزد ديگران به ويژه همسالان اجتناب کنند.
9- همهي خواستهها و توقعات فرزند خود را برآورده نکنند.
10- تا حد امکان او را تنبيه بدني نکنند.
11- از کلمات توهينآميز و سبک پرهيز کنند.
12- حس انتقام و کينهتوزي را به او القا نکنند.
13- قوانين و مقررات مدرسه را در نزد کودک به تمسخر نگيرند.
14- مشکلات عاطفي کودک را در نزد او بيان نکنند.
15- از پاداشهايي که جنبهي رشوه و باجخواهي دارد، پرهيز کنند.
16- از آموزشهاي زودرس و يا ديررس، به ويژه در مسائل جنسي، به کودکان پرهيز کنند.
17- از سرکوب نيازهاي کودکان خودداري کنند.
18- با همهي فرزندان خود با روش يکسان برخورد نکنند و انتظار يکسان نيز نداشته باشند.
19- در برابر کودک از نزاع و درگيري بين خود و همسرشان خودداري کنند.
20- از ياري کردن دائمي کودک در انجام تکاليف درسي او خودداري کنند.
21- از جهت دادن و برجسته کردن استعدادهاي خاص او زودتر از موعد خودداري کنند.
22- سوالات و کنجکاويهاي مربوط به مسائل جنسي او را سرکوب نکنند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
فرياد نزنيد کودک را درک کنيد
امروزه ديگر والدين براي تنبيه کودکان کمتر متوسل به تنبيه بدني ميشوند و در واقع به جاي بلند کردن دست، صداي خود را بالا ميبرند. غافل از اين که بعضي از کلمات به کار رفته در فريادها از صدمات بدني هم بدترند.
راه حل کوتاه مدت و مشکلات دراز مدت
برخي از والدين هميشه در حال فرياد زدن هستند .گويي کودکان صداي آنها را نميشنوند.
وقتي کودکان با هم جنگ و دعوا ميکنند، تکاليفشان را انجام ندادهاند و والدين مجبور شوند مسآلهاي را براي چندمين بار تذکر دهند چنان فرياد ميزنند که گويي در اپرا هستند.
گاهي والدين تصور ميکنند فرزندشان آنقدر به فرياد آنها عادت کرده است که در صورتي که فريادي را نشنود هيچ عملي را انجام نخواهد داد.
البته والدين در سکوت بعد از فرياد احساس خيلي بدي پيدا ميکنند و در واقع اين احساس با احساس والديني که در برخورد با کودک از کمربند استفاده کردهاند تفاوتي ندارد. آنها هم بعد از استفاده از کمربند پشيمان ميشوند و به همين شدت ناراحت خواهند شد.
فرياد جاي کمربند را ميگيرد و هر چه تعداد و نوع کلمات به کار برده شده در هنگام عصبانيت بيشتر باشد، شدت صدمات روحي ايجاد شده در کودک بيشتر و متأسفانه عوارض اين صدمات طولاني مدت خواهد بود.
ميتوان با اطمينان گفت بالا رفتن صدا در بيشتر خانوادههاي امروزي امري طبيعي است. شايد فرياد زدن بر سر نوپايي که در خطر است شروع اين رفتار غلط باشد.
البته خيلي سخت است براي بيستمين بار به کودک بگوييد وسايل نقاشيات را از وسط اتاق جمع کن. اما لطفاً به سوال ما پاسخ دهيد.
آيا چنانچه در هنگام خريد از فروشگاه متوجه شويد لوازم خريداري شده خوب بستهبندي نشده بر سر فروشنده فرياد ميزنيد که «چقدر بي عرضهاي؟!»
يا وقتي متوجه ميشويد که معلم فرزند شما در آموزش رياضي ضعيف عمل کرده بر سر او فرياد ميزنيد که «حواست کجاست؟!»
پس چطور به خودتان اجازه ميدهيد بر سر کودک خود فرياد بزنيد؟ اين فرياد هم به اندازه ي فرياد زدن در محل کار و محيط اجتماع زشت است. پس چرا تصور ميکنيم فرياد زدن در خانه کاري قابل قبول است؟
برخي از والدين اين مسئله را خوب درک کردهاند و مراقب رفتار خود هستند آنها به خاطر ميسپارند که حتي اگر فرزندشان (بخصوص در سن نوجواني) به شدت عصباني شده و فريا د ميزند، والدين نبايد با فرياد پاسخ او را بدهند. بلکه رفتار آنها بايد الگويي براي فرزندان باشد تا توانايي تسلط بر خود را کسب کنند.
اگر ميخواهيد به کودک آموزش دهيد چگونه لباسش را بپوشد لازم نيست بگوييد «چقدر بيدست و پايي» وقتي با اين کلمات به شخصيت کودک حمله کنيد، اعتماد به نفس او را از بين ميبريد و اينجاست که تخريب آغاز ميشود. وقتي کودک يک ساله اشيا را در دهان خود ميگذارد نبايد بر سرش فرياد زد. او در حال شناخت محيط است. اگر فرزند نوجوان شما تمايل ندارد تعطيلات آخر هفته را با شما باشد او را درک کنيد او به دنبال رسيدن به استقلال است. به جاي داد و فرياد مراحل رشد فرزندان خود را درک کنيد و شيوه صحيح زندگي را به آنها بياموزيد. آموزشي همراه با احترام و تکريم و نه توهين و تضعيف.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هشدارها ونکته هاي تر بيتي
انگيزهها و نيازهاي ناهشيار، حوادث و وقايع ناخواسته، دردها و رنجهاي ناخوشايند، آموزهها و يادگيريهاي نامرئي، مهمترين، مرموزترين و پنهانترين عوامل تربيت و شکل دادن رفتار و شخصيت آدمي محسوب ميشوند.
اين عوامل کمتر در دايرهي ديد و مشاهدهي اوليا و مربيان در ميآيند و از تأثير رازآلود آنها آگاهي سازمان يافتهاي وجود ندارد. کافي است که هرکس نگاهي اجمالي به گذشتهي خود داشته باشد و حوادث و وقايعي را که موجب شده است تغيير و تحولي اساسي در افکار و شخصيت او ايجاد شود، برشمارد؛ آنگاه با کمال شگفتي متوجه خواهد شد که اغلب آنچه وجود او را تحت تأثير قرار داده و يا سرنوشت وي را تغيير داده است، غالباً ربطي به برنامهريزيهاي «قصد شده» و عوامل «پيشبيني شده» و آموزشهاي «رسمي و ثبت شده» نداشته است.
براي آگاه شدن از عوامل پنهان، نامرئي، ناهشيار و غيرعمدي تعليم و تربيت بايد به تحليلي عميق از عوامل و سببشناسي رشد و تحول دست يافت. تحليلي که قدرت تمايز بين «تربيت» و «شبه تربيت» را در ديد اوليا و مربيان ايجاد کند و آنها را نسبت به آنچه به ظاهر ناچيز و کماهميت است، اما در باطن تغذيه کننده و پيش برندهي جريان رشد و تغيير کودک است، آگاه سازد.
اوليا و مربياني که توانستهاند بين اهداف پنهان و اهداف آشکار تربيت، تمايز معنادار ايجاد کنند، ميدانند که بين آنچه «قصد» ميکنند و آنچه فرزندانشان «کسب» ميکنند، تا چه اندازه اختلاف و بلکه تناقض وجود دارد.
در پارهاي از موارد نيز مشاهده ميشود که آنچه به يک معنا به کام کودک تلخ ونا گوار است، ممکن است در معنايي ديگر به سود رشد او باشد، و اگر بتوان از همهي وقايع و محرکها و روي دادهاي منفي و مثبت استفادهي سازنده کرد، آنگاه تهديدها و بحرانهاي زندگي نيز به فرصتها و بسترهاي کمالزا تبديل ميشود. چرا که:
رنج و درد به همان اندازه سازنده است که آسايش و لذت.
کاميابي و موفقيت به همان اندازه مفيد است که شکست و ناکامي.
ناامني و ترس به همان اندازه رشددهندهي استعدادها و مهارتهاي کودک است که امنيت و آرامش.
بحران و تعارض در زندگي کودک به همان اندازه موجب تحول و رشد اوست که هماهنگي، تعادل و توازن.
در واقع، گاهي اوقات، «بود» چيزها در گرو «نبود» آنهاست!
همچنان که تا زماني که غم نباشد، شادي درک نميشود.
تا زماني که «بيماري» نباشد قدر «عافيت» بر ملا نميشود.
تا زماني که فقر و محروميت نباشد، برخورداري و کاميابي پديد نميآيد.
به عبارت ديگر:
اگر امکان «شکست» نبود ،«موفقيت» به دست نميآمد.
اگر «عقدهي حقارت» نبود، تلاش براي «برتري» و جبران مضاعف صورت نميگرفت.
اگر امکان «فساد» و «گناه» نبود، «نجابت» و «پاکي» معنا نداشت.
اگر «تاريکي» و «ظلمت» نبود، «روشني» و «نور» احساس نميشد.
پس در يک کلام شايد بتوان گفت: «شر» عاملي است به همانسان مثبت که «خير»! همانگونه که «پروتاگوراس»، انديشمند بزرگ يوناني، به شاگردان خود ميآموخت که همان لحظه که در ستايش شيء واحدي هستند در همان لحظه آن را نکوهش کنند، زيرا جهان واقعي انسانها با هم متفاوت است. اما به نظر ميرسد در جامعهي امروز و در جهان معاصر، اين مفاهيم و اين نوع قرائت از تعليم و تربيت، ديگر وجود خارجي نداشته باشد، چرا که تربيت کودکان امروز، در فضاهاي مصنوعي، با برنامهها و روشهاي ساختگي هم چون کارخانههاي صنعتي در محفظههاي مکانيکي صورت ميگيرد. به همين سبب است که محصول اين «باز توليد» با طبيعت آدمي و نيازهاي متعالي او فاصله دارد. اما تعليم و تربيت زنده با روشهاي فعال و بالنده در مواجهه با چالشهاي جدي زندگي رخ ميدهد و از خلال آن شيوههاي زيستن متعالي در ميدان نبردهاي متوالي کشف ميشود.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
معمولا والدین از مشکلات خواب فرزندانشان شاکی هستند در اولین سال زندگی ، والدین بیشتر از نخوابیدن کودک در طول شب شکایت میکنند. در سال دوم امتناع از رفتن به سمت رختخواب و کابوسهای شبانه مطرح میگردد. از سه الی پنج سالگی ، مسائل شایع شامل دیر به خواب رفتن، بیدار شدن در طول شب و دیدن کابوس هستند.
نکاتی برای والدین
-
علت و تداوم مشکل خواب را در کودکتان بررسی کنید، شاید دلیل آن جلب توجه ، اضطراب ، تاثیر داروها و .... باشد. بررسی این عوامل در انتخاب راه حل مناسب به شما کمک خواهد کرد.
-
فعالیتهای بدنی کودک مانند بازی کردن در پارک ، برنامههای ورزشی را در طول روز افزایش دهید. کودکان قبل از خواب باید آرام باشند تا برای خوابیدن آماده شوند. بازیهایی که نیازمند فعالیت زیاد هستند برای ساعات قبل از خواب مناسب نیستند.
-
به تدریج فعالیت کودک را از زمان غروب به بعد کاهش دهید و به جای بازیهای پرتحرک مانند کشتی گرفتن یا توپ بازی ، فعالیتهایی مانند مطالعه کردن، شنیدن قصه یا تماشای تلویزیون را جایگزین نمائید. انجام فعالیتهای آرام کننده چون حمام آب گرم ، ماساژ قبل از خواب و به آرامی تکان دادن کودک مفید خواهد بود.
-
برای زمان خواب کودکتان برنامه تعیین کنید.
-
برنامههای خانواده و خواستههای کودک را نیز در نظر بگیرید. انعطافپذیر باشید ولی برخورد قاطع با کودک را نیز تمرین کنید. الگویی را که تصمیم به ادامه آن ندارید شروع نکنید. برنامه شبانه باید در کل روز موجب احساس امنیت و نزدیکی میان افراد خانواده شود.
-
قبل از خواب با کودکتان در مورد مسائل روزمره و آمادگی برای شروع روز بعد صحبت کنید.
-
آماده کردن لباسهای مدرسه و مرتب کردن کتابهای فردا ، برنامه مناسبی برای کودکان بزرگتر خواهد بود. قصه گفتن برای کودک قبل از خواب در درک اینکه الان موقع خواب است کمک میکند.
-
اگر کودکتان شبها سخت به خواب میرود یا از خواب میپرد به او اجازه خوابیدن در طول روز را ندهید. اینکار به کودک در ایجاد الگوی خواب منظم کمک خواهد کرد.
-
به خاطر داشته باشید مصرف شبانه برخی مواد غذایی مانند چای و نوشابه خواب کودک را کاهش میدهد.
-
به کودکتان روشهای آرامسازی (نفس عمیق ، کشش و آرامسازی عضلات بدن) را آموزش دهید. سعی کنید قبل ازخوابیدن ، کودک این روشها را انجام دهد.
-
به کودک اجازه دهید تا زمانی که خواب آلوده و خسته نشده بیدار بماند و سپس او را به رختخواب ببرید.
-
از تمرینهای مثبت استفاده کنید. در طول روز راههایی را که کودک میتواند با بکارگیری آنها به خواب رود برای او بیان کنید. مثلا کودک میتواند با فکر کردن درباره صحنههای آرام و زیبا مانند برخورد امواج دریا به ساحل ، پریدن گوسفندان از روی نرده یا با تکرار حروف الفبا و خواندن ترانهای کودکانه این کار را تمرین کند.
-
حتیالامکان سعی کنید نکات ایمنی را در اتاق خواب کودک رعایت کنید (مثل پوشاندن سیمهای برق ، استفاده ازمحافظ پریز برق و دور نگهداشتن کودک از اشیاء شکستنی). این کار به والدین کمک میکند با خیال راحت کودک را در اتاقش تنها بگذارند.
-
اگر کودک در رختخواب خود نمیماند در اتاق او حضور یابید و هنگامی که آرام است او را تشویق کنید، برای مثال برایش نوار قصه بگذارید و اگر ناآرامی کرد، ضبط را خاموش کنید.
-
هنگامی که کودک در طول شب از خواب بیدار میشود به او کمتر توجه کنید. کمتر او را در آغوش بگیرید، تماس چشمی را محدود نمایید و با او صحبت نکنید. بیتفاوتی والدین در این زمان برای خوابیدن مجدد کودک موثر خواهد بود.
-
به تدریج از توجهتان به کودک پس از رفتن به رختخواب کم کنید و دیرتر به گریه یا جیغ او پاسخ دهید. به کودک بگوئید همین الان باید بخوابد و این کار را هر شب تکرار کنید. آنها به برخورد قاطع شما نیاز دارند.
-
برای بعضی از کودکان خوابیدن در اتاق تاریک دشوار است. روشن کردن چراغ خواب در اتاق کودک مفید خواهد بود.
-
اگر کودک برای خوابیدن در اتاق خواب شما اصرار دارد رختخواب او را روی زمین بیندازید و به او بگوئید در صورت تمایل به خوابیدن در اتاق باید روی زمین بخوابد. به تدریج در شبهای بعد رختخواب او را نزدیک در اتاق خواب ، هال و یا در راهرو بیندازید. هدف از این کار این است که کودک در اتاق خواب شما ناراحت باشد. بسیاری از کودکان هنگام قرار گرفتن در این شرایط خوابیدن در رختخواب خود را ترجیح میدهند.
-
والدین باید از نظر جسمی و روانی آمادگی کنار آمدن با مشکلات خواب کودک را داشته باشند فرصتهای بدست آمده (حضور نداشتن کودک در خانه) برای جبران کمبود خواب خود و یا انجام کارهای لذتبخش استفاده کنید.
-
گاهی کودک تمایل به خوابیدن در کنار خواهر و برادرهایش دارد. در صورت موافقت والدین این کار به سرعت تبدیل به یک عادت میشود. کودکان باید یاد بگیرند هنگام خوابیدن مستقل باشند.
-
یک هم خواب جایگزین (مانند یک عروسک پشمالو) یا یک هم اتاقی (مثلا خواهر یا برادر) به تنها خوابیدن کودک کمک میکند و در کسب استقلال او مفید میباشد. کودک را به تنها خوابیدن به عنوان یک رفتار مناسب تشویق کنید.
-
شبها هم با صحبت و هم با عمل همکاری کودک را تشویق کنید. هر شب به وقتشناسی و در رختخواب ماندن کودک جایزه بدهید. جایزهها میتوانند تماشای بیشتر تلویزیون و یا یک خوراکی ویژه قبل از خواب باشد.
-
کودکان ترسها و تشویشهایی دارند که قبل از خواب به سراغشان میآید. کودک خود را تشویق کنید در مورد مسائلش با شما صحبت کند. این کار به شما در درک بهتر مسائل کودک کمک خواهد کرد.
-
به خاطر داشته باشید که والدین ، پدر بزرگ ، مادر بزرگ و پرستار کودک باید در مورد چگونگی کنار آمدن با مشکلات خواب کودک با یکدیگر هماهنگ باشند.
-
کودکان به علت شرایط سنی خود آسیب پذیرند و نیاز به حمایت و مراقبت بزرگترها دارند. آسیبپذیری کودکان ایجاب میکند که با وضع قوانین مناسب و حمایت و مراقبت لازم از آنان رشد و سلامت جسم و روان آنان را تامین کنیم.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
توضیح مرگ به کودکان یکى از سختترین کارها براى اولیاست، بخصوص هنگامى که خود آنها با غم مرگ عزیزى دست به گریبان هستند. اما مرگ یک بخش غیر قابل انکار از زندگى است و چه بخواهیم و چه نخواهیم، از خیلى خردسالى ، کودکان نسبت به آن کنجکاو مىشوند و به فهمیدن و پرسیدن درباره روشهایى که احساس غم مربوط به آن را بطور طبیعى نشان بدهد، علاقهمند هستند، روشهایى که بزرگترها عزادارى مىنامند.
چگونگى نگاه کودکان به مقوله مرگ
شاید باعث تعجب باشد که بدانید حتى کودکان ۲ ساله از مرگ آگاه هستند. کودکان در قصههایشان یا برنامههاى تلویزیون از مرگ مىشنوند، یا در اطراف خود حیوانات خانگى یا خیابانى مرده را مىبینند. علیرغم این موارد ، هیچ کدام از کودکان مفهوم مرگ را نمىدانند. آنها نمىتوانند مفهوم همیشگى بودن مرگ را درک کنند و در عوض ، آن را به عنوان یک اتفاق موقت و قابل برگشت در نظر مىگیرند.
آنها تصور مىکنند که اجساد هنوز مىخورند و مىخوابند و کارهاى همیشگى خود را انجام مىدهند، فقط با این فرق که این کارها را یا در آسمانها و یا در زیر خاک انجام مىدهند. حتى وقتى یکى از اولیا یا خواهران و برادران کودک درگذشته است، او نمىتواند این اتفاق را براى آنها در نظر بگیرد.
واکنش کودکان نسبت به مرگ
کودکان به روشهاى مختلف نسبت به مرگ واکنش نشان مىدهند: اصلا تعجب نکنید اگر کودک ۲ سالهاى در آموزش مهارت توالت رفتن پسرفت کند، یا کودک ۵ سالهاى نخواهد به مهد کودک همیشگىاش برود، چرا که کودک در جست و جوى علت پریشانى و غمگینى بزرگترها است و مىخواهد بداند چرا برنامه روزمرهاش تغییر کرده است. او با خودش فکر مىکند چرا به ناگهان جهان اطرافش این همه نگران کننده شده است. از سوى دیگر ، ممکن است کودکى هم باشد که اصلا واکنشى به مرگ نشان ندهد، یا گاه گاهى در بین شادى و خوشحالىهاى کودکانهاش به یاد آن بیفتد که این هم کاملا طبیعى است و دلیل سنگدلى کودک نیست!
اصولا کودکان این مفهوم را کمکم و به آهستگى درک مىکنند و نباید انتظار داشت که همه موضوع را در یک لحظه یا یک روز بفهمند و حتى بسیارى از آنها تا وقتى که کاملا احساس امنیت نکنند، به احساس غم خود اجازه ظهور نمىدهند، یعنى فرایندى که ممکن است ماهها تا سالها به طول بینجامد، بخصوص اگر مرگ عزیزى را شاهد بوده باشند. بعضى از کودکان رفتارهایى انجام مىدهند که به نظر عجیب مىرسد. مثل بازیهاى تشییع جنازه یا اداى مردن کسى را درآوردن. این هم امرى طبیعى است، حتى اگر به نظر بزرگترها غیر معقول باشد. بنابراین ، این روش ابراز احساسات در مورد مرگ را نباید از کودک گرفت.
احساسات خود را در مورد مرگ توضیح بدهید.
سوگوارى یک قسمت بسیار مهم براى التیام غم مرگ عزیزان است و این هم در مورد بزرگسالان و هم در مورد خردسالان صادق است. کودک را نباید با سوگوارى شدید ، وحشتزده کرد، ولى از طرفى هم نباید مسأله را بىاهمیت جلوه داد. به کودک باید توضیح داد که بزرگترها هم نیاز به گریه کردن دارند و اینکه ما به خاطر از دست دادن کسى ناراحت هستیم. در غیر این صورت ، کودک کنجکاوانه تغییرات خلقى شما را درک مىکند و بخصوص وقتى حس کند مسألهاى وجود دارد، ولى شما سعى در مخفى کردن آن دارید، نگرانتر مىشود.
پاسخ دادن به سوالات کودکان
به سؤالات کودک پاسخ دهید. کنجکاوى کودکان درباره مرگ یک امر عادى است و نباید از سؤالات آنها فرار کرد، بلکه بهتر است از فرصت پیش آمده استفاده کرده و به کودک کمک کنیم تا بتواند با مسأله از دست دادن دیگران روبرو بشود. جوابهاى آسان و کوتاه عرضه کنید. کودکان قدرت درک اطلاعات پیچیده و سنگین را ندارند. بنابراین سعى کنید براى توضیح مرگ وارد جزئیات و بحثهاى پیچیده آن نشوید. آنچه براى کودکان بخصوص زیر ۵ سال درک بهترى دارد، توضیح مرگ به عنوان توقف تمام کارهاى جسمانى است.
مثلا به او گفته شود مردن این گربه یعنى اینکه او دیگر راه نمىرود یا غذا نمىخورد و چیزى را نمىبیند و هیچ دردى را احساس نمىکند و جسم آن دیگر کار نمىکند. کودکان نیاز دارند در مورد خودشان اطلاعاتى داشته باشند. ممکن است بپرسند که «من کى مىمیرم؟» که در جواب بهتر است گفته شود: «هیچ کس نمىداند که کى کسى مىمیرد، ولى بیشتر ما زمان خیلى خیلى زیادى زندگى مىکنیم. من مطمئنم که تو تا وقتى که خیلى پیر بشوى، زندگى مىکنى.» یا ممکن است کودک بپرسد: «مامان ، تو کى مىمیرى؟» این سؤال معمولا براى اولیا خیلى تکاندهنده است.
عملا منظور کودک از این نوع سؤال این است که آیا تو از من مراقبت مىکنى و یا چه کسى بعد از این از من مراقبت مىکند، بنابراین بهتر است به کودک گفته شود «مامان قوى و سالم است و خیلى خیلى وقت زیادى ، پیش تو خواهد ماند.» حتى به اولیا توصیه مىشود به کودکان زیر ۵ سال بگویند: «مامان نمىمیرد»، «بابا نمىمیرد». بنابراین اگر اینگونه جواب بدهیم که «فرزند عزیزم همه ما یک روزى مىمیریم» براى کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز مىمیریم.
از عبارتهایى که به یک امر خوب اشاره مىکند، پرهیزکنید.
عبارتهاى معمول بزرگترها درمورد مرگ مثل «در آرامش استراحت کردن» یا «خواب ابدى» یا «رفتن به یک جاى دور» براى خردسالان بسیار گیجکننده است. پس نگویید که «پدربزرگ خوابیده است» یا «به یک جاى دور رفته است». کودک ممکن است با این توضیحات از رفتن به تختخواب نگران بشود و فکر کند که او هم ممکن است بخوابد و دیگر برنگردد، یا اگر شما به خرید و کار بروید، فکر کند که شما هم برنمىگردید.
مرگ را هرچه قابل لمستر براى او توضیح بدهید مثلا بگویید: «پدربزرگ خیلى خیلى پیر شده بود و بدنش قادر به کارکردن نبود.» اگر پدربزرگ قبل از مرگ مریض بوده، اطمینان حاصل کنید که کودک بفهمد مریض شدن مثل سرماخوردن معنى مردن نمىدهد. به او توضیح بدهید که این مریضىها نمىتواند کسى را بکشد.
در مورد کاربرد واژههاى خداوند و بهشت با احتیاط کامل رفتار کنید.
