قدیمها وقتی که قرآن میخواندند ، برای اینکه نشانه بگذارند که تا کجا خواندهاند از پر طاووس استفاده میکردند، و هیچ گاه هیچ کس از پر کلاغ استفاده نمیکرد ، چون قرآن زیباست و چیزی هم که در دل آن قرار میگیرد باید زیبا باشد.
امام حسین(ع) حقیقت قرآن است ، پس اگر کسی میخواهد در دل او جای بگیرد و در کنار او قرار بگیرد، و همراه و همگام با او باشد شرطش این است که یک زیباییهایی از خود نشان بدهد.
حبیب بن مظاهر به خاک و خون کشیده شده بود ، امام حسین(ع) بر بالین او آمد و یک جمله به او گفت که اشاره به همین حقیقت داشت.
حضرت فرمود : « لَقَد کُنتَ فاضِلاً »
حبیب تو آدم با فضیلتی بودی ، یعنی آن چیزی که مرا به تو پیوند داد، فضیلت تو بود . و این یک درس و بلکه یک پیغام به همه ماست که اگر میخواهید با من حسین بن علی(ع) جوش بخورید و پیوند و ارتباط برقرار کنید، باید اهل فضیلت باشید.
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مثل ... ، دل نوشته ها
برچسبها: پرطاووس , حبيب مظاهر , امام حسين , فضيلت
کاسبها هرگز دل به مشتریهای عبوری و گذری نمیبندند بلکه هوای مشتریهای ثابت را دارند و در میان جنسها هر چه خوبتر باشد برای مشتریهای ثابت خود میگذارند.
و خدا مشتری ثابت و دائم است.
و دنیا همان بازار است.
الدُنیا سُوقٌ...
و ما هم قرار است در این بازار به کسب فضیلتها پرداخته و طهارت و پاکی بخریم ؛ پس چه بهتر که هوای مشتری ثابت خود را که خداست داشته باشیم و فضیلتها را برای او انجام دهیم و نه خوشآمد دیگران.
درست همان کاری که حافظ میکرد و تنها هوای همان مشتری دائم خود را داشت.
« بندهی پیر مغانم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست »
و بالاتر از حافظ، یوسف بود.
یوسف چرا یوسف شد ؟ چون هوای مشتری ثابت خود را داشت ، نه زلیخا را ، چون او مشتری موقت بود.
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، مثل ... ، دل نوشته ها
برچسبها: مثل بازار , يوسف و زليخا , فضيلت , خداوند