عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



قرارگاه ضد صهیونیستی کمیل | تعليم به كميل

 

کمیل از اصحاب سر امیر المومنین

اشاره: در این سلسله مقالات بر آنیم که نشان دهیم عرفان و معنویت علمای شیعه امری وارداتی نبوده، بلکه این رود خروشان از سرچشمه اهل بیت علیهم السلام نشئت یافته است و جلسات و حلقه‌های معرفتی اهل بیت علیهم السلام با برخی از شاگردان خاص خود در همان زمان وجود داشته و در طول تاریخ توسط علمای ربانی ادامه پیدا کرده است.. به این منظور به زندگینامه اصحاب و حواریون اهل بیتعلیهم السلام علیهم السلام پرداختیم و این سلسله را با جناب کمیل شروع کردیم. در شماره‌های قبل تاریخ زندگانی افتخار آمیز او را در از نظر گذراندیم و در این مقاله، به عظمت شخصیت کمیل و جایگاه او در نظر حضرت امیرمؤمنانعلیهم السلام علیهعلیهم السلام السلامعلیهم السلام و استعداد و ظرفیت بالای ایشان اشاراتی خواهیم کرد و عنایت خاص آن حضرت را به ایشان نشان خواهیم داد.


منزلت کمیل در نظر حضرت امیر علیه السلام
با دقت در سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام ، آشکار می‌گردد که این بزرگواران در تربیت انسان‌ها استعداد و ظرفیت افراد را رعایت می‌کردند و همه را با یک روش و با یک نوع برخورد تربیت نمی‌کردند بلکه کلمات و جملات آنان سطوح مختلفی داشت. از این رو، بعضی فقط شاگرد مباحث فقهی اهل بیت: بودند و در این سطح از این بزرگواران، بهره می‌بردند، برخی در مباحث کلامی استعداد داشتند، بعضی در آداب و سنن، عده‌ای هم در مسائل اخلاقی از این دریای بیکران بهره می‌بردند. اهل بیت علیهم السلام با هرکدام از یارانشان،‌ در حد و اندازه خودشان مراوده داشتند، اما بعضی که از استعداد کاملی برخوردار بودند، شاگرد خصوصی این بزرگواران می‌شدند و اسرار معرفتی و توحیدی و ولایی بزرگی را که به افراد دیگر نمی‌فرمودند و حتی از آنان مخفی می‌کردند، برای این دسته از شاگردان خود بیان می‌فرمودند و با قلم تکوین خود در جان آنان می‌نوشتند. اساساً برنامه و روشی خاص برای زندگی ایشان ترتیب می‌دادند که با عموم مؤمنان متفاوت بود. جناب کمیل بن زیاد نخعی قدس سره در همین شمار بود؛ رادمردی که به شدت مورد توجه آقا امیرمؤمنان علیه السلام بود و از شواهد زیادی می‌توان دریافت که در زمره بهترین شاگردان مکتب معرفتی حضرت علی علیه السلام جای داشت. عنایات و برخوردهایی که آن حضرت در مورد این شاگرد تشنه‌شان نشان می‌دادند،‌ در مورد کمتر کسی نقل شده است که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:

1. جناب کمیل نقل می‌کند که بعد از نماز مغرب و عشاء حضرت دست مرا گرفت و همین‌طور که دست من در دست ایشان بود، با هم قدم زنان تا بیرون شهر رفتیم و وارد بیابان شدیم و در حالی که هنوز دست من در دست ایشان بود، بعضی از اسرار و معارف الهی را به من تعلیم دادند.1

از نوع برخورد حضرت معلوم می‌شود که آن حضرت می‌خواسته اسرار بلند و معارف متعالی را در اختیار کمیل بگذارد؛ چرا که او را در دل شب به بیرون شهر می‌برد و در سایه آرامش و سکوت شب، جان او را از نغمه ملکوتی لبریز می‌کند.

