مقدمه
دستاوردهای چهل سالهی انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف، موضوعی است که جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست. درواقع، با نگاه به وضعیت گذشته و حال کشور، به راحتی میتوان معجزهی انقلاب اسلامی در شکوفایی و سازندگی کشور را مشاهده کرد. با این وجود، مهمترین چالشی که در بازگویی و تبیین این دستاوردها پیشروی نیروهای انقلابی قرار میگیرد، مقایسهای است که در سطح جامعه میان شرایط کنونی کشور با شرایط قبل از انقلاب، وضعیت کشورهای غربی و در نهایت، وضعیت کشورهای عربی منطقه مطرح میشود. به عبارت دیگر، وقتی از دستاوردهای انقلاب اسلامی بحث میکنیم، همواره در نقطهی مقابل، برخی بلافاصله این موضوع را مطرح میکنند که آنچه شما به عنوان دستاوردهای انقلاب اسلامی مطرح میکنید، چه بسا اگر رژیم شاه هم تداوم پیدا میکرد، شاید وضعیت کشور هم همین گونه بود. بحث دیگری که این افراد مطرح می کنند، ناکارآمد بودن جمهوری اسلامی در مقایسه با کشورهای غربی است؛ بدین معنا که اینها در مقایسه وضع کنونی کشور با کشورهای غربی و ذکر پارهای از شاخصهای توسعه، رأی به ناکارآمدی نظام اسلامی میدهند و دستاوردهای آن را ناچیز میشمارند. علاوه بر این، بخش دیگری از مخاطبان، به مقایسهی وضعیت کنونی کشور با کشورهای عربی منطقه میپردازند و با ذکر مواردی از وضعیت کشورهای عربی مانند برجسازیهایی که در برخی از این کشورها صورت گرفته، اوضاع کنونی کشور را چندان رو به بهبود نمیدانند. از اینرو، در نوشتار حاضر تلاش میشود تا ضمن ارائهی چهارچوبی برای ارزیابی دستاوردهای انقلاب اسلامی، در چشماندازی مقایسهای، دستاوردهای این انقلاب را به محک مقایسه بگذاریم تا اهمیت این دستاوردها بیش از پیش روشن شود.
1. دستاوردهای انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی کنیم؟
ضمن آنکه باید اذعان نمود که انقلاب اسلامی در چهل سال گذشته دستاوردهای بینظیری داشته است، اما در وجه مقایسهای باید گفت که آنچه دستاوردهای انقلاب اسلامی را ارزشمند میسازد و کارنامهی انقلاب را درخشان و در مقایسه با سایر کشورها، وزین و موفقتر میسازد، شرایط تحقق این دستاوردها میباشد؛ زیرا دستاوردهای هر نظام سیاسی را براساس سه مؤلفه میسنجند؛ اهداف، موانع و امکانات. یعنی اگر بخواهیم در مورد دستاوردهای یک نظام سیاسی قضاوت بکنیم، باید دقت کنیم که آن نظام در چه شرایطی؛ یعنی با وجود چه امکانات و موانعی، به اهداف خود جامه عمل پوشانده است. براساس این مؤلفهها، ممکن است دو عامل، در تحقق اهداف یکسانی تأثیر گذار بودهاند، اما اینکه کدام یک را باید کارآمدتر بدانیم، وابسته به امکانات و موانعی است که آنها در تلاش برای تحقق اهدافشان، با آنها مواجه بودهاند؛ یعنی عاملی کارآمدتر ارزیابی میشود که در مقایسه با رقیب، با وجود امکانات کمتر و موانع بیشتر، توانسته است اهداف خود را نیز محقق کند.
براساس این سه مؤلفه باید گفت که انقلاب اسلامی دستاوردهای خود را در شرایطی به دست آورده که موانع متعددی پیشروی آن بوده و در مقایسه با سایر کشورها و قبل از انقلاب، از امکانات کمتری نیز برخوردار بوده است. در خصوص موانع موجود بر سر راه جمهوری اسلامی هم باید به دو دسته موانع اشاره کرد:
1- موانع داخلی: که در این زمینه می توان به جهل حاکمان گذشته، وابستگی آنها به بیگانگان و بیتوجهیشان به سرنوشت کشور، اقتصاد تک محصولی نفتی و ... اشاره کرد. جمهوری اسلامی میراثدار چنین وضعیتی بوده و در این شرایط حرکت روبه جلوی خود را آغاز کرده است. ضمن آنکه توجه به این نکته مهم هم ضروری است که پس از وقوع انقلاب، چالشهای دیگری در کشور بوجود آمد مانند اقدام برای کودتا و سرنگونی نظام نوپای اسلامی، ترور نخبگان انقلابی، شروع حرکتهای تجزیهطلبانه در کردستان، سیستان، خوزستان، گنبد و... . در مجموع، به روایت دکتر منوچهر محمدی می توان گفت؛ حوادثی که در طول بیست سال اول انقلاب اسلامی در ایران و برای انقلاب اسلامی رخ داده است، آنقدر وسیع، گسترده و پی در پی بوده است که در مقایسه با شرایط عادی به اندازه یک قرن تاریخ تحولات یک جامعه را شامل میشود؛ حوادثی که اگر فقط یک مورد آن در کشور دیگری اتفاق میافتاد، میتوانست سبب سرنگونی نظام حاکم در آن کشور شود و طبیعی است که کشوری که اینگونه حوادث را از سرگذرانده، در مسیر توسعه و پیشرفت با موانع متعدد و کمبود امکانات مواجه بوده است.
2- موانع خارجی که در این خصوص فقط به سه مورد اشاره میشود:
1-2. جنگ تحمیلی هشت ساله: جنگ تحمیلی علیرغم داشتن برکات فراوان و دمیدن روح انقلابی در تمامی ارکان جامعه که نتیجه آن تثبیت نظام بود و همچنین مصونسازی کشور از تجاوز دوباره بیگانگان، در مجموع علاوه بر تخریب گسترده¬ای که در طول 1200 کیلومتر مرز مشترک ایران و عراق و عمق 80 کیلومتری کشور در خلال این جنگ صورت گرفت، ویرانی تأسیسات اقتصادی، بمباران شهرها و روستاها را نیز در پی داشت. از دیگر آثار جنگ می¬توان به کاهش تولید و در نتیجه آن کاهش تولید ناخالص داخلی، تلفات نیروی انسانی و منابع ارزی، کسری بودجه و... اشاره کرد. طبیعی بود که پس از جنگ نیز میبایست بخش عمده توان کشور صرف بازسازی ویرانههای ناشی از جنگ میشد و این یعنی محدود شدن توان کشور برای نیل به پیشرفت بیشتر و کسب توفیق و دستاوردهای فزونتر. با این وجود، در همان برهه نیز دستاوردهای متعدد و درخشانی حاصل شد.
2-2. تحریم: تحریمها برای مردم ایران، پدیده جدیدی نیست. مردم ایران از زمان مصدق با این پدیده دست و پنجه نرم کردهاند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز روند جدیدی از تحریم¬های استکبار علیه ایران شکل گرفت؛ تحریم¬هایی که بعد از تسخیر لانه¬ی جاسوسی علیه ایران اعمال شد، تحریم¬های زمان جنگ تحمیلی، تحریم صنایع بالا دستی نفت وگاز در برهه بعد از جنگ تحمیلی در قالب قانون داماتو و... نمونه¬هایی از تحریم¬های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران می¬باشد. اما از حدود یک دههی گذشته، حجم و نوع تحریمهای غرب علیه دولت و مردم ایران به حدی است که خود آنان از این تحریمها به عنوان «تحریمهای فلج کننده» یاد کردهاند.
3-2. موانع ساختاری موجود در نظام بینالملل: نکته مهم دیگر در خصوص موانع، که اغلب توجه چندانی بدان نمیشود، وجود موانع ساختاری است؛ بدین معنا که ترتیبات کنونی حاکم بر نظام بینالملل، عملاً به گونهای پایهریزی شدهاند که اگر چه امکان تحرک در این نظام وجود دارد، اما اگر کشوری بخواهد وضعیت خود را در این نظم ارتقاء دهد با موانع متعددی مواجه میشود؛ زیرا نظام جهانی برمبنای تقسیمکار واحدی طراحی شده و برای هر یک از کشورها در این نظام، نقشی تعریف شده است. در این زمینه، امانوئل والرشتاین، نظریهپرداز مکتب نظام جهانی میگوید از قرن 16 میلادی یک نظام نوین سرمایهداری در غرب شکل گرفته که تا قرن 19 تمام جهان را در خود ادغام کرد. این نظام سه بخش متمایز دارد؛ که شامل مرکز، پیرامون و شبه پیرامون. والرشتاین به دو نکته مهم اشاره میکند که به بحث ما مربوط میشود: 1-امکان تحرک در این سطوح وجود دارد؛ یعنی به عنوان مثال ممکن است کشوری، در اثر توسعه توان علمی و تکنولوژیکی خود روزی از وضعیت پیرامونی به شبه پیرامونی و یا به مرکز ارتقا یابد و برعکس، 2- این نظام بر اساس یک تقسیم کار شکل گرفته است و در آن، به هر کشوری نقشی واگذار شده است؛ کشورهای پیرامون تولیدکننده مواد اولیه هستند، کشورهای مرکز، دانش فنی را تولید میکنند و کشورهای شبهپیرامون، که حد واسط بین مرکز و پیرامون هستند، در حکم کارخانهداران هستند.
نکته مهم اینجاست که منافعی که در اثر فعالیتهای اقتصادی نصیب هریک از این دسته کشورها میشود، به ترتیب و از بالا به پایین به این صورت است که بیشترین منافع نصیب کشورهای مرکز، سپس کشورهای شبهپیرامون و در آخر، کمترین منافع نصیب کشورهای تولیدکننده مواد اولیه میشود. بنابراین کشورهایی که بیشترین منافع حاصل از این نظم نصیبشان میشود، براحتی اجازه نمیدهند که کشورهای دیگر به جرگه کشورهای دارنده دانش فنی بپیوندند و موانع متعددی بر سر راه آنان ایجاد میکنند؛ زیرا حفظ منافع آنان در این است که این سیستم، همچنان بر مبنای نظم فعلی به کار خود ادامه دهد.
همانطور که اشاره شد، وجود همین موانع متعدد به معنای کمبود امکانات نیز میباشد. بنابراین اگر بخواهیم دستاوردهای انقلاب اسلامی را ارزیابی کنیم، این ارزیابی بایستی در چهارچوب مذکور صورت پذیرد، نه اینکه آن را با کشورهایی که اهداف متفاوت، موانع کمتر و امکانات بیشتری، نسبت به این نظام(انقلاب) دارند، مقایسه کرد. البته بایستی گفت که جمهوری اسلامی در همین چارچوب هم موفق بوده است؛ زیرا با وجود موانع متعدد داخلی و خارجی از یک سو و کمبود امکانات از سوی دیگر، به موفقیتهای بزرگی دست یافته است. به عنوان مثال، جمهوری اسلامی ایران اکنون در دنیا جز چند کشور محدودی است که دارنده فناوری هستهای میباشند. در زمینه تکنولوژیهای پیشرفته(High techs) که فناوری هستهای هم جزو آنهاست، مانند فناوری نانو، فناوری فضایی و ... پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. سرعت رشد تولید علم در ایران، 11درصد بیشتر از متوسط سرعت رشد علمی دنیا میباشد یا اینکه در حوزهی توان دفاعی، اکنون توانایی ما به سطح راهبردی و بازدارنده رسیده است و...
3. دستاوردهای انقلاب اسلامی در مقایسه با شرایط قبل از انقلاب
حجم و کیفیت دستاوردهای چهل سالهی انقلاب اسلامی به هیچوجه قابلمقایسه با اقدامات رژیم پهلوی نیست. با این وجود، در تلاش برای درک اهمیت و عظمت دستاوردهای انقلاب اسلامی و تفاوت شرایط بعد از انقلاب با پیش از آن باید گفت که اگر چه برخی موانع داخلی مانند اقتصاد تکمحصولی در دورهی طاغوت نیز وجود داشته، اما این رژیم نه تنها با موانع خارجی مانند جنگ و تحریم مواجه نبوده است، بلکه حتی در مواردی موفق به جلب سرمایهگذاری خارجی شده بود. با این وجود، دستاورد این وضعیت برای کشور و مردم، چیزی جز نابودی کشاورزی، وابستگی به قدرتهای خارجی و افول جدی اقتصاد و معیشت مردم نبود، به گونهای که در فاصله سالهای 56-1351، 38 درصد روستائیان از سوءتغذیه رنج میبردند و چهار درصد نیز شدیداً سوءتغذیه داشتند. علاوه بر این، با گذشت یک دهه از اجرای اصلاحات ارضی، تولید کشاورزی دچار افت شد و به نسبت سرانهی جمعیت عقب ماند. به عنوان مثال، در سال 1350، مصرف روستائیان 3/7 میلیارد ریال از تولید کشاورزی بیشتر بود . ادامه این روند در سالهای بعد سبب شد که در سال 1356، 14 درصد نیازهای غذایی کشور از خارج وارد شود. به لحاظ وابستگی به خارج نیز در سال 1357، شرکتهای دارویی 85 تا 100 درصد به واردات اتکا داشتند، شرکتهای شیمیایی 60 تا 100 درصد، بافندگی 80 درصد، بعضی صنایع غذایی 70 درصد و پارهای از مصالح ساختمانی 57 درصد.
در مجموع، کاتوزیان دربارهی برنامههای نوسازی رژیم شاه مینویسد: «آنچه در ايران رخ داد نه پيشرفت اجتماعي و اقتصادي بود و نه مدرنيسم، بلکه شبهمدرنيسمي بوده که عوايد نفت آن را تسريع کرد... هنگامي که کشور در آستانه دروازههاي تمدن بزرگ قرار داشت... حملونقل شهري در همه جا به ويژه تهران به قدري خراب بود که غيرقابلتوصيف است. وضع مسکوني جز براي وابستگان دولت و جامعه تجار وحشتناک بود. اغلب شهرهاي کوچک و بزرگ از جمله تهران فاقد سيستم فاضلاب کارآمد بودند،...».
در نگاهی بنیادیتر باید گفت که آنچه که در رژیم پیشین، تحت عنوان توسعه و در قالب برنامههای هفت و سپس پنج ساله عمرانی به اجرا درآمد، مبتنی بر تصویری صحیح از انسان ایرانی، که هویتی اسلامی- ایرانی دارد، نبود. کمااینکه برنامه توسعه اقتصادی ایران در آن زمان توسط کمیته سیاست تطبیقی دانشگاه پرینستون و شورای برنامه ریزی علوم اجتماعی سازماندهی می¬شد و طبیعی بود که نمیتوانست مبتنی بر بنیانهای فرهنگی – تمدنی جامعه ایران باشد. ضمن اینکه در خصوص اصل این برنامهها، به تعبیر سلسو فورتادو از نظریهپردازان مکتب وابستگی، بایستی گفت که این برنامهها در قالب "وابستگی بیرونی" قابل تحلیل میباشد و در وضعیت وابستگی بیرونی، سرمایهداری پیرامونی قادر به خلق ابتکارات نیست و برای دگرگونی اقتصاد داخلی به تصمیمات بیرون از خود وابسته است. بهترین شاهد مثال در این خصوص، حضور حدود 50 هزار مستشار آمریکایی در آستانه پیروزی انقلاب در کشور است که به عنوان کارشناسان فنی و تکنسین مشغول به کار بودند. حتی به تعبیر رائول پربیش، از نظریهپردازان و بنیانگذار مکتب اکلا، گسترش سرمایهداری مرکز در پیرامون خودبخودی نیست، بلکه رویدادی عمدی و ناشی از بحرانهای متوالی مرکز است که ایجاب میکند شرکتهای بزرگ و چندملیتی از مرکز به پیرامون نفوذ کنند. درواقع، آنچه که در رژیم پهلوی تحت عنوان توسعه صورت میگرفت، چون موتور محرک آن مبتنی بر نیازهای درونی و برآمده از متن جامعه خودی نبود نمیتوانست آنگونه باشد که ما اکنون میخواهیم.
در توضیح این مورد باید گفت که تداوم حیات اقتصادهای سرمایهداری به این است که روند تولید در این کشورها بطور مداوم در جریان باشد، برای این منظور آنها مجبورند که مردم را بطور مداوم به مصرف بیشتر تشویق کنند، مصرف بیشتر مردم نیازمند تولید بیشتر نیز میباشد. تداوم این چرخه منجر به این میشود که اقتصاد سرمایهداری اگر میخواهد در عرصه رقابت برای تولید حضور موفق داشته باشد و بتواند بقای خود را تضمین کند، میبایست پیوسته به تجدید توان تولیدی خود و روی آوردن به صنایع توانمندتر بپردازد. بنابراین، عملاً برخی صنایع میبایست کنار گذاشته شوند و صنایع جدید جایگزین آنها شود. صنایع قدیمی تر که دیگر کاربرد چندانی برای کشورهای مرکز ندارد به کشورهای پیرامونی وارد میکنند. از سوی دیگر، این افزایش تولید در بسیاری از موارد، مازاد بر نیاز داخلی کشورهای سرمایهداری است. بنابراین، آنها به بازار مصرف کشورهای دیگر برای فروش محصولات تولیدی خود نیاز دارند. حاصل سخن اینکه نوع تکنولوژی و صنایعی که آنها به کشورهای پیرامونی وارد میکنند، آنگونه نیست که قابلیت رقابت با موارد مشابه خودی آنها داشته باشد؛ زیرا اگر اینگونه باشد کشورهای پیرامونی می توانند نیازهای بازار داخلی خود را تأمین کنند و از طرفی چون تأمین این نیازها مستلزم وجود مواد اولیه است و کشورهای پیرامونی خود دارنده این مواد میباشند، در این صورت کشورهای سرمایهداری دیگر نمیتوانند براحتی و با قیمت ارزان به مواد خام موجود در کشورهای پیرامونی دست یابند. بنابراین طبیعی است که آنان صنایعی را به کشورهای پیرامونی وارد میکنند و آن مدلی از توسعه را در این کشورها پیاده میکنند که مبتنی بر تقویت ظرفیتهای درون¬زای این کشورها نیست و مانع از تبدیل شدن این کشورها به رقیبی برای کشورهای سرمایهداری میشود.
بر اساس آنچه که گفته شد؛ اقدامات توسعهای در عصر پهلوی اول و دوم را می توان در این چارچوب تحلیل کرد. بنابراین اولا آنچه که در زمان پهلوی در کشور اتفاق افتاد، آن چیزی نیست که اکنون جمهوری اسلامی میکوشد آن را پیگیری کند؛ یعنی جهتگیری، ماهیت و حتی اهداف توسعه در زمان رژیم شاه با دوره کنونی فرق دارد. به عبارتی، جمهوری اسلامی اکنون میکوشد تا ضمن دستیابی به پیشرفت همه جانبه، این پیشرفت را دستمایه ی افزایش اقتدار و پرستیژ بین المللی خود قرار دهد و ثانیاً با توجه به حجم فراوان امکانات و کمی موانع پیشروی آن رژیم، اما دستاورد واقعی آن برای کشور و مردم، «تقریباً هیچ» بوده است. بنابراین، وجه فضیلت جمهوری اسلامی بر رژیم پهلوی آن است که اولاً به دستاوردهای بیشتر و راهبردی دست یافته است و ثانیاً این دستاوردها را در شرایط فراوانی موانع و محدودیت امکانات به دست آورده است. به عنوان مثال، فقط در یک مورد؛ یعنی فروش نفت بایستی گفت که فروش نفت ایران در زمان رژیم سابق حدود شش میلیون بشکه در روز بوده و این درحالی است که جمعیت کشور در سال 1356 حدود 32 میلیون نفر بوده است، اما اکنون جمهوری اسلامی ایران با بیش از 82 میلیون نفر جمعیت، با فرض نبود هیچگونه مشکلی در فروش نفت، روزانه حداکثر میتواند دو و نیم میلیون بشکه نفت بفروشد.
علاوه بر این، در مورد جمهوری اسلامی ایران بایستی به دستاوردهای معنوی و منزلتی همچون تقویت عزت ملی، اعتماد به نفس ملی، روحیه ی خودباوری و ما می¬توانیم نیز توجه داشت. به طور مشخص¬تر باید گفت که یک وجه متمایز دستاوردهای انقلابی اسلامی در مقایسه با گذشته و شرایط کنونی دنیا، دستاوردهایی همچون برپایی حکومت اسلامی، تقویت شعائر دینی و... در کنار احیای هویت بومی اسلامی ایرانی بوده است.
4. دستاوردهای انقلاب اسلامی در مقایسه با کشورهای غربی
در خصوص موانع و امکانات کشورهای غربی برای دستیابی آنها به پیشرفت باید گفت که این کشورها در نیل به توسعه نه تنها از امکانات و ظرفیتهای داخلی خود بهره برده اند، بلکه با روی آوردن به استعمار و در نتیجه آن، استثمار همهجانبه مستعمرات، از امکانات و منابع موجود در سایر کشورها نیز استفاده کردند. البته در این راه با موانعی هم روبرو بودهاند اما چون از آغاز فرآیند توسعه در این کشورها بالغ بر پنج قرن میگذرد، بتدریج و در شرایط کنونی بسیاری از این موانع برطرف شدهاند.
همچنین این کشورها در تلاش برای سامان بخشیدن به اقتصاد خود با موانع خارجی مانند جنگ و تحریم مواجه نبودهاند؛ زیرا نظام بینالملل در دورهی سربرآوردن کشورهای غربی و آغاز فرایند توسعهی آنها، فاقد تصلب و ساختارمندی لازم بود؛ یعنی موانع خارجی چندان سد راه این کشورها نمیشد. دو جنگ بزرگ جهانی نیز که توسط این کشورها شروع شده و هر کدام در آنها تلفاتی دادهاند، اساساً بر سر زیادهخواهی و بعد از آن رخ داد که این کشورها در ابعاد مختلف، به استحکام پایههای قدرت و اقتدار خود پرداخته بودند. به تعبیر دقیقتر، اگرچه در اثر این جنگها، عمدهی کشورهای غربی متحمل خساراتی شدند، اما تحمیل این خسارتها به معنای از بین رفتن ظرفیتهای آنها و استثمار سایر کشورها توسط آنها نبوده است.
علاوه بر این، در سطحی بنیادیتر باید گفت که کشورهای غربی اهدافی دارند که به تعبیر «هربرت مارکوزه» بر مبنای روایتی تک ساحتی از انسان شکل گرفته است؛ یعنی توسعه در غرب، معطوف به بعد مادی وجود انسان و در عین حال، نادیده گرفتن بعد معنوی وجود وی است؛ توسعه در غرب فقط به پرورش بعد مادی انسان توجه دارد و دستاوردهای آنها را فقط بایستی در این چارچوب و با این روایت از توسعه، موفق دانست. حاصل اینکه با توجه به سبکی اهداف، فراوانی امکانات و همچنین گذر زمانی که به غرب فرصت داده است تا در بستر آن به رفع موانع موجود بر سر راه توسعه خود بپردازد، میتوان کشورهای غربی را در نیل به توسعه موفق دانست. با این وجود، مسلم است که مقایسهی وضعیت کشورهای غربی با وضعیت ایران بعد از انقلاب، محکوم به قیاس مع الفارق است. با این وجود، در برههی بعد از انقلاب نیز در ابعاد مهمی، بویژه در جاهایی که با رویکرد انقلابی و درونزا مانند دانشهای راهبردی، صنعت دفاعی و... اقدام کردهایم، پیشرفتهای قابلتوجهی در کشور صورت گرفته و از فاصله جمهوری اسلامی ایران با کشورهای توسعهیافته غربی کاسته است.
5. دستاوردهای انقلاب اسلامی در مقابسه با وضعیت کشورهای عربی منطقه
شاهبیت تحلیل وضعیت کشورهای عربی را بایستی در نسبت و رابطهی سهگانهی «میزان جمعیت، تنوع اجتماعی و انباشت سرمایه» این کشورها دید؛ بدین معنا که همهی کشورهای عربی منطقه بجز عراق، از یک سو جمعیت کمی دارند(جمعیت برخی از آنها مانند قطر و کویت، به استثنای تهران، از متوسط جمعیت استانهای کشورمان کمتر است) و از سوی دیگر، تنوع اجتماعی پائین و انباشت سرمایهی بالایی دارند. این بدین معناست که سرانهی درآمد در این کشورها بسیار بیشتر از ایران است. بنا به همین وضعیت، این کشورها از ظرفیت بسیار مناسبی برای توزیع رانتهای نفتی در میان مردم خود و دست یازیدن به اقدامات نمایشی برای تظاهر به کارآمدی، از طرقی مانند واردات ماشینهای خارجی، برجسازی، مصرف انواع و اقسام کالاها و مواد غذایی گرانقیمت وارداتی و... دارند. حال هموطنانی که به این کشورها سفر میکنند، با مشاهدهی زرق و برقهای ظاهری، به تعریف و تمجید از اوضاع این کشورها و در مواردی، انتقاد از اوضاع داخلی کشور میپردازند. این در حالی است که آنچه آنها مشاهده میکنند، صرفاً تظاهر به پیشرفت است و فاقد هرگونه پشتوانهی محکم داخلی مانند توان علمی و صنعتی لازم است.
در تصدیق ادعای مطرح شده در بالا، با رجوع به سالنامهی آماری کشور که در سال 1395 منتشر شده است، متوجه میشویم که ایران پرجمعیتترین کشور منطقه(در مقایسه با کشورهای عربی) است، اما با این وجود، درآمد ناخالص ملی سرانهی آن، کمتر از همهی کشورهای عربی مرفه است. با دقت در جدول زیر متوجه میشویم که به عنوان مثال، در حالی که جمعیت عربستان اندکی بیش از یک سوم جمعیت ایران است، اما درآمد سرانهی ناخالص ملی آن، بیش از سه برابر سرانه درآمد ناخالص ملی در ایران است. این اختلاف برای سایر کشورها که جمعیت به مراتب کمتری نسبت به کشورمان دارند، گویایی و صراحت بیشتری دارد. به عنوان مثال، کشوری مانند عمان، جمعیت آن حدود 18 برابر از جمعیت ایران کمتر است، اما درآمد سرانه ناخالص ملی آن بیش از دو برابر ایران است.
کشور سرانه درآمد ناخالص ملی(بر حسب دلار) جمعیت(میلیون نفر)
ایران 16395 81.16
عربستان سعودی 51320 32.96
امارات متحده عربی 66203 9.4
عمان 34402 4.64
کویت 76075 4.14
قطر 129916 2.64
بحرین 37236 1.49
بنابراین کشورهای عربی منطقه به لحاظ دارا بودن موانع داخلی، شرایطشان همانند کشورمان نیست؛ زیرا همانگونه که اشاره شد، درآمدهای هنگفت این کشورها از محل حاصل از فروش منابع هیدروکربنی و میزان کم جمعیت، به آنها فرصت توزیع منابع در سطح جامعه را میدهد. البته این بدین معنا نیست که اوضاع همهی اقشار در این کشورها مناسب باشد، بلکه در توزیع درآمدها، این کشورها از تبعیض و ضعف در اجرای عدالت توزیعی رنج میبرند. بارزترین مثال در این زمینه، عربستان سعودی است که علیرغم دارا بودن منابع عظیم نفتی و درآمدهای سرشار، تبعیضهای زیادی در حق شیعیان ساکن در شرق این کشور روا داشته است.
نکته دیگر آنکه کشورهای یاد شده هیچگاه با موانع خارجی از قبیل تحریم مواجه نبودهاند. همچنین هیچکدام از این کشورها(به جز عراق)، همانند کشورمان درگیر جنگ تمامعیار نظامی همانند هشت سال دفاع مقدس نبودهاند. موانع ساختاری نیز که برای این کشورها سالبه به انتفاع موضوع تلقی میشود؛ زیرا هیچکدام از این کشورها تاکنون خواهان تغییر و ارتقای موقعیت خود در نظام اقتصاد جهانی نبودهاند و براحتی به بازیگری در چهارچوب قاعدهمندیهای این نظام تن دادهاند. در حوزهی اهداف نیز هیچکدام از این کشورها، داعیههای متعالی و هویتی در سطح نظام بینالملل ندارند.
نتیجهگیری
افق تمدنی و اهداف خطیر انقلاب اسلامی وقتی در کنار موانع متعدد داخلی و خارجی پیشروی این انقلاب قرار میگیرد، ما را به این قضاوت رهنمون میسازد که این انقلاب، در تحقق اهداف خود و کسب دستاورد، بسی موفق بوده است. نکتهی مهمی که بایستی در بحث دستاوردهای انقلاب اسلامی در چشمانداز مقایسهای بدان توجه کرد، این است که برای این انقلاب، دستاوردها صرفاً به حوزههای مادی و اقتصادی محدود نمیشود و همانگونه که آن را تجلی «معنویتگرایی سیاسی» در عرصه عمل دانستهاند، میکوشد در همین چهارچوب به راه خود ادامه دهد؛ یعنی ضمن اینکه این نظام به پیشرفت اقتصادی توجه و دقت کافی دارد، در کنار پیشرفت، عزت، اقتدار، استقلال و حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و انسانی نیز برایش اهمیت دارد. براین اساس، افقی که این انقلاب برای خود تعریف کرده، هم با رژیم پیش از انقلاب و هم کشورهای عربی منطقه قابل مقایسه نیست؛ زیرا در مدل توسعهی مدنظر موارد مذکور، توسعهی اقتصادی با عزت، اقتدار و استقلال مانعهالجمع است. با مدل توسعه غرب نیز متفاوت است؛ زیرا روایت تکساحتی از انسان و توسعهی مبتنی بر این روایت را ناقص میداند.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، انقلاب اسلامی
برچسبها: 40 سالگی , انقلاب اسلامی , مقایسه , دستاوردهای انقلاب
دستاوردهای چهل سالهی انقلاب اسلامی در ابعاد مختلف، موضوعی است که جای هیچ شک و تردیدی در آن نیست. درواقع، با نگاه به وضعیت گذشته و حال کشور، به راحتی میتوان معجزهی انقلاب اسلامی در شکوفایی و سازندگی کشور را مشاهده کرد. با این وجود، مهمترین چالشی که در بازگویی و تبیین این دستاوردها پیشروی نیروهای انقلابی قرار میگیرد، مقایسهای است که در سطح جامعه میان شرایط کنونی کشور با شرایط قبل از انقلاب، وضعیت کشورهای غربی و در نهایت، وضعیت کشورهای عربی منطقه مطرح میشود. به عبارت دیگر، وقتی از دستاوردهای انقلاب اسلامی بحث میکنیم، همواره در نقطهی مقابل، برخی بلافاصله این موضوع را مطرح میکنند که آنچه شما به عنوان دستاوردهای انقلاب اسلامی مطرح میکنید، چه بسا اگر رژیم شاه هم تداوم پیدا میکرد، شاید وضعیت کشور هم همین گونه بود. بحث دیگری که این افراد مطرح می کنند، ناکارآمد بودن جمهوری اسلامی در مقایسه با کشورهای غربی است؛ بدین معنا که اینها در مقایسه وضع کنونی کشور با کشورهای غربی و ذکر پارهای از شاخصهای توسعه، رأی به ناکارآمدی نظام اسلامی میدهند و دستاوردهای آن را ناچیز میشمارند. علاوه بر این، بخش دیگری از مخاطبان، به مقایسهی وضعیت کنونی کشور با کشورهای عربی منطقه میپردازند و با ذکر مواردی از وضعیت کشورهای عربی مانند برجسازیهایی که در برخی از این کشورها صورت گرفته، اوضاع کنونی کشور را چندان رو به بهبود نمیدانند. از اینرو، در نوشتار حاضر تلاش میشود تا ضمن ارائهی چهارچوبی برای ارزیابی دستاوردهای انقلاب اسلامی، در چشماندازی مقایسهای، دستاوردهای این انقلاب را به محک مقایسه بگذاریم تا اهمیت این دستاوردها بیش از پیش روشن شود.
1. دستاوردهای انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی کنیم؟
ضمن آنکه باید اذعان نمود که انقلاب اسلامی در چهل سال گذشته دستاوردهای بینظیری داشته است، اما در وجه مقایسهای باید گفت که آنچه دستاوردهای انقلاب اسلامی را ارزشمند میسازد و کارنامهی انقلاب را درخشان و در مقایسه با سایر کشورها، وزین و موفقتر میسازد، شرایط تحقق این دستاوردها میباشد؛ زیرا دستاوردهای هر نظام سیاسی را براساس سه مؤلفه میسنجند؛ اهداف، موانع و امکانات. یعنی اگر بخواهیم در مورد دستاوردهای یک نظام سیاسی قضاوت بکنیم، باید دقت کنیم که آن نظام در چه شرایطی؛ یعنی با وجود چه امکانات و موانعی، به اهداف خود جامه عمل پوشانده است. براساس این مؤلفهها، ممکن است دو عامل، در تحقق اهداف یکسانی تأثیر گذار بودهاند، اما اینکه کدام یک را باید کارآمدتر بدانیم، وابسته به امکانات و موانعی است که آنها در تلاش برای تحقق اهدافشان، با آنها مواجه بودهاند؛ یعنی عاملی کارآمدتر ارزیابی میشود که در مقایسه با رقیب، با وجود امکانات کمتر و موانع بیشتر، توانسته است اهداف خود را نیز محقق کند.
براساس این سه مؤلفه باید گفت که انقلاب اسلامی دستاوردهای خود را در شرایطی به دست آورده که موانع متعددی پیشروی آن بوده و در مقایسه با سایر کشورها و قبل از انقلاب، از امکانات کمتری نیز برخوردار بوده است. در خصوص موانع موجود بر سر راه جمهوری اسلامی هم باید به دو دسته موانع اشاره کرد:
1- موانع داخلی: که در این زمینه می توان به جهل حاکمان گذشته، وابستگی آنها به بیگانگان و بیتوجهیشان به سرنوشت کشور، اقتصاد تک محصولی نفتی و ... اشاره کرد. جمهوری اسلامی میراثدار چنین وضعیتی بوده و در این شرایط حرکت روبه جلوی خود را آغاز کرده است. ضمن آنکه توجه به این نکته مهم هم ضروری است که پس از وقوع انقلاب، چالشهای دیگری در کشور بوجود آمد مانند اقدام برای کودتا و سرنگونی نظام نوپای اسلامی، ترور نخبگان انقلابی، شروع حرکتهای تجزیهطلبانه در کردستان، سیستان، خوزستان، گنبد و... . در مجموع، به روایت دکتر منوچهر محمدی می توان گفت؛ حوادثی که در طول بیست سال اول انقلاب اسلامی در ایران و برای انقلاب اسلامی رخ داده است، آنقدر وسیع، گسترده و پی در پی بوده است که در مقایسه با شرایط عادی به اندازه یک قرن تاریخ تحولات یک جامعه را شامل میشود؛ حوادثی که اگر فقط یک مورد آن در کشور دیگری اتفاق میافتاد، میتوانست سبب سرنگونی نظام حاکم در آن کشور شود و طبیعی است که کشوری که اینگونه حوادث را از سرگذرانده، در مسیر توسعه و پیشرفت با موانع متعدد و کمبود امکانات مواجه بوده است.
2- موانع خارجی که در این خصوص فقط به سه مورد اشاره میشود:
1-2. جنگ تحمیلی هشت ساله: جنگ تحمیلی علیرغم داشتن برکات فراوان و دمیدن روح انقلابی در تمامی ارکان جامعه که نتیجه آن تثبیت نظام بود و همچنین مصونسازی کشور از تجاوز دوباره بیگانگان، در مجموع علاوه بر تخریب گسترده¬ای که در طول 1200 کیلومتر مرز مشترک ایران و عراق و عمق 80 کیلومتری کشور در خلال این جنگ صورت گرفت، ویرانی تأسیسات اقتصادی، بمباران شهرها و روستاها را نیز در پی داشت. از دیگر آثار جنگ می¬توان به کاهش تولید و در نتیجه آن کاهش تولید ناخالص داخلی، تلفات نیروی انسانی و منابع ارزی، کسری بودجه و... اشاره کرد. طبیعی بود که پس از جنگ نیز میبایست بخش عمده توان کشور صرف بازسازی ویرانههای ناشی از جنگ میشد و این یعنی محدود شدن توان کشور برای نیل به پیشرفت بیشتر و کسب توفیق و دستاوردهای فزونتر. با این وجود، در همان برهه نیز دستاوردهای متعدد و درخشانی حاصل شد.
2-2. تحریم: تحریمها برای مردم ایران، پدیده جدیدی نیست. مردم ایران از زمان مصدق با این پدیده دست و پنجه نرم کردهاند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز روند جدیدی از تحریم¬های استکبار علیه ایران شکل گرفت؛ تحریم¬هایی که بعد از تسخیر لانه¬ی جاسوسی علیه ایران اعمال شد، تحریم¬های زمان جنگ تحمیلی، تحریم صنایع بالا دستی نفت وگاز در برهه بعد از جنگ تحمیلی در قالب قانون داماتو و... نمونه¬هایی از تحریم¬های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران می¬باشد. اما از حدود یک دههی گذشته، حجم و نوع تحریمهای غرب علیه دولت و مردم ایران به حدی است که خود آنان از این تحریمها به عنوان «تحریمهای فلج کننده» یاد کردهاند.
