مشكلات احساسی و رفتاری ما كدامند، با این مشكلات چگونه مواجه میشویم و راهحل برخورد با این قبیل مشكلات كدام است و با آنها چه باید كرد.
مقاله زیر سعی دارد ضمن فهرست كردن برخی از عمدهترین این مشكلات راهحل برخورد با آنها را نشان دهد.
هر وقت میخواهم حرفی بزنم، صدایم میلرزد و لپهایم مثل توتفرنگی قرمز میشود. ترس از نگاه دیگران زندگیم را به جهنمی مبدل كرده است. جرأت نه گفتن را ندارم و حتی در بله گفتن هم تردید به خود راه میدهم. این ها از خصوصیات افراد كمروست.
كمرویی یا همان خجالت كشیدن نه یك بیماریست و نه یك شخصیت اخلاقی تلقی میشود. از نظر روانشناسان كمرویی یك نوع مشكل ذهنی و رفتاری است، نه چیزی بیش از آن. از نظر آنان كمرویی نوعی نگرش و عمل منفعلانه و پریشانی بیخطر و ملایم محسوب میشود، این حالت در طول زندگی و با درگیر شدن در مسائل اجتماعی و تجارب متنوع زندگی تا حدود زیادی برطرف میشود. بنابراین این كمرویی را نمیتوان یك نوع عیب و نقص واقعی نوجوانان و جوانان دانست.
یادمان باشد كه این مشكل در افراد مختلف و در سبكهای مختلف شخصیتی متفاوت و با شدت كم و زیاد بروز میكند.
«خجالتزدگی» افراد در دورههای مختلف كاری و زمانی خود را نشان میدهد. مثل در مواجه با دوستان و معلمها، ورود به محیط جدید در هنگام گذراندن یك امتحان، حرف زدن در جمع یا آشنایی با فرد یا جمع جدید و گفتوگو با افراد ناشناس كه گاه كار راحتی هم نیست. مخصوصا اگر این آشنایی یا حرف زدن یا رفتار دیگر، برای اولین بار باشد.
در گذر زمان و كسب تجربه، اعتماد به نفس شخصی بالا میرود و این دیو خجالت ناپدید میشود. زیرا توانایی خود را عرضه كردن و جزأت مقابله با نگاه دیگران نیاز به آموزش و یادگیری دارد.
این نوع خصوصیات در بعضی از اشخاص و در روابط اجتماعی به طور طبیعی آموخته میشود. اما در برخی موقعیتها افراد برای اجتماعی شدن و كاهش خجالتزدگی نیازمند به تغییر در نگرش و رفتارها و از بین بردن عادتهای غلط هستند.
نباید ناامید شد، اشخاص كمرو یا خجالتی معمولا این مرحله از مشكل را پشتسر میگذرانند و زندگی رضایتبخش و موفقی را خواهند داشت.
قبل از هر چیز، افراد دارای این حالت ویژگی نباید اجازه دهند دلسردی یا ناتوانی به آنها غلبه كند.
غلبه كردن بر اینكه دیگر در قبال اعمال و رفتار ما چه قضاوتها و برداشتی دارند یا چه حساسیتی نشان میدهند، قدم مهمی در حل مشكل خجالتزدگی است. زیرا وقتی ما عملی را در یك شرایطی انجام میدهیم، برای آن دلیل عقلانی یا احساسی داریم و لزومی ندارد از عملی كه لازم بوده انجام دهیم خجالتزده شویم یا با ترس بیجهت زمینه كنارهگیری خود را به وجود آوریم. شخص خجالتی دچار نوعی احساس ناخوشایند مداوم قرار گرفته است كه بیش از همه خود برای آن باید چارهای بیاندیشد.
البته شخص خجالتی همیشه سعی میكند كه زندگی خوشبختی را برای خودش فراهم بكند. او حتی در میان خانواده، دوستان، اطرافیان، محل كار و در اجتماع احساس خشنودی و خوشحالی میكند.حتی اگر در مقابل اشخاص ناشناس احساس ترس و نگرانی گریبانگیرش شود، سعی میكند حتیالامكان با مشكل مواجه شود.
مهمترین مسئله این است كه كمرویی و خجالتزدگی حالت مزمن به خود نگیرد كه در این صورت به یك ناراحتی درونی و تا حدودی پایدار تبدیل میشود و به سختی میتوان آن را كنار گذاشت و به طرز ملالانگیزی مانع رشد همهجانبه شخصیتی میشود.
خجالتیها چه ویژگیهایی دارند؟
آنان در مقابل خواستههای معقول یا نامعقول دیگران چه در خانواده و چه در محل كار، مقاومت چندانی ندارند. زیرا تنها خواسته درونی یك فرد خجالتی این است كه دیگران او را از صمیم قلب دوست داشته باشند.
