عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس



معنی شکر

 

" شكر " كلمه‏ای است كه در قرآن زياد با آن برخورد داريم . معنی "
شكر " اين است كه انسان در مقابل فردی كه از او خيری به وی رسيده است‏
اظهار قدردانی كند و مثلا بگويد : من ممنون هستم . آيا معنی " شكر خدا "
همين است كه بگوئيم : " الهی شكر " ؟ نه ، اشتباه است . " الهی شكر
" صيغه شكر است نه خود شكر . خود شكر چيز ديگری است . مثل اينكه كلمه‏
استغفر الله صيغه توبه است نه خود توبه . توبه ، پشيمانی از گناه و
تصميم به عدم تكرار است . اظهار الهی استغفرك واتوب اليك [ اظهار
صيغه توبه است نه خود توبه ] . پس شكر يك معنی دقيقی دارد و آن عبارت‏
است از قدردانی ، اندازه شناسی ، حق شناسی . لهذا " شكر " هم درباره‏
بنده نسبت به خدا و هم خدا نسبت به بنده به كار می‏رود . « ان الله شكور
حليم ». خدا شكور است يعنی او طاعت بندگان را قدرشناس است . هر
طاعتی كه بنده می‏كند حقی دارد . خدا اجر بنده‏اش را ضايع نمی‏گرداند .
يعنی از عمل بنده قدردانی می‏كند ، آن را از بين نمی‏برد . بنده اگر بخواهد
قدر شناس و شاكر باشد بايد قدر نعمتهای خدا را بداند ، يعنی هر نعمتی را
بداند برای چه هدف و منظوری است و در همان مورد مصرف كند . در تعريف‏
" شكر " چنين گفته‏اند : استعمال الشی‏ء فيما خلق الله لاجله . به كار
بردن شی‏ء در راهی كه به خاطر آن آفريده شده . آيا شكر مثلا چشم كه خدا به‏
ما داده اين است كه بگوييم : خدايا شكر كه به من چشم دادی ؟ نه . عقل ،
فكر ، عاطفه ، احساسات ، فرزند ، مال ، سلامت ، و هر نعمتی كه داری ، اگر اين نعمت را از مسير
خودش منحرف نكنی و در مسير ديگر استفاده نكنی ، شاكری . مثلا زبان را
خداوند عبث نيافريده است . با اين زبان می‏شود حقايق را قلب كرد ، دروغ‏
گفت ، به مردم آزار رسانيد ، دشنام داد ، بديهای مردم را پخش كرد ،
اشاعه فحشاء كرد ، جعل كرد ، ولی واقعا بايد حساب بكنيم آيا دست خلقت‏
زبان را برای همين به ما داده : تهمت ، غيبت ، دشنام ؟ يا اينكه مقاصد
خود را به ديگران بفهمانيم . فهماندن مقاصد خود به ديگران ، تعليم ،
ارشاد ، نصيحت ، شكر زبان است . پس بايد هميشه نعمتها را در راه خودش‏
مصرف كرد . مثلا فكر و انديشه صدی هشتاد مردم در راه شيطنتها صرف می‏شود
در حالی كه می‏توان در راه علم و دانش و خير و صلاح مردم به كار برد .
ای مؤمنان ! ضعيف بوديد ، محروم بوديد ، خداوند نعمتهائی نصيب شما
كرد و شما را از چنگال دشمنان رهانيد . بايد بدانيد نعمتها را در چه راهی‏
بايد مصرف كنيد . اين معنی « لعلكم تشكرون »است . مفاد آيه ، توجه‏
دادن مردم به وضع سابق است كه عده آنها اندك بود ، مردمی ضعيف بودند و
خودشان و ديگران آنها را به حساب نمی‏آوردند ، خداوند در كنف قدرت خود
آنها را تقويت و تأييد كرد ، روزيها را نصيب آنان كرد تا آن نعمتها را
در راهی كه خداوند فرموده و سعادت آنها در آن است مصرف كنند .
« يا ايها الذين آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتكم و
انتم تعلمون ». ای اهل ايمان ! به خدا و پيغمبر خيانت نكنيد زيرا به‏
خودتان هم خيانت می‏كنيد ( مضمون آيه اين است ) . در
اينجا نهی شده از خيانت به خدا و پيغمبر و مسلمين ، و خيانت خودشان به‏
خودشان . احكام الهی امانت است نزد شما . آنها را ترك و تحريف نكنيد
. همچنين به سنت پيغمبر ، به مسلمين و خودتان [ خيانت نكنيد ] . خيانت‏
به مسلمين ، خيانت به خدا و پيغمبر هم هست .
شأن نزول اين آيه اين است كه در جريان جنگ بدر ، يك آدم ضعيف‏
