
پیام رضی که متولد ۲۴ خرداد ۱۳۶۰ است در حالی سی سالگی خود را می گذراند که مجرد است .او در یک خانواده اهل موسیقی و فیلم متولد شد و از همان ابتدا هم زمینه مذهبی در وی وجود نداشت.(در واقع در یک خانواده غیر مذهبی به دنیا آمد!!!!!) تحصیلاتش را در رشته معماری دانشگاه آزاد تهران ادامه داد.
پیام رضی هم کوله بار آمریکا را بست.
پیام رضی به منزل جدید رفت.
پیام رضی که متولد ۲۴ خرداد ۱۳۶۰ است در حالی سی سالگی خود را می گذراند که مجرد است .او در یک خانواده اهل موسیقی و فیلم متولد شد و از همان ابتدا هم زمینه مذهبی در وی وجود نداشت.(در واقع در یک خانواده غیر مذهبی به دنیا آمد!!!!!) تحصیلاتش را در رشته معماری دانشگاه آزاد تهران ادامه داد.
وی پیش از آنکه به رادیو فردا بپیوندد، علاقه اش در حوزه تلویزیون و سینما بود و در سمت های مختلف از تدارکات و پذیرایی گرفته تا دستیار کارگردان فعالیت می کرد تا آنجا که به عضویت «فیلمسازان جوان ایران »در آمد.وی در فیلم هایی نظیر زائر، مادام و شامسی خانوم، مدل، آبی و مرد به عنوان دستیار کارگردان مشغول به کار بود.پس از این مدت، سودای خروج از کشور به سر پیام رضی می افتد و شروع به چاره اندیشی می کند.
لذا از سال ۲۰۰۵ در مدرسه بین المللی سینمایی FAMU در شهر پراگ پذیرفته شده و در رشته کارگردانی سینما به تحصیل پرداخت.رضی سال ۲۰۰۷ از این مدرسه فارغ التحصیل شد و پس از آن ، دو فیلم کوتاه به نام های «حلقه های موازی» و «ارتش من» را در پراگ ساخت و یکی از این دو فیلم را در بخش استعداد های دانشگاهی ۵۷ امین جشنواره فیلم برلین شرکت داد.وی هم زمان به طور موقت و بعداً به صورت تمام وقت به رادیو فردا پیوست و به حوزه مربوط به خودش یعنی موسیقی رفت .
پیام رضی در حال حاضر مدیر بخش موسیقی رادیو فردا است و به اتفاق یک گروه ۵ نفره، هدایت بخش موسیقی رادیو را به عهده می گیرد.از جمله اعضای این گروه آتوسا عزیزی ، فرشید منافی و فردی به نام Pecha است.
اکنون و پس از ۷ سال خروج وی از کشور، پیام رضی انگیزه سابق برای کار در رادیو فردا را ندارد و روزمرگی روحیه او را افسرده کرده است. به همین دلیل درصدد خروج از این رسانه ضد انقلاب و ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس در کشور آلمان یا فرانسه را دارد. البته او نیویورک را هم به عنوان یکی از شهرهای مورد علاقه خود می داند و زندگی در این شهر را هم می پسندد.
به هرحال هر چه زمان بیشتر بگذرد، سرنوشت پیام رضی هم مشخص خواهد کرد که کجای دنیا را می تواند به جای وطنش برای زندگی انتخاب کند.
وی پیش از آنکه به رادیو فردا بپیوندد، علاقه اش در حوزه تلویزیون و سینما بود و در سمت های مختلف از تدارکات و پذیرایی گرفته تا دستیار کارگردان فعالیت می کرد تا آنجا که به عضویت «فیلمسازان جوان ایران »در آمد.وی در فیلم هایی نظیر زائر، مادام و شامسی خانوم، مدل، آبی و مرد به عنوان دستیار کارگردان مشغول به کار بود.پس از این مدت، سودای خروج از کشور به سر پیام رضی می افتد و شروع به چاره اندیشی می کند.
لذا از سال ۲۰۰۵ در مدرسه بین المللی سینمایی FAMU در شهر پراگ پذیرفته شده و در رشته کارگردانی سینما به تحصیل پرداخت.رضی سال ۲۰۰۷ از این مدرسه فارغ التحصیل شد و پس از آن ، دو فیلم کوتاه به نام های «حلقه های موازی» و «ارتش من» را در پراگ ساخت و یکی از این دو فیلم را در بخش استعداد های دانشگاهی ۵۷ امین جشنواره فیلم برلین شرکت داد.وی هم زمان به طور موقت و بعداً به صورت تمام وقت به رادیو فردا پیوست و به حوزه مربوط به خودش یعنی موسیقی رفت .
پیام رضی در حال حاضر مدیر بخش موسیقی رادیو فردا است و به اتفاق یک گروه ۵ نفره، هدایت بخش موسیقی رادیو را به عهده می گیرد.از جمله اعضای این گروه آتوسا عزیزی ، فرشید منافی و فردی به نام Pecha است.
اکنون و پس از ۷ سال خروج وی از کشور، پیام رضی انگیزه سابق برای کار در رادیو فردا را ندارد و روزمرگی روحیه او را افسرده کرده است. به همین دلیل درصدد خروج از این رسانه ضد انقلاب و ادامه تحصیل در مقطع فوق لیسانس در کشور آلمان یا فرانسه را دارد. البته او نیویورک را هم به عنوان یکی از شهرهای مورد علاقه خود می داند و زندگی در این شهر را هم می پسندد.
به هرحال هر چه زمان بیشتر بگذرد، سرنوشت پیام رضی هم مشخص خواهد کرد که کجای دنیا را می تواند به جای وطنش برای زندگی انتخاب کند.

ایرج گرگین از اعضای سازمان جوانان حزب توده بود، که پس از کودتای ۲۸ مرداد با یک چرخش کامل درخدمت رژیم پهلوی قرار گرفت و به عنوان گوینده به رادیو راه یافت
ایرج گرگین از اعضای سازمان جوانان حزب توده بود، که پس از کودتای ۲۸ مرداد با یک چرخش کامل درخدمت رژیم پهلوی قرار گرفت و به عنوان گوینده به رادیو راه یافت.وی به دلیل گرایش های روشنفکرانه اش از فعالترین برنامه سازان برنامه دوم رادیو تهران شد و سلسله مصاحبه هایی با اهل شعر و هنر انجام داد که معروفترین آن مصاحبه با فروغ فرخزاد بود.زمانی که «رضا قطبی» مامور تاسیس تلویزیون ملی ایران شد،ایرج گرگین در شمار ۱۲ نفر اولیه ای بود که به وی پیوست و مسئولیت گروه اخبار را به عهده گرفت.
وی با جلب اعتماد رضا قطبی،مدیرکل روابط عمومی تلویزیون و پس از ان مدیر مجله تماشا و اندکی بعد مدیر تولید تلویزیون که مهمترین مقام در تهیه و تدوین سریالها و برنامه های تلویزیون بود،شد.او آنچنان مورد اعتماد رژیم پهلوی بود که به عناون گزارشگر ویژه به همراه شاه به سراسر دنیا می رفت.گرگین پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا رفت و همراه با «هما سرشار»(خبرنگار یهودی و صهیونیست) رادیو امید ایران را تاسیس کرد.زمانی که آمریکا تصمیم به تشکیل رادیوآزادی زیرمجموعه سازمان سیا در کشور چکسلواکی گرفت،گرگین را به عنوان مدیر گروه خبری و گزارش این رادیو منصوب کرد.
«ايرج گرگين مسئوليت راديو فردا را در حالي پذيرفت كه قرار بود اين راديو به دست اعضاي گروه تروريستي مسعود رجوي بيفتد ».
اين خبر را داريوش سجادي از نويسندگان سابق نشريات زنجيره اي، به بهانه «ايرج گرگين مسئوليت راديو فردا را در حالي پذيرفت كه قرار بود اين راديو به دست اعضاي گروه تروريستي مسعود رجوي بيفتد ».مرگ ايرج گرگين منتشر كرد. گرگين در سن ۷۷ سالگي در ويرجيناي شمالي مرد. وي از تأسيس كنندگان راديو آزادي (وابسته به سازمان سيا) بود كه بعدها به راديو فردا تغيير نام يافت .
سجادي به بهانه مرگ گرگين نوشت: آخرين بار ايرج گرگين را بالغ بر ۳ سال پيش و بصورت كاملاً اتفاقي ملاقات كردم. در آن تاريخ ضمن درج دو مقاله (پروژه شكست خورده VOA- گول تان مي زنند) تلويزيون دولتي صداي آمريكا را مورد نقد خود قرار داده بودم از قضا شبي كه به اتفاق ژاپه يوسفي (بنيان گذار تلويزيون هما) در رستوراني در شهر اسكاتسديل ايالت آريزونا به صرف شام حاضر بوديم ناگهان دست گرمي را برشانه خود حس كردم كه گفت؛ اين روزها خوب به صداي آمريكا مي تازيد! گرگين بود و برخلاف تصورم در مجموع ضمن همدلي با انتقاداتم نسبت به صداي آمريكا بشدت معترض شيوه مديريتي حاكم بر آن بود.
وي مي افزايد: گرگين قبل از پيوستن به راديو فردا، توسط مديريت تلويزيون هما از اين كار برحذر داشته شده بود اما او در پاسخ استدلالي آورد كه تا حدودي مي شد با آن موافق بود. به گفته گرگين قبل از آنكه وي مسئوليت راديو فردا را بپذيرد، اعضاي تيم گروهك تروريستي مسعود رجوي براي ربايش اين رسانه خيز برداشته بودند و او مي ديد اگر شانه خالي كند آن رسانه در اختيار كساني قرار خواهد گرفت كه كمترين شناخت و تسلطي بركار رسانه نداشته و عملاً راديو فردا را مبدل به يك ارگان سياسي خواهند كرد. هر چند شخصاً راديو فرداي فعلي را نيز در قد و قواره ابزار پروپاگانداي دولت آمريكا مي دانم. يادآور مي شود هم اكنون نيز گردانندگان راديو فردا نسبت به گروهك تروريستي منافقين سمپاتي دارند و همچنين از شيوه هاي فاشيستي آنها در دروغ پراكني، ترور شخصيت، اغراق و بلوف استفاده مي كنند.
گرگين دو سال بعد از پيروزي انقلاب به كاليفرنيا رفت و راديو ضدانقلابي اميد را راه اندازي كرد. وي در سال ۱۹۹۷ در تاسيس راديو آزادي در پراگ كه بعداً به راديو فردا تغييرنام داد، مشاركت داشت و از سردبيران اين راديو- سايت بود.
وی با جلب اعتماد رضا قطبی،مدیرکل روابط عمومی تلویزیون و پس از ان مدیر مجله تماشا و اندکی بعد مدیر تولید تلویزیون که مهمترین مقام در تهیه و تدوین سریالها و برنامه های تلویزیون بود،شد.او آنچنان مورد اعتماد رژیم پهلوی بود که به عناون گزارشگر ویژه به همراه شاه به سراسر دنیا می رفت.گرگین پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا رفت و همراه با «هما سرشار»(خبرنگار یهودی و صهیونیست) رادیو امید ایران را تاسیس کرد.زمانی که آمریکا تصمیم به تشکیل رادیوآزادی زیرمجموعه سازمان سیا در کشور چکسلواکی گرفت،گرگین را به عنوان مدیر گروه خبری و گزارش این رادیو منصوب کرد.
«ايرج گرگين مسئوليت راديو فردا را در حالي پذيرفت كه قرار بود اين راديو به دست اعضاي گروه تروريستي مسعود رجوي بيفتد ».
اين خبر را داريوش سجادي از نويسندگان سابق نشريات زنجيره اي، به بهانه «ايرج گرگين مسئوليت راديو فردا را در حالي پذيرفت كه قرار بود اين راديو به دست اعضاي گروه تروريستي مسعود رجوي بيفتد ».مرگ ايرج گرگين منتشر كرد. گرگين در سن ۷۷ سالگي در ويرجيناي شمالي مرد. وي از تأسيس كنندگان راديو آزادي (وابسته به سازمان سيا) بود كه بعدها به راديو فردا تغيير نام يافت .
سجادي به بهانه مرگ گرگين نوشت: آخرين بار ايرج گرگين را بالغ بر ۳ سال پيش و بصورت كاملاً اتفاقي ملاقات كردم. در آن تاريخ ضمن درج دو مقاله (پروژه شكست خورده VOA- گول تان مي زنند) تلويزيون دولتي صداي آمريكا را مورد نقد خود قرار داده بودم از قضا شبي كه به اتفاق ژاپه يوسفي (بنيان گذار تلويزيون هما) در رستوراني در شهر اسكاتسديل ايالت آريزونا به صرف شام حاضر بوديم ناگهان دست گرمي را برشانه خود حس كردم كه گفت؛ اين روزها خوب به صداي آمريكا مي تازيد! گرگين بود و برخلاف تصورم در مجموع ضمن همدلي با انتقاداتم نسبت به صداي آمريكا بشدت معترض شيوه مديريتي حاكم بر آن بود.
وي مي افزايد: گرگين قبل از پيوستن به راديو فردا، توسط مديريت تلويزيون هما از اين كار برحذر داشته شده بود اما او در پاسخ استدلالي آورد كه تا حدودي مي شد با آن موافق بود. به گفته گرگين قبل از آنكه وي مسئوليت راديو فردا را بپذيرد، اعضاي تيم گروهك تروريستي مسعود رجوي براي ربايش اين رسانه خيز برداشته بودند و او مي ديد اگر شانه خالي كند آن رسانه در اختيار كساني قرار خواهد گرفت كه كمترين شناخت و تسلطي بركار رسانه نداشته و عملاً راديو فردا را مبدل به يك ارگان سياسي خواهند كرد. هر چند شخصاً راديو فرداي فعلي را نيز در قد و قواره ابزار پروپاگانداي دولت آمريكا مي دانم. يادآور مي شود هم اكنون نيز گردانندگان راديو فردا نسبت به گروهك تروريستي منافقين سمپاتي دارند و همچنين از شيوه هاي فاشيستي آنها در دروغ پراكني، ترور شخصيت، اغراق و بلوف استفاده مي كنند.
گرگين دو سال بعد از پيروزي انقلاب به كاليفرنيا رفت و راديو ضدانقلابي اميد را راه اندازي كرد. وي در سال ۱۹۹۷ در تاسيس راديو آزادي در پراگ كه بعداً به راديو فردا تغييرنام داد، مشاركت داشت و از سردبيران اين راديو- سايت بود.

مهرداد میردامادی فرزند محمود، متولد ۲۲/۰۱/۱۳۴۴ و شماره شناسنامه ۱۸۲ می باشد.او متولد تهران است . وی سابقه همدستی با گروهک تروریستی مجاهدین خلق را در کارنامه خود دارد و در سن ۱۵ سالگی به جرم همکاری با این گروهک تروریستی متهم و به ۵ سال زندان محکوم گردید.او در سن ۲۰ سالگی آزاد شد . در سن ۲۱ سالگی ازدواج کرد اما ازدواج او ناموفق بود و پس از مدتی تن به طلاق داد.ثمره ازدواج او دختری به نام «موژان» است. موژان میردامادی در حال حاضر در یکی از شهرهای انگلستان مشغول به تحصیل می باشد.
مهرداد میر دامادی فارغ التحصیل کارشناسی رشته جامعه شناسی و کارشناسی ارشد رشته مردم شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و پس از اخذ مدارک خود همزمان مشغول به ترجمه متون انگلیسی پرداخت و از این راه ارتزاق می نمود.تا اینکه سال ۱۳۸۷ از کشور خارج شد و به ترکیه رفت. پس از طی مراحل گزینش رادیو در ترکیه، به جمهوری چک عزیمت کرد و به رادیو فردا پیوست. او در رادیو فردا نیز به ترجمه و ویرایش مطلب می پردازد و در سال ۱۳۸۹ به عنوان سردبیر در رادیو انتخاب شده است.
گفتنی است مهرداد میردامادی اخیراً به علت تشدید بیماری سرطان تحت درمان است و قرار بر این شد تا برای درمان بیماری خود به آلمان عزیمت کند.
