سیستم آموزشی بچه ها را بسمت وکالت و مهندسی و دکتری می برد.
رسانه ها فوتبالیست شدن و هنرمند شدن رو تبلیغ میکنن.
تو خونه همه دنبال اینیم که بچه هامون درس بخونن و تحصیل کرده بشن و...
کجای این آموزش و تربیت به بچه ها یاد میده کارآفرین باشن ؟ برای خودشون کسب و کار داشته باشن ؟ شرکت تاسیس کنن و صاحب کار باشن ؟ تجارت کنن و تاجر بشن ؟
تقریبا هیچ جا ... کلا در حال آموزش به بچه هامون هستیم که توی زندگی اصلا ریسک نکنن و کارمند باشن تا توی عافیت زندگی کنن.
حالا چگونه فرزندان را کارآفرین تربیت کنیم ؟
پول تو جیبی دادن به بچه ها عادتیه که ذاتا بچه ها رو غیر مستقل و حقوق بگیر بار میاره. راه حل مناسب به نظر میرسه این باشه که پول تو جیبی بچه ها مشروط بشه به کمکی که به خانواده میکنن و کارهای خلاقانه ای که انجام میدن.
هر شب براشون قصه نخونید.
۴ شب شما قصه بخونید و ۳ شب بخواید اونا برای شما قصه بگن.
کارآفرین باید بتونه سناریو ایجاد کنه و دیگران رو تحت تاثیر قرار بده.
بچه ها رو تشویق کنید جلوی دوستاشون راجع به اسباب بازیهاشون و بازی هایی که بلدن سخنرانی کنن. یاد بدید که روی بقیه تاثیر بزارن .
اگه جایی مثلا توی رستورانی میرید و خدمات نامناسبی میگیرید به بچه ها یاد بدید که خدمات نامناسب رو تشخیص بدن و بتونن انتقاد کنن.
موضوعات مرتبط: آموزش ، آموزه هایم به کمیل و علی ، پیشنهاد مدیر ، تجربیات بچه داری من ، خانه و خانواده
برچسبها: تربیت , کودک , کارآفرین , سیستم آموزشی
اگر با یادگیرندگان به عنوان موجوداتی شبیه به ربات که قرار است بازیچه دست آموزگاران خود باشند، برخورد شود بیم آن می رود که تمام عواطف و علایق و نگرش آنان نسبت به آموزش، مدرسه و یا هر نوع محیط آموزشی منفی شود. دانشآموزان معلم خویش را تکیهگاه میدانند و علم، آگاهی و رفتار شایسته وی آنان را در یادگیری تقویت میسازد بنابراین معلم باید در آموزش دانشآموزان نکاتی را رعایت کند.
برخورد با دانشآموزان به عنوان اشخاصی لایق و محترم نیز بسیار مهم است. اگر با یادگیرندگان به عنوان موجوداتی شبیه به ربات که قرار است بازیچه دست آموزگاران خود باشند، برخورد شود بیم آن می رود که تمام عواطف و علایق و نگرش آنان نسبت به آموزش، مدرسه و یا هر نوع محیط آموزشی منفی شده و این امر شرایط انحطاط و رکود فکری آنها و نهایتاً جامعه را فراهم آورد و یادگیری به معنای واقعی صورت نگیرد.
اگر قرار باشد بهترین و پیشرفتهترین قشر جامعه یعنی دانشآموزان جوان ما محیط آموزشی خود را دلچسب ندانند، موضوعات درسی را مفید نشمارند و نوع روابط مدیر و مربیان مدرسه را دلپذیر ندانند، باید منتظر بود تا بلایی سخت بر روح و جان تعلیم و تربیت فرود آید و روح کاوش گر و کمال طلب دانشآموزان تخریب شود.
هر نوع فعالیت آموزشی یا تدریس باید منجر به یادگیری شود. معلمی که میخواهد فعالیت، یا مهارتی را در کلاس دنبال کند باید توجه داشته باشد. نتیجه این فعالیتها می بایست منجر به یادگیری شود. و این امر در صورتی محقق خواهد بود که دانشآموزان معلم خویش را تکیهگاه بدانند و علم، آگاهی و رفتار شایسته وی، آنان را در یادگیری تقویت سازد.
ویژگیهای یک معلم خوب:
1- متواضع باشد و از کبر و عجب پرهیز نماید و از انجام اموری که در عهده و توانایی او نیست خودداری نماید.
2- روش او در تربیت، عمل به علم باشد! یعنی به چیزی که دیگران را به آن امر میکند عامل و همه حالاتش حاکی از کمال و وقار باشد.
3- برای پیشگیری از سوء رفتار شاگردان و جلوگیری از ارتکاب خلاف، با آنان با اشاره و کنایه عمل نماید و شاگردان را جهت تخلف و سوء رفتار سرزنش ننماید. در صورت لزوم ، آشکار گویی و تصریح وی برای شاگردان همراه با لطف، محبت، صبر و مودت باشد.
4- در جهت تقویت اعتماد به نفس دانشآموزان کوشا باشد زیرا اگر دانشآموز دچار عدم اعتماد به نفس گردد دایماً خود را از امور محوله ناتوان مییابد.
5- برای پیشبرد اهداف تربیتی و آموزشی در محیطهای آموزشی از محرکهایی چون تحسین، تقدیر، تشویق، ترغیب، پاداش و… استفاده نماید.
6- خوبیها را افشا کند و بدیها را بپوشاند؛ زشتی را آشکار نکند زیرا این خود باعث میشود که بدیها و زشتیهای فاعلِ عمل، کم شود.
7- در کلاس به جهت رشد و شخصیت اجتماعی دانشآموزان به اصول ارتباط کلامی توجه کافی نماید.
8- نسبت به آنچه که میخواهد تعلیم دهد آگاه باشد و عنایت داشته باشد که نیمی از شرایط حسن اداره کلاس به این امر اختصاص دارد .
9- دارای ثبات عاطفی باشد، که بهترین عامل جلب اعتماد دانشآموزان نسبت به معلم است؛ در صورت بروز رفتار نامناسب از سوی دانشآموز رفتارهای گذشته وی را برعلیه آنان به کار نگیرد و گذشته نامطلوب او را چون بر چسبی بر پیشانی فراگیر نزند.
10- خود را کامل نداند و دایماً در صدد ایراد گرفتن از دیگران نباشد؛ چرا که روش فوق، زمینه را جهت بروز رفتارهای نامناسب فراهم میسازد.
11- دانشآموز را به عنوان یک انسان قبول داشته باشد، او را درک کند و از ارزشیابی شخصیتی وی خصوصاً جنبههای منفی شخصیتش در حضور جمع اجتناب ورزد. به عنوان یک الگوی رفتاری باید در افکار و اعمالش ثبات داشته باشد و تصمیمگیری او متأثر از حالات هیجانی نباشد.
12- عنایت داشته باشد که دانشآموزان به اظهار نظر معلم در مورد خودشان خیلی اهمیت میدهند، لذا چنانچه آنان احساس کنند که ارزشیابی مربی بدون غرض بوده و با رعایت کامل انصاف صورت گرفته است، برای آن ارزش قایل میشوند و جهت رفع در نقاط ضعف خود تلاش میکنند. ولی اگر ارزشیابی منصفانه نباشد، موجب کینه و در نتیجه دوری گزیدن آنان از معلم میشود که پیامدهای نامطلوب دیگری نیز در بر خواهد داشت.
13- به طور مستمر از کار خود ارزیابی به عمل آورد یعنی با توجه به هدفهای آموزش و رفتاری که در شروع درس در نظر دارد. بیندیشد که تا چه حد به هدفهای خود نائل گردیده و تا چه حد توانسته است در دانشآموزان نفوذ کند و مورد تأیید واقع شود .
14- خوش صحبت بوده و دارای قدرت بیان باشد. زیرا قدرت بیان و نفوذ کلام معلم در ایجاد رابطه با دانشآموزان و تفهیم مطالب درسی به آنان بسیار مۆثر است. در عین معلم بودن، مربی نیز باشد یعنی علاوه بر تعلیم دانشآموزان، به تزکیه و تهذیب اخلاق آنان اهتمام ورزد.
15- از برنامههای تکراری و غیرضروری پرهیز نماید و دارای خلاقیت باشد. همچون یک باغبان تمام وجود و اندیشهاش را در خصوص شکوفایی دانشآموزان که گردانندگان جامعه فردا میباشند به کار گیرد. شاگردان خود را بهترین دوستان و حتی فرزندان خود محسوب نماید و راه رسم کار و روش تصمیمگیری در یک امر را با آنان در میان بگذارد.
16- با خلوص نیت و قصد خدمت کار کند و توقع تقدیر، جز از خدای سبحان نداشته باشد.به تحولات جوامع آگاه باشد و فن تربیت اطفال را بداند.
17- با شیوههای پرورش و روشهای آموزش آشنا باشد و در ایجاد نظم و امنیت محیط آموزشی خود کوشا و توانایی استقرار عدالت در کلاس را دارا باشد. از طبقهبندی دانشآموزان در صورتی که به لحاظ استعداد مختلف باشند، پرهیز نماید و عملش، قولش را تکذیب نکند.
18- به پرسشهای دانشآموزان توجه داشته باشد و عادلانه پاسخ گوید به حدی که هیچ کس از سۆال کردن محروم نماند. به افراد ممتاز و سرآمد کلاس به عنوان سه گروه مسئولیت تقویت درسی دانشآموزانی که متوسط یا ضعیف هستند واگذار کند و احساس مسئولیت را به دانشآموزان بیاموزد.
19- نه کسی را تحقیر کند و نه به حقارت تن دهد؛ گمان بد نبرد و تحقیق نکرده قضاوت نکند و پس از آنکه حقی مسلم شد در تصمیمگیری قاطع باشد. کلاس او به گونهای باشد که شوق فراگیری علم و حکمت در دانشآموزان ایجاد گردد. دانشآموزان در کنار او احساس امنیت و آرامش کنند.
20- از لحاظ وضع ظاهری مرتب و آراسته باشد. به عبارت دیگر پوشش وی در عین سادگی متناسب با محل و فضای آموزشی باشد و همواره پاکیزگی و نظافت را رعایت نماید.
21- در نهایت اگر این حقوق دانشآموز که همان نگرش مثبت معلم به وی است رعایت گردد؛ مدرسهای ایده آل خواهیم داشت که اولیای آن به فرزندانمان اهمیت میدهند و این اهمیت سبب ارتقای دانشآموزان و جامعه میگردد.
موضوعات مرتبط: کودک ، آموزش
برچسبها: معلمان , آینده ساز , دانش آموز , تربیت درست
يادش به خير !
معلم کلاس اول خانم خداخواه هر جا كه هستند سلامت باشند . ازما پرسيد : - سوال تکراری همه سالهای گذشته و آينده - : « وقتی بزرگ شدید ، می خواهید چه کاره شوید ؟ »
بچهها هم طبق معمول پاسخ های تکراری سالهای گذشته را تکرار کردند : « دکتر. دکتر. مهندس. دکتر. پليس . مهندس. مهندس . دكتر . وكيل . فضانورد . دکتر. مهندس يه پسر كوچولو هم گفت : فرهنگي ».
نگاه اول : همه میخواستند وقتی بزرگ شدند به « جامعه » خدمت کنند .
هنوز نخستین حروف الفبا را نيز نیاموخته بودند . هنوز دنیا را ندیده بودند . هنوز کشور را نمیشناختند . هنوز راي نداده بودند . هنوز نماينده نداشتند . هنوز وارد كار نشده بودند . هنوز متاهل نشده بودند . هنوز گرفتار نان شب نشده بودند . هنوز بچه نداشتند . هنوز شب تا صبح بچه بيمار خود را تيمار نكرده بودند . هنوز درد را نمي شناختند ...! هنوز هنوز هنوز ...
نگاه دوم : اما پدرها و مادرها و رسانهها کار خود را اساسي و خوب انجام داده بودند !
به آنها ياد داده بودند که اینجا سرزمین دکترها و مهندسها و وكلا و سرهنگ هاست . یادشان داده بودند که اینجا « مدرک » ، خود یک « شغل » است . يادشان داده بودند كه اينجا حرف « پ » خيلي مهم است . یادشان داده بودند که وقتی بزرگ شدید و خواستگاری رفتید ، اگر بگویید مهندس هستي ، کسی نمیگوید شغلت چیست .
یادشان داده بودند که فضا ، فضای نا امنی است .
یادشان داده بودند که این جماعتی که در اطرافتان زندگی میکنند ، دوست دارند شما « دکتر و مهندس » بشوید . و تو اگر می خواهی رسوای جماعت نباشی ، همرنگ جماعت باش.
حتی یادشان داده بودند که در خلوت خود ، به خانه و ماشین و ثروتی که دکترها و مهندسها دارند فکر کنند و در کلاس خود ، از « خدمت به جامعه » بگویند .
پدرها و مادرها ، تنها نکتهای را که برای نگون بختی فرزندانشان لازم بود ، خوب آموزش داده بودند . خیلی خوب . یادشان دادند که برای انتخاب آرزوهایت ، به آرزوهای اطرافیانت فکر کن ، نه به میزان رضایتی که پس از تحقق آرزوهایت تجربه میکنید .
بچهها ، آرزوهایشان را گفتند . یا بهتر بگویم : آرزوهای پدرها و مادرهایشان را تکرار کردند .
بچهها ، به همکلاسی خود که قرار بود فرهنگي شود ، خندیدند . او تنها کسی بود که آرزوی خودش را گفت .
و دوازده سال گذشت.
برگهای را پیش رویشان قرار دادند با هزار خانه سفید و یک قلم که با آن میتوانستند سرنوشتشان را خط خطی کنند . با دقت و تمرکز. هیچ خانهای نباید نیمه سیاه میشد . یا بايد سیاه سیاه مي شد یا سفید سفید .
در اینجا ، باید منتظر میماندند تا دانشگاهها ، آنها را انتخاب کنند و به آنها بیاموزند که باید چه چیزی را دوست داشته باشند .
یکی که در دلش همیشه دوست داشت باستان شناس شود ، مهندس شد .
یکی که در دلش دوست داشت مهندس شود ، حسابدار شد .
آنکس که میخواست حسابدار شود ، پزشک شد .
تنها کسی که راه خودش را رفت ، آن فرهنگي دوران دبستان بود که رویایش را خودش انتخاب کرده بود . او بزرگتر شد و دنیا را بهتر شناخت . وقتی دفاع مقدس را دید ، مدتی تصمیم گرفت خلبان شود اما دوباره به رویای دوران کودکی اش بازگشت و فرهنگی شد .
او بعدها آموخت : در جامعهای که مردم ، تو را مانند خودشان میخواهند ، مانند خودت بودن حتی از خلبان شدن هم سختتر است . سخت تر از سخت ...!
برچسبها: اول دبستان , چه كاره , فرهنگي , آموزش و پرورش