اما با زندانی كردن خود و منفعلانه عمل كردن (Passeve)، باید هر نوع فشار روحی و روانی را تحمل كند. در این صورت است كه او افكار مورد علاقه خودش را به خوبی بیان نمیكند و خود را بیلیاقت و بیعرضه و ناتوان و در نهایت تنها احساس میكند. چنین اشخاصی دائم احساس میكنند كه بر روی چهارپایهای قرار گرفته و همه او را میبینند و همه به او توجه دارند و در شكل افراطی در حال تذكر دادن و محاكمه او هستند.
یك نگاه، یك لبخند یا یك سكوت باعث بر هم ریختگیاش میشود. هر بار احساس میكند كه مورد آزمایش و امتحان قرار میگیرد. او محكوم به چیزی است كه خودش هم بیاطلاع از آن است.
اشخاصی كه دچار این نوع مشكلات ارتباطی و روانی میشوند، معمولا از اینكه خود را درمقابل نگاه و نشانهگیری دیگران بیابند، ترس و بیم دارند. همیشه این احساس در آنها وجود دارد كه زیر نظر قرار گرفتهاند.
احساس ضعف و شكست
احساس میكند كه از نگاه دیگران نمیتواند فرار بكند. هر چقدر هم كه بخواهد از خودش دفاع كند. یا به خوبی خودش را جمع و جور كند، باز هم احساس میكند كه آدمی دست و پا چلفتی است. آرامآرام به این نتیجه میرسد كه هیچ وقت قادر به كنترل وضعیت زندگیاش نخواهد بود.
تصور میكند كه دیگران نسبت به او یك خشم پنهانی و قدیمی دارند. در نظر او دیگران خیلی از او قویتر و صلاحیتدارترند و هر لحظه میتوانند در گفتوگو یا عمل به او ضربه سختی وارد كنند. دائما به اضطراب و نگرانیهایش توجه میكند و مبدل به یك آدم محتاط میشود. محتاط درگفتار، محتاط در عمل و محتاط در ارتباط برقرار كردن با دیگران.
كمرویی و خجالتزدگی در نظر اكثر نویسندگان روانكاو، یك نوع اضطراب خاصی اجتماعی غیرمرضی میشود.
شخص خجالتزده میخواهد خودش را به یك حالت ماندگار و همیشگی جلوه دهد. معمولا در خودش فرو میرود و كمتر از قوه ابتكارش استفاده میكند و در تمام موقعیتهای اجتماعی خودش را غایب میداند.
با اینكه علاقهمند است كه تغییر و تحولاتی در خود ایجاد بكند، باز هم در روابط اجتماعیاش از خود بیاستعدادی نشان میدهد.
متخصصان و روانشناسان رفتارشناختی تكنیكهایی را ارائه میكنند كه به طور چشمگیری موجب كمك به این افراد برای كاهش یا از بین بردن حالتهای خجالتزدگی و كمرویی میشود. «به بعضی از این تكنیكها اشاره میكنیم»
با كار كردن برافكار منفی كه علت اصلی كمرویی و خجالت میباشد، میتوان تا حدودی شخصی كمرو را از گردابی كه خود برای خود ساخته است، بیرون كشید.
زندگی عاطفی، اجتماعی و حرفهای اشخاص خجالتی بر اثر حضور در موقعیتهای جدید تحصیلی و شغلی كاهش مییابد.
باید بتوانیم شخصی خجالتی را قانع كنیم كه در مقابل قضاوت دیگران هیچگونه ترس و واهمهای نداشته باشد. همچنین مبارزه با ترس كه شخص كمرو احساس میكند همیشه باید در مقابل دیگران مهربان و از خودگذشته باشد. احساس پوچی و ترس از قضاوت دیگران یكی از مسائل اصلی اینگونه افراد است. اگر یك آدم كمرو ایدههایش را پنهان نگه دارد، چطور میتوان آن را كشف كرد و به استعدادهایش پی برد؟ حتی خودش هم نمیتواند گنج پنهانیاش را بیابد.
او فكر میكند كه گوش دادن او به سخن دیگران امری كاملا طبیعی است تا اینكه دیگران به سخن او گوش كنند.
به مرور زمان او در تنهایی خودش فرورفته و احساس تو خالی بودن كند. در این وضعیت كه او از خودشناختی ندارد و هنوز از خواب بلند نشده است، همانطور تسلیم خواستههای دیگران میشود. انگار وجود او فقط در نگاه دیگران نهفته است. تنها نگاه دیگران است كه به او زندگی میبخشد.
اولین گام برای تغییر اساسی اینگونه افراد این است كه خود و دیگران اجازه بدهند افكار و احساسات ظهور و بروز یابد. در این صورت برای بهتر شناختن فرد، این شانس را به او میدهند كه فرد كمرو ظهور یابد. شخص كمرو همیشه میاندیشد كه حرف زدن یك ریسك است. ریسك از این كه دیگران شاید از او خوششان نیاید و درباره او قضاوتی ناعادلانه كنند.
موضوعات مرتبط: روان شناسی