دقت کنید این مفاهیم را براى یک کودک ۵ ساله یا حتى کوچکتر بکار مىبرید و هدف شما این است که او را آرام کنید. پس مراقب باشید او را بیشتر گیج و مضطرب نکنید. براى مثال اگر بگویید «مادربزرگ الان خیلى خوشحال است، چون توى بهشت است.» کودک فکر مىکند «چطور مادربزرگ واقعا خوشحال است اگر همه کسانى که دور و بر من هستند، این همه ناراحتند؟!» یا مثلا بگویید که «عمو آنقدر خوب بود که خداوند او را پیش خودش برد.» کودک فکر مىکند اگر خدا عمو را پیش خودش برده چون خوب بوده، پس ممکن است مامان ، من یا هرکس خوب دیگرى را نیز پیش خودش ببرد!!» یا «اگر من هم خیلى خوب باشم، مىتوانم برم پیش خداوند و بابابزرگ را ببینم» یا اینکه «سعى کنم که بچه بدى باشم تا بتوانم بیشتر پیش بابا و مامان بمانم!» بنابراین عبارتى بکار ببرید که او را نگرانتر نسازد. مثلا بگویید: «ما خیلى ناراحتیم که بابابزرگ دیگر پیش ما نیست و ما خیلى دلتنگ او مىشویم، ولى این خوب است که بدانى او الان پیش خداوند است.»
منتظر واکنشهاى مختلفى ازسوى کودک باشید.
کودکان علاوه بر احساس غم درباره مرگ ، احساس گناه یا خشم نیز پیدا مىکنند. بخصوص اگر متوفى یک فرد نزدیک خانواده باشد. مثلا کودک ممکن است فکر کند خواهرش به خاطر حسادتهاى او مرده است یا چون او خواهرش را کتک مىزده و اذیت مىکرده، مرده است و از این احساس به احساس گناه شدید برسد. گاهى ممکن است کودک نسبت به متوفى خشمگین بشود که چرا او را ترک کرده و رفته، یا حتى نسبت به شما ، پزشکان و پرستاران احساس خشم کند.
ازسوى دیگر کودک ممکن است با بروز رفتارى کاملا بىتفاوت شما را متعجب کند. مثلا بگوید: «حالا که بابا پیش ما نیست، من راحتتر مىتوانم بازى کنم!» از اینگونه عبارات تعجب نکنید و آنها را به حساب ناتوانى کودک از درک مفهوم پیچیده مرگ بگذارید. کودکان نمىتوانند آنطور که بزرگترها معنى و اثر مرگ را درک مىکنند، این موضوع را درک کنند، بنابراین چنین کودکانى سنگدل و بىاحساس نیستند.
انتظار تکرار سوالات کودک را داشته باشید.
سوالات تکرارى در مورد مرگ و توضیح علائم غم و ناراحتى براى کودک ممکن است مدتها به طول بینجامد. حتى با بزرگترشدن وى و رشد مهارتهاى شناختى او ، سوالات تازهترى مطرح مىشود. نگران نباشید که توضیحات شما ناقص بوده، چرا که سوالات تکرارى کودکان یک امر طبیعى است. تنها کارى که باید بکنید این است که با صبر هرچه تمامتر به آنها پاسخ دهید.
به کودک کمک کنید خاطرات خوب فرد فوت شده را به یاد بیاورد.
صحبت از شیرینى با او بودن و اجازه تعریف از گذشته دادن به کودک خیلى آرامش مىدهد. کودکان به روشهاى قابل لمس براى سوگوارى نیازمند هستند، بنابراین به جاى شرکت در مراسم تدفین ، کودک زیر ۵ سال مىتواند در خانه شمع روشن کند، یا یک آواز براى فرد درگذشته بخواند، تصویر او را بکشد یا در مراسم دیگر سوگوارى شرکت داده شود. دادن یک وسیله از فرد فوت شده به کودک ، براى ایجاد احساس آرامش در او بسیار موثر است، مثلا مىتوان یک گردنبند از مادربزرگ را در اتاقش گذاشت.
گاهى اوقات مادر به علت سقط جنین بیمار ، دچار سوگ مىشود. در این موارد کودک نیز نگران مادر مىشود، حتى بدون اینکه بداند حاملگى و تولد چه معنى مىدهد. او ممکن است احساس گناه کند و یا به سوگ از دست رفتن نقش خواهر یا برادر بزرگتر شدن خودش بنشیند که شما از قبل به او وعده داده بودید. دراین مواقع ، کودک احتیاج دارد مطمئن بشود اینگونه مرگ و میر خیلى نادر است، بخصوص اگر شما قصد باردارى دیگرى دارید. به کودک باید توضیح داد «بچه فوت شده به اندازه کافى بزرگ نشده بود که بتواند به دنیا بیاید و بیرون شکم مامان زندگى کند». به کودک خود اجازه بدهید با کشیدن یک نقاشى یا درست کردن یک کاردستى در این باره سوگوارى خود را نشان بدهد.
وقتی با مساله مرگ روبه رو میشوید
-
در شرایط دشوارى که خود شما از یک غم بزرگ در رنج هستید، انتظار رفتار کامل و بدون اشکال ازخود نداشته باشید. در این مواقع ، ممکن است شما جلوى کودک گریه کنید، یا جواب سوالات او را در وهله اول نداشته باشید، که اینها همه طبیعى است. بنابراین از دوستان و اقوام کمک بخواهید و به یاد داشته باشید هرچه شما به خودتان بیشتر کمک کنید تا با مسأله سوگ کنار بیایید، به کودکتان نیز بیشتر مىتوانید یارى برسانید.
-
در مواقعى که از تلویزیون یک حادثه را مشاهده مىکنید، کودک شما اضطراب و نگرانى شما را درک مىکند. بنابراین به او بگویید: « از اینکه مردم ناراحت شدهاند و با سختى روبه رو هستند، من هم ناراحت هستم. ولى در کنار تو ، کودکم ، خواهم بود و از تو مراقبت خواهم کرد.»
-
سعى کنید که کودک هرچه زودتر به زندگى همیشگى و روزمرهاش برگردد، فعالیتها و برنامههاى همیشگى به کودک کمک میکند که زودتر احساس امنیت و آرامش کند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
سن یک سالگی ، سنی است که کودک شما زبان باز می کند. راهکارهای سادهای در جهت تقویت مهارتهای گفتاری کودکان وجود دارد که در این جا به تعدادی از آنها اشاره شده است. نقطه عطف دوران کودکی فرزندتان زمانی است که او اولین کلمه را بر زبان میآورد و این زمان دوست داشتنی ، در آلبوم کودکتان ثبت شده و جزء یکی از خاطرات فراموش نشدنی زندگیتان به حساب میآید و اما گاهی ممکن است حرف نزدن کودکان نوپا باعث نگرانی والدین شود. به عقیده یکی از متخصصین ، بسیاری از والدین ابراز نگرانی میکنند که آیا پیشرفت زبانی فرزندانشان معمولی به نظر میرسد! در حالی که بیشتر اوقات اضطراب آنها بیهوده و بیاساس است.
آیا همه کودکان در باید در یک زمان مشخص شروع به صحبت کردن کنند؟
بطور طبیعی ، زمان زبان باز کردن در کودکان بسیار متفاوت است. بیشتر کودکان ، حتی آنهایی که بطور ذاتی ساکت هستند، بالاخره در این محدوده زمانی زبان باز میکنند. در حالی که تعدادی از بچههای ۱۲ ماهه چند کلمه ساده ، مانند مامان ، بابا ، بالا و دد ، که کلماتی مشترک در بین اکثر بچهها است، میتوانند بگویند. اما کودکانی هم هستند که تا سن ۱۵ تا ۱۸ ماهگی نمیتوانند صحبت کنند. به نظر دکتر رسکورلا ، کودکان بین ۱۳ تا ۱۸ ماهگی اولین کلمه را میگویند.
مهارتهای زبانی کودکان
هنگامی که کودکان به سن ۲ سالگی میرسند، در حدود ۷۰ درصد آنها ۵۰ تا ۲۵۰ کلمه را بر زبان میآورند، که معمولا کلماتی مانند اسمها ، فعلها و صفات هستند و همچنین میتوانند کلمات را کنار یکدیگر قرار دهند و جملات دو یا سه کلمهای بسازند مانند: شیر میخوام، هاپو بازی کنیم). به ندرت هم کودکانی هستند که بتوانند جملات پیچیدهتری بگویند مثل ، بابا کی مییاد به خونه تا باهاش توپ بازی کنم؟
تعداد قابل ملاحظهای از کودکان ، در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد ، در این سن از لحاظ گفتاری از دیگران عقبتر هستند. اگر کودک شما در ۲ سالگی کمتر از ۵۰ کلمه میگوید و یا نمیتواند جملات دو کلمهای بسازد، از جمله کودکانی است که دیر به حرف میافتند. به عقیده دکتر رسکورلا ، دیر به حرف افتادن کودکان زنگ خطری به حساب نمیآید ولی بخصوص در مورد بچههای ۵ ساله بهتر است که موضوع را با پزشک کودک در میان بگذارید.
نگران کنندهتر از همه عقب ماندگی در مورد فهمیدن گفتار و یا آنچه که فرزندتان درک میکند، میباشد. یکی از کارشناسان میگوید: بیشتر کودکان یک ساله میتوانند دستورات ساده را عمل کنند. به عنوان نمونه ، کفشت را پیدا کن. اگر فرزند ۱۸ ماهه شما به نظر میرسد که بعضی چیزها را نمیفهمد، بهتر است که با دکتر او مشورت کنید.
اگر حرفهای کودک شما برای همگان غیر از شما نامفهوم است. اصلا نگران نشوید. یکی از متخصصان با مطالعه بین بچههای ۱۸ ماهه برآورد کرده است که تنها ۲۵ درصد از آنچه که فرزندتان میگوید، میتواند برای دیگران قابل درک باشد. (در مقابل نیز شما فقط ۹۵ درصد از صحبتهای او را متوجه میشوید). در آخر دکتر رسکورلا اضافه میکند: توانایی صحبت کردن در میان کودکان متفاوت است، تا ۳ سالگی نگران حرف زدن فرزند خود نباشید.
بایدها و نبایدها
اگر کودک شما میگوید:
-
آبه- آبه.
-
من دستشویی رفته باشم.
-
به آب میوه اشاره میکند.
-
با حرکات سر و صورت به حیوانات پشمالو اشاره میکند.
شما نگوئید:
-
آبه میخوای
-
نه، رفته باشی، نیست. من رفتم
-
من به تو چیزی نمیدم مگر این که آب میوه بگی.
-
آیا خرگوش صورتی خودت را میخوای؟
شما بگوئید:
-
آب میخواهی
-
بله ، شما دستشویی رفتید
-
آب میوه ، تو آب میوه میخواهی
-
آیا خرگوش صورتی خودت را میخواهی یا خرس آبیات؟
کمک به شکوفایی گفتار در کودکان
والدین در پیشرفت زبانی کودکانشان نقش کلیدی دارند. دکتر استیو برمن ، متخصص در پیشرفتهای زبانی و استاد دانشگاه در آمریکا میگوید: تحقیقات نشان داده که در پیشرفت زبان دو بخش حیاتی حائز اهمیت است: تعداد کلماتی که کودک میشنود و دوم مقدار کمکی که از دیگران میگیرد. با تشویق و صحبت کردن بیشتر شما با کودکتان ، دایره لغات او گسترش مییابد.
برخی از روشهایی که نقش اساسی در مکالمه کودک دارد
بلند و رسا صحبت کنید.
به عقیده یکی از کارشناسان: هر کاری که کودک شما انجام میدهد، از لباس پوشیدن گرفته تا خوابیدن، فرصت خوبی برای استفاده از کلمات است. یک داستان دنبالهدار ، همراهی کردن با اشاره ، لباست این جاست، سرت را بالا کن ، لغات جدیدی را در ذهن او میسازد و همچنین نشان میدهد که هر چیزی ، اسمی دارد.
با آهنگ و موزون صحبت کنید.
از زمانی که کودکان قبل از حرف زدن با دانش حرکات آشنا میشوند، صحبت کردن به صورت آهنگین و با حرکات دست بازی کردن برای آنها بسیار سودمند و مفید است. مانند: با دست مثل عنکبوت راه رفتن یا حرکات دایرهوار چرخهای اتوبوس. کلپرلژنژ کارشناس کودکان زیر سه سال میگوید: معمولا بچهها بیشتر کلماتی را که در ترانهها میشنوند را به آسانی به خاطر میسپارند.
کلمات را یکی یکی اضافه کنید.
دکتر رسکورلا میگوید: وقتی که فرزند نوپای شما بعضی چیزها را خود به خود میگوید، آن لغت را به کلمات دیگرش اضافه کنید. به عنوان نمونه ، اگر او ، توپ ، میگوید به او بگوئید: توپ قرمز یا توپ بزرگ. این راهکار نه تنها دامنه لغات او را افزایش میدهد، بلکه به او یاد میدهد که کلمات را ترکیب کند.
با اسم کلمات بازی کنید.
کودک شما باید بداند که هر چیزی اسمی دارد و همچنین میتواند با استفاده از همین اسامی ارتباط برقرار کند. کتابهای مصور برای نشان دادن و نامیدن اسامی بسیار مفید است. کودک از سن ۱۲ تا ۱۵ ماهگی ، به اسمهای ساده متکی است. در ۱۵ تا ۱۹ ماهگی کلماتی مانند فعل دویدن ، خوردن یا نشستن یا صفاتی مثل بنفش ، کوچک و سرد به لغات او افزوده میشود. پیش از درخواست او پاسخ ندهید (مثل تیری که از تفنگ رها شود). به فرزندتان اجازه دهید تا نیازهایش را قبل از این که شما بپرسید ، بیان کند.
اگر اغلب پس از بیدار شدن از خواب تشنه است، فورا برای او آب نیاورید. بلکه در عوض اجازه دهید تا او از شما بخواهد، سپس بگوئید: تشنه هستی! الان برایت کمی آب میآورم. تمرین کنید و باز هم تمرین و تمرین. به فرزندتان اجازه دهید تا در هر فرصت مناسب از مهارتهای زبانیاش، بخصوص با هم سن و سالهایش استفاده کند. به عقیده یکی از کارشناسان: وقتی که کودک شما میبیند که بچههای دیگر صحبت میکنند، او نیز برای حرف زدن با دیگران تشویق میشود. بعضی از کارشناسان گفتاری معتقدند که استفاده از پستانک ، شیشه شیر و لیوانهای دردار که باعث مکیدن به مدت طولانی میشوند، باعث نوک زبانی بچهها شده و ممکن است حروف س و ز را ناجور تلفظ کنند.
تحمل کنید و صبور باشید. یکی از متخصصین میگوید: زمانی که کودکان دنبال کلماتی هستند که میخواهند بیان کنند، فرصت دهید، اگرچه معمولا برای والدین خسته کننده است. همچنین از پریدن بین حرفهای کودکان جهت کامل کردن جملاتشان خودداری کنید. با این کار به آنها فرصت میدهید تا از کلمات ذهنی خود استفاده کنند و شما تواناییهای آنها را باور خواهید کرد و این راه بهترین تشویق و ترغیب در همه مراحل است.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
مقدمه
عواطف انسانها مانند هر یک از جنبههای شخصیتیش در نتیجه رشد و نمو ظاهر میشوند و از همان صورت کامل و ساخته و پرداخته در او وجود ندارند. بر اثر رشد بدنی و تکامل ذهنی و پاسخهای عاطفی طفل دگرگون میشود و پیچیدگی بیشتری پیدا میکند. تاثیر و ارزش محرکهای عواطف گوناگون کودک همیشه یکسان نمیماند. به این معنا که چیزی که زمانی بچه را میترسانده است، ممکن است بعدا کنجکاوی او را برانگیزد و در مرحله دیگری از زندگی اصلا تاثیری در او نکند.
در رشد و تکامل عواطف آثار رشد بدنی و یادگیری چنان درهم میآمیزند که گاهی نمیتوان آنها را از هم تمیز داد. کار غدد داخلی نقش مهمی در عواطف دارند. در واقع رفتار عاطفی خاص نوزادان و بچهها از کورتکس سرچشمه گرفته و ثانیا رفتار عاطفی پخته و منظم تابع رشد مراکز کورتکس است. بچه در اثر رشد و تکامل حرکتی- حسی چیزهایی را درمییابد که قبلا درک نمیکرد. بچهای که از لحاظ ذهنی و دستگاه عصبی رشد کرده باشد، مدت درازتری به چیزی دقیق میشود. عواطف از یک شخص به شخص دیگر سرایت میکنند و این حقیقت در مورد نوزادان و بچههای بزرگتر هر دو صحیح است.
بچهای که ممکن است به دلیل واهی از معلم یا شخص دیگری بدش بیاید، بزودی همه دوستان طفل نیز با آن شخص بد میشوند. کج خلقی معلم سرکلاس در بچهها تاثیر میکند و ممکن است آنها تا وقت خانه رفتن کج خلق باشند. از طرف دیگر بچه مضطرب و بیمزده ممکن است آرامش را از معلم یا دوستی که آرامش دارد، یاد بگیرد.
خصایص حالات عاطفی کودک
عواطف کودکان خردسال با عواطف بزرگسالان تفاوت برجستهای دارند:
عواطف کودک زودگذرند.
کودک برخلاف بزرگسالان میتواند یک باره و بی پرده هیجانات عاطفی خود را بیرون بریزد. به همین علت ، حالات عاطفی او زود سپری میشوند. اما با افزایش سن چون رفتارش زیر کنترل عادات و قواعد اجتماعی درمیآید، دیگر نمیتواند با آزادی و سرعت پیشین در مقابل محرکهای عاطفی عکسالعمل نشان دهد.
عواطف کودکان شدیدند
ظهور ناگهانی عواطف بچه با شدتی همراه است که در بزرگسالان بندرت دیده میشود. پاسخ عاطفی کودک درجات شدت و ضعف نمیشناسد. یعنی واکنش او در مقابل یک امر ناچیز به همان شدت است که در برابر یک امر جدی و مهم. مشاهده این وضع در خردسالان برای بزرگترها که به طبیعت آنها آشنا نیستند، اسباب شگفتی میشود.
عواطف کودک فراوانند
عواطف کودکان بطور متوسط بیش از بزرگسالان هستند. زیرا کودک بتدریج یاد میگیرد که ابزار بیباکانه و بیکنترل عواطف با تنبیه و تتبیح دیگران مواجه میشود و در نتیجه در مقابل آنچه قبلا فقط پاسخ عاطفی نشان میداد، راههای دیگری میگزیند و از فراوانی پاسخهای عاطفی کاسته میشود.
پاسخهای عاطفی کودک متفاوتند
مشاهده رفتار کودکان معلوم کرده است که افراد یک گروه وقتی با یک محرک ترسآور یا ناراحت کننده مواجه میشوند، هر یک به نحوی دیگر پاسخ نشان میدهد. این امر نه تنها درباره محرکهای ترسآور بلکه در مورد همه عواطف صدق میکند. هنگام ترس یک بچه از اتاق میگریزد، دیگری پشت مادر پنهان میشود و سومی شاید همان جا میماند و گریه میکند. این تنوع در رفتار عاطفی نتیجه یادگیریها و محیط بچههاست و گرنه نوزادان که از تجارب عاری هستند در برابر یک محرک همه یکسان واکنش نشان میدهند.
عواطف کودکان را میتوان با علائم رفتار تشخیص داد
یک بزرگسال میتواند احساسات و عواطف خود را پنهان کند و پی بردن به حالات درونی آنها مشکل است. در حالی که در بچهها چنین نیست. گرفتگی ، بیقراری ، خیالبافی ، خیس کردن پی در پی خود ، ناخن گزیدن ، انگشت مکیدن، برهم زدن جشن ، بیاشتهایی ، حرکات بچگانه ، پی در پی گریستن، لجبازی و عارضه حمله علائمی هستند که بر عواطف افشا نشده کودک دلالت میکنند. هیجانات درونی عموما در پسران بیشتر از دختران است.
نیروی عواطف در کودکان تغییر میکند
برخی از عواطف در برخی از مراحل زندگی کودک قوی هستند و بعد قدرت اولیه خود را از دست میدهند. بعضی از آنها نیز عکس این هستند. مثلا بچههای کوچک در حضور اشخاص و جاهای ناشناس کمرویی و ترس نشان میدهند، بعد که میفهمند در اینجا هیچ چیز ترس آوری وجود ندارد، ترسشان از میان میرود. ترس در بچههایی که به سن مدرسه نرسیدهاند، به منتهای درجه میرسد. ولی در دورههای بعد هم از شدت ترس و هم از تکرارش کاسته میشود. شدت و ضعف عواطف در مراحل مختلف زندگی تابع تغییر اهمیت محرکها ، رشد و تکامل ذهنی کودک و تغییر علایق اوست.
شیوههای تغییر و بیان عواطف تغییر مییابند
طفل خردسال در ابراز عواطف خود نه به قضاوت و عیبجویی دیگران میاندیشد و نه به عوافب رفتار خود. رفتار عاطفی کودک فقط از محرکات درونی پیروی میکند و نه چیز دیگر. کودک بعدها در مواجه با گروه های اجتماعی خارج از خانواده درمییابد که عملی که زمانی وسیله موثری برای مقصودش بود، اکنون آن را بچه گانه میخوانند. به این ترتیب تمایل شدید به مقبول واقع شدن در منزل و مدرسه رفتارش را هدایت میکند.
عوامل موثر در عواطف
وضع عاطفی انسان چه بزرگسال و چه خردسال از یک زمان به زمان دیگر و برحسب عواملی چون کیفیت مزاجی ، موقع روز و تاثیرات محیطی تغییر مییابد. در پرورش عواطف باید عواملی را که زمینه را برای هیجانات فراهم میسازند، در نظر گرفت و در رفع آنها کوشید.
خستگی
خستگی که نتیجه استراحت کم ، هیجانات زیاد ، غذای ناکافی و علل درجه دوم دیگری میباشد. طفل و کودک را برای کج خلقی و تندخویی آماده میسازد. گرچه این در تمام مراحل کودکی صادق میباشد، ولی در اوایل زندگی ، یعنی وقتی که طفل خستگی را نمیتواند تشخیص دهد و با آنکه خسته است، بیاعتنا به بازی ادامه میدهد، مخصوصا مهم و قابل توجه است.
عدم تندرستی یا فقر بهداشتی
ضعف و ناراحتی حاصله از تغذیه بد اختلالات گوارشی ، نقص بینایی ، دندانی ناسالم و هر چیز دیگر که به سلامت مزاج محققا لطمه زند، زمینه را برای تحریکات عاطفی منفی بخصوص خشم آماده میسازد. ناراحتیهای عاطفی در میان کودکی تندرست 7 و 11 سال کمتر است تا در میان کودکان ناتندرست همان سنین و کودکان سالم کوچکتر.
موقع روز
از آنجا که خستگی در برخی از ساعات روز بیشتر از ساعات دیگر است، جای تعجب نیست اگر در آن ساعات تحریکات عاطفی آشکارتر دست دهند. در مورد اطفال و کودکان خردسال موقع قبل از غذا و خواب تظاهرات عاطفی شدت مییابند. به هم خوردن برنامه غذا و خواب نیز باعث بهم خوردن اعتدال عاطفی میشود.
هوش
روی هم رفته کودکان کمهوش ، کمتر به کنترل عواطف خود قادرند، در صورتی که کودکان باهوش دارای عواطف وسیعتر و علایق متنوعتر میباشند. و طبعا بیش از کودکان کمهوش دستخوش عواطف گوناگون میشوند. اینها بهتر میتوانند نکات غمانگیز و مضحک زندگی را دریابند، پیشامدهای نامطبوع آینده را احساس کنند و دچار ترس شوند، علایق وسیعتری به هم رسانند که تجاربشان ممکن است برای رسیدن به آنها کافی باشد یا نباشد. خلاصه آنکه تفاوت میزان حساسیت برحسب درجه هوش حتی درباره بچههای خردسال نیز صادق است.
محیط اجتماعی
محیط زندگی طفل و کودک اگر پرهیجان و جارو جنجال باشد، اگر والدین آنها غالب اوقات به دعوا و مرافه سرگرم باشند و همچنین تفریحات و سرگرمیهایی که بیش از ظرفیت آنها هیجان انگیز باشد، مانند سینما و رادیو و غیره آرامش عاطفی آنها را به هم میزنند. در خانههایی که آمد و رفت مهمان زیاد بوده و بیش از دو نفر عضو بزرگسال داشتهاند، خشم در اطفال مکررتر دیده میشود. طرز رفتار بزرگسالان و نوع انظباط و موانعی که برای کنترل رفتار کودکان به کار برده میشود و میزان اشکالی که آنها در کسب خواستههای خود دارند، همگی در وضع عاطفی اطفال موثرند.
روابط خانوادگی
یکی از علل اساسی ناراحتیهای عاطفی اطفال را باید در طرز رفتار والدین جستجو کرد. در خانوادههایی که پدر و مادر بیشتر اوقات را در خارج خانه و دور از فرزندان به سر میبرند. درباره بچهها بیش از حد نگرانی نشان میدهند، پیوسته راجع به وضع مزاجی و رفتار فرزندان حرف میزنند، بیش از اندازه به اطفال کمک میکنند، مطیع اراده آنها میشوند و یا اینکه آنها را محور حیات خانوادگی قرار میدهند. چنین پدران و مادرانی مقدمه را برای انواع فشارهای عاطفی فرزندان خود آماده میسازند.
