کمربند ماشین را ببین ! اگر نرم نرمک بکشی تا آخر با تو میآید ، اما اگر پای شتاب و خشونت در میان باشد همانجا میایستد ، ذرهای هم جلو نمیآید ، یعنی عقب میرود ، اما جلو نه !
خب ، این یک درس است ، درس اخلاق ، آن هم با زبان عمل . میگوید : آقای راننده ! اگر پدری و میخواهی فرزندانت پا به پای تو تا آخر بیایند، تنها راهش نرمش است ، پس خشونت را کنار بگذار .
آقای راننده ! اگر همسری و میخواهی خانم یا شوهرت در برابرت نایستد ، یک راه بیشتر ندارد ، آن هم نرمش است.
آقای راننده ! اگر مدیری و میخواهی کارمندانت همراه و همدل تو باشند و در خطرات و بحرانها نگهبان تو باشند و تو را حفظ کنند راهش نرمش و انعطاف است.
حال شما خودت ببین چه سختیها و دشواریها که با نرمش آسان میشود.
« الرِفقُ یُیَسِّرُ الصِعابَ... »
نرمی و مدارا سختیها را آسان میکند.
مثل گوشت با استخوان !
دستت را ببین !
همهاش گوشت است ؟ نه !
همهاش استخوان است؟ نه!
بلکه گوشت و استخوان با هم است و همین با هم بودن است که دست را دست کرده است.
حال نرمی مثل گوشت است ، سختی مثل استخوان ، و این دو باید با هم باشند.
کسی که همهاش نرمش و انعطاف است هیچ به درد نمیخورد ؛ همینطور کسی که همیشه و همه وقت خشک و خشن باشد.
« چو نرمی کنی خصم گردد دلیر
و گر خشم گیری شوند از تو سیر
درشتی و نرمی بههم در، به است
چو رگ زن که جراح و مرهم نِه است »
« اِخلِط الشّدَةَ برِفقٍ »
سختی و نرمی را با هم همراه کن !
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مثل ... ، دل نوشته ها
برچسبها: كمربند , ماشين , فرزند , نرمي