الايمان به خاطر حفظ مال و فرزند خود ، يكی از اسرار مسلمين و جامعه اسلامی‏
را افشا كرد ، جاسوسی كرد . قرآن می‏گويد به خدا و پيغمبر و خودتان خيانت‏
نكنيد . پيغمبر اكرم اسرار سياسی را خيلی مكتوم می‏كرد مگر ضرورت ايجاب‏
می‏نمود . لذا نوشته‏اند [ اتفاق نيفتاد كه ] پيغمبر آهنگ و تصميم جنگی‏
داشته باشد و كسی بداند . فقط می‏فرمود آماده باشيد می‏خواهيم به اين طرف‏
برويم . مگر در مواقعی مانند جنگ تبوك كه فرمودند صد فرسخ [ راه در
پيش داريم ] . دشمن قوی است ، روم است نه قريش و عرب ( 1 ) . برويد
به طرف تبوك . سی هزار نفر بدون تجهيز كافی ، به طوری كه اكثرا مركب‏
عادی نداشتند . زمين حره است ، آتشفشانی و در مقام تشبيه مانند جگر
گوسفند .
در اين مواقع پيغمبر اكرم تصميم خود را به كسی نمی‏گفت مگر موارد خاص‏
. در جنگ بدر افشاء كرد . يكی از مسلمين ضعيف الايمان تصميم پيغمبر و
مسلمين به جنگ با قريش را به آنها خبر داد . زن و بچه و مال او نزد
آنها بود و خيال می‏كرد اگر بگويد ، مال و عيال او را حفظ كرده برايش‏
نگهداری می‏نمايند . آيه ، خطاب كلی است ولی نظر به يك شخص معين است‏
: « يا ايها الذين آمنوا لا تخونوا الله و الرسول ». حضرت امير در نامه‏
به يكی از حكام می‏فرمايد : « ان اعظم الخيانه خيانه الامه و افظع الغش‏
غش الائمه » ( 1 ) بزرگترين خيانتها خيانت به اجتماع است نه فرد . شما
خدای نخواسته اگر به مال كسی كه نزد شما است يا ناموس او خيانت كنيد
خيانت به يك فرد كرده‏ايد به طور مستقيم ، و به يك اجتماع به طور
غيرمستقيم . خيانت ، جاسوسی ، خيانت به اجتماع است ، و فظيع‏ترين و
شنيع‏ترين خيانتها اين است كه كسی با پيشوايان مسلمين به غش رفتار كند .
مانند اينكه در كشتی ، كسی ناخدا را كه در نهايت صدق نيت كشتی را به‏
ساحل نجات می‏برد گمراه كند . در اين صورت خيانت به ناخدا خيانت به‏
تمام ساكنين كشتی است .
از اين آيه انسان می‏فهمد كه قرآن چقدر به مسائل اجتماعی اهميت می‏دهد .
« و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنه و ان الله عنده اجر عظيم » .
بدانيد ثروت و فرزندان ، برای شما فتنه يعنی مايه آزمايش هستند . ( چون خيانت آن شخص به خاطر مال و زن و بچه‏اش بود ) . فتنه در
قرآن يعنی آزمايش . بدانيد همين مال و ثروت وسيله آزمايشند . يعنی هم‏
شما زن و بچه نباشد . اينجاست كه مسأله آخرت پيش می‏آيد . شما نبايد به‏
اينها به عنوان ايده‏آ ل نگاه كنيد بلكه اينها وسيله هستند .
« يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم‏
سيئاتكم و يغفر لكم و الله ذو الفضل العظيم ». " تقوا " از ماده "
وقی " به معنی خود نگهداری است ، اين كه انسان در يك حالی باشد كه‏
بتواند خود را نگهداری كند . تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد
است ، برای خدا .
قرآن می‏گويد اگر متقی واقعی باشيد دو اثر دارد . يكی اينكه گشايش در
كار به وجود می‏آيد در اثر تاثير معنوی آن . واقعا اگر كسی پاك و باتقوا
زندگی كند ، يك سلسله گرهها برايش پيش نمی‏آيد ، و اگر پيش بيايد حل‏
می‏شود . خاصيت دوم تقوا اين است كه بر روشن بينی می‏افزايد . ابتدا به‏
نظر مشكل می‏آيد . روشن بينی چه ارتباطی دارد به تقوا ؟ ! بستگی دارد به‏
مغز و كار آن . تقوا چه تاثيری دارد در بينش ؟ ولی اين اشتباه است .
اگر انسان متقی باشد ، روشن بين‏تر است زيرا تقوا صفای روح می‏آورد ، تقوا
آن تيرگيهايی را كه باعث می‏شود انسان از روشن‏بينی‏هايی كه مخصوص خود
اوست استفاده نكند از بين می‏برد .

چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد حجاب از دل به سوی ديده شد

شما اگر نسبت به موضوعی تعصب بورزيد نمی‏توانيد آن را آن طوری كه هست‏
بگيريد . تقوا گرد و غبار تعصب را پاك می‏كند ، كينه توزی را فرو می‏نشاند ، در نتيجه عقل ، آزاد فكر می‏كند . سعدی می‏گويد
:

حقيقت سرائی است آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبينی كه هر جا كه برخاست گرد
نبيند نظر گر چه بينا است مرد
تو را تا دلت باشد از حرص باز
نيايد به گوش دل از غيب راز

در اين زمينه دو جمله از حضرت امير (ع) است كه عالی است و مطلب را
می‏شكافد :
1 - « اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع » ( 1 ) . " مصرع " به‏
معنی خوابگاه و محلی است كه انسان به زمين می‏خورد . ( مثلا محلی كه پشت‏
پهلوان به خاك رسيده است " مصرع " است ) . بيشترين نقطه‏هايی كه‏
پهلوان عقل به زمين می‏خورد آن جايی است كه برق طمع در دل پيدا می‏شود .
2 - « عجب المرء بنفسه احد حساد عقله » ( 2 ) خوش آمد انسان از خود ،
خودپسندی يكی از حاسدان عقل است . حسود دشمن است با محسود و می‏خواهد او
را زمين بزند و نابود كند . عجب می‏خواهد عقل را از مقام خودش ساقط كند
. چرا تقوا بينش را می‏افزايد ؟ زيرا تقوا كه آمد ، طمع نيست ، عجب‏
نيست ، هوا و هوس نيست ، گرد و غبار نيست ، روشنايی است . در فضا
اگر مه يا دود بيايد ، از يك متری اشياء را نمی‏بينيم . تقوا صفا است ،
صاف بودن فضای روح است .

پاورقی :
1 - ما امسال مشرف شديم به حج . گفتيم يكی از سنتها اين است كه آثار
پيغمبر را ببينند . خواستيم " خيبر " را كه در شمال مدينه است ببينيم‏
. ( ما ايرانيها كه معمولا با اتومبيل كمتر اتفاق می‏افتد از آن طرف برويم‏
، شمال مدينه را نمی‏بينيم ) . ماشين سواری گرفتيم به قصد ديدن خيبر و
تبوك . از مدينه تا تبوك صد فرسخ است و من تعجب كردم كه چه تصميم‏
مهمی بوده [ حركت دادن ] جيش العسره [ لشكر مشقت ] به طرف تبوك ، كه‏
به علل خاصی مثل كمبود آذوقه ، گرمای شديد فصل خرماپزان ، اين لشكر به‏
اين نام خوانده شد .
1 - نهج البلاغه ، نامه . 26
1 - نهج البلاغه ، حكمت . 219
2 - نهج البلاغه ، حكمت . 212


موضوعات مرتبط: دین


تاريخ : ۱۳۸۸/۰۳/۰۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |
.: :.