سطح آرزوها و انتظارات
گاهی فشار عاطفی کودک نتیجه آن است که پدر و مادر از او انتظاراتی دارند که بیش از توانایی او میباشند و کودک چون از برآوردن این انتظارات عاجز میماند، خود را گناهکار و نالایق پندارد و گاهی نیز این امر نتیجه آروزها و هدفهایی است که خود طفل دارد. اگر نتواند به آروزها و هدفهای خود برسد، خود را بیکفایت تصور کرده و دچار ترس و اندوه و دلواپسی میشود
موضوعات مرتبط: روان شناسی
توصيه هايي براي والديني که از دست بچه ها به ستوه آمده اند
وقتي روي کتاب هاي کف اتاق خواب پسر ده ساله ام ليز خوردم فهميدم که بايد کاري مي کرد. آن طور هم نبود که من و همسرم قبلاً تلاش نکرده باشيم. تهديدها و اولتيماتوم هاي ما فقط به طور موقتي مشکل را حل مي کرد. کتاب ها هميشه کف اتاق پراکنده بود.
سپس به ذهنم خطور کرد که از روش منظمي که در کتابفروشي ها به کار برده مي شود، استفاده کنم. براي پسرم قفسه هاي پلاستيکي خريدم، سپس به کمک هم کتاب ها و ديگر وسايل او را در قفسه ها جاي داديم و مرتب کرديم. ديگر نه من نق مي زدم و نه او اتاق درهم برهمي داشت.
والدين پر مشغله اغلب مانند گروهبان آموزشي عمل مي کنند که فقط در طول روز به افراد آموزش مي دهند، اين روش نه تنها بي اثر است بلکه والدين و فرزندان را عصباني و آزرده خاطر مي کند.
بنابراين شما چه چيزي بايد به فرزندانتان بگوييد تا کاري را که مي خواهيد انجام دهند؟ راه حل هاي زير با استفاده از تجربه هاي والدين که مربوط به پنج مشکل عمومي است بايد حس همکاري و مسئوليت پذيري و مرتب بودن فرزندان را برانگيزد – مهارت هايي که يک عمر به درد آنان مي خورد.
وقتي فرزندتان دسته گلي به آب داده است. به جاي اين که بگوييد « اي دست و پا چلفتي!» بگوييد: « ببينم، براي حل اين مشکل چي لازم داري؟»
جين نلسون روان شناس خانواده مي گويد: « اين که والدين چگونه با اشتباهات کوچک فرزندان کنار مي آيند – از ريختن شير گرفته تا شکستن اسباب بازي – مي تواند منجر به دوستي و اعتماد بين آنها و فرزندانشان شود يا سبب فاصله و خصومت گردد.»
گاهي فرزندانتان کارهايي مي کنند که شما بايد تحمل کنيد، البته خيلي سخت است ولي برخورد خشونت آميز به آنها ياد نمي دهد چگونه رفتارشان را تصحيح کنند. اگر با فرياد بگوييد: « فوراً آن را تميز کن.» عمل تميز کردن نه الزام منطقي عملش، بلکه بيشتر شبيه تنبيه به نظرش مي رسد.
نحوه ي برخورد فرزندتان با راه حل انتخابي شما مهم است. متوجه باشيد که هيچ سرزنشي در کار نباشد ، فقط به طور ساده بيان موقعيتي باشد که نيازمند اصلاح است.
اتاق درهم و برهم فرزندتان شما را ناراحت مي کند. به جاي اين که بگوييد:« اتاقت را مرتب کن – وگرنه...! » بگوييد « يا الان مرتب کن و يا تا ده دقيقه بعد – انتخاب با خودت است.»
والدين اغلب به استفاده از تهديدهاي تو خالي روي مي آورند که تأثير چنداني بر بچه ها ندارد. نتيجه چيست؟ به نظر مي رسد « نتيجه ي اين نوع برخورد ، افزايش کشمکش است که مي تواند به سرعت شدت يابد.»
از دادن اولتيماتوم اجتناب ورزيد. سعي کنيد که هميشه بر وجه مثبت کار تأکيد کنيد.مثلاً بگوييد: « اگر اسباب بازي ها و لباسهايت منظم باشد اتاقت خيلي قشنگ مي شود.» و با دادن انتخاب محدودي به فرزندانتان در مورد زمان انجام اين کار، در واقع از برخورد و درگيري با او پرهيز مي کنيد.
او نمي خواهد از رختخواب بيرون بيايد.به جاي اين که بگوييد: « پاشو! اين آخرين دفعه است که صدايت مي کنم.» بگوييد: « صبح به خير. ساعت هفت است، الان بايد چه کار کني؟»
به عنوان والدين ، ما اغلب در قبال فرزندانمان مسئوليت زيادي به عهده مي گيريم، بنابراين تعجبي ندارد که آنها مدت زيادي در تختخواب منتظر بمانند تا به آنها گفته شود، بلند شوند. فرزندان به طور تجربي مي دانند که ما آنها را با ناز و نوازش بيدار مي کنيم و نمي گذاريم ديرشان شود.
نلسون مي گويد: « نق زدن ، به فرزندان ياد نمي دهد که چگونه مسئوليت پذير باشند. در تعطيلي آخر هفته در مورد راه هايي که سبب مي شود صبح زيبا همچنان زيبا بماند، صحبت کنيد. به عنوان مثال او مي تواند شب قبل لباسهايش را آماده کند و کيفش را ببندد. يک ساعت شماطه دار بخريد و نحوه ي تنظيم آن را به او ياد بدهيد.
تصميم بگيريد در مقابل کاري که مي خواهيد فرزندتان انجام دهد، چه خواهيد کرد. مثلاً برايش توضيح دهيد که اگر از سرويس مدرسه جا بماند، او را با ماشين خودتان نخواهيد برد. البته اين تهديد موقعي عاقلانه است که فرزندتان بتواند پياده يا با وسايل نقليه عمومي به مدرسه برود.
بر سر حرفتان بمانيد: او بايد مسئله دير رفتن به مدرسه را حل کند يا اين که جوابگوي علت دير کردش به اولياي مدرسه باشد.
او باز هم مي خواهد در انجام تکاليف به او کمک کنيد. به جاي اين که بگوييد: « تو خيلي تنبلي! بايد بيشتر تلاش کني » بگوييد « کار توست ، مطمئنم که مي تواني آن را انجام بدهي.»
هنگام شب در اکثر خانه ها براي انجام تکاليف درگيري وجود دارد. بعضي مواقع فرزندان کـُند هستند. کمک کردن بيش از حد به بچه سبب عدم پيشرفت او مي شود.
توپ را در زمين فرزندتان بيندازيد. اول به او بگوييد که به توانايي هاي او ايمان داريد، «هفته گذشته مسئله سختي را حل کردي» ، سپس مقررات مشخصي براي مطالعه وضع کنيد و يک مکان آرام براي مطالعه ايجاد نماييد که دور از سر و صداي اطفال و تلويزيون باشد.
وقتي فرزند شما مشغول انجام تکاليفش است نزديک او نرويد. اين کار او را خيلي وابسته خواهد کرد. البته چنانچه در مورد چيزي مشکل دارد يا مردد است، خوب است که همان را توضيح دهيد و بعد از او دور شويد.
هرگز تکاليف او را انجام ندهيد اين کار مانع پيشرفت او مي شود، چرا که فرزندتان چيزي ياد نمي گيرد. راه حلش اين است که تکاليف را به صورت کاري عادي و روزمره در آوريد نه اينکه مسئله اي باشد که هر روز در موردش کشمکش داشته باشيد.
هيچ کاري در خانه انجام نمي دهد.
به جاي اين که بگوييد: « کي مي خواهي ياد بگيري که در مورد کارهاي خانه احساس مسئوليت کني؟» بگوييد: « تا ميز چيده نشود نمي توانم شام را بکشم.»
درگير و شريک کردن بچه ها در کارهاي خانه ، هميشه مشکل است. اين کار را با وضع مقرارت مشخصي در مورد اين که چه کسي، چه کاري را چه موقع مي بايست انجام دهد شروع کنيد. از بچه ها بخواهيد که در طرح يک جدول به شما کمک کنند. وقتي کاري به طور کامل اجرا نمي شود، با ربط دادن نتايج به رفتار بد، درسي به آنها بياموزيد.
براي نمونه تا زماني که ميز چيده نشود از دادن شام امتناع کنيد. در اين مورد قاطع باشيد ؛ حتي اگر فرزندتان گرسنه به رختخواب برود. در مورد لباس هاي کثيف نيز همين گونه برخورد کنيد.سر فرزندتان داد نزنيد که لباسهايش را از کف اتاق جمع کند، بلکه فقط لباس هايي را بشوييد که در سبد رختشويي است. موقعي که فرزندتان مي خواهد لباس مورد علاقه اش را بپوشد ولي مي بيند که شسته نيست ، ياد مي گيرد که از قبل به فکرش باشد.انتظار داشته باشيد که گاهي فرزندتان شما را عصباني کند. وقتي او اين کار را مي کند، فقط پاسخ مختصر و ساده اي بدهيد. به خاطر داشته باشيد که کارها براي اين که بهتر شوند، اول بدتر مي شوند. اما در درازمدت تلاش بيشتر براي درگير کردن فرزندان در يافتن راه حل مشکلات ، هزينه ناچيزي است که براي پرورش فرزنداني مسئوليت شناس و با انگيزه مي پردازيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
در قسمت قبل به مشكل اجتماعي لجاجت و كج خلقي در كودكان پرداختيم . اينك مي خوانيم ...
دروغ گفتن كودكان
يكي از صفات پسنديده ي هماهنگ با سرشت آدميان "راستگويي" است. هر انساني بالقوه مايل است راست بگويد و همچنين سخناني را كه از ديگران مي شنود راست تلقي كند.
دروغ گفتن ، انحراف از صراط مستقيم و فطرت انساني و مخالف وجدان اخلاقي است. بدبختانه اين مرض خطرناك ، مخصوص بزرگسالان نيست، بچه هاي كوچك نيز به اين ناهنجاري دچار مي شوند و از كودكي به دروغگويي عادت مي كنند و گاهي چنان به اين عادت ناپسند انس مي گيرند كه از دروغ گفتن لذت مي برند و از اين كه ديگران را با گفته هاي نادرست و غير واقعي خود جذب كنند، مسرور مي شوند . پدران و مادران و مربيان عزيز بايد بدانند كه دروغگويي ناخوشي خطرناكي است كه ممكن است از دوران كودكي بروز كند و فرد تا پايان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضي از خانواده ها اين ناراحتي را كوچك و ناچيز تلقي كرده و اساساً در فكر پيشگيري يا درمان آن نيستند . اگر فرزند آنها تب ، يا عطسه بي موقعي كند، سخت ناراحت مي شوند و فوراً براي درمان او اقدام مي كنند ولي به دروغ گفتن فرزند خويش چندان اهميت نمي دهند.
براي اين كه بتوانيم كودكان را با فطرت راستي پرورش دهيم بعضي از علل دروغگويي اطفال را كه ناشي از روش هاي ناپسند مربيان است ، بيان مي كنيم :
علل دروغگويي و راه جلوگيري از آن
1- يكي از علل دروغگويي فرزندان ، تحميل تكاليف سنگين به آنها و داشتن توقع بيش از طاقت كودكان است كه آنان را به راه دروغگويي مي كشاند و اين عادت ناپسند را در آنان ايجاد مي كند. رسول اكرم (ص) در اين باره مي فرمايند:
اگر آنچه كه كودك در قوه و قدرت داشته و انجام داده است، از او قبول كنيد و آنچه را كه انجام آن براي او سنگين و طاقت فرساست از او نخواهيد، فرزند دروغگو و بدبين بار نمي آيد .
بنابراين لازم است پدر و مادر و مربيان در مقام كارها ، قدرت و نيروي عادت كودكان را در نظر بگيرند و چيزي كه مطابق طاقت و توان آنهاست ، بر آنها تحميل نكنند. چون كودك از رنجش مربي و اين كه مربي ، او را تنبل و نالايق بشناسد ، واهمه دارد . لذا وقتي از انجام كار فوق طاقت خود عاجز ماند، ناچار براي حفظ شخصيت خويش به دروغ پناه مي برد و در اثر تكرار، دروغگو مي شود.
2- يكي ديگر از عوامل رواني كه باعث دروغ گفتن كودك مي شود ، احساس تحقير است . كودكي كه مورد تحقير و اهانت واقع شده و به شخصيتش ضربه وارد آمده است ، تلاش مي كند تا از هر راهي كه مي تواند ، خود را نشان بدهد؛ كاري كند كه اعضاي خانواده و احياناً كسان ديگر، به وي توجه كنند و او را به حساب بياورند. بنابراين از فرصت هاي گوناگون استفاده مي كند تا منظور خود را عملي سازد. يكي از كارهاي خطرناكي كه اين قبيل كودكان به آن دست مي زنند، دروغگويي است . كودكي كه در خانواده عملاً مورد تحقير و بي اعتنايي بوده و روزگار خود را با محروميت گذرانده است ، بزرگترين لذتش خودنمايي و جلب توجه ديگران است . او با راستگويي و بيان حقايق واقعي هرگز قادر نيست افكار ديگران را متوجه خود كرده و اعضاي خانواده را به خويش جلب كند. ناچار دروغ مي گويد و گاهي دروغ هاي بزرگ و وحشت زا و هيجان آورمي گويد ، دروغي كه تا چند دقيقه همه را متوجه او كرده و خانواده را به جوش و خروش وا مي دارد. مثلاً ، با وحشت و اضطراب ساختگي مي دود و فرياد مي زند : " مغازه آتش گرفت " يا خواهرم رفت زير ماشين ! " .
موقعي كه افراد خانواده با نگراني و وحشت مي دوند كه خود را به محل حادثه برسانند، كودك دروغگو لذت مي برد و شادمان مي شود ، لذت مي برد از اين كه آن صحنه را به وجود آورده و منشاء اين همه هيجان و جنبش شده و اعضاي خانواده را مسخره كرده و اهانت هاي گذشته آنان را تلافي كرده است .
مسلماً روش نادرست والدين ومربيان ، كودك را به دروغگويي وا مي دارد ؛ بنابراين كساني كه مي خواهند فرزندان خود را به نيكي پرورش دهند و آنان را راستگو تربيت كنند، بايد از اول به طرزي صحيح وعاقلانه به شخصيت آنان احترام بگذارند و از تحقير و اهانت آنها كه منشاء انحراف و طغيان است بپرهيزند.
3- يكي ديگر از علل دروغگويي اطفال ، ترس از مجازات است . مثلاً موقعي كه به كودك بگويند: شيشه اتاق را تو شكسته اي؟ اگر كودك بداند كه اعتراف او مجازات سختي را به دنبال خواهد داشت غريزه ي حفظ خود ، او را وا مي دارد كه به دروغ بگويد: " من نشكسته ام " . كودك چون خود را در مقابل تنبيه طاقت فرساي والدين ناتوان مي بيند، براي حفظ خود چاره اي ندارد جز آنكه به دروغ پناه ببرد و گناه خود را انكار كند. بديهي است هر قدر ترس از مجازات بيشتر باشد، اصرار كودك در دروغ بيشتر خواهد بود.
درمان اين قبيل دروغگويي ها ملايمت و مهرباني والدين در تربيت فرزندان است. اگر والدين فرزندان خود را با اصول مهر و مؤدت پرورش دهند، اگر خانواده كانون عطوفت و رأفت باشد، اگر والدين انصاف داشته باشند و به وظايف خود در مورد فرزندان توجه كنند، بچه ها در برابر تخلفات خود دروغ نمي گويند.
يكي از مهمترين عوامل پرورش راستگويي در كودكان ، محيط خانواده است جايي كه پدران ومادران راستگو هستند و پيرامون دروغ و خلاف حقيقت نمي گردند، كودك طبعاً به راه درستي مي رود و راستگو بارمي آيد. برعكس ،جايي كه پدران و مادران خود دروغ مي گويند و به اين خوي ناپسند عادت دارند، قطعاً كودك نيز دروغگو مي شود. در چنين خانواده اي ايجاد شرايط رواني براي جلوگيري از دروغگويي بي اثر است . محيط زندگي مهمترين و بزرگترين عامل سازنده شخصيت كودك است و با هيچ يك از عوامل رواني قابل مقايسه نيست . كودك بدون توجه و اراده ، با محيطي كه در آن زندگي مي كند منطبق مي شود و آنچه مي بيند و مي شنود ، در فكر او نقش مي بندد.
وقتي مرد يا زن بدون عنوان پدري يا مادري دروغ مي گويد ، مرتكب يك گناه كبيره شده و استحقاق يك كيفر دارد ولي وقتي آن مرد و زن ، پدر و مادر باشند و در محيط خانواده در مقابل گوش هاي حساس و چشم هاي كنجكاو فرزندان خود دروغ بگويند، علاوه بر گناه دروغ ، گناه ديگري مرتكب شده و آن گناه ، پرورش دروغگوست كه قطعاً به مراتب بزرگتر است
موضوعات مرتبط: روان شناسی
برای شنیدن گوشه ای از سخنرانی حضرت آیت اله ناصری بر روی آلبوم کلیک کنید
نظر یادتون نره
موضوعات مرتبط: دانلود سخنرانی
در سالهای اخیر، ادعاهاي دروغين در حوزة مهدويت بسيار گسترش يافته است و هر از چند گاه از يكي از كشورهاي اسلامى، اعم از ایران، عراق، بحرین، مصر، عربستان و... كسي برميخيزد و با اين ادعا كه سيّد حسنى، سيّد خراسانى، يمانى، نمایندة مخصوص امام زمان(ع) یا حتی خود مهدی موعود است، جمعی بیاطلاع را با خود همراه و آتش فتنهای جدید را برپا میكند.
در چنین فضایی به طور طبیعی برای بسیاری این پرسش مطرح میشود كه چگونه میتوانیم مهدی موعود(ع) را از مدعیان دروغین بازشناسیم؟ آیا راهی برای جلوگیری از تشخیصها و تطبیقهای نادرست وجود دارد؟ آیا اساساً ظهور امام مهدی(ع) و رویدادهای پیش از آن به حدی روشن است كه مردم در مورد آن دچار هیچ گونه تردید و سردرگمی نشوند؟
برای یافتن پاسخ پرسشهای یاد شده توجه به چند نكته ضروری است:
1. روشن بودن امر ظهور
در روایات متعددی بر این نكته تأكید شده است كه امر ظهور امام مهدی(ع) از آفتاب نیز درخشانتر است. به همین دلیل، این امر بر هیچ كس مشتبه نخواهد شد و هیچ كس در حقّانیت آن تردید نخواهد كرد.
در این زمینه از امام محمّد باقر(ع) چنین نقل شده است:
تا آسمان و زمین ساكن است، شما نیز ساكن و بیجنبش باشید ـ یعنی علیه هیچكس خروج نكنید ـ كه كار شما پوشیدگی ندارد. بدانید كه آن نشانهای از جانب خدای عزّوجلّ است نه از جانب مردم، بدانید كه آن از آفتاب روشنتر است و بر نیكوكار و زشتكار پنهان نخواهد ماند. آیا صبح را میشناسید؛ امر شما همانند صبح است كه پنهان ماندن در آن راه ندارد .
ابتدای روایت، هشدار به كسانی است كه با پیشافتادن بر امامان معصوم(ع) و با امید تشكیل دولت اهلبیت(ع) دست به قیامهای نابههنگام و حساب نشده میزدند و سرانجام خود و گروهی از شیعیان ناآگاه را به هلاكت میانداختند.
در روايت ديگرى، میمون البان از آن حضرت چنین نقل میكند:
من در خیمه امام باقر(ع) نشسته بودم كه امام یك طرف خیمه را بالا زد و فرمود: امر ما از این آفتاب روشنتر است، سپس فرمود: نداكنندهای از آسمان ندا میكند كه امام، فلان پسر فلان است و نام او را میبرد و ابلیس ـ لعنت خدا بر او باد ـ نیز از زمین ندا كند؛ همچنانكه در شب عقبه بر رسول خدا(ص) ندا كرد.
در همین زمینه مفضل بن عمر از امام صادق(ع) چنین روایت میكند:
از ابی عبدالله [امام صادق](ع) شنیدم كه میفرمود: «فریاد نكنید. به خدا سوگند امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت كند و حتماً مورد آزمایش واقع شوید تا آنجا كه بگویند: او مرده یا هلاك شده و به كدام وادی سلوك كرده است؟ و چشمان مؤمنان بر او بگرید و واژگون شوید همچنانكه كشتی در امواج دریا واژگون شود، و تنها كسی نجات یابد كه خدای تعالی از او میثاق گرفته، در قلبش ایمان نقش كرده و او را به روحی از جانب خود مؤیّد كرده باشد. دوازده پرچم مُشتبه برافراشته شود كه هیچ یك از دیگری بازشناخته نشود».
راوی گوید:
من گریستم، آنگاه فرمود: «ای اباعبدالله! چرا گريه ميكنى؟» گفتم: چگونه نگریم در حالی كه شما میگویید: دوازده پرچم مشتبه كه هیچ یك از دیگری بازشناخته نشود، پس ما چه كنیم؟ راوی گوید: امام به پرتو آفتاب كه به داخل ایوان تابیده بود، نگریست و فرمود: «ای اباعبدالله! آيا اين آفتاب را ميبينى؟» گفتم: آرى، فرمود: «به خدا سوگند امر ما از این آفتاب روشنتر است».
با توجه به روایات یاد شده، میتوان گفت پدیدة ظهور و مقدمات آن، چنان واضح و روشن است كه به هنگام وقوعش، همة مردم از آن آگاه میشوند و به حقانیت آن پی میبرند. اینگونه نیست كه تنها جمعی محدود از شیعیان از آن باخبر شوند و به همراهی با آن برخیزند.
بنابراین، اینكه میبینیم كسی در گوشهای از كشور عراق یا ایران، خود را به عنوان یكی از شخصیتهای مطرح در عصر ظهور معرفی میكند و عدة ناچیزی از مردمان ناآگاه یا فریبخورده نیز با او همراهی میكنند، اصلاً با واقعیتهای ظهور كه پدیدهای جهانی و قابل درك برای همگان است، همخوانی ندارد.
2. نبود ابهام در شخصیت و نشانههای مهدی موعود(ع)
در روایات فراوانی كه از پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) وارد شده، همة ویژگیها و نشانههای منجی موعود اسلام مشخص شده است و هیچ ابهامی در مورد شخصیت او و چگونگی ظهورش وجود ندارد. بنابراین، میتوان گفت اگر كسی به درستی به مطالعة معارف مهدوی بپردازد و روایات نشانههای ظهور را با دقت و تأمل بررسی كند، هرگز دچار تشخیصها و تطبیقهای نادرست نمیشود و فریب مدعیان دروغین را نمیخورد. اینكه در گذشته و امروز كسانی به طرح ادعاهای دروغین پرداخته و كسانی هم با آنها همراهی كردهاند، دلیلی جز نادانی و سادهلوحی پیروان و شهرتطلبی و دنیاخواهی مدعیان نداشته است.
افزون بر این، باید توجه داشت كه نشانههای ظهور ـ چنانكه در روایات هم، آمده است ـ مانند دانههای تسبیح به هم پیوستهاند و در ارتباط با هم معنا و مفهوم مییابند.4 به بیان دیگر نشانههای ظهور به ترتیبی خاص، در فاصلة زماني معين و با شرايطي مشخص رخ ميدهند و اين گونه نيست كه رويدادي مانند خروج خراساني يا يمانى رخ دهد، بیآنكه مقدمات آنها كه در روایات به آنها اشاره شده است، فراهم شده باشد یا دیگر رویدادها و نشانههای مرتبط با آنها رخ داده باشد.
3. لزوم مراجعه به فقیهان و عالمان حوزة مهدویت
افزون بر آنچه گفته شد، راه دیگری نیز برای
در امان ماندن از تشخیصها و تطبیقهای نادرست و مواجه نشدن با خطر پیروی از مدعیان دروغین وجود دارد و آن مراجعه به فقیهان، عالمان و صاحبنظران حوزة مباحث مهدوی است.
تجربة تاریخی نشان میدهد كه هرگاه اشخاص به دلیل غرور و خودپسندی و باور بیش از حد به خود از فقیهان و عالمان فاصله گرفتهاند، به طرح ادعاهای واهی و بیاساس پرداخته و خود و جماعتی را به هلاكت انداختهاند. بنابراین، به محض مواجهه با فردی كه خود را از یاران امام زمان(ع) و از زمینهسازان ظهور آن حضرت معرفی میكند، پیش از هرگونه تطبیق و تصدیق، باید به سراغ فقیه و عالمی سرشناس رفت و موضوع را با او در میان گذاشت تا دچار گمراهی و سرگردانی نشویم.
