حاج مهدی اکبری
من از همون بچگيام نمك گير خونت بودم
من كه نه دستي نه آبي نه علم دارم
سقاي حسين كه پريشان حال و دل غميني
دلها گرفته در ، در ابن وادي عزا
چنان چادر به روي سر گرفتم كه گويي ارث از مادر گرفتم
اي به لشگر مير و سردار ، همچو حيدر وقت پيكار
از اون روزي كه نمكت وارد خون من شده
امشب بيا قول از ابوفاضل بگيريم
اينجا كجاست كوي بلاست ، ماتم سراست كرب و بلاست
خدايا شرح غم خواندن چه سخت است
موضوعات مرتبط: دانلود مداحی
تاريخ : ۱۳۸۸/۰۴/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |