يكى از نيازهاى اساسى انسان، شاد زيستن است، زيرا انسان متعادل، خود و جامعه خود را در پرتو آن مىسازد؛ از اين رو همه به دنبال شادى اند. البته اگر ما به اطراف خود بنگريم، صحنه هايى از غم و شادى را به وضوح مشاهده خواهيم كرد كه هر كدام در جاى خود لازمه زندگى بشر است.
بهار طربانگيز، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، سرخى طلوع خورشيد، صبح زيبا، نغمه خوانى پرندگان قشنگ، رويش گياهان، و از طرف ديگر، فصل خزان و برگ ريزان، لحظه غروب خورشيد، پژمرده شدن گلها و ريزش شكوفهها، بيمارى و مرگ، تنگ دستى و حوادث تلخ، دو روى سكه زندگى انسان را تشكيل مىدهند.
گاهى غم، و زمانى شادى به سراغ انسان مىآيد، اما او فطرتاً از غم گريزان و به شادى متمايل است. در اين ميان، جوانى كه به مرحله شكفتگى، پويايى و نشاط دوران بلوغ پا نهاده، بيش از ديگران به شادى مىانديشد و آن را با خود آرايى و... ظاهر مىسازد. اين حق جوان است كه در جامعه شاد باشد و از زندگى خود لذت مشروع ببرد.
قطعاً اسلام كه دينى فطرى و تأمين كننده صلاح دنيا و آخرت انسان است، مخالف شادى نيست، بلكه حامى و پشتيبان آن نيز مىباشد.
نظر به اهميت اين موضوع، در اين شماره، نقش شادى در همه عرصههاى زندگى، عوامل فرحانگيز و شادى آفرين و ديدگاه اسلام را در باره شادى به بحث مىنشينيم. اميدواريم مورد استقبال جوانان قرار گيرد.
معناى شادى
شاد در لغت، به معناى خشنود، خوش حال، خوش وقت، بى غم، خوش و خرم زيستن، زندگى كردن، و زندگانى كردن، و شادى به معناى شادمانى، خوش حالى، و خوش دلى آمده است.(1) علم روانشناسى تعريفهاى مختلفى از نشاط ارائه كرده است، اما به طور اجمال مىتوان گفت: يكى از جنبههاى هيجان، شادى است كه با واژه هايى چون: سرور، نشاط و خوش حالى هم معناست. در اين جا به چند تعريف از شادى اشاره مىكنيم:
«شادى، احساس مثبتى است كه از حس ارضا و پيروزى به دست مىآيد. شادى، عبارت است از مجموع لذتها منهاى دردها. شادى، تركيبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى پايين است.»(2)
شادكامى و نشاط، حالتى است كه از آن به سرزندگى و آمادگى براى پيشرفت ياد مىشود. استاد مطهرى در اين باره مىگويد: «سرور، حالت خوش و لذت بخشى است كه از علم و اطلاع به اين كه يكى از هدفها و آرزوها انجام يافته يا انجام خواهد يافت، به انسان دست مىدهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناكى است كه از اطلاع بر انجام نشدن يكى از هدفها و آرزوها به انسان دست مىدهد.»(3)
ضرورت شادى
شادى براى انسان، يك امر ضرورى است. در سايه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم خاصى پيدا مىكند و دلها به هم نزديك، و ترس و بدگمانى و ناكامى و نگرانى بى اثر مىگردد. شادى، نه تنها بر روح و روان انسان تأثير مىگذارد، بلكه جسم او را نيز تحت تأثير قرار مىدهد، به طورى كه گفتهاند: حتى قادر است از رشد و نماى بيمارى سرطان (كه در حالت كمون است) پيشگيرى كند.(4) ارسطو مىگويد: شادى، بهترين چيزهاست و آن قدر اهميت دارد كه ساير چيزها براى كسب آن هستند.(5)
در شرايطى كه آمار مبتلاين به افسردگى و بيمارىهاى روحى رو به تزايد است، به طورى كه گفتهاند: در جهان 415 ميليون نفر از بيمارىهاى روانى رنج مىبرند و در كشور ما پنج ميليون نفر به افسردگى مبتلا هستند(6) و تعداد زيادى از جوانان، به ويژه دانشجويان با اين بيمارى دست به گريبان اند، همگان را متوجه رويكرد جديد به موضوع شادى نموده است.
ويژگىهاى افراد با نشاط
در بحث نشاط، اين سؤال مطرح است كه ويژگىهاى افراد شاد چيست؟ آيا تنها لبخند زدن، نشانه شادى است يا شادى علائم و نشانههاى ديگرى نيز دارد؟
برداشتهاى گوناگونى از شاد زندگى كردن مطرح شده است. ارسطو مىگويد: مردم عادى، لذت را شادى فرض مىكنند. افراد موفق، عملكرد خوب را برابر با شادى مىشمارند و دانشمندان، زندگى متفكرانه و جست و جو گرانه را معادل شادى مىدانند. زنوسيتيومى، بنيان گذار فلسفه رواقى مىگويد: شادى معادل با برآورده شدن آرزوهاست. جان لاك معتقد است كه شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد. همچنين پرفسور مك گيل، شادى را به لذتهاى تمايلاتِ ارضا شده مربوط دانسته است. برتراند راسل مىگويد: رغبت، همگانىترين نشانه انسان شاد است. برخى از مردم هم، خنديدن دائمى و بگو مگو نداشتن در زندگى را شادى مىدانند.(7)
شايد بتوان گفت قدر مشترك همه تعابير فوق، احساس خوش بختى در زندگى شخصى و رضايت مندى از زنده بودن است كه در اصول زير تجلى مىكند:
1 . قدردانى كردن از خوبى ديگران؛ 2 . ديگران را به خوبى ياد كردن؛ 3 . اعتراف به ارزشهاى خود؛ 4 . دوست شدن با مردم خوب و شاد؛ 5 . لذت بردن از مواهب الهى؛ 6 . زندگى در حال؛ 7 . انتظار شادى از خود و ديگران؛ 8 . دوست داشتن ديگران؛ 9 . چهره گشاده داشتن؛ 10 . خودآرايى و آراستگى ظاهر؛ 11 . وقت شناس بودن؛ 12 . مسئوليت پذيرى؛ 13 . انتقاد پذيرى؛ 14 . رضايت از زندگى؛ 15 . عفو و گذشت.
دين دارى و شادى
بعضى تصور مىكنند نمىتوان هم دين دار بود و هم شادمان، از اين رو ناگزير بايد يكى را انتخاب كرد. استاد مطهرى مىگويد: بعضى از مقدس مآبان و مدعيان تبليغ دين، به نام دين با همه چيز به جنگ بر مىخيزند؛ شعارشان اين است: اگر مىخواهى دين داشته باشى، به همه چيز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حيثيت و مقام را ترك كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر و مايه گمراهى است، شاد مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر و امثال اينها.(8) وى اين نظر را خلاف منطق اسلام مىداند و مىگويد: يكى از مختصات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گفته و هيچ كدام را از قلم نينداخته است، و معناى فطرى بودن قوانين اسلامى، هماهنگى آن قوانين و عدم ضديت آنها با فطريات بشر است.(9)
برداشت نادرست از آيه «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً جزاءً بما كانوا يكسبون؛(10) آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند؛ اين جزاى كارهايى است كه انجام مىدهند»، باعث شده كه عدهاى تصور كنند اسلام با خنده و مظاهرشادى، مخالف و طرفدار گريه و اندوه است؛ در حالى كه آيه فوق در مورد شادى خاصى است كه منافقان به منظور تضعيف اراده مسلمانان از خود نشان مىدادند؛ كسانى كه از شركت در جنگ تبوك سرپيچى كردند و با عذرهاى واهى در خانههاى خود نشستند و ديگران را هم دلسرد و منصرف مىنمودند و مىگفتند: در اين گرماى سوزان تابستان به سوى ميدان نبرد حركت نكنيد. آنان از اين عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر مىدادند و بسيار مىخنديدند. قرآن مجيد به منافقان اخطار مىكند كه بايد كم بخندند و بسيار بگريند؛ گريه براى آينده تاريكى كه در پيش دارند. از اين رو در آخر آيه مىفرمايد: اين جزاى اعمالى است كه آنها انجام مىدادند.(11) نتيجه اين كه آيه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نيست.
آيه ديگرى كه ممكن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است كه از زبان قومش مىفرمايد: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب الفرحين؛(12) به خاطر بياور هنگامى كه قوم قارون به او گفتند: اين همه شادى مغرورانه مكن كه خداوند شادى كنندگان را دوست ندارد»، در حالى كه اين آيه نيز، شادى خاصى را مذمت كرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است كه با گناه، غفلت و فساد همراه است.
شادى در سيره معصومان
موضوع شادى به عنوان يكى از نيازهاى اساسى آدمى و عنصرى تأثير گذار در زندگى، همواره مورد توجه پيشوايان دينى قرار گرفته است، به طورى كه امير مؤمنانعليه السلاماين حالت عاطفى را به «فرصت» تعبير كرده است: «اوقات السرور خلسة؛(13) مواقع شادمانى، فرصت است»؛ يعنى فرصتِ اندوختن توانايى و نشاط بيشتر. آن حضرت يكى از صفات مؤمنان را چهره بشاش و شاد داشتن دانسته و فرموده است: «المؤمن بِشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛(14) شادى مؤمن در چهرهاش و اندوهش در دلش است.»
امام علىعليه السلامخود به اين صفت آراسته بود. استاد شهيد مطهرى در اين باره مىگويد: «على، مردى بود بشاش، بر خلاف مقدس مآبهاى ما كه هميشه از مردم ديگر بهاى مقدسى مىخواهند، هميشه چهرههاى عبوس و اخمهاى در هم كشيده دارند و هيچ وقت حاضر نيستند يك تبسم به لبشان بيايد؛ گويى لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن است. مؤمن، اندوه خودش را در هر موردى در دلش نگه مىدارد، وقتى با مردم مواجه مىشود، شادىاش را در چهرهاش ظاهر مىكند. علىعليه السلامهميشه با مردم با بشاشت و با چهره بشاش رو به رو مىشد؛ مثل خود پيغمبر. علىعليه السلامبا مردم مزاح مىكرد مادام كه به حد باطل نرسد؛ همچنان كه پيغمبر مزاح مىكرد. يگانه عيبى كه براى خلافت به علىعليه السلامگرفتند اين بود كه گفتند: عيب علىعليه السلاماين است كه خنده روست و مزاح مىكند؛ مردى بايد خليفه شود كه عبوس باشد و مردم از او بترسند.»(15)
پيشوايان دين در تقسيم بندى اوقات و نظم روزانه، براى مسرت و شادى جايگاه خاصى در نظر گرفتهاند. امام رضاعليه السلاممىفرمايد: كوشش كنيد اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و مناجات با خدا، ساعتى براى تأمين معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و كسانى كه شما را به عيبهايتان آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند، و ساعتى را هم به تفريحات و لذايذ اختصاص دهيد و با اين بخش از زندگى، قادر خواهيد بود آن سه بخش ديگر را به خوبى انجام دهيد.(16)
در اين حديث، به نكته مهم تربيتى و روان شناختى اشاره شده و آن، تأثير نشاط و شادمانى در آمادگى روحى و روانى انسان است، زيرا آدمى در پرتو شادمانى، با نيرويى مضاعف به فعاليتهاى روزمره خود مىپردازد.