4. ضرورت مطالعه در سرگذشت مدعیان مهدویت
مطالعة سرگذشت كسانی كه از صدر اسلام تا عصر حاضر ادعای بابیت، وكالت، سفارت و مهدویت كردهاند و آشنایی با عوامل، زمینهها و انگیزههای طرح چنین ادعاهایی میتواند ما را از بسیاری از تشخیصها و تطبیقهای نادرست و درافتادن در دام مدعیان دروغین در امان نگه دارد.
نویسندة كتاب امام مهدی(ع) از ولادت تا ظهور مدعیان مهدویت در طول تاریخ را اینگونه تقسیم میكند:
1. كساني كه ديگران روي انگيزههاي خاصى، آنان را «مهدی» نجاتبخش خواندند.
2. كسانی كه به انگیزه جاهطلبی و قدرتخواهی چنین ادعای دروغینی نمودند.
3. كسانی كه طبق نقشة استعمار و به اشاره بیدادگران، به چنین دجالگری و فریب، دست یازیدند و بیشرمانه خود را مهدی نجاتبخش، معرفی كردند.
بیتردید، مطالعه در احوال هر یك از این گروهها، در عصر حاضر كه ادعاهای دروغین بیش از هر عصر دیگری به چشم میخورد، نقش بسیار مهمی در تشخیص مهدی موعود راستین از مدعیان دروغین مهدویت دارد.
با توجه به نكات یاد شده در مییابیم كه شناسایی مدعیان دروغین و در امان ماندن از تشخیصها و تطبیقهای نادرست در حوزه مهدویت چندان كار دشواری نیست و اگر كسی از صمیم قلب در پی هدایت و یافتن راه درست باشد، هرگز در دام شیادانی كه از باور راستین مردم برای رسیدن به مقاصد دنیوی خویش، سوءاستفاده میكنند، نخواهد افتاد.
موضوعات مرتبط: انتظار
عظمت وجودی و ابعاد مختلف شخصیتحضرت صاحبالامر علیه السلام باعثشده است که در طول هزار و اندی سال که از غیبت کبری میگذرد، هر گروه از مردم بسته به گرایشهای خاص اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی که داشتهاند، از دیدگاهی خاص به تحلیل شخصیت و تعیین جایگاه آن حضرت در عالم هستی بپردازند.
در این میان جمعی از اصحاب سیر و سلوک و رهروان طریق عرفان و معنا با طرح موضوع خلیفةالله و انسان کامل و پرداختن به نقش حجت الهی در عالم هستی، تنها به جنبه فرا طبیعی آن وجود مقدس توجه کرده و از سایر جنبهها غفلت ورزیدند .
گروهی دیگر از اصحاب شریعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبیعی آن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح کردن نقشی که آن حضرت به عنوان امام و پیشوای مردم به عهده دارند هیچگونه مسؤولیتی را در زمان غیبت متوجه مردم ندیدند و تنها تکلیف مردم را این دانستند که برای فرج آن حضرت دعا کنند تا خود بیایند و امور مردم را اصلاح کنند .
عدهای هم ضمن توجه به جنبه فراطبیعی و طبیعی وجود مقدس حضرت حجت علیه السلام تمام هم و غم خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظیفه خود را این دانستند که با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند .
اما در این میان گروهی با در نظر گرفتن همه ابعادی که بدانها اشاره شد، به طرح معنای درست انتظار پرداخته و درصدد تعیین وظیفه و نقش مردم در دوران غیبتبرآمدند . در این دیدگاه، هم مساله خلافت الهی انسان کامل مطرح است، هم به جایگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجه شده و هم وظیفهای که مردم در دعا برای حفظ آن وجود مقدس و تعجیل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است .
شاید بتوان امام راحل امت، قدسسره، را به عنوان درخشانترین چهره از گروه اخیر ذکر کرد . ایشان با صراحتبه نقد و بررسی برداشتهای مختلفی که از مساله انتظار فرج وجود دارد، پرداخته و دیدگاه خاص خود را در این زمینه چنین مطرح ساختند:
البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم بکنیم، اگر میتوانستیم میکردیم . اما، چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند ... . اما ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت علیه السلام ...
ایشان در جایی دیگر نیز درباره مفهوم «انتظار فرج» میفرمایند:
انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند . و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه شود .
برای شناخت جایگاه و مفهوم انتظار در تفکر شیعی برخی از روایاتی را که در این زمینه وارد شده است مورد بررسی قرار میدهیم تا روشن شود که:
1 . آیا انتظار ضرورت دارد؟
2 . فضیلت آن چیست؟
3 . چه وظایفی در عصر غیبتبر عهده منتظران است؟
4 . انتظار چه آثاری دارد؟
1 . ضرورت انتظار
در تفکر شیعی، انتظار موعود، به عنوان یک اصل مسلم اعتقادی مطرح بوده و در بسیاری از روایات بر ضرورت انتظار قائم آل محمد، علیهمالسلام، تصریح شده است، که از جمله میتوان به روایات زیر اشاره کرد:
1 . محمد بن ابراهیم نعمانی در کتاب الغیبة روایت کرده است که روزی امام صادق علیه السلام خطاب به اصحاب خود فرمودند:
آیا شما را خبر ندهم به آنچه خدای، صاحب عزت و جلال، هیچ عملی را جز به آن از بندگان نمیپذیرد؟ گفتم: چرا . فرمود: گواهی دادن به اینکه هیچ شایسته پرستشی جز خداوند نیست و اینکه محمد [ صلی الله علیه و آله] بنده و فرستاده او است، و اقرار کردن به آنچه خداوند به آن امر فرموده، و ولایت ما، و بیزاری از دشمنانمان - یعنی خصوص امامان - و تسلیم شدن به آنان، و پرهیزکاری و تلاش و مجاهدت و اطمینان و انتظار قائم علیه السلام .
2 . ثقة الاسلام کلینی در کتاب الکافی روایت میکند که روزی مردی بر حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام وارد شد و صفحهای در دست داشت; حضرت باقر علیه السلام به او فرمود:
این نوشته مناظره کنندهای است که پرسش دارد از دینی که عمل در آن مورد قبول است . آن مرد عرض کرد: رحمتخداوند بر تو باد همین را خواستهام . پس حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام فرمود: گواهی دادن به اینکه خدا یکی است و هیچ شریکی برای او وجود ندارد، و این که محمد بنده و رسول او است، و این که اقرار کنی به آنچه از سوی خداوند آمده، و ولایت ما خاندان و بیزاری از دشمنان ما، و تسلیم به امر ما، و پرهیزکاری و فروتنی، و انتظار قائم ما، که ما را دولتی است که هر وقتخداوند بخواهد آن را خواهد آورد .
3 . شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از «عبدالعظیم حسنی» روایت میکند که:
روزی بر آقایم محمدبن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسینبنابیطالب، علیهمالسلام، وارد شدم و میخواستم که درباره قائم از آن حضرت سؤال کنم که آیا همان مهدی استیا غیر او پس خود آن حضرت آغاز سخن کرد و به من فرمود:
ای ابوالقاسم! بدرستی که قائم از ماست و او است مهدی که واجب است در [زمان] غیبتش انتظار کشیده شود و در [زمان] ظهورش اطاعت گردد، و او سومین [امام] از فرزندان من است .
روایات یاد شده و بسیاری روایات دیگر - که در این مجال فرصت طرح آنها نیست - همگی بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غیبت دلالت میکند، اما حال باید دید که انتظار چه فضیلتی دارد و در کلام معصومین، علیهمالسلام، از چه جایگاهی برخوردار است .
2 . فضیلت انتظار
در روایات اسلامی آنچنان مقام و منزلتی برای منتظران موعود برشمرده شده که گاه انسان را به تعجب وا میدارد که چگونه ممکن است عملی که شاید در ظاهر ساده جلوه کند از چنین فضیلتی برخوردار باشد . البته توجه به فلسفه انتظار و وظایفی که برای منتظران واقعی آن حضرت بر شمرده شده، سر این فضیلت را روشن میسازد .
1 . از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله روایتشده است که فرمودند:
برترین عبادتها انتظار فرج است .
2 . همچنین از آن حضرت روایتشده است که:
برترین جهاد امت من انتظار فرج است .
3 . مرحوم مجلسی در کتاب بحارالانوار از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمودند:
منتظر فرج باشید و از رحمتخداوند ناامید نشوید . بدرستی که خوشایندترین اعمال نزد خداوند، صاحب عزت و جلال، انتظار فرج است .
4 . شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان - که بر آنها درود باد - فرمود:
منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد .
5 . در همان کتاب به نقل از امام صادق علیه السلام روایت دیگری به این شرح در فضیلت منتظران وارد شده است:
خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش چشم به راه ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولیاء خدا هستند، همانها که نه ترسی برایشان هست و نه اندوهگین شوند .
6 . در روایت دیگری مرحوم مجلسی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که:
هر کس از شما بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد همانند کسی است که با حضرت قائم علیه السلام در خیمهاش بوده باشد . سپس حضرت چند لحظهای درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسی است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند . سپس فرمود: نه، بهخدا همچون کسی است که در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله شهید شده باشد .
چرا این همه فضیلت؟
با مشاهده روایات یاد شده ممکن استبرای بسیاری این پرسش پیش آید که چرا انتظار از چنین فضیلتبرجستهای برخودار است؟ برای رسیدن به پاسخ مناسبی برای این پرسش چند نکته اساسی را باید مورد توجه قرار داد:
1 . انتظار حلقه اتصال شیعه با امام معصوم: چنانکه میدانید «ولایت» و «امامت» رکن اساسی مکتب تشیع است و اعتقاد به ضرورت وجود حجتخدا و امام معصوم در هر عصر و زمان از مهمترین نقاط تمایز این مکتب از سایر مکتبهاست . از دیدگاه شیعه پذیرش ولایت معصومین، علیهمالسلام، و به طور کلی تسلیم در برابر امام و حجت عصر، سرآمد همه فضیلتها و شرط اساسی قبولی همه اعمال عبادی است . البته انتظار به همان مفهوم درست آن; یعنی امید به ظهور و قیام عدالتگستر دوازدهمین امام معصوم از خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ; همو که در حال حاضر حجتخدا، واسطه فیض الهی، زنده و شاهد و ناظر اعمال شیعیان خود و فریادرس آنها در گرفتاریها و ناملایمات است .
2 . انتظار، معیار ارزش انسانها: آرزوها و آمال انسانها معیار خوبی برای سنجش میزان رشد، کمال و تعالی آنهاست; تا آنجا که برخی میگویند: «بگو چه آرزویی داری تا بگویم کیستی» . آرزوهای بلند، متعالی و ارزشمند حکایت از کمال روح و رشد شخصیت انسانها و بلندای همت آنها میکند . به عکس آرزوهای خرد، حقیر و بیارزش نشان از بیهمتی و رشدنیافتگی افراد دارد .
امام علی علیه السلام در همین زمینه میفرماید:
ارزش مرد به اندازه همت اوست .
پس از این مقدمه میتوان گفت که چون انسان منتظر برترین و ارزشمندترین آمال و آرزوهای ممکن را داراست، به طور طبیعی از بهترین و والاترین ارزشها نیز برخوردار است .
توضیح اینکه آرزوی نهایی انسان منتظر، حاکمیت نهایی دین خدا و مذهب اهلبیت، علیهمالسلام، بر سراسر جهان، استقرار حکومت صالحان و مستضعفان در سراسر گیتی، کوتاه شدن دست ظالمان و مستکبران از گوشه گوشه جهان، برقراری نظام قسط و عدالتبر پهنه زمین و گسترش امنیت و رفاه در جای جای کره خاک است .
3 . انتظار عامل پویایی و سازندگی فرد و اجتماع: چنانکه از مطالب بعدی و در بحث از وظایف منتظران روشن خواهد شد، انتظار نقش مهمی در سازندگی، پویایی و اصلاح فرد و جامعه در زمان غیبت دارد، و اگر انسان منتظر به وظایفی که برای او برشمرده شده عمل کند به الگوی مطلوب انسان دیندار دست مییابد و از جایگاه و مرتبه والایی برخوردار میشود . به عبارت دیگر انسان منتظر با رعایت همه شرایط انتظار به همان شان و منزلتی که مورد انتظار دین اسلام است، رسیده و به بالاترین نقطه کمال نائل میشود .
3 . وظایف منتظران
در مورد وظایف و تکالیف شیعیان در دوران غیبتسخنهای بسیاری گفته شده است و حتی در بعضی از کتابها، از جمله کتاب مکیالالمکارم فی فوائد الدعاء للقائم تا هشتاد وظیفه برای منتظران قدوم خاتم اوصیاء حضرت بقیةالله، ارواحنا له الفداء، بر شمرده شده است .
اما، از آنجا که تبیین همه وظایفی که شیعیان در عصر غیبتبر عهده دارند در این محدوده نمیگنجد، به تعدادی از مهمترین این وظایف اشاره میکنیم:
1 - 3 . شناختحجتخدا و امام عصر علیه السلام
اولین و مهمترین وظیفهای که هر شیعه منتظر بر عهده دارد کسب معرفت نسبتبه وجود مقدس امام و حجت زمان خویش است . این موضوع تا بدان درجه از اهمیت قرار دارد که در روایات بسیاری که به طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین، علیهمالسلام، نقل شده، آمده است:
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است .
و در روایت دیگری که مرحوم کلینی از امام محمد باقر علیه السلام نقل میکند آمده است:
هر کس در حالی که امامی نداشته باشد بمیرد، مردنش مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد پیشافتادن و یا تاخیر این امر [دولت آل محمد، علیهمالسلام] او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته همچون کسی است که در خیمه قائم [ علیه السلام] با آن حضرت باشد .
انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند . و مقدمات ظهور انشاءالله تهیه شود .
برترین جهاد امت من انتظار فرج است .
توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تاکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناختحجتخدا رهنمون میسازد; چنانکه در یکی از دعاهای معروف و معتبری که شیخ صدوق آن را در کتاب کمالالدین نقل کرده، میخوانیم:
بار الها! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت . بارالها! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت . بارالها! حجتخود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از دینم گمراه میگردم . خداوندا! مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را [از حق] پس از آنکه هدایتم فرمودی منحرف مگردان ...
امام صادق علیه السلام در مورد کمترین حد معرفت امام میفرماید:
کمترین حد معرفتبه امام آن است که [بدانی] امام مساوی با پیامبر صلی الله علیه و آله است مگر در درجه نبوت . امام، وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خداست و باید در هر امری تسلیم او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد ...
مؤلف کتاب ارزشمند مکیالالمکارم مراد و مقصود از «معرفت امام» را، که در روایتهای یادشده بر آنها تاکید شده است، چنین توضیح میدهند:
بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما - که درودها و سلامهای خداوند برایشان باد - تحصیل آن را نسبتبه امام زمانمان امر فرمودهاند، این است که ما آن حضرت را آنچنانکه هستبشناسیم; به گونهای که این شناختسبب در امان ماندن ما از شبهههای ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین باشد، و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمیگردد: اول، شناختن شخص امام علیه السلام به نام و نسب، و دوم، شناخت صفات و ویژگیهای او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است .
البته امر دومی که در کلام یادشده بدان اشاره شده، در عصر ما از اهمیتبیشتری برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که میتواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشا اثر و تحول باشد; زیرا اگر کسی بحقیقتبه صفات و ویژگیهای امام عصر علیه السلام و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستی و فقر و نیاز خود نسبتبه او واقف شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمیشود .
نکتهای که در اینجا باید در نظر داشت این است که شناخت امام زمان علیه السلام از شناخت دیگر امامان معصوم، علیهمالسلام، جدا نیست و اگر کسی به طور کلی به شان و جایگاه ائمه هدی واقف شد، صفات و ویژگیهای آنها را شناخت و به مسؤولیتخود در برابر آنها پی برد، قطعا نسبتبه امام عصر علیه السلام نیز به شناختی شایسته میرسد .
بهترین راه برای پی بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر علیه السلام به طور خاص، مطالعه و تامل در کتابهایی است که در این زمینه نگاشته شده است که از جمله میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: الکافی، محمدبن یعقوب کلینی (ج1، کتاب الحجة)، کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ابوجعفر محمدبن الحسن معروف به شیخ طوسی، کمالالدین و تمامالنعمة، محمدبن علی بن الحسین معروف به شیخ طوسی، بحارالانوار، مولی محمدباقر مجلسی (ج51 ، 52 و 53) . بحمدالله همه این کتابها به فارسی ترجمه شده و در دسترس همگان است .
البته باید توجه داشت که شناخت و معرفتحقیقی نسبتبه حجتخدا تنها با مطالعه کتاب حاصل نمیشود و در این راه باید از عنایات حضرت حق نیز مدد جوییم و - همچنانکه در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد - از درگاه الهی نیز توفیق شناختحجتش را درخواست کنیم، تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم . این موضوع را از روایتی که مرحوم کلینی از «محمد بن حکیم» نقل کرده، میتوان استفاده کرد . در این روایت آمده است:
از ابیعبدالله (امام جعفر صادق علیه السلام) پرسیدم: معرفتساخته کیست؟ فرمود: از ساختههای خداوند است و برای بندگان نقشی در حصول معرفت نیست .
شاید بتوان گفت که شناخت نشانهها و علائم ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر علیه السلام است; زیرا شناخت دقیق نشانهها و علائم ظهور موجب میگردد که انسان فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیادانی که ادعای «مهدی» بودن دارند نیفتد .
بنابراین بر همه منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر علیه السلام به مطالعه و شناسایی علائم و نشانههای ظهور نیز بپردازند .
برای آشنایی با نشانههای ظهور نیز علاوه بر کتابهایی که در بالا بدانها اشاره شد میتوان به کتابهای زیر مراجعه کرد: نوائبالدهور فی علائمالظهور، سیدحسن میرجهانی، عصر ظهور، علی کورانی، روزگار رهایی، کامل سلیمان، ترجمه علیاکبر مهدیپور و نشانههای ظهور او، محمد خادمی شیرازی .
2 - 3 . پیراستگی از بدیها و آراستگی به خوبیها
وظیفه مهم دیگری که هر شیعه منتظر بر عهده دارد پیراستن خود از خصایص ناپسند و آراستن خود به اخلاق نیکو است، چنانکه در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده، آمده است:
هر کس دوست میدارد از یاران حضرت قائم علیه السلام باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالی که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم علیه السلام به پاخیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این اجر] ای گروه مشمول رحمتخداوند!
امام عصر علیه السلام نیز با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور همه شیعیان را در زمان غیبتبه انجام اعمال پسندیده و دوری از اعمال ناپسند فراخوانده، میفرماید:
پس هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما میشود، پیشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودی ما میگردد، دوری گزیند; زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرامیرسد و در آن زمان توبه و بازگشتبرای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمیبخشد .
موضوع تهذیب نفس و دوری گزیدن از گناهان و اعمال ناشایست، به عنوان یکی از وظایف منتظران در عصر غیبت، از چنان اهمیتی برخوردار است که در توقیع شریفی که از ناحیه مقدسه حضرت صاحبالامر به مرحوم شیخ مفید، رضی الله عنه، صادر گردیده، اعمال ناشایست و گناهانی که از شیعیان آن حضرت سر میزند، یکی از اسباب و یا تنها سبب طولانی شدن غیبت و دوری شیعیان از لقای آن بدر منیر شمرده شده است:
... پس تنها چیزی که ما را از آنان (شیعیان) پوشیده میدارد، همانا چیزهای ناشایستی است که از ایشان به ما میرسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نمیرود .
باید توجه داشت که ما تنها زمانی میتوانیم خود را منتظر امام عدالتگستر و پیرو او بدانیم که در زندگی فردی و اجتماعی خود، راه و روش مورد نظر او را اجرا کنیم . چنانکه در نامه امیرالمؤمنین علی علیه السلام خطاب به عثمانبن حنیف، فرماندار بصره آمده است:
آگاه باش که هر پیروی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید، بدان که پیشوای شما بسنده کرده است از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنی خویش نموده . بدانید که شما چنین نتوانید کرد . لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و کوشیدن و پاکدامنی و درستی ورزیدن .
برخی منابع که با مطالعه آنها میتوان به الگوی مطلوب برای اخلاق و رفتار مورد نظر ائمه معصومین، علیهمالسلام، دستیافت عبارتند از:
1 . دعای «مکارمالاخلاق» امام سجاد علیه السلام ; این دعای شریف که در صحیفه سجادیه (دعای بیستم) و در پایان کتاب مفاتیحالجنان، شیخ عباس قمی آمده، یکی از بهترین منابع برای شناخت فضایل و رذایل اخلاقی است .
2 . دعای امام زمان علیه السلام ; این دعا در مفاتیحالجنان نقل شده و با جمله «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة ...» آغاز میشود . دعای یادشده که از امام زمان علیه السلام نقل شده از جمله دعاهایی است که میتواند به ما تصویری روشن از شیعه منتظر ارایه دهد و ما را با انتظارات امام از شیعیانش آشنا کند .
3 - 3 . پیوند با مقام ولایت
حفظ و تقویت پیوند قلبی با امام عصر علیه السلام و تجدید دایمی عهد و پیمان با آن حضرت یکی دیگر از وظایف مهمی است که هر شیعه منتظر در عصر غیبتبر عهده دارد . بدین معنا که یک منتظر واقعی حضرت حجت علیه السلام با وجود غیبت ظاهری آن حجت الهی هرگز نباید احساس کند که در جامعه رها و بیمسؤولیت رها شده و هیچ تکلیفی نسبتبه امام و مقتدای خود ندارد .
این موضوع در روایات بسیاری مورد تاکید قرار گرفته است که در این مجال به برخی از آنها اشاره میکنیم:
در روایتی که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده آن حضرت در تفسیر این کلام خدای تعالی:
ای کسانی که ایمان آوردهاید، شکیبا باشید و دیگران را به شکیبایی فرا خوانید و مراقب و مواظب باشید و از خدا بترسید، باشد که رستگار شوید .
میفرمایند:
بر انجام واجبات صبر کنید و با دشمنانتان پایداری کنید، و پیوند خود را با امام منتظرتان مستحکم نمایید .
همچنین امام صادق علیه السلام در روایت دیگری که در تفسیر آیه مزبور وارد شده میفرمایند:
بر واجبات صبر کنید و یکدیگر را بر مصایب به صبر وادارید و خود را بر پیوند با امامان [و یاری آنها] ملتزم سازید .
روایات دیگری نیز به همین مضمون از امام جعفر صادق و امام موسی کاظم، علیهماالسلام، وارد شده است که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم .
اینکه میبینیم در روایتهای متعددی، امامان ما شیعیان خود را به تجدید عهد و بیعتبا امام زمان خود سفارش کرده و از آنها خواستهاند که در آغاز هر روز و حتی بعد از هر نماز واجب، دعای عهد بخوانند، همه نشان از اهمیت پیوند دائمی شیعیان با مقام عظمای ولایت و حجتخدا دارد .
یکی از مشهورترین دعاهای عهد، دعایی است که مرحوم سید بن طاووس آن را در کتاب ارزشمند مصباحالزائر به نقل از امام صادق علیه السلام روایت کرده و در ابتدای آن آمده است که:
هر کس چهل بامداد خدا را با این عهد بخواند، از یاوران قائم ما خواهد بود، پس اگر پیش از [ظهور] قائم از دنیا برود، خداوند تعالی او را از قبرش خارج میسازد [تا قائم را یاری دهد] . و خداوند به شماره هر کلمه [از آن] هزار حسنه به او عطا کند و هزار بدی را از او برطرف میسازد .
به دلیل اهمیت و اعتبار مضمون این دعای شریف در اینجا بخشی از آن را نقل میکنیم:
بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران زندگانیم، عهد و عقد و بیعتی را که از آن حضرت بر گردن دارم با او تجدید میکنم، که هرگز از آن عهد و بیعتبرنگردم و بر آن پایدار بمانم . بار خدایا! مرا از انصار و یاران آن حضرت و از مدافعان [حریم مقدس] او، و شتابندگان در پی انجام مقاصد او و اطاعتکنندگان از دستورات و نواهی او و حمایتکنندگان از [وجود شریف] او و سبقتجویان به سوی خواسته او و شهید شدگان در حضور او قرار ده .
دقت در عبارتهای بالا میتواند تصویری روشن از مفهوم عهد و پیمان با امام و حجت زمان به ما ارایه دهد .
آیا اگر هر شیعه منتظر در آغاز هر روز، با حضور و توجه، چنین عهد و پیمانی را با امام و مقتدای خود تجدید نماید، هرگز به رکود، ذلت و خواری و ظلم و بیعدالتی تن خواهد داد؟
آیا هرگز حاضر خواهد شد که به رضای مولا و سرور خود بیاعتنایی کند و تن به گناه و معصیت دهد؟ مسلما خیر . بدون هیچ تردیدی اگر در جامعهای چنین فرهنگی حاکم شود و همه تنها در پی رضای امام زمان خود باشند، آن جامعه هرگز دچار بحران فرهنگی، از خودبیگانگی، یاس و نومیدی و انحطاط نخواهد شد . این نکته نیز مسلم است که اگر همه منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد .
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است .
شیعیان با همدلی و همراهی دستبیعت و یاری به سوی مولا و سرور خود دراز کنند و بر نصرت او متفق شوند دیری نخواهد پایید که فرج مولایشان را درک خواهند کرد و برای همیشه از ظلمها و ذلتها رهاییخواهند یافت . چنانکه در توقیع شریفی که پیش از این نیز به بخشی از آن اشاره شد آمده است:
اگر شیعیان ما، که خداوند آنان را در اطاعتش یاری دهد، در وفای پیمانی که از ایشان گرفته شده یکدل و مصمم باشند، نعمت لقای ما از آنان به تاخیر نمیافتد و سعادت دیدار ما برای آنها با معرفت کامل و راستین نسبتبه ما تعجیل میگردد .
شیعیان منتظر علاوه بر دعای عهد میتوانند با بهرهگیری از دعاها و زیارتهای دیگری که مرتبط با امام عصر علیه السلام است، پیوند و ارتباط دائمی خود را با آن امام برقرار سازند که از آن جمله میتوان به دعای ندبه، دعای فرج، دعای زمان غیبت، استغاثه به امام زمان علیه السلام زیارت آلیاسین، زیارت امام عصر در روز جمعه، نماز امام زمان و ... اشاره کرد . دعا به امام زمان علیه السلام در قنوت و تعقیب نمازهای پنجگانه نیز میتواند در ایجاد ارتباط و انس بیشتر با آن حضرت مؤثر باشد . چشمانتظاران امام عصر علیه السلام همچنین میتوانند با حضور در مساجد و مکانهای مقدسی که منسوب به امام عصر علیه السلام است همچون مسجد جمکران در قم، مسجد سهله در نجف، سرداب مقدس سامرا و ... پیوند خویش را با آن حضرت روز به روز مستحکمتر نمایند .
4 - 3 . کسب آمادگی برای ظهور حجتحق
یکی دیگر از وظایفی، که به تصریح روایات، در دوران غیبتبر عهده شیعیان و منتظران فرج قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است کسب آمادگیهای نظامی و مهیا کردن تسلیحات مناسب هر عصر برای یاری و نصرت امام غائب است . چنانکه در روایتی که نعمانی از امام صادق علیه السلام نقل کرده، آمده است:
هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم علیه السلام [سلاحی] مهیا کند . هر چند یک تیر باشد; خدای تعالی هر گاه بداند کسی چنین نیتی دارد امید آن است که عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند [و از یاران و همراهانش قرار گیرد] .
در روایت دیگری مرحوم کلینی از امام ابوالحسن [موسی کاظم علیه السلام] نقل میکند که:
... هر کس اسبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالی که او منسوب به ماست، خداوند روزیش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواستههایش یاری کند .
همچنین مرحوم کلینی در الکافی از «ابوعبدالله جعفی» روایتی را نقل میکند که توجه به مفاد آن بسیار مفید است:
حضرت ابوجعفر محمدبن علی (امام باقر) علیهماالسلام، به من فرمودند: منتهای زمان مرابطه (مرزداری) (34) نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز فرمودند: ولی مرابطه ما مرابطهای است که همیشه هست ... .
علامه مجلسی در شرح این فرمایش امام علیه السلام میفرماید:
بر شیعیان واجب است که خود را بر اطاعت امام بر حق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاری نمودنش مهیا باشند .
شیخ محمد حسن نجفی نیز در کتاب جواهرالکلام در شرح روایت مزبور میفرماید:
مرابطه در این روایتبه معنای اراده انتظار فرج در تمام ساعات شبانهروز است، همچنانکه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است، نه مرابطه مصطلح در فقه .
شاید بتوان گفت که کلام صاحب جواهر نیز در نهایتبه همان کلام علامه مجلسی بر میگردد که فرمود: مرابطه در روایت مزبور به معنای آمادگی و مهیا بودن برای یاری امام منتظر است .
رمز اینکه شیعه باید هر لحظه آماده یاری امام خود باشد این است که زمان ظهور برای ما مشخص نیست و هر آن که اراده خداوند تعلق گیرد ممکن است ظهور واقع شود . بنابراین شیعیان باید همواره در حال آمادهباش به سر برند تا در موقع لزوم به فرمان امام خود برای مقابله با مستکبران و ظالمان جهان به پا خیزند .
با نگاهی به تاریخ شیعه میتوانیم به عمق باور مردم به موضوع ظهور و آمادگی همیشگی آنها برای این موضوع پی بریم . «ابن بطوطه» در سفرنامه خود مینویسد:
ندبه شیعیان حله برای امام زمان ... در نزدیکی بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد که بر در آن، پرده حریری آویزان است و آنجا را «مسجد صاحبالزمان» میخوانند . شبها پیش از نماز عصر، صد مرد مسلح با شمشیرهای آخته ... اسبی یا استری زینکرده میگیرند و به سوی مسجد صاحبالزمان روانه میشوند . پیشاپیش این چارپا، طبل و شیپور و بوق زده میشود . سایر مردم در طرفین این دسته حرکت میکنند و چون به مسجد صاحبالزمان میرسند، در برابر در ایستاده و آواز میدهند که:
«بسمالله، ای صاحبالزمان، بسمالله بیرون آی که تباهی روی زمین را فراگرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است که برآیی، تا خدا به وسیله تو حق را از باطل جدا گرداند ...» و به همین ترتیب به نواختن بوق و شیپور و طبل ادامه میدهند تا نماز مغرب فرا رسد ...
باید توجه داشت که نحوه آمادگی و مهیا بودن برای ظهور بستگی به شرایط زمان و مکان دارد و اگر در بعضی از روایات سخن از آماده کردن اسب و شمشیر برای ظهور ولی امر علیه السلام به میان آمده، و برای آن فضیلتبسیار برشمرده شده است، به این معنا نیست که اینها موضوعیت دارند، بلکه با قدری تامل روشن میشود که ذکر این موارد تنها به عنوان تمثیل و بیان لزوم آمادگی رزمی برای یاری آخرین حجتحق است و مسلما در این عصر بر شیعیان لازم است که با فراگرفتن فنون رزمی و مسلح شدن به تجهیزات نظامی روز، خود را برای مقابله با دشمنان قائم آل محمد، علیهمالسلام، آماده سازند . البته در حال حاضر به دلیل حاکمیت دولتشیعی و حکومت فقیه جامعالشرایط بر سرزمین اسلامی ایران این وظیفه در درجه اول بر عهده حکومت اسلامی است که در هر زمان قوای مسلح کشور را در بالاترین حد آمادگی نظامی قرار دهند تا به فضل خدا در هر لحظه که اراده الهی بر ظهور منجی عالم بشریتحضرت مهدی، عجلاللهتعالی فرجه، قرار گرفتبتوانند به بهترین نحو در خدمت آن حضرت باشند .
5 - 3 . ارتباط با فقها و مراجع تقلید
ما از یک سو میدانیم که در دوران غیبت هیچیک از احکام اسلام تعطیل نشده و باید تا آمدن امام عصر علیه السلام به همه آنچه اسلام از ما خواسته است عمل کنیم . و از سوی دیگر میدانیم که امکان دسترسی به امام معصوم علیه السلام و فراگرفتن مستقیم احکام دین از ایشان، برای ما وجود ندارد . حال در این شرایط چه باید کرد؟ آیا دست روی دستبگذاریم و به هیچیک از احکام اسلام عمل نکنیم یا به هر آنچه خود احتمال میدهیم درستباشد عمل کنیم؟ قطعا هیچیک از این دو راه ما را به مقصود نمیرساند . اما آیا امامان معصوم، علیهمالسلام، فکری برای شیعیان خود در زمان غیبت نکردهاند؟ در پاسخ این پرسش باید گفت که: ائمه، علیهمالسلام، تکلیف ما را در زمان غیبت و عدم دسترسی به امام معصوم مشخص کرده و به ما امر فرمودهاند که به فقهای جامعالشرایط مراجعه کنیم . چنانکه در روایتی که امام حسن عسکری علیه السلام از امام صادق علیه السلام نقل میکند چنین میخوانیم:
... اما هر یک از فقها که نفس خود را بازدارنده، دین خود را نگهدارنده، هوای خود را پسزننده و اوامر مولای خود را اطاعت کننده بود، بر عوام (مردم) لازم است که از او پیروی کنند و تنها بعضی از فقهای شیعه هستند که از این صفات برخوردارند نه همه آنها .
امام عصر علیه السلام نیز در یکی از توقیعات خود در پاسخ «اسحاق بن یعقوب» میفرماید:
... و اما در رویدادهایی [که در آینده] پیش میآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید; زیرا آنها حجتبر شما هستند و من حجتخدا برایشان .
چنانکه میدانید در طول 69 سال غیبت صغری; یعنی از سال 260 تا 329 ق . چهار تن از بزرگان شیعه به عنوان «نواب خاص» واسطه بین امام مهدی علیه السلام و مردم بودند . آنها پرسشهای علما و بزرگان شیعه و حتی برخی از مردم معمولی را با آن حضرت مطرح میکردند و ایشان نیز پاسخ آنها را میدادند . اما با پایان دوران غیبت صغری و آغاز دوران غیبت کبری دیگر کسی به عنوان نایب خاص معرفی نشد و مردم موظف شدند برای یافتن پاسخ پرسشهای دینی خود به راویان احادیث اهلبیت، علیهمالسلام، که همان فقهای جامعالشرایط بودند مراجعه کنند . از آن زمان به بعد فقها به عنوان نواب عام امام عصر علیه السلام مطرح شدند و رسالت هدایتشیعه را در عصر غیبتبر عهده گرفتند .
بنابراین بر همه منتظران امام عصر علیه السلام لازم است که بنا به فرموده امامان خود با پیروی از فقها و مجتهدان واجد شرایط، اعمال دینی خود را انجام دهند .
در زمینه امور اجتماعی و سیاسی نیز وظیفه مردم اطاعت از فقیهی است که از سوی بزرگان شیعه به عنوان «ولی فقیه» انتخاب شده است .
6 - 3 . دعا برای تعجیل فرج
یکی از وظایف مهمی که بنا به تصریح حضرت صاحبالامر علیه السلام بر عهده همه منتظران گذاشته شده، دعا برای تعجیل فرج است .
امام عصر علیه السلام در توقیعی که خطاب به «اسحاق بن یعقوب» صادر شده، میفرمایند:
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما همان است .
امام حسن عسکری علیه السلام نیز دعا برای تعجیل فرج را شرط رهایی از فتنههای دوران غیبت دانسته، میفرماید:
به خدا سوگند [او] غیبتی خواهد داشت که در آن تنها کسانی از هلاکت نجات مییابند که خداوند آنها را بر قول به امامتش ثابتقدم داشته و در دعا برای تعجیل فرجش موفق کرده است .
دعا برای تعجیل فرج از چنان اهمیتی برخوردار است که امام صادق علیه السلام میفرماید:
هر کس بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست و در فرج ایشان تعجیل کن» نمیرد تا قائم [ علیه السلام] را دریابد .
در روایت دیگری نیز آمده است که هر کس چنین کند خداوند شصتحاجت او را برآورده میسازد; سی حاجت از حوائج دنیا و سی حاجت از حوائج آخرت .
بنابراین همه شیعیان باید در طول شبانهروز، در اوقات نماز و در همه ایامی که در آنها دعا سفارش شده، دعا برای تعجیل فرج را به عنوان یک تکلیف و وظیفه مهم عصر غیبت فراموش نکنند . بلکه این دعا را بر همه دعاهای خود مقدم کنند تا خداوند به برکت این دعا آنها را آنها را از همه فتنهها و آشوبهای زمان غیبت در امان نگهدارد و همه گرفتاریها و غم و غصههای آنها را برطرف سازد .
7 - 3 . بزرگداشتیاد و نام حضرت مهدی علیه السلام
مؤمنان باید نام همه معصومین، علیهمالسلام، را بزرگ بدارند و جز با تعظیم و احترام از آنها یاد نکنند . اما در این میان امام مهدی علیه السلام جایگاه و شان ویژهای دارند; زیرا:
1 . ایشان امام عصر و زمان ما و حجتحی و حاضر و ناظر خداوند هستند;
2 . آن حضرت وارث همه فضایل و شایستگیهایی هستند که در خاندان رسالت وجود داشته است;
3 . آن امام احیاکننده مکتب اهلبیت، علیهمالسلام، بلکه احیاکننده دین و دینباوری در سراسر جهان هستند;
4 . ایشان، در بین امامان پیش از خود نیز از جایگاه ویژهای برخوردار بودند . تا آنجا که امام صادق علیه السلام در پاسخ کسی که از ایشان میپرسد: «آیا قائم علیه السلام متولد شده است» میفرماید:
خیر، اما اگر او را دریابم در همه ایام زندگانیام خدمتگزارش خواهم بود .
اما بزرگداشتیاد و نام امام مهدی علیه السلام مصادیق مختلفی دارد که ما در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) برپاخاستن به هنگام شنیدن نامهای آن حضرت
بر همه ارادتمندان حضرت مهدی علیه السلام لازم است که به هنگام شنیدن نامها و القاب آن حضرت، بویژه
برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که فرج شما همان است .
بر شیعیان واجب است که خود را بر اطاعت امام بر حق و انتظار فرج او ملتزم سازند و برای یاری نمودنش مهیا باشند .
نام مبارک «قائم» از جا برخیزند و نسبتبه امام خود ادای احترام کنند .
روایتشده است که روزی در مجلس حضرت صادق علیه السلام نام مبارک حضرت صاحبالامر علیه السلام برده شد، امام ششم به منظور تعظیم و احترام نام آن حضرت از جای خود برخاسته قیام فرمود .
همچنین نقل شده است: زمانی که «دعبل خزاعی» قصیده معروف خود در وصف اهلبیت، علیهمالسلام، را در پیشگاه امام رضا علیه السلام میخواند، آن امام با شنیدن نام حضرت حجت علیه السلام از جای برمیخیزد، دستخود را به نشانه تواضع بر سر میگذارد و برای تعجیل در فرج آن حضرت دعا میکند .
برخاستن به هنگام شنیدن نام امام مهدی علیه السلام میتواند به معنای اعلام آمادگی برای یاری و نصرت آن حضرت و همچنین اعلام درک حضور و شهود آن حضرت باشد .
ب) نکوداشت روزهای منسوب به آن حضرت
شیعیان باید در روزهایی مانند اعیاد چهارگانه اسلامی (فطر، قربان، غدیر و جمعه)، شب و روز نیمه شعبان به طور ویژه به یاد امام غایب خود باشند و با خواندن زیارت آن حضرت و خواندن دعاهایی مانند دعای ندبه، عهد، فرج و ... پیمان خود را با امامشان تجدید کنند .
ج) آغاز کردن هر روز با سلام به پیشگاه آن حضرت
منتظران امام مهدی علیه السلام باید که در آغاز هر روز و در تعقیب نماز صبح، سلام به مولای خود را فراموش نکنند و بسته به فرصت و وقتی که دارند با یکی از زیارتهای وارد شده و یا دعای عهد به امام خود عرض ارادت کنند تا هرگز یاد و نام آن حضرت از دلهایشان زایل نگردد .
با توجه به آنچه گفته شد اگر بخواهیم مفهوم انتظار در مکتب تشیع را در چند جمله بیان کنیم میتوانیم بگوییم که انتظار در مکتب تشیع حالت انسانی است که ضمن پیراستن وجود خویش از بدیها و آراستن آن به خوبیها، در ارتباطی مستمر با امام و حجت زمان خویش همه همتخود را صرف زمینهسازی ظهور مصلح آخرالزمان نموده و در جهت تحقق وعده الهی نسبتبه برپایی دولت کریمه اهلبیت، علیهمالسلام، با تمام وجود تلاش میکند .
4 . نقش سازنده انتظار
انتظار منجی موعود از سویی عاملی برای پایداری و شکیبایی در برابر سختیها و مشکلات عصر غیبت و از سویی دیگر عاملی برای پویایی، تحرک و آمادهباش همیشگی شیعیان است . براساس تعالیم ائمه معصومین، علیهمالسلام، منتظر باید هر لحظه آماده ظهور باشد و زندگی خود را چنان سامان دهد که هر زمان اراده خدا به ظهور تعلق گرفتبتواند با سربلندی در پیشگاه حجتخدا حاضر شود .
آنچه درباره نقش سازنده انتظار گفته شد تنها زمانی مفهوم خود را بدرستی باز مییابد که بدانیم در مذهب شیعه «منجی موعود» تنها به عنوان انسان برتری که در آخرالزمان زمین را از عدالت پر میسازد و انسانهای در بند را رهایی میبخشد مطرح نیست; بلکه در این مذهب او به عنوان تداومبخش رسالت انبیا، وارث اولیای الهی و در یک کلام «حجتخدا» بر روی زمین نیز مطرح است .
به اعتقاد شیعه حجتخداوند بر روی زمین از طرفی دلیل و راهنمای آشکار مردم به سوی صراط مستقیم و از طرف دیگر ملاک و معیاری است که انسانها میتوانند با رجوع به او میزان انطباق خود را با دین خدا بسنجند .
با توجه به این مفهوم آنکه در انتظار ظهور حجت استخود را مکلف میکند که تا همه مناسبات فردی و جمعیاش انعکاس انتظارش باشد;
به بیان دیگر تنها کسانی در زمان «ظهور» سربلندند که در زمان «غیبت» در جهت تامین رضایت مولایشان تلاش کرده باشند .
این معنا را بصراحت میتوان از قرآن و روایات استفاده کرد . در یکی از آیات قرآن کریم آمده است:
روزی که برخی نشانههای خدا آشکار شود، ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت . بگو چشم به راه باشید، ما نیز چشم به راهیم . (49)
در ذیل آیه یادشده، روایات متعددی به طریق شیعه و اهل سنت نقل شده که در آنها «روزی که برخی نشانههای خدا آشکار شود» به زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تفسیر شده است . (50)
از جمله در روایتی که از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه مزبور وارد شده، چنین آمده است:
مراد از نشانهها امامان هستند و آن نشانهای که انتظار کشیده میشود، قائم علیه السلام است . در آن زمان ایمان کسی که پیش از قیام آن حضرت با شمشیر، ایمان نیاورده برای او سودی نخواهد داشت، اگرچه به پدران آن حضرت که پیش از او بودند، ایمان آورده باشد . (51)
امام صادق علیه السلام در روایت دیگری آیه یادشده را چنین تفسیر میکنند:
[مراد از آن روز] زمان خروج قائم ماست که انتظارش کشیده میشود، آنگاه فرمود: ای ابابصیر! خوشا به حال پیروان قائم ما که در زمان غیبت او چشم به راه ظهور اویند و در زمان ظهورش او را پیروی میکنند . آنها دوستان خدا هستند که نه بیمناک میشوند و نه اندوهگین میگردند . (52)
در زیارت «الیاسین» نیز که از ناحیه مقدسه امام عصر علیه السلام نقل شده، با اشاره به آیه مذکور، خطاب به ائمه معصومین، علیهمالسلام، آمده است:
... رجعتشما [امامان] حق است و هیچ تردیدی در آن نیست، روزی که ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت . (53)
با توجه به این نکته که «رجعت» از رویدادهای مقارن با عصر ظهور امام مهدی علیه السلام استبروشنی میتوان نتیجه گرفت که آیه یادشده نیز در زمان ظهور تحقق مییابد .
نکتهای که از آیه و روایات یادشده استفاده میشود این است که هر کس باید تا پیش از آشکار شدن حجتخداوند چنان زندگی کند و خود و جامعهاش را چنان بسازد که بتواند به هنگام ظهور در پیشگاه آن حضرت پاسخگو باشد; چراکه در آن روز دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد .
در روایتی که پیش از این از حضرت صاحبالامر علیه السلام نقل کردیم، دیدیم که آن حضرت درباره وظایف شیعیان در زمان غیبت میفرماید:
پس هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما میشود، پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و ناخشنودی ما میگردد، دوری گزیند; زیرا فرمان ما بهیکباره و ناگهانی فرا میرسد و در آن زمان توبه و بازگشتبرای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمیبخشد .
با توجه به آنچه گفته شد در مییابیم که انتظار «حجت» انتظاری است زنده و پویا که در لحظه لحظه حیات آدمی جاری میشود و زندگی فردی و اجتماعی او را متحول میسازد .
موضوعات مرتبط: انتظار
راز سند پنجاه صفحه اي است كه در آن برنامه هايي براي در هم كوفتن اسلام و مسلمانان در مدت يك قرن آمده بود(97) به گونه اي كه پس از آن از اسلام تنها نامي باقي بماند. اين سند خطاب به مدير كل هاي وزارت و براي دست يابي به اين هدف تنظيم شده بود.
اين سند چهارده بند داشت و به من هشدار دادند كه از اين سند به كسي چيزي نگويم و آن را كاملاً پوشيده دارم تا مسلمانان به مفاد آن آگاه نشوند و براي رويارويي با آن چاره اي نينديشند. خلاصه اين سند به شرح زير است:
1- همكاري جدي با تزارهاي روسيه براي دست اندازي به مناطق اسلامي همچون بخارا، تاجيكستان، ارمنستان، خراسان و توابع آن و همكاري جدي با آنها براي دست يافتن به اطراف مناطق ترك نشين هم مرز با روسيه.
2- همكاري كامل با فرانسه و روسيه در برنامه ريزي همه جانبه براي در هم كوبيدن جهان اسلام از بيرون و درون. . .
4- برنامه ريزي براي پاره پاره كردن حكومت هاي اسلامي فارس و ترك به بيشترين پاره هاي ممكن. . . (بالكانيزه كردن امپراطوري عثماني) .
6- ساختن دين ها و مذهب هاي مختلف در كشورهاي اسلامي. . .
11- گسترش دايره دعوت به مسيحيت. . . »
جانشينان بهاء الله
«ميرزا حسينعلي» بهاء الله از همسراول خود پسري به نام عباس داشت و ازهمسر ديگرش نيز صاحب سه پسر شده بود. براساس توافقي كه در زمان حيات بهأالله انجام شد، قرار بود ابتدا عباس افندي، فرزند ارشد او، جانشين پدر شود و پس از او محمدعلي افندي، پسر بزرگ زن ديگرش، جاي او را بگيرد. اما با مرگ «بهاء الله » بين فرزندانش جدايي واختلاف افتاد و «محمد علي افندي» به همراه برادران و خواهرانش و پسرعموها همگي عليه عباس افندي (عبدالبهاء) پسر بزرگ بهاء الله شوريدندو زعامت او را گردن نگذاشتند. اما در نهايت او به جانشيني بهاء الله دست يافت و با عنوان
«عبدالبهاء » تا سال 1300 شمسي رهبري فرقه ضاله بهائيت را در دست داشت. «عباس افندي» روحيه اي محافظه كار داشت و همواره خود را «غلام بهاء» مي خواند. وي بشدت وابسته بود و هر روز خود را در ظل حمايت يك دولت قرار مي داد. او درابتدا وابسته به «روسيه تزاري» بود و از حمايت و پشتيباني اين دولت نهايت بهره برداري را مي كرد. زيرا دولت روسيه نخستين كشوري بود كه مرزهاي خود را به روي بهائيان گشود و با كمك هاي خود باعث ايجاد اولين معبد و «مشرق الاذكار» آنها در شهر «عشق آباد» شد.
وابستگي به روسها به هيچ وجه نزد بهائيان زشت و مذموم نبود. تا آنجا كه «عبدالبهاء» با تمام وجود در خدمت اهداف استعماري اين دولت قرارداشت و حتي براي آنها جاسوسي مي كرد. ماجراي جاسوسي رهبر بهائيان درجريان يك تحقيق آشكار شد و تا آن حد موجب خشم مقامات دولتي عثماني قرارگرفت كه جمال پاشا فرمانده كل قواي اين كشور تصميم به اعدام او گرفت. دراين زمان دولت انگلستان به صورت علني به حمايت از بهائيان برخاست و لرد بالفور - وزيرامورخارجه بريتانيا وصادركننده اعلاميه معروف «بالفور» پيرامون تشكيل دولت اسراييل - طي تلگرافي از ژنرال آلن بي فرمانده قواي انگليس در فلسطين خواست تا با تمام توان به حمايت از عبدالبهاء برخيزد.
