قدیما نمك، سنگ بود. برنجِ چلو را ساعتى با نمكسنگ مىخوابانديم تا كمكم شورى بگيره
غذا را چند ساعتى روى شعلهى ملايم چراغ خوراكپزى مىنشانديم تا جا بيفته
يخكرده و تكيده كنار علاءالدين و والور مىنشستيم تا جونمون آروم گرم بشه
عكسِ يادگارىِ توى دوربين را هفتهاى، ماهى به انتظار مىنشستيم تا فيلم به آخر برسه و ظاهر بشه آهنگِ تازهى آوازهخوان را صبر مىكرديم تا از آب بگذره و كاست بشه و در پخشِ صوت بخونه
قلك داشتيم؛ با سكهها حرف مىزديم
تا حسابِ اندوخته دستمون بياد
حليم را بايد حليم مىبوديم تا جمعهى زمستانى فرا برسه و در كام مون بشينه
هر روز سر مىزديم به پستخانه، به جست و جوىِ خط و خبرى عاشقانه، مگر كه برسه
گوش مىخوابونديم به انتظارِ زنگِ تلفنِ محبوب: شبى، نيمهشبى، بامدادى، گاهى، بىگاهى؛
انتظار معنا داشت
دقايق سرشار بود
هر چيز يك صبورى مىخواست ،تا پيش بياد
تازمانش برسه.تا جا بيفته. تاقوام بياد: غذا، خريد، تفريح، سفر، خاطره، دوستى، رابطه، عشق
انتظار مارا قدردان ساخته بود
حالا فهمیدی چرا این روزها کسی قدردان نیست؟
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها
برچسبها: این روزها , قدردان , انتظار , صبوری
کاش یادتان بیاید که نذری را در کاسههای چینی و لعابی میآوردند در ِ خانههامان. خبری از این همه ظرف نایلونی و پلاستیکی نبود؛ چون موضوع «کثرت» نبود، «کیفیت» بود. کاسهی شلهزرد بهانهی معاشرت بود. دستی بود که دراز شده بود به دوستی. سلامی بود که مزهدار شده بود و فرستاده شده بود در ِ خانه.
برای همین هم «جواب» لازم داشت این سلام. میگفتیم «یک دقیقه صبر کن» و بدوبدو میرفتیم توی آشپزخانه، کاسه را میشستیم، خشک میکردیم و تویش را از جواب پر میکردیم: شیرینی و شکلاتی، شاخه نباتی، برگ گلی حتی. به رسم ادب و مهربانی. کاسه را پر برمیگرداندیم؛ یعنی که بله، بسمالله؛ ما هم هستیم. ما هم چیزی داریم که بگذاریم سر سفرهی این دوستی یا همسایگی. ما هم اگر پای معرفت در میان باشد، از همان دست که بگیریم میدهیم.
حالا اما انگار نذری دادن مسابقه است. مسابقه نبود، ما اینجورش کردیم. مثل دهها چیز دیگر که داریم تویش مسابقه میدهیم؛ بیدلیل، بیهدف، بیلذت. مثل صدها چیز دیگر که خالی از معناشان کردیم و با صورت و عدد خود را فریفتیم، کاسههای نذری را هم از معنا تهی کردیم تا راحتتر مسابقه بدهیم. دیگر کسی موقع نذری دادن چینیهای گلدارش را بیرون نمیکشد. دیگر کسی درِ خانهی همسایه را نمیزند و برای گشوده شدن در صبوری نمیکند. دیگر کسی موقع دادن و گرفتن به چشمهای آن دیگری خیره نمیشود. و دیگر کسی کاسهی طرف دیگر را برنمیگرداند؛ پر، یا خالی حتی.
موضوعات مرتبط: جملات زيبا ، دل نوشته ها ، پیامها
برچسبها: نذری , بسم الله , مسابقه نذر , صبوری