آن حضرت در حديثى ديگر مىفرمايد: از لذايذ دنيوى (كه قطعاً يك مورد از آنها شادمانى است) نصيبى براى كام يابى خويش قرار دهيد و خواهشهاى دل را از راههاى مشروع و حلال بر آوريد، اما در اين كار به مردانگى و شخصيت شما آسيب نرسد و زياده روى نكنيد. در اين صورت با استفاده از لذايذ دنيوى، بهتر به امور دنياى خويش موفق خواهيد شد.(17)
اقسام شادى
نكته مهم و اساسى آن است كه اسلام هر گونه شادى را تأييد نمىكند، بلكه براى آن حد و مرزى قائل است. هر چند شادى يك هيجان طبيعى براى انسان قلمداد مىشود و از اين حيث نمىتوان آن را نوع نوع كرد، اما با توجه به عامل پديد آورنده، انگيزه شادى، موقعيت زمانى و مكانى و عوارض ديگر، چه بسا بار مثبت و منفى پيدا مىكند. از اين رو با نگرش دينى، شادى به دو قسم پسنديده و ناپسند تقسيم مىشود:
الف) شادى پسنديده
از نگاه دين، شادى پسنديده آن است كه جهتگيرى الهى داشته باشد و يا مقدمهاى براى انجام وظايف شرعى باشد، چون طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوب واقعى، تقرب به خداست و همه حركات و سكنات و افعال انسان بايد در راستاى آن انجام گيرد تا تكامل حاصل گردد. با توجه به معيار كلى گفته شده، مىتوان براى شادى پسنديده ويژگىهاى ذيل را بر شمرد:
1 . همراه با گناه نباشد؛ 2 . با غفلت از خدا مقرون نشود؛ 3 . اعتدال و ميانه روى در آن رعايت گردد.
اينك به چند نمونه از شادىهاى پسنديده اشاره مىكنيم:
1 . شادى در وقت اطاعت خدا: بهترين شادى براى مؤمن، لحظهاى است كه خدا را بندگى و اطاعت كرده و از اين كه توفيق انجام تكاليف را به دست آورده، احساس خوش حالى مىكند. امام علىعليه السلاممىفرمايد: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه؛(18) شادى مؤمن به طاعت پروردگارش، و غمش بر گناه و عصيان است». پيامبر اكرمصلى الله عليه وآلهدر وصيت خود به امام علىعليه السلامفرمود: اى على! براى مؤمن در دنيا سه خوش حالى است: ديدار با برادران دينى، افطار از روزه، و شب زنده دارى در آخر شب.(19) شخصى شادمان و مسرور خدمت امام جوادعليه السلامرسيد، حضرت فرمود: چيست كه تو را شاد مىبينم؟ عرض كرد: از پدرت شنيدم كه مىفرمود: بهترين روزى كه سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد روزى است كه توفيق خدمت و دستگيرى از برادران مؤمن نصيب او گردد و امروز من موفق شدم به ده نفر از برادران فقير بخشش نمايم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شايسته اين شادى هستى. اگر آن انفاق خود را به وسيله منت گذاشتن نابود نكرده باشى.»(20)
2 . شادى براى احياى حق: امام علىعليه السلامدر نامه خود به عبد الله بن عباس مىفرمايد: «شادى تو بايد براى احياى حق يا نابودى باطل باشد.»(21)
3 . شاد كردن ديگران: اگر كسى بتواند با چهره گشاده و لبخندى صميمى، غمى را از دل دوستش بزدايد، با اين كار، علاوه بر اين كه خود به نشاط رسيده، عبادت خدا را نيز به جا آورده است. امام كاظمعليه السلامبه يكى از كارگزاران مىنويسد: «به درستى كه زير عرش خدا سايهاى است كه ساكن نمىشود در آن مگر كسى كه كار خيرى را براى برادر دينى اش انجام دهد، يا گرفتارى او را رفع و يا قلبش را شاد نمايد.»(22)
امام صادقعليه السلاممىفرمايد: «كسى كه از چهره برادر دينى اش رنج و اندوهى را بردارد، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مىنويسد».(23) در روايتى ديگر امام باقرعليه السلاممىفرمايد: «در نزد خدا، عبادتى محبوبتر از شاد كردن مؤمنان نيست».(24) روايات در اين باره زياد است، به طورى كه در كتابهاى روايى باب مخصوصى به اين موضوع اختصاص يافته است.
البته شاد كردن ديگران از راههاى مختلفى انجام مىگيرد؛ گاهى با توجه كردن، نگاه كردن، محبت ورزيدن، كلامى را به زبان آوردن و يا دادن هديهاى، مىتوان شخصى را مسرور كرد و گاهى با قرض دادن و كمك مالى كردن، مىتوان خاطرى را خرسند ساخت. احاديث فوق، تمام مراتب را در بر مىگيرد.
خواهى چو خليل كعبه بنياد كنى
وان را به نماز و طاعت آباد كنى
روزى دو هزار بنده آزاد كنى
بِه زان نبود كه خاطرى شاد كنى
البته واضح است كه شاد كردن ديگران وقتى عبادت است كه از راه گناه و غير مجاز انجام نگيرد.
4 . شادى در روزهاى شادى معصومان: يكى از شادىهاى پسنديده، تشكيل مجالس جشن و سرور به مناسب مواليد ائمه معصومينعليهم السلاماست. امام رضاعليه السلامبه ريان بن شبيب فرمود: «اگر دوست دارى در درجات عاليه بهشت با ما باشى، به حزن ما محزون و به شادى ما شاد باش.»(25)
ب) شادى ناپسند
بعضى شادىها كه با هدف تكاملى انسان سنخيت ندارد و يا با گناه، لهو و لعب، اتلاف وقت، هيجان كاذب و اذيت و آزار ديگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم و ناپسند است. در اين جا به مهمترين آنها اشاره مىكنيم:
1 . شادى از طريق گناه: كسى كه با گناه و معصيت خدا به شادى بپردازد، با اين كار دو عمل زشت انجام داده است: يكى، خودِ معصيت، و ديگرى شادى به گناه. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «شادى به گناه، از انجام آن زشتتر است.»(26)
2 . شادى در برابر افراد محزون: شادى در برابر فرد مصيبت زده و غصهدار، دور از ادب و جوانمردى است. امام حسن عسكرىعليه السلاممىفرمايد: «از ادب انسانى دور است كه آدمى در برابر افراد محزون، اظهار شادى كند.»(27)
گر لب پر خنده دارى شادمان باش ولى
ترك شادى كن چو ديدى چشم گريان كسى
3 . شادى تمسخرآميز: يكى از شيوههاى مستكبران در برابر حق طلبان، شادى تحقيرآميز به منظور تضعيف روحيه آنان است؛ همان گونه كه فرعون در مواجهه با معجزات روشن حضرت موسىعليه السلامخنديد و شادى ظاهرى خويش را اظهار كرد.(28)
4 . شادى در برابر لغزش ديگران: بعضى افراد با ديدن لغزش ديگران يا وقوع حادثهاى مانند زمين خوردن يا تپق زدن فرد در سخن گفتن، خوش حال و شاد مىشوند. اين شادى از نظر اسلام، مردود است. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «به لغزش ديگران خوش حال مشو، زيرا تو نمىدانى كه زمانه با تو چه خواهد كرد».(29) تجربه نيز اين موضوع را ثابت كرده است كسى كه به ديگران خنديده، ديگران نيز بر او خنديدهاند.
5 . شادى مغرورانه: افراد كم ظرفيت، با دست يابى به مال و ثروت و مقام، چنان به شادى مىپردازند كه از خود بى خود مىشوند. اين نوع شادى، ناپسند است، چون حاكى از غرور و غفلت مىباشد. قرآن كريم مىفرمايد: «اگر آدمى را پس از محنت، به نعمتى رسانديم، مىگويد: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در اين حال، سرگرم شادمانى و فخر فروشى مىگردد.»(30)
6 . شادى با حركات موزون: يكى از شادىهاى ناروا، شادى با رقص و سوت و دست زدن در مجالس لعو و لهب و شهوتآميز همراه با مفاسد و گناهان ديگر است. البته به نظر اكثر فقها، اگر كف زدن به نحو غنايى نباشد؛ مثلاً تشويق كردن كسى، اشكال ندارد؛ اما اگر شكل غنايى به خود بگيرد، از نظر شرع، گناه محسوب مىشود. رقص نيز اَشكال مختلفى دارد؛ مانند: رقص مفسدهانگيز و بدون مفسده، رقص مختلط با نامحرم و رقص مردان در جمع مردان و زنان در جمع زنان و...، كه هر يك احكام جداگانهاى دارند و بايد هر كس نظر مرجع تقليد خود را در مورد آن جويا شود.
موضوعات مرتبط: روان شناسی