سخن این است که امروز مردم ما به جایی رسیده اند که همان احمدی نژاد را می خواهند ، با همان بدی هایش ! ، که البته هر کسی نقاط ضعفی دارد ، با همان مشایی و کله شقی هایش ؛ اصلا احمدی نژاد را با همان سوتی هایش می خواهند ، چون احمدی نژاد با تمام این اوصاف می ارزد به صد چنین دولت هایی که چنین خون مردم را از کم کاری و بدکاری به شیشه می کنند .
لااقل احمدی نژاد صفات بارز و نیکی داشت که دوست و دشمن به آن اعتراف داشتند ، همه شاهد بودند که برای کار کردن برای ملت روز و شب نداشت و کابینه خود را هم چنین به کار گرفته بود و آسایش آنها را برای تحصیل آسایش بیشتر برای مردم سلب نموده بود .
ساده زیستی و بی آلایشی او هم زبانزد بود و اینکه کسی نبود که برای بیت المال کیسه دوخته باشد و از همه مهمتر آنکه مردم محروم او را از خودشان می دانستند و با او راحت بودند که این برای یک رئیس جمهور یک ارزش فوق العاده است ؛ به جای تن آسایی و شعار دنبال تحول اساسی در موضوعات مختلف بود و کارهای بزرگی را شروع کرد که از اول انقلاب حرف آن زده میشد اما کسی جرات نزدیک شدن به آنها را نداشت.
شعار های اصیل این انقلاب مردمی را او زنده کرد و جرات و شجاعت او در مقابل دشمنان قسم خورده این سرزمین مثال زدنی بود ، به جای آنکه از رئیس جمهور آمریکا و هوش رئیس دولت شیطان بزرگ تعریف کند و آنان را بر بد دهانی و شاخ و شانه کشیدن بر این سرزمین گستاخ تر کند ، در مقابل آنها محکم سخن می گفت و شکی نیست که سیاست او بر عکس وضع موجودٰ ، دشمن را وادار به انفعال نموده بود.
این فضای تخریب که امروز در رسانه های حامی دولت علیه احمدی نژاد مشهود است ، واقعه ای است که یک دلیل بیشتر نمی تواند داشته باشد ؛ آنهایی که امروز در رسانه های مکتوب و سایت ها و شبکه های اجتماعی در یک برنامه طراحی شده از هیچ اقدامی برای تخریب چهره احمدی نژاد و نسبت دادن تمام مشکلات تاریخ به او ، فرو گذار نمی کنند ، بی شک از احمدی نژاد و آمدن دوباره او در فضای سیاست و میدان انتخابات می ترسند و موجودیت و منافع و قدرت طلبی خود را با این وجود در خطر می بینند و همین آنها را به انجام چنین کار های کثیفی وا می دارد ، اما یک چیز مشخص است و آن اینکه دلهای مردم و عزت یا ذلت افراد و توجه قلوب به افراد دست خداوند است و اگر او چیزی را اراده کند هیچ اراده ای در مقابل آن موفق نخواهد بود.
امیدواریم که خداوند مسئولین این کشور را از دلسوز ترین و بهترین افراد قرار دهد و قلوب مردم را در جهت بهترین مصلحت متحول و متوجه نماید .
ان شاالله
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: احمدي نژاد , رئيس , جمهوري اسلامي , محمود احمدي نژاد
۹ چيزي كه يك رئيس هرگز نبايد به كارمندش بگويد!
۱. «حقوق شما را من ميدهم پس هركاري ميگويم بايد انجام دهيد.»
اين عبارتي ديكتاتورمابانه است. تهديدها و بازيهايي از اين دست راه مناسبي براي برانگيختن حس سختكوشي كارمندان يا نشان دادن قدرتتان به آنها نيست. مديران بزرگ كارمندان خود را تشويق ميكنند، به آنها انگيزه ميدهند و حتي از آنها استفاده ميكنند بدون اينكه به چنين عبارتهايي نياز داشته باشند. رهبران خوب نيازي به تهديد كردن ندارند. اين عبارت به صورت غيرمستقيم يعني اينكه اگر هركاري ميگويم انجام ندهيد شما كارتان و در نتيجه حقوقتان را از دست خواهيد داد. درواقع عصر بردهداري سالهاست به پايان رسيده است.