2. آن حضرت، کمیل را همراه خود به قبرستان می‌بردند و او را موعظه می‌فرمودند و با اهل قبور صحبت می‌کردند.2

3. در نقلی دیگر آمده که کمیل قدس سره می‌فرماید: حضرت مرا سوار بر مرکب خود کرد؛ در حالی که من پشت سر حضرت نشسته بودم و حضرت مرا به بیرون شهر بردند و معارفی را به من تعلیم دادند.

4. امیرمؤمنان در قضیه ای به کاتب خود می‌فرمایند که ده نفر از افراد مورد وثوق من را خبر کن تا به آنان مطلب مهمی را بگویم و یکی از آن ده نفر، جناب کمیل است.3


همه این امور،‌ حکایت از آمادگی و استعداد فوق العاده جناب کمیل و عنایت و اطمینان خاص حضرت به این دلداده خود دارد؛ چنان که حضرت هنگام تعلیم «دعای کمیل» به ایشان می‌فرمایند: «یا کمیل أوجب لک طول الصحبة لنا أن نجود لک بما سألت؛4 ای کمیل، مصاحبت طولانی تو با ما باعث شد که ما درخواست تو را به تو عنایت کنیم».

آرى، آن حضرت به سان پیر طریق، کاملاً بر احوال شاگرد خود اشراف داشت و برنامه سالکانه ویژه‌ای برای شاگرد خود ترسیم می‌فرمودند. جناب کمیل قدس سره نقل می‌کند که امیرمؤمنان علیه السلام به من فرمود:5

«گوشه گیرى اختیار کن. خویش را مشهور مگردان و شخصیت خود را از مردم پنهان بدار. نام خود را بر سر زبان‌ها مینداز. بیاموز و عمل کن. خاموش باش تا سلامت بمانى. خوبان را شادمان کن؛ گرچه فاجران خشمگین شوند. باکى بر تو نیست که هر گاه احکام دین خویش را آموختى، مردم تو را نشناسند یا تو آنان را نشناسى. هر کس که همواره دل و فکر و اندیشه و زبانش به ذکر خدا مشغول باشد، خدا دلش را از ایمان و رحمت و حکمت و نور لبریز سازد و همانا اندیشه کردن و عبرت گرفتن از دیگران از دل مؤمن سخنان حکمت آمیزی بیرون آورد که هر گاه دانشمندان آن را بشنوند، خشنود می‌شوند و خردمندان فروتن می‌گردند و حکیمان در شگفت آیند.»6


چنان که گذشت، ائمه علیهم السلام به اندازه سطح فهم و ایمان افراد با آنان سخن می‌گفتند. در برخی روایات آمده است: «انا معاشر الانبیاء امرنا اَن نکلم الناس علی قدر عقولهم»7 از پاسخ امیرمؤمنان علیه السلام به سؤالات کمیل و از التفات آن حضرت به او، شأن والای کمیل نمایان می‌گردد. از این رو، حضرت به شاگرد خود، چگونگی شهادتش را نیز خبر دادند؛ چنان که وقتی جناب کمیل از طرف حجاج تهدید به مرگ شد، ایشان فرمود که مولایم علی فرموده بود که به دست تو کشته خواهم شد.8


برخی از اسرار کمیل
از سفارش‌های مهم اهل بیت‌ علیهم السلام این است که با هر شخصی به اندازه درک و فهم او باید سخن گفت.9 و اگر کسی ظرفیت و مقدمات درک مطلبی را ندارد، باید آن را از او مخفی کرد. این‌گونه مطالب را «سر» نامیده‌اند. بعضی در تعریف «سر» گفته‌اند: «سخنی» است که مستمع تحمل درک آن را ندارد، حتی اهل بیت: هشدار داده‌اند که اگر چنین مطالبی را به اشخاص نا اهل گفتید و آنان گمراه شدند، شما مقصر هستید.10

به همین جهت، جناب کمیل از تعالیمی برخوردار بود که مردم آن زمان از درک آنها عاجز بودند. هرچند فهم و پذیرش بعضی از این اسرار در زمان حاضر، برای عموم متدینان دیگر سرّ نیست، اما برای مردم آن زمان که در همان امامت ظاهری مولا مشکل داشتند، سخن از ولایت کلیه حضرت، سرّ به شمار می‌رفت. در ادامه به نمونه‌هایی از این اسرار و دستورهای سلوکی و عرفانی اشاره می‌کنیم.

سعید بن زید بن ارطاة... 11 می‌گوید: کمیل بن زیاد را ملاقات کردم و از او دربارة فضیلت و برترى امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام پرسیدم. کمیل گفت: آیا تو را از وصیت على علیه السلام به من خبر دهم؛ سفارشی که از دنیا و آنچه در آن است، برای تو بهتر است؟ گفتم: آرى. گفت: روزى على علیه السلام به من چنین سفارش فرمود:

1. ای کمیل، هر روز نام الله را یاد کن و بگو: لاحول و لاقوة إلّا بالله؛ و بر خدا توکّل و ما را یاد کن و نام ما را ببر و بر ما صلوات فرست. و به وسلیه ما به خدا پناه ببر و بدینگونه از خودت و آنچه برایت مهم است، شر را دور کن که اگر چنین کردى، از شر آن روز رهایی می‌یابى، إن شاء الله.

از جمله اسرار بزرگ این است که این سخن حضرت اشاره به تأثیرات اسامی اهل بیت: در حل مشکلات و حفظ از شرور دارد. گفتن این‌گونه مسائل به جناب کمیل در زمانی که مردم حتی توان و ظرفیت اعتقاد به بعضی امور ساده و عادی حضرت را نداشتند، خود نشان دهنده جایگاه و استعداد والای جناب کمیل در نظر حضرت است.

2. اى کمیل! همانا خداوند عزوجل رسول خدا صلی الله علیه و آله را تربیت کرد و او مرا تربیت نمود و من مؤمنان را تربیت می‌کنم برای مردمان گرامى ادب را به ارث می‌گذارم».

«سرّ» دیگری آن حضرت بیان فرموده، آن است که خود را به عنوان مربی اخلاق و معرفت برای مومنین معرفی می‌کند و صراحتاً تأدیب مؤمنان را به خود نسبت می‌دهد و این به صراحت، اعلان موجودیت برای دستگاه عرفانی شیعه در زمان حضرت به شمار می‌رود.

3. «اى کمیل، جز از ما، مگیر تا از ما باشى. اى کمیل! حرکتى نیست، مگر اینکه تو در آن حرکت نیازمند شناخت هستى.

4. «اى کمیل، از جدال بپرهیز؛ زیرا خود را به نادانان مى چسبانى و برادران را تباه می‌کنى. اى کمیل، هر گاه درباره خدا بحث می‌کنى، جز با خردمندان روبه‌رو مشو و این سخن، واجب است».

5. «اى کمیل، در هر حال سخن حق را بگو، و پرهیزکاران را دوست بدار، و از فاسقان دورى جوى. اى کمیل، از دورویان و همنشینى با خائنان دوری کن. اى کمیل، زینهار زینهار، مبادا درب ستمگران را بکوبى و با آنان رفت و آمد کنى و از آنان طلب معاش کنى. مبادا تعظیمشان کنى و در مجلس‌هایشان حضور یابى؛ زیرا در این صورت خداوند بر تو خشم می‌کند».

6. «اى کمیل، هر گاه ناچار شدى در مجلس ستمگران حضور یابى، ذکر خداى تعالى و توکل بر او را ادامه ده و از شرشان به خدا پناه ببر و با آنان سخن مگو و کردارشان را به دلت انکار کن و آشکارا تعظیم خداى تعالى کن تا آنان بشنوند؛ زیرا با این کار تأیید می‌شوی و از شرشان کفایت می‌یابی».

7. «اى کمیل، هر گاه برادرت را دوست نداشته باشى، پس تو برادرش نیستى. اى کمیل، همانا مؤمن کسى است که سخن ما را بگوید و هر کس از سخن ما برگردد؛ در حق ما کوتاهى کرده و کسى که در حق ما کوتاهى کند، به ما ملحق نمی‌شود. آن که با ما نباشد، در درجه پآیین از آتش است».