عبدالبهاء تا سال 1917 و پيروزي انقلاب كمونيستي در پناه روس هاي تزاري بود و پس از آن خود رابه دامان انگليسي ها انداخت. به طوري كه وقتي نيروهاي انگليس دولت عثماني را در جنگ اول جهاني شكست دادند و وارد فلسطين شدند، فوراً «عبدالبهأ» را مورد لطف قرارداده و به او نشان عالي «پهلواني»- كه در شمار نشان هاي مهم دولت انگليس است - اعطا كردند و به خاطر خدماتش به دولت انگليس به وي لقب «سر» بخشيدند. از رهگذر اعطاي اين نشان و لقب بود كه عبدالبهاء لوح ويژه اي به زبان عربي درمدح انگلستان صادر كرد و ژرژ پنجم پادشاه وقت اين كشور را دعا نمود. متن ترجمه اين لوح به شرح زير است:
«بارالها سراپرده عدالت در اين سرزمين برپا شده است و من تو را شكر و سپاس مي گويم. . . پروردگارا امپراتوربزرگ ژرژ پنجم پادشاه انگلستان را به توفيقات رحماني ات مؤيد بدار و سايه بلند پايه او را براين اقليم جليل (فلسطين) پايدار ساز. . . »
در اين ايام، اندك اندك حركت هاي استعماري در كشورهاي مسلمان آغاز شده بود و مردم اين كشورها تلاشهايي را براي رهايي آغاز كرده بودند. به دنبال آغاز اينگونه تحركات ضداستعماري در شمال افريقا و كشورهاي مستعمره فرانسه بود كه دولت فرانسه هم با هدف ايجاد اختلاف بين مسلمانان، از عباس افندي (عبدالبهأ) درخواست مي كند تا گروهي از مبلغين بهايي را براي تبليغ بهائيت به كشورهاي «الجزاير» و «مراكش» و «تونس» وجزاير مسلمان نشين اطراف افريقا اعزام دارد. او تلاش زيادي در راه گسترش اين فرقه استعماري به كاربرد و مبلغيني را به نقاط مختلف جهان ازجمله امريكا فرستاد. از او نوشته هايي بجاي مانده كه از سوي بهائيان باعنوان «مكاتيب» چاپ شده است.
عبدالبهاء در سال هاي آخر عمر سفرهايي به آمريكا و اروپا كرد. او كه پس از انگليس خود را وامدار استعمارجديد مي دانست، در سفر به آمريكا خطاب به جمعي از دزدان انسان نما و اتو كشيده آمريكايي آنها را براي غارت منابع ايران چنين دعوت كرد:
«از براي تجارت و منفعت ملت آمريكا، مملكتي بهتر از ايران نه، چه كه مملكت ايران مواد ثروتش همه در زير خاك پنهان است، اميدوارم كه ملت آمريكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهر گردد. »
عبدالبها در سال 1300 هجري شمسي مرد و او را در «عكا» واقع در فلسطين اشغالي دفن كردند.
شوقي رباني
عباس افندي هنگام مرگ فرزند پسرنداشت. پس از مرگ او با قرارتازه اي كه گذاشته شده بود، رهبري بهائيان به نوه دختري او كه شوقي افندي نام داشت رسيد و وي بانام شوقي رباني سركردگي فرقه ضاله بهائيت را در دست گرفت. شوقي افندي كه بهائيان وي را «شوقي رباني» مي خوانند، در سال 1314 قمري به دنياآمد. پدرش ميرزا هادي شيرازي و مادر او ضيائيه دختر بزرگ «عباس افندي» است. شوقي افندي پس از مرگ عباس افندي وصيت نامه اي را بين «اغنام الله» (پيروان بهأ) توزيع كرد وخود راجانشين عبدالبهاء خواند، اما عده اي از بهائيان به سركردگي احمد سهرابي آن را تقلبي و ساختگي خواندند و اين گروه تحت عنوان «سهرابيان» از بهائيان انشعاب كردند.
موضوعات مرتبط: فرقه ها
دو سال و نیم پیش از این بود که وزیر دارایی وقت انگلیس ، طی سخنانی در مؤسسه پژوهشی "چتم هاوس" لندن از تخصیص بودجه سالیانه پانزده میلیون پوند برای راه اندازی و اداره شبکه تلویزیونی فارسی زبان بی.بی.سی سخن گفت.
وزیر سابق دارایی بریتانیا در این سخنرانی گفت که این بودجه پس از آن تخصیص داده شد که طرح راه اندازی این شبکه تلویزیونی را مدیران ارشد بی بی سی ریخته و به تأیید هیئت امنا و وزارت خارجه بریتانیا رساندند.
تخصیص بودجه از سوی دولت بریتانیا برای یک رسانه که می خواهد بر روی مخاطبین ایرانی خود کار روانی متراکم کند،آنقدر شبهه زا بود که وزیر دولت بریتانیا هم متوجه آن شود و برای رفع آن تدبیر کند.
خصوصا این مساله زمانی اهمیت خود را نمایان می کرد که مقامات بریتانیا کینه قدیمی مردم ایران را از "سیاستهای انگلیسی" به یاد می آورند.
در این رابطه وزیر دارایی بریتانیا در سخنرانی خود اما ادعای جالبی مطرح کرد و گفت که تلویزیون فارسی بی بی سی اگر چه قرار است بودجه دولتی بگیرد اما در سیاستهای خبری خود "کاملاً مستقل" از دولت بریتانیا عمل کند.
این در حالیست که بنگاه خبری بی.بی.سی تجربه مشابهی را درحوزه رسانه های صوتی سالهاست تجربه می کند.
اما تحقیقات نشان می دهد رادیو فارسی زبان بی.بی.سی دقیقا با نفوذ مستقیم بهائیان ایرانی تبار راه اندازی شده و در طول این سالها سعی کرده زمینه روانی را برای اجرای سیاستهای دولت بریتانیا در ایران فراهم کند.
این درحالیست که حتی در دوره اخیر هم نفوذ بهائیان در این رسانه کمتر نشده و همچنان محوری است.
سیاستهای این رسانه در دوره پیش از ملی شدن صنعت نفت به وضوح علیه منافع ملت ایران در ملی شدن این صنعت و به نفع حاکمیت بریتانیا بوده است.
پس از انقلاب نیز رادیو فارسی زبان بی.بی.سی تلاش کرده تا نقش محوری رسانه های اپوزیسیون نظام را از آن خود کند.
اکنون اگرچه از پشت پرده راه اندازان و سیاستگزارن این شبکه تلویزیونی اطلاعات دقیقی در دست نیست اما نگاهی به پرونده نسخه رادیویی وابسته به این بنگاه می تواند رمز گشایی از آنچه ناگفته است و احتمالا مخفی خواهد ماند،نماید.
پشت پرده هایی که با توجه به تمرکز رهبری بهائیان در سرزمین فلسطین اشغالی، از ارتباط وثیق بی.بی.سی فارسی ،رژیم صهیونیستی و اپوزیسیون سیاسی نظام پرده بردارد.
این مطلب قصد دارد به این سوال اساسی و ریشهای پاسخ بدهد که با توجه به تصدی امور بخش فارسی بیبیسی از بدو تاسیس آن توسط یکی از رهبران بهائیت، تاثیر بهائیت در بیبیسی فارسی تا چه حدی است و آیا این رسانه را میتوان تریبون فارسیزبان بهائیان دانست؟
* * *
رادیوی فارسی بیبیسی برای مقابله با تبلیغات رادیو فارسیزبان برلین آلمان و همچنین برای زمینهچینی و توجیه اشغال نظامی ایران توسط نیروهای نظامی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی تاسیس شد که از چند ماه پیش از شروع به کار این رادیو، متفقین در تدارک انجام آن بودند و در واقع رادیو فارسیزبان را با این هدف تاسیس کردند که چهره مثبتی از اقدام آینده خود در افکار عمومی مردم ایران ایجاد کنند.
رادیو فارسی بیبیسی در دوم دی ماه 1319یعنی درست هشت ماه قبل از حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 آغاز به کار کرد.
اما نکتهای دیگری که در موضوع راهاندازی رادیو فارسی بیبیسی اهمیت دارد تصدی مسئولیت "حسن موقر بالیوزی" (1980- 1908میلادی) از رهبران سرشناس بهائیان در رادیو فارسی زبان بیبیسی بود که بر اساس اسناد داخلی آرشیو سرویس جهانی بیبیسی، با دخالت وزارت خارجه صورت گرفته است.
از آن پس، تجربه نشان داد که چه در مساله تاثیرگذاری بهائیان در سیاستگذاری بخش فارسی، چه در مورد جذب ناراضیان مستاصل سیاسی ایرانی و چه در مورد مداخلات وزارت خارجه بریتانیا در سیاستگذاریهای این رسانه البته با بازنگریها و فراز و فرودهایی، حکایت همچنان باقی است.
یکی از مواردی که چه مسئولان سرویس جهانی بیبیسی و چه گزارشگران تاریخ بخش فارسی آن، خواسته یا ناخواسته، از کنار آن گذشته و یا آن را بسیار کم رنگ نشان دادهاند، حضور و تاثیر انکار نشدنی حسن موقر بالیوزی و دیگر بهائیان در یک دوره طولانی در سطوح جدی و سیاستگذاری این رسانه است.
بالیوزی نخستین کسی بود که در ابتدای تاسیس بیبیسی فارسی از آن رادیو برای مخاطبان سخن گفت . وی از اعضای خاندان افنان و از اقوام نزدیک "میرزا علی محمد باب" و فرزند "محمد علی (محمود) موقرالدوله بالیوزی" حاکم پیشین بوشهر و وزیر فواید عامه و تجارت در کابینه کودتای سید ضیاءالدین طباطبایی در اواخر 1299 و اوایل 1300 شمسی بود. بالیوزی در شرایطی به استخدام بیبیسی درآمد که چند ماهی قبل از آن به عضویت مجمع ملی بهائیان موسوم به "رضوان" درآمده بود.
بالیوزی چند سال بعد از تاسیس بخش فارسی، به عنوان نزدیکترین مشاوران "شوقی افندی ربانی" آخرین رهبر شناخته شده بهائیان جهان، در سال 1956 به عنوان به اصطلاح یکی از ایادی امرالله، به قول پیروان آن کیش، منصوب شد که به منزله عضویت در بالاترین شورای اداری و دینی بهائیت (تقریباً معادل کاردینال ارشد در مذهب کاتولیک) است. بالیوزی علاوه بر نگارش حدود ده اثر با موضوع تاریخ و تبلیغ بهائیت، سالها رییس "محفل ملی معنوی بهائیان" جزایر بریتانیا بود که این سمت به منزله ریاست کل اداری و اجرایی بهائیان بریتانیا محسوب میشد. وی در طول حدود دو دهه کار در بیبیسی فارسی، عملاً به یکی از افراد کلیدی و به شدت تاثیرگذار این شبکه تبدیل شد.
بالیوزی در این مدت با همه قوا هم به امور رسانه اشتغال داشت و هم به امورات دینی خود؛ و از این طریق ثابت کرد که مسئولان بیبیسی دستکم در بخش فارسی، نسبت به منشور خود درباره ضرورت حفظ بیطرفی دبیران، تهیهکنندگان و کارکنان در زمینه سیاسی و دینی، پایبند نیستند.
حضور چشمگیر بهائیان در سطوح مختلف سرویس جهانی بیبیسی از مدیریتهای کلان آن شبکه به پایین، ضمن تاثیرگذاریهای نامحسوس پنهان خود در لایههای زیرین این شبکه، گاه نمودهای آشکاری نیز داشته که از آن میان میتوان به مصاحبه کاملاً تبلیغاتی و فرمایشی با "مری مکسول" (ملقب به روحیه خانم) بیوه شوقی افندی رهبر سابق بهائیان، در تاریخ 18 آگوست 1981 اشاره کرد.
تهیه رپرتاژ آگهیهای گزارشگونه، منحصر به سالهای گذشته در بیبیسی نبوده و انتشار اخبار و گزارشهای متعدد در این موضوع نشان دهنده تدوام این سیاست و استفاده بیبیسی از کارت بهائیت علیه ایران است. در این باره برای نمونه میتوان به مجموعه گزارشهای متعدد جانبدارانه و آگهیگونه خبرنگاران اعزامی بخش فارسی در اسراییل و درباره مراکز مختلف بهائی در عکا و دیگر سرزمینهای فلسطینی اشاره کرد که در ماه می 2007 برای رادیو و وب سایت بیبیسی فارسی تهیه شد. در این مطالب، گزارشگران اعزامی بخش فارسی بیبیسی، حکومت ایران را به بهائیستیزی و یهودیستیزی متهم کردند.
با بررسی موضوعات، عناوین و محتوای این قبیل نوشتهها تعجب نخواهیم کرد اگر بدانیم که همه گزارشگران اعزامی و تهیهکنندگان این قبیل آگهیهای گزارشگونه در عکا و دیگر شهرهای آن خطه، به سرعت راه ترقی را در بیبیسی فارسی پیمودند و همه آنها در تغییر و تحولات اخیر این شبکه، ارتقای رتبه یافته و از هم اکنون جایگاه بالایی در تلویزیون در آستانه تاسیس آن یافتهاند.
با توجه به تصدی بخشهای مختلف بیبیسی فارسی از سوی بهائیان متنفذ و سرشناس، معلوم نیست چگونه میتوان این ادعای مدیران سرویس جهانی بیبیسی مانند "بهروز آفاق" و "عنایت فانی" را در مورد استقلال عمل تحریریه و تاثیر نپذیرفتن از جریانات بیرونی قبول کرد. واقعیت این است که بهائیان امروز در جهان هیچ رسانهای مورد اعتمادتر از بیبیسی فارسی برای خود سراغ ندارند چرا که این رسانه به دستاویزی برای اعمال سلایق و ابراز بدعتهای دینی این گروه تبدیل شده است.
موضوعات مرتبط: فرقه ها
قدیما یادش بخیر ....
وقتی بهترین اسباب بازی هامون، لوکس یا خریدنی نبود ...
وقتی یه لاستیک کهنه ی دوچرخه و یک تکه چوب ، تمام روزمون رو پر از شادی و شور و نشاط میکرد
گاهی با تعجب از خودم می پرسم اون روزها کجا رفت ....
هنوز باورم نمیشه اون روزها دیگه بر نمیگرده ...
موضوعات مرتبط: جملات زيبا
برچسبها: قدیما یادش بخیر , جملات زیبا , جملات زیبا قدیما یادش بخیر , جملات زیبا دلتنگی و تنهایی
ره توشه هاي جاده ي سبز زندگي - مخصوص آقايان (2)
شناخت تفاوت ها و احترام به آن
قال علي(ع):
انهنَّ امانة الله عندکم فلا تضاروهنّ و لاتعضلوهنّ.
زنان در نزد شما امانت الهي هستند پس به آنان زيان نرسانيد و آنها را تنها نگذاريد.
امام صادق(ع) فرموده اند:
خدا رحمت کند بنده اي را که رابطه ي بين خود و زنش را نيکو کرده است.
همه ي ما به اين موضوع واقفيم که مردان و زنان از لحاظ جسمي و روحي با هم متفاوتند، همان گونه که در خلقت ظاهري با هم تفاوت دارند در مسايل روحي و رواني نيز از يکديگر متمايزند. اما هنگامي که يک ازدواج صورت مي گيرد و زن و مردي زندگي مشترکي را شروع مي کنند، هر يک از آنها به کلي فراموش مي کنند که با ديگري متفاوتند و اين تفاوت ها هم بسيار است.
هر يک گمان مي کند اگر طرف مقابل دوستش دارد بايد همان گونه باشد که او مي خواهد. لذا سعي در تغيير طبيعت و فطرت ديگري مي نمايد تا او را به دلخواه خويش در آورد و به اين خاطر روابط متشنج مي شود و فرصت گفت و گوي صميمي و دوستانه از بين مي رود.
در مقالات بعدي مبحثي را به «پذيرش همسر» اختصاص داديم و به خانم ها توصيه کرديم همسران خود را همان گونه که هستند بپذيرند. در اين قسمت نيز به آقايان يادآوري مي کنيم که زنان با مردان تفاوت هاي اساسي دارند. اين تفاوت ها را بشناسيم و به آنها احترام بگذاريم.
يکي از بزرگ ترين تفاوت هاي بين زن و مرد، اين است که هر کدام از آنها چگونه با فشارهاي روحي کنار مي آيند و در برخورد با مشکلات چگونه عمل مي کنند و به چه نحوي عکس العمل نشان مي دهند.
در اين گونه مواقع مردها شديداً در خود فرو مي روند و گوشه گير مي شوند، در صورتي که زن ها با هيجاني فزاينده غرق در مسئله مي شوند و خود را گرفتار مي کنند.
زماني که مشکل يا فشاري بر مرد وارد مي شود، او بسيار ساکت مي شود و در خود فرو مي رود تا بتواند راه حلي پيدا کند. اما بر عکس زن از طريق صحبت کردن با جزئيات بسيار راجع به مشکلش به آرامش مي رسد.
وقتي که مشکلي براي زني پيش مي آيد، او فقط به يک شنونده نياز دارد که بدون قضاوت و بدون ارايه ي راه حل، با دلسوزي به احساسات و گفته هاي او گوش کند.
وقتي که همسر شما از موضوعي ناراحت و کلافه است، به گرمي به سخنان او گوش دهيد و اصلاً سعي نکنيد که مشکل گشايي نماييد و يا مسئله ي او را کوچک و بي اهميت جلوه دهيد، بلکه فقط با دلسوزي و تاييد، حرف هايش را بشنويد؛ اين موقع است که زن احساس حمايت مي کند و خشنود و راضي مي شود.
صحبت کردن «نياز» يک زن است و مرد هنگامي در روابط خود با همسرش موفق است که به اين «نياز» احترام بگذارد.
قال رسول الله(ص):
خيرکم خيرکم لنسائکم.
خوب ترين شما آن کسي است که با همسر خود نيکو رفتار کند.
پس به اين موضوع توجهي عميق و اساسي داشته باشيم که زماني زن احساس مي کند از طرف همسرش مورد احترام و پذيرش قرار گرفته، که شوهرش شنونده اي خوب براي سخنان و احساسات او باشد.
اين گونه است که زن، احساس اعتماد و امنيت مي کند و از عشق همسرش مطمئن مي گردد و حس مي کند که مورد احترام قرار گرفته و زماني که زن احساس احترام کند، برايش آسان تر است که از مرد آن طور که در خورش باشد قدرداني نمايد .
بدانيم فوايد دنيوي و اخروي نيز از قبل روش هاي پسنديده ي رفتاري نصيبمان خواهد شد. چنان که در روايت است:
قال رسول الله(ص)
جلوس المرء عند عياله أحب الي الله تعالي من اعتکاف في مسجدي هذا.
نشستن مرد نزد زنش نزد خداي متعال محبوب تر است از اعتکاف او در مسجد .
الامام صادق(ع)
من حسن بره باهله زادالله في عمره.
هر که به خانواده اش نيکي کند خداوند بر عمرش بيفزايد.
و عنه: من حسن بره اهل بيته زيد في رزقه.
کسي که نيکي و نيکوکاريش با زن و فرزند مطلوب باشد، به رزقش اضافه مي شود.
و حسن الخلق يزيد في الرزق.
اخلاق خوب روزي را اضافه مي کند.
موضوع ديگري که در تفاوت زن و مرد مطرح است، مساله ي چرخه ي طبيعي احساسات زن است. زنان هم چون امواج دريا متلاطم و متغيرند، زماني سرشار از عشق و گاهي غمگين. با شناخت اين بعد از وجود زن، راحت تر مي توان با احساسات او کنار آمد و او را درک کرد. انتظار اشتباهي است که از يک زن توقع داشته باشيم هميشه سرحال و خوشحال باشد، چرا که به روال طبيعي، او داراي فرود و فراز احساس مي باشد و نمي تواند به طور ثابت، يک رفتار هميشه شاد ارايه دهد.
با پذيرش اين موضوع مي توان به يک زن کمک کرد تا با آرامش، روند فطري چرخه ي احساسات خود را طي کند و به سلامت روحي و رواني دست يابد. شنونده بودن و توجه به سخنان و عواطف زن، تاثير شگرفي در گذراندن آرام اين مراحل دارد و بکار بنديم اين کلام امام صادق(ع) را که:
الامام الصادق(ع):
المومنون خدم بعضهم لبعض، يفيد بعضهم بعضاً.
مومنان خدمتکار يکديگرند و به يکديگر سود مي رسانند.
در مقاله ي بعد به بحث«خوش خويي واخلاق پسنديده ي مردان» مي پردازيم.
ادامه دارد...
موضوعات مرتبط: روان شناسی
هنگامي كه يك مرد و يك زن با يكديگر برخورد مي كننـد در
واقـع دو دنياي متـفاوت با يكديگر روبرو شده اند. آنـها داراي
ارزشها، الويت هـا و عادات متفاوتي مي باشند. در زير بـه
تفاوتهاي بيولوژيكي و روانشناسي مردوزن ميپردازيم:
تفاوتهاي بيولوژيكي
1- نـه تـنـها سـاخـتـار مغز زنان و مردان با يكديگر متفاوت
مي باشد، بلكه مـردان و زنان از مغزشان بطـرز مــتفاوتي
استفاده ميكنند. در مغز زنان اتصالات و ارتباطات بيشتري
بين دو نيمكره چپ و راست وجود داشـته كـه بـه آنــها اين
توانايي را مي دهد تا از مهارت گفتاري بهتري نسبت به مردان برخوردار باشند. از طرف ديگر در مردان ارتبـاط كمتري بين دو نيمكره مغزشان وجود داشته و به آنها اين قابليت را ميدهد تا داراي مهارت بيشتري در استدلالهاي انتزاعي و هوش ديداري-فضايي باشند.
2- بيشتر عادات مردان و زنان را مي توان توسط نقش آنها در روند تكامل توضيح داد. بـا وجود آنكه شرايط زندگي تغيير كرده باز هم زنان و مردان تمايل دارند از برنامه بيولوژيكي خـود پيـروي كننـد. مـردان قـادر هستـند تــا مسير حركت خود را بخاطر بسپارند. زيـرا در گذشته مردان مي بـايـست شـكـار خـود را رديـابـي كـرده و آن را گـرفتــه و بـه خـانــه باز ميگرداندند در حالي كه زنان داراي ديد محيطي بهتري ميباشند كه بـه آنـها كمك ميـكند اتفاقات پيرامون مـنـزل خـود را زيـر نـظـر گـرفـتـه و خـطـر در حـال نـزديـك شدن به خانه را شنـاسايي كنند. مـغز مــردان براي شكار كردن برنامه ريزي شده كه حـوزه ديد محدود و بـاريـك آنـها را توجـيـه مـي كند امـا مـغـز زنـان قـادر اسـت دامـنـه اطـلاعات وسيـعتري را رمزگشايي كند.
3- مـردان صداهاي گوشخراش، دست دادن محكم و رنگ قرمز را ترجيح ميدهند. مـردان در حل مسائل فني بهتر مي باشند. زنان داراي گوش تيزتري ميباشند و هنـگام صحبت كردن از واژه هاي بيشتري استفاده مي كنند و در تكمـيل و اتـمام وظـايف بطور مستقل بهتر از مردان مي باشند.
4- هنگامي كه مردان وارد اطاق مي شوند بدنبال راه خروج ميگردند، خـطـر احـتمالي را برآورد كرده و راههاي گريز را مي سنجد. در حاليكه زنان به چهره ميهمانان توجه ميكنند تا پـي ببرند كه ميـهمانـان چه كساني بوده و چه احساسي دارند. مردان قادر ميباشند تا اطلاعات را طبقه بندي كرده و در مغزشان ذخيره كنند. زنـان تمايل دارند تا اطلاعات را بارها و بارها در مغزشان مرور كنند. هنگامي كه زنان مشكلاتشان را بـا مـردان در ميان مي گذارند دنبال راه حل نميگردند آنها تنها نياز دارند تا فردي به حرفهايشان گوش دهد.
تفاوتهاي روانشناختی
1- مردان موقعيتها و اوضاع را بطور كلي درك ميكنند و تفكر كلي و جـامع دارند در حالي كه زنان موضعي مي انديشند و بروي جزئيات و نكات ظريف تمركز مي كنند.
2- مردان سازنده و خلاق مي باشند. آنـهـا ريسك پذيـر بـوده و بـدنبال تجربه هاي جديد مي باشند در حالي كه زنان با ارزشترين اطلاعات را برگزيده و آن را به نسل بـعد انتقال مي دهند.
3- مردان در تفكرات و اعمالشان استقلال دارند در حالي كه زنـان تـمـايل دارند از عقايد پيشنهادي ديگران پيروي كنند.
4- ارزيابي زنان از خودشان در سطح پايينتري از مردان مي بـاشد. زنـان تـمايل دارند از خودشان انتقاد كنند در حالي كه مردان بيشتر از عملكرد خودشان رضايت دارند.
5- مردان و زنان داراي معيارهاي متفاتي براي رضايتمندي در زندگي مي باشند. مردان براي شغل مناسب و موفقيت در كارها و زنان به خانواده و فرزندان ارزش قائل ميباشند.
6- مردان نياز مبرمي دارند تـا بـه اهـدافشـان جـامـه عـمـل بـپـوشانـند اما زنان رابطه با ديگران را در درجه نخست اهميت قرار مي دهند.
7- مردان دو برابر زنان بيمار مي شوند البته زنان نيـز بـيشتر بـه سـلامتـي خود اهميت ميدهند.
8- زنان درد و كار يكنواخت را بهتر از مردان تحمل مي كنند.
9- بر خلاف تصور عام مردان بيـشتر از زنـان حـرف زده و بيشـتر سـخنــان ديگران را قطع ميكنند.
10- مردان و زنان داراي حس حسادت يكسان بوده اما مردان بهتر ميتـوانند اين حس را پنهان سازند
موضوعات مرتبط: روان شناسی
همه ي شما حتماً مي دانيد که وقتي صحبت از شيوه ي برقراري ارتباط مي رسد، خانم ها و آقايان کاملاً روي طول موج هاي مختلفي قرار گرفته اند. يك مجله در ماه اين مشکل ديرينه را از ديدگاهي بسيار جديد و جالب بررسي کرده است. نويسنده ي اين مطلب با يك روانشناس مصاحبه اي انجام داده است. تحقيقات وي نشان مي دهد که تفاوت هاي بين روش ها و سبک هاي برقراري ارتباط در خانم ها و آقايان، فراتر از اجتماعي شدن محض است، و به نظر مي رسد که ريشه در ساخت جنسيتي آنها داشته باشد.
او اولين بار وقتي متوجه اين مسئله شد که نوارهاي ويدئويي را که توسط محقق ديگري گرفته شده بود و در آن از دوستان نزديک خواسته شده بود که با هم گفتگويي را آغاز کنند، بررسي ميکرد. برخلاف دخترها، پسرها از اين درخواست احساس ناراحتي ميکردند. دخترها در تمام گروههاي سني وقتي با هم روبه رو مي شدند، فوراً شروع به صحبت ميکردند، و گفتگو را با حل مشکل يکي از دخترها به پايان مي رساندند. از طرف ديگر پسرها، به موازات هم مي نشستند و از يک بحث به بحث ديگري مي پريدند و همه ي گفتگوها حول قرارهايي که مي خواهند با هم بگذرانند مي چرخيد.
وي مشاهده کرد که، "براي مردها، گفتگو راهي براي استحکام بخشيدن به وضعيت و مقام خود در گروه است. آنها براي حفظ آزادي و استقلال خود گفتگو مي کنند. از طرف ديگر خانم ها، براي ايجاد صميمت و نزديکي صحبت و گفتگو ميکنند. براي آنها حرف زدن ذات و جوهره ي صميميت است، از اينرو دوستي نزديک و صميمي براي آنها به معناي نشستن کنار هم و صحبت کردن است. براي پسرها، فعاليت ها و انجام کارها با يکديگر مهم است. نشستن و حرف زدن تنها جزء ضروريات دوستي نيست."
حتي از اين مشاهدات ساده نيز، کاملاً مشخص است که چرا زن ها و مردها در صحبت کردن با يکديگر اينقدر مشکل دارند. زن ها با صحبت کردن با دوستان و عاشقان خود، احساس نزديکي و صميميت ايجاد مي کنند. مردها از گفتگو در اين راه بهره نميگيرند، به همين خاطر است که نمي فهمند که خانم ها چرا اينقدر پشت سر هم حرف ميزنند و حرف مي زنند و ...در نتيجه بسياري از مردها به روشي صداي زنها را قطع مي کنند.
مردها از روش ها گفتگوي مختلفي که زن ها براي ايجاد صميمت بين خود استفاده ميکنند، کاملاً گيج و مبهوت هستند. يکي از اين روش ها "گفتگوي مشکلات" است. او ميگويد، "براي خانم ها صحبت درمورد مشکلات جوهر ارتباط است. من مشکلاتم را با شما درميان مي گذارم، و شما نيز همينطور، درمورد مشکلات خودتان با من صحبت مي کنيد. و اين دليل نزديکي ماست. اما مردها، حرف زدن درمورد مشکلات را براي گرفتن توصيه مي دانند. از اينرو با يک راه حل به آن پاسخ مي دهند." و پيداست که وقتي مردها با چنين روشي به دردل خانم ها درمورد مشکلاتشان پاسخ مي دهند، زن تصور خواهد کرد که او قصد کوچک کردن مشکل او و يا کم کردن شر او از سرش را داشته است.
در چشم زن، مرد از درِ حمايت و پشتيباني برمي آيد، چون مردها فقط براي گرفتن راه حل درمورد مشکلاتشان با هم بحث مي کنند. مرد فکر نمي کند که زن با مطرح کردن مشکلاتش براي وي قصد نزديک شدن بيشتر به او را داشته است. به خاطر اين تفاوت ها، بيشترين شکايتي که مردها از زن ها دارند اين است که، "زن ها مدام شکايت ميکنند، و اصلاً هم کاري براي حل آن نمي کنند. مردها ذات شکايت کردن خانم ها را درک نکرده اند."
از اين شيوه هاي مختلف، نکته ي جالبي برداشت مي شود: زن، که به دنبال ايجاد نزديکي و صميميت با مرد خود است، با او درمورد مشکلات خود صحبت مي کند. او از آن مرد انتظار دارد همانطور پاسخگو باشد که دوستان دخترش پاسخگو بودند و با او درمورد مشکلات خودش حرف بزند. اما مرد، اين گفتگوها به خاطر گرفتن توصيه و راه حل تلقي مي کند، نه صميميت. او مشکل را بررسي کرده و يک راه حل ارائه مي دهد، همانطور که دوستان پسرش سابقاً براي او مي کرده اند. اما وقتي زن باز هم صحبت درمورد اين مشکلات را ادامه مي دهد، گويي توصيه ي او را ناديده گرفته است، ابتدا کاملاً گيج و مبهوت و بعد عصباني مي شود. مرد مطمئن مي شود که زن ها فقط درمورد هيچ و پوچ حرف مي زنند. و زن هم تصور خواهد کرد که مردش هيچ احساسي به او ندارد چون طوري با او صحبت نمي کند که احساس نزديکي کند.
زن ها بايد بدانند که گفتگوي مردها فقط به خاطر موقعيت است. يکي از اصلي ترين اهداف حيوانات نر در زندگي زوج گيري است. براي اين منظور آنها بايد آنقدر قوي و نيرومند باشند تا بتوانند با رقيبان ديگر برخورد کنند و آنها را شکست دهند. همينطور که بزرگتر مي شوند، با اولويت بندي کارها زمان را مي گذرانند. و وقتي اين نر آنقدر بزرگ شد که بتواند در برابر حريفان نر ديگر بايستد، خواهد توانست که ماده ي مورد علاقه ي خود را انتخاب کند.
جنس نر انسان نيز به طريقي کاملاً مشابه عمل مي کنند. پسرها براي گرفتن درجات اجتماعي بالا، دستور مي دهند. آنها براي ايجاد نفوذ و تسلط دستور مي دهند نه براي اينکه واقعاً مي خواستند آن عمل انجام گيرد. و آن پسرهايي هم که مجبور به انجام آن دستورات بودند، شان و مقام پاييني داشتند.
اين موضوع در مشاهده ي يکي ديگر از اختلافات زن ها و مردها با يکديگر نيز اهميت دارد. زن ها نمي توانند پايداري مردها را در مواقع درخواست کمک متوجه شوند. زن ها بايد مطالب بالا را به خاطر آورده و بفهمند که، براي مردها انجام کارهايي که از آنها خواسته شده، به معناي از دست دادن شان و مقام خود در آن رابطه است. مردها معمولاً فکر ميکنند که زن ها قصد کنترل کردن آنها را دارند. آنچه از نظر زن ها فقط يک درخواست کوچک است، از نظر مردها شيوه اي براي کنترل کردن به شمار مي رود.
محقق اين موضوع را گسترده تر بررسي مي کند:
"زنها مي خواهند که مردها هر چه آنان مي خواهند انجام دهند. اگر زني بداند که کاري که انجام مي دهد واقعاً مرد را مي آزارد، انجام آن کار را متوقف ميکند. اگر بداند که مرد مي خواهد او کاري را انجام دهد، سعي در انجام آن کار خواهد کرد. او اين را معناي عشق مي داند و تصور مي کند که مردش هم بايد مثل او فکر و عمل کند. اما مردها در برابر کارهايي که از آنها خواسته مي شود، بسيار مقاوم و پايدار هستند. يعني دقيقاً متضاد با خانم ها!" او يادآور مي شود که، البته مردهايي هم وجود دارند که بسيار براي زنهايشان کمک کننده هستند.
کاملاً متغاير با شيوه ي گفتگوي مردها، که در پي ايجاد و حفظ مقام و رتبه است، گفتگوهاي خانم ها بسيار تساوي طلبانه تر است. وقتي زن ها به هم مي رسند، درمورد مشکل يکي از خودشان به بحث مي نشينند و نتيجه ي بحث را بر مبناي خواست همه مي گيرند. اين نوع گفتگو بسيار مهمتر و تقريباً شبيه به سبک مديريت ژاپني هاست . مردهايي که با بازرگانان ژاپني در دادوستد هستند، بايد به کلي شيوه گفتگوي خود را تغيير دهند و مجبور مي شوند نزديکتر و صميمانه تر برخورد کنند.
خوانندگان اين مقاله احتمالاً اين احساس را پيدا خواهند کرد که شيوه ي زنان برتر از شيوه ي مردان است. درواقع، از شروع جنبش هاي زنان، افراد بسياري اعلان داشته اند که مردها اصلاً شيوه ي گفتگو را بلد نيستند (چرا؟ چون به شيوه ي خانم ها گفتگو نمي کنند). آموزش هاي زيادي براي تعليم دادن روش هاي گفتگو به مردان انجام گرفته است. اما هيچ گونه آسيب و اشکالي متوجه شيوه و سبک گفتگوي مردان نيست، و شيوه ي گفتگوي زنها هم البته اشکالات خاص خود را دارد.
يکي از حقايق جالبي که من کشف کردم مربوط به شيوه ي گفتگو با توافق عموم خانم هاست. براي خانم ها موافقت و رضايت عموم به معناي مطابقت و يکساني آنهاست. اگر يکي از زنان در جمع بخواهد که نظر خود را پيش ببرد، هميشه مشکلي وجود خواهد داشت. "اگر دختري کاري را انجام دهد که دختر ديگر نپسندد، مورد انتقاد قرار گرفته و گاهي طرد مي شود..." من فکر ميکنم دخترهاي زيادي تا به حال با چنين طرد شدگي از جمع دوستان خود روبه رو شده باشند.
در خاتمه، هر دو جنسيت بايد بتوانند اختلافات و تفاوت هاي موجود در شيوه ي گفتگوي يکديگر را بدانند، و انتظار غيرممکن نداشته باشند. زن ها بايد ياد بگيرند که آن نوع گفتگوي صميمي که با دوستان همجنس خود دارند را فقط بايد با همانها حفظ کنند و انتظار داشته باشند. اينکه بخواهند مردشان را هم به يکي از دوستان دخترشان تبديل کنند، غيرممکن خواهد بود و شکست مي خورند، چون مردان به طور کلي احساس صميميت و نزديکي را به آن شکل ايجاد نمي کنند. مردها نيز بايد بفهمند که وقتي زنشان صحبت ميکند، سعي دارد که با او ارتباط برقرار کند، حرف نمي زند که فقط حرفي زده باشد، و همچنين مثل دوست هاي پسر او براي تحکيم موقعيت خود صحبت نمي کند. اگر او هم بتواند آنچه در خود دارد با او تقسيم کند، زن متوجه خواهد شد که مردش او را کنار نمي زند، و نيز دوستش دارد و مي خواهد تا به او نزديک شود.
پس از خواندن اين مقاله، ديگر آسان است که بفهميم يکي از منابع اصلي جنگ و جدل هاي بين جنسيت هاي مختلف، به خاطر تفاوت در شيوه ي گفتگو و ارتباط برقرار کردن آنهاست. شايد اگر مردها ديگر انتظار نداشتند که زن ها هم مثل آنها گفتگو کنند، ما انرژيمان را صرف بررسي نحوه ي تحسين کردن دو جنسيت از يکديگر مي کرديم. البته اگر زنها و مردها دقيقاً مثل هم بودند، زندگي بسيار کسل کننده و يکنواخت مي شد .
موضوعات مرتبط: روان شناسی
| |||||||||||||||||||
|
موضوعات مرتبط: روان شناسی
جاذبه ي زنانه ،بزرگ ترين سلاح
راز تفاوت ساختار جسمي و رواني زن و مرد
حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيري است که خود زن با يک نوع الهام براي گران بها کردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطري و با يک حس مخصوص به خود دريافته است که از لحاظ جسمي نمي تواند با مرد برابري کند و اگر بخواهد در ميدان زندگي با مرد پنجه نرم کند از عهده ي زور و بازوي مرد بر نمي آيد و از طرف ديگر نقطه ضعف مرد را در همان نيازي يافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است، که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيت و مطلوبيت قرار داده است...
***
زن و مرد از نظر ساختار رواني و جسمي تام و کامل آفريده شده اند ، اما در مقايسه با يکديگر ، هر کدام داراي ويژگي هايي هستند که ديگري در پاره اي از آنها ضعيف تر است . برخي ديگر را هم به کلي ندارد. اين امر ضمن آن که وظايف آنان را در زندگي روشن مي سازد ، سبب مي شود که هر کدام از مرد و زن به يکديگر احساس نياز نموده و زمينه ي جذب به سوي هم و تشکيل خانواده فراهم گردد.
از همين رو اگر هر کدام از زن و شوهر رفتار و اعمال خود را در زندگي براساس ساختار وجودي، ويژگي ها و وظايف تکويني (خلقت) و تشريعي (دستورهاي الهي و ديني) خويش تنظيم نمايند و جايگاه و منزلت خود را شناخته و از آن تجاوز نکنند، زندگي آنان سرشار از صلح ، صفا و همسردوستي خواهد بود.
خداوند حکيم زن را به جاذبه ها و ويژگي هاي خاصي مجهز نمود که از يک سو مرد خود را نيازمند به آنها ديده و به سمت زن گرايش مي يابد و از سوي ديگر زن در پرتو آن خصوصيت ها نزد همسر خود از محبوبيت و جايگاه ويژه اي برخوردار مي شود.
پس تنها راه استحکام و افزايش محبوب و معشوق بودن زن نزد همسر آن است که اعمال، رفتار و گفتارش هماهنگ با فطرت، طبيعت و ساختمان وجودي اش باشد و به کج راهه و انحراف کشيده نشود و کارايي آن محبوبيت تکويني و ابزارهاي خدادادي را که به منظور نفوذ معنوي در قلب همسر و جذب او به طرف خويش، به زن عطا شده از بين نبرد، بلکه در تقويت و استمرار آنها بکوشد.
چه بسيار زناني که با معرفت و آگاهي از تأثير جاذبه هاي روحي، عاطفي و جسمي خويش در دل و روح مردان، از اين موقعيت ويژه در بالا بردن ارزش خود و حفظ و افزايش محبوبيت خويش نزد همسرانشان و در نتيجه رسيدن به خواسته هاي معقول و مشروع خود بهترين استفاده را مي برند و آن گونه که بايد ، حيات خانوادگي خود و همسرانشان را به سوي حق و حقيقت به حرکت در مي آورند.
استاد فرزانه شهيد مطهري در اين باره چه زيبا فرموده است:
حيا و عفاف و ستر و پوشش تدبيري است که خود زن با يک نوع الهام براي گران بها کردن خود و حفظ موقعيت خود در برابر مرد به کار برده است. زن با هوش فطري و با يک حس مخصوص به خود دريافته است که از لحاظ جسمي نمي تواند با مرد برابري کند و اگر بخواهد در ميدان زندگي با مرد پنجه نرم کند از عهده ي زور و بازوي مرد بر نمي آيد و از طرف ديگر نقطه ضعف مرد را در همان نيازي يافته است که خلقت در وجود مرد نهاده است، که او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقيت و مطلوبيت قرار داده است... وقتي که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد يافت و نقطه ي ضعف مرد را برابر خود دانست، همان طور که متوسل به زيور و خودآرايي و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نيز شد ، دانست که نبايد خود را رايگان کند ، بلکه بايست آتش عشق و طلب او را تيز کند و در نتيجه مقام و موقع خود را بالا برد.(1)
در اين مقالات به توفيق الهي آن ابزارها و جاذبه هاي زنانه را که در تحکيم شخصيت و افزايش محبوبيت او در نظام خانواده نقش به سزايي دارد ذکر کرده و به تحليل و بررسي هر کدام درباره زنان عفيف و با حجاب و زنان بي حجاب و بد حجاب مي پردازيم.بعد از تعطيلات با اين سلسله مقالات با ما همراه باشيد.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
آينده:
يـك زن تــا زمانيكه ازدواج نكرده نگران آينده است. يك مرد
تا زمانيـكـه ازدواج نـــكرده هــــرگز نگران آينده نخواهد بود.
موفقيت:
يــك مرد موفق كسي است كه بيشتر از آنچه هـمــسرش
خرج ميكند درآمد داشته باشد. يك زن موفق كسي است
كه بتواند چنين مردي را پيدا كند.
ازدواج:
يك زن به اميد اينكه شوهرش تغيير كند با او ازدواج ميكند،
ولي تغيير نميكند. يك مــرد به اين اميد با همسرش ازدواج
ميكند كه تغيير نكند، ولي تغيير ميكند.
روابط:
اول از همه، يك مرد يك رابطه را يك رابطه بحساب نمي آورد. وقتي رابطه اي تمام ميشود، زن شروع به گريه نموده و سفره دلش را براي دوستان دخترش ميگشايد و نيز شعري با عنوان "همه مردها نادانند" مي سرايد. سپس به ادامه زندگيش ميپردازد. مرد هنگام جدايي اندكي مشكلاتش بيشتر است. 6 ماه پس از جدايي ساعت 3 نيمه شب يك پنجشنبه، تلفن ميزند و ميگويد: "فقط ميخواستم بدوني كه زندگيمو از بين بردي، هيچوت نمي بخشمت، ازت متنفرم، تو يه ديوانه اي، ولي ميخوام بدوني باز هم يه فرصتي برامون باقي مونده." نام اين كار تماس تلفني "ازت متنفرم/عاشقتم" است كه 99 درصد مردان حداقل يك بار آنرا انجام ميدهند. برخي كلاسهاي مشاوره اي مخصوص مردان براي رها شدن از اين نياز تشكيل ميشود كه معمولا تاثيري در بر ندارند.
بلوغ:
زنان بسيار سريعتر از مردان بالغ ميشوند. اغلب دختران 17 ساله ميتوانند مانند يك انسان بالغ رفتار كنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم كودكانه بسر برده و رفتارهاي ناپخته دارند. به همين دليل است كه اكثر دوستي هاي دوران دبيرستان به ندرت سرانجام پيدا ميكنند.
فيلم كمدي:
فرض كنيد چند زن و مرد در اتاقي نشته اند و ناگهان سريال نقطه چين شروع مي شود. مردها فورا هيجان زده شده و شروع به خنده و همهمه ميكنند، و حتي ممكن است اداي بامشاد را نيز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شكايت منتظر تمام شدنش ميشوند.
دست خط:
مردها زياد به دكوراسيون دست خطشان اهميت نميدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده ميكنند. زنان از قلم هاي خوشبو و رنگارنگ استفاده كرده و به "ي" ها و "ن" ها قوس زيبايي ميدهند. خواندن متني كه توسط يك زن نوشته شده، رنجي شاهانه است. حتي وقتي مي خواهد تركتان كند، در انتهاي يادداشت يك شكلك در انتها آن ميكشد.
حمام:
يك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواك، خمير دندان، خمير اصلاح، خود تراش، يك قالب صابون و يك حوله. در حمام متعلق به يك زن معمولي بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. يك مرد قادر نخواهد بود اغلب اين اقلام را شناسايي كند.
خواروبار:
يك زن ليستي از جنسهاي مورد نيازش را تهيه نموده و براي خريدن آنها به فروشگاه ميرود. يك مرد آنقدر صبر ميكند تا محتويات يخچال ته بكشد و سيب زميني ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خريد ميرود. او هر چيزي را كه خوب بنظر برسر مي خرد.
بيرون رفتن:
وقتي مردي ميگويد كه براي بيرون رفتن حاظر است، يعني براي بيرون رفتن حاظر است. وقتي زني ميگويد كه براي بيرون رفتن حاظر است، يعني 4 ساعت بعد وقتي آرايشش تمام شد، آماده خواهد بود.
گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان ميگويند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بيرون پرتاب ميكنند.
تفاوتهاي ديگر...
آينه:
مردها خودبين و مغرور هستند، آنها خودشان را در آينه چك ميكنند. زنان بامزه اند، آنها تصوير خود را در هر سطح صيقلي بازديد ميكنند -- آينه، قاشق، پنجره هاي فروشگاه، برشته كننده ها، سر طاس آقاي زلفيان...
تلفن:
مردان تلفن را به عنوان يك وسيله ارتباطي براي ارسال پيامهاي كوتاه و ضروري به ديگران در نظر ميگيرند. يك زن و دوستش مي توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسيدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت ديگر با هم شروع به صحبت كنند.
آدرس يابي:
وقتي يك زن در حال رانندگي احساس ميكند كه راه را گم كرده، كنار يك فروشگاه توقف كرده و از كسي كه وارد است آدرس صحيح را ميپرسد. مردان اين را به نشانه ضعف ميدانند. آنها هرگز براي پرسيدن آدرس نمي ايستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان ميچرخند و چيزهايي شبيه اين ميگويند: "فكر كنم يه راه بهتر پيدا كردم،" و "ميدونم كه بايد همين نزديكي باشه، اون مغازه طلا فروشي رو ميشناسم."
پذيرش اشتباه:
زنان بعضي اوقات قبول ميكنند كه اشتباه كردند. آخرين مردي كه اشتباهش را پذيرفته 25 قرن پيش از دنيا رفته است.
فرزند:
يك زن همه چيز را در مورد فرزندش مي داند: قرارهاي دكتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزديك و صميمي، قرارهاي رمانتيك، غذاهاي مورد علاقه، اسرار، آرزوها و روياها. يك مرد بطور سربسته و مبهم فقط ميداند برخي افراد كم سن و سال هم در خانه زندگي ميكنند.
لباس شيك پوشيدن:
يك زن براي رفتن به خريد، آب دادن به گلهاي باغچه، بيرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستي لباس شيك مي پوشد. يك مرد فقط هنگام رفتن به عروسي و يا مراسم ترحيم لباس رسمي برتن ميكند.
شستن لباسها:
زنان هر چند روز يك بار لباسهايشان را ميشويند. مردها تك تك لباس هاي موجود در كمد، حتي روپوش و اونيفرم جراحي هشت سال پيش خود را مي پوشند و هنگاميكه لباس تميزي باقي نماند، يك لباس كثيف بر تن نموده و كوه ايجاد شده از لباسهاي چرك خود را با آژانس به خشك شويي منتقل ميكنند.
عروسي:
هنگام ياد كردن از عروسي ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت ميكنند، مردان درباره "ميهماني هاي دوران مجردي."
اسباب بازي:
دختران كوچك عاشق عروسك بازي هستند و وقتي به سن 11 يا 12 سالگي ميرسند علاقه شان را از دست ميدهند. مردان هيچگاه از فكر اسباب بازي رها نميشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازي هايشان نيز گران قيمت تر و پيچيده تر ميشوند. نمونه هاي از اسباب بازيهاي مردان: تلويزيون هاي مينياتوري و كوچك، تلفنهاي اتومبيل، مخلوط كن و آب ميوه گيري، اكولايزرهاي گرافيكي، آدم آهني هاي كنترلي، گيمهاي ويدئويي، هر چيزي كه روشن و خاموش شده، سر و صدا كند و حداقل براي كار كردن به شش باتري نياز داشته باشد.
گل و گياه:
يك زن از شوهرش ميخواهد وقتي مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب ميدهد. زن پنج روز بعد به خانه اي پر از گلها و گياهان پژمرده برميگردد. كسي نميداند چرا اين اتفاق افتاده است.
سبيل:
بعضي از مردان مانند هركول پوآرو با سيبيل خوش تيپ ميشوند. هيچ زني وجود ندارد كه با سبيل زيبا بنظر برسد.
اسامي مستعار:
اگر سارا، نازنين، عسل و رويا با هم بيرون بروند، همديگر را سارا، نازنين، عسل و رويا صدا خواهند زند. اگر بابك، سامان، آرش و مهرداد با هم بيرون بروند، همديگر را گودزيلا، بادام زميني، تانكر و لاك پشت صدا خواهند زد.
پرداخت صورتحساب ميز:
وقتي صورتحساب را مي آورند، با اينكه كلا 15هزار تومان شده، بابك، سامان، آرش و مهرداد هر كدام 10 هزار تومان روي ميز ميگذارند. وقتي دختران صورتحساب را دريافت ميكنند، ماشين حسابهاي جيبي خود را بيرون مي آورند.
پول:
يك مرد 2000 هزار تومان براي يك جنس 1000 توماني مورد نيازش مي پردازد. يك زن 1000 تومان براي يك جنس 2000 توماني كه نيازي به آن ندارد مي پردازد.
بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان ميزنند. هر چيزي كه يك مرد بعد از آن بگويد، شروع يك بگو مگوي ديگر خواهد بود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی
عظمت کمیل
جناب شیخ کامل مکمّل، کمیلبن زیاد نَخَعی از موحدان و دارای سرّ حضرت امیرالمؤمنین علیبن ابی طالب علیهالسلام است. در واقعه صفین و اوقات دیگر در خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام ملازمت داشت. امیرالمؤمنین را رسم بود که چون بحار علوم و اسرار در گنجینه سینه مبارکش سرشار شدی و موج از موج برآوردی، و خواستی که از آن دریای بیمنتها گوهر عرفانی به مخزن اسرار درافکند، کمیل را پیش خواندی و بحر وجودش را به جواهر اسرارْ پر بهای فرمودی.
سخن علی علیهالسلام به کمیل درباره اخلاق
علی علیهالسلام به کمیل فرمود: ای کمیل! اهل و عشیرت خود را فرمان کن تا در کسب اخلاق ستودهْ شب خیز باشند، و شبانگاه در اسعاف حاجت خاموشان جنبش کنند، و ایشان را شاد خاطر گردانند، سوگند به آن کسی که نیروی شنواییاش جمله اصوات را پذیرنده است، نیست کسی که در قلب مردم سرور جای دهد، جز آنکه خداوند جل و علا ازین کردارش لطفی و لطیفه تولید نماید.
دل
کمیل میگوید: روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام دست مرا بگرفت و به راه اندر شد، چون به صحرا درآمدیم مانند حسرت زدگان آهی سخت برکشید و فرمود: این دلها خزانهایست تا مخزن علوم و معارف گردند، و آن دل که نیکتر فرا گیرد نیکوتر است.
مردم بر سه نوعند
کمیل فرمود: روزی حضرت علی علیهالسلام به من فرمود: ای کمیل! آنچه میفرمایم به خاطر در سپار: مردمان بر سه نوع باشند، گروهی عالم ربّانی هستند که در معارف حقه و علوم مبدأ و معاد دانا و بینایند، و گروهی متعلم هستند، و ایشان از بهر آنکه خود را از ظلمات جهل و تاریکی نادانی برهانند، روزگار خویش را به کسب علوم به پای برند. گروه سوم که عوام الناس میباشند، ریزه مگسان را مانند که از کمال فرومایگی و بیباکی از پی هر بانگی ناپروا پرواز گیرند و با هر باری جنبش جویند، نه به فروز علمی فروغی یابند، و نه بر رکنی وثیق و استوار پناه گیرند.
برتریِ علم
حضرت علی علیهالسلام به کمیل میفرمود: ای کمیل! علم از مال بهتر است، چه علمْ تو را از ذلت جهل و بسا لغزشها نگاهبان و حارس است، لکن مال را تو باید حفظ کنی و حراستش را بر خویش رنج نهی، و از آن گنج جز وبال اندوخته نداری، و نیز از مال چون نفقه کنی نقصان پذیرد، لکن از گنجینه علوم و معادن دانش هر چند به مردمان گذارش و تراوش دهی بیشتر زایش نماید.
کسب علم
ای کمیلبن زیاد! شناسائی و کسب علم خود یک نوع عبادتی است، چه به سبب علم و فروز دانشْ انسان تا زنده است به راه طاعت پوید، و چون از این جهان درگذرد، نام نیکویش در صفحه روزگار بماند، ای کمیل! دانایان تا پایان روزگار زندهاند، اگر صورت ایشان از نظرها پوشیده بماند معنی و آثار ایشان در دلها موجود است.
شهادت کمیل
وقتی حَجّاج به قدرت رسید، [یاران علی علیهالسلام را خوشهچین کرد] کمیل نیز چون اندیشه او را در قتل خویش بدانست، از وی بگریخت، چون حجّاج بدو دست نیافت، عطائی که در بیت المال در حق آن مردمِ سپاهی که از اقوام کمیل بود قطع نمود.
چون کمیل بشنید، گفت که از روز من نه آن چند به جای مانده است که سبب قطع روزی جمعی بشوم، پس به نزدیک حجاج درآمد. حجاج گفت: ای کمیل! تو را میجستم و دوست همی داشتم که به دست آویزی خونت بریزم. همانا تو خون امیرالمؤمنین عثمان را بریختی.
کمیل گفت: ای مرد ثَقَفی! این چند بر من میاشوب و چون گرگ درنده بر من ستیز مجوی سوگند به خدای از عمر من مدتی بَس قلیل به جای مانده است، به هر چه خواهی حکم کن چه میعاد ما در حضرت یزدان و حساب ما با اوست، و مولای من امیرالمؤمنین علیهالسلام مرا خبر داده است که تو قاتل من هستی. پس آن ظالم غدّار دستور داد تا آن مرد بزرگوار را به قتل رسانیدند.
بهانه برای قتل
پس از شهادت کمیل، مردی را به حضور حجاج درآوردند، حجاج گفت: مردی را مینگرم که گمان نمیبرم بر کفر خویش شهادت دهد و از این سخن خواست او را بفریبد و به غیرت درآورد تا بر کفر شهادت ندهد و به قتل برسد، لکن آن مرد مکنون خاطر حجاج را بدانست و گفت: مرا به خدعه و فریب درافکنی تا به قتل درآوری، دانسته باش که من از تمامت مردم روی زمین، بلکه از فرعون هم کافرترم. حجاج را خنده فرو گرفت. او را براه خویش گذاشت
موضوعات مرتبط: درباره کمیل
«استکبار جهاني در راستاي راهبرد خصومت و دشمني با انقلاب اسلامي پس از جمعه حماسي و جشن مردمسالاري ديني ايرانيان در صدد انتقام از ملت عزيز و فهيم ايران اسلامي برآمد و با بهرهبرداري از فضا و فرصت بوجود آمده با طراحي سناريوهاي شيطاني و تفرقهافکنانه به شکلي آشکار حمايت و هدايت خط تخريب و آشوب و مداخله معنادار در امور داخلي کشور را در دستور کار خود قرار داده است.»
بيانيه در ادامه با اشاره به بيانات روشنگرانه و قاطعانه رهبر معظم انقلاب در قبال برنامه ريزي و تلاش سران استکبار و رسانههاي صهيونيستي و امپرياليستي در گسترش بلوا و آشوب و انجام اعمال مجرمانه و تروريستي، تاکيد کرده است: درشرا يطيکه شخصيتها،نخبگان و گروههايمرجع با نصب العين قراردادن منويات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در نماز جمعه، برگفتمان پايبندي به قانون و پرهيز از قانونگريزي بعنوان تنها راهحل برونرفت از چالشها و شبهات مطرح شده پيرامون انتخابات تاکيد ورزيدهاند، جاي هيچ شک و ترديدي باقي نميگذارد که تداوم روند اقدامات غيرقانوني و ايجاد اغتشاش، آشوب، تخريب اموال عمومي و نيز تعرض به جان و مال مردم ازسوي اغتشاشگران حکايت از توطئهاي بزرگ عليه انقلاب و ملت ايران ميکنند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با تشريح عرصهها و مصاديق رويارويي آشکار فتنهآفرينان و آشوبطلبان با الزامات نظم و امنيت عمومي کشور، اصرار آنان براي عبور از خط قرمزها و پيگيري سناريوها و اقدامات فراتر از تشويش افکار عمومي را مصداق بارز اقدام عليه امنيت ملي و تهديد انقلاب و منافع نظام و ايران اسلامي معرفي کرد.
«سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با محکوميت شديد حرکتهاي فراقانوني و خلاف مشي حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري با درک عميق از روند حوادث تلخ و ناگوار اخير هشدار ميدهد عناصر اصلي و عوامل فريبخورده آنان در مسير عقلانيت و توجه به مصالح و منافع کشور حرکت کرده و به فعاليتهاي خرابکارانه و آشوبگرانه خود که موجبات سلب امنيت، آرامش و رفاه مردم و جامعه را فراهم ساخته اند، پايان بخشند، در غير اين صورت آماده برخورد قاطع و انقلابي فرزندان ملت ايران در سپاه پاسداران؛ بسيج و ساير نيروهاي امنيتي و انتظامي باشند تا در چارچوب وظايف قانوني خود طومار فتنه و آشوب را درهم بپيچند.
در اين بيانيه تصريح شده است: درشرايطيکه دعوت به تجمعات و اعتراضات غيرقانوني از سوي برخي کانديداها و ناتواني آنان در مهار تبعات آن در روزهاي اخير، منجر به ارتکاب اعمال مجرمانه و ايجاد بلوا، آشوب و اخلال در نظم و امنيت شده، بديهي است نيروهاي امنيتي و انتظامي و بسيج مردمي در برخورد با آشوبگران درنگ نخواهند کرد.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در بخش ديگري از بيانيه خود سران استکبار جهاني، به ويژه آمريکا، انگليس و رژيم صهيونيستي را مخاطب قرار داده و با تقبيح مواضع و گستاخيهاي اخيرشان، آنان را از دخالت در امور داخلي کشور وحمايت از قانونگريزان برحذر داشته است.
«قدرتهاي زورگو بهتر است نگران وضعيت داخلي کشورهاي خود و نيز شرايط شکنند?شان در کشورهاي تحت اشغال و تجاوز به ويژه در منطقه خاورميانه باشند. چرا که ملت ايران به پشتوانه لطف و مدد الهي و التزام به ولايت فقيه و رهبريهاي داهيانه رهبر معظم انقلاب قادر خواهند بود به صيانت از دستاوردهاي خود در حماسه 22 خرداد ماه بپردازند.»
در پايان بيانيه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با توصيه به بازخواني دقيق رهنمودهاي مقام معظم رهبري توسط اقشار و آحاد مختلف ملت به ويژه خواص و نخبگان سياسي کشور، بر محور قراردادن گفتمان قانونمداري و حفظ امنيت و آرامش در شرايط فعلي تاکيد شده است.
«پاسداران انقلاب اسلامي و بسيجيانغيرتمند و غيور همراه با نيروهاي امنيتي و انتظامي با الهام از فرامين فرماندهي معظم کل قوا و تبعيتهمهجانبه از معظمله مصصم هستند با اقتدار و صلابت محيط زندگي و کار مردم را از لوثوجود فتنهافروزان و اغتشاشگران پاک و با برقراري امنيت و نظم پايدار در سطح جامعه اجازه ندهند کام ملت حماسهساز و نجيب ايران بيش از اين تلخ گردد.»
موضوعات مرتبط: بدون شرح
لذا بدینوسیله از تمامی کاربران و خانواده های ایرانی انتظار می رود در صورتی که هر گونه مشخصاتی از عکس های ذیل و همچنین هرگونه اخبار و اطلاعاتی اعم از عکس ، فیلم ، مقاله ، خبر ، ایمیل و آدرس اینترنتی و یا شکایتی که در خصوص جریان های اغتشاش طلب از هر گروه و صنفی که در فضای مجازی اقدام به تحریک فعالیت های مخرب می نمایند دارید از طریق سایت گرداب به اطلاع مرکز بررسی جزائم سازمان یافته برسانند.
شماره 1 |
شماره 2 |
شماره 3 |
شماره 4 |
شماره 5 |
شماره 6 |
شماره 7 |
شماره 8 |
شماره 9 |
شماره 10 |
شماره 11 |
شماره 12 |
شماره 13 |
|||
شماره 17 |
شماره 18 |
شماره 19 |
شماره 20 |
گفتني است، در آينده نيز تصاوير ديگري از عاملان نا امني و آشوبگري منتشر خواهد شد
موضوعات مرتبط: بدون شرح
![]() در ذيل برخي از نمادها كه به عنوان نگين انگشتر ، گردنبند ، تصاوير بر روي دستبندها ، پيراهن ، شلوار ، كفش ، ادكلن ، ساعت و ... درج شده و از جمله به ايران اسلامي نيز راه يافته است ، مورد بررسي و معرفي قرار ميگيرد : ا ![]() ![]() اين سمبل نيز همان پنتاگرام است ، با فرق اينكه انواع آن گاه پنجضلعي وارونه (snvertedpentagram ) يا ديو (Buphomet ) و به شكل در ميان نمادهاي شيطانپرستان به چشم ميخورد . ![]() درميان پنتاگراهاي قبلي تصوير سر يك بز تعبيه شده است كه اقدامي ضد مسيحي ، به اين معناست كه مسيحيان معتقدند كه مسيح همچون يك بره براي نجات ايشان قرباني شده است و با توجه به اينكه ايشان بز را نماد شيطان و در برابر بره ميدانند اين آرم را انتخاب كردهاند. 666 ![]() ![]() صليب وارونه (upside down cross ) : اين نماد و حكايت از « وارونه شدن مسيحيت دارد » و عمدتا استهزا و سخره گرفتن اين دين است . صليب وارونه در گردن بندهاي بسياري مشاهده شده و خوانندههاي راك انواع مختلف آنرا به همراه دارند . ![]() نماد صليب شكسته يا چرخ خورشيد (swastika or sun wheelc) : چرخ خورشيد يك نماد باستاني است كه در برخي فرهنگهاي ديني همچون كتيبههاي بر جاي مانده از بوداييها و مقبرههاي سلتي و يوناني ديده شدهاست . لازم به توضيح است اين علامت سالها بعد توسط هيتلر به كار رفت ، لكن برخي با هدف به سخره گرفتن مسيحيت اين سمبل را وارد شيطانپرستي كردند . ![]() چشمي در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخي نمادهاي روشنفكري نيز به كار ميرود . اما شيطانپرستي اعتقاد دارند چشم در بالاي هرم « چشم شيطان » است و « بر همه جا نظارت و اشراف دارد » . اين علامت در پيشگويي ، جادوگري ، نفرينگري و كنترلهاي مخصوص جادوگري مورد استفاده قرار ميگيرد .گفتني است اين نماد بر روي دلار آمريكايي به كار رفته است . ![]() اين نمادها به انگليسي (Ankh) انشاءميشود و سمبل شهوتراني و باروري است . اين نمادها به معناي روح شهوت زنان نيز تعبير ميشود . امروزه نماد « فمنيسم » در واقع يك نماد برداشت شده دقيقا از سمبلهاي شيطاني است . پرچم رژيم صهيونيستي : قابل توجه جدي است كه رژيم صهيونيستي علاوه بر حمايتهاي آشكار و پنهان ،حتي از قرار گرفتن نماد رسمي كشور نامشروعش در كانون علائم شيطانگرايان نيز پرهيز ندارد . ![]() ضد عدالت (Anti justice) : با توجه به اينكه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار مي آمده است شيطانپرستان تبر رو به پايين را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پيمودن مسير تاريك انتخاب كردهاند . همچنين گفتني است كه فمنيستها از دو تبر رو به بالا به معني مادرسالاري باستاني استفاده مينمودند. ![]() سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ، بز مندس mendes (همان ba'al بعل خداي باروي مصر باستان) ، بافومت ، خداي جادو ، scapegoat (بز طليعه يا قرباني) اين يكي از راههاي شيطانپرستان براي مسخره كردن مسيح است زيرا گفته ميشود كه مسيح مانند برهاي براي گناهان بشر كشته شد . همانطور كه در توضيح نمادهاي اول اشاره شد ،اين نماد تصوير كاملي است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام .
![]() هرج و مرج (Anarchy) : اين نماد به معناي از بين بردن تمام قوانين است و دلالت بر اين امر دارد كه « هر چه تخريب كننده است تو انجام بده » اين نماد عمدتا مورد استفاده گروههاي هويمتال است . ![]() چشم شيطان (Aye of satan) : اين نماد نيز به معناي چشم « شيطان و نظارت و اقتدار » است و كمتر شناخته شده است . |
موضوعات مرتبط: متفرقه
حاج رضا بذری
توضیحات فایلهای صوتی ---» فرمت : MP3 ، حجم : 32 Kbps
دوباره فصل غم در دشت سینه ، به اشک خون سماوات و زمینه - زمینــه (1.39 MB)
کرب و بلا من دختری حزینه ام ، یه دنیا غم تو سیه ام - سنگـــیـن (2.44 MB)
پر پرواز من دوباره بالی بزن برو زیارت - سنگـــیـن (3.06 MB)
چه کربلاست کزآن بوی سیب می آید - چاووشــــــی (400 KB)
ارباب من شاه عرفاتی آقام آقام آقام حسین - شـــــور (1.13 MB)
توضیحات فایلهای تصویری ---» فرمت : wmv ، حجم : 100 Kbps
پر پرواز من دوباره بالی بزن برو زیارت - سنگـــیـن (9.89 MB)
ارباب من شاه عرفاتی آقام آقام آقام حسین - شـــــور (3.67 MB)
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج حسین معلمی فرد
توضیحات فایلهای صوتی ---» فرمت : wma ، حجم : 32 Kbps
شب شده بود و دلم دوباره غم گرفته بود
از به خون خفتن یک شیر چهل روز گذشت
آه از آن ساعت که با صد شور و شین
ابر خون میبارید عطر گل میپیچید
امشب شهادت نامه عشاق امضا میشود
باز دوباره تک و تنها خارج از نگاه دنیا
روی نقشه جهان یه سرزمین دل میبره
من عاشقم من عاشم باید که تدبیرم کنید
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج مهدي سلحشور
گذشته از حد گناه من ، پناه من فقط تويي مولا
سر ميزارم پيش پات ، با گريه ي شرمندگي
جان دهد لاله ، سينه بر سينه ، پا به پاي تو
ارباب تويي قتيل العبرات ، اسم تو رمز حيات
ميان باران نيزه ها نظر نما به قد و بالايم
تشنه ميرويد بين اين صحرا گل ماه تو
رو خاك صحرا عمو ، حال خرابم رو ببين
كشيده پر مرغ نيمه جان به آسمان
تشنه لب باشد اوج پروازت روي دست من
با ناله هات ميزني آتيش به جون مادرت
توي پرواز دل به سوي حرم مي آييم
همه اينو خوب ميدونن كه بهونست تشنه لبي
به خون خود سر نهاده اي فتاده اي تو در برابر من
اي اذان گوي آخرين صبح زندگي من
ايشالله روزي نياد ، كه داغ تو ببينه دل
در هياهوي تشنگي چشم بي دستان مثل دريا بود
نميره از ياد او قصه تير و مشك و آب
شباي محرم تو هيئت خروش و طوفان
آروم نداره دلم ، وقت وداع آخره
عمريه گريه كردم براي آقا ، جوونيم و گذاشتم به پاي آقا
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
سيد مهدي ميرداماد
در دل اين شام سياه آمدي اي ماه من
به ياد قتلگاهت تو روضه آتيش ميگيرم
علقمه شد كوفه ي تو اي علي كربلا
ميري و بي تو نااميدي توي سفرم چيده شد
ان لقتل الحسين حرارة في قلوب المومنين
تمام عمرم مثل بارون به پاي تو چكيدم
بي تابم اي عمو جان اين بار كن صدايم
به ياد قتلگاهت تو روضه آتيش ميگيرم
من كه قراره بميرم كاش تو كربلا بميرم
به اشك ديده به آه سوزان با دلي خون
تو بي نظيري تو بچه شيري بازوانت تكيه گاهم برادرم
هستي ام ياس خوش بويم روي خون بگرفته سراپايم
ماهي خشكيده لب باله مزن در برم
حسين من حسين من درد مرا دوا نما
در تب و تاب عاشقي آمده ام اي عمو
به دامنم نشستي آرام و بي نشانه
مونده خدا رو دستم دست گلاي زينب
عموي خوبم يا حسين عمو حسين جان
گلشني از لاله شده غنچه ي رويت علي
رفته اي روح تنم اي نفس سينه ام
هستي من جان عموست خون گلو آبروست
اي لب تشنه بگو كه هر دشنه چه كرده با جسمت ( روضه حضرت قاسم )
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج احمد واعظی
ای خاک تو وطنم ، دیوانه ی تو منم
ای خاک تو وطنم ، دیوانه ی تو منم
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج مجتبی رمضانی
صورت خورشید خسته شده ، ابالفضل
انت الجبینت کربلا ، انت کفیل العایله
ما عاشق و مست و دوره گردیم ، دور حرم حسین میگردیم
با تموم خستگیام با همه دلبستگیام منم آرزو دارم یه روزی کربلا بیام
دل تنگ دیدن حرم توست ، عمریه مدیون کرم توست
صنم بی سر کرب و بلا روحی فداک ای روح خدا
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
کربلائی حمید علیمی
اي ماه عالم آرا رحمي به حال زارم
شبيه پيمبر خداحافظ ، آيينه حيدر خداحافظ
علي اكبر اي گل ليلا ، جان به قربانت ميكند ليلا
دلخون توام ، افسون توام ، ليلاي مني مجنون توام
اگه قراره توي كربلا نميريم كجا بميرم
به حلقه هاي ضريحت دلم گره خورده
شبيه پيمبر خداحافظ ، آيينه حيدر خداحافظ
اگه قراره توي كربلا نميرم كجا بميرم
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
مرحوم سید جواد ذاکر
ماه شب من اباالفضله ، ذكر لب من اباالفضله
از خانه برون آمد باز آن صنم طناز
وقتي حسين بن علي ياد پيمبر ميكنه
ميخوام امشب بخونم واستون از سر احساس
چون خدا نور دو عالم آفريد ، چشم هستي مثل زينب را نديد (مدح حضرت زينب س )
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
کربلائی جواد مقدم
کشتی شکست خورده غم در اوج طوفان محن
رفتن تو مرگ برام ، بمون که با تو زنده ام
روحم هر شب مثل زینب پروانه گلزار ضریح
باز هوای کربلای تو دلم را کرده مست و مبتلا
ای سوار قد بلند پهلوون ، ای رسیده شونهات تا آسمون
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
دست ناز اباالفضل برا تو جانماز اباالفضل برا من
یه عمره زیر دینم دائم به شور و شینم
نامش از بر کنید به یادش سر کنید
ای سوار قد بلند پهلوون ، ای رسیده شونهات تا آسمون
مست و مدهوش شش گوشم گوشه ای غرق چاووشم
مادر چرا در خانه رفتارت عجیب است
خودتم میدونی همیشه میخونم بزار نوکر زینبت بمونم
از باده ی وصلت دل عاشق و شیداست
بازم دلم گرفته از این دور و زمونه
دوباره شور کربلا شعله زده به جون من
دل من عاشق می مونه عاشقی کار دیوونه
میخوام برم کرب و بلا بی قرار و بی تاب
شکر خدا دوباره دارم میشم مسافر
ای کهفیان مرا چو سگی تا حرم برید - شعـــر خوانـــی
آسمون عصرای جمعه مثل من بهونه گیره
ای ناخدای عشق که فلک تو کربلاست
تویی جنت من بهشت زیبا ملکوت زمین
من فطرس پر سوخته ام و بده نجاتم
من که با یاد کربلایت میسوزم و میسازم
ای شاه حریم غصه و غم بی لشکر زدی به قلب عالم
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج مجید بنی فاطمه
توضیحات فایلهای صوتی ---» فرمت : wma ، حجم : 32Kbps
موسم سفر اومد عمه جان حلالم کن - زمینــه (2.98 MB)
دوباره دل تو این شبا بهونه هاش فراوونه - سنگـــیـن (1.88 MB)
الهی بمیرم برای لحظه به لحظه ی غم تو - سنگـــیـن (1.77 MB)
ساکنان نه فلک حیران ز کار زینب است - سنگـــیـن (1.77 MB)
خوش آمدی عزیزم به ویران من - شـــــور (1.71 MB)
توضیحات فایلهای تصویری ---» فرمت : wmv ، حجم : 100Kbps
موسم سفر اومد عمه جان حلالم کن - زمینــه (9.43 MB)
دوباره دل تو این شبا بهونه هاش فراوونه - سنگـــیـن (5.98 MB)
الهی بمیرم برای لحظه به لحظه ی غم تو - سنگـــیـن (3.10 MB)
ساکنان نه فلک حیران ز کار زینب است - سنگـــیـن (3.32 MB)
خوش آمدی عزیزم به ویران من - شـــــور (5.43 MB)
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج مهدی اکبری
من از همون بچگيام نمك گير خونت بودم
من كه نه دستي نه آبي نه علم دارم
سقاي حسين كه پريشان حال و دل غميني
دلها گرفته در ، در ابن وادي عزا
چنان چادر به روي سر گرفتم كه گويي ارث از مادر گرفتم
اي به لشگر مير و سردار ، همچو حيدر وقت پيكار
از اون روزي كه نمكت وارد خون من شده
امشب بيا قول از ابوفاضل بگيريم
اينجا كجاست كوي بلاست ، ماتم سراست كرب و بلاست
خدايا شرح غم خواندن چه سخت است
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
حاج محمد طاهری
سايه ي غصه ي تو ميشينه روي دلم
هلال ماه محرمتُ تو آسمونا نگاه ميكنم
هلال ماه محرمتُ تو آسمونا نگاه ميكنم
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
مداحی حاج مجتبي رمضاني
من اومدم به پاي تو تا بميرم براي تو - شور
ياد قصه هاي مدينه ميده روز و شبها عذابم - شور
مادر كه مريض ميشه دنيا رو غم ميگيره - شور
خدا نكرده مگر قصد جان من داري - سنگيــن
مجتبايم من تنها ترين سردار - سنگيــن
يه شب جلوي نور مهتاب - زمينه
دوباره دل بهونه داره ميون سينه - شور
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی