بسم الله الرحمن الرحیم
خواستم برایت بنویسم برو ؛ که به زودی باز خواهی گشت ؛ که نفس های عصر شبگرد غیبت به شماره افتاده ؛ که ساعت جیبی و تقویم جیبی ام دست به یکی کرده اند و می گویند تا طلوع آفتاب چند ثانیه ای بیش نیست.
اما... دیدم نرفته ای که حاجتی به باز گشتت باشد. امروز در خیابان های شهر ما ، "نمر"های حبس شده آزاد شدند. مدتی بود فقط قیمت ها آزاد می شد! امروز قیمتی ها آزاد شدند! تازه فهمیدم ما همه "نمر" بودیم. فاطمه از "تنمّر" علی در راه خدا می گفت. وقتی علی ـ علیه السلام ـ در راه خدا ببرگونه عمل می کرد و می شتافت ، شیعه علی نیز در کمین روباه ها گرفتار نخواهد شد.
ببر درون ما به غرش افتاده. خیز گرفته و با سه جهش ، ریاض و تل آویو و واشنگتن را آوار خواهد کرد و اهل نا اهلش را به آرواره خواهد گرفت.
شیخ! خوش باش که ما را از قفس رهاندی! پرواز کن ؛ که پر و بالمان را باز کردی!
موضوعات مرتبط: پیامها
برچسبها: سخن روز , شیخ نمر , اعلام جنگ , عربستان