۲. «شما بايد سپاسگزار باشيد كه چنين مزايايي دريافت ميكنيد. شركتهاي ديگر فقط بوقلمون يخزده به كارمندان خود ميدهند.»
خب البته نياز به توضيح نيست كه به جاي «بوقلمون يخزده» ميتوان هرچيزي ديگري برحسب موقعيت قرار داد. يك رئيس عاقل، خوب ميداند كه اين كارمندان هستند كه در حال توليد و سودرساني به مجموعه تحت امر او هستند و بنابراين اگر مزايايي هم در كار است حاصل
خشم، درشتگويي و توهين و تحقير نيزههايي هستند كه مستقيما قلب كارمند را نشانه ميگيرند. روسا بيش از همه بايد مراقب رفتار خود باشند و بافرهنگ و حرفهاي رفتار كنند. حقيقت اين است كه يك رئيس حتي نبايد جلوي كارمندش ناسزا بگويد، چه رسد به اينكه «به» كارمندش ناسزا بگويد
تلاش همان كارمندان است. تنها يك مدير انديشمند است كه هميشه از اينكه به كارمندانش ـ كه در چرخه توليد سازمان او نقش دارند پاداش ميدهد ـ خوشحال است. تكليف بقيه مديران مشخص است؛ نيست؟!
۳. «من ديشب تا ديروقت و صبح پنجشنبه اول وقت سركار بودم. شما كجا بوديد؟»
اين كه با گفتن اين جمله از كارمندتان انتظار داشته باشيد ۲۴ ساعت شبانهروز و هفت روز هفته در خدمت شما باشد، جز نارضايتي و كاهش روحيه كاري در كارمندان نتيجهاي دربر ندارد. اينكه يك رئيس هفت روز هفته را كار ميكند هيچ دليلي نميشود بر اينكه يك كارمند خوب و وفادار نيز همين كار را انجام دهد. اصولا وقتي جايگاه اداري اشخاص متفاوت است بايد پذيرفت كه ميزان ساعات كاري افراد نيز متفاوت است. به قول آن مثل قديمي: «هركه بامش بيش، برفش بيشتر.» و مسلما بام يك رئيس خيلي بيشتر از يك كارمند است!
۴. «شما بايد بمانيد. چون زن هستيد، تبعيضي عليهتان قائل نيستيم.»
اين جمله را رئيس يك اداره به كارمند مونثش گفته كه به تازگي در زمينه تكنولوژي برنده جايزهاي شده بود. درواقع يك رئيس بزرگ هيچوقت تبعيضي بين كارمندانش قائل نميشود كه نياز داشته باشد آن را يادآوري كند. يعني با هركسي مطابق با جايگاه او برخورد ميكند. درواقع تفاوت رفتاري بين كارمندان براساس «جنسيت»، «تعلقات مذهبي»، «سياسي» يا «نژادي» تنها موجب آسيبپذيري كارمندان ميشود. بروز چنين رفتارهايي اگر نگوييم غيرقانوني است بايد گفت زشت و به دور از معيارهاي انساني است. نبايد از ياد ببريد كه شما رئيس هستيد ـ آن هم در ساعات محدود اداري ـ نه بردهدار يا نژادپرست!
۵. «ما بايد هزينهها را كاهش دهيم.» (آن هم در همان زماني كه جناب رئيس به تازگي ساختمان مجللي را به عنوان دفتر كار خريده است.)
وقتي مشكلات در سازماني رخ ميكنند، اين رئيس آن شركت است كه بايد بيشترين بار مشكلات را روي دوش خود بگذارد نه اينكه انواع و اقسام راهها را براي حواله بار مشكلات به دوش كارمندان بكار ببندد. به گزارش اقتصاد ايران آنلاين، هيچ كارمندي رئيسي را كه در بحرانهاي اقتصادي اداره، زندگياي برخلاف جريان معمول دارد دوست نخواهد داشت. اينكه در مشكلات اقتصادي و شرايط سخت روسا بايد نمونهاي باشند براي كارمندان فقط يك شعار نيست، كمي هم ميتواند رنگ واقعيت به خود بگيرد!
۶. «نميخواهم شكايتهاي شما را گوش كنم.»
به عنوان يك رئيس، شما بايد به صورت مرتب حرفهاي كارمندان و حتي گلايههاي انتقادآميز و منفي آنها را گوش دهيد. درواقع يك ليدر بايد با آغوش باز پذيرا و پاسخگوي پرسشهاي كارمندانش
اينكه يك رئيس هفت روز هفته را كار ميكند هيچ دليلي نميشود بر اينكه يك كارمند خوب و وفادار نيز همين كار را انجام دهد. اصولا وقتي جايگاه اداري اشخاص متفاوت است بايد پذيرفت كه ميزان ساعات كاري افراد نيز متفاوت است
باشد. جرات روبهرو شدن با انتقادهاي كارمندان نتايج فراواني در پي دارد كه مهمترين آن تثبيت رياست شما و نشاندهنده اعتماد به نفس بالايتان است. حتي زماني كه به عنوان يك رئيس نميتوانيد در حل مشكل خاصي به كارمندتان كمك كنيد، صرف چنددقيقه وقت باعث ميشود كارمندتان از نظر ذهني به شما وفادارتر شده و شما را به عنوان تكيهگاهي براي خودش بداند.
۷. «ما هميشه به اين شيوه عمل كردهايم.»
اين جمله تنها باعث ميشود راه براي نوآوري وابداع بسته شود. بهترين عبارتي كه ميتوان در اين موقعيت استفاده كرد اين جمله است: «براي بهبود اين وضعيت شما چه راهي را پيشنهاد ميكنيد؟» بكار بردن جمله اول يعني اينكه شما بهصورت غيرمستقيم به كارمندتان ميگوييد كه او نميتواند و نبايد براي بهبود وضعيتي كه شركت در آن گير كرده است اظهارنظر كند. تنها وظيفه رئيس، مديريت كارمندان نيست بلكه تشويق كردن كارمندان به يافتن راهحلهاي خلاقانه براي حل مشكلات كاري يكي از مهمترين وظايف يك رئيس كاربلد و فهيم است.
۸. «كاري كه انجام دادهايد وحشتناك است.»
مديران بايد انتظارات خود را به روشني براي كارمندان بيان كنند. بايد به كارمندان به صورت دقيق درمورد منابع، بودجه، مهلت انجام پروژه و حتي حمايتهايي كه ميتوان براي يك پروژه لحاظ كرد توضيح داد. وظيفه مديران است كه از كارمندان بخواهند آنچه از آنها خواسته شده را تكرار كنند تا بفهمند به درستي متوجه جريان شدهاند يا نه. اگر كارمندي در انجام كاري به صورت مكرر اشتباه ميكند، شايد آن كار با شرايط او همخواني ندارد يا دستورالعملها را به اشتباه دريافت كرده است. در هرحال تشخيص اين نكته برعهده يك نفر است: رئيس!
۹. «تو كودني. كارمندي بدتر از تو تا بحال نديدهام.»
خشم، درشتگويي و توهين و تحقير نيزههايي هستند كه مستقيما قلب كارمند را نشانه ميگيرند. روسا بيش از همه بايد مراقب رفتار خود باشند و بافرهنگ و حرفهاي رفتار كنند. حقيقت اين است كه يك رئيس حتي نبايد جلوي كارمندش ناسزا بگويد، چه رسد به اينكه «به» كارمندش ناسزا بگويد. رياست چيزي است فراتر از دستها را به كمر گذاشتن، چشمها را بستن و دهان را بازكردن. به طور خلاصه بايد گفت كه يك رئيس بايد در انتخاب كلماتش به شدت دقت كند. درواقع مهار كلام بايد در دستهاي رئيس باشد.
موضوعات مرتبط: امور تجاری
برچسبها: حقوق , كارمند , ديكتاتور , رئيس