8. «اى کمیل، هر کس که سینه اش از دوستى ما پر شود، نمى تواند آن را نگه دارد، اما نباید آن را آشکار کند و هر گاه آشکار کرد و حال اینکه به پنهان داشتن آن مأمور است، تو پنهان دار. مبادا آشکار کنى که اگر آشکار سازى، توبه اى نیست و هر گاه هم توبه اى نبود، پس برگشت به سوى جهنم است».

9. «اى کمیل، فاش نمودن راز آل محمّد صلی الله علیه و آله را خداى تعالى نمی‌پذیرد».

10. «اى کمیل، آنچه را که براى تو گفته اند بجز مؤمن اهل یقین به کسی دیگری مگو.

11. «اى کمیل، اخبار ما را به کافران میاموز که بر آن اخبار اضافه می‌کنند، سپس آنها را بر شما ظاهر کنند، روزى که آنها را دنبال کنند».

این عبارت‌ها بخوبی نشان می‌دهند که کمیل اسرار فراوان و مهمی را از امام علیه السلام فراگرفته که این‌چنین بر او تأکید می‌شود که اسرار را فاش نکند و به او به شدت هشدار می‌دهند که اگر فاش کردى، برای تو توبه‌ای نیست.

12. «اى کمیل، در وقت هر سختى، بگو: "لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم" تو را در وقت هر نعمتى، بگو: "الحمد للَّه"، خداوند آن نعمت را فراوان گرداند. هر گاه روزی‌ات دیر برسد، بگو: "استغفر الله" خداوند روزى تو را فراخ گرداند».

13. «اى کمیل، هر گاه شیطان در سینه ات وسوسه کرد، پس بگو: "أعوذ بالله القوی من الشیطان الغوی و أعوذ بمحمد الرضی من شر ماقُدّر و قضی و أعوذ باله الناس من شرّ الجنة و الناس اجمعین؛ پناه می‌برم به خداى توانا از شیطان گمراه کننده و پناه می‌برم به محمد پسندیده از شر آنچه مقدر شده و گذشته بر قلم قدرت و پناه میبرم بخداى مردم از شر تمامى جن و انس". و تسلیم خدا شو که شر شیطان و دیوهاى با او را دفع می‌کند؛ اگر چه دیوها هم مانند ابلیس‌اند.

باز مسئله پناه بردن به محمد صلی الله علیه و آله خود سرّ عظیمی است که حضرت در آن زمان فقط برای کمیل بیان می‌فرمایند؛ چرا که می‌دانند تنها او و مانند او هستند که با بینش وسیعی که دارند، توهّم شرک نمی‌کنند.

14. «اى کمیل! دیوها تو را با نفس‌هایشان فریب دهند و هر گاه نپذیرى، با نیکو نشان دادن میل‌ها و بخشیدن آرمان‌ها و اراده ات فریبت دهند و تو را فراموش کنند فرمان دهند و جلوگیرى کنند و گمان تو را به خدا نیکو گردانند تا به خدا امیدوار باشى و به این امید مغرور گردی و فریب بخوری و سپس نافرمانى خدا را کنى، پاداش نافرمانى آتش است».

15. «اى کمیل، همانا شیطان از خودش وعده نمی‌دهد، بلکه از خدا وعده می‌دهد تا مردم را به گناه وادار کند. پس ایشان را گرفتار می‌کند».

16. «اى کمیل، همانا شیطان با مهربانى و فریبش نزد تو می‌آید. پس فرمانت می‌دهد به آنچه می‌داند که تو به آن انس دارى، به وسیله اطاعتى که آن را وانمی‌گذارى. پس تو گمان می‌کنى آن شیطان؛ فرشته اى گرامی‌است، اما او شیطان رانده شده است. پس هر گاه به او آرامش یافتی و خاطر جمع شدى، تو را وادار به نابودی‌هاى بزرگى کند که اصلاً نجاتى با آنها نیست».

