همه در وادی سرگشتی گام بر میدارند و من حیران روزگارم...
قصههای ما بیپایان است و حکایت نبرد ما از قرار معلوم آخرش را کسی تعریف نکرده است . آنچه برای ما بر جای مانده ، مسیری است که باید طی کنیم و برویم تا به مقصد برسیم و آدم چه میداند تا رسیدن چقدر فاصله دارد و تا لحظه آخر چقدر زمان برای نفس کشیدن باقی مانده است .
ما در گیر و دار این نبرد نفسگیر ، بارها و بارها پشت دشمن را به خاک مالیدیم اما شیطان را فقط خداوند میتواند شکست دهد و هر بار که شکست میخورد به شکلی دیگر و با ظاهری نو خودش را در مقابل ما قرار میدهد ...
ما از حاج قاسمها و باقریها و دیگر شهدا ، یاد گرفتیم که نباید شکست را پذیرفت ، یاد گرفتیم که نباید ماند و تاخیر کرد ، یاد گرفتیم که باید اصرار کرد و نخوابید و جنگید و نترسید و از قرار معلوم دو گلوله چیز زیادی نیست و ما هم قرار نیست از دو گلوله بترسیم ... ( کلامی از حاج قاسم در یک کلیپ مستند) باید به مسیر ادامه داد و تا رسیدن به سرمنزل مقصود فاصله زیاد نیست ، میدانم همت میخواهد و کمی هم دقت ؛ هر چند دشمن تمام راه را مینگذاری کرده است .
موضوعات مرتبط: شهدا
برچسبها: حاج قاسم , شهدا , شکست دشمن , شیطان
شیطان درون من میگفت :
برای رشد و پیشرفت تلاش نکن . مقاومت مردم مثل مقامت هوا میماند ، تا ایستاده باشی وجود ندارد ، اما هر چه سرعتت بیشتر شود ، آنها هم بیشتر مقاومت میکنند و آزارت میدهند.
فرشته درونم پاسخ میداد :
مثل بهمن باش. راه بیفت و شتاب بگیر. آنها کنار میروند و راه را برایت باز میکنند …
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: شیطان , فرشته , مقاومت , بهمن