مهرداد میر دامادی فارغ التحصیل کارشناسی رشته جامعه شناسی و کارشناسی ارشد رشته مردم شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است و پس از اخذ مدارک خود همزمان مشغول به ترجمه متون انگلیسی پرداخت و از این راه ارتزاق می نمود.تا اینکه سال ۱۳۸۷ از کشور خارج شد و به ترکیه رفت. پس از طی مراحل گزینش رادیو در ترکیه، به جمهوری چک عزیمت کرد و به رادیو فردا پیوست. او در رادیو فردا نیز به ترجمه و ویرایش مطلب می پردازد و در سال ۱۳۸۹ به عنوان سردبیر در رادیو انتخاب شده است.
گفتنی است مهرداد میردامادی اخیراً به علت تشدید بیماری سرطان تحت درمان است و قرار بر این شد تا برای درمان بیماری خود به آلمان عزیمت کند.
در رادیو فردا همه جور آدمی پیدا می شود.از دزد و کهنه فروش گرفته تا تروریست و جاسوس ... لذا از این رسانه فرهیخته!!!! بیش از این انتظار نمی رود.
اولین قربانی بحران در رادیو فردا: علیرضا طاهری اخراج شد.
به گزارش رادیو دیروز علیرضا طاهری که یکی از اعضای قدیمی حزب توده بوده ، از طریق دزدی اموال یکی از دوستانش اقدام به فرار از کشور می کند و هم اکنون در رادیو فردا مشغول فعالیت است.
ماجرا از اینجا شروع می شود که طاهری قبل از انقلاب ارتباط خود را احمد احرار (سردبیر کیهان لندن) تقویت می کند . به نحوی که به تدریج به یکی از دوستان او تبدیل شد.احرار که پس از انقلاب اسلامی در ایران و با وجود داشتن پرونده های فساد مالی و ارتباط با دربار پهلوی مجبور شد فرار را بر قرار ترجیح دهد .او که فضای حاکم بر ایران را برای بازگشت خود مناسب نمی دانست ، از علیرضا طاهری(که هنوز در ایران مشغول فعالیت خبرنگاری بود) خواست تا از اموال و منزلش مراقبت کند.
پس از گذشت مدتی ، همین که آبها از آسیاب افتاد، علیرضا طاهری با خیانت در امانت ، کلیه اموال و منزل احمد احرار را به فروش می رساند و با پولی که به جیب می زند هزینه سفر خود به خارج از کشور را تامین می کند و از طریق آن مدتی در سرزمین های اشغالی و اروپا روزگار می گذراند تا اینکه سر از رادیو فردا در می آورد.
گفتنی است احرار ، هنوز هم کینه این خیانت علیرضا طاهری را در سینه دارد و در محافل مختلف اقدام به بدگویی و ناسزا علیه وی می کند.
خلاصه این که در رادیو فردا همه جور آدمی پیدا می شود.از دزد و کهنه فروش گرفته تا تروریست و جاسوس ... لذا از این رسانه فرهیخته!!!! بیش از این انتظار نمی رود.
ماجرا از اینجا شروع می شود که طاهری قبل از انقلاب ارتباط خود را احمد احرار (سردبیر کیهان لندن) تقویت می کند . به نحوی که به تدریج به یکی از دوستان او تبدیل شد.احرار که پس از انقلاب اسلامی در ایران و با وجود داشتن پرونده های فساد مالی و ارتباط با دربار پهلوی مجبور شد فرار را بر قرار ترجیح دهد .او که فضای حاکم بر ایران را برای بازگشت خود مناسب نمی دانست ، از علیرضا طاهری(که هنوز در ایران مشغول فعالیت خبرنگاری بود) خواست تا از اموال و منزلش مراقبت کند.
پس از گذشت مدتی ، همین که آبها از آسیاب افتاد، علیرضا طاهری با خیانت در امانت ، کلیه اموال و منزل احمد احرار را به فروش می رساند و با پولی که به جیب می زند هزینه سفر خود به خارج از کشور را تامین می کند و از طریق آن مدتی در سرزمین های اشغالی و اروپا روزگار می گذراند تا اینکه سر از رادیو فردا در می آورد.
گفتنی است احرار ، هنوز هم کینه این خیانت علیرضا طاهری را در سینه دارد و در محافل مختلف اقدام به بدگویی و ناسزا علیه وی می کند.
خلاصه این که در رادیو فردا همه جور آدمی پیدا می شود.از دزد و کهنه فروش گرفته تا تروریست و جاسوس ... لذا از این رسانه فرهیخته!!!! بیش از این انتظار نمی رود.

نادر صدیقی با اکراه به پراگ آمد.
نادر صديقى كه براى اولين بار كيان تاجبخش (از متهمين كودتاى مخملى) را به سعيد حجاريان و مصطفى تاج زاده معرفى مىكند به نظر مىرسد از عوامل اصلى بنياد سوروس در ايران باشد كه نقشى مهمتر از تاجبخش را در ايران ايفا نموده و به عنوان ديده بان اصلى سوروس عمل مىكند .
نادر صديقى سالهاى متمادى در كشورهاى تازه استقلال يافته شوروى سابق حضور داشته است.وى از اعضاى اوليه اطلاعات نخست وزيرى مىباشد كه با حجاريان به وزارت اطلاعات مىرود و با نام مستعار علوى، همكارى وى را در اين نهاد مهم امنيتى به عهده مىگيرد.
صديقى به عنوان محقق گروههاى چپ كمونيستى فعال بوده و به خاطر تسلطش بر فدائيان خلق طيف اكثريت به محمد اكثريت معروف بوده است. وی به همراه حجاريان از وزارت اطلاعات خارج شده است و پس از خروج از اين نهاد امنيتى، ارتباطات گستردهاى با برخى بنيادهايى كه در زمينه براندازى نرم در شوروى سابق فعال بودند از جمله بنياد سوروس (OSI) برقرار مىكند. وى در فيلم آموزش انقلاب مخملى صربستان كه از منزل يكى از متهمين كودتاى مخملى كشف شد به عنوان تهيه كننده و گوينده فيلم حضور دارد.
نادر صديقى كه حين تظاهرات غيرقانونى در ايام اغتشاشات در ميدان هفت تير نیز حضور جدی داشت ، پس از تخليه دفتر خود در خيابان يوسف آباد متوارى شده است. بسيارى از قرارهاى ويژه نادر صديقى با حضور برخى از ديگر عوامل بنياد سوروس از جمله كيان تاجبخش در اين دفتر صورت مى گرفته است. وى عامل ارتباط بسيارى از اصلاح طلبان با خارج بوده است.
كارشناسان معتقدند يكى از دلايلى كه اين طيف از جمله حجاريان، صديقى و برخى ديگر از چهرههاى امنيتى به سمت روش هاى انقلاب مخملى رفتند اين بوده كه اين افراد چون در ايام مسؤوليت امنيتى بر روى گروههاى چپ و شوروى سابق كار مىكردند براى برخورد با چپ به سمت مدل آمريكايى رفتند و همگرايى خاصى با ليبراليسم و روشهاى آمريكايى پيدا كردند و از دلايلى كه اين روش ها را در ايران براى براندازى استفاده مى كنند همين مورد مى باشد.
نادر صدیقی هم اکنون به عنوان همکار رادیو فردا به قلم زدن مشغول است.مقالات وی بیشتر در حوزه تاریخ و فرهنگ و هنر ایران است و در وب سایت رادیو فردا موجود می باشد.
صديقى به عنوان محقق گروههاى چپ كمونيستى فعال بوده و به خاطر تسلطش بر فدائيان خلق طيف اكثريت به محمد اكثريت معروف بوده است. وی به همراه حجاريان از وزارت اطلاعات خارج شده است و پس از خروج از اين نهاد امنيتى، ارتباطات گستردهاى با برخى بنيادهايى كه در زمينه براندازى نرم در شوروى سابق فعال بودند از جمله بنياد سوروس (OSI) برقرار مىكند. وى در فيلم آموزش انقلاب مخملى صربستان كه از منزل يكى از متهمين كودتاى مخملى كشف شد به عنوان تهيه كننده و گوينده فيلم حضور دارد.
نادر صديقى كه حين تظاهرات غيرقانونى در ايام اغتشاشات در ميدان هفت تير نیز حضور جدی داشت ، پس از تخليه دفتر خود در خيابان يوسف آباد متوارى شده است. بسيارى از قرارهاى ويژه نادر صديقى با حضور برخى از ديگر عوامل بنياد سوروس از جمله كيان تاجبخش در اين دفتر صورت مى گرفته است. وى عامل ارتباط بسيارى از اصلاح طلبان با خارج بوده است.
كارشناسان معتقدند يكى از دلايلى كه اين طيف از جمله حجاريان، صديقى و برخى ديگر از چهرههاى امنيتى به سمت روش هاى انقلاب مخملى رفتند اين بوده كه اين افراد چون در ايام مسؤوليت امنيتى بر روى گروههاى چپ و شوروى سابق كار مىكردند براى برخورد با چپ به سمت مدل آمريكايى رفتند و همگرايى خاصى با ليبراليسم و روشهاى آمريكايى پيدا كردند و از دلايلى كه اين روش ها را در ايران براى براندازى استفاده مى كنند همين مورد مى باشد.
نادر صدیقی هم اکنون به عنوان همکار رادیو فردا به قلم زدن مشغول است.مقالات وی بیشتر در حوزه تاریخ و فرهنگ و هنر ایران است و در وب سایت رادیو فردا موجود می باشد.

فهیمه خضر حیدری متولد سال ۱۳۵۷ و در سن هجده سالگی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد.نامبرده از سال ۱۳۷۵ وارد حوزه روزنامه نگاری و خبرنگاری شد و کار خود را از همکاری با روزنامه سلام شروع کرد.وی پس از آن نیز با چند روزنامه و مجله همکاری نمود.مجله «زنان» یکی از جاهایی بود که وی در آن مشغول به کار بود.خضرحیدری بعد از دوسال از ورود به مجله،عضو هیئت تحریریه این مجله شده و مشغول قلم زدن می شود.
نامبرده علاوه بر کار خبرنگاری در روزنامه ها و مجلات ، در مجله اینترنتی «شیرزنان» نیز مشغول به تهیه گزارش و مصاحبه با بانوان ورزشکار بود.ظاهراً این سایت با رویکرد فمنیستی اداره می شود و در حال حاضر مشمول قانون فیلترینگ شده است.
فهیمه خضر حیدری در سال ۱۳۸۸ کشور را ترک می کند و به اعضای شبکه ماهواره ای ضد انقلاب رادیو فردا می پیوندد.

فرشید منافی پیر عبدالملکی،این اسم کامل اوست.متولد ۲۲ مرداد ۱۳۵۸ شهر تهران به شماره شناسنامه ۵۴۵۸ است و فرزند علی اصغر منافی. تحصیلات دانشگاهی را شروع کرد،ولی تمام نکرد.۴ سال در دانشگاه درس خواند و در پایان با مدرک دیپلم کشور را ترک کرد.
وی گوینده و برنامه ساز رادیویی در ایران بود.منافی در رادیو جوان فعالیت می کرد.مشهورترین برنامه های منافی در زمان حضور وی در رادیو جوان برنامه ای با نام «جوانی به وقت فردا» و برنامه «روی خط جوانی» بود. او در خرداد ۱۳۸۹ از ایران خارج شد وی پس از خروج از کشور در مطلبی که در صفحهفیس بوکش منتشر یافت با ابراز علاقه! به کشور و هموطنانش عمیقاً از اینکه مجبور شده!!!! ایران را ترک کند ابراز تاسف کرده بود.فرشید منافی رابطه استخدام رسمی با سازمان صدا و سیما نداشته و تنها به عنوان نیروی پروژه ای همکاری می کرده است.
او مدت ها در صدا و سیمای ایران کار کرد و گویندگی و تهیه کنندگی رادیو را به عهده داشت و ارتزاق او بیشتر در رادیو جوان بود .پدر او هم از رادیویی های سابقه دار بود و تقریبا بعد از این که پدرش در رادیو جوان مدتی به کمک او آمد و چند برنامه را با هم احرا کردند به نام و نانی رسید.بعد از آن سری هم به تلوزیون زد و در شبکه سه و برنامه «صبح آمد» نیز برنامه اجرا کرد. اما موفقیت چندانی نداشت و از کار بیرون آمد. او بعد از اینکه تصویرش در یکی مهمانی زیر زمینی منتشر شد از کار کنار اخراج شد و به کارهای تولید استودیویی در خارج از صدا و سیما روی آورد. او حتی برای شرکت ایرانسل تبلیغات می خواند و صدایش را خرج این امور هم کرد.اواخر زندگیش در ایران یک رادیوی اینترنتی شخصی هم راه اندازی کرد و در نهایت به صورت پنهان و با همان مدرک دیپلم به استخدام رادیو فردا در آمد.
به گفته یک منبع آگاه،نامبرده از اعضای اصلی گروه منحرفTSM بوده و حتی ازدواج خودش را با یکی از اعضای این گروه و کاملاً با آداب این فرقه انجام داده است. مراسم ازدواج فرشید منافی و همسرش که در منزل رئیس این فرقه در ایران صورت گرفته با تایید رهبر اصلی آن از طریق چت با آمریکا صورت گرفته است.
منافی به همراه همسرش «مرجان وفائی فخر» ۷ فروردین ۱۳۸۹ از کشور خارج شدند و پس از اقامت موقت در ترکیه، راهی پراگ شده و به جمع این رسانه آمریکایی پیوستند.فرشید منافی برنامه های خود در رادیو فردا را از خرداد ماه ۱۳۸۹ شروع کرد.وی در حال حاضر ۵ روز در هفته برنامه طنز «رادیو پس فردا» را در رادیو فردا اجرا می کند.
وی گوینده و برنامه ساز رادیویی در ایران بود.منافی در رادیو جوان فعالیت می کرد.مشهورترین برنامه های منافی در زمان حضور وی در رادیو جوان برنامه ای با نام «جوانی به وقت فردا» و برنامه «روی خط جوانی» بود. او در خرداد ۱۳۸۹ از ایران خارج شد وی پس از خروج از کشور در مطلبی که در صفحهفیس بوکش منتشر یافت با ابراز علاقه! به کشور و هموطنانش عمیقاً از اینکه مجبور شده!!!! ایران را ترک کند ابراز تاسف کرده بود.فرشید منافی رابطه استخدام رسمی با سازمان صدا و سیما نداشته و تنها به عنوان نیروی پروژه ای همکاری می کرده است.
او مدت ها در صدا و سیمای ایران کار کرد و گویندگی و تهیه کنندگی رادیو را به عهده داشت و ارتزاق او بیشتر در رادیو جوان بود .پدر او هم از رادیویی های سابقه دار بود و تقریبا بعد از این که پدرش در رادیو جوان مدتی به کمک او آمد و چند برنامه را با هم احرا کردند به نام و نانی رسید.بعد از آن سری هم به تلوزیون زد و در شبکه سه و برنامه «صبح آمد» نیز برنامه اجرا کرد. اما موفقیت چندانی نداشت و از کار بیرون آمد. او بعد از اینکه تصویرش در یکی مهمانی زیر زمینی منتشر شد از کار کنار اخراج شد و به کارهای تولید استودیویی در خارج از صدا و سیما روی آورد. او حتی برای شرکت ایرانسل تبلیغات می خواند و صدایش را خرج این امور هم کرد.اواخر زندگیش در ایران یک رادیوی اینترنتی شخصی هم راه اندازی کرد و در نهایت به صورت پنهان و با همان مدرک دیپلم به استخدام رادیو فردا در آمد.
به گفته یک منبع آگاه،نامبرده از اعضای اصلی گروه منحرفTSM بوده و حتی ازدواج خودش را با یکی از اعضای این گروه و کاملاً با آداب این فرقه انجام داده است. مراسم ازدواج فرشید منافی و همسرش که در منزل رئیس این فرقه در ایران صورت گرفته با تایید رهبر اصلی آن از طریق چت با آمریکا صورت گرفته است.
منافی به همراه همسرش «مرجان وفائی فخر» ۷ فروردین ۱۳۸۹ از کشور خارج شدند و پس از اقامت موقت در ترکیه، راهی پراگ شده و به جمع این رسانه آمریکایی پیوستند.فرشید منافی برنامه های خود در رادیو فردا را از خرداد ماه ۱۳۸۹ شروع کرد.وی در حال حاضر ۵ روز در هفته برنامه طنز «رادیو پس فردا» را در رادیو فردا اجرا می کند.

مهرداد قاسمفر فرزند مهراب و متولد 1344/4/1 شهرستان گچساران است. در یک خانواده کاملاً مرفه زندگی می کرد و علاقه او به دختری با فرهنگ متفاوت از خانواده اش، او را به دردسر انداخت.اما بالاخره ازدواج می کند.همسرش ماهرخ غلامحسین پور و اهل خوزستان است. او هم اندکی در حوزه مطبوعات فعالیت می کرد. قاسم فر ثبات عقیدتی چندانی ندشت و تاکنون دو مرتبه در عقاید خود دچار تردید شد. و هر بار عقاید گذشته اش را به کلی زیر سئوال می بُرد. او در روزنامه ایران (دوره اصلاحات) مشغول به کار بود که سردبیر «ایران جمعه» شد و کاریکاتور اهانت آمیز به آذری زبان ها در دوره او رقم خورد. او که به همراه مانا نیستانی کوثر(کاریکاتوریست فراری ضد انقلاب) در این ماجرا نقش داشتند ، از ترس عقوبت کار از کشور گریختند و به ترکیه رفتند. مهرداد از آنجا به پراگ سفر کرد و به جمع رادیو فردایی ها پیوست. در ماههای اول زندگیش در پراگ به جهت عدم رعایت برخی مسائل اخلاقی و عرفی بارها با همسرش درگیر شد ، شب ها تا دیر وقت بیرون از خانه بود و شب های پرماجرایی را سپری می کرد!!! و تا مدتی زندگیشان متلاطم شد و همسرش به ایران برگشت، اما پس از گذشت زمان، همسرش نیز تسلیم عقاید او شد و دوباره به پراگ رفت. خودباختگی فرهنگی چنان در وی رسوخ کرده بود که حتی گاهی اوقات ایرانی بودن خود را انکار می کرد و در برخی مجامع خود را اسپانیایی معرفی می کرد. او علاقه زیادی به ورزش کردن دارد و یکی از افراد پای ثابت در باشگاه ورزشی رادیو فردا است. باشگاهی که رادیو آن را برای کارمندانش اجاره کرده است. مهرداد قاسم فر اسفند سال 1384 از کشور گریخت و از تابستان 1385 در رادیو فردا مشغول به کار شد.

محمد ضرغامی دقیقه ۹۰ به واشنگتن رسید!!!
محمد ضرغامی که اخیراً به دلیل تعطیل شدن برنامه نگاه تازه ، اثاث خود را جمع کرده و به برنامه صبحانه خبر در رادیو فردا رفته است، اساساً فردی گوشه گیر و تنهاست در رادیو نیز ارتباط اجتماعی قابل توجهی ندارد.دایره دوستان او به «امیر مصدق کاتوزیان» ، « فرد پتروسیان» ، «هوشنگ جیرانی»و «محمد رضا کاظمی» محدود است که کاظمی هم رادیو فردا را ترک کرد. ضرغامی به واسطه اختلافاتی که در سال ۲۰۱۱ و بابت اهدای جوایز سالانه رادیو پیش آمد با بسیاری از کارمندان رادیو فردا از جمله «آرمند مستوفی» (مدیر رادیو) قطع ارتباط کرده است. وی که معتقد بود اگر قرار است کسی جایزه بهترین کارمند و خبرنگار رادیو را بگیرد خودش است ، از این که «نیوشا بقراطی» و «روزبه بوالهری» از طرف مدیریت به عنوان افراد شایسته رادیو فردا انتخاب شده اند به شدت عصبانی شده و همه آنها را به باند بازی و ایجاد رابطه های غیر حرفه ای متهم کرده است. به همین دلیل او که شش سال است با سگ محبوبش گودی خان! زندگی می کند ، پیوند خود را با سگش قوی تر کرده و نیاز چندانی به معاشرت با بقیه مردم و کارمندان رادیو نمی بیند.
.گودی خان! همسرش ، دخترش ، پسرش و خلاصه همه چیز ضرغامی است و بسیاری از مشکلات روحی خود را با سگش در میان می گذارد.مهم این است که ضرغامی و سگش حرف همدیگر را بهتر می فهمند!
او که در شیفت شب رادیو فردا کار می کنداز ساعت ۱۲ شب در رادیو مشغول به کار است و تا ساعت ۴ صبح برنامه های خود را تنظیم می کند و ساعت ۴:۳۰ بامداد(۷ صبح به وقت تهران) برنامه های خود را اجرا کند. ساعت ۷ صبح به منزل می رودو از ساعت ۸ صبح به خواب فرو می رود تا ساعت ۴ بعد از ظهر.
از این به بعد دیگر نوبت گودی خان است که عرض اندام کند!گودی خان از ساعت ۵ بعد از ظهر به مدت یک ساعت در پارک نزدیک منزل با ضرغامی پیاده روی می کنند.این کار هر روزه او و گودی خان! است.البته نا گفته نماند ضرغامی تقریباً هر روز یک بار پتو و ملحفه های گودی خان را شستشو می دهد. آن هم به خاطر این که اخیراً سگ محبوبش خرابکاری!!! زیادی دارد و منزل را با بیرون اشتباه می گیرد.
خلاصه این که این همه برنامه های محمد ضرغامی است و در واقع همه رویای او از خروج از کشور. او حال و هوای خوشی ندارد و گوشه گیری و دوری از اجتماع او را بیمار کرده است. او دیگر علاقه ای به کارش ندارد. همه چیز برایش تکراری است. جایی برای پیشرفتش نمی بیندو با اختلافاتی که اخیراً در رادیو پیش آمده و خروج برخی از دوستانش از رادیو فردا، ترغیب شده تا از رادیو خارج شود. او رادیو فردا را مانع اصلی پیشرفتش می داند. رادیو مانع از ادامه تحصیلش شده است و شاید اگر او می توانست درسش را ادامه دهد وضعیتش خیلی بهتر از این بود.و این سرنوشتی است که بسیاری از کارمندان رادیو فردا دیر یا زود به آن مبتلا می شوند و برای هیچ کدام از آنها گریزی نیست.

وحید پور استاد متولد 1354/6/30 شهر سبزوار است.او به دلیل مشکل بینایی از سربازی معاف شد.
او که در رشته حقوق تحصیل کرده بود از ابتدا و در سال ۷۴ به روزنامه سلام رفت و دبیر سرویس حقوقی این روزنامه شد و پس از تعطیلی روزنامه سلام به ترتیب در روزنامه های آفتاب امروز، آزاد، نوروز، یاس نو، وقایع اتفاقیه، اقبال، سایت میراث فرهنگی، سرمایه، اعتماد ملی و نهایتاً روزنامه فرهیختگان بود.در همین حین که سودای پیوستن به رادیو فردا در سرش افتاد و مراحل استخدام در رادیو فردا را طی کرد.پور استاد در حین انجام مراحل استخدام ، به همراه همسرش به دوبی رفت و آنجا ادامه مراحل استخدام خود را طی کرد و پس از بازگشت به کشور، توسط ماموران امنیتی ایران بازداشت شد.
گفتنی است وی که در عرصه تحرکات ضد نظام فعالیت قابل توجهی داشت، در سال ۸۲ نیز در روزنامه یاس نو دستگیر شد و به مدت ۱۱ روز در بازداشت بود.
اما در بازداشت اخیرش در بهمن ماه ۱۳۸۸ تا مدتی از او خبری نشد تا این که پس از آزادی از زندان، به طور غیر قانونی از کشور گریخت.
وحید پور استاد سرانجام پس از خروج غیر قانونی از کشور ، با ذلت و خواری به مدت ۹ ماه در ترکیه سرگردان بود تا مراحل خروج وی از کشور ترکیه به اتمام رسیده و به جمع سایر کارمندان رادیو فردا بپیوندد. نکته جالب توجه این است که همسر وی (که او هم در زمینه قلم فرسایی دستی بر آتش داشت) مستقیماً به جمهوری چک رفت و ۹ ماه بدون همسرش در پراگ و به همراه سایر همکاران رادیو فردا ماند.
و سر انجام وحید پوراستاد و همسرش به قافله ایرانی های گریزان از وطن و آواره های جمهوری چک پیوستند تا با نانی که از سفره آمریکا ارتزاق می کنند روزگار خود را بگذرانند.
او که در رشته حقوق تحصیل کرده بود از ابتدا و در سال ۷۴ به روزنامه سلام رفت و دبیر سرویس حقوقی این روزنامه شد و پس از تعطیلی روزنامه سلام به ترتیب در روزنامه های آفتاب امروز، آزاد، نوروز، یاس نو، وقایع اتفاقیه، اقبال، سایت میراث فرهنگی، سرمایه، اعتماد ملی و نهایتاً روزنامه فرهیختگان بود.در همین حین که سودای پیوستن به رادیو فردا در سرش افتاد و مراحل استخدام در رادیو فردا را طی کرد.پور استاد در حین انجام مراحل استخدام ، به همراه همسرش به دوبی رفت و آنجا ادامه مراحل استخدام خود را طی کرد و پس از بازگشت به کشور، توسط ماموران امنیتی ایران بازداشت شد.
گفتنی است وی که در عرصه تحرکات ضد نظام فعالیت قابل توجهی داشت، در سال ۸۲ نیز در روزنامه یاس نو دستگیر شد و به مدت ۱۱ روز در بازداشت بود.
اما در بازداشت اخیرش در بهمن ماه ۱۳۸۸ تا مدتی از او خبری نشد تا این که پس از آزادی از زندان، به طور غیر قانونی از کشور گریخت.
وحید پور استاد سرانجام پس از خروج غیر قانونی از کشور ، با ذلت و خواری به مدت ۹ ماه در ترکیه سرگردان بود تا مراحل خروج وی از کشور ترکیه به اتمام رسیده و به جمع سایر کارمندان رادیو فردا بپیوندد. نکته جالب توجه این است که همسر وی (که او هم در زمینه قلم فرسایی دستی بر آتش داشت) مستقیماً به جمهوری چک رفت و ۹ ماه بدون همسرش در پراگ و به همراه سایر همکاران رادیو فردا ماند.
و سر انجام وحید پوراستاد و همسرش به قافله ایرانی های گریزان از وطن و آواره های جمهوری چک پیوستند تا با نانی که از سفره آمریکا ارتزاق می کنند روزگار خود را بگذرانند.
موضوعات مرتبط: رادیوها ، داستان ، سیستمهای اطلاعاتی
برچسبها: پشت پرده راديو فردا , پیام رضی , ایرج گرگین , مهرداد میردامادی
تاريخ : ۱۳۹۱/۰۷/۲۲ | | نويسنده : ارتباطات قرارگاه ضد صهيونيستي كميل |