17. «اى کمیل، از اینکه شیطان با تو در مال و فرزندت شریک شود، با دوستی ما خود را نجات ده».

اینکه دوستی اهل بیت: عاملی است برای جلوگیری از داخل شدن شیطان در مال و فرزند و نسل انسان ، خود از اسرار بلند ولایی است.

18. «اى کمیل، طول نماز و روزه و صدقه مردم تو را فریب ندهد».

19. «اى کمیل، شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمود که شیطان هر گاه مردم را به زنا و شراب خوردن و ربا و مانند اینها از گناه و فحشا مایل می‌کند، بعد از آن، عبادت و فروتنى و رکوع و سجود را محبوب آنها قرار می‌دهد و آنان را به ولایت پیشوایانى که به آتش دعوت می‌کنند، سوق می‌دهد و روز قیامت یارى نمى شوند».

20. «اى کمیل، ایمان دو قسم است: ثابت و غیر ثابت. زینهار مبادا از آنان باشى که ایمانشان غیر ثابت است».

21. «اى کمیل، از واجبات نمى توان سر پیچید و فشارى هم در مستحبات نیست. اى کمیل، همانا خداى عزوجل جز از واجبات نمى پرسد و همانا ما مقدم داشتیم انجام دادن نافله را براى ترس و بیم و سختى روز قیامت. اى کمیل، همانا واجبات براى خدا بالاتر از این است که مستحبات و اعمال شایسته مزاحم به جای آنها آورده شوند، ولى کسى که بعد از واجبات مقدم داشتیم مستحبات را انجام دهد، برایش بهتر است».

این سخنان دقیقاً بیانگر مهالک و مواقف خطرناکی است که ممکن است برای سالکین پیش بیاید که امامِ سالکان، آن را به کمیل و امثال او هشدار می‌دهد و بدین گونه، اساس عرفان شیعی را بنا می‌گذارند.

22. «اى کمیل، همانا گناهانت بیشتر از ثواب‌هایت و بى خبری‌ات بیشتر از یادآورى و نعمت هاى خدا بیشتر از کردار تو است».

23. «اى کمیل، مبادا از آنها باشی که خداى عز و جل درباره شان فرموده: "نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ؛ خدا را فراموش کردند. پس خدا هم خودشان را از یادشان برد...". اى کمیل، بزرگى تنها در نماز خواندن و روزه گرفتن و صدقه دادن تو نیست، بلکه بزرگى در این است که تو با دلى پاک نماز گزارى و کردارت پیش خدا پسندیده باشد و ترس از او و کوشش در آنها باقى دارى.

24. اى کمیل، قسم به خدا ما آنانی هستیم که پرهیزکارند و نیکوکار. اى کمیل، خداى عزوجل، کریم، حلیم و عظیم و رحیم است. ما را به خوى خویش راهنمایى کرده و به گرفتن همین صفات پسندیده فرمان داده و به مردم نیز امر می‌کنیم تا آنها را از ما بگیرند. پس ما آن را به مردم رساندیم، بدون اختلاف و بدون نفاق و آنها را تصدیق کردیم نه تکذیب، پذیرفتیم بدون شک».

25. «اى کمیل، ما ثقل کوچکیم و قرآن ثقل بزرگ. رسول خدا به مردم رساند و آنان را گرد آورد».

26. «اى کمیل، رسول خدا به من سخنى گفت؛ در حالی که مهاجر و انصار فراوان بودند. روزى بعد از عصر روز نیمه ماه رمضان، رسول خدا بر من ایستاد. فرمود: على از من است و دو فرزندم حسن و حسین از اوست و پاکان از من‌اند و من از ایشان و اینان پاکان‌اند بعد از مادرشان و ایشان کشتى نجات‌اند. هر کس سوار شود، نجات مى یابد و هر کس از آنها دورى کند، نابود شود و هر کس نجات یابد، در بهشت خواهد بود و هر کس هلاک شود در جهنم».

27. «اى کمیل، برترى به دست خدا است. به هر کس بخواهد مى بخشد و خدا صاحب فضلى بزرگ است. اى کمیل، چرا مردم بر ما حسد می‌برند. خدا پیش از آنکه مردم ما را بشناسند، ما را آفریده. پس مى بینى اینان را به سبب حسدشان ما را از پروردگارمان جدا کنند».

این بیان بلند اشاره دارد به خلقت نوری و اتصال حضرات معصوم به حضرت حق و مقامات بلند عرفانی ایشان که از اسرار بزرگ ایشان است.

28. «اى کمیل، هر کس ساکن بهشت نشود، مژده ده او را به عذاب سخت و دردناک و پستى جاویدان، زنجیرها و گرزهاى آهنین و رشته هاى زنجیر طولانى و پاره هاى آتش و نزدیکى دیوها، شراب‌هاى چرکین، لباس‌هاى آهنین، دربانان بدخوى، آتش شعله کشنده، درهاى محکم بسته. فریاد می‌زنند و جواب نمی‌شوند. پناه می‌خواهند، بر آنان رحم نمی‌شود. فریادشان این است که اى مالک، پروردگارت باید در باره ما حکم کند. مالک می‌گوید: همانا شما در اینجا درنگ کنید. مسلماً ما حق را مى آوریم، ولى بیشتر شما حق را خوش ندارید».

29. «اى کمیل، ما به خدا سوگند حقى هستیم که خداى عز و جل فرموده: "وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ"».

30. «ای کمیل، هیچ علمی نیست، مگر اینکه من باب آن را می‌گشایم و قائم ما آن را ختم می‌کند».


هشدار به کمیل
در یکی از شب‌ها که کمیل به همراه مولای خود بعد از نماز مغرب و عشا از کوچه‌های کوفه رد می‌شدند، از منزلی صدای حزینِ تلاوت قرآنِ شخصی به گوش رسید. جناب کمیل که در دل با خود گفتند که چه حال خوشی دارد و به حال او غبطه خوردند، ولی سخنی بر زبان نیاوردند. حضرت متوجه او شدند و فرمودند: «کمیل، از صدای او تعجب نکن که او از اهل آتش است و من در آینده به تو خبر خواهم داد».

مدتی گذشت تا اینکه جنگ نهروان پیش آمد. جنگی که در آن عده ای به ظاهر مقدس، بر امام خوبی‌ها حضرت علی‌ علیه السلام شوریدند و ولیّ خدا را گنهکار خواندند. در اثنای جنگ در حالی که از شمشیر حضرت خون می‌چکید و سرهای دشمنانشان بر روی زمین افتاده بود، حضرت مرا صدا زدند و یکی از سرها را نشان دادند و فرمودند که این همان شخصی است که آن شب تو از قرآن خواندنِ او تعجب کردى.

در این حال، کمیل بیش از پیش متوجه احاطه حضرت بر امور ظاهر و باطنی شدند و عاشقانه روی پای حضرت افتادند و پای مبارک حضرت را بوسیدند و استغفار کردند و بر مولای خود درود فرستادند.


نکته
از این قضیه نیز توجه و اهتمام حضرت به شاگرد خود و اصلاح افکار و حالات او نمایان است و همچنین عشق و ارادت وافر جناب کمیل به مولای خود به خوبی دیده می‌شود؛ چرا که در میدان جنگ به پای حضرت می‌افتد و با بوسیدن قدوم مبارک آقای خود و درود فرستادن بر او، عشق سرشار خود را نشان می‌دهد.

این استعداد و استقامت کمیل و توجه آن حضرت از کمیل شخصیتی ساخت که در بین مردم به زهد و عبادت و شجاعت شهرت یافت و همگان بر بزرگی او اقرار داشتند
 


موضوعات مرتبط: درباره کمیل
برچسب‌ها: كميل , منزلت كميل , دعاي كميل , تعليم به كميل


تاريخ : ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.