3-2. موانع ساختاری موجود در نظام بینالملل: نکته مهم دیگر در خصوص موانع، که اغلب توجه چندانی بدان نمیشود، وجود موانع ساختاری است؛ بدین معنا که ترتیبات کنونی حاکم بر نظام بینالملل، عملاً به گونهای پایهریزی شدهاند که اگر چه امکان تحرک در این نظام وجود دارد، اما اگر کشوری بخواهد وضعیت خود را در این نظم ارتقاء دهد با موانع متعددی مواجه میشود؛ زیرا نظام جهانی برمبنای تقسیمکار واحدی طراحی شده و برای هر یک از کشورها در این نظام، نقشی تعریف شده است. در این زمینه، امانوئل والرشتاین، نظریهپرداز مکتب نظام جهانی میگوید از قرن 16 میلادی یک نظام نوین سرمایهداری در غرب شکل گرفته که تا قرن 19 تمام جهان را در خود ادغام کرد. این نظام سه بخش متمایز دارد؛ که شامل مرکز، پیرامون و شبه پیرامون. والرشتاین به دو نکته مهم اشاره میکند که به بحث ما مربوط میشود: 1-امکان تحرک در این سطوح وجود دارد؛ یعنی به عنوان مثال ممکن است کشوری، در اثر توسعه توان علمی و تکنولوژیکی خود روزی از وضعیت پیرامونی به شبه پیرامونی و یا به مرکز ارتقا یابد و برعکس، 2- این نظام بر اساس یک تقسیم کار شکل گرفته است و در آن، به هر کشوری نقشی واگذار شده است؛ کشورهای پیرامون تولیدکننده مواد اولیه هستند، کشورهای مرکز، دانش فنی را تولید میکنند و کشورهای شبهپیرامون، که حد واسط بین مرکز و پیرامون هستند، در حکم کارخانهداران هستند.
نکته مهم اینجاست که منافعی که در اثر فعالیتهای اقتصادی نصیب هریک از این دسته کشورها میشود، به ترتیب و از بالا به پایین به این صورت است که بیشترین منافع نصیب کشورهای مرکز، سپس کشورهای شبهپیرامون و در آخر، کمترین منافع نصیب کشورهای تولیدکننده مواد اولیه میشود. بنابراین کشورهایی که بیشترین منافع حاصل از این نظم نصیبشان میشود، براحتی اجازه نمیدهند که کشورهای دیگر به جرگه کشورهای دارنده دانش فنی بپیوندند و موانع متعددی بر سر راه آنان ایجاد میکنند؛ زیرا حفظ منافع آنان در این است که این سیستم، همچنان بر مبنای نظم فعلی به کار خود ادامه دهد.
همانطور که اشاره شد، وجود همین موانع متعدد به معنای کمبود امکانات نیز میباشد. بنابراین اگر بخواهیم دستاوردهای انقلاب اسلامی را ارزیابی کنیم، این ارزیابی بایستی در چهارچوب مذکور صورت پذیرد، نه اینکه آن را با کشورهایی که اهداف متفاوت، موانع کمتر و امکانات بیشتری، نسبت به این نظام(انقلاب) دارند، مقایسه کرد. البته بایستی گفت که جمهوری اسلامی در همین چارچوب هم موفق بوده است؛ زیرا با وجود موانع متعدد داخلی و خارجی از یک سو و کمبود امکانات از سوی دیگر، به موفقیتهای بزرگی دست یافته است. به عنوان مثال، جمهوری اسلامی ایران اکنون در دنیا جز چند کشور محدودی است که دارنده فناوری هستهای میباشند. در زمینه تکنولوژیهای پیشرفته(High techs) که فناوری هستهای هم جزو آنهاست، مانند فناوری نانو، فناوری فضایی و ... پیشرفتهای قابل توجهی داشته است. سرعت رشد تولید علم در ایران، 11درصد بیشتر از متوسط سرعت رشد علمی دنیا میباشد یا اینکه در حوزهی توان دفاعی، اکنون توانایی ما به سطح راهبردی و بازدارنده رسیده است و...
3. دستاوردهای انقلاب اسلامی در مقایسه با شرایط قبل از انقلاب
حجم و کیفیت دستاوردهای چهل سالهی انقلاب اسلامی به هیچوجه قابلمقایسه با اقدامات رژیم پهلوی نیست. با این وجود، در تلاش برای درک اهمیت و عظمت دستاوردهای انقلاب اسلامی و تفاوت شرایط بعد از انقلاب با پیش از آن باید گفت که اگر چه برخی موانع داخلی مانند اقتصاد تکمحصولی در دورهی طاغوت نیز وجود داشته، اما این رژیم نه تنها با موانع خارجی مانند جنگ و تحریم مواجه نبوده است، بلکه حتی در مواردی موفق به جلب سرمایهگذاری خارجی شده بود. با این وجود، دستاورد این وضعیت برای کشور و مردم، چیزی جز نابودی کشاورزی، وابستگی به قدرتهای خارجی و افول جدی اقتصاد و معیشت مردم نبود، به گونهای که در فاصله سالهای 56-1351، 38 درصد روستائیان از سوءتغذیه رنج میبردند و چهار درصد نیز شدیداً سوءتغذیه داشتند. علاوه بر این، با گذشت یک دهه از اجرای اصلاحات ارضی، تولید کشاورزی دچار افت شد و به نسبت سرانهی جمعیت عقب ماند. به عنوان مثال، در سال 1350، مصرف روستائیان 3/7 میلیارد ریال از تولید کشاورزی بیشتر بود . ادامه این روند در سالهای بعد سبب شد که در سال 1356، 14 درصد نیازهای غذایی کشور از خارج وارد شود. به لحاظ وابستگی به خارج نیز در سال 1357، شرکتهای دارویی 85 تا 100 درصد به واردات اتکا داشتند، شرکتهای شیمیایی 60 تا 100 درصد، بافندگی 80 درصد، بعضی صنایع غذایی 70 درصد و پارهای از مصالح ساختمانی 57 درصد.
در مجموع، کاتوزیان دربارهی برنامههای نوسازی رژیم شاه مینویسد: «آنچه در ايران رخ داد نه پيشرفت اجتماعي و اقتصادي بود و نه مدرنيسم، بلکه شبهمدرنيسمي بوده که عوايد نفت آن را تسريع کرد... هنگامي که کشور در آستانه دروازههاي تمدن بزرگ قرار داشت... حملونقل شهري در همه جا به ويژه تهران به قدري خراب بود که غيرقابلتوصيف است. وضع مسکوني جز براي وابستگان دولت و جامعه تجار وحشتناک بود. اغلب شهرهاي کوچک و بزرگ از جمله تهران فاقد سيستم فاضلاب کارآمد بودند،...».
در نگاهی بنیادیتر باید گفت که آنچه که در رژیم پیشین، تحت عنوان توسعه و در قالب برنامههای هفت و سپس پنج ساله عمرانی به اجرا درآمد، مبتنی بر تصویری صحیح از انسان ایرانی، که هویتی اسلامی- ایرانی دارد، نبود. کمااینکه برنامه توسعه اقتصادی ایران در آن زمان توسط کمیته سیاست تطبیقی دانشگاه پرینستون و شورای برنامه ریزی علوم اجتماعی سازماندهی می¬شد و طبیعی بود که نمیتوانست مبتنی بر بنیانهای فرهنگی – تمدنی جامعه ایران باشد. ضمن اینکه در خصوص اصل این برنامهها، به تعبیر سلسو فورتادو از نظریهپردازان مکتب وابستگی، بایستی گفت که این برنامهها در قالب "وابستگی بیرونی" قابل تحلیل میباشد و در وضعیت وابستگی بیرونی، سرمایهداری پیرامونی قادر به خلق ابتکارات نیست و برای دگرگونی اقتصاد داخلی به تصمیمات بیرون از خود وابسته است. بهترین شاهد مثال در این خصوص، حضور حدود 50 هزار مستشار آمریکایی در آستانه پیروزی انقلاب در کشور است که به عنوان کارشناسان فنی و تکنسین مشغول به کار بودند. حتی به تعبیر رائول پربیش، از نظریهپردازان و بنیانگذار مکتب اکلا، گسترش سرمایهداری مرکز در پیرامون خودبخودی نیست، بلکه رویدادی عمدی و ناشی از بحرانهای متوالی مرکز است که ایجاب میکند شرکتهای بزرگ و چندملیتی از مرکز به پیرامون نفوذ کنند. درواقع، آنچه که در رژیم پهلوی تحت عنوان توسعه صورت میگرفت، چون موتور محرک آن مبتنی بر نیازهای درونی و برآمده از متن جامعه خودی نبود نمیتوانست آنگونه باشد که ما اکنون میخواهیم.
در توضیح این مورد باید گفت که تداوم حیات اقتصادهای سرمایهداری به این است که روند تولید در این کشورها بطور مداوم در جریان باشد، برای این منظور آنها مجبورند که مردم را بطور مداوم به مصرف بیشتر تشویق کنند، مصرف بیشتر مردم نیازمند تولید بیشتر نیز میباشد. تداوم این چرخه منجر به این میشود که اقتصاد سرمایهداری اگر میخواهد در عرصه رقابت برای تولید حضور موفق داشته باشد و بتواند بقای خود را تضمین کند، میبایست پیوسته به تجدید توان تولیدی خود و روی آوردن به صنایع توانمندتر بپردازد. بنابراین، عملاً برخی صنایع میبایست کنار گذاشته شوند و صنایع جدید جایگزین آنها شود. صنایع قدیمی تر که دیگر کاربرد چندانی برای کشورهای مرکز ندارد به کشورهای پیرامونی وارد میکنند. از سوی دیگر، این افزایش تولید در بسیاری از موارد، مازاد بر نیاز داخلی کشورهای سرمایهداری است. بنابراین، آنها به بازار مصرف کشورهای دیگر برای فروش محصولات تولیدی خود نیاز دارند. حاصل سخن اینکه نوع تکنولوژی و صنایعی که آنها به کشورهای پیرامونی وارد میکنند، آنگونه نیست که قابلیت رقابت با موارد مشابه خودی آنها داشته باشد؛ زیرا اگر اینگونه باشد کشورهای پیرامونی می توانند نیازهای بازار داخلی خود را تأمین کنند و از طرفی چون تأمین این نیازها مستلزم وجود مواد اولیه است و کشورهای پیرامونی خود دارنده این مواد میباشند، در این صورت کشورهای سرمایهداری دیگر نمیتوانند براحتی و با قیمت ارزان به مواد خام موجود در کشورهای پیرامونی دست یابند. بنابراین طبیعی است که آنان صنایعی را به کشورهای پیرامونی وارد میکنند و آن مدلی از توسعه را در این کشورها پیاده میکنند که مبتنی بر تقویت ظرفیتهای درون¬زای این کشورها نیست و مانع از تبدیل شدن این کشورها به رقیبی برای کشورهای سرمایهداری میشود.
بر اساس آنچه که گفته شد؛ اقدامات توسعهای در عصر پهلوی اول و دوم را می توان در این چارچوب تحلیل کرد. بنابراین اولا آنچه که در زمان پهلوی در کشور اتفاق افتاد، آن چیزی نیست که اکنون جمهوری اسلامی میکوشد آن را پیگیری کند؛ یعنی جهتگیری، ماهیت و حتی اهداف توسعه در زمان رژیم شاه با دوره کنونی فرق دارد. به عبارتی، جمهوری اسلامی اکنون میکوشد تا ضمن دستیابی به پیشرفت همه جانبه، این پیشرفت را دستمایه ی افزایش اقتدار و پرستیژ بین المللی خود قرار دهد و ثانیاً با توجه به حجم فراوان امکانات و کمی موانع پیشروی آن رژیم، اما دستاورد واقعی آن برای کشور و مردم، «تقریباً هیچ» بوده است. بنابراین، وجه فضیلت جمهوری اسلامی بر رژیم پهلوی آن است که اولاً به دستاوردهای بیشتر و راهبردی دست یافته است و ثانیاً این دستاوردها را در شرایط فراوانی موانع و محدودیت امکانات به دست آورده است. به عنوان مثال، فقط در یک مورد؛ یعنی فروش نفت بایستی گفت که فروش نفت ایران در زمان رژیم سابق حدود شش میلیون بشکه در روز بوده و این درحالی است که جمعیت کشور در سال 1356 حدود 32 میلیون نفر بوده است، اما اکنون جمهوری اسلامی ایران با بیش از 82 میلیون نفر جمعیت، با فرض نبود هیچگونه مشکلی در فروش نفت، روزانه حداکثر میتواند دو و نیم میلیون بشکه نفت بفروشد.
علاوه بر این، در مورد جمهوری اسلامی ایران بایستی به دستاوردهای معنوی و منزلتی همچون تقویت عزت ملی، اعتماد به نفس ملی، روحیه ی خودباوری و ما می¬توانیم نیز توجه داشت. به طور مشخص¬تر باید گفت که یک وجه متمایز دستاوردهای انقلابی اسلامی در مقایسه با گذشته و شرایط کنونی دنیا، دستاوردهایی همچون برپایی حکومت اسلامی، تقویت شعائر دینی و... در کنار احیای هویت بومی اسلامی ایرانی بوده است.
4. دستاوردهای انقلاب اسلامی در مقایسه با کشورهای غربی
در خصوص موانع و امکانات کشورهای غربی برای دستیابی آنها به پیشرفت باید گفت که این کشورها در نیل به توسعه نه تنها از امکانات و ظرفیتهای داخلی خود بهره برده اند، بلکه با روی آوردن به استعمار و در نتیجه آن، استثمار همهجانبه مستعمرات، از امکانات و منابع موجود در سایر کشورها نیز استفاده کردند. البته در این راه با موانعی هم روبرو بودهاند اما چون از آغاز فرآیند توسعه در این کشورها بالغ بر پنج قرن میگذرد، بتدریج و در شرایط کنونی بسیاری از این موانع برطرف شدهاند.
همچنین این کشورها در تلاش برای سامان بخشیدن به اقتصاد خود با موانع خارجی مانند جنگ و تحریم مواجه نبودهاند؛ زیرا نظام بینالملل در دورهی سربرآوردن کشورهای غربی و آغاز فرایند توسعهی آنها، فاقد تصلب و ساختارمندی لازم بود؛ یعنی موانع خارجی چندان سد راه این کشورها نمیشد. دو جنگ بزرگ جهانی نیز که توسط این کشورها شروع شده و هر کدام در آنها تلفاتی دادهاند، اساساً بر سر زیادهخواهی و بعد از آن رخ داد که این کشورها در ابعاد مختلف، به استحکام پایههای قدرت و اقتدار خود پرداخته بودند. به تعبیر دقیقتر، اگرچه در اثر این جنگها، عمدهی کشورهای غربی متحمل خساراتی شدند، اما تحمیل این خسارتها به معنای از بین رفتن ظرفیتهای آنها و استثمار سایر کشورها توسط آنها نبوده است.
علاوه بر این، در سطحی بنیادیتر باید گفت که کشورهای غربی اهدافی دارند که به تعبیر «هربرت مارکوزه» بر مبنای روایتی تک ساحتی از انسان شکل گرفته است؛ یعنی توسعه در غرب، معطوف به بعد مادی وجود انسان و در عین حال، نادیده گرفتن بعد معنوی وجود وی است؛ توسعه در غرب فقط به پرورش بعد مادی انسان توجه دارد و دستاوردهای آنها را فقط بایستی در این چارچوب و با این روایت از توسعه، موفق دانست. حاصل اینکه با توجه به سبکی اهداف، فراوانی امکانات و همچنین گذر زمانی که به غرب فرصت داده است تا در بستر آن به رفع موانع موجود بر سر راه توسعه خود بپردازد، میتوان کشورهای غربی را در نیل به توسعه موفق دانست. با این وجود، مسلم است که مقایسهی وضعیت کشورهای غربی با وضعیت ایران بعد از انقلاب، محکوم به قیاس مع الفارق است. با این وجود، در برههی بعد از انقلاب نیز در ابعاد مهمی، بویژه در جاهایی که با رویکرد انقلابی و درونزا مانند دانشهای راهبردی، صنعت دفاعی و... اقدام کردهایم، پیشرفتهای قابلتوجهی در کشور صورت گرفته و از فاصله جمهوری اسلامی ایران با کشورهای توسعهیافته غربی کاسته است.
5. دستاوردهای انقلاب اسلامی در مقابسه با وضعیت کشورهای عربی منطقه
شاهبیت تحلیل وضعیت کشورهای عربی را بایستی در نسبت و رابطهی سهگانهی «میزان جمعیت، تنوع اجتماعی و انباشت سرمایه» این کشورها دید؛ بدین معنا که همهی کشورهای عربی منطقه بجز عراق، از یک سو جمعیت کمی دارند(جمعیت برخی از آنها مانند قطر و کویت، به استثنای تهران، از متوسط جمعیت استانهای کشورمان کمتر است) و از سوی دیگر، تنوع اجتماعی پائین و انباشت سرمایهی بالایی دارند. این بدین معناست که سرانهی درآمد در این کشورها بسیار بیشتر از ایران است. بنا به همین وضعیت، این کشورها از ظرفیت بسیار مناسبی برای توزیع رانتهای نفتی در میان مردم خود و دست یازیدن به اقدامات نمایشی برای تظاهر به کارآمدی، از طرقی مانند واردات ماشینهای خارجی، برجسازی، مصرف انواع و اقسام کالاها و مواد غذایی گرانقیمت وارداتی و... دارند. حال هموطنانی که به این کشورها سفر میکنند، با مشاهدهی زرق و برقهای ظاهری، به تعریف و تمجید از اوضاع این کشورها و در مواردی، انتقاد از اوضاع داخلی کشور میپردازند. این در حالی است که آنچه آنها مشاهده میکنند، صرفاً تظاهر به پیشرفت است و فاقد هرگونه پشتوانهی محکم داخلی مانند توان علمی و صنعتی لازم است.
در تصدیق ادعای مطرح شده در بالا، با رجوع به سالنامهی آماری کشور که در سال 1395 منتشر شده است، متوجه میشویم که ایران پرجمعیتترین کشور منطقه(در مقایسه با کشورهای عربی) است، اما با این وجود، درآمد ناخالص ملی سرانهی آن، کمتر از همهی کشورهای عربی مرفه است. با دقت در جدول زیر متوجه میشویم که به عنوان مثال، در حالی که جمعیت عربستان اندکی بیش از یک سوم جمعیت ایران است، اما درآمد سرانهی ناخالص ملی آن، بیش از سه برابر سرانه درآمد ناخالص ملی در ایران است. این اختلاف برای سایر کشورها که جمعیت به مراتب کمتری نسبت به کشورمان دارند، گویایی و صراحت بیشتری دارد. به عنوان مثال، کشوری مانند عمان، جمعیت آن حدود 18 برابر از جمعیت ایران کمتر است، اما درآمد سرانه ناخالص ملی آن بیش از دو برابر ایران است.
کشور سرانه درآمد ناخالص ملی(بر حسب دلار) جمعیت(میلیون نفر)
ایران 16395 81.16
عربستان سعودی 51320 32.96
امارات متحده عربی 66203 9.4
عمان 34402 4.64
کویت 76075 4.14
قطر 129916 2.64
بحرین 37236 1.49
بنابراین کشورهای عربی منطقه به لحاظ دارا بودن موانع داخلی، شرایطشان همانند کشورمان نیست؛ زیرا همانگونه که اشاره شد، درآمدهای هنگفت این کشورها از محل حاصل از فروش منابع هیدروکربنی و میزان کم جمعیت، به آنها فرصت توزیع منابع در سطح جامعه را میدهد. البته این بدین معنا نیست که اوضاع همهی اقشار در این کشورها مناسب باشد، بلکه در توزیع درآمدها، این کشورها از تبعیض و ضعف در اجرای عدالت توزیعی رنج میبرند. بارزترین مثال در این زمینه، عربستان سعودی است که علیرغم دارا بودن منابع عظیم نفتی و درآمدهای سرشار، تبعیضهای زیادی در حق شیعیان ساکن در شرق این کشور روا داشته است.
نکته دیگر آنکه کشورهای یاد شده هیچگاه با موانع خارجی از قبیل تحریم مواجه نبودهاند. همچنین هیچکدام از این کشورها(به جز عراق)، همانند کشورمان درگیر جنگ تمامعیار نظامی همانند هشت سال دفاع مقدس نبودهاند. موانع ساختاری نیز که برای این کشورها سالبه به انتفاع موضوع تلقی میشود؛ زیرا هیچکدام از این کشورها تاکنون خواهان تغییر و ارتقای موقعیت خود در نظام اقتصاد جهانی نبودهاند و براحتی به بازیگری در چهارچوب قاعدهمندیهای این نظام تن دادهاند. در حوزهی اهداف نیز هیچکدام از این کشورها، داعیههای متعالی و هویتی در سطح نظام بینالملل ندارند.
نتیجهگیری
افق تمدنی و اهداف خطیر انقلاب اسلامی وقتی در کنار موانع متعدد داخلی و خارجی پیشروی این انقلاب قرار میگیرد، ما را به این قضاوت رهنمون میسازد که این انقلاب، در تحقق اهداف خود و کسب دستاورد، بسی موفق بوده است. نکتهی مهمی که بایستی در بحث دستاوردهای انقلاب اسلامی در چشمانداز مقایسهای بدان توجه کرد، این است که برای این انقلاب، دستاوردها صرفاً به حوزههای مادی و اقتصادی محدود نمیشود و همانگونه که آن را تجلی «معنویتگرایی سیاسی» در عرصه عمل دانستهاند، میکوشد در همین چهارچوب به راه خود ادامه دهد؛ یعنی ضمن اینکه این نظام به پیشرفت اقتصادی توجه و دقت کافی دارد، در کنار پیشرفت، عزت، اقتدار، استقلال و حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و انسانی نیز برایش اهمیت دارد. براین اساس، افقی که این انقلاب برای خود تعریف کرده، هم با رژیم پیش از انقلاب و هم کشورهای عربی منطقه قابل مقایسه نیست؛ زیرا در مدل توسعهی مدنظر موارد مذکور، توسعهی اقتصادی با عزت، اقتدار و استقلال مانعهالجمع است. با مدل توسعه غرب نیز متفاوت است؛ زیرا روایت تکساحتی از انسان و توسعهی مبتنی بر این روایت را ناقص میداند.
موضوعات مرتبط: 8 سال دفاع مقدس ، انقلاب اسلامی
برچسبها: 40 سالگی , انقلاب اسلامی , مقایسه , دستاوردهای انقلاب
تاريخ : ۱۳۹۷/۱۱/۰۳ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |